انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7

زندگینامه ندا



 
دوستان سلام
امیدوارم خوب باشید و منو به خاطر تاخیر طولانیم ببخشید
یه مسئله خصوصی داشتم و درگیر بودم
فقط لازم میدونم به اون دوست بسیار محترمی که اظهار نظر کردن چند نکته رو یادآوری کنم
دوست بسیار مودب و با شخصیت ! باید بدونی که اینجا یه سایت سکسی هست و نمیدونم دنبال چی میگردی
نمیدونم تحصیلاتت چقدره و به چه کاری مشغولی ؛ ولی باید بگم من فوق لیسانس از دانشگاه معتبر دولتی دارم و کارم طراحی صنعتیه و بسیار از لحاظ اجتماعی در سطح بالایی قرار دارم ، و اینکه اینجا هستم ، برای تنوع و تفریحه و مثل شما تو این سایت دنبال مسائل علمی و فرهنگی و رمانهای بسیار قوی از لحاظ ادبی نیستنم ، اگه بخام دنبال اون مسائل باشم ( که خیلی هم هستم و حتی صاحب نظر هستم ) جای دیگه میرم دنبالش نه اینجا ، حضرت آقا !!
     
  ویرایش شده توسط: Neda_Etamad94   

 
زندگينامه ندا < قسمت بيست و دوم >

کلي سعي کرده بوديم که لباسامون پوشيده باشه ، من يه مانتو مشکي و يه روسري آبي از اقدس گرفتم و پوشيدم و شايسته هم مانتو و شلوار مناسبي پوشيده بود
- خوبه شايسته جون ؟ مناسبه
- آره خوبه ، ناچاريم ديگه
- ناچار هم نبوديم ، من هميشه احترام مسجد رو نگه ميدارم
از خونه تا مسجد راهي نبود و داشتيم با هم مرور ميکرديم که چي بگيم
- شايسته اگه ازت پرسيدن که من کي هستم چي ميگي ؟
- نميدونم ، چي بگم؟
- بگو خونمون پايين شهره و ميام خونه شما رو نظافت ميکنم و اينکه بچه مريض و شوهر معتادي دارم و پول رو براي درمان بچه ميخام
- باشه ندا جون
نزديک مسجد بوديم و لباسها و موهامون رو مرتب کرديم وارد مسجد شديم ، خادم مسجد يه پيرمرد ريش و مو سفيد بود و به نظر آدم باصفايي ميومد و در جواب سوال ما صندوق قرض الحسنه رو نشونمون داد ، يه آقاي ميانسالي نشسته بود
- سلام حاج آقا
- سلام حاج خانم ، بفرماييد
- من توفيقي هستم و ايشون هم خانم رئوف هستن ، براي گرفتن وام مزاحمتون شديم
مسئول صندوق يه برگه داد بهمون که توش شرايط دريافت وام نوشته شده بود و در آخر هم مشخصات وام گيرنده
- مطالعه بفرماييد و قسمت پايين رو پر کنيد
سريع همه رو خوندم و مشخصاتم رو پر کردم ، با عشوه گفتم
- ولي حاج آقا ! اينجا نوشته بايد منتظر بشيم که نوبتمون برسه ، من نميتونم صبر کنم ، شرايطم خاصه ، همه رو نوشتم اينجا
- چشم خانم ، امروز تو جلسه هيئت امنا مطرح ميشه ، ايشالله زود پرداخت بشه ، البته اگه معرفتون و ضامنتون مشکلي نداشته باشه
- هنوز حاج آقا ربيعي جزو هيئت امنا هستن ؟ ايشون منو خوب ميشناسن ، بفرماييد توفيقي ، شايسته توفيقي ، حتما منو بجا ميارن
- بله البته ، اگه ايشون تاييد کنن ، نصف راه رو رفتين
- پس ما فردا خدمتتون ميرسيم
و با شايسته رفتيم بيرون و تو حياط مسجد شايسته بهم اشاره کردکه يه کم " ننه من غريبم " بازي دربيارم ، منم رفتم و رو نيمکتي که کنار در ورودي بود نشستم و خيلي غمزده به يه نقطه ذل زدم و آرووم آرووم گريه کردم ، خدمتکار مسجد اومد و گفت :
- چي شده دخترم ؟ چرا اينقدر پريشوني ؟
- حاج آقا بچم مريضه ، خيلي به پول احتياج دارم
- اينجا زشته دخترم ، الانم ديگه وقت نمازه و مردم ميان براي نماز ، بهتره بريم تو اتاق من و يه ليوان آب بخوري
اتاق کوچيک و مرتبي داشت و يه ميز و صندلي و يه کتابخونه کوچيک و يه تخت خواب فلزي کل لوازمش بود ، شايسته در حالي که گره روسريمو باز ميکرد و دکمه هاي بالاي مانتومو گفت :
- حالا جور ميشه ندا جان ، بيقراري نکن الان نفست بند مياد
- دخترم بيا اين آب رو بخور و توکل کن به خدا
در حالي که ديگه روسريم افتاده بود رو دوشم و بخشي از بالاي سينه ام معلوم بود ،ولي خيلي عادي نگاهم ميکرد ، گفتم :
- چشم حاج آقا
- منم يه دختر دارم همسن تو ، ميدونم چقدر سخته آدمم بچش مريض باشه و دستش تنگ ، الانم پاشين برين و فردا بيايين ببينيم چي ميشه
تو راه بوديم
- ندا ! تو عجب بازيگري هستي ها شيطون ، داشت باورم ميشد
- خودمم داشت باورميشد شايسته جان
- بريم خونه ما ؟
- آقاي باقري و مهدي کارشون تموم شده بود ؟
- من که رفتم داشت هنوز ميکردش ، الان نميدونم تموم شده يا نه ، وقتي مياد معمولا چند ساعتي با هم هستن ، حالا اشکالي هم نداره ، ما که کاري بهشون نداريم
- آقاي باقري تو رو هم کرده ؟
- نه بهش رو ندادم فعلا
- باشه بريم ببينيم چي ميشه
وارد آپارتمان که شديم صداي اهن و اوهون مهدي از تو اتاق خواب ميومد ، ايستادم و گفتم
- بيا بريم بزار راحت باشن ، بريم پيش حاج آقا ربيعي ؟
- باشه اگه اينجور راحتي بريم اونجا ، فقط بزار يه زنگ بهش بزنم
و راهي کوچه شديم دوباره ، تو راه شايسته ربيعي رو گرفت و براي نيم ساعت بعد قرار گذاشت و تا ما برسيم اونم اومده بود و دم در منتظر ما بود ، در رو باز کرد و تعارف کرد رفتيم داخل ، يا آقاي ميانسال و نسبتا خشني به نظر ميومد
- سلام حاج آقا
- سلام خانم توفيقي خوب هستين ؟ مشکلات مرتفع شد ؟
- بله حاج آقا ، اگه لطف شما شامل حال ما نميشد ، حالا حالاها درگير بوديم
داشتيم پله ها رو صبورانه بالا ميرفتيم که به آپارتمان آقاي ربيعي که طبقه دوم بود برسيم
- سرکار خانم رو معرفي نکردين
- بله حاج آقا ، ايشون خانم رئوف هستن و گرفتاري براشون پيش اومده که گره اش به دست شما باز ميشه
- سلام دخترم
- سلام حاج آقا
در رو باز کرد و رفتيم داخل و نشستيم رو مبلهاي راحتي توي هال و ربيعي هم رفت آشپزخونه و با يه سيني شربت برگشت
- حالا يه گلويي تازه کنين تا بريم سر اصل مطلب
- تنها هستين حاج آقا ؟
- بله ، حاج خانم طبق معمول رفتن سفر زيارتي ، منم که سرم شلوغه سعادت همراهي نداشتم ، چه کاري از دست من بر مياد ؟
- حاج آقا ! خانم رئوف به شدت نياز به وام دارن و مساعدت شما ميتونه براشون خيلي کارساز باشه
- بله حتما ، خوب دخترم اسمت چيه ؟ مشکلتت چيه ؟
- ندا رئوف هستم حاج آقا ، بچم مريضه و شوهرم معتاد ، نياز به وام دارم
- دخترم ، بگو ببينم ميتوني از پس اقساط وام بر بيايي ؟ چقدر ميخاي حالا ؟
- بله حاج آقا کار ميکنم و پس ميدم
- کارت چيه ؟
- نظافت ميکنم ، کارهاي خونه ، پرستاري بچه و سالمند ، خونه خانم مشتاقي و خونه آقاي اعتمادي ميرم ، چند جاي ديگه هم هست
- خيلي عالي ، اتفاقا خونه ما هم هفته اي يه روز نياز به مرتب کردن و نظافت داره ، مخصوصا الان که حاج خانم نيستن ، ميخاين يه چرخي بزنيم و بهتون نشون بدم ؟
- بله حتما
سيني ليوانها رو برداشتم و به سمت آشپزخونه رفتم و ربيعي به دنبال من و مشغول شستن شدم
- الان نيازي نيست زحمت بکشي دخترم
- نه ، اشکال نداره ، اتفاقا خونه به نظافت نياز داره ، خونتون چقدر قشنگ و بزرگه حاج آقا
- ممنون دخترم ، دستت درد نکنه ، ميخاي لباساتو عوض کني ؟
- بله ممنون ميشم
- تو اون کابينت لباس کار هست ، بردار بپوش
- نه يه پيش بند باشه کفايت ميکنه
- هر جور راحتي دخترم
و رفت بيرون از آشپزخونه و پيش شايسته . . . . .
     
  ویرایش شده توسط: Neda_Etamad94   
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7 
داستان سکسی ایرانی

زندگینامه ندا


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA