سلام درخواست ايجاد تاپيك تو بخش داستان هاى سكسى دارم اسم تاپیک : رهبر واقعینام نويسنده : coverتعداد قمست ها : فعلا دو فصل هر فصل تقریبا 20-35 بخشفصل اول : آماده شدن برای رهبریفصل دوم : قلمروی رهبری
فصل اول/قسمت اول خب اول از همه چی سلاماسم من پژمانه متولد ساعت 14 روز 13 ماه 12 سال 71داستان های من از اولین روزی که اهدافم مشخص شد شروع شد ینی تبدیل شدن به یه رهبر .اینکه یه قلمرو واسه خودم داشته باشم اون زمان ترم دوم رشته علوم سیاسی بودم با دختری به اسم نگار دوست بودم و میشه گفت خیلی باهم خوب بودیم ولی یجاهایی مشکل داشتیم باهم اینجوری بگم که من از روزی که دانشگاه قبول شدم خانواده کمکم کردن مستقل شم و اومدم تهران و برام یه خونه خریدن و یه 206 که با کار کردن و نت ورکی بودنم تونستم بعد یک سال تبدیلش کتم به پرادو دو در مشکیخونه تو دل جنت آباد و یه پسر با وضع من باب دل خیلی از همکلاسیاس یسری اخلاقیات خیلی بدی دارم مثلا طرفم باید کاملا مطیعم شه غیر ازین باشه جالب از کار در نمیاد . از خودم گفتم تقریبا . اما نگار. یه دختر کاملا مد روز و میشه گقت کسی که منو وارد مهمونیای مختلف کرد اولین نگاه نگار باعث شد که برم سمتشو باهاش ارتباط بگیرم .بعد از یک هفته به پیشنهاد من برای درس خوندن اومد خونم .منم تدارکات پذیرایی ازش رو چیده بودم شربت و شراب و سیگار و کلی مخلفات قرار بود ساعت 10 بیاد پیشم ولی با نیم ساعت تاخیر اومد زمانی که رسید حسابی عرق کرده بود درو براش باز کردمو لبشو بوسیدم خنده ای کرد و گفت میشه برسم بعد... و جفتمون زدیم زیر خنده ازم اجازه گرفت و رفت توی اتاق تا لباسشو عوض کنه و بیاد اما زمانی اومد بیرون شکه شدم یه کفش پاشنه بلند رو بسته یه دامن بالای زانوی مشکی و نیم تنه ی تور که کاملا سینه هاشو نشون میداد و پیراهن من که دو طرفشو گره داده بودموهای فرش رو هم باز کرده بود دور خودشو رژ مورد علاقمو زده اما من عصبی شده بودم چون هیچکس اجازه ی لمس لباسای منو هم نداشت با حالت عصبی در حالی که سعی میکردم جلوی خودمو بگیرم به کاناپه تکیه دادمو بعد از یه کام از سیگار بهش گفتم نگار فک کنم بهتره بری و لباستو در بیاری . با تعجب بر گشت توی اتاق و بعد از چند لحظه با شیطنت سرشو از در اتاق اورد بیرون و با یه چشمک اومد سمتم . تمام لباساشو در اورده بود موهاشو به هم ریخته بود و فقط پیراهن من تنش بود . که دوتا دکمه ی وسطش باز بود .سیگارمو خاموش کردمو رفتم سمتش جلوس ایستادمو لبشو خوردم دکمه های پیراهنمو باز کردمو از تنش در اوردم حتی شرت هم پاش نبود . در حالی که دستشو فرو کرده بود توی شرتم بهش گفتم منظورم پیراهنم بود . نه بقیه لباساتوانگشت فاکمو فرو کردم توی کسش و فشار دادم داشت از حال میرفت بردمش توی اتاق و پرتش کردم روی تخت سینه های پر و خوش فرمی داشت . خودمم لخت شدمو رفتم سراغ سینه هاش در حالی که یکی از سینه هاش تو دهنم بود و دست راستم توی دهنش با دست چپ کیرمو روی کسش گذاشتمو فشارش دادمنفسش یه لحظه بند اومد. +پژمان- بله+نباید چیزی ازم میپرسیدی- هیس مطمئن بودم که بازیمحکم توی کسش تلمبه میزدم و با دهن و سینه هاش بازی میکردم در حالی که نفس نفس میزد گفتم کثافت عوضی ناخداگاه یه کشیده خوابوندم توی گوشش . شکه شد - دفعه اخرت باشه وسط کارم حرف میزنی+ بله- (کشیده بعدی). گفتم خفهمیخواست خودشو از زیر من بکشه بیرون که به زور چرخوندمش شاخه ای از موهاشو گرفتم چرخوندمش و داگی استایل کارمو ادامه دادم و بهش گفتم فقط لذتتو ببر . ایستادم جلوش و بهش فهموندم که باید ساک بزنه هنوز هم به نظرم هیچکس بهتر از نگار نمیتونه ساک بزنه چون کمتر از پنج مین ارضا شدم و تمام صورتو موهاش خیس شده بود. بهش گفتم دفعه آخری باشه که بدون اجازه من کاری میکنی. تی شرتمو شرتمو پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون سیگاری روشن کردمو دو گیلاس شراب اماده کردم.مانتو شلوارشو پوشیده بود و با چشمای خمارو خیس اومد گفت تا حالا هیچکس اینجوری نکرده بود باهام- چون که هیچکس تمامیت تورو نمیخواست تا الان+ من اسباب بازی تو نیستم- شاید ولی من مالک توام+ نمیخوامبه سمت در حرکت کردم که با فریاد گفتم بر گرد توی اتاق و اون مجبور به باز گشت شد- هرچقد دلت میخواد گریه کن ولی زمانی از در اتاق میای بیرون بهتره اون لباسای قشنگت تنت باشه و حسابی به خودت رسیده باشی. بعد از ده مین وارد اتاق شدم دیدم لباسشو عوض کرده و داره ارایش میکنه و باز پیراهن منو پوشیده ولی تمام دکمه هاش باز بود شکه شد از دیدن من.رفتم سمتش و پشت سرش قرار گرفتم . اروم گردنشو بوسیدمو بهش گفتم بیرون منتظرتم.چرخوندمش و لبشو بوسیدمو بعد از اتاق اومدم بیرون. از اتاق اومدم بیرون و مقداری از شرابمو خوردم تا اومد بیرون لباش شیطون شده بود و با شیطنت راه میرفت .دقیقا طرف مقابل من روبروی اوپن ایستاد و جام شرابشو دست گرفت و همشو یکجا سر کشید. با چاقویی که برای میوه اماده کرده بودم نیم تنه ای تنش بود رو از وسط چاک سینه هاش پاره کردم جوری که فقط به یه نخ بند بود و با کمتری فشاری پاره میشد.+ چکار کردی- دلم میخواد اینجوری بهتره+ من فقط همین نیم تنه رو داشتم و خیلی دوسش داشتم - مهم نیست میخرم برات+ اوکی پس همین امروز- من زمانی میخرم که بدونم حداقل سه چهار ساعت با اون لباس پیشم میچرخی+ تو هر زمان بخری برام من 5 ساعت بعدش با اون لباس پیشت میمونم- حرفتو یادت نرهو محکم با فشار دست لباسشو پاره کردم....
مشخصه که نویسنده بدجور عقده پول و حقارت دارهاین هم از عنوان کردن خونه و ماشینش مشخصه هم از اینکه برای یادآوری غرورش ، شخصیت پردازی نگار رو فراموش کرد و تاکید کرد که بخاطر یه پیراهن با دوست دختری که انقدر ازش خوشش میومد مثل یه هرزه برخورد کردبه نظرم ارزش خوندن نداره این داستان
اول از همه مرسی از همه کامنتا فقط باید چنتا نکته رو حتما بگماولا که خب خصوصیت شخصیتی من دیکتاتور بودنمه و حساسیت بالام روی وسایلم و اجازه گرفتن برای استفاده ازشون جز مهمترین نکاتمهاگر در مورد نگار شخصیت پردازی نکردم برای اینه که میخوام اروم اروم این شخصیت شناخته شه و اینکه همه پول داشتنو دوس دارن منم همینجورم نمیگم بچه مایه دارم ولی همینیو هم که دارم با زحمت خودم بدست اوردم
aligncenter]فصل اول /قسمت دوم[/align]نمیتونم منکر جذابیت بالای اندام ندا شم بعد اینکه نیم تنش پاره شد و سینه هاش بیرون افتادن و با دوتا دست یعنی ازم پنهونشون کرد. سرشو بهم نزدیک کرد و اروم لباشو گذاشت رو لبام دستمو دورش حلقه کردمو بلندش کردم نشوندمش روی اوپن +پژمان- جانم+ رابطه ما عاشقانه نیست- پس چیه؟+ فک کنم از امروز به بعد فقط سکسه و تمام- چرا همچین حرفیو میزنی+ خودمو میشناسم و تو رو هم تا حدودی- الان چی میخوای+ بهم نشون بدی توی یه رابطه ی صرفا سکسی میشه عاشقونه هم رفتار کرد.لبامو چسبوندم روی لباش و خودمو چسبوندم بهش .پاهاشو دورم حلقه کرد و بردمش توی اتاق خوابوندمش روی تخت و در حالی که لباشو میخوردم با دست تمام بدنشو لمس میکردم .اروم از روی گردنش اومدم پایین و بین دوتا سینه هاشو خود سینه هاش لمس میگردمو میخوردم چند لحظه ای یکبار بر میگشتمو لباشو میخوردم اروم اروم پایین میرفتم تا به دامنشو کسش رسیدم اروم دامنشو شرتشو در اوردم و نفسمو روی کسش خالی کردم با دست سرمو فشار داد روی کسش و منم یکم براش خوردم بعد اروم کیرمو فرو کردم توی کسشو شروع کردم به تلمبه زدن پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود منم دستاشو با یه دست بالای سرش گرفته بودم با اون یکی دستم کمرشو میکشیدم بالا و لب میگرفتم ازش که به ارگاسم رسید با چشمای خمار و خسته و لبایی سکسی خودشو یکم از زیر من بالا کشید دستراستشو روی شونه ی چپم گذاشت و با فشار بهم فهموند که بچرخم افتاد روم یکم کسشو به کیرم مالید و سینه هاشو توی صورتم فشار میداد اروم رفت پایین و شروع کرد به ساک زدن کیرمو تخمام داشت با دستش کارشو ادامه میداد و لبامو میمکید که در حال ارضا شدن لبشو محکم بین دندونام گرفتمو دستمو توی کسش فشار دادمزمانی که ازم جدا شد رگه های ابمو تا زیر گلوش دیدم + پژمان برم خودمو پاک کنم؟- هیساروم کشیدمش توی بغلم از روی پاتختی دوتا سیگار روشن کردمدست راستم دورش حلقه بودو دست چپم سیگار و ان هم به سینه افتاده بود روی منو سیگار میکشید بعد از اینکه سیگارمون تموم شد گفت من برم نهار درست کنم- یکم میخوابیم میریم بیرون میخوریم توی بغلم خودشو بیشتر توی بغلم جا کردمنم با گوشیم اهنگ دختر لیبیایی از مایکل جکسو رو پلی کردمو چشامو بستمliberian girl /michael Jackson اموزیک پلیر گوشیم روی تکرار بود لحظه ای که اروم چشمامو باز کردم خودمو یکم بالا کشیدم دیدم داره جلوی اینه خودشو مرتب میکنه و اروم این اهنگو زمزمه میکنه. منوتوی آینه دید چرخید و چشمکی زد برام- میدونی بنظر من عشق میتونه از دل موهای خرمایی فر یه دختر شروع شهنگار کاملا لخت بود در حالی که اهنگو زمزمه میکرد اروم اومد سمتم و اروم لبامو بوسید و گفت :شاید از بین دستای یه پسر خودخواه که روی همه چی حساسهشاید دقیقا اونجا بود که یه حس واقعی شروع شد+ پژمان من خیلی گرسنمه- پس زود بپوش بریم