انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

ادامه داستان های نیمه تمام


مرد

 
poffy: بابا تو ریدی تو داستان کیانا. نمیخواد ادامه بنویسی. داستان آرش و کیانا، توش یه فانتزی و نگاه بچه گونه داره. حس پسر 16 ساله توشه. اینی که تو نوشتی سکس آدم آهنیه. خوردم، خوندم، خودارضایی کردم. نه فضا سازی نه فانتزی. ننویس که حداقل داستان اولی هم خراب نشه.
شرمنده اون داستان فانتزی که تو میگی من چند بار خوندم و همیشه داستان به یه جهت نمیره و دوم در روز چند بار سکس نمیکنه که بشه سکس ماشینی زمان میگذره
و آخر این نظر شما واسم قابل احترام هستش ولی اون داستان فانتزی اون کمی به حالت گی بودن پیش میره منم دوست نداشتم ادامه ندادم اون روش حالتش رو
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
هرکی یک روش داره نمیشه به روش اون نوشت
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
https://www.looti.net/12_8385_1.htmlداستان تفتیش



قسمت یازدهم
به چرا فکر کرده بودم دیگه که مادر منو دک کرد با کیر شق به هرجوری بود رفتم تو اتاق خودم خوابیدم. صبح که بیدار شدم ساعت نگاه کردم 10 صبح رو گذشته بود بلند شدم رفتم اتاق خواب مامان اشرت اونجا نبود رفتم اشپزخانه بازم اونجا نبود که متوجه صدا حموم شدم صداش کردم گفت بیا تو درب حموم رو باز کردم بدن لختشو دیدم کیرم حالت نیم غیز برداشت مامانم گفت با شرت بیا داخل دوش بگیریم لخت شدم با شرت رفتم داخل فقط نگاه به سینه و کوس مامان بود که خودش متوجه شد لیف داد دستم شروع کردم بدنش کف مالی خوب تمام بدنش کف مالی کردم جز جاهای خاص اول رفتم رو سینه هاش کامل کفی کردم با دستام هم نوکش رو میگرفتم ول میکردم بعد چندین بار اینکار کردن که مامان اشرت چشماش رو بسته بود لذت میبرد بلند شدم چسبیدم بهش جوری بغلش کردم گفتم خوش میگذره و با دستام باسن گنده شو گرفتم فشار دادم تو گوشش گفتم اجازه هست گفت مال تو همش با تایید حرفش دستش کرد تو شرت کیرم رو میمالید منم با دستم خواستم دستم به کوسش برسونم که با اولین برخورد دستم با چوچولش یه اه کرد که پر از لذت بود چند بار اینکار کردم که خودش عقب کشید گفتمنو بسوزونی میمونی رو دستم پس بذار عوض دیشب کاری کنم زانو زد شروع کرد به ساک زدن داشتم از لذت میبردم که به دو دقیقه نشد حس کردم آبم میاد نخواستم بگم سرش رو نگه داشتم با یک آه تمام آبم رو تو دهنش ریختم وقتی به خودم اومدم بلند اش کردم منو بوسید گفت خیلی زود میایی با روش کار کنی چشمی گفتم خودمون شستیم اومدم بیرون یه چیزی پوشیدیم بعد صبحونه خوردیم که در آخرین لقمه مامان گفت ظهر برمیگرده تهران کمی تو ذوق ام خورد که اومد بغلم کرد لبم رو بوسید گفت بهت سرمیزنم دوباره,چیزی نگفتم ولی بازم ناراحت بودم صبحونه رو جمع کردیم چند ساعت خیلی زود گذشت مادر رو رسوندم فرودگاه رفت برگشتم خونه اتفاق های که افتاده بود جلوی چشمم میرفت تا که خوابم برد. شب بلند شدم تو خونه شام خوردم رفتم جلو تلوزیون کمی تلوزیون دیدم که تلفن زنگ خورد پدر ام بود کمی بعد حال و احوالپرسی گفت هفته دیگه میاد اونجا با کسی سر میزنه بعد ام خداحافظی کرد بعد خودم به میلاد زنگ زدم در کمی در مورد اینکه کار مامانم ساخته شوخی کردیم بعد در مورد افزایش قطر کیرش پرسیدم که گفت با دارو اوکی شده که اسم دکتر پرسیدم که گفت فردا بهم زنگ میزنه میگه کمی حال و احوال مونا رو پرسیدم بعد خداحافظی کردم رفتم خوابیدم.
صبح ساعت 10 اینا بلند شدم میلاد واسم پیام فرستاده بود آدرس دکتر و... که وقتم گرفته بود واسه دو روز دیگ براش یه پیام تشکر فرستادم بعد رفتم سر درسها که کمرنگ شده بود چند روزی ولی نشستم تا شب خوندم بعد شام خوردم خوابیدم تا دو روز کار من شده بود درس تا وقت دکتر که یک ساعت مونده حاضز شدم به مطب رفتم اسمم رو گفتم سر تایم رسیده بودم چند دقیقه منتظر شدم بعد وارد شدم یه خانم بود با سنی متوسط که با سلام از طرف من جواب سلامشو دادم بعد گفت آقای ... در مورد مشکل اتون حرف زده و یک سوال مشکل دیگ نیست که من خودم زودانزال خودم رو گفتم گفت مشکلی نیست روش داره ایشالا درست میشه بعد گفت لطفا برید کنار تخت شلوارتون رو کامل دربیارید.عین بچه حرف گوش کن رفتم شلوار خودم رو درآورد بعد اومد تمام کیر وتخمام رو بازدید کرد بعد رفت سرجاش گفت مشکلی نیست میشه بعد شروع کرد به نوشتن کمی نوشت بعد گفت باید از این داروخانه بخرید که گفتم چشم چند تا روش گفت تکرار کنید و بعد گفت ماه دیگه دوباره بیاید چشمی گفتم تشکر کردم خارج شدم به طرف داروخانه رفتم دارو ها گرفتم بعد تو راه چیزی زدم رفتم خونه اول دارو هارو کامل خوندم و برنامه ریزی رو,رو دیوار نوشتم رفتم سراغ کار تا شب و روز ها من دیگ وقتم رو واسه دانشگاه و درس پر میکردم تو صحبت ها یکی رو تو دانشگاه پیدا کردم مادر اش غذا تلفنی داشت اوکی کردم باهاش هروقت غذا خواستم غذا خوب بیاره و یک نفر رو برام پیدا کرد خونه رو تمیز کنه تا دو هفته که من کارم درس و دانشگاه و قرص ها و روش های دکتر میگفت ولی کل برنامه من دانشگاه بود یک روز که دانشگاه بودم موبایلم زنگ خورد پدر بود گفت فردا شب میرسه که بعد کمی خداحافظی دوستم پیدا کردم بهش گفتم گفت تو برو خونه ما میایم فقط آدرس بفرست که بعد تشکر خداخافظی کردم آدرس رو براش فرستادم به خونه رفتم بعد نیم ساعت دوستم رسید با یک خانم اومد دید کل خونه بهم ریخته بود گفت دو سه ساعت طول میکشه که گفتم میریم بیرون با دوستم رفتیم بیرون سه ساعت بیرون بودیم بعد برگشتیم خونه خونه تمیز شده بود به دوستم گفتم فردا واس چند نفر غذا آماده کنه تعدادشو فردا میگم اوکی کرد رفتند من رفتم خوابیدم صبح کلاس داشتم بعد کلاس زنگ زدم به پدرم گفتم کی میرسید گفت 8 شب که که گفتم چند نفرید گفت 4 نفر چیزی نگفتم بعد کلامی خداحافظی کردم به دوستم گفتم 5 نفر واسه 9 شب بیار خونه تایید کرد بعد تا عصری 6:30 کلاس داشتم بعد برگشتم خونه یه دوشی گرفتم چایی روآماده کردم بعد لباس پوشیدم رفتم قرودگاه درست ساعت 8 رسیدم اونجا منتظر شدم پرواز با نیم ساعت تاخیر به زمین نشست منتظر شدم که پدر ام اومد رفت ماستقبالش همدیگر رو بغل کردیم بعد پشت سرش مهندس کاظمی اومد روبوسی و... بعد دو تا دختر البته کامل نگاه نکردم ولی سلامی کردم اونها هم سلام دادن و چمدان هارو بردیم رفتیم سوار ماشین خودم شدیم کوچک بود ولی جا شدیم رسیدیم خونه وارد پارکنیگ شدیم پیدا شدند چمدان هارو گذاشتم پایین رفتند بالا منم پشت سرشون راه افتادم بعد رفتم با کلید باز کردم وارد شدند بعد آخر من وارد شدم رفتیم تو کمی معذب بودند دخترا ولی بلافاصله با پدر شون رفتند رو مبل نشستند با پدرم منم رفتم زود چایی رو اوکی کردم بهشون پیوستم خلاصه صحبت شروع شد پدر من گفت این خونه دو طبقه که هستی مال مهندس کاظمی از شانس ایشون دخترشون اینجا قبول شده طبقه بالا میشنند با دختر بزرگشون که یه مدت اینجاست تا عادت کنه بعد برگرده پیش شوهرش که ماموریت هستند بعد هم کلام شدم با دختر قدش 165 میشد با بدنی لاغر که صداش خوشایدن بود صحبت کردم هم دانشگاهی بودیم تا که زنگ زدند گفتم غذا اومد متعجب بودند آیفون رو زدم بعد دوستم اومد تا درب ورودی همش داد فاکتور داد گفتم فردا حساب میکنیم رفت بعد با غذا ها رفتم داخل شام رو,رو میز نهارخوری آماده کردم بعد صداشون کردم کباب بود فقط چند تا لیوان آوردم با نوشابه که راحت باشیم تو حین شام حس کردم نگاه سنگین دخترش بزرگ رو من ولی نگاه ریز کردم کامل سیر شدند تشکر کردند گفتم قضیه غذارو که شمارشو زود مهندس کاظمی خواست برای دخترش که دادم گفتم باهاش اوکی میکنم بعد شام دخترا رفتند بجای من چایی آوردند دختر بزرگش شروع کرد به سوال پرسیدن منم تونستم متوجه بشم از خواهرش قدی بلند تر بود ولی بدنی کمی اضافه وزن داشت البته فکر کردم چون مانتو خیلی لافر نشون اش میداد خلاصه بعد کمی صحبت با پدر و مهندس وقت خواب رسید که شب دخترا تو اتاق من خوابیدند یه اتاق دیگر پدر و مهندس خوابید تو مبل هم من خوابیدم.
صبح زود بلند شدم میخواستم برم نون بگیرم که دیدم پدرام همش رو خریده و ... یخچال رو پر کرده بود که تشکر کردم بعد وقت صبحانه رسید همه اومدند خوردیم من کلاس داشتم عذرخواهی کردم رفتم کلاس تا شب که برگشتم پدر ام وسایلشو جمع کرده بود که من وارد شدم بعد سلام و... گفتم امشب میرند با مهندس که مهندس اومد جلو گفتم دخترام اینجا هستند مواظبشون باش بعد چشم و کلمات قلمبه سلمبه گفتم ((تو خودم خندم گرفته بود)) بعد نیم ساعت اونها رو رسوندم فرودگاه پیدا شدند که گفتند نیا نمیخواد بیایی بعد مهندس کاظمی گفت دخترهام شام دعوتت کردن بالا بری بالا پیششون واسه شام دیشب اگر خواستی برو که چشم گفتم خداحافظی کردم باهشمون رفتم تو راه خونه نمیخواستم برم و وقتی داخل ساختمان شدم خسته بودم لباس عوض کردم مستقیم رفتم خوابیدم.

ادامه دارد...
احترام و ادب و اخلاق
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
پس فردا کاملش میکنم و احتمالا میرم سرزاغ وسوسه های شیطانی و خاطرات سکسی یک پرستار
شاید داستانی دیگر
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
سلام
خوشحالم بالاخره یکی چنین تاپیکی ایجاد کرد و امیدوارم موفق باشی و ادامه بدی و خیلی از داستانهای کوتاه و بلند رو که نصفه مونده یا جای ادامه دادن داره رو تموم کنی.
اینو دوس دارم یکی ادامه بده چند قسمت:
https://www.looti.net/12_1270_29.html#msg143091530

اینم با اینکه نویسنده نوشته پایان ولی به نظرم میشه ادامه ش داد :
https://www.looti.net/12_6006_61.html#msg143028294
من مرد تنهای شبم...
     
  

 
داستان مهدی رو اگه میتونی کامل کن کلا جا خالیه
     
  
مرد

 
قسمت دوازدهم
صبح بلند شدم دارو های دکتر رو خوردمو روش های که رو کیرم رو گفته بود اجرا کردم بعد با تعویض لباس به سمت دانشگاه رفتم تا شب اونجا بودم خسته کفته برگشتم خونه نا نداشتم ولی آیفون زده شد حال نداشتم بلند شم ولی دوباره زدن به زور بلند شدم رفتم درب باز کردم چشمام به زور باز میشد ولی این یه جوری بود که از پایین رفتم بالا: یه دختر با شلوار جین تنگ و تاب با سینه های متوسط و یه مانتو که دکمه نداشت جلوش باز بود محو اونها شده بودم که که یه لحظه به خودم اومدم دیدم با یه شال صورتی و چهره زیبا فهمیدم دختر بزرگ مهندس هستش ,خندید سلام کرد بعد تو دستش غذا بود گفت بفرمایید گرفتم بعد گفت فردا شام مهمون ما هستید فقط فردا وقت دارید باهم بریم خرید من کمی وسایل نیاز دارم واسه خونه و خواهرم که فردا من خالی بود. گفتم چشم حتما مزاحم میشم خدمت شما بعد خداحافظی کرد رفت من رفتم داخل غذا رو خوردم با همون لباسها خوابیدم
صبح صدا میومد منو از خواب بلند کرد ساعت دیدم 11 صبح بود بلند شدم به صورتم آبی زدم رفتم دم در,درو باز کردم دختر بزرگ که اسمش رو نمیدونستم سلام کرد گفت ساعت خواب که عذرخواهی کردم گفتم دو دقیقه دیگ پایین مبینمتون,خندید رفت منم رفتم ی چیزی الکی خوردم به موهام دستی کشیدم رفتم پایین منتظر بود با همون لباس های که اولین روز اومده بود ماشین رو از پارکنیگ کشیدم بیرون اومد جلو نشست کمی شروع کردیم به حرف زدن اول اسمم رو پرسید گفتم مهرداد بعد گفت منم پریسا هستم که دستش دراز کرد باهم دست دادیم کمی تو شوک بودم آخه زن متاهل دست میده که بعد شروع کرد گفت پدرم شما رو تعریف کرده و... کمی منم لطف دارید و... گفتم که گفتم خواهرتون نیومدند گفت اهان مریم اون درس میخونه گفتم بیا نیومد بعد لیست چیزهایی که تو لیست بود تا سه تا چهار ساعت طول کشید تا خرید منم گذاشتم تو صندلی عقب که کمی پر شده بود. بعد که اومدیم سوار ماشین شدیم گفت بریم نهار که منم رفتم ی جایی خوب نهار رو دیر خوردیم نذاشت حساب کنم خودش حساب کرد بعد سوار ماشین شدیم ساعت 5 عصر بود کمی سرد شده بود هوا بخاری رو روشن کردم تا خونه نیم ساعت راه بود تو راه نمیدونم دکمه های مانتوشو باز کرد گفت گرمه منم بخاری رو کم سنش رو پرسیدم گفت 28 کردم نیم ساعت بعد رسیدیم خونه پارکنیگ پیاده شدم باز کردم بعد وارد پارکنیگ شدیم حال کار اصلی شروع شد من چند باری مجبور شدم پله هارو بخاطر وسایل زیاد طی کنم بعد گذاشتم بالا یه گوشه مبل نانداشتم چشمام رو بستم یکی چایی آورد گفت خسته نباشید چشمام باز کردم مریم بود درست شکل لباس دیشب خواهرش البته سینه های کوچیکتر و قد کوچکتر که با حرف پریسا نگاه ام پرید به سمت پری که اومد نشست کنار خواهرش با همون تریپ گفت آقا مهرداد من خسته کردم که گفتم چه خستگی وظیفه هستش بعد چایی رو خوردم گفتم من رفع زحمت کنم که با حرف شام مهمون ما هستید روبه رو شدم ولی گفتم ایشالا بمونه واسه فردا که با اسرار و قیافه من گفتند باش رفتم پایین تو خودم گفتم ببین واس یه کوس داری خودت میکشی بعد لباس عوض کردم دوش گرفتم رفتم خوابیدم
صبح بلند جمعه بلند شدم دیدم ساعت 9 بود دنبال گوشیم گشتم نبود هرچی فکر کردم یادم رفته بود رفتم پایین ماشین کامل گشتم نبود گفتم ولش پیدا میکنم رفتم نون گرفتم یکی هم اضافه گرفتم اومدم خونه صبحونه رو آماده کردم واسه سه نفر چایی رو گذاشتم رفتم بالا زنگ درو زدم بعد چند دقیقه با پریسا با با چیزی که بدنشو پوشنده بود اومد درب باز کرد با خنده گفتم ساعت خواب گفت جمعه هستشا گفتم پایین صبحونه منتظرم گفت چند دقیقه طول میکشه گفتم باش درو باز میزارم برگشتم پایین بعد چند دقیقه دوتایی با همون لباس های دیشب اومدن پایین دعوت کردم صبحونه رو خوردیم تموم شد گفتم گوشی منو ندیدید پریسا خانوم گفت چرا دیشب جا موند بالا و به مریم گفت میشه بری گوشی رو بیاری اونم رفت بالا پریسا یه جور نگام میکرد بعد رفتنش میخواست منو بخوره ولی چیزی نگفتم بعد که مریم اومد گفت امشب شام مهمون ما دعوتی باید جبران کنیم از من انکار که چیزی نیست تا آخرش به زور پریسا قبول کردم ولی گفتم بیرون که گفت باشه بعد مریم گوشی رو داد پریسا گفت با اجازه شماره ات رو هم برداشتم لازم میشه حوصله ندارم بیام پایین گفتم قابل دونستید و... بعد رفتند چند دقیقه نگذشته بود پیام اومد از طرف پریسا گفت: ساعت 8 منتظر شما هستیم بالا.
تا ساعت 8 شب من درس خوندم بعد لباس عوض کردم با کمی تاخیر رفتم بالا اینبار هم با همون لباس ها با رنگ روشن وشلوار چسبون پوشیده بودند خوشآمدگویی کردند رفتم نشستم رو مبل,اول مریم بعد پریسا با چایی اومد کمی صحبت کردیم بعد رفتیم شام رو خوردیم بعد شام هم کمی صحبت کردیم کمی نگاه ام به بدن پریسا بود که زود چشمام رو دزدیدم ولی فهمید خندید در مورد کلاس ها و تاریخ کلاس ها حرف زدیم آخر مریم گفت فردا منم میتونم با شما بیام دانشگاه پریسا هم میره بیرون کار داره چشم گفتم و بعد گفتم ساعت 10 کلاس دارم 9برمیدارم شمارو بعد چایی آوردن دوباره خوردیم و من تشکر کردم رفتم پایین خوابیدم .
صبح زود بلند شدم لباس عوض کردم رفتم پایین آیفون زدم گفت الان اومدم بعد چند دقیقه مریم با یه مانتو پوشیده اومد تا زانو بود,بعد سوار شدیم تو راه از محیط دانشگاه پرسید جوابشو دادم تا رسیدیم دانشگاه من رفتم کلاس اون رفت سرکارهای خودش ,بعد اینکه کلاس تموم شد رفتم حیاط منتظرم بود گفت یکی از وسایل هارو جا گذاشتم خونه میشه برید برام بیارید من برم این آقا که منتظرم میره با اکراه قبول کردم کلید گرفتم گفت جلو اوپن هستش رفتم بعد نیم ساعت رسیدم خونه آروم وارد واحد اونها شدم رفتم وارد شدم اونی که میگفت برداشتم میخواستم برم صدا یک آه و اوفف منو جلب کرد ببینم چه خبره از یکی از اتاق ها میومد رسیدم درب یکم باز بود چی میدیدم پریسا لخت داشت خودارضایی میکرد سینه هاش عین ملیکا بود با یک دستش با نوکش ور میرفت با اون دست دیگش داشت کوسش رومیمالید دیگه کیر منم با این صحنه بلند شد میگفت عزیزم منو بکن و... منم که دیدم آخراش هستش کم کم رفتم پایین خارج شدم ولی موقع خروج کمی درب صدا داد من زود خودم خارج شدم رفتم پایین و شکر کسی نیومد تو راه کیرم رودیدم که هنوز هم شق بود تا رسیدم دانشگاه خوابید رفتم مدارک دادم بهش رفتم کلاس تا شب کلاس داشتم(( خلاصه اش این هستش که من از اول هفته تا چهارشنبه کلاس داشتم از 10صبح تا شب بجز دوشنبه ها ساعت دو میرفتم هم وقت داشتم درس میخوندم.))شب رفتم یه چیزی فست فود چیزی خوردم شب رفتم خونه شکر صداش در نیومد رفتم خوابیدم تا چهارشنبه من رفتم کلاس البته مریم رو هم میرسوندم تا راه دیگه منو مهرداد صدا میکرد بعد چند روز منم راحت مریم صداش میکردم البته به هم گفته بودیم وقتی که تنها هستیم ,تو این چند روز هم من از دوستم غذا میگرفتم میبردم میخوردم و دارو ها با روش ها انجام میدادم تا پنچ شنبه صبح بود از خواب بیدار شدم ساعت دیدم 11 شده بود بلند شدم رفتم حموم زیر دوش بودم که درو زدن باز نکردم بعد چند بار دوباره تکرار شد داد زدم حموم هستم دیگ صدا نیومد راحت حموم کردم اومدم بیرون گوشی رو نگاه کردم از طرف پریسا بود نوشته بود ساعت 12 پایین باش میخوام بریم جایی,لباس عوض کردم به خودم رسیدم 12 پایین بودم تا خانم خانم ها اومد با یه شلوار جین تنگ با تابی که خط سینه هاش بیرون بود بعد مانتو که جلوش باز بود و شالی که موهاش روخوشگلتر نشون میداد اومد,کفم چسبید ولی زود به خودم اومدم باهام دست داد گفتم بشنید بریم بعد توراه کمی در مورد دانشگاه و دوست دختر از من پرسید گفتم ندارم و جواب دیگ اش رو دادم و گفت راحت باش منو پریسا صدا کن که گفتم باشه پریسا رسیدیم به آدرس به یه مانتو فروشی دکمه های جلو مانتوشو بست گفت با من بیا رفتیم یه مانتو فروشی یه مانتو انتخاب کرد بعد رفت پوشید منو صدا کرد گفت بیا رفتم دیدم خوشگل شده بود کامل بود ولی رو مانتو پربود از شکل گل و... که پسندید گفت نرو بمون بعد جلو من مانتو رو درآورد یه دور چرخید خط سینه و باسن گنده اش رو نشون داد من نتونستم ادامه بدم اومدم بیرون کیرم نیم خیز شده بود اومد بیرون اونو خرید سوار ماشین شدیم گفت: خوب دید میزنی مارو دیگه ,حرفی نزدم ولی اون دکمه های مانتو شو باز کرد کمی مایل به من شد این کیر نیمه خیز من بلند شد از روی شلوار معلوم نبود ولی یکم مشخص بود بعد شروع کرد به صحبت کردن در مورد اون روز حرفی نزدم تا آخر گفتم ببخشید تقصیر خودم نبود.
ادامه دارد
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
قسمت سیزدهم
خندید گفت ساعت چنده گفتم یک ظهر گفت بریم نهار رفتیم نهار همون جای که قبلا رفتیم اینبار من حساب کردم برگشتیم ماشین بعد نیم ساعت رسیدیم خونه تو پارکنیگ موقع پیاده شدن دستی به کیرم کشید گفت تا حالا چهاربار منو دید زدی حالا بزار منم بهش یه دستی برسونم خنده ام گرفته بود بعد پیاده شدیم وقتی به جلوی واحد من رسیدیم لپم رو بوسید گفت مرسی ولی 6 عصر بیا بالا مریم تا 8 نمیاد بعد رفت رفتم داخل شروع کردم به درس تا ساعت 6 خوندم نمیدونستم برم بالا یا نه ولی آخرش گفتم میرم لباس ساده پوشیدم رفتم بالا درب باز بود رفتم داخل گفت بیا تو آشپزخونه ام رفتم دیدم با همون لباس های که کمی میخکوب شدم بهش همون لباس صبح بود بدون مانتو و شال که موهای بلند اش تا کمر اش اومده بود که با خنده خودش به خودم اومدم دوباره خندید گفت بیا کمک رفتم جلو وسایل گذاشته بود واسه شستن رفتم سبزیجات بود همشون رو شستم گذاشتم تو ظرفش بعد گفت بیار اینجا پیش من کنارم وایسا,رفتم دیدم جا نیست باسن اش رو داده عقب باید بهش میمالیدم تا میرفتم از شانس بعد من اینطرفش جا نبود به هر صورت بود دونه دونه سعی کردم قبل اینکه بهش بچسبم گذاشتم کنارش خودش گفت بیا اینجا کمکم کن,دیدم میخاره رفتم از پشت بهش چسبیدم با دستام دستاش گرفتم شروع کرد به خورد کردن از یک طرف دیگ کونش دیگه کاری کرده بود کیرمن کامل شق به کونش بچسبه منم داشتم لذت میبردم با دستام داشتم با دستاش بازی میکردم تا که تموم شد من دیگ نتونستم تحمل کنم خداحافظی کردم رفتم پایین زود لخت شدم رفتم حموم کیر خودم رو دیدم کمی جا خوردم از طولی و کمی قطری یکم فرق کرده بود. تو گوشی خودم سوپر پیدا کردم خودم رو خالی کردم بعد دوش گرفتم اومدم بیرون رفتم سر درس تا شب بعد خوابیدم.
جمعه صبح بلند شد رفتم ی چیزایی گرفتم اومدم خونه صبحونه رو خوردم رفتم سردرس که میلاد زنگ زد بعد سلام و احوالپرسی یه خبر بد به من داد گفت با مونا برای همیشه میرند اونور ولی ملیکا میمونه نمیخواد با ما بیاد بعد گفتم میشه ببینیم گفت فکر نکنم ولی اگر خوبی و بدی دیدی حلال کن و بعد خودم گوشی رو داد به مونا باهم صحبت کردیم خداحافظی کردیم باهم گفتند امشب ساعت 10 پرواز داریم که گفتم میام دیدنتون و بعد چند مکالمه ای خداحافظی کردیم باهم من کمی ناراحت بودم ولی دیگه چاره نمیشد کرد دیگ وقت نهار شده بود رفتم از یخچال با دو تا نیمرو نهار رو حل کردم بعدش به فکر کار پریسا افتادم این اگر دلش نمیخواست اینکار رو نمیکرد یعنی میخاره کمی بعد کی به فکر رفتم گفتم باید قدمی بردارم بعد بهش پیام فرستادم بریم شهربازی شب ساعت 8.
رفتم سردرسها شروع کردم به درس خوندن بعد یک ساعت پیام تایید اومد تا شب درس خوندم نیم ساعت مونده رفتم حموم دوش گرفتم موهای زاید بدنمو زدم بعد اومدم بیرون لباس و ... ساعت 8 پایین بودم تا اینکه دوتا خواهر وارد شدند چه خوشگل شده بود پریسا بعد مریم هردو لباس جدید پوشیده بودند اومدند سوار شدند کمی تو راه خندیدایم رفتیم رسیدیم معمولا باید جدا منشستیم تا رسیدیم به یکی از چیزهای که مریم میترسید که پریسا گفت باهم بیا بریم کمی من من کردم رفتیم که مامور گفت چه نسبتی دارید پریسا گفت برادرمه بعد چیزی نگفت وارد شدیم دو نفر بود تو هوا میچرخید کمی آروم چرخید که گفتم کاری بکنم دستم رو گذاشتم تو دستش بهم نگاه کرد خندید منم با پرویی دستم رو با دستش گذاشتم روپاش تا یه جورایی لمس کنم بعد شروع کرد پریسا به شادی کردن و... منم همراهیش کردم بعد چند دقیقه تموم شد جدا شدیم اومدیم بیرون رفتیم فست فودی خوردیم برگشتیم خونه اونها زودتر از من تشکر کردند رفتند منم پارک کردم رفتم بالا وارد واحد ام شدم زنگ خورد پریسا بود اومد تو مانتوشو باز کرده بود سینه هاش مشخص بودند درب رو بست بعد تشکر کردن واسه امروز و کلی حرف دیگه دستم رو دراز کردم گفت خواهش و عمل متقابل انجام داد منم با یه کار کشیدم بغلم گفتم خواهش بعد اون سرش رو گذاشت رو آستین ام گردنشو بوسیدم سینه های که بهم چسبیده بود حس میکردم لذت میبردم دستم رو تو کمرش جمع کردم و اونم دستاش رو گردنم جمع کرد بعد کمی جدا شدیم کمی فاصله کمی نگاه ام کرد بعد با یک حرکت منو به خودش فشرد شروع کرد به لب گرفتن کمی منگ بودم ولی به خودم اومدم باهاش همکاری کردم دیگ منم با دستام به کونش ورمیفرتم و سینه هاش رو حس میکردم عالی بود بعد چند دقیقه جدا شدیم گفت عالی بود مرسی بعد بدون منتطر حرف من باش رفت منم با کیر شق موندم بعد خندیدام به خودم اومدم رفتم لباس عوض کردم بعد رفتم خوابیدم.
چند روز گذشت تا سه شنبه که مریم رو تو دانشگاه دیدم بعد سلام و احوالپرسی گفت مارو میبرن فردا اردو واسه دو روز و نصف گفتم کی گفت فردا صبح بعد در مورد این چند روز پرسید که من قبلا رفته بودم گفتم بهش بعد تا شب کلاس بودیم بعد برگشتیم باهم خونه موقع رفتن دست داد خداحافظی کرد رفت کمی تعجب کردم ولی دیدم داره اعتماد میکنه فکر کنم بعد رفتم بالا شام رو خوردم خوابیدم. صبح با مریم رفتیم دانشگاه اونها رفتند من تا 7 کلاس داشتم که لغو شد کلاس آخر به دوستم گفتم واسه دو نفر شام آماده کنه بفرسه بعد تو راه رفتم یه چیزایی واسه خونه گرفتم رسیدم خونه به پریسا زنگ زدم بعد سلام احوالپرسی گفتم بیا پایین گفت نه تو بیا بالا رفتم بالا دیدم بوی غذا خونه رو برداشته با شلوار و جین و تاب اومد باهم روبوسی کردیم بعد رفت آشپزخونه به دوستم فوری پیام دادم نمیخواد بعد چند دقیقه با دو تا شربت اومد خوردیم بعد گفت فیلم ببینیم که با تایید من اومد نشست کنارم بهم تکیه داد پیشونیش رو بوسیدم شروع کردیم به فیلم دیدن تا فیلم تموم شد گفت بریم شام گفتم باش باهم رفتیم شام رو چیدیم بعد شروع کردیم به خوردن بعد اینکه تموم شد باهم جمع کردیم رفت ظرفهارو بشوره پشت اش به من بود از پشت رفتم چسبیدم بهش دیگ کامل کیرم رو کونش بود و با دستام سینه هاشو گرفته بودم فشار میدادم دیگه صدای پریسا دراومد بعد گفت بزار بشورم اینارو بیام بعد و جدا شدم رفتم رو مبل ها تا پریسا اومد کنارم نشست گفتم حاضری برقصی قبول کرد بلند شدیم اول آهنگ شاد بود قر مون ریختیم بعد رسید به اهنگ دونفری و به هم چسبیدیم به چشمای خوشگل اش رخ به رخ شدیم کمی رقصدیم بعد خودم لب رو به لبش چسبوندم با حالت آروم شروع کردم به خوردن لب های که از عسل شیرینتر بود خودش هم با زبونش دیگه غوغا کرده بود.
بعد چند دقیقه جدا شدیم دستم رو کشید منو به سمت اتاق خواب برد منوانداخت رو تخت خودش اومد رو من لب های داغش رو لبم گذاشت چند دقیقه لب های مثل عسل اش رو خوردم با یه حرکت اونو بردم زیرم دوباره شروع کردم به لب گرفتم با دستام هم با سینه هاش بازی میکردم تا اومدم از لاله گوشش تا گردنش بوسه بوسه رفتم پایین خودم تاب اش رو رو بلندش کردم درآوردم دو تا سینه های بلوریش داشت به من نگاه میکرد از سوتین سفید اش درآوردم سینه هاشو با دو دستام شروع کردم به مالیدن سینه های بزرگ و بلورین پریسا که عین ملیکا بود بعد دوباره رفتم رو لب های خوشمزه اش رو چشیدن که برام مثل عسل بود و با دستام داشتم با نوک سینه هاش ورمیرفتم بعد دوباره با بوسه رفتم پایین تا رسیدم به سینه هاش دونه دونه میمیکیدم سینه هاشو و میمالیدم تا حدی که صدای پریسا در اومده بود حرفی نمیزد فقط اه ... میکرد کیر شق شده ام رو به کوسش میمالیدم اونم دیگه تو خودش نبود در حال لذت بود دوباره رفتم بالا دستم به کوسش کشیدم اه کشید انگشت ام رو دادم داشت ساک میزد بعد رفتم پایین شلوارش رو درآوردم کمی ی شورت سفید بهم چشمک میزد سریع خودمم لخت شدم فقط یه شرت گذاشتم موند رفتم از پاهاش با بوسه اومدم پایین رسیدم به رون های تپلش بعد رسیدم به کوس خوشگل پف کرده با دستم شرط زدم کنار با اولین لیس انگار یه اه از درون کرد که پر از لذت بود شروع کردم به خوردن کوس پف کرده پریسا که انگار این دنیا نبود منم با خوردن کوسش انگار داشتم لذت میبردم اونم هم دیگ داشت صداش تغییر میکرد با اولین انگشت که فرستادم تو کوس پریسا و چند بار تکرار کردم بدن پریسا دیگه داشت به ارگاسمش نزدیک میشد عکس العمل هاش دیگه مشهود بود منم کارم رو تکرار کردم با یک جیغ کوچیک پریسا ارضا شد آبش ریخت روی صورتم انگار بیهوش شد اومدم کنارش دراز کشیدم با موهاش بازی کردم تا بعد چند دقیقه به خودش اومد گفت عالی بود بعد بلند شد گفت نوبت منه کیرم دیگه از شورت زده بود بیرون با نگاهش یه حرفی زد گفت جووون کیر کلفت عاشقشم بعد رفت از دو طرف شرت منو کشید درآورد کیرم کمی بلند و قطری کمی بلند شده بود اول تخمام رو خورد بعد اول کمی کیرم رو لیس زد یهو شروع کرد به ساک زدن اصلی ملیکا داشت کیرم رو میخورد عین آبنبات داشت با تمام وجود کیر منو همش رو تو دهنش میکرد درمیاورد منم چشمام رو بسته بودم لذت میبردم کم کم اثر روش های که دکتر گفته بود اثر میکرد.
پریسا چند بار دیگه کامل کیرم رو میخورد درمیاورد تا بلند شدم اون زانو زد شروع کرد دوباره به ساک زدن الان دیگه حرفه ای تر ساک میزد انگار لب هاش پر از آتیش بود که کیرم رو آتیش میزد با داغیش چند بار خودم موهاش نگه داشتم تو دهنش تلمبه میزدم کمی نگه میداشتم بعد دوباره میفرستادم تو دهنش نگه میداشتم تا کمی بعد ولش کردم دیگه بیست دقیقه شده بود داشتم از لذت ساک زدن پریسا لذت میبردم دیگه کم کم احساس کردم آبم میاد اونم خودش فهمید گفت همش رو میخوام بریزی رو سینه ام که خودش دوباره ادامه داد تا وقتی احساس کردم از درونم شعله آتیش فوران میکنه بهش گفتم کشید بیرون همش ریخت رو سینه های بعد کمی کیرم رو ساک زد بعد با دستش آب کیرم رو مالید به سینه هاش و من افتادم رو تخت اونم اومد کنارم دراز کشید گفت عالی بود بعد کنار هم خوابیدیم.
صبح بلند شدم کسی کنارم نبود لخت بلند شدم رفتم پایین صدای آب میومد حموم رو نگاه کردم صدا از اونجا بود قفل نکرده بود رفتم تو با دیدن پریسا لخت تو حموم کیرم زودی شق شد اونم صورتش کفی بود وقتی خودش رو شست منو دید خندید رفتم طرفش لبم رو گذاشتم رو لبش کمی لب گرفتم جدا شدیم گفت دیشب عالی بود دستم رو به سینه های که مثل سنگ بود کشیدم گفتم به اینها دست خورده جز من و شوهرت گفت بین خودمون باشه گفتم باش که گفت پدرم بعد به مالش خودم اضافه کردم دستی به کوسش کشیدم گفتم اینجا حرفی نزد منم یه انگشتم رو فرستادم تو کوسش آه کشید چشماش رو بست دستام رو کشیدم کیرم رو به کوسش مالیدم گفتم به اینجا کیر رفته جز شوهرت که با حرفش که گفت فقط میماله من نمیزارم بکنه چون کیرش بزرگه.
ادامه دارد...
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
قسمت چهاردهم
تو خودم گفتم به مادر ما میرسه به دختر خودش هم کمی میرسه پس وقتشه یکم مال خودمون کنیم اون مادر مارو میکنه ماهم دخترش رو بکنیم. کیرم رو به دستش هدایت کردم گرفت مالید گفتم اینو براش میخوری گفت جووون اره خیلی میچسبه بعد گفتم پس مثل پدرت برام بخورش زانو زد شروع کرد به ساک زدن اووووف مثل مهسا که کیرمنو ساک میزد ساک میزد داشتم لذت میبردم صدای من دراومده بود که بعد چند دقیقه به خودم اومدم جداش کردم بلند اش کردم پشت رو به خودم کردم بهش چسبیدم تو گوشش گفتم از این به بعد این کوس وکون ات مال منه حق نداری به کسی بدی فهمیدی چیزی نگفت بعد خودم تو گوشش گفتم خودم پرش میکنم دیگه باید مال من باش کیر شوهرت معلومه کوچیک پس من بازش میکنم بعد میخواست چیزی بگه نگفت خودم کیر خودم رو تنظیم کردم کمی به کوسش مالیدم ترشحاتش معلوم بود دلش کیر میخواد با دستم کیرم رو گذاشتم جلوی کوسش دومین کوسی بود که میکردم با آرامش سرشو فرستادم تو یه جای تنگ که با صدا پریسا فهمیدم کمی درد کشیده ولی صداش درنمیاد خودم ادامه دادم تا همش رو کردم تو ساکت موندم با دستام چوچولش رو میمالیدم تو گوشش گفتم ادامه بدم گفت اره شروع کردم به تلمبه زدن حالا نزن کی بزن دیگه صداش دراومده بود داشت لذت میبرد فقط اولش کمی درد کشیده بود ولی حالا داشت زیر کیر من داشت حال میکرد منم سرعتم رو بیشتر کرده بودم هم خودم داشتم لذت میبردم هم با دستام که بیکار نبود سینه های بلوریش رو میمالیدم نوکش رو میگرفتم میکشیدم اونم دیگه صداش دراومده بود چندین دقیقه تو این حالت من پریسا رو کردم دیگه صداش دراومده بود منم به سرعتم اضافه کرده بودم که با یه حرکت بدنش لرزید و به ارگاسمش رسید.ثابت موندم اونم نگه داشتم تا به خودش اومد گفت میخوام بخورمش گفتم باش کشیدم بیرون زانو زد شروع کرد به ساک زدن و بعد چند دقیقه دیگه منم خالی شدم تو دهنش وتمام آبم رو غورت داد.
ما انروز دوش گرفتیم اومدیم بیرون تا اومدن مریم ما چندین بار سکس کردیم از جلو به چندین روش و هیچوقت نذاشت به کونش دستی بکشم و گفت بعدا و من کوسش میکردم و آبم رو توش میرختم اونم قرص میخورد ودیگه گفته بود کوسش مال منه دیگه کسی حق نداره بکنه و منم حس لذت میکردم بعد اخرین سکسمون اومدیم بیرون همه چی رو جمع کردیم قبل اومدن به پایین کلید اونجا رو داد به من و من اومدم پایین خوابیدم. صبح شنبه بلند شدم ساعت 8 صبح بود بدنم خالی شده بود لباس پوشیدم رفتم زینگ پزی به خودم رسیدم رفتم دانشگاه آخر سر وقتی اومدم مریم رو دیدم سلام و احوالپرسی و در مورد اردو پرسیدم تو راه برگشت خوابید رسیدیم خونه تو پارکنیگ بیدارش کردم تشکر کرد رفت بالا و منم رفتم تو واحد خودم لباس عوض کردم ی چیزی زدم خوابیدم. چندین هفته گذشت منو پریسا در هفته دو روز سکس داشتیم دارو هام رو با دکتر تلفنی حرف زده بودم کم کردم ولی ادامه دادم تا رسید به موعد رفتنش انشب اومد پایین بغلم کرد با گریه گفت نمیتونم برم دلم تنگ میشه که گفتم میتونی منم ترم بعد میخوام بیام تهران انوقت دیگه مال منی کمی قلقلکش دادم خندید یه دستی به کونش کشیدم خندید رفت بالا فرداش اون رو رسوندم فرودگاه رفتم دانشگاه که درست یک ماه مونده بود رفتم کارهای انتقالی خودم رو پرسیدم بعد دانشگاه تهران رو پرسیدم نمره خوب میخواست اونجا تا قبول کنه مشکل اینطرف بود مسئول انتقال یه خانم بود خانم فرزانه سعادت که با کمی تحقیق فهمیدم به زور قبول میکنه و رفتم باهاش صحبت کردم مثل حرف بچه ها بود یک شانس بهم رو کرد که این خانم سعادت که 45ساله میشد پسر اش این دانشگاه بود و اسمش حمید رسولی بود و مشکل ریاضی داشت منم تو ریاضی خوب بودم از طریق یکی از استاد ها که من پاس کرده بودم درس باهاش یجوری صحبت کردم تا اون به من معرفی کرد تا کمکش کنم که تا وقتی دیدمش قدش عین من بدنش فانتزی و عین دخترا بود صورتش مو نداشت یعنی کمی مو درآورده بود بعد که باهم دست دادیم عین دستهای زن بود بعد سلام و احوالپرسی برنامه رو گذاشتیم واسه پنچشنبه ها ساعت 10 صبح تا 2 ظهر و اینم آدرس ما و تایید کردم و باهاش خداحافظی کردیم رفتم خونه زنگ زدم به دوستم که غذا بفرسته و کمی در مورد اش پرسیدم که جواب صریح نمیداد که آخر گفتم درست بگو ببینم چیه گفت این پسر شایعه شده گی هستش میکنن اش بعضی از بچه های دانشگاه کمی تو شک بودم ولی حرفی نزدم تا غذا را آورد کمی صحبت کردیم شد.
چند روز گذشت تا پنچ شنبه صبح رفتم پیش این پسره زنگ زدم درو باز کرد رفتم تو درو باز گذاشته بود داخل شدم تنها بود یه ست لباس خانگی پوشیده بود انگار تازه بیدار شده باش از آشپزخانه سلام کرد بعد صحبت کردن خلاصه رفتیم شروع کردیم تو اتاقش با همون لباسها شروع کردیم به درس هیچی بلد نبود تا ساعت 2ظهر بهش درس دادم دیدم نه این خیلی کار داره باهاش تا چهار موندم بعدش گفتم فردا هم میام که گفت باش ولی 12 بیا که گفتم باش خداحافظی کردم باهاش اومدم خونه به درسام رسیدم خوابیدم. صبح بلند شدم صبحانه رو خوردم تا 11 به درسام رسیدم بعد رفتم اونجا آیفون زدم یه صدا خوش گفت بفرمایید رفتم بالا خانم سعادت درو باز کرد سلام علیک کردیم رفتم بعد کمی صحبت در مورد درس این پسر رفتم تو اتاقش با همون لباس اومد شروع کردیم به درس خوندن تا 6 عصر خوندیم کمی چیزی فهمید گفتم هفته بعد هم هست گفت باش منم رفتم بیرون مادرش میخواست واس شام بمونم که نموندم رفتم خونه یه چیزی زدم خوابیدم .
من دیگه صبح ها مریم می رسوندم دانشگاه تا شب ام برش میگردونم تا یه اتفاق عجیب افتاد یه روز که دانشگاه واس نهار خلوت بود من تو دستشویی بودم که مال دانشکده ما بود موقع نهار و کلا آروم بود که یک نفر دستشویی بغل که فکر میکرد همه نهار هستند کسی نیست گفت جووون حمید عجب کونی داری بعد حمید گفت مال خودته بکنش پسره نمیدونم زیپشو کشید پایین کرد تو کونش که حمید گفت اوووف کیر من از صدا حمید شق شده بود حرفی نزدم تا پسره آبش رو تو کون حمید ریخت باهم رفتند بیرون تا منم اومدم بیرون رفتم سرکلاس تا شب گذشت چند روز فکر من درگیر بود تا چهارشنبه حمید تو دانشگاه ندیدم منم تو خونه درس میخوندم نمراتم خوب بشه تا صبح پنچ شنبه شماره حمید پیدا کردم بهش پیام دادم ساعت 9 صبح میام که زودتر برم بعد خوردن صبحونه رفتم خونه حمید درست ساعت 9 وارد خونه شدیم کمی خواب آلود بود که به صورتش آب زد به خودش اومد تا ساعت 12 مثال حل کردیم از کامیپوتر تا گفت من برم دستشویی رفت من مثال رو میدیدم تا گفتم ببینم دیگه چی داره در مورد ریاضی کمی گشتم اون فایل یک اسم به اسم استاد ریاضی بود که من باهاش خوب بودم داخل پوشه شدم پر از عکاس بود یکیش رو باز کردم باور ام نشد یه نفر ایستاده حمید داشت کیرشو ساک میزد اونم عکس گرفته بود کمی زدم جلو دیدم یکی نیست خیلی هستش دیگه زود اومدم بیرون فقط فایل تمرینات موند که اومد تا ساعت 2 حل کردیم تموم شد نشست کنارم گفتم ببینم چی میگه گفتم بریم ببینم تمرین دیگه ای داری که به اسم استاد اشاره کردم گفت نه اونجا نیست که گفتم چرا اسمش هست بعد وارد شدم عین خیالش نبود بعد که یکی از عکسها رو زدم و چند تارو دید گفت تو دانشگاه شنیدی دیگه من یکم به دادن علاقه دارم و میدونم واسه انتقالی اومدی به من درس بدی شاید مامانم راضی شد بهت انتقالی بده حرفی نزدم بعد دستش رو به دستم رسوند گرفت گفتم اونروز تو دستشویی دانشکده تو دادی گفت اره بعد خودم بلندش کردم. حالا من نشسته بودم اون ایستاده گفتم لخت شو اونم مثل پسر حرف گوش کن لخت شد کیرش اندازه کیر قبلی من و با باسن لاغر و بدنش عین دخترا بود بدون مو سفید و لاغر اندام که باعث شد کیرم نیمه خیز شد اولین بار بود کیر من واس ی پسر داشت شق میشد اونم متوجه شد دستش رو با کیرم در تماس قرار داد شروع کرد به مالیدنش بعد بلند شد اومد کونش رو گذاشت رو کیرم خودش رو بازی میداد. من هنوز منق بودم تا که با اولین حرفش به خودم اومدم گفت اگر بهم برسی کاری میکنم انتقالی تو حل بشه

بلند شدم گفتم مامامنت کی میاد گفت دو ساعت دیگه گفتم کاری کن دیرتر بیاد بعد رفت با دوتا تماس مامانش فرستاد خونه خاله اش بعد اومد گفت حله گفتم بریم حموم تو برو من بیام رفت اون من لخت شدم کامل با صدای آب جای حموم پیدا کردم رفتم تو دیدم وان پر آب ولی اون زیردوش هستش داره با کیرش ورمیره رفتم از پشت بهش چسبیدم کیرم مثل سنگ اومد وسط پاهاش با دستش گرفت گفت جووون بعد چند بار با دستش مالید از من جدا شد زانو زد شروع کرد به ساک زدن چه ساکی میزد پسر انگار دختر بود کاملشو نه ولی 70 درصدشو میرفت تو دهنش و تخمام رو میخورد بعدش داشت کونم رو لیس میزد تا حدی که خواستم بخورم زمین که خودم رو نگه داشتم چند دقیقه داشت ساک میزد دیگه نخواستم ساک بزنه کشیدم بیرون از دهنش فهمید خودش گفت بریم وان منو کشند تو وان اول خودم رفتم نشستم بعدش خودش اومد نشست روم کمی خودش رو بازی داد با کیرم بعد بلند شد با تنظیم کردن کیرم با کونش رفت تو کونش یه آه کشید شروع کرد خودش رو بازی دادن تا من دستم رو به کیرش رسوندم سنگ شده بود شروع کردم به جق زدن براش اونم دیگه کامل کیرم رفته بود تو کونش حرفی نمیزد فقط داشت صدای زنها رو درمیاورد موقع دادن که برام جای سوال بود ولی فکرم به کردنش بود بخاطر انتقالی و با دستم هم براش جق میزدم اونم کم کم سرعتش کم شد من شروع کردم خودم تو آب کردنش خیلی میچسبید دیگه صداش در اومده بود منم داشتم لذت میبردم تا خسته شدم کشیدم بیرون گفتم سگی بشین اونم اینکار کرد رفتم پشتش تنظیم حرکت کردم با یه حرکت کل کیرم رو فرستادم تو کونش با جیغ گفت پاره شدم شروع کردم به کردنش چه کونی بود هم نه گشاد نه تنگ ولی داغ بود که کیرم بهش داشت خوش میگذشت تو کونش میرفت بیرون دوباره کامل میکردم تو اونم دیگ عادت کرده بود داشت لذت میبرد تا که حس کردم آبم میاد بدون اینکه بهش بگم سرعتم رو بیشتر کردم صدا اون دراومد با یک اه از درون کل آبم رو ریختم تو کونش یه سیلی به کونش زدم گفتم عجب کونی داری پسر خندید گفت به کیرم دست میزنی به کیرش دست زدم با یک حرکت آبش اومد ریخت گفت عالی بود مرسی بعد بلند شدم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون گفتم تو اتاقتم بیا اونجا کارت دارم بعد رفتم یه شرت پوشیدم رفتم سرکامپیوتر کمی گشتم تا خودش لخت اومد دوباره نشست روم گفتم عکسهارو ببینیم خندید رفتم سر اون فایل دونه دونه عکس ها رو دیدم همشون یک حالت داشت اون زانو زده بود مرده ایستاده کیرش جلوش اونم داشت نگاه میکرد تا رسیدم به آخر عکسها یه عکس اومد اینبار یک زن بود داشت ساک میزد صورتش خیلی شبیه خانم سعادت بود گفتم این کیه گفتم بنظرتت بعد خودش موس رو گرفت رفت یه پوشه یه فایل پخش کرد باورم نمیشد خانم سعادت داشت برای پسرش ساک میزد فیلم گرفته بود حمید ازش اونم چه ساک میزد براش بعد چند دقیقه آبش اومد ریخت تو دهنش همش رو خورد.
ادامه دارد...
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
فسمت پانزدهم
دیگ نتونستم دووم بیارم گفتم پاشو تمرین کنیم من لباس پوشیدم گفتم حرفت یادت نره تایید کرد اونم پوشید گفتم تا 8 شب درسهارو کار میکنیم. براش مشکلی دیگه نداشت شروع کردیم مادرش هم اومد سلامی کرد رفت شام درست کنه به زور موندم شام رو هم خوردم با اتمام شام گفتم شنبه صبح 8 دانشگاه مبینمت اونجا تمرین میکنیم گفت نه ولی مادرش گفت خودم میارمش بعد تشکر کردم اونها هم تشکر کردند منم رفتم خونه خسته بودم هم از سکس هم از درس مستقیم رفتم خوابیدم تا صبح بلند شدم یه چیزی خوردم به درسهای خودم رسیدم تا اخر شب یه چیزی زدم خوابیدم صبح شنبه زود رفتم کمی مریم رو با خودم نبردم بعد با این پسره درس کار کردم بعد رفتم سرکلاسها تا چهارشنبه من صبح ها زود با این پسره کار کردم تا پنچ شنبه هم برای آخرین بار رفتم پیشش خیلی خودش رو مالوند اونجا هم یکبار دیگه کردمشو با کیرم یه عکس گرفت و رفتم خونه هفته بعد اش بهم پیامک داد گفت انتقالیت حله ازش تشکر کردم به درسهام رسیدم.
نزدیک امتحانات بود من دیگ کارم شده بود درس چند باری مهسا و مامان ازم خبر گرفته بودند و پریسا دیگه منو کشته خودش کرده بود خلاصه ماه امتحانات رسید از این قضا مریم هم اومده بود پایین باهم درس میخوندیم منم دارو های دکتر که تلفنی باهاش صحیت میکردم قطع کردم کهرسید به آخرین روز امتحانات یعنی 29 خرداد که آخرین امتحان ام بود واسه 30 پرواز گرفته بودم و کارهای انتقالی خودم رو حل کرده بودم شب 29 رفتم بالا با مریم خداحافظی کردیم اولین بار همدیگه رو بغل کردیم با پشنهادش رفتیم شام بیرون اومدیم تشکر کرد من بخاطر بعضی کارهام پرواز ام رو لغو کردم تا نمره هام اومد درست 4 تیر برگشتم تهران درست ساعت 7 عصر بود رسیدم فرودگاه بعد از کارهای خاص فرودگاه با یه آژانس به سمت خونه حرکت کردم.

رسیدم چمدانم رو برداشتم آژانس حساب کردم رفت کلید داشتم ولی گفتم بزار بدون هماهنگی برم خبر نداشتند دقیق کی میام زنگ رو زدم بعد چند دقیقه با صدای مامانم گفت قربونت برم بیا تو وارد حیاط شدم بعد وارد خونه شدم مامان بغلم کرد منم به خودم فشردمش بوی عطرش غوغا کرده بود بعد که جدا شدیم خبر خوش رو دادم بهش دوباره منو به خودش فشرد بعد دیدم کسی نیست گفت مهسا و ملیکا بیرونن و پدر ات کار بعد رفتم اتاقم رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرونبه مامان گفتم شام نمیخورم بعد مستقیم رفتم خوابیدم.

صبح یکی میخواست منو بیدار کنه ولی من باز میخوابیدم تا انگار روم آب ریختن مثل وحشی زده ها بلند شدم به خودم اومدم مهسا داشت میخندید عصبانی بودم ولی گفتم عوضش دربیارم پاهام رو از تخت گذاشتم زمین گفتم منو بلند میکنی دستش رو دراز کرد منم از عمد دستش رو کشیدم افتاد رو تخت رفتم روش دیگه کامل سینه هاش بهم چسبیده بود لبم رو گذاشتم روي لبش، مثل همیشه خوشمزه و داغ ، خيلي طولاني و با احساس ، سينه هاي مهسا بهم چسبيده بود تا بعد از لب طولانی لبم رو جدا کردم گفتم اینم جریمه ات با یه حرفی گفت چه شود من همیشه دوست دارم جریمه بشم.
بعد جدا شدیم گفت مامان پایین منتظره بریم رفتیم پایین بابا نبود صبحانه رو خوردیم باهم بعد من ماشین بابا رو برداشتم رفتم دانشگاه کارهای انتقالی رو اوکی کردم ولی یکار مونده بود که هروقت میشد انجام داد حدود های ساعت 12 ظهر بود به پریسا زنگ زدم خیلی خوشحال بود از اومدنم میخواست همدیگه رو ببینیم و یه آدرس فرستاد گفت ساعت 7 بیا اینجا بعد صحبت ام با ی شماره زنگ زد ملیکا بود صحبت کردیم باهم خواستم ببینمش قبول کرد یک ساعت بعدش تو یه کافی شاپ قرار گذاشتیم من زودتر رسیدم اومد باهم دست دادیم خوشگلتر شده بود بعد چند دقیقه گفت تنهایی خوش میگذره مهسا بود اومد کنار ملیکا نشست کمی صحبت کردیم که وقت رفتن رسید ملیکا رو تو راه رسوندیم خونه بعد به طرف خونه حرکت کردیم که مهسا شروع کرد اذیتم کردن آخر با حرکت های که به بدنش میداد یکمی به زور رانندگی کردم و باعث شد کیر من شق بشه رسیدیم خونه کیر شق شده من تو شلوار مشخص بود مهسا خندید گفت به خودت ربط داره نگاه نمیکردی داداشی هفت خط من بعد خندید رفت منم چند دقیقه معطل شدم تا کیرم خوابید رفتم بالا لباس عوض کردم مامان قیمه درست کرده بود با جان دل خوردم تشکر کردم رفتم اتاقم تا ساعت 6 خوابیدم بعد بلند شدم لباس پوشیدم به خودم داشتم عطر میزدم که مهسا اومد تو گفت داداش من قراره دل کی رو بدزده؟ خنده ای کردم کارم که تموم شد گفت مواظب باش ندزدنت خندیدم بهش نزدیک شدم یه سیلی به کونش زدم گفتم میرم کون افتتاح کنم بعد فرار کردم دنبالم میومد ولی دیگه وقتی به حیاط رسیدم گفت حسابت میرسم و با خنده رفت اتاقش مامان نبود منم سوار ماشین شدم به طرف اون آدرس رفتم تا رسیدم اونجا درست ساعت 7 بودم که اسمش منو آشنا کرد مال پدرم و مهندس کاظمی بود آیفون زدم باز شد یه پیام اومد گفت طبقه 4 رو بزن رفتم تو آسانسور طبقه 4 رو زدم وقتی رسید طبقه چهار باز درب باز بود وارد شدم پریسا پشت در بود درو بست اومد لبام حمله کرده شروع کرد به خوردن لب هام منم باهاش جلو رفتم رفتیم رو مبل جلوم نشست دوباره اینبار من شروع کردم به خوردن لب های خوشمزه اش و میرم دیگه داشت به کوسش میخورد کم کم داشت مثل سنگ میشد با دستام تابشو درآوردم حمله های کردم سوتین اش رو درآوردم نوک سینه اش رو گاز زدم جیغ کوتاهی زد ولی اینبار شروع کردم به مکیدن و مالش دادن اون سینه های خوشمزه اش که برام عین عسل شیرین بود هرچقدرمیخوردی سیرنمیشدی اینقدر تکرار کردم تا قرمز شد اونم جدا شد شروع کرد منو لخت کردن کامل منو لخت کرد شروع کرد به ساک زدن چه ساکی میزد این دختر انگار کل کیرم در اختیار اون بود با بدن داغش کیرم به لذت اومده بود دیگه من تو آسمون ها سیر میکردم با ساک زدن انگار مثل مامان اشرف خودم برای میلاد ساک میزد منم لذت میبردم چند دقیقه برام ساک میزد وقتی دهنش رو جدا کرد گفت من کیر میخوام کیری میخوام که مال خودمه بعد بلند شد شلوار و شرتش رو کامل کشید پایین کمی اومدم جلو پشتش رو به من کرد ایستاده کوسش رو با کیرم تنظیم کرد سرش با یک اه از درون فرستاد تو بعدش خودش شروع کرد از من سواری گرفتن خودش خودش رو بالا پایین میکرد تا که با دستم گرفتمش به خودم چسبوندمش اینبار من تلمبه میزدم وبا دستام سینه هاشو گرفتم بودم میمالیدم و کیرمو به کسش میفرستادم اونم دیگه از حد گذشته بود صداش در اومده بود میگفت بکن من مال توعم و... سرعتم رو بیشتر کردم با ادستم با کوسش بازی میکردم دیگه صداش کم کم بعد 10 دقیقه عوض شده بود داشت خودش کاری میکرد کیرم کامل تو کوسش میرفت کم کم داشت به نقطه ارضا خودش نزدیک میشد منم فهمیده بودم کاری نکردم تا وقتی با یک ضربه کیرم کامل تو کوسش بود با جیغ کوتاهی ارضا شد با چند تا دستمال کاغذی آبی که از بغل کیرم میومد تمیز کردم بردمش بغل خودم رو مبل پشتش به من بود وقتی به خودش اومد گفت عالی بود یک انگشتم کردم تو کونش گفتم اینجا چطوره گفت دلش پیش شماست بازش کنی بعد کیرم رو گذاشتم جلو کونش نگه داشتم با حرکتی سرش وقتی رفت تو با صدای گفت درش بیار ولی میدونستم درش بیارم نمیشه دیگه کردش با کوسش بازی کردم تا فکرش بره جای دیگه کمی دیگه کیرم رو اضافه کردم میگفت سوختم بسه پاره شدم انگشتم رو دادم بخوره بعد با حرکتی کیرم رو کامل فرستادم تو کونش دیگه صدای گریه اش دراومد میگفت جرم دادی پاره شدم درش بیار ولی کو گوش شنوا با کوسش بازی کردم تا عادت کنه بعد گفتم حاضری گفت اره ولی یواش پاره شدم
شروع کردم به کردن کون تنگ پریسا دیگه از یواش شروع کردم تا سرعتم رو بالا بردم دیگه بعد از چند دقیقه صدای اه ... پریسا در اومده بود منم با سرعت شروع کردم به کردن کون تنگ پریسا که خودش هم قبلا یکاری کرده بود تنگ خیلی زیادی نداشت ولی بازم حال میداد کم کم از اون حالت بردمش به روش سگی اینبار کیرم رو کامل میکردم تو درمیاوردم صداش دراومده بود به تلمبه زدنم ادامه دادم اون سینه های خوشگلش هم تکون میخوردن دیگه کامل پریسا دیگه توانی نداشت در اختیار من بود فقط داشت با اه ... داشت لذت میبرد تو حالت سگی سرعتم رو بیشتر کردم پریسا گفت دارم میام عزیزم منم سرعتم رو بردم با کوسش ور رفتم با جیغ کوتاهی دوباره پریسا ارضا شد منم داشتم میومدم بهش نگفتم ولی تمام آبم رو تو کون پریسا ریختم.
بعد چند دقیقه که به خودمون اومدیم کیرم رو کشیدم بیرون آبم رو از کونش میرخت بیرون تمیز کردم اونم خودش رو تمیز کرد گفت منو میرسونی خونه گفتم حتما بعد چند دقیقه پریسا با دو تا شربت اومد خوردیم ساعت 8 شب بود لباسمون پوشیدیم رفتیم تو راه هم یه شامی زدیم اول اونو رسوندم موقع پیاده شدن یه لب گرفتیم بعد رفتم خونه رسیدم ساعت 9 شده بود بدون سروصدا رفتم بالا لباسم رو برداشتم رفتم حموم زیرهارو انداختم تو لباسشویی رفتم زیردوش آب گرم داشتم لذت میبردم که یهو درب باز شد مهسا لخت اومد تو گفت خوش میگذره تنهایی منم دلم میخواد دوش بگیرم اومد کنارم زیر دوش کمی بهش آب گرم خورد دستی به کیرم کشید گفت از قبل دیدارمون خیلی خوشگلتر شده اگر بشه بهش دستی بزنم که گفتم خسته است حالا مامان کجاسات؟ اومد زیر گوشم گفت پیش مهندس کاظمی داره کوس و کونش رو پر میکنه مثل این کیر که خسته است حالا این کار کی رو ساخته تو گوشش گفتم پریسا کاظمی رو ساخته کوس و کونش رو پر کرده مهسا خنده ای کرد لبهای داغش رو لبم گذاشت یه لب طولانی گرفت منم با دستام کونش رو گرفته بودم داشتم باهاش بازی میکردم بعد که جدا شدیم گفتم یه خواهش گفتم میشه ملیکا دوست دختر من بشه خنده ریزی کرد گفت میدونستم آخرش میخوای اونو واست جور کنم ولی انگار اونم میخواد باهات باشه ها دختر خیلی داغی هستش نسوزی.. کیرم دیگه کامل شق شده بود داشت لاپایی مهسا خودنمایی میکرد مهسا هم دستی بهش کشید گفت همونی که ملیکا میخواد و من از اون بیشتر میخوام میتونی گفتم پاره نشی گفت جوووون کاش پاره بشم زیر کیر داداشی بعد رفت پایین شروع کرد به ساک زدن چه ساک زدنی انگار کیر میلاد داشت میخورد همش رو میخورد منم بعضی وقتها از سرش نگه میداشتم تو دهنش تلمبه میزدم بعد اینکه از اینکار خسته شد کیرم رو گذاشتم لای سینه های بلوریش بالا و پایین کردم که خیلی لذت داشت تا که ایستاده 69 کردمش شروع کردم به خوردن کوسش و انگشت تو کونش میکردم اونم دوباره داشت ساک میزد با وله خاصی من چندین بار انگشت تو کوسش فرستادم و خوردن کوسش باعث شد مهسا ارضا بشه و بی حال بشه ولی زیر آب داغ کمی به خودش اومد گفت حالا میخوام کونم رو بکنی با اون کیرت دادشی اگر بدونی اولین کیر بعد میلاد میره تو...
به سگی گذاشتمش اولین و دومین و سومین انگشت رو فرستادم تو دیگه آماده شد کیرم رو هم کمی شامپو زدم اول سرش رو هدایت کردم داخل با اوووف جواب منو داد کمی بعد تا نصف فرستادم تو کون تنگ مهسا که تنگ بود برام اونم داشت کمی پاره میشد ولی یکباره من همش فرستادم تو که با گریه مهسا شروع شد گفت پارم کردی شروع کردم با تلمبه زدن توکونی که جلوی من کردنش ولی من نتونستم بکنم سرعتم رو بیشتر کرده بودم داشتم تمام کیرم رو تو کون مهسا میکردم اونم با صداش معلوم بود داشت لذت میبرد و سینه های بلوریش هم تکون میخوردن دیگه بدتر منو بدتر هوسی کرده بود که سرعتم رو بیشتر کنم باعث بشه اونم لذت ببره ولی اولین بار نبود ارضا شده بودم کمی دیر ارضا میشدم مهسا رو تو حموم تو چندین حالت مختلف کردم دیگه داشت آبم میومد بدون اینکه بگم تو کونش ریختم با صدای گفت خیلی داغه بعد باهم لب گرفتیم خودمون رو شستیم اومدیم بیرون مهسا رفت اتاق خودش من رفتم یه شرت تازه پوشیدم رفتم تو تخت بعد چند دقیقه مهسا با شرت و سوتین اومد گفت میخوام کنارت بخوابم اومد کنارم خوابیدیم.
ادامه دارد...
احترام و ادب و اخلاق
     
  
صفحه  صفحه 4 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ادامه داستان های نیمه تمام

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA