انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  

رابطه سکسی من با دوستای مامانم و دوست های مونث خودم


مرد

 
سلام ضمن عرض خسته نباشید من ی تایپیمک میخواستم بنویسن درقسمت داستاهنای سکسی ونامش هست سکس من بادوستهای مامانم ‌دوست‌های زنی که دارم
ممنون میشم موافقت کنید
ممنون
اسم داستان؛رابطه سکسی من بادوستای مامانم ودوستهای مونث خودم
فقط جسارتن درجوابی که میدیدنحوه ایجادداستان رولطف کنیدبگید
ممنون
     
  
مرد

 
سلام من ارین۳۴ساله ازشیرازواین داستان زندگی خودمه ماملاحقیقی وتمامی داستان روکه میخونیدبرای من اتفاق افتاده بدون هیچ دروغ وبزرگ نمایی امیدوارم لذت ببرید
     
  
مرد

 
این داستان برمیگرده به۱۲سال قبل سال۸۶که من اخرای خدمت سربازی بودم بزاریدبیشترازخودم بگم گفتم آرین هستم ۳۴ساله ازشیراز پسراول وبچه اول خانواده مامانم ارایشگروخودش سالن داره ‌مثل بقیه پسرعامنم سوگولی مامانمم وهمیشه وهمه حالامن تعریف میکنه ومتعاقباحرفاوتعریفاتیم که دوستایامشتریایاهرکس دیگه راجبم میزنه بازگومیکنه
من۱۴سالکی اولین دوست دختروتجربه کردم وتا۲۴سالگی واون سال باهمه نمونه دختردوست بودم چاق لاغر سیاه سفید بلندمدتته پولدارفقیر ولی ۹۹درصدشون خشکل بودن چون ملاکم قیافه وهیکله ومن فوق العاده پسرحشری سکسی داغ ودرعوض مهربون وعاطفیم که توی۱۳سالکی بلوغ شدم ودارای منی مه اون زمان تودوستاوفامیل کلاسی داشت که جق میزدم براشون ابمونشونشون میدادم بااین دخترایی کعذگفتم نزدیکی داشتم ولی نزدیکی کجاوکی کامل کجاخودتون بهترمیدونیدکه حال کردن بادختر حال بااعمال شاقه هستش بعدمه زدنوکلی تازخریدن خانم راضی نیشه بده اونم چه دادنی لای پایی خیلی مخ بزنی بخوادازکون بده که اونم نخورده پامیشی ودلخورازدردکون وازهمون موقع جوونی۱۷-۱۸سالگی آرزوی من تورابطه اینبودکه بازن دوست بشم که حتی صحبتوتعریف دروغوالکی ازاین فانتزی بین دوست‌هامون کلاسی داشت خودش تااخربه آرزوم رسیدم همون سال مامجبوربه نقل مکان شدیم به۳۰متری سینماسعدی دوست‌های شیرازی میدونن ۱خونه۲طبقه سرکوچه مه مامانم بیشترباشه این گرفته بودش که پایینوبکنه سالن وبالاروهم محل زندگیمون که همینم شدوخپبی این خونه اینبودکه ورودی دوطبق یکی بودوبراس رفتن به بالابایدازطبقه اول میگذشتی ومنوبابام هم بین مشتری ودوستهای مامان به سربزیری وپاکی وتجابت شهره بودیم طوریه وقتی به خونه میومدیم اکه مامانم مشتری داشت ازحاشون بلندنمیشدن مه بخوان حتی لباسی بپوشن همونجورمینشستن وبهمم میگفتن کیه آرین عه اشکال نداره نگاه نمیکنه
دم دمای عیدبودوسرمامانم مثل بقیه شلوغ وبرای کمک دختردوستشواورده بودشاگردی منم خدمتم طوری بودکه صبح تاظهریودم وهرروزمیومدم خونه وبعدخثردن نهارواستزاحت میرفتم محل قدیموپیش دوستم خونه دوستم تاشب۱روزکه همیجوری شدوگذشت ‌شب برگشتم مامانم گفت امروزوقتی رفتی سیماهمون دختردوست گفت این کیبودکفتم آرین گفت همون سربازه گفتم اره گفت ماشالاچقدخوش تیپ خشکل اینوگفتمنم حال م زدم گفتم بزارتورش کنم فرداکه رسیدم خونه خواستم واسه باراول باش حالواحوال کنم دیدم۱دخترباقد۱۷۰سینه۹۰هرباسن به اندازه کل کون جنیفر تپل که نه گنده بود واسه خودش منم که عاشق کون گفتم بزاربتورمش کون حسابی بکنم چندروزی گذشت وبرگشت به خونه بودم دیدن مامانم ‌خواهرم ودوتازن غریبه بهمراه۲پسربچه بهم نزدیک شدن که تادیدینم مامان گفت عه آرین وبعدسلام ودست دادن معرفی کرد
۱هوتن زنی سفیدروخشکل خیلی سکسی چشم‌هایم سبز قدمتوسط بدن کامل سکسی ولوندی خاص خودش که همون لحظه باجشموابروش داشت میخوردی
۲هلن۱زن قدبلنداونم بدن فوق سکسی باسن گنده سینهای۸۵ودقیقاشبیه هلن خواننده واسه همین بش میگفتن دوستا هلن که منم همین اسم میگم جون اسم اصلیش چیزدیگس خلاصه گذشت شب مامانم گفت که کی بودن وهلن مامان سیماس وتهرانین تازه آمدن شیراز
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
چندروزی گذشت ورابطه ماباهلن ایناصمیمی ترشدوماماتم۱جمعه دعوتشون کردواسه ناهار که تازه منم فهمیدم سیماخواهردیگه هم داره ازمن کوچیکترمتولد۶۸سیماخودش۶۱بودوازسیماهم خشکل ترکه منم راغب به دیدنش ورپزموعودرسیدوامدن سیماوهلن رودیدی بودم ودیدی دختری تپل بامزه چشم ابرومشکی خشکل بالبخندواردشدودستی دادوحالواحوال کردکه کیرم پاشدهمونحاشلواراستریج ساپورت بایه پیرهن آستین کوتاه قرمزهایی سکسی هلن هم شلوارهای مشکی باتکپوش مشکی سیماهم همین تیپ من توخوردی اینها بودم وازقافله بی خبراونروژگذشت ودوروژبعدعصردیدم تلفن خونه زنگ خورد برداشتم دیدم خانمی پشت خطه
گفتم:بله
گفت:اقاآرین
گفتم:بله
گفت؛میشناسی
گفتم:بایدبشناسم
گفت:فکرکن
گفتم؛سیماتویی اخه صداش شبیه سیمایودخیلی
گفت؛عه سیماکیه دوست دخترته
گفتم:نه صداتون شبیهدخترخالمه گفتم شما
گفت:من همونم که بم شماره دادی یادت نیست
منم خندیدم وگفتم؛بروباباقدیمی مردم این روزهاموبایل دارن کسی دیگه شماره تلفن خونشونونمیده همه موبایلشونومیدن همین لحظه اونم خندیدیدوگفت عه خوب شماره موبایلتوبده تادفعه دیگه به گوشیت بزنگم
گفتم؛باسه ولی بکوکی هستی
گفت؛آرین خاله منم هلن خواستم بات شوخی کنم به مامانت نگیا الان بامامانت بیرونم آمدیم بازارخریدگفتم یکم سربه سرت بزارم
گفتم؛نه خوشم آمپولی دیکه خونه ‌شماره خونه قدیمی شده
گفت؛خوب شماره موبایلتوبده داشته باشم خواستم اذیتت بکنم دیکه راحت باشم منم ازهمه جابیهبردادم بش استارت خورد اینجا ولی ازشانس من اون کوشی نداشت ارتباط باش مشکل منم دیگه خدمتم تموم شده بودوبرای استراحت شمال رفتم ماه مردادبودخونه دخترخالم عباس ایاد یک ماهی گذشت وبرگشتم که....
     
  
مرد

 
میدونم حوصله‌تون سررفته ولی دیگه این مقدمات لازم بودازین به بعددیگه واردجاهای خوب خوب میشیم وسکسها ازینجاشروع میشه
ماه مهرشروع شد
یکروزصبح یعنی دم ظهرازخواب بلندشده بودم وتوی خوابم جونوب شده بودم خواستم برم حمام که دیدم مامانم مشتری داره دوتامشتری که یکیش هلن بود منم بیخیال تابرم چون حمام پایین بودباهمون حال پای کام رفتموشروع به بازی کردم کسی هم خونه نبود باباسرکارخواهرمم دانشگاه که شنیدم مامانم گفت آرین آب بده خاله هلن بیاره پایین (راستی نگفتم واسم کاری درست شده بوداول اسلوبه فاز۱۳که قراربودبرم چندروزاینده)خلاصه خاله هلن امدبالاوبرای اولین بازکه دست بهم دادگاهام روبوسی هم کردکه من خودم جاخوردم ازیخجال شیشه ابوبهش دادم بعدگفت همینجوری لیوان نمیدی حالاتیپ هلن۱جین مشکی کشی که کون قلمبه واژینالشم ازجلومعلوم بودبا۱تاپ مشکی که تاوسط سینهاش معلوم همینکه رفتم توی اشپزخونه اونم دنبالم بودولیوانوبش دادم نمیدونم جیشدیدفعه جونم سکسی گرفتموهمزمان بادادن لیوان گرفتنش توبقلم‌وخوردن لبوبادستم کسش روازروی شلوارمیمالیدم که اونم بیچاره هم ترس هم شهوت گرفته بودش بخودش میپیجیدونالان کنان باصدای خفه گفت وای نکن آرین نه دیوونه نکن مامانت وای منم بیشترازین میشدم بدبخت اقدحشری شدکه داشت میخوردزمین وازدستم باناله فرارمیکرد که باصدای مامانم که جیشدهلن آب آوردی بخودم آمدم پولش کردم اونم کفت دیوونه دیدی مامانت کشتی متوجه شد منم کیرم شق شده شهوت روهزار
     
  
مرد

 
آقا فکر کنم داشت با دستش جق میزد و می‌نوشت که افتاد تو چاه دستشویی
درود به جامعه‌پزشکی و پرستاران عزیز خسته نباشید خدا قوت....
     
  
مرد

 
خلاصه به هرحال خودشوازم جداکردورفت پایین منم که کیرم ازشق دردداشت میترکیدوهنوزتوحال هوای خودم بودم برگشتم پای مام تازه فهمیدم چکارکردن ویعوتریبدم گفتم پسراحمق روچه حسابی همچین کاری کردی کسیکه رفتوامدباش دارین بش میگی خاله دوست مامانته نمیگی برات شرشه یهودلم ریخت پایین ولی بعدش که حالمومخم سرجاش امدبخودم خندیدم گفتم کسخل ازروزاول داشته بت حال میداده توخربودی ازطرزسلام وحرف زدنش نگاه کردنش وحتی مزاحم شدن تلفنی تازه فهمیدم چقدخرم من که این بنده خداازروزاول حالشومیداده ولی من خل بودم که حالاکه فهمیده دارم میرم ازشیرازخودش پاپیش گذاشت رودی خودمورسوندم به راه پله که مشرف بودبه صندلی های سالن کهمشتریهامیشنستن دیدم هلن نشسته باایماواشاره حواسشوجمع کردم که نگام کنه بش گفتم بیابالاجون من بیااونم بااشاره به مامانم میگفت نه نمیشه ومنم که فقط فکرکیرم بودم بااشاره به التماس یعنی اونموقع هیچی حالیم نبودجزسکس یعنی اگه میمودحتما مگاییدمش مامانوباباهم برام مهم نبوددیگه هلن کارشم کرده بودومیخواست بره که منم به مامانم گیردادم که میخوام برم بیرون لوازم میخوامومامانم باقولندقبول کردهلن۲۰قدمی دورشده بودکه رسیدم بش گفتم کجاخانم خشکله گفت دیوونه این چکاری بودیهوخرشدی پریدی بم نمیگی مامانت همون وقت میومدبالاومیدیدمون چی میشدگفتم بیخیال نشدچیزی که وسرصحبتوبازکردم که گفت ازروزاول که دیدمت ازت خوشم آمد ‌قبلش که سیماومامانت ازت تعریف میکردن دلم میخواست ببینمت که تادیدمت به دلم نشستی وگفت مامانتم بم گفته که دوست دخترداری وهمه چیونمیتونم ولی اکه میخوای بامن باشی بایدفکروذکروذهنوچشموقلبت مال من باشه فقط۱نفرقبول گفتم قبول منم که رابطه اولم بودواونم۱همچین لعبتی گیرم آمده بودزودقبول کردم ورابطه به صورت جدی شروع شد چندروزی که باهم تورابطه بودیم که نزدیکای تولدم رسیدوموعدرفتن به عسلویه اونسال تولدم ازشانس خوب افتاده بودروزجمعه(قبل گفتم که شماره تماسم بش داده بودم ولی بخاطروجوددوست دخترم مانع ازاین شدکه بخوادبام رابطه شروع کنه تااون روز)...
     
  
مرد

 
باسلام دوباره میخوام‌ببینم‌اگه بشه وبتونم نوشتهام و ارسال کنم براتون ادامه داستانموبنویسم
     
  
مرد

 
روزجمعه فرارسیدوازشانس خوبم مامانم صبح چندتامشتری داشت که قرارشدبره خونشون وبعدش گفت کیک میگیرم میرم خونه مامان بزرگ توهم بیاعصرمنم ازخداخواسته گفتم چشم خونه خالی ومنم به هلن گفتم بیادودیگه وقتی نیستومنم ازمامانم شاکی وناراحتم میخوام بات دردودل کنم اونم گفت باشه ولی بشرطیکه پسرخوبی باشی وفقط صحبت گفتم باشه فقطحرف(تودلم گفتم توبیاچنان دردموتودلت کنم حال کنی)خلاصه دوستم هادی وپسرعمومم خونه بودن منم ازصبح نشستم کمرسفت کردن باشیره تریاک کشیدن قراربود۱۱بیادساعت۱۰:۳۰زنگ تلفن خوردودیدم هلنه گفتم کجایی گفت خونه ولی آرین چجوری بگم شانست خواهرشوهرم ‌دخترش آمدن خونمون واسه ناهارمنم کله کردم وناراحت گفتم چرایعنی چی توبیااونم گفت عزیزم اونازودمیرن نمیمونن بعدناهارمیاموارومم کرددوباره نشستیم به ادامه ساخت کمرنهارم خوردیم تموم شدبازکشیدم طرفای۳بودباززنگ زدگفتم الوکجایی گفت خونه گفتم رفتن گفت اره ولی دوستم الهه باخواهرش آمده همین گفت اینودیگه داغ کردم ودادوهوارکه کیرم کردی یعنی چی بگونمیام مسخرتم اونم باقربون صدقه گفت عزیزم ایناهم زودمیرن من هرجورشده میام امروزوپیشت حتی واسه۱۰دیقه دیگه داغ کرده بودم طرفای عصربودمامانهم زنگ میزدکه کی میای مثلاتولدتوهه منتظریم منم گفتم میام خلاصه بی حوصله واعصاب گفتم اگه تا۶:۳۰ نیمدکون لقش میرم ساعت۶بودمنم پکرتوخودم که ازباجه همگانی تلفن خونه زنگ خوردبرداشتم گفتم الو گفت عزیزم خونه خالیه هنوزگفتم اره گفت مامان نمیادگفتم نه تامن نرم نمیادگفت خوب۱۰مین دیگه پیشتم منموبگی توکونم عروسی زودخونه روجموجورکردم وعطروبچهاروبالگدانداختم بیرون مسواک زدم واماده تابیادکه...
زنگ خونه به صدادرامددروبازکردم دیدم۱هلوپوست کنده خوش هیکل جلومه بالبخندگفتم جان اونروزنسبت به همیشه خشکلترشدامدتوخونه گفتم بریم بالاگفت توبرومن برم۱جیش کنم بیام رفتم بالانشستم رومبل کیرمم شق بیجنبه عرض اندام میکردکه امدبالاتونزدیک شدن بم مانتوشودراوردگفت مامانت نیادگفتم نترس گفت میترسم اگه بیادمنوببنه اینجاازشهرکه خوبه اززندگی ساقط میشم گفتم نمیادحالاتیپوببین یه تاپ مشکی نیم تنه تاناف که سوتین معلومبودرنگش مشکی همون شلوارکشی مشکی با۱ارایش ملیح سکسی نشست پیشم وگفت خوب عزیزم چته منم گفتم هیچی بابا مامانم اینواون دستمم پشت گردنش بودهمین امدحواب بده امان ندادمولبموگذاشتم رولبش درحال لب دادن گفت لوس قول دادی شیطون نشی گفتم نیستمودیگه رفتم تولب گرفتن سکسی
     
  
داستان سکسی ایرانی

رابطه سکسی من با دوستای مامانم و دوست های مونث خودم


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.


 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA