انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

حس خاص


مرد

 
داستان نوشته شده هم میخای کپی کنی بزاری انقد طول میکشه؟؟
     
  

 
استقبال نمیشه منم حوصله م‌نمیشه.
     
  

 
وقتی کسی نمیخونه چرا بزارم الکی.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn

 
قسمت بیست و هشتم - خیانت
سارا احساس درد عیبی داشت. این چندمین بار بود که سینا کیرش را روی لبه های کس سار ا
فشار میداد و سارا جیغ میکشید. نمیتوانست با سارا مثل یک جنده خیابانی برخورد کند. سعی
میکرد مثل یک مرد واقعی طور ی آلتش را وارد بدن سارا کند که هم برای سارا و هم برای خودش
لذت بخش باشد. و ظاهرا هر کار ی که میکرد به مقصود خود نمیرسید.
سارا: سینا تو رو خدا یه کمی بیشتر چربش کن. من واقعا نمیتونم
سینا: چشم خانومم. من نمیدونم آرش با چی تو رو میکرده.
سارا: سینا من نمیدونم این که الی پای تو هست چیه.
سینا: من نمی فهمم اونی که آرش داشته چی بوده. فکر کنم دودول بوده
سارا با مشت روی سینه سینا کوبید
سارا: مسخره نشو. حداقل اون بدون درد میکرد تو
سینا به خودش تکانی داد.
سینا: بهتر شد؟
سارا: نه. مگه کار ی کردی. آخ
سینا: همونقدر درد داره؟
سارا: آره
سینا: باید تحمل کنی...
سینا فکر ی به ههنش رسید. لحظه ای متوقف شد.
سینا: ببینم بهراد تو رو کرده مگه نه؟
سارا حس میکرد یک مرد واقعی دارد با او مثل یک زن فاحشه سخن میگوید. برای اولین بار در
عمرش چنین حسی برایش فوق العاده لذت بخش بود. اما به هر حال باید ظاهر را حفظ میکرد.
سارا: این چه طرز صحبت کردنه؟ بله من باهاش سکس داشتم. ظاهرا خودتون ترتیبشو دادید.
سینا: باهاش مشکلی نداشتی؟ راحت باهاش سکس کردی؟
سارا: نه...
سینا: مث آرش بود؟
سینا مکث کرد و ادامه داد:
سینا: اندازه ش رو میگم
سارا: نه. خیلی بزرگتر بود
سینا: خوبه. گفتی از خیانت خوشت میاد. نه؟
سارا سرش را پایین انداخت انداخت و زیر لب گفت:
سارا: آخه کی از خیانت خوشش میاد؟
سینا: من! البته هر خیانتی منظورم نیست... ببین. نمیدونم تا حاال بهش فکر کردی یا نه. باید
یه کم باهاش زندگی کنی تا ببینی خوبه یا نه. من یه جا خونده م برای یه دوره ای خوبه...
سارا: منظورت چیه؟
سینا: مثال فکر کن کارایی کنی که آر ش ازشون خبر نداره... مثال اوج لذتت برای یکی دیگه
باشه. برای یکی دیگه بیشتر از همه آماده باشی. قلبت پیش اون باشه. وقتی با آرش سکس
میکنی به اون فکر کنی. حتی. حتی اشتباهی اسمشو صدا کنی. من دیشب اشتباهی به شیرین
گفتم سارا. چون تو همه ش تو ههنم بودی. میدونی. دیشب شیرین خیلی ناراحت شد. منم از
حرف خودم داغون شدم. اما حاال که دستم روی سینه هاته, از اینکه اسم تورو اشتباه صدا زدم
خوشحالم. کیرم به خاطر کارم بلند شده. خوشحالم از خیانتم. حتی دوست دارم دوباره تکرارش
کنم...
سارا: لعنت به تو عوضی
سینا کامل خودش را روی سارا انداخت. سینا لبهایش را به لبهای سارا چسباند و با صدای آرامی
ادامه داد
سینا: به این فکر کن که االن شوهرت روی مبل خونه من خوابیده و داره بهت فکر میکنه. شاید
تحریک بشه و به شیرین التماس کنه که باهاش سکس کنه.. اما شیرین بهش اجازه نمیده
سارا: شیرینم یه خائنه. درست مث تو..
سینا: باشه. اصا مهم نیست. اما من میتونم بهش فکر نکنم. یا فکر کنم که نیست. اما بیشتر
لذت ببرم. سارای من. عشقم. خیانت دو تا سر داره. اگه خائن باشی نباید به خیانت طرفت
فکر کنی. نباید فکر کنی مث خودته. وگرنه لذتی نمیبری
سارا نفسش را رها کرد.
سینا: ما بهترین سکسعمرمونو با هم میکنیم. بهترین سفر عمرمونو با هم میریم. تو شب
عروسی سه نفر ی سکس میکنیم. و آرش فکر میکنه تو تا ابد فقط عاشق اونی. ولی تو میتونی
عاشق یکی دیگه باشی. نه فقط عاشق من. یه عشق دیگه
سارا: تو دل آدم فقط یه عشق میتونه باشه
سینا: کی گفته؟
سارا: من. من یه زنم. فقط میتونم عاشق یه نفر باشم.
سینا: تو عاشق آرشی؟
سارا: تا ابد..
سینا: و عاشق پدر و مادرت چی؟
سارا: من. من عاشقشونم. اما این فرق داره...
سینا: خوب عشقت به من یا یکی دیگه هم میتونه فرق کنه
سارا با خودش فکر میکرد
سینا سرش را به گردن سارا نزدیک کرد. نفس گرم او سارا را دیوانه کرده بود.
سینا توی گوشش حرف زد
سینا: فکر میکنی میتونی خیانت کنی؟
سارا نفسش را حبس کرده بود. دلش میخواست بگوید نمی داند که می تواند خائن باشد یا نه.
حتی میخواست بگوید نمی تواند خائن باشد. سینا آرام در گوشش خواند
سینا: بهراد پشت در منتظره.. بگم بیاد؟
سارا: بگو بیاد لعنتی
×××
وقتی در زدند سینا با همان وضعیت در را باز کرد و بهراد داخل شد.
بهراد: سالم رئیس
سینا: سالم بهراد. خوبی؟
بهراد: ممنون آقا. از این بهتر نمیشم.
سینا: چون پسر خوبی بودی به قول بعدی خودمم دارم وفا میکنم.
سارا از اتاق خواب بیرون و آمد و جلوی در ایستاد. سارا یک پتوی نازک را دور خودش پیچیده
بود. دلیل این کارش این بود که فکر وقتی کوچک بود تصویری از زنی را روی یک مجله خارجی
به این صورت دیده بود. یکی از مجله های پدرش. و همیشه فکر میکرد آن زن شبیه فاحشه
هاست.
اتفاقا بهراد هم از این ظاهر او خیلی خوشش آمده بود. سارا با عشق به بهراد نگاه میکرد و
بهراد به سمتش قدم برداشت.
وقتی بهراد جلوی سارا ایستاد سعی کرد پتو را از روی سینه اش پایین بکشد. حسی در سارا بود
که هنوز در مقابل بهراد مقاومت میکرد. با تمام زورش به پتو چسبیده بوده و نگذاشت بهراد
سینه اش را برهنه کند. بهراد به چشم های سارا نگاه کرد...
بهراد: منو نمیشناسی خوشگله؟ من همونی هستم که اولین بار بعد از شوهردار شدنت یه
سکس واقعی باهاش کردی... ازم میترسی؟
سارا میلرزید. بهراد خودش را به او چسباند. دستش را از قسمت پایینی پتو رد کرد و آن را به
کس خیس سارا چسباند. با انگشتانش کس او را مالید. سارا داشت تعادل خودش را از دست
میداد. بهراد به نقطه ضعف همیشگی سارا نزدیک شد: در گوشش آرام زمزمه کرد
بهراد: جنده کوچولوی آرش خودشم دوست داره بده. و گرنه کسش انقدر خیس نمیشد.
رعشه ای به بدن سارا افتاد. دستش را شل کرد و پتو آرام روی زمین افتاد...
***
بهراد با سرعت زیادی روی کس سارا تلمبه میزد. سارا روی تخت خوابیده بود و بهراد روی او
افتاده بود. سینا دست سارا را در همان حالت گرفت.
سینا: من یه دوربین فول اچ دی دارم. تو هم حسابی امشب خوشگل کردی. دوست دار ی ازتون
یه فیلم پورن خوشگل ضبط کنم
سارا خندید. اصال فکرش را نمیکرد که سینا جدی بگوید.
سینا: جدی میگم
سارا با تحکم و شهوت گفت
سارا: نه. مگه من جنده خیابونی ام.
بهراد سرعتش را کم کرد
بهراد: بذار بگیره من چند روز دیگه اتفاقی به شوهرت نشونش بدم. که بفهمه به من کس
دادی. فقط یک دقیقه
سارا نمی فهمید دارد چه بر سر خودش می آورد
سارا: فقط یک دقیقه. من بهت اعتماد میکنم آقای دکتر سینا. تو همسر شیرین هستی.
امیدوارم آبرومو نریزی
×××
بعد از اینکه بهراد حسابی سارا را برای سینا آماده کرد، سارا دوبار بار ارضا شده بود و کمی
خسته شده بود. تازه قرار بود با سینا هم سکس داشته باشد. بهراد هنگام ارضا آبش را روی
سینههای سارا ریخت و برای اینکه سینا راحتتر باشد، با دستمال کاغذی پاک کرد. تازه نوبت
سکس اصلی بود
×××
آرش به پاکت سیگار روی میز نگاهی انداخت. تا بحال در عمرش فقط چند نخ سیگار آن هم
برای تفریح کشیده بود. هر چه که بود در آن لحظه اصال حس خوبی نداشت. دلش میلرزید.
دوست داشت بداند سارا در چه حال است. شیرین توی اتاق خواب بود و آرش جلوی تلویزیون
تنها ولو شده بود. تا آن لحظه دو بار توس دستشویی جلق زده بود. البته میدانست که شیرین
بیدار است. چرا باید همسر او االن زیر دستان سینا باشد اما شیرین این گونه با او رفتار کند.
او حتی نگذاشته بود آرش یک بار ببوسدش.
×××
سارا هنوز هم پر از شهوت بود.البته خستگی خاصی در بدن او بود. برای او با هیکل نسبتا
نحیفش دو بار ارضا شدن هم زیاد بود. در طول زندگی مشترکش با آرش شاید تنها ۱۰ بار
اتفاق افتاده بود که دو دفعه پشت سر هم ارضا شود. سینا باالخره توانسته بود کیرش را در
کس سارا فرو ببرد. شهوت سینا تمامی نداشت. میخواست یک برگ دیگر از شهوتش را برای
سارا رو کند
سینا: االن آرش داره چی کار میکنه الشی خانم من
سارا: حتما داره به من فکر میکنهههه
سینا: به کس دادنت؟
سارا: آهههههههههه. آره. داره فکر میکنه زنش شب زفاف داره چه جور ی کس میده.
سینا با لحن تمسخر آمیزی در اوج شهوتش گفت
سینا: داره االن به دودولش ور میره.
سارا از حرفش بیشتر تحریک شد. نمیدانست چرا. اما در آن حالت حس میکرد سکسی ترین
مرد عالم روی او خوابیده است و خودش را کامال در دستان او مث موم میافت. حس تسلط
سینا فوق العاده بود. حتی روی آرش. سارا آه کشید
سینا: یه فکر ی دارم. میخوای باهاش با اسکایپ تماس بگیریم؟ میخوای نشونش بدی چقدر
شهوتی شده
سارا با تمام شهوتش پاسخ داد
سارا: آرههههههههههههه میخوام بهش نشون بدم چقدر زیرت خوش میگذره بهم
     
  
مرد

 
انقد دیر میزاری,کسی استقبال نمیکنه...
و کامنت نمیدن
     
  

 
قسمت بیست و نهم – شب زفاف
آرش خیلی دلش میخواست سیگاری روشن کند. شرایط روحیاش طور ی بود که دوست داشت
سیگار بکشد.
آرش: شیرین جان من میتونم چند تا از سیگار بکشم؟
شیرین از درون اتاق پاسخ داد
شیرین: آره عزیزم. همون رو هست. زیر سیگاری دارید؟
حال آرش خیلی خراب بود. همین کلمه »عزیزم« باعث شد حس شهوتش بیدار شود! یک
سیگار برداشت.
آرش: آره. برمیدارم.
شیرین: سیگارم زنونه ست. فکر کنم امشب بهتر بهت بسازه.
آرش در دلش از این تحقیر غیرمستقیم لذت میبرد. به محض اینکه آن را روشن کرد متوجه
یک تماس ویدئویی از طریق برنامه الین شد که از طرف سینا بود. خیلی نگران شد. نکند اتفاقی
برای سارا افتاده باشد. تماس را پذیرفت. سارا توی تصویر معلوم بود. روی تخت دراز کشیده
بود و با شهوت کسش را میمالید.
سینا: سالم آرش. خوبی عزیزم؟ میبینی عشقتو؟ سارا جونت.
دهان آرش خشک شده بود.
سینا: ببین با چه شهوتی کسشو برام میماله. میبینی؟
سینا دوربین را جلوتر بود. لعنت. تماس قطع شد. این اینترنتی لعنتی نگذاشت آرش ادامه
صحنه را ببیند. اینترنت موبالش تمام شده بود. سراسیمه شیرین را صدا کرد.
آرش: شیرین خانم. چه جور ی میتونم به وای فای شما وصل بشم؟
شیرین از اتاق بیرون آمد. او یک شلوار سفیدرنگ بسیار تنگ پایش کرده بود که بند جلوی
شکمش را مانند پاپیون گره زده بود و روی ساق پاهایش نیز به مدل زیبایی چند دکمه داشت.
و یک تاپ مشکی رنگ ساده که از کمی باالتر از سینههایش را تا خود شلوار میپوشاند. تقریبا
هیچ بخش مهمی از لباس شیرین لخت نبود اما به نظر آرش خیلی سکسی میآمد. نگاه شیرین
به کیر آرش که از روی شلوارکش واضح بود که بلند شده است افتاد و خندید.
شیرین: چقدر تو کفی... خوب اسم وای فایمون سیناست. اما رمزش رو نمیتونم بگم. میترسم
عصبانی شی.
آرش: یعنی چی؟ تو رو خدا بگو االن نت الزم دارم. یه نتی که قطع نشه.
ِجی بزرگ، ای، اِن، دی، ای، ناین، فایو
شیرین: باشه. اس بزرگ، اِی، آر، اِی،
دل آرش وقتی تایپ میکرد حسابی لرزید. اما سعی کرد عکس العملی نشان ندهد. چند وقت
بود که پسورد وای فای آنها چنین چیزی بود؟ تا اینترنتش وصل شد با سینا تماس گرفت. سینا
به محض شروع تماس شروع به حرف زدن کرد. دوربین را سمت صورت خودش گرفته بود.
سینا: چی شد؟ نتونستی زنتو ببینی؟ نه. خوشم اومد. غیرتی شدی... پس چرا دوباره زنگ
زدی؟
آر ش آرام گفت
آرش: نتم تموم شد.
سینا با خنده گفت
سینا: هه. فکر کردم غیرتی شدی خودت قطع کردی. مگه قطعی اینترنت نقش غیرتو برات
باز ی کنه... پس دوباره لذت ببر
سینا دوربین را سمت سارا چرخاند. سارا ظاهرا هیچ اهمیتی به فیلمبرداری نمیداد و با صدایی
شهوتناک با سینا حرف میزد:
سارا: سینا. عشقم. آقای من. شوهرقشنگم. بازم منو بکن. کممه. ببین کسمو برات باز کر دم
سارا با دستش کسش را باز میکرد. آرش متوجه شد که کس او حسابی گشادتر شده است.
اتفاقا سارا هم در همین زمینه صحبت کرد
سارا: وای. کسم چقدر باز شد. شوهر قبلیم بلد نبود درست کسمو باز کنه
»شوهر قبلی«؟ آرش در دلش خندید. هم حس خوبی داشت و هم حس بدی.
سینا: اتفاقا شوهر قبلیت االن داره میبیندت. باهاش حرف بزن. توی دوربین نگاه کن
سینا دوربین را به سمت صورت سارا برد. آرش صورت او را در زیر نور قرمز تقریبا واضح میدید.
آرایشش حسابی پخش شده بود. رفتارش هنگام گفتن جمالت درست مثل یک جنده کهنهکار
بود...
سارا: آرش جونم سالم. دیدی کس زنتو؟ دیدی چه جور ی به شوهر جدیدم کس دادم؟ نمیدونی
چقدر طول کشید تا کسم بهش عادت کنه... نمیدونی چه راهایی رو امتحان کردیم.
سارا به بهراد که پشت دوربین ایستاده بود و در تصویر معلوم نبود نگاه کرد و زبانش را دور
لبش با شهوت چرخاند. بهراد به کیرش که هنوز هم حسابی بزرگ مانده بود دست زد. آرش
دقیقا نفهمید سارا به کجا نگاه کرده است.
سارا: آرش. آرش خوشگلم. من و سینا چند روز باید با هم تنها باشیم. نمیشه چند روز با تو
باشم. میخوام حسابی سینا کسم رو گشاد کنه. البته. قرار آتلیه فردا سر جاش. فقط من با سینا
میام. تو هم بیا. اما من میخوام کلی عکس با سینا جونم بگیرم. با لباسای سکسی. جلوی سینا
و آرمان. از نظر تو مشکلی داره من و سینا عکسای سکسی بندازیم؟
آرش قدرت حرف زدن نداشت
سارا: چرا جواب نمیدی؟ سکوت نشونه رضاست. چیه؟ خوشت اومده؟ اصا. اگه وحشی بشم
میگم کیرشو در بیاره تو همون آتلیه بندازه تو دهنم. بعد تو همون پوزیشن میگم آرمان عکس
بندازه... خوبه؟
آرش به زحمت حرفی زد
آرش: عالیه
سارا: وای آرش تو چقدر بی ناموسی. بی غیرت حاال سینا شوهرمه عیبی نداره ببینه. آرمان
چی؟
سارا رو کرد به سینا و گفت:
سارا: سینا تو اجازه میدی من همچین عکسایی بندازم ازت؟
سینا: نه عزیزم. آرمان غریبه ست. ولی اگر خواستی همچین عکسایی بندازیم، میگیم بهراد بیاد
بندازه ازمون. بلده.
سارا: آخخخخ. عالیه.
سارا رو کرد به بهراد.
سارا: قبوله؟
بهراد با سر جواب داد. قرار نبود آرش متوجه شود که بهراد به آنجا آمده. و البته آرش از این
رفتار و صحبتهای سارا کمی گیج شده بود. اما شهوتش اجازه نمیداد چیزی را کشف کند. به
عکسهای فردای همسرش با سینا و بهراد فکر میکرد.
سارا: بعدش هم من و سینا باید بریم یه مسافرت. البته اگر شیرین بذاره. دلم میخواد کسم
انقدر خوب باز بشه که به هر کی خواستم کس بدم
دوربین یه لحظه چرخید. سینا داد میزد »خفه شو«. دوباره تماس قطع شد.
×××
دل آرش بدجور شور میزد. رو کرد به شیرین
آرش: شیرین. باید بریم خونه شما. من خیلی نگرانم. شوهر احمقت بالیی سر سارا نیاره...
شیرین: در مورد سینا درست صحبت کن. نترس سینا هیچ کار احمقانهای نمیکنه. حاال مثال
میخوای بگی غیرت دار ی.
شیرین رفت توی اتاق خواب و با گوشی خودش با سینا تماس گرفت. لحظهای بعد از تماس او
مجددا تماسی ویدئویی از طرف سینا با آرش گرفته شد...
روی صورت سارا یک خط قرمز افتاده بود. جای دست سینا روی صورتش معلوم بود. اما کماکان
با شهوت حرف میزد.
سارا: ببخشید. من حرف بدی زدم و شوهرم غیرتی شد. منظور ی نداشتم به خدا. فقط شهوتی
بودم.
سارا رو کرد به سینا. آرش به راحتی متوجه شد که با سینا حرف میزند.
سارا: آخه سینا جون من عادت به مرد غیرتی ندارم. زن این آرش بی ناموس بودم دیگه.
ببخشید. من فقط جنده توام.
صدای سینا به گوش رسید
سینا: جنده کوچولوی من و کارمندم بهراد. دیگه از این حرفا نشنوم ازت.
سارا: چشم
سینا: حاال دهنتو باز کن. میخوام کیرمو بکنم تو دهنت تا آرش ببینه چه خوب ساک زدن یاد
گرفتی ....
     
  
مرد

 
     
  
زن

 
عالیییییی
     
  

 
قسمت سی ام - فیلمبرداری
سارا توی تصویر داشت خفه میشد. چه اتفاقی افتاد بود که سارا با آن همه کالس و شخصیتش
این طور در دستان یک مرد مثل موم شده بود. سینا طور ی کیرش را در دهان سارا فرو میکرد
که آر ش احساس میکرد همین االن سارا خفه میشود. هر چند ثانیه سارا عق میزند و نفسی
میگرفت و با عشق به سینا نگاه میکرد. بعد خودش لبهایش را روی کیر سینا میگذاشت و آن
را میمکید. این صحنهها آرش را حسابی حشر ی کرده بود.
دلش میخواست همانجا به شیرین حمله کند و او را rape کند! اما شخصیتش اجازه نمیداد.
پشت تماس تصویر حرف زد
آرش: آقا سینا. میشه سارا رو بکنی؟
سینا: نه هنوز زوده. باید نگاه کنی. بعدشم امشب قرار نیست فیلم سوپر ببینی که. تو فقط تا
یک دقیقه دیگه اجازه دار ی نگا کنی. میخوایم کس و کون سارا رو یکی کنیم. فیلمشو بعدا
نشونت میده
آرش متوجه منظور سینا از کلمه »میخواهیم« نشد. میدانست که سینا تا دقیقهای دیگر تماس
را قطع خواهد کرد. سعی دل سینا را به رحم آورد.
آرش: خواهش میکنم حداقل بذار منم با شیرین سکس کنم.
از صدای سینا مشخص بود که عصبانی شده است
سینا: خفه شو آرش
آرش: من زنمو دادم دستت. خیلی نامردی. بذار منم با زنت باشم.
سینا: کی گفته من مث بیغیرتم؟
سینا هم قبال در عمق وجودش همان حس بیغیرتی را داشت اما از زمانی که با سارا آشنا شده
بود این حس داشت از بین میرفت. موقعیتی که در آن قرار گرفته بود، حس مردانگیاش ر ا
تقویت کرده بود و میدانست که حس بی غیرتیاش به مرور زمان از بین خواهد رفت. البته
میدانست شیرین هم اجازه نخواهد داد در این صورت آن رابطه ادامه پیدا کند. البته از ابتدا
هم برای سینا حس بیغیرتی تنها نوعی ماجراجویی در دنیای سکس بود. ماجراجویی که زاییده
تکرار ی شدن سکسها با همسرش شیرین بود. او عاشق همسرش بود و نمیخواست او را با
هیچ کسی برای همیشه عوض کند. دقیقا مانند سارا و دقیقا مانند آرش. به هر حال سینا
مطمئن نبود که شیرین دوست نداشته باشد آن شب را با آرش بگذراند. آنها مدتهای زیادی
با هم دوست بودند و آرش حسش را ابتدا در یک چت به شیرین گفته بود! بنابراین آنها
چندان هم با هم غریبه نبودند. سینا در یک لحظه نظرش را عوض کرد.
سینا: آرش. باید التماس کنی. من مث تو نیستم.
آرش: التماس میکنم. تو رو خدا بذار به زنت دست بزنم.
سینا: باشه. به شرطی که فیلم امشبو یه بار چهار نفر ی بشینیم و با صدای سینمای خانواده
خونهت و ال سی دی بزرگت ببینیم. جلوی سارا و شیرین
این حرف سینا آرش را حشر یتر کرد.
آرش: حتما. چشم. مرسی آقا سینا.
سینا: فقط میتونی پاهاشو ببوسی و بغلش بخوابی. فهمیدی؟
آرش حسابی هوق کرده بود. صدا را روی بلندگو گذاشت
آرش: سینا لطفا به شیرین بگو. بگو اجازه دارم ببوسمش و بغلش بخوابم...
سینا: اجازه دار ی پاهاشو ببوسی و بغلش بخوابی. فقط پاها.
×××
شیرین: میخوای لباسمو عوض کنم و لباس خواب بپوشم؟
آرش: آره. اما یه هره با همین لباس باش. دلم میخواد نگات کنم عشقم. تو همینم خیلی جذابی
شیرین: سینا اجازه داد بهت که به من بگی عشقم؟؟
آرش سرش را پایین انداخت.
شیرین: فقط اجازه داد پاهامو ببوسی و با هم بخوابیم. اگر نمیخوای لباسم رو عوض کنم عوض
نمیکنم اما نمیشه وسطش بگی یه لباس دیگه بپوش
آرش: اخه با این لباس که نمیشه پاهاتو ببوسم
شیرین: چرا نمیشه؟! کف پاهامو میتونی ببوسی!
آرش: لوس نشو. سینا که نگفت کف پا گفت پاهات.
آرش به سمت کمد رفت و یکی از لباسهای سارا را برای شیرین آورد. شیرین و سارا تقریبا در
یک سایز بودند البته شیرین کمی بزرگتر بود. وقتی شیرین لباس را پوشید کمی برایش تنگ به
نظر میرسید. البته مدل لباس هم تنگ بود. یک لباس سر هم گلبهی که دامنی بسیار کوتاه تا
زیر باسنش داشت که چینهای کمی روی آن بود. آن لباس آستین نداشت و یقهاش تا بین
سینههای شیرین باز میشد. آرش این لحظه را خیلی دوست داشت. متاسفانه اجازه نداشت
عشقش را به شیرین ابراز کند.
لحظهای بعد آنها توی رختخواب بودند.
×××
بهراد روی تخت خوابیده بود و کیرش را در کون سارا فروکرده بود. سارا پاهایش را از هم باز
کرده بود و بهراد طور ی که پاهایش به پاهای بهراد برخورد نکند جلوی سارا نشسته بود و سعی
میکرد کیرش را در کس سارا فرو کند. سارا پاهایش را دور کمر سینا حلقه کرده بود. در یک
لحظه هر دوی سوراخهایش پر شده بودند. دوربین فول اچ دی سینا روی پایهاش داشت این
صفحه را فیلمبرداری میکرد. سینا شروع به تلمبه زدن کرد.
سینا: جنده خوشگله برای دوریبین دست تکون بده.
×××
آرش دستش را روی پاهای شیرین گذاشت. تنها اجاز ه داشت پاهایش را بمالد. سعی میکرد این
کار را با آرامش و لذت انجام دهد. چهره شیرین انگار نشان میداد که او هم از مالیده شدنش
لذت میبرد. پاهای لخت همسر سینا در دستهای آرش بود. حس عجیب انتقام در قلب آرش
نشسته بود. انگار حس میکرد همسرش و سینا در حال خیانت به او هستند. آن همه نقشهها
که با شیرین برای سارا کشیده بودند تا او را برای سینا آماده کنند. آوردن بهراد به باز ی توسط
سینا که یکی از کارمندان فروشگاههای زنجیرهای سینا بود. تغییر روحیه سارا. آماده شدن او
برای سکس با بهراد. روز تحقیر آرش در برابر او برای سنجیدن حس تحقیر در آرش و سارا.
پیشنهاد مراسم عروسی. و شب زفاف با شوهر یکی از بهترین دوستان آرش... حاال بهراد که
قرار بود فقط بخش کوچکی از این باز ی باشد، در شبی که آرش همسرش را به دستان سینا
سپرده بود، داشت به سینا کمک میکرد تا سوراخهای زنش بهتر باز شوند.
آرش شروع کرد به لیسیدن کف پاهای شیرین. به شیرین حس جنسی خاصی از این کار دست
نمیداد اما آرش عاشق این کار بود. کم کم لیسیدنش را به سمت باال ادامه داد. باال و باالتر.
وقتی زبان آرش به نزدیک کس شیرین رسید، سعی کرد شانسش را امتحان کند. لحظهای به
کس او دست زد. انگار کسش خیس شده بود. شیرین دست آرش را سفت گرفت
شیرین: من به شوهرم خیانت نمیکنم. دوباره دستت بهش بخوره زنگ میزنم به سینا...
آرش دستش را کشید
شیرین: میترسی از سینا؟ آره. چون سینا یه مرد واقعیه. االن روی زنت داره تلمبه میزنه. بر
عکس تو، سینای من خیلی غیرتیه. نمیذار ه اون زن جنده حرفای اضافه بزنه.
آرش شروع کرد به مالیدن دستهایش به البالی پاهای شیرین. صورتش را به او نزدیک کرد.
نفسش به شیرین میخورد. شیرین ادامه داد:
شیرین: میبینی. من حشر ی حشر ی ام. دلم میخواد همین االن کس بدم. اما شوهرم اجازه
نداده. چون یه مرد واقعیه. من بهش خیانت نمیکنم.با اینکه حشر یام. اما زن تو چی؟ توی
لباس عروسی که تو پولشو دادی. بعد مراسمی که تو پولشو دادی، رفته خونه شوهر من. کل
عروسی همه نگاهها به بدن زنت بوده. به شورتش. به سینههاش از الی یه لباس تور ی. اما اون
چی کار کرده؟ نمیتونه جلوی خودش رو بگیره. اون به سینا حتی برای بار اولی که درست و
حسابی میدیدش نه نگفت. نگفت همون بهراد رو میخواد. اون شب اولی که سینا رو شناخت
باهاش رفت توی یه رختخواب. تازه از کس دادنش برات فیلم فرستاد. توی عروسی از نگاههای
مردا روی بدنش خجالت نکشید. انگار من و زنت خیلی با هم فرق داریم.
آرش عصبی شده بود. دستش را به کس شیرین نزدیک کرد. شیرین دستش را گرفت. آرش
تحمل نداشت. دوست داشت به شیرین به شیرین حتی به زود تجاوز کند. بنابراین دستش را
به کس شیرین چسباند. شیرین جیغ کشید و سعی کرد دست آرش را کنار بزند. دست آرش
قویتر بود...
شیرین با تمام زورش سعی کرد از دست آرش فرار کند. خودش را به کنار تخت کشاند و
پاهایش را زمین گذاشت. آرش نیمخیز شد. شیرین با نفرت به او نگاه کرد. آب دهانش را به
سمت آرش انداخت...
آرش عصبی، شهوتی و خشمگین بود. امشب باید کار ی دست خودش میداد...
سارا بین سینا و بهراد روی تخت دراز کشیده بود. سوراخهایش هنوز باز بودند و نبض آنها در
حال تپیدن بود. هرگز فکر نمیکرد در یک شب هر دو سوراخش این قدر از هم باز شوند. سینا
سمت او برگشت و روی دستش کمی بلند شد. دستش را روی سینه سارا گذاشت
سینا: امشب خوش گذشت عشقم؟
سارا آرام صورتش را سمت او برگرداند
سارا: آره. خیلی. ولی نگران آرشم. ما انقدر سکس کردیم اما اون بیچاره امشب خیلی تنها بود.
سینا: فکر آرش رو نکن. سر موقعش حسابی بهش حال میدیم.
سارا: مرسی عشقم. دلم نمیخواد دیگه هیچ وقت از پیشم برید
سینا: ما همیشه باهاتیم.
سارا: میخوام همیشه بکن من باشید. امشب حس کردم الشیترین زن دنیام. یه زن شوهر دار
الشی...
سینا: شاید واقعا باشی...
سارا با عشق نگاهش کرد
سارا: سینا واقعا میذاری فردا تو آتلیه عکسای سکسی بگیریم؟
     
  
زن

 
ناموسا دیر نذار
     
  
صفحه  صفحه 9 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

حس خاص


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA