ادامه از نسرین بعد از سکس ، با سعید رفتم حموم و یه دوش گرفتم و برگشتیم . من همون تاپ و استرج رو بدون شرت و کرست پوشیدم . سعیدم فقط شرت پوشید و با هم رفتیم رو تخت دراز کشیدیم. یه مقدار لب گرفتیم و همدیگه رو مالیدیم و حرفای عاشقونه بهم زدیم. شده بودیم مثل دو تا عاشق که با هم ازدواج کردیم و دلمون نمیخواست از رختخواب بیرون بیایم و دائم از هم سکس میخواستیم. خوب من که خودم همیشه حشری بودم و گیر یه جوون جنوبی داغ و کیر کلفت افتاده بودم . با این بدن گوشتی و کون و پستونای گنده همیشه جلوش رژه میرفتم . همیشه هم عاشقانه زیرش میخوابیدم. انگار تو ماه عسل بودیم که واسه زنو شوهرای جوون ، دورانیه پر از خاطرات سکسی. خلاصه پشت کردم به سعید و اونم از پشت بغلم کرد و خوابیدیم. تو این مدت خوابیدن تو آغوشش برام پر از آرامش بود. بعد از یکساعت از خواب بیدار شدیم . سعید لباس پوشید که بره بیرون. من تو رختخواب بودم که داداشم زنگ زد به موبایلم.م : سلام آبجی . خوبی؟ن : سلام داداشی. ممنون تو خوبی؟م : مرسی خواهرم. تصمیم گرفتم به جای فردا صبح ، همین امروز ، غروبی راه بیفتم برم شهرستان. از شرکت مرخصی ساعتی گرفتم. فقط یه زحمت بکش ساکمو جمع کن که اومدم خونه یه کمی استراحت کنم و راه بیفتم.ن : باشه . فقط کی میرسی خونه؟م : من از شرکت راه افتادم. حدود بیست دقیقه دیگه خونه هستم. ن : اوممم . باشه باشه بیا. مشکلی نیست.تا گفت از جام پریدم و سریع لباسامو عوض کردم. شرت و کرست پوشیدم و لباسای معمولی که همیشه تو خونه تنم بود. رفتم اطاق اشکان و لباسای داداشم تا کردم و گذاشتم تو ساک ورزشی که همیشه موقع مسافرت همراهش بود. اشکان هم تازه بیدار شده بود. پرسید چی شده. واسش توضیح دادم که دائیش میاد خونه و ساکشو برداره بره شهرستان. بهش تاکید کردم چیزی نگه از اینکه سعید خونه بوده و اینجور حرفا. واسه سعید هم یه اس زدم و مختصر به اونم توضیح دادم چی شده . شب شد و شوهرهام با هم رسیدن خونه. میگم شوهرهام چون حمید فقط تو شناسنامه شوهرم بود ولی سعید در واقع شوهر اصلیم بود به خاطر علاقه ای که بهش داشتم و اون کیر کلفتشو سکسای داغی که داشتیم. حمید لباساشو عوض کرد و رفت دستشویی . سعید هم اومد تو آشپزخونه و از پشت بغلم کرد . در گوشم توضیح داد که تو راه اومدنی به حمید گفته که برای فردا شب مشروب تهیه کرده که هم شب نشینی باحالی داشته باشیم و هم واسه عملیات شب جمعه میتونه داغ و آمادش کنه . ن : چجوری گفتی؟ ناراحت نشد؟ شک نکرد؟س : منو دست کم گرفتی؟ من بلدم چجوری بگم که آب از آب تکون نخوره.ن : میگه میشه تو رو دست کم گرفت با اون کیر کلفت و زبون چرب و نرمت عشقم؟ یا همین زبونت مخمو زدی و هروقت بخوای میتونی منو بکنی. آبتم که همیشه تو کوس و کون و دهنم تکون میخوره. برگشتم سمتش و یه لب کوچولو گرفتیم و همزمان کیرشو با دستم یه مالش دادم. سعید رفت تو هال و با بقیه اومد پشت میز برای شام.ح : نسرین جان ، سعید یه برنامه ریخته برای فردا شب.ن : چه برنامه؟ح: میخواد مشروب بیاره ، بخوریم که شب نشینی مفصلی داشته باشیم.ن : سعید جان نکنه میخوای مستمون کنی یه بلایی سرمون بیاری؟سعید تا اومد حرف بزنه حمید با خنده گفت : این چه حرفیه عزیزم من به سعیدجان اطمینان کامل دارم. راستی تو هم میخوری دیگه؟ن : جوووون چرا نخورم. با لذتم میخورم. چه شب با حالی بشه.همگی خندیدیم به جز اشکان که داشت با تعجب نگامون میکرد. خلاصه اون شب با کمی شوخی و خنده گذشت .صبح موقع رفتن ، حمید رو کشیدم کنار ن : حمیدجون امروز بعد از ظهر از مدرسه یه راست میای خونه. میخوام واسه شب انرزی داشته باشی. خسته باشی من میدونم و تو. فهمیدی؟ح : باشه باشه. چشم. خیالت راحت. اونا رفتن. و منم کارهای خونه رو انجام دادم . ناهار ظهرم آماده کردم. حمید ظهر رفت مدرسه اشکان و آوردش خونه. سعید هم بعد از اونا اومد. ناهار خوردیم و رفتیم هممون خوابیدیم. بیدار که شدیم همهگی سرحال بودیم مخصوصا حمید. رفتم میوه و چای آوردم و خوردیم. یه معجون از اونا که برای سعید درست میکردم، از صبح آماده تو یخچال بود آوردم و اونم زدیم به بدن. میخواستم حسابی حمید رو بسازم. دم دمای غروب سعید رفت تو اتاق و با دوتا پلاستیک اومد تو هال پیش ما. یکیش یه مشمای مشکی بود که توش یه شیشه بود . اون یکی یه پلاستیک بزرگتر و سفید که داخلش چیپس و پفک بود برای مزه مشروب. س : نسرین جان میشه از تو یخچال اون ماست موسیر و دوتا ظرف یک لیتری آب آلبالو رو هم بیاری؟ن : ماست موسیر، آب آلبالو؟ نداریم که.س : چرا هست. من خریدم . بعد از ظهر که شما استراحت میکردید گذاشتم تو یخچال. ح : بابا سعید مثل اینکه فکر همه جاشو کرده.خلاصه رفتم آوردم و نشستیم به مشروب خوردن. از غروب شروع کردیم تا شب. از پیک دوم منو حمید سرمون داغ شده بود. عجب چیزی هم بود. حرف میزدیم و شوخی و خنده میکردیم. دیگه پیک پنجم رو خوردیم ، من رو هوا بودم. حمیدم مست بود. سعید به من دیگه پیک نداد اما دو پیک دیگه برای حمید ریخت. بعد از اون دیگه به حمید هم پیک نداد.س : خوب بسه دیگه . شما دیگه نخورید. البته منم دیگه کافیمه. بعد سعید رفت یه آهنگی گذاشت و ما رو بلند کرد رقصیدیم. حمید مست مست بود. چون سنش از ما بیشتر بود و تحرکی کمی که تو رقص داشت. منم مست بودم اما نه اندازه حمید. ولی سعید معلوم بود بیشتر از ما حواسش جمع بود . چون تو رقص هر وقت حواس حمید نبود میومد و با من ور میرفتم. دوبار بهش تذکر دادم ولی وقتی دیدم حمید گیج و منگه ، منم همراهیش میکردم. بعد یه موزیک لایت شروع شد به زدن . س : حمید خان این زنتو دو دقیقه به ما قرض میدی یه رقص دو نفره با هم داشته باشیم. صورت حمید قرمز قرمز بود. از حرف سعید خندم گرفته بود. شروع کردیم با هم تانگو رقصیدن مثل دفعه قبل. دستامو حلقه کردم دور گردن سعید اونم دستاشو انداخت دور کمرم. رقصیدیم. حمید از چهرش چیزی معلوم نبود. نه تعجبی، نه عصبانیتی، نه اینکه سوالی واسش پیش اومده باشه. آروم به سعید گفتم : این گاگول رو نگاه. انگار نه انگار گفتی زنتو به من قرض بده یا داری باهام تو این وضعیت میرقصی. حالا حقش هست زنشو بگیری جلوش بکنی یا نه؟س : خوب مسته این بدبخت. تو هم که خواست کمی جمعتره چون سنت کمتر از اونه کمترم مشروب خوردی. راستی نمیخواستم ولی حالا که تا این حد مسته میتونی موقع سکس واسه فانتزی اسم منو بگی. ولی فردا اگر چیزی یادش اومد که بعید میدونم کلا انکار میکنی. الآنم بفرستش بره دستشویی تا بیاد و ویاگرا رو به خوردش بدی.ن : باشه ولی قبلش یه لب ازم بگیر . میخوام خیالم راحت تر بشه. سعید هم یه لب جانانه ازم گرفت. بعد از هم جدا شدیم . رفتم حمید رو صدا کردم که به خودش اومد. ن : پاشو حمید جان. برو دستشویی و بیا که بریم تو اتاق. کلی کار داری. ح: چه کارییی؟ آها باشه باشه.حمید رفت تو دستشویی و منم پریدم تو بغل سعید و حسابی هم دیگه رو بوسیدیم و مالیدیم. حمید از دستشویی اومد بیرون و با هم رفتیم تو اتاق. در اتاق رو بستم و به حمید ویاگرا رو دادم یا آب بخوره.ح : این چیه؟ قرص خوابه؟ن : آره میخوام بخوابونمت ، بعد برم با سعید بازم برقصم. شاید کار دیگه هم باهاش کردم. ح: بازم خل بازیت گل کرد زن. ن : سوالای مسخره میپرسی بازمااا. این قرص ویاگراست. میخوام حشرت بیشتر بشه و کیرتم بزرگتر.ح : اگر نمیگی سوالم مسخرست میخوام بدونم از کجا این چیزا رو بلدی.ن : یکی از دوستام از ترکیه اینو آورده و برام از اثراتش گفته. خیالت راحت. حالا بخور.حمید قرص رو خورد و منتظر موندیم تا اثر کنه. تو این مدت هم من به لباس سکسی پوشیدم و آرایش غلیظم کردم. بعد از نیم ساعت رفتم سمتش. معلوم بود قرصه اثر کرده چون صورتش کمی قرمز شده بود و نگاهش حریصتر. رفتم رو تخت بغل دستش نشستم و شروع کردم باهاش صحبت کردن.ن : ببین شوهر گلم. امشب میخوام یه حال اساسی بهت بدم. لازمه که وسط سکس یه حرفهایی بزنیم و کارایی کنیم که هر دومون بیشتر حشری بشیم و بشتر حال کنیم. میخوام امشب بهت کون بدم. واسه اینکه دردشو بتونم تحمل کنم باید بی نهایت حشری بشم. پس این حرفا و کارا واسه همینه.ح : چه حرفایی ؟ چه کارایی؟شروع کردم داستان فانتزی که سعید برام توضیح داده بود رو از طرف خودم براش تعریف کردن. ح : حالا مجبوریم ؟ آخه احساس بدی بهم میده که فکر کنم تو با یکی دیگه میخوای سکس کنی.ن : با هوش ، من که دارم به تو میدم. فقط میخوام فکر کنم تو یکی دیگه هستی. تو فکر کن همونی هستی که داره منو میکنه. فهمیدی یا نه؟ح : آره بابا فهمیدم. من که نمیدونم اینکارها برای چیه ولی باشه حالا که میخوای حال مشتی بهم بدی ، هر چی تو بگی.
سلام به دوستان عزیزپوریا جان شما لطف داری . این که داستان من را میخوانید و پسندیده اید ، برای من قوت قلب است. مطمئن باشید من همه کامنت ها را خوانده و سعی میکنم جوابی در شأن لطف شما عزیزان داشته باشم چه اظهار لطف شما و چه پیشنهاد و انتقادی. باز هم از شما بسیار متشکرماز سارامون و پسر ایرانی و سایر دوستان نیز بسیار ممنون و متشکرم. کامنت های همه شما دوستان دلگرمی بزرگی است.باید اضافه نمایم که پروژه کاری که در حال انجامش هستم و همینطور کار کردن رو فصل دوم باعث شده این روزها کمتر بتوان قسمتهای جدید فصل اول را آپلود نمایم که همینجا از صبر و شکیبایی شما دوستان متشکرم.
دوست عزیز به نظرم یک قسمت کم هست که کسی حشری بشه و باهاش فاز بگیره. تا میخوای بخونی تموم میشه. به نظرم یا طولانی تر بزار یا ۳ تا قسمت با هم بزار. داستانت قشنگه حیفه الکی خودمون رو حشری کنیم . بزار باهاش فاز بگیریم که خود به خود حشری شیم. ناخواسته. نه که به خودمون فشار بیاریم خودمونم کلی فضا سازی و رویا بافی کنیم که حشری شیم. ببخشید اگه به مزاج کسی خوش نیومد نظر من.
دوست عزیز تو رو خدا فصل دوم رو کامل قرار بده یا حد اقل تو دو نوبت البته اگه تمام کردی ولی باز ادمه بده دو فصل کمه دوست دارم باهات صحبت کنم و ایده بدم میدونم ما رو قابل نمیدونی دوست عزیز همیشه سلامت باشی