ادامه از نسرین بعد از اون شب ، تا چند روز سکسی با سعید نداشتم. تا روز سه شنبه که وسط روز سعید اومد خونه و یه سکس حسابی داشتیم. خیلی بهم حال داد. از روزی که سعید از ترکیه اومده بود روزهای فوق العاده ای با هم داشتیم. پر از سکس ، ساختن فانتزی ، جر خوردنای کس و کون تپلم زیر کیر گنده سعید ، علاقه ای که به سعید پیدا کرده بودم و ارضا شدنهای زیاد که حتی یه بارشم با شوهرم تجربه نکرده بودم و ... بعد از سکس در حال استراحت بودیم که سعید از سفر مجددش به ترکیه خبر داد. یه مقدار دمق شدم. ن : من این چند روز رو بدون تو چیکار کنم عشقم. س : ناراحت نباش. این دفعه قرار تمام سرمایه ای رو که دارم جنس بخرم بیارم. اگر همه چیز طبق محاسباتم پیش بره ، سود خوبی دستمو میگیره و میتونم هم خونه و هم مغازه اجاره کنم. دیگه بعد از اون جنسایی که میارمو تو مغازه خودم میفروشم. اینطوری سودش بیشتره. ن : اگر مغازه اجاره کنی که دیگه نمیتونی وسط روز بیای پیش من. اونوقت از هم دورتر میشیم کهس : نترس واسه اونم فکر کردم. یه کاری میکنم بیشتر با هم باشیم. ن : واااای تو رو خدا راست میگی؟ چه فکری عزیزم؟س : یه مغازه دیدم جای خوبیه. سقف کاذب زدن توش. طبقه بالای رو میخوام بگم مغازه شرت و سوتین فروشی. میخوام تو رو واسه فروشندگی بیارم اونجا. حتی میتونی به عنوان یه زن که جنسای لباس زیر رو میشناسید ، بعضی مواقع باهام بیای ترکیه. دیگه اونجا یه سوییت میتونم اجاره کنم که با هم باشیم. مثل زن و شوهر. ن : امیدوارم اینایی که گفتی بشه. نمیدونم حمید راضی بشه من پیشت تو مغازه کار کنم یا نه. یا اینکه اجازه بده باهات تنهایی بیام ترکیه.س : من فکر همه جاشو کردم. یکی دوبار هم حمید رو با خودمون میبریم. با توجه به فاصله سنیمون ، حمید به فکرشم نمیرسه ما بخواهیم چیکارها با هم بکنیم. البته باز هم فکر های دیگه تو سرمه که اونا رو هم مرحله به مرحله پیش میبریم. فقط الآن نپرس که نمیتونم بیشتر از توضیح بدم تا ببینیم آینده چی پیش میاد. با حقوق خوبی که اول کار میخوام بهت بدم حمید حتما قبول میکنه.ن : بیچاره حمید. نمیدونه تو واسه اینکه این کیر کلفتت رو واسه همیشه تو کوس و کونش فر کنی چه فکرایی که نکردی. یه راند دیگه سکس کردیم که این دفعه حسابی کوسمو که گایید ، یه ساک مشتی براش زدنو آبشو خوردم. فرداش سعید میخواست حرکت کنه. وسط روز که اومد برای خداحافظی ، بدجور دلم گرفته بود. حسابی بوسیدمش و حرفهای عاشقانه بهش زدم. وقتی رفت نشستم و کلی گریه کردم. طاقت دوریشو نداشتم. مثل زن تازه شوهر کرده ای که اول زندگیشون مجبوره به خاطر ماموریتهای شوهرش ازش دور بمونه.قرار بود سعید سه چهار روزه بره و برگرده اما یه ده ، دوازده روزی طول کشید . البته فردای اون روزی که سعید رفت مصادف شد با پریودی من که اگر سعید بود از لحاظ سکسی فایده ای نداشت اما از لحاظ احساسی دلم میخواست سعید تو اون دوران پیشم باشه. بعضی روزا دلم هواشو میکرد. تقریبا سه روز بعد از اتمام دوره ام سعید برگشت که نزدیک تخمکگذاریم بود که تو این دوران خانوما بیشتر از روزای دیگه حشرین و به سکس نیاز دارن. طبق معمول مواقعی که سعید از مسافرت میومد فرداش بیشتر استراحت میکرد. صبح که پسرمو راهی مدرسه کردم برگشت تو خونه . سعید هنوز خواب بود. پریدم تو حموم و یه دوش گرفتم و کوسمم شیو کردم. سفید شده بود عین هلو. از حموم اومدم بیرون و لباس خوابه معروف رو بدون شرت و سوتین پوشیدم. به آرایش غلیظ جنده وار کردم و لنز سبز رو هم گذاشتم به چشمام . از اتاق که رفتم بیرون دیدم سعید سرجاش نیست. صدای دوش حموم از توی اتاق اشکان میومد. تا سعید حموم بود رفتم صبحونه مفصلی شامل خامه عسل ، پنیر و گردو همراه با نیمرو آماده کردم. سعید اومد سمت آشپزخونه تا همو دیدیم ، دویدم سمتش و پریدم تو بغلش. چند دقیقه لب بازی کردیم. بعد اومدیم برای صبحانه . سعید شورت و تیشرت تنش بود. بعد از صبحانه رفتیم سمت اتاق خواب. رو تخت که دراز کشیدیم شروع کردیم صحبت کردن.ن : عشقم از دستت ناراحتمس : چرا عزیزم؟ ن : چرا سفرت اینقدر طول کشید ؟ نمیگی اینجا یه نفر هست که چشم به راهته؟س : قربون چشات برم. ایندفعه سفرم فرق داشتن : چه فرقی؟س : چون تو این سفر میخواستم همه سرمایه مو جنس بخرم باید دقت بیشتری تو خریدهام میکردم. یکی دو جا هم رفتم برای پیدا کردن یه سوییت مناسب. اگر محاسباتم درست از آب دربیاد ، این پارتی جنسامو که بفروشم میتونم اینجا یه آپارتمان و یه مغازه کرایه کنم. مغازشم قبل از سفرم دیدم.ن : اگر مغازه کرایه کنی که دیگه نمیتونی روزا بیای خونه. بعد از هم دور میوفتیم. مخصوصا خونه هم اجاره میکنی و شبا هم میری اونجا. س : فکر اونجاشم کردم. مغازه ای که دیدم توش سقف کاذب زدن. طبقه بالاش رو میخوام بذارم برای لباس زیر زنانه و اگر بشه تو فروشنده اون قسمت بشی. ن : آخه من که از این کارا نکردم. تازه اگر شوهرم اجازه بده.س : راضیش میکنم. با حقوق خوبی که برات در نظر گرفتم و حرفایی که آماده کردم بهش بزنم به علاوه نفوذی که تو روی حمید داری میتونیم اینم حلش کنیم. تازه بعد از یه مدت میخوام به عنوان اینکه جنس لباس زیر زنانه رو میشناسی با خودم ببرمت ترکیه. اونجا دیگه صبح تا شب با همیم. ن : پس فکر همه جاشو کردی؟ س : آره. فقط باید طبق نقشه پیش بریم و سوتی ندیم . ن : قربونت برم که اینقدر با هوشی. حالا وقتشه برم سراغ کیر کلفتت که خیلی وقته ازش دورم.رفتم سمت پایین و شرتشو درآوردم. کیرشو تو دستم گرفتم و حسابی براندازی کردم. رگهای ریز و درشتش و اون رگ کلفت زیرش . حشریت از اون کیر کلفت تنوره میکشید. طاقت نیاوردم و شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن کلاهک کیرش. بعد کامل کردم تو دهنمو یه ساک حسابی زدم براش. همیشه تو اون فیلم سوپری که داشتم ، تعجب میکردم که چطوری یه زن سفید و خوشگل و خوش اندام به این راحتی کیر به اون سیاهی رو میخوره و لذت میبره ، حالا منم شده بودم مثل اون ژنه. با این تفاوت که کیر سعید به اون سیاهی هم نبود. رنگش قهوه ای تیره بود بیشتر ولی مال هنرپیشه اون فیلمهای قشنگ سیاه سیاه بود. خلاصه منم خیلی لذت میبردم. از یه مقدار هم بیضه هاشو مکیدم و لیسیدم . بعد اومدم بالا و بعد از کلی لب خوری نوبت سعید شد بره پایین و کوسمو بخوره. حسابی و با اشتیاقم اینکار رو کرد. تو فضا بودم. بعد از چند دقیقه کشیدمش بالا و روی خودم خوابوندمش . کیرشو تنظیم کرد روی سوراخ کوسمو فشار داد داخل. دیگه سوراخام به کیرش عادت کرده بود. سعید شروع کرد تلمبه زدن. دیگه تلمبه زدن است درد وحشتناکی قبلی رو نداشت و همراه لذت زیاد بود. منم آه و ناله هام از لذت بود. پاهامو دور کمرش حلقه کردم تا کوسم بیاد بالاتر و کیرش تا عمیقتر تو کوسم فرو بره. ن : آههههههه اوففففف سعیددددمممممم . بزننننن بزننننن محکمترررررر عمیقترررررر کیر کلفتتوووووو میخواممممم. همشووووو تا آخخخخخخ بکنننننن تو کوسییییی تپلممممم. خیلی وقتهههه منوووووو نکردیییییی. باید تلافییی کنیییی . حسابییییی باید جرممممم بدیییییسعید تلمبه هاشوووو محکمتر کرد. همچین میکوبید تو کوسم انگار میخواد چاه عمیق حفر کنه. من که ده روزی بود سکس نداشتم از شدت حشر زود به اوج رسیدم. اینقدر آه و ناله کردم و جیغ کشیدم که ارضا شدم. بعد از ارضا شدنم سعید تلمبه هاشو سریعتر کرد تا اونم زودتر از دفعه های قبل ارضا شد و تمام آبشو ریخت تو کوسم. دوباره لب بازی کردیم و بعد سعید کشید بیرون دراز کشید بغل دستم. بعد من پشت کردم بهش و از پشت بغلم کرد و شروع کردیم لاس زدن و گفتن حرفای عاشقانه. بعد از دو ساعت استراحت تو همون حالت ، سعید منو حالت داگی قرار داد و کرد تو کوسم. یه بار هم اینجوری ارضام کرد و بعد درآورد و کرد تو کونم و بعد از اینکه حسابی کون گنده و تپل و گوشتیمو کرد ، آبشو دومین بار ریخت ته کونم. آبشو تو روده هام احساس میکردم. انگار میخواست با آبش روده هامو شستشو بده. طبق معمول دراز کشیدم و سعید بدون اینکه کیرشو درباره روم خوابید. داشتم فکر میکردم تو اون مغازه ای که سعید میخواد اجاره کنه چقدر میتونم با سعید تنها باشه و چه کارهایی با هم بکنیم.
خیلی داستان عالی شده فقط کاش زود به زود بذاری البته یادتون باشه اشکان هنوز ۱۸ سالش نشده امیدوارم به ۱۸ سالگی اشکان هم برسین خیلی خوب بود عالیه عالی من که لذت میبرم حس میکنم نسرین یه شخصیت واقعی هستش امیدوارم با رفتن نسرین به مغازه داستان هیجانی تر بشه .
روزهای بعد سعید صبحها به بازار میرفت و برای بار جدیدش مشتری پیدا میکرد. وقتی که میمود خونه میدیدم سرحال و خوشحاله. همین سرحالیش باعث میشد بیفته به جون منو حسابی منو بکنه. رو تخت ، رو میز آشپزخونه ، تو اتاق اشکان ، در حال صحبت با شوهرم و خلاصه همه جای خونه . نمیداشت لباس بپوشم و همیشه باید واسش لخت و آرایش کرده میبودم. از ترکیه هم چند تا ساپورت ، استرج و لباس خواب و مقداری لوازم آرایش آورده بود برام. منم همیشه خودمو براش آماده میکردم. یه روز صبح رفت جنساشو از گمرک تحویل گرفت و برد به انباری که برای چند روز اجاره کرده بود .اینا رو برام تعریف میکرد. یه مقدار جنس هم نگه داشت برای مغازه ای که میخواست راه بندازه. آخرین قسمت جنسایی که تو بازار فروخت اومد خونه. با آب و تاب از سود خوبی که از فروش جنساش تو بازار فروخت برام تعریف میکرد. یه روز ظهر با شیرینی تری که خریده بود اومد خونه و منم حسابی آرایش کرده بودم . یه استرج جیگری رنگ تنگ با تاپ همراهش تنم بود. حسابی لب بازی کردیم. نشوندمش رو کاناپه و کیرشو در آوردم و یه ساک حسابی براش زدم و آبشو با اشتهای زیاد خوردم تا خستگیش در بره. بعد نشستم تو بغلش و نوازشش کردم. بعد چای آوردم و با شیرینی خوردیم.ن : خوب بگو ببینم امروز چه کردی که از روزای دیگه ات سرحالتری و شیرینی خریدیس : از امروز شروع کردم چکهای جنسای فروخته شده رو جمع کردم. فردا هم که جمعست ، میخوام با شوهر و داداش و پسرت ببرموتون بیرون هم بهتون ناهار بدم و هم مغازه ای که گفتم رو میخوام بهتون نشون بدم. به احتمال زیاد شنبه اجاره نامه مغازه رو مینویسم. باید مخ شوهرتم بزنم که از این به بعد زنشو ببرم تو مغازه و خونه خودم بکنم. ن : جونننننن چه حالی میده آدم زن یکی باشه اما جنده یکی دیگه. س : راستی بهت نگفتم بالای مغازه به آپارتمان هست که ههمون رو هم دارم اجاره میکنم. ن : به به فکر کنم دیگه کوس و کون برام نمونه. همین چند روزه اینقدر منو گاییدی ، کوسم داره میسوزه. امروز دیگه فقط تونستم برات ساک بزنم و آبتو بیارم که دیگه هوس کوس نکنی. امشبم دیگه حرف از کردن نزن که واقعا نمیتونم بهت بدم.س : نه بابا کمر منم از فولاد نیست دیگه. امشب میخوام با حمید و محمود در مورد مغازه حرف بزنم . طبق برنامه سعید بعدازظهر رفت بیرون و با یه کیک اومد خونه وشب هم شروع کرد در مغازه و برنامه فردا صحبت کرد. صبحش بیدار شدیم و بعد از صبحونه رفتیم اونجایی که گفته بود. مغازه زیاد بزرگی نبود اما برای بوتیک مناسب بود. طبقه بالای مغازه که برای لباس زیر در نچنظر گرفته بود نشونمون داد و موضوع کار کردن منو هم مطرح کرد . اولش داداشم زیاد ناراضی نبود اما شوهرم مخالفت کرد. ولی سعید باهاش حسابی صحبت کرد. حقوق دو میلیون هم برام در نظر گرفته بود که اگر مثلا من ناراضی باشم یه مقدار بیشترش کنه.ح : وا... چی بگم. ما که به پولش زیاد احتیاج نداریم . نسرین جان نظر خودت چیه؟ میتونی هم به کارای خونه برسی و هم بیای اینجا کار کنی؟ن : آخه من که تا حالا از این کارا نکردم. نمیدونم. میترسم خرابکاری کنم.س : کاری نداره که بابا. خودم هم بهت یاد میدم و هم هستم روزای اول کمک میکنم اگر جایی مشکل داشتی. زودتر اوکی بده که داره گشنم میشه . میخوام ببرمتون رستوران یه سور بدم. من مثل بقیه سکوت کرده بودم. اگر زیاد اشتیاق نشون میدادم ممکن بود شک کنم. مخصوصا داداشم ، با اینکه زیاد راضی نشون نمیداد اما از اولم مخالفتی نکرد. م : حالا چرا اصرار داری خواهرم بیاد اینجا کار کنه؟ س : محمود جان ، من اول کارمه. به هر کسی هم نمیتونم اطمینان کنم که. دیگه تنها چاره ام اینه که به خواهر بهترین دوستم رو بزنم. بعد از چند دقیقه دیگه سکوت س : خوب سکوت علامت رضاست. بریم آپارتمان بالای مغازه رو زودتر ببینیم که من گرسنگی مردم. رفتیم آپارتمان رو هم دیدیم. حدود هفتاد متر بود. سعید از منو داداشم خواست از فردا بیفتیم دنبال لوازم خونه. خودشم که همه وقتش میرفت واسه تجهیز کردن مغازه و چیدن جنسا. قرار شد از فردا تا چند روز محمود بعد از ظهرها زودتر از شرکت بیاد تا بریم برای خونش خرید کنیم. کارها داشت تقریبا سریع پیش می رفت. سعید به داداشم پول داده بود برای خرید وسائل خونش. دو روز هم محمود کامل مرخصی گرفت تا از صبح تا شب وسایل خونه رو که خریده بودیم چیدیم تو خونه . البته اگر گرفتیم تا هم آپارتمان رو تمیز کننده و هم وسایل رو با سلیقه ما بچینن. فقط تخت رو سعید گفت خودم میخرم. چون بد خوابم رو هر تختی نمیتونم بخوابم. تخت و خوشخوابش برام خیلی مهمه. تو دلم گفتم ای پدر سوخته بد خوابی یا بد بکنی؟ میخوای تخت دو نفره بگیری تا راحتتر بتونی خواهر دوستتو روش بکنی ؟ آره ؟ دیگه محمود مرخصی نداشت و از صبح تا شب باید سر کار میرفت. یه روز صبح سعید اومد خونه .س : نسرین جون زود آماده شو که باید بریم تخت و خوشخوابش بخریم.ن : منم باید بیام باهات؟ س : پس چی؟ کی باید انتخاب کنه؟ تو قرار روش بخوابی و بهم کوس کون بدی ، کیو با خودم ببرم پس.س : ای بی شرف. عجب غلطی کردم راضی شدم بیام پیشت کار کنمااااکم تو خونه خودم پدرمو درآوردی؟ از این به بعد میخوای تو خونه مجردیت مادرمو بگای؟س : مادرتو که نه اما خودتو خیلی. قربون کوست برم زود باش که وقت نداریم.رفتیم بیرون برای خرید . تخت رو سفارش دادیم و خوشخواب هم خریدیم که قرار شد همزمان برامون ، یه روز دیگه بیارن دم خونه سعید تحویل بدن.
ادامه از نسریندو روز بعد البته با تاخیر یک روزه تخت و خوشخواب اومد که خود سعید بالا سر کارگرها بود که تخت رو بیارن تو اتاقش ببیچینن و خوشخواب رو روش قرار بدن. تو این دو سه روزه هم سعید نیومد خونه ما. روزا تو مغازه اش مشغول چیدن جنسا تو قفسه ها و چیدمان و تزیین ویترین مغازه بود. طبقه بالای مغازه هم که جای لباس زیر زنانه بود و قرار بود خودم برای چیدمانش برم. این چند روز که منو سعید همدیگه رو ندیده بودیم باعث شد هم دل تنگش بشم و هم حشرم دوباره زده بود بالا و منتظر فرصتی برای یه سکس جانانه . قرار بود که از چند روز دیگه کار رو تو مغازه سعید شروع کنم. همین باعث دلگرمیم بود که تا اون روز صبر کنم. حدود یه هفته بعد سعید شب اومد خونمون تا بمونه و فرداش که شنبه بود با هم بریم مغازه. شب دور هم بودیم و کلی گفتیم و خندیدیم. البته جمعه بود و شب قبلش با شوهرم یه سکس معمولی انجام دادیم که طبق معمول ارضا نشدم. کل روز جمعه بی حوصله بودم تا وقتی که سعید اومد و خوشحال شدم اما سعی کردم خودمو کنترل کنم که داداش و شوهرم شک نکنن. البته با اومدن سعید اونا هم خوشحال و سرحال شدن و از کسالت روز جمعه همگی در اومدیم. صبح شنبه شد . سعید همراه شوهرم رفت از خونه بیرون که حمید بره سر کارش . داداشم هم صبح مرخصی ساعتی گرفت تا منو برسونه مغازه سعید تا هم ببینه مغازه چه شکلی شده و هم کمی کمک کنه به من وقتی رسیدیم پایین مغازه رو حسابی ورانداز کردیم و من رفتم طبقه بالا تا محل کارم رو ببینم. سعید و محمود هم چند بار اومدن بالا و رفتن پایین تا گونی های لباس زیر که پایین بود بیارن بالا. بعد محمود یه سرکی بالا کشید و به سعید گفت م : هوای این خواهر ما رو داشته باش ها. تا حالا جایی کار نکرده از بوتیک هم سر در نمیاره. س : خیالت راحت رفیق جان. خودم به نسرین جان همه چیز رو یاد میدم. کار سختی هم نیست زود یاد میگیره. فعلا هم که تبلیغات نکردم تا مدتی خلوته اینجا. تا بخواد کار راه بیفته رو غلتک خواهرت همه چیز رو یاد میگیره. طبقه بالا یه یشخون دراز داشت که نمیدونم چطوری آوره بودنش بالا. یه میز هم بغل پیشخوان و انتهای اونجا بود با یه پرینتر کوچیک بود که سعید بهمون توضیح داد برای چاپ فاکتوره. محمود گفت بریم آپارتمان هم ببینیم که چیدمانش چطوری شده. من کمی نگران شدم. اگر داداشم تخت دو نفره به اون شیکی رو تو اتاق سعید میدید چی میخواست بگه. البته سعید خیلی خونسرد گفت بریم داداش. محمود که راه افتاد به سمت پایین ، پشت سرش سعید نگرانی رو تو چهره من دید و یه چشمک بهم زد یعنی نگران نباش. رفتیم بالا و وارد آپارتمان شدیم. منو داداشم یه مقدار وسائل رو چیده بودیم اما فرشها بعدا اومد که دیدیم کلا چیدمان خونه هم تموم شده. سعید همه خونه رو به سعی نشون میداد. آپارتمان دو خوابه بود. اتاق کوچیکتر توش یه فرش فانتزی بود و دو تا دراور و یه تخت یه نفره. اتاق بزرگتر رفتیم که یه فرش هفت متری ، تخت دو نفره ، دو تا دراور و یه میز توالت داشت. م : ای شیطون اتاق بزرگتر رو که برداشتی ، دیگه تخت دو نفره میخواستی چیکار؟ میخوای ازدواج کنی؟ س : نه بابا توام ، خرم مگه ازدواج کنم. این اتاقم مال من نیست. اتاق کوچیکه مال کنه.م : چرا خر باشی؟ خونه که داری، مغازه هم که داری و کارت روبراهه. وضع مالیتم که بزنم به تخته خوبه. دیگه فقط میمونه زن بگیری دیگه.س : اولا که هر چی داشتم ریختم واسه مغازه و خونه خرج کردم. ثانیا زن بگیرم دیگه نمیتونم با خیال راحت برم ترکیه جنس بیارم. م : تو روحت پس ترکیه رو فقط برای جنس آوردن نمیری. شیطونیاتم اونجا میکنی.س : نه داداش. ترکیه فقط سفر کاریه و برای بیزینس. شیطونیامم تو مملکت خودم راحتترم تا تو غربت. من که تا حالا زبونم بند اومده بود ، خیالم راحت شد و وارد بحثاشون شدم.ن : مگه من مردم بذارم سعید خان شیطونی کنه. همون طور که نمیذارم دخترا داداش محمودم رو اغفال کنن ، حواسم به سعید هم هست. مخصوصا که طبقه بالای مغازه رو گذاشته برای لباس زیر زنانه. شیشدنک حواسم بهش هست.یه گوشه چشمی هم برای سعید نازک کردم که یعنی شبا که من اینجا نیستم کسی نیازی اینجا. انگار یه جورایی حسودیم میشد و باید حواسم به شوهرم باشه که منو نپیچونه بره سراغ زنا و دخترای دیگه. م ( با خنده بلند) : بیا ، میخواستم بگم خواهرمو نیار پیش خودت سر کار که گیر میده بهت . اما با خودم گفتم همینطوری که منو چهار میخه کرده پامو کج نذاره ، همین کارم با تو بکنه. بیچاره اییین : مگه من مردم. خودم میدونم چیکار کنم.م ( در حالی که خندش قطع شده بود ) : یعنی چی خواهرم که میگی مگه من مردم. حواست به چی هست؟دیدم کمی سوتی دادم پس رفتم برای رفع سوتی.ن : منظورم اینه که تا یه دختر خوب و خوشگل و خانواده دار پیدا کنم براش ، حواسم به خورد و خوراکش هست. نمیذارمم شیطونی کنه و خودشو به فنا بده.سعید که از حرف اولم چشماش از تعجب گرد شده بود ، با جمله دومم پغی ترکید و زد زیر خنده. پست بندشم داداشم از خنده منفجر شد. خلاصه اینقدر حرف تو حرف اومد که محمود یادش رفت بورسه این اتاق بزرگتر با تخت دو نفره مال کیه پس. تو فکرم بود که امشب که رفتم خونه ، تمام اون لباس خوابها و شورت و کرست که سعید از ترکیه برام سوغاتی آورده بود رو بزارم تو یه چمدون یا ساک که بیارم تو این خونه. هم نمیخواستم داداش و شوهرم ببینن که سعید برام چیا آورده و هم اینجا هم لباس و لوازم آرایش داشته باشم که خودمو برای عشقم آماده کنم. سعید هم برای محمود توضیح داد که ظهرها که موقع استراحت و ناهاره ، نسرین خونه نمیاد. چون راه دوره و اذیت میشن. غروب بعد از اتمام کار براشون ماشین میگیرم تا برسوندش خونه. فقط اشکان میموند که باید سرویسهای عوض میکردیم که به جایی که ببردش خونه بیاردش مغازه تا شب با مامانش بره خونه. خسته هم که باشه میاد تو آپارتمان استراحت میکنه و به درس و مشقش میرسه. اینجوری از دست اون راننده سرویس قبلی لاشی که یه بار بهش حال داده بودم ، فکر میکرد که هر وقت سیخ کنه میتونه بپره رو منو ، خودشو خالی کنه. زیاد بهش رو نمیدادم اما خیلی پر رو بود و همش میخواست یه موقعیت جور کنم تا با من تنها بشه. منم تو دلم یه بیلاخ بهش میدادم تا روش زیاد نشه. با بودن سعید در کنارم دیگه نیازی به کسی نداشتم. بعد از این گفتگوها مون ، رفتیم پایین . محمود باید می رفت سر کارش . سعید براش ماشین گرفت و راهیش کرد. بعد از رفتنش ، منو سعید رفتیم داخل مغازه و سعید درب رو از داخل قفل کرد. کره کره مغازه رو هم که برقی بود تا نصف داد پایین. رفتیم طبقه بالا. تا رسیدیم بالا ، پریدم تو بغل سعید شروع کردیم لب گرفتن از هم. شهوت داشت دیوونه میکرد. س : داشتی سوتی میدادیا. ن : آره اما فوری جمعش کردم. اما تو هم حواست باشه من چهار چشمی دارم میپامت. فکر نکن بوتیک راه انداختی دیگه میذارم پاتو کج بذاری.س : هر کی ندونه فکر میکنه زنمین : پس چی؟ زنتم دیگه. پس کیه الآن مدتهاست زیرت میخوابه و هر جوری بخوای میکنیش؟ در ضمن جنده نیستم که تو بکنم باشی. زنتم ، عاشقتم. چشمشو درمیارم کسب بخواد به عشقم نظر داشته باشه و بخواد از چنگم پرش بیاره.س : عزیزم معلومه زنمی ، عشقمی. من تا تو رو دارم کسی به چشمم نمیاد. دوباره لب گرفتن و لاس زدن رو شروع کردیم. بعد دل کندیم و شروع کردیم به چیدن لباسای زیر تو قفسه. یه مقدار رو چیده بودیم. ظهر شده بود و هر دومون خسته و گشنه بودیم. سعید زنگ زد از رستورانی که نزدیکمون بود ، غذا آوردن . ناهار رو خوردیم. نیاز به استراحت داشتیم. دیگه وقتش بود اون تخت دو نفره رو افتتاح کنیم. بعد از ناهار که با کلی لاس زدن و بگو بخند بود هر دو ساکت شدیم. داشتیم تو چشمهای هم نگاه میکردیم. هر دومون میدونستم از هم چی میخوایم. س : پاشو برو بالا خودتو خوشگل کن ، تا منم یه خورده کارهامون انجام بدم و بیام بالا. بیا اینم کلید ورودی ساختمون و آپارتمان. ازش کلید رو گرفتم و در حالی که اشوه میومدم و با کون گندم براش قر میدادم رفتم سمت پایین. سعید هم در حالی که داشت کونمو میمالید ، با هام اومد پایین. کره کره رو داد بالا و در مغازه رو باز کرد. رفتم به سمت آپارتمان.
ادامه از نسرینصبح قبل از اینکه از خونه بیام بیرون میدونستم ، بعد از رفتن داداشم ، انتظار چند روزم تموم میشه و یه سکس توپ با سعید خواهم داشت. واسه همین موقع لباس پوشیدن ، یکی از استرجهای چسب و تنگ و براق رو که میدونستم سعید دوست داره پوشیدم. با یه یه تاپ تنگ. البته به خاطر کون و پستون گنده ای که دارم مجبور بودم شورت و کرست هم تنم کنم. روی استرجم یه شلوار پارچه ای و روی تاپم هم یه پیرهن پوشیدم که جلوی داداشم ضایع نشم. یه مانتوی معمولی مشکی هم تنم کردم. هوا خنک بود و گرمم نمیشد اما سرد هم نبود. وارد آپارتمان سعید که شدم لباسهای رویی رو درآوردم. کورستمو هم از زیر تاپ باز کردم و درآوردم. این استرجم رنگش جیگری و براق بود. مثل اونای دیگه تنگ و چسب بدنم بود. رفتم جلوی آینه میز توالت و با لوازم آرایشی که توی کیفم گذاشته بودم ، یه آرایش غلیظ کردم. عجب کوسی شدم . یه ادکلن خیلی خوب هم داشتم که معمولا فقط تو عروسیایی که زن و مرد جدا بودن میزدم. اونم زدم به خودم و منتظر شدم سعید جونم بیاد. بعد از ده دقیقه سعید اومد بالا. وارد اتاق خواب که شد و منو دید یه سوت کشدار زد و اومد سمت رختخواب. یه لب جانانه ازم گرفت و پایین تخت لباساشو درآورد.س : عزیزم من برم یه دوش بگیرم بیام.با این جمله ، از تو کمد حوله برداشت و رفت سمت حموم . حدود یه ربع بعد اومد بیرون . ن : سعید جونم ، زود باش دیگه . چند روزه نیومدی سراغم ، دارم از شهوت میمیرم. س : الآن میام عزیزم. مثل اینکه خیلی علاقه داری دوباره زیرم جیغ و داد کنی و جر خوردم جر خوردم راه بندازی؟ن : خوب معلومه. کوس و کونم دیگه به جز دادنات عادت کرده. زود باش.سعید خودشو با حوله خشک کرد و لخت اومد رو تخت. دوباره لب گرفتنامون شروع شد. لب و زبون همو میمکیدیم و آب دهنمون با هم قاطی شده بود. کلا اعتقاد دارم لب گرفتن و ساک زدن باید پر تف باشه. مخصوصا که حشری باشی ، خیلی حال میده. بعد از لب گرفتن سعید منو طاقباز خوبوند و اومد روم. از رو تاپ حسابی سینه هامو مالوند . البته من اینقدر حشری بودم و کوسم آب انداخته بود که نیازی به این کارا نبود. اما خوب دیگه لطف سکس به مقدمات اولیشه. اگر نباشه انگار گشنه باشی و کباب رو بدون ریحونه و پیاز و سایر مخلفات بخوری. خود کباب هم حال میده اما با مخلفاتش ، خیلی بهتر میشه. خلاصه سعید بعد از ماساژ سینه هام ، تاپمو درآورد و نوک پستونامو شروع کرد بوسیدن و مکیدن. زنا سینه هاشون که مکیده میشه ، احساس میکنن یه چیزی داره از سر دلشون کنده میشه. منم با سعید همیشه این حس رو تجربه میکردم. البته حجم کمی از پستونای گندم تو دهن سعید جا میشد اما تا جایی که میشد ، میکرد تو دهنشو میمکید. منم که به جز ناله کردن و نوازش سر و صورت سعید کاری از دستم بر نمیومد. بعد از اینکه از سینه هام سیر شد ، میخواست بره سراغ استرجم که درش بیاره اما اجازه ندادم. اینبار من طاقباز خوابوندمش و رفتم سراغ بدنش. اول سیهنه هایم مردونشو بوسیدم. بعد همینطور بوسه بارون کردم بدنشو تا رسیدم به اصل کاری. اونم چند روزی بود سکس نداشت و از شروع سکس کیرش سیخ بود. همیشه برام سوال بود کیر به این عظمت رو چطوری تو کوس و کونم جا میداد. تمام کیرش و تخماشو بوسیدم. خیلی رگهای ریز و درشت کیرشو دوست داشتم. شهوت ازشون طغیان میکرد. بعد یه لیس از پایین تا کلاهک کیرش کشیدم. کلاهک کیرشو گذاشتم لای لبام که با خط لب و رژ لب حسابی خوشگل کرده بود. س : اوففففف با این لبای ماتیک زدت داری چیکار میکنی با کیرمن : میخوام کاری کنم که هیچ زنی با لباش نتونه با کیر کلفتت بکنه.س : مطمئن باش این کیر به جز تو برای هیچ کس دیگه ای از شورتم درنمیاد جنده خوشگلم.ن : اوففففف اینطوری بهم میگی جنده یه حالییییی میشمممس : جوننننن قربون حالت برمممممشروع کردم به ساک زدن. همونطور که پستونای من تو دهن سعید جا نمیشد ، کیر کلفت اونم تو دهن من جا نمیشه. تا جایی که میشد میکردم دهنم و درمیاوردم. ن : عشقم ، چیزی خوردی . چرا آبت نمیاد. با این ساکی برات چند دقیقس میزنم باید تا حالا ارضا میشدی تو دهنم.س : ترا خوردم.ن : تو که به این چیزا نیاز نداری با این کمر سفتتس : آخه چند روزه نکردمت اینقدر شهوتی بودم که گفتم نخورم نمیتونم کوس و کونتو آبیاری کنم.سعید از رو کیرش بلندم کرد و انداختم رو تخت. بازم همون خشونت دوست داشتنی. رفت سراغ استرجم و کشید پایین. البته استرج شرتمو با هم کشید پایین. افتاد به جون کوسم و شروع کردن خوردن. من دیگه رو هوا بودم. وقتی اومدم پایین فهمیدم یه بار ارضا شدم. اما برای من یه بار ارضا کمه. سعید یه مقدار دیگه چوچولمو مکید که دوباره شهوتم زد بالا.ن : سعید جون بسههههه دیگه کوسسسسس خوریییی. بتپون تو اون کیر کلفتتوووووسعید اومد روم و لباشو چسبوند به لبامو ، کیرشم به سوراخ کوسم. آروم آروم فشار داد بره تو . ایندفعه به خاطر افتتاحیه تخت دو نفرمون ، بدون اینکه هماهنگ کنیم ، مقدمات کار رو بیشتر کرده بودیم. کیرش که میرفت تو یه مقدار درد داشتم. چند روز بود کوس نداده بودم ، داخل واژنم جمع و تنگتر شده بود. البته دردی داشتم با کمی لذت. وقتی همه کیرشو تو کوسم جا کرد ، اون تو نگهداشت و لب خوریمون رو از سر گرفتیم. بعد از پنج دقیقه که تو این حالت بودیم، سعید بالا تنشو از روم بلند کرد و دستاشو دو طرف بدنم ستون کرد. تو چشام خیره شد و شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن. منم ناله میکردم. پاهامو دور کمرش و دستامو دور گردنش قلاب کردم . چند دقیقه که آروم آروم تلمبه میزد ، با فشار پاهام رو کمرش بهش فهموندم که تلمبه هاشو سریعتر و محکمتر کنه. کیرش تو کوسم ، طوفانی به پا کرده بود. محکم و عمیق و سریع. ایندفعه تو سکس زیاد حرف نمیزدم از بس حشر بودم و تو اوج. داشتم به ارگاسم نزدیک میشدم. سعیدم همین حالت رو داشت . اما اینبار بر خلاف دفعات قبل سعید زودتر ارضا شد. آخرین تلمبه شو محکم و عمیق زد ته کوسم . اولین و دومین جهش آبش رو که تو کوسم حس کردم منم ارضا شدم. همزمان با ارضا شدنم یه جیغ و دادی راه انداختم که بیا ببین. درد زیاد همراه با لذت فوق العاده. سعید دیگه خودشو انداخت روم. منم سرشو نوازش کردم و قربون صدقش رفتم. چقدر این مرد برای من مناسب بود. اگر از با یکی مثل سعید ازدواج کرده بودم با شوهرم مثل سعید بود دیگه من به سکس با دیگران تن نمیدادم. سکسایی که اکثرشون از سکس با شوهرم بهتر بود و بعضیاشون اگرچه مثل سکس با سعید اینقدر لذت بخش نبود اما حداقلش این بود که ارضام میکرد. کیر سعید خوابید و از کوسم درآوردش و بغل دستم دراز کشید. با سعید بارها پیش اومده بود که با هم ارضا شدیم که به خاطر اینکه مجبور نبود بکشه بیرون لذت چند برابر بود. دستمو کردم به سعید و پتو رو کشیدم رومون. سعید هم میدونست تو این حالت باید از پشت بچسبه بهم. خیلی این حالت رو بعد از ارضا دوست داشتم. اینکه بعد از سکس تو این حالت بغلم کنه. چون میدونستم کون گوشتی و گندمو دوست داره و با چسبوندن رگ زیر کیرش به درز کونم و احساس گرمای کیرش منم لذت میبردم و برای راند دوم خودمو آماده میکردم. به ساعتی خوابیدیم و با سیخ شدن کیرش لایه لوپهای کونم بدار شدم. دیگه نوبت مرحله دوم سکسمون بود. دوباره کیرشو حسابی براش ساک زدم. اونم منو داگی قرار داد و کوس و کونم حسابی لیسید. مخصوصا رو سوراخ کونم خیلی تمرکز کرد. از رو تخت رفت پایین و از یکی از کشوهای میز توالت ژل روان کننده رو آورد. ن : میبینم که عشقم این جا مجهز ترم شده. دیگه همه وسایل سکس رو کامل کردی ؟ آره ؟ س : پس چی. اون کشویی که باز کردم رو برو بعد ببین. پر از لوازمه که همش به سکس مربوط میشه. ن : هیچی دیگه. همونطور که فکر میکردم دیگه اینجا واسم کوس کون نمیزاری. خدا فقط بهم رحم کنه. من دو همون حالت داگی بودم و سعید کیرشو اول کرد تو کوس آب انداختم و چند دقیقه تلمبه زد که هم کیرش با ترشحات کوسم خیس بشه و هم من شهوتم بیشتر. از اون ورم با انگشتاش داشت سوراخ کونمو باز میکرد. بعد کیرشو از کوسمو درآورد و گذاشت رو سوراخت کون گوشتیم. شروع کرد کیرشو فشار دادن. کیرش به خاطر خیس بودن و ژلی که به کونم خورده بود راحت رفت داخل. چند روزی بود کون نداده بودم و احساس جرخوردگی ، دوباره اومد سراغم.ن : آخخخخخ آخ آخ .سعید جونممممممم آرومترررررر. احساسسسس میکنم دارم از وسطططط نصف میشممممممسعید کیرشو آروم آروم تا ته تو کونم جا کرد و زیادم به حرفهای من توجه نمیکرد. البته اینجوری بهتر بود. با کولی بازیهای من نمیتونست تا حالا یه بارم از کون منو بکنه و ناکام میموند. اما خوب میدونست کجا باید آروم باشه و کجا وحشی. خلاصه کنم . وقتی سوراخ کونم به سایز کیرش عادت کرد ، بهش گفتم و اونم شروع کرد تلمبه زدن. قشنگ کون گندمو بغل کرده بود و کیر به اون کلفتی رو میتپوند تو کونم. منم همینطور ناله و جیغ و داد. نزدیک ارضا هم که شد ، با چوچولمو حسابی بازی کرد که من ارضا شدم بعد هفت هشت ده تا تلمبه محکم به کون قلمبم زد و با صحنه لرزشی که خودش تعریف میکرد از کون گوشتیم ، آبشو ته کونم خالی کرد. مثل همیشه هم دمر دراز کشیدم و سعید هم روم خوابید.