ممنون دوست عزیز. البته من اشتباه تایپ کردم. منظورم از قسمت دوم ، فصل دوم است که شامل چند قسمت میشود. البته چند قسمتش رو دقیقا نمیدونم چون در حال بررسی خط سیر داستان در فصل دوم هستم . از همه دوستان بابت اشتباه تایپی عذرخواهی می نمایم.
ادامه از نسرینهر دومون انگار کوه کندیم. خوب دو بار ارضا شدن تو کمتر از یک ساعت جدا از لذت بی نهایت اما خستگی زیادی هم داشت. سعید که انگار هر بار منو میکرد ، دلش نمیخواست کیرشو دربیاره. منم بهش سخت نمیگرفتم. چون هم وزنش زیاد نبود و هم احساسی که بهش داشتم باعث میشد منم دلم نخواد از زیرش بیام بیرون. تو همون حالت هر دو خوابمون برد. نمیدونم چقدر گذشته بود اما وقتی بیدار شدم دیدم به پهلو خوابیدم و سعیدم از پشت بغلم کرده. با احتیاط تو بغلش چرخیدم. کمی فاصله داشتیم که میتونستم کیرشو ببینم که حالا کاملا بی حال شده اما اندازه کیر شق شده شوهرم بود. به صورتش نگاه کردم و بوسه ای به لباس زدم و همزمان کیرشو تو دستم گرفتم. میخواستم ببینم بازم بلند میشه یا نه. سعیدم از خواب بیدار شد و نگاهی بهم انداخت. هر دو لبخندی بهم زدیم. ن : خوب خوابیدی بهترین بکن دنیا؟س : آخ آره. چه حالی داد. چیه ؟ بازم داری کیرمو میمالی جنده خانم؟ بازم کیر میخوای؟ن : من که همش کیر میخوام اما دیدم این بیچاره بی حال افتاده دام به حالش سوخت. چقدر آب کشیدم از این زبون بسته. البته همین زبون بسته وقتی شق میکنه قشنگ جرم میده . س : حالا که اینقدر خستش کردی زود ماچش کن تا خستگیش در بره. ن : جوووون قربونش برم. صاحبشو ماچ میکنم خیلی دوستش دارم.شروع کردم لباشو بوسیدن. بوسه های ریز و سریع همراه با دوست دارم و عاشقتم و کلی حرفهای عاشقانه دیگه. سعید هم داشت سینمو میمالید. چند دقیقه ای با هم عشق بازی کردیم یه نگاه به ساعت دیواری انداختم دیدم نزدیک ۱۲ ظهره. ن : آخ آخ ظهر شد هنوز ناهار درست نکردم. اینقدر گاییدی منو ، وقت نکردم به کارای خونه و آشپزی برسم. س.: ول کن بابا یه چیزی از بیرون میگیریم. شماره رستوران داری زنگ بزنیم غذا بیارن؟ن : آره یه تهیه غذا هست که غذاهاش خیلی خوبه. الآن زنگ میزنم. چی میخوری؟س : هر چی خانووومم بخواد. میخوام مهمون من باش یان : خوب زن مردمو تصاحب کردیاااا. باشه راستی فسنجوناش خیلی خوشمزست. س : پس سه تا سفارش بدهن : چرا سه تا؟س : اشکانو یادت رفت؟ دیگه کم کم میرسه خونهن : وای وای اصلا حواسم نبود. زود باش پاشیم یه دوش بگیریم و لباس بپوشیم. سریع پریدیم یه دوش گرفتیم و اومدیم لباس پوشیدیم. سعید لباسای بیرونشو پوشید ، منم همون تاپ و استرج دیروز رو بدون شورت و کرست پوشیدم. یه آرایش غلیظم کردم. رفتم زنگ زدم غذا بیارن. وقتی غذاها رسید ، سعید رفت تحویل بگیره و حساب کنه. حدود نیم ساعت بعد اشکان رسید. میز رو چیده بودم و میخواستیم با سعید شروع به خوردن غذا کنیم که زنگ خونه زده شد و رفتم دیدم اشکانه و در رو باز کردم. اشکان اومد بالا و فرستادمش تو اتاق لباس عوض کرد . اون. تو آشپزخونه.ا : مامان غذا از بیرون گرفتی ؟ن : آره پسرم. وقت آشپزی نداشتما : چرا ؟ بیرون بودی؟ن ( با خنده ) : نه پسرم از صبح زیر سعید بودم. وقتی میخوابه روم مگه بلند میشه. سوراخ مفت گیر آورده فقط میتپونه . ا : سعید روی تو خوابیده بود؟ چرا ؟ن : سعید نه بابا سعید. اگر واقعا بابات بود فکر کنم تا حالا چند تا برادر خواهر داشتی.سعید نگاه معناداری همراه به خنده بهم کرد.س : منظور مامانت این بود که خوابید رو تخت ماساژش دادم. بدنش کوفته بود ازم خواست کمرشو بمالم.ن : آخخخخخ که چه ماساژی هم بود . نزدیک بود از دهنم بزنه بیرون. از بس دراز و کلففففتهس ( با چشم غره ) : داره شوخی میکنه اشکان جان. غذاتو بخور سرد میشه. دیگه حرفی نزدیم و غذا رو خوردیم. چقدر خوشمزه تر به نظر میرسید. البته با مخلفات مثل ماست و نوشابه. بعد از غذا خیلی احساس شادابی داشتم. زود میز رو جمع کردم و ظرفا رو شستم. حین کار هم همش سر به سر اشکان میزاشتم و با سعید شوخی میکرد و ور میرفتم. سعید دوباره شق کرده بود از دست کارای من جلوی اشکان. میرفتم تو حال و با سعید لاس میزدم و خودمو بهش میمالیدم ، بعد میومدم تو آشپزخونه.دیگه کم کم اشکان هم از کاری من خودش گرفته بود که باعث تعجب سعید شده بود. سعیدم دید اشکان مبخنده فهمید حرفهای من راسته و تو شوخیا همراهیم میکرد. بعد از تموم شدن ظرفا رفتم تو حال رو راحتی بین اشکان و سعید نشستم.ن : ای بابا دوباره کیرت بلند شده که. امروز دوبار خودتو تو من خالی کردی بازم سیخش کردی؟ باور کن من دیگه جر خوردم نمیتونم بهت بدم. در بیار اشکان ببینه با چی امروز دوبار مادرشو گاییدیس: در میارمان : در بیار منو میترسونی؟ دو روزه دارم آبشو میارم. جنده رو از کیر کلفت میترسونی؟اشکان کسخل داشت فقط نگام.ن میکرد و میخندید .سعیدم پاشد جلو من وایساد و زیپشو کشید پایین. ------------ادامه از اشکان -------------من میدونستم مامانم منو احمق فرض کرده و داره باهام بازی میکنه . اونم چه بازیی. لاشی بازی محض. منم تو بازبش وارد شدم ببینم جلوی من تا کجا پیش میرن. واسه همین شروع کرده بودم الکی به خندیدن. سعید هم که خنده های منو دید اول تعجب کرد بعد مثل مامانم فکر کرد من واقعا کوسخلم. اونم روش زیاد شده بود.اوه اوه سعید چیکار داره میکنه . پاشد جلو مامان وایسادم و زیپشو کشید پایین. فکر نمیکردم اینکارو بکنه. مامان دستشو برد سمت شلوار سعید . کمر بند و دگمه شلوارشو باز کرد و کشید پایین. شرتشم همینطور. اینا دیوونه شدن. چیکار دارن میکنن؟ کیر سعید پرید بیرون بود . نمیدونم چرا شق کرده . آخه من شنیده بودم مردا نهایتا دوبار آبشون میاد دیگه نمیتونن راست کنم. اینو تو مطالب و داستانهای سکسی هم خونده بودم. مامان کیر سعید رو که دید ن : جوووون قربون این کلفت خان برم من. کیر سعید رو گرفت تو دستش و مالید . بعد سر کیرشو ماچ کرد و گرفت سمت من.ن : پسرم ببین اینو چه گندست. بابا سعیدت با این کیر کلفتش دوبار منو گاییده امروز. تمام کوسم میسوزه. مال مفتو دل بی رحمشروع کرد دوباره سر و بدنه کیر سعید رو بوسیدن و میمالید به صورتش. قربون صدقشم میرفت. سعیدم فقط به من نگاه میکرد تا عکس العمل منو ببینه. با اینکه میدونستم سوالم مسخرست ولی میخواستم خیلی احمقتر از اونی که فکر مبکردن به نظر بیام. هر چند زبونم بند اومده بود اما زورمو زدم و رو به سعید کردما : آقا سعید مگه صبح با بابا اینا نرفته بودی بیرون؟ پس کی برگشتی؟سعید و مامان با تعجب همو نگاه کردن و بعد از چند دقیقه از سوال من شروع کردن به خندیدن.س : اولا آقا سعید نه و بابا سعید . دوما بابا و داییت که مثل تو نیستن. باید دست به سرشون میکردم و میومدم سراغ مامانت. مامان کله کیر سعید رو کرد تو دهنش و یه میک زد. بعد کیرشو درآورد. ن : ببین پسرم به این کار میگن ساک زدن. یعنی من کیر بابا سعید رو میکنم دهنم و میمکم. ا : مگه کثیف نیست ؟ خوشت میاد از این کار؟ن : آره . چجورم. فقط ما زنا اینکار رو دوست داریم. چون از نظر ما خوشمزست.دوباره کیر سعید رو کرد دهنشو دیگه در نیاورد. شروع کرد مکیدن. بعد از دو دقیقه سعید کیرشو درآورد و مامانو بلند کرد. مامانو برگردوند س : نسرین بگرد حالت قمبل رو مبل بشین میخوام عملا به اشکان نشون بدم امروز چیکار کردیم. البته نمادین نمیخوام لختت کنممامان که کون گندش سمت سعید بود خندید ن : حالا چرا نمادین؟ مجلس بی ریاست بکش پایین و بکن تو کوسم دیگه. س : امروز همینقدر کافیه. بعدا کاملشو نشون میدم.مامان ساعد دستاشو گذاشت بالای تکیه گاه راحتی و زانوهاشم گذاشت رو نشیمنگاه . کمرشو داد پایین و کونشو رو به بالا. سعید هم زیر کیرشو چسبوند به کون گنده مامان و شروع عقب جلو کردن. کون مامان بر اثر حرکتای سعید ملرزید. سعی کردم خودمو حشری نشون ندم ولی واقعا سخت بودن : آیییی آخخخخخ سعععییییددد بکن بکن . منو بگاااااا جرررررممم بدههههس : جونننن عجب کوسی داری جنده خانوووومن : آیییییی آیییی آرررررهههه من جندم. شوهرممم حمیییدهههه امااااا دارم به تو کوسسسس میدمممم. بایدم بهم بگیییی جندههههه. همینطوری به کارشون ادامه دادن و منم با چشمای از حدقه بیرون زده نگاه میکردم. بعد سعید از مامان جدا شد و رفت عقب اما مامان تکون نخورد. س ( رو به من ) : حالا فهمیدی مامانتو چطوری گاییدم؟ ن : سعید جان من شلوارمو بکش پایین و بکن توش. دوباره حشری شدم.س : پاشو جنده خانم. پاشو کس و کونتو جمع کن. الآن نمیخوام بکنمت ، کار دارم. مامانم با ناراحتی پاشد و رو به سعید کرد و با اخم نگاش کردن : مگه قرار نبود جلوی پسرم منو بکنی؟ الآن بهترین موقعیته. زودباش بریم رو تختسعید رفت سمت مامان و یه چیزی در گوشش گفت. یه دفعه قیافه مامان عوض شد و به لبخند خوشحالی زد.
ادامه از نسرینامشب همون شبیه که تو قسمتهای قبلی پسرم براتون تعریف کرده بود. البته وقتی اتفاقات پیش اومده رو تعریف کنم براتون یادآوری میشه. وقتی از حالت قمبل دراومد و روبروی سعید قرار گرفتم خیلی از دستش عصبانی بود . احساس میکردم داره یه فرصت عالی برای اجرای یکی از فانتزیهای ذهنی من رو میسوزونه . البته حشری بودنمم مزید بر علت بود . اما سعید اومد جلو در گوشم چیزی گفت که میتونست برای امشب برنامه جالبی باشه.س : میخوام امشب یه جوری اینا رو بخوابونیم و در حالی که خونه هستند یه سکس توپ با هم داشته باشیم.به حرفاش که فکر کردم متوجه شدم میتونه فرصتی باشه برای اجرای یکی دیگه از فانتزیهایی که قبلاً تو ذهنم بود . یعنی دلم میخواست اولین سکسم با سعید با اتفاقات و حرفهایی که بینمون رد و بدل میشه شروع بشه. رو اشکان کردم که داشت با نگاه پرسشگرش ما رو نگاه میکرد.ن : پسرم از مدرسه اومدی خسته ای برو تو اتاقت و استراحت کناشکان هم میدونست وقتی با این لحن باهاش صحبت میکنم یعنی باید بره. از وقتی بچه تر بود اینطوری عادتش داده بودم و جایی که نباید حضور میداشت با همین لحن بهش میفهموندم. وقتی اشکان رفت تو اتاق به سعید گفتم بشینه باهاش صحبت دارم.سعید شلوارشو کشیده بود بالا و با حرف من نشسته رو کاناپه.ن : سعید بهم بگو برای امشب چه برنامه ای داری تا منم بگم برای بهتر شدن برنامت چه پیشنهادی دارمس : نسرین جان من فکر کردم اگر حمید و محمود هم خونه باشن و ما با هم سکس کنیم هیجان زیادی داره اما نمیخواستم بیدار شدنشون باعث دردسر بشه برامون ، چون حالا حالا با هم کار داریم. پس فکر کردم بهتره خواب آور برخوردشون بدیم بهتره.من چند تا دیازپام میخرم و پودرش میکنم و میدمش بهت و تو حالا بریز تو چای یا یه نوشیدنی که متوجه طعمش نشن و شک نکن. فردا هم که جمعه است و اینا جایی نمیخوام برنن : خوبه اما میخوام اشکان بیدار باشه . شربت درست میکنم ولی فقط واسه شوهر و داداشم میریزم. فقط منم پیشنهادی دارمس : باشه بگو بگو باید جالب باشه.ن : آره جالبه. ببین من قبلاً فکری تو سرم بود و میخواستم اینطوری اولین بار سکسمون شروع بشه اما اتفاقاتی که پیش اومد نذاشت فکرمو عملی کنم.بعد شروع کردم واسش تعریف کردن که من چیکار میکنم و تو باید چیکار کنی و چه نقشی باید بازی کنیم و درنهایت چه دیالوگهایی باید بینمون رد و بدل بشه تا نقشم درست از آب در بیاد. بعد از تموم شدن حرفام برقی رو در چشمای سعید دیدم که نشون میداد گرفته کل ماجرا رو و راضیه. س : پس من میرم بیرون.هم قرص رو تهیه کنم که داروخونه ها بدون نسخه نمیدن و باید از یکی از دوستام که تو داروخونه کار میکنه بگیرم و هم برم پیش محمود اینا که با اونا برگردم. آخ که چه حالی میدهن : چی حال میده؟س : هم برنامه امشب و هم اینکه وقتی با حمید صحبت میکنم تو دلم میگم حمید جون حیف خواب نمیبینی چند ساعت دیگه میخوام حسابی زنتو بکنم . زنت گوشتی و کون گندت چه کس نرمی دارهن : دیوونه. ولی سعید از الآن بگم اگر میخوای کونمم بکنی باید خیلی مراعات کنیااا. این کیر گندت کسمم جر داده چه برسه به کونم که همچین کیری تا حالا توش نرفته.حرفامون تموم شد و سعید پاشد رفت ببرون، منم رفتم شام درست کنم و به خودم برسم. چند ساعتی گذشت و شامم که حاضر شد و رفتم تو اتاق و لباسمو عوض کردم . یه دامن تقریبا تا روی زانو و یه پیرهن دگمه دار پوشیدم. شورت نپوشیده اما یه کورست سورمه ای رنگ که کمی گشاد بود و پستونای گندم توش آزادتر بود تنم کردم. البته پیرهنم سفید و کمی نازک بود و سوتینم از زیرش دیده میشد. میخواستم قبل از خوابیدن شوهر و داداشم یه کوچولو فیلم بازی کنم که مثلا بدون اینکه اونا بفهمن دارم به سعید آمار میدم. اینم جزئی از تئاتری بود که واسه سعید تعریف کرده بودم. یه آرایش خوشگلم کردم. عجب شب جمعه ای میشد این شب جمعه. شب شد و اون سه نفر اومدن . اشکان هم بیدار شد . همگی با شستن دست و صورت اومدن سر میز . غذا و ظرفها رو چیدم سر میز. مشغول کارهام بودم که حمید منو نگاه کرد و ...ح : نسرین جان چه تیپی زدی؟ چه بوی غذایی میاد ؟ هر کی ندونه فکر میکنه امشب مهمون داریم.چه عجب این مرد منو دید. از بس بهم بی توجه بوده که هیچوقت انتظار نداشتم از این حرفا بزنه. خوبه قراره امشب خواب آور به خوردش بدم وگرنه اوضاع خراب میشد. با کمی اشوه جواب دادم.ن : واااا مگه من هر شب شام درست نمیکنم؟ در مورد لباسمم بگم که قریبه بینمون نیست. سعیدم که شده عضوی از خانوادمون. نه خیر آقا شما قبلاً اینقدر خسته بودی که منو نمیدیدم . بعد از مدتها امشب داری بهم توجه میکنی. م ( با حالت شوخی ) : حمید جان ، آبجی ول کنید دیگه. حالا که امشب همه چیز روبراهه برای شب نشینی دیگه با حرفا حالمونو نگیریدسعید و اشکانم فقط میخندیدن و حرفی نمیزدن. نشستم روبروی سعید تا بتونم موقع شام خوردن از لابلا و بالای دگمه های پیرهنم نا محسوس پستونامو بهش نشون بدم . شام رو با شوخیهای محمود و سعید و البته گهگاهی حمید و اشکان خوردیم. جالبیه قضیه سر حال بودن حمید و اشکان و حرفهای خنده دارشون بود. قبلاً همیشه این دوتا سایلنت بودن و ما سه نفر حرف میزدیم. خلاصه منم وارد بحثاشون میشدم ، وقتیم حواس بقیه نبود به سعید آمار میدادم. سعید هم تو آماربازی با من همکاری میکرد. شامشون که تموم شد سعید دیرتر از بقیه رفت تو حال و قبل رفتنش به پاکت کوچیک بهم داد و گفت برای هر کدوم چقدر بریزم. واسه اشکان هم گفت مقدارشو اما من بهش گفتم قصد ندارم به اشکان خواب آور بدم. هم واسه پسرم میتونست مضر باشه و هم میخواستم ببینم میاد از اتاق بیرون واسه فضولی یا نه. که اگر میومد لذت سکس امشب برام دو چندان بود. بعد از شام یه مقدار میوه بردم که یه کمی دور هم باشیم و حرف بزنیم. بعد از نیم ساعت رفتم تو آشپزخونه و شربت آلبالو دستپخت خودمو درست کردم. برای حمید و محمود تو لیوانهایی که مخصوص خودشون بود شربت ریختم و بعدشم اون پودر رو تو شربتشون ریختم و هم زدم. سینی شربت رو بردم گذاشتم وسط. همگی نوشیدنیشون رو خوردن و با هم میگفتن و میخندیدن. منم حواسم بود کسی لیوان اشتباهی برنداره. خوشبختانه همه چیز طبق نقشه پیش می رفت و منم به نفس راحت کشیدم.س : نسرین خانم احساس کردم به نفس راحتی کشیدی. چیزی نگرانتون کرده بود؟تو دلم گفتم ای سعید عوضین ( با خنده ) : اولا چرا نسرین خانم میگی؟ تو که غریبه نیستی. بگو نسرین جون. دوما نه چیز خاصی نبود. فقط نگران بودم کسی لیوان شوهرجون و داداشیمو برنداره. اینا رو لیوانشو حساسن حوصله غرغر شنیدن ندارم.م : آبجی گلم ما که با سعید از این حرفا نداریم. اصلا سعید بیا بقیه شربتتو تو لیوان من بخورس : نه نه قربونت تو لیوان تو و حمیدخان یه سمی هست که پادزهرش فقط تو خون شما دو نفره. من بخورم از داخل میپوکمبا این حرف سعید ، حمید پغی زد زیر خنده و بقیمون هم داشتیم ریسه میرفتیم. البته خنده من از تیکه سعید به خودم و زرنگی که کرد و تو لیوان محمود شرت نخورد. دیگه اینقدر حرف زدیم و خندیدیم که احساس کردم خواب آور داره تاثیرشو رو اون دو تا میذاره. البته اشکان وسط شوخیامون لیوان شربتشو برد تو اتاق که پای کامپیوتر بشینه و بخوره. بعدها که اشکان بزرگ شد و با هم در مورد این روزا صحبت میکردیم ، اعتراف کرد که شربتشو ریخته توی گلدون اتاقش . منم فهمیدم بچه ای فکر میکردم کودنه ، عجب مارمولکی بوده واسه خودش. خمیازه کشیدنای شوهر و داداشم شروع شد.ن : شما دوتا کشتید ما رو اینقدر خمیازه کشیدید. خوابتون میاد پاشید برید بخوابید خوب . دیگه اشکان بقیشو تعریف کرده و منم فاکتور میگیرم. بساط توی حال رو جمع و خونه رو مرتب کردم. رفتم تو اتاق خواب. دیدم حمید مثل چی خوابیده. البته خودش خوابش سنگین بود و خواب آور هم کار خودشو کرده بود. خیالم راحت شد و لباسامو در آوردم. یه شورت از این نخ در بهشتا پوشیدم بدون سوتین لباس خواب رو تنم کردم. یه آرایش غلیظم کردم. پاشدم رفتم سمت در اتاق. دوباره برگشتم حمید رو نگاه کردم.ن : حمیدخان ، چند ساله به من توجه نداری و مجبورم کردی کارهایی بکنم که فکرشم نمیکردم. امشب میخواستی مثلا تلافی کنی . اما لازم نیست. سعید امشب زحمت میکشه و جاتو پر میکنه. تو هم مثل همیشه راحت بخواب. به نیشخند زدم و رفتم سمت اتاق اشکان. رفتم بالا سر اشکان و محمود . محمودم که مثل حمید کله پا شده بود. اشکان هم حتما خواب بود.رفتم از اون اتاق هم خارج بشم که وجدان درد گرفتم . برگشتم سمتشون و کمی بلند که شاید اشکان بیدار بشه حرفهایی که اشکان گفته بود رو زدم و رفتم بیرون.وارد آشپزخونه شدم. امشب قرار بود سعید نقش دوست قدیمی شوهرمو بازی کنه که اومده خونه ما مهمونی. منم بهش آمار میدم و مخصوصا با لباس خواب توری میرم تو آشپزخونه . اونم مثلا خواب بوده وقتی صدا از تو آشپزخونه میاد بیاد به بهونه آب خوردن یه سری بکشه که منو با این وضعیت میبینه و بقیه ماجرا. برق آشپزخونه رو روشن گذاشتم و کمی سر و صدا کردم تا سعید رو بیدار کنم. قشنگ رفته بودم تو حس نقش بازی کردن. دولا شده بودن و داشتم تو یخچال رو مرتب میکردم. احساس کردم کسی پشت سرمه. برگشتم و دیدم سعید داره با تعجب شدید منو نگاه میکنه. ن : وااای ترسیدم. سعید جووون بیدارت کردم؟ ببخشید سر و صدا کردم. یه شب مهمون ما بودید نذاشتم راحت بخوابیدس : نه خواهش میکنم این چه حرفیه. خودم بیدار شدم. تشنم بود گفتم یه آب بخورم . فکر نمیکردم شما با لباس خواب باشید وگرنه نمیومد.ببخشیدن ( با اشوه زیاد) : اییی واااییی. حواسم به لباسم نبوووود. برم لباس مناسب بپوشم و بیام بهتون آب بدم. البته از جام تکون نخوردم فقط حرفشو زدم. س : نمیخواد خودتون و به زحمت بندازید. چی میشه ما هم از این دیدن این منظره زیبا لذت ببریم. ما هم دل داریم دیگهن : آخه رشته جلوی دوست شوهرم که اولین باره اومده خونمون من اینطوری باشم.س : چیش زشته تازه خیلیم خوشگله. با این لباس خواب توری ، این اندام زیبا و آرایش نازی که دارید خیلیم خواستنی شدید.ن : واااقعااا یعنی اندام من زیباست. چشماتون قشنگ میبینهههه. فکر کردم سنم رفته بالا و چاق شدم از ریخت افتادم. س : نه بابا کی گفته؟ اگر منم یه همچین همسر کدبانو با دست پخت عالی ، خوشگل و خوش هیکل داشتم خوشبخت ترینم مرد دنیا بودم. ن : وااای تو رو خدااا شرمندم نکنید. آخه شوهرم زیاد حواسش بهم نیستتتت. فکر کردم زشت و بد هیکل شدم.س : نه بابا مگه میشه زن آدم اینطوری باشه و نادیده بگیره . راستی ناراحت نمیشه شما با این لباس از اتاق اومدید بیرون؟ ن : نه بابااااا اون که الان هفت کله خوابهههه . ماشاا... وقتی میخوابه اگر خونه رو خالی کنن هم بیدار نمیشههههس : بیخیال خوابه؟ من جای اون بودم اصلا نمیخوابیدم. تا صبح بیدار میموندمو و... ن : بیدار میموندید؟ واسه چی؟ چرا جملتون نیمه تموم موند؟س : ولش کن. لذا. بیام جلو بتونم بهتر ببینم این خانم خوشگل و رویایی رون : وااااای چیکار میکنید؟ تو رو خدااا جلوتر نیایییبد. خجالت میکشمممممس : بذار از این بدن سفید و گوشتی بیشتر لذت ببرم. عجب شانسی دارم امشب. شب جمعست و یه جوری بهشتی سر راهم قرار گرفته. ن : آخههه من شوهر دارم. نمیتونم بهششش خیانتتت کنمممم. س : چه شوهریه که میخوابه و اجازه میده زنش با این لباسا بیاد جلوی دوستش عرض اندام کنه؟ اون شوهر بشو نیست. اصلا فکر کن من شوهرتم. یه شبم پیش من بخواب. سعید از جلو چسبید به منو دستشو دور کونم حلقه کرد و به صورتم نگاه کرد. منم مثلا سعی میکردم از آغوشش خودمو دربیارم اما زیاد زور نمی دم. داشتم درجه حشرم میرفت بالان : آخهههه نمیشه فکر کنم تو شوهرمی. شوهرم خوابیده تو اتاق. اصلا تو روت میشه زن دوستتو ببری تو رختخوابس : چرا روم نشه؟ سخت تر از این نیست که همچین هلویی رو از دست بدم.اومدم حرف بزنم که لباشو چسبوند به لبامو دهنمو بست. اولش همکاری نکردم اما کم کم باهاش راه اومدم و شروع کردم لب دادن.س : لب دادنت که حرفه آیه. بریم رو دوشک ببینم بقیه کارات چجوریهن : واااای نهههه. تو رو خدا ولم کنننن. نمیتونممممم باهات بخوابمممم. من به جز شوهرمممم با کسسسس دیگه اییییی نبودمممم تاا حالااااس : حالا امشب باش. ببین من بهتر بهت حال میدم یا اون کسکشحین حرف زدن مشغولم بود و تمام بدنمو میمالید. بعد شروع کرد گردنمو لیسیدن و خوردن. ن : اوفففف نکنننن. گردنمممم کبودددد. مبشهههه شوهرممم میفهمهههه. نهههه س : اصلا بذار اون کسکش بفهمه امشب من به جاش زنشو گاییدم. یه جوری بکنمت که دیگه به جز خودم زیر کسی نخوابی .حتی اون جارکش خانبعد دوباره از هم لب گرفتیم. با این تصور که الآن تو بغل دوست شوهرم هستم حسابی منو حشری کرده بود. س : حالا میای بریم بخوابیم یا میخوای تا صبح تو کف کیر بمونی. کست که معلومه آب انداخته . ن : خوببب منم دلمممم سکسسس میخواددددد ولی آخهههه نمیتونممم اجازهههه بدمممم کیرررر توووو برههههه تو کوسممممس : بیا بریم بابا ناز میکنه. تا دو دقیقه دیگه زیرم خواهش میکنی جرت بدمدستشو انداخت دور کمرم و شونه به شونه به سمت رختخوابش حرکت کردیم. به دشک که رسیدیم منو خوابود روش و اومد روم دراز کشید. بازم حسابی لبامو مکید. لباسمو از سرم خارج کرد و بند سوتینمو باز کرد.
قبل از شروع این قسمت بگم که یه سوتی دادم. تو قسمت قبل موقع لباس پوشیدن نوشته بودم که سوتین تنم نکردم اما آخرای داستان نوشتم که سوتینمو درآورد. لازم دونستم که عذرخواهی کنم.ادامه از نسرینحالا من فقط با یه شورت که چه عرض کنم با چند تا نخ کوس و کونم رو پوشونده ، بودم. اما سعید هنوز لخت نشده بود. کمی خودشو بلند کرد از روم و رو زانو نشست و لباساشو درآورد. حتی شرتشم کند. دوباره روم دراز کشید. شروع کرد تمام بدنم رو مکیدن و لیسیدن و مالیدن با دستاش .مخصصوص روی سینه هام خیلی کار کرد. دیگه هر دومون آماده بودیم. پس باید از مقدمات کم میکرد و میرفت سر اصل مطلب. ن: سعیدددد جونننننن من آمادممممم کار رو تمومممم کنننن.س : دیدی خودت از من مشتاق ترس پس بگیر که اومدکیرشو تنظیم کرد دم سوراخ و فشار داد تو. یه جیغ بلند کشیدم و شروع کردم آه و نالهس : بابا آروم تر جنده خانم. الآن اون شوهر کسشت بیدار میشه میاد مییینه زیر دوستش خوابیدی و کس میدی. ن : خوب آرومتررررر. اندازه همهمه کیرتوووو ببین بعد بکن تووووو.آخخخخخخکیرشو که تا ته تو کوسم بود درآورد و دوباره تپوند تو کوسم. منم فقط آخ و اوخ میکردم. بعد شروع کرد تلمبه زدن. اینقدر با قدرت تلمبه زدن که ارضا شدم ولی از کارش دست نکشید و ادامه داد. بعد کشید بیرون و منو برگردوند حالت سگی کرد. دوباره کرد تو شروع کرد وحشیانه به کردن. حس جر خوردن بهم دست داده بود. بعد از چند دقیقه تا ته کرد تو و نگه داشت . فکر کردم ارضا شده اما نه خبری نبود. یه مقدار تو همون حالت وول خورد بعد احساس کردم یه داره چیزی مثل پماد یا ژل میماله به سوراخ کون و اطرافشن : این چوب زدی به کونم؟ نکنه ...س : پس چی فکر کردی؟ حالا که داری میدی باید کامل بدی. وقتی دارم زن به این کون گندگی رو میکنم امکان ندارد از کونش بگذرم.ن : نهههههه کیرت خیلی کلفته. کوسمم دارهههه جررررر میخوره. این بره هههه تو کونمممم دیگههههه میمرممممم. خواهششششش میکنمممم اینکاروووو باهاممم نکننننس : تو کوسم میخواستی بدی ناز میکردی اما خودت از خواستی زودتر فرو کنم کونتم عادت میکنه. این یه ژله بی حس کنندست که دردتو کم میکنه.ن : تو از کجا میدونستی باهام سکس میکنی که اینطوری مجهز اومدی.س: اینو همین امروز واسه کون زنم خریدم اما قسمت کون تو هم شد. موقعی که اومدم خونتون با اون لباسی که تو پوشیدی، ناز و اشوه هات و آماری که میدادی متوجه شدم امشب حتما میکنمت . واسه همین قبل از خواب آوردم گذاشتم زیر رختخواب که به موقعش استفاده کنم. کونتو که با لباس دیدم هوس کردنش رو داشتم. موقعش همین الانه. بعد از این حرفها شروع کرد به تلمبه زدن تو کوسم و با انگشتش با سوراخ کونم بازی میکرد. احساس کردم یکی از انگشتاشو حین کار کرده تو سوراخ کونم و مثل تلمبه زدن درمیاورد و میکرد تو. بعد انگشتاشو کرد دوتا. البته کمی درد داشتم اما چون قبلاً از عقب سکس داشتم لذت هم داشت برام. احساس میکردم دارم به دو نفر همزمان میدم. همین احساس منو به اوج نزدیک میکرد. اینقدر به کارش ادامه داد تا اینکه به اوج رسیدم و با آه و ناله زیاد و بلند بار دومم ارضا شدم. بار دوم ، لذت ارضا شدنم بیشتر بود. فکر نمیکردم احساس سکس با دو نفر اینقدر برام لذت داشته باشه. س : دیدی دوبار ارضات کردم. من کارمو بلدم. پس واسه کردن کونتم میدونم چیکار کنم که در کنار دردش لذتم ببری. مطمئن باش همون درد کون دادنم برات لذت بخش باشه.ن: نمیدونم . میترسم. س : واسه من ادای تنگا رو در نیار معلومه قبلا کون دادی. اینو از سوراخت که راحت با انگشتم باز شد فهمیدم. پس کیرمم میتونی تحمل کنی با کمی دردن : آخ کیرت وحشتناک کلفت و گندست چجوری تحمل کنم؟س : میتونی . خودتو بسپار به منو کونتو شل کن. حتما بعدها بهم میگی بازم بیام کونت بذارمکیرشو از کوسم در آورد. خیسی کوسم روی کیرش مونده بود. کون خودمم که با اون ژل بی حسی لیز بود .فقط ازش خواستم بازم از اون ژل بزنه. همینکارم کرد. دوباره انگشتم کرد اما اینبار با سه انگشت. احساس میکردم کونم باز شده. بعد کیرشو دوبار کرد تو کوسم تا آب تو کیرشو لیز کنه. بعد کیرشو گذاشتم روی سوراخ کونم و یه فشار کم داد. اولین بار چون میترسیدند خودمو سفت کردم. یا کف دستش زد رو لپ کونم و گفت شل کن خودتو تا دردت کم سه. منم دیدم چاره ای ندارم و باید کون رو بدم ، شل کردم. یکبار دیگه فشار داد که کله کیرش تو سوراخ کونم وارد شد یه آخخخخخ بلند گفتم. سعید خودشو نگه داشت. دردش که کم شد شل کردم و سعید تا متوجه شد یه مقدار دیگه فرو کرد. تمام تنم تیر کشید و دوباره اما بلندتر گفتم آخخخخخ . دوباره نگه داشت.ن: ایکاششششش آخخخخخ از خیر کونمممم میگذشتییییی. به خدااااا جررررر خوردم واقعاااااس : حرف نزن . شل کندوباره دردم کم شد اما دیگه شل تر از نمیشد کونم. پرسید آماده ای ؟ با سر تایید کردم و دوباره فشار داد. دستمو بردم سمت کیرش و لمسش کردم. تازه نصفش رفته بود تو. دید صدام در نمیاد دوباره فشار داد.ن : حددددداقللل بیشتر نکن تو . واقعا دیگه جا ندارم برای بقیش.شروع کرد خندیدن و گفت باشه. چند دقیقه نگه داشت و کم کم شروع کرد جلو و عقب کردن. درد زیادی داشتم اما دروغ چرا لذتم بود همراهش. تو رفت و برگشت یه مقدار بیشتر فشار داد و با چسبیدن رونش به پشت رونم متوجه کردم تا دسته جا کرده.ن : واااااااییییی تا ته کردی تو؟ دارم کیرتو تو روده هام حس میکنم. دوباره بعد از مکث دو دقیقه ای ، شروع کرد تلمبه زدن. اگر بی حسی نزده بود ، وارد شدن کله گنده کیرشم نمیتونستم تحمل کنم. دیگه حرکاتش تند شده بود که نشون میداد داره آبش میاد. تند تند زد و بعد چسبید بهم و تا ته کرد تو و نگه داشت . جهش آبش تو کونم لذت فوق العاده ای برام داشت که فکرشم نمیکردم. اون که فکر کنم تو آسمونا بود. کیرشو کشید بیرون و به پهلو کنارم دراز کشید. ولی من همونطور دمر خوابیدم. صورتمو برگردوندم سمتش و بهم لبخند زدیمن : کوس و کون زن دوستتو یکی کردی. خیالت راحت شد. فکر نمیکردم همچین کیر کلفت و کمر سفتی داشته باشی. از پهلو چسبید به کونم و بغلم کرد. شروع کرد نوازش موهامو و لب گرفتن. چقدر بعد از یه سکس سخت اینکاراش لذت بخش بود. حالم که جا اومد ، دستمو کردم بهش و کونمو چسبوندم به کیرش . تو بغلش فشارم داد و گردنمو بوسید. بدون اینکه متوجه بشیم ، خوابمون برد.