ادامه از نسرین فکر کنم یه دو ساعتی خواب بودم که با احساس مورمور شدن تو بدنم از خواب پریدم. دیدم سعید افتاده به جونمو داره دوباره بدنمو میمکه و لیس میزنه. انگار سیرمونی نداره این سعید.ن : ببینم تو خسته نمیشی؟ چه اشتهایی داری؟ خوش به حاله زنت . ایکاش شوهر منم اینطوری حریص بود. س : دیگه ما اینطوری هستیم دیگه. البته زن منم مثل تو قدر نمیدونه. ولی حال میده یه دوست قدیمی داشته باشی و با یه همچین شاه کس حشری مثل تو ازدواج کرده . حالا که همچین شانسی به من رو کرده باید کمال استفاده رو ببرم. میخوام تا خود صبح فقط بکنمت. ن : جوووون . کی بدش میاااادددد. منم تا جایی که جون داشته باشی حاضر بهت بدم. سوراخ عقبمم که باز کردی و الآن دو تا سوراخ در اختیارتان. تازه میخوام یه بارم با ساک زدن آلتو بیارممممم. من باید خوشحال باشم که شوهر کسکشم همچین دوستی داره که هم کیر کلفته و هم سیرمونی نداره. از این به بعد زنتو بفرست خونه مادرش تا بیام پیشت و تا صبح بهت کس و کون بدم. طاق باز بودم. اومد روم و کیرشو رسوند به سینه هام. منم سینه هامو بهم چسبوندم تا راحت بینشون عقب جلو کنه. بعد از چند دقیقه که با سینه هام حال کرد بهش گفتم بخواب تا من ادامشو برم. به کمر خوابید و رفتم بین پاهاش زانو زدم و کیرشو به ضرب کردم تو دهنم . چه ساکی واسش میزدم. از لذت صداش در اومده بود. بعد از حدود ده دقیقه ساک زدن س : بسه جنده خانم. داری آبمو میاری.من بدون اهمیت به حرفش داشتم کیرشو میخوردم. اینقدر خوردم و خوردم تا جهش آبشو تو دهنم احساس کردم. با اشتهای زیاد تمام آبشو قورت دادم. بعد دور دهنمو پاک کردمن : جوووونننن . چقدر خوشمزه بود. دوست کیر کلفت شوهرم چه حالی بهم داد. رفتم تو آشپزخونه و از تو یخچال معجون تقویتی که بعدازظهر درست کردم با دو تا لیوان آوردم و دادم بهش.ن : بخور بخور جون بگیری که باید تا صبح منو بکنیس : تو ذاتا جنده ای. اگر زمان شاه بود میگفتم این رفیق کسکشم رفته از جنده خونه زن گرفته. بلایی سرت بیارم که فردا جلوی شوهرت نتونی راه بری. منو تقویت میکنی ، آره ؟رفتم تو بغلش به پهلو روبروش خوابیدم و شروع کردیم حرفای سکسی بهم میزدیم و از هم لب میگرفتیم. من کیرش میگفتم ، اونم از کس و کون ، بدن گوشتی و سفیدم و ساک زدنم. حدود یه یک ساعتی هم اینطوری گذشت. رفتم پایین واسش دوباره ساک زدم تا کیرش بلند شد. یه چرخی زد و اومد روم . از لبام شروع کرد به خوردن رفت پایین تا رسید به کوسم. کوس شیو شدم رو حسابی خورد. اومد روم . کسم آماده بود. کیرشو تنظیم کرد و با فشار کرد تو . دوباره جیغمو درآورد. شروع کرد کمر زدن. منم پاهامو دور کمرش جمع کردم که هم سرعتشو کمتر کنم و هم اگه بشه بی خیال کونم بشه و تو کوسم خالی کنه. یه یک ربعی داشت میکرد. منم با صدای بلند آخ و اوخ و آه ناله میکردم. با فشار کمرش پاهام از هم باز شد و کشید بیرون. با خشونت و سریع منو برگردوند. حالت داگی منو قرار داد و کرد تو کوسم. کیرشو میکوبوند تو کوسم. ن : آخخخخخ آییییی جررررمممم دادیییییی. پااااررررمممم کردیییی. آییییی کوسسسسمممم. آییییی کوسسسسمممممیکرد و با دست چک میزد رو لوپای کونم. کرد کرد گایید تپوند تا شد حدود ده دقیقه. دیدم سرعتش زیاد شد. س : جنده من کیه؟ کونی من کیه؟ این کوس و کون مال کیه؟ بلند بگو بلنننند. میخوام هم شوهرت بشنوه ، هم همسایه ها و هم همه محلن : جندت منم . کونیت منم. زیر خوابت منم. کوس و کونممممم مالللل توئههههه. منننن یههههه جندههههه شوهر دارممممم. آخخخخ آبتووو بریزز تو کوسمممم. میخواممممم ازت حامله بشمممم. میخواممممم یه بچه واسه رفیق کسسسسکششششنتت بسازیییی. اینقدر کرد و تلمبه زدن تا رسید به آخر. بعد محکم فشار داد تا ته کوسمو آبشو همونجا خالی کرد. فورا کشید بیرون گذاشت دم سوراخ کونم و فشار داد تا تهو چند تا قطره هم اونجا خالی کرد.چه کونی ازم پاره شد با این کارش. اینقدر جیغ زده بودم ، صدا درست در نمیومد. بعد با پایین تنش هولم داد و با من دراز کشید . کیرشو هنوز تو کونم بود. ناله میکردم و آه میگفتم. ن : آییییی آییییی سعید بسه بسه. غلط کردم. دیگه نمیتونم. کوس و کونمو یکی کردی. بسمه دیگه. بیا تمومش کنیم.س : حالت جا اومدددد؟ تا تو باشی دیگه واسه دوست شوهرت که که بعد از سالها اومده خونت ، جنده بازی در نیازی. لباس سکسی مپوشی و جلوم با اون کون گنده و گوشتیت قر میدی ، آررررههه؟ جنده کونیبعد از چند دقیقه از روم پاشد و کنارم ولو شد. تو سکس دوممون فکر کنم سه بار ارضا شدم. سعید چند تا دستمال برداشت و گذاشت دم سوراخای کوس و کونم. س : پاشو جنده. پاشو این کوس و کونتو جمع کن. پاشو برو خودتو بشور که از سوراخات داره آب میزنم بیرون. ده دقیقه ای همون حالت دمر موندم و بعد پاشدم برم دستشویی. ولی مگه میتونستم راه برم. همه بدنم درد میکرد. از درد کونم نمیتونستم راه برم. لنگان لنگان رفتم تو اتاقم و خودمو رسوندم به حموم . قبل از ورود به حموم یه نیگاه به حمید کردم. خواب خواب بود. ن : خاک تو سرت کنن. به تو هم میگن مرد. اینقدر به فکر کار و پول درآوردنی که نمیتونی به نیازهای من برسی. بعد من باید پناه ببرم به یکی دیگه تا اینطوری کوس و کونمو پاره کنه. همینطور که فحشش میدادم رفتم تو حموم. یه توالت فرنگی گوشه حموم داشتیم. نشستم روشو شروع کردم سوراخامو از اون همه منی که توش ریخته شده خالی کنم. خودمو که خال کردم رفتم زیر دوش و خودمو شستم. اومدم بیرون لباسای تو خونه ای معمولی پوشیدم و رفتم سر جام رو تخت خوابیدم. کاملا بیهوش شدم.
ادامه از نسرینتقریبا ساعت یازده بود که از خواب بیدار شدم. نگاه کردم دیدم حمید هنوز خوابه. عجب خواب آور قویی بود . از جام بلند شدم برم سمت اتاق پسرم ببینم اونجا چه خبره ، اما دیدم هنوز درد کونم داره اذیتم میکنه. خلاصه لنگان لنگان رفتم اونیکی اتاق دیدم اشکان تازه بیدار شده و محمود هم کم کم میرفت که بیدار شه. ا : مامان ، چرا میلنگی ؟ چیزی شده؟ دستمو گذاشتم رو کونم ن : آره پسرم ، جای دادانم جرررر خوردها : یعنی چی؟ جای دادن کجای آدمه؟ ن : مال خانمهاست. آقایون از این مشکلات ندارن. پاشو برو دست و روتو بشور بیا صبحونه بخورا : الآن وقته ناهاره نه صبحونهن : چقدر حرف میزنی بچه. پاشو ببینم. جمعه ها روز استراحته. صبحونه و ناهار یکی میشه. اشکان رفت از اتاق بیرون. منم با همون وضعیت داشتم میرفتم که داداشم گفت خدا بد نده آبچی . چیزی شده؟میخواستم بگم وقتی دست دوست کیر کلفتتو میگیری میاری تو این خونه یه دفعه میبینی کوس و کون خواهرتو یکی میکنه .ن : چیزی نیست دیشب قبل از خواب ، تو آشپزخونه ، خوردم زمین. بعد از ظهرشم کار زیاد داشتم بدنم کوفته شده. جالب بود که اشکان و محمود زودتر بیدار شدن. رفتم تو آشپزخونه. دیدم سعید اونجاست و نشسته داره صبحونه میخوره. ن : ا سعید جون کی بیدار شدی؟ فکر کردم اونهمه فعالیتی که داشتی ، ظهرم بیدار نمیشیس : سلام نسرین جون. من کلا سحرخیزم. از ساعت هشت و نیم بیدارم. من انرژیم بیشتر از این حرفاست. راستی چرا اینجوری راه میری؟ن : شما که بعععله . این دو سه روزه ثابت کردی چه زوری داری. همه زورت انگار تو کیرت جمع شده . مثل اینکه یادت نمیاد دیشب چه بلایی سرم آوردی. یه مقدار این انرژیتو به شوهرم قرض بده.س ( با خنده ) : منکه حرفی ندارم ، ولی بنده خدا حمیدخان سنش رفته بالا . واسه همین داداشت واسش یار کمکی آورده. منم جلوی خندمو نتونستم بگیرم. اشکان اومد تو آشپزخونه. ا : سلام مامان جون. سلام بابا سعیدن : بابا سعید ؟ پدر سگ مگه نگفتم فقط موقعی که خودمون سه تا هستیم به سعید بگو بابا. امروز چه زبون دراوردی؟بدبخت لالمونی گرفت و نشست پشت میز غذا خوریس : نسرین جان ، چرا با این بچه اینجوری حرف میزنی . حواسش نبود خوب. اشکان جان مامانت راست میگه. حواست باشه سوتی ندی. وگرنه از اون بازیها نمیتونیم انجام بدیمااان : واسه شما بازیه. واسه من عامل کون پارگیه. یه بار دیگه وحشی بازی در بیاری ، کوسم بهت نمیدم. فهمیدی؟س : بابا خودت گفتی فانتزی داری با دوست شوهر بخوابی. دیگه دوست شوهرت مثل دوست داداشت نیست که رمانتیک باشه. ن : خوبه خوبه . توجیه نکن. تو از کجا میدونی رمانتیک نیست؟ شاید از تو هم بهترم باشه.س : چیه نکنه واقعا به دوست شوهرت هم دادی؟ن : اولا که ندادم. دوما به تو چه. کوس و کون خودمه به هر کی بخوام میدم.تو همین حرفا بودیم که صدا باز و بسته شدن در دستشویی اومد . فهمیدم داداشم بود. دیگه بحثو ادامه ندادیم. فقط آروم به سعید گفتم من بعدا با تو کار دارم. خلاصه داداشم هم اومد تو آشپزخونه و بعد از نیم ساعت هم حمید که معلوم بود تازه بیدار شده ، رفت دستشویی و اومد به ما ملحق شد. ح : سلام به همگی. نسرین جان چیزی برای خوردن داریم. حرصم گرفت از دستش . انگار کوره نمیبینه دارم میلنگم. اومدم دو سه تا تیکه سنگین بارش کنم که داداش تو حرف زدن پیش قدم شد.م : حمید جان اولا سلام. دوما خانومت داره میلنگه . میبینی که . خورده زمین پاش داغون شده. بعید میدونم امروز بتونه آشپزی کنه. ح : ا ا راستی میگی. چی شده همسر جان. میخوای بریم دکتر ارتوپد ببینه.ن : چه عجب ما رو هم دیدی شما؟ نمیخواد خودش خوب میشه. زیاد ضرب نخورده. م : اصلا امروز ناهار همه مهمون من. پاشیم حاضر شیم بریم رستوران.س : جونم محمود . ول خرج شدی؟ چه حالی میده ناهاری که تو مهمون کنی.تو دلم گفتم آره دیگه. کوس و کون مجانی خانم خونه که هست . داداششم که ناهار مهمونت کنه، میشه ناهار مفت. تو یکی بایدم خوشحال باشی. دیدم کسی حواسش نیست یه چشم غره بهش رفتم ، خودش جا رفت. ن : من میگم نمیتونم راه برم تو میگی بریم رستوران.؟م : خوب باشه حالا ، بد اخلاق. دیروز صبح واسه شرکت یه کاری کردم یه مناقصه بزرگ برنده شده با سود توپ. مدیر عامل که دوست حمید خانه بهم قول یه پاداش درست و حسابی داده. حالا که آبجی سختشه زنگ میزنیم از بیرون غذا میگیریم. چطوره ؟ خوبه دیگه؟ ن : آها حالا این شد یه پیشنهاد . بر تو کشوی میز تلفن ، کارت اشتراک یه تهیه غذاست که هم نزدیکه و هم غذاهاش عالیه. شماره اشتراکمون هم نوشته شده. خودت زنگ داداش گلم.سعی کردم با اینجور حرف زدن خودمو جمع و جور کنم و پاچه کسی رو دیگه نگیرم. واقعا نمیدونستم واسه ناهار چه غلطی باید بکنم با این کونه پاره پوره. داداشم فرشته نجاتم شده بود. خلاصه محمود از همه پرسید چی میخورن و رفت سفارش داد . قرار شد تا ساعت یک و نیم غذا رو بیارن. همگی یه ته بندی کردیم تا وقت ناهار خوردن بشه. دیگه اون روز اتفاق خاصی نیفتاد به جز اینکه محمود و سعید نداشتن من کار کنم و ظرفها رو شستن. منم رفتم رو تختم استراحت کردم. شبم یه مقدار دور هم بودن و منم فقط واسه شام رفتم یه چیز مختصری خوردیم . فرداش شنبه بود و همه زود خوابیدن.صبح طبق معمول همه راهی شدن و منو بیدار نکردن. ساعت ده از خواب بیدار شدم. رفتم یه دوش گرفتم تا سر حال شم. دردم کمتر شده بود. ناهار درست کردم و کارای خونه رو انجام دادم. نزدیک ظهر سعید رسید خونه و خیلی خوشحال بود. ن : چی شده سعید جون . خوشحالی؟ عشق و حال اون شبمون باعث شده اینطوری شنگول لاشی؟س : اون که آره عزیزم. اما امروز رفتم بارمو که از ترکیه اومده تحویل گرفتم و رفتم تو بازار آب کردم. البته یه مقدارش مونده که سپردم به صاحبکار قبلیم. سود خیلی خوبی نصیبم شده. میخوام آخر هفته برم بازم جنس بیارم. از سری قبل بیشتر. میخوام با پولی که جمع کردم و سود بار بعدی یه بوتیک راه بندازم. یه خونه هم میخوام اجاره کنم.ن : واقعاا. مبارکه. پس میخوای مستقل بشی . خونه مجردی و پسر مجرد. شیطونی کنی پوستتو میکنماااا.اومد سمت منو در حالی که داشتم ظرفهای شسته رو تو کابینت جابجا میکردم از پشت چسبید بهم.س : مجرد چیه خانومی. تازه میخوام دستمو بند کنم. دیگه وقتشه یه خانوم خوشگل بیاد تو اون خونه و بشه خانوم خونهن : آفریننن. اون دختر خوشبخت کیه؟ س : همین خانوم خوشگله که الآن تو بغلمه. میخوام تمام وسایل خونه رو با سلیقه تو بخرم و بچینم. ن ( با اشوه) : آخه من که خانوم این خونم. نمیتونم به خونه و زندگی تو برسم. س : عزیزم شما قرار نیست کاری کنی. کارها رو هفته ای یکی دو بار یه نفر رو میارم انجام بده. شما خانوم خونه ای . فقط هر وقت جور شد میای اونجا واسه عشق و حال.ن : الآن داری منو میمالونی و با حرفات مخمو میزنی که دوباره کوس و کونمو یکی کنی؟ بهت بگم تا دو روز خبری نیست. هنوز جاش درد میکنه. س : نه بابا تو هم. خودمم استراحت لازم دارم. فقط میخوام یه مقدار همینطوری بمالونمت. آخخخخ که این کونت توپولت چه کرده با من. هر وقت میمالونمت، لامصب کیرمو شق میکنه.برگشتم سمتشو بغلش کردم. شروع کردیم لب گرفتن. وای که این پسر چقدر خوب منو درک میکرد. همه حرکاتشو دوست داشتم. از این مردا نبود که فقط واسه گاییدن بخواد بچسبه بهم. خیلی نوازش و محبت میکرد بهم. رفتیم تو حال . سعید نشست رو کاناپه و منو نشوند رو پاهاش. منم میدونستم چی دوست داره. کون نرممو گذاشتم رو کیرشو یه وری نشستم روش. هم حرفهای عاشقونه میزدیم و هم لبای همو میخوردیم.
ادامه از اشکانمثل همیشه ظهر که شد سوار سرویس شدم و رفتم خونه. از اونجایی که سنم جوری بود که داشتم به بلوغ نزدیک میشدم و به لطف داستانهایی که تو سایتهای سکسی خونده بودم ، در خودم کم کم احساس لذت میکردم از کارهایی که مامانم و سعید با هم انجام میدادن. امروز وقتی داشتم وارد خونه میشدم دیگه نگران نبودم که الآن اون دوتا با هم تنهان تو خونه چکار میکنن ، بر عکس دلم میخواست وقتی وارد میشم سعید خونه باشه و با مامانم در حال عشقبازی باشن. مخصوصا که دو شب قبل سکس کامل شوند رو دیده بودم و مثل زمانهایی که داستان میخوندم کیر کوچیکم بلوغ نشدم راست کرده بود.خوشبختانه وقتی وارد خونه شدم دیدم اوضاع همینطوری هست که دلم میخواست. مامان نشسته بود تو بغل سعید نشسته بود و در حال لب و لب بازی بودن. اینا از کوچیکترین فرصت برای مالوندن و لذت دادن به همدیگه استفاده میکردن. با تجربیاتی که به دست آورده بودم میدونستم یک زن شوهردار چون توسط همسرش تو سکس ارضا نمیشه تن به سکس با مرد دیگه میده. منم تو سنی نبودم که بخوام غیرتی بازی دربیارم مخصوصا به خاطر اخلاق مامانم که اصلا بهم رو نمیداد. پس سعی میکردم فقط ببینم و لذت ببرم. باید جوری وانمود میکردم که در مورد این مسایل چیزی نمیدونم و اگر توجه میکنم یا سوالی میپرسم واسه اینه که برام تازگی داره.مامان اینا با دیدن من تغییر وضعیت ندادن و مشغول کارشون بودن. قصد داشتم سوالاتی بپرسم که هم اونا بدونن من میخوام از همه مسایل جنسی سر دربیارم و هم خودم راحتتر بتونم از چیزایی که میبینم لذت ببرم. ا : سلام مامان جونی ، سلام بابا سعید.ن : سلااام پسرم. خسته نباشی. س : سلام گل پسر. چطوری؟ ا : ممنون. خوبم. مامان امروز وقت کردی ناهار درست کنی یا پاهات درد میکنه هنوز؟ خیلی گشنمه هااان : برو بچه جون بازم زبون درآوردی که. برو لباستو عوض کن . غذا هم امادست. همینطور که میرفتم سمت اتاقم رو به سعید گفت : این بچه از دیروز یه جوری شده. فکر کنم کارای ما روشو زیاد کردهس : اتفاقا نه خیر . بهت گفته بودم این پسر بر عکس اونی تو حس میکنی اصلا هم خنگ نیست. فقط شما نمیخواستی قبول کنی که داره بزرگ میشه. هر وقت حرف میزنه ، تو حالشو میگیری. بزار یه ذره احساس آدم بودن داشته باشه. همش سرکوبش نکنن : حالا آقای روانشناس بفرمایند چیکار باید بکنیم.س : هیچی بزار جرات کنه اگر چیزی از ما میبینه و سوالی واسش پیش میاد بپرسه. ما که کار خودمونو میکنیم حداقل اونم اگر میخواد لذتشو ببره. فقط توجیهش میکنیم که اگر دهن لقی کنه همه چیز خراب میشه. میخوام یه جورایی با نگاهها و سوالاتش تو بازی ما وارد بشه. اینطوری میشه کنترلش کرد.من در اتاق رو باز گذاشته بودم و حین لباس عوض کردن حرفاشونو گوش میکردم. این سعید واقعا خیلی فهمیدست. از سنش بیشتر میفهمه. حداقل چیزی که مامانم در موردم متوجه نمیشد رو سعید تو همین مدت کوتاه کشف کرده بود. خلاصه اینکه با حرفاش کمک میکرد من به هدفم نزدیکتر بشم. لباس عوض کردنم که تموم شد رفتم تو آشپزخونه. سعید پشت میز نشسته بود اما مامان نبود. داشتم با سعید در مورد درس و مدرسه حرف میزدم که مامان از اتاق اومد بیرون. باز هم همون استرج قرمز و تاپ تنگ ، البته آرایش و لنزی که قبلاً زده بود. خلاصه خودشو سکسی کرده بود. با منم مهربونتر صحبت میکرد . انگار حرفهای سعید اثر کرده بود. خلاصه ناهار رو خوردیم و با سعید رفتم تو هال نشستم. مامانم بعد از انجام کارهاش اومد پیش ما.ن : خوب یه جا باز کنید برای من. میخوام بین شوهر و پسرم بشینماومد نشست و یه لب از سعید گرفت.ا : مامانی میتونم یه سوال بپرسم؟ن : آره پسر گلم بپرسا : دیروز صبح که تو اتاق ازت پرسیدم چرا میلنگی ، گفتی جای دادنم درد میکنه. یعنی چی؟ من متوجه نشدم. ن : آخه شب قبلش حمید زود گرفت خوابید ، منم یه احتیاجاتی دارم مجبور شدم از سعید جون کمک بگیرم. این آقا هم اتیشش تند بود گرفت از عقب و جلو ترتیبمو داد. کیرشم که قبلاً دیدی قشنگ ادمو جرررر میده.ا : چه احتیاجاتی داشتی؟ بعد خوشت میومد که اینکارا رو باهات میکردن : اونو بعدا بزرگتر میشی میفهمی . در مورد سوال دومت باید بگم آرررره. با اینکه خیلی زیرش درد کشیدم ولی خیلی هم لذت بردم.س : نه نسرین جان بزار کمی بهش توضیح بدیم . باید بعضی چیزا رو بدونه .ببین اشکان جان ، مردا و زنها وقتی بزرگ میشن با هم ازدواج میکنن. بعد از ازدواج لازم دارن که با هم کارهایی رو انجام بدن که بهش سکس میگن. با سکس از هم لذت میبرن و همینکارها باعث میشه بچه دار هم بشن و نسل آدما ادامه پیدا کنه. فهمیدی؟ا : بله فهمیدم ، فقط متوجه نشدم که چرا مردا لذت میبرن اما زنا درد میکشم مثل مامان من. یعنی همه زنها بعد از سکس باید درد بکشن.ن : اولا اینکه لذتش تو همون دردشه واسه ما زنها. دوما همه مردا که مثل سعید جون من کیرررر کلفت نیستن.بعضیا مثل حمید با کیرشون منو غلغلکم نامیده. قربون این کیر برم که هر وقت منو باهاش میکنه کوسم و جدیدا کونمو حسابی پاره میکنه. راستی سعید جون از به بعد کمتر با کونم کار داشته باش. س : سعیمو میکنم اما زیاد قول نمیدم.بعد با هم خندیدن. ا : میشه بپرسم که دقیقا اون شب چیکار کردید که اینطوری درد کشیدی؟مامان یه مقدار فکر کرد و بعد رو به سعید گفت ن : فرار نبود امروز بهت بدم اما مثل اینکه مجبورم به خاطر این پسر به سکس مختصری با هم داشته باشیم. س : مگه درد نداشتی؟ میتونی تحمل کنی؟ن : دیگه چاره ای ندارم. فقط قبلش باید حسابی باهام ور بری که حشریم کنی. وحشی بازی هم ممنوع. فقط رمانتیک باهام کار کن.س : ای به چششم. امروز با این کونه گندت اینقدر رو کیرم نشستی که تحریکش کردی.ن : منم کمتر از تو نیستم. با اونکارا و حرفهای الآنمون دوباره داغ کردم. درد کوس و کونمو فراموش کردم.سعید بلند شد ، شلوارشو دراورد و با شرت نشست. متوجه شدم کیرشم سیخ کرده. بعد مامان پاشد و مثل موقعی که اومده بودم خونه ، نشست روی کیر سعید. شروع کردن از هم لب گرفتن. حسابی لبای همو خوردن. اونا لذت میبردن و من با دقت نگاه میکردمو جیک نمیزدم. لباشون جدا شد. سعید تو همون حالت از پایین تاپ مامانو گرفت و کشید بالا و دراورد. پستونای گنده مامان پرید بیرون. سوتینمو نبسته بود. سعید شروع کرد پستونای مامانو خوردن . مامان چه آه و اوهی راه انداخته بود و سعید رو تشویق میکرد بیشتر بخوره، کونشو رو کیر سعید تکون میداد. سعید تا جایی که میتونست اون پستونا رو میکرد دهنش. بعد از چند دقیقه مامان پاشد و بین پاهای سعید زانو زد زمین. شرت سعید رو درآورد. با پریدن کیر سعید بیرون از شرت یه جوووون گفت و شروع کرد به لیسیدن . بعد کیر رو کرد تو دهنش و جلو عقب میکرد. انگار مامانم از همین کارم لذت میبرد. حسابی که ساک زد ، کیر سعید رو درآورد .ن : جوووون سعیدم. قربون این کیر کلفت و خوشمزه برممممم. پاشو بریممم رو تختتتت. بعد دست سعید رو کشید و رفتن به سمت اتاق . تو راه گفت پسرم پاشو بیا دیگه. وارد اتاق که شدیم من نشستم رو صندلی میز توالت و اونا هم کامل لخت شدن و رفتن رو تخت. ن: پسرمممم. ببینننن بابا سعیدتتت چطوری منووو میکنهههه. حالشوووو ببر. ببینننن چجورییییی میخواممممم به عشقممممم کسسسس بدممممخوابید رو تخت و سعید خوابید روش . دوباره لبای هم خوردن. بعد سعید شروع کرد از گردن به پایین تمام بدن مامان رو لیس زد و مکید. مامان فقط ناله میکرد و آه میکشید. سعید رسید به لای پای مامانو بازشون کرد و سرشو برد اون وسط . من از جام بلند شدم ، رفتم جایی وایسادم که ببینم چیکار میکنه. سعید داشت کوس مامانو لیس میزد . بعد بالای کس رو شروع کرد مکیدن. صدای مامان حسابی بلند شده بودن : بسه سعیدجوننننمممم. بیا بالااااا. زودددد باششش دیگه طاقت ندارم. زود اون کیررررر کلفتتو بکنننننن تو کوسممممم. این حرفا رو با ناله و صدا بلند میگفت. بعد از دو دقیقه سعید رفت بالا و رو مامان خوابید. کیرشو گذاشت همونجایی که میلیسید و آروم آروم هل داد بره تون : آخخخخخخ آیییییی بکننن تووووو. همینطوریییییی آرومممم. خوبهههههه. واییییییی دارم لذتتتتت میبرمممم. کیر سعید دیگه دیده نمیشد و تا ته کرده بود تو. تکون نمیخورد. بعد مامان گفت شروع کن. سعید شروع کرد، کیرشو تا نصف میآورد بیرون و میکرد تو. دوباره لب بازیشون شروع شد. بعد از چند دقیقهس : جونننن نسرینم عجب کوس داغی داری. چه حالی میدهن : قربونت برممممم سعیدددد جونننننن. دوستتتتت دارم. عاشقتممممم. بکننننن بکننننن. میبینییییی پسرمممم چههههه کوسییییی میدمممم به عشقمممممم. سعیدددد جونننننن عشقمههههه نفسمهههههه بکونمههههه دوباره بعد از چند دقیقهن : سعید جونننن تندشششش کننننن. تندترررررر تندترررررر تندترررررر بزننننن بزننننن دارمممممم میامممممسعید سرعتشو برد بالا و پایین تنشو و به مامان میکوبید. مامان دیگه رسماً داشت جیغ میزد. من نگران بودم نکنه همسایه ها بشنون. مامان اینقدر جیغ زد و آه و ناله کرد که یه دفعه ساکت شد و رو تخت ولو شد.س: پاشو ببینم جنده منننن. زود قمبل کننننن : سعید جون ، کون نه هاااااا به خدااااا نمیتونمممممس : باشه بابااااامامان حالت سجده نشست و شکمشو داد پایین ، کونشو داد بالا . سعید دوباره کیرشو تنظیم کرد و ایندفعه با فشار بیشتری کرد تو کوس مامان. مامان یه جیغ زد و ساکت شد. سعیدم شروع کرد به عقب جلو کردن. س : جونننننن نسرین چه کوسی داری . چه کونی داری. اشکان ببیننننن چطوری دارم این مامان جندتو میگاممممم. واااایییییی چه حالیههههکرد و کرد تا اینکه دیدم سرعت زیاد شد. مامانم دوباره داشت آه و ناله میکرد و صداش با تکونای سعید میلرزید. سعید بعد از چندبار دیگه عقب جلو کردم کیرشو از کوس مامان کشید بیرون و گذاشت لای کون گندشو یه خورده که مالید اونجا یه دفعه مثل فواره یه مایعی از کیرش زد بیرون. میدونستم که به این مایع میگن منی. تمام کون مامان خیس شده بود. بعد دوباره سعید کیرشو یه ضرب کرد تو کوس مامان و با یه هول مامان رو درازکش کرد رو تخت و روش خوابید. جفتشون نفس نفس میزدن.مامان برگشت منو نگاه کرد و شروع کرد خندیدن. ن : دیدی اشکان جون. دیدی چطوری بابا سعید ، مامانتو کرد. آخخخخ که چه حالی میده با این کیررررر کلفتش به کوسممممم.جفتشون ساکت بودن . انگار از حال رفته بودن. من گذاشتم تو حال خودشون باشن. رفتم تو اتاقم و رو تختم . با صحنه ها و حرفهایی که دیدم و شنیدم با خودم ور رفتم تا اینکه خوابم برد.
سلام و خسته نباشی نمیدونم تا چه اندازه به داستان نویسی آشنا هستید ولی در نوشتار داستان کوتاه که در پایان داستان تموم میشه و به روایتی قسمت به قسمت هست برای مخاطب فضا سازی به شدت ارزشمند هست شما در داستان نویسی پورن که باید فضا سازی سکسی کنید تقریبا موفق بودید و صحنه های سکسی مناسب با داستان (رئال) رو داخلش قرار دادید اما تو شکل و تصویری که مخاطب باید از محیطی که داره داستان توش اتفاق میوفته زیاد موفق نبودید ولی در کل خوب بود و با توجه به شکل نوشتار لذت بردم موفق باشی عزیزم