قسمت هشتمجدی نمیخوای بهش زنگ بزنی مهرنوش؟به هانیه هم خونه ایم نگاه کردم و گفتم:نه فکر نکنم.هانیه دو سالی ازم بزرگتر بود وبا هم توی یه خونه تو مشهد زندگی می کردیم و درس می خوندیم.از قبل شناختی از هم نداشتیم و همین جا اتفاقی آشنا شديم.رشته هامون فرق می کرد ولی توي يه دانشگاه درس می خوندیم.یه دختر خیلی تپل وهیکلی که اصلا بهش نمی خورد 23 ساله باشه.دختری که خیلی ازم گنده تر بود و به نوعی فیل و فنجون بوديم.هانیه:خب چرا؟ پسر بدي به نظر نمی رسید.سری به نشان تایید تکون دادم و گفتم:میدونم ولی خیلی خوشم نیومد ازش دیگه.هانیه:اگر خوشت نیومد چرا گذاشتی وسط مهمونی این همه دستمالیت کنه وحتی ازش شماره گرفتی؟-:دیگه بهم چسبیده بود ومنم وسط مهمونی نمیشد از دستش در برم.شماره اش رو هم الکی گرفتم و گفتم بهش زنگ میزنم تا بپیچونمش و بیخیالم بشه.در کل مهمونیه رو دوس نداشتم.مهمونیای توی تهران خیلی بهتره.هانیه:شاید هم چون پسرای تهراني بهتر دستمالیت می کنن.این حرف رو زد و با لبخندی بهم نگاه کرد.منم در حالی که هنوز کامل هوش و حواسم سرجاش نیومده بود و یه کوچولو آثار مستی تو وجودم بود با چشمای خمارم گفتم:همه پسرای دنیا هم که جمع بشن بهتر و قشنگ تر از هانیه تپلی من نمی تونن منو دستمالی کنن.با شنیدن این حرف یه لبخند شیطانی زد و سرتا پای منو برانداز کرد.فقط یه تاب و شورت تنم بود و اونم یه تاب و شلوارک. جذب پوشیده بود که اندام گوشت آلودش رو به خوبی نشون می داد.به یکباره ازجاش بلند شد و به سمتم خیز برداشت ولی من از اون سریعتر بودم وبا یه جست بلند شدم و به سمت اتاق فرار کردم ولی موقع فرار انگشت کوچیک پام به گوشه مبل برخورد کرد و از شدت درد یه دادي زدم و همون جا نقش بر زمین شدم.تا به خودم بیام هانیه بالاي سرم حاضر شد ویه چنگی توی موهام زد و گفت:تو هیچ وقت نمی تونی از دست من فرار کني کوچولوی لعنتی.در حالی که هنوز انگشت کوچیک پام درد می کرد گفتم:پام داغون شد هانیه. ولم کن لطفا.یه پوزخندی زد و گفت:تازه گیرت آوردم حالا ولت کنم؟ همون طور که چنگ تو موهام زده بود منو کشون کشون با خودش همراه کرد و داخل اتاق خوابمون برد.تخت خواب نداشتیم ولی رختخوابمون از قبل اونجا پهن بود.همون طور که موهامو توی چنگش داشت هولم داد و روی رختخواب پرت کرد به طوری که من به شکم و روی صورت روی رختخواب ولو شدم خودش هم بلافاصله اومد و از پشت خودش رو روی من انداخت.به اندازه یک گوریل انگوری هیکل و به اندازه یک گاو وحشي زور داشت و رهایی از دستش غیرممکن بود.خیلی سریع دست برد و شورتم رو از تنم خارج کرد که همون لحظه گفتم:الان نه هانیه.هیچ میدونی ساعت چنده؟یه پوزخندی زد و گفت:چه فرقی میکنه؟ برای یه جنده ای مثل تو چه اهمیتی داره که ساعت چند باشه؟ این حرف رو زد و ناگهان دو تا انگشت وسطش رو به آرامی ولی همزمان توی کسم فرو کرد.بی اختیار آااخخخ گفتمو لبم رو گاز گرفتم.-:خیلی نامردی هانیه.من که جنده نیست.با انگشتاش توی کسم شروع به تلمبه زدن کرد و همزمان منم ناله می کردم و آاااههه می کشیدم.با دست دیگرش دوباره یه چنگی توی موهام زد و در حالی که با کشیدن موهام سرم رو هم به عقب می کشید گفت:که جنده نیستی آره؟ چند نفر تا حالا گاییدنت جنده؟ همون طور که زيرش بودم و ناله می کردم گفتم:یکی دو نفر.دوباره موهام رو محکم کشید و گفت:چرا گه زیادی میخوری؟ راستشو بهم بگو پتیاره.چند نفر تا حالا گاییدنت؟ نه هانیه کوتاه بیا نبود. ظاهرا اون هنوز مست بود ولی من هرچی که زده بودم دیگه با این موکشیدن های هانیه تقریبا پریده بود.یکسره با انگشتاش تو کسم تلمبه میزد و موهام رو می کشید.میان ناله هام گفتم:سه نفر.هانیه دوباره موهامو محکم کشید و گفت:تا زمانی که حقیقت رو نگی این بازي تموم نمیشه جنده. زود باش حقیقت رو بگو.چند نفر تا حالا گاییدنت هرزه؟بالاخره به التماس افتادم و گفتم:غلط کردم هانیه.دیگه راستشو میگم.5 نفر تا حالا منو گاییدن.یه لبخند پیروزمندانه زد و گفت:خوبه حالا شد.ببینم این 5 نفر کجاها تو گاییدن؟-:همه جامو هانیه جون. کون و کس و دهنم روهانیه:خوبه داری همکاری میکنی.آبشون رو کجا هات می ریزن؟ همون طور که یکسره موهام کشیده میشد و انگشتاش توی کسم تلمبه میزد گفتم:توی سر و صورت و دهنم و بدنم و همه جام می ریزن.هانیه دوباره محکم موهامو کشید و گفت:وقتی. 5 نفر گاییدنت وخیلیای دیگه هم درآینده قراره تو رو بگان وقتی از کس و کون دهن جررت میدن و آبشونو همه جات می ریزن پس تو یه جنده تمام عیاری.-:ولی همه این کارا رو تو هم انجام میدی؟هانیه:تو لازم نیس گه خوری منو بکني.من خودم میدونم کی هستم وچی هستم ادعای پاکیم هم نمیشه و نمیگم مریم مقدسم ولی تو جنده که خودت به همه زیرخوابت هات اعتراف کردي داری گه خوری اضافه می کني ومیگی که جنده نیستی.-:گه خوردم هانیه جون. تو کوتاه بیا.یه لبخندی زد و از روم بلند شد و این بار منو روی تخت برگردوند دستاشو از کسم بیرون کشید و دوتا انگشتی که تو کسم فرو کرده بود رو جلوی صورتم گرفت وگفت:وا کن دهنتو.دهنمو باز کردم و اونم انگشتاشو که به مایع سفید لزجی که از کسم بیرون کشیده بود آغشته بود توی دهنم فرو کرد و گفت میکش بزن. شروع به مکیدن انگشتاش کردم که گفت:اون پدر و مادر بدبختت فکر میکنن تو رو فرستادم اینجا درس بخونی که یه گهی بشی ولی خبر نداشتم اومدی اینجا هرزگی کني و ته چیزی که شدی یه جنده بی ارزش ناچیزه.انگشتاشو توی دهنم عقب و جلو می کرد و منم براش میک میزدم.خوب که انگشتاشو مکیدم بلند شد و اومد بالاي سرم.شلوارک و شورتشو از پاش بیرون کشید و بدون معطلی با کس روی صورتم نشست.اون هیکل گنده ووحشتناکش رو روی صورتم ول داد به طوری که خیلی زود احساس خفگی کردم.می دونستم ازم چی میخواد ومنم چاره دیگه ای نداشتم. پس به نفعم بود که هر چه زودتر اونو به ارگاسم برسونم تا بالاخره رضایت بده و از روم بلند بشه.بی هیچ حرفی شروع به لیسیدن کس چاق و تپلش کردم.با وجود چاقی و اندام درشتش ولی همیشه دختر تمیز و شیک و مرتبی بود.کسش سفید و تر وتمیز بود و تموم صورتم رو پر کرده بود.لای کسش رو زبون می کشیدم ولی تمرکز بیشترم رو روی چوچولش گذاشتم تا با تحريک اون نقطه بتونم هرچه زودتر هانیه رو به ارگاسم برسونم.همون طور که روی صورتم نشسته بود با دست سینه های سایز 75 منو می مالوند.سینه هامو توی مشت گرفته بود و می مالید و با نوکشون بازي مي کرد.احساس خوبی بهم دست می داد.ذره ذره از کسش ترشحاتی خارج میشد و کم کم همه صورتم رو داشت خيس می کرد.خیلی جاها وسطاش نفس کم می آوردم ولی یه ناچار ادامه می دادم.زبونم رو لای کسش می کشیدم و یکسره چوچولش رو می مکیدم.اونم یکسره مشغول ور. رفتن با سینه هام بود و اونا رو توی مشت گرفته بود ومحکم می مالید.اون قدری به لیسیدن کسش و چوچولش ادامه دادم که بالاخره در آستانه ارضا شدن قرار گرفته بود.مدام ناله می کرد و آاااههه می کشید.دختری با اون سایز و ابعاد حتی ارگاسم رسیدنش هم متفاوت بود.هم حجم آبی که ازش خالی شد و همه جییغ و دادها و ناله های پر از شهوتش.چند تا آاااههه عميق کشید و بالاخره ارضا شد و تمام صورت و دهن و حتی گردن و سینه هام رو با آبی که ازش خارج شد خيس کرد وبالاخره رضایت داد که از روم بلند بشه و با بی حالی کنارم ولو شد.به دختری که کنارم ولو شده بود نگاه کردم.دختری که از بسیاری جهات به دخترهای عادي شباهت نداشت وچنین دختری هم خونه ای من بود وما تازه ترم 2 دانشگاه بوديم.......ادامه دارد......
قسمت نهمتعداد روابط من و سحر روز به روز بیشتر میشد و من به نوعی دنیایی بدون حضور سحر رو نه می شناختم ونه بهش فکر می کردم.روابط ما ابعاد گسترده تری هم به خودش گرفته بود و من حالا علاوه بر کس بهش کون هم می دادم.ساعت 11 باهاش قرار داشتم و طبق معمول قرار بود که به خونه دانشجویی برم.راس ساعت به اونجا رسیدم و بهش زنگ زدم.جوابم رو. داد و گفت:دروازه بازه بیا بالا.در خونه رو هم باز گذاشتم.به آرومی وارد حیاط شدم وبدون اینکه توجه زن فوضول همسایه بهم جلب بشه از پله ها بالا رفتم و چون در باز بود وارد خونه شدم.در رو بستم و یکراست به سمت اتاق خوابش حرکت کردم ووقتی به نزدیکی اتاق رسیدم صدای آاااههه و ناله توجهم رو به خودش جلب کرد. اینجا چه خبر بود؟ سرمو به آرامی داخل اتاق بردم و از چیزی که دیدم حسابی متعجب شدم.سحر با دیلدو کلفتش که به کمر بسته بود مشغول گاییدن زنی بود که اگر چه نمی تونستم چهره اش رو ببینم ولی صدای آاااههه کشیدنش برام بسیار تحريک کننده و لذت بخش بود.بدون اینکه داخل اتاق برم گفتم:سحر من اومدم تو کجایی؟ با شنیدن صدام گایش رو متوقف کرد و گفت:من اینجام.میتونی یه چند دقیقه منتظر بمونی؟ اگر دوس داشتی هم میتونی بیای داخل.-:اگر می دونستم مشتری داری می تونستم یه وقت دیگه بیام.سحر هم يه لبخندی زد و گفت:این مشتری باید نیم ساعت پیش کارش تموم میشد می رفت ولی موردش اورژانسی بود وحالش هم حیلی خوب نبود خلاصه طول کشید کارمون.اگر دوس داری میتونی بیای داخل. حتی میتونی به ما ملحق بشی.-:نه خب این جوری که نمیشه اصلا درست نیس.سحر:بیا اشکالی نداره.بیا این بنده خدا هم راضیه که بهمون ملحق بشی. بیا غریبی نکن.خیلی خانوم خوبیه. با هم رفیق میشین.دودل بودم که برم یا نرم بالاخره دلو به دریا زدم و رفتم جلو.پاهای زنه بالا بود و سحر همچنان توی کسش تلمبه میزد.مانتو جلوبازم رو از تنم درآوردم.شلوار وجین و شالم رو هم همین طور و تنها با يه تاب و شلوارک رفتم نزدیکشون و وقتی به کنارشون رسیدم برای لحظه ای ناگهان به چهره اون زن دقیق شدم. واای باورم نمیشد.اونم کنجکاو ومتعحب به من نگاه می کرد.هر دو مات ومبهوت به هم نگاه می کردیم.ناهید اینجا چیکار می کرد؟ باورم نمیشد.سحر که متوجه نگاه های بهت زده ما به هم شده بود گفت:شما همدیگرو می شناسین؟ بدون اینکه چشم از نگاه ناهید بردارم در جواب سحر گفتم:بله خیلی خوب همو می شناسیم.تو اینجا چیکار می کني ناهید؟ اونم با تعجب به من نگاه کرد و گفت:دقیقا همون کاری که تو به خاطرش به اینجا اومدی.سر تا پای اونو برانداز کردم.چه بدن جذاب و نازی داشت.متوجه نگاهام شد و خودش هم شروع به دید زدن من کرد.سحر:چه بهتر.حالا که همدیگرو می شناسین راحت تر می تونین کارتون رو انجام بدین.جلوتر رفتم و ناهید دستم رو گرفت و منو به سمت خودش کشید.مقاومتی نکردم خیلی زود صورتمان یه هم چسبید و لبامون توی هم رفت.با ولع لب و زبون هم رو می خوردیم و سحر هم همزمان با دیلدو تو کس ناهید تلمبه میزد و می گفت:خیلی هیجان انگیزه که دو تا جنده سن بالا رو با هم بکنم.من و ناهید یکسره لب و زبون هم رو میخوردیم.سحر دیلدو رو از کس ناهید بیرون کشید و اومد و باقی مونده لباسامو از تنم درآورد و منم دیگه مثل اونا کاملا لخت شدم.کاملا روی ناهید دراز کشیدم.خیلی سوالا شاید توی ذهنم داشتم وخیلی حرفا می تونستیم به هم بزنیم ولی شرایطی که در اون قرار داشتيم رو دوست داشتيم و نمیخواستیم با صحبت کردن از اون فضا محروم بشیم.مجدد لب و زبونمون توی هم رفت و من سینه های اون رو می مالیدم واونم با دست سینه های منو می مالوند.توی هم مثل جفت گیری مارها می لولیدیم و گاهي من زیر می افتادم و اون روی من می افتاد و گاهي من اونو زیر می گرفتم و روش خیمه می زدم.بعد از گذشت چند لحظه سحر وارد بازي شد و رو به من گفت:جنده جلوم زانو میزنی میخوام دهنتو بگام.دلم نمیومد از ناهید جدا بشم ولی درست هم نبود که نسبت به سحر هم بی تفاوت باشم پس به ناچار جلوش زانو زدم وکونم رو به حالت داگی استايل عقب دادم و یه چشمک به ناهید زدم که خودش منظورم رو گرفت.دهنم رو باز کردم و سحر دیلدویی کلفتش رو یک ضرب تا ته حلقم فرو کرد.نزدیک بود عوق بزنم ولی هر طوری بود جلوی خودمو گرفتم.سحر شروع به تلمبه زدن توی دهنم کرد و همزمان ناهید هم اومد پشتم قرار گرفت و صورتش رو به کس و کونم نزدیک کرد و خیلی زود زبون داغش رو روی کسم احساس کردم.چقدر زبونش داغ بود.آاااهههه کشیدم.شروع به لیسیدن کسم کرد.زبونش رو لای کسم بازي مي داد و با دست چوچولم رو می مالوند.بی اختیار آاااههه می کشیدم و سحر هم یکسره توی حلقم تلمبه میزد.سرمو با دستاش گرفته بود و تلمبه های محکمش رو روانه دهنم می کرد.بزاق دهنم بر اثر ساک زدن زياد راه افتاده بود.ناهید هم گاهي کسم رو و لا به لاش گاهي سوراخ کونم رو می لیسید و با چوچولم بازي مي کرد.احساس فوق العاده ای داشتم.چقدر حضور اتفاقی ناهید رو دوست داشتم و چقدر می تونست شریک جنسی خوبی برام باشه.سالها از آشنایی ما می گذشت و بارها با هم رفت و آمد خانوادگی داشتيم ولی هیچ وقت نفهمیده بودم که اونم یک لزبینه و به همجنس گرایی علاقه داره.حالا که فهمیده بودم اونم مثل منه شاید ادامه این مسیر رابطمون می تونست جذاب تر و مهیج تر از این هم باشه.بعد از گذشت چند دقیقه دوباره پوزیشن تغییر کرد و این بار من به پشت دراز کشیدم و سحر هم اومد و بین پاهام قرار گرفت و منم کامل پاهامو از هم باز کردم و بالا دادم. به لطفا کس لیسی های ناهید کسم خيس و نرم شده بود و برای ورود دیلدویی سحر کاملا آمادة بود.سحر دیلدو رو با کسم تنظیم کرد و بدون معطلی با يه فشار دیلدو رو تا نصف وارد کس داغم کرد.آااییی گفتم و چشمام رو بستم که در همون بین ناهید اومد بالاي سرم و با کس روی صورت و دهنم نشست.چقدر این حضور ناگهانی و بدون دعوتش رو دوست داشتم.حالا نوبت من بود که براش تلافی کنم و سنگ تموم بذارم.هنوز مغزم بهم فرمانی نداده بود که سحر فشار بعدی رو محکم تر وارد کرد و دیلدویی کلفتش تقریبا تا ته توی کسم فرو رفت. آااخخخخ بلندی گفتم و زبون مو. درآوردم و لای کس ناهید کشیدم.کسی که احساس می کردم طعمی شیرین تر از عسل برام داره.شروع به لیسیدن کس تپل و داغ کردم وهمزمان صدای آاااههه کشیدنش بلند شد.چقدر ناز و خواستنی ناله می کرد و آاااههه می کشید.صدای آاااههه کشیدنش بسیار می تونست برای هر مردي وحتی زنی تحريک کننده باشه.دیگه بهش امون ندادم وبا لذت و هیجان شروع به لیسیدن کس داغش کردم و اونم مدام آاااههه می کشید و خودش رو روی صورتم جا به جا می کرد و من این سایش تمام سطح کسش با صورتم رو خیلی دوست داشتم.از اون طرف سحر هم تلمبه هاش رو توی کسم شروع کرده بود و هر بار دیلدو کلفت و درازش رو تا ته توی کسم فرو می کرد.با هر تلمبه ای که بهم میزد بدنم به لرزه می افتاد و به همون میزان ناهید هم به لرزه در میومد.همزمان با گاییدن کسم به سینه هام چنگ میزد و اونا رو محکم می مالوند.چقدر همه چیز عالی و هیجان انگیز بود.ناهید تند تند خودش رو روی صورتم به حرکت در می آورد و هر بار کسش رو بیشتر و بیشتر به صورت و دهنم فشار می داد. منم گاهي چاک کس رو می لیسیدن و گاهي لبه های آویزون و جذابش رو ولی بیشترین تمرکزم روی مکیدن چوچول خوشگل ونازش بود.صدای آاااههه کشیدن ناهید منو هم لحظه به لحظه حشری تر و به کس دادن بیشتر تحريک می کرد.چقدر صدای ناله هاش جذاب بود و من طی این سالها که صداش رو می شنیدم هیچ گاه شاید این قدر عميق و دقیق صدای فریبنده اش رو نشنیده بودم.تلمبه های سحر توی کسم لحظه به لحظه شدت می گرفت و هم من و هم از اون سمت ناهید در آستانه ارضا شدن قرار داشتيم.ارگاسم ناهید یکی از تماشایی ترين ارگاسم هایی بود که در طول زندگیم دیدم. با آاااههه وناله های زیادی ارضا شد و همه آبش روی سر و صورتم ریخت و خودش هم با بی حالی کنارم ولو شد. خودم هم حال عجیبی داشتم و هر لحظه به ارضا نزدیک تر می شدم و این قدر سحر تو کسم تلمبه های محکم زد که منم با ناله های زیادی به ارگاسم رسیدم و با بی حالی همون جا ولو شدم. سکسمون به پایان رسیده بود ولی چیزی که تازه آغاز شده بود شروع رابطه عميق بین من و ناهید بود.رابطه ای که نقطه آغازی برای ماجراجویی های سکسی آینده من هم به حساب میومد....... ادامه دارد......
قسمت دهممطمئنی که مرجان داستان شما رو باور کرد؟ یه لبخندی زدم و رو به فریدون گفتم:معلومه که باور کرد.من و سحر این قدر خوب نمایش بازي کردیم که حسابی باورش شد وتازه چقدر هم ازمن خوشش اومد وباهام حال کرد.فریدون هم لبخندی زد و رو به محسن گفت:من فکر می کردم که زنت فقط جنده باشه دیگه نمی دونستم که خیلی هنرمنده و بازیگر ماهری هم هست.محسن هم دستشو روی سینه هام گذاشت و در حالی که اونا رو می مالید گفت:حالا کجاشو دیدی.فریدون:ناهید جون تا اینجا که خیلی خوب پیش رفتین ولی اگر بتونی اون قدر روی مرجان کار کني که بیاریش داخل بازي و وارد جمعمون بشه خیلی عالی میشه.خندیدم و گفتم:نگران نباش فریدون خان.زنتو که جنده شده میارم اول زیر شوهر خودم می خوابونم و بعدش زیر خودت می خوابونم.فریدون هم جلوتر اومد وگفت:این طوری مدیونت میشم ناهید.سرمو بردم جلوی صورتش و همون طور که لبش رو می بوسیدم گفتم:جبران میکنی برام.مثل همین الان که قراره جبران کني.دوتایی به جونم افتادن و محسن شوهرم سینه هام رو می مالوند و می خورد و فریدون هم لبامو به دهن گرفته بود و می مکید.منم لب و زبونش رو می خوردم و توی این معاشقه همراهیش می کردم.بارها و بارها دوتایی همزمان منو گاییده بودن ولی اون روز لطف دیگری داشت چرا که هر دو یه جورایی خوشحال بودن و با تصور اضافه شدن مرجان به سکسای گروهیمون حسابی سرخوش بود.من کاملا لخت شده بودم ولی اونا هنوز لباس تنشون بود.توی چشم به هم زدنی منو نشوندن جلوی خودشون وهر دو سریع لباساشون درآوردن ولخت شدن.بی هیچ حرفی اول کیر فریدون رو به دهن گرفتم و شروع به ساک زدن کردم و همزمان با دستم کیر محسن رو می مالوندم. کیرش ذره ذره توی دستام جون می گرفت.فریدون کیر درازش رو تا ته حلقم فرو می کرد و با قدرت دهنمو می گایید و منم کم نمی آوردم وبا ولع ساک می زدم براش.چند لحظه بعد جا به جا شدن واین بار محسن کیرشو تا ته تو حلقم فرو کرد و با قدرت شروع به تلمبه زدن تو دهنم کرد.سرمو با دستاش گرفته بود ومحکم تو حلقم تلمبه میزد و منم با دستام همزمان کیر فریدون رو براش می مالیدم.یه چند باری کیراشون رو نوبتی تو دهنم کردن و تلمبه زدن و بالاخره رضایت دادن که بیخیال دهنم بشن و سراغ جاهای دیگر بدنم هم برن.فریدون روی تخت دراز کشید وازمنم خواست تا با کس روی صورتش بشینم ومنم همین کارو کردم و اونم شروع به لیسیدن کسم کرد.داخل کسم رو زبون میزد و چوچولم رو می مکید ومنم یکسره ناله می کردم.خوب که واژنم رو خيس و آمادة دخول کرد ازم خواست با کس روی کیرش بشینم و منم بی هیچ حرفی کسم رو با کیرش تنظیم کردم و روی کیرش نشستم کیرش تا عمق وجودم فرو رفت و من از شدت لذت آاااههه کشیدم.چقدر کس دادن به مردي غیر از شوهرم رو دوس داشتم حالا هرکسی که میخواست باشه.شروع به بالاپایین کردن روی کیرش کردم و هر بار کیرش تا دسته تو کسم فرو می رفت. از طرف دیگه محسن اومد پشتم و زبونش رو لای سوراخ کونم انداخت.شروع به لیسیدن کونم کرد.زبونش رو لای سوراخام انداخته بود وداخل مقعدم رو هم می لیسید.منم دو طرفه غرق در لذت بودم.هربار که با کس روی کیر فریدون بالا و پائین می کردم آاااههه می کشیدم وغرق لذت میشدم.کاملا روش خم شده بودم وهمزمان با کس دادن لباشو می خوردم.محسن هم بعد از اینکه حسابی سوراخ کونمو اماده کرد کیرشو با کونم تنظیم کرد و آروم کیرشو توی کونم فرو کرد.آااییییی گفتم و لبم رو گاز گرفتم.یه فشار دیگه داد که درد رو به همه وجودم منتقل کرد.آاااخخخ گفتم و بلافاصله فریدون لبمو به دهن گرفت و صدا رو درونم خفه کرد دوتایی شروع به تلمبه زدن داخل کس و کونم کردن و هر بار من یکسره آاااههه می کشیدم و ناله می کردم.محسن با قدرت تو کونم تلمبه میزد و همزمان با دستاش روی کونم سیلی میزد.اسپنک شدن رو دوست داشتم.یه چند باری که روی کونم سیلی زد دوباره تمرکزش رو روی گاییدن کونم گذاشت.فریدون هم از اون زیر یکسره کیرشو تا ته کسم فرو می کرد.احساس خیلی خوبی داشتم بینشون.تموم تنم عرق کرده بود وحسابی داغ شده بودم.بعد گذشت چند دقیقه پوزیشن رو عوض کردن و این بارمن به پشت خوابیدم و محسن اومد و روی سینه هام نشست و کیرشو مقابل صورتم گرفت.بی هیچ حرفی دهنمو براش باز کردم واونم بدون معطلی کیرشو یک ضرب تا دسته توی حلقم فرو کرد و گفت:بخوورش جنده.شروع به ساک زدن کیرش کردم و فریدون هم اومد بین پاهام و پاهامو کاملا از هم باز کرد و بالا داد.کیرشو با کسم تنظیم کرد وبا یک ضرب تمامش رو تا ته توی کس داغ و نرمم فرو کرد.آاااهههه کشیدم.فریدون بدون معطلی شروع به گاییدن کسم کرد و تلمبه های محکم و وحشیانه ای رو روانه کسم می کرد.محسن هم سرمو با دستاش گرفته بود و با قدرت ته حلقم تلمبه میزد.ازم میخواست وقتی دهنمو میگاد توی چشماش نگاه کنم ومنم همون طور که با ولع کیر می خوردم سکسی و شهوتی توی چشماش نگاه می کردم و اونم حال می کرد.یه چند دقیقه ای به این حالت گذاشت که بازم جاهاشون رو با هم عوض کردن. این بار فریدون اومد و روی سینه ام نشست و کیرش رو یک ضرب تا ته حلقم فرو کرد و محسن هم اومد بین پاهام وکیرشو تا ته تو کسم فرو کرد.تموم خونه رو صدای شالاپ و شلوپ ناشی از گاییده شدنم پر کرده بود.کاملا مثل یه تیکه گوشت زیر دست و پاشون بودم.محسن همزمان با گاییدن کسم با انگشتاش با چوچولم بازي مي کرد و اونو می مالوند.فریدون هم توی موهام چنگ میزد و با قدرت کیرشو ته حلقم می کوبید.این قدر که کیر خورده بودم دیگه دهنم بی حس شده بود و فکم درد گرفته بود و به خاطر همین فریدون هم فهمید وکیرشو از دهنم بیرون کشید.این دیرارضا شدنشون همیشه کار دستم می داد.فریدون رو به محسن کرد و گفت:این زن جنده ات بعد یه عمری جندگی و کیرخوری فکش درد گرفته و از ساک زدن خسته شده.بیا بریم یه جور دیگه بیفتیم به جونش تا حسابی حالش بیاد سرجاش.بازم پوزیشن رو عوض کردن و این بار محسن زیر خوابید و من روبه روش به کس نشستم روی کیرش و خم شدم روش.فریدون هم اومد پشت سرم و کیرشو با کونم تنظیم کرد وتا به خودم بیام کیر کلفت و درازش رو تا ته با يه فشار تو کون داغم فرو کرد.دیگه هیچ دردی نداشتم و فقط لذت بود و لذت که از دوکیره گاییده شدن داشت بهم منتقل میشد.جیییغ می زدم و ناله می کردم و فریاد شهوت و مستی من تموم خونه رو پر کرده بود.هر دو با قدرت و هماهنگ توی کس و کونم تلمبه می زدن وبدنم وسط بدن های درشت و تنومندشون می لرزید.تمام تنم داغ کرده بود.حین گاییده شدن محسن صورتم رو با دستاش گرفته بود و لبامو می خورد ومنم لب و زبون اونو می خوردم.وسز این همه تلمبه و گایش این معاشقه هم می تونست هیجان انگیز باشه.فریدون هم از پشت همزمان با گاییدن کونم موهامو مثل دم اسب توی مشتش گرفت ومحکم می کشید و منم که دیگه همه وجودم جرررر خورده بود هیچی جز به ارضا رسوندن اونا نمی خواستم.تلمبه هاشون با همه وجود توی بدنم شدت گرفته بود وبه نظر درآستانه ارضا قرار داشتند ولی من انگار زودتر از اون ها قرار بود به نقطه اوجم برسم.تلمبه هاشون اون قدر ادامه پيدا کرد که بالاخره با ناله های زياد به ارگاسم رسیدم و اونام دیگه کیراشون رو از بدنم خارج کردن ومنم روی تخت زانو زدم. جلوم سرپا روی تخت وایسادن و شروع به جق زدن کردن.کیر محسن رو به دهن گرفت وشروع به ساک زدن کردم و کیر فریدون رو هم با دست مالیدم.زیاد طول نکشید که محسن به نقطه ارضا رسید وچند تا تلمبه محکم توی دهنم زد و کیرشو ته حلقم نگه داشت و همه آب کیرش ته حلقم خالی شد ومنم همه آبشو خوردم.محسن یه گوشه ای ولو شد وفریدون این بار کیرشو تا ته حلقم فرو کرد و اون دیگه اصلا به تلمبه زدن نکشید و بلافاصله همه آب کیر داغ وپر حجمش رو تا ته توی حلقم خالی کرد ومنم همه آبشو قورت دادم.سه تایی با بی حالی روی تخت ولو شديم و در پایان این سکسامون امیدوار بوديم که در آینده نزدیک مرجان هم به جمع ما اضافه بشه.ادامه دارد.....
قسمت یازدهماون پسره یکسره بهم خیره شده و نگاه میکنه.هانیه رد نگاهم رو دنبال کرد و گفت:از چشماش کاملا مشخصه که میخواد تو رو بکنه و من مطمئنم اون همین الان حتی سناریوش رو هم نوشته و برای گاییدنت بی قراری میکنه.یه لبخندی زدم و گفتم مسخره بازي در نیار هانیه.اونم خندید و گفت:به جون مهرنوش مسخره بازي نیس جدی میگم.بین این همه دختر که توی مهمونی هستن اون فقط تو رو زیر نظر داره.منم بهش نگاه کردم.پسر خوبی به نظر می رسید.هیکلی وچهارشانه وخوش تیپ.با دو سه تا پسر دیگه یه گوشه سالن بودن ونوشیدنی دستشون بود. همون طور که دست ما بود و داشتيم مشروب می خوردیم.هنوز مهمونی به اون معنا گرم نشده بود ولی همه یه جورایی منتظر شروعش بودن.مهمونیای تهران رو بیشتر از مشهد دوست داشتم.به خونه گفته بودم که تولد یکی از دوستامه و احتمال داره که شب رو همون جا بمونم.مامان بابای پایه ای داشتم وخیلی بهم گیر نمی دادن.بابا فریدون خیلی محدودیت نذاشته بود برام.مامان مرجان ولی پیگیر کارهام بود.البته در نهایت اونم محدودیتی نمیذاشت برام ولی هرجایی می رفتم و هرکاری می کردم یه توضیح مختصری می دادم و اونم چیزی نمی گفت.یه لباس سکسی و آرایش جیغ و کلی عشوه و ناز همه اون چیزی بود که توی اون مهمونی بهش نیاز داشتيم. چیزی که همه دختر ای دیگه حاضر در اونجا هم کمتر یا زیادتر با خودشون داشتن. کم کم موزیک ها پلی شد و نور سالن کم وکمتر شد وآخرش دیگه تاریک شد وفقط رقص نور بود اون وسط که خودنمایی می کرد.ما هم همه مست بوديم وشنگول.مهمونی خونه دوس پسر یکی از دوستای هانیه بود و اونم که بدون من هیچ جا نمی رفت ازم خواسته بود تا باهاش برم.وسطای مجلس بوديم و شلوغی جمعیت منو از هانیه جدا کرده بود و از يه جایی به بعد دیگه نفهمیدم کجاست یا داره چیکار میکنه. تصمیم گرفتم بیخیالش بشم و به رقص وخوشی خودم ادامه بدم.یه پسري اومد جلوم و شروع به رقصیدن باهام کرد ومنم با اینکه ازش خوشم نیومده بود ولی چون فعلا کس دیگه ای نبود اجازه دادم باهام برقصه.یه کمی باهاش رقصیدم و اونم هی دستامو می گرفت و سعی میکرد جلوتر بیاد تا منو ببوسه ولی خیلی بهش راه نمی دادم و در همین بین یه دفعه دیدم که در وسط جمعیت یکی از پشت سرم داره منو دستمالی میکنه.خیلی آروم و ملایم روی پهلوها وباسنم دست می کشید و من بدون اینکه بدونم اون کيه داشت بهم حس خوبی منتقل میشد.خودمو یه خرده عقب تر دادم تا این جوری بهش اجازه فعالیت بیشتر و پیشروی داده باشم و اونم چراغ سبز منو گرفت و عميق تر شروع به دستمالی من کرد.یه دامن کوتاه پام بود که زيرش فقط یه شورت توری پوشیده بودم وخیلی زود یه دستی رو لای پاهام حس کردم که داره از روی شورت با کسم ور ميره و بازي میکنه.دیگه بیشتر از این نباید توی این حالت می موندم و باید طرف رو می شناختم.به محض اینکه به سمتش برگشتم با همون پسري مواجه شدم که از ابتدای مهمونی مدام منو زیرنظر داشت و دید میزد و حالام که مشغول دستمالی کردن من بود.ازش خوشم میاد.هم خوش تیپ بود و هم هیکلی ولی سن به نظر خیلی بیشتر از من میومد ومطمئن بودم که بالاي 30 سالش باید باشه ولی وقتی داشت حس خوبی رو بهم منتقل می کرد هیچ کدوم از اینا اهمیتی نداشت.دستامو دور گردنش حلقه کردم و اونم منو کاملا به خودش چسبوند و لبامو بوسید. منم در این بوسه همراهیش کردم و خیلی زود این بوسه تبدیل به معاشقه شد.لب و زبونمو می خورد و منم مال اونو میخوردم.جفتمون مست بوديم و این از طعم دهن و زبونمون معلوم بود.همون طور که آروم با هم می رقصیدیم اون بدنم رو دستمالی می کرد و لبامو می خورد.داغ شده بودم حسابی و مستی هم داشت به این وضعیت کمک می کرد.اونم فهمیده بود که حالم خوب نیست سرشو جلوآورد و درگوشم گفت:بریم بالا؟ یه چند تا اتاق خالی هست که تخت هم داره.یه چشمکی زد ومنم سرمو به نشان تایید تکون دادم.دستمو گرفت و از لابه لای جمعیت بیرون کشید و با خودش از پله ها بالا برد.به محض اینکه به طبقه بالا رسیدیم داخل یکی از اتاق ها شديم و درش رو بستیم. همون جا جلوی در مثل دییونه ها لب همو به دهن گرفتیم و مشغول معاشقه شديم و ذره ذره به سمت تخت حرکت کردیم.چندان طول نکشید که هر دو کاملا لخت روی تخت بوديم.مثل مار به هم می پیچیدیم و در حال معاشقه بوديم.تموم تنم داغ بود و بدن اونم داغ تر از من.همون جور که لبامو می خورد سینه هام رو توی مشتش گرفته بود و می مالید ومنم یکسره اووم اووم می کردم.اووم اووووم. منو زیر خوابونده بود وخودش هم اومده بود روم.بعد از خوردن لبام به سراغ سینه هام رفت و اونا رو به دهن گرفت.نوک یکی از سینه هام رو می مکید و همزمان اون یکی رو می مالوند و هر بار این کار رو با سینه دیگه ام تکرار می کرد و جفت سینه ها رو نوبتی می خورد و منم یکسره آاااههه می کشیدم و ناله می کردم.خیس شدن لای پاهام رو احساس می کردم.حیابی که سینه هام رو خورد اومد و بین پاهام قرار گرفت و پاهامو از هم باز کرد.سرش رو لای پام برد و آروم یه لیس وسط چاک کسم زد که بی اختیار آاااههه کشیدم وچشمام رو بستم. اونم دیگه بهم امون نداد و با ولع و اشتها شروع به لیسیدن کسم کرد.لای کسم رو می لیسید و چوچولمو می مکید.احساس خیلی خوبی داشتم. همه تنم داغ بود و کسم دیگه به جای زبان چیز دیگری می خواست.انگار فهمید که چی می خوام چون بلافاصله کیرشو با کسم تنظیم کرد و وقتی رضایت رو توی چشمام دید بدون معطلی کیر کلفتش رو توی کسم فرو کرد آاااههه کشیدم و لبم رو گاز گرفتم.اونم یه فشار دیگه داد و تقریبا تمام کیرش رو تا ته توی کس خيس و داغم فرو کرد آااایییی آاااههه حس فوق العاده ای داشتم.مستی و شهوت کار خودش رو کرده بود.زیر پسري افتاده بودم و درحال گاییده شدن بودم که نه اسمش رو می دونستم نه فامیلشو نه اینکه چند سالشه ونه هیچی ولی وقتی داشت منو به بهشت جنسی می رسوند اصلا چه اهمیتی داشت؟ اونم شروع به تلمبه زدن توی کسم کرد و هر بار با قدرت کیرشو تا ته توی کسم فرو می کرد و منم فقط آاااههه می کشیدم.کاملا روم خم شده بود و همزمان با گاییدن کسم لب و زبونم رو به دهن گرفته و در حال خوردن بود.عاشق این بودم که همزمان با گاییده شدن لب بدم و معاشقه داشته باشم.اونم همزمان به موهام دست می کشید و کیرشو توی کسم فرو می کرد.همزمان با گاییدنم گفت:خیلی برام آشنایی دختر جون.از اول مهمونی دارم بهت نگاه می کنم تا یادم بیاد. منم وسط ناله هام گفتم:پس چون برات آشنا بودم اومدی سراغم نه به خاطر خودم؟ اونم چند تا تلمبه محکم تو کسم زد و گفت:نخیر جنده خانوم اومدم سراغت چون واقعا جذاب و کردنی بودی و الانم که زیرم افتادی و داری بهم کس میدی خیلی حس خوبی دارم.منم بهش گفتم که از اینکه زیرت دارم گاییده میشم حس فوق العاده ای دارم.کمتر پیش میومد که وسط سکسام با کسی مکالمه داشته باشم.اونم همزمان با گاییدنم گفت:به هر حال من اسمم کامرانه.36 سالمه.منم لبخندی زدم و گفتم:منم مهرنوشم.21 سالمه.همزمان که توی کسم تلمبه میزد اسممو تکرار کرد و گفت:مهرنوش. چقدر همه چیزت آشناست.احتمالا اسمتو از کسی شنیدم ولی نمیدونم از کجا می شناسمت. مطمئنم ولی می شناسمت.بالخره کشفش میکنم.ببینم مشکلی داری آبمو تو کست بریزم یا نه.بهش گفتم نه داخلم نریز.اونم گفت باشه پس میدم بخوری.دوس داری آب کیرمو بخوری؟ منم سری به نشان تایید تکون دادم و گفتم:خوردن آب کیر رو دوس دارم. اونم یه چند تا تلمبه زد تو کسم و گفت:کم سن تر از اونی هستی که جنده باشی ولی من دوس دارم جنده این سنی. من هر جنده ای رو دوس دارم. حرفاش منو حشری می کرد وهمزمان کسم رو می گایید و این قدر با حرفاش تحریکم کرد که بالاخره ارضا شدم و با ناله های زياد زيرش يه ارگاسم رسیدم.اونم یه چند تا تلمبه محکم دیگه توی کسم زد و بالاخره کیرشو از کسم بیرون کشید و اومد روی سینه ام نشست و منم دهنم رو براش باز کردم و اونم کیرشو یک ضرب تا ته حلقم فرو کرد ومنم یه خرده براش ساک زدم و اونم بالاخره آاااههه عميق کشید و همه آب کیر داغ و پرحجمش ته حلصم خالی شد و منم همشو قورت دادم.هر دو حسابی راضی بوديم و سرحال.کامران هم شمارشو توی یه کاغذ نوشت و کاغذ رو تا کرد و لای سوتینم گذاشت و گفت:بهم زنگ میزنی؟ سری به نشان تایید تکون دادم و گفتم:اوهوم. خیلی زود. دوباره... خیلی زود...ادامه دارد......
قسمت دوازدهملبام رو کامل به تصرف لباش درآورده بود همچنان تموم بدنم همچون همه جسم و روح و احساسم که تصاحب کرده بود.نمیدونم اعتراف کردن به اینکه عاشقش شده بودم زود بود یا نه. نمیدونم آیا میشد احساسی که با ناهید داشتم رو عشق نامید یا نه ولی باور داشتم که حال بدنم حال قلبم و روحم باهاش خوبه وبسیار ازاین بابت راضی و خوشحال بودم.ناهید با ولع لب و زبونم رو می خورد و منم توی این معاشقه باهاش همراه بودم.کاملا روم افتاده بود و سینه هامون به هم مالیده میشد.با یه دستش دو تا دستام رو بالاي سرم جمع کرده بود و وقتی مشغول خوردن لبام بود موهای بلوند خوش رنگش توی صورتم بود و این حس خوبی بهم می داد.قبل از ناهید هم سابقه روابط لز رو داشتم ولی هیچ وقت فکرش رو هم نمی کردم که بهترین ارگاسم های زندگیم در رابطه به زنی رقم بخوره که مثل من یه جورایی سن بالا وجذاب بود و توی همچین شرایطی بزرگترین افسوس زندگی من این بود که چرا زودتر از اینها با ناهید و البته گرایشات همجنس گرایانه اش آشنا نشده بودم.ولی بازم دیر نبود و میشد از این به بعد از بودن باهاش بهترین لذت های دنیا رو ببرم. با دست دیگرش لای کسم دست می کشید وچوچولمو رو می مالوند وتحریک می کرد.گاهی با یکی دو انگشتش توی کسم تلمبه میزد و با هر تلمبه ای که با انگشتاش توی کسم میزد عشق به جونم منتقل می کرد و یا حداقل اینکه من از تلمبه هاش عشق دریافت می کردم.می دونستم که اون چنین حسی به من نداره.می دونستم که ناهید ازم لذت می بره ولی این جوری عاشقونه دوستم نداره ولی من احساس می کردم که خیلی دوستش دارم و برای همین هم مدام بهش می گفتم.همون طور که با انگشتاش توی کسم تلمبه میزد و لبامو می خورد توی چشماش نگاه کردم و گفتم:عاشقتم ناهید.اونم یه لبخندی زد و گفت:دیوونه دوست داشتنی.-:نمیدونی چقدر خوشحالم که تو رو دارم عزیزم.نمیدونی چقدر خوشحالم که با تو هستم و این باتو بودن عالیه لعنتی.ناهید هم این بار نوک سینه ام رو به دهن گرفت و شروع به مکیدن کرد و همزمان با انگشتاش تو کسم تلمبه میزد.باید ممنون سحر می بودم که اون جور ناخواسته واتفاقی زمینه رابطه من و ناهید رو فراهم کرد. سحری که از اون روز به بعد دیگه خبري ازش ندارم ولی در این مدت 5 بار با ناهید لزهای عميق وجذاب داشتم وجالب این که نه تنها دلم برای سحر تنگ نشد بلکه حتی گاهي اوقات فراموشش هم می کردم.وقتی تو آغوش داغ ناهید بهترین حال دنیا رو پیدا می کردم دیگه چه نیازی به کس دیگه ای داشتم؟ صدای آاااههه و ناله هام فضای خونه رو پر کرده بود و ناهید هم سینه هام رو نوبتی می مکید و گاهي هم لب و زبونم رو می خورد.انگشتاش رو گاهي ملایم و آروم و گاهي هم تند وخشن و محکم توی کسم عقب وجلو می کرد و کسم حسابی داغ و نرم شده بود و ترشحاتش توی دست ناهید می ریخت.ناهید انگشتاشو از کسم بیرون آورد وتوی دهنش برد و با ولع و لذت شروع به لیسیدنش کرد.مشاهده این صحنه خیلی برام تحريک آمیز بود.ازاینکه ترشحات کسم رو با ولع می لیسید ومی مکید احساس عشق و علاقه بیشتری نسبت بهش پیدا کردم.این بار با صورت اومد لای پاهام و زبونش رو لای کسم کشید و شروع به لیسیدن کسم کرد.دوباره آاااههه وناله های من بلند شد.با لذت و ولع کسم رو می لیسید و چوچولم رو می مکید و با زبونش بازي مي داد ومنم غرق در لذت یکسره آاااههه می کشیدم و ناله می کردم و اون قدر ناهید این کارش رو ادامه داد تا بالاخره با آاااههه و ناله های زياد ارگاسم شدم. با بی حالی کنار هم ولو شديم و خیلی زود دوباره توی بغل هم رفتیم.لبش رو بوسیدم و گفتم:مرسی عشق من.مریی بهترین من.اونم لبامو بوسید و گفت:ممنونم عزیزم.-:من خیلی راجع به پیشنهادی که دادي فکر کردم ناهید جونم.من نمیتونم پیشنهادت رو قبول کنم.ناهید:چرا عزیزم؟-: من میدونم که آقا محسن مرد خیلی خوب و باشخصیتیه ولی من اصلا روم نمیشه با ایشون بخوابم.حتی تصورش هم.... حرفم رو قطع کرد و گفت:سختیش فقط بار اوله مرجان جون.کم کم برات عادي میشه برای محسن هم همین طور.-:خیلی برام عجیبه که هیچ مشکلی با این قضیه نداري.ناهید:خب ما یه زوج روشن فکریم و با علایق هم احترام میذاریم و با احترام غیر از خودمون با دیگران هم روابط دیگری برقرار می کنیم.با زوج های دیگه به صورت ضربدری وخلاصه که در کمال احترام و صداقت این اجازه رو به هم دادیم و این کمک بزرگی به زندگیمون کرده.سری تکون دادم و گفتم:نمیدونم چی بگم.علاوه بر اینکه روم نمیشه با شوهرت بخوابم یه علت دیگه هم براي مخالفتم هست.ناهید: و اون علت چیه عزیزم؟-:عشق و علاقه ای که به تو پیدا کردم.ناهید: من کاملا به احساس تو نسبت به خودم احترام میذارم باور کن منم بسیار از بودن با تو حال خوبی دارم وخیلی هم عزیزتر از قبل شدی برام ولی یه زن ته تهش بالاخره به کیر نیاز داره.درسته که ما روابط خیلی داغ وهیجان انگیزی با هم داشتيم وداریم ولی نمیتونی انکارکنی که بالاخره جای خالی کیر توی رابطه ما حس میشه.تو حتی اگر با زیباترین وداغ ترين زن دنیا هم که بخوابی و بهترین رابطه ها رو هم باهاش داشته باشی بالاخره یه روزي یه جایی به این نتیجه می رسی که به کیر نیاز داری.وقتی میدونی که به کیر نیاز داری پس چرا نری سراغش؟ تو میتونی بری با يه آدم عوضی بی شخصیت لاشی و زيرش بخوابی یا میتونی با يه مرد محترم وجنتلمن و آدم حسابی بخوابی.تو سالهاست محسن رو می شناسی ونمیدونی که مرد خوبیه.علاوه بر اون چون آشناست ودلسوز میدونی که هرگز قصد اذیت و آزارت رو نداره و رابطه ای هم که باهاش برقرار میکنی بر پایه احترام متقابل خواهد بود.علاوه بر این اصلا این فکر رو نکن که رابطه ات با محسن قراره روی رابطه ات با من هم تأثیر بذاره.چون ما در هرحال باز هم رابطه داریم و حتی بیشتر از قبل میتونیم با هم در ارتباط باشيم.تازه میتونیم سه نفره و به صورت گروهي هم سکس کنیم و اگر شرایط اوکی بود همه جوره شاید حتی شوهرت رو هم وارد بازي کنیم و ضربدریش کنیم.-:تو مشکلی نداري با شوهرم بخوابی؟ناهید:البته که نه. من آقا فریدون رو سالهاست که می شناسم ومیدونم مرد خوب و محترمیه و اگر شرایطش باشه بدم نمیاد باهاش بخوابم.راست می گفت فریدون خوب و محترم بود همه جوره ولی چیزی که ناهید ازش بی اطلاع بود این بود که فریدون بهم خیانت کرده بود و سر و گوشش می جنبید.-:نمیدونم باید چی بگم ناهید جون.فکر کنم توضیحاتت تا حد زیادی قانع کننده بود و به نظرم میتونم قبول کنم تا با آقا محسن بخوابم.یه لبخند رضایتی زد و گفت:واقعا؟ جون ناهید راست میگی؟ منم یه لبخند زدم و گفتم:اوهوم احتمالا فقط یه مسئله ای هستناهید:چه مسئله ای؟-:من میتونم با شوهرت محسن وارد رابطه بشم ولی الآن و در این موقعیت زمانی فعلی این کار برام مقدور نیست.نمیدونم چطوری بگم.یه جورایی فعلا اون قدر پر رو و بی حیا نشدم.شاید نیاز باشه که من توی سکس یه خرده وقیح تر و دریده تر از اینی که الان هستم بشم تا اون موقع روم بشه که با همسرت وارد رابطه بشم.ناهید:فکر کنم متوجه منظورت شدم.پس ميخوای که دریده بشی؟ سری به نشان تایید تکون دادم و گفتم:بله همین طوره.یه لبخندی زد و گفت:فکر کنم چاره این کار رو داشته باشم.با کنجکاوی نگاهش کردم و گفتم:راهش چیه؟ یه لبخندی زد و گفت:با يه مسافرت خارج از کشور دو نفره موافقی؟-:دو نفری يعني من و تو؟ناهید:بله فقط خودم و خودت.پایه ای بریم مثلا استانبول یا دوبی؟ سری تکون دادم و گفتم:البته که دوس دارم ولی چرا یهویی؟ قراره خبري بشه؟ناهید:اوهوم خبرای خوب.قراره بریم و هرکاری که دوس داریم انجام بدیم و کسی هم نباشه که مانعمون بشه.-:هر کاری؟ناهید:بله هر کاری.سکس با زنای مختلف و مردای جورواجور. کلی تنوع توی رابطه با آدمای مختلف. توی مملکت غریب هم هیچ کسی ما رو نمی شناسه.یه سفر به اوج تا بی نهایت و بدون محدودیت.این جوری اون دریدگی و وقاحتی که برای سکس لازم داری رو به دست میاری.فقط کافیه آقا فریدون رو راضی کني.-:خیلی میتونه هیجان انگیز باشه به خصوص وقتی قراره همسفرم تو باشی.نگران نباش راضیش میکنم.ادامه دارد......
قسمت سیزدهمولی قرارمون این نبود آقا فریدون.من قرار بود برای شما کارکنم نه اینکه بخوام به دوستتون هم بدم.فریدون:قرار قراره دختر.وقتی قبول کردي که برام کارکنی يعني هرچی که من بگم رو باید انجام بدي.چطور وقتی داشتی ناهید رو می گاییدی نگفتی من فقط با تو هستم نه دیگران؟ خب این محسن هم شوهر همون ناهیده دیگه.من قرارشد که برای تغییر جنسیتت حمایتت کنم و تو هم کاری که ازت میخوام رو انجام بدي.علاوه براین محسن صاحب این خونه است و وقتی قراره توی خونه اش گاییده بشی فکر میکنم این حق رو داره که اونم توی گاییدنت شریکم بشه.-:توی خونه خودت چی؟فریدون:همین الان که ما داریم با هم صحبت میکنیم مرجان و ناهید تو خونه ما مشغول عشق بازي هستن و ما نمی تونیم الان اونجا باشيم.-:چرا نمیتونیم بهشون ملحق بشیم؟ اصلا چرا نمیذارین که دیگه با ناهید یا مرجان باشم؟ این بار محسن جلوتر اومد وگفت:برای اینکه تو نقشت رو خیلی خوب بازي کردي و بازیمون تقریبا جواب داده و مرجان طعمه رو گرفته وداره به دام میفته.دیگه در خصوص مرجان و ناهید نیازی بهت نیست البته فعلا.در این مدت تو میتونی رضایت خاطر من و فریدون رو جلب کني.سری به نشان فهمیدن تکون دادم و گفتم:اوکی.گویا دیگه چاره ای نیست. من آمادم.هنوز جمله ام به پایان نرسیده بود که محسن اومد جلوم و لبش رو روی لبم گذاشت.مشغول گرفتن بوسه از هم شديم و لب و زبون هم رو می خوردیم وفریدون هم اومده بود پشتم و بدنم رو می مالوند.دوتایی خیلی زود منو لخت کردن.طی این مدت چند باری با فریدون رابطه داشتم ولی اولین بار بود که قرار بود دابل رو تجربه کنم.یه استرس خاصي همراه با هیجان داشتم.محسن لب و زبونم رو می خورد وفریدون هم کس و کونم رو می مالوند. خیلی زود منو روی تخت خوابوند و خودشون هم دو طرفم خوابیدن.وسط دو تا مرد سن بالا ولی تر و تمیز وحرفه ای قرار داشتم و این حس خوبی بهم می داد.این بار لب و زبونم رو. دراختيار فریدون گذاشتم و با اون مشغول معاشقه شدم و در این مدت محسن هم به سراغ سینه کوچیکم رفت و اونو به دهن گرفت و شروع به مکیدن کرد. اوووم اوووم ریز می کردم و بهشون اجازه می دادم تا از بدنم استفاده کنن و لذت ببرن.نوبتی لب و زبونم رو به تصرف لباشون در میاوردن و زمانی که با هر کدوم مشغول معاشقه بودم اون یکی سینه هام رو می مالوند و می مکید.حسابی داغ شده بودم وحال عجیبی داشتم. کم کم دستاشون به سمت پائین تنه ام پیشروی می کرد و لای پاهام بازي مي کرد.نوبتی با کسم و چوچولم ور می رفتن و اونو بازي مي دادن.یه چند دقیقه بعد همون طور که منو روی تخت خوابونده بودن محسن اومد و روی سینه ام نشست و ازم خواست تا دهنم رو باز کنم. دهنمو براش باز کردم و اونم کیر کلفتشو یه ضرب تا ته توی حلقم فرو کرد.داشت عوقم می گرفت ولی با بدبختی جلوی خودم رو گرفتم.فریدون هم رفت لای پاهام و سرشو فرو کرد لای پام و زبونم را لای سطح کسم کشید و شروع به لیسیدن کرد.دهنم با کیر محسن پر شده بود وحتی نتونستم آاااههه بکشم و یه صدای اوووم ریزی ازم خارج شد.همزمان با اینکه محسن توی حلقم محکم تلمبه میزد و دهنم رو می گایید فریدون هم کسم رو می لیسید و چوچولم رو می مکید.احساس خیلی خوبی داشتم و بدنم داغ شده بود حسابی. یه چند دقیقه بعد هر دو هماهنگ با هم جاهاشو رو عوض کردن.فریدون اومد روی سینه ام نشست و کیرشو تا ته حلقم فرو کرد ومحسن هم رفت لای پام ولی نه برای لیسیدن بلکه برای گاییدن کسم.کیرشو با کسم تنظیم کرد وآروم آروم با يه فشار سر کیرشو وارد کسم کرد.یه آااخخخ ریزی گفتم که همون لحظه فریدون کیرشو عميق کوبید ته حلقم ودیگه اجازه نداد صدایی ازم خارج بشه و همزمان محسن یه فشار دیگه داد و این بار کیرش تا دسته تو عمق وجودم نشست و کسم رو شکافت.درد داشتم ولی حتی نمی تونستم جیغ بکشم و تنها با دستام به ملافه های روی تخت چنگ میزدم.محسن به آرامی تلمبه هاش رو توی کسم شروع کرد و از اون طرف فریدون هم با قدرت کیرشو ته حلقم می کوبید.از دو طرف داشتم گاییده می شدم واین برای من خیلی عجیب بود.کم کم از درد کسم کم میشد و محسن با قدرت و سرعت بیشتری توی کسم تلمبه میزد.کسم خيس بود و نرم و حالا دیگه به راحتی داشت از کیر محسن پذیرایی می کرد.اونم پاهامو کامل از هم باز کرده و بالا داده بود و کس داغم رو مرتب با حرکات رفت و برگشتی کیرش مورد گایش قرار می داد.داشتم از کس دادن بهش لذت می. بردم.کیرشو با تموم وجودم توی کسم پذیرفته بودم.جثه ریزه میزه و نحیفم زیر اندام درشت دو مرد قوی هیکل و سن بالا تقریبا گم شده بود و فقط صدای شالاپ و شلوپ گاییده شدنم نشون می داد که یکی داره اون زیر گاییده میشه.بعد از گذشت چند دقیقه پوزیشن عوض شد و این بار فریدون روی تخت دراز کشید ولی تکیه اش رو به دیوار داد وازمن خواست تا روی کیرش بشینم.در حالی که پشتم رو بهش کرده بودم با کس روی کیرش فرود اومدم و کیرش به راحتی تا عمق وجودم ورود کرد.فقط آاااههه کشیدم وازلذت چشمام بسته شد ولی خیلی زود با سیلی که خوردم چشمام رو باز کردم و محسن رو. دیدم که کیر به دست بالاي سرم حاضر بود.نیازی به توضیحات بیشتر نبود وبی هیچ حرفی خودم دهنم رو باز کردم و اونم کیرشو یک ضرب تا ته حلقم فرو کرد.دیگه.بهم امون نداد و با ولع و قدرت شروع به گاییدن دهنم کرد.نسبت به فریدون به مراتب عميق تر و خشن تر دهنم رو می گایید واین کارو برام سخت تر می کرد ولی من کسی نبودم که بخوام کم بیارم.همزمان روی کیر فریدون بالا وپایین می کردم و هر بار کیرش تا عمق وجودم می. رفت و. بر می گشت.بر اثر این گایش سینه هام به این طرف واون طرف به رقص در میومدن و گردش می کردن.گاهی هم فریدون از همون زیر همزمان با گاییدن کسم سینه هام رو هم محکم می مالوند.غرق در لذت بودم و کس و دهنم همزمان با کیر پر شده بود و درحال گاییده شدن بود.محسن سرمو با دستاش گرفته بود و محکم با کیرش ته حلقم می کوبید.نمی دونم چرا احساس می کردم که اون با کیرش ته حلقم به دنبال چیزی می گرده.تلمبه های محکم و بی امانی که ته حلقم وارد می کرد برام اگرچه خوشایند ولی عجیب بود.هرگز فکرش رو نمی کردم بخوام با مردي سکس کنم ولی حالا در حال دابل سکس با دو مرد سن بالا بودم و درعین ناباوری داشتم می دیدم که این کار برام بذت بخشه و من دوست دارم که مدام چنین روابطی رو تکرار کنم.اعتراف به چنین چیزی برام سخت بود ولی واقعیت داشت.محسن هم همون طوری که دهنم رو محکم می گایید رو به فریدون که زیرم خوابیده بود گفت:این جنده عجب چیزیه فریدون.فکر کنم برای گفتنش یه خرده زود باشه ولی من احساس می کنم که ما با يه استعداد ناب طرف هستیم.فریدون هم همون طوری که از اون زیر توی کسم تلمبه میزد گفت:چه استعدادی؟ مگه چیکار میکنه؟محسن:کارش با لب و دهن وزیونش فوق العاده است.به نظرم. اون یه استعداد فوق العاده در زمینه ساک و کیر خوری داره.سپس همون طور که توی حلقم تلمبه میزد گفت:درسته جنده؟ از تعاریفش خیلی ذوق کردم و از اونجایی که دهنم با کیرپر شده بود و نمی تونستم جوابی بدم با تکان دادن سرم حرفش رو تایید کردم.اونم یه لبخندی زد و گفت:کس و کون دادن رو هر ننه قمری میتونه انجام بده ولی کاری که تو با دهن و حلق و زبونت انجام میدی رو هر کسی از عهده اش بر نمیاد.تو جات این جا نیست دختر.همچین جنده ای که هم کم سن باشه و ظریف و هم در زمینه ساک خشن و توحلقی این قدر ستاره باشه جاش توی صنعت فیلم سازی پورنه.این تعریفا منو حسابی داغ کرده بود و ظاهرا فریدون رو هم حسابی حشری تر کرده بود.کس داغ و. نرمم کیر همچون سنگ فریدون رو به آتش کشید و همون لحظه بود که منو از. روی کیرش بلند کرد و اومد کنار محسن ایستاد.محسن که فهمید رفیقش ارضا شده کیرشو از دهنم بیرون کشید و فریدون کیرشو یه ضرب ته حلقم فرو کرد و با آاااههه و ناله زياد همه آبشو توی حلقم حالی کرد و منم همشو قورت دادم.فریدون بی حال یه گوشه ولو شد و این بار محسن ازم خواست تا روی تخت به پشت دراز بکشم و سرم از لبه تخت آویزون باشه.منم طبق خواسته اش عمل کردم و اونم اومد و برعکس به صورت 69 روم دراز کشید.دهنمو باز کردم و باز کیر جذابش که دیگه تبدیل به آشنای حلق ودهنم شده بود وارد فضای دهنم شد و طولی نکشید که زبونش لای کسم به حرکت دراومدبا سرعت ومهارت زیادی به جون کسم افتاد وچنان از کسم و چوچولم می لیسید که انگاری اگر یه لحظه غفلت می کرد برای همیشه اون کس رو از دست می داد.اون قدری غرق لیسیدن کسم شد که گاییدن دهنم رو فراموش کرده بود.با لذت و ولع کسم رو می لیسید وچوچولمو می مکید واین قدر این حرکت تکرار شد که بالاخره به اوج رسیدم وبا جییغ وناله زياد به ارگاسم رسیدم. ارگاسمی که بهترین ارضا زندگیم شده بود.محسن وقتی منو به ارگاسم رسوند به سراغ دهنم رفت و تلمبه های محکمش دوباره شروع شد.انگار می خواست منو به ارگاسم برسونه تا بعدش بتونه با خیال راحت دهنم رو بگاد.سرمو با دستاش گرفته بود و محکم ته حلقم تلمبه میزد.بزاق زیادی از دهنم جاری بود و همش روی سر و صورتم می ریخت و حسابی صورتم رو خيس کرده بود و اونم حین گاییدن دهنم بزاقی که روی صورتم بود را با دستش کامل روی صورتم پخش می کرد و می مالید و گاهی هم آروم به صورتم سیلی میزد.کاملا زيرش تسليم بودم و اختیاری نداشتم.از همه چیز راضی بودم از گاییده شدنم به وسیله دو مرد از اینکه از نظر محسن یه ساکر حرفه ای خطاب می شدم.شاید خیلی برای این اعتراف زود بود ولی یه وقتایی یه جاهایی احساس می کردم که جندگی رو بیشتر دوست دارم و دیگه دلم نمیخواد که تغییر جنسیتی انجام بدم.محسن اون قدر محکم توی حلقم تلمبه زد تا بالاخره در آستانه ارضا شدن قرار گرفت وکیر کلفتش رو همون جا ته حلقم نگه داشت و آب داغ وپرحجمش ته حلقم خالی شد و منم تموم آبشو قورت دادم.اونم با بی حالی کنارم ولو شد ومنی که وسط دو تا مرد سن بالا دراز کشیده بودم شاید توی اون جمع از همه راضی تر بودم.ادامه دارد......