سکس با زن و خواهر زن
سوفی اغلب پیش ما میخوابید ولی از وقتی که لیلا پیش ماست سوفی نیز کنار او تو اتاق خوابش میخوابه. خب این فرصتیه که من نیز پیش لادن بخوابم زیرا سوفی همیشه بین ما بود و امکان اینکه من کنار لادن باشم و شورتشو پایین بکشمو کیرمو لای پاش بذارم بسیار کم پیش میآمد ولی حالا من بودم و او، لادن عادت داشت که تو خونه با شورت میگشت و این دیگه یه امر عادی بود منم از وقتی که لیلا آمده بود دیگه شلوارک می پوشیدم با لیلا مشکلی نداشتم ولی جلوی سوفی که خیلی دختر باهوشی است اگر با شورت بودم حتماٌ بهم گیر میداد که بابا جلوی لیلا ( خاله هم نمی گفت) با شورت بده. ولی وقتی میخواستم بخوابم حالا که سوفی پیشمون نبود شلوارکمو در میآوردم و چون زیرش شورت نمی پوشیدم چیزی تنم نبود البته لادن همیشه غر می زد که اگه یه وقت سوفی بیاد خیلی بد می شه اما خب من خیلی دوست داشتم پیش لادن لخت بخوابم شاید او هم هوس کنه باهم سکس داشته باشیم. اونشب میدونستم تازه از پریودی در اومده و احتمال داره که هوس کنه پس زیر پتو بهش نزدیک شدم شورتشو پایین کشیدم و کیرمو لای پاش گذاشتم هیچ واکنشی نشون نداد انگار هیچ اتفاقی نیافتاده. با آب دهنم کیرمو کمی خیس کردم دست بردم تو پاش و بیشتر به خودم چسبوندمش و کیرمو لای پاش جلو و عقب کردم باز هیچ حسی نشون نداد. بلند شدم و در حالی که به روی خوابیده بود کیرم باز لای پاش کردم و خوابیدم روش و با شدت بیشتری جلو و عقب کردم تازه به تجربه دیده بودم که اگر یه وقتی به من روی خوش نشان میدهد وقتیه که از پشت تحریکش کنم تازه برمیگرده و از جلو میخواد. کمی خودش بیشتر روی تخت ولو کرد نور امیدی به دلم افتاد شاید هوس کرده امشب باهام باشه پس با قوت بیشتری توی لای پاش فرو کردم. کیرم داشت راست می شد و خودشو تو کون لادن نشون میداد نه اینکه تو کونش کرده باشم ولی از عقب به روش خوابیده بودم چون همانطور که گفتم اینطوری زودتر حشری میشد. با تکونهای من صدای جیرجیر جک تخت هم بلند شد دستمو از پشت به سمت سینههای لادن بردم خیلی وقت بود که دیگه سوتین نمیبست حتی وقتی بیرون می رفتیم. همینطور که دستمو به سینهاش رسوندم با دستش جلوی دستمو گرفت و نذاشت دستی به سینههایش بکشم. باز تلاش کردم ولی خودشو تکون داد یه جوری که بهم فهماند بسه دیگه از رویم پاشو. همون لحظه در اتاق خوابمان باز شد از ترس سوفی خودمو عقب کشیدم و اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که شلوارکمو بپوشم ولی به جای سوفی، لیلا بود که وارد اتاق شد. لادن: چیه لیلا؟ چیزی شده؟ لیلا بعد از سکس منو خودش و لادن و علی، توی خونه راحتتر لباس می پوشید با یه تاپبندی ولی با شورت وارد اتاق شد . لیلا: داشتین باهم سکس میکردین؟ لادن: نه بابا این خودشو بهم چسبونده بود، داشت ورجه ورجه میکرد. لیلا: چه جوری؟ لادن: لیلا با شورتی؟! لیلا: نمیگین یه زن مطلقه تو اتاق دیگه خوابیده. لادن: ببخشین واسه مستمربگیری بابا از شوهرت جدا شدی. لیلا: کامبیز چه جوری بهش چسبیده بودی؟ لادن: حالت خوبه لیلا؟ زدی بالا. لیلا تاپشو در آورد و با شورت اومد روی تخت روتختی رو کنار زد و به من که لخت و عور دراز کشیدم بودم نگاهی انداخت. لیلا: تو که بیداری این چرا خوابه؟ پس نشست روی پامو دستشو به کیرم زد و بهش ور رفت تا کیرم بلند شه. لادن از رو تخت بلند شد و گفت: من میرم پیش سوفی این( کامبیز) مال خودت باشه همیشه حشریه. لیلا: ای جووون کامبیز امشب کیر می خوام. لادن: خجالت بکش. کامبیز: لادن کجا می ری پاشو لیلا، پاشو. لادن: حالتو بکن ( کسشو نشون میده) این سوراخ با اون سوراخ فرقی نداره هر دوش مال یه بابا و ننه بوده. لادن از اتاق بیرون میره و لیلا بیتفاوت به حرفهای لادن به رویم دراز میکشه و گردنمو میبوسه حس خوبی بهم دست میده منم گردن لادنو بوسیده بودم ولی لادن هیچ وقت گردنمو نبوسیده بود حالا چه کار کنم با لیلا همراه بشم یا پاشم برم سراغه لادن. من لادنو دوست دارم ولی لادن هیچ وقت بهم بهایی نداد گرچه قدیم بهم میگفت: کامی جونم دوست دارم اما انگار همش دروغ بود فقط دنبال یه شوهر میگشت یا یکی قانونی پرده شو بزنه راحت بشه. لیلا از روی شورت کُسشو به کیرم میمالید. دلمو به دریا زدم و نقد را به نسیه ترجیح دادم. دست به کمر لخت لیلا کشیدم تا حالا کمری به این خوش فرمی دست نزده بودم یه ذره هم چربی نداشت و نرم و لطیف بود غلتی زدم و لیلا را به زیر کشیده و دست به سینههایش بردم و تو دستم فشارشون دادم کمی که با سینههایش بازی کردم نوک زبونم را به نوک سینهاش زدم، صدای نفس زدنهایش را توی گوشم بلند می شنیدم. مثل یه کودک که از نوک پستان مادرش شیر مینوشد نوک سینهاش را به دهان گرفتم و می کیدم، نالهاش فضای اتاق را پر کرد. لیلا: آه آه آه بخور برام بخور. بخور، بخور برام. کامی جونم سینمو بخور، نوکشو بخور. من بی اختیار کمی ناراحت شدم و گفتم: به جزء لادن هیچ کسی حق نداره منو کامی صدا بزنه. لیلا مکثی کرد و چند لحظه بعد گفت: خب شوهر خواهرم بگو چی صدات کنم؟ کامبیز: همون کامبیز خوبه کامی نه. لیلا: کامبیز... کامبیز. کامبیز: جانم. لیلا: منو بکن. خیلی بکن. انگار مجوز گرفته باشم خودمو جمع و جور کردم و خواستم شورتش پایین بکشم که جلومو گرفت. لیلا: هنوز خیلی زوده فعلاً سینمو بخور، لبمو بخور، نافمو بخور. دو تا سینههایش را تو دستم گرفتم و فشاری دادمو مثل یه گرگ که به گله می زنه به سینههایش هجوم بردم. یه سینه رو که میخوردم هنوز سیر نشده به اون یکی سینه رو می کردم. از این سینه به اون سینه. لیلا: آی آییییی آی چه قدر خیس شدم همه رو دهنی کردی . با اینکه نمیخواستم ببوسمش ولی خودش لبشو به لبم گذاشتو دیگه تردید فایده نداشت باید لب به لب می شدیم. خیلی مزه داد سالها بود کسی اینطور منو با حس نبوسیده بود. شروع کردیم به لب خوردن هم. زبونمو تو دهنش کردم و بدون هیچ مکثی زبونشو به زبونم مالید و گاهی هم زبونمو میک می زد. واقعاً خواهر زن نون زیر کبابه. دست توی موهای تازه بلوند کردهاش کردم و از میان موهای پرپشتش سرش را گرفتم و تو خودم فشارش دادم. تکانی خورد و غلتی زد و به رویم آمد. لیلا: هیس هیس آرام آرام باش. آروم شدم او نیز به آرامی بوسههایی بر صورتم گردنم و نوک سینهام زد و با زبونش نوک سینههایم را خیس کرد. سینهام را میک زد کمی خجالت کشیدم شاید به این خاطر که فکر می کردم مردها سینه زن را میک می زنند اما حسش خوب بود. آرام و آهسته بر تنم بوسه میزد سپس کیرم را به دست گرفت و باهاش بازی کرد بعد به دهان گرفت و آرام ساک زد خیلی خونسرد و ملایم. کیرم به سرعت راست شد. تخمهایم را نیز تو دهانش کرد. احساس کردم اگه تکون نخورم الانه که آبم بیاد و ضد حالی بزنم. این بار من یه غلتی زدم و به رویش آمدم. صورت و موهایش را نوازش کردم با اینکار بیشتر میخواستم از هیجانم کم کنم، نکنه یهویی آبم بیاد. دوباره سینههایش را زبون زدم. توی اتاق نیمه تاریک می دیدم که چشمانش را از سر لذت و شهوت میبندد و باز می کند. دست به شورتش بردم و آرام شورتش را پایین کشیدم. دستمو به کُسش که بردم وای چه قدر نرم و تازه بود. کامبیز: تو هم مثل لادن ایپولاسیون می کنی؟ لیلا: همه موهای زایدشونو ایپولاسیون می کنن. کامبیز: خب بعضی ها با تیغ می زنن. لیلا: اون مال خیلی وقت پیشا بود. الان دیگه زنو کُسش، زن بد کُس دیگه زن نمیشه. حالا از کُسم خوشت اومد. کامبیز: خیلی محشره، اجازه میدی بخورمش. لیلا: دیگه سفره پهن شده نخوری کفره نعمته. سرمو که لای پاش کردم و اولین زبونمو که به کُسش زدم لیلا بی اختیار شایدم با اختیار نالهاش بلند شد. لیلا: آیییی آی آی وای وای بخور بخور کُسمو بخورش آیییی کامبیز میخوام کیر میخوام. لادن: پاشو کامبیز. صدای لادنو که شنیدم با تعجب برگشتم. نگاهی به خودمان کردم لیلا لخت افتاده رو تخت و لنگهایش از دو طرف باز و سرم به کُسش گرم. حس اینو داشتم که لادن منو وقت خیانت گیر انداخته. لیلا: لادن بی خیال دیگه، داره خوب میخوره. لادن تاپ و شورتش را درمیآورد. لخت جلوی تخت ایستاد. لادن: لیلا پاشو برو بیرون. لیلا: یعنی چی پاشم بی خیال دیگه کامبیز سرد شدم زود باش. لیلا کُسش را می مالد. لادن با تحکم بیشتر: مگه حالیت نمیشه می گم پاشو یاالله پاشو برو بیرون. لیلا گلافه و عصبی بلند می شه و از روی تخت پایین میآید و سرش را به سمت گوش لادن می برد. لیلا: میگم با علی هستیا. لادن: گمشو دیگه اَه. گوشم تیز شد یعنی با علیه ولی اون که از علی خوشش نمیآد یعنی چی؟ لادن روی تخت دراز کشید. لادن: بیا بخواب روم خیلی هوس کردم یه تنی روم باشه. فقط به سینههام خیلی ور نرو اصلاً دست نزن هنوز بابت پریودم درد می کنه بیا کُسمو بخور. سرمو تو کُسش کردم شروع کردم به لیسیدن. کمی که لیسدم پاشدم تا 69 بشیم خیلی از این وضعیت خوشش نمیآد ولی اون لحظه نمی تونست حرفی بزنه. لادن رو کشیدم رو خودم و لنگاشو وا کردم و کُسشو کردم تو دهنم و اونم از اون طرف کیرم کرد تو دهنش همیشه فقط سرشو به دهنش می گرفت ولی اینبار تا اونجا که حلقش جا داشت تو حلقش کرد. سرشو بالا و پایین می کرد و دلمو به آشوب می کشید. کامبیز: عزیزم پاشو مدل داگی بشو. لادن: گیر نده بکن دیگه. کامبیز: خواهش می کنم. لادن حالت داگی به خودش گرفت و من کمرشو پایینتر دادم کمی آب دهنمو به سرکیرم زدمو کیرمو به سوراخش کسش هماهنگ کردم و آرام به داخلش فرو دادم. لادن: آهه کیرتو برم، آه آه زود نیاییا، فقط بکن. لیلا: این مدلی خیلی کیف میده؟ کامبیز: برو بیرون. لیلا: یه ذره شرف داشته باشین حداقل بذارین ببینم. لادن: حداقل اون در و ببند صدا بیرون نره بچه بیدار شه. لیلا لخت اومد جلوی ما ایستاد و با حسرت به کُسش ور میرفت. من کاملاً روی لادن سوار بودم و با حدت و شدت تو کُسش تلمبه میزدم و لادن چنگ به رو تختی می کشید. منم یواش یواش به نفس نفس افتاده بودم به لیلا گفتم: لیلا اون مسواکی که روی دراور هست رو بده. لادن: واسه چی؟ کامبیز: کاریت نباشه حال می کنی. من کیرم کشیدم بیرونو سوراخ کون لادن رو زبون زدم. لیلا: ای جوووووون لادن خوش به حالت. سر مسواکو تو دهن لیلا کردم سپس با انگشت سوراخ کون لادنو مالیدم و مسواک رو آرام تو کونش کردم و همزمان کیرم هم تو کُسش . صدای ناله لادن بلندتر شد. لیلا: الهی زیر کیر اونی که دوسش داری بری. لادن: الهی. لیلا: الهی هر مردی که می بینتت کیرش واست راست بشه. لادن: الهی. تو دلم یه غمی افتاد دلم میخواست همون جا بکشم بیرون و بگم پدر سگ اون کیه که دوسش داری ولی میدونستم بیتفاوت می گه چه بی جنبهای همینطوری گفتیم. لیلا روی صندلی جلوی لادن کنار تخت نشست و پاهایش را از دو طرف باز کرد و کسشو مالید تا ارضاء شه. من مسواکو از کون لادن بیرون کشیدم. کونش را از دو طرف باز کردم سعی کردم آب دهانم را وسط سوراخ کونش بیندازم. لیلا مسواک را برداشت و به کسش مالید. لیلا: دیگه این مسواک به درد مسواک زدن نمیخوره. لادن: واسۀ ابروهامه می کشم تا ابروم تقویت بشه. لیلا: آهان. و سر مسواک رو تو کسش کرد. لیلا: به یاد کیر کامبیز. لادن رو خوابوندم و از بغل کیرمو تو کُسش کردم هنوز دو سه تلمبهای بیشتر نزده بودم که دیدم لادن دستشو به کُسش برد و لرزید. کیرمو بیرون کشیدم و لادن رو به پشت خوابوندم و آبم را به روی شکمش ریختم. صدای ناله لیلا نشون میداد که او نیز ارضاء شده.
لاله 1
صبح بعد از سکس ناخواسته باز کامبیز خواست مثل معمول خودشو لوس کنه، صورتمو بوسید و گفت: نازنین من پاشو صبحانهات را آماده کردهام. لادن: وای سوفی دیرش شد. کامبیز: خیالت راحت خانم جان سوفی رو سوار سرویسش کردم پاشو قشنگم گفته بودی امروز میخوای زودتر بری. لادن: خب بسه دیگه پاشودم، یه بند گیر میده. وقتی از اتاق بیرون اومدم دیدم لیلا با همون شورت و تاپ دیشب توی آشپزخونه وسایل صبحانه رو روی میز می چینه.لادن: چه خودمونی شدی. لیلا: سلام. لادن: علیک سلام می گم چه خودمونی شدی. لیلا: دیگه منم الان زنه این خونهام. لادن: خدا روشکر که تو اسلام ازدواج دو خواهر با یه مرد حرومه. لیلا: مهم اینه که هر دو باهاش میخوابیم. لادن: جلوی سوفی هم با شورت بودی؟. لیلا: نه بابا دیونه حواسم هست. به هر حال شما خانم اول خونهای. لادن: خفه شو. ببین لیلا واسه من اصلاً مهم نیس که با کامبیز بخوابی میدونی من هیچ حسی بهش ندارم ولی وقتی من هستم لطفاً رعایت کن. لیلا: خب شبا چه کار کنم؟ لادن: جق بزن دستت که نشکسته. لیلا: خیلی بیشعوری از همون بچگیم تو خودخواهی بودی. لادن: کثافت تو خونه من روی تخت من با شوهر من میخواهی بخوابی بعد من خودخواهم. لیلا: تاحالا که شوهرت نبود به من که رسید شد شوهرت. لادن: کامبیز کامبیز بیا اینجا. کامبیز: چیه چی شده. لادن: کامبیز قربون دستت بیا این لیلا بکن دست از سر من برداره. لیلا: لادن خیلی بیشعوری. لیلا از دستم عصبانی شد و رفت تو اتاقش یعنی الان اونو سوفی توی یه اتاقن. کامبیز از پشت بغلم کرد و گفت: چیکارش داری عزیزم. لادن: باز تو خودتو لوس کردی. چای منو بریز دیرم شد. امروز کلی کار دارم. یاد هلن افتادم که باید امروز واسه یه کار تبلیغاتی ببینمش یعنی امروز ممکنه بازم باهم سکس داشته باشیم. سرکار که رسیدم سریع بچهها رو صدا کردم و بهشون کارهای امروز رو یادآوری کردمو تأکید کردم که باید سفارش روابط عمومی اداره برق که یک جشن صرفه جویی در برق گرفته بود یه تیزر هم برای صدا و سیما میخواست ارائه بده رو آماده می کردیم. البته واسه تیزر، اتودهایی زده بودیم امروز باید به مدیر روابط عمومی نشان میدادم. سرم که خلوت شد سریع یه زنگ به علی زدم که چند وقتی بود ازش خبری نداشتم و اون بی معرفت هم بهم زنگ نزده بود. لادن: سلام صبحت به خیر. خوبی علی جون. علی: سلام تو چطوری لادن. لادن: لادن خالی یه وقتی مریض نشی احساسات به خرج بدی؟. علی: تو که میدونی تو قلب من جا داری. لادن: آره خب از احوال پرسیهایت معلومه. علی: به خدا گرفتارم وگرنه همش به فکرتم. لادن: منم دیشب همش به فکرت بودم. علی: خوبه که شبا به فکرمی. لادن: این کامبیز خل مشنگ دیشب چیزش دراز شده بود همش میخواست بهم بچسبه منم بی حس انگار سنگم اصلاً محلش نذاشتم ولی از بس کامبیز تقلا کرد لیلا مثل برج زهرمار اومد تو اتاق. علی متعجب: نه تو اتاق خب بعد چی شد. لادن: هیچی دیگه پاشودم رفتم تو اتاق سوفی، این دوتا رو با هم تنها گذاشتم یه نیم ساعتی بهم ور رفتن تا کارشون تموم شد. رفتم به لیلا گفتم برو سرجات بخواب می ترسم اینجا بخوابی سوفی متوجه بشه. علی: وقتی اینا باهم سکس می کردن تو چه حسی داشتی. لادن: هیچی البته امروز صبح به لیلا گفتم سکستو بذار وقتی من نیستم. تو هم که منو تحویل نمی گیری. اینجوری پیش بره باید برگردم سراغ کامبیز به هر حال لنگ کفش تو بیابون غنیمته. علی: خب قرار بذار همدیگرو ببینیم باور کن منم دلم تنگت شده. لادن: میدونی الان نزدیکه دو ماهه که سراغی از من نگرفتی. علی: من شرمندهام حق باتوه البته اینم بگم که توی تلگرامو واتس آپ برات پیغام گذاشتمو جویای احوالت بودم. لادن: خیلی ممنون زحمت کشیدین اینم نمی کردی چیکار می کردی. علی: میدونی که میخوامت همین هفته جبران می کنم ملوسم تو عصبانی نباش چشم. تلفنو تا قطع کردم دیدم سرو کله لاله بی خبر و ناغافل پیداش شد. لادن: تو اینجا چه کار می کنی؟ لاله: کارت دارم. و در را پشت سرش بست. لادن: چیزی شده نگران به نظر می رسی البته تو همیشه از یه چیزی توی یه جایی نگرانی. لاله: نگرانم و حق دارم نگران باشم میخوام برام کاری انجام بدی تو رو به روح مادرمون خواهشمو رد نکن. لادن: چی شده نگرانم کردی حرف بزن. لاله: یادته خونه ما سکس داشتیم تو و کامبیز منو علی بعد علی که همیشه زود ارضاء میشه رفت دستشویی. کامبیز توی این حین که داشت با تو سکس می کرد به منم اشاره کرد جلو بیام منم یه دقیقه کمتر واسش ساک زدم. لادن: خب اول بوسیدی بعد کردی تو دهنت ساک زدی. خب مگه چی شده؟ لاله: علی از اون فیلم گرفته. گفته اگر به حرفم گوش ندی این فیلمو به تینا و بقیه نشون میدم. لادن: اینکار رو نمی کنه تو اون فیلم منم هستم.لاله: چند روز بعد اون روز کامبیز رو آورد خونه منو به زور یعنی با کتک ودعوا تا اونجا که لباسامو پاره کنه، انداخت زیر دست کامبیز. لادن با تعجب: وا واقعاً؟! کامبیز چه کار کرد؟ لاله: هیچی،علی به زور دستامو گرفته بود و کامبیزم با خیال راحت اومد خوابید رومو کرد تو فلانم. اول پیش خودم گفتم اینا میخوان منم راضی بشم باز ضربدری حال کنیم خیلی جا نخوردمو راستش زیر کامبیز خیلی مقاومت نکردم ولی خواهر چشمت روز بد نبینه علی چند روز بعد یه مرد رو که می گفت از همکاراس که بعداً فهمیدم از همکارا هم نبوده با خودش اورد و اینبار من دست و پا می زدم داد می زدم جوری که خانم همسایه اومد دم خونمون علی با بیشرمی گفت یه خاری بدجوری تو پای لاله رفته دارم درش میآرم، اونم رفت حالا اگه هم میاومد منو اون وضعی میدید که شوهرم واسم بکن آورده از خجالت می مردم. از اینا فیلم گرفته حالا منو مجبور می کنه زیر بقیه هم بخوابم. لادن: دروغ می گی علی محاله از این کارها بکنه. لاله: من از رابطه تو علی خبر دارم. لادن: چی منو علی من اصلاً ازش خوشم نمی آد. لاله: کامبیز امروز به من زنگ زد و ماجرای دیشب و بقیه موارد و اینکه دیشب لیلا به تو چی گفته رو بهم گفت.لادن: ای کامبیز الهی بری زیر خاک تو چه قدر دهن لقی. ببین لاله من هیچ رابطهای با علی ندارم تو با کامبیز یه بار سکس کردی منم با علی. لیلا هم اینو فهمید و... لاله: من واسه این چیزا نیامدم من اومدم بهت بگم تو با علی رابطه داشته باش. لادن با لبخند: یعنی چی؟ لاله: او از من فیلم گرفته نه با کامبیز و اون مرده بلکه با مردهای دیگرهم منو مجبور کرد بخوابم همین آخریش با چهارتا بودم. لادن: وا با چهارتا. علی چیکار می کرد؟ لاله: علی هم با بقیه بود. علی همه فیلمها رو توی یه هارد میریزه و توی گاوصندوق خونه می ذاره که رمزشو خودش میدونه باهاش رابطه برقرار کن هاردو ازش بگیر یا رمزو ازش درآر. تو رو خدا از دستش نجاتم بده. دیگه نمی تونم به خدا همین جمعهای با چهار تا مرد منو خوابوند. لادن: بازم باورم نمیشه. لاله: منم هنوز گیجم علی اینطوری نبود از وقتی رفتیم این مشاوره و اون کارها رو کردیم طرف دیگه علی رو شد البته می دونی که یه زمین بیست سال پیش من از تعاونی گرفتم حق همکارمم گرفتم یه شش ماهیه که نتونستند درستش کنند زمینو قسمت قسمت کردن اونو بهمون دادند سهم من الان شده یه زمین 500 متری تو ولنجک علی اصل قضیهاش اینه که اونو از دستم دربیاره، می دونی چه پولی میشه؟ تو رو خدا هاردو ازش بگیر میخوام ازش طلاق بگیرم بدبخت شدم.
علی: سلام گلم به به چه ناز شدی. لادن: ناز بودم. علی: نازتر شدی. چه خبرا؟ لادن: به قول کامبیز همون خبرهای همیشگی، کار و دوندگی. تو چه می کنی؟ هیچ خبری از ما نمی گیری؟حالتو کردی و رفتی دیگه. علی: حال بکش بیرون دیگه. ناهار چی میخوری؟لادن: دلم نمیآید خرج رو دستت بذارم یه لوبیا پلو با گوشت خوبه. علی: انتخاب خوبیه منم همونو میخورم. لادن: وا مگه تو هم میخوای بخوری.علی: پس چی. لادن: تو منو بیا بخور. علی: ببخشین روم به دیوار اینو باید بخورم شما رو باید ... آره دیگه. لادن با خنده: ای پفیوز بی نزاکت اینو بخوری منو بکنی، خجالت بکش. علی:بازی زندگی رو اینطور نوشتن یکی باید بُکنه یکی باید بده. لادن: علی یه سوال بکنم راستشو می گی؟ علی: بپرس. لادن: تو کامبیزو برده بودی تا با لاله سکس کنه؟ علی: تقصیر کامبیزه هی بهم گیر داد که تو زنمو ببخش خیلی ببخشین کردی منم باید زنتو بکنم. هی هر روز زنگ می زد. دیگه منو از رو برد یه روز به هوای دیش خونه بردمش خب با لاله خوابید اتفاقاً من فکر می کردم که لاله شاکی بشه ولی نه راضی بود. یعنی یه ذره مخالفت کرد ولی راضی بود به نظرم لذتم برد. لادن: شنیدم به زور لختش کردی حتی موهاشو کشیدی و بهش فحش دادی. علی با تعجب: من؟! این حرفها چیه چی دروغای می گن. من واسه چی به خاطر کامبیز زنموبزنم؟ چی حرفی می زنی. لادن: خیالم راحت شد. علی: کی این حرفارو بهت زده؟ لادن: کامبیز. علی: زر زده مرتیکه خر. گارسون: انتخاب کردین. علی: دوتا لوبیا پلو با گوشت، سالاد شیرازی هم کنارش باشه با نوشابه. خب خانم پس وقتی باجناقمون داشت خواهر خانمو طقه می زد یاد من افتاده بودی.لادن: بله البته این خواهر خانمتون تو اتاق پیش سوفی خوابیده بود ولی اون یکی زرنگ کارش بود. تو هم که مارو تحویل نمی گیری. باز لیلامون خوش شانستره. علی: عزیزم کیفیت مهمه نه کمییت. حالا بذار من ببینم لاله کی کیشیکه قرارمونو می ذاریم. البته یه بهانهای جور کن که تینا بیاد پیش خواهر خانممون باشه. لادن: راستی حال تینا چطوره؟ علی: اسمشو نبر اعصابم خراب میشه. لادن کمی نگران: چرا؟ علی: دیوانه احمق 25 سال سن داره خیر سرش دانشجوی فوق لیسانسه بعد با یه مرد 43 ساله که انتظامات دانشگاهشونه و البته زن و دو پسر داره دوست شده دیوانهاس این دختر یادت میآد هیجده سالش بود با پسر همسایه خواهرم اینا دوست شده بود پسره 32 سالش بود. لادن: البته اون دکتر دندانپزشک بود. علی: هر خری که بود چرا این دختر باید اینطوری رفتار کنه با مرده رفته بیرون لب تو لب باهم سلفی گرفتن. نمیدونی وقتی اینا رو دیدم چه حالی شدم. لادن: لاله هیچی نگفت. علی: چی بگه بدبخت. دیگه پول تو جیبشو قطع کردم موبایلشو گرفتم و گفتم باید ساعت 6 خونه باشه به رییس انتظامات دانشگاه موضوع رو مطرح کردم خدا خیرش بده مرتیکه رو بدجوری ترسونده. گارسون: بفرمایین غذاتون امری دیگهای ندارین. علی: نه عرضی نداشتم.
با علی ساعت 7 شب خونشون قرار گذاشتم. علی: به به گل اومدو بوی عنبر آورد. خوش اومدی بفرما تو. لادن با ناز: سلام هیچکی خونه نیس. علی: میگن خونه رو خالی کرده همینه دیگه.لادن با خنده: به نظر می رسه منظور کثیف داری. علی: منظور که دارم ولی کثیف نیس خیلی هم تمیزه. یه چیزی بیارم بنوشیم. لادن: قبلش یه سیگار هم بیار دوس دارم باهات سیگار بکشم. علی: سیگار میکشیم لادن جان خوشم میآد تو امروزی هستی به قول تو لاله همیشه نگرانه می گم بهش بیا یه نخ سیگار با هم بکشیم سریع می گه نه زشته می گم خودمون دوتاییم دیگه کجاش زشته، زیر بار نمیره. الان دو نخ سیگار میآرم حال کنیم. لادن: علی تو خیلی کلکی اینطوریتو ندیده بودم.علی: چه جوریمو؟ لادن: اینکه خونه خالی کنی و منو بکشنی خونهات. علی: ما زندگی نکردیم من 24 ساله بودم اومدم خواستگاری لاله اونم زیر هیجده سال بود مدرسه می رفت. با جنگ و دعوا لاله رو گرفتم خریت. تا اومدم جوونی کنم بچه دار شدیم تو بچه داری هم لاله درس خوند هم من خب اصلاً حال نکردیم. لادن: واسه همینه که من 32 سالگی ازدواج کردم گرچه دوره مجردیم هیچ غلطی نکردم از بس این برادر احمقم بهمون گیر میداد با چادر باید می رفتیم دانشگاه میدونست که دو تا ایستگاه بالاتر چادر رو برمیداریم ولی کوتاه نمیاومد با یه پسره تو دانشگاه آشنا شدم چنان هیاهویی به پا کرد که کل دانشکده نه کل دانشگاه بهم ریخت اونقدر هم مرد نبود خودش تنهایی بیاد سه نفری ریخته بودند سر اون پسر بدبخت کارش به بیمارستان کشید بنده خدا واسه خاطر من شکایت نکرد. منم جوونی نکردم اینم از کامبیز می بینمش حالم خراب می شه. علی: تو که عاشقش بودی؟ لادن: نه بابا پسر ندیده بودم. فکر می کردم با هر کی خوابیدی یعنی عاشقشی. علی: یعنی قبل ازدواجم باهاش سکس داشتی؟! لادن: آره خب هنوز تو هنگه. در همون برخورد اول گفتم یا علی بگو. علی: اونم گفت. لادن: کامبیز تو هر چی که بده کمرش خوبه. علی: سیگارو خودم بذارم رو لبت. لادن: فکر کنم یه چیزه دیگرو باید بذاری رو لبم. علی: حق باتوه پس این سیگارو بگیر ولی رو لبت بالا رو بذارم یا پایینو. لادن: بهتره از بالا شروع کنی.علی: پس لبو بده. وقتی علی لبمو بوسید دلم باز هوری ریخت خیلی مردونه لب می گرفت حس بوسهاش بوی تنش مزه مرد رو میداد. از بس با کامبیز سرو کله زدم مثل او حرف زدم مثل آدم که حرف نمی زنه. علی لبمو میخورد با دستش سینهامو می مالید چه خوبه یه مرد سینهاتو بماله حیف که قدش به اندازه کامبیز نیست زن دوست داره مردش از او قد بلندتر باشه سرتو خم کنی رو سرت خراب بشه ولی قویتر از کامبیزه، بنیه داره خوب مالشت میده و خوب مالشم میداد دکمههای شومیزمو دونه دونه وا کرد و شومیزو از تنم درآورد و با قدرت یه گوشه پرتش کرد. علی: سوتین نبستی. لادن: میدونستم میآم اینجا گفتم وقت تلف نشه سریع برسیم به اصل موضوع. علی: جووون سینهاتو برم. تا اونجا که دهنش جا داشت سینمو کرد تو دهنش و وحشیانه میک می زد هنوز دوتا میک نزده بود که حس کردم شورتم داره خیس می شه. دستشو برد زیر سینم و نوکشو آورد بالا و یه لیسه کامل از زیر تا نوک سینم زد و چند ضربه کوچیک ولی اساسی به سینهام نواخت که حالی به حالی شدم و نوکشو تو دستش گرفت و مالید با هر دو دستش نوک سینههامو گرفت و کشید یه جوری که چشمامو بستمو و آهم بلند شد. لادن: علی میخوای ازم فیلم بگیری یه سایتی هست به نام انجمن لوتی. نت که فیلمهای کوتاه سکس مرد و زن ایرانی توشه. هر کی سکس کرده خودش اونجا آپلود کرده. علی: لو بره که چوب تو ماتته طرف می کنن. لادن: تینا یه ماسک داشت اونو بذار ببینم کجاست تو هم دوربینو بیار. علی با خوشحالی: لادن خیلی باحالی خب من چی اونوقت. لادن: تو که داری فیلم می گیری شمبولتو می گیری و ممبول منو. علی ممبول یعنی همون... لادن: آره کُسمو می گم. علی می زند زیر خنده و می رم طرفشو لبشو می بوسم. لادن: وقتی می گیم دست، پا، گوش خب اینم اسمش کُسه دیگه. علی: به قول کامبیز ای جوونم. کُس گفتنتو برم فکر کنم نقاب تو اتاق خودش باید باشه. صدای لادن از توی اتاق: اونجا رو گشتم نبود. ایناهاشش، علی بدت نیاد تینا خیلی شلختهاس. علی: میدونم خیلی ...وا چه خوشگل شدی. شلوارمو از پایم در آوردم و گفتم: علی برو دوربینو بیار دیگه. علی: ای به چشم. علی به اتاق می ره و چند لحظه بعد دوربین به دست بهم نزدیک میشه. علی: میشه لباساتو بپوشی جلوی دوربین درش بیاری. لادن: چه فکر خوبی. لباسمو پوشیدم. لادن: علی بذار یه ذره آرایشم بکنم. در حال آرایش. لادن: علی عسل دارین. علی: میخوای چیکار؟ لادن: میخوام شام سبک بخورم بیشعور میخوام بریزم رو سینم شایدم کُسم بیای بخوریش شیرین کام بشی. موبایل علی زنگ میخورد. علی: این دیگه کیه. لاله است. لادن: جواب بده. علی: ولش کن این خانم همیشه نگران الان می گه گازو چک کن می ترسم روشن مونده باشه یا از این چیزا. لادن: ای بابا علی جواب بده دیگه. علی از سر بی میلی: چی شده باز... داری میآی خونه؟! واسه چی ... بگو من امشب اومدم کیشیک یعنی چی پاشوده اومده ... حالت خوشهها چی چی بریم شام... نمیخواد مهمون کنی. لادن با اشاره می فهماند که مخالفت نکنه. علی: تو راهی... تو هم با این شغلت مسخرهات.علی تلفن بدون خداحافظی قطع می کند. لادن نگران: کی می رسه؟ علی: خب برسه. اون با کامبیز خوابید من با تو حق اعتراض نداره اصلاً اعتراض کنه به تخمم. لادن: نه علی من اینطوری آرامش ندارم. هر چی باشه خواهرمه نگفت کی می رسه؟ علی: گفت تو راهه. سیگارمو خاموش کردم و از پنچره انداختم بیرون و کوسنهای کاناپه رو مرتب کردم و خوب نگاه کردم موی سری از من روی تشک کاناپه نریخته باشه. علی کلافه: چیکار می کنی تو. اصلاً ناراحت لاله نباش غلط می کنه حرف بزنه. لادن: با خواهر من دُرس حرف بزن. چند لحظه سکوت. لادن: من یه فکری کردم یه لحظه صبر کن. شماره هلن را گرفتم. لادن: هلن سلام خوبی... ببین هلن گوش بده... میگم گوش بده تو الان خونهای ... خوبه ببین من الان با دوستم هستم داشتیم یه ذره شیطونی می کردیم که خانمش زنگ زد که داره میآد خونه... اه خودتو لوس نکن عجله دارم. میشه من با دوستم بیایم اونجا آخه کارمون نیمه کاره موند... خب گروکشی نکن باشه یه لبم به تو میدم. بیام یا نه... دمت گرم الان راه افتادیم نیم ساعت دیگه اونجایم. علی زود باش بزن بریم. دیگه دوربین نمیخواد اینو بذار یه وقت دیگه.