انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

بازیچه ای به نام زندگی


مرد

 
سلام به همگی

رادا جووووون اگر فکر می کنی بخش داستان را کم می گذارم و اگر توقع بیشتری داری از تو سپاسگزارم اما راستش داستان حداقل ۵۰ صفحه دیگر نیاز داره تا تمام بشه و من هنوز بخش پایانی را ننوشتم دارم وقت می خرم که بتوانم آن ۵۰ صفحه را نیز بنویسم که شما منتظر بقیه داستان نباشید و من همینطور دنبال فرصتی برای نوشتن و اراپه به شما از طرفی سعی می کنم داستان را در جای حساسش به پایان برسانم شاید انتظار بقیه آن باعث شود بیشتر به من سر بزنید.
در آخر من سرکار این بارگذاری را می کنم و خب هر وقت همکارم نباشه فرصتی است تا من کارم را بکنم و این فرصت بنا به حضور او تقریبا می شود هر دو روز یک بار که فکر می کنم زمان خوبی باشه به هر حال باز از لطف تو بسیار ممنونم و خوشحالم که داستان مرا قابل دانستی

از بقیه کسانی که داستان را می خوانند متشکرم امیدوارم اگر ایرادی در نوشته هست حتما لطفا تذکر بدهند تا اصلاح شود
     
  ویرایش شده توسط: kambiz8484   
مرد

 
لاله دو
خونه هلن که رسیدیم هلن با یه شورتک ریش ریش و یه شومیز کوتاه آستین حلقه‎ای که سه تا از دکمه‎هایش از بالا باز و سوتین سرخش پیدا بود در را به رویمان باز کرد و من جلوی علی لب هلن رو بوسیدم بوسه‎ای همراه با شهوت. لادن: هلن، علی. علی با خوشرو و کمی متعجب از رفتار منو هلن با او روبوسی کرد. هر سه وارد پذیرایی شدیم و سیگار هلن که دودش از روی میز گرد سفید خونه بلند بود، توجه علی رو به خودش جلب کرد. علی از جیبش پاکت سیگارشو درآورد. علی: با اجازه. هلن با سر علامت اجازه رو صادر کرد علی دو نخ سیگار بیرون کشید و روشن کرد و یکی رو روی لب من گذاشت و هر سه شروع کردیم به سیگار کشیدن. هلن رفت آشپزخانه. علی: معلومه اهل لز هم هستی. لادن: هر چی حال بده چرا که نه. یه پک محکم به سیگار زدمو شومیزمو درآوردم. هلن با یه سینی که سه لیوان چای روش بود آمد و تا منو دید گفت: فدای اون سینه‎هات بشم من عشقم. و با لحنی که من منظورشو فهمیدم گفت: علی هم سینه‎هاتو خورده؟. علی: خوشبختانه دوتا سینه داره دعوامون نمی‎شه. بلند شدم و سینی چای رو از هلن گرفتم و روی میز گذاشتم و دست توی موهای هلن کردم و آرام لبشو بوسیدم و دست بردم به شومیزش و از پایین، بالا کشیدم و از سرش درش آوردم. هلن یواش تو گوشم گفت: تا حالا جلوی مرد لخت نشده بودم. لادن: مرسی به خاطر من لخت می‎شی. و سوتینش را از پشت باز کردم و بندش را به لبه صندلی انداختم. علی با ولع به دو زن نیمه برهنه خیره شده بود. هر کدام روی صندلی نشستیم. هلن رو به علی: بفرمایین چاییتون سرد نشه لیوانی ریختم می‎دونستم آدم سیگاری با فنجون حال نمی‎کنه. علی: دقیقاً. هلن قندی توی دهانش گذاشت و کمی بعد وقتی خوب خیس خورده بود از دهانش بیرون آورد و تو دهن من گذاشت. منم به تقلید او قندم رو تو دهن او گذاشتم. کمی چایی خوردیم و سرمو به سر هلن نزدیک کردم و همو بوسیدیم توی نگاه هلن یه جور شماتت پیدا بود مثل یه مردی که زنش جلوی او می‎خواد با مرد دیگری سکس کنه، دست به زیر سینه‎ام برد. هلن: باید ادبت کنم. لادن: ادبم کن. هلن نه چندان محکم چند ضربه با دست دیگرش روی سینه‎ام زد. هلن: حیف که دلم نمی‎آد. نوک سینه‎امو یه گاز کوچیک گرفت و زبون زد. موهایش جلوی دید علی رو گرفته بود واسه همین موهایش را به طرف دیگه ریختم تا علی عشقبازی منو هلن رو بهتر ببینه. هلن بلند شد و دست منو گرفت و روی کاناپه ال خودش نشوند. دکمه شلوارمو باز کرد و به تندی و یهویی شورت و شلوارمو پایین کشید از رفتارش منو علی جا خوردیم ولی حس خوبی داشتم می‎دونستم هلن داره حسودی می‎کنه می‎دونستم از اینکه می‎خوام با علی هم سکس کنم ناراحته ولی از این ناراحتی خوشم می اومد. اینکه خشن شده بود واسم لذت داشت. من به شیطنت با یه دستم جلوی سینه‎هامو گرفتم و با دست دیگرم جلوی کُسمو، سرمو به نشان شرم پایین انداختم. هلن یه سیلی نرم به گوشم زد و دستمو از روی سینه‎ام برداشت و به پشت سرم برد و دست دیگرم که رو کُسم بود را نیز خواست به پشت سرم بده که دستمو بیشتر رو کُسم فشار دادمو و پامو بستم. هلن بدون اینکه چیزی بگه دست راستشو به علامت سیلی زدن نشونم داد و من مظلومانه پایم را کمی باز کردم و هلن دستمو به پشت سرم برد و آرام لنگهایم را باز کرد و کُسم که تازگی‎ها با آب لیمو می شورمش و صورتی‎تر شده بود رو بیرون انداخت. علی از پشت هلن رو بغل کرد ولی هلن سریع خودشو بیرون کشید عقب رفت من که لخت و عور روی کاناپه ولو شده بودم از این صحنه خنده‎ام گرفت.لادن با خنده: علی، هلن فقط همجنسگراس. علی: پس یعنی دو به یکیم. لادن: دقیقاً. علی: پس باید بیام سراغت. لادن: علی، بکن منو. دستمو به سمت هلن دراز کردم که به سمتم بیاید. هلن ناراضی از رفتار علی به سمتم اومد. علی: ببخشین همرزم، خبر نداشتم. لادن با خنده: همرزم بنده جبهه مقابلمه. علی با لحنی طعنه‎امیز: البته برای فتح کُس ادوات می‎خواد. لادن: علی لخت شو زر نزن. علی شلوار و شورتش را روی لب صندلی آویزون کرد و با کیر راست شده‎اش به سمتم اومد اما من وقتی دیدم که هلن به سمتم نمی‎آد بلند شدم و به طرفش رفتم و بوسیدمش و به آهستگی بهش گفتم: بذار کارمونو بکنیم. هلن رو روی کاناپه خوابوندمش و شورتکش را از پاش درآوردم هلن هم مثل بعضی وقت‎های کامبیز شورت نپوشیده بود راستش از اینکه شورت نپوشیده بود خوشم اومد. سر هلن رو روی دسته کاناپه گذاشتم و یه پاشو روی لبه کاناپه سرمو لای پاش بردم و کُسشو لیس زدم. علی از پشت بغلم کرد واسه اینکه بهتر کیرشو تو کُسم بکنه کمرمو خوابوندم و کونمو کمی بالا دادم و لای پام رو تا اونجا که می شد باز کردم علی کیرشو آروم تو کُس خیسم کرد. آهههههه کیر یه چیزه دیگه‎اس. لادن: علی بکن منو بکن. علی چند بار کیرشو تو کُسم بالا و پایین کرد ولی فکر کنم از ترس اینکه زود آبش نیاد کیرشو از تو کُسم بیرون کشید. هلن از زیر من بلند شد و منو به پشت روی کاناپه خواباند و روی من به شکل 69 دراز کشید حالتی که باهاش خیلی حال می‎کنم و علی دور کاناپه چرخید به اندام هلن که زیبا و به راستی شهوتی بود با حسرت نگاه کرد باز به سمتم آمد در حالی که هلن هم مشغول بود، کیرشو باز تو کُسم کرد. شاید از سر لج هلن چند تلمبه محکم زد. لادن: آیییی حالمو خراب کردین هلن هلن جونم بخور، علی تو فقط بکن. وای کُسم. منو جر بدین. سرمو تو کُس هلن کردمو تا اونجا که جا داشت زبونمو تو کُسش فرو دادم. آه و ناله هلن بلند شد با دو انگشت چپم واژن هلنو وا کردم و با دو انگشت دست راستم خوب کُسشو مالوندم. هلن طاقت نیاورد پس از روم بلند شد و یه نفسی کشید. رو صورتش قطره‎های عرق نشسته بود. منم پاشدم کیر علی رو تو دستم گرفتم و سر کلاهکشو تو دهنم کردم خیسی و مزه شور کیرشو روی زبونم حس می کردم. علی بلندم کرد، فهمیدم داره کم می‎آره و الان ممکنه آبش بیاد. به سمت هلن رفتم. لبابمون روی هم گذاشتیم و با شدت و حدت خاصی لب همو خوردیم حس اینکه زنی از معشوقش به سمت شوهرش برگشته باشه، داشتم و هلن نیز می‎خواست بگه مال خودمی کجا رفتی. هلن روی کف پارکت خونه، منو خواباند و شصت پایم را تو دهنش کرد سپس کف پایم را لیس زد حالم خراب شده بود. لادن: هلن دیوونم کردی دختر. نکن دیگه نکن یعنی بکن خواهش می کنم بکن دختر. خیسم کن. هلن قوزکمو لیس زد و ساق پامو بوسید و آرام آرام با بوسه‎هایش بالا می‎آمد. انگشتش را هوس انگیز به پوست تنم می‎کشید. به رون پایم که رسید شروع کرد به لیس زدن. پامو وا کرد و کُسمو کاملاً تو دهنش کرد مثل مار به خودم می‎پیچیدم همه کُسم تو دهنش بود و می‎خورد و زبون می‎زد. من خراب اندر خراب. لادن نفس نفس زنان: بخور بخور کُسمو بخور، هلن دیوونم کردی دیوونم. هلن منو به رو خواباند و با صندل نرمش محکم به روی لمبرهای کونم زد. هلن: دختر بدی شدی می فهمی باید ادب شی. لادن با لذت از درد: ادبم کن کتکم بزن آیییی دردم اومد. وای رحم کن. کونم کونم کونم وای علی منو کشت. علی هلن رو کنار زد و برم گردوند و رویم خوابید و کیرشو تو کسم کرد. من پاهایم رو به دور کمرش قفل کردم و کیرشو تا ته تو کُسم فرو کردم صدای زنگ موبایلم بلند شد ولی این لحظه‎ای نبود که بلند شم علی تلمبه می زد و موبایل زنگ می‎خورد چند لحظه بعد علی آروم رویم ولو شد. آبشو تو کُسم ریخت کاشکی می شد ازش حامله بشم. هلن گوشی رو نزدیک گوشم آورد و علی نفس زنان از رویم بلند شد. لادن: بله؟ لاله: همه رو از تو گاوصندوق برداشتم دستت درد نکنه خدا کنه فقط همینا باشه مجبورش می‎کنم طلاقم بده بیشرف بی همه چیز. لادن: برو خونه ما. لاله: لیلا اونجاست. می‎دونی که من باهاش قهرم. لادن: دست وردار برو منم می‎آم. علی: کی بود. لادن: یکی از دوستام، علی توش چرا ریختی. نرو دستشوی بذار من برم خدا کنه حامله‎ام نکنی. علی: نترس لاله تلاش کرد دومی رو بیاریم ولی نشد. رفتم دستشویی وقتی اومدم علی همچنان لخت با کیر آویزون شده ایستاده بود. لادن: علی برو خودتو بشور و ببخش میشه بعدشم منو هلن رو تنها بذاری.
     
  
مرد

 
شومیزچیه
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
لاله 2
وقتی رسیدم خونه لاله رو دیدم که روی اولین مبل نزدیک در نشسته نه مانتوش رو در آورده و نه کیفشو از خودش جدا کرده تا منو دید انگار فرشته نجاتشو دیده با خوشحالی بلند شد و منو بوسید. به کامبیز نگاه کردم و تو نگاهم ازش پرسیدم لاله چرا اینطوری می کنه. کامبیز با خنده گفت: هرچی به لاله گفتم مانتوتو درآر گوش نداده. لیلا با لباس همیشگی بازش جلو اومد یه تونیک پشت باز بسیار کوتاه پوشیده بود و پاهای لختشو به رخ لاله می‎کشید که نگاه کن پیش کامبیز چه راحتم. تینا و سوفی هم از اتاق بیرون آمدند تینا هم مثل همه دخترهای امروزی یه شورتک با یه تاپ شل و ول گشاد پوشیده بود که سوتین بندیش کاملاً زیرش معلوم بود سینه‎های گرد و خوش فرمش تو چشم می زد حس کردم من اگه جای کامبیز بودم حتماً این دخترو می‎کردمش. لادن رو به لیلا: چرا سوفی هنوز بیداره؟ لیلا با اکراه: زنگ که زدن بیدار شد. لادن: ببخشین بچه‎ها این هلنه دوست من خیلی امشب به من حال داد خیلی محبت کرد امشب همه پول شام و قبلش پول کافه رو هلن حساب کرد هرچی بهش اصرار کردم که دونگی باشه قبول نکرد کامبیز واقعاً اگه می‎خوای دوست دختر داشته باشی از این مدلا دوس پیدا کن هم خرجت کنه هم دریم دریم دیگه. لاله: دریم دریم یعنی چی؟ تینا: نخواست جلوی من بگه بکن بکن. لادن: تو چرا جلوی کامبیز اینطوری حرف می زنی. تینا: خب می‎خواستی اینو بگی دیگه. لادن: شام خوردین، لاله تو شام خوردی. لاله: شبا شام نمی‎خورم. لادن همرو ازش کشیدم بیرون دو تا هارد و هفت حلقه فیلم. امیدوارم هیچی پیشش نمونده باشه. لادن: خب حرف تو دهن این دختر نمی مونه. کامبیز، تینا سوفی رو یه دقیقه ببر تو اون اتاق، ما خانما یه حرف خصوصی می‎خوایم بزنیم. تینا: باز حرف‎های بالای 18 سال، بابا من 25 سالمه چرا... کامبیز: بیا بریم تینا سوفی دختر قشنگم بیا بریم بخوابیم.( با صدای کودکانه ترانه می‎خواند) الهی عروسکم بخوابه بخوابه ایشالا.( رو به تینا) سوفی وقتی بچه بود واسه عروسکاش اینو می‎خوند. لادن: خب راحت در گاوصندوق باز کردی. لاله: خدا خیرت بده جای گرده قشنگ روی دکمه‎ها بود منم از قبل می‎دونستم با 5 شروع میشه خیلی زود پیداش کردم 5268 شماره رمزشه. لادن: آره طبق نقشمون به هوای پیدا کردن نقاب رفتم تو اتاق شما در کمدو باز کردم سریع یه گرده زدم به شماره‎ها خب می‎دونی زودم اثرش محو میشه، علی متوجه نشد وقتی زنگ زدی که دارم می‎آم خونه خیلی حالش گرفته شد تازه داشت شروع ... خب خدا رو شکر که موفق شدیم ولی بچه‎ها واقعاً هلن محبت کرد فکر کن حاضر شد به خاطر من جلوی یه مرد لخت مادرزاد شه. لیلا: لخت شده حالشو با علی کرده محبتش کجا بود. لاله از تصور این حرف یه نگاه بد به لیلا کرد و می‎خواهد چیزی بگه ولی حرفش را می‎خورد پس مجبور شدم بگم: هلن فقط با منه او همجنسگراس ... ما با هم لز داریم و فقط به خاطر من راضی شد اینم به این خاطر بود که علی دید که زود ارضاء میشه هنوز شورت تو پاته که آبش می‎آد بعدش هم دیگه کاری بهت نداره خب اینطوری سریع می‎رفت خونه گفتم هلن باشه که بین سکسش فاصله باشه دیرتر ارضاء شه. لاله: یعنی تو با علی نبودی؟ لادن: نه بابا بعد این حرف‎هایی که زدی چطوری می شد با علی بود ولی راستش جلوی علی با هلن کمی لز کردیم خب در باره این فیلم‎ها و هاردها با هیچ کسی حرفی زده نمیشه اگه کامبیز بفهمه که چنین چیزی هس مطمئن باش که می‎خواهد ببینه. لاله: خدا مرگم بده من بمیرمم نمی ذارم اینارو ببینه. زنگ خونه پشت سر هم زده شد. لیلا: این وقت شب کیه؟ لاله: وا کی می تونه باشه. تینا از اتاق بیرون می‎آد و می گوید: یکی داره زنگ می زنه. لادن: فکر کنم بدونم کیه. علیه. لیلا با نگرانی: نه. در رو باز کردم. لاله: چرا وا کرد بیاد تو قشقرق راه می اندازه. لادن: کامبیز اگه خواست دادو بیداد کنه جلوش وامیسی، باشه. کامبیز متعجب: واسه چی؟ لادن: ببین کامبیز منو لاله و هلن طبق یه نقشه زیرکانه یه سری فیلم مستهجن که چه جوری بگم ...به هر حال از دست علی بیرون کشیدیم بهش یه پاتک زدیم حالا داره می سوزه. کامبیز یه چیزی بهت می گم خواهش می کنم باور کن من با علی اصلاً سکس نداشتم جلوش لخت شدم ولی علی با هلن خوابید. باشه خواستم تو جریان باشی. علی زنگ در آپارتمان را محکم فشار می‎ده. لیلا در را باز می کند. علی: به به همه اعضای گروه پیش همن حتماً بابت این موفقیت بهم تبریکم می گین، کامبیز تو هم. کامبیز: من که اصلاً روحم خبر نداره موضوع چیه. فقط همین چند لحظه پیش لادن... لادن با عجله می پرد تو حرف کامبیز: حالا علی چی شده چرا اینقدر نگرانی. تینا سوفی رو ببر تو اتاقش بچه باز بیدار شد. تینا: چرا من همش باید برم دنبال نخود سیاه. لادن: برو دیگه، علی بیا دست زن و بچه تو بگیر و برو. شتر دیدی ندیدی. علی: شالتو سرت کن بریم. لاله: من دیگه نمی‎آم باید جدا شیم من دیگه حاضر نیستم با تو زیر یه سقف باشم. هر چی کشیدم بسمه. علی: چی داری می گی چرا شلوغش می کنی بیا بریم دیگه مردم می‎خوان بخوابن. البته بعداً جواب شما رو می‎دم.لادن: من چه گناهی دارم شما با هم دعوا دارین سر من می‎خواین بشکنین. علی: بپوش بپوش دیگه تینا، تینا دخترم بیا بریم، دیر وقته. لاله: نه من می‎آم نه تینا. ما دیگه تو خونه خراب شده تو نمی‎آییم. علی: تو هر غلطی می‎خوای بکن، تینا بیا بریم. تینا: وایسین وسایلمو جمع کنم. لاله نگران: نه تینا خواهش می کنم نرو تو باید کمک حال من باشی. تینا حرف مادرتو گوش کن. تینا: آخه چرا اینقدر شلوغش می کنی بابا بدیهایی داره ولی از خیلی مردها هم بهتره. آمدی خواهرتو دیدی هول برت داشته. علی: همون دیگه فک و فامیلشو دورش ببینه شیر می شه. لاله: دخترم تینا خواهش می کنم نرو نپوش لباستو، بمون کنار من. تینا: همیشه اعصاب خرد کنی به خدا خیلی رو مخی چته الان. از دیشب تا الان چی شده؟ تو که صبی قربون صدقش می‎رفتی حالا می‎خوای جدا شی واسه چی؟ لاله: تینا به من اعتماد کن من دیگه نمی تونم با بابات زندگی کنم. تینا: خوبه می گی بابات، بابامه باید حرفشو گوش کنم می گه بیا می گم چشم. تینا کتونیشو برمی‎داره که پاش کنه. لاله: تینا چرا کفشتو می پوشی می گم نرو. تینا: بس کن دیگه مخمو خردی خسته‎ام کردی با این اخلاق نحست. لاله در حالی که اشک می ریزه: تینا بابات منو بغل خواب اینو و اون کرده. تینا کلافه: چی چرت و پرت می گی. یعنی چی بابا، این چی می گه؟ علی: تو که اخلاقشو می شناسی همیشه زر می زنه. لاله: من زر می زنم آره زر می زنم تو منو لخت نمی کردی می‎خوابوندی زیر این و اون تازه با لذت ازم فیلم می گرفتی می گفتی اگه صدات درآد اینا رو به تینا و داداشت نشون می‎دم، هان چرا لال شدی؟ اینم فیلماشه. علی: من می‎خوابوندمت یا تو دوست داشتی زیر مردهای دیگه باشی. من فیلم گرفتم بله واسه اینکه روزی پتت رو آب بندازم، بگم تو چه زنی هستی، اگه زن نخواد هیچ مردی نمی تونه بهش دست بزنه. لاله: من بخوام تو به هوای اینکه امروز نیستم و تینا اینجاس لادن رو اوردی خونه می‎خواستی باهاش سکس کنی تو فیلما هم معلومه که من زجر می کشم نه لذت. علی: اگه امروز لادن آمد پیش من نقشه خودتون بوده تو اصلاً از قصد خواهرتو زیر من انداختی( اشاره به لیلا). لیلا: من کی زیر تو بودم. تینا: وای از دس شما بمیرم راحت بشم چی دارین چرت و پرت می گین، من نمی فهمم یکی بگه کی زیر کی بوده؟ لادن: تینا تو چرا گوش می‎دی به این حرفا زناشوهرا توی دعوا همیشه همدیگرو متهم می کنن فردا شبش هم زیر پتو قربون صدقه هم میرن، گوش نده این حرفارو، حالا علی تو امشبو برو خونه ببینیم فردا چی میشه. علی: همه این آتیشا از گوره توه، تو منو خام کردی. لاله امشبو می رم خونه فردا از سرکار می‎آم خونه باید باشی. لاله: کور خوندی دیگه تموم شد من پیش تو نمی‎آم طلاق، تو فکر می‎کنی خودت زرنگ بودی منم از تو هم فیلم دارم هم صداتو ضبط کردم که مجبورم کردی با اینو اون باشم خدا به زمین گرم بزنند علی این آخری منو با چهار نفر انداخت همه آب فلانشونو ریختن روم. تینا ببخشین که اینارو گفتم . اون گنده بگ عوضی که کیر سگ پدرشو دستش گرفت بهم شاشید. خدا لعنتت کنه علی. تینا واخورده: بابا راس می گه. علی: نه بابا این دیوانه‎اس هپروت می‎گه. تینا: وای به حالت اگه مامان راس بگه دیگه من دخترت نیستم. حالا هم برو فقط برو.
خونه بعد رفتن علی سکوت محض شد. همه یه جوری از تینا خجالت می کشیدیم. ما اگه بخوایم بد باشیم واقعاً چه قدر بدیم.

     
  
مرد

 
سلام
خب لباس خانمهاست
     
  
مرد

 
  • لاله3
  • صبح فیلم و هارد را که همون شب از لاله گرفته بودم به شرکت آوردم گفتم داخل خونه امن نیست و بهتره توی کشوی کمدم قایمش کنم. از صب تو شرکت همش ذهنم این بود که هاردها رو نگاه کنم یعنی لاله با کیا خوابیده؟ چه جوری خوابیده؟ و علی این وسط چه کار می کرد؟ واقعاً علی اینقدر بد بوده و من نمی‎دونستم. کامبیز آدم بی غیرتیه ولی نه اینقدر یعنی حدس می زنم شایدم باشه وقتی من با علی سکس داشتم او بی توجه به من با لیلا بود خب می تونه به جای علی هر کسی باشه ولی سکس ضربدری یه جور توافقه می تونه غیرت داشته باشی و سکس هم داشته باشی یعنی می شه یعنی این دو تا با هم جور در می‎آد، نمی‎دونم راستش خیلی ها می گن ما خواهان ضربدری هستیم ولی دروغ می گن هیچ کدومشون پای کار نیستن کاشکی با یکی که این کارو کرده بود حرف می زدم البته منو کامبیز و علی و لاله این کارو کردیم ولی نه من حسی به کامبیز داشتم و نه علی حسی به لاله. به نظرم هیچ مرد یا زنی که همسرشو دوس داره حاضر به این کار نمیشه. دوستم می‎گفت که توی هلند برخی آدما وقتی به سن 50 -60 می رسن با همسرشون می‎رن یه موسسه و با نظارت اون موسسه سکس یابی با زوج‎های پیشنهاد شده ضربدری روابط خواهند داشت. اه این فیلم‎ها همش تو کله منه کاشکی ساعت کار زودتر تموم بشه من بتونم با خیال راحت این فیلم‎ها رو نگاه کنم. ناهار رو که خوردم دیگه داشتم بی طاقت می شدم که هلن بی خبر اومد. هلن: بدون مقدمه می‎گم اعتراف می‎کنم اومدم شاید بتونیم با هم فیلم‎های لاله رو ببینیم. لادن: ببخشین هارد دست خود لاله است دست من نیس تازه این فیلم‎ها خصوصیه هلن جون تو دیگه چرا؟ هلن: می‎دونم واقعاً شرمنده‎ام ولی دست خودم نیست از صب تا حالا بهش فکر کردم دلم می‎خواد ببینم چه کار کنم. لادن: ای بیشرف خوبه همجنسگرایی مرد بودی چه می‎کردی. هلن: یعنی تو به فکرش نبودی. لادن: خب بودم ولی خودمو کنترل کردم می بینی که ندیدم. هلن: یعنی اینجاس خیلی دروغگوی خوبی هستی من تو رو می شناسم نمی زاری دست لاله باشه. لادن: نه به دوستیمون قسم دست من نیست حالا بیا یه قهوه با هم بخوریم. داشتم قهوه می ریختم که در اتاق باز شد و لیلا وارد شد. لیلا: داشتم از اینجا رد می شدم گفتم یه سری به خواهر خوبم بزنم ببینم با من می‎آد خونه. لادن: نه نمی‎آم شما تشریف ببر دیرت نشه. لیلا: نه عجله‎ای ندارم سوفی که پیش لاله است و منم دوست ندارم باهاش تنها باشم، راستی از فیلما چیزی دیدین. هلن: لادن خیلی بی شرفی فقط همین خیلی بی شرفی. لادن: گندت بزنه لیلا. لیلا: تو هم هلن؟ من خواهرشم تو چیکارشی. لادن: اه بس کنین، زندگی خصوصی آدما به ما ربطی نداره. لیلا: تو ندیدی؟ لادن: نه. لیلا: و نمی‎خوای ببینی؟لادن: خب معلومه نه. لیلا: خب اشکال نداره من می مونم تا با هم بریم خونه. لادن: من نمی‎دونم چرا تو باید همیشه لج آدمو دربیاری. هر سه مون بهم نگاه می‎کردیم گلافه شده بودم تک تک بچه‎ها اومدن خداحافظی کردن و رفتن. ساعت از چهار گذشته بود شریک و همسرش هم رفتند ما سه تا تو شرکت تنها بودیم و هارد تو ی کمد من بود حالا می شد به تلویزیون هم وصل کرد و با تصویر واضح و بزرگتر دید. لادن: خب زندگی خصوصی لاله خواهرمه ولی من به شخصه باید بدونم که علی مرد مورد اعتمادی هست من باهاش رابطه دارم باید بشناسمش شاید من حق داشته باشم این فیلم‎ها رو ببینم. لیلا: می‎دونی منم نگران توأم. لادن: تو غلط کردی. لیلا: چرا نگرانم این علی کیه که تو رو کیرش بالا و پایین می شی. هلن: جلوی تو هم داشته؟ لیلا: مگه جلوی تو هم داشته؟هلن: لادن تو واقعاً موجود مرموزی هستی به من می‎گفت واسه خواهرم این اولین بارمه. لیلا: چی فقط من دوبارشو شاهد بودم جلوی خودم داشت واسش ساک می زد. لادن با حرص: لیلا خفه شو. لیلا: بذار تا خفه شم. لادن: فقط لاله بویی نبره، باشه هیچی به روش نمی‎آریما. باشه؟ هلن و لیلا: خیالت راحت. اولین هارد رو با لپ تاب به تلویزیون وصل کردیم. سکس گروهی منو کامبیز و علی و لاله بود اونو سریع زدم جلو. لیلا: لادن بدت نیاد ولی کیر کامبیز از علی و محمد بهتره. خیلی دوسش دارم. هلن: باهاشم سکس داشتی؟ لادن: آره داشته واسه منم مهم نیس. فیلم بعدی کامبیز و لاله بودند که لیلا حرصش گرفت. لاله و مردی که علی گفته بود همکارمه هم رد کردیم به مهمونی رسیدیم که علی و لاله میون چند زن و مرد بودند. هر کسی سر کیرشو می گرفت و هر سوراخی پیدا می شد می کرد توش. قیافه لاله با تعجب و مثل معمول با نگرانی به بقیه نگاه می‎کرد ولی در نگاهش ترس نبود. علی دوربینو یه گوشه گذاشته بود و همه فضای سالن رو نداشت مشخص بود که داره پنهانی فیلم می گیره و سعی می کرد که تو کادر نباشه ولی گاهی بود. چند دست مبل راحتی جای جای سالن بود. یه زن و مرد به سن و سال علی و لاله به آنها نزدیک شدند مرد با لاله روبوسی کرد و علی نیز با زن چند لحظه بعد مرد دست لاله را گرفته و با خودش به آن سمت مبل برد و مرد توی گوش لاله چیزی گفت و لاله جلوی پای مرد زانو زد و کیر مرد رو از توی شلوارش بیرون کشید و شروع کرد به ساک زدن. لیلا: ای جیگرتو برم تو هم اینکاره بودی و ما خبر نداشتیم. هلن: مرده چه حالی می کنه ببین هنوز چیزی نشده خمار شده. یه مرد جوانتر جلو آمد و مرد مسن تر که لاله داشت کیرشو ساک می زد با دست اشاره کرد که بفرما مرد جوانتر دولا شد و پایین پیراهن لاله که یک لباس پشت باز و که دامنش کوتاه بود و جنس پیراهن لخت وشل بود را گرفت از تن لاله بیرون کشید. لاله که همیشه سوتین می بست اینبار نبسته بود یه شورت لامبادا برعکس همیشه پاش بود. هلن: عجب کُسیه این لاله، خودم باید یه بار باهاش برم. لیلا: فکر کنم اهلشم باشه. مرد جوانتر کمی با سینه‎های لاله بازی کرد و او را بلند کرد آرام روی تخت تا شویی که کنار مبل راحتی بود به روی خواباند و کیرش را از تو شلوار بیرون آورد و کرد تو دهن لاله کرد حالا لاله واسه مرد جوانتر ساک می زد هیچ حس نمی کردی که لاله از این کارا ناراضی باشه. مرد مسن‎تر شلوارش را پایین‎تر کشید و شورت لاله رو از روی کُسش کنار زد و تفی به روی کُس انداخت و کیرش را تا ته توی لاله کرد. یه لحظه علی با زنی که همراه مرد آمده بود از کنار دوربین رد شدند هر دو لخت لخت. مرد جوانتر جایش را با مرد مسنتر عوض کرد و لاله را اینبار به پشت خواباند و لنگهای لاله را بلند کرد و روی شانه‎اش انداخت و پاهای لاله رو بوسید و تا به شورت لاله رسید شورتش را آرام از پای لاله بیرون آورد و دستش را بالا گرفت یه خانم جوان که فقط شورت قرمزی به پا داشت که بعداً فهمیدیم که چند خانم دیگر مانند او فقط شورت قرمز به پا دارند، خدمتکار مهمانی هستند. نزدیک مرد جوان شد از لاله اسمش را پرسید و روی یک اتیکت نوشت و به شورت چشباند مرد مسن تر پیراهن لاله را نیز به زن داد او نیز ایتکتی به نام لاله به روی پیراهن زد و شورت و پیراهن را داخل کیسه زیپ دار گذاشت و روی کیسه نیز به گمانم اسم لاله رو نوشت. لاله لخت مادرزاد بین این دو مرد بود. علی با همان زن نزدیک آن دو مرد شد. مرد جوان نیز کاملاً لخت شده بود کیرش را داخل کُس لاله کرد و از جلو شروع کرد به تلمبه زدن گاهی نیز با سینه‎های لاله بازی می‎کرد مرد مسن باز کیرشو تو دهن لاله کرد. معلوم بود که لاله داره لذت می بره و تو دلم گفتم کاشکی من جای لاله بودم. زنی که همراه علی بود به پشت به روی لاله خوابید حالا دو کُس جلوی مرد جوان بود و او با شدت و تندی چندباری تو کُس لاله کرد و چندبار تو کُس زن . مرد مسن‎تر زن را از روی لاله بلند و لاله رو نیز بلند کرد و خودش روی زمین خوابید و از لاله خواست که روی کیرش بنشیند. علی نیز روی زمین دراز کشید و زن به روی کیر علی نشست درست کنار دست لاله. زن سرش را به سمت لاله گرفت و لب او را بوسید. لاله متعجب نگاه کرد ولی بدش نیامد. هلن: آهان پس اهل بخیه‎ای. خودم می‎خوامت. نمی‎دونم چرا یهویی غیرتی شدم و به هلن گفتم: اوهوی تا دیروز که منو می‎خواستی چی شد چشمت به کُس و کون افتاد خاطرخواهی یادت رفت. هلن: چه غیرتی شدی. اینطوری گفتم وگرنه تا تو نخوای با هیچ کی نخواهم بود. لادن: تا من نخواهم یعنی ممکنه بخوام. هلن: خب شاید سه تایی خواستی با هم باشیم. لیلا: لادن به هیچ کی نه نمی گه. لادن: فیلمتو ببین. مرد جوانتر کیرشو تو دهن زن کنار لاله کرد و او نیز تند و سریع واسش ساک می زد اینطوریشو ندیده بودم بعد زن کیر مرد را به سمت لاله گرفت و لاله هم تو دهنش کرد ولی مثل زن حرفه‎ای ساک نمی زد. لاله مثل کسی که روی اسب نشسته باشه بالا و پایین می شد در حالی که کیری به دهن داشت. لیلا: منم می‎خوام یکی بیاد منو بکنه. هلن: می‎خوای بکنمت. لیلا: کیر می‎خوام داری بیا. لادن: این یه قلمو نداره ولی خوب می کنه. لیلا: نه قربونت فکر کنم کامبیز خونه باشه. زن از روی کیر علی بلند شد و پشت به علی دوباره روی کیر نشست. لاله نیز همینطور برای مرد مسن کرد و مرد جوان جلوی لاله ایستاد و کیرشو تو حلق لاله کرد.
  • زن از روی کیر علی بلند شد و کیر علی رو تو دستش گرفت و سرشو نزدیک کرد و آب علی تو صورتش ریخت. صورتشو پاک کرد و بخشی از منی علی رو تو دهنش کرد. لاله با تعجب به زن نگاه کرد. زن نزدیک زن دیگری شد و آب علی رو تو دهن او ریخت هر دو شروع کردن به لب گرفتن. هلن: وای اینا دیگه خیلی حرفه‎این. مرد جوان به پشت سر لاله رفت و او را از سر کیر مرد مسنتر بلند کرد مرد مسن کمی با کیرش بازی کرد و آبش آمد. در حالی که مرد جوانترچهارزانو نشسته بود لنگایش رو باز کرد و لاله را از پشت به روی کیرش نشاند و از پشت شروع کرد به تلمبه زدن و با دستهایش از پشت سینه‎های لاله را می مالید. لاله تکانی خورد و معلوم بود که ارضا شده ولی مرد رهایش نکرد چندباری تو کُس لاله فرو کرد و تا اینکه لاله رو چهار دست و پا نشاند و روی کمر لاله آبشو خالی کرد. زن قبلی به سمت لاله اومد و آب مرد جوان را هورت کشید. مرد جوان باز دستش را بلند کرد یکی از زنان شورت قرمزی نزدیک شد با دستمالی کمر لاله را پاک کرد.
  • لاله 4
  • خیلی از مردها ما زن‎ها را کالا می‎دونند فکر می کنند که ما احساس نداریم یا نمی‎دونیم درد یعنی چی یا فکر می کنند باید با ما با خشونت رفتار کنند تا بگند که مرد هستند. دلم می‎خواست در این باره با کامبیز صحبت کنم او نگاهش به زندگی و روابط انسان‎ها خیلی روشنفکرانه است و البته من از همین رفتارش خوشم نمی‎آد ته دلم به مردی که بداخلاقه و متکبره بیشتر علاقه دارم نمی‎دونم شاید اینطوری تربیت شدیم قدیما عمه خدا بیامرزم یه ترانه می‎خوند: مرد باید زشت باشه یه کمی هم بداخلاق ولی کامبیز اینطوری نبود. وقتی از شرکت به خونه رسیدیم لاله سرگرم آشپزی بود و تینا تو اتاق سوفی و کامبیز مثل معمول سرش گرم کتاب راستش خیلی خره خب لاله اینجاس تو هم باهاش یه نیمچه سکسی داشتی خب الان که بچه‎ها سرشون گرمه و خونه خلوت بوده تو آشپزخونه بچسب بهش یه حالی یه هولی بدبخت از من که چیزی گیرت نمی‎آد خودتو با لاله و لیلا سرگرم کن ولی خر سرش تو کتاب بود. لیلا و لاله همچنان با هم قهر بودند البته گاهی یه ذره به اجبار با هم حرف می زدند مثلاً زودتر از دستشویی بیا بیرون. حالا که لاله و تینا هم به ما اضافه شدند یه کمی جامون تنگ شده البته لیلا و سوفی همچنان تو اتاق می‎خوابند و لاله و تینا توی هال البته تینا یه کم غر زد که من عادت دارم شب با شورت بخوابم همه هم بهش گفتیم خب بخواب گفت خوب کامبیزو چیکار کنم گفتیم ملافه روته گفت اگه رفت کنار گفتیم حواسمون به کامبیز هست که نگاه نکنه. گفت: مگه میشه نگاه نکنه خب می‎خواهد بره آشپزخونه حتماً یه چشمی می‎اندازه ولی توی اون شرایط دیگه کاری از دستمون برنمی‎آمد و باید دعا کنیم که کامبیز از میون مادر و دختر، سراغ مادره بره. به هر حال شب که با لیلا به خونه رسیدیم لاله دیگه شامو آماده کرده بود راستش کتلت‎های لاله حرف نداشت خیلی هم با سر و ذوق درست می کنه مخلفاتش هم پرو پیمون می ذاره. یه جوری از اینکه سر سفره کامبیز مثلاً نشسته بود خجالت می‎کشید و من بهش گفتم که خودش خرج کنه زیر منت کامبیز هم نباشه البته کامبیز هم خیلی توی این فکرها نبود ولی اینطوری لاله حس بهتری پیدا کرد. لیلا یه نیمه تنه کوتاه و یه شورتک چسبون پوشید و خیلی سرفراز رفت سراغ کامبیز و سریع تا بچه‏ها از تو اتاق نیامدند یه لب ازش گرفت. لاله کمی تعجب کرد بخصوص که کامبیز خیلی راحت باهاش همراهی کرد ولی نذاشت به بوسه دوم و سوم برسه و سرشو باز کرد تو کتاب. لیلا دست و صورتش رو شست و آمد توی آشپزخونه. لادن: مگه بهت نگفتم جلوی من با کامبیز کاری نداشته باش. لیلا: گفتی ولی اون بکن بکن‎هایی که من توی فیلم دیدم خیلی رعایتت کردم که همینجا واسش نکشیدم پایین. لادن: دهنتو ببند. لاله که صدامونو شنید گفت: فیلم‎های منو دیدین. لادن: نه بابا هلن اومده بود واسه تسویه حساب کاری پیش من یه فیلم پورنو هم داشت لیلا هم اونجا بود اصرار که ببینیم خب دیدیم این خانومم هنوز تو خماری اونه. نگاهی که لیلا به من کرد یعنی تو چه قدر راحت دروغ می گی مچ منو جلوی لاله باز کرد. لاله: می‎دونم دیدین همشو دیدین. لادن: نه همشو تا پایان سکس پارتیه دیدیم. لاله: کدومشون، اونی که تو لشگرک بود رو می گین یا تو لواساناتو. لادن: جاشو که نمی‎دونیم اونی که یه زنه روی تو به پشت خوابید یه مرد جوون هم توی تو تلمبه می زد هم واسه اون زنه. لاله: آهان اولیه رو دیدین اون که خیلی خوبه بداشو ندیدین ولی خواهشاً نبینید خجالت می‎کشم. لیلا رو به لادن: چه خجالتی بچه که نیس اونی که ما از سه چهار تا سکسی که دیدیم خیلی هم راضی و خشنود بوده و خب نونه زرنگیشو خورده، گیرش اومده، داده. ناز شصتش. لاله: لادن من هیچم راضی نبودم فقط به زور علی کثافت که الهی خبر مرگشو بهم برسونن این خراب شده‎ها می رفتم. من که از نفرین لاله به علی ناراحت شده بودم سر کامبیز داد زدم: یه تکونی به خودت بده شام حاضره سفره رو بنداز. کامبیز: دو زن کنارتن بعداً به من گیر می‎دی. لادن: همش سرش تو کتابه حالا یه چیزی می شد دلم نمی سوخت هیچ پخی هم نشده. کامبیز: ببخشین من عضو هیآت علمی دانشگاهم دیگه چی بشم؟ لادن: برو درتو بذار. لاله: اگه فردا هم می‎خواین برین ببینین حداقل بهم بگین منم بیام تا توضیح بدم که خوش به حالم نبوده. لیلا: ما که اینطوری دیدیم.
  • فردا ساعت حوالی پنج هر کدومشان از یه طرف پیداشون شد حتی هلن که دعوتش نکرده بودم اومد و با دیدن لاله کلی خجالت کشید. واقعاً همه سکس دارند ولی چرا از دیدن سکس دیگران لذت می برند چرا دوست دارن تو زندگی دیگران فضولی کنند خب البته منم خودمم دوست دارم. فیلم رو گذاشتیم و لاله لخت مادرزاد با چشمانی بسته و قلاده‎ای به گردنش و مردی بسیار جوان او را می کشید وارد اتاق شد دوربین از روبه رو به او نزدیک شد. حدس می زدیم که علی فیلمبردار باشه. لاله از دیدن بدن لختش سرش را پایین انداخت. هلن نگاهی به لاله کرد و بعد لباس‎هایش را درآورد حتی شورتش را، هلن یه نگاهی به من کرد و من هم بلند شدم و کل لباسم و حتی لباس زیرم را از تن درآوردم.لادن: لیلا تو هم لخت شو. لیلا به منو هلن و زیر چشمی به لاله نگاه کرد و شومیز و شلوارش را درآورد.لیلا: همین قدر کافیه بیشتر اصرار نکنید. هلن بلند شد و سوتین لیلا را نیز باز کرد. لیلا هیچ مقاومتی نکرد ولی دستش به شورتش رفت که اجازه نده اونم پایین بکشه. هلن یه نگاه سرشار از محبت به لاله کرد و گفت: حالا بی حساب شدیم تو اونجا لختی ما اینجا. بند قلاده لاله رو به گیره‎ای که به ستونی وصل شده بود انداختند به شکلی که لاله اگر می‎خواست پاهایش را از حدی بیشتر خم کند گردنش کشیده می شد و از طرفی دستهایش را با طنابی از پشت بستند. مردی جلو آمد و یک حوله نازک نم‎دار به روی تن لخت لاله انداخت و مرد دیگر با ترکه‎ای که به دست داشت چند ضربه پشت سرهم به کمر و باسن لاله نواخت لاله از درد به خودش می پیچید ولی اگر پایین می‎آمد گردنش کشیده می شد. مردی که حوله را روی تن لاله انداخته بود حوله را برداشت و مرد دیگر اینبار به روی کون لاله ترکه را فرود می‎آورد روی کون لاله خط سرخی از ترکه می افتاد و لاله از درد به خودش می پیچید. لاله با ناراحتی بلند شد و از کیفش یه نخ سیگار برداشت و روشن کرد و کشید تا حالا ندیده بودم که لاله سیگار بکشه. دو مرد لخت شدند و یکی سینه لاله را تو دهنش کرد و دیگری مقداری روغن زیتون روی پایین تنه لاله ریخت و سعی کرد روغن زیتون به روی کُس و کون لاله به خوبی آغشته شود. مرد سپس لاله را از ستون باز کرد و به پشت روی کاناپه‎ای خواباند و کیرش را با دقت توی کُس لاله کرد و پشت سرهم تلمبه زد. مرد دومی روی کاپانه رفت و کیرش تو دهان لاله کرد و چند دقیقه به همین حال مشغول بودند. یکی از آن مردان دو لمبر کون لاله را از هم باز کرد و مقداری روغن زیتون روی سوراخ کون لاله ریخت و سپس با انگشت سوراخ کون لاله را خوب روغنی کرد. مرد اولی روی مبل راحتی نشست و مرد دومی لاله که چشمانش بسته بود را به روی کیر مرد نشاند به نحوی که لاله و مرد نشسته بر مبل روبه روی هم قرار گرفتند و مرد ایستاده خودش به پشت سر لاله رفت و باز با سوراخ کون لاله بازی کرد لاله تلاش کرد از روی کیر مرد نشسته بلند شود که مرد دیگری با ترکه چند ضربه محکم به تن برهنه لاله زد و لاله از درد مثل مار به خودش پیچید. مرد لاله را بلند کرد و باز روی کیر مرد اولی نشاند. سپس باز با روغن زیتون سوراخ کون لاله را چرب کرد و انگشت اشاره‎اش را آرام توی کون لاله کرد. لاله یه تکونی خورد ولی جرأت مخالفت یا مقاومت را نداشت یه لحظه مرد دوربین به دست از جلوی پنچره قدی اتاق رد شد منو لیلا هر دو با هم داد زدیم علی داره فیلم می گیره. من که از بیشرفی علی به شدت عصبانی شده بودم پشت سرهم فحش‎های رکیک را نثار علی کردم. مرد همینطور داشت انگشتش رو توی کون لاله بازی می‎داد، دومین انگشتش را نیز اضافه کرد لاله یه نیمچه مقاومتی کرد که مرد با کف دست محکم به باسن لاله زد جوری که جای انگشتانش روی کون لاله ماند. مرد روغن روی کیرش ریخت و از پشت به لاله نزدیک شود و کیرش را تو سوراخ لاله فرو کرد لاله تلاش کرد بلند شود و فرار کند که مرد قبلاً واکنش لاله را حدس زده بود لذا با دست‎هایش محکم لاله را گرفت و به یه فشار دیگه تا ته توی کون لاله کرد و شروع کرد به تلمبه زدن. مرد نشسته روی مبل هم انگار جونی گرفته باشد از زیر کیرش را تو کُس لاله بیشتر فرو کرد و آن زیر کیرشو تو کُس لاله تکون داد. مردی که زیر بود با دست از مرد خواست که کنار برود و سپس کیرشو از توی کُس لاله بیرون کشید. مرد بالایی روی زمین دراز کشید و لاله که چشمان همچنان بسته بود را به مدل داگی قرار دادند و سر لاله رو به سمت کیر مرد که زمین خوابانده بود برد و لاله شروع کرد به ساک زدن. مرد دوم باز انگشتش را تو کون لاله کرد و دو سه باری روی کونش زد و دوباره کیرش را البته این بار راحتتر تو کون لاله کرد. علی که باز هیکل نامیزونش توی شیشه پنچره افتاده بود، تلاش می‎کرد که به شکل حرفه‎ای فیلم بگیرد و حتی سعی داشت هنری فیلم بگیرد. بی شرف. مرد تکونی خورد و چند ضربه با کف دست به کون لاله زد و رعشه‎ای به جونش افتاد معلوم بود که داره ارضاء میشه، چند لحظه بعد کیرشو از تو کون لاله بیرون کشید و مقداری از آبش از سوراخ لاله به پایین سرازیر شد. همون لحظه لاله تلاش کرد سرش را بالا ببرد ولی مردی که زمین خوابیده بود و لاله داشت واسش ساک می زد سر لاله را محکم تو دست گرفت و آب کیرش را توی دهن لاله خالی کرد. هر دو مرد خوشحال یه ضربه تیک فایو به هم زدند و از این لذت خشنود بودند و به علی که داشت همچنان فیلم می گرفت تشکر کردند. لاله بعد تمام شدن این فیلم پاشد و آروم خداحافظی کرد و رفت هیچ واکنشی نسبت به لخت شدن ما نشان نداد. با اینکه از دیدن کارهای علی و از اینکه می‎دیدم خواهرم از دیدن فیلم عذاب کشید، ناراحت شده بودم ولی نمی‎دونم چرا بدجوری حشری شدم یعنی واقعاً کُسم خیس بود یه نگاهی به هلن لخت کردم که بی تفاوت کُسشو انداخته بود بیرون خیالش نبود یکی دیدش بزنه حدس می زدم اونم آمپر چسبونده. لیلا که همیشه خدا مزاحم بود پا نمی شد بره بالاخره بهش گفتم: لیلا تو برو خونه منم چند دقیقه دیگه می‎آم با هلن یک کمی به حساب چاپ کارت‎ها و ساخت پاکت‎هایی که داده شده بود برسیم. لیلا: خب اگه زود کارتون تموم میشه صبر می‎کنم باهم بریم. لادن: نه تو برو معلوم نیست کارمون کی تموم بشه. لیلا: خب من عجله ندارم. لادن: لیلا گورتو گم کن اینطوری خوبه متوجه می شی. لیلا: خب چرا فحش می‎دی راست و پوست گنده بگو می‎خوام با هلن سکس کنم تو برو. و پا شد سوتینشو بست و شومیزش را پوشید و بدون خداحافظی رفت. وقتی لیلا در بست انگاری نجاتم داده سریع از خوشحالی پاشدم و چند لب محکم از هلن گرفتم و هلن نیز که بدتر از من شهوتی شده بود دست برد سینه‎ی خوش فرم 75 منو گرفت و نوکشو کرد تو دهنش هی پشت سرهم میک می زد جوری که حالم خراب شد. روکاناپه دراز کشیدم و لنگمو باز کردم و او نیز پاهاشو بست و روم خوابید و کُسشو به کُسم مالید و لبمو بوسید. خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنم ارضاء شدم. خیلی فیلم سکس لاله بهم مزه داده بود. لادن: هلن شاید این حرف من دیونگی باشه ولی خیلی دوست داشتم من جای لاله بودم خیلی دوست دارم یکی کونم بذاره. هلن از حرفم زد زیر خنده هلن: دیوونه. به کامبیز بگو کونت بذاره. لادن: کامبیز؟! یه باکره‎ایمو دادم اون زد عرضه نداشت نگهش داره حالا این باکره‎ای رو بدم مگه دیونه‎ام. هلن: چرا از کامبیز بدت می‎آد؟ لادن: نمی‎دونم شاید چون پولدار نیست شاید چون آدم فرهنگیه شاید هم خیلی مهربونه مرد باید مرد باشه کامبیز خیلی کوتاه می‎آد هرچی بهش می گم گوش می کنه هیچ وقت داد نمی زنه هیچ وقت دستور نمی‎ده مرد باید یه کمی خودخواه باشه مرد باید حرمت کیرشو نگه داره. هلن: حرمت کیرشو این دیگه از اون حرفا بود. هلن می زنه زیر خنده. لادن: باور کن جدی می گم توی ایرون که همه شارلاتان کلاهبردارن کامبیز اصلاً نمی فهمه شارلاتان بودن یعنی چی. هلن: واسه همینه که نمی ذاری کونت بذاره. لادن: مردی دوست دارم که بتونم تو بغلش گم بشم. مردی که تو چشماش قدرت و بی رحمی رو بتونی ببینی. به کامبیز چند بار گفتم که دوستت ندارم ولی اون احمق می گه ولی من دوست دارم. خر یعنی چی یعنی همین ولی هلن بس کن دیگه بیا کُسمو بخور بیا کُستو بکن تو کُسم. هلن اومد جلو و لبامو بوسید و آروم آروم رفت پایین.
  • [font#

0B[aligncenter][/align]610B][/font]
     
  ویرایش شده توسط: kambiz8484   

 
بخوام صادقانه بگم مدت ها بود که یه داستان اینطوری منو تحریک نکرده بود. عالیه کامبیز جان. خیلی مشتاقم ادامشو بخونم
     
  
مرد

 
لاله 5
شب که رسیدم خونه لیلا دیگه رسماً با شورت و یه شومیز که روی شورتش انداخته بود می گشت و لاله نیز یه تاپ بندی و یه شلوارک، تینا که از قبلش همیشه باز می پوشید خواسته از خاله و مامان کم نیاره یک زیرپوش با شورت پادار ستش به پا داشت. کامبیز نمی‎دونست کدومشونو دید بزنه. لادن: ببخشین شما که جلوی شوهر من اینطوری پوشیدن من باید لخت و عور تو خونه بگردم یه ذره حیا کنین کامبیز که بدش نمی‎آد بنده خدا چشماش نمی‎دونه روی تن کی بدوه. کامبیز: خوبه من سرم تو کتابه. لاله خجالت کشید و رفت یه شلوار بلند پارچه دم کش دار پوشید یه تی شرت آستین کوتاه. حدس زدم که شاید به لاله برخورده رفته لباسشو عوض کرد لادن: لاله من با تو نبودم تو که لباست خوبه به لیلا و تینا بودم. از دستشویی که اومدم لیلا نزدیکم شد.لیلا: لادن من خیلی هوس کردم نمی تونم طاقت بیارم امشب رو بی خیال شو من واقعا کامبیز رو امشب می‎خوام. لادن با لحن جدی: گفتم وقتی من هستم باید بی خیال کامبیز شی. لیلا با لحن شاکی: خب وقتی هم که نیستی کلی سرخر تو خونه‎اس. لادن: دهنت ببند چرا به خواهرت و دخترش اینطوری حرف می‎زنی. لیلا: چیکار کنم هیچ وقت خونه خالی نمیشه، حالا اینا رو بی خیال من شوهرتو واسه امشب می‎خوام، اینا که خوابشون رفت می‎آم تو اتاق. لادن: برو گمشو بهت گفتم وقتی هستم بی خیال کامبیز شو. لیلا: به خدا این کون و کُسی که لاله می‎داد هر کی باشه حشری میشه تازه خودت با هلن کلی کُس بازی کردین به من که می رسه آسمون می‎تپه، لادن خواهش می‎کنم، خیس خیسم. لادن: اَه مخمو خوردی تو اگه محمد بود می‎ذاشتی من باهاش بخوابم. لیلا: حتی الانشم نمی‎ذارم باهاش بخوابی. لادن: خب پس حرف نزن. لیلا: تو خودت گفتی باهاش بخواب اصلاً بود و نبودش واست یکیه حالا که به من رسید شوهر دوس شدی؟ لادن: واقعاً خیلی خری عین این زن دو ریالی حرف می زنی بذار ببینم چه کار می‎تونم بکنم. دم خونه سحر رفتم موضوع رو به سحر گفتم و ازش خواهش کردم اجازه بده واسه نیم ساعت هم شده این دو نفر بیان خونه خودشونو خالی کنن. سحر از خنده غش کرده بود. سحر: واسه خواهر و شوهرت خونه خالی پیدا می‎کنی. بابا تو دیگه کی هستی ولی واقعاً می‎خوای این دو تا بهم بخوابن. لادن: سحر گیر نده اینا با هم خوابیدن چند بار،لیلا رو راضی نکنم آبرو که هیچ، شورتمم رو سرم می‎کشه. سحر: راستش لادن امشب بابای اشکان می‎آد الان که در زدی فکر کردم اونه. لادن: اینطوری درو واسش باز می‎کنی دیگه چرا ازش طلاق گرفتی؟ سحر: فقط لیلا نیس که هوس می‎کنه ما از هم جدا شدیم ولی هم اشکان به فضای خانواده نیاز داره هم من به چیزهای دیگه. لادن منو ببخش شب دیگه بود مشکل نبود. لادن: نه فدای سرت. جقو واسه همین وقت‎ها گذاشتن. وارد خونه که شدم لیلا هُل به سمتم آمد. لیلا: بریم بالا؟ لادن: نه مهمون داره. لیلا: ای وای حالا چیکار کنیم. لادن: بیا منو بکن. لیلا: من هلن نیستم. راهش را گرفت و به سمت آشپزخانه رفت و تینا رو صدا زد که بیاد برای آوردن شام کمک کنه. شامو که خوردیم سوفی رو فرستادم بخوابه. لاله همچنان درگیر فیلمی بود که ازش دیدیم یه جوری می‎خواست بگه من یه قربانی بودم ولی راستش من حس می‎کنم خیلی هم بدش نمی‎آمده وگرنه چه طور علی اینو مجبور می‎کرده بره، درسته علی تهدیدش کرده بود فیلم‎ها رو به دیگران نشون می‎ده ولی فکر نمی‎‎کنم علی این کار رو می‎کرد. یه کمی که ماهواره دیدیم منو کامبیز رفتیم تو اتاق درو از پشت قفل کردم کامبیز خندید و گفت: وقتی یه مرد توی این همه زن باشه بایدم در قفل کنی. لادن: با هر کدومشون خواستی می تونی بخوابی. دوباره در رو باز کردم و لباسامو درآوردم و خوابیدم البته نه مثل کامبیز که همه رو درمی‎آره صدبارم بهش گفتم هر لحظه ممکنه اتفاقی بیافته بهتر شورتتو در نیاری ولی مگه گوش می‎ده اگه سوفی و تینا نبودند شرط می بندم تو خونه کاملاً لخت می‎گشت. البته لیلا که بدش نمی‎آید لاله نیز همیشه تو هرکاری اولش غر می زنه بعدش تا آخرش می ره. نمی‎دونم چه قدر گذشت ولی تازه چشمام گرم خواب شده بود که حس کردم در اتاق داره باز می شه هُل چشمامو باز کردم دیدم لیلاس. کامبیز هم سرش بلند کرد یه نگاهی به لیلا انداخت. لیلا: خیلی ببخشین تقصیر فیلم لاله‎اس بدجوری تو فکر می اندازه. نمی تونم بخوابم. لادن: خواهر من برو جق بزن راحت میشی. لیلا: خب کجا همه جا پره. لادن: تو دستشویی الان خالیه، برو عزیزم. لیلا: لادن خواهش می‎کنم همین امشبو بذار با کامبیز باشم. باور کن از فردا می رم تا یکی رو پیدا کنم. یعنی تو فروشگاه یکی داره بهم نخ می‎ده. کامبیز: کی داره بهت نخ می‎ده،(با لحن شوخ) یعنی چی غلط کرده داره بهت نخ می‎ده. لادن: کامبیز بس کن همه چیزو به شوخی می گیره. نه عزیزم صبر کن فردا لنگاتو واسه همون وا کن. لیلا گوش نداد و اومد روی تخت ما بین منو کامبیز خوابید. لادن: الهی بمیری لیلا خیلی تو بی شرمی.کامبیز: حالا من چیکار کنم؟ لادن: خفه شو کامبیز نکبت ژست آدم بی تقصیرها رو می‎گیره. کامبیز: تو که راه نمی‎دی. لیلا: نه خود خوری نه کس دهی گنده کنی و سگ دهی. لادن: فعلاً که اون سگه تویی. من صبم باید برم یه سر بانک زود تموش کنین خبرمرگم بخوابم. لیلا: وای کامبیز تو هیچ وقت شورت پات نیس. لادن: الان دستت کجاس. لیلا: خب به کیر کامبیز. لادن: هنوز من اجازه رو ندادم تو شروع کردی. لیلا: تو داشتی حرف می زدی من شروع کرده بودم. کامبیز لختم کن زود باش زنت می‎خواد بخوابه. لادن: خیلی بی شرفی لیلا. کامبیز از زیر ملافه شورت لیلا رو پایین کشید و خودش تاپشو در آورد و کامبیز عین تشنه‎ای که به یه چشمه رسیده باشه با ولع به اندام لخت لیلا نگاه کرد و سرش رو انداخت روی سینه‎های لیلا. قبلترها از من بانگاهش یه اجازه می‎گرفت ولی دیگه روش باز شده بی اجازه می ره جلو راستش منم از اینکه جلوم شوهرم با یه زن دیگه سکس می کنه خوشم می‎آید انگار منو علی خیلی شبیه هم هستیم. شایدم با خواهرم راحت باشم وگر کسی دیگه‎ای به سراغ کامبیز بیاد اعتراض کنم. نمی‎دونم تجربه نکردم و فکر نمی کنم بخوام تجربه کنم یه چیز هم باید بگم علی بی ناموسه مرد باید از ناموسش دفاع کنه نه اینکه بندازش جلوی مردهای دیگه بعد مثل یه احمق بی همه چیز، ازشون فیلم بگیره. من فرق می کنم من یه زنم. کامبیز لیلا را از روی تخت بلند کرد و به دیواره اتاق چسباندش و کمی آب دهانش را به روی کیرش زد و از پشت به داخل کُس لیلا کرد. لیلا آهی از سر لذت کشید جوری که من ترسیدم بقیه صدایش را بشنوند. بی اختیار بلندتر گفتم. هیسسس چه خبره آروم باش. کامبیز از پشت موهای لیلا را گرفت و کیرشو بیشتر تو کُس لیلا کرد. لادن: کامبیز با من اینکارو نکرده بودی. لیلا: تو اصلاً اجازه نمی‎دی بهت نزدیک بشه. لادن: یه کاره دیگه بکنین کامبیز بیشرف این کارو با من نکردی. کامبیز دستش روی کُس لیلا می‎گذارد و پشت سرهم تلمبه می زنه و با دستش کس لیلا رو می ماله. جلو رفتم و آنها رو از هم جدا کردم لیلا ناراضی یه نگاهی به من انداخت و روی لبه تخت دراز کشید و پاهاشو از هم باز کرد کامبیز جلویش نشست و شروع کرد به لای کُس لیلا رو لیس زدن. لیلا: کامبیزم بخور کُسم خیسه، خیسی شو بیشتر کن لاشو وا کن وای کامی کیر می‎خوام.لادن با حرص: کامی نه بگو کامبیز. لیلا: خب باشه دیوونه‎ای تو، بیزبیز من بخور برام. کامبیز هم بی وقفه لبه‎های چوچولوی لیلا رو میک می زد. شورتم خیس شده بود خیلی دلم می‎خواس منم بکشم پایین ولی از طرفی حسش نبود. گاهی دیدن بهتر از دادنه. لیلا بلند شد و جلوی کامبیز نشست و سر کیر رو تو دهنش کرد و با دست پایین کلاهک کیر کامبیز رو می مالید. کامبیز نفس نفس می زد و به خماری چشمانش را می بست. بی اختیار دست کردم تو شورتم کُسم خیس خیس بود و لبه‎های بالای کُسم را مالیدم. کامبیز لیلا رو بلند کرد خودش روی لبه تخت نشست و پاهایش را جمع کرد و لیلا رو از پشت به روی کیرش نشاند و خودش شد زین اسب و پاهای لیلا هر کدام به یه طرف زین بود. لیلا: وای قربون کیرت بشم، بکنش توش ... ای جونم منو جر بده جلوی خواهرم جرم بده جلوی زنت جرم بده کیرتو برم ای خدا تا دسته تو کُسمه، جوووون سینه مو بمال منو بکن خوب بکن درست بکن محکم بکن آیییی کامبیز. در حالی که کیر کامبیز تو لیلا بود، لیلا بلند شد( کامبیز هم به اجبار) و دستشو روی دراور گذاشت. کامبیز از پشت همچنان بهش چسبیده بود و سینه‎های لیلا رو از پشت گرفت و محکم فشار داد. لیلا: وای دردم می‎آد فشار بده دردم بگیره وای منو بکن بازم بکن. لادن: لیلا خفه شو، آرومتر. لیلا: کامبیز کیرت کجاست. کامبیز: تو کُسته عزیز دلم، نازنین من تو خوب جاییه. لیلا واسم ساک بزن تا بیام. لیلا سریع برگشت و جلوی کامبیز نشست و کیر کامبیزو تو دستش گرفت و در حالی که داشت واسش جق می زد سرکلاهک هم تو دهنش بود و ساک می زد. کامبیز می‎خواست خودش را از لیلا جدا کند که لیلا کیر را محکمتر گرفت و آب کامبیز ریخته شد تو دهن لیلا و او نیز همه آب کامبیز رو قورت داد. من با تعجب گفتم: همه آبشو خوردی؟ لیلا دهنش را نشان داد که دورتادورش آب کیر کامبیز بود ولی بخش اعظم آب را واقعاً قورت داده بود. لیلا: کامبیز مال خودمی من الان دیگه زنتم. لادن: خیلی خری چه جوری قورتش دادی کی این آبو می‎خوره دیوونه. لیلا: وقتی از کسی خوشت می‎آد می‎خوری. کامبیز آروم از اتاق رفت بیرون خواستم بپرم جلوشو بگیرم لخت بیرون نره که دیدم به سمت حمام رفت که روشویی و توالت فرنگی هم آنجا بغل اتاقمون بود.
صبح زودتر از خونه زدم بیرون حوالی ساعت 8 و نیم بود که علی بهم زنگ زد. می‎خواستم جواب ندم ولی بازم دلم کمی باهاش بود. لادن: چطوری روت میشه بهم زنگ بزنی؟ علی: مگه من چکار کردم؟ لادن: چیکار کردی خواهر نازنینمو انداختی زیر دست چند تا مرد باز می‎گی چیکار کردی تو ناموس می فهمی یعنی چی؟ تو می فهمی مرد باید حافظ ناموس زنش باشه. بعد با افتخار از دادن زنت فیلم می‎گیری تهدیدش می‎کنی اگه راه نیایی فیلمتو پخش می‎کنم. تف به غیرتت. علی: این حرفا چیه می زنی من کی تهدید کردم لاله خودش دوس داشت آخه تو فکر کن یکی دیگه زن منو بکنه بعد من بشکن بزنم. خودش اینکارها رو دوست داره منم خوشحال بودم چون دیگه از این سردی مزاج با من دراومده بود. لادن: من کار دارم خودت می‎دونی و لاله. اون که می‎خواد طلاق بگیره تو ببین چیکار می‎کنی. علی: چه خوش به حال کامبیز میشه من همیشه دوست داشتم با تو رابطه داشته باشم فکر می‎کردم تو و کامبیز از هم جدا میشین با من رابطه‎ات خوب می شه حالا برعکس شد. لادن: تقصیر خودته من که باهات خوب بودم چند بار هم دعوتت کردم خونه، خودت گند زدی آهان یادم اومد نزدیک دوماه اصلاً بهم زنگم نزدی، برو برو اعصاب منو خراب نکن. علی: تینا چکار می کنه. لادن: خوبه. علی: لادن جون تینا زود عاشق مردهای بزرگتر از خودش می شه حواست بهش باشه. لادن: منظورتو نمی فهمم. علی: با کامبیز تنهاش نذار. لادن: تو مغزت فاسد شده خیلی خری که اینطوری حرف می زنی. علی: تو کامبیز رو نمی شناسی همیشه ژست خوبا رو می گیره ولی همون قدر که من با تو بودم اونم با لاله بود. من از سرعلاقه با تو بودم اون چی؟ خدانگه دارت باشه. و تلفنو قطع کرد. وا شاید راس می گه کامبیز از اون عوضیاس به لیلا که نه نمی‎گه حتماً به لاله هم نه نمی‎گه چرا به تینا نه بگه دختر جوان و سرحال. وارد بانگ شدم خیلی متأثر بودم نمی تونستم نفس بکشم من از همون روزی که علی اومد خواستگاری لاله دوستش داشتم همه مخالف بودن ولی علی ایستاد و این ایستادنش و به زور گرفتن لاله واسم همیشه خوشایند بود. برعکس من به کامبیز می گفتم کامی جونم دوست دارم دیگه کم مونده بود به پاش بیافتم که باهام ازدواج کنه همش فکر و ذکرش کتاب بود یه ذره هم فکر کنم از کسی خوشش می اومد از اون واخورد به سراغ من اومد. شمارمو خوندن کارت ملی مو همرام نبود و می‎خواستم چکی رو نقد و به حسابم بگذارم البته چکم به نام خودم بود ولی متصدی بانک داشتن کارت رو الزامی می‎دونست وقتی اصرار کردم منو به معاون بانک معرفی کرد. معاون بانک مردی خوش تیپ قد بلند و بسیار مودب بود. با روی خوش و محترمانه خیلی خوب توضیح داد که باید کارت ملی باشه همینطور که حرف می زد کارت باشگاه فیتنسم لای مدارکم پیدا شد بهش گفتم: حالا با این میشه؟ اذیتم نکنین دیگه یک کمی مهربون باشین من توی این بانک سال‎هاست حساب دارم. معاون بانک یه کمی دودل شد و بالاخره یک برگه جلوم گذاشت تا پر کنم. با خوشحالی گرفتم و شروع کردم به پر کردن برگه همینطور که می نوشتم بی اختیار چند قطره اشک پایین اومد و افتاد روی برگه. معاون با تعجب بهم نگاه کرد و جعبه دستمال کاغذی رو جلوم گرفت. معاون: خانم احمدی چیزی شده. کمکی از من برمی‎آد؟ نگاهی بهش کردم چه چهره خوبی داره. لادن: نه نه ببخشین نمی‎دونم چم شد یهو. سریع برگه رو نوشتم و ازم چک رو گرفت و به حسابم گذاشت از خجالتم سریع از بانک بیرون اومدم. خدا لعنت کنه این علی بی ناموسو. ما زن‎ها همیشه باید به فکر خودمون باشیم به فکر مرد جماعت بودن خریته. خریت. سرکار به علی به فیلم لاله به معاون بانک به وقاحت کامبیز به بی شرمی لیلا به همه اینها فکر می کردمو به کار هیچ. نمی تونستم به کار فکر کنم وقتی علی رو ندارم. داغ شده بودم مانتو و شالمو برداشتم خودم باد زدم سلدا منشی شرکت را صدا زدم تو اتاق اومد از دیدنم جا خورد بهش توجه نکردم من قبلاً تو شرکت بی حجاب بودم یعنی همه خانما اغلب بی حجابن. ازش خواستم یه لیوان نوشیدنی از هرچی که باشه فقط خنک واسم بیاره. حمید طراح شرکت وارد اتاق شد موند چکار کنه. لادن: بیا تو چیکار داری. حمید این طرح‎ها رو کشیدم می‎خواستم نظرتو بپرسم. با دست اشاره کردم که بشینه سرشو پایین انداخت و روی صندلی نزدیک من نشست. سلدا وارد اتاق شد یه چشم غره ای به حمید رفت و یه اشاره به من کرد که متوجه نشدم حال توجه هم نداشتم. سلدا کمی تو اتاق ایستاد و من بی توجه به او به حمید گفتم: خب نظر خودت رو کدوم طرحه؟ با دست به سلدا اشاره کردم که بره بیرون. حمید یه نگاهی به من کرد ولی بیشتر چشمش به سینه‎هامو بود یه نگاهی به خودم کردم وای نوک سینه‎ام بدجوری بیرون زده بود ولی دیگه نمیشد کاری کرد دوست نداشتم یهویی خودمو جمع و جور کنم حمید در باره طرح‎هایش حرف می زد ولی نه حواسش به حرف‎هایش بود و نه می تونست چشم از روی من برداره. حوصله مو سر برد. لادن: خب برو بیرون بی جنبه خودم یه طرحی رو انتخاب می کنم. زود زود پاشو برو. حمید دستپاچه از اتاق خارج شد از توکیفم آینه‎ای بیرون آوردم و خودم رو دیدم وای... چون تاپم نازک بود همه حجم و خود سینه‎ام پیدا بود. سلدا رو صدا کردم. لادن: دراز نمی تونی به من بگی که لباسم نازکه جلوی این پسره همه رو ریختم بیرون. از شانس من همون لحظه سیامک شریکم هم وارد اتاق شد منو دید و نمی‎دونست چه جور رفتار کنه سعی کرد عادی باشه و گفت: کلینیک زیبایی دندان همونی که خودت باهاشون صحبت کردی چندتا طرح می‎خوان میشه باهاشون صحبت کنی حمید هم با خودت ببری خوبه. در حالی که با من صحبت می کرد چشمش روی سینه‎های من بود. به این دیگه چی بگم گرچه زن زیباست و زیبایی رو باید دید. لادن: باشه الان می رم. و به این بهانه رفتم مانتومو پوشیدم ولی دوست داشتم نپوشم دوست داشتم همون طوری از اتاق بیام بیرون چی می شه همه زیبایی تو رو ببینن و چی می شد من یه دوست پسر داشتم بیخود این همه سال به علی فکر می کردم شایدم به نجابت فکر می‎کردم شاید به کامبیز شایدم به سوفی ولی چرا زن باید نجیب باشه هر قراردادی یه مدتی داره چرا ازدواج که یه قرارداده، مدت نداره؟ چرا من باید همیشه خودمو بپوشونم و مرد نباید چشمشو بپوشونه و اگه منو دید می زنه اگه هیزه اون مقصر نیس من مقصرم. اگه او سراغ کسی رفت من مقصرم چون نتونستم شوهرمو نگه دارم ولی اگه من رفتم او مقصر نیس من هرزه ام. چرا نمیشه گفت برای مدت پنج سال به عقد تو درمی‎آیم البته عقد موقت هست ولی اونو خیلی خرابش کردن فقط ادمو واسه کردن می‎خوان. واسه پنج سال با یکی زندگی کنی خوشت اومد پنج سال اضافه کنی شاید هی پنج سال اضافه کنی و شاید همان پنج سال بعد بگی خداحافظ شاید هم بعد از دوره‎ای باز به همان اولی برگردی. سلدا منو به خودم آورد. سلدا: لادن جان یه چیزی بگم. لادن: چه مودب! خوب بگو. سلدا: سینه‎هات خیلی قشنگه. لادن: چشم چرون. سلدا: من که زنم. لادن: آره ولی یه ذره خریدارانه گفتی. سلدا: وای نه خدا مرگم بده، ولی مردها حق دارن بدجوری تو چشمه، کاشکی مانتوتو نمی پوشیدی. لادن: خب نذاشتین آدم راحت باشه.
عصر هنوز ساعت پنج نشده بود که هلن پیداش شد دیگه دیدن فیلم‎های لاله بدجوری رو مخمون رفته. این آخرین فیلمه ولی ای کاش بیشتر بود. سلدا فضول نمی‎خواست بره یه جوری حدس می‎زنم متوجه نگاه هلن به خودم شده، می‎دونه هلن منو یه جوری خاص نگاه می کنه. چند لحظه بعد لیلا نیز پیداش شد. لیلا: دیر نکردم که. لادن: نمی‎آمدی بهتر بود. لیلا: نمیشه از دست داد. لادن: می‎بینی حشری میشی می‎آیی سراغ شوهر من. هلن: چی شده مگه. لادن: خمار شده بود دیشب به زور با کامبیز سکس کرد. هلن: تو چه قدر راحتی لادن. لیلا: راحت پوست گله منو گند، تا دیروز شوهرش نبود وقتی من یه ذره اونم به ناچار به کامبیز رو خوش نشون دادم این شد غیرتی. لادن: یه کم روی خوش؟ دیشب کیر کامبیزو کرده بود تو دهنش تا ته آبشو خورد بعد چی گفتی دیگه زنش شدی؟ لیلا: شوخی کردم زن چی، این سلدا نمی‎خواد بره. لادن: الان می ره، سلدا کارت تموم شد اگه شده برو ما جلسمونو شروع کنیم. سلدا: منشی جلسه نمی‎خواین. لادن: نه قربونت شما برو. سلدا ناراضی و کنجکاو که کار ما چیه، رفت. فیلم آخر لاله رو گذاشتیم از نگاه هلن و لیلا میشد دید که هنوز فیلم رو نگذاشتم حشری هستند برام جالب بود که هلن هم از دیدن فیلم لاله که با مردهای دیگر سکس داره خوشش می‎آد و شهوت وجودش را پر می‎کنه. آیا او هم به سکس با مرد علاقه داره و خودشو همجنسگرا نشون میده این با عقل جور در نمی‎آمد. به هر حال سه نفری مشتاق دیدن فیلم بودیم. این بار لاله فقط با لباس زیر نشسته بود و سه مرد دیگر به جزء علی توی اتاق حضور داشتند علی از تک تک آنها فیلم گرفت و آنها به لاله که روی مبلی پاهایش را در خودش جمع کرده بود و شاید می‎خواست کمتر لختیش به چشم بیاید نگاه می‎کردند. مردی دیگر به همراه یک زن دیگر وارد اتاق شد زن زیرپوش قرمز رنگی به تن داشت که تا رون پایش می‎آمد. مرد زن را به سمت عسلی گرد پارچه‎ای اتاق که دورش سه مرد و لاله نشسته بودند، برد و روی میز نشاند. دست علی به سمت لاله رفت و او را بلند کرد و به سمت زن جوان که حدود سی تا سی دو ساله می نمود برد. لاله نیز روی عسلی گرد نشست و زن رویش را به سمت لاله کرد. هلن: ای جوونم تازه بخش سکس درست و مورد علاقه من رسید. زن لبش را به سمت لاله برد و آنها همدیگر رو بوسیدند زن با علاقه بیشتری لب‎های لاله رو می‎خورد و گاهی زبان‎های همدیگر رو بهم می زدند. هلن: این زنه حرفه‎ای تره. زن لاله گوش لاله رو تو دهنش کرد و میک می زد. لاله در حالی که خوشش اومده بود به خودش پیچید و زن گردن لاله را از پایین به بالا لیس زد. لاله باز به سراغ لب‎های زن رفت و همدیگرو بوسیدند. زن بلند شد و زیرپوشش را از تن گند. زن یکی از سینه‎هایش را به دست گرفت و به دهان خودش برد. مردها با لذت به معاشقه لاله و زن نگاه می‎کردند و آرام دستشان را از روی شلوار به کیرشان می کشیدند. زن به سمت لاله رفت و سوتین لاله را باز کرد و به دست مردی که او را به اتاق آورده بود داد به نظر می رسید که همسرشه. زن نوک زبونش را به روی نوک سینه لاله می کشید و لاله با لبخند به زن نگاه می کرد. زن سینه لاله رو به دست گرفت و به دهانش برد و شروع کرد به میک زدن. لاله از سر لذت چشمانش را بست و آه می‎کشید. دوربین علی به چهره لاله نزدیک شد. لاله چشمانش را باز کرد و از سر لذت و حتی می تونم بگم با رضایت از وضع موجود به دوربین نگاه کرد و به علی یا دوربین بوسه‎ای فرستاد. زن جایش را با لاله عوض کرد و لاله روی زمین کنار عسلی نشست. زن پایش را از دوطرف باز کرد و لاله به شکل چهار دست و پا رو زمین قرار گرفت و سرش را لای پای زن کرد دوربین به آرامی چرخید و به کُس زن نزدیک شد لاله لبه‎های چوچولوی زن را با ولع می‎خورد. هر چهار مرد از روی مبل بلند شدند و به سمت کُس زن رفتند. یکی از مردها دست به شورت لاله برد و از پایی لاله بیرون آورد لاله به مرد نگاهی کرد و مخالفتی نکرد. لیلا: لاله بیاد اینا رو نگاه کنه خانم تهش باد می‎ده می گه علی منو مجبور کرد. زن بلند میشه و لاله را روی عسلی می‎خوابونه و زن چهار زانو لنگای لاله رو تو دست می گیره و کُس لاله رو لیس می زنه یکی از مردها دست به سینه لاله می برد و نوک سینه رو می کشد و چند بار می مالد. لاله: آه نوک نوکه سینه‎ام. وای بخور اون نازیمو. زن لاله رو مدل داگی می نشاند و از پشت سوراخ کون لاله را لیس می زند و گاهی نوک انگشتش را به سوراخش فرو می برد و گاهی نیز دو انگشتش را تو کُس لاله می‎کند و تکون تکون می‎ده. لاله: آی نازیم آیی آییی آی نازیم. یکی از مردها: اسم دیگشو بگو. لاله: یعنی بگم علی. علی: خب بگو اینجا همه خودین. زن به غیر از اینکه دو انگشتش را توی کُس لاله کرده یک انگشتش را نیز توی کون لاله می‎کند و به سرعت تکون می‎ده. لاله: وای کُسم کُسسم وای بخور کُسمو آی آیی اووه. یکی از مردها زن را بلند می کند و شلوار و شورتش را باهم پایین می کشد و لاله را بر می‎گرداند و از لاله می‎خواهد که کیرش را ساک بزند. سه مرد دیگر لخت می شوند و کیرشان را از سر شهوت می مالند. مردی که به نظر شوهر زن می‎آمد روی مبل می شیند و لاله را از جلو روی کیرش می نشاند مردی دیگر کون لاله را لیس می زند و کیرش را آرام به کون لاله فرو می کند. لاله: آیی کونم درد داره درد. مرد بکشم بیرون. لاله: نه یکم چربش کن. مرد کمی اطرافش را می گردد و مرد دیگری یه نرم کننده به دستش می‎دهد مرد مایعی را روی باسن لاله می ریزد و سوراخش را بیشتر چرب می کند و آرام کیرش را درون کون لاله فرو می‎کند و حال یکی از جلو و دیگری از پشت لاله را می‎کردند مرد سوم کیرش را به دهان لاله نزدیک می کند و لاله برایش ساک می زند. مرد چهارم و علی که دوربین را روی سه پایه‎ای نشانده بود با زن مشغول می شوند. زن میان علی و مرد می شیند و با دست کیرهای آنها را می مالد و گاهی واسه علی و گاهی واسه مرد را ساک می زند. لاله: آیی جلو و عقبم آیی. علی دارن زنتو جر می‎دن دارن می کننش علییی. مردی که از پشت لاله رو می‎کرد چند ضربه به کون لاله می نوازد روی کون لاله جای دست مرد می افتد. لاله: آیی جووون بزن منو بازم بزن. مرد باز می زند. لیلا کاملاً حشری شده با صدایی میان شهوت و شاکی بودن می گوید: واقعاً لاله یه بچ به تموم معناس رسماً جلو و عقبشو گذاشته حراج . مرد سوم جایش را به مردی که از پشت می‎کرد عوض می‎کند. لاله: وای این که تو کونم بوده. لاله کیر مرد رو ساک می زند و با دست تخم‎های مرد را می مالد. من دیگه طاقت نیاوردم و جلوی لیلا بلند شدم و لبهای هلن رو بوسیدم. هلن نگاهی به من کرد نگاهی به لیلا سپس شلوارش را پایین کشید واز من خواست که سرم را لای پایش کنم یه نگاهی به لیلا کردم لیلا سری تکان داد و کمی پشتش را به من کرد تا ما راحتتر سکس کنیم. هلن: وای بخور بخور بدجوری حشریم این لاله ما رو کشت. وای بخور خیلی خیس شدم آه ه ه ، لیلا میشه بری من خیلی حشریم. لیلا: من چه کار به شما دارم. بذار آخرشو ببینم می رم. هر سه مرد بلند شدند و لاله را روی مبل به شکلی که دست‎های لاله روی پشتی مبل بود به شکل تقریباً داکی نشاندند. من سرمو لای پای هلن کردم و نوک کُسشو لیس زدم هلن بیشتر از دفعه های قبل با صدایی بلندتر آه می کشید و ناله می کرد . هلن با دست سرمو عقب داد و لبشو رو لبم من گذاشت یه حس بدی داشتم یه زن ۴۰ و چند ساله جلوی خواهرش داره با زنی دیگه سکس می کنه ولی بدجوری حشری بودم نمی تونسم خودمو کنترل کنم لیلا زیر چشمی ما رو نگاه می کرد و دستشو توی شورتش کرد و خودش رو می مالید. هلن کاملا لخت شد و منو که راضی نبودم جلوی لیلا کامل لخت شم را به زور کاملاً لخت کرد یه شرم احمقانه ای منو گرفته بود لیلا یه دستی به روی کونم کشید و خنده ای کرد و گفت: اون مشاور دیوث کی بوده که همه ما رو هرزه کرد. هلن ایستاده لبهای منو بوسید و خورد و هر دو ۶۹ شدیم سرمونو کردیم لا پای هم. لیلا : شما رو نگاه کنم یا این فیلمو . من سرمو از لای پای هلن درآورم و گفتم: نه یهویی از خودمون بی خود شدیم ، هلن پاشو. سه مرد هر سه پشت سرهم قرار گرفتند و به ترتیب کیرشان را توی کُس یا کون لاله می کردند و چند تکانی می‎خوردند و جایشان را به نفر بعدی می‎دادند. مردی که به همراه علی با زن مشغول بود خنده کنان به سمت بقیه رفت و توی صف قرار گرفت و او نیز به کس یا کون لاله فرو کرد. همه از این نوبتی کردن خنده شان گرفته بود. هلن طاقت نیاورد به سمتم آمد از هم لب گرفتیم و من سینه‎اش را تو دهانم کردم. صدایمان که بالا رفت لیلا نگاهی با ما کرد و گفت: من نمی دونم با شما چه کنم آرومتر زن که با زن حال نمی‎ده یه مرد پیدا کنین. هلن: بیا تجربه کن ببین چه حالی می‎ده. لیلا: عمراً. مردها لاله را بلند کردند و به وسط اتاق آوردند و از لاله خواستند به تریب کیر آنها را ساک بزنه تا بیایند. لاله نیز با هیجان و شور این کار را می‎کرد. یکی از مردها کیرش را تو دستش گرفت کمی باهاش ور رفت و آبش را به روی سینه لاله ریخت لاله با دست آب مرد را روی سینه‎اش مالید. مرد دیگری نیز ارضاء شد و او نیز به روی سینه و چونه لاله ریخت و پشت سر او دو مرد نیز ارضا شدند و اسپرمشان را روی بدن لاله ریختند لاله یکی از سینه‎هایش را به سمت دهانش برد ولی نتوانست نوک سینه‎اش را کامل در دهان کند ناگهان یک مرد به روی لاله ادرار کرد و لاله یهو به خودش آمد تلاش کرد خودش را نجات دهد ولی میان پاهای مردها گیر افتاده بود و امکان فرار نداشت مردها نیز نمی‎خواستند او از این اتفاق در برود و مرد تمام ادارش را به روی لاله کرد از سر تا پایش را نجس کرد لاله صورتش را گرفته بود و داد می زد ولی مردها به رفتار او می‎خندیدند. زن به سمت شوهرش پرید و او را هل داد و لاله از میان پای او فرار کرد و به سرعت به سمت حمام یا شاید دستشویی دوید. از دیدن این صحنه هر سه عصبانی شدیم بیچاره لاله، مردها چه قدر می تونند کثیف باشن.هر سه بهت زده بهم نگاه کردیم. لیلا: اشتباه کردم همان زن با زن بهتره . یه جوری دلمان به حال لاله سوخت از این بی شرفی مردها عصبانی بودیم. با لیلا که خونه رسیدیم لاله مثل شب قبل نبود یه شلوار کتان کرم تا ساقه پا پوشیده بود و یه تی شرت قهوه‎ای تینا هم یه دامن کوتاه با یه تی شرت آستین حلقه‎ای. معلوم شد حرف‎های دیشب اثر کرده دیگه خیلی خوش به حال کامبیز نمی شه اما باز لیلا یه تاپ نازک بدون سوتین که سینه‎هاش کاملاً معلوم بود پوشید یه شورت رویش اینبار دیگه شومیز هم تنش نبود که حداقل لمبرهای کونش را بپوشونه چی می‎تونستم بگم دیگه کار از لیلا گذاشته بود اگه بخوام آروم باشم باید یه کی رو واسش پیدا کنم یا تشویقش کنم با یکی دوست بشه. لاله یه چشم غره‎ای به لیلا رفت و با صدای بلند که لیلا نیز بشنوه گفت: توی این خونه حیا خورده شده یه آبم روش. آدم جلوی شوهرش هم اینطور نمی‎گرده. لیلا: به بعضی‎ها ربطی نداره هر جور دوست داشته باشم می‎گردم اونا خودشونو جمع کنن. همش توی حال و هوله پیش ما مریم مقدسه مسخره. تینا: مامان کدوم حال و هول رو می گه. لاله: این زیاد زر می زنه تو گوش نده. لیلا: من زیاد زر می زنم دیگه کسی که اینو نکرده حافظ شیراز بوده. لاله: خفه شو وگرنه با پشت دست جوری می‎خوابنم تو دهنت که صدای سگ بدی. لادن پوزبند اینو بزن تو رو خدا، پاچه می گیره. لیلا: من هر کاری می کنم خودمم، جلو و عقبمو حراجی نذاشتم بعد بگم این بده اون بده، بیچاره علی. تینا: مامان لیلا چی می‎گه. لاله: من چه می‎دونم علی خبر مرگتو بهم بدن. لادن: به علی چیکار داری والله اون چیزی که ما دیدیم تو با هر کی که بودی با رضایت خودت بوده. علی رو چرا وسط می‎ندازی. لاله: من هیچم خوش خوشانم نبود علی مجبورم می‎کرد. لیلا: علی مجبورت می‎کرد؟ پس چرا وقتی مرتیکه شورت تو رو کشید پایین صدات در نیامد. جلو و عقبو که وسط معرکه گذاشته بودی واسه یه کی هم داشتی شیپوری می زدی، صدات در نیامد. تینا: مامان ... مامان وای مامان چی می‎گن اینا... خجالت نکشیدی بنده خدا بابا رو بگو که من فحشش دادم. لاله با گریه: باباتو بایدم فحش بدی درسته گاهی منم بدم نمی اومد علی با یکی بود منم با یکی دیگه ولی به خدا اون چی که منو داغون کرد منو به خاک نشوند جیگرمو آتیش زد واسه این بود که از مردها بابت من پول گرفته بود فیلم می‎گرفت یه کپی به اونا می داد بابت هر باری که رفتم و یه کپی به آنها داده یه میلیون و دویست تا دومیلیون گرفت من اصلا نمی‎دونستم. لاله بلند بلند گریه کرد و همه ما از ناراحتی ساکت شدیم. بیچاره لاله.
[list]
<li></li>[/list]

     
  ویرایش شده توسط: kambiz8484   
زن

 
واقعا عالی بود محشره
     
  
مرد

 
شاید دوست پسر
نمی‎دونم فایده دانشگاه رفتن چیه آخه خیلی از فارغ التحصیل شده‎ها توی رشته خودشون کار نمی کنن یعنی اگر قراره تخصصی داشته باشی از طریق دانشگاه نمی تونی متخصص بشی به نظرم دانشگاه محل تحقیق و پژوهشه. من و پرستو هر دو رشته مهندسی صنایع خوندیم او رفت توی بخش آی تی در اداره برق استخدام شد و من که رفتم در موسسه‎ای گرافیک خوندم شرکت تبلیغاتی زدم البته به کمک سیامک. پرستو بهم زنگ زد که مدیر روابط عمومی به طرح های شما اوکی رو داده یعنی نمی تونست نده جوری تو دستای پرستوست که بدون اجازه او نفس هم نمی‎کشه شک ندارم که پرستو باهاش در رابطه است چون وقتی هر سه تنها شدیم خیلی باهاش راحت بود. این بار حمید رو با خودم نبردم سریع تو خیابون یه موتوری گرفتم و رفتم اداره برق به تجربه دیدم توی بخشهای اداری آره الانشون لحظه‎ای بعد نه میشه. وارد دفتر پرستو که مدیر آی تی اداره برقه شدم داشت با یکی چت می‎کرد خندیدم گفتم: مخ کیرو داری تیلیت می کنی؟ پرستو: مخمو هوا نکنه شانس اوردم یه دهن سرویسیه که حد نداره، تو جعبه رو نگاه کن. داخل جعبه یه ست لباس زیر مشکی خیلی سکسی بود. شورتش جلو تور بود و پشتش یه بند می‎خورد و جلو و عقب هم با بند بهم وصل شده بود و سوتینش هم از تور بود خندیدم گفتم: اینو کی واست فرستاده؟ پرستو: همین آقا که الان دارم باهاش چت می کنم بذار خداحافظی کنم. لادن: نه مزاحمت نمی شم، حرفتو بزن. پرستو: چی چی رو مزاحم نمیشی تو همیشه مراحمی. دیدی چی واسه من گرفته خیلی بی شعوره بیشرف با پیک به اداره فرستاده یکی اینو باز می کرد دیگه باید رسماً استعفامو می‎دادم می رفتم. لادن: دوست پسرته. پرستو: یه جورایی هنوز مُهرش خشک نشده ولی اییی بچه بدی نیست تو چی با کی هستی؟ لادن: مگه کامبیز می ذاره من نفس بکشم، تو چه جوری با بودن مرتضی این کارا رو می‎کنی؟ پرستو: به اون چه من یه گوشی تو گوشه اداره دارم با سیم کارت جدا. لادن: واقعاً؟ با اون گوشی هم دختر خوبه خونه. پرستو: دقیقاً خداوکیلی تو با کسی نیستی دیگه این دوره زمونه اُملیه. لادن: دیگه شرمنده من فعلاً اُملم. پرستو: بسپارم واست. لادن: چی بگم من عرضه این کارها رو ندارم. گوشیم زنگ خورد نمی‎دونستم از کیه با تردید جواب دادم. لادن: بله بفرمایین... بخشین به جا نیاوردم ... اوه حالتون چطوره نکنه حسابم برنده شده... آهان نه خوبم ببخشین دیروز نگرانتون کردم ... نه خوبم مرسی از محبتتون... چه جوری می‎خواین حالم خوب کنین... یعنی میشه... آره چرا که نه چی واسه ضمانت بیارم... دست شما درد نکنه چه جوری جبران کنم... یه ناهار؟ شوخی می کنی ... می‎خوای ناهار دعوتت کنم. چی بگم. باشه حالا کی... آره دیگه هر وقت وامم درست شد... باشه ناهار می‎دهم. دستتون درد نکنه. خداحافظ. پرستو: مث اینکه نیازی به من نداری خدا از آسمون واست فرستاد حالا کیه؟ لادن: معاون بانک... دیروز داشتم فرم پر می‎کردم واسه یه موضوعی گریه‎ام گرفت چند قطره انداختم روی... پرستو نگران: چی شده بود چرا گریه؟ لادن: چیزی نبود دلم گرفته بود خب اشک ما هم که دیگه نگو. پرستو: حالا زنگ زده به هوای احوال پرسی باب رفاقتو باز کنه؟ لادن: فکر کنم بهم گفت یه وام 300 میلیونی درست شده اگه بخوای اسمتو وارد لیست می‎کنم گفت شیرینیش یه ناهاره. پرستو: دیگه چی می‎خوای خوش قیافه هست؟ لادن: آره خوبه. پرستو: از کامبیز بهتره؟ لادن: چرا همه به کامبیز اشاره می‎کنن، کامبیز سگش هم نمی شه. پرستو: من نمی‎دونم تو چرا شاکر نیستی کامبیز استاد دانشگاهس از خونواده معتبر و محترمیه آدم آروم و بی حاشیه‎اس تو دیگه چی می‎خوای؟ لادن: من یه شَر می خوام یه کسی که توی کف بازار باشه اصلاً ول کن دیگه. پرستو: پاشو بریم این مدیر روابط عمومیه کونشو زمین نمی زاره همش به راهه . لادن: پرستو تو با اینم رابطه...پرستو: رابطه خیلی خصوصی که نه ولی بی ارتباط هم نیستم. لادن: یعنی چی؟ پرستو: کافی شاپی ناهاری یه بار هم کوه رفتیم. لادن: فیضی هم برد. پرستو: تو کوه یه کمی مالوند دیدم این همه خرج کرده بذار یه حالی هم بکنه از من که چیزی کم نمی شه. لادن: به غیر از این خرده خرجها واسه تو هم منفعت داشته؟ پرستو: واسه من اگه نداشته واسه تو داشته بیا بریم قراردادو ببند شرینی چی می‎دی؟ لادن: یه ناهار. پرستو: با خودت که نه با کامبیز می رم ناهار هم فال باشه هم تماشا. لادن: تو اینو جورش کن با کامبیز برو تو رختخواب. پرستو: خدا وکیلی. لادن: خودم می‎آرمش می‎خوابونمش بغلت دیگه چی می‎خوای. پرستو: تو که راس می گی. لادن: به جون خودم بغل خوابت می‎کنم. پرستو: من هلاکم که باهاش بخوابم، تو دیوونه‎ای. عقل نداری بیا بریم تا نرفته. فرداش باز معاون بانک زنگ زد که برم فرم درخواست وام رو بگیرم رفتم خیلی احترام گذاشت به چشم خریدار که نگاهش کردم بعد چیزی نبود. قدبلندتر از کامبیز و چهارشونه‎تر من نمی‎دونم چرا همه می‎گن کامبیز خوبه به خدا یه تار موشم نیس. فرم رو که داشتم پر می‎کردم دو سه باری نگاهمون به هم تلاقی شد تو نگاش بدجوری می‎خواس. شب که رسیدم خونه دیدم پشت تلفن لاله و علی بدجوری افتادن به جون هم هر چه فحش خواهر مادری بود لاله به علی داد فکر کنم علی هم به لاله می‎گفت. لیلا و تینا و سوفی بدجوری ترسیده بودند. کامبیز هم همون موقع رسید خوشحال شدم به هر حال یه مرده توی این وقت‎ها بهتر می‎دونه چیکار کنه. دیدم برعکس کامبیز خیلی آروم رفت لباسشو عوض کرد او هم دیگه تو خونه راحت بود یه شلوارک پوشید و یه زیرپوش رکابی. لادن: کامبیز تو رو خدا یه کاری بکن. کامبیز خونسرد پاشد گوشی رو از لاله گرفت به علی گفت: ببخش مجبورم قطع کنم بعد گوشی رو خاموش کرد و تلفن ثابت هم از برق کشید. کامبیز بی تفاوت: شام چی داریم. لاله انگار چاقوش زده باشن سریع رفت تو اتاق و محکم در رو بست و بلند بلند گریه کرد. لیلا و تینا بلند شدن تا وسایل شام رو میز بچینن. لادن: تو شده عصبانی بشی داشتن حرف می زدن چرا اینکارو کردی. کامبیز: حرف؟ نه فقط فحش می‎دادن و عربده می زدن حالا می رم با لاله صحبت می کنم کسی هم وارد نشه و رفت در اتاق زد وارد اتاق شد. لادن رو به تینا و لیلا: فکر کنم باید طلاق بگیرن. نیم ساعتی گذشت دلم شور می زد. در اتاق را باز کردم دیدم کامبیز روی زمین نشسته است و لاله روی تخت تو خودش فرو رفته و از بس گریه کرده بود چشماش عین یه کاسه خون شده بود. لادن: طلاقتو از علی می گیرم، یه واحد هم توی همین آپارتمان واست می‎گیرم تینا هم با خودت می مونه. کمی راحت شد. شب به خانه سحر که طبقه پنجم می شینه رفتم موضوع دعوای علی و لاله و کمی از ماجرایشان را گفتم سحر: اگر لاله اهل حال باشه واسش رایگان و خیلی زود درس می‎کنم. لادن: اهل چه حالی؟ سحر: اهل مهمونی و خوش گذرونی خلاصه مث خودت با صفا باشه. لادن: معلومه که هس خیالت راحت. اما چرا این شرط. سحر: شرط که نیس ولی آدمهایی که من می شناسم و می تونن سریع کار رو جور کنن فقط به اهل حالش حال می دن راستی می‎خوام یه گروه خانم مطلقه باحال دُرس کنم. لادن: دیوانه خب بذار منم از کامبیز جدا بشم یک گروه کامل می شیم. سحر وکیل دادگستریه و خیلی به کارش اعتماد دارم. پایین که رفتم به لاله حرف‎های سحر رو گفتم لاله مثل معمول دعاش کرد. لاله: به سحر بگو تو طلاقمو بگیر من اهل جهنم رفتن هم هستم.

کامبیز و یه گزینه دیگر
مشاور: خیلی ممنون که آمدین. کامبیز: نه خواهش می‎کنم من باید تشکر کنم بدون حق ویزیت خواستین که خدمت برسم. مشاور: یه بخشی از صحبت‎های لادن رو گوش دادم البته شما هیچی برای من نیاوردین. کامبیز: داستان من خیلی جذاب نیس ولی برایتون ضبط می‎کنم می‎آرم. مشاور: من از تون خواستم تشریف بیارین چون دوست داشتم بپرسم آیا شما باور داشتین که لادن به شما علاقه‎ای نداره. کامبیز: باورش واسم سخت بود شاید واقعاً دوسم نداشت ولی فکر می کردم یه روزی به من علاقه‎مند می‎شه آخه من بهش بدی نکردم نمی‎دونم چرا اینقدر از من هم بد می‎گفت هم بدش می آمد، احتمالاً تو این صحبت‎هاشم به من بد گفته. مشاور: اینطور که لادن گفته، شما با لیلا چند باری سکس داشتین با لاله چطور؟ اصلاً رابطه شما به لاله چطور بود؟ یادمه گفته بودین ازش خوشتون می اومد. کامبیز: من به لاله بعد از آمدن لیلا خیلی فکر نمی‎کردم ولی ... بذارین از اینجا شروع کنم که اصولاً دوس دارم شبها لخت بخوام حتی بدون شورت. یه شب که تو تخت پیش لادن دراز کشیده بودم بهش نزدیک شدم یا بهش چسبیدم و دستمو به سینه‎هاش بردم و تو دستم گرفتم واکنشی نشون نداد کمی جرأت کردم سینه‎هاشو مالیدم می‎دونستم که اینطور زودتر تحریک میشه ولی باز مجسمه دراز کشیده بود گفتم به جهنم شورتش از بغل کشیدم تا رون پاش و ببخشین خیلی ببخشین آلتمو. مشاور: بله کیرتونو. کامبیز با خنده: بله کیرمو کردم لای پاش اینکارو دوست داشت. لادن: بذار بخوابم خوابم می‎آد. کامبیز: ولی من می‎خوام آبم بیاد. لادن: ول کن تو رو خدا حال ندارم. کامبیز: لادن عزیزم یه ذره بهت می چسبم تا بوی تنتو حس کنم بعد مثل معمول خبرمرگم می‎خوابم. لادن: گیر نده دیگه چه قدر تو داغی همین دو سه روز پیش با لیلا خودتو خالی کردی بازم می‎خوای؟ کامبیز: تو زنمی من با تو دوس دارم عشقبازی کنم. لادن: صد بار گفتم من زنت نیستم تو هم شوهرم نیستی حالا هم می‎خوای بکنی زود کارتو بکن حوصله ندارم، واقعاً ما زن‎ها چه قدر بدبختیم، بکن دیگه. کامبیز: من هیچ وقت هیچی رو گدایی نکردم. خوب بخوابی. ازش فاصله گرفتم و رویم را به طرف دیگر تخت برگرداندم. لادن کمی بهم نزدیک شد و با صدای آروم گفت: ببین من هیچ حسی بهت ندارم ولی تو می تونی با هر کسی باشی با لیلا بودی من هیچ اعتراضی نکردم چون می‎دونم بهت بد می‎کنم، من لیاقت تو رو ندارم باور کن ببین حتی با لاله هم خواستی باشی باش من اصلاً ناراحت نمی شم به لیلا گفتم وقتی من تو خونه هستم کامبیز رو بی خیال شو و تو هم می تونی وقتی من نیستم باهاش باشی یا با لاله هر دو به حال من فرقی نمی کنه فکر کنم هر دوشونم تو رو بخوان. کامبیز: من تو رو دوس دارم. لادن: تو بی خود منو دوس داری از من بکش بیرون، ببین کامبیز من می‎خوام یه دوست پسر داشته باشم تو هم برو یه دوست دختر پیدا کن، چرا می‎خوای اعصاب همدیگر رو خراب کنیم. حالا هم بذار من بخوابم. نمی‎دونستم چی بهش بگم من لادن رو دوست داشتم به نظرم زیبایش از لیلا و لاله بهتر بود درکش بیشتر بود و بوی تنش و نرمی بدنش یه چیزه دیگه بود ولی چه کار می‎تونستم بکنم چه قدر خودمو خوار کنم. اون شب تا نزدیکای صبح بیدار بودم و بی اختیار غصه می‎خوردم چرا شانس من باید اینطوری باشه این کسی که الان می گه دوست ندارم بهت هیچ احساسی ندارم همین چند سال پیش اینقدر بهم گفت: کامی جونم دوست دارم تا اینکه من راضی به ازدواج با او شدم وگرنه من اصلاً قصد ازدواج با او را نداشتم کسی دیگه‎ای رو دوست داشتم که او رفت من ماندم و تنهای خودم که اینطوری شد. فردا صبح وقتی بیدار شدم فقط لاله خونه بود کشیکش شب بود. یه پیرهن سورمه‎ای یقه باز، کوتاه پوشیده بود و پاهای لختش بهم بد جوری چشمک می زد. کامبیز: سلام لاله جان انگار همه رفتن. لاله: لیلا که زود می ره فروشگاه ساعت هشت باز می کنه و لادن هم امروز کار بانکی داشت تینا هم که دانشگاه کلاس زنگ اول داشت. کامبیز: صبحونه خوردی. لاله: گفتم بیدار شی با هم بخوریم دوست داشتم امروز املت بخورم، املت‎های تو هم حرف نداره. دست و صورتم را شستم و از توی یخچال سه تا گوجه برداشتم و خوب ریز کردم با فلفل و زردچوبه و کمی هم پودر سیر و زنجبیل قاطی کردم گذاشتم روی گاز و پشت سرهم می زدم. کامبیز: لاله ببخشین ایرادی نداره تی شرتمو دربیارم جلو گاز گرمم شده. لاله: نه چه ایرادی داره فقط لادن نیاد فکر بد بکنه. کامبیز: لادن؟ نه بابا چه فکر بدی. لاله: البته لادن اصلاً بهت حسی نداره تینا می‎گفت دو شب پیش با لیلا وقتی لادن هم بوده سکس داشتین. کامبیز: بد شد تینا فهمید از بس این لیلا داغه گویا فیلم‎های تو رو دیده بود داغ کرده بود. لاله: آره سه نفری نشسته بودند ترتیب دادن منو می‎دیدند و به جایی اینکه از رفتار کثیف علی ناراحت بشن بیشتر تحریک شده بودند. کامبیز: آره بدجوری لیلا حشری شده بود فقط می‎خواست. لاله: تعجب می کنم لادن چطور راضی میشه جلوش تو با لیلا سکس کنی، من عمراً بذارم علی دست به لادن یا لیلا بزنه. کامبیز: یه جوری می گی انگار دست نزده. لاله: خب تو هم به من دست زدی. کامبیز: لادن که دیشب به من می گفت با لیلا یا لاله یا هردو باش ولی به من کاری نداشته باش من می‎خوام دوست پسر خودمو داشته باشم. لاله: اگه با لیلایی محاله بذارم با من باشی، البته با لیلا که هستی بهتره با همونم ادامه بدی. کامبیز: خب من اگه بدونم از تو امیدی هس هرگز با لیلا نخوام بود. لاله: برو چاخان نکن لیلا هم جوانتره هم یه شکم نزاییده که شل بشه، تو اونو به من ترجیح می‎دی. کامبیز: گفتم اگه تو به من بگی آره من تا آخرش با توأم. لاله: به لیلا هم همینو می گی؟ کامبیز: می‎خوای جلوی لیلا از تو لب بگیرم. لاله: خاک به سرم فقط همین یه کارم مونده بود. کامبیز: به هر حال لادن گفته با هر کدومشون می‎خوای باش یا با هر دو هم می تونی باشی، من دوس دارم با تو باشم، توخیلی یونیکی. لاله می‎خندد: تو هم خیلی کلکی. کامبیز: می تونم ببوسمت؟لاله: شرمنده الان تو فرمش نسیتم بیشتر استرس جدایی رو دارم. کامبیز: کاری هم کردی؟ لاله: با سحر صحبت کردم قرار شده زود کار رو جمع کنه. کامبیز: تو صحبت کردی یا لادن. لاله: می گم من منظورم لادنه.
کامبیز: حداقل یه چیزی بهم نشون بده که توان صبر کردن داشته باشم. لاله از بالا یقه پیراهنش را پایین می کشد و برای لحظه‎ای سینه‎های سفید و مرمریش رو دیدم متاسفانه سریع بالا کشید. از دور شکل و اندازه سینه‎ها رو با دست نشون دادم و سرمو تو سینه مثلاً به دست گرفته بردم و نوک سینه‎های لاله رو خوردم. لاله جلو اومد که نگاهی به داخل ماهی تابه بیاندازد، دستی به بدن لختم کشید. لاله: باید دعا کنیم سحر زود کارشو بکنه. کامبیز: دعای هر شب منه و سریع برگشتم و لبشو بوسیدم. لاله: کامبیز نه گفتم بعد از طلاق. کامبیز: اینکه چیزه خاصی نیس بوسه محبته. لاله: پس بعدش چی می شه. کامبیز: اونو به وقتش می گم. لاله: خدا رحم کنه . و سرش را آرام روی سینه لخت من گذاشت. دستمو تو موهاش کردم و باز از لب بوسیدمش و آرام پیراهنش را از پایین، بالا کشیدم لاله زیر لب می گفت: کامبیز نه خواهش می کنم. ولی مقاومتی هم نمی‎کرد. پیراهنش را درآوردم و مانند دختر نوجوانی از سر شرم سینه‎هایش را با دستانش پوشاند. بغلش کردم. کامبیز: لاله بغلم کن. لاله آرام و با تردید بغلم کرد و شروع کردیم آرام رقصیدن. لاله: کامبیز تو با لیلا هم هستی. کامبیز: می‎خوای نباشم؟ لاله: نمی تونی هم با من باشی هم با لیلا تازه شوهر لادن هم باشی. کامبیز: اینکه با توأم بده یا با لیلا یا شوهره لادنم. لاله: فکر کنم تو دُرس می‎گفتی لادن به علی علاقه داشت یادمه قدیما لادن یواشکی ما رو تو رختخواب دید می زد البته من نفهمیدم علی بعدها گفت.فکر کنم وقتی هم که تو با لیلا سکس داشتی لادن هم با علی. کامبیز: خب آره. لاله: تو ناراحت نبودی یکی داره زنتو ... کامبیز: راس می گی اشتباه کردم ولی لادن به من علاقه‎ای نداره. لاله: او با علی بوده منم با توأم. کامبیز: دقیقاً. لاله: ولی تو باید دیگه با لیلا نباشی نمی تونی روزش با من بخوابی شبش با لیلا. کامبیز: اینطوری که خیلی خوب می شه. لاله: دارم بهت می گم لیلا بی لیلا یا با من کاری نداشته باش. لاله خودشو عقب کشید و سینه‎های لخت و سفیدش هوش از سرم پراند اما باز سینه‎هایش را با دست گرفت. کامبیز: سینه‎هاتو می پوشونی تا من بیشتر خمار کنی. لاله: گفتم که بعد از طلاق. من یهویی بهش حمله کردمو تا اومد به خودش بیاد شورتشو کشیدم پایین و بغلش کردم و بردمش تو اتاق خواب انداختمش روی تخت و نشستم پایین تخت و لنگاشو از هم باز کردم و سرم بردم لای پاش و کُس نرم و تازه‎اش را تو دهنم کردم سعی می‎کرد نشون بده که داره مقاومت می کنه ولی خوب می‎دونستم که داره بازی می‎کنه. لاله: کامبیز خواهش می‎کنم نه خواهش می‎کنم، کامبیز الان درس نیس. من به حرفش کاری نداشتم و لب‎های کُسش را زبون می زدم. آروم شد و دست به دکمه شلوارکم بردم خود لاله نشست روی لبه تخت و شلوارکم رو پایین کشید من عادت ندارم زیر شلوارک شورت پام کنم واسه همین کیر راست شده‎ام افتاد بیرون لاله کیرمو به دستش گرفت و شروع کرد به ساک زدن. کمی ساک زد دوباره خواباندمش و کیرم را لای کُس خیسش کردم. لاله: آه ه ه می‎خوام کامبیز، گفتم بهت نه، بکن توش بکن، چرا یه زن شوهردار رو می کنی اونم خواهر زنت، بدبخت بهت حرومه. کامبیز: هیچ جایی نگفته حرومه اتفاقا از نون شب بهم واجبترو هلالتر. لاله: به خواب روم بذار تنتو حس کنم. خوابیدم روی تنش ولی ترسیدم اذیت بشه برای همین زود دستمو بالای سرش گذاشتم و وزنمو رو دستام انداختم. لاله: کامبیز فشارم بده می‎خوام چیزتو توی خودم حس کنم. کامبیز: تو کجات. لاله: نمی تونم بگم زشته. کامبیز: چیزم اسم داره. لاله: کامبیز خجالت بکش حیا کن داری زن مردمو می کنی می‎خوای اسمشم بشنوی. کامبیز: می‎خوای پاشم. لاله: به قول لادن خفه شو، کارتو بکن. یه ربعی کارمو کردم تا هر دو ارضا شدیم. لاله: دیگه دور لیلا رو خط می کشی. کامبیز با خنده: چرا باید یه زن 36 ساله رو ول کنم با یه زن 42- 43 ساله باشم. لاله: حال که خودتو خالی کردی حالشو بردی اینو می گی. لاله بلند شد خودشو پاک کنه. بوسیدمش و گفتم: من تو رو دوس دارم لیلا همیشه خودشو به زور به من قالب می کرد او گاهی فقط بکن می‎خواهد حالا هر کی که باشه، من با توأم. لاله: قول. کامبیز: قول می‎دم. لاله: ای دروغ گو، تو باید جلوی خودم به لیلا بگی که دیگه باهاش نیستی، قبول. کامبیز: می‎خوای به لادن و لیلا بگیم که تو زن منی. لاله: و تو بعد از طلاق علی با من ازدواج می کنی؟! کامبیز: تو اینو می‎خوای. لاله: آره فقط نمی‎دونم تینا رو چه جوری راضی کنیم... نه راضیش می کنم، خب تو هم باید از لادن طلاق بگیری، خب اونا کجا باید زندگی کنن... فکر کنم لادن پولش خوب باشه داره وام می گیره. کامبیز: از کی چه جوری. لاله: یه آقایه داره واسش جور می کنه معاون بانک... کامبیز: پس دوست پسر پیدا کرده. لاله: نمی‎دونم اینو دیگه خودتون می‎دونین، خدا کنه سحر زود طلاقمو بگیره، می‎دونی لادن اصلاً تو رو دوس نداره، ولی من چرا. کامبیز: تو واقعاً دوسم داری؟ لاله: اگه باهام ازدواج کنی چرا که نه.
مشاور: پس شما قرار ازدواج گذاشتین. تو لاله رو دوس داشتی. کامبیز: نه داشتم باهاش شوخی می‎کردم، لاله خیلی ساده‎اس زود باور می‎کنه من از چاله بیافتم تو چاه، لاله زنِ مهربونیه و با محبت ولی واقعاً فقط به درد کردن می‎خوره خیلی سکسیه. مشاور: لادن بیشتر سکسی بود یا لاله. کامبیز: لادن ولی لاله هم جذاب بود سفید با پوستی نرم، از طرفی سکس فقط جسم فرد نیست روحش هم باید با تو عشقبازی کنه، روح لادن هیچ وقت با من عشقبازی نکرد. مشاور: با لیلا چه کار کردی آیا با او هم همچنان سکس داشتی یا به خاطر لاله او را کنار گذاشتی. کامبیز: من در سکس هیچ کسی رو کنار نمی گذارم اصلاً این یه توهینه زن زیباس و زندگی هر چه زیباتر باشه بهتر همان روز به لیلا زنگ زدم واو را به خاطر رفتارش سخت مورد شماتت قرار دادم که چرا جلوی لادن با من سکس می کنه او هم گفت که دست خودش نبوده و عذرخواهی کرد سپس بهش گفتم هر وقت قرار بود با هم باشیم به خانه دوستم بیاید و با آرامش و آسودگی می توانیم درآغوش هم باشیم. لیلا زهرخنده‎ای کرد و گفت: شما مردا مث همین، مهم اینکه زنتو نفهمه بعد از اون، هر کاری دستتون بیاد انجام می‎دین. کامبیز: من بودم که شب وسط یه زن و شوهر خوابیدم و دست به مامله او بردم. لیلا: آره من بردم من اومدم بین یه زن و شوهر خوابیدم من بودم که با شوهر خواهرم سکس کردم ولی من رو بازی می کنم مث تو یواشکی نیستم استاد محترم. کامبیز: من هیچ اصراری به این که با تو باشم ندارم. لیلا: خوشبختانه من کیس خودمو پیدا کردم نیازی به آدمهای دورو ندارم. مشاور: پس با یکی از کارکنان فروشگاه رفیق شده بود. کامبیز: واسه دو روز رفیق بوده طرف هم می‎خواسته بکنه هم می‎خواسته سر لیلا رو کلاه بذاره واسه همین دوستیشان دو روز دوام نیاورد و اومد سراغ من که کی بیام خونه دوستت.مشاور: متأسفانه وقت مراجعه کننده بعدیه ولی خیلی کوتاه بهم بگو بالاخره با لیلا بعد از اون ماجرا سکس داشتی یا نه فقط با لاله سکس داشتی. کامبیز: معلومه که با هر دوشون بودم. مشاور: فردا می تونی بیای می‎خوام یه صحبتی رو با هم گوش بدیم. کامبیز: چی هس؟ مشاور: تو بیا. کامبیز: باشه
[font#0B610B][/font]
     
  
صفحه  صفحه 3 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بازیچه ای به نام زندگی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA