ارسالها: 316
#31
Posted: 8 Aug 2013 02:15
درود به همه ی دوستای لوتی گرامی
میخام یه خاطره از خودم رو واستون تعریف کنم که مربوط میشه به زمانی که من کلاس سوم راهنمایی بودم
توی اون دوران یه دوستی داشتم به اسم کمال ؛ البته یه سال ازمن بزرگتر بود و اول دبیرستان بود و مدرسش هم از من جدا بود
بچه محلمون بود _ آدم خیلی مغرور و پررو و نامرد و پستی بود . من اصلا ازش خوشم نمیومد . درست برخلاف من ؛ اون همیشه سعی می کرد خودشو به من نزدیک کنه . همیشه توی جمع که بودیم کنارم بود . باهام شوخی میکرد و سعی میکرد که منو خوشحال کنه . منم با این که ازش خوشم نمیومد اما به روش نمیاوردم و جلوش عادی بودم . یه روز ظهر ساعت 2 و نیم بود . مامان و بابام سرکار بودن و تقریبا ساعت 3 و 15 دقیقه میرسیدن خونه . داش کوچیکمم دوچرخه شو برداشته بود و با دوستاش رفته بودن کوس چرخ زدن . محلمون ساکت بود _ بچه ها که نبودن و سر ظهر هم که بود . آفتاب گرمی هم بود و منم رفتم دم در پیلوتمون نشستم زیر سایه و از سکوت قشنگی که توی محل ایجاد شده بود لذت میبردم . چند دقیقه ای گذشت که دیدم کمال داره میاد سمت من . اومد دست داد و نشست کنارم . گفت تنهایی ؟ چرا اینجا نشستی ؟ گفتم اره تنهام بیکار بودم گفتم بیام بیرون یه هوایی بخورم . گفت پاشو بریم خونتون یه سی دی دارم بشینیم باهم نیگا کنیم . رفتیم بالا . کمال داشت سی دی رو میذاشت تو دستگاه منم 2تا شربت درست کردم رفتیم کنارش باهم زدیم تو رگ . فیلم شروع شد . یه شوی آمرکایی بود که صحنه زیاد داش . داشتم نگاه میکردم که دیدم کنال روشو کرد اون طرف . گفتم چیه چرا نیگا نمیکنی ؟ گفت میترسم حشری بشم کار دست خودم بدم . گفتم پس هواست باشه کونتو به گا ندی . خندید و منم داشتم نیگا میکردم و هواسم به اونم بود که داره یواشکی دید میزنه . تراک اولیش تموم شد و رفت دومیش . دقیقا یادم نمیاد خوانندش کی بود اما کوضوع کلیپش همجنس بازی دخترا بود
من تا حالا ازین فیلما ندیده بودم – البته در مورد همجنس بازی خیلی شنیده بودم و یجورایی هم خوشم میومد اما ترس از بی آبرویی و بدنامی باعث شده بود که این حس رو تو دلم نگه دارم . من که عجیب رفته بودم تو کف فیلم و هوسام به کمال نبود .
با صدای کمال به خودم اومدم که گفت : یه کاری بهت بگم میکنی ؟؟؟ تعجب کردم.یکمم ترسیدم . تو دلم گفتم حتما میخواد کونم بذاره . گفتم چی ؟ گفت اهل حال هستی ؟ گفتم چیه میخوای کون بدی / گفت آره , میکنی ؟ اول جا خوردم . فکرمیکردم حتما میخواد سرم فیلم دربیاره _ چون آدم لاشی و نامردی بود _ گفتم نه الان مامان بابام میاد نمیشه . گفت فقط 1 دقیقه . بکن تو کونم و دربیاری تمومه . خلاصه اون همیجوری اصرار میکرد منم قبول نمیکردم . چند دقیقه ای گذشت و این ول کن نبود . دیدم اگه همینجوری پیش بره مامان بابام میان تابلو میشه و آبروم میره . بهش گفتم فقط لاپایی میزنم و زودم پامیشی میری خونتون . قبول کرد و خیلی سریع شلوار و شرتشو کشید پایین . کو صاف و بی مویی داشت . حال کردم باهاش . البت کون گنده و خیلی سفیدی نداش اما خب من تا اون موقع همینم ندیده بودم . کمال خوابید کف اتاق و دستاشو گذاشت جوی صورتش و چشاشو بست . منم کیرمو درآوردم و گذاشتم لای پاش و خوابیدم روش . هیچ احساس خاصی نداشتم . همینجوری آروم آروم داشتم عقب جلو میکردم که یهو حس کردم کیرم داغ شد و سفت . کمالم یه آه ارومی کشید و گفت آخیش خوب شد رفت تو !!! من که یه لحظه جا خورم پاشدم از روش و کیرم و نیگا کردم دیدم آره سرش رفته تو کونش . یکم که خم شدم بیشتر ببینم کیرم از تو کونش دراومد کمال نارحت شده بود و گف درش نیار دیگه زود باش بکن توش ... منم ازون حسی که بهم دست داده بود یجوری شده بودم و خوشم اومده بود . دوباره خوابیدم روش و دستامو گرفتم روی سینه هاش . اون خوشش اومده بود و گفت آفرین تاره داری راه میوفتی . یکی دوبار که عقب جلو کردم لای پاش دوباره کیرم رفت تو کونش و بازم همون احساس خوشایند قبلی بهم دست داد . کیرم رفته بود توی یه جای تنگ و نرم و داغ . دستامو محکم تر به سینه هاش فشار دادم همینطور خودمو . کمال با رضایت تمام لبختدی زد و میگفت ایول دمت گرم همینجوری بکن خوب میکنیاا .... اونلحظه شهوتم به اوجش رسیده بود و یه حس جدیدی رو تجربه میکردم که برام لذت بخش بود . کیرم سفت سفت شده بود با تمام وجودم داشتم تو کون کمال تلنبه میزدم . 2 دقیقه ای گذشت که آبم اومد و ریختم توی کونش . البت چند قطره ای بیشتر نمیشد . از روش بلند شدمو دراز کشیدم کف اتاق . اونم پاشد و شرتشو کشید بالا و گفت دمت گرم داداش تا حالا اینقدر حال نکرده بودم . میدونستم که میشه بهت اعتماد کرد خیلی باحالی دمت گرم . من دارم میرم کاری نداری ؟ گفنم کجا میری کوش کش ؟ کون منم میخاره بیا بکن . گفت نه دیر شده باید برم ساعت 3 و 5 دقه بود . گفتم تا اول بکن بعد برو . گفت حاجی مامان بابات نیان ها ؟ _ نمیدونم چه حسی بود که انگار مجبورم میکرئ اون لحظه یکی کونمو میکرد . شهوتم خیلی زیاد بود . داغ شده بودمو حرفهامو نمیفهمیدم _ پاشدم و شلواروشرتشو کشیدم پایین و مال خودمو درآوردم و حالت سگی نشستم و کونم و قنبل کردم به طرفش . اومد پشتمو یه تق انداخت دم کونم و کیرشو مالید به کونم که خیس بشه و یکم باهاش بازی کرد . گفت کونتو شل کن . منم کاملا خودمو ول داده بودم تو دستای اون .سر کیرشو گذاشت دم سوراخمو هلش داد تو . ا.لش یکم درد داشت اما من فقط میخواستم لذت ببرم . سرکیرش با فشار رفت تو و بقیه شم راحت تا ته رفت البت کیرش ازمن کوچیک تر بود . اولش یواش عقب جلو میکرد تا جا باز کنه . وقتی کیرشو میکرد تو انگار معدم میخواست از تو حلقم بیاد بیرون وقتیم که میکشد بیرون انگه که دارم از یه چیزی خالی میشم . خیلی حال میداد . بهش گفتم زود باش تا کسی نیومده . اونم محکم تر به کارش ادامه داد و خودشو محکم میزد به بدنم . از تماس خایه هاش با خایه هام بیشتر لذت میبردم . تووی افکار خودم غرق بودم که آب اونم اومد و مثه من ریخت تو کونم . احساس داغی عجیبی داشتم و کلی حال کردم . کمال خم شد رومو صورت برگردوند سمت صورتشو لبامو بوس کرد و گفت خیلی باحالی دادا . دوست دارم . قول میدی بازم باهم حال کنیم هروفت که شد ؟؟؟ گفتم هروقت بشه میگم که باهم حال کنیم. دوباره بوسم کرد و گفت دوت گرم . من میرم اما بازم میام .... منم خوابیدم کف اتاق و داشتم به اون لحظه ها فکر میکرم که زنگ زدن و مامانم اومد .اما یه هفته بعدش کمالشون اسباب کشی کردن و از محله ما رفتن اونم بی خبر . ازون روز تا حالا من موندم و خاطرم با کمال . هنوزهم دنبال یه کسی میگردم که مثه خودم باشه یعنی بامعرفت و اهل حال باشه نه لاشی بازی و کیرزدن به بقیه . مشکلم اینجاس که هنوز همچین کسیو پیدا نکردم وگزنه واسش هیچی کم نمیذاشتم .
برین به فلسفه هنر به هرچه بود و هست و نیست . برین به دین برین بدین نگو نپرس چند
http://postimg.org/image/prdpo8iul/
ارسالها: 87
#37
Posted: 17 Jan 2014 03:12
اینو که سکس بکنیم فرق میکنه با اینش که بازی کنیم و دست به دول هم بزنیم یا مثلا یادمه خودمو توی اینه نگاه میکردم و اداشو درمیاوردم که یکی بخوااد بکنه چکار میکنه باهام.اینا که سکس نیستن.شایدم اشتباه بکنم ولی سکس واقعی اینه که یکی دیگه با ما این کارو میکنه و دوتای یا اون که میکنه لذت ببره.اولین سکس واقعی که تجاوز و بزور هم نبود رو بگیم ؟
خدایا گناهان منو تو ببخش
همه آدمها گناه کردند
خدایا گناه همه را ببخش
ارسالها: 51
#38
Posted: 17 Jan 2014 06:12
من ۸ یا ۹ سالم بود که دخترخاله مو که شش ماه ازم کوچیکتر بود بردم زیرزمین خونه مون. بهش یه شکلات دادم و شورتشو کشیدم پایین و با کس کوچولوش بازی کردم. وسط کار یادمه که یه ذره جیش کرد و خندید. هنوزنم رنگ شورتش بعده ۱۵ سال یادمه. شورتش لیمویی بود و عکس یه کارتون روش بود.
این کاربر به دلیل درخواست عکس سکسی کودکان برای همیشه بن شد.
پرنسس
ارسالها: 350
#39
Posted: 18 Mar 2014 23:33
من تو کودکیم شروعش با خودم نبود اما خیلی اون کارارو ادامه دادم و از همش پشیمونم....خیلی زیاد
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست