اکرم۲بعدصحبت هامن با سمانه که بهش گفتم مامانشو ردیف کنه بکنم تا ازش آتو داشته باشه یه روز پنج شنبه زنگید .س:الووسلاممن:سلام کوس طلای خودمم چه خبر؟س:محمد کیر میخوام .چیکار کردی به من؟ خارشش نمی افته. از بس خیس میشم مدام شورت عوض می کنم همش اون کیر گنده جلو چششمه انطور خوشگل میرفت تو در میومد.من:منم مثل تو اون کوس نقلیت اووووف قفل میشد دور کیرم میومد بیرون اوووخ جووون کیرم دهنت سمانه سیخ کردم برات ،الان مشتری بیاد ضایس.س:ولش حالمون خبر میشه باز باید برم سراغ خیار.فردا یه سر میتونی بیای؟من:چه خیره ،اره اتفاقا قراره عزیزتو بیارم دو روزی خونه مامان بمون میخوان برن باغ انگور.سم:اوووخ جون بیا ببین چی برات درست کردم حنا گذاشتم رو کوسم جیگری شده.من:اوووف باشه ولی گفتم خب به چه شرط.سم:لوس بدجنس برم به یکی دیگه بدم خوب میشه؟من:خخخخخخ الان خب داری به یکی دیگه میدی.سم:جریان تو فرق میکنه ،تو نمی ذاری یه زن جووون بدکاره بشه خخخخ.بش بیا خدارو چی دیدی شاید اونم جور شد.من:پس بگو جور شده نمیخوای خودتو کوچیک کنی بگی محمد بیا مامانی رو بکن،خخخخسم:خوبه خوبه دیگه خودتم زیاد دست بالا نگیر خخخ،من:ای جوووونم قربون اون ناراحتیت باشه میام ،حالا نقشت چیه؟سم:بابا الان بیست روزیه رفته ماموریت یه ده روز دیگه میاد.مامان معلوم بد جور میخاره.دیروز حموم بود زنگیدبرم لیف بکشم براش. قبلا شورت می پوشید ولی دیروز بدون شورت بودتازه داشت موهای جلوش میزد ،رفتم توحموم ،انگار که من نیستم راحت اصلاح کرد ژیلیتو داد بمن. گفت زیر بغلو لا باسنمو بزن من نمی تونم.خواستم لا کونش بزنم سوراخ کونشخیلی صاف بود مثل کوس شده بود اصلاچین نداشت با مال من فرق داشت.من:تقصیر اقاته ازبس گذاشته توش گشادش کرده.سم:ینی زنی کون بده سوراخش اونطوری صاف میشه؟من :اوووف اره جوون میده برا کیرمن .خب بقیش. سم:قبلا اصلا از من نمیخواست .تازه گفت همه جا مو لیف بکش ،لاپاشوکوسشو کشیدم ،همش وول میخورد فکر میکرد من نمی دونم خارش داره.می گفت روکوسم لیف می زنی جیشم می گیره واسه اونه همش تکون می خورم.تازه اونقد حرفای بد بد می زد که اصلا سابق نداشت پیش من.می پرسید بیژن کی میاد.گفتم چن روز دیگه.گفت:اون وقت خوش بحالته ،باید بیام همش از زیر پتو در بیارمت.خوب رسیده بهت کون مونت خوب گنده شده.وایی محمد تازه پیش من نشست جیش کردن ،کارایی که اصلا سابقه نداشت.من:اووف حتما فشار اومده بهش،چرا نگفتی زود بیام تا تنور داغه بچسبونم.سم:خب حالا میگم بیا بچسبون ولی اول خودم.من:خب باشه بگو چطوری ؟سم:فردا اومدی به بهونه شلوغی و سرو صدا برااستراخت برو خونه مامان اینا داداش هم خونس، من به یه بهونه داداشو می کشم بیرونوقتی تنها شدین شروع کن حرفاو شوخیای اونجوری ،مامان بهم بخاطراخلاق شوخ خودش خوشش میاد اونوقت بچسبون دیگه ،تو که استاد زبون ریختن و کوسو از شورت بیرون کشیدنی.من:خخخخ خوبه خوبه خانم مارپل واسه یه تیکه استخوان چه کارا که نمی کنین خخخ خب بدش.سم:خیلیم دلت بخواد چه افاده ها.من پشت در یا پنجره جایی پیدا می کنم مامان که ریخت من میام .راستی تا یادم نرفته کونشو بکن منم نگاه کنم یاد بگیرم من فعلا کون بده نیستما.بعدش من میام مچتون رو می گیرم.یه خیار هم می کنم کونت تا حالیت بشه اون خیارت چه فشاری میار ه خخخخخ بله چیزی که عوض داره گله نداره .من:بعد پیش مامانت میخوای بدی.سم :نه نمیخوام بدونه .تو فرار کن برو بیرون متظر باش تا من بیام ولی مامانیوخوب ارضاکن بزارابش بیاد بعد ازاد باز هم بکن .من:چشم میام می کنمت با خشم.خخخخسم:بیا بکن بینیم فعلا بای.من:سمانه کیرم تو کونت خخخخ .بایس:اَعوضی کون لیس.بعد حرف زدن با سمانه سیخ سیخ بود م.عصری رفتم خونه، مونا با شلوارک نازکش داشت اشپزی می کرد.بعد سلام ودر اوردن لباسم ،با شورت رفتم پیش،کیرم سیخ از چاک شورتم بیرون بود وتابی خورد.یکی زدم لا پاش.دردش گرفت.مونا:آآآآآخ عوضی سوخت در کونم پارش کردی دیگه ازبس کیر خرکی تو کردی توش سیر نشدی مگه باز چه مرگته.من:هیچی فردا میریم خونه مامانت تادوسه روز نیستی جبران بشه،خخمونا:اَی بدبخت کوس لیس باشه شب.بعد شام ومیوه یه کوس و کون مشت از موناگاییدم .اخرش ابشو پاشوند رو تخمام داغ شد تا ابم اومد وگرنه ول کن نبودم.
Armin02سلام دوست عزیز ممنونم از پیشنهادت تخیل نیست بعضی جاها اغراق شده بعضی قسمت هاواقعابوده واتفاق افتاده بازم مرسی.
صبح بعد خوردن صبحانه وغیر راه افتادیم،وقتی رسیدیم همه جمع بودن.تارسیدیم سولماز یه تیکه انداخت :به موناخانوم عافیت باشه یکم زود می رفتی ابش نچکه ،دور ازچشم همه یه چشمکی زد به من. هرکی رفت دنبال کار خودش مونا هم رفت مشغول شد با سارا دوتایی داشتن انگور له می کردن ،کپل هاشون بالا پایین می شد اونم بدون دامن .سارا وقتی پشت به من میشد عمدا کونشو میداد عقب .دل از کیرم می برد.مامان جوون پیشم بود دیگه لباساش باز و راحت بود.داشتم چایی می خوردم که سمانه اومد،این دف زنا به اون تیکه انداختن اون پیش بزرگ ترا روش نمیشد جواب بده .من عمدا بلند شدم رفتم هال دومی اونجا درازبکشم اومد .سم:پس کجایی چرا دیر کردین؟من:چیه لِپ لپ می کنه؟سم :اوووخ بدجور وقتی یادش می افتم چطوری لبه هاشو می اورد بیرون شورتم خیس میشه ،اووووف محمد نن کیر میخوام ،البت یواش نفهمن.پاشو برو مامی منتظر کیرت ،رسیدی تک بدازبزنگم سعید دک کنم بعدش دیگه کار باخودته.نترس مامانی بدجور هلاک کیر راه میده.بلند شدم یه گرفتم از کپلای سمانه فشار دادم یه دف سارا اومد تو ولش کردم ولی دیدش پیش سمانه رو نکرد.به مونا گفتم :من میرم بیرون حوصلم سر میره نمی ذارینم بخوابم.سمانه گفت برو خونه اقا جوون اونجا خلوته فکر کنم مامان هم میاد اینجا، راحت برا خودت بخواب.مونا گفت:راست میگه برو.بعد خدافظی راه افتادم تو راه قرص تراو سیلد نافیل و خوردم تا برسم اثر کنه.بعد چار پنج دقیقه رسیدم.زنگ زدم گوشی سمانه هم بونه رسیدم هم سعید خواست برگرده بهم اطلا ع بده. سعید جلو در بود بعد سلام و چاق سلامتی رفتیم توخواست میوه و شیرینی بیاره نذاشتم گفتم فقط یه ملافه بده بخوابم، پرسیدم پس مامان، گفت: حمومه لباس میشوره حمومشون درش تو هال بازمیشد کسی روبرو مینشست تو حمومو می دید .پتو و یه ملافه اورد .گفت :محمد اقا شرمنده مامان اتاقو جمع کرده رنگ می زنیم جا نیس همین جا بخواب.تو این صحبتا بودیم گوشیش زنگ خورد.الو سمانه کاری داشتی؟ باشه بابا میام تو که بجز دردسر نداری برام.قطع کرد .گفت محمد اقا من احضار شدم برم کمک مامان بزرگ.گفتم برو من که غریبه نیستم تازه میخوام بخوابم.پتو انداخت ورفت.تا اون رفت بلند شدم رفتم جلو در حموم.یه شوت صوتی و سوتین و شلوارک نخی باحوله کنار در بود شلوارکشو نگاه کردم اوووخ یه چاککوچیکی داشت،کشیدم رو کیرم ،چامشو بیشتر جر دادم اندازه یه دستی.گذاشتمش زیر حولش. از جا کلیدی یه نگاه انداختم .اووووف اکرم باشورت قرمز و سوتین ست پشت به در خم شده بود،داشت تو لگن لباس اب می کشید. شلوار بیرونمو در اوردم با تیشرتم موند یه رکابی شلوارک.دیدم کارش طول می کشه یه صندلی از اشپزخونه اوردم رفتم روش،اروم سرمو بردم پشت شیشه نگاه کردم. این دف شورت و سوتینشو در اورده بود داشت اونا رو می شست. اووف عوضی چه باسن گنده ای داشت کوسش از لاپاش معلوم نبود ولی سیاه بود ن لاپاش نشون میداد موهای کوسشونزده بود .سرپاشد برگشت سمت در من زود سرمو کشیدم عقب ولی جلوشو یه لحظه دیدم ،اووووف سینه هاش فرم بدنش بد نبود .بدنش پر و گوشتی شده بود.لباسارو گذاشت بیرون از حموم گرم .دوباره برگشت ،نشست رو چارپایه رو به رو در نورلامپ از سمت در بود .قشنگ لاپا و کوسش مشخص بود ،شروع کرد زدن پشم کوسش .با هر تیغی که می کشید کوسش بهتر مشخص می شد برق می زد.اوووف وقتی لبه ها گنده کوسشو می گرفت کنارشو تیغ می زد فکر نمی کرد م اونقدر بزرگ باشه .دستشو صابونی می کرد می کشید لا کوسش خودش حال می کرد لباشو میخورد جلو تموم شد .یه ایینه گذاشت رو چارپایه کوچیک کونشو گرفت روش .شروع کرد زدن موهای بین کوس و سوراخ کونش خوب نمیدیم سوراخ کونشو.ولی با دستش کونشو باز می کرد تیغ می کشد حال میداد.وقتی تموم شدپشت به در دولا شد وپاهشو باز کرد ایینه رو با دست راسش گرفت لا پاش و با دست چپش کونشو باز کرد اووووخ سوراخ کونش چه خوشگل بود از بس کون داده بود چین نداشت صاف چال شده بود ،یه دف هول بلند شد سرشو گرفت سمت در،نن زود خودمو کشیدم کنار اومدم پایین .نگو از تو اییینه دیده یکی از بالا در داره نگاه می کنه .فکر کرده بود پسرش سعید داره دیدش میزنه.صداش اومد: سعید سعید.من فوری رفتم رو پتو ملافه رو کشیدم روم.دیگه صدا نزد.صدا دوش اومد.فهمیدم داره لیف می زنه و خودشو اب می کشه.الانه بیاد بیرون.بد جور سیخ کرده بودم ولی ترامادول نمیذاشت ابم بیاد تخم درد بگیرم.صدا دوش قطع شد.من بغل رو برو به در خوابیدم ملافه رو انداختم پشتم قسمت جلو بدنم باکیر سیخ شدم شلوارکمو برده بود بالا بیرون بود . دستمو گذاشتم رو چشمم ولی اززیرش نگاه می کردم.در و باز کرد سرشو اورد بیرون یه نگاه اطراف کرد دید یکی خوابیده.فکر کرد پسرشه ولی شک کرد.سرشو برد تو، باز پرشو صدازد دید خبری نیس دوباره نیم تنشو اورد بیرون حوله رو برداشت درو بست ،این دف با حوله دستشو اورد بیرون لباشو برداشت .بع چند دقیقه اومد بیرون یه کلاه حوله سرش بود،و تاپو شلوارک تنش صورتش برق می زد اوووف ساق پاش بدتر برق می زد.اومد نزدیکترببینه کیه.فهمیدمنم .یه نگاه کرددجلوم دید بدجور سیخم زیرلب گفت ای عوضضی زیرچشمی همش نگاش رو کیرم بود.رفت اشپزخونه عمدا صدا ظرفا رو در اورد .بیدار شدم صدا کردم سعید سعید.اومد بیرون منو انگارتازه دیده ،به سلام محمداقا خوبی ازین طرفا شرمنده بیدارت کردم فکر کردم سعیده ،دروغ می گفت اومد بالا سرم.گفتم خوهش می کنم من شرمنده مزاحمت شدم خونه مامان شلوغ بود سمانه گفت اینجا خلوته بیام استراحت کنم.اکرم:مونا خوبه اومده دیگه؟من :اره اونجاس کار دارن سعیدم سمانه زنگ زد رفت.اکرم:پس سعید میوه ای چایی نیاورد برات ؟من:خودم نذاشتم خوابم میومد،زودی خوابیدم.صورتش بشاش بود معلوم بود ناراحت نیست من اونجام.تو دل خوشم حتما می گفت اره ارواح کوس عمت خوابیدی! داشتی منو دید میزدی.اکرم:چرا نخوابیدی؟ابیاری داشتی؟منظورش ابیاری کردن.من :نه تاستونه شبا کوتاس از خواب سیر نمی شیم.اکرم:اره اونا شما اینقد کارتون زیاده و فعالیت دارین.من :پس داداش کجاس؟اکرم:یه ماموریت مرزی. چهل روزه افتاد براش.بیست روز رفته یه بیست روزیم داره.من:خخخخخخ پس تنها موندی؟واقاهم حتما اونجا بعللله یکی دیگه تور کرده.اکرم:خخخخ نه بابا اون؟همون به من برسه برا هفت پشتش بسم.بلند شد رفت اشپزخونه.من:چرا برا هفت پشتش سره خور حرفا میزنه برا خودشی دیگه. با هندونه بزرگ و سینی اومد بیرون:خخخخخ از اون لحاظ ارعه.ممن:کجا میاری الان ناهاره . داشت می نشست زمین پاهاشو ضربدری گذاشت موقع نشستن لا پاش قشنگ معلوم بود .نمیدونم دونسته بو د خشتکش پارس یا عمدا پوشیده بود.شورتشم پوشیده بود وکوسولاپاش وحتی دقت میکردم سوراخ کونشم معلوم بود اکرم:خخخخخ حالا اینو بخور جیگرت حال بیاد.من:چیو بخورم جیگرم حال بیاد؟ خخخخخاکرم:خخخ هندوانه رو میگم خخخخخمن:خخخخ هندونه یا اون.... دیگه طاقت نداشتم یا اراحت میشد یا پا میداد.گفتم اون حرفم اشاره ای بود یه نگاهلا پاش کرد واااای دید همه چیو ریخته بیرون.یه جیغ کشید ،چاقو رو گذاشت زمین،خواست بلند شه گرفتم از دستش گفتم بی خیال دیدنیا رو دیدم خخخخاکرم:نننه محمد بزار برم زشته یکی بیاد ببینه اینطور جلوت نشستم .من:اولا کسی نمیاد مامان گفت همه دور همیم سعیدم رفته کمکشون نمیاد بعدشم حال بچه مردمو خراب کردی بری؟کجا ؟ دیگه معلوم بود شله بدش نمیاد.گفت:ای عوضییی من خراب کردم ؟از پشت شیشه عمه من بود لابد.من:کی؟چی میگی؟اکرم:خودم دیدم از تو ایینه از بالا در نگاه می کنی.من:خخخ کدوووم اییینه؟اها اونی که گرفته بودی لا پات؟اکرم:خخخخای کیر خر تو مونادیدی عوضضی کرم لز خودته زن مردمو دید میزنی .من :خخخخ اکرم از من نیس مار از منه ازبس کوس خورده افعی شده.گرفت از کیرم گفت:اوووووف این افی نیس اژدهاس.من:ولش کن بیداربشه اتیش میزنه ازش اونوقت مه چیتو میسوزونه.اکرم:جوووون اره اووووف بزار بسوزونه مونا عوضی فقط تعریفشو می کنه،فمر نمی کردم اینقد گنده باشه.سینو هول دادم کناری گرفتم از بازواش خوابوندمش زمین رفتم روش.من :مگه مال اقااینقد نیس مونا همش پز کیر داداشاو باباشو میده.اکرم:نننننه مال اونا بزرگه نه اینقد خرکی،تا گفت خرکی به شوخی زورم گرفت.گفتم:خرکی چیه ؟کوس فیلی ادمیما عوضی چنان خرکی بکنمت کیف کنی.در حالی که زیرم ووول می خورد مثلا التماسم می کرد.اکرم:نکوووون جووون مونا اونو نزاری تو من بدبخت میشم جر میخورم،.گرفتم از یقه پیرنش کشیدم دکمه هاش برید سینه هاش اوفتاد بیرون از زیر سوتین صورتیش انداختم بیرون گرفتم دهنم اونم سر و صدا میکرد:نکوووون نکوووون .پامو رد کردم زیر بند شلوارش با پا کشیدمش پایین شورتم نداشت زانومو به کوسش فشارمیدادم دیگه قلا نمی کرد گرفته بود از سرم.گوشاو سرمو نوازش می کرد.خودمو سوراندم پایین لا پاش تا کوسشو انداختم دهنم قر کون و فشار دادن پاهاش به سرم شروع شد.داشت زیرم غش میکرد از کیف وحال :اوووویی جوووون بخوررر بخوووور مامان چه کیفی میده اوووووخ بسه بسه بزار توش بزار پاشو اورد بالا بند شلوارکمو گرفت برد پایبن تا چشمش افتاد کیرم اووووووف جووووون چه گندس کوفتش بشه مونا ،عوضی همش دادنشو تعریف می کنه لبمو انداختم دهنش نتونست حرف بزنه .پاهاش دو کمرم حلقهبود کوسشو به کیرم می مالید.یه دستمو بردم زیر کیرمو گذاشتم رو کوسش .لباش تو دهنم بود نمیگذاشتم حرف بزنه با یه فشار نصف کیرم رفت تو لبامو بد جور گاز گرفت چنان چنگی زد پشتم سوخت بعداون به مونا گفتم شاخه خشک درخت خش انداخته اونم مگه باورش میشد.سرشو کشید کنار :آیییییی سرتو بخوره جر خوردم خب یواش عوضی مونا بهش عادت کرده .یه فشار دیگه بیشتر کیرم رفت تو:محمد جووون من یواش پاره میشه بدبختی میشه برام یه کم نگه دار جا کنه.کیرمو نگداشتم باز که شد اکرم خودش شروع کرد قر دادن کونش .شروع کردم تلمبه زدن .چنا ن اخخخ و اوووف می کرد کسی میومد پشت در میشنید.شروع کرد تکون خوردن جوووون بزن بزن محکم تر کجابیی مونا کوسو بیا ببین شوهرت جرم داده گشادم کرده چشمت کور تک خور بیا ببین کونت بسوزه اوووییی جووووون تن تن تندر ااوااوووومددددد کیرمو که دراوردم .انگار کیسه اب بترکه ابش زد بیرون خواستم دوباره بزارم نذاشت گفت صبر کن یکم مردم.یدف در باز شد سمانه اومد تو .اکرم ملافه رو انداخت روش .مونا جیغ کشید ایییی عوضیا چیکار میکنین خونه بابام گم شین ،منم مثلا ترسیدم:س سمانه خواهش غلط کردیم. سمانه :غلط کردین؟بدبختون می کنم میدم سنگ سار بشین .افتادیم التماس سمانه خواهش می کنیم ابرو یزی نکن تموم طایفه بدبخت میشن ابرو باباتم میره .سمانه انگار که شل کرده افتاد گریه:اخه عوضییا خیانت کارا مگه شما چی کم دارین اون ا عزیز اون از اقام.گرفتمش بغلم خودشو کشید کنار:دست نزن به من .یه نگاه کردم اکرم زرد زرد شده بود یه اشاره کردم بهش که سمانه رو بگیرم ؟اونم نمیدونست چی بگه ؟ دوباره گرفتم دوطرف سمانه گفتم:سمانه جبران می کنم فقط تو ناراحتی نکن .این دف داد کشید اخخه اشغال چطوری؟گفتم بیا اووون اتاق بزار مامنت لباسشو بپوشه .مثلا بزور راضی شده یردمش اتاق لبامو انداختم دهنش ،سرشو کشید کنار گفت:کیر گنده کافر مسلمون می کردی اونطپر میزدی تو کوسش؟گفتم :کی اومدی؟سمانه:همون سعید اومد بعدش اومد م از وقتی اومد بالا سرت من پشت در بودم .یه چهار پایه کار تو اتاق بود گذاشتمش رو اون شلوارشو در اوردم خواستم بخورم گفت نمی خواد پر ابه .یدف صداردر اومد اکرم صداکرد سمانه سمانه جواب داد زهر مار گم شو نبنمت دیگه صداش نیومد .گذاشتم تو کوس سمانه با اخخخ واوف بلندش کردم پاهاشو حلقه کرد باسنم .تکشو دادم دیوار شروع کردم تلمبه زدن چند تا که زدم دوتایی باهم ریختیم .گذاشتمش پایین گفتم ولش دیگه حرفی نزن برو مثلا ناراحتی بخواب شلوارشو پوشید رفت من فقط تونسته بودم شلوارکمو بپوشم رفتم بیرون .اکرم سرشواورد بالا با اشاره پرسید چی شد انگشتمو گذاشتم دهنم با سر گفتم حله ولباس امو پوشیدم زدم بیرون بعد نیم ساعتی اکرم زنگید :محمد چی شد با سمانه چی کردی ؟یه دف اروم شد؟گفتم هیچی یه گرزی نشونش دادم ترسید .گفت:ای عوضی کار خودتو کردی؟هم مادر هم دختر یکم روحیه گرفت قطع کردیم .همون لحظه سمانه زنگید:هوووی کیر گنده این قبول نیستا یکی درست حسابی باید بیای گفتم باشه مامانت چی می کرد.گفت:هیچ چی خیلی دلم سوخت داشت قبض روح میشد اومدم بیرون بدون حرف زدن در اومدم در بعدا خودم درستش میکنم، گفتم درستش کردم گفتم تو رو هم گاییدم ساکت شدی،اونم گفت:آ خ از دستنردا عوضی مثل تو وتموم کردی.یرم