ارسالها: 68
#1
Posted: 30 Jul 2020 21:02
داستان سکس: "روزی که ازدواج کردم"
داستان سکسی - داستان سکسی جدید - داستان سکسی ایرانی - داستان سکسی دنباله دار - رمان سکسی ایرانی
سلام به بچه های خوب لوتی،
اینجا داستان زندگی من و همش واقعیه اما سر اینکه کسی منو نشناسه مجبورم اسمارو تغییر بدم ، قبل ازدواج من زندگی با تنوع سکسی بالایی داشتم اما خوب رو هیچکدوم از اون افرادی که کنارم بودن غیرتی نداشتم پس سعی کردم تمام لذتی که میشه از سکس کشیدو بچشم و خوب توشم موفق بودم ، ولی خط قرمز من رابطه با زن شوهر دار بود یعنی زمان ما تقریبا سال های 88 تا نود مردم واقعا براشون این چیزا مهم بود خوب اون زمان من 22 سالم بود روز ها گذشت و من با افراد زیادی اشنا میشدم رابطه هامون تقریبا پنج تا 6 ماه طول میکشید و بعدش یا اون ازدواج میکرد یا من به یه بهونه ای میپیچوندم ، خوب بزارین از خودم بگم اول من پیمان در حال حاظر 30 سالمه و زنم نیوشا 27 ، قدم 91 وزنم 114 هیکلم خوبه الان دیگه یکم بهم ریختم چون خیلی وقته بدنسازی نمیتونم برم زنم هم قدش 75 وزنش 58 ، تو تمام اون روز های مجردی همینطور گذشت تا سال تقریبا 92 بود که من با یه دختری اشنا شدم از طریق ویچت به نام فریبا هم زمان با اون هم نیوشا تو دانشگاه باهام رل زد ، فریبا یه دختر هیکلی درشت بود اما خوشگل کلا تو هیچ رابطه ای کسی شناسنامه از طرفش قبول نمیکنه ، دقیقا یادمه دوشنبه بود فریبا بهم زنگ زد گفت خونمون الان کسی نیست پاشو بیا منم سریع پریدم حموم و بدنو سه تیغه زدنمو تو نیمساعت حاظر شدم رفتم اونجا ، رسیدم دم در خونشون زنگ زدم تا قبلش همیشه فریبا میومد خونه ما یا خونه براش فراهم میکردم این اولین باری بود که خونه اون میخواستم برم همه چیز اوکی بود زنگ زدم به گوشیش گفتم پشت درم اونم از اف اف درو باز کرد رفتم داخل خونشون دو تا در داشت وسطشون یه راه رو در اولو که بستم دیدم فریبا در خونه رو باز کرد واییی خیلی خوشگل شده بود کلا فریبا دختر خوشگلی بود سنش از من بیشتر بود ولی قیافش بی بی بود یه لباس خواب مشکی پوشیده بود که جلو کوسش هم باز بود ، لباسش سر همی بود و یه تیکه تا گردنش اما تور گل خوشگل مشکی ، شاید تا الان بهترین لباس خوابی بود که دیده بودم اومد جلو دستمو گرفت منم کشوندمش تو بغل خودم لبامو گذاشتم رو لباش اوووم چه طعم لبی الانم که دارم براتون مینویسم خیییییلی تحریک میشم ، دستمو رو بدنشو میکشیدم نرمی تنش با نرمی لباس خوابش یه ترکیب خوبی بود که داشت کیرمو از تو شلوار میترکوند واقعا تحریک کننده بود یهوییی از اون حالت در اومدم چون دیگه توان نگه داشتن خودمو نداشتم دستشو گرفتم بردم تو پذیرایی اونم میخندید ، دستشو انداخت دور کمرم ، کمر بند نبسته بودم شلوار لیمم کشی بود دتا اومد لباسمو دراره دید دستش راحت میره تو شلوارم از پشت دستشو برد رو کونمو یکم مالوند حس خوبی داشت یکم دیگه دستشو برد پایینتر همونطور که میخندید رسوند به خایه هام اونقدر اب شهوتم اومده بود که تا خایه هام رفته بود کیرمو خایم خیس خیس بود ، دیوث خییییلی وارد بود داشت میمالوند و من دیگه تحمل نداشتم همینطور که منم بدن اونو میمالوندم دستمو بردم رو کوسش دیدم واییی چقدر خیسه اونقدر که ابش تا کشاله رونش رفته بود، سرم رو گردنش بود که چشم به پشتش کاناپه افتاد هولش دادم رو کاناپه نشستم جلوش پاشو دادم رو شونه هام اونم نامردی نکرد حلقه کرد پشتم یه فضار داد به خودش لبام جفتش رفت تو کوصش اونقدر ابش زیاد بود که تا دماغمو صورتمو پر کرد تو همون حالت تا دهنمو باز کردم بخورم اب دهن منو اب کوسش طوری شد که میریخت پایین صدای ریختن اب رو سرامیک میومد منم حشری تر میشدم از این همه اب ، نمیدونم انگار خیال جفتمون راحت بود یا چون خیال اون راحت بود که کسی نمیاد خیال من هم راحت بود این سکس با تموم سکسایی که با اون کرده بودم فرق داشت ، زبونمو تا تهش داخل کوسش کرده بودمو چوچولشو میک میزدم اونم هی فشار میداد اونقدر اب کوسش زیاد بود و دهن منم پر اب که یه تایمایی حس خفگی بهم دست میداد تو همین لحظه یکم حس تلخی و بو و طعم ابش تغییر کرد که فهمیدم ارضا شده و همشو تو دهن من خال کرده بود از اینکه دیگه پاهاشو فشار نمیداد هم معلوم بود یکم خودمو کشیدم عقب اونم فهمید پاهاشو اورد پاییونو نشست کامل و لباس منواز تند در اورد که دیدم لباسم هم یقش سفید شده یه خنده ای کردو گفت نترس تمیز میکنم بعد میفرستمت بری، منم بلند شدم واستادم جلوش دکمه شلوارمو باز کردو اول سر کیرم اومد بیرون اب شهوتم روش حلقه زد اونم لباشو گذاشت روش مکید گفت جووون واقعا تشنم بود میگم دیوث واقعا وارد بود و میدونستم که میخواد روس منو بکشه یکم که داد شلوارمو پایین تر کیرم افتاد جلو دست داغشو گذاشت روش زبونشو از زیر کیرم کشید تا سرش اب شهوتم دوباره اومد رو سر کیرمو زبونشو اروم زد بهش یکم سرشو برد عقب اونم کش اومد تا اومد بریزه لباشو غنچه کردو هوارو کشیدو اومد سمت کلاهک کیرم منم که داشتم از بالا میدیدم دستام که میلرزید گذاشتم رو سرشو با یه بدن کیرمو حل دادم تو دهنش یه فشار دادم اونم راح گلشو باز کرد تا ته رفت داخل اونقدر اون تو گرمو نرم بود که دوست داشتم چند ثانیه ای نگه دارم یه اوق زد منم سریع کشیدم بیرون یهوییی شروع کرد به بلعیدن کیرم لباشو از کنار رو کیرم گذاشته بودو هی طول کیرمو عقبو جلو میرفت ، ببینین خیلی سکس کردم اما هیچ کس هیچکس اصلا اینطوری نمیخورد اصلا خیلی کم میخوردن تازه صورتاشونو یه طوری میکردن که عذاب وجدان میگرفتی از سکس باهاشون اما فریبا محشر بود تا به سمت خایه هام میومد یه تخممو میکرد دهنش دهنش اب شهوتم پر بودو لیز به خایه هام که میزد تا زمانی که میرفت برای دور بعدی اب از رو خایه هام میچکید رو سینه هاش تا اینکه حس کردم که خیلی خایم درد گرفت یه تیری کشید مشخص بود دلش میخواد خالی شه ولی اینطوری نمیومد فقط اب شهوت سرازیر بود ازم حولش دادم عقب شلوارمو از پام در اوردم گفت نه بیا بریم تو اتاق درو منم اب دهنمو که خشک شده بود بزور قورت دادمو گفتم بریم داشت جلو میرفت تا کونشو دیدم خودمو بهش چسبوندمو کیرم رفت لای پاش واقعا خیس بود وقتی راه میرفتم روناش رو کیرم بالا پایین میشد لیز میخورد درو باز کرد به نور کم قرمز بود و اتاقش نصبت به حال تاریک تر چون پنجره نداشت یه تخت دو نفره بود من خیییییلی شهوتی بودم هیچی حالیم نبود یه دراور که یه سریع عکسو یه سریع لوازم ارایشی روش بود.
ادامه دارد...