ارسالها: 68
#24
Posted: 11 Aug 2020 11:33
نیوشا از جلو چمدون یه زنجیر صلیبی شکل طلا سفید برداشتو که روش یه خط برلیان کار شده بود گردنش انداخت طوری خط برلیان تا وسط سینه هاش میرفت رو به من بودو نوری که از پنجره اتاق داخل افتاده بود باعث میشد برلیانا برق بزنن و خوب عجب چیزی انگار یه فلش بود که اشاره میکرد به سمت سینه هاش ته دلم لرزید و هر لحظه احساس میکردم دارم حساس تر میشم فکر نمیکردم اصلا با این قضیه ها مشکلی داشته باشم خوب من خیلی باز بودم دنبال پارتی ، دنس مشروب خوردن ، همه جور دختر اطرافم بود با زیدام راحت بودم اونا جلو بقیه رفیقام هر کاری میکردن و من ککم نمیگزید حتی قبلا یکی از زیدام که تریپ عشقو عاشقی زده بودیم یه استخر پارتی رفته بودیم و اون با مایو دو تیکه جلو همه بود و من به کیرمم نبود اینو جدی میگم رو نیوشا هم نه غیرتی نه حساسیتی اما الان انگار موضوع فرق میکرد شاید تا الان کسیو دوست نداشتم شاید اصلا غیرت نمیدونستم چیه ! خیییلی خودمو نگه داشتم هنوز شالو رو سرش ننداخته بود بهم گفت چیه چرا بد نگاه میکنی گفتم چیزی نیست ولی خییییلی این تابلو همه چیز مشخصه !! یه نگاه تو اینه قدی گوشه اتاق کردو گفت نههه اصلا !!! من سر سینه پف کردشو رون گوشتی که داشت اون شلوارو میترکوندو رنگ حتی سوتینشو داشتم میدیدم!!! اون میگفت نه چیزی مشخص نیست !!!!!!!! یه لحظه سرم سوت کشید تا میخواستم بگم خوب عوض کن ؛ یهو گفت تو مثل خانوادت که گیر نبودی این حرفا چیه !! دهنم بسته شد یه نیشخند زدم گفتم ولش ، دوست نداشتم مسافرتم خراب بشه یهو پرید تو بغلم لباشو گذاست رو لبام منم دراز افتادم رو تخت شروع کرد به قلقلک دادنمو منم چون اونقدر ناخوناشو فشار میداد تو پهلوم دردم گرفت و منم از حرس شروع کردم به قلقلک دادنش اونم میخندید و داد میزد تو صورتش نگاه میکردمو واقعا خواستنی بود دستشو میخواست برسونه به کیرمو که یهو گرفتو فشار داد کیرو خایمو با هم منم تا حالا همچین دردی احساس نکرده بودمو یه داد بلند کشیدمو اونم دیوث میخندید فقط ...... خوب خر شدم کل اون فکرا از ذهنم پرید ...... همینطور که اشک جمع شده بود دور چشم اونم اروم شل تر کرد گفتم پاشو پاشو تا بی خایمون نکردی ، یه چتر بزرگ سفید که حداقل چهار نفر میتونستن زیرش واستن و یه زیر انداز کوچیک و چاینیکو با یکم سیم مفتول برداشتم و رفتیم بیرون کنارم میومد قدش ازم کوتاه تر بود و من خیلی حس غرور میکردم انگار بهش تسلط دارم از در اومدیم بیایم بیرون یه ذوج جوون دیگه اومدن که برن داخل واحدشون با کلس وسیله که معلوم بود تا زه رسیدن یه سلام الیکی کردیمو همون لحظه نیوشا هم اومد که از در بیاد بیرون یارو یه برندازی کردشو کنار واستاد که خانومش بره اول داخلو همینطور هم با من خوشو بش میکرد که سر چمدونشون باز شدو لباساشون ریخت وسط راه رو من اومدم کمک کنم دیدم کلا لباسای زنشه شرتو سوتینو لباس مختلفو مانتو اینا که برگشتم بالا و گفتم ببخشید و نسترنو با اشاره گفتم برو پایین اونم نشست که لباسارو جمع کنه سرشو اورد بالا که بگه خواهش میکنم ، یه حالت تابلو سرش سمت من چشش زیر لباس نیوشا اونقدر لباسش گشاد بود که وقتی میشستی میتونستی ببینی اینو وقتی فهمیدم که پایین نشستم تا بند کفشاشو ببندم هم سفیدی پوستش هم چاک کوسش اصلا نمیدونم حدف از ساخت این شرتو سوتین چی بود و چرا من اصلا اینارو انتخاب کرده بودم خلاصه ، تو راه دنبال یه چوبی چیزی که با این مفتول دستم ببندم به چترو بکنم داخل شن که به نی قطور دیدم انگار برای همین کار ساخته شده بود رفتیم کامل نزدیک اب اونجا نشستیم ، از دیوثیم بگم که فکر این موقع هارو کرده بودم و یه عینک افتابی انتخاب کرده بودم که چشام اصلا مشخص نمیشد منم راحت میتونستم همه جارو دید بزنم ، ساحل خیلی شلوغ بود و وااااااااای با چه تریپاییی اونجا راه میرفتن ، جالب بود برام انقدر ازاد شده ایران ؟! کلا فراموش کرده بودم لباسای نیوشارو و فقط داشتم چشم چرونی میکردن هرچقدر به این چشم چیزی بدی مگه خسته میشه بازم دنبال مال دیگرونه !!! یه نسیم خوب پاییزی و خنکی میومد من ادم داغیم اونقدر که خیلی کم تحمل گرمارو دارم نیوشا بر عکس منه الان میدونم که تو چله تابستون هم موقع خواب لرزش میگیره و باید یه چیزی رو خودش بندازه ، پاهامونو سمت ساحل دراز کرده بودیم و ارنجامون به زمین تکیه داده بودیم یه شیبی رو بدنمون بود داشتیم ساحلو نگاه میکردیم زیر چشمی یه نگاه به نیوشا کردم دیدم شالش افتاده و دو طرف شالشم زیر بقلشه و سینه هاش کامل مشخصه شال روش نبود ، گفت هوا یکم دم داره ! در صورتی که واقعا هوا عالی خوب بود ! منم تو جوابش گفتم اره یکم !! باور کنین تو ذهنم حدس میزدم ادامه کاراش چی میخواد باشه !!!!! دیدم دکمه بالایی رو باز کردو چاک سینش دیده شد یه بادی با گوشه شالش زدو گفت نمیدونم چرا گر گرفتم ! دکمه پایینیشم باز کردو بلند شد نشست هرکی اون لحظه رد میشد میتونست رو سینشو تا زیر سینش ببینه بقیه هم کم همین شکلی نبودن یکی که دو تیکه پوشیده بود یه مانتو جلو باز که کمرو نافش دیده میشد زیر سینشم از زیر دوتیکه از جلومون که رد میشدن سوتین هم نبسته بود من تو همون حالت میتونستم گردی سینشو تمیزی رو ببینم ، یکم شق کرده بودم و این که انگار میخواستم کم نیارم که مثلا ما هم با کلاسو پولداریم اخه کم سوئتیم نگرفته بودیم تنها ماشین ایرانی تو اون مجتمع مال ما و همسایه کناریمون بود خخخخ ، بقیه همه ماشین خارجی و خر مایه ، خوب کنار دریا هم مستثنا نبود از این قضیه نیوشا چای ریخت چایو که خوردیم واقا داغ شدم بهش گفتم بزنیم تو اب ؟! گفت الان از حموم اومدیم که خندیدمو کفشامونو در اوردیمو دستشو گرفتمو بردمش تو اب خانواده های زیادی کنارمون بودن همه پشم ریزون بعضیا با شلوارک زناشون تو اب بودن یکی اونجا زنش شلوارشو در اورده بود شلوارش رو اب بود زیرش با شرت اما تو اب کثیف بود هیچی دیده نمیشد از زییر سینش به پایین ما هنوز تو کم عمق بودیمو میدویدیم تو اب که یهو نیوشا افتاد و منم اومدم بهش نخورم خودمو اونطرف پرتاب کردم بلند شد من رو بروش انگار هیچی تنش نبود یه لباس سفید و الان که اب خورده بود خیس به بدنش چسبیده بود و کامل نشون میداد شلوارش خط شرتش کامل مشخص بود و کوصی که تابلو زده بود بیرون برلیان تو گردنش برق میزدو واقعا جلب توجه میکردیه سر چرخوندمو اطرافو نگاه کردم دیدم مردای دیگع دارن نیوشارو نگاه میکنن و میخندن فکر کنم بد داد کشیده بود منم سریع بلند شدمو بغلش کردمو باهم اروم میزفتیم سمت پر عمق میخواستم خیر سرم بدنشو بپوشونم که کسی نبینه و این واقعا بی اختیار بود منی که انقدر راحت بودم چرا اخه؟!!!!!!!