ارسالها: 62
#2
Posted: 27 Oct 2020 02:52
سحر و شهریار به روستا که رسیدن عزت خان که این بار همسر سحر شهریار رو دید آه حسرتی کشید که چه کسی میکنه این مرد یعنی شهریار خوشحالش بعد از دعوت به شام عزت خان و مهمانی شبانه معرفی شهریار توسط سحر به دیگران اطرافیان و میهمانان مراسم همه از خوشتیپی شهریار تعریف و تمجید میکردند که بعد اتمام میهمانی سحر و شهریار به اتاقشون تو خونه خودشون در روستا رفتن عزت خان با استفاده از سوراخی که در اتاق سحر درست کرده بود میتونست اتفاقات داخا اتاق رو شاهد باشه و آرزو میکرد که بالاخره سکس حر و گاییده شدنش رو ببینه پاسی از شب گذشته بود که عزت خان برای دید زدن به مخفیگاهش رفت و صحنه هایی که دوست داشت رو بلاخره در حال رسیدن به آرزوش بود یکی از آرزوهاش. شهریار در حال مالیدن سحر بود که سحر چشم بهم زدنی بلند شد خودش و شهریار و لخت کرد وعزت خان هم شاهد چنین صحنه هایی بود که باری اولین بار بدن لخت سحر و کس کون سحر رو زیارت میکرد آب از لب لوچه اش راه افتاده بود نگاهش به پستون اش کونش ولندام سحر بود و کیرش رو میمالید سحر بعد لخت کردن شهریار شروع کرد به ساک زدن کیر شهریار و با شدت هرچه تمام کیر شهریار رو میساکیدذو تخماشو لیس میزد و شهریار سر سحر رو گرفته بود با قدرت تمام تو تودهن سحر تلمبه میزد
از زبان شهریار کیرم به مرز انفجار رسیده بود کصش خیلی پر اب بود و کیر منم اماده یه تف انداختم رو کیرمو پاهاش دادم رو شونه ها و کیرمو بدون مکث گذاشتم تو کوصش ک جیغش رفت هوا و گفت یواش تر دیووونه تکونش نده جر خوردم.
یک دقیقه ای نگه داشتم تو کصش ک دیگه جا باز کرده بود کصش و شروع کردم تلنبه زدن و هر لحظه دیگه محکمتر میگاییدمش کامل خیمه زدم روش لباش رو میخوردم زانوهای پاهاش کنار گوشهاش بود و کیرم تا خایه تو کصش رفت و امد میکرد صورت سفید برفیه من از شدت فشاری ک بهش اومده بود سرخ شده و تند تند نفس نفس میزد و منم بی هیچ ملاحظه ای داشتم میکردمش ده دقیقه ای اینجوری کردمش ک با خودم گفتم درسته ورزشکاره اما عادت نداره کمر درد نشه و اروم از روش پاشدم و گفتم داگی شو ک زن رو باید گایید ک گفت جوووون بکن بگا جر بده زنت خودش رضایت داده بی غیرت بکن ببینم میتونی منو سیر کنی امشب و داگی برام قنبل کرد و منم فورا گذاشتم تو کوصش که ناله ی بلندی کشید و فک کنم دومین ارگاسمش بود و شل شد و من موهاشو گرفتمو کشیدمو شروع کردم تلنبه زدن و سیلی میزدم روی کونش ک قشنگ رد دستم سرخ میشد رو کونش و سحر اونقدر از خود بی خود شده بود میگفت مث سگ بگا منو جرم بده پارم کن هرکاری دوس داری باهام بکن جوووون محکمتر بزن و کلمه های بریده بریده از دهنش درمیومد و منم بعد کمی باهاش همراهی کردم گفتم داری چکار میکنی خوشکل خانوم گفت دارم کوص میدم.
من: به کی کوص میدی
دارم به تو کوص میدم
من : جوووون من سیرت میکنم ؟؟
اگه کونمم بکنی آره چرا که نه اگه نکنی میرم کون میدم کونی میشدم خلاصه گفته باشم تو نکنی این کونو میدم یکی دیگه بکنه
من : جرت میدم اگه کون بدی میرم مادرتو میکنم منم
گفتم تو محشری دختر و بلندش کردم و ایستاده خم کردمش مقدمه کردم تو کوص تنگش که جیغش رفت بالا اما با جیغ و ناله های بلند تشویقم میکرد و مدام ازم میخواست بهش رحم نکنم و از تموم قدرتم استفاده کنم و منم با دست هام پهلوهاشو گرفته بودمو تند تند بی رحمانه تو کوصش تلنبه میزدم.
حدود ۲۵ دقیقه با شدت چند پوزیشن گاییدمش و ابمو تو کوسش خالی کردم عزت خان لذت وصف ناپذیری از این کوس دادن سحر برده بود و با شدت تمام در تمام لحظات سکس سحر در حال مالیدن کیر بود که در پایان با شدت و فشار هر چه تمام آبش پاشید بیرون و سریع رفت به خونشون.