انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 16 از 26:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  25  26  پسین »

پر از زندگی


زن

 
معرکه بود واقعا تا آخر خوندم و لذت بردم مرررررررررسی
     
  
مرد

 
dtys
ممنون لطف دارید .
داستان ادامه داره
امیدوارم همچنان دوست داشته باشید
     
  
مرد

 
بهترین قسمت بود عالی عالی
سکس بدون محدودیت
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
[b]Samasaraali[داداش دمت گرم عالی بود بالاخره این رویا کس تپله شلوارمونو خیس کرد
     
  
مرد

 
نوش جون
😅😅😅👍👍
     
  
مرد

 
پر از زندگی
فصل ۲
قسمت اول
بچه ها با جیغو داد از مدرسه بیرون میومدن بالاخره پیداش شد، اومد سمتم با هم دست دادیم به هم سلام کردیم گفتم چطوری علی مادر جنده؟ خوبم تو چطوری سامان مادر جنده؟ عالی ام چیکارا میکنی چرا دیر اومدی؟ بابا این معلم ولمون نمی‌کرد داشت هی درس می‌گفت راستی سامان امشب تولدمه میای دیگه؟ آره آخرش توأم دوازده ساله شدی ها. بعد یه سیلی آروم زدم پس گردن علی. اونم خندید افتاد دنبالم تا منو بگیره منم فرار کردم تا خونه کلی دوویدیم رسیدم خونه ما، خونه ما به مدرسه نزدیکتر بود نسبت به خونه علی با علی دست دادم گفتم شب می‌بینمت علی هم گفت می‌بینمت مادر جنده. درو باز کردم وارد خونه شدم منو علی خیلی وقته همو میشناسیم و با هم رفیقیم، هم محله اییم از اولش با هم دوست بودیم با هم بازی کردیم الآنم تازگیا با هم شوخی مادر هم داریم البته من بعضی موقع ها بهش فحش خواهر هم میدم اما بیشتر شوخی مادر داریم رسیدم خونه مامان خونه بود سلام کردم اونم جوابمو داد از کنار عکس بابا رد میشدم بهش سلام کردم بابام مامور نیروی انتظامی بود الان شهید شده همه میگن قبل از انقلاب توسط انقلابیون کشته شده میگن بابات با انقلاب مخالف بوده و باهاشون می‌جنگیده اما مامان میگه داشته از وطنش دفاع می‌کرده بابام چنتا خونه و زمین کشاورزی داشت که زندگیمون بیشتر با اجاره دادن اونا میگذره، خاطره زیادی ازش ندارم فقط چنتا عکس و چنتا خاطره مبهم. رسیدم خونه یکم لباسای مزخرف مدرسه رو عوض کردم مامان به زور چند لقمه غذا چپوند تو حلقم غذا رو خورده نخورده زدم بیرون دیدم علی زودتر از من اومده بیرون بقیه بچه ها هم اومدن کوچه تا شب پر بود از بچه های قد و نیم قد پر دخترو پسر دخترا بیشتر خاله بازی میکردن پسرا هم فوتبال بازی میکردن علی رفت توپ رو آورد سارا هم باهاش اومد سارا یه پیرن شلوار خوشگل صورتی رنگ پوشیده بود برعکس بقیه دخترا که عاشق خاله بازی بودن سارا عاشق فوتبال بود با دخترا هم خاله بازی میکرد اما هر وقت فوتبال میشد قاطی پسرا میشد فوتبالشم از همه پسرا بهتر بود استعداد ورزشی خیلی خوبی داشت تا نزدیکای غروب بازی میکردیم غروب منو علی جفت هم بودیم دوستایی که هیچوقت از هم جدا نمیشن می‌نشستیم کنار دیوار دخترای بزرگو دید می‌زدیم میومدن رد میشدن با چادر یا بدون چادر ما کارمونو میکردیم دخترای بزرگ رد میشدن ما هم درمورد اندامشون حرف می‌زدیم ممه هاشون یا کون بزرگشون دلمون میخواد به کونشون دست بزنیم علی دستشو برد سمت کیرش کیرشو مالوند گفت دلم میخواد همه لخت لخت بگردن اینور و اونور برن حتی تو خونه، من خندیدم گفتم فکر کن رفتیم مدرسه همه پسرا لختن کیرای همو میبینن یا توی کوچه همه لخت بازی میکنیم دخترا هم همشون لختن دارن بازی میکنن. خیالات سکسی ما تمومی نداشت با رد شدن یه دختر چادری دیگه هواسمون بهش پرت شد داشتیم نگاهش میکردیم در خونه بابای علی باز شد مامانم از خونشون اومد بیرون علی گفت مامان جندت داره میاد فکر کن الان لخت بود. من خندیدم گفتم آبجی سارای تو که اونجا نشسته رو بگو اگه الان لخت میشد چی میشد و علی خندید. مامان اومد رسید بهمون سلام کردیم جوابمونو داد گفت پاشین دیگه غروبه یه ساعت دیگه تولد علیه باید لباس بپوشی بعد رو به علی کرد گفت علی جون پاشو مامانت صدات میکنه سارا رو هم با خودت ببر. تولد علی پر بود از آدم کلی آدم دعوت کرده بودن بچه های کوچمون هم اومده بودن با دخترا همه لباسای خوشگلشونو پوشیده بودن همه چیز خیلی قشنگو دوست داشتنی بود تاریخ تولد من مال دو ماه پیشه اما تولد نگرفتیم حتی مامان یادش هم نبود الان به علی خیلی حسودیم میشه علی اومد پیشم پرسید چته منم گفتم هیچی آروم دم گوشم گفت مامانت خیلی خوشگلو کردنی شده، منم خندیدم گشتم توی جمع مامان علی رو پیدا کردم یه دامن بلند که یکم از پاهاش دیده میشد معلوم بود شلوار تنش نیست سارا هم کنارش بود با یه دامن خیلی خوشگل یکم از پاهای سارا هم دیده میشد به علی گفتم خواهر مادرتو نگا کن ببین مامان کی کردنی شده بهشون نگاه کرد گفت آره خیلی بعدش هر دوتامون خندیدیم صدای آهنگ اومد همه بچه ها پاشدن رقصیدن علی مثل چی پاشد رقصید این پسره اصلا خجالت زده نمیشه من اصلا دلم نمی‌خواست مامان به زور بلندم کرد که برقصم رفتم پیش علی و سارا داشتیم آروم میرقصیدیم سارا خیلی خوشگل شده بود چنتا از دخترای کوچمون هم اومده بودن از یکی از اون دخترا خیلی خوشم میومد قد بلند و سفید بود دلم میخواست باهاش دوست بشم یه لباس خوشگل تنش بود موهاش باز بود ریخته بود روی شونش سه سال از من بزرگتر بود برای همین زیاد بهم محل نمی‌داد باهام مثل بچه ها رفتار میکرد این کارش بیشتر عصبیم میکرد سارا متوجه نگاه من به اون دختره شد گفت چیه ازش خوشت میاد؟ متوجه سارا شدم زود صورتمو چرخوندم گفتم نه فقط داشتم اطرافو نگاه میکردم سارا هم خندید محمد که داشت مثل میمون ها میرقصید اما من مثل یه نهال یه متری که شاخه هاش تو باد حرکت میکنن سر جام خشک ایستاده بودم و فقط دستامو حرکت میدادم واقعا هیچی از رقصیدن نمی‌دونستم حتی بعضی موقع ها اونم انجام نمی‌دادم نگاهم به سارا افتاد سارا خیلی خوب میرقصید دستاشو خوب حرکت میداد کمرشو قر میداد تا حالا دقت نکرده بودم دختر خیلی خوشگلیه اندامش با اینکه ده سالشه ولی خیلی خوبه چرا تا الان اصلا دقت نکردم نگاهم به نگاهش افتاد با لبخند داشت منو نگاه میکرد بهم لبخند زد از این که مچمو وقت دیدن بدنش گرفته خجالت زده شدم صورتمو برگردوندم اونور دوباره آروم شروع کردم به رقصیدن به سارا نگاه میکردم اونم بهم نگاه میکرد من مثل یه چوب خشک سر جام ایستاده بودم اون مثل یه رقاص حرفه ای داشت میرقصید بزرگتر ها نشسته بودن فقط داشتن کف میزدن بعد از رقص شیرینی خوردیم بچه ها مثل وحشی ها دو تا دو تا شیرینی برمیداشتن من فقط یدونه برداشتم دوست دارم سه تا بردارم اما مامان گفته فقط یکی کنار علی نشسته بودم سارا اونور علی کیک رو آوردن یه کیک بزرگ و خوشگل با یه عدد ۱۳ روش. دقت کردم ما سیزده سالمون شده نمی‌دونستم فکر میکردم هنوز ۱۲ سالمونه خیلی جالب بود منو علی و سارا سه نفری شمع هارو فوت کردیم همه کادو به علی میدادن از لباسو آسیاب بازی و هرچیزی مامانم یه کادو از طرف من به علی داد بعد یه کادوی دیگه به من داد گفت تولد توأم مبارک پسر گلم یکم دیر شد اما بازم تولدت مبارک از زوق میخواستم جیغ بکشم مامانمو بغل کردم مامان منو بوسید منو علی کادو هامونو باز کردیم دوتا ساعت عین هم خیلی خوشگل بودن از زوق میخواستم گریه کنم بعد یه ساعت دخترونه هم توی کادوی علی بود، مامان یه ساعت هم برای سارا گذاشته بود یه ساعت مثل ساعت منو علی اما دخترونه، سارا یه جیغ کشید با زوق ساعتشو تو دستش گذاشت مامان سارا رو بوسید. تا آخر شب منو علی سارا داشتیم با ساعت هامون بازی میکردیم و با هم حرف میزدیم. فرداش تو مدرسه منو علی همش داشتیم درمورد زنای توی جشن تولد حرف می‌زدیم و خیال پردازی میکردیم حتی توی راه خونه رسیدیم هرکی رفت خونه خودشون من رسیدم خونه مامان خونه نبود دو دقیقه بعد علی در خودمونو زد گفت مامانت خونه ماست بیا بریم. مامان منو مامان علی و سارا تو خونه بودن وقتی بابای علی نیست مامان مو باز و پیراهن شلوار میگرده اما وقتی بابای علی میاد مامان روسری دامن سرش می‌کنه. بعد از ظهر مامانامون رفتن بیرون گفتن غروب برمیگردیم منو سارا و علی توی خونه تا غروب با هم بازی کردیم سارا خیلی خودشو بهم نزدیک میکرد با هم حرف می‌زدیم بهم گفت دیروز خیلی خوشتیپ شده بودی ها منم چند بار سرخ شدم گفتم ممنون توام خیلی خوشگل شده بودی. سارا خندید گفت چرا نمیرقصیدی من با تعجب نگاه کردم گفتم پس چیکار میکردم اون وسط؟ سارا خندید گفت اون رقص بود؟ نه انگاری رقص بلد نیستی میخوای یادت بدم؟ علی داشت به مکالمه ما گوش میداد گفت پاشو سامان دیروز منم دیدمت انگاری مجسمه بودی. من گفتم بیخیال نمیخواد که سارا بلند شد یه پیرن خوشگل با یه شلوار تنگ خیلی خوشگلو تو دل برو شده بود تا حالا اینجوری با دقت به سارا نگاه نکرده بودم شروع کرد به رقصیدن علی پاشد رفت یه کاست شاد گذاشت سارا هم جلوی ما دوتا میرقصید و ما هم بهش نگاه میکردیم سارا به من نگاه میکرد و لبخند میزد پشتشو بهم کرد و کونشو قر داد برای یه دختر یازده ساله اندامش خیلی خوب بود حتی از اون دختری که من ازش خوشم میومد هم بهتر بود چرا من تا حالا سارا رو ندیده بودم علی به من نگاه میکرد که چطور محو خواهرش شدم سارا شروع کرد به حرف زدن گفت ببین سامان واسه این که برقصی اول حرکات دستته بعد باید بهش حرکات بدنتو اضافه کنی و همه چیزو بهم نشون میداد ممه هاشو نگاه کردم تازه یه کوچولو دراومده بود سارا منو بلند کرد تا باهم برقصیم و به من رقص یاد بده داشتیم با هم میرقصیدیم خیلی خوشگل میرقصید مثل دیروز خجالت زده بودم اما اینبار راحت تر میرقصیدم سارا دستامو گرفت تا بهم یاد بده علی بهمون ملحق شد سه نفری شروع کردیم به رقصیدن دیگه خجالتم کاملا ریخته بود بعضی موقها دستم به بدن سارا میخورد برام خیلی لذت بخش بود علی خیلی شیطون تر از من بود برگشت گفت بیایین قطار قطار برقصیم اومد کمر منو گرفت سارا هم کمر علی رو گرفت خیلی خوش می‌گذشت علی گفت سامان برو عقب من رفتم کمر سارا رو گرفتم تقریبا کونش نزدیکم بود میرقصیدو قر میداد یکم اینجوری رقصیدیم من کمر سارا رو گرفته بودم برام خیلی لذت بخش بود سارا تو دستای من داشت قر میداد عوض شدیم اینبار سارا اومد کمر منو گرفت خیلی عالی بود تا شب با هم رقصیدیم شب مامان اومد رفتیم خونه. شب توی خونه همش به فکر سارا و علی بودم کیرم شق شده بود داشتم باهاش بازی میکردم هیچوقت اینقدر به سارا با دقت نگاه نکرده بودم شاید بخاطر اینکه خواهر دوستمه. فرداش تو مدرسه همش با هم شوخی ناموسی میکردیم این علی دیگه واقعا داره از اندام مادر من میگه اولاش فقط بهم فحش مادر می‌دادیم اما امروز داشتیم کون مادرامونو با هم مقایسه میکردیم کون مامان علی بزرگتر از کون مامان منه اما ممه های مامان من بزرگتر از ممه های مامان علی بود وسط حرفمون گفتم کون سارا هم خوبه بزرگه علی با به لبخند بهم نگاه کرد بعد گفت آره خیلی بهتر از دخترای همسنشه تازه ممه هاشم دارن درمیان منم گفتم آره خیلی خوشگل شده سارا علی با ذوق و شوق گفت دیروز دیدی اندامشو منم پررو تر شدم گفتم آره خیلی خوشگل شده بود ممه هاشم معلوم بود دراومده علی انگاری خیلی خوشش اومده بود از این حرفا دستشو انداخت یکم کیرشو مالوند من با تعجب نگاهش کردم واسه خواهرش شق کرده این پسر الان که کاملا پررو شده بودم گفتم کون سارا رو دیدی خیلی بزرگو خوشگل شده بود علی هم گفت آره بخصوص تو اون شلوار تنگش کونش میخواست شلوارشو پاره کنه. زنگ زده شد رفتیم سر کلاس بعد مدرسه که فهمیده بودم علی یجورایی با اندام خواهر مادرش حال میکنه گفتم مادر جنده بریم خونه شما کون مامانتو دید بزنیم؟ علی به این حرفم خندید گفت بریم خونه شما کون مامانتو بکنیم گفتم بریم خونه شما من کون مامانتو بکنم تو کون ابجیتو علی هم گفت نخییر کون بزرگو واسه خودت برمی‌داری کون کوچیکو میدی به من. خندیدم یه دست به کیرم کشیدم گفتم کون سارا کجاش کوچیکه احتمالا خیلی هم بزرگو خوشگله خیلی هم نرمه. علی بهم نگاه کرد گفت دیروز به کون سارا دست زدی؟ منکه دیگه کاملا پررو و راحت شده بودم گفتم نه ولی کمرشو گرفته بودم خیلی نرم بود علی هم گفت آره منم گرفتم اما دستمو به کونش نزدیک کردم. با تعجب به علی نگاه کردم گفتم علی واقعا تو کون خواهرتو لمس کردی؟ علی یکم خشکش زده بود گفت سامان اینجا یه خونه نیمه ساخت وجود داره میای بریم ببینیمش اینقده باحاله. دیدم حرفو عوض کرد منم به روی خودم نیاوردم رفتیم تو اون خونه نیمه ساخت توش پر گردو خاک بود رفتیم طبقه دوم داشتیم با هم درمورد خونه حرف می‌زدیم که دیدیم یه ماشین خوشگل آمریکایی نگه داشت فکر کردیم صاحب خونس یکم ترسیده بودیم زود یه گوشه قایم شدیم، یه پسر و دختر جوون از تو ماشین پیاده شدن اومدن سمت ما ما آروم و بی صدا رفتیم طبقه سوم اونا تا طبقه دوم بالا اومدن هردوتاشون داشتن میخندیدن همدیگه رو بغل کردن ما یه گوشه قایم شده بودیم داشتیم نگاه میکردیم پسره دخترو بغل کرد شروع کردن به خوردن لبای هم دو نفر جلوی چشم ما داشتن با هم لب میگرفتن منو علی داشتیم نگاه میکردیم علی داشت کیرشو میمالوند منم کیرم شق شده بود خیلی هیجان زده بودم دستمو بردم به کیرم شروع کردم به مالوندنش پسره دستشو برد لای پای دختر دختر یه آه گفت پسره گفت جووونم قربون کس خوشگلت بشم عزیزم شروع کرد به لخت کردن دختر مانتو و مقنعه دخترو درآورد یه بلوز خوشگل تنش بود وقتی اونو درآورد بدن سفیدو نازشو می‌تونستیم ببینیم ما یجایی بودیم که به راحتی دیده نمیشد باید سرشونو بالا میاوردن میچرخوندن تا بتونن مارو ببینن به علی نگاه کردم کیرشو ازتو شلوارش درآورده بود داشت میمالوندش کیر علی شق شده بود قبلا کیر علی رو دیده بودم بعضی موقع ها درمیاریم به هم نشون میدیم یا به شوخی با کیرای خوابیدمون بازی میکنیم اما اینبار اولین باریه که کیر علی رو شق شده می‌دیدم منم کیر شقمو از تو شلوارم درآوردم شروع کردم به مالوندنش پسره ممه های خوشگل دخترو انداخت بیرون اخخخخ چه ناز بود شروع کرد به خوردنش خیلی باحال بود دختره گفت بخور علی بخور اسم پسره علی بود به علی نگاه کردم دیدم داره بیصدا می‌خنده دختره داشت کیر پسره رو با دستاش میمالوند کیرشو از تو شلوارش انداخت بیرون یه کیر گنده خیلی بزرگ بود دختره شروع کرد به خوردن کیر پسره کیرشو میکرد دهنش درمی‌آورد میکرد درمی‌آورد خیلی عالی داشت کیر کلفت اون پسرو تو دهنش میکرد بعد پاشد شلوارشو کشید پایین واییی داشتم کسو کونشو می‌دیدم اولین باره که کس میبینم خیلی عالی بود پسره نشست شروع کرد به خوردن کس دختره دختر هم حال میکرد بعد از یکم دختره برگشت گفت آروم بکنی ها عزیزم جر میخورم پسره گفت کاش کرم می‌آوردیم بعد کیرشو تفی کرد یکم کون دختره رو هم تفی کرد کیرشو کرد تو کون دختره، دختره معلوم بود داره درد می‌کشه پسره شروع کرد به گاییدنش دیدن این گاییدن خیلی عالی بود دختره داشت اخو اوخ میکرد می‌گفت یواشتر عزیزم دارم جر میخورم یکم بعد پسره گفت دارم میام دختره گفت بریز تو کونم پسره سرعتشو بیشتر کرد بعد چنتا آه بلند کشید گفت اومد. من متوجه نبودم یعنی چی اومد کی اومد حتما صاحب ساختمون منظورشونه به علی نگاه کردم دیدم شلوارشو کامل کشیده پایین داره با کیرش بازی می‌کنه بهش نگاه کردم خندم گرفت به دخترو پسر نگاه کردم دیدم لباس پوشیدن چند ثانیه بعد هیچکس اونجا نبود انگار هیچ اتفاقی نیفتاده تو راه همش داشتیم درمورد اونا حرف می‌زدیم من از کس و ممه های دختره میگفتم علی داشت از کیر پسره می‌گفت هرچقدر من از دختره میگفتم علی هم از پسره می‌گفت رسیدیم خونه ما طبق معمول خونه ما خالی بود رفتیم خونه علی مامانم اونجا بود سارا و مامان علی هم خونه بود سارا یه شلوارک کوچیک تنش بود که از زانو به پایین پاهاش لخت بود کونش هم داشت تو شلوار خودنمایی میکرد مامان من یه شلوار تنش بود که کونشو خوب مینداخت بیرون داشتم به اندام مامانم نگاه میکردم مامان علی هم بدتر از مامان من کون بزرگ مامان علی خیلی گاییدنی بود علی حق داشت به خواهر مادرش نظر داشته باشه ناهارو خوردیم زدیم بیرون رفتیم تو خونه ما خونه ما خالی بود رسیدیم تو خونه علی دستشو کرد تو شلوارش کیرشو درآورد شروع کرد به مالوندنش، من شیطنتم گرفت گفتم علی خواهرت سارا خیلی ناز شده بود دیدی پاهاش چقدر سفید بود علی گفت آره خیلی سفیده. یکم خجالت می‌کشیدم اما دلم میخواست بیشتر در مورد سارا حرف بزنم کیرمو از تو شلوارم درآوردم شروع کردم به مالوندنش گفتم واییی یعنی بقیه بدن سارا چطوریه گفت بقیشم سفیده حتی سفیدتر از پاهاش. منکه کیرم شق شده بود گفتم مگه دیدی؟ علی هم کیرش شق شده بود شلوارشو کامل کشید پایین شروع کرد به مالوندن کیرش داشتم کیرو تخمای لخت علی رو میدیم درباره پرسیدم سارا رو لخت دیدی علی گفت آره پرسیدم چقدر گفت کاملا لخت دیدمش من که کیرم تو دستم بود داشتم میمالوندش گفتم کسو کونشم دیدی؟ گفت آره خیلی کون خوشگلی داره کسشم بی‌نهایت خوشگلو نازه، تو چی سامان مامانتو لخت دیدی؟ منکه دیگه خجالتم ریخته بود گفتم کیرم تو کس خواهرت کیرم تو کس مامانت. علی از این حرفام خوشش اومده بود اخخخخ خوشگل کشید گفت مادرتو گاییدم سامان کسکش. گفتم کسو کون مامانمو ندیدم ولی چند بار پاهاشو لخت دیدم یا بدنشو حتی تو آلبوم چنتا عکس لختی داره. بعد گفت سامان آلبوم عکساتونو بیار ببینیم منم گفتم باشه بریم اتاق مامان. علی پاشد اینبار میتونستم کونشم ببینم گفتم علی توأم خوب کونت سفیده ها یه نگاه به کونش انداخت گفت سارا خیلی سفید تر از منه، من خیلی با این حرفش تحریک شدم گفتم جوووون رفتیم اتاق آلبوم عکسا رو برداشتم توش پر عکس بود علی کاملا شلوارشو درآورد الان فقط یه تیشرت تنش بود کیرشو گرفت تو دستش شروع کردیم به دیدن عکسای مامانم کلی عکس خوشگل از مامانم بود با لباسای باز مجلسی تو بعضی عکسا پاهای لختش معلوم بود علی همش داشت به اندام سکسی مامان من نگا میکرد علی داشت با کیرش ور می‌رفت حال میکرد بهم گفت شلوارتو درار دیگه منم بدون هیچ حرفی پاشدم شلوارمو درآوردم پشتم به علی بود علی گفت وای سامان کون تو مثل کون سارا سفیده منم یه نگاه به کونم انداختم خیلی با هم راحت شده بودیم گفتم کون توام خیلی خوشگله پاشد ایستاد تیشرتشم درآورد الان کاملا لخت جلوم بود داشت بهم نگاه میکرد یکم خنده دار بود تا حالا اینقدر لخت پیش هم نبودیم منم تیشرتمو درآوردم هر دوتامون لخت بودیم رفتیم جلوی آینه اتاق مامان داشتیم به اندام هم نگاه میکردیم علی دستشو کشید به کون من منم دستمو به کون اون کشیدم به شوخی گفتم عجب کونی داری خندید آروم آروم شروع کردیم با هم ور می‌رفتیم گفتم دوست داشتی الان بجای من سارا پیشت بود علی گفت آره اما الان دوست دارم تو اینجا باشی دستشو به کیرم رسوند کیرمو گرفت شروع کرد به مالوندنش حس خیلی عالیی داشتم خیلی بهتر از وقتی بود که خودم کیر خودمو میگرفتم منم کیر علی رو تو دستم گرفتم با کیر هم بازی میکردیم خیلی حال میداد چشامو بسته بودم یجورایی هر دوتامون دلمون میخواست علی دستشو به تخمام رسوند داشت تخمامو میمالوند خیلی نزدیک هم بودیم تقریبا همدیگه رو بغل کرده بودیم صدای نفس زدنشو می‌شنیدم من یه دستمو رسوندم به کون علی وایییی چه باحال بود علی با دو دستش با کیرو تخمام بازی میکرد من با دو دستم داشتم با کون و کیر علی بازی میکردم، چسبیدیم به هم همدیگه رو بغل کرده بودیم داشتیم همدیگه رو میمالیدیم علی ازم جدا شد تو آینه به کیر شقش نگاه میکرد گفت سامان چطوره خوشت میاد؟ کیرشو دوباره تو دستم گرفتم گفتم خیلی عالیه خواهر جنده. برگشت پشتشو بهم کرد گفت کونم چطوره؟ من دستمو بردم تو چاک کونش با کونش بازی میکردم، گفت دوست داری رو تخت مامانت دراز بکشم؟ گفتم چطوری؟ رفت روی تخت دراز کشید کون خوشگلو سفیدش داشت بهم چشمک میزد رفتم بالای سرش دستمو گذاشتم تو چاک کونش یکم با کونش بازی کردم با دو دستم چاک کونشو باز کردم یه سوراخ صورتی رنگ داشت بدون مو، گفت دوست داری کیرتو بزاری لای پاهام مثل اون دختره؟ یه اخخخخ کشیده گفتم کیرمو لای پاهاش گذاشتم واییییی داغو نرم بود گرمای لای پاش خیلی حشریم کرده بود یکم عقبو جلو کردم یکم خشک بود برای همین یکم از کرم مامانو برداشتم مالیدم به کیرم شروع کردم به گاییدن بهترین دوستم آروم ناله میکرد بهش گفتم چیه خوشت میاد اونم گفت آره خیلی خوبه یکم گاییدمش یکم دیگه با هم حال کردیم بعد بلند شد گفت بسه و لباساشو پوشید گفتم چی شده گفت شبه ممکنه مامانت بیاد منم قبول کردم لباسامونو پوشیدیم آلبومو گذاشتم سر جاش تختو مرتب کردم رفتیم بیرون در حیاطو باز کردیم اومدیم بیرون دیدم مامانم رسیده دم در علی یه نگاه معنی دار بهم کرد که دیدی گفتم میاد سلام کردیم رد شدیم یکم ازش خجالت می‌کشیدم تازه با بدن هم بازی کرده بودیم خیلی عجیبو غیر معمول بود که دوستم زیرم باشه و کیر من توی کونش ولی علی برعکس من کیفش کوک کوک بود و لبخند رو لباش نقش بسته بود تو کوچه از کنار سارا رد شدیم سلام کردم باهام دست داد خیلی خوشگل شده بود پرسید کجا بودین شما پس؟ علی گفت خونه سامان داشتیم درس میخوندیم من به زور جلوی خندمو گرفته بودم رد شدیم رفتیم سمت خونه علی تو راه گفتم اونم چه درس خوندنی. متوجه یه چیزی شدم به علی گفتم علی دقت کردی سارا چند روزه خیلی به من توجه می‌کنه علی خندید گفت خاک تو سرت سارا خیلی وقته دورو برت میپلکه بهت توجه می‌کنه تو نفهمیدی همیشه تو خونه هروقت بین منو سارا حرف تو پیش میاد چشاش برق میزنه. حس خیلی خوبی بود که یه دختر ازم خوشش میومد به علی گفتم چرا تا الان نگفته بودی اونم خندید گفت نمی‌دونم، الان که گفتم. رفتیم توی خونه علی داخل خونه هیچکس نبود خونشون خالی بود یه نگاه به علی انداختم همدیگه رو بغل کردیم از روی شلوار کیر همو میمالیدیم علی دستشو برد روی کونم حس خوبی داشتم منم کون علی رو میمالیدیم یکم همو مالوندیم ازم جدا شد گفتم چیه خواهر جنده گفت میخوای یه چیز جالب ببینی و منو کشوند سمت اتاق خودش، تو اتاقش گفتم چیه میخوای بازم بهم کون بدی؟ خندید گفت نه پرسیدم چیه گفت اینجا اتاق منو ساراست بعد رفت سر یه کمد بازش کرد پر بود از لباسای سارا گفتم جوووون لباسای خواهر جندته؟ دست انداخت یه شورت گل گلی خیلی خوشگل درآورد با یه سینه بند کوچیک. توی چند ثانیه لخت شد و شورت و سینه بند سارا رو پوشید مثل یه دختر شده بود بغلش کردم گفتم وایییی چه کردنی شدی کونی مادر جنده می‌خوام کونت بزارم یهو صدای سارا از پشت در اومد علی هول شد گفت برو نزار بیاد تو درو باز کردم رفتم بیرون سارا درست جلوی در بود گفتم چطوری سارا چی شده سارا با تعجب گفت شما چتونه چرا امروز اینقدر عجیب شدین؟ به سارا نگاه کردم دیدم بهش عوض شده بود خیلی خوشگلتر به نظر می‌رسید سارا رشته افکارمو پاره کرد گفت علی کجاست؟ در باز شد مامانم با مامان علی اومدن تو سلام کردم اونام جوابمو دادن سارا حواسش پرت مامانش شد رفت بهش کمک کنه علی پشت سرم از اتاق بیرون اومد گفت بریم. از خونشون اومدیم بیرون گفتم شورتو سینه بندو گذاشتی سر جاش؟ با خنده گفت نه هنوز تو تنمه. منم خندیدم رفتیم خونه ما داخل خونه لختش کردم شورتو سینه بند خوشگل سارا تنش بود دلم میخواست بخورمش مثل دخترا شده بود بغلش کردم گفتم ببوسیم همدیگه رو؟ اونم لباشو گذاشت رو لبام مثل اون دخترو پسر بعد لبامو ماچ کرد من خندم گرفت گفتم اینجوری که نه، لبمو گذاشتم رو لباش مثل اون دخترو پسر سعی کردم ببوسمش وای خیلی باحال بود خیلی لذتبخش بود یکم زمان برد تا بفهمیم چطوری باید همدیگه رو ببوسیم اما یاد گرفتیم بردمش اتاق خودم لخت شدم گفتم کیرمو بکن دهنت یه نگاه به کیرم انداخت گفت نه نمیخوام، گفتم تو شورت و سینه بند داری الان تو دختری و من پسرم. با شیطنت گفتم اگه بزاری شورتو سینه بند سارا رو من بپوشم من کیرتو میکنم دهنم, یکم مکث کرد گفت باشه بیا تو دختر شو شورتو سینه بندو پوشیدم واییییی خیلی حس خوبی داشت کیرم توی شورت شق شده بود نشستم جلوی علی کیرشو آورد نزدیکم کیر شق شدشو گرفتم تو دستم یکم باهاش بازی کردم سر کیرشو کردم تو دهنم سر کیرش خیلی نرم بود آروم آروم بقیه کیرشو کردم تو دهنم کیرشو درآوردم دوباره کردم تو دهنم شروع کردم به خوردن کیرش خیسو داغ بود نرم و دوست داشتنی واییییییی خیلی خوشم اومده بود وقتی داشتم کیرشو می‌خوردم علی بعضی موقع ها آخ می‌گفت پرسیدم چیه گفت دندونات میخوره به کیرم درد میگیره اما خیلی خیلی عالیه اخخخخخ واییییییی خیلی داغه گفت کیرم طعمش چطوره خوشت میاد؟ گفتم خیلی خوبه خوشم اومد و هیچ طعمی نداره میخوای امتحان کنی که علی با زوق گفت آره من ایستادم اون نشست جلوم کیرمو کرد توی دهنش خیلی عالی و داغ بود کیرمو از دهنش درآورد گفتم چیه گفت کرمی که زده بودی هنوز روشه خیلی طعم بدی داره کلی خندیدم رفتم آشپزخونه کیرمو شستم اومدم دوباره علی کرد تو دهنش گفت اینبار خیلی بهتر شد واییییی خیلی عالی بود داشتم بهترین لذتو می‌بردم شورتو سینه بند سارا تو تنم بود در حالی که داداشش داشت کیرمو میخورد یه فکری به سرم زد به علی گفتم بیا برعکس بخوابیم رو تخت تو کیر منو بخور منم کیر تورو بخورم این کارو کردیم تو آسمونا بودیم داشتیم حال میکردیم علی گفت نوبت منه تو بخواب من کیرمو بزارم لای پاهات دختر جنده من خوابیدم علی شروع کرد به گاییدنم اخخخخ خیلی باحال بود یه کیر داشت لای پاهام حرکت میکرد داغو حشری کننده. اینهمه اتفاقات یهویی که امروز افتاد خیلی عجیب بود تا دیروز سارا رو نمی‌دیدم الان دلم کسو کونشو میخواست، با دوستم درمورد کس و کون دخترای محل حرف می‌زدیم و خیال بافی میکردیم الان شورت خواهرش تنمه و دارم بهش کون میدم. اون روز کلی با هم حال کردیم.
     
  
مرد

 
ممنون عالییییییییییییییی بود
     
  
مرد

 
چرا نمیزاری قسمت دومشووو
     
  
مرد

 
پر از زندگی
فصل دوم
قسمت ۲
هیجانی که داشتمو با هیچی نمیشد عوض کرد خیلی وقت بود دلم همچین سکسی رو میخواست اونم با بهترین دوستم. همیشه همه جا همه به خواهرم نگاه میکردن، تو کوچه خیابون دوستام هم محله اییام غریبه ها، اولاش برام ناراحت کننده بود حتی با چند نفر هم دعوام شد اما نتونستم کنترلشون کنم چون یکی دو نفر نبودن که کلی آدم بود خواهرمو دید میزدن. سعی کردم سارا رو مجبور کنم لباس مناسب بپوشه بهش چشم ندوزن اما بازم نشد این ملت حشری حتی با لباس محجبه هم خواهرمو دید میزنن آخرش بیخیال شدم دیگه همه چیزو ول کردم سارا هم دوباره همون لباساش به قول خودش راحتشو پوشید. خب من خواهرو مادر دیگرانو دید میزنم اونام خواهر مادر منو دید بزنن چی میشه مگه!!؟ یه مدت گذشت منم عادت کرده بودم اما وقتایی که فوتبال بازی میکردیم بعضی موقع ها سارا هم بهمون اضافه میشد اما بیشتر موقع‌ها دوست داشت خاله بازی کنه. توی بازی می‌دیدم بعضی موقع ها بچه ها خودشونو به سارا میمالیدن سارا هم انگار نه انگار یبار می‌خواستم کرنر بزنم دیدم سه تا پسر چسبیدن به سارا یکی جلوی سارا بود خودشو از پشت چسبونده بود به سارا یکی کنار سارا بود و مثلا داشت موقعیتشو بین بچه ها درست میکرد یکیشونم پشت سارا بود خودشو خوب چسبونده بود به سار توپو شوت کردم سارا از بین اون سه نفر اونو گل کرد بازی فوتبالش خیلی خوبه. شب همش همون صحنه جلوی چشمم بود سه نفر دور خواهرم بودن داشتن بهش دست میزدن اون اتفاق جرقه ای بود تا من بی‌غیرت بشم روز های بعد توی فوتبال دست مالی شدن سارا رو بیشتر می‌دیدم آروم آروم داشت خوشم میومد بچه ها هی توپو میزدن تو کرنر تا دور سارا جمع بشن فکر کنم هر بازی وقتی سارا هم بازی میکرد، بیست تا کرنر میشد من میرفتم واسه کرنر زدن اما در اصل میرفتم تا دستمالی شدن خواهرمو تماشا کنم می‌دیدم سه نفری یا چهار نفری به خواهرم میچسبیدن من توپو می‌فرستادم سارا از بین پسرا میومد بیرون تا به توپ برسه یه بار وقتی از بین پسرا بیرون اومد دیدم دست یکیشون توی کون خواهرمه و داره چاک کون سارا رو دست می‌کشه دیدن این صحنه همونجا حشریم کرد چند وقت بعد من کرنر نزدم دادم کرنرو سامان یا بچه های دیگه بزنن خودم موندم تا از نزدیک دست مالی شدن خواهرمو ببینم سامان انگار اصلا تو باغ نبود یا شایدم چون بهترین دوستم بود کاری به کار سارا نداشت پسرا سارا رو داشتن بادستاشون میگاییدن سارا هم هیچی نمیگفت شاید متوجه نمیشه. تو حموم بودم داشتم به دستمالی شدن سارا فکر میکردم و با کیرم بازی میکردم که شورت سارا رو توی لباسای کثیف دیدم با زوق و شوق اون شورتو برداشتم وایییی چه نازه شورت ناز خواهرمو بو کردم بوی کسشو میداد شورتشو پوشیدم خیلی حشری شده بودم. از همون موقع منم تصمیم گرفتم که توی دست مالی خواهرم شرکت کنم، سارا اومد و توی بازی بهمون ملحق شد یکم بعد بچه ها توپ رو زده بودن کرنر منو چنتا از بچه ها چسبیدیم به سارا، وای خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردم داشتن سارا رو میمالیدن دست یکیشون توی چاک کون سارا بود من از کنار بهش چسبیده بودم دستمو به کونش رسوندم اخخخخ چه نرمههنننن دونفری داشتیم کون خواهرمو میمالوندیم دست یکیشون که جلوی خواهرم بود روی رون خواهرم بود اما به کسش هم دست میزد خواهرم غیر ممکنه نفهمه که داره دست مالی میشه، اونی که کرنرو میزد خیلی طولش میداد تا بزنه تا اینور بچه ها خوب خواهرمو دست مالی کنن. یبار من جلوی سارا ایستادم دستمو به رونش رسوندم وای خیلی ناز بود دستمو رسوندم به کسش، کس سارا خواهرم تو دستم بود نرمو داغ حشری کننده خیلی خوشم اومده بود سارا میدید که من دستم رو کسشه اما هیچی نمیگفت بچه ها فهمیده بودن که منم خواهرمو میمالم دیگه کاملا پررو شده بودن راحت به همه جاش دست میزدن به ممه های تازه دراومدش به کسو کون خوشگل و نرمش. توی کوچه با سامان می‌نشستیم به خواهرو مادر دیگران نگاه میکردیم اما همش سارا جلوی چشمم بود اون دستایی که میره رو کسو کونش همش تو خیالاتم فکر میکردم چه کیرایی قراره سوراخای آبجیمو فتح کنه و ابجیم چطور داره زیرشون ناله می‌کنه و ازشون میخواد که محکم تر بکننش، شب اومدم خونه مامان داشت شام میپخت یه شلوار سفید رنگ پوشیده بود با یه تیشرت
َش کون مادرمو نگاه کردم وایییی چه بزرگه، کیر همه تو کون مادر جندم بره چرا تا الان به مادرم نگاه نمی‌کردم اخخخخ بیغیرتی حس خیلی خوبیه. رفتم اتاقم کاملا بی‌غیرت شدم و نمی‌دونم چرا اینقدر برام لذت بخشه اینکه ببینم دست پسرای دیگه روی کس خواهرمه برام خیلی لذتبخش تر از اینه که خودم دست مالیش کنم اومدم تو اتاقم سارا تو اتاق بود با اینکه بابام پولداره اما خونه ما خیلی قدیمیه کلا دوتا اتاق داره یه اتاقش مال بابا مامانه تو یه اتاقش منو سارا می‌مونیم بابا گفته میخواد خونه رو عوض کنه بابا مامان هردوتاشون دکترن مامان پزشک عمومیه اما بابا پزشک متخصص قلبه و رئیس بیمارستانه، خیلی شغلش باکلاسه همش پیش همه میگم بابام متخصص قلبه اونام فکشون میچسبه، اما خیلی سرش شلوغه و شبا دیر میاد خونه بیشتر وقتا نمیبینیمش اما مامان پزشک عمومیه و وقت آزاد خیلی بیشتری داره، بابا مامان همش سر اینکه خونه رو عوض کنیم دعوا میکنن اما بابا میگه صبر کن ممکنه انتقالیم بیاد اگه نیومد اونموقع میکوبیم از نو می‌سازیم، مامان هم همیشه سر این موضوع با بابا درگیری داره میگه باید اتاق بچه ها رو جدا کنیم آخه چرا اتاق منو از خواهرم جدا میکنین من تازه دارم روش بی‌غیرت میشم تازه دارم اندام خواهرمو میبینمو دست مالی میکنم. رفتم اتاقم سارا داشت درسشو میخوند جنده خانوم. دوست داشتم یه چیزی بگم باهاش حرف بزنم بهش گفتم مدرسه چطور بود؟ مدرسه خوبه دیگه مثل مدرسه های خودتونه. والا مدرسه های ما اینقدر دختر توشون نیست. این حرفم آبجی خندش گرفت گفت شما پسرا پررویین دختر میبینین خودتونو گم میکنین. منم خندیدیم گفتم ما پسرا پررو نیستیم خیلی هم پسرای خوبی هستیم. آبجی خندید گفت آره میدونم خیلی خوبین منم باهاش خندیدم یکم ساکت بودم بالاخره گفتم سارا می‌دونستی خیلی خوب فوتبال بازی میکنی. سارا که میدونست میدونم بچه ها دست مالیش میکنن میدونست که منم دست مالیش میکنم یکم مکث کرد گفت آره فوتبالم بد نیست برعکس بقیه دخترا، خیلی خوب میتونم فوتبال بازی کنم، بعد بلند شد گفت داداش لباسم خوبه برای فوتبال؟ بهش نگاه کردم یه شلوار و یه پیراهن بلند تنش بود که تا نصف رونشو پوشونده بود گفتم خوبه هیچ ایرادی نداره، بعد یکم مکث کردم گفتم یکم زیادی گشاده برات مشکلی نداره؟ آبجی یکم مکث کرد گفت خودت گفتی اینجوری لباس بپوشم. منکه داشتم به اندام خیلی سکسی خواهرم نگاه میکردم گفتم نمی‌دونم اون حرفم مال خیلی وقت پیشه اینا وقتی فوتبال بازی میکنی خیلی گشادن یه لباس چسبون بپوش. این حرفم یکم شیطنت توش بود، آبجی خندید گفت یعنی از نظر تو ایرادی نداره من شلوار چسبون بپوشم. منم گفتم نه هیچ ایرادی نداره خیلی هم خوشگل میشی. آبجی که انگاری از خداش باشه اومد سمت من گفت این لباسا خیلی بدو گشادو ضخیمن خیلی تو فوتبال اذیتم میکنن. من نشسته بودم آبجی روبروم ایستاده بود گفت علی به نظر تو زیاد زخیم نیستن؟ من بدون هیچ مقدمه ای دستمو گذاشتم روی قسمت بیرونی رون پاش یکم استرس داشتم چون به جای اینکه ضخیم یا نازک بودن لباسو تست کنم داشتم رون سارا رو میمالوندم آبجی هیچی نمیگفت قسمت بیرونی رونشو دست می‌کشیدم از کنار زانوش تا کنار کونش گفتم آره ضخیمه یه لباس نازک تر بپوش این پیراهن بزرگ گشاد دراز رو هم نپوش یه پیراهن بهتر بپوش. من هنوزم دستم روی رون سارا بود سارا تیشرتشو داد بالا تا بند شلوارش کشید بالا گفت اینجوری خوبه؟ الان کسو سارا جلوی چشمم بود دستمو از روی رونش کشوندم سمت کسش انگاری آبجی از من مشتاق تره. مامان درو زد اما بازش نکرد سارا زود خودشو جمع کرد گفت بله مامان؟ مامان گفت بیایین شام، من پاشدم از اتاق رفتم بیرون قلبم داشت تند تر میزد هیجان زده شده بودم نشستم سر سفره منو مامانو بابا سر سفره بودیم بابا مامان داشتن درمورد کار با هم حرف میزدن منم گوش میدادم چند دقیقه بعد سارا اومد چیزی که میدیدم سارا نبود یه فرشته بود که از آسمون افتاده بود. سارا لباساشو عوض کرده بود یه شلوار کرمی رنگ چسبون تنش کرده بود با یه تیشرت سفید و کوتاه که به زور به کمرش رسیده بود کسو کون سارا کاملا تو دید بود من داشتم کسو کون سارا رو دید میزدم سارا خندید من زود خودمو جمعو جور کردم و شاممو خوردم. شب وقت خواب بود رفتیم توی اتاق وقتی که با هم تنها شدیم باز زوق و شوق سارا رو نگاه میکردم سارا اومد سمتم یه دور چرخیدو پرسید چطورم خوشگل و تو دل برو شدم؟ تو حال و هوای خودم بودم چشام به کسو کون خواهرم بود، بدون اینکه بفهمم گفتم عالی شدی سارا همه پسرا عاشقت میشن، چند ثانیه بعد متوجه شدم چه سوتیی دادم سارا داشت می‌خندید من برگشتم گفتم یعنی منظورم این بود که خیلی خوشگل شدی، سارا برگشت کونشو به سمتم چرخوند به کونش اشاره کرد گفت پشتم زیاد معلومه؟ گفتم نه خیلی هم خوبه. با شیطنت گفت فردا می‌خوام با همین لباس فوتبال بازی کنم و رفت سمت تختش از پشت داشتم به کونش نگاه میکردم شلوار کاملا چسبیده بود به کونش گفت داداشی فردا خوبه با این لباس فوتبال بازی کنم؟ منکه مات اندام حشری کننده سارا بودم رفتم سمتش کنارش ایستادم آروم دستمو به رونش کشیدم گفتم نه هیچ ایرادی نداره سارا متوجه شده بود دارم به اندامش نگاه میکنم وقتی خوابید رو تخت رو شکم خوابید تا کونش تو دید من باشه میخواست منو تحریک کنه میخواست فردا کلی خوش بگذرونه میخواست مجوزشو از من بگیره نمیدونست من خیلی وقته که مجوز بیغیرتیمو صادر کردم تخت من بالای تخت ساراست یه تخت دوطبقه، میخواستم برم بالا توی تختم اما کون سارا تو نیم متری من داشت خود نمایی میکرد دستمو آروم گذاشتم روی کونش هیچی نگفت یکم جرات پیدا کردم شروع کردم به نوازشش خیلی عالی بود دستم انگار داشت مستقیم به کونش میخورد پارچه واقعا خیلی نازک بود دستمو بردم چاک کونش اما صدای مامان بابا که یهو بلند شد منو از سارا جدا کرد زود رفتم بالا روی تختم بابا مامان بازم داشتن سر خونه بحث میکردن راستش اصلا دوست ندارم خونمون تغییر کنه همه چی خوبه. چشامو بستم و خوابیدم. فرداش داشتیم با بچه ها توپ بازی میکردیم سارا هنوز نبود داشتیم نرمال توپ بازی میکردیم هیچکس توپ رو به کرنر نمیزد، چند دقیقه بعد دیدم سارا از در خونه بیرون اومد درست همون لباسا چیزی که میدیدم خیلی حشری کننده تر از دیشب بود شلوار سارا کاملا به پاهاش چسبیده بود کسو کونشو انداخته بود بیرون بلوزی که تنش بود چسب بدنش بود ممه های کوچولوشو انداخته بود بیرون همه بچه ها محو بدن حشری کننده خواهرم بودم خواهرم داشت میومد بین پسرا تا با دستاشون گاییده بشه، وقتی دخترا همشون دامن و روسری دارن تیپ سکسی خواهرم برای همه کیر شق کنه اومد بین ما همه بهش سلام کردن بهش توجه میکردن بازی شروع شد یک دقیقه نگذشته بود که یکی از بچه ها توپ رو عمدا زد توی کرنر یکی رفت برای زدن همه جمع شدیم دور سارا من چسبیدم به سارا دستمو بردم به کونش سارا کاملا متوجه شد دارم کونشو دستمالی میکنم یه نگاه کوچیک بهم انداخت بعد روشو برگردوند میدونست داداشش داره به کونش بازی می‌کنه اما هیچی نمیگفت اوفففف شلوار نازکش خیلی عالی بود خیلی بهتر میتونستم کون خواهرمو حس کنم یکی از پسرا داشت همراه من کون سارا رو چنگ میزد اخخخخ خیلی عالی بود چند بار دیگه دوباره کرنر شد منم با شوق کسو کون سارا رو میمالیدم یه بار کنار سارا بودم دستم توی کونش بود از کنار بهش چسبیده بودم پسری که پشت سر سارا بود دستشو از بین منو سارا رد کرد رسوند به ممش ممه های سارا رو چنگ انداخت من داشتم به مالیده شدن ممه های خواهرم نگاه میکردم سارا دید که من دارم بهش نگاه میکنم جلوی چشم من ممه هاشو داره توسط یه پسر مالونده میشه، چشم تو چشم هم بودیم من دستم تو چاک کون سارا بود گوشت کونشو گرفتم و محکم فشار دادم سارا یه آخ کوچولو گفت و چشماشو بست معلوم بود خیلی خوشش اومده پسر پشتی گفت جووونم خوشگله چند لحظه بعد حس کردم پسره میخواد کیرشو از رو شلوار بماله به کون خواهرم عقبو درست نگاه کردم پسره داشت کیرشو به کون سارا میمالید بهش نگاه کردم دیدم داره بهم نگاه می‌کنه یه لبخند رو لباش بود یه لبخند اطمینان که لذت ببر کیرمو دارم به کون خواهرت میمالم منم بدون اینکه بخوام با یه لبخند جوابشو دادم، کیر پسره به دست من میخورد کیری که برای خواهرم شق شده. شب وقت خواب بود سارا همون لباسای خوشگلش تنش بود یه نگاه به بدنش انداختم خیلی سکسی و خواستنی شده بود بهش گفتم خوبی خوشگله؟ سارا یه خنده ریزی کرد گفت علی فوتبال چطور بود امروز بهت خوش گذشت؟ بهش جواب دادم آبجی امروز خیلی خوب فوتبال بازی کردی. لباستم خیلی خوشگل بود همه داشتن نگات میکردن. سارا یه لبخند خوشگل رو لباش بود گفت آره علی امروز خیلی خوش گذشت علی دیدی پسرا چطور دورم جمع میشدن؟ بعد خندید من یکم هیجان زده شده بودم ازش پرسیدم وقتی کرنر می‌زنیم رو میگی؟ سارا یکم خجالت زده شد با حالت خجالت و آروم گفت آره. من داشتم دیووونه میشدم صحبت کردن در مورد اینجور چیزا از انجام دادنش هم لذت بخش تره به سارا گفتم دوست داری اونجوری دورت جمع میشن؟ سارا که سرش پایین بود هیچی نمیگفت من دو متر باهاش فاصله داشتم پررو تر شده بودم چون انگاری سارا خودش دوست داره درمورد اینجور چیزا حرف بزنه دوباره ازش پرسیدم آبجی جون دوست داری پسرا دورت میکنن بهت دست میزنن؟ سارا آروم گفت توأم بهم دست میزنی خب. سارا روی تختش نشسته بود نشستم جلوش دستمو گذاشتم روی رون پاش هیچی نگفت گفتم آبجی جون آخه خیلی خوشگلی لباستم خیلی خوشگله دلم میخواد همیشه بغلت کنم. سارا  خجالتش ریخته بود
عازش پرسیدم دوست داری بهت دست بزنن؟ سارا گفت آره خیلی. به کجاهات دوست داری بیشتر دست بزنن؟ سارا که انگاری خیلی دلش میخواست حرف بزنه گفت همه جام. دستمو از روی رونش بردم گذاشتم روی کسش گفتم مثلا اینجات؟ سارا گفت آره اینجام. کسشو با دستم گرفتم اینبار دیگه فقط منو سارا بودیم دیگه هیچکس نبود چشماشو بست اجازه داد کسشو چنگ بزنم آروم گفت داداشی ناراحت نمیشی پسرا بهم دست میزنن؟ منکه حشری شده بودم کس خواهرم تو دستم بود گفتم نه ناراحت نمیشم خیلی هم خوشم میاد وقتی میبینم پسرا دارن تورو دست مالی میکنن. آبجی دوست داری اینجوری باهات بازی کنم. سارا که چشماشو بسته بود گفت آره خیلی خوشم میاد. دستمو گذاشتم رو ممه هاش وای چقدر نرمه چه حس خوبی بهم میده هیچی نمیگفت دراز کشید میخواستم دستمو ببرم توی شلوارش اگه مامان راحتمون بزاره. مامان درو باز کرد به ما سر بزنه منو سارا از هم جدا شدیم من رفتم تو تختم مامان شب بخیر گفت رفت چند دقیقه با سکوت گذشت از رو تختم آروم گفتم فکر کنم مامان رفت سارا گفت خطرناکه بخواب وقتی تنها شدیم اونموقع. آروم خندیدم گفتم اونموقع چی؟ گفت اونموقع بدن من مال توعه به هرجاش خواستی دست بزن. بعد یکم مکث کرد گفت داداشی یه چیزی بپرسم؟ گفتم بپرس. با هزار تا زحمت گفت بچه ها میگن تو بیغیرتی. کدوم بچه ها؟ پسرا دیگه. این حرف ابجیم خیلی برام جالب بود اومدم پایین پیشش آروم دم گوشش ازش پرسیدم کدومشون گفتن؟ سارا یکم مکث کرد دستمو گذاشتم روی کسش پاهاشو باز کرد تا دستم راحت تر بره روی کسش. گفتم قربون کس نرم ابجیم شم بعد ازش پرسیدم کدومشون گفتن من بیغیرتم آبجی گفت سجادو داداشش. سجاد و داداشش جزو پسرایی بودن که که با ما توپ بازی میکردن. گفتم کجا این حرفو بهت زدن؟ چون تو فوتبال که همش پیش منی. ابجیم انگار نمی‌خواست بگه کسشو یکم محکم تر چنگ زدم با کسش بازی کردم اونم خوشش اومد گفتم آبجی جون من خیلی دوستت دارم همیشه هم دوستت دارم اما بی‌غیرت یا باغیرت من هم تو رو دوست دارم هم اندامتو درضمن عیبی نداره که بی‌غیرت باشم وقتی میبینم خواهرم داره با دستای پسرا لذت میبره چرا با غیرتی شدن خرابش کنم. خب آبجی جون نگفتی تو فوتبال اینو بهت گفتن یا یه جای دیگه؟ آبجی که انگاری از دست مالی شدن کسش حشری شده بود گفت تو خونشون. یکم مکث کردم با تعجب گفتم یعنی تو رفتی خونشون؟ آبجی که انگاری ناراحت شد پشتشو به من کرد و صورتشو از من برگردوند من دستمو بردم به کونش چاک کونشو مالوندم گفتم عیبی نداره که آبجی جون ناراحت نیستم که، این حرفم یکم از ناراحتیش کم کرد از آبجی پرسیدم خب حالا بگو ببینم تو خونشون چیکارا میکردین؟ آبجی دوباره برگشت سمتم من دوباره دستمو گذاشتم روی کسش آبجی لباشو گاز گرفت دستشو گذاشت روی دستم خیلی حشری شده بود گفت وقتی یکی به بدنم دست میزنه نمیتونم خودمو کنترل کنم زود حشری میشم الآنم تو داری کسمو میمالی بدجور حشری شدم دلم کیر میخواد. دستشو گذاشت روی کیرم از روی شلوارم کیرمو مالوند من یه لحظه نفسم بند اومد من داشتم کس سارا رو میمالوندم اونم کیر منو دستشو کرد توی شلوارم کیرمو از تو شلوارم گرفت گفت واییی شق شده کیرت خیلی دلم کیر میخواد من هنگ کرده بودم نمی‌دونستم چیکار کنم سارا لباشو گذاشت رو لبم شروع کرد به خوردن لبام داشت لبامو میخورد خیلی عالی بود تو یه حال دیگه بودم بدجور حشری شده بودم یکم از هم جدا شدیم من وقت کردم یکم نفس بکشم کیرم هنوز تو دست سارا بود گفت بلند شو وایسا، ایستادم، سارا جلوم نشست شلوارمو کشید پایین کیرم افتاد جلوش تو حال خودم نبودم کیرمو گرفت تو دستش کرد توی دهنش شروع کرد به خوردن تو یه دنیای دیگه بودم از سارا جدا شدم گفتم صبر کن رفتم درو قفل کردم اتاق تاریک بود درو قفل کردم رفتم کلید برق رو زدم چراغا روشن شد برگشتم سمت سارا چیزی که میدیدم باور نکردنی بود سارا لخت شده بود هیچی تنش نبود کسش داشت لای پاهاش خودنمایی میکرد چسبیدم بهش همه جاشو دست مالی میکردم دیگه هیچ مانعی بین منو خواهرم نبود پیرنمو درآورد هر دوتامون لخت بودیم گفت داداش بشین نشستم کسشو آورد جلوی صورتم وایییی کسش خیلی خوشگله گفت بلیسش سرمو به کسش چسبوند کسش خیس بود اصلا خوشم نیومد اما تحمل کردم یکم طول کشید تا بفهمم چیکار کنم اما یه دقیقه بعد مثل حرفه ایی ها داشتم کس خواهرمو میلیسیدم آبجی داشت ناله میکرد اما جلوی دهنشو گرفته بود من با دستم داشتم با کسو کون خوشگلش بازی میکردم خوابید رو تخت من بازم کسشو میلیسیدم نیم ساعت با هم ور می‌رفتیم آخرش منو متوقف کرد گفت بسه اخخخخخخ کلی با سارا حال کردم تا حالا کس از نزدیک ندیده بودم داشتم با کسش بازی میکردم سارا گفت دوست داشتی؟ خوشت اومد؟ من که لخت کنار خواهرم خوابیده بودم گفتم عالیه دختر خیلی نازی خیلی دوست دارم بخورمت، آبجی جون هنوز جواب سوالمو ندادی؟ سارا با تعجب پرسید کدوم سوال؟ یه خنده کوچیک کردم گفتم سجاد و داداششو میگم تو خونشون باهات چیکار میکنن؟ سارا یکم مکث کرد گفت داداشی بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه آبجی من بیغیرتما خیلی هم لذت میبرم ببینم خواهرم جندگی کنه. سارا یه لبخند کوچیک رو لباش گفت اونا منو میکنن. اوففف شنیدن این که خواهرم تو خونه یه نفر گاییده میشه خیلی حشریم کرد من دیگه کاملا بی‌غیرت شدم، به آبجی گفتم ای جونم دو نفری میکننت؟ چطوری همشو برام تعریف کن دوست دارم همشو بشنوم. آبجی که دید اصلا ناراحت نشدم گفت باشه بعد شروع کرد به تعریف کردن، قضیه مال دو ماه پیشه اولش اونا منو دست مالی میکردن تو فوتبال تو اونموقع حواست نبود نمیدیدی سجاد باهام بازی میکرد اولاش من زیاد خوشم نیومد ولی بعداً خوشم اومد گذاشتم هرچی دلش میخواد کسو کونمو بماله بعدا داداشش هم باهاش قاطی شد دو نفری منو میمالوندن بعدش همه آخرش تو هم قاطی شدی و منو میمالوندی از اولش فهمیدم توأم منو دست مالی میکنی اما هیچی نگفتم بین اون همه پسر فقط دوست احمقته که بهم دست نمیزنه حالا یه ماه پیش بود اونموقع تو تازه داشتی توی فوتبال بهم دست می‌زدی یه روز از مدرسه برمیگشتم سجاد منو تو کوچه دید همون کوچه تنگی که تو راه مدرسم هست رو میگم سلام کرد یکم با هم حرف زدیم کوچه خلوت بود بدون اینکه چیزی بگه دستشو برد سمت کونم کونمو دست زد من مثل همیشه هیچی نگفتم یکم دیگه کسو کونمو مالوند من حشری شدم گفت بریم خونه ما، اولش نمی‌خواستم برم خونشون اما کلی اصرار کرد که خوش میگذره و از این جور چیزا آخرش قبول کردم رفتم خونشون منو برد پشت خونشون اونجا شروع کرد به دست مالی کردنم با همه جام ور می‌رفت لبامو میخورد اون روز اولین لب گرفتنم بود خیلی عالی بود بعد شلوارمو درآورد و کسمو خورد بعد کیرشو درآورد خیلی حشری شده بودم بعد کیرشو گذاشت لای پام و منو لاپایی گایید، نمیدونی داداشی خیلی حال میداد چند روز بعد منو بازم برد تو خونشون اما اینبار خونشون خالی بود بازم منو لخت کرد با کسو کونم ور می‌رفت منم با کیرش، منو خوابوند سوراخ کونمو چرب کرد یواش یواش کیرشو کرد تو کونم، خیلی درد دلشتم، چشام داشت سیاهی میرفت، سجاد کیرشو درآورد و منو بازم لاپایی گایید چند روز درد داشتم دو هفته پیش که بازم خونشون بودم بازم منو از کون گایید اما اینبار بهتر بود خیلی بهم حال داد دلم میخواست بیشتر منو بکنه اما ارضا شد. تعجب کردم گفتم چی شد؟ گفت آبش اومد ریخت روی کونم آب سفیدو لزح و بد بوییه آب کمر مرداست دیگه، تو اون آبو نداری داداشی چون پونوزده سالت نشده، الان سیزده سالته دیگه داداشی؟ نه یه ماه دیگه میشم سیزده، خب آبجی تعریف میکردی. آره سجاد منو می‌کنه چند روز پیش سجادو داداشش هر دوتاشون منو گاییدن یکیش کرده بود تو کونم اونیکی کرده بود تو دهنم هم دهنمو میگاییدن هم کونمو. آبجی جون کست چی کستو نمیگاییدن؟ نه کسم نه پرده بکارت دارم اون نباید پاره بشه. پرده بکارت چیه؟ ببین داداشی پرده بکارت یه پرده اییه تو کسم که وقتی ازدواج کردم شوهرم کیرشو می‌کنه تو کسم و اون پرده رو پاره می‌کنه بهمون گفتن باید خیلی مواظب باشیم. خب آبجی جون تعریف میکردی. همین دیگه تموم شد تعریف کردم. آهان آخرین باری هم که منو گاییدن دو روز پیش بود سجاد کیرشو کرده بود تو کونم بهم گفت که تو بیغیرتی و از گاییده شدن من خوشت میاد. علی از دستم ناراحت نیستی جنده شدم؟ نه آبجی جونم خیلی هم خوب کاری میکنی، قربون ابجیم بشم که اینهمه کیر میره تو کونش. آره آبجی جون من بیغیرتم اما خیلی دوستت دارم، خیلی برام مهمی، فقط ناراحت نمیشم از اینکه پسرای دیگه تورو بکنن خیلی هم خوشم میاد نمی‌دونم چرا قبلا خوشم نمیومد اما الان اصلا ناراحت نیستم که سجاد کون تورو گاییده خیلی هم لذت میبرم. خب آبجی جون فقط سجادو داداشش گاییدنت یا به بقیه هم میدی؟ نه دیگه فقط سجادو داداشش بقیه چند بار دستشونو کردن تو شلوارم و کسو کونمو دست زدن اما فقط کیر سجادو داداشش رفته تو کونم. آبجی جون میشه منم کونتو بکنم؟ امشب نه مامان بابا هست منم هروقت کون میدم دردم میگیره ناله میکنم صبر کنیم برای وقتی که تنها شدیم. باشه آبجی جندم. اینو گفتم سارا خندید لخت کنارم رو تختش دراز کشیده بود گفت ممنونم داداش بیغیرتم. من با ناراحتی برگشتم گفتم من کون می‌خوام من کون میخوام، سارا خندش گرفته بود، گفت تو هنوز آبت نمیاد که اما عیبی نداره من می‌خوابم تو کیرتو بکن لای پاهام منو بکن. بعد یه کرم برداشت زد لای پاهاش یکمم زد به کیرم خوابید کونشو قمبل کرد گفت بیا منو بکن. رفتم روش کیرمو گذاشتم لای پاهاش شروع کردم به گاییدنش، وای خیلی عالی بود گفتم آبجی جون خیلی عالیه خیلی حال میده چند بار تا حالا کون دادی جنده خانوم؟ سارا معلوم بود که داره حال می‌کنه گفت خیلی کون دادم شاید بیشتر از ده بار. فرداش توی فوتبال دیگه سجادو به عنوان بازی کن نمی‌دیدم بعنوان بکن خواهرم میدیدمش توپ کرنر شد همه دور سارا جمع شدیم من کونشو میمالوندم، چند لحظه بعد یه دست دیگه اضافه شد دو نفری داشتیم با کون سارا بازی میکردیم یه نفر از جلو دستشو برده بود تو کس سارا چند لحظه بعد یه دست رو روی کونم حس کردم سجاد بود داشت کون منو دست مالی میکرد هیجان زده شده بودم نمی‌دونستم چیکار کنم دستم تو کون خواهرم بود یه دست توی کون من بود آروم آروم خوشم اومد هیچی نگفتم اون پسره توپو شوت کرد یکی از بچه ها زد و دوباره رفت تو کرنر دوباره دور هم جمع شدیم به خواهرم نگاه کردم اونم به من نگاه کرد و یه لبخند کوچیک زد من جلوی خواهرم بودم دستمو بردم به کسش رسوندم به کسش یه نفر دیگه هم داشت کسشو دست مالی میکرد اخخخخخ نمی‌دونم چنتا دست تو کسو کون خواهرم بود دوباره دست سجاد رو روی کونم حس کردم اینبار پررو تر شده بود دستشو کامل توی چاک کونم حرکت میداد ابجیم متوجه شده بود که کون من هم داره دست مالی میشه برادرو خواهر داشتیم با دستای دوستامون گاییده می‌شدیم چند لحظه بعد دست سارا رو روی کونم حس کردم اخخخخ یه نگاه بهش انداختم خندید کسشو فشار دادم کونمو چنگ زد، حس خوبی داشت داشتم حس میکردم خواهرم با دستای بقیه چطور حال میکنه. مامان جندم با مامان جنده سامان از خونمون اومدن بیرون خونمون خالی شد مامان به سارا گفت میرن غروب میان من به سارا نگاه کردم با یه بهانه کوچیک از بین بچه ها جیم زد منم پشت سرش رفتم رسیدیم تو خونه آبجی رو از پشت بغل کردم چرخید لباشو گذاشت رو لبام شروع کرد به خوردن لبام منم غرق لباش شدم بغلش کرده بودم دستم رو بدنش بود لباس سکسی و خوشگلی که پوشیده بود خیلی تحریک کننده بود یه دستم رو کسش بود یه دستم رو ممه هاش داشتم کیف دنیا رو میکردم آبجی گفت داداشی خوشت میاد بیغیرت خوشت میاد الان چنتا دست داشتن کسو کونمو دست میزدن؟ محکم کس سارا رو چنگ زدم گفتم آره آبجی جندم، جنده خانوم داشتی تو جمعشون گاییده میشدی الآنم داداشت میخواد کونت بزاره داداش بیغیرتت میخواد کون آبجی جندشو جر بده. سریع هر دوتامون لخت شدیم رفتم سراغ کسش نشستم جلوش کسشو کردم تو دهنم شروع کردم به لیسیدن کسش، سارا داشت مثل جنده ها ناله میکرد می‌گفت بخور داداشی بخور مال توعه بخور کسمو تو حال خودش بود داشت لذت میبرد منم از کس خوشمزه خواهرم حال میکردم یه دل سیر کسشو خوردم اونم شروع کرد کیر منو میخورد هی کیرو تخمامو میخورد گفتم سارا خوب بلدی کیر بخوری، کیرمو از دهنش درآورد تخمام تو دستش بود چشمامو بسته بودم داشتم تو دنیای خودم غرق میشدم، سارا گفت آره بی‌غیرت سجاد بهم یاد داده چطور کیرشو ساک بزنم اون همیشه کیرشو می‌کنه دهنم داداشش هم کیر خوبی داره وقتی دو نفری منو میکنن خیلی خوشم میاد یه کیر تو کونم باشه یه کیر تو دهنم. این حرفاش منو دیوونه کرده بود بلندش کردم سوراخ کونشو چرب کردم کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش واییییی دیدن کون خواهرم از این زاویه خیلی حشری کنندس دلم میخواد هیچوقت این صحنه تموم نشه کیرمو فشار دادم سر کیرم رفت تو سوراخش آبجی درد کشید گفت درش بیار چیکار میکنی. درآوردم گفتم چیه گفت اول باید آماده بشه اول با انگشتت منو بکن همه کارایی که می‌گفت رو میکردم آخرش گفت بکن تو کونم سر کیرمو کردم تو کونش اخخخخخ خیلی تنگ بود سارا همش داشت ناله میکرد و درد میکشید گفتم درد داری بکشمش بیرون گفت نه بعد کونشو فشار داد کیرم بیشتر رفت تو کونش گفت بکن تلمبه بزن شروع کردم به عقبو جلو کردم کیرم تو کون آبجی جونم اخخخخ خیلی عالی بود یه دنیای دیگه ای داشت یه دل سیر خواهرمو گاییدم آخرش دیگه نتونست از درد تحمل کنه و تمومش کردیم. منو سارا لخت تو بغل هم بودیم سارا گفت چطور بود داداشی گفتم عالی بود عزیزم عالی بود داداشی کیرت تو کون ابجیت، لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردیم به خوردن لبای همدیگه خیلی خوشمزه و نرمه دوست دارم هیچوقت تموم نشه، گفتم آبجی از امروز مال منی هر شب باید لباتو بخورم، سارا لبامو بوسید گفت یعنی دیگه سجاد منو نکنه؟ گفتم نه سجاد که مال تو هس هر وقت خواستی بهش کون بده فقط باید همه چیزو برام تعریف کنی، آبجی خندید گفت باشه. شب تو تختمون داشتم با سارا لب میگرفتم قضیه دست مالی شدن منو پرسید، گفت دوست داشتی منو سجاد داشتیم کونتو میمالوندیم؟ منم گفتم آره بد نبود لذت بخش بود خوشم اومد از این به بعد منو تو هر دوتامون قراره بین بچه ها دست مالی بشیم. سارا خندید لبامو بوسید گفت داداش بی‌غیرت کونی خودمی، دستشو گذاشت روی کونم شروع کرد با کونم بازی میکرد من دستمو گذاشتم رو کسش و کلی با هم عشق و حال کردیم. عاشق خواهرمم و بینهایت دوستش دارم. از سارا پرسیدم از بین پسرا کدومشونو بیشتر دوست داری و ازش خوشت میاد، آبجی یه خنده کوچیک شیطانی تحویلم داد گفت حدس بزن. گفتم سجاد، سارا گفت اونو دوست دارم احتمالا باهاش ازدواج کنم اما نه سجاد نیست. داداشش؟ نه اونم نیست. اااا آبجی بگو دیگه حوصله حدس زدن ندارم. سامان. چی از سامان خوشت میاد. این حرفش باعث خندم شد گفتم چرا سامان؟ آبجی یکم نازو عشوه رفت بعد گفت پسر خیلی خوبیه خیلی دوست داشتنیه خیلی با ادبه خیلی هم خوشگله، قبلا دلم میخواست باهاش دوست بشم. پریدم وسط حرف آبجی گفتم چرا قبلا الان نمیخوای باهاش دوست شی؟ سارا چهرش تو هم رفت ناراحتی رو میشد از چهرش دید گفتم چیه آبجی جون با ناراحتی گفت من الان دیگه واسه پسری مثل اون خوب نیستم. بغلش کردم بوسیدمش گفتم چرا چی شده مگه؟ با ناراحتی گفت من الان جندم اما سامان پسر خوبیه من همون با سجاد ازدواج کنم بهتره. چهره سارا بیشتر تو هم رفته بود محکم تو بغلم گرفتمش گفتم اصلا اینجوری نیست آبجی جون تو داری فقط از بدنت لذت میبری هیچ عیبی نداره تو اصلا دختر بدی نیستی، اصلا می‌دونی چیه، تو باید با سامان دوست بشی سامان خیلی بهتر از بچه های دیگست توأم لیاقتشو داری. آبجی با ناراحتی گفت اما آخه سامان اصلا بهم توجهی نمیکنه. اونش با من نگران نباش یه کاری میکنم به پاهات بیوفته. آبجی زوق کرد بغلم کرد و لبامو بوسید گفت داداشی میشه یه چیزی بگم؟ دستمو گذاشتم رو کسش گفتم بگو آبجی جندم. آبجی با یکم تأخیر گفت فردا قراره با سجاد سکس کنم اجازه میدی؟ من کسشو چنگ زدم گفتم ای جوووونم فردا آبجیمو قراره جر بدن بکنن کونشو. سارا گفت اما سجاد میخواد کسمو بکنه گفته میخواد باهام ازدواج کنه پس باید بزارم کسمو بکنه. این حرف سارا اصلا حرف خوبی نبود گفتم ببین آبجی اینکه با سجاد سکس میکنی هیچ ایرادی نداره نوش جونت اما فکر نمیکنم سجاد پسری باشه که لیاقت تورو داشته باشه احتمالا داره دروغ میگه فردا باهاش سکس کن اما از کست نه فقط بهش کون بده. سارا کیرمو گرفت گفت خوشت میاد منو قراره بکنن حال میکنی داداشی بیغیرتم. آره که حال میکنم آبجی جندم. فرداش تو خونه منتظر بودم تا آبجیم از جندگی بیاد اولین باری بود که میدونستم خواهرم داره گاییده مبشه. در باز شد سارا اومد کاملا بهم ریخته بود معلوم بود جرش دادن رفتم بغلش کردم گفتم چطور بود آبجی جونم کردنت؟ سارا با یه حالت خسته و بی‌حال گفت خیلی عالی بود دو نفری جرم دادن سجاد خیلی خوب میکنه. پرسیدم کست چی کستو که نکردن؟ سارا خندید گفت نه فقط از کون کردن. نشوندمش رو مبل گفت داداشی تشنمه رفتم براش آب پرتقال آوردم بخوره جون بگیره جنده خانوم نشستم جلوش گفتم همه چیزو تعریف کن. سارا شروع کرد به تعریف کردن همه چی واییییی چند دقیقه پیش داشت اینجوری جر میخورد شنیدن جندگی خواهرم خیلی لذت بخش بود. چند ماه اینجوری گذشت ابجیم هر وقت جندگی میکرد به من می‌گفت منم هروقت میتونستم سارا رو میگاییدم خیلی دختر حشرییه دست بهش میزنم تحریک میشه. دست مالی شدنم توی فوتبال زیاد تر شده بود الان منو خواهرم هر دوتامون داشتیم بین دستای بچه ها حال میکردیم چند بار هم بهم پیشنهاد سکس دادن اما قبول نکردم حتی سجاد کیرشو بهم نشون داد. اما من علاقه ای به کون دادن نداشتم. مامان بابام روز تولدم جشن خیلی خوبی گرفته بودن و بهترین هدیه رو مامان سامان بهمون داد سه تا ساعت شبیه هم برای منو سامان و سارا از اون روز شروع کردم رو سامان کار کردم تا مخ خواهرمو بزنه نمی‌خواستم بفهمه که سارا جندس و جندگی می‌کنه یا خودم بیغیرتم وقتی اتفاقی سکس اون پسر و دختر رو توی اون ساختمون نیمه ساخت دیدم تصمیم گرفتم که حتما با سامان سکس کنم و روزی که با سامان سکس کردم و کیر خوشگل سامان تو دهنم بود کیر من تو دهنش لباس سارا تو تن سامان، فهمیدم که کونی بودن چقدر لذت بخشه. شب همون روز همه اتفاقات رو برای سارا تعریف کردم اونم با کلی ذوق بغلم کرد گفت عاشقتم داداش بی‌غیرت کونی.
     
  
مرد

 
خوب بود
زندگی یه شهوته
     
  
صفحه  صفحه 16 از 26:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  25  26  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

پر از زندگی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA