انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 3:  « پیشین  1  2  3

بچه ای که مرد خونمون شد


مرد

 
یه مدت همینطوری گذشت و سعید و علیرضا زنمو میگاییدن و منم خبر داشتم و هیچی نمیگفتم. حدس میزدم آیدا هم میدونه میدونم ولی به روم نمیاره. واسه تکراری نشدن دیگه از اونا نمیگم. گذشت تا این که یه روز اومدم خونه و دیدم هرچی کلید میندازم در واحدمون باز نمیشه. زنگ رو زدم دیدم کسی باز نکرد. گوشمو چسبوندم به در دیدم صدای آه و ناله های آیدا میاد "بکن منو کامران...نه ولش کن کس ننش هرکی هست... وای قربون کیر افسانه ایت برم... آره تو ددی منی... عشق منی... جووون کسمو بکنننننن" زنم داشت به یکی تو خونه کس میداد و منم فقط میتونستم از پشت در گوش کنم. این کامران همونی بود که اون شب هم باهاش سکس تل کرد. تلگرامشو دیده بودم، یه مرد میانسال اما خوشتیپ با موهای پر و جوگندمی و هیکل لاغر اما فیت. به عکسش میخورد خیلی هم پولدار باشه. گوشمو چسبونده بودم به در و ناخواسته دستم میرفت سمت کیرم ولی نمیشد تو راهرو جق بزنم یهو همسایه ها میومدن. کامران داد میزد "جنده کیر من کیه؟" آیدا داد میزد "منم قربون کیرت برم مرد من" و بعد کامران نعره ای کشید و انگار ابش اومد. زنم همینطور که قربون صدقش میرفت لباساشو پوشید و اومد درو باز کرد. سعی کردم وانمود کنم که نگران شدم و دارم به گوشیش زنگ میزنم. گفتم "سلام هیچ معلومه کجایی؟" که آیدا با لحن حق به جانب گفت "ببخشید خب مشتری داشتم" و رفت تو.

کامران هنوز داشت دکمه های پیرهنشو میبست که من رفتم تو ‌و رو مبل نشسته بود. من سلام کردم و رفتم جلو، کامران از جاش بلند شد و باهام دست داد. آیدا گفت "معرفی میکنم آقا کامران رئیس جدید من" که من با تعجب پرسیدم "رئیس؟" که کامران با دستپاچگی گفت "من به آیدا جون پیشنهاد دادم بیاد منشی دفتر من بشه و خدمات ماساژ هم به بچه های دفتر بده، حقوق و مزایای شغلشون هم خوبه" من که فهمیده بودم میخواد زنمو جنده اختصاصی خودش کنه سر تکون دادم و مثل احمقا تایید کردم و تشکر کردم. آیدا سریع گفت "راستی عزیزم کامران جون امشب مهمونی شرکت دعوتمون کرده" کامران که انگار جا خورده بود سر تکون داد و گفت "آره آره همینطوره، اصلن اومده بودم همینو بگم. مهمونی تو کردانه حتما تشریف بیارید. من دیگه برم" و بلند شد که بره. زنم با عشوه باهاش دست داد و خداحافظی کرد و رفت. گفتم "چرا به من نگفته بودی میخوای بری سر کار؟" آیدا با اخم گفت "عزیزم من یه زن مستقلم احتیاج به اجازه شوهرم ندارم، میتونم هرجا خودم بخوام کار کنم" که من دیگه هیچی نگفتم تا یه وقت دوباره رومون به هم باز نشه. فقط گفتم "هرجور خودت صلاح میدونی" که آیدا هم خندید و گفت "حالا شدی یه شوهر خوب" و ازم یه لب طولانی گرفت. خیلی ذوق کرده بودم از این لب ولی لباش خیس خیس بود. جون داشتم آب کیر آقا کامران رو از لبای زنم میخوردم. بعدش رفتیم تو اتاق و لباساشو دراورد بره حموم. دیدم روی کونش جای یه دست بزرگه که سرخ شده بود و میدونستم کار من نیست و حتما کار کامرانه. گردنش هم یکم کبود بود. معلوم بود کامران حسابی خشن گاییدتش و آبشو ریخته تو دهنش. آیدا رفت تو حموم و درو بست.

شب زنم یه لباس مجلسی فوق سکسی قرمز که خط سینه هاشو قشنگ نشون میداد پوشید با یه ساپورت توری و کیر راست کن ترین ارایشش رو کرد و رفتیم مهمونی. مهمونی تو یه ویلای اعیونی بود و همه ماشینای گرون قیمت پارک بودن. وقتی رفتیم تو رئیس زنم اومد به استقبالمون و زنمو بوسید و دستشو گذاشت رو کمرش و به جلو راهنماییش کرد. تقریبا کل مهمونی زنم و رئیسش باهم بودن و منم مثل نفر سوم دنبالشون میرفتم. من که کسیو نمیشناختم سعی میکردم دنبالشون برم و ازشون دور نشم. رئیس زنم با سردی باهام برخورد میکرد انگار که ازش پایینتر بودم و نباید اونجا میبودم. موقع معرفی کردن اکثرا فقط زنمو معرفی میکرد و منم عین احمقا فقط لبخند میزدم به آدما. وقتی از رئیس زنم پرسیدم دستشویی کجاست خوشحال شد و دستشویی رو نشونم داد. وقتی از دستشویی اومدم بیرون دیدم رئیسم دستشو تکیه داده بود رو اپن و با استایل با جذبه ای خم شده بود به سمت زنم و لباشون نزدیک هم بود. وقتی رفتم برم طرفشون یکی از زیردستاش اومد طرفم و دستمو با یکم فشار کشید و با لبخند گفت "اجازه بدید به سمت بار راهنماییتون کنم تا یه چیزی میل کنید" و من همینطور که داشتم همراهش میرفتم دیدم که زنم و رئیسش رفتن طبقه بالا. به زنم مسیج دادم و تظاهر کردم نمیدونم کجاست و گفتم که میخوام برم و گفتم لابد میاد باهم بریم که جواب داد "من مشغولم عزیزم، تو برو رئیسم منو میرسونه" و کیر شدم واقعن.

یکم وایسادم و وقتی اون زیردست کامران حواسش نبود سریع خودمو رسوندم به پله ها و رفتم بالا. یکی یکی اتاقا رو وارسیدم ببینم زنم کجاست که اخر پشت در بسته یه اتاق صداشونو شنیدم. زنم داشت کیر رئیسشو میخورد انگار و کامران هم تشویقش میکرد. خیلی دوست داشتم این صحنه رو ببینم ولی راهی به جز باز کردن در نبود. گوشمو چسبونده بودم به در و از یه طرف هم مواظب بودم کسی نیاد که یهو دیدم رئیس زنم گفت "خب بسه دیگه جنده خانوم آبمو میاری الان. پاشو بریم منتظرمونه" من سریع دویدم و رفتم تو اتاق کناری قایم شدم. یه جور دفتر کار بود انگار. زنم و رئیسش رفتن ته راهرو یه اتاق بزرگ. یادم افتاد از بیرون دیده بودم که بالکن دارن دوتا اتاق این ور. رفتم تو بالکن اتاقی که بودم و دیدم بله اتاقی که اونا رفته بودن هم بالکن داره. به هر بدبختی ای بود از این ور رفتم رو بالکن اونجا که یه در شیشه ای کشویی داشت. دیدم کامران و یه مردی که لباس عربی تنش بود داشتن دوتایی سینه های زنم رو میخوردن. کامران سینه چپش رو میمالید و ازش لب میگرفت و شیخه هم سینه راستش رو میخورد. دوتایی طوری ملچ ملچ راه انداخته بودن که منم دلم میخواست. زنم فقط آه میکشید و وسطشون نشسته بود و گاهی از کامران لب میگرفت. شیخه رفت شروع کرد با دست کسشو مالیدن و کامران هم همینطور. دوتایی کسش و کناره های رونشو میمالیدن.

زنم در همین حین کیر شیخه که فوق کلفت و آویزون بود رو شروع کرد مالیدن و بعد یکم نشوندش رو مبل و شروع کرد کیرشو گذاشت وسط سینه هاش و مثل جنده ها بالا پایینش میکرد. کامران هم نشسته بود و کیرشو میمالید نگاه میکرد. زنم کیر شیخه رو میخورد و کونشو تکون میداد. کامران کون گردشو میمالید و زنم آه میکشید. شیخه کامل لباسشو دراورد و بدن سیاه و هیکلی اما یکم چاقش معلوم شد. زنم دست کشید و رو شکمش و مث جنده ها تو چشاش نگاه کرد و با لباش بوس نشون داد. شیخه بلندش کرد و نشوندش رو کیرش. آیدا واسه این که اون یهو زحمتی به خودش نده خودش شروع کرد رو کیرش بالا پایین رفتن. کامران اومد بغلشون و زنم شروع کرد همزمان کس دادن به شیخ و خوردن کیر کامران. با سختی تو اون حالت به شیخ کس میداد و دستشو میکشید رو سینه پهن اما لاغر کامران که موهای جوگندمی داشت و کیرشو میخورد. شیخ هم همزمان تو کون گرد و قلمبش تلمبه میزد. کامران دستشو گذاشته بود پشت گردن آیدا و صورتشو رو کیرش نگه داشته بود تا با شدت تلمبه ها اون طرف نره. یکم که گذشت آیدا پاشد نشست رو کیر کامران، شیخه هم پاشد رو کاناپه زانو زد و میزد در کون آیدا و با لذت میخندید. ازش با احساس تمام لب میگرفت و گلوشو میگرفت و یه چیزایی به عربی بهش میگفت. بعد همینطور که رو کیر کامران نشسته بود شیخه رفت بالا سرشون رو پشتی مبل نشست و زنم هرچند ثانیه یه بار کیرشو میذاشت تو دهنش تا با تکونای تلمبه زدنای کامران کیرش میفتاد بیرون و باز دوباره از نو. شیخه زنمو از رو سینه کامران بلند کرد و گذاشت رو میزی که تو اتاق بود و شروع کرد تلمبه زدن تو کسش. کامران اومد پاهاشو باز نگه داشته بود تا شیخ راحت بتونه با کیر بزرگش تلمبه بزنه. از بالا همینطور زنمو میبوسید و سینه های مرمری و بزرگشو میمالید و شیخ هم تو کسش تلمبه میزد. سرشو چرخوند به لبه میز و کیرشو گذاشت تو دهنش. سینه هاش تحت این فشار داشتن میترکیدن. زنم فقط آه میکشید و لذت میبرد.

کامران یکم به خودش لرزید و محکم سینه‌ های زنمو گرفت و آبشو تو دهن زنم خالی کرد و راحت شد. شیخ که هنوز ارضا نشده بود رفت رو مبل نشست و به زنم اشاره کرد بیاد واسش ساک بزنه. بعد شلنگ قلیون رو از کنارش برداشت و شروع کرد قلیون کشیدن. همینطور که شیخ از قلیون کامای سنگین میگرفت زنم واسش ساک میزد و خایه هاش رو میکرد تو دهنش. شیخ دودش رو فوت میکرد تو صورت زنم و میخندید، زنمم مثل جنده ها میخندید. مثل که چه عرض کنم دیگه رسمن جنده بود. شیخ قلیون رو داد دست زنم و قمبلش کرد رو مبل و از پشت کرد تو کسش. همینطور که تلمبه میزد زنم قلیون میکشید و به خاطر تلمبه هاش تیکه تیکه دود میومد بیرون. بعد یکم شلنگ رو انداخت و شیخ هم با همه زورش تو کسش تلمبه زد و انگار هردو باهم ارضا شدن. شیخ بعد از بیرون کشیدن کیرش قشنگ کون زنمو بوس بارون کرد و پنج تا صددلاری گذاشت رو کونش. زنم همونجور لخت نشسته بود رو مبل و دستش رو گذاشته بود رو سینه و شکم شیخ و قربون صدقش میرفت و خودشو لوس میکرد. کامران یه بسته خاویار اورد و داد به شیخ، آیدا گرفت ازش باز کرد و با کلی ناز و ادا با قاشق خاویار میذاشت دهن شیخ، اونم میخورد و تعریف میکرد و هرزگاهی هم یه لب از زنم میگرفت.

وقتی دیدم دارن میان بیرون سریع رفتم پایین. زنم همراه کامران اومدن، تا منو دید اومد بغلم کرد و گفت "عشقم دلم برات تنگ شده بود" و همونجا وسط جمع ازم یه لب طولانی گرفت. لباش خیس خیس بود هنوز. انگار حال میکرد منو خر فرض کنه و کاری کنه آب مردا رو بخورم. کامران با تعجب و خنده پوزخند نگاه میکرد. من که واقعن داشتم خجالت میکشیدم بهش گفتم "بریم عزیزم؟" که اون یه بوس دیگه از لپم کرد و گفت "بریم عزیزم" وقتی رفتیم تو ماشین یکم که از ویلا دور شدیم گفت "ارشیا میشه بزنی کنار" منم تو جاده تاریک زدم کنار. بهم گفت "میشه بیای کسمو بخوری خیلی میخوام الان" گفتم "بذار بریم خونه میخورم خب عزیزم" که با اخم گفت "نه همین الان میخوام، یا بیا بخور یا دیگه نمیذارم بخوری" منم دور و بر رو نگاه کردم دیدم کسی نیست ماشین و چراغا رو خاموش کردم و پیاده شدم رفتم در طرفشو باز کردم. صندلیشو داد عقب و شلوارشو کامل کشید پایین و من نشستم جلو پاش. کسش برق میزد هنوز از آب منی شیخ. خودمو به احمق بودن زدم و بدون این که حرفی بزنم کس خیسشو با ولع تمام خوردم. خیلی هم آب زیادی داشت ماشالا. اونم سرمو فشار میداد رو کسش و میگفت "جون بخور خوشمزه نیست کسم؟" من که تو اون لحظه دوست داشتم بیشتر تحقیر شم گفتم "چرا عزیزم امشب یه جور دیگه خوشمزست" که با همین حرفم حشری شد و پاهاشو مثل مار دور گردنم حلقه کرد و یکم بعد ارضا شد. تو راه یکم باهم از کار جدیدش صحبت کردیم که گفت خیلی حقوق خوبی میده و از ماساژور بودن بهتره و قرار شده یه سفر هم باهم برن دوهفته دیگه. من هیچی نگفتم چون نمیخواستم روش بهم باز بشه دوباره اما واقعا دوست نداشتم بذارم این اتفاق بیفته. باید یه کاری میکردم.
     
  
مرد

 
آیدا داشت واسه رفتن به سفر آماده میشد. روز قبل سفر بود که وقتی اومدم خونه دیدم انگار داره با کامران حرف میزنه و متوجه اومدن من نشده یا شده و اهمیتی نمیده. داشت میگفت "تو رو خدا کامران جونم، بریز واسم دیگه... حقوقم کمه عشقم... ۷ میلیون تو این اوضاع پولی نیست که دیگه آخه... آره عشقم تو پول هم ندی هرکاری بگی میکنم... چشم الان... خیلی دوستت دارم کامران جونم...بوس خدافظ" من یکم وایسادم و دوباره درو باز کردم و بستم. آیدا در حالی که سریع داشت دکمه هاشو میبست اومد جلوی در "سلام زود اومدی امروز" "کاری نداشتم دیگه اومدم" دستمو گرفت و دنبالش برد و گفت "خوب شد اومدی کلی کار سرم ریخته. بیا تا من میرم حموم ساک منو ببند" "کی میخواهید برید؟" آیدا همونطور که کونشو تکون میداد و منو دنبال خودش میکشید گفت "بعد از ظهر" وقتی رسیدم بالا سر ساکش دیدم نصف بیشترش ست سکسیه. شرت و سوتینای فانتزی که حتی دوتاشو منم ندیده بودم. بدون هیچ خجالتی بهم گفت هرکدومو چطور بچینم و منم قشنگ گوش کردم و هیچی نگفتم. وقتی شرتشو کشید پایین که بره حموم یه چیزی توجهمو جلب کرد "تتوت کو؟" زنم کون گنده و گردشو داد عقب و نگاش کرد و گفت "اها اسم آرمینو میگی؟ کامران پول داد پاکش کنم. گفت زشته تو شرکت میبینن" منم گفتم آها و رفت حموم. کامران از من بیشتر رو زنم غیرت داشت انگار و اذیت میشد که اسم یکی دیگه رو کونش باشه.

وقتی از حموم اومد بیرون بهش گفتم دوست ندارم با یه مرد غریبه بره دو هفته سفر. با اخم گفت "مرد غریبه کیه؟ رئیسمه، سفر کاریه" که من با عصبانیت گفتم "کی با منشیش دوهفته میره سفر کاری؟ واسه جنده ها این سفر کاریه حتما" که زنم گفت "خفه شو حرف دهنتو بفهم. قرار شد تو کاری به کار من نداشته باشی تا منم بذارم ابروت بمونه. یه بار دیگه از این زرا بزنی پدرتو درمیارم. هروقت تونستی زنتو یه بار با دودولت ارضا کنی از این مرد بازیا دربیار" و از اتاق رفت بیرون. من بعد مدتها دوباره اونقدر تحقیر شده بودم که تا چندساعت تو همون اتاق موندم و بیرون نرفتم. بعد از ظهرش یکم خوابیدم و وقتی بیدار شدم و ساعتو دیدم سریع رفتم تو هال ببینم آیدا کجاست. دیدم با کامران نشستن رو مبل و جلوشون اب پرتقال بود. رفتم جلو سلام کردم. کامران دستشو انداخته بود گردن زنم و لم داده بود رو مبل و با اومدن من هم تغییری تو حالتش ایجاد نکرد. سعی کردم طبیعی و روشنفکر رفتار کنم. زنم بدون سوتین زیر لباسش نشسته بود و انگار شرت هم پاش نبود و وقتایی که شلوار سفیدش میچسبید به کسش قشنگ شکاف کسش معلوم میشد. بدون این که حتی بهم نگاه کنه به صحبتش با کامران ادامه داد. من رفتم تو آشپزخونه و یکم بعد دیدم پاشدن که برن سمت فرودگاه. موقع رفتن و خداحافظی کامران جلوی زنم چندتا تراول گذاشت تو دستم و گفت "اینا دستت باشه کمک خرجت باشه تو این مدت" که تا من اومدم حرفی بزنم آیدا دستشو کشید پشت شونه هاش و ازش تشکر کرد. منم دیگه دیدم زشته حرفی بزنم و فقط تشکر کردم.

تو اون مدت مسافرت هیچ ارتباطی با آیدا نداشتم و قهر بودیم. دوست نداشتم واقعا باهاش حرفی بزنم. نمیخواستم دوران بیغیرتیم دوباره برگرده. هرچند الانم بیغیرت بودم ولی حداقل فقط خودم میدونستم و زنم و بقیه تحقیرم نمیکردن. وقتی بعد دوهفته برگشتن زنم کلی شاداب تر و سکسی تر شده بود. اومد بغلم کرد و گفت "دلم برات تنگ شده بود عزیزم" و وقتی دید سرد بغلش کردم گفت "ببخشید من حرفای بدی زدم" و بعد با یه لحن لوس گفت "آشتی" که منم خر شدم و بوسش کردم. بعد یه چشمک بهم زد و به اتاق خواب اشاره کرد. سریع بردمش سمت اتاق خواب. اجازه داد لباساشو دربیارم ولی بعد زد رو سینم و گفت بشینم. با شرت و سوتین سکسی اومد جلوم و شروع کرد بدنشو پیچ و تاب دادن و با شیطونی گفت "حق نداری بهم دست بزنی، فقط نگاه کن" و بازم کونشو جلوم میچرخوند. واقعن بدون اغراق زنم از نود درصد پورن استارا هم بهتر بود. اخر بعد این که ازش خواهش کردم اجازه داد لباساشو دربیارم. لختش کردم و شروع کردم سینه هاشو خوردن. اون که انگار برای ارضا شدن خیلی بیتاب بود هلم داد سمت پایین تا کسشو بکنم. کیرمو که کردم تو کسش اونقدر گرما و نرمیش خوب بود که بی اختیار بعد یه دقیقه اومدم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم.

آیدا که انگار دیوونه شده بود نشست رو تخت و با عصبانیت خیلی زیاد برم گردوند و شیکممو گذاشت رو رونش و شروع کرد کون لختمو اسپنک کردن. محکم اسپنک میزد و داد میکشید "خاک بر سر تو با این کیر میخوای به بقیه ندم... تو زندگی منو اینطوری کردی... تو منو جنده کردی کثافت... دیگه خسته شدم ازت بی مصرف" من که هم ترسیده بودم هم دوست داشتم همونجا رو پاش نشسته بودم و میگفتم "ببخشید دست خودم نبود" بعدم وایسوندم جلوش و کیرمو محکم با دست گرفت و همینطور که فشار میداد گفت "بهم التماس کن تا به مردای دیگه بدم... بگو کیرت به درد نمیخوره و باید مردای دیگه زنتو جلوت بکنن و تو صورتت تف بندازن... بگو حرومزاده" منم با بغض تکرار کردم. "از این به بعد خودت واسم کیر پیدا میکنی، یا این که دوباره یه بکن کردن کلفت پیدا میکنم تا مادرتو بگاد... به همه دوستا و اشناهات میدم. اصلن به بابات کس میدم" من که دیگه نمیتونستم درد کیرمو تحمل کنم فقط هرچی میگفت میگفتم چشم و با گرفتن دستم به سینه هاش خواهش میکردم ول کنه. آخر دلش به رحم اومد. کیرمو ول کرد و شرتشو از رو زمین برداشت و کشید رو سرم و گفت "همینجا وایسا تا بیام" شرتش بوی کسش و ادکلنشو میداد و خیلی حشریم میکرد، چرا تا الان خودم همچین کاری نکرده بودم؟ واقعا انگار تو بهشت بودم.

آیدا برگشت و گوشیش تو دستش بود. زد تو سرم و خوابوندم رو تخت و کون گندشو گذاشت رو صورتم و نشست روم. شروع کرد با گوشیش کار کردن و کونشو رو صورتم فشار میداد و روناشو به هم میچسبوند تا خفه بشم و بعد کلی دست و پا زدن اجازه میداد نفس بگیرم. داد زد سرم "کسمو بخور آشغال" و منم شروع کردم خوردن. با لحن حشری گفت "میخوام از بین این مردای سکسی و کیر کلفت یکی رو به انتخاب تو ارضا کنم امشب" و صفحه چتاشونو داد دستم. همه کیرای کلفتی داشتن ولی بدن یکیشون بهتر بود و اونجور که خودش نوشته بود قدشم بلند بود. نشست رو تخت و منو برد وسط پاش و همونطور که با طرف سکس چت میکرد منم کسشو میخوردم. وسطش منو انداخت کنار و گفت "مرده شورتو ببرن که حتی به درد خوردن کسمم نمیخوری" و خودش مشغول مالیدن کسش شد. گوشیشو داد دست من و گفت "عکس بگیر واسش" منم چندتا عکس حرفه ای از بدنش گرفتم و واسه طرف فرستادم. طرف نوشت کی عکسو گرفته که زنم وویس فرستاد "شوهر کسکشم که همینجا کنارمه، سلام بده بهش" و بعد گردن منو کشید تا به پسره سلام کنم. منم با صدای کرفته سلام کردم پسره یه وویس فرستاد و با صدای وحشی فقط میگفت میخوام بیام بکنمت و قربون صدقش میرفت و به من فحش میداد و همونجا تو وویس ارضا شد. زنم که معلوم بود خیلی حال کرده و به خودش افتخار میکنه با صدای سکسی واسش وویس فرستاد و گفت عکس بده تا مدرک ارضا شدنشو ببینه . طرف هم از کیرش و شکمش که اب پاشیده بود روش عکس فرستاد. زنم قهقهه زد و طرفو بلاک کرد.

بعد پاشد لباسای بیرون سکسیشو پوشید. اینو هروقت یه مشتری داشت که میخواست بره خونشون و خیلی میخواست بهش حال بده میپوشید. بهش گفتم "چی شد؟" که با لحن بی تفاوت گفت "بریم بیرون دیگه. من که ارضا نشدم. بریم یه کیر واسم پیدا کنیم" که من با تعجب گفتم "جدی میگی آیدا" که با عصبانیت گفت "معلومه که جدی میگم، از این به بعد هربار درست ارضام نکنی میریم بیرون یکیو پیدا میکنیم بکنتم" و پابندشو انداخت. بعدم شرتشو که چند دقیقه پیش کشیده بود رو سرم از رو زمین برداشت و داد بهم و گفت "اینو زیر لباست بپوش" من با تعجب نگاهش کردم که گفت "بدو کاری که میگمو انجام بده توله سگ" منم سریع رفتم زیر شلوار جینم پوشیدمش و رفتیم بیرون. آیدا به تاکسی ادرس سالن بولینگ رو داد. همونطور که تو تاکسی نشسته بودیم گفت "امیدوارم پسرای خوشتیپ امشب زیاد اونجا باشن" که راننده از تو آینه نگاهش کرد. پاهاش رو از هم باز کرد و دستشو گذاشت زیر سینه هاش و تکونشون داد و گفت "چیه دوست داری؟" که راننده با تعجب به آیدا و من نگاه کرد و سرشو انداخت پایین. انگار به خاطر بودن من جرات نکرد کاری کنه. وقتی رسیدیم موقع بولینگ بازی کردن هربار من خم میشدم شلوارم میومد پایین و شرت زنونم معلوم میشد. خیلی حس خجالت اوری داشتم ولی آیدا هربار میخندید و ذوق میکرد.

دوتا پسر نوجوون یا جوون که دستاشونو موقع راه رفتن باز میگرفتن و معلوم بود از اون بچه لاتای خوشگل و‌ خوش بدنن اومدن سمتمون. من گفتم شاید فقط میخوان رد شن و خم شدم توپ بردارم. وقتی رفتم پایین یکیشون شرت زنم که معلوم شده بود رو از کونم گرفت و محکم کشید و با خنده گفت "چه شرت قشنگی، از اینا مردونشم هست؟" و با دوستش خندیدن. زنم هم بلند خندید. برگشتن رفتن طرف زنم و اونی که شرت منو کشیده بود دستشو بوسید و گفت "من سامانم خانم خوشگله، اینم دوستم احمده. اسم شما چیه؟" که زنم با ناز و عشوه جنده طوری گفت "منم آیدام عزیزم" که پسره اشاره کرد به من و گفت "این شوهرته؟" که آیدا صورتشو به حالت حال به هم خوردگی کرد و گفت "آره مثلا خیر سرش" سامان پوزخندی به من زد و با پررویی گفت "چشه ارضات نمیکنه؟" که زنم گفت "نه بابا اصلا" و بعد یکم اومد جلو و دور و برشو نگاه کرد و جوری که کسی نبینه دست سامانو کرد تو شلوارش و گفت "ببین کسم چه داغه، این کس یه کیر کلفت میخواد" که سامان همونطور که دستش تو شلوار زنم بود با پررویی هر چه تمام تر گفت "جون، اگه دوست داشته باشی ما بیرون ماشین داریم" که آیدا نگاهی به دور و بر کرد و وقتی دید کسی نگاه نمیکنه آروم دست سامانو کشید بیرون و گفت "باشه ولی فقط یکیتون" که سامان گفت "حالا اگه مشتری شدی به احمدم بده پسر خوبیه" زنم سرشو تکون دست و رو کیرش و گفت "جون چه بزرگ شده" که سامان با پررویی گفت "بزرگتر از اینم میشه" آیدا خندید و رفتن سمت در خروجی. من موندم و بولینگ بازی تو یه سالن خلوت در حالی که زنم داشت به یه غریبه کس میداد.
     
  
مرد

 
سلام من ارشیام شوهر شناسنامه ای آیدا. خب تو سریای قبل داستان قضیه جنده شدن زنم و ارتباطمون رو مو به مو گفتم و رسیدم به اونجا که زنم تو سالن بولینگ با یه پسر غریبه رفت تو ماشین سکس کنه. تو این سری جدید در مورد برگشت شکل رابطه قدیممون واستون میگم و نهایت جنده بودن زنمو میبینید.

اون شب من یکم دیگه بولینگ بازی کردم و نشستم با گوشیم کار کردم تا زنم برگشت. اومد سریع دستمو گرفت رفتیم بیرون و تو ماشین موقع رانندگی همونطور که دستشو گذاشته بود رو کیرم از جوری که اون پسره کرده بودش تعریف میکرد. دوستشم که کشیک میداده میخواسته اخر بکنتش که نذاشته و سریع اومده. وقتی رسیدیم خونه سریع نشست رو مبل و شلوارشو دراورد و بهم گفت "بیا ببین چه کادویی واست گذاشتن" رفتم دیدم پسره اب غلیظ و زیادشو ریخته بود رو شرتش. بهم گفت لیسش بزنم و سرمو چسبوند به کسش از رو شرت. یکم که خوردم شرتشو دراورد کرد تو دهنم و شروع کرد واسم زدن. یکم که کیرمو مالید ابم اومد و ریخت رو دستش. دستشو گرفت جلوم و مجبورم کرد همه آب خودمو مثل یه پسر خوب از روی دستش لیس بزنم.

چندشب گذشت و کاری نمیکردیم. تا این که یه شب که داشتیم پورن میدیدیم بهم گفت "ارشیا این هیکلش مثل مصطفی نیست؟" مصطفی پسری بود که تو ساختمونمون کار میکرد. که من گفتم "نمیدونم من هیکل اونو از کجا بلدم؟" که در حالی که انگشتشو به لبش گذاشته بود با خنده و یه لحن شیطونی گفت "اوف چندوقته دوست دارم بهش بدم، بهش میخوره از اون خجالتیایی باشه که موقع کردن وحشین" که من گفتم "نه نمیخواد به اون بدی، قرار شد به کسایی که مرتب میبینمشون ندی دیگه" که دستشو گذاشت رو کیرم و گفت "خب میریم یه محل دیگه بازم، چیزی که زیاده خونه. بذار حال کنیم بابا" و کیرمو دراورد و شروع کرد زدن. من که از خود بی خود شده بودم بعد از یکم مقاومت گفتم "باشه عزیزم فقط من خبر ندارم مثلا" که بوسیدم و گفت باشه. بعد بدون این که منو ارضا کنه پاشد رفت تو اتاق و منم زنگ زدم مصطفی بیاد بالا.

مصطفی که اومد بالا بهش گفتم میخواهیم وسایل خونه رو جابجا کنیم. وقتی کار میکرد خوب نگاهش کردم. یه پسر جوون لاغر با قد متوسط و صورت بی مو و خیلی هم خجالتی. زنم هیچ نوع کیری نبود که نخورده باشه دیگه. دیدم زنم با یه تی شرت کوتاه که نافش تقریبا معلوم بود و یه شلوارک که تا زانوش بود اومد بیرون. رفت سمت آشپزخونه و بعد چند دقیقه بلند گفت "ای وای لباسم" و اومد بیرون. تی شرتش خیس خیس شده بود و چسبیده بود به سینه هاش. مصطفی داشت با نگاه حشری سینه هاشو دید میزد که تا متوجه شد من حواسم بهش هست سرشو انداخت پایین و به کارش ادامه داد. زنم گفت "عزیزم من میرم حموم" منم که میخواستم ببینم چی میشه گفتم "باشه عزیزم منم میخوابم خیلی خستم، اقا مصطفی اینا رو تموم میکنه و بعد میره. چیزی خواست شما بهش بده" و پشت سرش رفتم تو اتاق. لباساشو همه رو دراورد و خوابید رو تخت و کشیدم لای پاش تا کسشو بخورم. همینجور کسشو میخوردم و حال میکرد و برای این که صداش بیرون نره دستشو گاز میگرفت.

بعد چند دقیقه بلند شد و یه حوله پیچید دورش و گفت "فقط بیا تماشا کن چطوری میخوام بهش بدم" و رفت بیرون. منم رفتم جوری که منو نبینن وایسادم نگاه کردم. دیدم همونطوری با حوله که دور سینه ها و کسش پیچیده بود رفت بیرون. دولا شد جلو اپن مثلا یه چیزی بنویسه و کسش از پشت قشنگ تو دید من و حتما مصطفی بود. مصطفی کارشو ول کرده بود و فقط داشت کس آیدا رو دید میزد. بعد زنم یهو برگشت و حولش افتاد. آیدا که مثلا خجالت کشیده بود کسشو با دست پوشوند و داد زد "وای خدا مرگم بده افتاد" و مصطفی هم سرشو انداخت پایین. بعد که حولشو برداشت و پیچید دور گفت "ببخشیدا اقا مصطفی" که مصطفی همونطور که پایینو نگاه میکرد گفت "خواهش میکنم از این چیزا پیش میاد" که زنم خندید و با یه لحن حشری گفت "چقدم که شما قبلش حواست به کار خودت بود و بدتم اومد" که مصطفی هیچی نگفت. زنم رفت جلو و دستشو کشید رو کیر شق شدش و گفت "این دسته بیلی که تو شلوارته واسه همینه؟" که مصطفی یه نگاهی به اتاق کرد و دید در بستست انگار خیالش راحت شد. آیدا یه مقدار پول گذاشت تو جیبش و حولشو از دورش انداخت و لباشو برد نزدیک صورتش و گفت "چیه نکنه سینه های منو دوست نداری؟" که اونم گفت "چرا خانم سینه های شما عالین ولی اگه آقاتون بفهمه من بیکار میشم" که زنم دست کشید به کیرش و گفت "نترس اگه تا هر موقع من میخوام کیرتو بهم بدی شغلتو نگه میداری. تازه هرموقع منو بکنی میگم شوهرم پول اضافه هم بهت بده" و شروع کرد از رو شلوار کیرشو مالیدن و ازش لب گرفتن. مصطفی هم کسشو میمالید و سینه های بزرگ و بلوریش رو میخورد.

خوب که خورد آیدا زانو زد جلوش و گفت "بکش پایین ببینم چی اونجا قایم کردی خوشگل پسر" و مصطفی هم شلوارشو کشید پایین. زیرش شرت نپوشیده بود و کیرش یهو کامل افتاد بیرون. کیرش بد نبود ولی به پای بقیه بکنای زنم نمیرسید. زنم کیرشو گرفت و در حالی که تو چشماش نگاه میکرد گفت "از وقتی اومدیم تو این خونه دوست داشتم ببینم کیرت چه مزه ایه" و کیرشو کرد تو دهنش. حسابی کیرشو خورد و تخمای بی موش رو هم لیس زد. پشت مصطفی به من بود و آیدا روبروم بود. آیدا منو از پشت ستون دید و در حالی که کیر مصطفی رو نگه داشته بود بهم چشمک زد. آبم همونجا اومد. بعد نشست رو مبل و پاهاش رو باز کرد و گفت "من دوست ندارم به شوهرم خیانت کنم، فقط حق داری سر کیرتو بکنی تو کسم. اگه فقط سر کیرتو بکنی توش که خیانت نیست؟" که مصطفی گفت "نه خانوم اصلا نیست" و سر کیرشو کرد تو کس زنم. زنم دستشو گرفت دور کمر مصطفی و شروع کرد کسشو رو کیرش تکون دادن. تو همین تکونا سعی میکرد هرچی میشه بیشتر کیرشو هل بده تو کسش. همونطور که حال میکرد گفت "آها فقط سرش" بعد برگشت و مصطفی شروع کرد با انگشت تو کس و کونش عقب جلو کردن. زنم مثل جنده ها آه میکشید و کونشو با دست باز نگه داشته بود. بعد بهش گفت "سر کیرتو بذار تو کسم مصطفی جون" مصطفی هم سریع با دست کسشو باز کرد و سرشو گذاشت تو کسش. آیدا کسشو تا ته میاورد عقب رو کیرش و آه میکشید. مصطفی شروع کرد تلمبه زدن و هی هم تندترش میکرد. زنم در حالی که صدای برخورد رونای لاغر مصطفی با کونش میومد میگفت "مصطفی جون بیشتر از سرش نکنی تو ها من دوست ندارم به ارشیا خیانت کنم" که مصطفی میگفت "نه خانوم خیالتون راحت این فقط برای خوب شدن خارشکتونه" و تندتر و محکمتر تلمبه میزد.

یکم بعد زنم ارضا شد و مصطفی هم انگار داشت آبش میومد داد زد "داره میاد کجا بریزم؟" که زنم کیرشو کشید بیرون و جلوش زانو زد و بهش گفت "بریز رو سینه هام عشقم" و مصطفی هم در حالی که آه میکشید آبشو رو سینه هاش خالی کرد. مصطفی سریع انگار فهمیده باشه چیکار کرده پاشد لباساشو پوشید و شروع کرد جابجا کردن ادامه وسایل. زنم همونطور که لخت با آب مصطفی بین سینه هاش وایساده بود با خنده پرسید "چیکار میکنی؟" که مصطفی گفت "اینا رو جابجا کنم اقا ارشیا میگه چرا" که زنم بوسیدش و گفت "نه تو برو میگم خودش جابجا کنه" موقع رفتنش هم چندتا تراول گذاشت تو جیبش و گفت "اینم دستمزد کار خوب امشبت. هربار بیای جایزه میگیری" که مصطفی هم با کلی ذوق تشکر کرد و زنم ازش لب گرفت و رفت. وقتی رفت زنم اومد جلوم و گفت "چطور بود از اجرا لذت بردی؟" منم از لباش که طعم کیر مصطفی رو داشت لب گرفتم و گفتم "عالی بود عزیزم" زنم سرمو گرفت کرد بین سینه هاش و منم شروع کردم آب مصطفی رو از بین و روی سینه هاش خوردن. زنم سینه هاشو با دست میکرد تو دهنم و منم آب مستخدم خونه رو میخوردم. تموم که شد رفت خوابید و منم یه بار دیگه جق زدم و خوابیدم.

فرداش دیر پاشدم و زنم نبود. بهش زنگ زدم گفت رفته بیرون خرید. حوالی بعد از ظهر بود که من داشتم فیلم میدیدم که زنم کلید انداخت و اومد تو. دیدم داره به یکی تعارف میکنه بیاد تو. با تعجب بلند شدم و دیدم با یه مرد غریبه اومد تو "این ارشیاست همون همخونم که میگفتم" طرف باهام دست داد و خوش و بش کردیم و نشست. زنم گفت "من برم تو اتاق. ارشیا مخشو نزنی تا من میاما" و یه چشمک بهش زد و رفت. من که مونده بودم اصلا قضیه چیه و طرف کیه سعی کردم باهاش سر صحبتو باز کنم. فهمیدم طرف راننده اسنپ آیدا بوده تو مسیر برگشت و انگار خوشش اومده ازش و اوردتش خونه. بهش گفته بوده من همخونشم که گیم و کلا به زنا علاقه ندارم و مشکلی هم با پسر اوردنش ندارم تازه دوست هم دارم. اونم شروع کرد از در رفاقت مردونه از این که چقدر دوست داره زنمو بکنه و این که چه جنده بازی هایی دراورده حرف زدن که واقعا کیرمو راست کرد. همینطور داشتیم حرف میزدیم که آیدا با یه ست سکسی سفید و مشکی از اتاق اومد بیرون. کونشو گرفت سمت ما و به طرف گفت "اماده ای؟" که اونم با خوشحالی از جا پرید و گفت "معلومه کس خانم" و بعد رو به من گفت "داداش میدونم دوست نداری ولی بفرما خداییش" و منم که هم خندم گرفته بود هم فوق حشری شدم تشکر کردم و رفتن تو اتاق. یکم که گذشت سر و صدای آیدا بلند شد و مرده هم هی قربون صدقه هیکل سکسی آیدا میرفت. من رفتم آروم نگاه کنم و جق بزنم. یکم که وایسادم و نگاه کردم آیدا متوجه شد اونجا وایسادم و سریع بلند شد با عصبانیت اومد سمتم. من که جا خورده بودم همونطور وایسادم نگاهش کردم که یهو محکم زد تو گوشم. من و راننده با تعجب داشتیم بهش نگاه میکردیم که گفت "دفعه آخرت باشه سکسای منو نگاه میکنیا منحرف" و درو بست و رفت. من که شوکه شده بودم اصلا حشرم خوابید و رفتم رو مبل نشستم تا سکسشون تموم شد و مرده رفت. وقتی رفت آیدا رو صدا زدم چون میخواستم راجب کارش حرف بزنم که با بی حوصلگی و عصبانیت گفت "خفه شو فقط ارشیا نمیخوام صداتو بشنوم" و رفت تو اتاق. بله، همون رابطه قدیم برگشته بود با این تفاوت که دیگه زنم رسما جنده بود و هربار به یکی میداد.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
چند روز بعد زنم اومد یه پورن تو گوشیش نشونم داد. یه زن شوهردار بود که با شوهره سوار ماشین بودن و زنه به راننده کامیونایی که رد میشدن سینه هاشو نشون میداد و بعد با یکیشون سکس کرد. با لحن شیطون گفت "نظرت چیه اینو امتحان کنیم؟" که من گفتم "آیدا جان اینجا ایرانه نمیشه که. بعدم بشه هم نمیشه به این راننده ها اعتماد کرد" که آیدا گفت "دیگه کسی هست من بهش نداده باشم؟ هرچی میخواست بشه میشد دیگه تا حالا" و دستمو گرفت بلندم کرد. کونشو چسبوند به کیرم و گفت "بدو دیگه، میخوام کیرشونو اینطوری راست کنم و بعد بذارم بکنن تو کسم" که من گفتم "باشه عزیزم فقط مواظب باش. منم تحقیر نکن" که اون گفت "امروز‌ بیخیال شو دیگه ارشیا، نمیشناسنمون که. منم میدونم همش الکیه و برای لذت بردنه و واقعا بهت احترام میذارم" منم گفتم "باشه ولی فقط امروز" اونم خندید و لپمو بوسید و رفت حاضر شد. سوار ماشین شدیم و از شهر زدیم بیرون. تا حالا برای یه فانتزی اینقد به خودمون زحمت نداده بودیم. افتادیم تو یه جاده که فقط راننده های کامیون بودن. زنم دکمه های مانتوش رو باز کرد و زیرشم که هیچی نپوشیده بود. از کنار چندتا کامیون گذشتیم که زنم سینه هاشو انداخت بیرون و نشونشون داد. دو سه تاشون بوق زدن و چراغ زدن و رد شدیم ولی اون آخری دنبالمون اومد. هرچی میرفتیم سایه به سایه دنبالمون میومد و وقتایی که میشد میومد بغلمون. زنم هم میخندید و سینه هاشو نشونش میداد. هی هم اشاره میکرد شیشه رو بدیم پایین که زنم توجهی نمیکرد و به منم میگفت ولش کن. کلی رفتیم و طرف بازم ادامه داد. تا این که به زنم گفتم "میخوای وایسیم بهش بدی بنده خدا رو؟" که زنم گفت "نه دیدمش خوب نبود" و رفتیم. طرف هم وسط راه بیخیال شد. بعد یه مدت رسیدیم به یه مجتمع بین راهی که کلی کامیون وایساده بود. پیاده شدیم زنم با همون لباسا و سر و وضع رفت خوراکی گرفت اورد خوردیم و راننده ها هم همه داشتن با چشاشون میخوردنش.

زنم اومد کنار ماشین و همینطور که داشتیم خوراکیا رو میخوردیم بهم گفت "ارشیا اونو ببین لباس نارنجیه رو. خیلی سکسی نیست به نظرت؟" که دیدم یه مرد سیبیل کلفت تقریبا قد کوتاه اما هیکلی و چهارشونه که شکم بزرگ و موهای فری داشت و به تی شرت نارنجی تنش بود و یه دستمال دستش بود رو بهم نشون داد. گفتم "چرا بد نیست جالبه" که گفت "میری بهش بگی بیاد منو بکنه؟" من که جا خورده بودم گفتم چی؟ که گفت "برو دیگه. دوست دارم بری ازش خواهش کنی بیاد منو بکنه" من یکم بهونه اوردم ولی آخر قبول کردم. خواهش کردن اژ یه مرد دیگه اونم این آدمه خیلی تحقیرآمیز بود برام. اومدم برم که آیدا گفت "وایسا. زنگ بزن به گوشیم که من بشنوم چی میگید" منم همینکارو کردم و رفتم سمت یارو. داشت فلاکسشو پر از آب جوش میکرد که من رفتم بهش گفتم "آقا خسته نباشید" که طرف برگشت سمتم و با اخم ترسناکش بهم نگاه کرد "سلام فرمایش؟" که گفتم "راستش نمیدونم باید چجوری بهتون بگم. من و خانومم یه خواهشی ازتون داشتیم" و با دست آیدا رو نشون دادم که دم ماشین وایساده بود. "خانومم به نظرتون خوبه؟" طرف اخم کرد و گفت "یعنی چی؟ من که نمیشناسم ولی آره خانوم خوبیه" من گفتم "حاضرید باهاش بخوابید؟" که با عصبانیت فلاکسشو برداشت و گفت "یعنی چی مومن برو خدا اموراتتو جای دیگه حواله کنه" که من دنبالش رفتم و گفتم "جدی میگم آقا. خانومم شما رو دیده و از ظاهر مردونتون خوشش اومده. منم اومدم ازتون خواهش کنم زنمو بکنید" طرف چشماش چارتا شده بود و منو نگاه میکرد "انصافا ما رو گرفتی پسر؟ کلاهبرداریه یا خفت گیریه؟" که من گفتم "هیچکدوم به خدا. هرجا شما بگید و هرطور شما بگید بهتون میده. فقط بیایید بکنیدش لطفا" گفت "جدی میگی الان یعنی؟" گفتم "بله آقا جدی" اون که تعجب کرده بود گفت "والا چی بگم. اولین باره دیوث واقعی میبینم. زنت که خوب تیکه ایه ولی اینجا نمیشه. دنبال من بیایید من یه جای خلوت سراغ دارم"

با طرف برگشتیم سمت ماشین و اونم در همین حین زنمو برانداز میکرد. همو که دیدن دست دادن و حسن دست آیدا رو بوسید و خودشونو به هم معرفی کردن و مرده گفت "خب ما در خدمتیم" که زنم با خنده گفت "خدمت از شوهرمه حسن آقا" و خودشو نزدیک کرد بهش. حسن گفت "اینجا نمیشه. بریم یه جا که من میبرمتون" و زنم هم گفت باشه. بعد رو به من گفت "من با حسن جون میام دیگه" و منو بوس کرد و با خنده همراه حسن رفت. حسن زنمو به سمت ماشینش راهنمایی کرد. دیدم که موقع بالا رفتنش از پله های کامیون زیر کونشو گرفت و قشنگ دست کشید به کون و رونش. به همین راحتی زنم نشسته بود تو کامیون یه مرد غریبه و جلوم میرفتن. مدام فکر میکردم اگه ببرتش جایی چی میشه و اگه طرف خلافکار باشه چی و از این فکرا. دنبالشون رفتم از جاده بیرون و چند کیلومتر تو یه جاده فرعی پشت یه جای متروکه زیر یه درخت بزرگ پارک کرد و بهم اشاره کردم برم بالا. موقع بالا رفتن از پله های کامیون پام گیر کرد و افتادم و حسن زد زیر خنده. وقتی کامل بالا رفتم حسن که داشت سینه های آیدا رو میمالید بهش گفت "منم جای تو بودم به این نمیدادم. چیه اخه این بچه سوسولا شما دخترا دوست دارید. شوهر ادم باید مرد باشه" که زنم گفت جون و سریع لباشون رفت تو هم. لب گرفتن ازش با اون سیبیلا چندش بود حقیقتش نمیدونم زنم چطور این کارو میکرد و اصلا از چی این خوشش اومده بود. بهش گفت "دوست دارم به این شوهر سوسولم نشون بدی زنشو باید چجوری بکنه" که اونم گفت "حتما. امروز کلاس درسه واسش" و بلند شدن رفتن تو یه اتاق کوچیک پشت کابین که معلوم بود واسه استراحت خودش درست کرده.

بوی تندی میومد توش که فک کنم بوی تریاک بود. بهم گفت "من و زنت اینجا مشغولیم تو هم بشین اون جلو مواظب باش کسی اومد خبر بده" که من گفتم "حسن آقا میخوای من ماشینو روشن کنم در حال حرکت باشیم سکس کنید؟ خطرش کمتره اینجوری" که پوزخند زد و گفت "بشین بچه قوارت به روندن کامیون نمیخوره تو. بشین اون جلو صدات درنیاد" و زنم خندید و در حالی که پشمای سینش که از دکمه های باز پیرهنش اومده بودن بیرون رو اروم با دست نوازش میداد ازش لب گرفت و حسن هم کشیدش رو خودش و شروع کرد سینه هاشو خوردن. زنم شکم پشمالوی حسنو میخورد تا رسید به شلوارش و کیرشو از شلوارش دراورد. زنم چهاردست و پا شده بود جلوش و درجا شروع کرد ساک زدن کیرش. کیرش دراز نبود خیلی ولی بی نهایت کلفت بود. اصلا کلفت ترین کیری بود که تا حالا زنمو کرده بود. آیدا با لبای درشتش کیرشو ساک میزد و کلی صدا تولید میکرد اینقد که محکم میخورد کیرشو. حسن خم شده بود جلو و کونشو میمالوند. معلوم بود از لمبر خوردن کونش لذت میبره. بعد هردوتایی همه لباساشونو دراوردن و حسن تکیه داد و زنم رفت جلوش بین پاهاش و شروع کرد کیرشو ساک زدن. حسن با دستش موهاشو گرفته بود و سرشو جهت میداد. با این که شکم داشت ولی هیکلش خیلی سکسی بود. شاید به خاطر شونه های پهن و عضلانیش بود که نصف عرض اتاق رو پر کرده بود. زنم رفته بود زیر کیرش و خایه هاشو لیس میزد. منظره کیر سوپرکلفتش که بالای سر زنم بود که داشت خایه هاشو میخورد واقعا سکسی بود.

یکم بعد زنمو به پشت خوابوند و شروع کرد تو کسش تلمبه زدن. زنمم دست میکشید به کناره های رونش و میگفت جووونننن. دست میکشید رو پهلوهاش که حسن میگفت "چیه دوست داری هیکلمو؟" که زنم گفت "اره قربون هیکلت برم. مردونگی خالصه همه چیت" و حسن هم که حال کرده بود همونطور که تو کسش عقب جلو میکرد با سیبیلاش یه لب از زنم گرفت. سینه های آیدا بالا پایین میپرید و از لذت فقط آه و ناله میکرد و جیغ میکشید. یهو خم شد شرت حسن رو برداشت گذاشت در دماغش و داد زد "محکمتر بزن تو رو خدا واینسا" و شروع کرد زیرش لرزیدن. بعد خواهش کرد یکم ادامه نده تا حالش جا بیاد. حالش که یکم بهتر شد گفت "اوفففف، چندوقت بود اینطوری ارضا نشده بودم" و شروع کرد بدن حسن رو با لباش مک زدن و بهش گفت "مرسی عشقم، بدو ارضا شو تو هم میخوام حال کنم" که حسن خندید و گفت "من تریاک سنگین میکشم به این زودی نمیام، حالا حالا ها باید کس بدی بهم" که زنم گفت "جون میدم بهت، هرچی بخوای کسمو در اختیارت میذارم" و اونم محکمتر تلمبه میزد. آیدا بهش گفت "حسن شرتتو بچپون تو دهن این، دوست دارم ببینم مجبورش کنی شرتتو بخوره" که حسن هم اومد شرتشو کرد تو دهنم و خندیدن. یکم بعد حسن برش گردوند و نشوند رو کیرش و به منم گفت "برو پایین کشیک وایسا یهو کسی نیاد، اگه کسی اومد بگو" که من گفتم "آخه..." که حسن داد زد "نفله میری یا بیام پامو بکنم تو دهنت؟" که من سریع رفتم پایین. چند دقیقه بعد زنم در حالی که داشت دکمه هاشو میبست اومد پایین و پشتشم حسن در حالی که سینه هاشو داده بود جلو با خوشحالی و غرور از رکاب پرید پایین. به آیدا گفت "این شماره منه، هر موقع شبانه روز که زنگ بزنی هرجا که باشی میام پیشت" زنم ازش یه لب طولانی گرفت و اومد سوار ماشین شه بریم. بهم گفت "از حسن آقا تشکر کردی؟" من سرمو انداختم پایین و گفتم "ممنون حسن آقا" حسن خندید و گفت "بابت چی؟" آیدا چونمو با دست گرفت و سرمو اورد بالا و گفت "قشنگ تشکر کن" من گفتم "ممنون که زنمو گاییدید" حسن در حالی که میزد رو پاش و میخندید گفت "عجب جونورایی پیدا میشنا. زنگ یادت نره جنده خانوم" و رفت سوار ماشینش شد و رفت.

تو راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد. شب که برگشتیم خونه آیدا گفت حال آشپزی نداره و غذا سفارش بدم. منم از یه رستوران که میشناختم غذا سفارش دادم. یک ساعت گذشت و غذا رو نیاوردن. زنگ زدم رستوران و گفتن دادن به پیک بیاره، اما تا نیم ساعت بعدش هم خبری نشد. وقتی پیکه اومد و درو باز کردم در حالی که عصبانی بودم با لحن بدی گفتم "کجایی مرد حسابی ما دو ساعته منتظریم" که گفت "تقصیر منه مگه؟ غذاتونو دیر دادن دیگه" که من گفتم "حرف مفت نزن یه ساعته بهت دادنش خودم پیگیری کردم" طرف که جوون قبراقی بود و ظاهر خلافکاری ای هم داشت زد تخت سینم و گفت "هششش، دفعه آخرت باشه اینجوری با کسی حرف میزنیا" من که یکم ترسیده بودم گفتم "خب آخه دو ساعته ما گشنه ایم" طرف که انگار پررو شده بود اومد تو صورتم و گفت "اصلا دوست نداشتم بیارم، میخوای چه غلطی کنی؟" آیدا که از سر و صدای ما فقط با یکی از سویشرتای من که بالای زانوش بود و زیپشو نصفه داده بود بالا و معلوم بود هیچی زیرش نپوشیده اومده بود دم در گفت "چی شده آقا؟" پسره که از ظاهر زنم تعجب کرده بود آب دهنشو قورت داد و گفت "شوهرتون بی ادبی میکنه خانوم" که آیدا گفت "شما تشریف بیارید تو اینجا زشته جلوی همسایه ها" من گفتم "چیو بیاد تو این..." که آیدا دستشو گرفت جلوی دهنم و گفت "ساکت، حرف نزن دیگه" طرف که از طرفداری آیدا حال کرده بود با پوزخند به من اومد تو خونه و آیدا درو بست. زنم بهش تعارف زد بشینه و بعد گفت "خب شما چرا اینقد دیر اومدید؟" که پسره خندید و گفت "راستشو بخواید زیدم زنگ زد گفتم سریع برم پیشش دیگه کار بیخ پیدا کرد" زنم خندید و گفت "چجوری بیخ پیدا کرد؟" که پسره گفت "دیگه لب تو لب شدیم و بردمش پشت شمشادا تو پارک" زنم با یه تعجب الکی گفت "یعنی تو پارک سکس کردید؟" پسره با غرور پوزخند زد و گفت "آره بابا این که کارمه" و زنم هم دستاشو جمع کرد و سینه هاشو به هم فشار داد و گفت "اوففف"

من با عصبانیت اونجا وایساده بودم و بهشون نگاه میکردم که زنم رو به من گفت "تنها راه این که بفهمیم حق با کدومتونه اینه که مقایسه انجام بدیم"من گفتم "چیو مقایسه کنیم؟" که زنم خندید و گفت "بیا اینجا وایسا حرف نزن" رفتم روبروی پسره وایسادم. قدش که پونزده سانتی ازم بلندتر بود حداقل. هیکلشم که بزرگتر بود. نمیدونستم چیو میخواد مقایسه کنه دیگه. زنم یهو بهش گفت "شما شلوارتو بکش پایین" طرف چشاش گرد شد و با خنده پرسید "چی؟" که زنم با کف دست زد رو رونش و با یه اخم ساختگی گفت "میگم شلوارتو بکش پایین زود" پسره هم خندید و شلوارشو کشید پایین. کیرش خوابیده بود ولی بازم یه ده سانتی میشد. زنم رو کرد به من گفت "حالا تو، زود باش" من گفتم "برو بابا یعنی چی" که زنم محکم زد تو تخمام و گفت "زود باش میگم تا سیاه و کبودشون‌ نکردم" من از ترس و خجالت و درد کیرم کامل خوابیده بود و وقتی شلوارمو کشیدم پایین کامل جمع جمع شده بود و شاید سه سانت هم نمیشد" پسره خندید و گفت "اون دیگه چیه؟ آبروی هرچی مرده بردی" زنم هم خندید و گفت "آره واقعا به هیچ دردی هم نمیخوره" بعد گقت "خب از اندازه ها معلومه حق با این آقاست" که پسره خندید و گفت "تازه ارضا شدم وگرنه اندازه اصلیشو میدیدی" که آیدا کیرشو با دست گرفت و گفت "خب پس بذار دوباره راستش کنم اندازشو ببینیم" من داد زدم "آیدا" که آیدا بلند داد زد "خفه شو" و پسره هم یقمو گرفت و مشتشو برد عقب و تو همون حالت بهم گفت "میخوای صورتتو بترکونم بچه خوشگل؟ خفه شو من و خانوم داریم حال میکنیم"

بعد شروع کرد مالیدن کون و سینه های زنم و گفت "عجب کسی هستی عزیزم" زنم هم از پایین گردنشو بوسید و گفت "همش واسه توئه عزیزم" ما حتی اسم اینم نمیدونستیم و اینطوری داشت واسش خایه مالی میکرد. پسره زیپ سویشرت آیدا رو کشید پایین و شروع کرد خوردن سینه های بلوریش و لب گرفتن با زبون. هرچقدرم بیغیرت شده باشی صحنه لب گرفتن یکی دیگه از زنت بازم تکراری نمیشه. پسره در حالی که زنم مثل آهویی بود که تو چنگال شیر اسیر شده بود از پشت گرفته بودش تو بغل و جفت سینه هاشو با دوتا دستاش میمالید. بعد برش گردوند و یکی محکم زد در کونش و شرتشو کشید پایین و در حای که چشاشو بسته بود شیار کونشو از بالا تا پایین چندبار لیس زد و بعد شروع کرد خیلی آبدار و تند با دهنش کون آیدا رو خوردن. زنم هم فقط کونشو نگه داشته بود و ناله میکرد. یکم بعد برش گردوند و همونطور که تو بازوهای قویش نگهش داشته بود و با لباش گردنش و لباش و سینه هاشو میمکید با دست کس و کونشو میمالید و باعث شده بود دیوونه بشه. زنم بهم گفت "بیا بشین اینجا کنار من وانمود کن تو داری کیر این آقا رو میخوری" منم سریع اطاعت کردم. پسره به آیدا گفت "دهنتو وا کن یالا" و کیرشو چندبار زد رو زبونش. بعد با کیرش محکم به صورتم سیلی زد و گفت "این عاقبت بی ادبیه کسکش" و دولا شد و سینه های زنمو ماچ کرد و بعد آیدا شروع کرد کیرشو خوردن.

آیدا همونطور که کیرشو میخورد شروع کرد سینه راستشو مالیدن. من خواستم بهش کمک کتم و اومدم شروع کردم سینشو مالیدن که زد رو دستم و گفت "تو دست نزن" پسره خندید و شروع کرد مالیدن سینش و گفت "فقط مال منه کونی" بعد سر زنمو گرفت بالا و گفت "میخوام کیرمو بذاری لای سینه هات و فقط با این بالشتا آب کیرمو بیاری، قبوله؟" که زنم گفت قبوله و کیرشو گذاشت بین سینه های گرد و بزرگش و شروع کرد بالا پایین کردنش. همونطور که بین سینه هاش کیرشو بالا پایین میکرد تو چشاش نگاه میکرد و میپرسید "دوس داری؟" که اونم نرم با سیلی میزد تو صورتش. یکم بعد طرف دوتا سینه های آیدا رو محکم چسبید و آبشو پاشید روی ترقوه و گردنش. زنم سینه هاشو به هم چسبوند تا کیرش بیشتر حال کنه. آبش داشت از بالای سینه هاش سر میخورد وسط سینه هاش و صحنه فضایی بود. طرف یکی زد تو سرم و بدون این که حرفی بزنه رفت رو مبل ولو شد. زنم پاشد پیتزاها رو گرم کرد و اورد و به پسره گفت "بیا بخور عزیزم، بیا جون بگیری" منم بدون این که هیچ حرفی بزنم اومدم بشینم بخورم که زنم گفت "ادبت کجاست؟ غذا کمه، اول مهمون میخوره بعد شما" و پسره خندید و خودشون دوتایی شروع کردن به خوردن. طرف تا میتونست خورد و همه پیتزاها رو تموم کرد. آخرش بهم گفت "کاش یه پیتزا دیگه هم سفارش داده بودی که میخوردم و یه زن دیگه هم داشتی که میکردم" و دوتایی خندیدن. بعد زنم گفت "از آقا بابت بی ادبیت معذرت خواهی کردی؟" من با عصبانیت با سر بهش فهموندم همچین کاری نمیکنم که زنم اخم کرد و خیلی تهدید امیز نگاهم کرد که باعث شد عذرخواهی کنم. یکم بعد پسره گفت باید بره موتورو تحویل رستوران بده و رفت و زنم هم رفت تو اتاق بخوابه. من داشتم فکر میکردم که آخر اسم پسره رو نفهمیدیم.
     
  
مرد

 
اون روز زنم از خونه رفته بود بیرون که به یکی از مشتریای خاصش که هنوز نگه داشته بود خدمات ماساژ بده و منم منتظر مونده بودم که تعمیرکارای خونه بیان. وقتی اومدن همه چیزو بهشون توضیح دادم و رفتم تو اتاق که دیگه باهام حرف نزنن چون حوصله نداشتم، ولی درو باز گذاشتم که اگه صدام کردن بشنوم. شرت زنم افتاده بود روی تخت، یادم اومد این همون شرتیه که آرمین مجبورم کرد بپوشم. یاد اون موقع افتادم و حشری شدم و وسوسه شدم دوباره این کارو بکنم. شرتش رو که خیلی هم نرم بود و بوی کسشو میداد برداشتم و پوشیدم. حس اون موقع دوباره تو وجودم زنده شد و کیرم تو شرت زنونه و صورتی زنم شروع کرد راست شدن. همزمان هم داشتم حال میکردم و هم یه استرس عجیبی تو وجودم بود که تاسیساتیا تو خونن و دارم این کارو میکنم. رفتم جلوی آینه و به کون خودم تو آینه نگاه کردم. هیکلم واقعن دخترونه و سکسی شده بود. ساپورت زنم رو هم پوشیدم و واقعن دیگه داشت آبم میومد. نشستم پای کامپیوتر و شروع کردم با صدای کم پورن دیدن. دوتا مرد سیاهپوست داشتن یه میلف سفید با سینه های بزرگ که هیکلش مثل زنم بود رو دوتایی میکردن. من نشسته بودم رو صندلی و همینطور که با یه دستم واسه خودم جق میزدم با اون دستم میزدم رو کونم که قمبلش کرده بودم و تصور میکردم آرمین داره میکنتم. چشامو بسته بودم و تو همین فکرا بودم که وقتی یه لحظه بازشون کردم دیدم دوتا تعمیرکارا دم در اتاق وایسادن.

اومدن دوتایی دستمو گرفتن و بلندم کردن. من خیلی ترسیده بودم. یکیشون گفت "نترس بابا کاریت نداریم که، فقط آروم باش و حال کن" که اون یکی گفت "تو هم از یکی اون مردای ابنه ای هستی که وقتی زنشون نیست کونی بازی درمیارن؟" من که ترسیده بودم گفتم "نمیشه آخه... من سه برابر پولتونو بهتون میدم فقط همین الان برید" که اون یکی شروع کرد به مالیدن سینه های بی موم و گفت "چطوره همون پولو بهمون بدی که بکنیمت؟ نترس بابا زنت خبردار نمیشه" اون یکی هم محکم زد رو کونم و همینطور که با لبای کلفت و خشنش گردنمو میخورد گفت "نگران نباش ما دیدیم چطور داشتی حال میکردی، اشکالی نداره که بعضیام اینطوری دوست دارن دیگه... حیف نیست همچین کونی رو ندی بکنیم؟ تو که دوست داری کون بدی" من که تحریک شده بودم و دلم هم میخواست واقعا هیچی نگفتم و کونمو دادم عقب و خودم تو دستای قویشون رها کردم. اون قوی تره و بزرگتره نشست رو تخت و منو نشوند رو پاش. میتونستم کیر بزرگشو زیر کونم احساس کنم قشنگ. با لحن خشنش بهم گفت "دوسش داری؟ کلفته نه؟" که من با خجالت گفتم "آره خیلی. یه پسر روستایی خیلی هیکلی بود که تو مدرسه منو همینجوری میشوند رو پاش. یاد اون افتادم" که گفت "شرط میبندم با این کونت و قیافت بچه خوشگل کلاس بودی" که اون یکی دستشو گذاشت رو رونم و همونطور که رونمو میمالید گفت "خب یکم از زنت که لباسای خوشگلشو پوشیدی واسمون بگو. کجاست؟" گفتم "رفته سر کار میترسم برگرده" گفت "پس زنت مرد خونتونه. اون میره سر کار و تو میشینی تو خونه لباساشو میپوشی و کونی بازی درمیاری؟" که اون یکی گفت "کارش چیه؟" گفتم "ماساژوره" که به هم نگاه کردن و خندیدن و اون یکی گفت "همون جنده خودمون دیگه؟" و دستشو گذاشت رو کیرم که تو نهایت راست شدنش ده سانت بود و گفت "با این چیزی که تو داری معلومه زنت جنده میشه" و بعد دستمو گذاشت رو کیرش از رو شلوار و گفت "میخوای ببینی من چی دارم؟" که من گفتم "میشه؟" گفت "معلومه که میشه، شلوارمو بکش پایین ببین"

دکمه های شلوارشو باز کردم و کیرشو کشیدم بیرون. یه کیر سیاه فوق العاده کلفت و دراز که یکم پشمالو هم بود افتاد بیرون. من فقط کیرشو نگاه کردم. واقعا عالی بود و دوست داشتم بخورمش. خندید و به اون یکی گفت "قاسم اینو ببین دیگه چششو نمیتونه از رو کیرم برداره. دهنش وا مونده، آمادست کیر بره توش" که اون در حالی که شلوارشو درمیاورد گفت "آره آقا حمید طرف خیلی کونیه، آب از لب و لوچش راه افتاده" و اونم کیرشو دراورد. به اون بزرگی نبود ولی خوب بود. حمید سرمو گرفت و گفت "یه لیس بهش بزن ببینم" که منم از پایین تا سر کیرشو قشنگ زبون کشیدم و اون کیرشو تا نصف کرد تو دهنم. همونطور که من داشتم کیرشو میخوردم گفت "جون تو مادرزادی کیرخور بودی. من میخواستم فقط بذارم مزش کنی ولی اینقد با عشق میخوری که دلم نمیاد درش بیارم. میخوام آبمو بریزم تو دهنش" که اون یکی هم گفت "خوبه اوسا، بهش بده دوست داره" و کیرشو میمالید. یکم که کیر حمیدو خوردم یهو صورتمو محکم گرفت و آبشو تو دهنم خالی کرد. داد زد "اوففف چندوقت بود نیومده بودم" و همونطور که داشت از ارضا شدن حال میکرد رفت عقب و زد پشت کمر اون یکی تا بیاد جلو. اونم اومد جلو و شروع کرد خایه هاشو مالیدن رو صورتم. همونطور که کیرشو گرفته بود بهم میگفت "زبون بزن، بمال. خایه هامو بلیس" داشتم کیر قاسمو میخوردم که حمید با عکس من و زنم که رو دیوار اویزون بود اومد جلو "همچین کسی زنته و تو جوراب شلواری پات کردی داری کیر ما رو میخوری؟ کیرم تو عقلت پسر" قاسم هم عکسو گرفت نگاه کرد و گفت "چطوره به زنش زنگ بزنه بگه زودتر بیاد تا اونم بکنیم؟" که حمید خندید و گفت "آره فکر بدی نیست، بدو زنگ بزن" که من گفتم "آخه نمی" که حمید گلومو محکم با دستای قویش چسبید و گفت "دوست داری تو همین وضع نگهت داریم تا زنت بیاد و ببینتت؟ یالا زنگ بزن کونی حوصله ندارم"

گوشیمو دادن دستم و زنگ زدم به زنم. آیدا گوشی رو جواب داد "بله ارشیا چیه؟" که من گفتم "آیدا کی میای خونه؟" که گفت "الان تموم شد دارم میام" گفتم "زودتر بیا اگه ممکنه. این آقایون تاسیساتی یه سری سوال دارن که من نمیدونم" آیدا گفت "من از کجا بدونم؟ تو مثلا مرد خونه ای" که حمید گفت "در مورد قطر لوله ایه که نیاز دارید خانوم" و قاسم خندید. زنم یکم مکث کرد و گفت "باشه فعلا ازشون پذیرایی کن تا بیام" و قطع کرد. قاسم با کیرش اومد جلو و گفت "مگه نشنیدی زنت چی گفت؟ پذیرایی کن ازمون" و کیرش رو کرد تو دهنم. قبل از خوردن کیرش رو با دست نگه داشتم و گفتم "میشه وقتی زنم اومد منو اینطوری نبینه؟ هیچی هم بهش نگید. خواهش میکنم" که قاسم خندید و گفت "نه بابا حواسمون هست عزیزم. تو بخورش فعلن" حمید اومد از پشت کونمو گرفت و شرت زنمو از پام کشید پایین خم شد و کونمو بوسید و گفت "جون یه کون سفید و نرم و قلمبه داری، عین دخترایی. نمیتونم ازش بگذرم باید امتحانش کنم" و کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم و آروم کردش تو. من هیچی نگفتم و فقط سرمو گذاشتم رو خایه های قاسم تا دردشو تحمل کنم. کیرش که جا افتاد شروع کرد تلمبه زدن تو کونم و قاسم هم کیرشو کرد تو دهنم. همزمان میکردن و حال میکردن و منم واسشون یه تیکه گوشت بودم انگار. بعد چند دقیقه صدای در اومد. من سریع کیراشونو کشیدن بیرون و پاشدم و گفتم "زنم اومده، نباید منو اینجوری ببینه" که حمید گفت "تو وایسا همینجا کیر قاسمو بخور تا آبش بیاد، من میرم زنتو دست به سر کنم" و رفت. قاسم گفت "دوست داری ببینی چطور مخ زنتو میزنه؟" که من سر تکون دادم. اوردم دم در و تو اون نقطه کور دم اتاق که از هال معلوم نبود نشوندم و گفت "میبینی؟" گفتم "اوهوم" گفت "حالا بی صدا و آروم کیرمو بخور" و منم شروع کردم.

زنم با دیدن حمید گفت "سلام من آیدام. چی شده بود که اینقد فوری بود که من باید میومدم خونه؟" حمید باهاش دست داد و گفت "سلام خانوم. چیزی نبود. یه چیزی شد که اول به نظر جدی بود و شوهرتون ترسید زنگ زد به شما، ولی ما درستش کردیم سریع" که آیدا گفت "اه همیشه همینطوره. خودش کجاست حالا؟" که گفت "نمیدونم همینجاها بود که. رفت بیرون فک کنم" زنم شالشو گذاشت رو مبل و گفت "بفرمایید بشینید یه چیزی واستون بیارم، شما هم خسته شدید" که حمید نشست و تشکر کرد. زنم واسش شربت اورد ‌و نشست اون طرف همون مبل. حمید گفت "جسارت نباشه ولی کارای به این سادگی رو چرا شوهرتون انجام نمیدن که مجبور باشید هزینه بدید ما انجام بدیم؟" زنم نفس عمیقی کشید و گفت "شوهرم از این کارا بلد نیست. کلا مرد خونه نیست زیاد. من که دیگه از دستش عاصی شدم" حمید یکم پاهاشو باز کرد و دستشو گذاشت رو پشتی مبل و گفت "حقیقتش اصلا انتظار نداشتم خانوم زیبایی مثل شما داشته باشه" زنم با تعجب خندید و گفت "چرا مثلن؟" که حمید گفت "آخه شما خانوم رسیده و جاافتاده ای هستید، شوهرتون...چجوری بگم... ریزست یکم" که آیدا مثل جنده ها خندید و گفت "آره خب من همیشه دوست داشتم یکم بزرگتر... ببخشید قدبلندتر بود" که حمید بلند خندید و گفت "آره بهش میخوره یه جاهایی هم کوچیک باشه" که آیدا مثل جنده ها خندید. خودشو به آیدا نزدیک کرد و دستشو گذاشت پشت سرش. آیدا همینطور با لبخند نگاهش میکرد فقط. گفت "شما هم یه خانوم سکسی هستید که معلومه نیازاتون درست ارضا نمیشه" زنم هم از رو شلوار دست کشید رو کیرش و گفت "لابد تو میخوای امروز ارضاشون کنی" که حمید دستشو از اون طرف گذاشت رو سینه سمت چپش و همینطور که میمالید گفت "چرا که نه. اگه شما افتخار بدید من کاری میکنم از امروز تا یک هفته کامل تامین باشید" و لبشو گذاشت رو لبای زنم. یکم که با لبای کلفتش لبای ناز زنمو خورد بلند شدن و باهم اومدن سمت اتاق.

قاسم منو سریع برد تو کمد وسیله هامون و درو بست و دهنمو نگه داشت. زنم و حمید اومدن تو اتاق و هنوز صدای لب گرفتنشون میومد. زنم گفت "اوففف هیکلت اینقد بزرگه که حس میکنم گنجشکم تو بغلت. کاش شوهرمم مثل تو بود" اونم گفت "اصلن به اون کونی فکر هم نکن. لیاقت این سینه ها رو نداره" و بعد صدای ملچ ملچ خوردن سینه اومد. زنم آه کشید و گفت "جون بخور که خیلی استادی" بعد از یه مدت بهش گفت "چطوره؟" که زنم گفت "اوففف عالیه. چقد کلفته" حمید خندید و گفت "مطمئنی میخوای بکنمش تو کست؟ شوهرت میفهمه گشاد شدیا" که زنم گفت "به درک اون بفهمه هم جرات نداره چیزی بگه. حقشه زنشو بکنی" و یکم بعد انگار که کرده باشه تو کسش جیغ کشید. حمید شروع کرد تلمبه زدن که زنم گفت "جون کیرت کس پر کنه ماشالا. عاشق بازوهاتم نمیخوام ازشون جدا شم" حمید داد زد "من بهترم یا شوهرت؟" که زنم با ناله گفت "معلومه که تو. من اصلا بعد دادن به تو دیگه نمیذارم اون به کسم نزدیک شه. نمیذارم پیشم بخوابه دیگه" قاسم که حشری شده بود محکم تو دهن من تلمبه میزد و آبش ریخت تو دهنم و فک کنم یکم صدا نعره خفیفش بیرون رفت. زنم با لحن ترسیده گفت "چیه تو کمد؟" که حمید بوسش کرد و گفت "چیزی نیست شاگردمه. کمدتون نشتی داشت داره درستش میکنه" که زنم خندید و گفت "خب زشته فقط صدای ما رو بشنوه که. بگو اونم بیاد" که حمید محکم زد رو کونش و گفت "قاسم شنیدی خانوم چی میگه؟ بیا نشتی ایشونو درست کن به جاش" که قاسم دوتا زد رو لپم و خندید و در کمدو باز کرد رفت بیرون اما یادش رفت در کمدو ببنده.

زنم بهش سلام کرد و گفت "چه آماده هم بودی" که نگاهش افتاد به من پشت قاسم و داد زد "ارشیا؟" من با خجالت همونجا نشسته بودم و نگاهش میکردم فقط. با داد گفت "لباسای منو پوشیدی چرا؟" که حمید خندید و دستشو گذاشت دور کمرش و گفت "اذیتش نکن خب اینجوری دوست داره" که آیدا با عصبانیت گفت "دیگه خستم کرده. همه بی عرضه بودنش بس نبود حالا میخواد لباسای منو بپوشه؟ این چه شوهریه آخه؟" که حمید لبای کلفتشو گذاشت رو گردنش و گفت "خودم شوهرت میشم عسل" قاسم گفت "من اگه همچین زنی داشتم بیس چاری داشتم میکردمش. خاک تو سرت" و محکم زد تو سرم. زنم زانو زد جلوی حمید و کیرشو گذاشت تو دهنش. بهم گفت "دوست داری مث فیلما لوله کش داره زنتو میکنه؟" که حمید خندید و گفت "اصلا ما واسه همین اومدیم تو این کار. شنیدیم میتونیم زن کونیایی مثل ارشیا رو بکنیم" و همگی خندیدن. آیدا جلوشون بهم گفت "دیگه از سکس خبری نیست. از این قفلا میخرم میزنم رو کیرت. تو لیاقت نداری ارضا شی اصلا" که حمید خندید و گفت "ای وای دودولی بد شد که" و در حالی که کیرشو میمالید به لبای آیدا گفت "باید یه تابلو بزنی در اتاق خواب که ورود دودولیا ممنوع" و بازم همه خندیدن.

قاسم اومد سرمو گرفت بردم جلو. من داشتم التماس میکردم "خواهش میکنم. من میرم تو هال شما سکس کنید فقط کاریم نداشته باشید" که قاسم زد تو سرم و گفت "اتفاقا کاریت داریم" و سرمو برد سمت کون و خایه های حمید و داد زد "بلیس" من به زنم نگاه کردم. زنم با عصبانیت گفت "هرچی این آقایون کیرکلفت میگن گوش کن، وگرنه بهشون میگم تخماتو اینقد فشار بدن تا بترکه" منم شروع کردم کونشو خوردن و خایه هاشو لیسیدن. اونم همینطور تو دهن زنم تلمبه میزد. یکم که گذشت آیدا گفت "بدو بیا کس منو بخور" منم رفتم شروع کردم کس و کونشو خوردن. قاسم اومد پشتم و کیرشو تف زد و کرد تو کونم. زنم نگاه کرد و قهقهه زد. قاسم خم شد و همونطور که کیرش تو کون من بود ازش لب گرفت و یکی محکم زد رو کونم. حمید داشت سینه هاشو میخورد و زنم هم قاسمو تشویق میکرد "آفرین...آره همینه... کون بی مصرفشو بکن... یادش بده جاش کجاست" درحالی که زنم روبروم بود کیر قاسم تو کونم بود و دوتایی داشتیم میدادیم. خوب که کونمو کرد زنم گفت "بیایید دوتایی باهم کیرتونو بکنید توم" قاسم هم از خدا خواسته کون منو ول کرد. به حمید گفت "اوسا به نظرت این اینجا زیادی نیست؟" که حمید در حالی که داشت کیرشو میزد رو سینه آیدا گفت "چرا، باید همینجوری بندازیمش بیرون" و بعد با قاسم اومدن طرفم و دست و پامو گرفتن و با همون شرت و سوتین زنم و ساپورت بلندم کردن و بردنم سمت در. من دست و پا میزدم و خواهش میکردم ولم کنن و به آیدا میگفتم بهشون بگه ولی آیدا فقط میخندید. درو باز کردن و همونطوری انداختنم تو راهرو و درو بستن. دلم میخواست بمیرم اما هیجان زده هم بودم. نمیدونستم باید چیکار کنم تو اون وضعیت. اگه یکی از همسایه ها میدیدم کارم تموم بود. این شد که سریع رفتم در پشت بومو باز کردم و با همون سر و وضع نشستم اونجا تا شب شد. شب که شد پاورچین برگشتم خونه و زنگو زدم. آیدا اومد درو باز کرد و بدون این که حرفی بزنه رفت ادامه غذاشو بخوره. گفتم "دیگه خسته شدم آیدا تو عوض..." که داد زد "طلاقم‌ بده اگه نمیتونی. اگه طلاق نمیدی پس دوست داری. اگه دوست داری پس خفه شو و حرف نزن" گفتم "آخه..." که داد زد "گفتم خفه شو کونی" منم دیگه هیچی نگفتم و با بغض رفتم تو اتاق. کاش مجبور نبودم به خاطر فانتزیم اینقد اذیت بشم.
     
  
مرد

 
اوضاع همینطور میگذشت و زنم سر کارش پیش کامران میرفت و بعضی وقتا هم مشتری ماساژ قبول میکرد و دیگه قشنگ از لحاظ جنسی تامین بود. خلاصه چندوقت بود که دیگه کاری به کار هم نداشتیم. تا این که یه روز صادق دوست آرمین به گوشیم زنگ زد. من که هم تعجب کرده بودم هم ترسیده بودم جواب ندادم. چندبار پشت سر هم زنگ زد. ما که شمارمونو عوض کرده بودیم نمیدونم از کجا پیدامون کرده بود. بار اخر که جواب ندادم اس ام اس داد "اگه نمیخوای فیلمای خودت و زنت موقع ساک زدن پخش بشه جواب بده. ادرس خونتم دارم میام در خونت" من که دیگه واقعا ترسیده بودم این بار که زنگ زد جواب دادم. تا گوشیو برداشتم شروع کرد "کسکش حالا دیگه گوشی منو جواب نمیدی؟ بیام زنتو وسط خیابونتون بکنم؟" که من عذرخواهی کردم و گفتم گوشیم پیشم نبود. صادق خندید و گفت "اس ام اسمو که خوندی؟ فیلماتون همه دست منه کلشونو از آرمین گرفتم. دوست نداری که بفرستمشون واسه ننه بابات؟" که من گفتم "نه خواهش میکنم آقا صادق ما دوست قدیمی هستیم با هم، هرکاری شما بگید میکنیم" که خندید و گفت "حالا شد، افرین دوست قدیمی. به یاد قدیما زنتو فردا میاری به ادرسی که بهت میدم، تعمیرگاه یکی از بچه هاست. همه هم هستن. بهشون قول دادم یه جنده خوب مفتی میارم همگی باهم بکنیم مث فیلما، اگه ببینن تو هم هستی که دیگه حتما حشرشون میزنه بالا" من گفتم چشم و ادرسو گرفتم و قطع کرد. خیلی شرایط سختی بود. انگار کارای گذشتمون ولمون نمیکرد. وقتی به آیدا گفتم خیلی معمولی برخورد کرد و گفت "باشه اتفاقا دلم واسه صادق تنگ شده بود" همین فقط. منم دیدم خودش دوست داره دیگه حرفی نزدم.

فرداش زنم یه مانتو و شلوار استرچ تنگ و بدن نما پوشید و زیرشم فقط یه شرت سکسی بنفش پوشید و رفتیم به آدرسی که صادق داده بود. وقتی رسیدیم سه تا جوون گردن کلفت اول تعمیرگاه وایساده بودن. تا دیدن ما اومدیم تو رفتن کرکره ها رو کشیدن پایین و اومدن سمت ما و شروع کردن بدون توجه به من لاس زدن با زنم و مالیدنش. منم که دیگه حتی از بین هیکلای تنومند اونا نمیتونستم زنمو ببینم رفتم تو دفتر که صادق و اونی که فکر کنم صاحب تعمیرگاه بود نشسته بودن. سلام کردم و طرف سرشو تکون داد فقط. صادق همونطور که لم داده بود پاشو اورد بالا و گفت "بالاخره اومدی. بدو" من که انگار غریضی میدونستم باید چیکار کنم رفتم سر کفششو‌ بوس کردم. اونی که پشت میز نشسته بود با دیدن این صحنه از جاش پاشد اومد سمتم و یکی زد تو گوشم و بعد همینطور که با دستاش سینه و گردنمو از پشت گرفته بود و من تو هیکل بزرگش مثل گنجشک بودم گفت "دیوث بیغیرت زنتو اوردی کس بده خودتم نوکری میکنی؟ تو مردی آخه؟ جوری زنتو واست سرویس میکنیم که مشتری دائمی گاراژمون بشی" و صادق هم خندید. بعد با زانو زد در کونم و فرستادم بیرون. وقتی رسیدیم دیدیم شلوار زنمو دراوردن و فقط با یه تاپ و شرت وایساده. صادق رفت سمتش و گفت "به به آیدا خانوم خیلی وقت بود زیر کیر ما نیومده بودید" که آیدا خندید و گفت "سعادت نداشتیم آقا صادق، امروز تلافی کنید" که صادق تاپشو محکم با دست گرفت و ازش یه لب محکم گرفت. بعد تاپشو داد بالا و شروع کرد سینه هاشو خوردن. همونطور که سینه های زنمو میخورد آیدا نگاه کرد بهم و گفت "امروز بهترین پورن زندگیتو میبینی" که یکی از اون پسرای هیکلی از پشت چسبید بهش و صادق هم سینه هاشو محکمتر میخورد. آیدا زانو زد جلوی صادق و همونطور که کیرشو از شلوارش درمیاورد به بقیه گفت "کیراتونو دربیارید همه ببینم" و شروع کرد واسه صادق ساک زدن. همه کیراشونو که انصافا بزرگ هم بود دراوردن و آیدا بعد از این که یکم کیر صادقو خورد شروع کرد به نوبت واسشون ساک زدن. یکم کیر هرکدوم رو‌ میخورد و میرفت سراغ کیر نفر بعدی. یکیشون اون دستش که بیکار بود رو گرفت گذاشت رو کیرش و گفت "با دستتم کار کن جنده خانوم" که زنم گفت "جون من همیشه آرزوم بوده اینو تجربه کنم" و همینطور که کیر یکیشونو با یه دست نگه داشته بود و میخورد، با اون یکی دست واسه کیر اون یکی جق میزد.

یکم بعد صادق که کامل کامل لخت شده بود زنمو بلند کرد و از پشت تاپشو دراورد و محکم کونشو اسپنک کرد و گاز گرفت. بعد شرت بنفششو دراورد و زنمو لخت لخت کرد. زنم بدون این که حرفی بزنه نشست جلوش و شروع کرد به کیر صادق و رئیس تعمیرگاه دوتایی سرویس دادن. اونای دیگه اون پشت وایساده بودن و کیراشونو میمالوندن و نگاه میکردن. صادق گفت "حال میکنی بیناموس؟ دلت واسه کیر خوردن زنت تنگ شده بود یا هنوز جندست زنت؟" که من گفتم "زنم هنوزم جندست اقا صادق" که صادق حشری شد و کیرشو تا ته کرد تو حلقش و بهش گفت "تا حالا کیری بزرگتر از این خوردی؟" که زنم بعد این که کیر خورد ته حلقش و سریع از دهنش دراوردش با چشمای پر از اشک گفت "نه عشقم کیر تو بزرگترینه" که صادق حشری شد و بلندش کرد چسبوندش به ماشینی که رو چال تعمیرگاه بود و کیرشو هل داد تو کسش. زنم یه جیغی کشید و صادق شروع کرد تلمبه زدن. اونای دیگه که انگار داشتن پورن زنده میدیدن وایساده بودن و جق میزدن. صادق محکم با دست میزد در کون زنم و تو کونش تلمبه میزد که باعث شده بود کونش سرخ سرخ بشه. یکم بعد جاشو داد به یکی از اون پسرا و اون اومد شروع کرد کردن. اونم یکم که کرد جاشو با رئیس تعمیرگاه عوض کرد. اون با کیر کلفتش جوری تلمبه میزد که زنم میخورد تو کاپوت ماشین. من رفتم جلوی زنم وایسادم و دستاشو گرفتم تا نذارم دردش بیاد. همونطور که زنم محکم منو گرفته بود رئیسه تو کسش تلمبه میزد. من سر یکی از سینه هاشو نیشگون گرفتم که رئیسه با عصبانیت زد رو دستم و گفت "دست خر کوتاه کسکش" و همه خندیدن. بعد یکم جاشو با یکی از پسرا عوض کرد و اون اومد شروع کرد کردن. اون یکی که اومد دیگه زنم که خسته شده بود سریع برگشت و برای این که کسشو نکنه زانو زد و نشست کیرشو خورد.

بعد صادق اومد کونشو دودستی گرفت و با بازوهای قویش زنمو بلند کرد و خوابوند رو کاپوت ماشین و کیرشو از جلو کرد تو کسش. به منم گفتم "پاهای زنتو بالا نگه دار کسکش" و بعد همینطور که زنمو میکرد گفت "بچه ها بیکار واینسید دوتاتون بیایید ارشیا رو بکنید اینم خوب کیر میخوره کون بدی هم نداره" زنم که با این حرف خیلی حشری شده بود شروع کرد کسشو مالیدن و قربون صدقه مردونگی صادق رفتن. دوتا از جوونا اومدن سراغ من و به زور لباسامو دراوردن و دولام کردن و یکیشون کیرشو کرد تو دهنم و اون یکی هم کیرشو گذاشت لای پاهام. زنم هم جلوم داشت واسه رئیس تعمیرگاه ساک میزد. وقتی منو تو اون وضعیت دید گفت جوووووونننننن و رفت زیر خایه های رئیسه و شروع کرد خایه ها و سوراخ کونشو خوردن. اون پسره که پشت بود کیرشو از لاپام دراورد و گذاشت در سوراخ کونم و قبل از این که بتونم حرفی بزنم کرد تو کونم. با یه حرکت تا ته رفت تو کونم. نفسم بند اومده بود و داشتم التماس میکردم بکشه بیرون و همه از جمله زنم داشتن میخندیدن. طرف گفت "ادا تنگا رو درنیار کونی اینقد گشاد بودی که با یه حرکت رفت تو" و شروع کرد تو کونم تلمبه زدن. اون یکی هم دوباره کیرشو کرد تو دهنم. زنم اونجا داشت به اون یکی جوونه کس میداد که طرف آبش اومد و خالی کرد تو کسش. صادق اومد بهش گفت "دهنتو گاییدم حمید ما میخواهیم این کسو بکنیم خب" و بعد به من گفت برم کس زنمو تمیز کنم واسش. اون دوتا منو ول کردن و رفتم کسشو قشنگ خوردم. آیدا بهم گفت "زبونتو نشونشون بده" و منم زبونمو که آب پسره روش بود نشونشون دادم که همه خندیدن و رئیس تعمیرگاه اومد زد بهم انداختم کنار و در حالی که کیرشو میکرد تو کس زنم بهم گفت "حالمو به هم میزنی کثافت. واقعا که به کسکشی تو ندیدم، اند همه بیغیرتایی"

اون دوتا دوباره اومدن منو بردن و شروع کردن تو دهن و کونم تلمبه زدن. رئیسه تو کسش تلمبه میزد که صادق اومد‌ کرد تو دهنش و دوتایی میگاییدنش. یکم بعد اون پشتیه کونمو محکم گرفت و شروع کرد وحشیانه تلمبه زدن و بعد حس کردم کونم داغ شد. فهمیدم همه ابشو خالی کرده تو کونم. صادق هم آبشو ریخت تو دهن زنم. رئیسه که اینو دید انگار دلش خواست و آیدا رو نشوند رو زانوهاش و ابشو ریخت رو صورتش و گردنش و بعد کیرشو کرد تو دهنش و گذاشت بمونه. یکم بعد کیرشو کشید بیرون و در حالی که بهم پوزخند میزد رفت با صادق زد قدش و یه نوشابه باز کرد خورد. زنم همونطور با آبی که روی صورت و گردنش ریخته بودن نشسته بود اون وسط. من بلند شدم و بدون این که کسی بهم بگه رفتم ازش لب گرفتم و گردنشو کامل لیس زدم. یکی از پسرا داد زد "پشر دهنتو گاییدم چقدر تو کونی هستی آخه" و بقیه هم خندیدن. زنم ازم یه لب طولانی دیگه گرفت و بعد پاشد و همینطور که لباساشو میپوشید از صادق پرسید "راستی از آرمین چه خبر؟ فکر میکردم اونم امروز باشه" که صادق خندید و گفت "آرمین چندماهیه با یه بیوه پولدار ازدواج کرده و الان میلیاردره و دیگه طرف ما نمیاد" آیدا گفت "جدی؟ پس باید ارشیا رو بفرستم بره تو شرکتش استخدام شه" که صادق خندید و اومد زد در کونم و گفت "اگه بخواد میگم آقا جابر همینجا استخدامش کنه که به بچه ها سرویس بده" که رئیسه که همون جابر بود انگار گفت "فقط به شرطی که زنشم بیاد. میخواهیم چیکار این کونی رو تنها" و همه خندیدن. یکم خستگی در کردیم و صادق شماره جدید آیدا رو از خودش گرفت و فیلما رو جلوی خودش پاک کرد و رفتیم. موقع رفتن مثل احمقا گفتم "آقا صادق ممنونم که فیلما رو پاک کردید" که آیدا گفت "صادق جون عشق منه اصلا بدون فیلم و تهدید هم میومدم بهش میدادم هرچقدر میخواست" که صادق خندید و دستشو کشید رو سرم و گفت "حالا کار دارم باهاتون غصه نخور" و از زنم یه لب محکم گرفت و زد در کونش و اومدیم بیرون.

تاکسی دربست گرفتیم برگردیم خونه. وقتی نشستیم تو تاکسی راننده یه مرد مسن بود که با وجود سن بالاش ولی خیلی هیز بود و از هر فرصتی واسه دید زدن زنم استفاده میکرد. یکم که گذشت دیدم زنم یکی از دکمه های مانتوش رو باز کرد و گفت "چقد گرم شده" منم گفتم "آره هوا رو به گرمیه" آیدا خندید و گفت "نه من داغم هنوز" من که انتظار نداشتم اینو جلوی راننده بگه اومدم جمعش کنم و گفتم "هنوزم تب داری؟" که زنم نگاه کرد بهم و با دست زد روی رونم که بهم علامت بده و گفت "نه توممم داغههه" راننده از آینه بهمون نگاه کرد و سرشو انداخت پایین و خندید. من با چشم بهش اشاره کردم که بس کنه که مثل جنده ها خندید و به راننده گفت "آقا شما بگید، به نظرتون داغ نشده؟" که راننده خندید و گفت "چرا خانوم منم مث شما داغم همیشه" که زنم گفت "شوهر من که همیشه سرده" راننده با پررویی بهم نگاه کرد و گفت "عمو من دوای دردتو میدونم. از این چیزای شیمیایی نخور. من خودم همیشه ماست و دوغ محلی میخورم با روغن حیوانی" که قبل این که من حرفی بزنم زنم گفت "ماشالا. همین چیزای طبیعی رو خوردید که اینقد سرپایید تو این سن و سال" پیرمرده خندید و یه نگاه هیزی از آینه به زنم کرد و گفت "کجاشو دیدی، عین جوون بیس سالم" که زنم رو به من کرد و بلند گفت "یاد بگیر آقا ارشیا، دود از کنده بلند میشه" من که نمیدونستم چی بگم سرمو انداختم پایین فقط. راننده که پرروتر شده بود گفت "من مث تو و شوهرت خیلی دیدم. بذار وایسم بیا بشین جلو یادش بدیم" زنم هم فقط خندید. طرف تو یه کوچه خلوت زد کنار و آیدا لپ منو بوس کرد و رفت جلو نشست. به محض بسته شدن در طرف دستشو کرد تو مانتوی آیدا و شروع کرد مالوندن سینه هاش. آیدا خندید و گفت "وحشی مانتومو پاره میکنی" مرده هم همینطور که دکمه هاشو باز میکرد گفت "اینقد بزرگن که نمیتونم صبر کنم" و بعد شروع کرد خوردنشون.

یکم که گذشت انگار فهمید بد جایی وایسادیم و راه افتاد. همینطور که از کوچه میومدیم بیرون با یه دست شلوارشو کشید پایین و کیرش که انصافا بزرگ و قشنگ بود افتاد بیرون. زنم خوابید رو کیرش و گفت "جون چه کیری داره ارشیا ببین" و شروع کرد بوسیدنش. همینطور که زنم کیرشو میبوسید از آینه نگاه کرد و گفت "من همسن تو که بودم هرروز رو یکی خوابیده بودم. حالا تو نشستی اون عقب من و زنتو نگاه میکنی؟ حداقل نگاه کن درست یاد بگیر مرد بودن چطوریه" و سر آیدا رو گرفت و با یه دست کیرشو جا داد تو دهنش و با دست دیگش فرمونو نگه داشته بود. موقعی که زنم واسش ساک میزد کونشو بلند میکرد تا کیرش بیشتر بره تو حلقش و اون دستشو برده بود‌ زیر مانتوش و کمرشو میمالید. بعد از چند دقیقه آبش که داشت میومد زد کنار و تو دهن زنم ارضا شد. زنم همونطور که آب ریخته بود رو صورت و لباش بهش لبخند زد و گفت جون. اونم سرشو بوسید و گفت "جون بیست سالی بود فک کنم که اینطور نیومده بودم" زنم یه دستمال برداشت و همونطور که صورتشو پاک میکرد گفت "نوش جونت کیرت خیلی خوبه" که برگشت به من گفت "چطور بود بیناموس؟" من با صدای گرفته گفتم "خوب بود" که خندید و گفت "دفعه بعدی تو تخت خودت میکنمش" همینطور که شلوارشو نکشیده بود بالا ما رو تا در خونه رسوند و تو راه هم کلی با زنم از چیزای مختلف حرف زدن. وقتی رسیدیم و خواستیم پیاده شیم آیدا گفت "کرایه آقا رو نمیخوای بدی؟" من یکم بهش با عصبانیت نگاه کردم و هیچی نگفتم. مرده گفت "راست میگه فک کردی من مفتی کار میکنم؟" من که نمیخواستم بیشتر تحقیرم کنه گفتم "چقد میشه؟" که گفت "دویست هزار تومن" دویست اون موقع پول تقریبا زیادی بود. گفتم "چجوری حساب کردی؟" که گفت "این همه دور زدیم و تماشا کردی، حالا میخوای پولشو ندی؟" که آیدا گفت "ارشیا داری آبرومو میبری. زود پول آقا رو بهش بده" منم هیچی نگفتم و دادم. وقتی رفتیم تو خونه بهش گفتم "تو که اون همه کس داده بودی و ارضا شده بودی قبلش، این دیگه چی بود؟" که بازم مث همیشه مث جنده ها خندید و گفت "دوست داشتم بیشتر خورد شی. امروز فهمیدم به خاطر گردن کلفت بودن آدمایی مثل صادق و دوستاش نیست که اجازه میدی منو بکنن، یه پیرمرد زپرتی هم میتونه زنتو جلوت بکنه" و رفت تو اتاق. من موندم و فکرای تو سرم.
     
  
مرد

 
دیگه زنم جنده بازی خاصی درنیاورد و فقط به همون آدمای قبلی میداد که چون از تکراری شدن داستان شکایت کردید دیگه نمیگم. اوضاع همینطور گذشت تا این که یه روز سینا دوستم زنگ زد و دعوتم کرد به دورهمی بچه های دبیرستان تو باغشون. واقعن دلم نمیخواست برم چون آیدا دیگه از کنترل خارج شده بود و هیچ احترامی برام قائل نبود و میترسیدم آبرومو جلوی اونا هم ببره، ولی وقتی سینا گفت همه با زنا و دوست دختراشون میان دیگه منم یکم خیالم راحت شد. وقتی به آیدا گفتم چشاش برقی زد و با خوشحالی گفت آخ جون. وقتی روز مهمونی رسید آیدا یه مایوی دوتیکه زیر لباس سکسیش پوشید و وقتی پرسیدم "اینو چرا پوشیدی؟" گفت "سینا اینا باغشون استخر داره دیگه" با تعجب پرسیدم "تو از کجا میدونی؟" که لبخند زد و گفت "اون قدیما یه بار باغشون رفتم" دلم هری ریخت پایین. یعنی سینا قبلا آیدا رو کرده؟ بعیدم نبود چون ما همه تو یه محل بودیم و اکیپ دوستای آیدا هم با چندتا بچه های ما دوست بودن. البته من اون موقع ها اصلا تو جمع نبودم و زیاد رابطم با بچه های کلاسمون جالب هم نبود، حتی با یکیشون بد هم بود. یه مهدی بود که با همه خوب بود و فقط با من مشکل داشت و همه جوره اذیتم میکرد. نکنه امروز اونم باشه و بازم جلو آیدا آبرومو ببره؟ همین الانش قبل از این که راه بیفتیم پشیمون شده بودم اصلا.

وقتی رسیدیم با همه سلام علیک کردیم و آیدا رفت لباساشو عوض کنه. زنا و دوست دختراشون اکثرا با مایو بودن و مرد و زن تو استخر قاطی هم بودن. یهو مهدی لخت با بدن پشمالو و هیکلی اما یکم چربی دارش از تو خونه اومد بیرون و داد زد "به ببین کی اینجاس" من که سعی کردم بهش نشون بدم دیگه عوض شدم و نمیتونه اذیتم کنه سینمو سپر کردم و محکم دست دادم. اون که فهمید همونطور که میخندید یه نگاه با عصبانیت بهم کرد و دستمو خیلی محکم فشار داد و یکی هم محکم زد پشت شونم. من سعی کردم ضعف نشون ندم. شروع کردیم حرف زدن. یکم که گذشت بهش گفتم "مهدی خانومت کجاست؟" که خندید و گفت "کسخلی؟ کی ازدواج میکنه تو این اوضاع؟ سینا اصرار کرد یکی از این دخترا رو بیارم ولی حوصلشونو نداشتم، گفتم میام اینجا یکی پیدا میکنم فوقش" و همینطور که میخندید آروم زد تو شکم من. من از درد خم شدم ولی سعی کردم چیزی نگم بازم. گفت "زن تو کوش؟" که من آیدا رو که داشت تو استخر با سینا و یه پسر دیگه آب بازی میکردن با دست نشون دادم. یهو گفت "اوه اوه اوه چه چیزی تور کردی پسر. این چجوری به تو پا داده؟" که من با غرور گفتم "من خیلی از اون روزا تغییر کردم مهدی جان" که اون یهو دستشو انداخت و کیرمو گرفت و با خنده گفت "یه سری چیزا هیچوقت عوض نمیشه" من که خیلی ناراحت شده بودم گفتم "آره مث شخصیت گند تو" که اون در حالی که جا خورده بود خندید و دستشو از رو مایوش کشید رو کیرش "یا مثل کیر گندم" و رفت سمت استخر. از دور دیدم شروع کرد حرف زدن با آیدا و بعد از یه مدت دوتایی داشتن بلند بلند میخندیدن. من با حرص وایساده بودم فقط مشروب میخوردم و نگاشون میکردم.

یکم که گذشت قرار شد مردا فوتبال بازی کنن. دوتا تیم شدن و منم مث اون روزا گذاشتن یار ذخیره. البته میدونستم قرار نیست بازی کنم و اون آخره که خودشون خسته میشن یکم به منم بازی میدن. من وایساده بودم کنار زنا و بازیشونو تماشا میکردم. زنم هم بود. مهدی که کاپیتان یکی از تیما بود حسابی عرق کرده بود و تی شرتش چسبیده بود به بدن حجیمش. فرقی نداشت چه اتفاقی داره تو بازی میفته، آیدا چشمشو از مهدی برنمیداشت. مهدی سه تا گل هم زد و خیلی هم خشن بازی میکرد. وقتی فکر میکردم که آیدا الان از مردونگی و خشن بودن مهدی خیس شده حشری میشدم ولی. بازی که تموم شد مهدی اومد بیرون و زنم بهش خسته نباشید گفت و همو بغل کردن. آیدا بهش گفت "خیلی عرق کردی یکم وایسا خنک شی" که مهدی دست آیدا رو گرفت گذاشت رو تی شرتش و گفت "این دراوردنش سخته یه کمک میدی؟" آیدا هم کمکش کرد تی شرت خیسشو دربیاره و با خنده بهش گفت "خیلی بوی عرق میدی" مهدی دستشو گذاشت دور کمر آیدا و بهش گفت "مرد باید بوی عرق بده. تو به سوسول بازیای ارشیا عادت کردی" که آیدا خندید و گفت "نه اتفاقا من بوی عرق مردونه رو خیلی دوست دارم" که اونم سر آیدا رو آروم گرفت و مثلن به شوخی گذاشت وسط سینه هاش و گفت "پس خوب بو بکش" آیدا هم یه نفس عمیق کشید و دستشو گذاشت رو شکم بزرگ و پشمالوی مهدی و دوتایی خندیدن.

اون روز گذشت و کلی لاس زدن ولی اتفاقی نیفتاد. من تو کل روز فقط عصبانی بودم و مشروب خوردم. شب که خوابیده بودیم تو تخت آیدا وسط حرفامون راجب اون روز یهو گفت "اون مهدی از دبیرستان تا حالا خیلی سکسی تر نشده؟" که من گفتم "نمیدونم" که آیدا دستشو گذاشت رو کیرم و گفت "چرا خیلی خوبه. ارشیا جونم، میشه ازش بخوای بیاد اینجا منو بکنه؟" که دستشو از رو کیرم برداشتم و گفتم "اصلا حرفشو نزن، با هرکی میخوای سکس کن به جز اون عوضی" گفت "آخه مریم دوستم اون قبلنا که دوست دخترش بود خیلی از کیرش تعریف میکرد. میگفت اصلا نمیتونه تو دهنش جاش بده. تو رو خدا دیگه ارشیا" من گفتم "میفهمی چی میگی اصلا؟ این کل دوران دبیرستانو واسه من جهنم کرده بود، حالا میخوای ازش خواهش کنم دوباره بیاد تو زندگیم زنمو بکنه؟" که گفت "همین یه بار، تو رو خدا" من گفتم "حرفشم نزن" اونم گفت "اه باشه به درد هیچی نمیخوری" و روشو کرد اون طرف و خوابید. من یکم تو تخت خوابیدم و شروع کردم فانتزی درست کردن راجب مهدی و زنم. خیلی ازش بدم میومد ولی فکرش واقعن کیرمو راست میکرد. پاشدم رفتم تو دستشویی جق زدم و برگشتم. وقتی برگشتم انتظار نداشتم آیدا بیدار باشه، ولی دیدم تکیه داده به بالش و داره نگام میکنه. با لبخند گفت "خودتو ارضا کردی تو دستشویی؟" با خجالت گفتم "آره" گفت "به چی فک میکردی؟" من یکم من و من کردم و گفتم نمیدونم. خندید و گفت "نمیدونی؟ من بهت گفتم دوست دارم به مهدی بدم و تو یهو خواستی جق بزنی آره؟ هیچ ربطی هم به اون نداشت؟" من گفتم "بس کن آیدا" که کیر راست شدمو گرفت و گفت "درش بیار عزیزم. من بیشتر از این که چطور مهدی قراره با کیر بزرگش کسمو جر بده صحبت میکنم تا قشنگ جق بزنی" چشمامو بستم و اومدم به سینه هاش دست بزنم که محکم زد رو دستم و گفت "اینا رو واسه مهدی نگه داشتم. میخوام همونطور که تو صورت تو مشت میزده به اینا هم مشت بزنه" من اونقد تحریک شدم که بی اختیار دستم رفت رو کیرم و شروع کردم جق زدن. آیدا در حالی که کسشو میمالید گفت "مریم دهنش از من گشادتره. اگه اون نتونسته کیرشو تو دهنش جا بده من چطوری میتونم؟" که آبم اومد و پاشید رو شکمم و یکی از محکمترین ارضا شدنای زندگیمو تجربه کردم. آیدا گفت "آره ارضا شو سریع. منم فردا به مهدی جون میگم آبشو بریزه رو شکمم" که گفتم "حرفشم نزن. این یکی خط قرمز منه. به هرکی بخوای بدی خودم ازش خواهش میکنم ولی من از این متنفرم. اونم گفت "حالا میبینی"

فرداش نزدیکای غروب بود که دیدم درو میزنن. رفتم درو باز کردم و با کمال تعجب دیدم مهدی پشت دره. گفتم "عه تو اینجا چیکار میکنی؟" که گفت "دستت درد نکنه دیگه، مهمون دعوت میکنید و میزنید زیرش؟" و درو هل داد و بی اعتنا به من اومد تو. آیدا اومد خیلی گرم باهاش سلام علیک کرد و خوشامد گفت و بهش گفت بشینه تا واسش آب هندونه بیاره. منم رفتم تو آشپزخونه دنبالش و آروم گفتم "این اینجا چه غلطی میکنه؟" که خندید و گفت "اومده زنتو بکنه، گفتم که بهت" من گفتم "حرف مفت نزن چجوری دعوتش کردی؟" که گفت "بی ادب نشو. وقتی خواب بودی شماره‌شو از گوشیت برداشتم" که من گفتم "عمرا من بذارم اون کسکش بیاد تو خونم زنمو بکنه" که گفت "کسکش تویی، درست صحبت کن راجبش. ببین ارشیا باهاش بد برخورد کنی حساب بی حساب" و آب هندونه رو برداشت و رفت پیشش. من یکم وایسادم و سعی کردم بدون عصبانیت و با اعتماد به نفس برم تا جلوشونو بگیرم. دیدم آیدا نشسته کنارش و مهدی هم دستشو گذاشته پشت آیدا رو مبل و همونطور که پاهاشو باز کرده و لم داده دارن حرف میزنن. اصلن انگار نه انگار من رفته بودم. بدون این که به من توجهی کنن با هم حرف میزدن و میخندیدن، منم ساکت نشسته بودم رو مبل. وقتی بحث رسید به فوتبال زمان مدرسه مهدی اشاره کرد به من و گفت "میدونی چندبار دست و پای شوهرتو شکوندم؟ دیگه اون آخرا از ترس بازی نمیکرد" که آیدا خندید و گفت "خب تو هیکل خودتو با ارشیا مقایسه میکنی؟" و دوتایی خندیدن. من هیچی نگفتم. یکم بعد بحث طلا جواهر شد و زنم گوشیشو اورد که عکس گردنبندشو نشون بده. همونطور که داشتن عکسا رو میدیدن یهو گوشیشو گرفت سمت خودش و گفت "ای وای ببخشید، نمیدونم این عکسه چیکار میکرد اینجا" که مهدی خندید و گفت "نه بابا چرا ببخشید؟ خیلی هم قشنگ بود" و دوتایی خندیدن. بعد مهدی بهش گفت "میخوای بریم تو اتاق گردنبندتو بهم نشون بدی؟" که آیدا گفت "آره حتمن" و بلند شدن. وقتی داشتن میرفتن آیدا به من گفت "من برم گردنبندو نشون مهدی بدم، یکم دیگه برمیگردیم" و مهدی هم بهم پوزخند زد و رفتن.

یکم که نشستم دیگه از فکر و خیال طاقت نیاوردم و رفتم تو اتاق. دیدم مهدی سوتین آیدا رو دراورده و داره سینه های بزرگ و قشنگشو میماله. با عصبانیت داد زدم "دستتو از زن من بکش، گمشو از خونه من بیرون" که اومد محکم یه مشت زد تو شکمم که نفسم واسه یه لحظه بند اومد و بعد گردنمو گرفت و به آیدا گفت "این دیوثو باید چیکارش کنم؟" که آیدا گفت "دست و پاشو ببند که نتونه اذیتم کنه. همش محدودم میکنه مهدی" و مهدی هم دوتا چک زد تو گوشم و بردم گوشه اتاق و دستامو بست به صندلی تکی گوشه اتاق. بعد برگشت سراغ زنم و شروع کرد ازش لب گرفتن و سینه هاشو خوردن. بعد نشوندش جلو کیرش و شلوار و شرتشو باهم کشید پایین. بوی کیر عرق کرده و مردونش تو هوا پخش شد و باعث شد زنم با لذت آه بکشه و شروع کنه با آب و تاب کیرشو خوردن. کیرش خیلی بزرگ نبود ولی رفتار مردونش واقعن تحریک میکرد ادمو. زنم همینطوری کیرشو تا ته میکرد تو حلقش و زیر خایه هاشو زبون میزد که مهدی یه لب ازش گرفت و بلندش کرد و گفت "اگه همینطوری بخوری آبم میاد که جنده خانوم. بخواب رو تخت" بعد شروع کرد یکم جق زدن، نمیدونم چرا. فک کنم واسه این که ابش دیرتر بیاد. زنمم پاهاشو باز کرده بود و خوابیده بود جلوش و کسشو میمالید. مهدی همینطور که دستش به کیرش بود رو به من گفت "میخوام سانت سانت این کیرو تو کس آیدا جون جا بدم" و بعد با دوتا دستاش دوتا رونای آیدا رو گرفت و کیرشو تا ته هل داد تو کسش. من همونطور با دستای بسته و کیر شق شده نشسته بودم رو صندلی. همونطور محکم تو کس زنم تلمبه میزد و یه دستش به رونش بود و یه دستش به سینه. همونطور که صدای برخورد رونش با کس زنم میومد داد میزد "کیر سلطانو دوست داری؟" زنم آه کشید و گفت "عاشقتم سلطان، تو پادشاه منی. من خدمتکارتم منو بکن" یکم بعد بعد برش گردوند و خودش نشست رو تخت. آیدا قبل از این که بشینه رو کیرش یه ماچ ازش کرد و گفت "عشقم نظرت چیه بدیم این ازمون فیلم بگیره؟" که مهدی دوتا زد رو کیرش و گفت "عالیه، به شرط این که دوباره نخواد مردبازی دربیاره وگرنه از خونه بیرونش میکنم" و پاشد اومد دستامو باز کرد و گوشیشو داد دستم و زد تو سرم. من بدون این که حرف بزنم شروع کردم فیلم گرفتن با گوشی ازشون.

زنم شروع کرد خوردن کیرش و همونطور که ساک میزد و تخماشو میخورد به دوربین نگاه میکرد و میخندید. کیرشو تف زد و گذاشت وسط سینه های بادکنکیش و شروع کرد بالا پایین کردن تا مهدی نشوندش رو کیرش. آیدا خودش شروع کرد کسشو جابجا کردن، مهدی هم دو طرف کونشو با دست گرفته بود و باز میکرد. سینه های آیدا نزدیک صورتش بود و بعضی وقتا هم گردن آیدا رو محکم میگرفت. آیدا به دوربین نگاه میکرد و جیغ میزد "بکن منو مهدی، منو جلوی شوهرم بکن. بیغیرت فیلم بگیر تا روزی ده بار ببینی" و اونم محکمتر کونشو میگرفت و تلمبه میزد. خوب که تو کسش تلمبه زد یهو پاشد اومد گوشی رو از دستم گرفت و داد زد "کف دستتو بگیر" منم گرفتم. شروع کرد محکم جق زدن و آبشو ریخت کف دستم. کل آب سفید و‌ داغشو با نعره ریخت کف دست من. وقتی ارضا شد نگاه کرد و خندید و گفت "هنوزم همون کونی سابقی. آبمو بمال به صورتت" که من تا اومدم اطاعت کنم زنم اومد و گفت "نه بذار به جای لوبریکاتت باهاش جق بزنه" و با نگاه ترسناکش بهم فهموند که اطاعت کنم. مهدی خندید و گفت "اصلا جفتشو بکن" منم کف دستمو که پر از آبش بود مالیدم به صورتم و بعد شروع کردم باهاش جق زدن. همونطور که داشتن به من میخندیدن آیدا گفت "ممنونم عزیزم سه بار ارضا شدم" ولی معلوم بود داره دروغ میگه. من ارضا شدن زنمو میشناختم، اصلا ارضا نشده بود امروز، فقط داشت واسه مهدی خایه مالی میکرد. مهدی تاپ زنم رو از رو زمین برداشت و بدون این که براش مهم باشه باهاش عرقای بدنشو خشک کرد و شروع کرد با گوشیش کار کردن.

یکم بعد گوشیشو نشونم داد که خشکم زد. ویدیو خودش و زنمو گذاشته بود تو گروه بچه های دبیرستانمون و زیرش نوشته بود "شما شاهدید، ده سال پیش بش نگفته بودم زنتو میگام؟" عصبانی شدم و حمله کردم سمتش. دودستی گرفتم و محکم با زانوش زد تو شکمم و بعد که از درد خم شدم چندتا محکم زد تو سرم. وقتی افتادم رو زمین پاشو گذاشت رو کمرم و گفت "باز تو پررو شدی دول فندقی؟ یادت رفته کیر منو تو دستشویی ساک میزدی؟" تا اومدم حرفی بزنم پاشو محکم فشار داد و ساکت شدم. زنم اومد دستشو گذاشت رو کیرش و گفت "پس از همون اول کونی بوده؟" که مهدی خندید و گفت "اولاش دوست نداشت و مجبورش میکردم، ولی از یه جایی به بعد معلوم بود داره عشق میکنه" و پاشو برداشت. من بعد از این که کلی سرفه کردم پاشدم و داد زدم "من دیگه نمیتونم این زندگیو تحمل کنم آیدا، دیگه از حدش گذروندی" که زنم خندید و گفت "به درک تحمل نکن. مهریمو بده و طلاقم بده" من که از عصبانیت داشتم آتیش میگرفتم داد زدم "گم شید از خونه من بیرون" که مهدی با یه دست کونم و با دست دیگه گردنمو گرفت و بلندم کرد و همینطور که میبردم سمت در گفت "گمشو بیرون حرف مفت نزن، از این به بعد دیگه اینجا خونه من و آیداست. یا بی سر و صدا طلاقش میدی یا آبروتو پیش ننه بابات و فامیلاتم میبرم" و درو باز کرد و انداختم بیرون. حمله کردم سمتش که دوباره بیام تو که محکم با پاش زد تو شکمم و افتادم رو زمین، بعد درو بست و قفل کرد. باورم نمیشد. بین اون همه بکن عالی زنم به خاطر این آشغال زندگیشو با من تموم کرده بود.

رفتم خونه پدر و مادرم و بهشون گفتم که دیگه میخوام آیدا رو طلاقش بدم و دلیل رو هم کلی دروغ سرهم کردم راجب این که تفاهم نداریم. چندبار دادگاه و مشاور و این چرت و پرتا رفتیم تا بالاخره طلاق گرفتیم. آیدا برای این که از مهریش بگذره همه چیزو ازم گرفت، حتی پولای حسابمو. قول داد کسی از رابطمون باخبر نشه و دیگه هم کاری به من نداشته باشه. من بعد از این همه سال زندگی مشترک حالا بدون این که هیچی داشته باشم و با اعتمادبنفس مرده دوباره مث یه انگل برگشتم خونه مامان بابام. یه شب مهدی دوباره یه ویدیو واسم فرستاد. وقتی بازش کردم دیدم خودش از زنم گرفته. آیدا زانو زده بود جلوش و داشت کیرشو میخورد و اونم داشت تو ویدیو میگفت "جات خالی دول فندقی، زنی که ازت دزدیدم داره کیرمو با اشتها میخوره. ببینش، این یه زمانی زنت بودا. الان جنده منه. سلام کن به ارشیا" زنم همونطور که کیر تو دهنش بود و خیلی واضح نبود گفت سلام. ویدیو رو پاک کردم و بلاکش کردم. یکم دیگه آیدا با شماره خودش یه سلفی با کیر مهدی واسم فرستاد. براش نوشتم "آیدا اگه این اذیتا رو ادامه بدی میرم پیش پلیس" که یکم بعد وویس فرستاد واسم. یه وویس چند ثانیه ای بود که دوتایی توش بلندبلند میخندیدن و مهدی داد زد "کیرمو بخور" داستان من و آیدا تموم شده بود، ولی بیغیرتیم دست از سرم برنمیداشت.
     
  
صفحه  صفحه 3 از 3:  « پیشین  1  2  3 
داستان سکسی ایرانی

بچه ای که مرد خونمون شد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA