با ادای احترام به نویسنده، با نظر خوانندگان و دنبال کنندگان داستان کاملا موافقم.شما جریانی رو شروع کردید و توانایی پایان دادن آن را دارید.حداقل حداقل حداقل احترامی که میتوانید نسبت به نزدیک صد و ده هزار خواننده داشته باشید تمام کردن داستان است و اگر یک نویسنده واقعی هستید باید وظایف و مسئولیت های خود را بپذیرید و با پایبند بودن به آن مرام و شخصیت حرفه ای خود را به نمایش بگذارید.در صورت تکمیل نکردن داستان متاسفانه دیگر جایی در تالار داستانهای سکسی ایرانی این انجمن نخواهید داشت.این حداقل مسئولیت ما نسبت به کاربران این انجمن است که به هیچ کس اجازه بی احترامی کردن به آنها را ندهیم.
Streetwalker: با نظر خوانندگان و دنبال کنندگان داستان کاملا موافقم.من مشکلی ندارم برای ادامه دادنشفقط فکر کردم داستان دیگه دنبال کننده ای نداره برای همین تصمیم گرفتم ننویسماگه ا واقعا هنوز اندک طرفداری باشه هیچ مشکلی ندارم و همین داستان رو به سمتی که میخوام هدایت می کنم
abulsexer: من مشکلی ندارم برای ادامه دادنشفقط فکر کردم داستان دیگه دنبال کننده ای نداره برای همین تصمیم گرفتم ننویسماگه ا واقعا هنوز اندک طرفداری باشه هیچ مشکلی ندارم و همین داستان رو به سمتی که میخوام هدایت می کنمعالیه بفرست
قسمت پانزدهمشب تا صبح با عمه فریبا تو بغل هم خوابیدیم و فرداش با صدای عمه فرناز بیدار شدیم که می گفت شیرین یا روباه بلند شدم و با خواب الودگی گفتم شیره شیر فیلمو گرفتیم فقط خواهر یه بکن جدید و ولخرج پیدا کرده که عاشقش شده و حاضره کلی پول به پاش بریزه تا بازم بهش کوس بده که عمه فرناز گفت عجب خب برام تعریف کنین ما هم کل قضیه روبراش تعریف کردیم اونم گفت خوبه باز این پسر هم نر و تمیزه هم ادم حسابی و از اون حشمت پلشت بهتره.بعد صبحانه عمه فرناز گفت ماهان امروز عصر از اردو میاد و من باید برم دنبالش منم گفتم منم که میرم مغازه عمه فریبا هم گفت من تا ظهر پیش فرناز میمونم بعدش میرم روستا.رفتم دم مغازه و مشغول کاسبی شدم زیاد مشتری نداشتم و حوصلم داشت سر میرفت گفتم بزار یه دوری تو گوشیم بزنم ببینم عمه فرزانه به کیا میده که از قضی دیدم با عمو فرشاد کلی سکس چت کردن و بعدشم که حشمت باهاش قرار گذاشته بود که پسفردا بره پیشش با دوستاش میخوان بهش حال بدن و دیدم در کمال نا باوری قبول کرده و کلی هم خوشحال شده انگار بار اولش نبوده.اما یچیزی تو پیاما دیدم که سرم سوت کشید اونم این بود که عمه فرزانه گفته بود فریبا رو تونستی بترسونیش یا نه؟ که فهمیدم ای دل غافل همه رو دست خوردیم پشت این ماجرا عمه فرارنه بود خیلی داغ کردم به عمه فریبا چیزی نگفتم ولی.شماره ی حشمت رو گرفتم و بعد چند تا بوق جوابمو داد:-الو+بار اخرت باشه مزاحم عمه ی من میشی اون فیلمی هم که ازش داری شیافش کن تو کون ننت وگرنه فیلم سکس دختر جندت رو همه جا پخش می کنم و ابرو برات نمیزارمنگذاشتم جواب بده و گوشیو قطع کردم. چند دقیقه بعد عمه فرزانه زنگ زد بهم و گفت چی به حشمت گفتی بهش گفتم خفه شو اشغال میدونم خودت پشت این ماجرایی تلگرامت دست منه و همه پیامات رو خوندم خودت رو جمع کن و تنهایی جندگی کن کارت به هیشکی هم نباشه جنده خانوم وگرنه میزنم به سیم اخر. بعدم بی هیچ خرفی قطع کردم قبلا حس جنسی داشتم بهش اما حالا اون حس تبدیل شده بود به نفرت و نمی خواستم چشمم به چشمش بیفته.زنگ زدم عمه فرناز سیر تا پیاز قضیه رو براش گفتم اونم وقتی شنید خیلی عصبانی شد و گفت من به فریبا میگم قضیه چیه منم گفتم دارم میام خونه اصلا حال ندارم دم مغازه وایسم.وقتی رسیدم خونه اونا هم مثل من بی اعصاب بودن و خونشون داشت خونشون رو میخورد.یکم که حال هممون بهتر شد و اروم شدیم گفتم من هرچی بشه دیگه همچین عمه ای ندارم ما اگه با هم هرکار می کنیم با رضایته و بدون زیر و رو کشیه و نامردی نمی کنیم به هم اما عمه فرزانه فضای امن ما رو داره نا امن می کنه لابد بعد عمه فریبا نوبت عمه فرناز میشه برای همین تصمیم گرفتیم دیگه جلوی عمه فرزانه دیگه هیچ حرکتی نزنیم و وانمود کنیم قهریم باهم و هیچ سر و سری نداریم دیگه.عصر شد عمه فرناز گفت برم دنبال ماهان و عمه فریبا رو هم سر راه برسونم به تاکسی ها که بره.بعدم ماهان رو سوار کردم تو راه که برش می گردوندم پرسیدم:-خوش گذشت پسر؟+آره بدک نبود-چرا بیحالی انگار یچیزی شده+نه خوبم-ماهان من که میفهمم یچیزیت هست+من بهت قول دادم که وقتی مادرمو کردم دیگه سمت کون دادن نرم اما نشد-نشد؟ مگه کاری کردی با کی؟ از خجالت سرش پایین بود پرسیدم خب تعریف کن بیینم چیکار کردی؟ شروع کرد به تعریف :شب اول که رسیدیم من لباسمو عوض کردم و شلوارک پوشیدم همشون بهم تیکه مینداختن و بهم میمالیدن منم میگذاشتم رو حشاب شوخی باهاشون می خندیدم. یه پسره ی سال بالایی تو اتاق رفیقاش جا نداشتن اومده بود با ما حسابی بهم خیره میشد ولی کاری نمی کرد. شب موقع خواب بچه ها رفتن خوابیدن من نشسته بودم پای فوتبال که اومد کنارم نشست و کم کم دست انداخت دور گردنم و منو می مالید منم کم کم حشری شدم و چیزی نمی گفتم یهو لباشو گذاشت رو لبامو شروع کرد به مالیدن کیرم از رو شلوار وقتی دید تقلایی نمی کنم در گوشم گفت بخوابم به شکم خودش اومد پشتم تف کرد به سوراخم و کیرشو کرد توم. کیرش به اندازه ی کیر تو نبود خیلی کوچیک تر بود اما خب بدک هم نبود خلاصه منو همونجوری کرد و آبش رو ریخت روم و وقتی از روم بلند شد بهم گفت معلومه قبلا خیلی کون دادی که کیرم راحت رفت تو کونت بعدم بهم گفت باید تا روز اخر ازدو بهش کون بدم و تا دیشب هرشب منو کرد و خالی کرد توم و دوباره معناد کون دادم شدم.از تعریفای ماهان کیر منم شق کرد و یه آن دلم خواست منم دوباره بکنمش کون خیلی خوبی داشتم اما یاد قولم به عمه فرناز افتادم و سعی کردم با دستم کیرمو جا به جا کنم که یوقت ماهان نبینه که اتفاقا دید و همونموقع دست گذاشت رو کیرم و گفت ای جونم واسه من شق کرده؟ اصلا نگذاشت من حرفی بزنم فوری کیرمو در اورد و مشغول ساک زدن شد و منم حرفی تزدم و شهوتم بهم غلبه کرد و نزدیکای خونه رسیدیم و گفتم زشته کسی می بینه اینجا و شلوارم رو کشیدم بالا.ریموت رو زدم و در پارکینگ باز شد و رفتیم تو پارکینگ وقتی ماشین رو پارک کردم دیدم باز داره کیرمو میماله و گفت-مامانم خونس؟+ اره- پس همینجا ترتیبم رو بده که من طاقت ندارم+دیوونه شدی مگه تو ؟-اره بکن منو+یکی می بینه درد سر میشه برامون -این موقع همه خوابن اذیت نکناینو گفت و شلوارش کشید پایین و کونش رو کرد طرفم چی بگم از این کون چه عظمتی داشت. در عقب ماشین رو باز کرد و خمش کردم تو ماشین و کیرمو تف زدم یکمم تف رو با انگشت فاکم مالیدم لای کونش و کیرمو کردم تو کونش وقتی کیرم میرفت توش یه حالت عجیبی بود کونش نرم بود در عین حالی که تنگی خودش رو هم داشت.شروع کردم تلمبه زدنمو در همین حال کیر ماهان رو هم میمالیدم کونش اینقد خوب بود که ابم خیلی سریع تر از هر بار اومد و خالی شدم تو کونش و همینجور که کیرم تو کونش بودم برای اونم جق زدم تا آبش اومد و خالی شد بعد با هم رفتیم بالا ...
قسمت شانزدهمبا ماهان رفتیم بالا و مادر و پسر کلی همو بغل کردن و بوسیدن و ... بعد ماهان رفت که دوش بگیره و من موندم عمه فرناز که تو آشپزخونه داشت برای ماهان کیک بستنی درست میکرد، از پشت بغلش کردم لاله ی گوشش رو شروع کردم به مکیدن و بهش گفتم :-فک کنم دیگه فرصتی نشه کیرمو تحویل کوست بدم.+آره باید از این به بعد بیشتر رعایت کنیم وگرنه ابرو برامون نمیمونه-من و تو که سوتی ای ندادیم جایی اما عمه فریبا بد رید با اون کوس دادنش به حشمت+حالا باز شانس اورد تو جمعش کردی وگرنه باید مثل فرزانه اونم جندگی می کرد-اووووف عمه کونت رو نده عقب دلم هوس می کنه ها+جون خب بکنه چی بهتر از این-عمه نمیخوای دیگه به پسرت کوس بدی مثلا الان بری تو و زیر دوش به پسرت یه حال اساسی بدی +خفه شو باز چی تو سرته؟-هیچی فقط دلم تنگ شده واسه دیدن یه سکس زنده بین مادر و پسر اووووف خیلی هیجان انگیزه+تو دیوونه ای خیلیم دیوونه ای ... ولی کاش میشدهمینجوری که با هم حرف میردیم داشتم عمه رو میمالیدم و این حشری ترش می کرد-عمه یه پیشنهاد بدم؟+بده فقط چرت نگی با همین کاسه میزنم فرق سرت-عمه بریم حموم؟+الآن؟؟؟؟-آره مگه چیه؟+دلت هوس کاسه کرده؟-نه خب جدی میگم دلم میخواد جلوی ماهان سکسمون رو علنی کنیم و یه چیز هم یادت باشه ما یه برگ برنده داریم به اسم تجاوز شبانه ی ماهان بهت+لعنتی همیشه ادمو یجوری باید غافلگیر کنی-حالا هستی یا نه عمه ؟+نمیدونم ...-خب پس من میرم تو حموم پیش ماهان فقط دیر نکنی وگرنه بجای کون تو کون ماهان به باد میره+خیلیییی خری فرهان نهههه وایسابی توجه به عمه لباسامو در اوردم و با کیر لخت رفتم تو حموم در رو که باز کردم ماهان داشت جق میزد با دیدن من جا خورد و گفت :+مامانم رفت بیرون؟-نه همینجاست الان میاد پیشت تا بجای جق زدن با شرت کثیفش کیرتو بکنی تو کوسش+بی مزه ... اومدی باز منو بکنی بیا کونم واسه تو-ماهان دارم جدی میگم الان مامانت میاد تو فقط حوایت باشه جلوش چیزی از کون دادن نگی+برو بابا منو خر میکنی-ماهان صبر داشته باش یچیزایی رو تو نمی دونیمامانت اون شبی که من و تو مردیمش بیدار بوده قرصا اثر نکرده بودن همچی رو فهمیده ... اونشب بعد این که تو رفتی و به من گفتی بکنمش تا تو رفتی بیدار شد و با اشتیاق بهم کوس داد و رابطمون شروع شده از همونجا الانم راضیش کردم بیاد و تو حموم دوتایی بکنیمشماهان دو طرف سرشو گرفت نشست کف حموم و گفت باورم نمیشه باورم نمیشه لعنتی چرا زودتر بهم نگفتی؟ گفتم خب روم نشد حالا میخوام تک خور نباشم حیف کوس کون مادرته که در نبود من بی کیر بمونه حالا ازت میخوام که دست از کون دادنت برداری و با سکس با مادرت خودتو ارضا کنیداشتم ماهان رو اماده می کردم که در حموم باز شد ماهان چشماش گرد شده بود از تعجب و منتظر ورود بودیم ... واو چی میدیدیم ما عمه فرناز و با بیکینی قرمز جیگری وارد حموم شد و اومد جلومو و لباشو گذاشت رو لبام ، دوش رو باز کردم و خیس شدیم جفتمون همیجور که لب می گرفتیم سوتینش رو باز کردم و پروندمش سمت ماهان از عمه جدا شدم یکم و در گوشش گفتم پسرت خجالتیه باید خودم بیارمش تو بازی بعد شرت عمه رو از پاش در اوردم ... ماهان سرش پایین بود و زیر زیرکی نگاه می کرد رفتم سمتش و سرش گرفتم هل دادم سمت کوس مادرش اونم فهمید باید چیکار کنه ... آه عمه فرنازبلند شد حشرتر از همیشه بود این تابو شکنی براش خیلی تحریک کننده بود من و عمه ایستاده لب می گرفتیم و ماهان نشسته بود کوس مادرشو لیس میزد عمه دیگه توان ایستادن نداشت کمکش کرد و خوابوندمش کف وان حموم که خالی بودشامپو بدن رو برداشتم و ریختم رو بدنش و با ماهان افتادیم به جونش و همه جاش رو میمالیدیم اما تمرکز اصلیمون کوسش و سینه هاش بودنکم کم عمه به صدا شد و بین ناله هاش گفت بسه دیگه مردم من کیر میخوامشیر وان رو باز کردم بدنش رو شستیم شروع کردم به مالیدن کیرم و میخواستم اول خودم عمه رو بکنم عمه رو خم کردم لبه ی وان و ماهان مشغول لیسیدن سوراخاش بود که گفتم بیه پسر موقع فتح الفتوح کوس مادرته ماهان جوووون بلندی کشید و گفت دلم میخواد ساک بزنم برات و با اب دهن من مادرمو بکنی از حرفش جا خوردم لعنتی بیغیرته بیغیرت شده بود مبخواستم تجازه ندم که عمه فرناز گفت اره پسرم بخورش که این کیر به ماهه داره به مادرت حال میده امروز دیگه اوجشه منو جررررم بده فرهان منم دادم ماهان کیرمو ساک زد و حسابی لیزش کرد.کیرمو گذاستم دم سوراخ عمه و یهو کلش رو کردم توش و شروع کردم وحشیانه توکوسش تلمبه زدن از کوس عمه اب میریخت هیچوقت اینجوری ندیده بودمش از ته دلش ناله میزد و میگفت بکن جلوی پسر بکن یکم دیگه ردم و گفتم عمه فعلا بسه نوبت پسرته که بیاد به حجله و کیرشو بکنه جایی که ازش اومده آماده باش... ماهان کیرشو تنظیم کرد پ شروع کرد به تلمبه زدن و بعد یه دقیقه ناله زد و ابشو خالی کرد تو کوس عمه انگار خیلی تحریک شده بود.با خنده گفتم پسرت هنوزیچ و مهره های کمرش شله باهاش تمرین کنی خوب میشه و بعد انگشت فاکمو کردم تو کون عمه و چرخوندمش بواسطه ی کون دادنش به خودم و عمو فرساد کونش زود شل کرد و اماده شد. یه تف بزرگ انداخت رو سوراخش و اروم اروم کیرمو دادم تو کونش عمه هم بزور تحمل می کرد کل کیرم که رفت تو کونش رو کردم به ماهان گفت بی جنبه نبودی الان کون مادرتم میتونستی بکنیبعد همینجوری که کیرم تو کون عمه بود بلندش کردم و ایستاده میکردم تو کونش و از پست گردنش رو میخوردم ماهان هم بلند شد مشغول لب گرفتن با مادرش بود کم کم کیرش داشت راست میشد اب منم خیال اومدن نداشت به این زودیا ... عمه کیرماهان رو با دستش هدایت کرد سمت کوسش و به حالت ساندویچی داشتیم دوتایی کوس و کونش رو می گاییدیم عمه هم انگار تو فضا بود. و ناله میزدم یهو اب شدیدی از کوسش پاشید بیرون و شل شد من زیر بغلشو گرفتم که نیفته و با همه ی وجود تو کونش پتلمبه میزدم که ابم داشت میومد و با همه ی وجود خالیش کردم تو کونش بعد همینجوری نگهش داشتم تو تا ماهان هم کارش تموم بشه و چند لحظه بعد ماهان کیرشو در اورد و جق زد و ابش رو ریخت رو شکم مادرش ...