انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 13:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  12  13  پسین »

ماجراهای من و عمه هام


مرد

 
عمه فریبا :
فریبا
فریبا

عمه فرشته :
فرشته
     
  
مرد

 
قسمت نهم : ژِن بیغیرت
فرداش که از خواب پاشدم عمه فرناز و ماهان رفته بودن غم دنیا نشست رو دلم ،تنها شده بودم اومدم برم که دیدم عمه فرزانه صدام کرد و گفت برو دستشویی بعد بیا صبحانه بخوریم گفتم بابا بزرگ هنوز نیومده؟ که گفت نه هنوز خونه ی فرشته مونده خونه ی عمم پایین روستا کنار مدرسه بود و روزای هفته که کلاس داشت میومد تو این خونه و اخر هفته ها هم شوهرش میومد بهش سر میزد این عمه فرشته ی من و شوهرش بچه دار نمیشدن و شوهرشم اوایل فکر می کرد که مشکل از عمم هست رفت زن گرفت اما از اونم بچه دار نشد تا اینکه دیگه فهمید مشکل خودشه شوهر عمه ی ما موند‌و یه زن دیگه که مجبور شد براش تو شهر خونه بگیره عمم هم باهاش سرد شد و مهریه اش رو گرفت و اومد تو روستای خودمون خونه خرید و انتقالی گرفت که بیاد همینجا معلمی کنه تو مدرسه ی ابتدایی روستا. بگذریم ...
با عمه فرزانه صبحانه رو خوردیم و اون داشت جمع می کرد. شلوار گشادش رفته بود لای کونش و سینه های بی سوتینش موقع خم و راست شدن بدجوری می لرزیدن کم کم شیطون داشت میرفت تو جلدم که دوباره حرکتی بزنم.
بلند شدم از پشت چسبیدم بهش و مشغول مالیدنش شدم اونم دلش میخواست و خودش رو در اختیارم گذاشته بود و داشتم می مالیدم از پشت بهش که گفت فرهان سریع کارتو بکن کلی کار مونده رو سرم منم گفتم ای به چشم همونجوری خمش کردم روی کابینت و شلوارشو دادم پایین یذره تف انداختم روی کیرم و یواش یواش کردم تو کوسش ، دم گوشش گفتم عمه تو که سوهر نداری این کون رو کی برات همچین ساخته اب کی رفته تو کونت که گفت معلومه دیگه فرشاد با اون دسته بیلش حالا زود بزن ابتو بیار میخوام برم حموم گفتم چشم و شروع کردم به تلمبه زدن نزدیکای اومدن ابم بود که یهو صدای باز شدن در اومد سریع خودمونو جمع و جور کردیم. چند ثانیه بعد در باز شد شاهین شوهر عمه فریبا اومده بود که بابا بزرگ رو ببینه که گفتم نیست خونه ی عمه فرشته هست بعدم یکسری کاغذ داد بهم و گفت برای کارای باغ هست و باید ببره جهاد کشاورزی و بابا بزرگ باید امضاشون کنه و ازم خواست ببرم پیش بابا بزرگ بعد امضا بیارمشون در خونه شون.
خب کارم در اومد تو دلم گفتم تقاص این کیر ارضا نشده رو زنت فریبا باید بده امروز عصر ؛
بعدم اماده شدم و رفتم سمت خونه عمه فرشته.
وقتی رسیدم ایفون رو زدم اما زنگ نخورد هرچی هم در زدم کسی در رو باز نکرد یه نخ هم به در داشتن که می کشیدیمش و در باز میشد حتی اونم نبود و کشیده بودنش. گفتم میرم مدرسه ببینم عمه هست یا نه و یا خبری از بابا بزرگ داره یا نه؟
رفتم مدرسه اما گفتن عمت امروز بیکاریشه و نمیاد مدرسه با خودم گفتم لابد رفته شهر گوشیش رو هم گرفتم اما خاموش بود اومدم برگردم که باز مسیرم مبخورد به خونه ی عمه گفتم حالا کهاومدم یه نگاهی بندازم ببینم در خونه بازه یا فقط در حیاط قفله خودمو از در حیاط کشیدم بالا و در کمال نا باوری دیدم در هال بازه و تازه عمه فرشته و بابابزرگم که اسمش اکبر بود از داشتن میومدن روی حیاط که سرمو دزدیدم. بابا اکبر حوله پوشیده بود انگار تازه از حموم اومده بود مشکوک شدم با خودم گفتم اینا که خونه بودن چرا در منو باز نکردن و نخ در رو هم تازه کشیدن با توجه به چیزایی که تو این چند روزه از خانواده ی پدریم دیده بودم تو ذهنم داشتم تدارک یه بکن بکن دیگه ی فامیلی رو میدیدم اما هنوز شک داشتم.
صدای عمه فرشته اومد که گفت بابا بیا بریم موهاتو خشک کنم بعد میایم رو حیاط زیر درخت صفا می کنیم اینجوری یخ می کنی. دو هزاری کجم کاملا داشت میوفتاد که خبراییه انگار بعدم رفتن تو و صدای بسته شدن در هال اومد. داشتم از فضولی می مردم تنها کاری که ازم بر میومد این بود که خودمو بجوری برسونم تو خونه برم تو آغول گوسفندا درست بود بو میدادن و پر از کک بودن اما چاره ای نداشتم و میخواستم ببینم چه اتفاقی میفته. از رو دیوار خودمو کشیدم بالا سریع پریدم تو حیاط دیدم زیر درخت انگور گوشه ی خونه زیر انداز انداخته عمم و بساط تریاک برای بابابزرگ پهن کرده با خودم گفتم فک کنم اینبار دیگه به کاهدون زدم و اشتباه فکر کردم اومدم برگردم که دیدم صدای سشوار قطع شد راه پس و پیش نداشتم از گوشه ی سقف آغول که سوراخ بود خزیدم تو آغول و کنار چندتا گوسفند که از ترس من یه گوشه ی آغول پناه گرفته بودن. در آغول چوبی و قدیمی بود به این شکل # و کلی فضای خالی داشت گوشه ی دیوار نشستم و سعی کردم تو زاویه ای قرار بگیرم که من اونا رو خوب ببینم اما اونا نتونن منو ببینن. همین لحظه بود که در باز شد و اومد رو حیاط بابااکبر با همون حوله اومده بود رو حیاط عمه فرشته هم دامن بلند پوشیده بود با شومیز سبز پسته ای روسری هم نپوشیده بود و طبق معمول عینک گردی به چشم داشت.
با هم اومدن و نشستن عمه پشتش به من بود و اصلا نمی تونست متوجه من بشه بابا اکبر هم مشغول تریاک کشیدن شد و بین کشیدنش قربون صدقه عمه فرشته میرفت چیزی که اصلا ندیده بودم از بابا اکبر حدسم داشت به یقین تبدیل میشد اما هیچ جوره تو کتم نمی رفت کیر به پیرمرد هشتاد و پنج ساله هنوز بتونه راست بشه و تازه اونم برای دخترش اما خب فهلا که داشت این اتفاق میوفتاد. عمه فرشته گفت :
-بابا سردت نیست با این حوله؟ تازه حموم بودی
+نه دختر اینقد نگو سرده من داغه داغم
-بابا مطمئنی میخوای اینکار رو بکنی
+آره دختر میخوام یجوری اون شوهر دیوثت بسوزونم که راحت طلاقت بده
-بابادیگه توانی برات مونده؟
+فرشته چرا اینقدسوال پیچم می کنی؟ بزار تریاکم بکشم بهت نشون میدم دود از کنده بلند میشه تازه یه قرصی بهم میداد فرزانه که وقتی میخواستم با خودش حال کنم این لامصب راست بشه
-بابااااااا؟ تو مگه توی حموم نگفتی چند ساله حال نکردی؟ دروغ گفتی؟ میخواستی احساساتی کنی منو که باهات راه بیام. نه بابا از این خبرا نیست من خر نمیشم

بابا اکبر وافور رو گذاشت تو منقل و خودشو نزدیک عمه کرد دیت انداخت گردن عمه و گفت :

+من بهت دروغ نگفتم دخترم من واقعا چند ساله حال نکردم چون فرزانه هروقت منو می بره حموم قبلش بهم قرص میده که راست کنمبعدشم تو حموم اسپری میزنه که بیشتر بتونم بکنمش و من اصلا حال نمی کنم اینجوری اما تو امروز بدون قرص کیرمو راست کردی

خندم گرفته بود از حرفای بچه گانه ی بابا بزرگ و با این دلایل مسخره اش میخواست سوتیش رو جمع کنه. این عمه فرزانه ی جنده هم به همه داده ماشالا کوس که نیست اتوبانه.

منتظر بودم عمه فرشته بگه نه و نخواد تن بده به سکس با بابا اکبر اما در کمال ناباوری دیدم گفت باشه بابا ولی فک نکن خرم کردی فقط برای انتقام از اون شوهر نامردم.

بعد منقل رو کنار زد خم شد رو پای بابا اکبر و حوله رو کنار زد چی میدیدم وااااای کیر بابا بزرگ خوابیدش از کیر من بزرگ تر و کلفت تر بود. کیر بابا بزرگ رو کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن بابا اکبر هم همینطور که لم داده بود داشت تماشا می کرد و قربون صدقش میرفت :
+بخور دخترم بخور کیرمو که خودتو ساخته ... فرشته ی منی

بعد کلی ساک زدن کیر بابا اکبر نیمه شق شد عمه دراز کشید رو زمین دامنشو جمع کرد تو شکمش و پاهاشو داد بالا و باز کرد از هم بعدم بابا بزرگ کیره نیمه شقش رو میکشید لای کوس عمه اخر کیرش رو با دستای لرزونش فشار داد تا سرش شق تر بشه و بتونه راحت بکنه تو کوس عمه ؛ کیرشو فشار داد و بین تقلا های عمه تا جایی که با دست کیرش فشار میداد کرد تو کوسش عمه دهنش رو گرفته بود اما معلوم بود سختشه کیر بابا اکبر به معنای واقعی کلمه کیر بود خیلی بزرگ بود. بابا اکبر شروع کرد عقب و جلو کردن کیرش بیشتر جون گرفته بود انگار دستش از ته کیرش برداشت و کل کیرشو کرد تو کوس عمه ، انگار برق گرفته باشه عمه رواز جاش پرید و چشماش گرد شد دستش رو از دهنش برداشت و با التماس به بابا اکبر گفت بابا درس بیار رفت تو رحمم آیییی اووووف اما بابا اکبر گوشش بدهکار نبود و داشت همچنان کوس دخترش رو فتح می کرد و با صدای خیلی جدی گفت تو اگه دختر مادرت باشی تحمل می کنی این کیر جوونیا تا ته میرفت تو کون مادرت اخ نمی گفت این که کوسه طاقت بیار دختر
بعد چند لحظه بابا بزرگ با چندتا اه کیرشو ثابت نگه داشت تو کوس عمه فرسته و گفت کوست رو پر آب کردم بابا از خودم حاملت می کنم کون اون شوهرتم می سوزونم
بعدم کلی قربون صدقه عمه رفت و گفت من میرم که برم خونه الان فرزانه مشکوک میشه. بابا اکبر رفت تو اتاق که لباساسو بپوشه چند لحظه بعدم بی توجه به عمه فرسته که بیحال هنوز دراز کشیده بود رفت و در خونه رو بست. عمه هنوز خالیده بود کوسش رو خوب میتونیتم ببینم که چقد قرمز شده بود بابا بزرگم با این سنش انگار هیچی از سکس بلد نبود نه کوسشو لیسید نه حتی کیرشو خیس کرد و حتی سینه های عمه رو هم از شومیزش در نیاورد.
عمه انگار ارضا نشده بود دستش رو اورد سمت کوسش و مشغول مالیدن شدن فرصت خوبی بود که خودمو نشون بدم ...
     
  
مرد

 
چقدر خوبه که جوری می‌نویسی که آدم کاملا واقعی حسش میکنه
سکس بدون محدودیت
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
عالیه منتظر ادامه داستانت هستیم
👍👍👍👍👍👍👍👍👍
     
  
مرد

 
عالیه منتظر ادامه داستانت هستیم
👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍
     
  
مرد

 
قسمت دهم : پایانِ نیمه تمام
عمه فرشته مشغول مالیدن کوسش بود و آب بابااکبر کم کم داشت از کوسش بیرون میزد. میخواستم تو فرصت مناسب برم بیرون و به نوایی برسم. اخه شیره ی کردن سه تا عمه ی قبلی بدجوری رفته بودی پای دندونم.
لباسام رو همونجا کامل در اوردم بعد تو‌زمانی که عمه چشماشو بسته بود و غرق مالیدن کوسش بود خیلی آروم از سوراخ سقف آغول خودمو کسیدم بالا و خیلی سوسکی اومدم پایین هنوز متوجه حضور من نشده بود انگار و داشت کوسشو میمالید سرعتش تند شده بود نزدیک ارضا شدنش بود باید می جنبیدم چون اگه ارضا میشد سخت راه میومد باهام.
پاهاشو از هم باز کرده بود و کوسشو میمالید دامن بلند و مشکیش رو هم جمع کرده بود تو شکمش نزدیکش زانو زدم اینقد محو مالیدن کوسش بود که موجه حضور من نشد کیرم و گرفتم تو مشتم سوراخ کوس عمه فرشته رو نگاه می کردم
دستمو بردم جلو دهنش و گرفتمش که جیغ نزنه بعد خیلی سریع کیرمو با دست دیگه تنظیم کوسش کردم و تا ته کردم توش کیر بابا اگبر حسابی گشادش کرده بود اما هنوز هم میشد ازش لذت برد یهو چشماشو وا کرد داشت از تعجب شاخ در می آورد و زیر دستم هوم هوم می کرد و متوجه نمی شدم حرفاشو با دستم بهش فهموندم ساکت بعد دستمو بر داشتم و در گوشش زمزمه کردم : دیدم با پدرت کوس دادی و آبی که از کوست داشت میریخت آب بابا اکبر بود که قراره بچه دارت کنه که شوهر نامردت رو بسوزونی. تازه فهمید چی شده و من همچیو دیدم واسه اینکه کم نیارم‌الکی گفتم فیلم دادنتو دارم نشونت بدم؟ که دیگه وا داد و میخواست بزنه به در التماس و میگفت نکن زشته کمن عمتم که گفتم عمه من خودم دیدم به باباتکبر کوس دادی کیر من بهتره یا کیر شل و ول پیرمرد ۸۵ ساله منم قول میدم بریزم توش که ژن قاطی بگیری حسابی بچت خوشگل بشه.
عمه چیزی نگفت فقط چشماشو بست و پاهاشو باز تر کرد تا من کوس نسبتا گشاد شدش رو فتح کنم. از اینکه آب بابا اکبر و کیرم بهم میخوردم حس خوبی نداشتم و چندشم میشد اما خب چاره ای نبود باید یجوری راهمو هموار می کردم. به سرعت تلمبه میزدم عمه تو اوج بود اینو نفس های عمیقش بهم ثابت می کرد با همه ی وجودم داشت میزدم تو کوسش اما خب اون حس چندش از آب بابا اکبر و همچنین گشاد شدگی کوس عمه نمیگذاشت لذت کافی رو ببرم. تلبمه زدنم رو قطع کردم و خم شدم روی عمه و در گوشش گفت :
-میشه بری تو دستشویی و کوستو با اب سرد حسابی بشوری و بیای؟ هم داخلش و هم بیرونش اگرم دلت خواست پشت هم بشوری و تخلیه کنی بد نیست چون کوست رو بابا جونت بدجوری کرده و واسه کیر من گشاد شده
+پشتم تمیزه اما جلومو فقط بیرونش رو میشورم من باید حامله بشم اینجوری آب بابا اکبر میریزه بیرون
-جووووون پس آماده ی کون دادن هم بودی خانوم معلم بعدشم نترس خودم دوباره میریزم توش و از خودم بچه دارت می کنم
+نه من تا حالا از پشت ندادم امروز هم نمیخوام بدم اما عادت دارم هر موقع میرم دستشویی اب میگیرم و تمیز می کنم رکتومم رو
-قربون اون رکتومت برم من خانوم معلم رکتوم شما میشه همون راست روده ی ما و کون بی ادبا دیگه ؟
+مزه نریز گفتم بدونی که من هرزه و خراب نیستم من فقط همین یبار رو لغزش کردم تو کل زندگیم که دردسر شد برام همشم نقصیر اون شوهر نامردمه که شیش ماهه یادی ازم نکرده هروقتم که اومده اینطرف پیش من اون افریژه شیرش رو کشیده و میلی به من نداره
-عمه من نمیخوام بزور باهات باشم الانم بگی نمیخوای من حرفی ندارم و میرم شتر دیدی ندیدی من فقط از دیدن صحنه ی سکس تو بابابزرگ حشری شدم خب منم جوونم و مجرد دلم خواست و دیگه عنان از کف دادم
+مظلوم نمایی نکن مارمولک اتیشمو‌ دوباره روشن کردی باید خاموشش کنی بعد بری و یادتم باشه این اولین و اخرین باره من فقط میخوام یه بچه از خودم داشته باشم
-باشه عمه جان فقط برو با اب سرد بشورش که هم تمیز شه هم اینکه یکم تنگ تر شه
+باشه پس بیا بریم تو خونه اینجا ممکنه یکی از این همسایه هم صدامونو بشنوه یا اینکه بره پشت و بام و ببینه ما رو

بعد لباسامو از تو آغول گوسفندا برداشتم و رفتیم تو خونه عمه رفتم دستشویی منم رفتم تو اتاق خواب لخت ولو شدم روی تخت و داشتم با کیرم ور میرفتم که نخوابه که یهو عمه اومد هنوز لباساش تنش بود اومد کنارم دراز کشید لباشو شروع کردم به میک زدن کم کم اومدم سراغ گردنش دوست داشتم کاری کنم که معتاد سکس با خودم بشه نمیخواستم اولین و اخرین بار باشه. همزام با لیسیدن و تحریک کردن گردنش سینه هاشو می مالیدم و گاهی انگولکی به کوسش هم میزدم عجله نداشتم اصلا عمه هم بیکار نبود و کیرمو می مالید.
دکمه هاش شومیزش رو باز کردم سوتین سفیدی رو پوشیده بود که رو دایره دایره های قرمز بود سینه هاشو از سوتین در آوردم حدودا ۷۰ بودن شروع کردم وحشیانه میک زدمشون اه و ناله ی عمه شنیدنی بود دستمو بردم زیر دامنش کوسش خیسه خیسه بود با دستم سرش و بردم سمت کیرم که برام ساک بزنه. محشر ساک میزد اصلا دندون نمیزده تا ته کیرمو می کرد تو دهنش و عوق میزد حسابی داغ کرده بودیم مثل جنده های حرفه ای ساک میزد کیرمو از دهنش بیرون کشیدم دوباره خوابوندمش روی تخت آوردمش دم تخت و پاهاشو دادم بالا کیرمو مالیدم به دم کوسش و کم کم تا ته کردم توش نفس عمیقی کشید از چند لحظه پیش بهتر شده بود شروع کردم به تند تلمبه زدن عمه ناله میزد :
+اوووووف ... اوووووووم ... آخ تند تر بزن
-دوس داری عمه جون؟ خوب می کنمت؟ دارم عمم رو می کنم گیرم تو کوس عمه فرشتمه خانوم معلم روستا
+بزن بزن بزن
خیلی تلاش کردم اما انگار ارضا شدنی نبودم عمه دوبار زیر کیرم ارضا شد اما اب من نمیومد که بهم گفت :
+من دیگه جون ندارم چرا ابت نمیاد؟
-عمه بابا اکبر کاری با کوست کرده که ابم به این زودیا نمیاد
+تو رو خدا یجوری بیارش خسته شدم
-خب بزار از پشت بکنم
+نههههههه اصلا حرفشم نزن امکان نداره
-عمه خب نمیشه اینجوری
+اصرار نکن فرهان تا همینجاشم خیلی راه اومدم باهات
-باشه

با حالتی که بهم بر خورده باشه بلند شدم لباسامو پوشیدم و گفتم پس من رفتم قسمت نبود از من حامله بشی بعدم از خونه زدم بیرون تمام این مدت داشت فط نگام می کرد فک می من تو کفم و الان به همون کوسش قانع میشم نمیدونست سه تا از خواهراشو زمین زدم مثل خودش ...
از حرکتم راضی بودم هرچی بی میل تر نشون بدم بیشتر جذبم میشه شک ندارم دفعه دیگه خودش میاد جلو
داشتم ازکوچه بغلیه می رفتم که برم سر گلخونم چند روز بود که اصلا رسیدگی نکرده بودم باید دنبال یه کارگر میگشتم چون اینجوری واقعا نمی تونستم به گلخونه برسم. زنگ زدم به عمو فریبرزم و بهش گفتم اگه کسی رو سراغ داره بهم معرفی کنه اونم گفت باشه.
شق درد گرفته بودم و باید حتما یجوری ارضا می کردم خودمو از صب دوتا سکس نیمه کار داشتم اولی با عمه فرزانه و دومی هم با عمه فرشته با خودم گفتم میرم خونه بابا بزرگ سنگ مفت گنجشکم مفت عمه فرزانه بود و فرصت هم مهیا بود که می کنم اگرم شرایط مهیا نبود فنکف دستی رو مجبورم پیاده کنم.
رفتم خونه بابا بزرگ ، اکبرخان پس از سکس وحشیانه با دخترش بیحال روی تخت روی حیاط زیر سایه لن دادهبود وچایی می خورد.
نامه ها رو بهش دادم و احوال عمه رو گرفتم که گفت تو انباری پایین خونه داره تمیز کاری می کنه چشمام برقی زد و گفتم برم ببینم کمکی نمیخواد. رسیدم پشت در صدای ناله خفیفی میومد زدم به در عمه گفت کیه صدای کش کش هم میومد همزمان گفتم منم اومدم کار ناتمومم رو تموم کنم سریع در رو باز کرد و گفت بیا تو قربونت برم رفتن تو در رو قفل کرد از تو شلوار پاش نبود گفتم عمه چیکار می کردی گفت داشتم کار ناتموم تو رو تموم می کردم گفتم جووووووووون بریم که خودم تمومش کنم.
شلوارم رو تا زانو دادم پایین نشست جلوم و شروع کرد ساک زدن منم با سینه هاش ور میرفتم بعدم نشت رو صندلی چوبی که اونجا بود و پاهاشو داد بالا کیرمو یکی دوبار کردم تو کوسش و در اوردم وقتی حسابی خیس شد کیر خیسمو با یه اشاره کردم تو کونش از جاش پرید و گفت یواش گوشم بدهکار نبود و به سرعت تلمبه میزدم با دستم هم کوسش رو میمالیدم واقعا توفضا بودم عمه یدفعه شروع کرد لرزیدن من اما هنوز ادامه میدادم احساس سوزش میگردم سر کیرم تخمام داشتن منفجر میشدن چندتا تلمبه محکم زدم تو کونش و با همه ی وجودم خوالی کردم تو کونش بعدم لبامو چسبوندم به لباش و به فاصله ی پنج دقیقه از انباری اومدیم بیرون.
رفتم سمت گلخونه کلی کار داشتم تو راه گوشیم زنگ خورد عمو فرزاد گفت یکی پیدا شده قیمت خیلی خوب گلخونت رو میخواد بخره حاضری بدی بهش ؟ گفتم کیه که گفت از دوستامه و کارش درسته منم گفتم چند میخواد حالا قیمت رو که گفت رو هوا سریع گفتم باشه اوکیه کی بریم سند به نامش کنم. که عمو گفت خبرت می کنم فردا پسفردایی. رفتم سمت خونه ی خودمون چند روزی بود نرفته بودم و فقط تلفنی با مادرم حال و احوالی گرفته بودیم.
رفتمخونه و برای بابام و مادرم سیر تا پیاز قضیه رو تعریف کردم مادرم انگار دنیا رو بهش داده باشن گفت اره چه بهتر بفروشش برو برا خودت کار و کاسبی راه بنداز و شبا هم بیا خونه پیش خودمون چیه رفتی کنج بیابون رو گرفتی.
فرداش رفتیم محضر سند رو به نام زدم و پول گلخونه رو گرفتم با مشورت یکی از دوستام و با توجه به رشته ای که خونده بودم یه مغازه ادوات کشاورزی و سم فروشی واینا زدم. مغازه رو با پول گلخونه و البته یکم هم کمک بابام خریدمش و از دادن اجاره خودمو راحت کردم از طرفی جاش هم جای خوبی بود همون اولای شهر و توی مسیر روستامون و چندتا روستای دیگه بود و میشد ازش درامد خوبی بدست اورد...
     
  
مرد

 
خب دوستان این اخرین قسمت از فصل یک مجموعه داستان بود بزودی با فصل دو و شخصیت های جدید میام
     
  
مرد

 
﷼﷼
     
  
مرد

 
     
  
مرد

 
خیلی منتظرمون نذار
     
  
صفحه  صفحه 6 از 13:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  12  13  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ماجراهای من و عمه هام


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA