انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

زندگی آریا


مرد

 
هفته پیش اعتراض کردیم قسمت ها کمه برای وقفه یک هفته ای الان تبدیل شد به یک قسمت البته به این قسمت هم نمیشه گفت 10 خط بیشتر نی
من میترسم که الان ما اعتراض دوباره کردیم قسمت بعدی داستان تبدیل به 2یا 3 خط بشه
     
  
مرد

 
سلام اول هاش خوب اومدی ولی فصل دوم اهمیت ندادی به داستان و کوتاه مینوسی و اگر سکس نداره تو قسمتی از داستان تراژدی مانند نیست و امیدوارم بهتر بشی
و یک ایراد من خودم اینجا داستان نوشتم اینجانب یا بد ،اینجا به هر دلیلی مثلا برای دل خودشون یا هزاران دلیل دیگر ولی هیچکدوم درخواست کمک مالی نکردن یا به هر عنوان پول بخوان.

و آخر داستان ادامه میدی ادامه میدی خوشحال میشیم ادامه نمیدی ببند تایپک رو
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
قسمت شانزدهم

بابا بود ... بابایی که منو تنها گذاشته بود و باعث شده بود مامان فوت بکنه...
-آریااا تروخدا حرف بزن ، وقت زیادی ندارم... + بله... می‌دونی با ما چه کار کردی؟؟ می‌دونی مامان رفت اون دنیا؟؟ کجایی؟ چرا وقتی مامان داشت میمرد کنارش نبودی ... چرا الان زنگ زدی ... نمی‌خوام صدات رو بشنوم...- آریا آریاااا...
گوشی رو قطع کردم... بغض داشتم ... از یه طرف دلم تنگ شده بود و از طرفی دلم پر بود ازش که چرا من و مامان براش اهمیتی نداشتیم...

رفتم روی تاب نشستم و فکر کردم ... چی شد که کار ما به اینجا رسید ... خاطرات جلو چشمام میامد... من اصلا اون زمان حواسم به بابا و مامان و زندگی نبود، فقط کارم این بود با همین میلاد بیایم مهمونی و دختر بازی و نهایت سکس‌ کنیم با آدم های مختلف ...

الان دیگه هیچی خوشحالم نمی‌کرد ...‌ فهمیده بودم کسی منو دیگه دوست نداره.. خالم فقط یه حقه باز و آدم دورو و شهاب هم فقط منو برای گاییدن خودش میخواد و مریم و میلاد هم معلوم نیست چرا فعلا با من خوب هستند... قطعا اونا هم هدف خودشون رو دارند

آدما دنبال منفعت هستند و هنوز مشخص نیست چرا این اتفاق ها افتاده ... حتما سر پول..به قول مریم فقط پول که این دنیا مهم...پول که قدرت میده ...

رشته افکارم با صدای دعوا از هم پاشید... صدای دعوا از داخل سالن می‌آمد... رفتم به سمت سالن که دیدم دو نفر یقه امیر رو گرفتند... - با خواهر ما آخه مادرجنده... کونت میذاریم بچه کونی... یکی زد زیر گوش امیر.... بچه ها دورشون جمع شده بودند

تا من بیام جمعیت رو رد کنم برسم به امیر... طرف یکی دیگه زد زیر گوشش و اون یکی داداش هم با لگد زد به سینه امیر که پخش زمین شد... وقتی رسیدم بهشون با مشت محکم زدم تو صورت یکیشون که افتاد زمین و دومی تا اومد به خودش بیاد با پا محکم زدم تو تخماش که از درد اونم پخش زمین شد... که دست امیر رو گرفتم و در گوشش گفتم برو سمت ماشین... کیف پول و سوییچ هم بهش دادم که بره ماشین روشن بکنه... همین که داشتم حرف میزدم یه مشت محکم خورد تو صورتم ... آخ... افتادم زمین که دیدم میخواد طرف بیفته روم و شروع کنه به کتک زدنم که با پا زدم تخت سینش که ازم دور بشه ... امیر خشکش زده بود و سر جاش نشسته بود که داد زدم امیررررر بروووو دیگه ... بالاخره بلند شد و دوید سمت ماشین ها... منم با داداش دختر درگیر بودم ... بلند شدم که یه مشت دیگه خوردم و عقب عقب رفتم... شانس آوردم که اون یکی داداش دختره هنوز رو زمین داشت با تخماش ور میرفت... نامرد چاقو در آورد که اومد بزنه دستم رو جلوش گرفتم که چاقو دستم رو جر داد... اومدم بزنم که دیدم اصلا نمیتونم بهش نزدیک بشم ... هم هیکلش بزرگ بود و اینکه چاقو داشت و نزدیک میشدم با چاقو پارم میکرد... زیر چشمی نگاه میکردم که ببینم کجای جمعیت خلوت و بازه که فرار کنم... داداش عوضیش هم داشت بلند میشد، انگار درد تخماش کم شده بود... تکی حریف نبودم چه برسه دوتایی....... دور می‌چرخیدم و اونم خسته شده بود و منتظر داداشش بود که بلند بشه و دوتایی کونم بذارن... یه لحظه چشمم به یه گوشه افتاد که بچه های کمتری بودن به سرعت دویدم و اون هم دنبالم افتاد و نمی‌دونم کی براش زیر پایی گرفت که خورد زمین ... رفتم سمت ماشین و سوار شدم... دیدم امیر خشکش زده ... داد زدم راه بیفت داره میاد ... به خودش اومد و زد تو دنده حرکت کرد ... حروم زاده هنوز دنبالم بود... اما دیگه ما از باغ زدیم بیرون ... امیر چند تا خیابون بیشتر نرفته بود که یهو متوجه دست من شد ... - آریا دستت چی شده؟ داره خون میاد + هیچی فقط برو ... - باید بریم بیمارستان

+ نمی‌خواد ... - میریم..داره خون میاد...
وقتی رسیدیم بیمارستان ... پرستار پرسید چی شده؟ گفتم که زورگیری باهاشون درگیر شدم ...- چیزی ازتون بردن؟ میخواین پلیس خبر کنیم؟ + نه چیزی نبردن... دوستم که رسید فرار کردند ... - به نظرم شکایت کنید ببینید دستتون رو چه کار کرده... + شاید بعد اینجا رفتیم شکایت کردیم... بخیه ها که زده شد به امیر گفتم بریم ... توی این مدت امیر هیچ حرفی نمی‌زد... وقتی نشستیم توی ماشین گفتم امیر منو برسون خونه شهابشون... - باشه ... وقتی رسیدیم امیر جلو در خونه شهاب شون نگه داشت و خواستم برم که گفت صبر کن آریا ...+ کار داری امیر؟ - خیلی مردی آریا... - تا دیروز مرد نبودم؟؟ با خنده بهش گفتم میخوای کیرم رو نشون بدم تا بدونی مرد هستم .... از خیر کون من بگذر امیررر...
بالاخره یه لبخند زد و گفتش دمت گرم جبران میکنم برات + تو هم بودی همین کار رو میکردی...من برم که مریم جووونت نگران میشه - قربون کص و کون مریم جوووون + خداحافظ کصکش

وقتی وارد خونه شدم نرگس منو دید و گفت چی شده آقا آریا ... + هیچی نگران نباش...
رفتم اتاق که لباس عوض کنم که دیدم شهاب داره با کامپیوتر بازی می‌کنه ... تا منو دید گفتش آریا چی شده؟ کجا بودی؟ + هیچی با امیر بودم ... قضیش مفصله بعدا میگم...- هیچی نشده؟ پای‌ چشمت کبود... دستت باند پیچیدی و خونی ... بگو ببینم چی شده؟ + هیچی رفتیم با امیر مهمونی که اونجا دعوا شد و منم اینطور شدم ...- بدون من میرید مهمونی؟ خاک بر سرتون .. حقتون کتک بخورید ... بذار منم بزنمت و یه لگد حواله باسن گرامی کرد... + بخدا خواب بودی،صدات هم کردم جواب ندادی...
لباس که عوض کردم به شهاب گفتم که شام کی آماده میشه ؟؟؟ گفتش نمی‌دونم بذار برم از نرگس بپرسم... رفت پرسید و گفتش که یه نیم ساعت دیگه ...
+ شهاب مامانت کجاست ؟ - تو اتاقش ... اعصاب نداره ... + چرا ؟ - با عموم بحثش شده... + سر چی ؟؟ - چمیدونم ‌+ تو هم که از همه چیز بی خبری... انگار نه انگار اینجا زندگی می‌کنی ‌.. - برام آخه مهم نیست آریا... + اوکی شهاب جووون ... راستی کونت چه طوره؟ - عالی عالی دیروز خوب گاییدی منو ... + پس راضی بودی؟ - اره اره + پول خوب گاییدن منو نمیدی... - پیش پیش از مامانم گرفتی... شیطون گرون حساب کردیااا... + کیر خوب گروووون - فدای کیرت ... + گشنمه شهاب، ناهار هم نخوردم... ضعف کردم. - عوضش کتک خوردی باید سیر باشی + کثافت... کتک هم زدم. بلند شو بریم شام - باشه
وقتی مریم اومد پایین ازم پرسید چی شده؟ چرا این شکلی شدی آریا؟

براش تعریف کردم که چه اتفاق هایی افتاده و برای دفاع از امیر چاقو خوردم ...
مریم و نرگس ازم تعریف کردن و گفتن که باید بیشتر مراقب باشم ... مریم می‌گفت با این امیر نکرد خیلی گیج و اوسکل و کاسه لیس... مثل باباش... ارزش نداره خودت رو به خاطرش به خطر بندازی ...

بعد شام رفتم اتاق مریم که باهاش حرف بزنم... + کاری داری آریا؟ - مریم جون چیزی شده؟ شهاب می‌گفت ناراحت هستید + هیچی شهاب چرت میگه + ولی چشماتون این رو نمیگه ... - چشمام؟ + آره چشماتون قرمز - به خاطر خستگی + به خاطر گریه و ناراحتی ...چی باعث شده ناراحت باشید؟ من کاری کردم که باعث ناراحتی شما شده؟ -نه آریا چرا انقدر پیگیری؟ + آخه شما برام مهم هستید... شما خانواده من هستید - بیا بشین آریا... می‌خوام مراقب خودت باشی.. تو یادگار دوست من هستی... دیگه نبینیم خودت رو مثل امروز توی موقعیت های خطرناک قرار بدید... به خاطر سکس هرجایی نرو‌... اینجا نرگس هست ، شهاب هست و اگه خواستی منم هستم کافیه بهم بگی .... + مریم جون من نمی‌دونستم قرار مهمونی بریم... از لطف شما خیلی ممنونم اما نگفتید چرا گریه کردید؟ - به خاطر فرزاد عموی شهاب ... عوضی انگار من جندش هستم بهم دستور میده بیا فلان جا ... انگار نه انگار که من صاحب اون شرکت کوفتی هستم... +خوب چرا بهش یادآوری نمیکنید...

- اون بابای کونی شهاب به برادرش قیمیت شهاب رو داده ... در واقع اون الان وکالن سهم شهاب رو هم داره و سهمش به من میچربه ... من سعی کردم در این سال ها فرزاد رو‌ راضی نگه دارم اما خیلی الان بیشعور شده... فکر می‌کنه من نوکرش هستم و هر جور میخواد رفتار می‌کنه... بذار شهاب ۱۸ سالش بشه... حالش رو میگیرم. + آروم باشید مریم خانم... یه چند ماه بیشتر نمونده که شهاب ۱۸ سالش بشه، فقط باید حواستون به شهاب باشه ... چون که خیلی بیخیال و ممکنه ازش سو استفاده بشه ...
مریم ناراحت بود بهش نزدیک شدم و سرش رو تو آغوشم گرفتم و نوازشش کردم ... چشمش خورد به دستم ... - آریا فردا مدرسه نرو‌ استراحت کن + آخه باید چک رو ببرم.. - بده نرگس که بهم بده ..‌ خودم میبرم به مدرسه ت میدم + باشه مریم جون ... بابت همه خوبی هات مرسی ...
چند دقیقه تو بغل هم بودیم که گفت آریا برو اتاق پیش شهاب... حواست بهش باشه که چیزی به عموش نده ... بگیرش تو دستت + باشه مریم جون ... حواسم به شهاب هست
یه بوس از پیشانی کردم و رفتم سمت اتاقم ... دوست داشتم به مریم نزدیک و نزدیک تر بشم

وارد اتاق شدم به شهاب گفتم که می‌دونی مامانت به خاطر عموت ناراحت بوده؟ - نه چرا ؟

+ به خاطر سهام شرکت ، مامانت میگه عموت باهاش مثل یه جنده رفتار می‌کنه - خب مامانم جنده دیگه + خفه شو حواست باشه چیزی به عموت ندی که دوباره همه رو به اسیری بگیره- بدم چی میشه؟؟ مامی ناراحت میشه ؟ + منم ناراحت میشم شهاب... نمی‌خوام رئیس داشته باشم + به خاطر تو چشم آریا جون.... حواسم هست
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
azerakhsh_38

gh1_Mohammad

rezchro

H1a2m3e4d5

azerakhsh_38

پیرو نظر دوستان باید بگم که اگر به قسمت های ابتدایی نگاه کنید می‌بینید که حجم نوشتاری همه قسمت ها تقریبا یکی بوده و اینکه یک داستان فراز و فرود داره.. نمیشه که همیشه داستان روی اوج باشه و هر قسمت چند تا سکس داشته باشیم که فقط جغ بزنیم...

در مورد قسمت ها هم باید بگم هیچ جایی نگفتم که دوشنبه ها دو قسمت میذارم ... با این حال سعی میکنم که دو قسمت آپلود کنم اما اگه نشد شرمنده ...
     
  
مرد

 
hamed811

hosenzad

همان طور که گفتم تمام قسمت ها حجمشون یکسان تقریبا و مورد دیگه اینکه نمیشه داستان همیشه در نقطه اوج باشه ...
     
  

 
Aria1997
نمیشه هر روز گذاشت؟
     
  
مرد

 
Kian7524
خیلی سخته هرروز نوشتن ... آدم از کار و زندگی میفته
     
  
مرد

 
قسمت جدید کی میاد اریا جان
     
  

Streetwalker
 
Aria1997:
خیلی سخته هرروز نوشتن ... آدم از کار و زندگی میفته

دقیقا.
توصیه من به شما این است که به صورت هفتگی تایپک خودتون رو به روز کنید.
تلاش کنید به هیچ وجه فاصله دو به روز رسانی از یک هفته بیشتر نشود.
و کیفیت کار را فدای کمیت نکنید.
عنایت داشته باشید که نوشته های شما سالهای سال باقی مانده و هزاران هزار بار خوانده خواهد شد.
💔تو زمستون داره چشمات...❤️‍🩹
     
  
مرد

 
عالی بود
     
  
صفحه  صفحه 6 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زندگی آریا


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA