قسمت هفدهم صبح با صدای نرگس بیدار شدم... - آقا آریا... آقا آریا بیدارید؟ + هووم چیه؟ - خانم گفتند که چک رو به من بدید...+ داخل زیپ جلویی کیفم هستش، برش دار نرگس چک رو برداشت و رفت و من دوباره خوابیدم...وقتی بیدار شدم ساعت ۱۲ بود ... خیلی خوابیده بودم..بلند شدم که برم دستشویی و یه آبی به صورت بزنم... بعد از اینکه از دستشویی اومدم رفتم آشپزخونه تا یه چیزی بخورم... نرگس اونجا بود ، ازش خواستم که برام چایی بیاره و البته یه چیزی که بخورم ... وقتی چایی و یه کاسه سوپ آورد ازش پرسیدم که مریم خانم اتاقشون هستند؟ - نه، خانم رفتند مدرسه شما و بعد از اون هم گفتند میرن شرکت ... نرگس مشغول تمیز کاری و گرد گیری بود... داشتم چایی میخوردم که نرگس نظرم رو جلب کرد... چهار دست و پا شده بود و زیر گاز رو سعی داشت تمیز بکنه ... یاد اون روز افتادم که شهاب داشت کونش رو پاره میکرد...با اینکه سنی ازش گذاشته بود ولی لاغر بود و تناسب اندامش خوب بود... کونش داشت کم کم نظرم رو جلب میکرد.. صداش کردم و بهش گفتم + نرگس بیا اینجا کارت دارم... - بله آقا آریا.. + بشین ..... چند ساله اینجا کار میکنی؟ - نزدیک پنج ساله ... + اهل کجایی - من شمالی هستم...+ چی شد که سر از اینجا در آوردی؟ - چرا آقا آریا این سوالات رو میپرسید؟ + هیچی همین جوری برای اطلاعات خودم ... - آقا آریا من چند سالی هست اینجا هستم و خانم به من پناه داده... + پناه؟ پناه بابت چی؟ - قضیش مفصله از خود خانم بپرسید... + باشه ... نرگس تو از عمو شهاب چیزی میدونی؟ - مرد درستی نیست آقا.. خیلی خشن و بد اخلاق... خانم رو خیلی اذیت میکنه ... البته تا زمانی که آقا زنده بود جرئت هیچ کاری نداشت اما الان همه کارست... + چرا همه کاره؟ - من فقط میدونم خانم مجبور به اطاعت از ایشون... و همین مسئله هم باعث رنجش خانم شده... + تو از فرزاد چیزی میدونی؟ چه جور آدمی؟ - آقا گفتم که فرزاد خان خیلی بد اخلاق+ به جز بداخلاقی ... - خیلی هم بد دهن و وقتی میاد اینجا خانم رو با لقب های زشت خطاب میکنه...+چه لقب هایی؟ - زشته آقا آریا... + بگوو... - جنده ، پتیاره و اینجور حرف ها ... + با مریم سکس هم کرده؟ - اره البته اولش با زور بود ولی خانم بعد ها باهاش راه اومد... + تو هم با فرزاد سکس کردی؟ - اره ولی نه به خواست خودم... + مریم بهت گفت که به فرزاد سرویس بدی ؟ - نه خودش اومد سراغم و با زور باهام سکس کرد ...+ پس بهت تجاوز کرد.... - اره اما من عادت کردم ... + عادت؟ - من زندگی سختی داشتم آقا آریا ... دیگه برام فرق نداره کی داره باهام سکس میکنه... + بابت زندگی سختی که داشتی متاسفم ... کاش میتونستم خاطرات بد رو از ذهنت پاک کنم... بعد پایان صحبتم رفتم جلو و پیشانیش رو بوسیدم ... تعجب کرده بود... نرگس یه زن ۴۵ ساله بود که زیبایی خاص خودش رو داشت اما خب همه ازش استفاده میکردند...رفتم اتاق و مشغول درس و تکلیف شدم ... خیلی عقب بودم... باید امسال حداقل قبول بشم خرداد ... تقریبا بیشتر مباحث کتاب رو غایب بودم... مشغول درس بودم که بالاخره شهاب رسید خونه و با صدای نکرش به سلام بلند داد ... وقتی وارد اتاق شد گفت - ااا اینجایی آریا ، سلام ... نگاه کن خاک برسرت ... نیامدی مدرسه داری درس میخونی .. بخواب استراحت کن کون لق مدرسه و درس و کتاب .... + چته شهاب امروز شادی... چیزی شده؟ - من همیشه همینجورم ... + گوه نخور... روز عادیت هم انقدر شاد و کصخل نیستی، چه برسه روزی که از مدرسه بیای خونه .... - ااا فهمیدی.. تو خوب منو میشناسیااا... + باید بشناسم بالاخره پسرمی- جووووون مامانم رو کردی و ادعای پدری داری... پسرم پسرم میکنی + البته پدری که کون پسرش پاره میکنه ... - همه پدر ها کون بچه هاشون رو پاره میکنند البته با گیر دادن نه کیر دادن ... + من روش خودم رو دارم پسرم ... بگو ببینم چی شده... - هیچی عمو برای دو ماه دیگه بلیط گرفته برای آمستردام... به مناسبت تولدم قراره برم اونجا بترکونم، بهش گفتم تو هم میای... فقط باید پاسپورتت رو بدی که بدم به عموم ... + عجب چه عموی مهربونی.... ولی من نمیتونم بیام... - چرا آریا؟ + اول به خاطر اینکه خالم قیم منه و اینکه مشکل سربازی دارم... من تولدم نزدیک ترهااا....- به عمو میگم اوکی بکنه همه چیز رو ... عموم بلده چه کار کنه که مشکلات رفع بشه+ باشه فعلا لباست رو عوض کن بریم ناهار ... بعد از اینکه وارد آشپزخونه شدیم، شهاب یه اسلپ محکم به کون نرگس زد و گفت جوووون ... نرگس بجم که خیلی گرسنه هستم... نرگس ناهار رو آورد و خوردیم و شهاب یه بند در مورد هلند و آمستردام حرف میزد... میگفت کشور آزادی ... پر از جنده و داف و از همه مهم تر گل کشیدن اونجا آزاد... موقع جمع کردن ظرف ها توسط نرگس دست شهاب همش لای کونش بود ... شهاب رو انقدر شاد ندیده بودم... عجیب بود... نباید همه شادیش به خاطر سفر بوده باشه ... نرگس مشغول ظرف شستن بود و من و شهاب حرف میزدیم و من سعی داشتم که بفهمم دلیل این همه شادی چیه ... - آریا آریا انقدر سر کیف هستم که نگوووو... خیلی خوشحالم میخوام برم هلند ...چیه این کشور ... ریدم سر درش... اصلا آزادی نداریم حرف هاش رو میزد و ادامه میداد... خیلی شاد و خوشحال و البته کصخل شده بود... اگه مدرسه نبود میگفتم گل زده حتما ... وسط حرفاش بلند شد و رفت سمت نرگس و دامنش رو کشید پایین و محکم با دست سیلی میزد به کونش... میگفت میخوام برم عشق و حال... میخوام دنیا رو بگام...نرگس بدبخت هیچ حرکتی نکرد و فقط خم شده بود جلو که شهاب راحت به کونش سیلی بزنه ... + اااا چته شهاب ... چرا دیوونه بازی در میاری... بیا برو تو اتاق ... با زور از نرگس جداش کردم و فرستادمش سمت اتاق... خم شدم و دامن نرگس رو کشیدم بالا ... بهش گفتم + ببخشید نمیدونم چرا دیوونه شده... نرگس بازهم با چشم های متعجب نگاهم میکرد... تعجب میکرد که بهش احترام میذارم... انگار تو زندگیش از کسی احترام ندیده بود... منم بهش احترام میذاشتم به هر حال ممکن بود بعدا نرگس بهم کمک کنه و هوام رو داشته باشه... درسته خدمتکار بود اما خیلی چیزها از این خونه میدونست...
قسمت هجدهمرفتم سمت اتاق... وارد که شدم گفتم چته شهاب؟ چی شده؟ - میخوام برم هلند + گوه نخور فقط این نیست... فقط این نیست - گوشیش رو برداشت داد بهم و گفتش -. برو داخل واتساپ ... آخرین پیامش از عمو فرزاد بود ... وارد شدم که دیدم انگار براش یه فیلم فرستاده بود و زیرش نوشته بود نگاه کن و حال کن ... - فیلم رو باز کن آریا + زدم رو فیلم و پلی کردم ... واااای چی میدیدم... مریم بود که دهنش یه دیلدو بسته شده و لختش کرده بودن و چهار دست و پا بود ... مرده رفت پشت مریم ... وااای کونش سرخ سرخ بود... انگار خیلی محکم زده بودش.... مرده شروع کرد به حرف زدن ... - دیروز پشت تلفن گوه زیادی میخوردی جنده ... هر حرفی زدم باید بگی چشم ... فهمیدی ؟ (یه سیلی محکم راهی کون مریم کرد) مریم با تکون دادن سرش نشون میداد که فهمیده ... - هنوز تنبیه گوه خوریت تموم نشد و مرد کیرش رو گذاشت رو سوراخ کون مریم و با زور فشار میداد که مریم جلو رفت ... یکی زد تو کمرش و گفت - جنده تکون بخوری و حرکت کنی بلایی بدتر از این سرت میارم ... مریم برگشت سر جاش و اون هم با زور کیرش رو کرد داخل کون مریم ... مریم داشت داد میزد ولی دیلدویی که تو دهنش بود صداش رو خفه کرده بود ... چند تا تلمبه محکم زد و آبش رو خالی کرد داخل مریم ... بلند شد و رفت دیلدو دهن مریم رو باز کرد ... مریم گریه کرده بود ... صورتش پر اشک بود... مرده اومد سر صندلی نشست و گفت- جنده لباست رو بپوش و برو و دفعه آخرت باشه که برام بلبل زبونی میکنی... مریم هیچی نمیگفت و لنگ لنگان رفت به سمت لباس هاش که پخش زمین بود .... داشت لباس ها رو میپوشید که دوباره مرد حرف زد راستی بچه خااان بودی؟مریم هیچی نمیگفت ... - تا حالا کون یه بچه خان رو پاره نکرده بودم ... خداحافظ کون پااره فیلم تموم شد .... به شهاب نگاه کردم گفتم +این کی بود ؟؟ - عمو فرزادم + چه وحشی کون مامانت رو پاره کرد... - عشق کردم آریا... فقط منتظرم که مامان بیاد و لنگ لنگان ببینمش+تو لذت میبری کسی مامانت رو تحقیر بکنه؟؟- آره آریا ... تخمم هم نیست جرش بدن ... تازه حال هم میکنم. +این حس بی غیرتی تورو از کی میدونه عمو فرزادت؟ -تقریبا بعد از فوت بابام... + اون میدونه که کون هم میدی؟ با عموت رابطه داری؟ - نه آریا این رابطه فقط بین من و تو و مامانم... + مطمئن شهاب؟ - مطمئن باش آریا ... تو عشق منی .... + اوکی ... حالا استراحت کن یه کم نه میخوام برم داخل هال بشینم که آمدن مریم رو ببینم... بلند شد و رفت و منم یه سر به گوشی شهاب زدم... چت هاش رو با فرزاد خوندم ... فرزاد این فیلم رو به عنوان کادو اصلی تولد میدونست و معلوم بود کاملا روی شهاب مسلط بود و شناخت کافی داشت ...یه چرخی به پیام های دیگه شهاب زد...رفتم سراغ پیام هاش با امیر ... چیز خاصی نبود فقط هی ننه های هم دیگه رو فحش داده بودند... البته فکر کنم دلیلش لذتی بود که شهاب میبرد ... تو چت هم کمتر میدیدم که ننه امیر رو فحش بدهچیز خاصی از گوشیش پیدا نکردم، به خاطر همین بلند شدم برم که تمرین بکنم ... میخوام تا وقتی که اینجا هستم بدنم رو بسازم.. بالاخره در خونه ای زندگی میکنم که همه چیزش یه جورایی بوی سکس میکنم و باید بدن رو ساخت ...بعد از تمرین رفتم داخل آشپزخونه که دیدم نرگس نشسته و داره برای شهاب ساک میزنه... شهاب محکم سر نرگس رو گرفته بود تو دستش و جلو عقب میکرد... منم بدون اعتنا به چیزی نشستم روی میز و نگاهشون کردم و شهاب هم تا متوجه حضور من شد، سر نرگس رو با شدت بیشتری عقب و جلو میکرد ،به یک دقیقه هم نشد که شهاب شل شد و شروع کرد به آه کشیدن ... - بخورش جنده ... همه آبم رو میخوری... نرگس هم مثل همیشه حرف گوش کرد و خورد و شهاب هم شلوارکش رو کشید بالا و اومد سمت من ...- به به آریا خان ورزشکار ... باشگاه مفت پیدا کردیااا + مفت نیست که جلو جلو حساب کردم - بله بله ... + نرگس اگه زحمتی نیست برای من دوتا تخم مرغ آب پز آماده کن... نرگس رفت به سمت دستشویی و شهاب رو کرد به من و گفت - کجا بودی که صحنه بی نظیر رو از دست دادی ... + چه طور؟ - نبودی که ببینی چه طور راه میرفت ... به زور میتونین راه بره ... پاره شده بود پاره پاره +صحنه لذت بخشی بود پس -اره بالاخره دیدم یکی خردش بکنه... + چرا دوس داری خرد بشه - همیشه رئیس بازی در میاره ... دوست داشتم غرورش بشکنه ... + پس الان رئیس خونه عمو فرزاد و منم باید کم کم رفع زحمت کنم... - این چه حرفیه ... تو دیگه همیشه اینجایی ... عمو همیشه هوای منو داره ... + خدا کنه اما بعید میدونم ... - یعنی چی بعید میدونم؟ عمو فرزاد منو خیلی دوست داره حتی بیشتر از مامانم + تجربم اینو میگه... - تجربه ؟ تو چیزی میدونی ؟ + بعدا بهت میگم ... فقط حواست باشه ، چیزی به عمو جانت ندی ... منظورم امضا هستش ... - گفتم که خیالت راحت همین لحظه نرگس وارد شد و گفت ×آقا آریا چند تا تخم مرغ بذارم آب پز بشه ؟؟ + دو تا کافیه... - برای منم نیمرو کن با سس قرمز... × چشمتخم مرغ ها رو که خوردیم ، شهاب گفت میرم که بخوابم کاری نداری؟ + نه خرس جان شهاب که رفت رو به نرگس کردم و گفتم +ممنون که زحمت کشی تخم مرغ ها رو آماده کردی - خواهش میکنم آریا ... وظیفه من همینه ... من باید به رازهای این خونه پی میبردم و قطعا نرگس تنها کسی بود که میتونست به من خیلی کمک بکنه...
قسمت هفدهم و هجدهم آپلود شد..امیدوارم که از روند داستان راضی باشید... اگر ایده خاصی دارید حتما پیام شخصی بفرستید... در ضمن هفته آینده دو قسمت آخر فصل اول آپلود میشه