قسمت سوم : غریبه"قبل"فیلم ها رو از گوشی لیلا برای خودم فرستادم؛فردا طرفای ظهر بود دیدم یکی به گوشیش زنگ زدکه اسمش مرتضی ذخیره شده بود (شوهرش بود)جواب دادم و گفت گوشی همسرم گم شده و الان دست شما ست و گفتم اره من مسافر کشم و این از دیروز ظهر همینجا افتاده و خلاصه گوشی رو با پیک براش فرستادم ، خودم نرفتم تا نفهمه همون کسی ام که دیروز با مشت کوبید توی صورتش؛همون شب رفتم نزدیکای دفتر حامد حرومزاده ایستادم و دیگه از لیلا خبری نبود حامد از دفتر اومد بیرون و سوار ماشین شد و پشت سرش راه افتادم همینجوری که میرفتیم پشت چراغ قرمز باماشین بغل دست ماشینش نگه داشتم و شیشه اش پایین بود و با صدای نسبتا بلند و با حالت نیشخند گفتم :-امشب نیستش انگارحامد : با منی شما؟-مگه به غیر از اون خانم که همکارته با کس دیگه ای هم سکس کردی؟ "اینجا بیشتر خندیدم"خشکش زده بود و همینطوری مات و مبهوت داشت منو نگاه میکرد و چراغ سبز شد و من حرکت کردم و اون همینطور ایستاده بود و ماشینا پشت سرش بوق میزدن...بلاخره راه افتاد و داشت پشت سرم میومد هی نور بالا مینداخت و بوق میزد و نگه دارم ، آخر یه جا نگه داشتم و اونم نگه داشت و از ماشین پیاده شد اومد سمت در ماشین :+لیلا تو رو فرستاده؟-اها پس اسمش لیلا ست+کی هستی تو؟-یکی+درست حرف بزن ببینم چی میگی-بیا بشین تو ماشین تا حرف بزنم"اومد نشت"+خب بگو چی شدههمین تا نشت چنان سیلی ای بهش زدم که سرش برگشت و خورد به پشتی صندلی تا اومد واکنش نشون بده یکی دیگه ام زدم و دستشو گرفتم ، خیلی هیکلش ریزه بود بنده خدا حریفم نمیشد اصلا هرچی زور میزد ، بلند داد زدم : -اگه بازم گوه خوری اضافه کنی تا صبح کتک میخوری اینارو زدم چون باید میزدم حالا گوش کنببین چی میگم ، یه دختر به تو اعتماد کرد و باهاتوارد رابطه شد و باهات سکس کرد و اول تو انقدر حروم لقمه ای که ازش فیلم گرفتی و دوم انقدر حرومزاده ای که تهدید کردی فیلمش رو پخش میکنی ، آره من برادر رعنا ام که الان نمیدونی از کجا سر و کلم پیدا شده ، "همینطوری با چشای گشاد شده داشت نگاهم میکرد"-فکر نمیکردی همون لیلا خانم همون کار رو با تو بکنه ، بلاخره زمین گرده و میچرخه پسر حاجی ، راستی گفتم حاجی ، اگه بابا جونت بفهمه با منشی دفترش که نا محرمه سکس کردی چیکارت میکنه؟ جدا از محرومیت از ارث از ادامه زندگی هم محرومت میکنه نه؟ پس مثل یه پسر خوب به حرفام گوش میکنی فهمیدی؟"به نشونه تایید سر تکون داد"-همین الان رعنا زنگ میزنی میگی اشتباه کردی و اون فیلمارو پاک میکنی و میگی قبوله رابطه رو با هم تموم میکنیم و تو را بی خیر و مارا به سلامتو این فیلمای سکس خودت با خانم منشی همیشه دست من میمونه تا اگه یه روز خدایی نکرده دست از پا خطا کردی بزنم کونتو پاره کنم فهمیدی؟بازم سر تکون داد و همون موقع گوشیشو در اورد و جلوی خودم زنگ زد به رعنا و بوق های آخر رعنا خط رو باز کرد اما حرفی نزد ، با آرنج زدم به پهلو حامد که حرف بزنه حامد: رعنا میشنوم صدامورعنا: اره بگو-رعنا ما با هم به بگو مگویی داشتیم و از دست همدلخور شدیم و این وسط من یه حرفایی زدم که نباید میزدم و یسری رفتار غلط داشتم ، ازت میخوام که منو ببخشی و بدونی اون فیلم هارو پاک میکنم و جایی درز نمیکنه و بدون از همین الان رابطه ما تمومه +حامد چیزی شده؟ زیادی آدم شدی امشب به باطن حیوونت نمیاد-رعنا دارم جدی میگم ، دیگه نمیخواد نگران هیچی باشی حتی اون رازی که بهم گفتی هم بین خودمون میمونه +ببینیمو تعریف کنیم-مطمئن باش ، خداحافظ+خداحافظ گفتم : آفرین گل پسر حالا هم گمشو از ماشین بیرون پیاده اش کردم و رفتم؛وقتی حامد داشت با رعنا صحبت میکرد گفت "حتی همون رازی که بهم گفتی هم بین خودمون میمونه" این جمله اش خیلی فکرمو مشغول کرد و با خودم میگفتم نکنه هنوز یه چیزایی هست که مننمیدونمو بازم قراره دردسر بکشم ، تو همین فکرا بودم که نگار بهم زنگ زد :-به به شاه شاهان ، دادش قشنگم چطوره؟+سلام نگار خوبم الهی شکر تو خوبی عزیزم؟ -اصلا مگه میشه تو داداشم باشی و بد باشم؟+قربونت بشم من الهی چی شده مگه"جریان زنگ زدن حامد به رعنا رو برام تعریف کرد"-مهیار چیکار کردی با این پسره لاشی که اینطوری رام شده؟+برای یه سامورایی همه جا ژاپنه-اوه اوه نصفمون نکنی سامورایی+خخخ-الهی فدات شم داداش نمیدونی که رعنا چقدر خوشحاله+من فقط وظیفمو انجام دادم و خوشحالم که حالتون خوبه-نگار پیش مرگت بشه مرد خانواده ای به خدا تو رو نداشتیم همه چی رو هوا بود+گفتم که وظیفمه این کارا شما کل زندگی منید"مامان داشت بهم زنگ میزد"+نگار مامان پشت خطمه بعدا بهت زنگ میزنم -باشه عزیزم برو قربونت برم فعلا+فعلا خط رو روی مامان باز کردم:مامان گفت که داره میره پیش خاله و مامان بزرگ و رعنا و نگار با هم رفتن خرید و یکم دیر تر میان گفت منم برم اونجا و گفتم من خسته ام میرم خونه بخوابم و نمیام؛تو راه خونه بودم و حوصله شو نداشتم ماشین رو ببرم تو حیاط و دم در پارکش کردم ، پیاده شدم و از حیاط رفتم داخل و دیدم لامپ اتاق رعنا که لب ایوان ساختمونه روشنه و بقیه لامپ های ساختمون هم کم و بیش روشنه راستش ترسیدم چون مامان گفت رعنا و نگار بیرونن و اولش فکر کردم دزد اومده و یواش یواشنزدیک رفتم داخل ساختمون و به اتاق رعنا نزدیک شدم و در اتاق باز بود و پشت دیوار بغل در پناه گرفتم ، این روزا دیگه عادت کرده بودم به غافل گیری ، صدایی که میومد صدای سکس بود...خب من با سکس رعنا مشکلی نداشتم و اومدم از خونه بیام بیرون که صدای یه زن دیگه رو هم شنیدم و کنجکاو شدم و سرم رو آروم از بغل در نزدیک کردم ببین اون تو چه خبره ، صحنه ای که میدیدم رو هیچ جوره نمیتونستم درک کنم ، چشمام کاملا داشت دو دو میزد؛نگار و رعنا به حالت 69 روی هم بودن داشت کص هم رو میخوردن ، الان فهمیدم اون رازی که حامد پست تلفن به رعنا گفت چی بود ، نفسم بالا نمیومد و به شماره افتاده بود ، سمت چپ سینه ام سنگین شده بود دیگه نفهمیدم چجوری اما از شدت خشم چنان داد زدم که نگار و رعنا از ترس از روی تخت افتادن پایین و جیغ زدن ، سریع از خونه اومدم بیرون و در رو محکم کوبیدم به هماز پشت سرم نگار اومد و بلند داد میزدم:-مهیار داداش نرو وایسا ، غلط کردم به خدا وایسامن دیگه هیچی نمیشنیدم و فقط سریع سوار ماشین شدم و رفتم...ادامه دارد....