انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7

خاله مریم، جنده ی مذهبی


مرد

 
Armin234:
خسته نباشی میگم خاله و زندایت بچه ندارن

ممنون سلامت باشی. راستش این اوایل دغدغه ی خودمم بود اما نخواستم بُعد سکسی ماجرا تحت تاثیر چیزهای فرعی قرار بگیره و وقت بقیه رو تلف کنم
البته خاله مریم بچه نداره
     
  
مرد

 
abulsexer
عالی بود دمت گرم
سکس بدون محدودیت
     
  
مرد

 
قسمت یازدهم
بعد از سکس داغمون سه تاییمون خسته شده بودیم و کنار هم دراز کشیده بودیم یه نگاهی به ساعت انداختم ۱۱ شب شده بود گفتم خب کجا بخوابیم حالا که زندایی گفت خواب؟ همینقد بود توانت؟ که گفتم لعنتی دیشب و عصری خودت رمقم کشیدی حالا هم که خاله این کیر دیگه راست نمیشه ها . که زندایی گفت غلط کرده خودم راستش می کنم که خاله پرید تو حرفش و گفت بچه خواهرمو اذیت نکنی ها که رومو کردم به خاله و گفتم الهی خودم قربونت برم خاله جون و بعدم یه بوس از لبش کردم و گفتم من یه دوش بگیرم و بعدم بلند شدم که برم سمت حموم زندایی گفت منم میام که خاله خندید و گفت ارسلان زنداییت دلش هوس کیر کرده ول کن هم نیست حسابی جرش بده دلم میخواد صداش رو در بیاری... چشم خاله جان اگه تونست کیرمو شق کنه باشه ؛ زندایی زد پس کلم و گفت کاری نکن از کاری که کردم پشیمون بشم که شما رو بهم‌رسوندم حق منو به خالت نمیدی ها ، بعدم با هم رفتیم سمت حموم ... حموم دایی یه حموم معمولی و بدون وان بود کیرم نیمه خوابیده بود که زندایی اومد و مشغول شد به شستن خودش و من و گاهی هم دستی به کیرم می کشید اما کیرم راست نمیشد یعنی خودم هم مونده بودم چطوری میشه بعد زندایی زانو زد جلوم و مشغول شد به ساک زدن اما هرکار کرد سیخ نشد و بهم گفت مثل اینکه توانت همینه ...
بعد خاله سرشو کرد تو و با دیدن صحنه ی اتفاق افتاده با خنده بلند گفت فرشته کوست بی کیر موند آخی و بعد زندایی گفت هه فک من یه درصد بعد رو کرد به خاله و گفت ایرج فردا میاد سراغت منم با ارسلانم حال می کنم جوش منو نزن که خاله زد تو پیشونیش و گفت خاک تو سرم من کیر اونو چجوری تحملش کنم جر میخورم که زندایی گفت نترس امشب ارسلان به حد کافی گشادت کرده فقط دوتا خبر بد براتون دارم اول اینکه رضا‌ زنگ زد و گفت پسفردا داره میاد و دوم اینکه مامان ارسلان هم عصری بهش زنگ زدم و گفت فردا شب میرسن احتمالا ...
اخمام رفت تو هم گفتم پس من نمی تونم فرداشب اینجا باشم که بعد زندایی دستی گذاشت رو شونم و یع دستش هم به کیرم بود به خاله گفت یا بیا تو یا برو بیرون که داره سوز میاد خاله هم گفت اینجا که جا نمیشیم من میرم پایین ارسلان رو هم بعد دوش بفرست پایین ... خاله که رفت زندایی مشغول مالیدن کیرم بود اما بلند نمیشد ، دم گوشم گفت دوس داری بازم دادن خالت رو ببینی پس ، ایرج فردا با یکی از درجه دارای گردن کلفت داره میاد اینجا اونه که عاشق کون کردن هست و ایرج یجورایی راه پاک کنه واسش. مریم نمیدونه قرار فردا صبح تا ظهر جرش بدن این دوتا خرکیر ... همینکه اینا رو می گفت کیرم تو مشتش سمثل سنگ شد لباشو رو لبام گذاشت و بعد ازم جدا شد و گفت ای جونم بیغیرت کی بودی تو ؟ تا اسم کوس دادن خالت به غریبه شد شق کردی زود باش تا نخوابیده منو سیراب کن ... زبونم به اختیار خودم‌نبود بی اختیار گفتم من کون میخوام که زندایی با خنده گفت چیز دیگه ای نمی خوای ؟ تعادرف نکن ...
همینطور که فیس تو فیس زندایی بودم لبامون چفت هم شد و زندایی از روبرو و ایستاده کیرم هدایت کرد تو کوسش و شروع کرد تلمبه زدن اصلا برام تحریک کننده نبود ! باورم نمیشد یروزی کیرم تو کوس زندایی باشه اما لذت نبرم ... به زندایی گفتم من کون میخوام اینجوری تا خود صبح هم ارضا نمیشم که گفت بااااااشه یکم صبر کن ، بعد دوش آب رو بست و کلی شامپو بدن خالی کرد رو خودش و ازم خواست بمالم به بدنش ؛ بدنش لیز لیز بود و مثل ماهی شده بود بعد قمبل کرد سمت منو دو تا انگشتش و همزمان فرو کرد تو کونش شروع کرد بازی دادنشون و بعد از چند لحظه در آورد و گفت بفرمایید ببینم چیکاره ای ...
کیرمو تنظیم کردم دم سوراخش و با یه فشار خیلی آروم تا ته کردم تو کونش ، کونش خیلی داغ بود به نرمی کوسش نبود اما تنگ و داغ بود شروع کردم ریز ریز تلمبه زدن ، کم کم صدای برخورد بدنامون فضا رو پر کرده بود زندایی هم کوسشو میمالید و ناله می کرد ، ورسیدم کون دادن چطوره حسش چیه که گفت اگه اینجوری باشه که عالیه اما اگه ایرج و مافوقش باشن بیشتر شبیه شکنجه میمونه و سرتاسرش زجره ... پرسیدم:
-خب راستی اسم مافوقش چیه
+ داریوش نعیمی معروفه به سرنگ نعیمی ، کار مسعود دقیقا پیش همین گیره این بخواد میتونه متهم به قتل رو هم آزاد کنه
-تو به نعیمی هم دادی؟
+این چه طرز خرف زدنه؟

همیجور که حرف میزدیم سرت تلمبه هامو بیشر مردم و زندایی پرت میشد به جلو

-ببخشید منظوری نداشتم فقط میگم با نعیمی هم بودی؟
+آره سه بار تا حالا دستش بهم‌رسیده ولی خداروشکر هربار ه اومده سراغم داییت یک هفته بعدش اومده ار ماموریت وگرنه بدجور لو میرفتم اخه جوری کون آدمو پاره می کنه که تا دو روز نمیتونی راه بری
-تو واسه چی باهاش بودی دیگه؟
+بخاطر پول ، اون نمیدونه من زن بکی از زیر دستاشم وگرنه هر روز میخواد بیاد اینجا ایرج بخاطر دل خودشم شده تا حالا بهش چیزی نگفته فردا روز سختی واسه خالته
به اوج خودم رسیده بودم و با تمام وجود تو کون رندایی می کوبیدم که آبم با شدت تو کونش خالی شد و درد عجیبی توی تخمام پیچید و چشمام سیاهی رفت و افتادم . چشمام که باز کردم دیدم سرم تو پای زندایی و کف حمومم بعد از کلی تلاش زندایی با آب قند از جام پاشدم و خودمو شستم و با کمک زندایی اومدم بیرون از حموم ساعت نزدیکای ۱۲ بود که رفتم پایین پیش خاله که خاله هم خوابیده و با دیدن من پاشد و گفت چته چرا اینجوری بیحال و بی رمق گفتم زندایی جونمو کشید لعنتی کونش خیلی خوب بود و بعد خاله منو برد کنار خودش و تو بغلش دراز کشیدم مثل زن و شوهرا می بوییدمش و می بوسیدمش اما تو سرم جنگ بود که فردا چی قراره سر خاله ی من بیارن اون دو تا وحشی ....
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7 
داستان سکسی ایرانی

خاله مریم، جنده ی مذهبی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA