ارسالها: 46
#7
Posted: 31 Oct 2021 21:24
قسمت پنجم
وقتی مینا رفت دسشویی تقریبا ده دقیقه اونجا موند و بعدش اومد هنوز حوله تنش بود و برگشت گفت بخوابیم صبح ساعت ۶ بود که داشت شوهرشو راهی میکرد من بدون اینکه متوجه بشن از تو اتاقم نگاشون میکردم تو حال بودن و مینا دیشب لباس نپوشیده بود لخت بغلش کرد و لب میگرفت ازش بلاخره خدافظی کردن و مینا هم رفت بخوابه منم چند دقیقه بعد رفتم سروقت گوشیش
م: سلام سعید فردا صبح میره سفر، خونتون خالیه فردا؟
آ: سلام عشقم چه خوب، خونه که خالی نیست مگه خونه خودتون خالی نیس؟
م: من خونه خودمون نیستم علی تنها بود اومدم خونه بابام
آ: چه بد، خو نمیتونی بیای خونه خودتون؟
م: میترسم خو خواهرشوهرم همسایمونه اونجا
آ: الان چکار کنیم
م: علی صبح میره مدرسه
آ: ینی صبح زود بیام
م: ساعت چند میتونی بیای؟
آ: ساعت ۱۰
م: علی خو ۱۲ میاد وقتمون کمه
آ: چکار کنیم چاره ای نداریم
م: اگه قراره بیای و بکنی و بری اصلا نمیخوام
آ: خب چکار کنیم
م: نمیدونم اینجوری من گنا دارم آخه یکمم به فکر ارضا شدن من باش
آ: علی خو بچس چیزی که نمیفهمه یجوری بپیچونش
م: باشه پس بذار بعد از ظهر که اومد میفرستمش پی نخود سیاه
آ: مرسی عزيزم فردا برات جبران میکنم
م: مرسی عشقم
آ: بات پلاگا چی شدن
م: تو هم که همش تو فکر کونی
آ: خب لابد کونت خیلی خوشگله
م: تا سایز ۳ رو آماده کردم اتفاقا امشب مجبور شدم با شوهرم برم حموم دیگه بات پلاگه رو گذاشتم تو دسشویی شانس آوردم علی ندیدش
آ: با شوهرت حموم چکار داشتی 😡 باهاش که سکس نکردی
م: نه عزیزم براش کیسه کشیدم علی خونس جلو داداشم که منو نمیبره بکنه
آ: آها پس این داداش خارکصت به یه دردی خورد
م: یه چیزی میگی تو یعنی انتظار داری شوهرم منو نکنه
آ: آخه تحملش برام سخته تو سوراخت با من شریک شه
م: چی بگم آخه
آ: اشکال نداره تو کونتو آماده کن سوراخ کونت برا من کصت برا اون دیوس
م: زرنگ عوضی
آ: جدی میگم خو
م: من سعیمو میکنم ولی هنوز باز نشده سوراخم
آ: فردا خودم بازش میکنم نترس نمیزارم درد بکشی
م: اگه به زور بکنی بخدا دیگه بهت نمیدم
آ: باشه عشقم راضیت میکنم
م: مرسی
دیگه بعدش هم خدافظی کرده بودن تو این فکر بودم فردا چطور ببینمشون یه ساعت بعد مینا منو بیدار کرد یه تاپ و دامن پوشیده بود گفت پاشو برو مدرسه خلاصه صبحانه رو خوردم و رفتم، تو مدرسه همش فکرم این بود چه نقشه ای بکشم که زنگ دوم خودمو زدم به مریضی و رفتم دفتر گفتم مامان بابام عزادارین منم دلپیچه دارم میشه برم خونه؟
چون بچه درسخون بودم مدیرمون موافقت کرد و رفتم خونه ساعت ۱۰:۳۰ بود رسیدم خونه دیدم صدای دوش آب میاد و لباسای مینا تو حاله رفتم سمت حموم دیدم در بازه و مینا داره با بات پلاگه بازی میکنه مینا رو صدا زدم یهو ترسید با بدن کفی اومد سمت در و درو بست گقت تو اینجا چکار میکنی گفتم معلممون نیومد فرستادنم خونه گفت آها بعدش در حمومو بست منم رفتم پشت در حموم دیدم چن تا از اون بات پلاگا داره و یکیشونو که پهن تر از دیشبی بود روغن زده و آروم میکنه تو کونش انگار داشت اذیت میشد یه نیم ساعتی با اون بات پلاگ بازی کرد بعدش یکی دیگه که یکم شکلش فرق داشت باریک بود و دراز تر و سه تا قسمت داشت که سرش باریک تر بود و هر قسمتش که به دسته نزدیک تر بود پهن تر میشد رو برداشت یکم بت قبلی بازی کرد موقع در آوردنش تابلو بود داره درد میکشه چند بار خواست درش بیاره نتونست بلاخره درش آورد و یکم مایع عجیب غریب به کونش زد یه چند دقیقه دوباره با همون بات پلاگ قبلیه کونشو بست موقعی که درش آورد یهو یه مقدار آب کثیف از کونش بیرون زد فک کنم داشت کونشو تمیز میکرد بلاخره اون بات پلاگ دراز رو کرد تو کونش خیلی درد داشت هر قسمت که فرو میکرد چند دقیقه صبر میکرد تقریبا ۱۰ سانتی طولش بود دیگه دوش گرفت و لوسیون و اینارو هم زد و اومد خودشو خشک کرد با حوله اومد بیرون وقتی اومد بیرون یکم خسته بود بهم گفت میتونی برام سشوار بکشی منم گفتم آره رفتم براش سشوار کشیدم بعد گفت علی یکم ماساژ بده گفتم چشم آبجی از رو حوله حسابی ماساژش دادم و اون داشت اس ام اس بازی میکرد آروم نگا کردم دیدم نوشته آماده باش بهت خبر میدم، خیلی نامردی بات پلاگ اصلیه تو کونمه حس میکنم تهم بازه🥺 یکم که ماساژش دادم گفت پاشو بریم ناهار بعدش باید بری خونه عمو حسن پسرش خونه نیست دختراش تنهان منم گفتم من بعد ناهار میرم خونه دوستام بازی کنیم که مینا خوشحال شد گفت کی بر میگردی گفتم عصر حدودا ساعت ۶ که گفت اشکال نداره کون لق دخترعموها منم گفتم فقط زود ناهارو آماده کن که برم دیگه مینا با ذوق و شوق رفت ناهارو حاضر کنه منم سریع رفتم تو اتاق مامان بابا پرده پنجرشونو یجوری گذاشتم که اگه رفتن اتاق اونا بتونم ببینمشون ه تو حال سکس میکردن هم از سوراخ کلید اتاق خودم میدیدم حموم هم که دیگه خوراک کار خودم بود ناهار که خوردم بعدش مینا داشت تلفنی حرف میزد منم همون لحظه با کوله پشتی جلو چشمش رد شدم گفتم دارم میرم اونم بوسم کردو رفت اتاق مامان بابا منم تا اون حواسش نبود برگشتم تو اتاقم درو هم قفل کردم
چند دقیقه بعد مینا اومد تو حال وقتی صدام زد و جوابی نشنید زنگ زد گفت آرش زود باش بیا علی رفت خودش هم رفت تو اتاق خواب مامان بابا یه لباس خواب خوشگل و فانتزی پوشید یکم مرطوب کننده هم زد بات پلاگه رو در آورد یکی از همون کوتاه و تپلا رو گذاشت تو کونش رو تخت هم ملافه پهن کرده بود یکم آرایش کرد که گوشیش زنگ خورد آرش بود رسیده بود مینا هم درو با آیفون باز کرد و رفت تو حال به استقبالش
منم رفتم از سوراخ کلید تو حالو ببینم آرش خیلی محتاطانه اومد داخل به محض اینکه داخل شد مینارو دید لب تو لب شدن داشتن تو بغل هم دیگه غرق میشدن که آرش گفت بریم رو مبل بشینیم یکم اونجا بغل هم نشستن و مثل دوتا مرغ عشق داشتن لب میگرفتن آرش دستشو کرده بود تو موهای مینا و همش لب میگرفت و از خوشگلیش میگفت دیگه تقریبا یه ربع اینجوری بودن بعد
آرش گفت: علی کی میاد؟
مینا: تا ساعت ۶
آ: خوبه پس وقت زیاده
م: اومم (همزمان داشت لب میگرفت و دکمه های پیرهن آرشو باز میکرد
آرش هم مینارو بلندش کرد و بردش رو کاناپه درازش کرد سرشو گذاشته بود رو گردن مینا و گردنشو میخورد کسکش میدونس چکار کنه مینا حشری بشه بعد چند دقیقه پیرهن خودشو درآورد و الان هیکل فیتنسش معلوم شده بود مینا فک کنم عاشق این ویژگیش شده بود همش بدنشو بوس میکرد آرشم همزمان دستشو از زیر لباس خواب مینا برده بود و کسشو نوازش میکرد
آ: شرت نپوشیدی؟
م: نه چرا بپوشم همین لباس خوابم زیادیه درش بیار زود
آ: حالا صبر کن عزیزم اول یکم با لباس خواب بکنمت
م: جوون هرچی تو بگی
آ: اینجا سختمه نریم رو تخت؟
م: باشه تخت مامان آماده کردم بریم رو اون
آ: جووون همونجا که مامانت روش کص میده الان تو قراره روش بدی
م: دیگه ارثیس دیگه😂 اونو روز اول خریدیم که خانوادگی روش بدیم
آ: قربون دوست دختر حشریم
آرش خیلی زبون باز و خوش استیل و خوشگل بود قدش هم بلند بود خواهرمو تشنه خودش کرده بود خلاصه مینارو بلند کرد بردش رو تخت اونجا مینارو نشوند لبه تخت و خودش جلوش وایساد مینا هم فهمید وقت ساک زدنه با لوندی خاصی دکمه و زیپ شلوار آرشو باز کرد و تا زانوش کشید پایین بعد هم از رو شرت داشت کیرشو بو میکرد مست شده بود آرش بلندش کرد باز یکم لب گرفتن از اون لب گرفتنا که زبونشونو تو دهن همدیگه میچرخونن بعدش لباس خوابو یکم داد بالا و رفت سراغ خوردن کص مینا خیلی خوب میخورد جوری که مینا سرشو به سمت کصش فشار میداد و ناله میکرد یه خورده که خورد ۶۹ شدن و مینا هم شروع کرد شرت ارشو کشید پایین اووف چه کیر خوشگل و بلندی داشت خوشگلترین کیری بود که دیده بودم ساک زدن با ولع و پرتف ساک میزد و آب دهنش کامل کیر آرشو خیس کرده بود ارشم علاوه بر خوردن کص داشت با انگشت با کص مینا بازی میکرد یه دفعه مینا یه جیغ کوچیک زد فهمیدم آرش داره با بات پلاگه بازی میکنه آرش قربون صدقش رفت و گفت نترس تا آب کصتو نیارم نمیرم سمت کونت مینا خودش جابجا کرد و نشست رو کیرش و یه کاندوم کشید روش و داشت کیر آرشو با کصش تنظیم میکرد یکم تو اون حالت رو کیر آرش بازی کرد که آرش هم حشری شد و قشنگ مینارو میچسبوند به خودش یه ده دقیقه تو اون حالت بودن که آرش مینا رو داگی نشوند و از پشت کسش میزاشت مینا همش ناله میکرد و یهو انگار ارضا شد ارشم چند دقیقه تلمبه زد و بعدش ارضا شد کنار هم دراز شدن مینا داشت از آرش تشکر میکرد و آرشم داشت با کص مینا ور میرفت پنج دقیقه ای کصشو با انگشت داشت باهاش بازی میکرد که مینا چشاشو بست و یهو آب از کسش با فشار اومد بیرون دوباره لب تو لب شدن و آرش که میدونست مینا جواب این ارضا شدنو با کونش میده با یه حس مغرورانه ای مینا رو نگا میکرد چند دقیقه ای گذشت و مینا تو بغل آرش خوابیده بود که با بازی کردن آرش با بات پلاگه بیدار شد گفتم عشقم فقط مراعات کن این کون قراره برا تو باشه خودت باید مواظبش باشی آرشم گفت خیالت راحت اگه درد هم داشتی نترس اوایل طبیعیه به مینا گفت برو بات پلاگارو بیار مینا رفت از تو کیفش یه نایلون آورد توش ۵ تا بات پلاگ دیگه بود که فقط یکیشون از اونیکه تو کونش بود بزرگتر بود آرش به مینا گفت قمبل کنه و شروع کرد به ریختن روغن رو کون مینا با انگشتش دور بات پلاگ رو ماساژ میداد و نوازش میکرد مینا هم غرق لذت بود بعد چند دقیقه به مینا گفت یکم تحمل کن میخوام درش بیارم آروم شروع کرد به در آوردن بات پلاگ از کونش چون سه تیکه بود اول یه تیکشو درآورد و یکم روغن ریخت روش دوباره آروم کردش تو چندبار این کارو تکرار کرد بعدش این بار دو تیکشو کشید بیرون و باز روغن زد فرستاد تو بازم چندبار این کارو تکرار کرد و این بار کامل بات پلاگ رو میکشید بیرون و دوباره روغن میزد میفرستاد توش مینا هم چون آرش خیلی حرفه اي داشت این کارو میکرد درد زیادی نداشت یکم که این کارو تکرار کرد و بعدش بات پلاگ سایز ۳ رو که دیشب مینا تو کونش گذاشته بود موقع خواب، رو کرد تو کونش یکم بازی کرد با کونش و گذاشت همونجا بمونه بعدش اومد کنار مینا دراز کشید و بغلش کرد یکم سینه هاشو نوازش کرد و عشق بازی کردن واقعا مینا بدجوری مجذوب و عاشق آرش شده بود وقتی دید کیر آرش شق شده رفت و شروع کرد به ساک زدن براش یکم که ساک زد قمبل کرد و گفت عشقم بیا دیگه کونم مال خودته سوراخ اختصاصی خودته نمیزارم سعید بهش دست بزنه آرشم رفت اون پشت بات پلاگ رو درآورد و به مینا گفت با دست لمبرای کونشو بگيره که سوراخش باز بمونه بعدش هم داشت آب دهنشو میکرد تو سوراخش، سوراخش کامل تفی شده بود سر کیرشو آروم گذاشت در سوراخ کون و یکم فشار داد مینا یه آخ کشید م: آخ عشقم دست نگهدار خیلی درد دارم
آ: نترس اولش اینجوریه بعدش کونی خودم میشی
یکم دیگه فشار داد و دوباره کیرشو درآورد چند بار اینجوری این کارو کرد بعد یه چیز مایع مانند ریخت تو کون مینا روغن نبود نمیدونم چی بود ولی کف میکرد این بار کیرش رو فشار داد و داد و بیداد مینا شروع شد همش میگفت دردم گرفت ولی آرش توجه نداشت و شروع کرد تلمبه زدن یکم که آروم تلمبه زد و مینا فهمید باید با درد کنار بیاد سرعت تلمبه زدن بیشتر شد و اون کیر دراز آرش تقریبا تا دو سوم تو کونش بود مینا تو حالت قمبل بود که آرش دستاشو گرفت و چسبوندش به خودش الآن آرش تقریبا مثل یه صندلی بود که مینا نشسته بود روش مینا همش مواظب بود کیر تا ته نره توش ولی آرش داشت آروم آروم با فشار راضیش میکرد کامل کونشو به کیرش بچسبونه الآن دیگه کیر آرش کامل تو کون مینا بود و مینا از درد ناله های کم صدایی میکرد پنج دقیقه اینجوری بودن که آرش کیرشو درآورد و مینارو بلند کرد سر پا یکم بغلش کرد لب گرفتن باز دوباره رفت پشت مینا و این بار میخواست تو اون حالت سرپایی کونش بزاره مینا اذیت میشد میگفت تو این حالت کونم تنگ تره خو ولی آرش میگفت اگه اینجوری هم پنج دقیقه توش تلمبه بزنم دیگه باز باز میشی این کارو کردن و پنج دقیقه تو اون حالت کردش و بعدش هم دولاش کرد خودشو محکم به کون مینا میزد و تا آخر کیرشو فرو میکرد مینا همش میگفت عشقم تورو خدا تمومش کن بلاخره بعد چندتا تلمبه محکم آبشو ریخت تو کونش و موقع درآوردن کیرش یه بات پلاگ گذاشت تو سوراخش گفت نزار آبم دربیاد بزار بمونه تا کونت روون بشه بغل هم دراز کشیدن و آرش داشت به مینا دلداری میداد چن دقیقه استراحت کردن بعد آرش شروع کرد به ماساژ دادن مینا و لباساشو پوشید گفت میرم خونه اگه خالی شد بهت خبر میدم بیای اونجا امشب مینا گفت قول نمیدم ولی اگه شرایط جور شد و تونستم علی رو قانع کنم میام بعدش هم گفت اون بات پلاگو فعلا بزار کونت باشه این دو روز باید با بات پلاگ و کیر خوب بازش کنم که بعدا درد نداشته باشی مینا هم گفت چشم عشقم کون خودته برا ریدن دست من امانته😂 دیگه لب گرفتنو و آرش رفت مینا هم همونجور لخت رو تخت دراز کشید ساعت حدودا ۵ بود...