بازم مثل همیشه خوب بود ولی با اینکه شروع طوفانی داشتی توهم داری میشی یه نسیم گذرا ، گاه و بی گاه میای داستانت رو آپ میکنی . منتظرتون نذار
Mardimordeدوست عزیز چند قسمت دیگه هم نوشتم ولی کلا سبک من اینجوریه که هربار که مینویسم چند قسمت آخر رو آپلود نمیکنم چون میخوام خط اصلی داستان از دستم در نره و اگه نیاز به ویرایش بود قبل آپلود کردن اون قسمتای که هنوز آپلود نشدن رو بتونم ویرایش کنم،این مدت هم که کم فعالیت شدم یکم مشغولم از این به بعد آخر هفته ها حداقل دو یا سه قسمت میزارم
قسمت بیست و دومراوی ناهید: یکی از همون روزا با جعفر حرف زدم و قرار شد لوله هامو ببندم دیگه راحت میتونستم کص بدم و لنگ کاندوم نمونم، این کارو هم کردم کردم، نزدیک چهلمه عمو بود جعفر که جدیدا کمتر میومد خونه یه شب زنگ زد گفت فردا با امیر برید شهرستان منم عصر میرسم داداشم قراره بیاد ببرمش دکتر و بعدش میام پیشتون، داداشش از وقتی مینا با دوسپسرش فرار کرد باهامون قهر بود اون موقع اعتقاد داشت که جعفر باید مینا رو میکشت و چون من نذاشتم با من و بچه هام ارتباطی نداشت فقط با شوهرم ارتباط داشت الانم واسه این منو داشت راهی میکرد که با داداشش روبرو نشم فردا قرار بود قبل برگشتن شوهرم از سفر ما حرکت کنیم سمت شهرستان، وقتی وسایل رو اماده کردم رفتیم که حرکت کنیم ولی علی هنوز کلاس زبانش تموم نشده بود امیر دستشو گذاشت رو کصم و منو حشری کرد منم که خونمون نزدیک کلاس زبان بود به امیر گفتم سریع بریم خونه کصم میخاره منو بکن و بعد بریم شهرستان، موقع برگشت کامیون شوهرم جلو در بود بخشکی شانس ولی حشریت من بهم غلبه کرد و گفتم میریم تو واحد تو که جعفر نفهمه بلاخره جفتمون این ریسکو کردیم و رفتیم تو واحد امیر امیر همون دم در حال ساپرتم رو داد پایین و کیرشو کرد تو کصم عجله داشتیم و وقت عشق بازی و ساک زدن نداشتیم تو اون حالت ایستاده کص دادن یکم سخته و نفسم داشت بند میومد مخصوصا کیر امیر که تا نافم میرسید حسابی منو کرد و آبشو ریخت تو کصم بعد هم لباسمو دادم بالا خواستیم بریم تو ماشین که من یکم کنجکاو شدم نمیدونم چرا ولی خواستم برم خونه خودم امیرو فرستادم تو ماشین و خودم پشت پنجره اتاق خواب داشتم اتاقمو نگا میکردم یه لحظه مو به تنم سیخ شد یه دختر که رفیق و همکلاسی دبیرستان مهناز بود لخت رو تخت خوابیده بود و جعفر سرشو کرده بود وسط پاهاش داشت کصشو میخورد همش میگفت بخور برام زودباش بخور، جعفر هیچوقت کص منو نخورده بود جلو این دختر هم انگار ضعف داشت دختره داشت میگفت چکار کن سریع به امیر اس دادم گفتم تو برو علی رو بیار ولی داخل نیا یه کار واجب دارم، امیر اس دادم چکاری؟ گفتم بهت میگم فقط داخل نیا، بعدش شوهرم شروع کرد بوسیدن تن مبینا که اسم اون دختر بود، یه دختر با استایل مانکنی چهرش هم متوسط بود میشناختمش دوست مهناز بود فهمیدم همون رفت و آمدا اینو با جعفر تیک کرده، اصلا حسودیم نشد چون هیچ حسی جز تنفر به جعفر نداشتم جعفر بعد خوردن کصش گفت برام ساک بزن دختره گفت مگه نگفتم ساک زدن برا بعد ازدواجه تا وقتی هنوز اون زنت باهات میخوابه وظیفه اونه ساک بزنه موقع سکس جعفر رو سوراخ کونش تف زد ولی دختره گفت هوی من اون زن کونیت نیستم پردمو زدی فقط از کص میکنی، فهمیدم جعفر بخاطر همین جلوش لاله چون پردشو زده، فهمیدم دختره بخاطر پول جعفر باهاش تیک زده اخه خبر داشتم این دختر چندتا دوس پسر داره و سر این قضیه هم نذاشتم مهناز دیگه باهاش بگرده، میخواست شوهر بدبخت منو ازم بگیره این خشونتای اخر جعفر هم کار این دختر بود دیگه موندنم اونجا خطرناک بود چندتا عکس با گوشیم گرفتم و رفتم ولی این عکسا به چه درد میخوردن اینارو دادگاه میدید باید اون دخترو هم عقد میکرد در هر صورت من داشتم ضرر میکردم رفتم تو ماشین علی رو نشوندم صندلی عقب امیر پرسید چته هیچی نگفتم دستشو گذاشتم رو کصم گفتم آرومم کن عصبیم بین راه هم که متوجه شدم علی خوابیده شروع کردم براش سک زدن اون پشت فرمون بود من ساک میزدم یجا کنار جاده وایساد و اومد در سمت شاگردو باز کرد منو دولا کرد و شروع کرد به تلمبه زدن منم فقط میگفتم جرم بده پارم کن عصبانی بودنم حشریترم کرده بود بعدش آبشو لای کونم خالی کرد و رفتیم رسیدیم خونه بابای جعفر قرار بود شب اونجا بمونیم امیر هم رفت خونه باباش شب خوابیدم خواب دیدم که دختره از جعفر شکایت کرده و با شوهرم ازدواج کرده خونه رو هم زده به نام دختره منو علی رو هم بیرون کرده بود چندتا کابوس دیگه هم دیدم مثلا مبینا حامله شده بود یا امیر طرف مبینارو گرفته بود خیلی پریشون شدم از خواب پریدم و فکرم مشغول بود که یه لحظه به ذهنم رسید شوهرم عادت داره هر سری یه مقدار مشروب تو ماشین جاساز کنه و بیاره برا یکی از ساقیا که میشناخت میگفت کرایش از کرایه بار اصلی برام بیشتر سود داره تو ذهنم داشتم به این فک میکردم که باید نزارم این دختر وارد زندگیم شه حتی شده جعفر مال هیچکدوممون نباشه تازه من که از لحاظ احساسی هیچ محبتی ندیده بودم اون پول هم حق بچه هام بود وگرنه از خدام بود جعفر بیفته زندان دیگه راحت شبا بغل امیر بخوابم رفتم تو اتاق و گرفتم خوابیدم
قسمت بیست و سومراوی ناهید:فرداش شوهرم اومد رفتیم سر خاک و مراسم چهلم هم تموم شد و شبش برگشتیم، تو راه برگشت مادر شوهرم هم باهامون اومد اون جلو نشست شوهرم هم پشت فرمون بود من و امیر و علی هم عقب نشستیم من که از دیروز ذهنم مشغول بود و ناراحت بودم یجوری خودمو وسط نشوندم دوست داشتم پیش امیر بشینم بهم آرامش میداد، وقتایی میرم شهرستان چادر میپوشم اون شب هم چادر باهام بود انداختم رو پام و چون داخل ماشین تاریک بود چیزی دیده نمیشد یکم که از شروع حرکتمون گذشت و حس کردم علی خوابیده دست امیرو گرفتم، دستای مردونش بهم آرامش میداد بعد یکم نوازش کردن یهو لجن گرفت وقتی به این فکر میکردم که شوهرم با اون دختره بهم خیانت کرده دوس داشتم ازش انتقام بگیرم آروم دست امیرو از زیر چادرم که رو پاهام بود رسوندم به رونم و بهش فهموندم که بماله، اونم بعد یکم مکث شروع کرد به مالیدن رونم، من رونام تپل بودن و نرم امیرم با دستای ورزیدش داشت میچلوندشون یکم که گذشت دستشو آورد بالاتر و از رو شلوار کف دستشو به کصم میمالید منم داشتم حشری میشدم یجوری که کسی نفهمه دکمه شلوارمو باز کردم و امیر که از این همه ریسک کردن من به وجد اومده بود شروع کرد با دستش از رو شرتم کصمو میمالید انگشت وسطیشو از رو خط کصم رد میکرد و بالا پایین میکرد با بقیه انگشتاش هم لبه های کصمو میمالید داشتم ارضا میشدم که امیر دستشو برداشت خیلی اذیت شدم حسابی حشری شده بودم چرا این کارو کرد، دیدم رو گوشیش نوشته تو کیفت پماد داری بهم بدی منم یه پماد از تو کیفم بهش دادم و اون شروع کرد دستشو از پشت کرد تو شلوار و شرتم و با کونم بازی میکرد خیلی حس خوبی بود وقتی جلو شوهرم منو میمالید انگشتاشو به سوراخ کونم رسوند و شروع کرد نوازش سوراخ کونم منم سعی میکردم با بلند کردن کونم طوریکه کسی نفهمه با امیر همکاری کنم امیر خوب که با سوراخ کونم بازی کرد دستشو دراورد یکم پماد زد و دوباره فرستاد سراغ سوراخ کونم بعد یکم ماساژ دادن سوراخم آروم آروم انگشت اشارشو فرو میکرد تو کونم خیلی حس شهوانی ای داره این کار وقتی یه نفر جلو شوهرت انگشتشو تو کونت میکنه کامل خودمو خیس کرده بودم انقد اين کارو ادامه داد تا ارضا شدم، بعدش دستشو دراورد و دست منو گرفت و گذاشت رو کیرش منم شروع کردم مالیدن کیرش تا اونم آبش اومد و ریخت تو شرتش، بلاخره رسیدیم خونه علی و مادر شوهرم رفتن تو اتاق علی من و شوهرم هم رفتیم اتاق خودمون، رو تخت بودیم میخواستم بخوابم که دیدم باز این مرتیکه داره منو میماله دستمو گذاشتم رو دستش گفتم امشبو بیخیال شو که گفت چته پریودی؟ اگه پریودی از کون میکنم، نمیخواستم دیگه دستش بهم بخوره حالم به هم میخورد وقتی میدونستم این کیر بجز من تو کص یه نفر دیگه هم میره، مخصوصا وقتی دیدم شوهرم با اون با ملاطفت برخورد میکنه ولی من انگار کنیزشم زنا این حس منو خوب درک میکنن، یکم که مقاومت کردم گفت باز داری پررو میشی و محکم شلوارمو کشید پایین از پشت کیرشو میمالید و میخواست برسونه به کص و کونم که خودمو سفت گرفتم یهو عصبی شد شروع کرد به زدن و به زور کیرشو به سوراخم فرستاد گریم گرفته بود مرتیکه عوضی داشت به زور منو میکرد با قدرت بدنیش منو به خودش چسبوند و همین طوری خشک کیرشو کرد تو کونم گریم گرفته بود گفت مقصر خودتی الانم باید تحمل کنی همین طور خشک خشک کونتو جر بدم یه مقدار تلمبه که زد منو برگروند کیرشو اورد جلو صورتم ولی من لبامو بسته بودم و مقاومت میکردم با یکی دوتا سیلی مقاومتم شکسته شد و کیرشو که بوی کونمو میداد کرد تو دهنم حالم بد بود اولین بارم بود کیری که تو کونم بود رو ساک میزدم، بلاخره آبش اومد و ریخت رو صورتم و دراز شد بهم گفت لازم نکرده خودتو بشوری همین جوری بمون من یه چرت بزنم بعدش بازم میخوام بکنمت این حرفش از صدتا فحش بدتر بود دقیقا مثل یه جنده باهام برخورد میکرد گریم گرفته بود دو ساعت بعد من که خواب بودم یهو فهمیدم یکی داره کونمو تف میزنه چشامو باز کردم دیدم شوهرمه عصبی شدم گفتم این چه کاریه بلند شدم لخت بودم گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم که یه نگاه تحقیر آمیز بهم کرد گفت خفه شو قمبل کن میخوام کونت بزارم بهم برخورد و شروع کردم جر و بحث کردن که منو گرفت و به زور خوابوند رو تخت چون کشتیگیر بود خیلی زورش زیاد بود منو دمر خوابوند و خودش از پشت سوارم شد و شروع کرد به زور منو کردن از شدت گریه ضعف کرده بودم نمیدونم کی کارش تموم شد ولی انگار این سری اسپری زده بود چون خیلی کارش طول کشید دیگه من زیرش بیهوش شدم صبح با صدای زنگ گوشی بیدار شدم
قسمت بیست و چهارمصبح بیدار شدم بدنم خیلی درد میکرد به زور خودمو کشوندم جلو آینه حسابی بدنمو کبود کرده بود اون نامرد با هزار بدبختی یه تاپ و دامن پوشیدم رفتم صبحانه رو اماده کردم علیو راهی مدرسه کنم مادر شوهرم امروز نوبت ویزیت داشت قرار بود امیر بعد از ظهر برسوندش، تا بعد از ظهر رو تختم به ماجراهای این چند روز فکر میکردم مغزم دیگه کار نمیکرد میخواستم هر جور شده از شوهرم انتقام بگیرم دیگه توان تحقیر شدن نداشتم تا الانم بخاطر بچه هام تحمل کرده بودم الان دیگه دلیلی نداشتم چون همش این فکر تو سرم بود که شوهرم مبینا رو عقد میکنه و خانوادمو از هم میپاشونه عصر اون روز انیر نادرشوهرنو برد دکتر صبح روز بعدش هم رسوندش ترمینال و روانش کرد سمت خونشون، ساعت تقریبا ۱۰ صبح بود رو تخت خودم خوابیده بودم که حس کردم یه نفر داره نوازشم میکنه فک کردم امیره اروم دستشو برد رو کش دامنم و دامنمو کشید پایین با اه و ناله گفتم امیر بخورش عشقم بخورش برام زبونشو که به کصم زد صدای در زدن اومد ترسیدم سرمو بلند کردم دیدم وای خدا این که امیر نیست حامد رفیق پسرم یود که داشته تا الان منو میمالیده مات و مبهوت بودم که یه هیس نشونم داد و رفت تو اتاق علی، نمیدونستم چی شده اون پسر چطور انقد جرات کرده که بیاد منو بماله و کصمو بخوره حسابی آشفته بودم که امیر اومد و ازم لب گرفت یکم نوازشم کرد و گفت مزاحمو راهی کردم که بهش گفتم امیر بدنم کوفتس جعفر باز وحشی شده بود پریشب اونم با اصرار منو برد رو تخت دراز کرد که دیدم از پنجره حامد داره نگام میکنه یه حس عجیب داشتم این که دوسپسرم داره منو میماله و رفیق پسرم هم دارا منو نگاه میکنه اولش نمیخواستم سکس کنم هم موذب بودم هم بدن درد داشتم ولی حسابی حشری شده بودم حامدم لابد خودش درباره سکس من یه چیزایی فهمیده که انقد پررو شده بود پس دلیلی نداشت که ازش مخفی کاری کنم مخصوصا الان که کصم از شدت شهوت خیس شده بود به امیر گفتم کصمو بخور اونم رفت پایین و حسابی شروع کرد به مکیدن زبونشو به کصم میزد و میفرستاد داخل سوراخم انقد این کارو کرد که ارضا شدم دیگه یکم کنارم دراز کشید و گفت من برم بالا یه دوش بگیرم عصر بیا اونجا، امیر که رفت نگاهم به پنجره افتاد به حامد خیره شدم که یه چشمک بهم زد و غیب شد فهمیدم داره میاد داخل، حامد یه پسر ۱۶ ساله بود با علی رفیق بود و معمولا میومد با هم بازی میکردن من که دیگه اختیاری از خودم نداشتم دراز شده بودم که دیدم اومد روم دراز شد و شروع کرد مالیدن خودش به من یکم که گذشت شلوارشو تا زانو داد پایین وای چه کیر خوشگلی داشت کیرش سفید و لاغر بود حس عجیبی داشتم دوس نداشتم به امیر خیانت کنم ولی تو کار انجام شده قرار گرفتم یه تف به کونم زد و فشار داد تو که بهش گفتم در بیار بکن تو کصم اونم کیرشو در آورد و کرد تو کصم دو دقیقه نشد که ارضا شد و آبشو ریخت تو کصم یهو ضعف کرد خندم گرفته بود بچه بیچاره، بلاخره بلندش کردم گفتم لباسامو بیاره تا بپوشم و رفتم تو آشپزخونه ناهارو درست کنم حامد هم تو خونه بود مشغول ناهار درست کردن بودم که از پشت بهم چسبید هنوز ازش نپرسیده بودم که چی شد که فکر کردن من به ذهنش رسیده یکم که مالید اومدم از خودم دورش کنم کا دستشو از رو دامنم به کصم زد و گفت مگه اینجوری حشری نمیشی؟ خدای من اون از کجا اینارو میدونست، بعد مالیدن گفت از خوردن کصت بیشتر حشری میشی و بدون اجازه من رفت زیر دامنم و شروع کرد به خوردن کصم، من سرپا بودم و داشتم آشپزی میکردم اونم از پایین داشت کصمو میخورد که با یکم لرزیدن ارضا شدم و حامد اومد بالا و شروع کرد خوردن گردنم من که ترسیدم بازم بخواد منو بکنه نشوندمش رو کابینت و شلودرشو یکم دادم پایین و شروع کردم براش ساک زدن تا آبش بیاد کیرش کوچیک بود و کامل تو دهنم جا میشد اونم با دستاش سرمو به کیرش فشار میداد تا آبش اومد و خاموش شد😂 بلاخره تموم شد و رفتیم تو حال بهش گفتم پدرسوخته چطور جرات کردی این کارو بکنی که یچی گفت که حسابی جا خوردم، فهمیدم امیر تو خونش دوربین گذاشته و فیلمای سکس من و امیر تو کامپیوتر ما بودن و حامد یبار که با علی بازی میکرده متوجه شده بود و اون فیلمارو کپی میکنه قسم میخورد میگفت خاله اگه بهم حال بدی هیچوقت پخششون نمیکنم و حسابی از من تعریف میکرد و اینکه اونه که قدر منو میدونه، امیر اگه قصد سو استفاده ازم نداشت هیچوقت فیلم نمیگرفت و ... حسابی منو به امیر بدبین کرد، حالم داشت از خودم به هم میخورد اون از شوهرم که یه حیوون بود اینم از امیر که ازم فیلم گرفته بود الانم که شده بودم عروسک این بچه فسقلی خیلی عصبی بودم نمیدونستم چجوری خودمو نجات بدم...