ارسالها: 48
#12
Posted: 6 Dec 2021 20:56
قسمت نهم
نزدیکای غروب بود رسیدیم ویلا، دخترا رفتند لباساشون رو عوض کردند ، طبق معمول انتظار داشتم که لباسای لختی بپوشن که همینطورم بود هر سه نفر یه تی شرت گشاد و بلند تا روی رون هاشون پوشیده بودن ، شیرین تا دولا شد که کیف رو از روی زمین برداره شورتش کامل معلوم شد منم که حاضر و در حال دید زدن ، کیوان و باباش رفتند تو حیاط ویلا که بساط جوجه رو راه بندازن منم موندم تو که از کصای عزیزم نهایت لذت رو ببرم ، نشستم روی مبل تا فرصت از راه برسه ، تلویزیون رو هم روشن کردم اصلا حواسم به تی وی نبود ، فروزان و مینا صاف اومدن روی مبل جلوی من نشستند ، یه عالمه مجله دستشون بود ، قضیه اونجایی جالب شد که فروزان پاهاش رو از هم باز کرد و اورد بالا کف پاهاش رو گذاشت روی مبل ، چی میبینم خدایااا، فروزان هنوز هم شرت پاش نبود ، کص سفید و بی موش چند قدمی من بود حتی تو اون زاویه با حالتی که نشسته بود میتونستم سوراخ کون صورتی فروزان رو هم ببینم ، نمیتونستم چشم ازش بردارم ، خوشبختانه دخترا مجله جلوشون گرفته بودن و نمیتونستن ببینن من دارم با چشمام کص و کون فروزان رو میخورم ، چند لحظه بعد در باز شد پدر کیوان از حیاط اومد تو ، فروزان دقیقا روبروش بود ، از ذهنم گذشت که الان فروزان خودشو جمع میکنه ، من که سرمو چرخوندم طرف تلویزیون و خودم رو زدم به کوچه علی چپ ، با کمال تعجب فروزان حتی یه تکون کوچیک هم به خودش نداد! مطمئنم که کص و کون فروزان رو دیده بود ولی اصلا حتی به روی خودشم نیاورد و رفت پیش شیرین ، هر لحظه انتظار داشتم شیرین بیاد و به فروزان تذکر بده ، آخه هم شیرین و هم مینا جفتشون شرت رو داشتند ، بابای کیوان بازم اومد و رد شد و هیچی نگفت ، یکمی بعد شیرین با یه ظرف میوه اومد و کنار من نشست و شروع کرد به پوست گرفتن میوه ها ، کص و کون لخت فروزان دقیقا جلو چشمای دو تامون بود ولی شیرین انگار نه انگار که دختر خواهرش اینجوری نشسته! میوه های پوست کنده رو گذاشت تو پیش دستی و به هر کدوممون داد ، جالب اینجا بود که فروزان هر از چند گاهی سوراخ کونش رو میخاروند ، کاش میشد من بخارونمش البته با زبونم ، یکم میوه خوردم و پاشدم رفتم سمت دستشویی که یکمی از حشریتم کم بشه ، حقیقت میترسیدم که کار دست خودم بدم ، بعد از جیش کردن تا اومدم بیرون از دستشویی و میخواستم دستمو بشورم فروزان وارد شد و همون موقعی با یه دست تی شرتش رو داد بالا و کصش رو انداخت بیرون ، من شروع کردم به شستن دستام ، فروزان شروع کرد به خاروندن کصش و گفت وای این خارش داره دیوونه ام میکنه ! احسان بیا ببین اینجا چیزی زده که اینقدر میخاره؟ مونده بودم چیکار کنم ! هنگ هنگ بودم ، آخه برم کصش رو چک کنم؟ اگه شیرین اومد دید چی؟؟ آبروم میره ! با صدای فروزان به خودم اومدم که گفت احسان میشنوی ؟ گفتم اره اره واسه و دستمو با حوله خشک کردم اومدم جلوش خم شدم و شروع کردم به نگاه کردن ، هیچی نبود! گفتم چیزی نیست که فروزان ، گفت دست بزن یه جوریه، با تردید شروع کردم اطراف کصش رو دستمالی کردن ، حس شهوت همراه با ترس داشتم یکمی که اطرافش رو مالیدم گفت اینجا رو دست بزن ، دقیقا وسط کصش! یکمی مالیدم گفت آها همینجاس ، دیگه قشنگ داشتم کصش رو مالش میدادم که شیرین منو صدا کرد من دستپاچه شدم ولی فروزان خیلی ریلکس رفت تو دستشویی و من رفتم بیرون و گفتم بله من اینجام ، گفت عزیزم بیا میوه ت رو کامل بخور ، رفتم کنارش نشستم ، یه دقیقه بعد فروزان اومدش و گفت خالههه ، شیرین گفت جونم خاله گفت خاله مردم از خارش چیکار کنم و اومد صاف جلو ما تی شرتش رو داد بالا و گفت نگاه کن خاله اینجا میخاره !!!! من کرک و پرم کامل ریخته بود حتی سرمو بالا نیاوردم ، شیرین با خوش رویی گفت واسه ببینم و شروع کرد به مالیدن کصش ! بعد هم گفت چیزی نیست که خاله جون ، فروزان گفت آره احسانم الان همینکارو کرد و گفت هیچی نیست ، رنگم عین گچ سفید شد ، انتظار داشتم الان شیرین یا مینا که داره میشنوه یه چیزی بهم بگن ولی انگار نه انگار بعد شیرین گفت بذار برم یه پماده بیارم ضد خارشه ، و رفت اورد و همونجا شروع کرد به مالیدنش.
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#13
Posted: 7 Dec 2021 20:32
قسمت دهم
شب موقع خواب تو اون ویلا سه تا اتاق بود که دو تاش تخت دو نفره داشت و یکیش یک نفره ، انتظار داشتم منو بگند تو اون یک نفره بخوابم ولی شیرین گفت: خب کیوان کسی کنار تو که نمیتونه بخوابه از بس لگد میزنی و خندید ، کیوان هم خندید و گفت میدونم و رفت تو اتاق یک نفره ، بعد هم شیرین گفت شما سه تا هم رو اون تخت جا میشید ، خودش و بابای کیوان هم رفتند تو اون اتاق ، رفتیم تو اتاق من رفتم گوشه تخت کنار دیوار ، فروزان اومد وسط و بعد هم مینا لامپ رو خاموش کرد و اومد رو تخت من که با همون لباسا بودم و لحاف رو کشیده بودم روم اون دو تا اومدن زیر لحاف فقط قبل خواب فروزان نشست و تی شرتش رو درآورد!!!!!! الان دیگه لخت مادرزاد بود! مینا هم نشست تی شرتش رو درآورد و فقط با یه شرت بود ، رفتند زیر لحاف ، مینا گفت احسان با تی شرت خوابت میبره؟ گفتم اره چطور؟ گفت من که نمیتونم ، فروزان که کامل لخت زیر لحاف بود گفت منم ، بعد مینا گفت تی شرت و شلوارکت رو دربیار اینقدر کیف میده! من یکمی شک داشتم ولی از اینکه کنار اون دو تا لعبت لخت بدون لباس بخوابم جای هیچ شکی باقی نمیذاشت ، خودمو مردد نشون دادم و گفتم باشه امتحان میکنم! تی شرت و شلوارک رو در اوردم و رفتم زیر لحاف ، چند دقیقه بعد مینا گفت من از لب تخت می افتما و خندید ، من گفتم میخوای جامون رو عوض کنیم؟ گفت نه فقط فروزان یکمی برو طرف احسان تا جا برا من بیشتر باشه، فروزان که پشتش به من بود با اون کون لختش چسبید به من ، وقتی بدن لختش به بدن لخت من میخورد از خوشحالی میخواستم بمیرم ، دلم میخواست از پشت بغلش کنم و کیرم رو به کونش بمالم ، ولی صبر کردم، یه نیم ساعتی گذشت ، مطمئن بودم خوابن ، من برگشتم سمت فروزان و قشنگ از پشت چسبیدم بهش ، حس لذت عجیبی داشت خوب خودمو مالیدم بهش ولی حس کردم یه چیزی کمه ، بله من شرت پام بود و مزاحم بود که کیرم قشنگ بدون واسطه بچسبه به کون فروزان ، شرتمو تا زانو دادم پایین و قشنگ چسبیدم بهش ، چند دقیقه ای بعد فروزان برگشت و الان صورتش به من بود، دیگه شرتم رو کشیدم بالا ، کم کم خوابم برد ، صبح با صدای شیرین که تنبلا پاشید چقدر میخوابید بیدار شدم ، دخترا هنوز خواب بودن شیرین اومد بالا سرمون ، واای فروزان لخت مادرزاد و منو مینا با شرت ، خاله پتو رو زد کنار ، یه لحظه شوکه شدم ، گفتم الان دیگه حتما یه چیزی میگه ولی خیلی ریلکس گفت مینا مامان پاشو ، فروزان خاله پاشو من که داشتم چشمام میمالیدم و شیرین اصلا یادشم نبود که فروزان لخت چسبیده به من، از جام پاشدم و تی شرتم و شلوارکمو پام کردم ، فروزان هم پاشد و همونجور لخت جلوی شیرین و من به بدن خوشگلش کش و قوس میداد ، بعد هم خیلییی ریلکس تی شرتش رو برداشت و پوشید.
روز دومی بود که تو ویلا بودیم ، قرار شد چون اونروز هوا خوبه بریم یکمی جنگل ، اونموقع از سال معمولا هوا بارونی یا سرد، چون هوا خنک بود مجبور بودیم که لباس های پوشیده بپوشیم چیزی که من دوست نداشتم ، دیگه عادت کرده بودم کص و کون دخترا جلوی چشمم باشه ، خلاصه رفتیم جنگل جایی که تابستونا جای سوزن انداختن نبود ، قبل ناهار من دنبال دستشویی بودم که شیرین گفت بیا با هم بریم ، رفتیم و دستشویی عمومی رو پیدا کردیم ولی اونموقع درش رو قفل کرده بودن ، گفتم چکار کنیم؟ شیرین گفت همرام بیا رفتیم پشت یه سری بوته ، بعد شیرین خیلی ریلکس شلوار و شرتش رو تا زانو کشید پایین و نشست و شروع کرد به جیش کردن ، بعد به من گفت چرا معطلی جیش کن ، خیلی از این صحنه لذت بردم ، رودربایستی رو گذاشتم کنار و کیرم رو دادم بیرون و شروع کردم به شاشیدن ، همون موقع صدای کیوان که مامانش رو صدا میزد شنیدیم ، در لحظه شیرین جواب داد بیا اینجا پسرم کیوان اومد و هنوز ما دوتا در حال شاشیدن بودیم که گفت در دستشویی بسته اس ، شیرین گفت همینجا کارتو بکن ، اونم خیلی ریلکس کنار من شروع کرد به شاشیدن ، شیرین کارش تموم شد یه دستمال در آورد و کصش رو پاک کرد و شلوارش رو کشید بالا ، منم چند لحظه بعد تموم شدم قبل اینکه بخوام کیرم رو بذارم تو شلوار گفت کارت تموم شد؟ گفتم آره ، اومد جلو و با یه دستمال دیگه شروع کرد به پاک کردن کیر من ، بعد هم همینکار رو با کیوان کرد بعد هم رفتیم سمت بقیه ، اونجایی که ما نشسته بودیم هم جای دنجی بود و کسی هم نبود تا رسیدیم چیزی دیدم که پشمام ریخت ، بابای کیوان یه گوشه کیرش رو دراورده بود و داشت جلوی دخترا میشاشید، عجب کیر بزرگی داشت ، کیوان و باباش کیرشون با من فرق داشت ، بعدا فهمیدم که اونا ختنه نکردن و کلا تو اون خونواده کسی ختنه نمیکنه ، تا نزدیکای غروب بیرون بودیم و بعد رفتیم ویلا ، تو مسیر فروزان همش داشت خودش رو میمالید به من ، از چشماش شهوت میبارید ، وقتی هم رسیدیم ویلا زودتر از همه لباسش رو عوض کرد و فقط یه تی شرت تنش کرد و کون لخت اومد جلوی همه ، من از بس کیرم شق بود دیگه درد گرفته بود کاش میشد کیرم رو بمالم رو کصش مثل همون روز که مالیدم به فاطی ، شب موقع خواب دوباره فروزان لخت شد ، منم با همون شرت بودم ، منتظر بودم که دخترا بخوابن که یکمی کیرمو بمالم به فروزان ، مینا از خستگی سریع خوابش برد ولی فروزان معلوم بود بیداره ، چرا پس نمیخوابه ؟ چند دقیقه بعد فروزان برگشت سمت من و گفت بیداری؟ گفتم اره خوابم نمیبره ، گفت بیا بغل من تا خوابت ببره! وای داشتم به آرزوم میرسیدم ، حتی نذاشتم جمله اش تموم بشه سریع رفتم تو بغلش اونم محکم منو به خودش فشار میداد کیرم زیر شرت میکالید به کصش ، پاش رو انداخت رو پام ، یکمی که گذشت گفت میخوای شرتت رو دربیاری؟ بدون اینکه جوابش رو بدم شورتمو در آوردم و دوباره رفتم بغلش ، دیگه کیرم بی واسطه به کصش میمالید ، فروزان خودش رو آهسته عقب و جلو میکرد و با دستش منو میمالید، یکمی که گذشت گفت با دستات سینه هام رو بمال من هم بدون اینکه کلامی بگم انجام میدادم ، انگار تو بهشت بودم ، فروزان گفت میخوای به نازم دست بزنی؟ گفتم اره دستمو گرفت و اول دو تا از انگشتام کرد تو دهنش بعد هم آروم هدایت کرد رو شیار کصش و آروم دم گوشم گفت بمال، خودش چشماش بست و موقعی که من داشتم کصش رو میمالیدم ناله های ریز میکرد، بعد شروع کرد پاهاشو رو به من مالوندن با یکی از دستهاش هم شروع کرد به مالش دادن کیرم ، قبلش هم به توف انداخت تو دستش ، تا اونروز همچین حس عجیبی رو تجربه نکرده بودم ، در نهایت لذت بودیم ، یک ساعتی همدیگه رو مالیدیم بعد فروزان پشتش رو به من کرد و با دوتا دستاش لای کونش رو باز کرد و گفت بذارش این وسط اومدم بذارم که گفت اول با توف خیسش کن ، یه توف انداختم کف دستم و کشیدم رو کیرم بعد هم با دقت گذاشتم لای کونش ، گفت محکم بغلم کن منم همیکارو کردم و همونجوری خوابیدیم صبح درحالی که تو بغل همدیگه بودیم شیرین اومد و بیدارمون کرد ، تا شیرین اومد من از فروزان جدا شدم ولی شیرین دیده بود که من چسبیدم به فروزان بعدشم کیرم لخت پیدا بود گشتم دنبال شرتم و پوشیدم ، شیرین حتی اخم هم نکرد ، اومد پیشم و گفت خوب خوابیدی؟ گفتم بله شیرین خانم، شیرین برگشت و دستاش رو کش و قوس داد و لحاف رو زد کنار و بعد هم همونجور پاشد خاله ش رو بغل کرد و شروع کرد به لوس شدن ، شیرین گفت دیگه خارش نداری ؟ بذار ببینمش و جلوی من شروع کرد به معاینه کردنش و بعد هم گفت نه دیگه خوب خوبه ، مینا هم پاشد اومد بغل مامانش بعد شیرین گفت پشت مینا هم یه سوزه زده بود که با همین پماد خوب شد و رو به مینا گفت برگرد مینا قمبل کرد و شیرین شرتش رو کشید پایین و لای کونش رو باز کرد و گفت ببین الان هیچی نیست ، سوراخ مینا فوق العاده قشنگ بود کاش میشد بهش دست بزنم .
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#17
Posted: 9 Dec 2021 00:27
قسمت یازدهم
بی حیایی عجیب این خانواده منو به وجد میاورد تمام چیزایی که آرزو داشتم تو اونها بود ، البته چیزی که تا اون زمان برام مشخص نشده بود اینکه اونها فقط لخت و بی حیا بودن ولی هیچ وقت کارای سکسی و ... نمیکردند ، تنها کسی که دیدم این کارو بکنه فروزان بود که اونم علنی نبود ، اونروز رفتم جکوزی همه فقط با شورت بودیم به جز فروزان که کلا لخت مادر زاد بود ، اون نشست کنار من و یکمی بعد شروع کرد مالش دادن کیر من ، بعدش هم دستم رو گرفت گذاشت رو کصش و بهم فهموند که بمالمش خیلی حال میداد ، کاش منم جرات داشتم همون شرت رو هم دربیارم ، موقع بیرون رفتن دستم رو گرفت و بهم فهموند که بذار آخر از همه بریم همه رفتند و ما هم اومدیم طرف دوش ها کسی دیگه اونجا نبود شرتم رو کشید پایین و بغلم کردم بعد هم لبش رو آورد گذاشت رو لبام و شروع کرد به مکیدن ، حس جدیدی بود حتی زبونش رو هم کرد تو دهنم ، بعد هم زانو زد جلو و یکمی کیرم رو مالید و بعد گذاشت دهنش منم هاج و واج داشتم نگاهش میکردم وای چه فازی میداد وقتی کیرمو می مکید یا لیس میزد یه حالی میشدم ، بعد پاشد و گفت خودتو بشور بریم ، شب موقع خواب من خواستم برم دستشویی که فروزان هم اومدش وقتی رفتم داخل دستشویی فروزان اومد و گفت میخوای باهم بشاشیم؟ گفتم یعنی چی؟ گفت بیا تا بهت بگم بعد هم رفت یکم جلوتر نشست و گفت بشین پشت من از پشت چسبیدم بهش ، کیرم از پشت اومد جلوی کصش بعد گفت الان بشاش ، خودش هم شروع کرد به شاشیدن ، چه حال عجیبی بود خیلی این کار بهم فاز داد اونقدر که دستمو گرفتم جلوی شاش دوتامون ، فروزان گفت چیکار میکنی و خندید و بعدش خودش هم دستش رو گرفت جلوش ، خیلی لذت بخش بود بعد خودمون رو شستیم و بعد فروزان یه لب محکم ازم گرفت و گفت بریم رو تخت، اینبار منو گذاشت وسط ،یکمی که بهم ور رفتیم فروزان گفت از پشت بچسب به مینا ، گفتم نهههههه بیدار میشه ، گفت نترس مشکلی نداره بیدار هم بشه چیزی نمیگه ، بعد هم مجبورم کرد که محکم از پشت بچسبم به مینا و کیرم رو از لای پام گرفت و میمالید روی کون مینا ، سه تامون چسبیده بودیم بهم البته مینا خواب بود ، یواش یواش فروزان انگشتش رو که خیس کرده بود شروع کرد رو سوراخ کونم مالیدن ، بازم یه حس جدید و خوب اومد سراغم ، چیزی که قبلا تجربه نکرده بودم ، آروم آروم داشت سوراخم رو میمالید از شدت لذت حتی نمیتونستم چشمام رو باز نگه دارم ، کاش انگشتش رو میکرد داخل ، نای حرف زدن نداشتم ، آروم سرشو آورد دم گوشم و گفت : خوبه؟ به نشونه تایید سرمو تکون دادم بعد شروع کرد با همون دستش فاصله بین خایه هام تا سوراخ کونم رو مالش دادن وای خدایا این لذت تمومی نداره ، چند دقیقه ای این کار رو ادامه داد بعد دوباره در گوشم گفت حالا من برمیگردم تو برام همین کارا رو دقیقا تکرار کن ، عین یه بچه خوب گفتم چشم ، اون برگشت و منم از پشت چسبیدم بهش، اول انگشتمو کردم تو دهنم تا خیس بشه بعد هم شروع کردم سوراخ دوست داشتنیه فروزان رو مالش دادن، نیم ساعتی اینکارو کردم و بعدش هم تو بغل همدیگه تا صبح لخت خوابیدیم.
فردا شبش قبل خواب فروزان بهم اشاره کرد بیا و خودش از اتاق رفت بیرون منم دنبالش رفتم ، مینا رو تخت داشت میخوابید ، فروزان رفت داخل دستشویی منم دنبالش رفتم گفت شرتت رو دربیار بنداز بیرون منم همین کارو کردم ، بعد بهم گفت بلدی خودت رو کامل تخلیه و تمیز کنی؟ گفتم نه یعنی چی؟ گفت بذار نشونت میدم و خودش داشت میرفت داخل دستشویی منم خواستم دنبالش برم که گفت کجا؟ الان نیا ! راستش یکمی ناراحت شدم ، چرا نذاشت منم بیام ، یکمی که گذشت صدای سیفون اومد و بعدش هم صدای آب ، بعد در رو باز کرد گفت حالا بیا تو وقتی رفتم گفت : اول دستشویی میکنی و بعدش که خودتو شستی به این صورت روده ت رو کامل تمیز میکنی ، بعد هم شلنگ رو برداشت گفت سوراخ کونم رو نگاه کن ، منم دولا شدم که ببینم ، بعد هم نوک شلنگ رو گذاشت دم سوراخش و آب رو باز کرد ، یه مقدار از آب از دور و برش میپاشید ولی معلوم بود بیشترش میره داخل ، بعد گفت هر وقت حس کردی پر شدی آب رو ببند و شلنگ رو بگیر اونور و زور بزن ، و همینکارو کرد ، آبا که الان کثیف شده بود همشون اومدن بیرون ، سه بار این کارو کرد دفعه آخر دیگه آب شفاف میومد بیرون بعد هم اومد بیرون یکمی مایع دستشویی برداشت و دوباره نشست و کامل مالید به کص کونش و بعد هم آب کشید و پاشد گفت ببین الان تمیز تمیزه و رفت از دستشویی بیرون ، بعد به من گفت حالا تو هم همینکارا رو بکن ، گفتم آخه برا چی؟ یه چشمک زد و گفت تو انجام بده و بیا تا بهت بگم ، گفتم باشه ، انجام دادم و اومدم بیرون وقتی اومدم بیرون دیدم که تو اتاق یه پتو برداشت کف زمین پهن کرده و یه وسیله پلاستیکی ژله ای مانند و دراز که دو سرش گرد بود دستش بود ، اشاره کرد اروم بیام پیشش ، مینا خواب بود ، به من گفت چهار دست و پا شو و سرت رو بده پایین و کونت رو بده بالا ، همینکارو کردم ، چند لحظه بعد یه چیز خیس و فوق العاده نرم روی سرواخ کونم حس کرد ، بله زبون فروزان بود که داشت کونم رو میلیسید. از شدت لذت چشمام رو بستم و دستام شل شده بودن ، وای این چه حسی قشنگیه ، فروزان کارشو بلد بود ، زبونش رو اروم اروم میکرد تو کونم در میاورد با یکی از دستاش هم کیر و خایه هام رو میمالید ، بعد از چند دقیقه از لیسیدن دست کشید و پاشدم و برگشتم سمتش ، چشمام هنوز خمار بودن ، فروزان بهم خندید و گفت حال کردی؟ با سر تایید کردم ، گفت حالا نوبت توعه باشه؟ گفتم باشه ، ولی فروزان بصورت طاق باز خوبید و پاهاش رو از هم باز کرد ، بهم اشاره کرد که سرمو بیارم لای پاش ، سرمو گذاشتم رو کصش و داشتم تو چشمای پر از شهوت فروزان نگاه میکردم ، زبونش رو آورد بیرون و بهم نشون داد که بلیسم ، منم شروع کردم آروم با زبونم رو کصش کشیدن ، این اولین بار بود که داشتم طعم فوق العاده کص رو میچشیدم، اون نرمی و حس قشنگی که بهم داد هنوز یادمه ، از همون لحظه فهمیدم که من عاشق لیسیدن کص هستم ، سرعتم رو زیادتر کردم ، فروزان با دستاش لبه های کصش رو باز کرد و بهم فهموند که زبونم رو داخلش کنم ، هر چی از اون حس خوب و لذت بخش بگم کم گفتم ، بعد آروم گفت لبت رو بچسبون روش رو بمک ، منم همین کار رو کردم ، فروزان چشماش رو بسته بود و داشت آروم آروم ناله میکرد من تا میتونستم کصش رو با قدرت مک میزدم ، یکمی که گذشت دوباره شروع کردم به لیسیدن فروزان کونش رو داد بالاتر تا سوراخ کونش معلوم بشه ، بدون اینکه حرفی بزنه شروع کردم به لیسیدن سوراخ کونش ، اصلا بوی بدی نمیداد، شروع کردم به زبونم رو داخل کونش کردن کاری که خودش هم انجام داده بود برام ، فروزان گفت واسه و چهار دست و پا شد و من دوباره داشتم سوراخ کونش رو میلیسیدم فروزان لب پایینیش رو گاز گرفته بود ، معلوم بود که در اوج لذته ، بعد از چند دقیقه بهم گفت چهار دست و پا شو ، بعد یه مایع شفاف ریخت رو اون وسیله پلاستیکی رو آروم شروع کرد داخل کونم کردن ، اولش یکمی برام سخت بود حس اینکه یه چیز اضافی بره تو کونت بنظر خوب نمیومد ، البته اون وسیله اصلا قطور نبود چند سانتی متری که رفت داخل فروزان با اون دستش شروع کرد کیرم رو مالیدن انگار داشت میدوشیدم و همزمان شروع کرد به عقب و جلو کردنش تو کونم ، الان دیگه اون حس ناخوشایند جاشو به لذت بی اندازه داده بود ، دو سه دقیقه بعد کارشو متوقف کرد و خودشم پشت به من چهار دست و پا شد و اون سرش رو کرد تو کونش وقت کامل رفت داخل گفت یواش یواش خودتو عقب و جلو کن ، منم همین کارو کردم ، چه حس عجیبی بود خیلی دوست داشتمش ، نمیدونم چقدر وقت داشتیم این کار رو انجام میدادیم اونقدر غرق در لذت بودم که اصلا زمان رو متوجه نمیشدم ، فروزان برگشت و از کون جفتمون درآورد بعد هم با دستمال اول کون منو بعد هم کون خودشو پاک کرد ، بعد هم یه لب طولانی ازم گرفت و در گوشم گفت خوش گذشت؟ اشک تو چشمام جمع شده بود پریدم بغلش و گفتم دوست دارم فروزان ، اونم گفت منم دوست دارم ، بعدش رفتیم تو تخت و لخت تو بغل همدیگه خوابیدیم.
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#19
Posted: 9 Dec 2021 21:46
قسمت دوازدهم
برعکس روزای قبل موقعی که شیرین میومد و من معذب بودم که لختم این بار خودم بدون خجالت با کیر شقم نشسته بودم تو تخت که شیرین اومد تو من پاشدم رفتم بغلش ، با خوشرویی هر چه تموم تر بهم صبح بخیر گفت ، اون حس ناب لخت بودن عجیب بهم حال میداد اصلا دلم نمیخواست لباس بپوشم شیرین ازم جدا شد و رفت سراغ فروزان و مینا اونا رو هم صدا زد، حتی وقتی مینا پاشد هم من هنوز شرت پام نکرده بودم دلم میخواست اونم منو لخت ببینه ، نمیدونم چرا دلم میخواست منو لخت ببینه ، از لخت دیده شدن هم به همون اندازه لخت دیدن بقیه خوشم میومد ، مینا هم اصلا براش عجیب نبود که لختم ، شیرین و مینا که رفتند بیرون میخواستم لباس بپوشم که فروزان گفت نمیخواد بپوشی بذار بعد دستشویی بپوش ، خودشم لخت رفت بیرون ، من یکمی مردد بودم هنوز جلوی کیوان و باباش روم نمیشد و یه ترسی داشتم ، یکمی تمرکز کردم و با خودم گفتم اینا اصلا براشون مهم نیست، از آزادیت لذت ببر فردا دوباره باید بری تو اون جهنم، یه نفس عمیق کشیدم و رفتم بیرون ، مینا با یه شرت بود و چیز دیگه ای تنش نبود ، فروزان هم که لخت مادرزاد رو مبل کنار کیوان نشسته بود کیوان هم فقط یه شرت داشت ، شیرین هم یه تی شرت بلند داشت که زیرش رو نمیتونستم ببینم ، بابای کیوان داخل دستشویی بود ، بقیه منتظر که اون بیاد بیرون ، منم رفتم کنار کیوان نشستم تی وی روشن بود و داشتند ماهواره میدیدن ، اونروزا خیلی کم ماهواره بود اگه هم میگرفتن انگار قاتل گرفته بودن ، شبکه فارسی که در حد انگشتای یک دست هم نبود ، زده بودن رو یه شبکه که داشت کارتون نشون میداد ، کیوان حتی تعجب هم نکرد که من هیچی نپوشیدم ، فقط با لبخند بهم صبح بخیر گفت و دستش رو انداخت پشت گردنم و گفت بشین این کارتونه قشنگه، کیرم هنوز هم شق بود ، برام جالب بود کیوان کیرش معلوم بود شق نیست ، خیلی ریلکس کنار فروزان که لخت بود نشسته بود ، بعد بابای کیوان سرش رو آورد بیرون گفت من یه دوش بگیرم بیام ، مینا پاشد رفت دستشویی بعد هم فروزان و بعد هم من ، وقتی اومدم بیرون فروزان هنوز لخت بود اومد طرفم گفت میخوای بری لباس بپوشی ؟ گفتم اره الانه که دیگه بابای کیوان بیاد ، گفت خب بیاد! انگار چی میشه خجالت نکش البته اگه دوس نداری لخت باشی اشکال نداره ولی من فک کردم دوست داری لخت باشی ، گفتم اره دوست دارم ، پس نمیخواد لباس بپوشی ، گفتم باشه و رفتم کنار مینا نشستم راستش خیلی دلم میخواست کیرمو بمالم بهش ، کیرم که تو این چند دقیقه خوابیده بود وقتی نشستم کنار مینا و پاهام مالید به پاش شروع کرد به پاشدن کاش میشد بغلش کنم ، شیرین کاملا رو ما دید داشت ولی اصلا براش مهم نبود یه مجله دستش بود و داشت میخوند ، من اصلا حواسم به اون کارتون نبود ، میون اون همه کص کارتون برام جذاب نبود یه لحظه نگاهم افتاد به شیرین که یکی از پاهاش رو گذاشت بالا و الان لای پاش کامل معلوم شد ، بله شیرین هم شرت پاش نبود و فقط اون تی شرت بود ، در لحظه هوس کردم برم کنار شیرین ، اون همیشه بغلم میکرد و حداقل کیرم به یه نوایی میرسید ، پاشدم و رفتم کنارش نشستم ، یه نگاهی بهم انداخت و خندید ، تابلو کیرم شق شق بود ، اه بغلم نکرد، گفتم چی میخونید شیرین خانم ؟ گفت چرت و پرت و خندید و بعد هم چسبید بهم و گفت بیا تو هم ببین برا اینکه ببینم سرم رو گذاشتم رو سینه اش اونم دستش رو از بغل گذاشت رو بدنم الان من کامل تو بغلش بودم دلم میخواست دستمو حلقه کنم دور کمرش ولی هنوز روم نمیشد ، یکمی با دستش منو نوازش کرد ، بعد سرشو آورد پایین و یه بوس به سرم کرد و گفت چی ازش میفهمی؟ خندیدم و گفتم هیچی اونم بلند خندید و گفت منم هیچی بعدشم مجله رو انداخت رو میز و منو محکم بغلم کرد ، الان باید دستم حلقه میکردم دور کمرش تا کیرمو بچسبونم به بدنش ، همین کارم کردم اونم محکمتر منو بغل کرد و گفت قربون پسر گلم بشم ، گفتم خیلی دوستتون دارم شیرین خانم ، گفت دیگه به من نگو شیرین خانم ، پس چی بگم؟ بگو مامان خوبه؟ بلافاصله گفتم چشم مامان ، یه ماچ آبدار از لپم گرفت و گفت آفرین پسر خوبم ، من همچنان چسبیده بودم به شیرین اونم دیگه داشت تی وی رو میدید ، گفت نمیخوای کارتون ببینی ؟ نه اینو دوس ندارم ، خب اینجوری که حوصله ات سر میره عزیزم، نه مامان تو بغل شما هیچ وقت حوصله ام سر نمیره ، گفت کمتر دلبری کن جیگر ، بعد هم صاف نشست گفت بیا رو پام بشین ، رفتم رو پاش نشستم اونم دستش رو دور کمرم حلقه کرد و سرشو آروم آورد کنار گوشم و گفت مامانو چند تا دوست داری ؟ گفتم از خودم بیشتر ، پاهاش رو بهم قفل کرد جوری که پاهای من بین پاهاش موند ، گفت الهی فدا پسر قشنگم بشم که مامانشو دوس داره ، همون موقع بابای کیوان از حموم با یه ربدوشام اومد بیرون و رفت رو مبل روبرو ما نشست راستش یکمی خجالت کشیدم که کون لخت با کیر سیخ رو پای زنش نشسته بودم ، ولی شیرین محکم منو گرفته بود، سعی کردم بهش فکر نکنم....
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام