ارسالها: 48
#21
Posted: 10 Dec 2021 21:48
قسمت سیزدهم
بابای کیوان تا پاشو انداخت رو هم کیرش از زیر ربدوشام پیدا شد ، یه کیر خوابیده بود که تو حالت خوابیده اندازه کیر سیخ من بود ، وقتی این کار رو کرد حس راحتی و خوبی بهم دست داد ، اونم مثل من کیرش بیرون بود ، مینا اومد برا باباش خودشو لوس کرد نشست رو پای باباش ، اونم پاهاش رو دوباره از روهم برداشت که مینا بتونه بشینه مینا کمربند ربدوشام رو باز کرد و چسبید به سینه لخت باباش اونم داشت بدن لخت مینا رو لمس میکرد و قربون صدقه اش می رفت ، دیگه ربدوشام کامل از هم باز شده بود چیزی که توجه منو جلب کرد این بود که کیر آقا رضا در حال شق شدن بود ، بابای مینا داشت از بدن دخترش لذت میبرد ، حالا دیگه کیرش به شق ترین حالتش رسیده بود ، وای چه کیر بزرگ و کلفتی داشت شاید ۱۸ سانتی بود ، آقا رضا مینا رو برش گردوند و الان صورت مینا رو میتونستم ببینم ، رضا کیرش رو با دستش تنظیم کرد تا قشنگ رو کص مینا قرار بگیره بعد هم پا های مینا رو بست تا قشنگ کیرش بین پاهای مینا قرار بگیره، دیگه علنی داشت برا مینا لاپایی میزد ، همون موقع کیوان صدام کرد ، اه لعنتی داشتم لذت میبردم از رو پا شیرین پاشدم و رفتم پیش کیوان نشستم داشت درباره اون کارتونه حرف میزد ، اصلا تو وادی سکس و کص و کون نبود ، منم فقط سرمو تکون میدادم اصلا حرفاش برام جذاب نبودن ، دلم میخواست لاپایی زدن بابای مینا به دخترش رو ببینم ، چند دقیقه بعد مینا از روی پای باباش پا شد و اومد اینطرف روی شرتش یه مایع لزج و شفاف ریخته بود جلو بقیه شورتش رو درآورد و باهاش پاشم پاک کرد و برد داد به مامانش گفت مامان اینو میشوری ، شیرین هم گفت باشه عزیزم بذار تو سبد رخت چرکا ، بعد هم همونجوری لخت دوید اومد بین منو کیوان ، البته جا که نبود عملا نشست رو پای ما دوتا ، کیوان گفت مینااااا برو اونطرف دارم میبینم مینا هم کامل اومد نشست رو پای من ، آخیششششششش الان کیر من داشت میمالید به کص بی موی مینا ، اووووف چقدر خوشایند بود ، دستمو دور کمر مینا حلقه کردم که یه موقع هوس پاشدن نکنه ، یک ربع بیست دقیقه ایی رو پا من جا خوش کرده بود که فروزان اومد کنارم و اشاره کرد کص مینا رو بمال، من اصلا روم نمیشد ، فروزان اخم کرد و بی صدا با لب هاش معلوم بود میگه انجام بده هر چند دلم میخواست ولی انجام ندادم ، راستش هرچند میدونستم اتفاقی نمی افته ولی میترسیدم ، فروزان با حالت قهر پاشد و رفت طرف بابای کیوان ، آقا رضا هنوز همونجوری نشسته بود فقط کیرش خوابیده بود ، فروزان رفت سمتش و با عشوه گفت عمووو ، اونم گفت جون عمو و دستاش رو گرفت و کشید سمت خودشو نشوند رو پاهاش کیرش رو هم گذاشت لای پاش ،دوباره کیر آقا رضا داشت سیخ میشد، فروزان گفت عمو تا کی اینجاییم ، اونم گفت فردا برمیگردیم عمو و با یه دستش شروع کرد به مالیدن کص فروزان ، ناخودآگاه منم دستم رفت سمت کص مینا چشمام رو بستم و کصش رو لمس کردم ، مینا حتی تکون هم نخورد همونجوری انگار اتفاقی نیافتاده باشه نشسته بود ده دقیقه ای شد که داشتم فروزان و اقا رضا رو تماشا می کردم ، یهو رضا چشماش رو بست و از کیرش شروع کرد یه آبی فوران کردن و پاشید رو کص و شکم فروزان ، الان فهمیدم اون مایع لزج روی شورت مینا از کجا اومده بود ، همون وقت مینا از روی پای من پاشد و رفت سمت دستشویی برگشتم نگاه کردم دیدم فروزان رفته سمت خاله اش اونم داره با دست اون آب رو همه جای فروزان پخش میکنه بعد هم دستش رو مالید رو کص خودش ، از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم چه کار عجیب و غریبی، شیرین رفت دستاش رو بشوره فروزان هم اومد کنار من نشست و گفت چیکار کردی آخرش؟ گفتم مالیدمش ، خندید و گفت آفرین و یه چشمک زد ، موقع نهار همچنان منو فروزان و الان دیگه مینا لخت بودیم ولی رضا و کیوان لباس پوشیده بودن شیرین هم میشد کصش رو دید ، تا موقع نهار اون آب ها رو بدن فروزان خشک شده بود و یه جاهایی شوره زده بود ، نیم ساعت بعد ناهار شیرین گفت که بچه ها موقع حمومه من که کل روز داشتم لخت میچرخیدم اصلا برام حموم رفتن با بقیه عجیب نبود ، شیرین رفت و مینا و کیوان و فروزان رو هم آورد و رفتیم داخل حموم داخل رختکن همون چند تا تیکه رو هم شیرین و کیوان درآوردن ما سه تا هم که اصلا لخت بودیم ، کیوان کیرش کوچیک بود و اصلا من شق شدش رو ندیده بودم برعکس من که دائم الشق بودم ، حموم بقدر کافی بزرگ بود و به راحتی جای هممون میشد شیرین وان رو پر از آب کرد و خودش دوش رو باز کرد و بدنش رو یکمی شست و بعد هم رفت تو وان و گفت شما هم خودتون بشورید بیاید وانش بزرگ بود ولی اگه هممون میخواستیم بشینیم باید تو هم تو هم میشستیم بعد از شیرین، فروزان روبروش نشست کیوان هم رفت رو پای مامانش فروزان گفت بیا بغل من ، منم رفتم بغلش مینا هم اومد کنار ما ، شیرین شروع کرد به مالیدن کیر کیوان ، برای اولین بار بود که میدیدم کیوان کیرش داره شق میشه ، یکی دو دقیقه بعد شیرین به مینا گفت بیا بشین روی پای کیوان......
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#22
Posted: 11 Dec 2021 20:05
قسمت چهاردهم
مینا هم رفت نشست روی پاهای کیوان و الان دیگه کیر کوچولوی کیوان که شق شده بود روی کص بدون موی مینا بود ، شیرین شروع کرد سر کیر کیوان رو مالیدن به کص مینا ، مینا کامل تکیه داده بود به کیوان اونم بغلش کرده بود ، فروزان دستشو از زیر به سوراخ کون من رسوند و آروم در گوشم گفت یکم بیا بالا تا بتونم برات بمالم ، کونم رو یکم دادم بالا تا بتونه دستشو کامل زیرم قرار بده ، حتی از وقتی که کیرم رو میمالید هم بیشتر خوشم میومد، چند دقیقه ای تو همین حالت بودیم که بعد مینا و کیوان پاشدن و شیرین پاشد از وان اومد بیرون و وسط حموم ایستاد یکمی پاهاش رو از هم باز کرد و بعد هم شروع کرد به شاشیدن ، بقیه اصن نگاه نمیکردن ولی من چشم از این صحنه زیبا برنداشتم ، کص شیرین تپل و سفید بود بالاش یه مقدار مو داشت ، واقعا شاشیدن زن خیلی قشنگه ، یه لحظه یه حسی تو وجودم گفت پاشو برو شیرین رو در حال شاشیدن بغل کن ، با وجود اینکه اونقدر از این خونواده بی حیایی دیده بودم که قطعا اینم چیز خاصی بهم نمیگفتند ولی من ندیده بودم که به همدیگه بشاشن ، دلم میخواست ریختن شاش یه زن رو بدنم رو حس کنم ، بنظرم حس خوبی باید باشه ، فقط میترسیدم شیرین چندشش بشه و شاید ناراحت ، انگشت کوچیکه فروزان تو سوراخ کونم بود و داشت عقب و جلو میکرد ، به خودم گفتم احسان پاشو ، پاشو تا شاشش تموم نشده ، یه لحظه چشمام بستم و تمام توانم رو برای بلند شدن جمع کردم و با سرعت قبل از اینکه کسی عکس العملی انجام بده از وان اومدم بیرون و در حالی که شیرین داشت میشاشید پریدم بغلش ، تا چسبیدم بهش اول جریان شاش رو روی سینه ام و بعد هم شکم و کیر و پاهام حس کردم محکم دستام رو دور کون شیرین حلقه کردم و بهش چسبیدم ، شیرین یه لحظه گفت اوه ، و بعد هم با دستاش منو به خودش فشار داد و گفت عزیزززم بغل مامان رو میخوای؟ صورتم روی ناف شیرین بود ، راستش دلم گریه میخواست ، کاش هیچ وقت اون لحظات ناب تموم نمیشدن ، گرمای شاش رو روی بدنم دوست داشتم ، شیرین دیگه حرفی نزد و فقط پشتم رو نوازش میکرد ، کل این اتفاق کمتر از یک دقیقه بود ، خیلی زود شاشیدن شیرین تموم شد بعدش شیرین نشست تا هم قد من بشه و زل زد به چشمام منم اشک تو چشمام جمع شده بود نتونستم خودمو کنترل کنم و بغضم ترکید ، دستام رو انداختم گردن شیرین و سرم رو گذاشتم رو شونه اش آروم داشتم اشک میریختم ، گفتم دوست دارم مامان ، خیلی دوست دارم ، منم دوست دارم پسرم ، بعد سرم رو آورد جلو با دستاش اشکام رو پاک کرد و گفت دیگه نبینم گریه کنی، چشم مامان ، لبش رو گذاشت رو لبم و محکم بوسید ، بعد رفت یه ژیلت آورد و با صابون شروع کرد بالای کصش رو کفی کردن ، احسان عزیزم میتونی موهای بالای نازم رو بزنی؟ فقط اندازه این انگشت که گذاشتم رو نزن ، منم با دقت و لذت شروع کردم به زدن موهاش ، تموم این مدت مینا نشسته بود رو پای کیوان و داشت کیرشو میمالید به خودش ولی فروزان داشت با خنده منو نگاه میکرد، فروزان هم پاشد اومد اطراف کصش رو کف مالی کرد ، موی کمی داشت ، کارم با شیرین تموم شده بود شیرین آب ریخت و دیدم چه طرح قشنگی شده بالای کصش ، بی اختیار یه بوس روی کصش زدم و گفتم مامان خیلی قشنگ شد ، شیرین که انگار انتظارش رو نداشت منو به خودش فشار داد و گفت کمتر دلبری کن پسرم ، فروزان ژیلت به دست اومد و گفت برا منم میزنی ؟ و بهم چشمک زد ، شیرین داشت بدنش رو زیر دوش میشست ، شروع کردم به زدن موهای کص فروزان ، مینا و کیوان هم پاشدن رفتن زیر دوش اول شیرین و بعد هم مینا و کیوان رفتند بیرون ، من موندم و فروزان ، دیگه کارم تموم شده بود فروزان یکمی آب ریخت رو کصش ، من هنوز روبرو کصش بودم که بدون اینکه چیزی بگه شروع کرد به شاشیدن ، با دستش یه مقدار کصش رو کشید به سمت بالا و سوراخش رو قشنگ گرفت روبروی صورت من و داشت تو صورت من جیش میکرد ، بعد هم گفت ای شیطون بهم نگفته بودی جیش دوست داری، یادم به اونروزی افتاد که شبنم داشت میشاشید و من یواشکی دید زدم و آرزو کردم کاش میشاشید رو من ، الان به آرزوم رسیده بودم ، یه دختر خوشگل داشت تو صورتم میشاشید ، وقتی تموم شد مثل من نشست و یه لب طولانی ازم گرفت بعد گفت تو جیش نداری؟ چرا دارم چطور مگه؟ پاشو واسه بعد هم صورتش رو روبروی کیر من تنظیم کرد و گفت جیش کن ، منم شروع کردم به شاشیدن روی صورت فروزان ، اونم با دستاش میمالید به صورتش ، مثل وقتی که آب میریزیم به صورتمون و صورتمون رو میشوریم ، اونم داشت با شاش من صورتش رو میشست ، وقتی تموم شد ، کیرم رو کرد تو دهنش و شروع کرد به لیسیدن خیلی کیف میداد اگه بالغ شده بودم قطعا آبم میومد ، فروزان پاشد ایستاد و بهم گفت یکمی واسم میخوری؟ منم نشستم روبروش ،اولش میلیسیدم ، فروزان گفت دهنت رو بچسبون روش و شروع کن به مکیدن ، منم همون کارو کردم ، فروزان پاهاش داشت میلرزید معلوم بود که تو اوج لذت، یکی دو دقیقه کصش رو مکیدم بعد هم رفتیم بیرون.....
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#25
Posted: 12 Dec 2021 16:17
قسمت پانزدهم
وقتی اومدم بیرون بابای کیوان رفته بود بیرون ، مینا و کیوان هنوز لخت بودن و داشتند تی وی میدیدن شیرین هم تو آشپزخونه بود ولی از بیرون که میدیدم یه تاپ پوشیده بوده ، منو فروزان حوله پیچیده بودیم دور خودمون و داشتیم خودمون رو خشک میکردیم بعد هم حوله ها رو آویزون کردیم و لباس هم نپوشیدیم ، واقعا دیگه به لخت بودن عادت کرده بودم ، تو خواب هم نمیدیدم که بتونم چند روز لخت زندگی کنم الانم داشتم نهایت لذت رو میبردم ، من و فروزان هم رفتیم رو مبل کنار بچه ها نشستیم که شیرین با یه سینی پر از خوراکی از آشپزخونه اومد بیرون ، تازه داشتم میدیدم که چی پوشیده!!! شیرین فقط یه تاپ پوشیده بوده و پایین تنه هیچی نداشت ، الان میدونم که به این سبک لباس پوشیدن میگن bottomless ولی اون موقع اولین بار بود که میدیدم و خیلی هم خوشم اومد ، راستش یه جورایی از لخت مادرزاد ، تحریک کننده تر هم بود ، شیرین سینی رو گذاشت جلو ما و کنار من نشست و بهم گفت حموم خوش گذشت پسرم ، با خنده بغلش کردم و سرم رو به سینه هاش چسبوندم و گفتم اره مامانی. فردا قرار بود که برگردیم خونه ، یه جورایی ناراحت بودم بچه ها خواب بودن و من تنها رو مبل یه گوشه کز کرده بودم ، شیرین کارش که تموم شد اومد کنارم و گفت نبینم پسرم کشتیاش غرق شده باشه! سرمو آوردم بالا و یه لبخند تلخ زدم ، شیرین دستشو گذاشت زیر چونه ام و گفت احسااان؟ چی شده عزیزم؟ انگار جدی جدی ناراحتی ؟ نکنه اینجا بهت خوش نمیگذره؟ دیگه نمیتونستم خودمو نگه دارم بغضم ترکید و زدم زیر گریه ، شیرین با تعجب داشت منو نگاه میکرد ، اصلا نمیدونست چی بگه ، دوباره سرمو آورد بالا و گفت چی شده آخه ؟؟؟ با دستاش اشکام رو پاک کرد و گفت نمیخوای به مامان بگی؟ بغلش کردم و خودمو چسبوندم بهش ، من نمیخوام برم خونمون و بلند تر گریه کردم ، شیرین شروع کرد نوازشم کردن و گفت چرا نمیخوای بری؟ نمیتونم بگم ، دیگه تعجب شیرین بیشتر شده بود.
-اینم نمیتونی بگی چرا؟
-آخه من اینجا خیلی راحتم
- مگه خونتون راحت نیستی؟
- اونجا نمیتونم اونجوری که میخوام باشم
-یعنی چی؟
-یعنیی
حرفمو خوردم و ساکت شدم
-یعنی چی پسرم
- من دوس ندارم
بازم ساکت شدم
-چی دوس نداری؟
- دوس ندارم لباس بپوشم ، میخوام مثل اینجا لخت باشم
شیرین بلند بلند خندید و بعدش هم منو محکم بغل کرد و گفت
-خب منم دوس ندارم لباس بپوشم ، منم عاشق لخت بودنم
-واقعا؟
-شک داری؟ نمیبینی الان شلوار نپوشیدم ؟ حالا این که ناراحتی نداره عزیزم
-چرا داره ، وقتی رفتم خونه دوباره باید مثل قبل باشم
-اشکال نداره میای خونه ما و مثل الان باش
-نمیدونید که خونمون چجوریه
-عزیزم غصه نخور فعلا تا اینجا هستی لذت ببر
اشکام رو پاک کردم و خودم رفتم روی پای لخت شیرین نشستم ، اونم دستش رو دورم حلقه کرد و سرش رو آور کنار گوشم و آروم بوسم کرد و گفت قربون پسر گلم بشم.
شب قبل خواب شیرین میخواست بره دستشویی که من رفتم بهش گفتم
-مامان میشه منم بیام؟
-میخوام برم جیش کنم
-میدونم آخه...
-دوست داری جیش کردن منو ببینی؟
-آره خیلی
-بیا یه فکر بهتر دارم
شیرین که فقط یه تاپ داشت دست منو گرفت و رفتیم داخل ولی رفتیم داخل حموم ، بعد اول کف حموم رو آب گرم ریخت که یخ نباشه، تاپش رو درآورد ، موهاش رو بست که خیس نشه و کف حموم خوابید و بعد به من گفت بیا روی من ، من جوری روش خوابیدم که کیرم دقیقا روی کصش بود سرم هم روی سینه هاش ، شیرین گفت
-تو جیش نداری؟
-چرا منم دارم
-وقتی من شروع کردم به شاشیدن تو هم بشاش
وای چه فکر با حالی بود، چشمام رو بسته بودم و محکم شیرین رو بغل کرده بودم ، که گرمای شاش شیرین رو روی کیرم و پاهام حس کردم ، چند ثانیه بعد منم شروع کردم به جیش کردن ، یه حس خوب و آرامبخشی داشت ، بعد از اینکه تموم شد من از جام تکون نخوردم ، شیرین سی ثانیه ای صبر کرد و گفت عزیزم پاشو اینجا سرما میخوریم ، بعدش هم بدنمون رو با آب شستیم و رفتیم بیرون.
وقتی اومدیم بیرون گفتم
-مامان یه چیز دیگه هم ازت بخوام ؟
-اره عزیز دلم چی میخوای؟
-میشه امشب پیش شما بخوابم؟
شیرین خندید و گفت
-اره عزیزم اشکال نداره فقط رضا هم هست بهش بگم
بعد رفت تو اتاق منم رفتم رو مبل نشستم ، فروزان اومد گفت
-نمیای بخوابی؟
-امشب میخوام پیش مامان بخوابم
-ای شیطووون راه افتادیاا باشه اشکالی نداره
داشت برمیگشت که صداش کردم فروزان وقتی برگشت رفتم بغلش کردم و گفتم خیلی دوست دارم، اونم بغلم کرد و گفت منم دوست دارم ، تو بغل همدیگه بودیم که شیرین اومد بیرون و جفتمون رو بغل کرد و بعد هم جفتمون رو بوس کرد و گفت
-فروزان عزیزم احسان میخواد پیش ما بخوابه میخوای تو هم بیای؟
-نه خاله جاتون تنگ میشه
-باشه هر جور راحتی
بعد هم رفتیم تو اتاق ، آقا رضا روی تخت زیر لحاف بود من رفتم اونطرف که شیرین بره وسط ولی شیرین بهم گفت برو وسط و خوش رفت گوشه و لحاف رو کشیدیم رومون.....
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#27
Posted: 13 Dec 2021 18:42
قسمت شانزدهم
وقتی رفتیم زیر لحاف من چسبیدم به شیرین و بغلش کردم ، شب آخر بود و معلوم نبود کی دیگه بتونم همچین موقعیتی داشته باشم ، یکی از پاهام رو انداختم روی پای شیرین که بیشتر بچسبم بهش و کیرم به کصش بماله ، چند دقیقه ای گذشته بود و من چشمام داشت سنگین میشد که حس کردم یه چیزی روی سوراخ کونم داره مالیده میشه چشمام باز کردم ولی سرمو برنگردوندم ، دقت که کردم یه انگشت روی سوراخم بود و داشت مالش میداد ، پیش خودم گفتم خب شیرین دیگه ، دوباره چشمام بستم که اونم انگشتش رو برداشت و چند ثانیه بعد اینبار انگشتی که معلوم بود توفیش کرده بود رو مالید رو سوراخ کونم ، حس خیلی خوبی داشتم ، چشمام رو بسته بودم و داشتم لذت میبردم که یهو گفتم شیرین که دو تا دستاش رو منه!!!!!
رضا داشت منو انگشت میکرد؟؟؟ آخه چرا؟ داشت سعی میکرد انگشتش رو داخل کونم کنه ولی نمیرفت ، البته برا من حس خوبی داشت ، دوباره انگشتش رو خیس کرد و شروع کرد مالیدن سوراخم ، بیشتر تلاش میکرد که انگشتش رو داخل کونم کنه ولی بازم نمیرفت، یکدفعه رضا پاشد و رفت و چند ثانیه بعد دوباره برگشت سر جاش و دوباره انگشتش رو گذاشت روی سوراخم ولی اینبار یه ماده لزجی هم مالیده بود بهش که باعث میشد لیز بشه ، دوباره شروع کرد به تلاش کردن برای ورود به سوراخم ، یکمی که زور زد اینبار انگشتش رفت داخل ، یکم نگه داشت و بعد شروع کرد به عقب و جلو کردن، چون پام روی پای شیرین بود لای کونم قشنگ باز بود و به راحتی انگشتم میکرد، چند دقیقه ای که گذشت انگشتش رو درآورد ، فکر کردم تموم شده ولی همون موقع حس کردم که اون مایع لزج رو داره میریزه لای پام بعد هم با دستش یه مقدار پخش کرد و مالش داد، یکدفعه رضا از پشت چسبید بهم و با دست کیر بزرگش رو لای کونم تنظیم کرد بعد هم با دستش پام رو از روی پای شیرین برداشت که لای کونم بسته بشه ، محکم منو به خودش چسبونده بود ، شروع کرد به لاپایی زدن ، اولین بار بود که این حس رو تجربه میکردم ، قبلا تو مدرسه با بچه ها ور میرفتیم به همدیگه ولی دیگه نه در این حد ، وقتی کیرش لای کونم لیز میخورد یه حس عجیب و باحال داشتم ، اونروزی که فروزان دیلدو تو کونم کرد هم با حال بود ولی الان یه کیر واقعی لای کونم بود گرماش خیلی فاز میداد ، دلم میخواست بگم بکن توش ولی اولا روم نمیشد دوما خودمو خالی نکرده بودم ، رضا اونقدر منو به خودش چسبوند که از بغل شیرین دیگه دراومده بودم ، با دستش داشت نوک سینه ام رو میمالید ، چند دقیقه بعد سرش رو آورد رو گردنم و شروع کرد به لیسیدن گردن و گوشم ، لذتی داشت که دلم میخواست جیغ بزنم ، یک ربعی بود که داشت بهم لاپایی میزد که منو محکم تر به خودش چسبوند و سرش روی گوشم بود دیگه کمر نزد دو تا پاش رو دورم قفل کرد شروع کرد به ناله کردن ، نبض زدن کیرش رو لای پام حس میکردم لای پام کامل خیس شد ، نمیدونستم منی چیه ، سی ثانیه ای ارضا شدنش طول کشید ولی دو دقیقه منو محکم تو بغل خودش نگه داشت بعد هم کنار گوشمو رو بوس کرد و ازم جدا شد و روش رو برگردوند، رضا پاشد رفت بیرون احتمالا دستشویی ، من فکر کردم شیرین خوابه آخه اصلا تکون نمیخورد تو این مدت ولی تا رضا رفت بیرون دست انداخت و منو کشوند تو بغل خودش بعد هم دست برد لای پام که پر از آب منی بود با دستش هر چی تونست برداشت و بعد هم لای پای خودش رو باز کرد و آب منیا رو مالید لای پای خودش ، دوباره دست کرد لا پا من شروع کرد آب منیا رو پخش کردن بعد با همون دست مالید رو سینه من خوب که مالید دوباره دست کرد لاپام و یه مقدار آب منی باقیمونده رو برداشت و دستش رو کرد توی دهنش ، اتاق تاریک بود ولی میتونستم صورت شیرین رو ببینم ، تمام آب منی رو از دستش لیسید بعد هم صورت منو آورد جلو و لبش رو آورد جلو و چسبوند به لب من ، داشت زبونش رو تو دهن من میچرخوند هر چی آب منی تو دهنش بود داد تو دهن من ، لبش رو از لبم جدا کرد و در گوشم آروم گفت ، قورت بدم عزیزم ، منم همینکارو کرد یه مزه جدیدی بود که تا حالا تجربه نکرده بودم بعد هم منو محکم چسبوند به خودش و پام رو کرد لای پاش رونم الان روی کص خیس و آغشته به آب منی بود سرمو گذاشتم روی سینه شیرین و شروع کردم به لیسیدن ممه اش تا کم کم خوابم برد....
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام
ارسالها: 48
#30
Posted: 14 Dec 2021 18:00
قسمت هفدهم
صبح با صدای فروزان از خواب بیدار شدم ، فقط من تو تخت بودم ، رضا و شیرین نبودن ، فروزان اومد رو تخت و گفت چقدر میخوابی پاشو ، وقتی پامو تکون دادم آب منی های خشک شده لای پام رو حس میکردم که یکمی ناخوشایند بود یه مقدار هم شوره زده بود ، فروزان دست کرد لای پام و گفت دیشب خوش گذشت ؟ بعد هم یه چشمک بهم زد همون موقع شیرین اومد تو و گفت پسرم پاشو وقتی اومد تو لخت بود نگاهم که به کصش افتاد دیدم اونم هنوز آب منیای خشک شده روش هست حتی اگه دقت میکردی روی سینه اش هم یه جاهایی بود
-پاشو پسرم باید ببرمت حموم
-باشه مامان
فروزان نیشش تا بنا گوش باز بود وقتی هم داشتم از اتاق با شیرین میرفتم بیرون برگشتم نگاهش کردم یه چشمک بهم زد.
موقع رفتن چند تا چیز که درست متوجه نشدم چیاس از تو کمد برداشت ، وقتی رفتیم تو حموم شیرین گفت من جیش دارم مبخوای بیای بغلم منم که از خدا خواسته پریدم بغلش بعدشم دو تامون شروع کردیم به شاشیدن ، وقتی تموم شد شیرین جلوی من نشست و بهم گفت
-دیشب بهت خوش گذشت؟
سرمو انداختم پایین یه جورایی از جواب دادن خجالت میکشیدم ، شیرین دستشو گذاشت زیر چونه ام و آورد بالا
-خجالت نکش پسرم بهم بگو
-آره خیلی خوب بود
-دوست داشتی که رضا اون کارو کرد؟
-آره خوشم اومد
-قبلا هم با کسی دیگه از این کار کردی؟
-نه
-با هیچ پسری از این کارا نکردی؟
-ممم...
-خجالت نکش بگو
- راستش اینجوری نه
-چجوری؟
-تو مدرسه با بچه ها یه کارایی کردم
-خب؟
-همین دیگه
- خب چه کارایی کردین
-آخه...
- مگه از من خجالت میکشی؟ اگه اینجوریه که دیگه ادامه ندیم
-نه مامان میگم
-آفرین پسرم
- تو مدرسه یه روز بچه ها درباره کارایی که زن و مردا با هم میکنن صحبت میکردن
-خب
- بعد منم شنیدم و خوشم اومد
-کی این اتفاقا افتاد؟
-یک ماهی قبل از اینکه با کیوان درس بخونیم
بعد شیرین گفت بیا بریم تو وان اینجوری خسته میشیم ، وان پر از آب گرم کرد و خودش دراز کشید توش به منم گفت بیا روی پای من بشین وقتی رو پاش نشستم سرم رو به سینه اش تکیه دادم شیرین یه بطری که داخلش یه مایع سفید رنگ بود رو برداشت یه مقدار ریخت کف دستش و بعد کیرم رو گرفت و شروع کرد به مالش دادن
-خب الان راحت تریم ، ادامه بده پسرم
-بعد از اینکه اون حرفا رو با هم زدیم یکی از بچه ها گفت میاید ما هم از این کارا یا هم بکنیم ، بچه ها هم گفتند باشه منم همینطور
-خب بعدش چیکارا میکردین؟
شیرین خیلی آروم از زیر تخمام دست میکشید تا نوک کیرم ، خیلی حس خوب و جذابی بود بهم حس امنیت میداد و ترغیب میشدم که همه چیزو براش تعریف کنم ، همه اون چیزایی که تو ذهنم بود و نمیتونستم برا کسی بگم ، حسی که از مدت ها پیش نسبت به زن ها پیدا کرده بودم و کارهایی که بیرون انجام میدادم رو براش تعریف کنم
- شروع کردیم به مالیدن همدیگه
شیرین صورتش آورد کنار گوشم و یه لیس کوچیک به گوشم زد و گفت
-کجای همدیگه رو میمالیدین؟
-همینجا که شما دارید میمالید
-اسمشو بگو عزیزم از چیزی خجالت نکش
-دودول
شیرین خندید و گفت عزیزم اسمش کیره
-کیر؟
-اره از حالا بهش بگو کیر
-مامان
-جانم پسرم
-به مال شما چی میگن؟
-میگن کص پسرم
-مامان یه چی بگم دعوام نمیکنی؟
-نه پسرم چرا دعوات کنم ؟ اصلا خجالت نکش هر چی دوس داری بگو
-من ...، من خیلی دوس دارم کص زنا رو ببینم و دست بزنم
-الهی قربون پسر حشریم بشم ، بچه تو اندازه یه مرد بالغ حشری هستی ، منم عاشق کیر مردام
-حشری یعنی چی مامان؟
-بعدا برات میگم عزیزم تو خیلی چیزا هست که باید یاد بگیری ، فعلا بگو تو مدرسه چیکار میکردین
-اول شروع کردیم از رو شلوار دودول ..
-کیر بگو کیر
-کیر همدیگه رو مالیدن ، یا از پشت میمالیدیم خودمون رو بهمدیگه
-تو بیشتر دوست داشتی بمالی به بقیه یا بقیه بمالن بهت؟
-ممممم راستش از هر دوتاش خوشم میومد
-خب
-بعد یه روز من به بچه ها گفتم بیاید کیرمون رو بهمدیگه نشون بدیم ولی هیچکدوم راضی نشدن اول اینکارو بکنن
-یعنی اینکارو نکردین؟
-چرا کردیم؟ من گفتم اول من کیرم رو نشونتون میدم
محکم منو به خودش فشار داد و گفت
-آفرین پسر خوبم بهت افتخار میکنم، بعدش چی شد؟
-روزا سر کلاس کیر و کون همدیگه رو میمالیدیم
-بقیه بچه ها متوجه نمیشدن؟
-شروع کردیم به آوردنشون
-چجوری؟
-بهشون میگفتیم خیلی حال میده تو هم بیا
-اونام میومدن؟ چیزی نمیگفتند؟
-اره همه بچه ها زودی راضی میشدن اگه اولش هم میگفتند نه یبار که انگشتشون میکردیم خوششون میومد و راضی میشدن، فقط یکیشون بود که گفت نه
-خب چی شد؟ شر شد؟
-یکی از بچه ها بود اسمش امید بود ، اتفاقا من بهش گفتم ، گفت نه اینکارا زشته ، بعد موقع درس دستم رو بردم لای پاش تا بمالشم و راضی بشه ولی دستمو پس زد ، چند بار سعی کردم ولی بازم راه نداد، آخر سر گفت اگه یبار دیگه بهم دست بزنی همتون رو لو میدم با من کاری نداشته باشید هر کاری میخواید خودتون با همدیگه بکنید ، ماهم بیخیالش شدیم
-خب بعدش چی شد؟ لوتون داد؟
-نه اون که لو نداد ولی لو رفتیم
-چجوری؟
-یه روز که اتفاقی من غایب بودم دو تا از بچه ها که دستشون توی شلوار همدیگه بود رو معلم دیده بود ، بعد هم چنان شری به پا شده بود که بیا و ببین ، اون دو تا رو کتک زده بودن
-بشکنه دستاشون
-بعد هم اونا اسم بقیه رو داده بودن ، بقیه هم با یه چک سریع گریه و غلط کردیم ، اسم منو امید هم داده بودن
-خب تو هم گفتی؟
-فرداش که رفتم منو تو دفتر خواستند ، هر چی گفتند من انکار کردم ، چون بابام هم مذهبی بود باور کردند امید هم همینطور ، امید نامردی نکرده بود حرفی از من نزده بود
-پسر خوب ، چرا هیچ وقت کیوان رو وارد بازیتون نکردین؟
-کیوان جزو درس خونا بود و اون جلو میشست
- یعنی نمیاوردینشون اونا رو؟
-چرا اگه لو نمیرفتیم اتفاقا میخواستم چند روز دیگه بهش بگم ، از وقتی اینجوری شد اصلا بیخیال شدیم چون دیگه ریسک بود و بچه ها هم میترسیدن
-میدونستی کیوان به من گفته بود شما چیکار می کردین؟
-واقعاااا؟؟؟؟ ما که هنوز به کیوان نگفته بودیم؟؟ اصلا اونروز تا حالا حرفی به من نزده بود!
-اره خودم بهش گفتم چیزی بهت نگه!
-آخه چرا؟
-ببین احسان جان یه چیزایی هست که باید در مورد اومدنت تو خونه ی ما بدونی
-چه چیزایی؟
-اگه صبر کنی بهت میگم ، یه چیزایی هم باید درباره خانواده ما بدونی؟
-اینکه لخت بودن و بقیه این کارا آزاده تو خونه؟
-این چیزا رو که میدونی و دیدی خودت ، یه سری چیزایی هست که ممکنه شوکه بشی و برات عجیب باشن!
-یعنی حتی از این چیزایی که تا الان دیدم هم عجیب تر؟
-اره عزیزم اینا که چیزای عادی و ساده بودن
-خب گوش میدم مامان بهم بگید
-قبل اینکه چیزی بگم باید یه قولی بهم بدی
-چه قولی؟
-اینکه اولا هرچی تا الان دیدی به هییییییچ کسی نگی
-من که نگفتم مامان
-میدونم پسرم ولی منظورم اینه که نه تنها به خانواده ت بلکه به دوستا و هیییچ کس دیگه ایی هم کلامی درباره کارایی که کردیم نگی این خیلی مهمه ، دوما از این به بعد چیزای بیشتری هم خواهی دید و با آدمای بیشتری آشنا خواهی شد درباره اونا هم نباید حرفی به کسی بزنی چون برای ما خیلی دردسر میشه
-قول میدم مامان به هیچ کسی هیچ حرفی درباره این مسائل نزنم
-آفرین پسرم من بهت اعتماد کرده بودم ولی اینو باید حتما بهت میگفتم و بهت هشدار میدادم
-حالا بهم میگین چه چیزایی میبینم؟
شیرین که هنوز داشت کیرمو مالش میداد یه بوسم کرد و گفت
-عجله نکن پسرم اول نمیخوای بدونی چجوری شد اومدی اینجا؟
-خب بخاطر درس خوندن با کیوان دیگه
شیرین بلند خندید و گفت
-پسر ساده ی من
-یعنی برا درس نبود؟
-بود ولی چیزا دیگه ای هم بوده
-چه چیزایی؟؟؟
-یادته الان گفتم کیوان به من گفته بود؟
-آره!!
-میدونی کیوان به من گفته بود که بچه ها تو کلاس همدیگه رو دستمالی میکنند ولی هنوز به من نگفتند ، ازش پرسیدم سردسته اشون کیه؟ اونم گفت نمیدونم ولی یه روز دیدم احسان زیپ شلوارش رو داده پایین و بقیه شون دورش جمع شدن و دارن کیرش رو نگاه میکنند و دست میزنن
-واقعااا؟ اصلا متوجه نشدم که کیوان هم دیده!
-آره عزیزم ، وقتی اینا رو گفت من و رضا تصمیم گرفتیم که تو رو بیاریم تو خانواده خودمون
-واسه چی باید یه غریبه بیارید؟
-خب اینو بعدا برات میگم
-ولی من از روز اولی که اومدم شما اینجوری نبودین
-چجوری نبودیم
-لخت
-عزیزم انتظار داشتی روز اول لخت بیام جلوت؟
-آخه شما میدونستین من از این کارا خوشم میاد
-اره ولی ما اطلاعات چندانی درباره تو نداشتیم
- مامان یه چیزی بگم؟
-اره عزیزم هر چیزی که دوست داری بگو اصلا خجالت نکنش
-میشهه میشهه
-میشه چی پسرم؟
-میشه انگشتم کنید؟
-واسه همین چیزاته که عاشقت شدم احسااانم ، معلومه که میشه عزیزم ، یکمی کونت رو بده جلو تا بتونم انگشتت کنم
منم یکمی اومدم پایین تر و کونم رو از روی کص شیرین آوردم پایین تر، شیرین هم دوباره از اون بطری یکمی ریخت رو انگشتاش و بعد با یه انگشتش شروع کرد به انگشت کردنم ، منم چشمام رو بستم و لذت میبردم ، یکمی که گذشت گفتم:
-میشه بیشتر داخل کنید؟
-میبینم که فروزان حسابی بازت کرده
-مگه فروزان هم بهتون گفته؟
-عزیزززم فروزان رو خودم بهش گفتم باهات اونکارا رو بکنه
-یعنی همش رو میدونید ؟
-معلومه که میدونم، ببین ما برا اینکه بهت اطمینان کامل بکنیم از فروزان استفاده کردیم ، من میخواستم بدونم تو تا کجا حاضری با ما راه بیای و آیا دهنت قرصه یا نه ؟
-خب بنظرتون چطور بودم ؟
-عالی بودی عزیزم ، من فکر میکردم با سکس مقعدی مخالفت کنی و حالا حالا ها قبول نکنی ، ولی فروزان همون شب اول موفق شد دیلدو رو بکنه تو کونت
-اسمش دیلدو بود؟
-اره عزیزم ، دوست داشتی؟
-اره خیلی دوست دارم یه چیزی تو کونم باشه
-میخوای الان یه کاری بکنیم که از دیلدو با حال تر باشه؟
-چه کاری؟
-دوست داری به جای دیلدو پلاستیکی ، کیر واقعی بره تو کونت؟
-واقعا؟
-آره عزیزم چرا که نه.......
من یه بی غیرت کونی و زن جنده ام