قشنگ مینویسی وحس وحال رو خوب توصیف میکنیفکر کنم اگه یکی بیاد تو داستان که تو ازش بدت بیاد یا حسادت کنی جذاب تر بشه مثل ارتین یا کامیذهنت باز و خوبهفقط قبلا دو روز یه بار میذاشتی الان شده هفته ای یه باربنویس دیگه☹️
قسمت بیستماز اون روز به بعد دیگه چیزی به اسم احترام بین من و نوشین وجود نداشت. نوشین بیشتر رئیسم بود تا زنم. هم تو شرکت هم تو خونه. همه کاراشو میداد من انجام بدم و خودش بیشتر وقتشو به حرف زدن با زنای شرکت و لاس زدن با مردا میگذروند. کامران چون چندجا سرش شلوغ بود همیشه تو شرکت نبود و هفته ای دو سه بار بیشتر سر نمیزد. وقتی هم سر میزد امکان نداشت نوشین حداقل براش یه ساک نزنه. بعضی وقتا درو میبستن و من مث اون روز که کامی و نوشین تو دفتر انجمن سکس کردن نگهبانی میدادم و بعضی روزا منم تو اتاق بودم و به دست جفتشون تحقیر میشدم و سکس عالیشونو میدیدم. کامران باید همیشه در دهن زنمو با دستش میگرفت تا صداش از اتاق بیرون نره و همه تو شرکت علنی نفهمن زنم جنده رئیسه. هرچند همه تقریبا میدونستن و من هرروز فشار نگاهاشونو رو خودم و نوشین حس میکردم، ولی جرات نداشتن مستقیم به خودمون حرفی بزنن. وقتی میگم نوشین جنده رئیس شده بود یعنی واقعا جندش شده بودا. کنترل همه چی نوشین دست کامران بود. مثلا به دستور کامران موهاشو شرابی کرده بود. وقتی ازش پرسیدم چرا گفت رئیس گفته اینطوری بیشتر دوست داره. من هرچقدر بهش گفته بودم موهاشو رنگ کنه نمیکرد. یه بار حتی بهم گفت "رنگ موهای طبیعی خودم چشه مگه؟ دوست داری شبیه اروپاییا باشم؟ من به تو میگم چرا بور و چشم ابی و قدبلند نیستی؟" که منم دیگه هیچوقت بهش نگفتم. یا کامران بهش گفته بود حق نداره بذاره من لخت ببینمش مگر خودشم باشه و واسه همین چندبار که رفتم تو اتاق خواب و لخت بود پاشد سینه هاشو با دست پوشوند و بهم دستور کامرانو یاداوری کرد. نوشین واقعا از ته دل دوس داشت یکی اینطوری صاحبش باشه و همش به خاطر به دست اوردن دل رئیسش نبود. اما داستان روزی که میخوام واستون تعریف کنم دیگه فرق داشت. اون روز تولد کامران بود و نوشین میخواست حسابی واسش سنگ تموم بذاره. یه ساعت قبلش خودش بهم گفت باهاش برم حموم کسشو برای کامران که داشت میومد خونمون شیو کنم. بهم گفت "حالا این بار میذارم بدنمو ببینی. این چون اماده کردن واسه خود رئیسه فک نکنم اشکالی داشته باشه" منم همراش رفتم و قشنگ کل بدنشو پوس کندم تا حسابی کردنی بشه. بعدشم ناخنای دست و پاشو لاک زدم، ماساژش دادم، غذا درست کردم و مث همیشه شرتا و لباساشو با دست شستم. این بار بم گفته بود ملافه تختم بشورم تا تمیز باشه و بعدش اتوش کنم و بندازم، چون کامران از بوی ملافه تازه شسته شده خوشش میومد. اونم تو همین حین حسابی تیپ زد واسه کامران، یعنی رئیس جفتمون، بکن خودش و ارباب من. بازم همون گردنبندی که کادوی عقد بهش داده بودمو انداخته بود. از اون روز که کامران آبشو ریخته بود رو این گردنبنده چندبار با لحن حشری بهش اشاره کرده بود و حسابی به گردنبنده علاقه مند شده بود. انگار یه جور فتیش پیدا کرده بود. نشسته بودیم رو مبل منتظر کامران که برسه، نوشین که باهاش صحبت کرده بود گفته بود نزدیکه. ازش پرسیدم اجازه هست خودارضایی کنم؟ خندید و گفت "نه عزیزم. وقتی حشری هستی خیلی پسر خوب و حرفگوشکنی میشی. میخوام انرژیتو واسه خدمت به خانومت و رئیسمون جمع کنی" ازش پرسیدم اگه رئیس اجازه بده چی؟ گفت خودت که داری میگی اون رئیسه. باشه اگه رئیس بهت اجازه داد بکن عیبی نداره.وقتی کامران از در اومد تو زنم رفت به استقبالش و بعد از احوال پرسی و ماچ و بوسه زانو زد جلوش و کفشاشو دراورد و به من گفت ازش بگیرم واسش واکسشون بزنم. کامران یه باکس ابجو داد دستم و گفت "اینا رو بذار تو یخچال. دوست دارم هروقت میام یکی از این ابجوهای خنک بیاری بدی دستم. نبینم خودت بخوریشونا" منم گفتم چشم و گرفتم بردم بذارم تو یخچال. نوشین کامرانو نشوند رو صندلی تکی بزرگی که داشتیم و بهش گفت سلطان من در خدمت شمام. وقتی من برگشتم تو هال دیدم کامران مث یه سلطان واقعی تکیه داده به پشتی صندلی و نوشین داره جوراباشو از پاش درمیاره و با عشوه پاهاشو ماساژ میده. بعد پاشد لباسای خودشو دراورد و با شرت و سوتین و یه روبان کادویی دور کمرش و رو فیشنتش چهار دست و پا در حالی که کونشو پیچ و خم سکسی میداد میرفت سمتش. اون عوضی ام یه لبخند رضایت رو لبش بود. نوشین خایه هاشو گذاشت تو دهنش و شروع کرد خوردن. مث مار به خودش میپیچید و از پایین خایه های کامران تا بالای کیرشو میلیسید و جابجا میشد. مث جنده ها در حالی که خایه هاش تو دهنش بود به من گفت "این اقا پادشاه این خونست، بایدم باهاش مث یه پادشاه رفتار بشه" با صدای اروم گفتم "عزیزم فک کنم رئیس دوست داره کیرشم بخوری" نوشین خندید و با همون لحن حشری و جندش از کامرات پرسید "راست میگه این کامی جون؟ دوست داری؟" کامران خندید و با دستش موهاشو زد کنار و بدون این که حرفی بزنه سرشو گرفت و کیرشو کرد تو دهنش. یکم که نوشین کیرشو خورد برش گردوند و جورابای فیشنتشو پاره کرد. بعد رو به من یه پوزخند کج زد و گفت "نگران نباش بهش پول میدم دوباره بخره" زنمم گفت "جون عزیزم پارش کن. تو حق داری هر چیو میخوای پاره کنی" و شروع کرد دوباره کیرشو ساک زدن.منم که خیلی حشری شده بودم رفتم جلو تا شرتشو بزنم کنار و کسشو بخورم. تا نزدیک شدم نوشین سرمو با دستش عقب نگه داشت و از کامران پرسید "شما اجازه میدید کونمو لمس کنه؟" کامران خندید و گفت "اره بذار واسه کیرم امادش کنه" منم خوشحال شدم و شروع کردم خوردن کسش. فک کنم اون موقع دوهفته بود حتی در حد خوردنم نذاشته بود به کسش نزدیک بشم. داشتم از موقعیت خوب استفاده میکردم و همونطور که زنم کیر بکنشو که مث یه سلطان واقعی رو مبل ولو شده بود ساک میزد، منم حسابی کس خوشمزشو میخوردم. بعد کامران بهم گفت "دوست دارم روبان کادومو وا کنی و زنتو با دست خودت لختش کنی واسم" نوشین گفت "مگه نشنیدی رئیس چی گفت؟ بدو شرتمو دربیار" شرتشو کشیدم پایین و به دستور رئیس گذاشتمش تو دهنم و دستمو بردم سمت سوتینش که درش بیارم که کامران زد رو دستم و دوتا دستاشو گذاشت رو کون زنم و ازش یه لب بااحساس گرفت و بهم گفت "دوست دارم این هندونه ها رو خودم قاچ کنم" بعد سوتین زنمو وا کرد و سرشو کرد بین سینه های بزرگ و گردش و شروع کرد سرشو تکون دادن و با دهنش یه صدایی دراوردن. نوشین الکی مث جنده ها میخندید و سینه هاشو میلرزوند. بعد کامران زنمو داگی خوابوند رو مبل و بهم گفت "بدو کیرمو بذار تو کس زنت، بدو تا نخوابیده پسر" من بار اولی بود که این کارو میکردم اما ترسیدم اگه معطل کنم کیرش واقعا بخوابه و دوتایی از دستم عصبانی شن، این شد که بدون معطلی رفتم کیر کلفتشو گرفتم و با دوتا دستام اروم گذاشتمش در کس زنم. نوشین گفت "جون، افرین شوهر خوب و بی ناموسم" بعد همونطور که کامران داشت داگی میکرد نوشین بهم گفت بشینم پایین مبل و دستاشو تو دستام نگه دارم. همونطور که کامران تو کس زنم تلمبه میزد منم دستاشو گرفته بودم تا بهش قوت قلب بدم. یه بارم که خواستم سینه هاش که تکون میخوردنو بگیرم زنم زد رو دستم و گفت گمشو. بعد بهم گفت "دوست داری؟ کیرت راست شده از دیدنمون؟" سر تکون دادم که یعنی بله. با چشمای خمارش گفت درش بیار ببینم. کیرمو دراوردم که کامران خندید و گفت "این دیگه چیه؟ با اون دولت اسم خودتو گذاشتی مرد؟ به چه حقی تا کیر من هست اینو درمیاری؟" گفتم ببخشید و دوباره شلوارمو کشیدم بالا. کامران کیرشو کشید بیرون و بهم گفت "تا بابت این کار زشتت عذرخواهی نکنی زنتو نمیکنم" زنم گفت "بدو عذرخواهی کن از رئیس" گفتم "اخه عزیزم خودت..." که کامران یکی محکم زد تو گوشم و گفت "از این به بعد فقط خانوم صداش میزنی، منم رئیس و اربابم. عزیزم و این چرت و پرتا نداریم" لپمو که از درد تیر میکشید گرفتم و عذرخواهی کردم. نوشین بهش گفت "عذرخواهی کرد عشقم، حالا میشه منو بکنی؟" که کامران خندید و گفت "تا شوهرت ازم خواهش نکنه نمیکنمت" نوشین بدون این که فک کنه داد زد "سعید کیر میخوام، ازش خواهش کن کیرشو بهم بده" منم یه بار دیگه اون باقی مونده غرورمو شکستم و گفتم "اقا خواهش میکنم زنمو بکنید، به کیرتون احتیاج داره" خندید و گفت "چرا؟ مگه تو کیر نداری؟" گفتم "نه قربان چیزی که من دارم دودوله. زنم به کیر کلفت شما احتیاج داره" کامران که معلوم بود حسابی با این حرفا و رول پلیا حال میکنه خندید و کیرشو دوباره گذاشت تو کس نوشین و شروع کرد تلمبه زدن. موقع تلمبه زدن مث همیشه هن و هن میکرد و خرناس میکشید. زنم واسه خودشیرینی بهش گفت "آخ کامی کاش میشد صداتو ضبط کنم وقتی این میخواد منو بکنه بذارم تا ارضا شم، صدای نفسای تو بیشتر از کیر این حشریم میکنه" اونم حشری میشد و محکم تر تلمبه میزد. همونطور که کیرش تو کس زنم بود من سعی میکردم کون گنده خانوممو بلیسم و ببوسم که کامران یهو سرمو گرفت هل داد عقب و گفت "میدونم اوب داری ولی حواست باشه، اخرین باری باشه که زبون کثیفت به کیر من میخوره" عذرخواهی کردم و نشستم عقب و فقط تماشا کردم تا نوشین شروع کرد لرزیدن و جیغ و داد کردن و ارضا شدن. وقتی داشت ارضا میشد کون کامرانو از پشت گرفت و نگه داشت تا کیرش تا ته بمونه تو کسش و بعد در حالی که سفیدی چشماش معلوم شده بود فقط رو به من گفت "ارضا شدم" و افتاد رو مبل. من مشکلی نداشتم که زنم به یکی دیگه میده و جندش شده، ولی کاش حداقل هربار زیر کیرش ارضا نمیشد. کامران کیرشو دراورد و گفت "بدو اب کستو از روش بخور ببینم" زنم گفت "جون کسم چقد اب داده، وقتی کیر این میرفت توش همیشه خشک خشک بود" و شروع کرد کیرشو ساک زدن. بعد بهم گفت دستمو ببرم جلو و تف کرد کف دستم و گفت "این از اب کس زنته که کیر رئیست توش بوده، باهاش حسابی جق بزن" من با خوشحالی رو به کامران گفتم "اجازه هست جق بزنم؟" اونم اخم کرد و گفت "باشه، ولی حق نداری مث کیر جق بزنی، ینی نباید دستتو حلقه کنی دورش. باید با دوتا انگشت مث کس زیرشو بمالی" منم که بازم از خدام بود شروع کردم همونطور که دستور داده بود جق زدن و خیلی زود ابم اومد. زنم کیر کامرانو دراورد و داد زد "کثافت چرا ریختی رو فرش؟" کامران خندید و گفت "پسر خوبیه، الان لیسش میزنه" منم با وجود اون خستگی بعد ارضا شدن از ترس یکم جای ابم رو فرشو لیس زدم تا راضی شن و یهو از دستم عصبانی نشن.بعد این کار که واقعا تحقیرامیز بود کامران بهم گفت بشینم رو مبل و زنمو گذاشت تو بغلم. بهم گفت "خوب نگهش دار تا واست بکنمش" و شروع کرد از بغل تو کسش تلمبه زدن. سینه هاشو با دستای گندش نگه داشته بود و موقع تلمبه زدن بعضی وقتا پشت دستش میخورد تو صورتم. سینه های زنمو چسبوند روی سینه هام و گفت "دوست دارم صدای نفس نفس زدنشو با هربار تلمبه زدنم بشنوی" و همینطورم شد. هربار که اون تلمبه میزد نوشین میخورد تو سینم و انگار منم داشتم تلمبه میخوردم. سر نوشین بعضی وقتا میخورد به گردن و چونم که اخر به خاطر همین از دیتم عصبانی شد و از مبل منو پرت کرد پایین و گفت "اه خستم کردی. بتمرگ اون پایین میخوام بیام روت" منم سریع رفتم پایین و نوشین اومد با کمر رو کمرم دراز کشید. من به شکم دراز کشیده بودم و حکم تشکو واسش داشتم و اون با کمر خوابیده بود رو کمرم. زنم زیر بکنش بود و من زیر زنم. کامران اومد کیرشو از جلو کرد تو کسش و به من گفت "بد نیست حالا که کونت جلومه کون تو رو هم یه دست بکنم" زنم دوباره الکی مث جنده ها خندید و به من گفت "دوس داری؟ تلمبه زدنای قویشو حس میکنی؟" من که نفسم به زور درمیومد با صدای منقطع گفتم "اره خانوم، برای من مهم حال کردن شماست" که نوشین خندید و گفت "اگه واست مهم بود نمیومدی خواستگاریم" که کامران بلند زد زیر خنده ولی بازم به کردن ادامه داد. کونم قلقلک میومد و فشارشو دوست داشتم. بدم نمیومد کامران واقعا کون منم یه دس بکنه.یکم بعد کامران داد زد "جون داره میاد، میخوام بریزم توش" نوشین گفت "جون کاندومو بردار بریز توش واقعا" کامران گفت "دوست داری واست بچه درست کنم؟ از خداته بچت به جای این که ژنای این بی عرضه رو بگیره مث من بشه نه؟" نوشین داد زد "از خداااامهههه" کامران کیرشو کشید بیرون و کاندومو از سرش کشید و یکی زد کون لختم که زیر کس و کون زنم بود و گفت "میخوام پوست کیرم گرمای کس زنتو از نزدیک حس کنه. میخوام آبمو بریزم توش. بدو برو قرض اورژانسی بگیر واسه بعدش اگه میخوای زنت حامله نشه" نوشین از رو کمرم پاشد و بهم با عصبانیت نگاه کرد. فهمیدم واقعا باید این کارو بکنم. دیگه تو اون دوران انقد هرروز یه تحقیر جدید اضافه میشد که منگ شده بودم و واسم مهم نبود بی رگ باشم. پاشدم سریع لباسامو پوشیدم و رفتم. داروخونه سر کوچمون بود، سریع گرفتم و اومدم. وقتی برگشتم دیدم کامران آبشو ریخته تو کسش و بغل هم خوابیدن. آب غلیظ و سفیدش داشت از کس زنم میومد بیرون و یکمم دور رونش ریخته بود. قرصو با یه لیوان اب اوردم تا نوشین بخوره و دوباره از کامران بابت کردن زنم تشکر کردم. بدون این که جواب تشکرمو بده بهم گفت برم لباساشو واسش اتو کنم و منم اطاعت کردم. بعدم همون لباسو پوشید و رو به نوشین گفت "نظرت چیه بریم بیرون عزیزم؟ اقای دول بچه ایان هم امروز شوهر خوبی بوده، واسش یه بستنی میخریم" زنم ازش لب گرفت و با خنده گفت باشه عشقم بریم. لباسای زنمو هم واسش اوردم و کمکش کردم بپوشه و کم کم سه تایی اماده بودیم که بریم. وقتی رفتیم جلو در کامران گردنمو گرفت اروم منو کشوند جلو و گفت "مگه خانوم نگفت کفشای منو واکس بزنی؟ چی شد پس حیف نون؟" گفتم ببخشید الان میزنم. کفشاشو پوشید و درو وا کرد و پاشو گذاشت رو پله و با عصبانیت بهم گفت واکس بزن. همونطور که جلوش خم شده بودم و کفشاشو واکس میزدم و بهم دستور میداد همسایه بالاییمون اومد از کنارمون رد شد و با تعجب بهمون نگاه کرد. نمیدونم با خودش چه فکری کرد ولی اون لحظه دلم میخواست اب شم برم تو زمین.وقتی واکس زدنم تموم شد نوشین با کیفش اومد لپ کامرانو بوس کرد و گفت بریم. رفتیم سوار ماشین شاسی بلند کامران شدیم. اون دوتا جلو نشستن و من مث بچشون نشستم عقب. نیم ساعتی تو شهر رانندگی کردیم تا رسیدیم یه بازاری تو بالاشهر. کامران دست نوشینو گرفته بود باهم راه میرفتن و منم دنبالشون میرفتم و کیف نوشینو واسش میبردم. هرجا نوشین جا میموند اون دستشو میذاشت رو کونش میکشیدش جلو یا دستشو مینداخت دور کمرش تا بچسبونتش به خودش. دو سه دفعه هم جلو همه از هم لب گرفتن. تو مغازه ها نوشین لباسا رو میپوشید و از کامران نظر میخواست و هرکدوم اون تایید میکرد میخرید و منم فقط همینطور نگاه میکردم. انگار کامران شوهر واقعیش باشه و من بچشون. خلاصه همینطوری دور میزدیم تا این که نوشین گفت گشنشه. کامرانم گفت پس وایسید من برم دستشویی و بریم طبقه بالا فودکورت. وقتی کامران رفت نوشین اومد نزدیک من و در گوشم گفت "بدو برو از یکی از این مغازه ها یه کادوی تولد واسش بخر، خوشحال میشه" گفتم چه کادویی؟ پول ندارم که. کارتشو داد بهم و گفت "همین امروز ظهر واسم پول ریخته. یه چیزی در حد یکی دو تومن واسش بگیر. نترس بیشتر از این بهمون برمیگردونه" منم با این که راحت نبودم و دوست نداشتم واسه بکن زنم کادوی تولد بخرم ولی دیدم راست میگه و به چشم یه سرمایه گذاری بهش نگاه کردم. دروغ چرا دیگه حتما تا الان میدونید، ته دلم از تحقیر شدنه هم خوشم میومد. رفتم ادکلن فروشی یه ادکلن خوب شبیه ادکلنی که وقتی واسه کردن زنم میومد خونمون میزد واسش خریدم و اوردم. دیدم دوتایی وایسادن گوشه بازار بغل یه ستونی و نوشین دستش یواشکی رو کیرش بود و داشت یه چیزی در گوشش میگفت و دوتایی میخندیدن. رفتم جلو عذرخواهی کردم که به خاطر من معطل شده بودن و کادو رئیسو بهش دادم و گفتم "اقا کامران ممنونم که تو زندگیمون هستید. شما علت خوشحالی زنم و راحتی منید. دوستون دارم" حس کردم واقعا از ته دل خوشحال شد و یه لبخند بزرگ با غرور رو صورتش نقش بست. دست کشید رو سرم و گفت "افرین پسر خوب. یادت نره روز پدر هم واسم کادو بخری. هرچی نباشه زنت منو ددی صدا میزنه" و دوتایی خندیدن و منم به زور خندیدم و رفتیم شام بخوریم.وقتی شب برگشتیم خونه به نوشین گفتم "عزیزم من مشکلی ندارم که تو به یکی دیگه میدی و حال میکنی و باهاش کنار اومدم، ولی میشه به یکی دیگه بدی؟ کامران خیلی منو اذیت میکنه" اون که لب اپن نشسته بود اخماش رفت تو هم و یهو موهای منو گرفت و سرمو برد زیر دامنش نزدیک کسش. فک کنم چند سانت با کسش فاصله داشتم. بهم گفت چی میبینی؟ گفتم کس شما رو. گفت "دقیقا، کس منه. منم تصمیم میگیرم کیر کی توش باشه. بار اخرت باشه راجب این که به کی بدم نظر میدی. حالا هم خفه شو و بوسش کن، چون اگه بیشتر حرف بزنی دیگه نمیبینیش." منم که دیگه چیزی نمیتونستم بگم اروم کسشو بوسیدم و از زیر دامنش اومدم بیرون. موقع خواب بهش گفتم میشه جق بزنم؟ انگار هنوز کامل خالی نشدم. گفت "قرار نیس کامل خالی شی. مهم خالی شدن منه که به لطف کامران جونم خوب خوب خالی میشم. تو فقط باید به من خدمت کنی" گفتم "خواهش میکنم نوشین، باهام مهربون باش" با بی حوصلگی گفت "باشه، اجازه داری کیرتو بکنی تو بالشت تا ابت بیاد. ولی باید بعدش خودت رو همون طرف بالش بخوابی" گفتم قبوله و تشکر کردم و شروع کردم به جق زدن.موقع جق زدن یاد یکی از خاطره های جنده بازیای نوشین افتادم. تقریبا یه ماه پیش از اون کامران خیلی گرفتار کاراش و خونوادش بود و وقت نمیکرد با نوشین سکس کنه. اونم که خیلی حشری شده بود و از طرفی نمیخواست بهش خیانت کنه طبق معمول از حشر دیوونه شده بود و میخواست شیطونی کنه. این شد که اون شب در حالی که فقط یه پیرهن بدون شرت و سوتین تنش بود رفت دم در واحد غذا رو از پیک تحویل بگیره. وقتی درو بست و برگشت میخندید و میگفت پسره همینجوری مونده بود و نمیتونست حتی غذاها رو بده دست من. بعد منو نشوند رو زمین و گفت "تو به عنوان پیش غذا باید بیای کون منو بخوری" و مجبورم کرد واسش کس و کونشو بخورم. موقع خوردنم داد میزد "درست بخور کونی... میدونی اون پسره حاضر بود واسه خوردن یه کون مث کون من چیکار کنه؟... هنوزم دیر نشده اگه همینطوری لخت برم تو خیابون شاید سر کوچه باشه... یا شایدم بتونم یکی دیگه رو پیدا کنم.... کونمو بخور بچه کونی، کونمو بخور مادرجنده" خیلی شب خوبی بود. وقتی اینطوری حشری میشد خیلی خوب تحقیرم میکرد و جنده بازی درمیاورد. یادمه کل اون شب لخت تو خونه راه میرفت ولی نمیذاشت من بهش دست بزنم. بعد شامم وقتی نشسته بودیم و پرسیدم "کیه داری باهاش چت میکنی؟" با خنده لبشو گاز گرفت و گفت "شوگرددیمه... نگاه کن عکسمو واسش فرستادم چقد داره قربون صدقم میره" و چتش با کامران و عکسای سکسی مختلفی که واسش فرستاده بودو بهم نشون داد. مرور خاطره اون شب باعث شد زیر یه دقیقه ابم بیاد. زندگی با همچین زنی هرروزش مث یه فیلم پورنه. سریال پورنی که تازه به اوجش رسیده بودم و میخواستم همشو پشت سر هم ببینم.
البته میدونم این تاپیک نظر خواهی نیست و داستان نویسیه که ارزش خوندن هم ندارهولی جنده ترین زن دنیا اونیه که سکس رو واسه رسیدن به اهداف و خواسته هاش انجام میده نه از روی احساسات روحانی یا حتی لذت جسمانی
عالیه عالیه عالیهبا همی فرمون ادامه بده، میدونم نوشتن کار سخت و پرزحمتیه ولی اگر بتونی زودر آپدیت کنی عالی میشهچند قسمتم آماده کنی واسه تعطیلات عید😍😍
قسمت بیست و یکمزنم دیگه یه جورایی زن دوم کامران بود و هر سه تامون اینو میدونستیم و البته کامرانم از هر موقعیتی برای یاداوری این موضوع استفاده میکرد. بهم گفته بود به جای حقوق دیگخ هر موقع پول میخوام به خودش بگم و منم انگار که یه پسر بچه باشم و اون بابام باشه همیشه زنگ میزدم ازش میخواستم پول بریزه به حسابم. البته معمولا منو دس به سر میکرد و وقتی نوشین این کارو میکرد خیلی بهتر جواب میداد. این شده بود که دیگه نوشین کاملا شده بود نون اور خونه و کامران شده بود شوگرددی زنم و بابای من. زنم ددی صداش میزد و اونم واسش کادوهای گرون میخرید و بهش هرچی میخواست میداد. منم زیاد ناراضی نبودم. حداقل زنم و خودم هرچی میخواستیم داشتیم و وظایف منو یکی دیگه انجام میداد. منم که از تحقیر شدن و کاکولد بودن لذت میبردم. دیگه از این بهتر نمیشد. این بود که هرکاری داشت واسش انجام میدادم تا راضی باشه و هر خواسته ای داشت براورده میکردم. لباساشو واسش میبردم اتوشویی و ماشینشو بنزین میزدم و میشستم و تو شرکت که بودیم کارای بانکیشو انجام میدادم و غذا میگرفتم. زنمم دیگه مطلقا تو خونه دست به سیاه و سفید نمیزد و سکس هم که دیگه واسه من افسانه شده بود و فقط تماشاگر بودم. روزگار بیغیرتیم همینطور سپری میشد و با وحود سخت بودنش ولی لذت میبردم.این وضعیت رویایی ولی چند وقت بعد تموم شد. کامران گفت باید برای درست کردن کارای اقامتش با زن و بچش بره امریکا و چندماهی نیست، ولی زنمو کرد جانشین خودش تو شرکت و یکی از کارتاشم داد دستش و گفت ماهی چهل میلیون سود میاد به حسابش. هفته آخرم یه شب اومد خونمون با زنم یه سکس جانانه کردن که واسه تکراری نشدنش نمیگم دیگه. بعد از رفتن کامران اوضاع واسه نوشین سخت شده بود. بکنی که واسه زنم نقش پدرو داشت و همه جوره پشتش بود و اونم واقعا دوسش داشت رفته بود و حالا یه احساس خلا بزرگ تو زندگیش به وجود اومده بود. این بود که عصبانیتشو تو شرکت سر من خالی میکرد. بهم دستورای زیاد و عجیب میداد و حتی جلو بقیه تحقیرم میکرد. مثلا یه روز وسط جلسه جلوی مشتری به طرف گفت "ببخشید شوهرم نمیفهمه داره چی میگه، بذارید من واستون درست توضیح بدم" من که خیلی ناراحت شده بودم بعد جلسه بهش گفتم "عزیزم من میخوام خودمو بهت ثابت کنم. درسته نمیتونم ارضات کنم و بیغیرتم ولی نباید جلوی بقیه باهام اینطوری حرف بزنی" خندید و گفت "قدرت باید طبیعی باشه عزیزم، تو خیلی زور میزنی. اگه میخوای بهت احترام بذارم مث احمقا رفتار نکن. حالا هم برو تا بانک نبسته این پولو بریز" همینقد بی رحم شده بود. فک کنم به نازی همکارمون تو شرکت هم یه چیزایی از رابطمون گفته بود یا خودش فهمیده بود، چون همیشه با پوزخند بهم نگاه میکرد و اصلا منو آدم حساب نمیکرد. شایدم از کامران شنیده بود چون شنیده بودم اونم یه مدت زیر خواب کامران بوده. به هر حال حتی پیش همکارا هم واسم آبرو نمونده بود.نوشین اوایل خیلی سعی کرد به کامران وفادار بمونه، ولی براش سخت بود. کار به جایی رسیده بود که بعضی روزا چندبار با دیلدوش خودارضایی میکرد ولی بازم حشری بود و انگار واقعا ارضا نمیشد. زنم به کیر اعتیاد داشت و نمیتونست کاریش کنه. بارها برای رئیس عکس از کس و کون و سینه هاش فرستاده بود و وویسای حشری کننده داده بود و گفته بود دلش واسه کیرش تنگ شده و بدون اون نمیتونه ولی فایده ای نداشت. جفتمون میدونستیم این وضع خیلی دووم نمیاره. آخر شروع کرد با این توجیه که چت کردن و "یکم شیطونی" خیانت به کامران نیست، تو همین سایتای اینترنتی و گروهای تلگرامی با مردای حشری چت کردن. واسشون عکسای سکسی میفرستاد و عکسای کیراشونو میگرفت. شبا در حالی که رو مبل نشسته بود و کسشو میمالید چتایی که کرده بودن و عکسای کیراشونو به من نشون میداد و ازشون تعریف میکرد. منم کسشو اون پایین میخوردم و تایید میکردم. حتی یه بار عکس من که بین پاهاش بودمو واسه یکیشون فرستاد و وویس یارو که توش بهم میگفت جون زنتو بکنم کسکش بیغیرتو واسم پخش کرد و شیطانی میخندید. خیلی از خواننده ها باورشون نمیشه ولی واقعا نوشین از این که یه مرد قوی شوهرشو تحقیر کنه و اونو تصاحب کنه حشری میشد. منم راستش بدم نمیومد ولی خب هرچی از حدش که بگذره ادم ناراحت میشه.اون شبم دوباره داشت خودارضایی میکرد و تو ماهواره فیلم سوپر روشن بود. وقتی من داشتم کسشو میخوردم چشماشو بسته بود و و سینه هاشو میمالید و همینطور که داشت انگشتشو میمکید گفت "کاش کامران اینجا بود و با اون کیر گندش منو میکرد... اخ سعید کسم کیرشو میخواد." من با کیر راست شدم اونجا لخت بین پاهاش نشسته بودم و زنم از این که چقد کیر میخواد حرف میزد. بهش گفتم عزیزم نمیخوای با یکی از همین تلگرامیا یه بار سکس کنی؟ یه بار چیزی نیست که. معلوم نیست کامران کی از امریکا برگرده" اول که حسابی عصبانی شد و دعوام کرد که چرا اصلا همچین حرفی میزنم و گفت به صاحبش خیانت نمیکنه. یکم بعد که دوباره داشت عکس کیر واسش میومد و حشری تر شد بهم گفت "خیلی دوست داری بازم گاییده شدن زنتو ببینی؟" من که واقعا فک کنم از خوشحالی چشام برق زد گفتم اره. گفت "پس ازم خواهش کن به یکی دیگه بدم. جلوم زانو بزن و تو چشام نگاه کن و التماس کن بازم با یه مرد بهتر از تو بخوابم." منم دقیقا همینکارو کردم. جلوش زانو زدم و روناشو با دست گرفتم و گفتم "خواهش میکنم عزیزم. دوباره به یه مرد قدرتمند بده تا بتونم بهتون خدمت کنم و آبشو از کست لیس بزنم" اونم خندید و گفت "آفرین حالا شد. حالا شاید به یکی بدم" بعدش قرار شد من واسش یکیو پیدا کنم که خیانت نباشه و یکم قانون بذاریم واسش. گفتم "مث همون قانون فقط سرش بره تو که واسه آراد گذاشتی؟" خندید و با عشوه گفت "نه خره راستی میگم... اوممم اونم قانون بدی نیستااا... فقط همینقد که خارش کسم بیفته خوبه" من که میدونستم همچین چیزی ممکن نیست ولی به بازیش تن دادم.خلاصه اینطور شد که ماموریت من برای پیدا کردن کیر برای زنم از اینترنت شروع شد. با کلی از آدما تو سایتا و چت روما و گروها چندین روز حرف میزدم. کلی ادم دیوونه و مریض بودن که اصلا نمیخوام دیگه حتی راجبشون فک کنم، چه برسه ازشون بنویسم. چندتاشون هم جوون بودن هم کیرای خوبی داشتن. عکساشونو نشون نوشین دادم و مشخصاتشونو کامل گفتم تا آخر با یه پسره قدبلند هیکلی که کیر بزرگی هم داشت موافقت کرد. این یکی در عین باکلاس بودن خیلی هم خوب منو تحقیر میکرد که باعث میشد حس متناقضی بهش داشته باشم. یه اشتباهی کردم و به نوشین گفتم "این پسره شبیه اون آرتینه... جفتشون منو یاد یکی از همکلاسیای دبیرستانم میندازن" که سریع پرسید "چرا؟ اونم این شکلی بود؟" گفتم "اره، ولی زیاد باهم خوب نبودیم" اونم پرسید مشکلمون چی بوده. منم گفتم "نمیدونم. با خواهرم دوست بود ولی کلا همینجوری ازم خوشش نمیومد. از این ادمایی بود که الکی دوست دارن یکیو تو مدرسه اذیت کنن. اون چندسال خیلی منو اذیت کرد ولی رابطمون بد نبوده از وقتی درسمون تموم شده. دو سه بار چت کردیم باهم" با یه لحن جنده طور گفت "خب پس باید یه بار دعوتش کنیم بیاد اینجا، شاید دوست شدید و منم ازش بپرسم چرا شوهر بیچارمو اذیت میکرده" منم که کیرم داشت میترکید گفتم "باشه حالا نمیخوای به بدلش بدی فعلا؟" خندید و گفت "معلومه که میخوام. میخوام هرروز بهش بدم... هیکل و کیرشو ببین اخه"خلاصه به طرف پیام دادم و گفتم زنم دیدتش و پسندیده. اونم که یه شب باهم چت کرده بودیم و با گیف و استیکر و چتی ارضام کرده بود نوشت "دیگه چت الکی نداریم. من حوصله سرکاری ندارم. اگه میخوای ثابت کنی واقعا زن داری و بیغیرتی، به زنت بگو کونشو قمبل کنه و با دستش ۴ نشون بده و واسم بفرست" منم به نوشین گفتم و اونم که انگار از درخواست طرف حشری شده بود و از این که بهش تکلیف داده حال کرده بود همینکارو کرد و من واسه طرف عکسشو فرستادم. پسره کلی از بدن زنم تعریف کرد و با حشر قربون صدقش رفت و گفت شماره زنمو بدم دیگه به خودش پیام بده. اولین پیامش به نوشین عکس کیرش بود زنم بهش وویس داد و از کیرش تعریف کرد و شروع کردن چت کردن. من نمیدیدم چی میگن ولی نوشین خوب کسشو میمالید. یهو وسط چت کردنشون نوشین واسش دوباره وویس داد "دوست دارم جوری تو کسم تلمبه بزنی که پرت شم جلو عقب... دوست دارم مث یه جنده بی ارزش ازم استفاده کنی و سینه هامو بگیری زیر چک" بعد انگار پسره گفت ویدیوکال کنن. نوشین گرفتش و شروع کرد جلو دوربین جنده بازی و عشوه. پسره فقط قربون قیافه خوشگلش و بدن سکسیش میرفت و میگفت اگه بگیرتش باهاش چیکار میکنه. نوشین بهم گفت "بیا اینجا سینه هامو برای اقا دربیار ببینه" من رفتم جلوی دوربین سلام کردم و سینه های نوشینو از تاپ دراوردم. پسره بهم گفت "جون دادا عجب زن معرکه ای داری. حلال کیرم باشه. جوری واست میکنمش که از پنج کیلومتریم نتونه دور بشه" زنم ازش پرسید اجازه میده با دیلدو خودارضایی کنه یا نه که پسره گفت بکن ولی منم باید ببینم. نوشین بهم گفت برم دیلدوشو از کشوی شرتاش واسش بیارم و منم رفتم. وفتی بهش دادم گفت "خب دیگه میخوایم حال کنیم. برو یه جا وایسا که نبینمت. وقتی صورتتو میبینم حشرم میخوابه" و با پسره دوتایی خندیدن. منم رفتم گوشه اتاق وایسادم که زنم چشش بهم نیفته و همونطور که نوشین و پسره حرفای سکسی میزدن و خودارضایی میکردن منم جق میزدم. پسره خیلی زودتر از نوشین ارضا شد و موقع اومدن پشت تلفن یه دادی زد که نوشین گفت جون. بعد بهش گفت قطع کن از کیرت و ابت که اومده عکس بده میخوام یادگاری نگه دارم. پسره گفت باشه و همین کارو کرد. زنم عکسشو که دید خندید و بلاکش کرد و گوشیو انداخت رو مبل طرف من و بهم گفت "خاک تو سرت با این کیر پیدا کردنت. این شل کمر چی بود؟" من عذرخواهی کردم. گفت "جای عذرخواهی بیا اینجا ببینم"وقتی رفتم دیلدوشو داد دستم و گفت "بخورش" گفتم "اخه عزیزم..." داد زد "میگم بخورش بیشعور" گفتم "دوست ندارم واقعا نوشین" زد تو صورتم و گفت "مگه نمیخوای ارضا شم کونی؟ بخورش" دیگه هیچی نگفتم و رفتم جلو منتظر دستورش موندم. خودمو زدم به ناراحتی که مثلا مجبورم کرده ولی واقعیتش بدمم نمیومد. نوشین دیلدو رو گرفت جلو صورتم و گفت "بذا بهت یاد بدم چطور درست کیر بخوری. سرشو لیس بزن... اها افرین... زبونتو یکم دور سرش بچرخون... حالا زبونتو قشنگ تا پایین بکش... بیا بالا... حالا اون سر گندشو بکن تو دهنت... اها... دندون نزنیا" منم مو به مو هرکاری میگفت انجام میدادم. گفت "معلومه استعداد مادرزادی داری تو کیر خوردن... کیرای بزرگو دوست داری نه؟ واسه همین میخوای من بهشون بدم؟" من همونطور که دیلدوش تو دهنم بود فقط سر تکون دادم و تایید کردم. دستشو کشید رو سرم و گفت "هرکاری خانومت بگه انجام میدی؟ شوهر بیغیرت و برده کونی منی؟" باز سر تکون دادم. همونطور ساک زدن من واسه دیلدو رو میدید و کسشو میمالید. با چشایی که از شدت حشر وا نمیشدن گفت "آخ کیر حمودم همینجوری سیاه و کلفت بود... سعید بهترین کیری بود که تو زندگیم خورده بودم. هنوزم عطر و طعمشو یادم نرفته. دوست داشتم ولت میکردم و کیش میموندم برده و کنیزش میشدم... سعید دوباره میاریش منو بکنه؟" اروم سر تکون دادم. گفت "واقعا؟ میاری؟ همینطوری هم کیرشو میخوری؟" گفتم "اره خانومم. شما هرچقدر جندهتر باشی من بیشتر عاشقت میشم" نوشین همونطور که با شدت کسشو میمالید با جیغ گفت "کیر کل مردای محل تو ناموست شوهر بی غیرت من. از این به بعد هر شب به یکی میدم. جنده ترین زن دنیا میشم" و کل بدنش لرزید و ارضا شد.وقتی حالش جا اومد بهم گفت "مرسی خیلی حال داد... خوب کیر میخوریا شیطون. راستشو بگو ببینم قبلا واسه کسی خوردی؟" من که هنوزم میترسیدم کل واقعیت زندگیم و تمایلاتمو به نوشین بگم گفتم نه. گفت "ولی باید واسه حمودو بخوری. اگه قرار باشه یه کیر تو دنیا بخوری باید کیر اونو بخوری" با تعجب گفتم "عزیزم جدی که نمیگفتی؟ واقعا میخوای اون یارو جت اسکیه رو بیاریم بش بدی؟" گفت "اره مگه چشه؟ بهترین کیرو داره. از خداشم هست زن سکسی ای مث منو بکنه. اون دفعه تو قایقش منو کرد" گفتم "نمیشه عزیزم چجوری اخه؟" لبشو گاز گرفت و گفت "یادت نیست اون روز کارتشو داد بهم؟ بهش زنگ بزن بگو زنت کیر میخواد و خواهش کن یه ماه بیاد خونمون بمونه منو بکنه" گفتم "نوشین انگار عقل از سرت پریده ها. نمیشه که. اونم قبول کنه ما تو محل ابرو داریم. نمیشه" گفت "من نمیدونم دیگه، زنگ میزنی راضیش میکنی. اگه بیاد حاضرم بیس میلیون از پول این ماه کامرانو بهش بدم... به خاطر اون کیر میتونم یه ماه ریخت و پاش نکنم" گفتم "عزیزم کامران بفهمه بد میشه ها" گفت "نترس اون که امریکاست تا اون بیاد حمود منو حسابی کرده و رفته" گفتم باشه هرچی تو بگی. ولی فک نمیکنم قبول کنه. همونطور که میرفت تو اشپزخونه با اون لبخند شرور همیشگیش گفت "به نفعته قبول کنه. اگه نتونی راضیش کنی کاری میکنم ابروت بره" من که فک میکردم بلوف میزنه کاری نکردم و اون شب گذشت.فرداش خودش دو ساعتی زودتر از شرکت برگشت خونه و کاراشو داد من انجام بدم. تا همه کاراشو انجام دادم و تو اون ترافیک برگشتم خونه ساعت ۶ و ۷ بود. وقتی درو وا کردم دیدم صدای اه و ناله نوشین میاد و یه صدایی شبیه غذا خوردن و نفس نفس زدن با زحمت میومد. وقتی رفتم تو دیدم زنم لخت خوابیده و اقای منصوری اون پیرمرد ماساژوره بین پاهاشه و داره کسشو میخوره. نوشین تا چشمش به من خورد جلوی پیرمرده بهم گفت "سلام عزیزم. دیدم شما دیر میای خونه منم حوصلم سر رفته بود و خسته بودم، دیگه گفتم اقای منصوری بیان اینجا یکم باهم تخلیه انرژی کار کنیم" منم با این که خیلی جا خورده بودم خودمو خونسرد نشون دادم و گفتم "باشه خیلی هم دستشون درد نکنه" منصوریه که از اون پیرمردای هفت خط روزگار بود یه نیشخند زد و گفت "خواهش میکنم وظیفست" نوشین دستشو گذاشت پشت کمرش یکم اوردش بالا و بهش گفت "مث اون دفعه کیرتو بذار لاش تا ارضا شی" منصوری گفت "چطوره این دفعه بکنم توش خانوم؟" زنم گفت "نه نه اصلا. نمیخوام خیانت کنم" منصوری یه نگاه به من کرد و گفت "شوهرتون مشکل دارن؟" نوشین یه پوزخند زد و گفت "نه بابا منظورم دوست پسرمه. اون صاحب اصلیمه. خیلی وقته رفته سفر و نیست منو بکنه، با این که خیلی حشری ام ولی نمیخوام بهش خیانت کنم" منصوری یه خنده ای کرد و گفت "باشه هرجور راحتید" نوشین انگار از خندش ناراحت شده باشه گفت "چرا میخندی؟ من دوست دختر بدی ام؟ نکنه واقعا جندم؟" منصوری سریع با دستپاچگی گفت "نه خانوم این چه حرفیه؟ شما فقط طبعتون خیلی داغه و نیاز جنسیتون بالاست. اون نباید شما رو ول کنه بره" نوشین همینطور که شلوارشو میکشید پایین و با دستای خودش کیرشو میذاشت بین کسش داشت میگفت "میدونی من نمیخوام بهش خیانت کنم، فقط دلم برای حس کردن کیر با کسم تنگ شده... حالا یکم بمالی روش چه مشکلی پیش میاد؟ یا حتی سرشو بکنی تو... ولی فقط سرشو. بیشتر نه... فقط سرش بره تو که خیانت نیست هست؟" منصوری پدرسوخته هم گفت "نه خانوم خیانت نیست. اصلا تو شرع هم میگن تا ختنه گاه بره تو روزه باطل نمیشه" زنم لبخند زد و گفت "باشه پس هرچقد دوست داری بمالش رو کسم" منصوری شروع کرد کیرشو لا کس تپل نوشین تکون دادن. یکم که مالید و دوتایی اه و ناله میکردن نوشین بهش گفت "کسمو دوست داری؟" منصوری گفت "معرکست خانوم. بهترین کسیه که تا حالا دیدم" نوشین گفت "کس منم کیرتو دوست داره" که اون یهو کیرشو سر داد تو. نوشین با عشوه جیغ زد "اقای منصورییی" که اونم گفت "ااا ببخشید یهو خودش رفت تو. اشتباه شد. میخواید دربیارم؟" که نوشین با همون عشوه گفت "حواستو جمع کن خب... نه دیگه کاریه که شده بذار بمونه خب" منصوری شروع کرد خیلی اروم کیرشو تو کسش عقب جلو کردن. زنم گفت "حالا که کردی تو دیگه درست بکن" منصوری با ذوق گفت ای به چشم و شروع کرد سریع تلمبه زدن.یکم که کرد نوشین کیرشو کشید بیرون و با ناراحتی گفت "خیلی عذاب وجدان گرفتم اقای منصورییی... بذا یه فکری به ذهنم رسید" و برگشت قمبل کرد جلوش و کیرشو با دست گرفت گذاشت تو کسش. همونطور که منصوری کیرشو از پشت کرده بود تو کس زنم نوشین بهش گفت "تکون نخور. اگه تو تکون نخوری و من خودمو رو کیرت جلو عقب کنم مث خودارضایی با دیلدو میشه دیگه... انگار من فقط دارم از کیرت مث دیلدو استفاده میکنم تا ارضا بشم. این که خیانت نیست؟" منصوری کونشو چسبید و شروع کرد عقب جلو کردنش رو کیرش و گفت "نه خیر اصلا خیانت نیست" نوشین با لبخند خودشو رو کیرش عقب جلو میکرد و با کون بزرگش میکوبید رو رونای نحیف پیرمرد بیچاره. چندتا که تلمبه زد منصوری داد زد و اومد کیرشو بکشه بیرون ولی موقع بیرون کشیدنش همزمان ابش از کسش ریخت بیرون و صحنه خیلی حشری کننده ای به وجود اومد. نوشین با عشوه گفت "اقای منصوریییی؟" پیرمرده سریع گفت "ببخشید دیگه نمیتونستم تحمل کنم" نوشین با اخم گفت "خب زودتر میکشیدی بیرون دیگههه" بعد به من گفت "برو یه دستمال بیار اب ایشونو پاک کن" منم سریع رفتم دستمال اوردم کس و کون زنمو پاک کردم. اومدم ببرم بذارمش تو اشپزخونه که نوشین گفت "کیر اقای منصوریو تمیز نمیکنی؟" که من با التماس یه نگاه بهش کردم. وقتی دید کاری نمیکنم با سر و ابرو اشاره کرد به کیرش. منصوری یه نیشخند کثیف رو صورتش بود و داشت به من نگاه میکرد. چاره ای نبود وگرنه نوشین تنبیهم میکرد. رفتم جلو کیرش و روناشو با دستمال پاک کردم و بعد در حالی که اون بلند بلند میخندید و نوشین لبخند رضایت رو صورتش بود با دستمال رفتم تو اشپزخونه.وقتی برگشتم نوشین داشت لباساشو میپوشید و منصوری هم خسته و هلاک افتاده بود رو مبل. اینقد عرق کرده بود و نفسای عمیق میکشید انگار کوه کنده بود بعد یه ربع سکس. وقتی نگاش به من افتاد با دست اشاره کرد برم پیشش، منم رفتم. بهم گفت "خیلی گرفته ای، مگه بهت نگفتم انرژیاتو خالی کنی؟" گفتم "خانومم اجازه نمیده جناب منصوری" اونم خندید و رو کرد طرف نوشین و گفت "خانوم اگه شما اجازه بدید میخوام یکم پروستات ایشونو تحریک کنم خالی شن" نوشین خندید و گفت "باشه خیلی فکر خوبیه" منصوری بهم گفت قمبل کنم رو مبل کنارش. لباسامو دراوردم و همین کارو کردم. شروع کرد انگشتشو اروم کرد تو کونم. وقتی دید راحت رفت تو و چیزی نگفتم به نوشین گفت "معمولا اقایون وقتی انگشتو میکنی تو دردشون میاد و داد میزنن درش بیار، ایشون انگار خوب تجربه دارن" نوشین همونطور که شرتشو زده بود کنار و نشسته بود رو زمین بازم کسشو اروم میمالید گفت "اره بابا. خودم امادش کردم اقا منصوری" منصوری هم از زیر یه بشکن زد به خایه ها و کیرم که اویزون بود و گفت "پس من دیگه مستقیم میرم سر اصل مطلب" و دوتا انگشتشو باهم کرد تو. شروع کرد جلو عقب کردن و سعی میکرد انگشتاشو قشنگ تا ته بکنه تو. یکم که جلو عقب کرد دوباره با اون دستش زد رو کیرم و گفت "خوب کیرت راست شده کونی اقا" من که داشتم خیلی حال میکردم گفتم "میشه یه انگشت دیگم بکنی تو؟" منصوری خندید و یکی محکم زد رو کونم و همین کارو کرد. این کارش خیلی درد داشت ولی همزمان خیلی هم حال میداد. کیرمو از پشت با اون دستش گرفت چلوند و انگشتاشو تا ته کرد تو کونم و همین کافی بود که با شدت ارضا شم و ابم بریزه رو دستش. سریع دستشو از رو کیرم برداشت و مالید به کمرم و زیر لب گفت "اه اه کثافت" و پاشد. نوشین گفت "جون مرسی اقای منصوری" و بلند شد بوسش کرد. منصوری گفت "خواهش میکنم... خانوم اگه بخواید میتونم براش قفل کیر بگیرم که هروقت خواستید بدون اجازتون ارضا نشه نتونه" نوشین با ذوق گفت "وای راس میگی اقای منصوری؟ من کلی دنبال اینا گشتم ولی فک میکردم تو ایران نیست" منصوری گفت "من دیدم...براتون پیدا میکنم میارم نگران نباشید" نوشینم لپشو بوس کرد و تشکر کرد و اونم کم کم اماده شد بره. وقتی رفت نوشین بهم گفت "شنیدی؟ از این به بعد دیگه نمیتونی بدون اجازه من ارضا شی. فقط وقتی هرکاری من بگم بکنی و برده خوبی باشی اجازه میدم ارضا شی" و لپمو کشید و رفت تو اتاق. اینم از یه برگ دیگه بیغیرتی که تو زندگیم رو شده بود. به سلامتی این مرحله بیغیرتی هم واسم باز شده بود.