انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 14 از 28:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  27  28  پسین »

بی آبروترین خانواده دنیا


مرد

 
منم مثل تو تو هم مادر جنده ای؟Alirezaaa_A
     
  
مرد

 
pooryaaa33
آره عزیزم
دوست دارم بیغیرت ترین مرد دنیا باشم
     
  
مرد

 
میشه ادامشو یکم بهتر کنی خواهش میکنم لطفا من فقط عضو شدم ازت اینو بخوام التماست میکنم
بوس
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
قسمت هفدهم

بعد از دیدن سکس مامانم و اشکان و تحقیر شدن جفتمون به دست اون با یه دنیا فکر رفتم تو اتاق. همون طور که تکلیفای اشکان جلوم بود و نمیفهمیدم دارم چی حل میکنم داشتم به همه اتفاقا از اولین باری که خودارضایی مامانم موقع صدا زدن اسم اقا رضا شوهر دوستشو دیده بودم تا اتفاقای اون روز بعد از ظهر فک میکردم تا یه راهی پیدا کنم ولی فقط باعث شد دوباره حشری بشم و دفتر اشکانو پرت کنم اون ور و جق بزنم. چند دقیقه بیشتر طول نکشید که بعد از مالیدن وحشیانه کیرم به یاد بدن مامانم و حرفای اشکان و سکسشون ابم دوباره بپاشه بیرون. اون بزرگترین ارضا شدن زندگیم تا اون لحظه بود. حس خیلی عجیبی داشت. هر بار که با فانتزی تحقیر شدن و بی غیرتی جق میزدم بعد ارضا شدن عذاب وجدان میگرفتم ولی انگار بعدش بیشتر بش علاقه مند میشدم و مشکلم باش کمتر میشد. کم کم داشتم میفهمیدم هیچ فانتزی ای مث بیغیرتی و تحقیر شدن باعث نمیشه انقد خوب ارضا شم. جوری ابمو میپاشوند بیرون انگار با بهترین کس دنیا سکس کردم. شاید وقتش بود کم کم قبول کنم من همچین ادمی ام و سعی کنم شل کنم لذت ببرم. این بود که وقتی حالم جا اومد شروع کذدم بقیه تکلیفای دیفرانسیل اشکانو انجام دادم. وقتی مامانم پیام داد شام حاضره اخرین مسئلشم نوشتم و دفترشو گذاشتم تو کیفش و رفتم بیرون. دیدم هستیم شام اومده خونمون و با مامانم و اشکان سه تایی سر میز نشسته بودن. با دیدن من تعجب کرد و گفت سلام. من چیزی نگفتم و فقط صندلیو جلو کشیدم نشستم. اشکان دستشو انداخت گردنم و به هستی گفت "از این به بعد اقا نویدم قراره تو جریان همه چی باشه" من بازم چیزی نگفتم و سرمو انداختم پایین شروع کردم غذامو خوردم. اشکان گفت "سخت نگیر بابا قراره کلی خوش بگذره" زیر فشار نگاه سنگین هستی یه نگاه انداختم به مامانم. انگار حشرش خوابیده بود و دوباره یکم عقلش سر جاش اومده بود چون میشد تو نگاش یکم نگرانی و خجالتو دید. اشکان داشت از یه بار که مست کرده بود و دوس پسر یکی از دوستای هستیو اذیت کرده بود تعریف میکرد و هستی مث جنده ها الکی میخندید و بش میگفت افرین. من و مامانمم نشسته بودیم و با حالت معذب غذا میخوردیم. یه چیزاییم راجب باباش میگفت که انقد خسته بودم و ذهنم مشغول بود نفهمیدم چی میگه. خلاصه بعد شام اشکان رفت نشست رو‌ مبل و گفت "خانوما بیایید بشینید نمیخواد فعلن جمع کنید" که من پاشدم رفتم سمت اتاق. هستی صدام زد که اشکان گفت ولش کن و من همون موقع در اتاقو بستم و دیگه نفهمیدم چه کار کردن. میدونستم ممکنه الان سه تایی کاری کنن ولی انقد خسته بودم و سرم داشت منفجر میشد که نمیتونستم هیچی دیگه ببینم. فک کنم چن دقیقه بعدش وقتی از خستگی غش کرده بودم رو تخت و تو خواب و بیداری بودم صدای اه و ناله شنیدم ولی مطمئن نیستم خواب ندیده باشم.

فردا بعد از ظهرش مامانم اومد تو اتاقم و گفت میخواد بام حرف بزنه. حرفاش طبق معمول یه سری توجیه مسخره و بهونه بود "نوید به خدا من اولش نمیخواستم باهاش سکس کنم مجبورم کرد... خودت که دیدی چقد قوی و خشنه. من چون میدونستم با تو چجوری رفتار کرده میترسیدم مقاومت کنم... باور کن من همیشه به فکر سلامتی و امنیت تو بودم. الانم که اشکان خرجمونو میده. اگه به خاطر اون و پول خانوادش نبود همین سقف بالا سرمونم نداشتیم" گفتم "مامان بسه چرت و پرت نگو. جفتمون میدونیم تو با این مدل سکس حال میکنی. همه مردایی که باشون خوابیدی گنده و هیکلی و لات و پرروان. تو بعد اون علی دیگه همش دنبال یکی بودی که جاشو باش پر کنی و از خانوادت انتقام بگیری. الانم زورت به من بدبخت میرسه. اشکال نداره حال میکنی دیگه" مامانم فقط سکوت کرد و لبخند زد. بعد دست کشید به صورتم و گفت "قربونت برم که انقد باشعوری عسلم. تو هم دوس داری منو ببینی دیگه من که میدونم. باهام راحت باش نوید. هیچ اشکالی نداره دوس داشته باشی سکس یه زن خوش هیکل و حشری با یه مرد واقعیو ببینی. من مطمئنم باباتم دوست داشت سکس من و مردای دیگه رو ببینه، ولی خجالت میکشید بگه." گفتم "چی میگی مامان؟ اگه دوس داشت پس اون همه ابروریزی و طلاق چی بود؟" گفت "دیگه چون اومد و سه تاییمونو تو اون وضعیت دید از ترس ابروش مجبور شد. وگرنه از وسطای ازدواجمون هر بار به یه مرد غریبه میدادم بعدش میومدم رو صورتش میشستم. اونم کس خیسمو کامل میخورد و ابشو ازش میکشید بیرون. جفتمون میدونستیم ولی به روی خودمون نمیوردیم. فک میکنی این همه سال نمیفهمید داره اب مردای دیگه رو از کس من میخوره؟ یا فک میکنی چرا هربار زیاد پیش دوست پسرام میموندم خودش میفهمید کجام و بی این که مزاحمم بشه برا شما از بیرون شام میگرفت؟ اگه زیاده روی نکرده بودیم و کم کم اورده بودیمش تو خط الان باباتم کنار تو میشست سکسامو میدید" تازه فهمیدم همه پیتزاهایی که تو بچگیم خوردم به خاطر مهربونی و خوبی بابام نبوده، به خاطر بیغیرتی و بی خایگیش بوده.

مامانم دوباره دست کشید رو موهام و گفت "تو هم دوس داری دیگه نوید. اشکالی نداره که" گفتم "اره مامان منم دوس دارم. تو که از زمان ابی میدونی دوس دارم. اون روز شمال یادت نیست جلو من کیرشو ساک زدی؟ من از تحقیر شدن و مسخره شدن جلو بقیه خوشم نمیومد" مامانم دستشو گذاشت رو پام و خم شد سمتم و گفت "خب عزیزم مگه حل نشده؟ هنوزم اذیتت میکنه اشکان؟" گفتم "نه دیگه کاری نداره. انگار به بچه هام گفته کاریم نداشته باشن ولی ابروم تو مدرسه و محل رفته. دیگه روم نمیشه از خونه برم بیرون" مامانم گفت "عزیزم ابرو و این چیزا چرت و پرته. تو که انقد پسر فهمیده ای هستی باید بدونی نظر مردم اهمیت نداره. زندگی خیلی کوتاهه باید توش فقط لذت ببری" گفتم "اخه مامان چه طور از تحقیر لذت ببرم؟" بغلم کرد و گفت "مطمئنم همین الانشم خودت میدونی چه طور عزیزم. خجالت نکش. منم این دوره ها رو گذروندم. فقط خودتو رها کن و لذت ببر... اشکانم پسر بدی نیست. مشکل ادمایی مثل اون اینه که هیچوقت تو زندگی محبت ندیدن. یکم که بیاد اینجا من بش محبت کنم درست میشه" میدونستم منظورش از محبت اینه که کس و کونشو کامل در اختیارش بذاره و چرت میگه ولی بقیشو بدم نمیگفت. اولین باری بود که حرفای مامانم داشت روم تاثیر میذاشت. تا کی باید جلو چیزی که میخواستم می ایستادم؟ مدت ها بود تصویر سکسای مامانم و ایی و بعدش اشکان همش پشت هم تو سرم تکرار میشد. حشری ترین لحظه های زندگیم وقتی بود که مامانم کل کیر بزرگشونو تو کس و کونش جا میداد. لپشو بوس کردم و گفتم "مرسی مامان. همزمان هم ازت متنفرم هم عاشقتم" خندید و گفت "اشکال نداره عزیزم. وقتی کامل با فانتزیات و گرایشات کنار بیای دیگه فقط عاشقمی" گفتم "باشه سعی میکنم" و اونم پا شد بره

وفتی داشت از اتاقم میرفت بیرون یهو انگار یه چیزی یادش افتاده باشه برگشت گفت "راستی عزیزم میشه یه چیزی ازت بخوام؟ میدونم یکم زوده و بیشتر زمان میخوای ولی اشکان گفته بهم بگم امروز بیای دوباره. دوست داره تو نگامون کنی میگه خیلی حشریش میکنه" یکم فک کردم و گفتم باشه. گفتم بذا دلمو بزنم به دریا و یه بار واقعا بیخیال بشم. الان که فک میکنم با این که تا اون روز کلی اشتباه کرده بودم ولی این بدترین تصمیم زندگیم بود. اون موقع نمیتونستم بفهمم چون کیرم سر راه عقلم قرار گرفته بود. با خودم میگفتم ابروم که رفته و مامانمم که جندست دیگه چه فرقی داره بذار حداقل حال کنم. بچه و احمق و حشری بودم که تا حالا تو زندگیم کس نکرده بودم و مامانم تنها امیدم برا حال کردن بود. باید درکم کنید. من از وقتی یادم میاد یه مامان حشری داشتم که با جنده بازیاش و دادناش خودمو ارضا کرده بودم. بعدشم که جفت خواهرامم بش اضافه شده بودن. کل اون مدتی که اشکان و هستی دوست بودن شبا تو تختم میخوابیدم و با کیر شق به صدای سکسشون گوش میدادم و جق میزدم. به خاطر داشتن همچین خانواده جنده ای همیشه حشری بودم و چون ادم ضعیفی بودم نمیتونستم جلو خودمو بگیرم و جق نزنم. به این فانتزی و حس تحقیر معتاد شده بودم. سکسی بودن بیش از اندازه هیکل مامان و خواهرمم خیلی تاثیر داشت. نمیتونستم کاریش کنم. مامانم اینو میدونست. اشکانم حتما میدونست. حتی هستی خواهرمم میدونست. تا اون موقعم حشری بودن و جلو خودمونو نگرفتن زندگی سه تامونو خراب کرده بود ولی از این جا به بعدش دیگه واقعا همه چی داغون شد. راستش من خودمو بیشتر از همه مقصر میدونم که اون پیشنهادو قبول کردم.‌ من با دیدن سکس اون روزشون سلطنت اشکانو قبول کردم و هیچ وقت دیگه به نظر مامانم مرد نبودم. این از همون بعد از ظهرش معلوم شد که مامانم لخت لخت در حالی که فقط کفشای پاشنه بلندشو پوشیده بود اومد جلوم ایستاد و گفت "عزیزم به نظرت اشکان از اینا خوشش میاد؟" و منم که کیرم داشت منفجر میشد گفتم "اره مامانی اشی عاشق هیکلت میشه با اینا" و اونم یه پوزخند زد و رفت.

وقتی اشکان اومد مامانم یه تاپ تنگ سفید پوشیده بود که حسابی اون سینه های هندونه ایشو مینداخت بیرون و خط وسط سینه های سکسیشو نشون میداد. یه دامن مشکی کوتاهم تنش بود با یه فیشنت خیلی دلبر که انگار خود اشکان براش خریده بود و بش گفته بود باید هروقت میاد اینا تنش باشه. همه اینا کم بود اون کفش پاشنه بلند پونزده سانتی هم پاش بود که به زور باش راه میرفت. چون برق رفته بود من مجبور شدم برم پایین درو براش باز کنم و بیارمش بالا. اشکان به محض این که رسید تو خونه دستشو انداخت دور کمر مامانم تنشو به هیکل تنومند خودش فشار داد و همون طور که وسط سینه هاشو میبوسید گفت "افسانه خانوم میبینم که اماده ای لباس کارتم پوشیدی" بعد منو دید که نشسته بودم اونجا. یه لبخند مغرور زد که انگار تو جنگمون برنده شده باشه و گفت "به به دودول طلای مامانم که اینجاس. پس بالاخره تصمیم گرفتی حال کنی نه؟" سرمو از خجالت انداختم پایین و هیچی نگفتم. اشکان پررو گفت "این تکلیفی که واسم نوشته بودی اشکال داشت که دودولی. بیس نگرفتم" بعد به مامی گفت "افسانه خانوم به نظرت همچین پسری نباید تنبیه شه؟" مامانم گفت "نه عزیزم خواهش میکنم باهاش کاری نداشته باش. به جاش بذار من بهت حال بدم و کیرتو بخورم تا از دلت دربیارم" اشکان گفت "خوبه، پس بیا شروع کن" و نشست رو مبل. با گوشیش به ضبط خونمون وصل شد و یه اهنگ هیپ هاپی گذاشت و به مامانم دستور داد برقصه. مامانم شروع کرد کونشو تکون دادن و لباساشو درمیورد. کم کم کل لباساشو موقع رقصیدن با اهنگ درورد. جوری بدنشو پیچ و تاب میداد و کونشو میلرزوند که هرکی نمیدونست فک میکرد مامانم یه مدت تو کلابای خارج رقاصه بوده. وقتی کامل لباساشو دراورد دیدم زیر تاپ و دامنش یه ست سرهمی ابی سکسی و قشنگ پوشیده بود که به فیشنت و ساپورتش وصل میشد. نمیتونم با نوشتن کلمه ها درست توصیف کنم اون کون و سینه های بزرگش چقد قشنگ تو اون ست سکسی ابی افتاده بودن بیرون و بدنش چقد جا افتاده و دلبر بود. نگاهای حشری اشکان و دست کشیدن به کیرش از رو شلوارش همون طور که با صلابت لم داده بود رو مبلم ادمو دیوونه میکرد.

وقتی مامانم رقص سکسیشو تموم کرد و با حالت اسکات زدن زانوهاشو خم کرده بود و نشسته بود اشکان پاشد کامل لخت شد و با اون هیکل گندش رفت ایستاد بالا سرش. هنوزم خم گردن نرم و خوشگل مامانم و التماس تو نگاهش وقتی سرشو گرفت بالا و به اشکان که از پشت بالا سرش ایستاده بود نگاه کرد یادمه و کیرمو راست میکنه. اشکان از پشت سینه هاشو گرفت و از سوتینش انداختشون بیرون و شروع کرد محکم میمالید. مامانم گفت "جون اشی عاشق وقتی ام که سینه هامو میمالی" و همون طور که از پایین پاهاشو بیشتر وا میکرد و از بالا دست میکشید به بازوها و سرشونه های عضلانی و سفت اشکان بش لب میداد. اشکان با حشر خیلی زیاد لبای مامانمو مک میزد و رو سینه هاش و کل بدن گوشتی بی نقصش دست میکشید. ساعت رولکس طلاییشم حسابی رو سینه های مامانم خودنمایی میکرد. بعد مامی پاشد ایستاد. با اون کفشای پاشنه بلند کونش حسابی طاقچه شده بود و داف شاسی بلند شده بود برا خودش. شروع کرد سینه هاشو میمالید رو سینه ستبر اشکان و ازش لب میگرفت. یه دستش از رو شلوار به کیر فوق العاده اشکان بود و اونم لپای بزرگ و خوش فرم کون مامانمو از کنار شرت بندی لامباداش میمالید و سینه هاشو با صدای زیاد میخورد. بعد صدای ساک زدن پر تف مامانم صدای ملچ ملچ دهن اشکان رو سینه هاش سکسی ترین صدایی بود که شنیده بودم. اشکان مامانمو چرخوند سمت من و دستشو از رو شرت خیس مامانم کشید لا شیار کسش و گفت "اوففف نوید کس مامانتو ببین. پارک ابی راه انداختم اینجا واسش" مامانمم همونطور ایستاده بود با چشای خمارش تو چشام نگاه میکرد. انگار براش هیچ اهمیتی نداشت من دارم نگاشون میکنم و اشکان داره تحقیرم میکنه. دیگه خجالتش کامل ریخته بود.

بعد اشکان نشست رو مبل تک نفره و به مامانم گفت "بیا کیر سلطانو بخور ببینم جنده من. حواست باشه بد بخوری پا میشم تلافیشو سر پسرت درمیارما" مامانمم زانو زد جلوش کیرشو گذاشت تو دهنش یه عقب جلو کرد و بش گفت "من کیرتو بد نمیخورم که اشکان جونم" اشکان همون طور که لم داده بود رو مبل تکی و دستاشو وا کرده بود چشاشو بست و گفت "وقتی کیرمو میخوری صدام بزن سلطان... بم بگو کینگ اشکان" مامانم گفت "اوفففف چشم سلطانم... کینگ من. شما صاحب این خونه و خانواده ای و‌ هر چی شما بگی همون میشه" و شروع کرد تنه کلفت کیرشو لیس زدن. مامی اون کیر بزرگ و سنگینشو بلند میکرد تا کامل راست شه و زبونشو میکشید جلوشو کامل لیس میزد. واقعا کیر بزرگ و معرکه ای داشت. وقتی روبروی صورت مامانم بود کل صورتشو میپوشوند. قرمز و سرخ و سفیدم شده بود. میشد حرارتشو از همون فاصله احساس کرد. انگار اون رگای درشت رو کیرش داشتن کارشونو خوب انجام میدادن. وقتی بم گفت "پسر مامانت دکترای ساک زدن داره حلال کیرم باشه" مامانم کیرشو ول کرد رفت بالاتر و شروع کرد نوک سینه های عضلانیشو مک زدن. اشکان معلوم بود داره حال میکنه ولی سعی میکرد نشون نده. وقتی مامانم رفت پایین تر گفت "حسابی عرق کردم نه؟" مامانم شکمشو بوس کرد و گفت "من عاشق بوی بدن عرق کرده و مردونتم" و رفت پایین خایه هاشو گذاشت تو دهنش. همون طور که مامانم زیر خایه هاش بود و اشکان داشت با دست سر کیرشو میمالید گفت "شنیدی کونی؟ مامانت عاشق مزه خایه های عرق کرده منه" و سر مامانمو فشار داد پایین و مجبورش کرد به جز این که خایه هاشو میکنه تو دهنش سوراخ کونشم لیس بزنه. اشکانم موهاشو از پشت میکشید و راهنماییش میکرد. مامانم سرشو از زیر خایه هاش اورد بیرون و با عشوه گفت "عشقم میدونم دوست داری موهامو بریزم دورم، ولی وقتی میبندمشون میتونی بگیریشون و عصبانیتتو موقع ساک زدنم یا تلمبه زدن تو کسم سر من خالی کنی، نه رو صورت پسرم"

اشکان با این حرفش وحشی شد و بلندش کرد گفت "بخواب رو مبل ببینم جنده کیرمو ترکوندی" مامانمم گفت چشم و خوابید رو مبل و پاهاشو وا کرد شروع کرد کس تپلشو برا اشکان میمالید. سوتینشو هنوزم درنیورده بود. اشکان بم گفت "دودولی بیا یه شرط ببندیم باهم. اگه من تونستم فقط با سر کیرم مامانتو ارضا کنم باید بری ماشینمو بشوری. اون شب قسر در رفتی" من هیچی نگفتم و همون طور مشغول مالیدن خودم بودم. اشکان سر کیرشو گذاشت تو کس مامانم و گفت "ببین بیشتر فرو نمیکنم فقط همینو عقب جلو میکنم. خوبه؟ جواب بده تخم سگ" من که نمیدونستم چی بگم گفتم "بله خوبه" مامانم گفت "عشقم این چه موقع شرط بستن بود الان کسم کل کیرتو میخواد" اشکان گفت "نگران نباش جنده با همین قدشم ابت میپاشه بیرون" همون طور که اشکان با سر کیرش مامیو میکرد اونم بالا کسشو با دست میمالید تا بیشتر تحریک شه. اشکان راست میگفت. داشت جواب میداد. خیلی طول نکشید که حرفای سکسی و کیرراس کن مامانم موقع حشری بودنش شروع شد. همون طور که کسشو میمالید و با قیافه حشری زل زده بود تو چشای اشکان میگفت "آخ خواهش میکنم کلشو بکن تو اشکان. دلت میاد؟ من به خاطر کیر تو زندگی‌ میکنم. این کیر زندگی منه... منو با دستای قویت بچسبون رو این مبل و کل کیر اسبیتو بکن تو کسم... بعدش برم گردون صورتمو فرو کن تو مبل. کونمو برات میگیرم بالا اون پای وسطیتو فرو کنی تو کونم... بهم رحم نکن اشکان. سانت به سانت این کیر اسبیتو بکن تو کونم. هرچقدم ناله کردم یا جیغ کشیدم و التماس کردم درش بیاری تو فقط بکن و بزن رو کونم. دوست دارم جای دستای قویت رو کونم بمونه. دوست دارم مث یه مرد با بدنم رفتار کنی. انگار اسباب بازیته... جون دوست دارم دوباره مث اون روز کیرتو بذاری کنار ساعدت و به پسرم و من نشون بدی چقد بزرگه. دوست دارم همش از خودت و مردونگیت و بکن بودنت تعریف کنی... بذار پسرم ببینه چرا همکلاسیش مامانشو صاحب شده... آخ تو بابای پسرمی اشکان" و بعد شروع کرد لرزیدن. همون طور که موقع ارضا شدن به من نگاه میکرد گفت "ببخشید عزیزم ولی کیرش خیلی خوبه" و ارضا شد. به همین راحتی اشکان فقط با سر کیرش مامانمو ارضا کرده بود و حالا من باید ماشینشو میشستم.

اشکان پاشد چندتا زد زیر کیرش و به مامانم گفت "جون انگشتتو بکن تو کونت. سوراخ کونتو اماده کن بعدش میخوام کونتو بکنم" و به من گفت "چطور بود دودول طلا؟ به قدرت کیر من ایمان اوردی؟" گفتم "عالی بود" خندید و گفت "اها همینه. حالا شدی پسر خوب. بعد این باید بری ماشینمو برق بندازیا یادت که نرفته؟" گفتم "نه اقا اشکان میرم" مامانم همون طور که داشت سعی میکرد سوراخ کونشو وا کنه گفت "عزیزم میشه بری از اتاق برامون روغن بچه بیاری؟ رو میز ارایشمه" من فقط منگ نگاش کردم. اشکان خندید و گفت "بدو زودتر بیارش وگرنه خشک خشک مامانتو از کون میکنم" منم اطاعت کردم و سریع رفتم اوردمش. وقتی خواستم بدمش به اشکان گفت "دو دستی بگیرش تقدیمش کن بم. دوس نداری مامانتو خشن بکنم که؟" گفتم نه. گفت "افرین پس بی ادب نباش" منم همون طور که گفته بود روغنو تقدیمش کردم. ازم گرفت و مامانمو خوابوند رو مبل قمبلش کرد. بعد عین سس روغنو ریخت رو سوراخ مامانم و کیر خودش و شروع کرد با دست مالیدن. فک کنم اولین باری بود میدیدم مامانم به اشکان کون میده خیلی هیچان زده بودم. انتظار داشتم اشکان خیلی حرفه ای کونشو اماده کنه و بکنه ولی دیدم بدون هیچ مقدمه ای کیرشو تا جایی که میشد کرد تو. مامانم یهو جیغ زد و با داد گفت "اشکان بکش بیرون... اخخخ وحشی این چه کاری بود کردی... تو رو خدا بکش بیرون داره میسوزه" ولی اشکان بدون این که توجه کنه سعی میکرد کیرشو بیشتر تو اون کون گنده مامانم جا بندازه. مامانم گریش دراومده بود و فقط سرشو چسبونده بود به مبل و سعی میکرد تحمل کنه. اشکان با خنده بم گفت "قشنگ گریه کردن مامانتو ببینا... کونش طاقت کیر بزرگمو نداره... نوید مامانتو به گریه انداختم" و همون طور فشار میداد و جلو عقب میکرد.

کم کم کیرش جا افتاد و گریه های مامانم بند اومد و اه کشیدناش شروع شد. اشکان همون طور که تو کون حجیمش تلمبه میزد بم گفت "ببین چه صدایی میدن لپای این کون گندش وقتی به هم میخورن. انگار دارن واسه کیرم دست میزنن... اره کون مامانت داره واسه کردنم دست میزنه، تو هم همزمان دست بزن. تشویقم کن که انقد خوب مامانتو میکنم" واقعنم خوب میکرد. به نظر من از نظر سکسی بودن به پای ابی نمیرسید ولی اشکان تنها کسی بود که وقتی مامانمو میکرد احساس میکردم کون مامانم زیر دست صاحب اصلیشه. بم گفت "دست بزن بی ناموس" منم سریع از ترس شروع کردم مث احمقا دست زدن. همون طور که تلمبه میزد میگفت "محکم محکم محکم تر" و منم با همه توانم دست میزدم. فک کردم این تحقیر امیز ترین کاریه که میتونه بام بکنه ولی خیلی سریع فهمیدم خیلی جا داره چون بم گفت "بیا همینطور که مامانتو میکنم بادم بزن کونی. کیرم تو کون تو و اداره برق" من با تعجب گفتم "چه طور باد بزنم اقا اشکان؟" گفت "یه کیر خر بردار باش منو باد بزن. این کارم بلد نیستی؟" سریع معذرت خواهی کردم و مجله مامانمو از رو میز برداشتم شروع کردم باد زدنش. اشکان مامانمو میکرد و منم بادشو میزدم تا گرمش نشه. حتی وسطش کیرشو از کس مامی کشید بیرون گفت "اقا اشکان کوچولو رو یادت نره" که منم شروع کردم تند تند کیر کلفت و شق شدشو باد زدم تا خنک شه و کس مامانمو بهتر بکنه. وقتی خوب خنک شد و بم خندید دوباره گذاشتش تو کس مامانم. شاید بگید چه احمقی بودم و خودمم قبول دارم ولی اون موقع انقد حشری و ضعیف بودم که دیگه نمیتونستم جلوش مقاومت کنم.

بعدش اشکان همون طور که موهاشو از پشت گرفته بود و محکم تو کونش تلمبه میزد به مامانم گفت "جنده خانوم دیدی پسرتو؟ دوس دارم با صدای بلند داد بزنی بگی مرد خونه تویی تا همه بشنون. دوس دارم کل محل بدونن من مرد خونتونم" مامانم گفت "آخ معلومه که مرد خونه تویی عزیزم" اشکان با دست محکم زد رو کونش و گفت "داد بزن" مامانمم با صدای خیلی بلند داد زد "اشکان مرد خونمه... اشکان صاحب کسمه" وای خدا چه بی ابرویی. اگه همسایه ها میشنیدن چی؟ اشکان بم گفت "شنیدی؟ من مرد خونتونم دودولی. هم خرجیتونو میدم هم به مامان جونت کیر کلفتمو میدم. از این به بعد باید منو بابایی صدا بزنی و کیرمو باد بزنی" و شروع کرد انگار از خود بی خود شده باشه با تمام توانش تو کون مامانم تلمبه میزد. خیلی طول نکشید که انگار داشت ارضا میشد. قبل ارضا شدن سریع کیرشو کشید بیرون و گفت "بیا بذارش لا پستونات جنده. بدو" مامانم سریع برگشت نشست رو مبل و کیر اشکانو گرفت گذاشت لا سینه های بزرگش. یه کیری مث کیر من لای اون سینه ها گم میشد ولی کیر اشکان بازم موقع بالا پایین شدن وسط اون همه گوشت خودنمایی میکرد. بعضی وقتا حتی سرش تا نزدیک گردن مامی میرفت. چن بار که کیرشو لای سینه هاش بالا پایین کرد ابش اومد و با فشار پاشید رو گردنش و بالا سینه هاش. مامانم کیرشو گرفت گذاشت تو دهنش و شروع کرد همزمان با ارضا شدنش ساک میزد. وای خدا عجب صحنه ای بود. اشکان وقتی کامل ارضا شد پاشد یکی با کیرش زد تو صورت مامانم و بدون هیچ حرفی رفت سمت دستشویی. مامانمم از خستگی خودشو انداخت رو مبل و چشاشو بست. من که خیلی حشری شده بودم و دیگه کامل قید غیرتو زده بودم رفتم جلو مث پورنا سینه هاشو لیس بزنم و اب اشکانو پاک کنم. تا دستم خورد به سینه هاش به محکم زد تو صورتم گفت "بیشعور من مادرتم. گمشو اون طرف ببینم" اون چکی که خوردم انگار باعث شد به خودم بیاد. همون طور که بغض کرده بودم رفتم رو مبل نشستم و دیگه هیچی نگفتم.

وقتی اشکان از دستشویی برگشت گفت "چطور بود افسانه جونم؟" مامانم گفت "معرکه بود. مگه میشه تو بد بکنی عشقم؟" بعد پاشد وسط هال یه بوس از لباش کرد و رفت سمت اشپزخونه. وقتی قابلمه رو گازو نگاه کرد گفت "خدا بگم چه کارت کنه اشکان، انقد طول میکشه ابت بیاد که دوباره غذامو سوزوندی" اشکان خندید و گفت "عیب نداره عزیزم، حاضر شو دوتایی میریم بیرون" و به من گفت "پاشو برو قبل رفتنمون ماشینمو برق بنداز و کشامو قشنگ واکس بزن وگرنه صورتتو مث کون مامانت سرخ میکنم" من که دیگه حشرم خوابیده بود و عذاب وجدان گرفته بودم گفتم "باشه حالا میرم" اشکان اخم ترسناکشو نشونم داد و همون طور که یکی از ابروهاشو برده بود بالا با یه حالت تهدید گفت "حالا میری؟ کونی این چه طرز حرفه زدنه؟ پاشو گمشو تا نزدم دهنتو سرویس کنم" ترسیدم و گفتم "باشه چشم ببخشید. الان میرم" اشکان پوزخند زد و گفت "افرین. اگه پسر خوبی نباشی یه شب که خوابیدی رو تختت میام با کیرم میزنم تو صورتت بیدارت میکنم و از تخت پرتت میکنم پایین و مامانتو دوباره رو تخت خودت میگام. دوس نداری که همچین چیزی بشه؟" گفتم نه. گفت "افرین، پس هرچی میگم قشنگ گوش کن پسرم" گفتم باشه. گفت "باشه؟" گفتم "چشم" گفت "چشم خالی نه، بگو چشم بابایی" من یکم نگاش کردم و شک کردم ولی ترس و حس دوس داشتن تحقیر باعث شد اخرش تکرار کنم "چشم بابایی" زد زیر خنده و گفت "افرین. پس از این به بعد تو مدرسم به بچه ها میگی من باباتم وگرنه صورتتو میکنم همرنگ کون مامانت" و دو تایی خندیدن. اشکان که انگار از خنده مامانم پر رو تر شده بود گفت "میدونی جالبیش چیه نوید؟ این که اگه سیاه و کبودتم کنم مامانت بازم حاضره کیرمو همون موقع ساک بزنه... اره پسرم جنده هایی مث مامانت اهمیت نمیدن که طرف عوضیه یا هروقت حوصلش سر میره پسرشونو کتک میزنه. تا وقتی کسشو با کیرم شخم بزنم و ابشو بپاشونم بیرون از زیرم تکون نمیخوره" من گفتم "اجازست برم؟" اشکان خندید و گفت "دوس داری بری زودتر مشغول شی؟ باشه برو. فقط تا ده دقیقه دیگه برقش انداخته باشیا. با مامانت شام قرار دارم" باورم نمیشد ولی نه تنها یه بار دیگه سکس دشمن اصلیمو با مامانم دیده بودم و همون جا جق زده بودم و تحقیر شده بودم، تازه باباییم صداش زده بودم و الانم داشتم میرفتم ماشینشو بشورم. اشکان دیگه کامل منو شکست داده بود و من و مامانم جندش شده بودیم. نمیدونستم قراره چی بشه ولی ول کردن کامل غیرت خیلی خوب بود و واقعن داشتم حال میکردم.
     
  
مرد

 
این قسمتو دیگه نخوندم شما اصلا به حرف مخاطب هات گوش نمیدی وظیفت نیس بنویسی ولی ما که به نوشتهات اهمیت میدیمم یکم احترام بزار لطفا
بوس
     
  
مرد

 
نظر بقیه رو ول کن
داستانات همش عالیهههه فقط تروخدا سریع تر بذار
دیوونه داستاناتم ❤️
دوست دارم بیغیرت ترین مرد دنیا باشم
     
  
مرد

 
ایول که غیرت رو ول کردی امیدوارم مامانتو بیشتر زیره لاتا ببینی و منم حال میکنم با این سبک زندگی
     
  
مرد

 
عالی بود مخصوصا دست خورد بخ پستونای مادرت مادرت زد تو گوشت گفت من مادرتم گمشو اونور بنظرم مامانت کار درستو کرد و یا اون لحظه لخت مادرزاد اومد ازت نظز خواست عالی بود عالی تحقیرت کزد و با سیاست رفتار کرد یاد مامانم افتادم بنظرم مامانت باید دیگه جلوت لخت مادرزاد باشه کاراشو بکنه تحریکت کنه جق بزنی ولی نزار دست به بدنش بزنی از این به بعدم مامانت یه جاهای باهات جدی باشه خیلی بهتره
     
  ویرایش شده توسط: marchobe   
مرد

 
pooryaaa33:
ایول که غیرت رو ول کردی امیدوارم مامانتو بیشتر زیره لاتا ببینی و منم حال میکنم با این سبک زندگی

اره لاتا بهترن
     
  
مرد

 
خوب مینویسی دمت گرم
     
  
صفحه  صفحه 14 از 28:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  27  28  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بی آبروترین خانواده دنیا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA