انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 24 از 27:  « پیشین  1  ...  23  24  25  26  27  پسین »

بی آبروترین خانواده دنیا


مرد

 
ادامه داستان رو قرار نمیدی؟
     
  
مرد

 
سلام.توی داستان قبلی مامانت اسرار کرد که بکنیش.لطفا اگه به سکس با افسانه رسید یه جوری سکستونو عاشقانه بزار. البته بهترین سکس با مامانت وقتی میشه که اشکان ابشو‌ رو‌کس‌و‌سینه افسانه بریزه و توهم‌بلیسی که مامانت بخاد بکنیش
     
  
مرد

 
دو قسمت اخیر به وضوح افت داشته و از تب و تاب افتاده، البته حدس میزنم بخاطر حال این روزا باشه
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
داستان جالبیه و تخیلی
     
  
مرد

 
قسمت بیست و نهم

خب گفتم که مامانم خیلی تو جندگیش غرق شده بود و همزمان هم داشت ازش لذت میبرد هم عذاب میکشید. میگفت سخته چون مجبوره با هر کی پول میده سکس کنه و بیشترشون کیراشون خوب نیس و خیلی وقتا دلش لک میزنه برا کیر بزرگ. از یه طرف دیگم تنوع طلب شده بود و به مزه کردن کیرای مختلف عادت کرده بود. یه بار عکسا گوشیشو میدیدم فک کنم مامانم با سی تا کیر مختلف فقط سلفی گرفته بود. خدا میدونه این چن وقت جلو چن نفر زانو زده بود و به کیراشون حال داده بود. نمیشد همچین جنده معتادیو یه شبه از کیر گرفت. این بود که فک کردم اگه یه بکن ثابت قلچماق و گردن کلفت به جز اشکان براش پیدا کنم میتونم کم کم از جندگی نجاتش بدم. اشکان دیگه خیلی کم بمون سر میزد و باش سکس میکرد به خاطر همین زیاد سخت نبود. اون اولشم چون کیر جوون دوس داشت و با تحقیر شدن من و دیدن مردونگی یه بچه هم سن پسرش حال میکرد بش داده بود وگرنه مامی خوشگل و خوش هیکل من هر کیری دوس داشتو میتونست به دست بیاره. این شد که شروع کردم براش دنبال بکن ثابت جدید گشتم. گفتم چون تولدش نزدیکه بش میگم کادو تولدش یه سکس توپه و به این بهونه میندازمش زیر طرف تا بعدش که حسابی ارضاش کرد جذبش شه. البته اگه دست من بود برا تولد مامی تک تک کسایی که تا حالا کسشو کردن و دوس داشته دعوت میکردم بیان همه با هم بش کیر بدن ولی حیف که نمیشد. دوس داشتم یه بار دیگه ابیو بیارم مامیو بکنه و فقط یه بار دیگه بدن گوشتی و ناز مامانمو زیر اون بدن مردونه و قوبش ببینم ولی هیچ شماره ای ازش نداشتم. مامانمم همون موقع طلاق سر رفتارش ازش عصبانی شد و از چشش افتاده بود و دیگه حرفشو نمیزد. چن دفم من بحثشو پیش کشیدم گفته بود دیگه حرفشو نزنم. ولی من ول کن نبودم.

کلی از بچه محلای قبلیم پرس و جو کردم تا بالاخره با هر بدبختی بود شماره ابیو پیدا کردم. با ذوق زیاد بش زنگ زدم و خودمو معرفی کردم ولی اصن خوب رفتار نکرد. فقط گفت من زن گرفتم و داریم بچه دار میشیم دیگه بم زنگ نزن و قطع کرد. من که حسابی خورده بود تو پرم نشستم فک کردم ببینم چه طوری میتونم بازم یه بکن دیگه پیدا کنم. دوس داشتم برم دنبال اون علی دوس پسر اولش ولی خودش میگفت هر چی گشته نتونسته پیداش کنه و هیشکی هیچ اطلاعاتی ازش نداره. میگفت یکی از دوستای قدیمی طرف گفته انگار یه کلاه برداری بزرگ کرده و بعدش فرار کرده حتی اسم و فامیلشم عوض کرده و دیگه هیشکی ازش خبر نداره. گفته بود نگرد پیداش نمیکنی. خلاصه همون طور داشتم فک میکردم و هر چی مرد میشناختم مرور میکردم که یهو یه بکن عالی پیدا کردم. احمد اقا مکانیک محلمون که خیلیم هیکلی و مردونه بود و هیکلش و رفتارش منو دقیقن یاد ابی مینداخت. چن بارم که از جلو مغازش رد شده بودیم دیده بودم چه طور هیز به بدن مامانم نگاه میکنه. مامانمم یه بار متوجه نگاهاش شده بود ‌و وقتی رسیدیم خونه ازش تعریف کرد و گفت "این احمد اقا هم ماشالا خوب خوشتیپ و هیکلیه ادم دلش میخواد" هر چی بیش تر فک میکردم بیش تر مطمعن میشدم احمد اقا همونیه که باید بیارمش بکن جدید مامانم بشه. هم سنش بالا بود و جا افتاده و با تجربه بود هم مردونه و هیکلی بود و همه تو محل ازش حساب میبردن هم جفتشون از هم دیگه خوششون میومد. هر چی بیش تر بش فک میکردم و عکسای پروفایل اینستاشو نگاه میکردم خودمم بیش تر حال میکردم. واقعن دوس داشتم احمد بابای واقعیم بود. بعد با خودم گفتم هنوزم برا این که بابایی صداش بزنم دیر نشده و دس به کار شدم.

یه اکانت فیک تو اینستاگرام زدم بش پیام دادم. گفتم یه زن مطلقم که تو محل زندگی میکنم و ازش خوشم اومده و هر بار از جلو در مغازش رد میشم از دیدن هیکل و رفتار مردونش حشری میشم و دوس دارم بیاد منو بکنه. چن ساعت بعد فقط جواب داد مزاحم نشو. گفتم به خدا واقعیم و عکس بدن مامانمو براش فرستادم. گفت "اره جون عمت خر خودتی این پروفایل فیکه عکسم از اینترنت برداشتی" بش گفتم "برا این که ابروم نره مجبورم. حالا اومدیم تو نخواستی منو بکنی نمیشه ابروم بره" دیدم با این حرفم یکم نرم شد ولی بازم اصرار داشت تماس تصویری یا تلفنی بگیریم. گفتم به خاطر این که نمیخوام کسی بفهمه فقط وقتی بیاد خونه صورتمو میبینه ولی هر مدرکی بخواد میفرستم که بش ثابت شه واقعن زنم. گفت عکس ناخونای دستتو بده منم رفتم از دست مامی عکس گرفتم فرستادم براش ولی بازم باورش نشد گفت از اینترنت برداشتی. بعدش گفت با دستت علامت سه نشون بده و یه پاتو بیار بالا لخت عکس بگیر منم رفتم به مامی گفتم باید همچین عکسی ازش بگیرم. مامی فک کرد حتمن برا مشتریه چون بعضی وقتا پیش میومد اعتماد نکنن و قبل پول ریختن مدرک بخوان. هیچی نگفت و دقیقن همون طور که گفته بود ازش عکس گرفتم فرستادم. احمد که حسابی مشتاق شده بود گفت "ناموسن واقعیه؟ از کجا معلوم خفت گیری نباشه؟" من که دیگه تو این مدت نقطه ضعف مردای این طوریو از مامانم یاد گرفته بودم گفتم "بت نمیخورد ترسو باشی احمد جون" اونم گفت باشه ادرس بده کی بیام؟ گفتم "عجله نکن عشقم. خودم میام پیشت" و از اون اکانت اومدم بیرون دیگم جوابشو ندادم.

دیگه مطمعن شده بودم احمد اوکیه و تو کونم عروسی بود. تصمیم گرفتم برم در مغازش خودم از نزدیک باش صحبت کنم و کارو تموم کنم. این بود که فرداش که مامانم مشتری نداشت و باشگاه بود رفتم نزدیک مغازش و کشیک دادم تا خلوت شه و شاگرداش برن. وقتی بعد یه مدت طولانی دیدم همه چی مناسب شده رفتم سلام کردم و گفتم اگه میشه مغازشو ببنده میخوام راجب یه چیزی باش صحبت کنم. اونم با این که خیلی تعجب کرده بود ولی حرفمو گوش داد و همین کارو کرد. وقتی مغازشو بست کشیدمش یه گوشه و اروم بش گفتم من پسر افسانه جونم و همونیه که باش چت کرده. گفتم مامانم خیلی ازش خوشش اومده و دوس داره بکن ثابتش شه تا جندگیو بذاره کنار. شرایطمونو واقعی و کامل گفتم و اخرشم ازش خواهش کردم بیاد مامانمو بکنه. معلوم بود کفش بریده ولی سعی میکرد خودشو کنترل کنه. یه سری تکون داد و گفت "امار مامانتو دارم چن دفم دیدمش. عجب بدنی داره... شنیدم همه بچه های محل کردنش نه؟" گفتم "بله احمد اقا ولی قول میدم اگه شما بکن ثابتش بشی دیگه جندگیو میذاره کنار" کیرشو که معلوم بود شق شده با دست تو شلوارش جا به جا کرد و گفت "خب مامانت چی داره که من بخوام بکنش شم؟" گفتم "نگید اینو احمد اقا. مامانم بعد عمل سینه و کونش بهترین کس منطقه شده. هر کاریم دلتون بخواد میذاره باش بکنید. من خودمم هر کاری بتونم میکنم بیش تر حال کنید" با خنده گفت "هر کاری؟" منم اب دهنمو قورت دادم و گفتم "بله هر کاری" دیدم همون طور که پوزخند میزنه بدون مقدمه دستشو برد شلوارشو وا کرد و کیرشو انداخت بیرون. باورم نمیشد چی میبینم. یه کیر کلفت و رگ دار قد تنه درخت. خیلی دراز نبود ولی خیلی کلفت بود لامصب.

همون طور که با دست خایه های سیاهشو میورد رو شلوار بم گفت "بیا تو کیرمو ببین برو واسه ننت تعریف کن" وقتی دید فقط دارم نگاه میکنم گفت "چه طوره؟ این برا ننت بسه؟" من که هنوز تو شوک کلفتی کیرش بودم اب دهنمو به زور قورت دادم و گفتم "اره احمد اقا همونیه که دوس داره" بعد سعی کردم حواسمو پرت کنم تا ابروم از همین اول پیش این بکن مامانمم نره و گفتم "خب پس من باش صحبت میکنم بتون میگم کی بیایید خونمون" و اومدم برم که احمد دستشو زد به دیوار و همون طور که منو گوشه گاراژ گیر انداخته بود گفت "کجا؟ بشین زبونش بزن خوشگله. میدونم دوس داری" گفتم "احمد اقا لطفن بذارید من برم. مامانم هر چی بخواید براتون ساک میزنه" خندید و گفت "تو خودتم دهن کوچولو و خوشگلی داری. جون میده واسه سرویس کردن به مامانت رفته. بدو فیلم بازی نکن" منم که واقعن دوس داشتم ببینم میتونم اون کیر غولو تو دهنم جا بدم یا نه و قبل از اونم بقیه گیرم انداخته بودن دیگه چیزی نگفتم و فقط زانو زدم. احساس میکردم خیلی ضعیفم و باید هر چی میگه گوش بدم. اون شلوارش و شرتشو یکم بیش تر داد پایین و سرمو گرفت. منم کیر بزرگشو با دستم گرفتم و سرشو بوس کردم. بعد از پایین تو چشاش نگاه کردم و یه لیس بش زدم. سرمو فشار داد تا بکنمش تو دهنم و همون طور که شروع کردم ساک زدن بم گفت "من از ده کیلومتری کونیا و جنده هایی مث تو و مامانتو تشخیص میدم. دیدی گفتم دوس داری بخوریش؟ راستشو بگو خودت بودی که با گوشی مامانت بم پیام دادی نه؟" گفتم "اره احمد اقا ولی به خدا مامانمم همشو در جریان بود" کیرشو فشار داد ته گلوم و گفت "پس خیالم راحت باشه که فردا مامانتم همین طوری جلوم زانو میزنه؟ اگه دروغ گفته باشی واست گرون تموم میشهاا" کیرشو دروردم و همون طور که با دست میمالیدم گفتم "نه به خدا راس میگم. من و مامانم دیگه تا هر وقت شما بخواید کیرتونو میخوریم"

گفت "ببینیم و تعریف کنیم" و همون طور که شلوارش و شرتش پایین بود دکمه های پیرهنشو باز کرد. یه هیکل عضلانی و سیاه و پشمالو داشت که حتی از ابیم مردونه تر بود. من تازه دهنم داشت به کیرش عادت میکرد. خیلی کلفت بود و فکم درد گرفته بود ولی ارزششو داشت. بم گفت "حال میده نه؟ دوسش داری؟" دوباره همون طور که کیر تو دهنم بود گفتم اوهوم. احمد سرمو گرفت و گفت "ابمو بکش بیرون میخوام فردا کمرم سفت باشه ننتو حسابی بگام. اخ که کیرم تو کون مامانت باشه چه حالی میده" بعد دو لا شد و از رو شلوار زد رو کونم و گفت "تو خودتم خوب کونت دخترونستا. یه دست نکنمش؟" گفتم "هر چی شما بگید" خندید و گفت "نه بذار اول مامانتو میکنم.. اخ چه حالی میده جلوت کیرمو ساک بزنه نه؟" گفتم "جفتمون با هم کیرتونو میخوریم" حشرش زد بالا و گفت جون و کیرشو فشار داد ته گلوم. منم شر‌وع کردم با همه زورم سرمو رو کیرش عقب جلو میکردم و دهنمم به زور باز نگه داشته بودم. کیرش خیلی بلند نبود ولی واقعن کلفت بود. همون طور که دارکوبی ساک میزدم فک کردم "بی چاره کس مامانم چه جری بخوره" که یهو دو دستی سرمو چسبید و داد زد "ننتو گاییدم نویییدددد" و ابشو ریخت تو دهنم. بعد کیرشو همون طور نگه داشت تا قشنگ ارضا شه. مت چون انتظار ارضا شدنشو نداشتم و ابشم خیلی زیاد بود نزدیک بود خفه شم. دیگه نتونستم تحمل کنم و کیرشو با دست کشیدم بیرون و ابش از دهنم ریخت رو زمین. داد زد "اه اه کثافت" و با دست زد تو سرم. گفتم "ببخشید خیلی زیاد بود" اونم داد زد "گم شو برو دستمال بیار پاکش کن. همه گاراژو به گه کشیدی" منم عین یه پسر خوب ابشو از رو زمین گاراژ پاک کردم و لباسامونو پوشیدیم و شمارمو گرفت و برگشتم خونمون.

فرداش نمیشد احمد بیاد چون مامانم مشتری داشت ولی پس فرداش که اتفاقن شب تولد مامی میشد خالی بود. فقط مشکل این بود که اشکان و نازی وقتای مامانمو با اسم مشتریاش چک میکردن و باید قد هر مشتری که داشت سهمشونو میگرفتن. اگه تو گروه نمیگفتم برنامش پره حتمن براش مشتری میفرستادن خودشون و نمیشد مامی حال کنه. گفتم اشکال نداره یه شبه و بشون گفتم اون شب پره و پول احمدو از جیب خودم دادم و بش گفتم بیاد. خیلی دلم میخواست مکانیک کیر کلفت محل بیاد حسابی مامانمو بکنه و یه کادوی تولد رویایی بش بدم. فرداش وقتی به مامانم جریانو گفتم خیلی ذوق زده شد و تشکر کرد. وقتی عکس پروفایلشو اوردم دید انگشتشو کرد تو دهنش و همون طور که با چشای خمارش انگشتشو مک میزد گفت "جوووننن بهش میخوره کیرش خیلی خوب باشه نوید" گفتم "اره مامی کیرش خیلی کلفته. من با اجازت دیروز خوردمش" خندید و یه بوس از لپم کرد و گفت "نوش جونت عزیزم فقط کاش زود تر بم گفته بودی. حالا تا میاد من برم حاضر شم" و رفت تو اتاقش. یه کم بعد احمد اقا اومد. رفتم استقبالش کاپشنشو گرفتم و وقتی نشست براش چایی بردم. گفت "به ننت بگو بیاد ببینمش. کجاست پ؟" منم داد زدم "مامی لطفن بیا احمد اقا اومده" که دیدم مامانم با شرت و سوتین طرح دار مشکی و ابی و یه ساپورت مشکی توری بلند از اتاق اومد بیرون. موقع راه رفتن کونشو قر میداد و حسابی میلرزوندش و عشوه میومد. احمدم دهنش وا مونده بود و چشم از هیکلش برنمیداشت.

وقتی اومد جلوش جفتشون به هم سلام کردن. بعدش همون طور که مامی ایستاده بود احمد دستشو انداخت دور کون گنده و لختش گرفتش تو بغل و گفت "جون عجب کسی هستی. هر دفعه تو کوچه رد میشدی میدونستم همه چی تمومی ولی فک نمیکردم دیگه انقد خوب باشی" مامی دستشو گذاشت رو سینه های عضلانیش که از تی شرت تنگش افتاده بود بیرون و با عشوه گفت "حواسم بود هر بار رد میشدم لباسامو با چشات درمیوردی" احمد کونشو با دست چنگ زد و گفت "از همون اول که دیدمت تابلو بود میخاری. از اون لباسای تنگت و تکون تکون دادن کونت مث الانت معلوم بود کیر میخوای" بعد دست کشید رو سر من و با خنده گفت "پسر نازیم داری. حسابیم به فکر حال کردن مامانشه. اگه بدونی چه زحمتی کشید که تو به کیر من برسی" مامانم یه خنده شیطون کرد و همون طور که کونشو چسبونده بود بش کیرشو با دست از پشت سرش گرفت و به من گفت "پول احمد جونمو دادی به اشکان؟" سر تکون دادم و گفتم بله. خندید و یه لب از احمد گرفت و دوباره بم گفت "خیلی دوس داری کیرشو بکنه تو کس مامی و تو هم ببینی نه؟ انقد دوس داری این کون سکسی مامیو بکنه که حاضری براش پول خرج کنی؟" و کونشو گرفت طرف من و محکم با دست زد روش. وقتی پوزخند احمدو دیدم یه لحظه دلم لرزید. انگار تازه فهمیدم به چه درجه ای از بیغیرتی رسیدم. هم کیرشو خورده بودم هم یه طورایی بش پول داده بودم تا بیاد مامانمو بکنه. واقعن بیغیرت ترین پسر دنیا بودم. گفتم "دوس دارم تو حال کنی مامان" مامانم خندید و گفت "با همچین مردی مگه میشه حال نکنم؟"

بعد دو تایی نشستن رو مبل و احمد دستشو انداخت دور گردنش. همون طور که سینه های مامان جندمو از رو سوتین میمالید گردنبندشو گرفت و گفت "چه گردن بند قشنگی. دوسش دارم. ا انگلیسی واسه چی؟" مامانم خودشو کاملن ول کرد تو بغلش و گفت "امروز معنیش اینه که من مال احمد اقام" بعد دستشو گذاشت رو کیرش چشاشو بست و همون طور که لباشو گاز میگرفت گفت "اوففف عجب کیر کلفتی داری احمد جونم. تو رو خدا بم بدش" احمد گفت "فک کردی به این راحتیه؟ باید التماس کنی" مامانم گفت "تو رو خدا. عشقم میدونی چن وقته کیر کلفت نخوردم؟ بم بدش دیگه" که احمد از رو مبل پا شد به مامانم گفت "اگه میخوای بت بدمش زانو بزن جلوم بم التماس کن" مامانم سریع رفت پایین مبل رو زمین چار دست و پا شد و همون طور که میرفت سمت کیر احمد شروع کردن بش التماس کردن. میگفت "من جندتم عشقم. از این به بعد هر وقت خواستی بیا منو بکن. کسم مال خودته. پولتم پسرم میده. هر وقتم بگی کیرتو میخوره" احمد نامردم هی عقب عقب میرفت تا مامی به کیرش نرسه و بیش تر التماس کنه و قهقهه میزد میخندید. اخرش وقتی حسابی اذیتش کرد و حالشو برد من گفتم "احمد اقا خواهش میکنم به مامانم کیر بده. مگه نمیبینی چقد کیر خوشمزتو میخواد؟" احمدم خندید و گفت "خوشمزست اره؟" بعد به مامانم گفت "جنده خانوم لباساتو در بیار برو لخت رو مبل بخواب. کستو اماده بذار جلوم تا بیام بکنمت" بعد به من گفت "تو بیا جلو کیرمو راستش کن بذارش تو کس ننت" گفتم "احمد اقا اگه میشه مامانم براتون بخوره. تولدشه" با عصبانیت گفت "بدو کیرمو بخور وگرنه میام با لگد میزنم تو تخمات. بدو کونی مگه نگفتی خوشمزس؟" من ترسیدم و رفتم شلوارمو دروردم و زانو ردم تا دوباره کیرشو بخورم.

تا زانو زدم جلوش احمد عوضی دهنمو وا کرد و از همون اول کیرشو تا ته کرد تو حلقم. وقتی رو کیرش عق زدم کیرشو کشید بیرون و شروع کرد با کیرش میزد تو صورتم و میگفت "درست بخورش کونی. جلو مامانت میخوای بگی کیر خور نیستی؟ یادت رفته تو مغازه دو لپی میخوردیش؟" من گفتم ببخشید و شروع کردم خوردن. مامانمم همون طور لخت رو مبل کسشو میمالید و ساک زدن منو نگاه میکرد. زیاد طول نکشید که دوباره به به کیرش عادت کردم و با یه دست کیرشو گرفته بودم با یه دست خایه هاشو. تا جایی که میشد اون کیر غولو میکردم تو دهنم و سعی میکردم عق نزنم. کل فکم درد اومده بود از بس لامصب کیرش کلفت بود. مامانم گفت "افرین عزیزم. طوری ساک بزن که لایق این کیر کلفت باشه. از مهمون مامان حسابی پذیرایی کن... خایه هاشم بخور" گفتم چشم ولی یکم دیگه به ساک زدن کیرش ادامه دادم. یهو احمد کیرشو کشید بیرون و شروع کرد با شلوار خودم که افتاده بود رو زمین محکم و شلاقی میزد بم و با هر ضربه ای که میزد یه کلمشو میگفت "مگه نگفت خایه هامم بخوری مادر جنده؟" وقتی عذرخواهی کردم بدون این که هیچی بگه شلوارمو انداخت رو مبل و کیرشو کشید بیرون گفت "پا شو گم شو بی مصرف. شما کونیا حالمو به هم میزنید" منم هیچی نگفتم و رفتم از کمد کاندوم بیارم. مامی همون طور مث یه خانوم خوب به پشت خوابیده بود رو مبل و وقتی احمد رفت جلو پاهای گوشتی و سفیدشو بیش تر جلوش باز کرد تا کس قلمبه و خوشگلش حسابی جلوش بیفته بیرون. بعد با ناز و عشوه گفت "احمد جونم دوسش داری؟" احمد گفت "معلومه ولی یه کم گشاده... جنده خانوم راستشو بگو تا حالا جلو چن تا مرد این طوری کس و کونتو حراج گذاشتی؟" مامانم گفت "نمیدونم عزیزم. از پسرم بپرس. اون حساب مشتریامو نگه میداره"

وقتی کاندومو بردم احمد بستشو از دستم گرفت پرتش کرد وسط هال و گفت "من از این کس و شرا نمیکشم رو کیرم. کیرمو با دستات بگیر بذارش تو کس ننت حرف اضافم نزن. اگه دوس داری ننتو بگام بجمب" من گفتم "اخه احمد اقا معمولن" که مامی فهمید الان احمد عصبی میشه و یه کتک مفصل بم میزنه پرید تو حرفم و کیر احمدو با دست گرفت و گفت "عزیزم از این جا به بعدشو خودم به احمد جونم حال میدم. تو برو بشین رو مبل فقط نگاه کن و حال کن" بعد به احمد گفت "عزیزم ببخشید این پسر من یکم خنگه، نمیدونه با هر کی باید چه طوری رفتار کنه" بعد دستشو اروم کشید پشت کیرش و فشارش داد لای چاک کسش و با عشوه بش گفت "قربونت بشم همچین کیری هر کاری دلش بخواد میتونه بکنه احمد جونم. خواهش میکنم بذارش تو کسم. خیلی وقت بود دوس داشتم کیرتو تو همه سوراخام حس کنم" احمدم گفت ای به چشم و کیرشو با یه حرکت داد تو کس مامانم. مامانم یکم چشاش گشاد شد و سرشو داد عقب و داد زد "جووووننننن چهههه کلفتهههه. بکننن" احمدم شروع کرد اروم کیرشو عقب جلو کردن. چن تا تلمبه که زد سر من داد زد گفت "بدو بیا این جا پا های ننتو بگیر بالا. بدو میخوام واست بکنمش" منم گفتم چشم و سریع رفتم کنارشون. مامی خوابیده بود رو مبل و اون کامل خیمه زده بود روش داشت کسشو میکرد و پای مامیم تو دست من بود. مامی یکی از دستاشو گذاشته بود پشتش با یکیشم بالای کسشو میمالید. سینه های سکسی و گرد و بزرگش چسبیده بودن به هم و تو اون حالت خیلی قشنگ خودنمایی میکردن. احمدم گلوی مامانمو میچسبید و محکم چک میزد تو گوشش و تو کسش تلمبه میزد. مامانم انقد زیر تلمبه زدناش گفت "جون خفم کن. خفم کن. من جندتم. هر کار دوس داری بام بکن" تا برا بار اول ارضا شد.

احمد انگار عادت داشته گذاشت کیرش تو کس مامانم بمونه و صب کرد تا لرزیدن مامانم تموم شه و حالش جا بیاد. مامانم وقتی تونست چشاشو دوباره باز کنه بش گفت "بکن عشقم. واینستا" اونم بدون این که چیزی بگه تلمبه زدنشو دوباره شر‌وع کرد و دوباره اه کشیدن مامیمم شروع شد. یکم که زد مو های منو با دست گرفت منو اورد اون طرف مبل سمت خودش. وقتی رفتم سرمو گرفت چسبوند رو رون مامانم بغل کیرش که داشت میرفت تو کس مامانم و همون طور که محکم سرمو با دست نگه داشته بود گفت "خوب ببین چه طوری مامانتو میگام بی غیرت. مگه همینو نمیخواستی؟ قشنگ از نزدیک ببین" مامیم دستشو برد لا مو هام و همون طور که مو هامو چنگ میزد و تلافی گاییده شدن با کیر احمدو سر من خالی میکرد میگفت "د‌وس داری نوید؟ خوب میکنه نه؟" گفتم "احمد اقا حرف نداره" یه اه کشید و گفت "خوب نگاه کن پولشو دادی. خوب نگاه کن پسر بیغیرتم" احمدم حسابی محکم تلمبه میزد و کسشو سرویس کرد و من حال کردم تا که خسته شد. کیرشو اورد بیرون و رفت بالا تر نشست رو شکم مامانم و کیرشو کرد تو دهنش. بعد دستشو اورد سر منو گرفت برد پایین پشت کون خودش رو کس مامانم و بم گفت "کس مامانتو بلیس امادش کن واسم" وقتی دید معطل میکنم زد تو سرم گفت "بدو وقت ندارم. دوس داری بازم مامان جونتو بگام یا نه؟" مامانمم گفت "لیس بزن عزیزم عیب نداره" منم گفتم سگ خور و سرمو تنظیم کردم جلو کسش و زبونمو اوردم بیرون از پایین تا بالاشو یه لیس جانانه زدم. وای چه عجیب بود. کسش مث نازی نبود یکم شور بود ولی بازم حال میداد. مامانم یه اه کشید و گفت "جووونننن" احمد گفت "کس لیس خوبیه نه؟ کیر که نداره باید خوب بلیسه" و بعد سرمو گرفت برد رو کونش گفت "حالا که انقد سوراخ نتتو خوب لیس میزنی کون منم بلیس" من که بعد لیس زدن کس مامانم داشتم از حشر منفجر میشدم سرمو بردم بالا و کونشو باز کردم و سوراخ پشمالو و سیاه اونم یه لیس زدم. خیلی حس بدی داشت. خندید و با دست زد تو سرم گفت "خاک بر سرت کثافت. گم شو اون طرف" و مامانمو بلند کرد نشون رو کیرش.

مامانم طوری نشست رو کیرش که کونش طرف من بود. یکم که احمد تو کسش تلمبه زد مامانم که انگاری بش مزه کرده بود این بار خودش سرمو گرفت کرد لا کونش و گفت "کونمو بلیس" منم دیگه برام هیچی مهم نبود و فقط فکر حال کردن بودم سرمو محکم فرو کردم لا کونش و مشغول شدم. همون طور که احمد با دو تا دستا بزرگ و مردونش دو طرف کون گنده و گوشتالوی مامیو گرفته بود و کسشو میکرد منم سرم لای اون لمبرای استثنایی کونش بود و سوراخشو لیس میزدم. انقد کونش قشنگ و سکسی بود که دوس داشتم هی سرمو ببرم عقب فقط به بالا پایین شدن اون کون رو کیر احمد نگاه کنم ولی مگه بزرگیش میذاشت؟ انقد کون مامانم بزرگ بود که قشنگ سر ادم توش گم میشد. کم کم شیطونیم گل کرد یه کم اومدم پایین و شروع کردم همراه کس و کون مامانم کیر احمدم لیس میزدم. همون طور که تو کس مامی بالا پایین میشد زبونش میزدم و اونم معلوم بود حال میکنه چون اهش بلند شده بود. احمد تو همون حالش بم گفت "دوس داری ابمو بریزم تو کس ننت؟ یه پسر کاکل زری واسش بسازم؟" گفتم "بله اقا باعث افتخارمونه" مامانم گفت "دوس داری یه داداش از احمد جونم داشته باشی نه؟" گفتم بله. گفت چرا؟ گفتم "چون شما دوس داری مامی جونم" احمد داد زد "چون تو هم یه کونی بیغیرتی نه؟ یه کونی بیغیرت مادرجنده. بگو ببینم" بعد مامانمو رو کیرش نگه داشت و گفت "افسانه گوش کن. بگو" من گفتم "چون من یه کونی بیغیرت مادرجندم" احمد بلند داد زد "دوباره" منم دوباره گفتم. احمد همون طور که محکم تو کس مامانم تلمبه میزد گفت "واینسا. همین جور که ننتو میگام بگو. قطعش نکن" منم همین طور این جملشو تکرار میکردم. با هر بار تکرار کردن من مامانم بیشتر حشری میشد و بلند تر اه میکشید و احمدم تلمبه هاشو سریع تر و محکم تر میکرد تا دوباره مامانم رو کیرش ارضا شد.

احمد این بار کردنشو قطع نکرد ولی خود مامانم یکم بعد دستشو گذاشت رو شکمش بلند شد و گفت "عشقم بذار یکم کیرتو بخورم به خدا نمیتونم دیگه خیلی داره کسم درد میاد" احمدم گفت "اه داشت ابم میومد جنده. باشه بیا بخورش" مامی سریع رفت زانو زد پایین مبل و شروع کرد کیرشو گرفت. همون طور که دو دستی دستاشو‌ دور کیر عظیم و کلفتش حلقه کرده بود گفت "قول میدم طوری پیش کیرت عبادت کنم که ناراحتیش از بین بره" اونم گفت "افرین بخورش. افرین جیگر" مامی سر کیرشو مک میزد و میبوسید و هم زمانم دو دستی براش میزد. واقعن دوس داشتم اون صحنه هیچ وقت تموم نشه. عاشق دیدن مامانم با کیرای کلفت و سیاه مث احمد بودم. مخصوصن وقتی سرشونو میبوسید خیلی سکسی بود. یکم که کیرشو خورد و دید داره برا احمد تکراری میشه درش اورد پ رفته زیر پاهاش و همون طور که خایه های بزرگ و سنگین و گرد و اویزونش رو صورتش لم داده بودن خایه هاش و سوراخ کونشو لیس میزد. احمدم بعضی وقتا سر کیر کلفتشو میگرفت بالا که نخوره تو صورت مامانم اذیتش کنه. بعضی وقتام سر مامیو میگرفت فشار میداد تو کونش. مامانم دیگه بهترین ادم شناس بود خیلی زود میفهمید کی یکم گیه و باید کونشو بخوره. ولی انگار احمد خودشم میدونس چون همزمان با این به من گفت برم کونمو جلوش بندازم بیرون. منم همون طور که شرتمو داده بودم پایین رفتم رو زمین پشت مامانم نشستم و کونمو برا احمد انداختم بیرون. همون طور که معلوم بود داره حال میکنه گفت "کونتو نشون بده ببینم" منم کونمو دادم بالا تر و شروع کردم کونمو براش تکون دادن. اونم داد میزد "بلرزونش رقاصه. اها افرین. ننت داره کیرمو میخوره بلرزونش" منم مث سگ جلوش کونمو تکون میدادم.

وقتی حسابی دو نفری بش حال دادیم پا شد مامیو قمبل کرد و رفت پشتش. منم نشست کنارشون رو مبل. همون طور که سر مامانمو چسبونده بود رو مبل کسشو از پشت میکرد. یه پاشم گذاشت رو سر مامان تا کیرش بهتر تو کسش جا بگیره و با پا سرشو فشار میداد انگار نه انگار ادمه. تو اون حالت با هر تلمبه ای که میزد تخمای بزرگش میخوردن به مامانم و صدای سیلی زدن میدادن و من حشری تر میشدم. همون طور که احمد از پشت تو کسش تلمبه میزد خوابید تو بغل من و دهنشو اورد نزدیک گوشم و بم گفت "سینه هامو با دستات بمال و بگو عاشق کیر احمد اقام مامی. دوباره همون طور پشت سر هم بگو" منم شروع کردم مث بار قبلی تکرار کردن "من عاشق کیر احمد اقام مامی. من عاشق کیر احمد اقام مامی. من عاشق کیر احمد اقام مامی" و مامانمم همزمان کونشو رو کیر احمد عقب جلو میکرد و اونم با دستش مو هاشو از پشت چسبیده بود و با قدرت و صلابت تو کسش تلمبه میزد. اخرین باری که اون جمله رو گفتم احمد انگار اعصابش خورد شده باشه سرمو گرفت محکم کشید و گفت "پس خفه شو بیا بخواب زیر کس ننت تا کیرمو قشنگ از نزدیک ببینی" منم گفتم چشم و رفتم پایین همین کارو کردم. زیرشون دراز کشیده بودم و جلو عقب رفتن یه کیر تنومند دیگه تو کس مامانمو تماشا میکردم. خایه های گنده احمد موقع تلمبه زدن تو کس مامانم کشیده میشدن رو پیشونی و دماغ من. وقتی سرعتش زیاد تر شد دیگه بعضی وقتا از جاشون در میومدن و حتی رو چشمام و لپامم میخوردن. خیلی حشری کننده بود.

ولی دیدن تلمبه خوردن کس مامانم از نزدیک خیلی طول نکشید چون احمد یهو بدون این که چیزی بگه کیرشو کشید بیرون و کیرش مث شلاق با ضرب خورد تو صورتم. داد زد "بکنش تو دهنت ابمو بیار. بدو اگه نمیخوای بریزمش تو کس ننت" منم شروع کردم همون طور که مامی رو سینم خوابیده بود کیرشو برعکس کردم تو دهنم. تو اون حالت قشنگ میرفت ته گلوم اصنم مسلط نبودم. یکم که کیرشو تو دهنم عقب جلو کردم گفت "نه به درد نمیخوره. کس ننت بهتره" و کیرشو از دهنم کشید بیرون کرد تو کس مامانم. مامانم شروع کرد التماس کردن تا زود تر ابشو بیاره "جوووننن قربونت برم بکن. بکن کسمو عشقم. ابتو بریز تو کسم... بام مث یه جنده ارزون رفتار کن احمد" احمدم یه تلمبه سنگیت تا اخر تو کس مامانم زد و داد زد "اخخخخ جنده کثیف... بیا کیرم تو زندگیتون" و ابشو کامل ریخت تو کس مامانم. وای خدا باورم نمیشد کیرش موقع ارضا شدن کلفت ترم شده بود. وقتی کامل ارضا شد و کیرشو کشید بیرون دیدم کس مامانم داره دل میزنه. مامی گفت "نوید اماده ای؟" با تعجب گفتم "اماده چی؟" کس تپلشو دو دستی گرفت باز کرد و همون طور که چاکشو میمالید و یه قطره از اب احمدو چکوند رو سورتم گفت "که ابشو از کسم بخوری" و بعد همون طور که سرم رو زمین بود کسشو چسبوند به دهنم و شروع کرد کسشو میمالید رو دهن و صورتم. من با دستام بلندش کردم و گفتم "مامان نه خواهش میکنم" اون بی حوصله فقط سرمو گرفت چسبوند به کسش. من دوباره سرمو کشیدم عقب و گفتم "مامان نمیشه لطفن" مامانم با خنده گفت "اگه دلت نمیخواد یه داداش برات بیارم و مجبور شی خودت بزرگش کنی بدو. خودت میدونی قرص نمیخورم" گفتم "نه نمیتونم" واقعن دوس نداشتم اب یکیو از کس مامان خودم بخورم. این دیگه ته بی غیرتی بود

احمد داد زد "بدو نفله. یه کاری نکن بیام دست و پاتو بگیرم مامانتو مجبورش کنم بشاشه رو صورتت. شایدم اونو بیش تر دوس داری" بعد دیگه منتظر نموند و خودش اومد مامانمو بلند کرد خوابوند رو مبل پاهاشو باز کرد و سر منو گرفت برد رو کس مامانم و مجبورم کرد ابشو از کسش لیس بزنم. قبل این که چشامو ببندم و مجبور شم به زور اب مکانیک محلمونو از کس مامانم لیس بزنم یه نگاه به کس تپل و قشنگش کردم که اب احمد مث خامه سفید ریخته بود دورش و داشت میومد بیرون. دیگه بیخیال شدم و شروع کردم لیس زدن. مامانم پاهاشو کامل داده بود بالا و میگفت "زبونتو میکنی تو حس میکنی نوید؟ بچه هاش الان دارن تو کسم شنا میکنن. اگه میخوای مامیو حامله نکنه هر چی میتونی کسمو لیس بزن. جون تو از اون بابای بی عرضت بهتر کس میخوری. باید از همون اولش هر شب میدادم کسمو بخوری" منم که دیگه اب از سرم گذشته بود هی با این حرفاش بیش تر حشری میشدم و کسشو بیش تر و بهتر میخوردم. وسطاش که به خودم اومدم دیدم احمد کلن سرمو ول کرده رفته تو اشپزخونه سر یخچال و خودم دارم کس مامانمو میخورم. مامانم انگار فهمید میخوام نخورم چون خودش با دستش سرمو گرفت فشار داد رو کسش و گفت "بخورش الان میام" منم با این که شونه هام و کمرم از جام که بد بود درد اومده بود ولی تحمل کردم و یه کم دیگه همون طور با اب و تاب کسشو خوردم و هی زبون زدم تا زیر دهنم ارضا شد. وقتی مامی شروع کرد لرزیدن و دست و پا زدن با دستام روناشو گرفتم و سعی کردم سر جاش نگهش دارم و تند تند همون کار قبلیمو میکردم. اخرش دیگه سرمو با دستش زد کنار گفت بسه و وقتی نشستم دستاشو باز کرد خوابید رو مبل.

با صدا بلند کفت "وااای چقد حال داددد. مرررسییی" احمد همون طور که میوه و شوکولات تو دستش بود داشت میخورد گفت "مام این جا دسته خریم؟" مامی گفت "دور از جونت عشقم. تو همه کارشو کردی قربون کیرت بشم. تو تست جفت گیریم بیس گرفتی... میدونی هر کی میاد این جا برا این که بکن ثابتم شه باید اول خوب کسمو بکنه بعدم پسرمو بشونه سر جاش. من دوس دارم بکنم مردونگیشو جلوم ثابت کنه. از مردای قوی خوشم میاد. طوری که مجبورش کردی ابتو از کسم لیس بزنه خیلی شبیه رییسا بود. کیرت و سکستم که عالیه. دوس دارم دیگه هر روز بیای منو همین طور بکنی" احمد خندید و یه شوکولات دیگه گذاشت دهنش گفت "باشه خانومی. ولی به شرط این که جفتتون زیر کیرم باشیدا" من و مامانم جفتمون گفتیم چشم. یه کم نشست حرف زدیم و ازمون سوالای مختلف پرسید و اشنا شدیم و دیگه گفت باید بره. مامانم حسابی ازش تشکر کرد و قرار شد فرداش غذایی که دوست داره بدزه تا من براش ببرم مغازش. وقتی رفت مامانم همون طور لخت خودشو از خستگی انداخت رو مبل. وقتی اون صحنه رو دیدم دلم خواست دوباره کسشو بخورم. خم شدم کسشو بو کردم و زبون زدم. این بار دیگه مزه اب احمدو نمیداد و همون مزه خودشو داشت. با ناله گفت "نوید نکن دیگه نمیتونم عزیزم" گفتم "اخه خیلی حشریم مامان ارضا نشدم" گفت "خب کیرتو در بیار بمالش به پاهام" منم گفتم ای به چشم و همین کارو کردم. همون طور که مامانم بیخیال برا خودش تو اینستاگرام بود من انقد کیرمو مالیدم به پاش تا ارضا شدم. بعدشم خیلی راحت یه دستمال برداشت ابمو‌ پاک کرد و بعدم دادش دست خودم ببرمش بندازمش دور. این بود داستان سکس ما با احمد اقا که البته رابطمون اصن اون طور فک میکردم نشد. تو قسمتای بعدی بیش تر میگم براتون.
     
  
مرد

 
بیا قسمت آخرو بنویس و بکش بیرون از داستان تو بنویس نیستی
Amir clan
     
  
مرد

 
Passionism
چه ربطی داره داستانش داره ته میکشه
Amir clan
     
  
مرد

 
عالی بود مخصوصا بعد سکس که با مامانت تنها شدی.ابشو‌رو‌سینه افسانه میریخت و‌تو‌میلیسیدی سکسی‌تر بود
ولی بازم دمت گرم ادامه بده.به کس شعرای این کونیا گوش‌نده
     
  
مرد

 
aryan7478

درود
قطعا کیفیت نوشته‌ی یک نویسنده ربط مستقیم به احوالات روحیش دارهه، یعنی چه که ربطی نداره؟!!
از نظر من هیجان و افت و خیز داستان، همینطور تعلیق‌های جزئی که گاهی داستان رو جالب میکرد توی دو سه قسمت اخیر خیلی کم شده، این دلیل بر تمام شدن داستان نیست دوست عزیز
     
  
مرد

 
اگه مقلا توی داستانت به این برسی عاشق یه دختر شیطون بشی مثل هستی و‌بخای باهاش ازدواج کنی و موقع اشنایی اشکان جندش کنه خیلییی سکسی میشه ها.کاش اون یکی‌داستانتو میچسبوندی ب این
     
  
صفحه  صفحه 24 از 27:  « پیشین  1  ...  23  24  25  26  27  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بی آبروترین خانواده دنیا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA