انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 27 از 27:  « پیشین  1  2  3  ...  25  26  27

بی آبروترین خانواده دنیا


مرد

 
Cuckduck69:
قسمتی که این هفته اپ میشود قسمت اخر میباشد

تا الآن سه هفته شده و هنوز قسمت آخر نیومده
پیری آن نیست که بر سر زند موی سفید
هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است
     
  
مرد

 
قسمت پایانی

اون شب وقتی برگشتم خونه مامانم هنوز رو ابرا بود و داشت از خوش حالی گریه میکرد. تا حالا مامانمو انقد خوشحال ندیده بودم. همه چیو برام گفت. از این که چه طور نازی تعجب کرده بوده ولی سعی کرده الکی نشون بده به خاطر اینه که دوستشو تو رستوران دیده تا این که وقتی به علی گفته نازی میخواد چه کار کنه عصبانی شده و شلوغ کرده تا این که علی وقتی همه چیو فهمیده و ثابت شده چقد شوکه شده بوده. مامانم خیلی حرف زد و همه چیو با جزییات تعریف کرد ولی برا این که حوصلتون سر نره نمیگم. خلاصش این که علی باورش نمیشده و کلی سوال پرسیده تا مطمعن شه خودشه. بعدشم مدارکو دیده و به نازی گفته گم شه تا بعدن به حسابش برسه و با مامانم رفتن با ماشین دور زدن کلی حرف زدن. مامی میگفت علی تا یه ساعت بعدم باورش نمیشد. میگفت بش گفته "وقتی تو بام ازدواج نکردی خیلی دپرس شدم. از همه چی بدم میومد از تو هم متنفر بودم. میگفتم حتمن خودت نخواستی وگرنه خانوادت نمیتونستن مجبورت کنن. گفتم دیگه هیچ وقت عاشق نمیشم فقط میخوام پول دار شم. خلاصه هر چی میتونستم از صابکارم دزدیدم و فرار کردم. با اون پولا تو شیراز برا خودم کار و کاسبی راه انداختم و بعد چن سال برگشتم تهران" میگفت علی بش گفته هیچ وقت زنشو دوس نداشته و فقط چون باباش پولدار بوده و اشنا زیاد داشته باش ازدواج کرده تا پیش رفت کنه. گفت به خاطر همین یه بچه بیش تر ندارن. گفته حتی هیچ وقت پسرش اشکانم دوس نداشته. مامانم الکی بش گفته بود اشکان با تهدید و زور کاری میکرده باش بخوابه. از جنده بودنشم هیچی نگفته بود. به منم گفت هیچی نگم. گفت اگه اشکان و نازیم بگن علی باور نمیکنه چون دیگه هم میدونه اونا عوضین و با من دشمنن هم وقتی اون اولین دوس پسرم بود من وفادار ترین دختر دنیا بودم. من شک داشتم اشکان به این راحتی بیخیال شه مخصوصن که مدرکم زیاد داش ولی هیچی نگفتم تا مامی ناراحت نشه.

خلاصه مامانم بعد سال ها عشق واقعیشو دوباره پیدا کرده بود. خیلی عجیب بود همه چی مث فیلما شده بود. علیم انگار خیلی براش عجیب بوده چون وقتی پیادش کرده گفته بوده این یه نشونه از سمت خداس و فردا میاد خونمون بیش تر حرف بزنن. مامانم میگفت از وقتی اینو شنیده حس میکنه علی دوباره برگشته و قراره با هم باشن. من بش گفتم عکسا رو بردم خونشون تحویل دادم. مامانم عصبانی شد که یه وقت علی فک نکنه کار ما بوده یا اشکان بخواد ازمون انتقام بگیره ولی کلی دلیل اوردم راضیش کردم بهترین کار همین بوده و شاید باعث طلاق علی شه. گفتم اگه بتونه علیو راضی کنه پشتمون باشه دیگه اشکان هیچی نیس. گفت "وای نوید ینی میشه؟ فک کن زنش ازش طلاق بگیره من و علی با هم ازدواج کنیم... اخخخ خدااا من همیشه به جز این هیچی تو زندگیم نمیخواستم. ینی میشه؟... وای نوید اون وقت دیگه دوران بی غیرتی و جندگی تموم میشه. از اون به بعد من فقط مال علی جونمم. تو و خواهرتم حق ندارین طوری رفتار کنین که شک کنه" پرسیدم "ینی دیگه خبری از پورن زنده نیس؟" گفت "نه خیر نمیخوام رابطم با علیو خراب کنم. اگه شوهرم بشه میخوام مث یه خانوم عادی و خوب زندگی کنم" گفتم "خب میشه حداقل یه بار سکستونو ببینم؟ انقد ازش تعریف کردی که دارم میمیرم. خواهش میکنم مامی. اخرین باره دیگه میخوام خدافظی کنم" گفت "باشه ولی باید یه جا قایم شی صداتم در نیاد. میترسم اگه بفهمه ما انقد منحرفیم نخواد بام بمونه" گفتم چشم و لپشو بوسیدم و رفتم. تا فرداش علی بیاد مامانم همون طور خوشحال بود و نازیم چن بار به گوشیش زنگ زد ولی جوابشو نداد. برام عجیب بود چرا دیگه خبری از اشکان نشد. راستش پیش مامانم نشون نمیدادم ولی خیلی میترسیدم بلایی سرمون بیاره. من میدونستم وقتی اشکان تحقیر میشه چقد خطرناکه. کم کمش میتونس کاری کنه مامانمم از چشم باباش بیفته.

فرداش مامی از صبح داشت به خودش میرسید و وقتی به علی زنگ زد فهمید نزدیکه رفت ستشم پوشید. وقتی از اتاق اومد بیرون دوس داشتم منم از مخفی گاهم بیام بیرون اون کون سفید و قلمبش که مث هندونه افتاده بود بیرونو گاز بگیرم و برگردم. با یه ست مشکی توری که رو سینه هاش و بالای کسش یه تور نازک داشت اومد. بند شرتش لا کونش گم میشد و اون کون قلمبشو بیش تر از همیشه مینداخت بیرون. وای خدا چه ارایشی کرده بود چه بویی میداد. با این که مامانم همیشه به خودش میرسید ولی اون روز سنگ تموم گذاشته بود. معلوم بود برا مردی که عاشقشه به خودش رسیده. علی هم وقتی زنگو زد و اومد بالا معلوم بود خیلی به خودش رسیده. یه کت شلوار مشکی خیلی شیک و گرون پوشیده بود با یه پیرن سفید. با این که سنش تقریبن بالا بود ولی هیکل بدون چربی و فیتی داشت. با اون قد بلندش و مو های جو گندمیش و صورت جذابش دل هر زنیو میبرد. کلن از اون مردایی بود که وقتی میومد تو همه میفهمیدن اومده. یه انرژی مردونه ای داشت که هم زنا عاشقش میشدن هم مردا دوس داشتن باش رفاقت کنن و خایه مالیشو کنن. خیلیم حشری بود چون امون نداد و بعد سلام و احوال پرسی همون جا مامانمو گرفت تو بغلش و شروع کردن از هم لب گرفتن. چه صحنه ای بود. هیکل گوشتی و سکسی مامانمو گرفته بود بین دستای قوی و مردونش و هی بوسای کوتاه میکردن از لبای هم. مامی همون طور مث مار به خودش میپیچید و با همه حشرش ازش لب میگرفت و از رو شلوارش دس میکشید رو کیرش که رفته بود رو رونش. چی بود لامصب حتی از رو شلوارشم برجسته بود. با چشای خمار و لحن خیلی حشری که شبیه مستا بود صورتشو میمالوند به صورتش و بش لب میداد و میگفت "اخخخ علی از قبلتم سکسی تر شدی... کیرت از اون چیزی که یادم مونده بودم بزرگ تره... قربونت برم دلم برات تنگ شده بود"

علی فقط یه لبخند زد و گردن مامیو داد عقب و شروع کرد مک زدن و خوردن گردن کشیده و قشنگ مامانم. کم کم رفت پایین وسط سینه هاش و پوست نرم وسط سینه هاش و بغل سینه های گردشو میخورد. مامیم سرشو دو دستی گرفته بود و میگفت "جون بخورشون. برا تو بزرگشون کردم" علی یکی محکم کونشو اسپنک کرد و سوتینشو با دست زد کنار تا بتونه نوک سینه هاشو بخوره. همون طور که علی زبونشو اورده بود بیرون نوکشونو لیس میزد مامانمم داشت با چشای خمارش نگاش میکرد و از شدت حشر زبونشو اورده بود بیرون ادای زبون زدن علیو درمیورد. علی وقتی این کارشو دید حشری شد و دوباره رفت بالا تر شروع کرد با زبونش زبون مامیو لیس زد و یکم با زبوناشون از هم لب گرفتن. وقتی خواست دوباره برگرده سراغ سینه های گندش خودش نشست رو مبل مامانمم نشوند رو پا هاش. مامی خودشو کامل تو دستاش ول کرده بود و سرشو داده بود عقب فقط نفس نفس میزد. علی طوری حرفه ای سینه هاشو میخورد که داد مامانم درومده بود و به التماس افتاده بود. علیم انگار متوجه شده بود چون خیلی سریع مامیو خوابوند رو مبل و شروع کرد کیرشو از رو شرت میمالید رو شرتش. مامانم دستشو برد کیر بزرگشو گرفت شروع کرد از رو شرت میمالید. بش گفت "بکنش تو کسم علی" علی خندید و گفت "نه هنوز زوده" مامانم همون طور که از رو شرت نرم و توریش کیرشو میمالید لا چاک کسش گفت "خواهش میکنم. دیگه تحمل ندارم" علی خم شد رو سینه های گرد و بزرگش و گرفتشون تو دو تا دستاش و همون طور که باشون بازی میکرد گفت "باید بش حال بدی. دوس دارم دوباره مث قدیم بش حال بدی. فک کن دوباره زنگ اخر از مدرسه فرار کردی اومدی خونمون تو انباری داری میخوریش. زندش کن" مامی بی اختیار اه کشید و بلند شد. فرق این سکسش با علی این بود که معلوم بود مامانم از فکراش و فانتزیاش حشری نمیشه. بدون این که فک کنه فقط از بودن با علی حشری میشد و عشق میکرد. معلوم بود تک تک کارای علی براش حشری کنندس و کاملن عاشق و بردشه.

مامانم که انگار قشنگ میدونس علی چی میخواد صورتشو با دو تا دستاش گرفت و لبشو بوسید. بعد با همون نگاه عاشقانه که فقط مخصوص علی بود بش گفت "چشم عشقم" و از رو مبل پا شد سریع زانو زد جلوش رو زمین. شروع کرد همون طور که از پایین تو چشاش نگاه میکرد یه کم از رو شرتش کیرشو لیس زد و مالید. بعد با شیطونی شرتشو کشید پایین و کیر غول پیکرشو ازاد کرد. کیرش دقیقن عین اشکان بود فقط یه کم کلفت تر بود. معلوم بود اشکان به کی برده. وقتی افتاد بیرون گفت "جوننن عشقممم" و سرشو بوس کرد. بعد شروع کرد دست کشیدن رو کیرش و بدنش. مامانم طوری با احساس دست میکشید رو شکمش و روناش و کیر و خایش که انگار میخواس از تک تک ثانیه هاش لذت ببره. انگار یه چیز جادویی بود که باید خیلی مواظبش بود چیزیش نشه. قشنگ معلوم بود یه عمر دلش برا این لحظه تنگ شده بوده و خیلیم عاشق کیرشه. وقتی یه کم با دست مالید گفت "بذارش تو دهنم" و با لبخند دهنشو باز کرد زبونشو‌ اورد بیرون. همون طور که مامانم مث سگ زانو زده بود جلوش و زبونشو گرفته بود بیرون و داشت بش التماس میکرد کیرشو بذاره تو دهنش اون با لبخند کیرشو دستش گرفته بود و محکم میزد رو زبون مامانم. اخرش راضی شد و کیرشو تا ته فشار داد تو حلقش. مامی جندمم اخ نگفت و همشو داد تو حلقش. بعد شروع کرد طوری تند و با انرژی کیر کلفت و درازشو میخورد انگار رو دور تند بود. انگار از قحطی اومده یا قراره کیرش تموم شه. یه کم بدون دست میخورد یه کم با یه دست یه کمم دو دستی. اون انرژی ای که برا خوردن کیر علی میذاشتو تا حالا ندیده بودم به جز اولای دادنش به اشکان برا کسی بذاره. اون موقم حتمن یاد علی میفتاد. بعدش وقتی بش گفتم چه طور رفتار میکرده گفت دلش میخواسته همه مدلایی که همه اون سالا تصور میکرده کیر علیو ساک میزده رو تو همون یه بار اجرا کنه.

یه کم بعد بالاخره مامانم راضی شد کیرشو ول کنه ولی فقط برا این که بیش تر به خایه هاش توجه کنه. شروع کرد خایه های بزرگشو با کف دستش میمالید و عشق میکرد. بش گفت "هنوزم دوس داری خایه هاتو بخورم؟" علی گفت "عاشقشم" اونم شروع کرد همون طور که با یه دست برا کیرش میزد خایه هاشو لیس میزد و تو چشاشم نگاه میکرد. هر چی از اون همه جنده بودنش یاد گرفته بود داشت رو علی و کیرش اجرا میکرد. علیم معلوم بود حسابی داره حال میکنه. مامی تخماشو لیس میزد و میمکید و بادکش میکرد. حتی یه جا تخماشو گرفت تو مشتش محکم فشارشون داد تا جمع شن. بعد همون طور که با حشر بشون نگاه میکرد گفت "اوففف نگاشون کن چه بزرگن. دوس داری فشارشون میدم؟" علی همون طور که نفسش بند ‌اومده بود سرشو تکون داد. مامی شروع کرد خایه هاش که از تو مشتش اومده بود بیرونو مث کیسه چایی کرد تو دهنش. وقتیم دوباره برگشت سراغ کیرش اون کیر دراز و کلفتشو تا ته میکرد تو دهنش تا بش نشون بده چقد میتونه تو گلوش جا بده. همزمانم خایه هاشو با انگشتاش میمالید تا بیش تر حال کنه. بعد چن بار که کیرشو کرد تا ته تو گلوش همون طور که نفس نفس میزد بش گفت "خوبه؟ خوردنمو دوس داری؟ زنت این طوری کیرتو میخورد؟ یا اون نازی عوضی؟ یا هر جنده دیگه ای که بعد من باش بودی" علی گفت "نه هیشکی تو نمیشد افسانه. تو جنده شماره یک زندگیم بودی" مامانمم بعد این حرفش شرتشو از رو زمین برداشت انداخت گردن خودش و بنداشو پیچید دور کیر علی. همون طور که سر قارچی کیرشو زبون میزد بش گفت "علی دوس دارم منو به کیرت زنجیر کنی تا دیگه هیچ وقت ازش جدا نشم" من میدونستم اینو از اون دوستای اشکان یاد گرفته ولی علی نمیدونست و از کیرش که داشت میترکید و سرخ شده بود معلوم بود خیلی حال کرده. همون طور که مامی با شرت گردنشو بسته بود به کیرش بش گفت "تو چی؟ هیشکی کیرش مث من بت حال نمیداد نه؟ دودول پسرمو دوس نداشتی؟" مامانم همون طور که اب دهنش میریخت رو کیرش و خایه های علی بش گفت "نه عشقم. هیشکی مث تو پیدا نمیشه. پسرت که اصن حرفشم نزن خیلی بکن بدیه. اگه مجبور نبودم یه بارم باش نمیخوابیدم" تو دلم گفتم عجب جنده ایه ولی حال کردم از سیاستش.

یه کم دیگه که کیر و خایه هاشو خورد علی بش گفت "خب بسه دیگه بیا بکنمت" مامانم با همون عشوه و حشر خاصش گفت "نه عشقم. هنوز لیاقت کیرتو ندارم. باید بیش تر بش حال بدم. باید هر کاری بقیه براش نمیکردن من بش تقدیم کنم" و دوباره رفت شروع کرد خایه های گرد و بزرگشو با عشق تو دهنش مک میزد و لیس میزد و بوس میکرد ولی روشون نموند و کم کم اومد پایین تر. یهو دیدم شروع کرد خوردن سوراخ کون بی مو و عضلانی علی. فک کنم لیزر کرده بود چون هیچی مو نداشت. علی انگار عادت داشت و بدش نمیومد چون خودش پاهاشو داد بالا تا مامانم بهتر بتونه کونشو بخوره. مامانمم با یه دست کیرشو میمالید و با یه دست دیگشم موقع بوسیدن و لیس زدن سوراخ کونشو اروم با انگشت میمالید تا بیش تر حال کنه. کم کم دستشو کامل برداشت و تمرکزشو برد رو خوردن کونش. همون طور که مامی چشاشو بسته بود و با عشق از سوراخ کون علی لب میگرفت و لیسش میزد اونم خودش برا کیر خودش جق میزد و سر مامانمو میگرفت نگه میداشت تا بهتر کونشو بخوره. یه کم بعد مامی دو تا دستاشو گذاشت زیر رونای علی و برعکس شد و شروع کرد سوراخ کونشو میخورد. علی وقتی دید براش سخته اومد جلو تر و دیگه کونش از رو مبل بلند شد قشنگ نشست رو صورت مامی. دقیقا تو همون پوزیشنی که اون روز من نشسته بودم پایین مبل و نازی نشسته بود رو صورتم حالا علی با کون نشسته بود رو صورت مامانم. مامی سوراخ کونشو میخورد و لیس میزد. زبونشو میورد بیرون میبرد بالا میکشید دور تا دور خایه هاش. علی بازم همزمان با یه دست کیرشو میمالید بعضی وقتام با یه دستم گلو و سینه های مامانمو میمالید یا کیر دراز و کلفتشو میگرفت میزد رو گلوی مامانم. مامانم بش گفت "این تخت پادشاهیته سلطان. هر روز بیا این جا بشین رو صورتم تا برات همه جاتو لیس بزنم... دوس داری وقتی صدات میزنم سلطان؟" علی فقط بلند شد کیرشو زد تو صورتش و بش گفت "بسه دیگه ابم میاد"

مامی که از بس با همه طور مردی سکس کرده بود خوب میدونس برا این که دیر تر ارضا شن باید چه کار کنه دوباره بلند شد به علی گفت بشینه رو مبل و خودش کنار پاش زانو زد رو زمین. سرشو برد پایین رو پاش سجده کرد و شروع کرد پا هاشو بوس میکرد و لیس میزد. علی بش گفت "جون دلم برا این کثافت کاریات تنگ شده بود افسانه. هیشکی مث تو سکس باش وحشی و کثیف نیس و حال نمیده" مامانم بش گفت "قربونت برم عشقم کجاشو دیدی" و پای علیو گرفت تو بغلش شروع کرد لیس زدن. زبونشو اورده بود بیرون اروم میکشید کف پاش و تو چشاش نگاه میکرد. بعد کم کم رفت بالا تر و همون طور که با دست کف پاشو ماساژ میداد تک تک انگشتاشم میکرد تو دهنش و زبونشو میکشید بین انگشتاش. این پاشو بوس میکرد و مک میزد وقتی تموم میشد میرفت سراغ اون پاش. من پشمام ربخته بود چون برعکسشو دیده بودم خودمم عاشقش بودم ولی تا حالا ندیده بودم یه زن پاهای مردو بخوره. مامانم طوری پاهاشو میپرستید که بش نشون بده واقعن بردشه و هر کاری بخواد براش میکنه. علیم با اون هیکل تیکه ای و فیتنسیش نشسته بود رو مبل کیرشو میمالید و با لبخند از قدرت خودش و جندگی مامانم براش لذت میبرد. واقعنم خیلی خوب بود. من که دوس داشتم برم خودمو معرفی کنم بشینم کنار مامانم از نزدیک کیر علیو کمکش بخورم. باورم نمیشد داشتم وحشی ترین و کثیف ترین و حشری کننده ترین سکس مامانمو از دست میدادم. مامی همون طور که کف پای علیو میمالید به صورتش با عشوه بش گفت "عشقم کیرت راضی شد؟ دیگه به نظرت لیاقت این که بکنیش تو کسمو دارم؟" علی گفت اره و دستشو گرفت کشیدش رو مبل.

علی مامیو بغل کرد خوابوندش رو مبل و خودش بلند شد. پا های مامانمو داد بالا کنار گوشاش و تا جایی که میشد بازشون کرد. مامانم همون طور که پا هاشو باز کرده بود و کسش اماده پذیرایی از کیر کلفت علی بود دو دستی روی کیرشو با احترام ناز کرد و گفت "قربونش برم چقد کسم دلم براش تنگ شده بود" علی بدون این که چیزی بگه کیرشو یه هو محکم کرد تو. مامانم دهنش باز شد و فقط تونست داد بزنه "وااااییی تا کجا میره پایییییین" و چشاشو از لذت ببنده. بعدشم شروع کرد از بزرگی کیرش اه میکشید. اون خم شده بود گردن و بنا گوش مامانمو میخورد مامیم بازو هاشو که ستون کرده بود رو مبل با دست میگرفت یا گاز میگرفت و مامی فقط میتونست اه بکشه. علی بعد این که یه کم گردن و گوشای مامیو خورد و ازش لب گرفت بازم بدون این که تلمبه زدنشو قطع کنه دو تا انگشتو کرد تو دهن مامانم و قلابشون کرد زیر فکش. همرمان اون دستشم گذاشته بود رو سینش و فشار میداد ولی مامانم دستشو گرفت گذاشت رو گلوش و گفت "خواهش میکنم خفم کن علی" علی انگار از این حرفش خشری شده باشه انگشتاشو از دهنش درورد و با یه دست گلوشو چسبید. با یه دست دیگش شروع کرد چک میزد تو صورت مامانم و همون طور که محکم تلمبه میزد داد زد "دلت برا کیرم تنگ شده بود؟" مامانم با التماس و نفس نفس زدن میگفت "اره عشقم. همه دنیا رو دنبالت گشتم" دوباره یکی زد تو گوشش و داد زد "پشیمونی که با من ازدواج نکردی؟ اون کسکش ارزششو داشت؟" مامانم با گریه گفت "غلط کردم. مث سگ پشیمونم. هر روز به خودم فحش میدادم" علی زد تو گوشش و دهنشو گرفت گفت "خفه شو حالمو بد نکن" و همون طور که در دهن مامانمو گرفته بود تو کسش تلمبه میزد. وقتی دستشو فشار میداد رو ده مامی و رگای ورزیده دستش میزد بیرون حتی منم حشری میشدم چه برسه مامانم. تعجبی نداشت که یه کم بعد مامانم گردنش افتاد پشتش رو میب و فقط سفیدی چشاش موند و زیر کیرش ارضا شد. تا حالا ندیده بودم مامی به این سرعت ارضا شه ولی تا حالام ندیده بودم انقد حال کنه.

مامی بعد این که ارضا شد مث جنازه افتاد زیرش. علیم یه کم بش فرصت داد تا حالش جا بیاد. مامیو برگردوند به شیکم خوابوند رو مبل و یه کم کونشو داد بالا. یه بوس از کسش کرد و شروع کرد کیرشو میکشید لا چاک کون گندش تا دوباره حشری و امادش کنه. بش گفت "افسانه هنوزم نمیتونی لا چاکت جاش بدی" که مامانم گفت "ولی دیدی که خوب میتونم توش جاش بدم" علی گفت "اره؟ پس دوباره بکنم؟" که مامی با لبخند گفت اوهوم. علیم معطل نکرد و کیرشو تا دسته کرد توش. مامی همون طور که سرشو گذاشته بود رو مبل و چشاشو بسته بود با لبخند گفت "وایییی جووونننن... تا ته بکنش تو" علیم کم کم شروع کرد محکم تر کردن و خودشم دوباره خشن شد. خیلی طول نکشید دوباره کامل وحشی شه. دستاشو گذاشته بود رو سر مامی و صورتشو محکم فشار میداد تو کوسنای مبل و وحشیانه تو کسش تلمبه میزد. بعدشم دستای مامی از زیر شیکمش درورد محکم گرفت پشت کمرش و تو همون حالت که جفت دستاشو از پشت گرفته بود و با همه زورش تو کسش تلمبه میزد. من فک میکردم این تهشه که یه هو یه بردش بالا تر و سینه هاشو چسبوند به پشتی مبل. دهنش و گردن مامانمو گرفته بود و با همه زورش از پشت تو کس مامانم تلمبه میزد طوری که محکم پرت میشد جلو میخورد تو مبل. قشنگ نشسته بود رو کونش انگار میخواد از مامانم سواری بگیره و تو کونش تلمبه میزد. مامی همون طور که روناش میلرزید و سینه هاش پرت میشدن جلو داد میزد "اخخخ بکننن. علی بکن منووو. دلم برا کیرت تنگ شده بود. عاشقتم من. بکن منو عشقم... قربونت برم. هر وقت دلت خواست بیا از کسم استفاده کن. زنتم طلاق نده. من فقط دوس دارم کنیزت باشم. برام فقط این مهمه منو با این کیرت بکنی" علیم همزمان با این حرفا دستشو میذاشت رو سینه هاش و اون سینه های بزرگ و گوشتیشو میمالید. انقد محکم میمالید که سینه های مامانم موج میفتاد.

ولی حشری کننده ترین قسمتش اون جا بود که مامانم یه لحظه همون طور که علی گردنشو از پشت گرفته بود برگشت سمتش و با عشق و بردگی تو چشاش نگاه میکرد. انگار داشت بعد اون حرفا با نگاهشم بش میگفت من کامل مال خودتم و انقد دوست دارم که میتونی هر کاری دوس داری بام بکنی. بعدش وقتی ازش پرسیدم بم گفت "نوید اون لحظه فقط دلم میخواس نگاش کنم. انگار این که داش منو میکرد کافی نبود. دوس داشتم همه وجودموم با هم یکی بشه" واقعنم هم رمانتیک بود هم حشری کننده. طوری که مامانم همزمان با تلمبه خوردن کونش برگشته بود و چسبیده بود به گردن علی و لباشو میخورد فقط از یه پورن استار حرفه ای برمیومد. علیم معلوم بود دیگه نمیتونه جلوش مقاومت کنه چون کامل از پشت برش گردونده بود و نشونده بود رو کیرش. همون طورم که کیرش تو کسش بود با یه دستش کس مامیو میمالید. یه دستشم انداخته بود دور گردنش هیکل سکسیشو محکم چسبونده بودش به خودش و گردنش و لباشو میخورد. مامانم خیلی زود تو اون پوزیشن برا بار دومم ارضا شد. این بار انگار از بار اولم بهتر ارضا شد چون موقع ارضا شدن صدای داد زدنش و اه کشیدنش تو کل ساختمون پیچیده بود ‌ولی لبای علیو با لباش ول نمیکرد. تا ارضا شدنش تموم شه کل مبلو چنگ زد. بعدشم که از رو مبل پا شدن علی لبشو بش نشون داد کل لبشو زخم کرده بود از بس گاز گرفته بود. تا حالا ندیده بودم مامانم انقد حال کنه موقع سکس. خودش بعدش گفت اولین باره که بعد سکس واقعن حس میکنه ارضا شده و دیگه دلش سکس نمیخواد. واقعن به علی حسودیم میشد. هم بهترین کیرو داشت هم بلد بود خوب بکنه هم مامانم بعد سال ها انقد عاشقش بود. راستش به مامانمم حسودی میکردم که میتونس با علی سکس کنه. هنوزم یکی از بزرگ ترین حسرتای زندگی اینه که نتونستم کیر علیو امتحان کنم.

بعد این که دوباره بعد ارضا شدن یه کم استراحت کرد و لرزش بدنش تموم شد پا شد خودش کونشو گذاشت بین روناش و دستاش و نشست رو کیرش. بش گفت "عشقم من دیگه ارضا شدم. تو فقط به فکر ارضا شدن کیر خودت باش. هر کاری دوس داری با بدنم بکن تا بهتر ارضا شی" علیم که معلوم بود از صب کردن بین ارضا شدنای مامانم اعصابش خورده بدون این که معطل کنه کیر راستشو گرفت گذاشت تو کس مامانم و شروع کرد. همون طور که دو دستی کون مامیو گرفته بود و تو کسش تلمبه میزد و عقب جلوش میکرد سینه های بزرگش میخورد تو صورتش ولی توجه نمیکرد و فقط میکرد. وقتی خسته شد و یه کم اروم گرفتن مامی سینه هاشو گذاشت تو دهنش و اون یکم خورد ولی نتونست از کس مامانم دور باشه و همون طور که سینه هاش تو دهنش بود دوباره شروع کرد محکم تو کسش تلمبه زدن. من داشتم کون گنده و گوشتی مامانم که بین دستای قوی علی بودو میدیدم و حال میکردم که یه هو یادم اومد این اخرین باریه که قراره کس دادن مامانمو ببینم. فکرشم نمیکردم به این زودیا از دیدن منظره فوق سکسی لمبرای سفید و گنده کون مامی که دو تا دست قوی و کار بلد دورشون حلقه شده محروم شم ولی فکر این که علی قراره بابام شه واقعن حشریم میکرد. کل زندگیم از بابام بدم میومد و چن وقت پیشم که فهمیدم اون بابام نبوده و یه راننده کامیون بابای وقعیمه ولی واقعن علی کسی بود که دوس داشتی بابا صداش بزنی. یه مرد واقعی با جربزه و کیر گنده که هم پول داشت هم شخصیت. مهم تر از همم مامانم دوسش داشت و عشق اول هم بودن. همون موقع که نگاشون میکردم مطمعن بودم قراره با هم بمونن و همین طورم شد. ولی قبلش بذارید اخر سکسشونو بگم.

همون طور که مامی داشت رو کیرش بالا پایین میپرید و دستش زیر روناش بود علی داد زد "اخخخ الان میام" مامانم با این که این همه ارضا شده بود از رو کیرش بلند شد و گفت "خواهش میکنم نیا علی. هنوز زوده. خیلی دیگه باید منو بکنی" علی کیرشو با دست گرفت و طوری چشاشو بسته بود انگار داره درد میکشه. داد زد "اخخخ نمیشه. بشین روش" مامانم که دید واقعن نمیتونه سریع خوابید رو مبل و پاهاشو جلوش باز کرد تا از جلو بکنه تو کسش. علی کیرشو کرد تو کسش و شروع کرد تلمبه زدن. مامانم دستشو دراز کرد تخماشو گرفت تو دستاش و شروع کرد مالیدن. همون طور که علی تلمبه های اخرشو میزد خایه هاشو ورز میداد و میگفت "خواهش میکنم ابتو بریز توش علی. من ازت بچه میخوام. دوس دارم ابت بره ته کسم" علی وقتی اینو شنید دیگه کیرش تو کسش منفجر شد و همه ابشو تا ته ریخت توش. مامیم همون طور که ارضا میشد دو دستی محکم بش چسبید انگار نمیخواست تموم شه و ازش جدا شه. پا هاشو حلقه کرده بود دور کمر علی و کونشو فشار میداد به خودش تا کیرش جای عمیق تری از کسشو ابیاری کنه. وقتی تلمبه زدن علی تموم شد و کامل خوابید روش و وزنشو انداخت رو بدنش سرشو اورد بالا از کنار یه نگاه به بدن خودش و علی که روش خوابیده بود انداخت. بعد همون طور که لبشو گاز میگرفت سرشو گذاشت رو مبل و دراز کشید با لبخند سقفو‌ نگاه میکرد. انگار میخواست مطمعن شه علی بچه هاشو ریخته توش و از این قضیه خیلی راضی بود. یه کم بعدم که علی خواست از روش بلند شه مامای محکم چسبوندش به خودش و گفت "خواهش میکنم پا نشو عشقم. همین طور بخواب روم. بعد چن سال به ارزوم رسیدم" و لباشو گذاشت رو لباش. اخرشم وقتی علی از روش پا شد هنوزم کس مامانم داشت باز و بسته میشد و اب سفید و غلیظ علی از توش میریخت بیرون. باورم نمیشد چقد اب داشت. انگار وقتی اون صحنه رو دیدم تازه باورم شد مامانمو حامله کرده.

دیگه سرتونو درد نیارم که مامانم و علی چقد لاو ترکوندن و یاد قدیما کردن. از هر چی میشد حرف زدن. انقد که من کمرم خشک شد و وسطاش وقتی علی رفت دستشویی اومدم بیرون سریع از مامانم خداحافظی کردم و از خونه زدم بیرون. انقد حشری بودم که دوس داشتم فقط یه کیر کلفت با مکان پیدا شه منو بکنه تا خالی شم ولی بلد نبودم باید برم سراغ کی. خلاصه یکی دو ساعت الکی چرخیدم تا این که دیدم خواهرم داره به گوشیم زنگ میزنه. وقتی با تعجب جواب دادم بی مقدمه گفت "نوید شنیدی اشکانو؟" گفتم "چیشو؟" گفت دیشب سه چار نفر ریختن سرش کتکش زدن. الان نازی گفت" گفتم "کجا؟ چرا؟" گفت "بابا به من گفت" گفتم "بابا؟ بابای خودمون؟" گفت "اره.خیلی نعشه بود. همش میخندید میگفت ادم فرستاده سراغش کتکش بزنن. میگفت کاری باش کردن که تا اخر عمرش یادش نره. همش میگفت انتقامشو گرفته و از این چیزا... انگار خیلی وضعش خرابه نوید. تو بیمارستانه" باورم نمیشد داشتم چی میشنیدم. خیلی عجیب شده بود زندگیم. سریع برگشتم خونه یه طوری به مامانم بگم که وسط راه خودش زنگ زد گفت جریانو به علی گفتن و مجبور شده بره بیمارستان. مامانم معلوم بود هم ناراحت شده هم خوشحال. من خیلی ناراحت نبودم ولی شوکه شده بودم. از اون جا به بعدشم همش شوکه میشدیم. مامانم از علی شنیده بود کل بدنشو خورد کردن و دکترا گفتن خیلی طول میکشه تا کامل خوب بشه. از بابام شکایت کرده بودن و با حرفای خواهرم تونستن تحقیق کنن مدرک جرم ازش پیدا کنن. علی هر چقد میتونس از پولش و اشناهاش استفاده کرد تا انتقام کتک زدن پسرش و دزدیدن عشقشو از بابام بگیره و اخرشم موفق شد. برا بابام و اون لاتا حبسای سنگین بریدن و حتی جرمای دیگه مث مواد مخدرم به پروندشون اضافه کردن. الان که اینو مینویسم هنوزم بابام تو زندانه و گفتن حتی اگه تخفیف و عفو بخوره هم ده سال دیگه اون توعه.

ولی از همش عجیب تر و بد تر این بود که اشکان چن هفته بعد این که از بیمارستان مرخص شده بود در اتاقشو قفل کرد و همه قرصای ارامبخششو خورد و خودشو کشت. باباش بعدن گفت دیگه اون ادم سابق نبوده و انگار خیلی از این که ابروش رفته بود افسرده شده بود. بچه های محل میگفتن فیلم اشکان پخش شده بود که لختش کرده بودن و کتکش میزدن. اونم التماس میکرد کیرشونو میخوره فقط نکشنش. انگار بابام به چن تا از قدیمیای محل خودمون پول داده بود که خیلی وقت بود از اشکان بدشون میومده و میخواستن سرش خالی کنن. من خیلی ازش بدم میومد و دوس داشتم نتیجه کاراشو ببینه ولی بعد اون جریانا دلم براش میسوخت. حتی باباشم که میگفت هیچ وقت دوسش نداشته و پسر خودش اون طور براش نقشه کشیده بود خیلی ناراحت و شکسته شده بود. مخصوصن که مامان اشکانم داشت ازش طلاق میگرفت. تنها چیزی که وسط این اوضاع بش امید میداد بچش بود که داشت به دنیا میومد. بله مامانم همون روز از علی حامله شده بود و بش گفته بود حتی اگه علی نخواد باش بمونه میخواد نگهش داره. البته که علی با مامانم موند و با محبت مامانم خیلی حالش بهتر شد. منم رابطه خوبی با علی پیدا کرده بودم و اونو بابای خودم میدونستم. اونم منو جانشین اشکان میدید و میگفتیه بار گفت تو حتی از اونم پسر بهتری هستی. خلاصه چن ماه بعد همه این چیزای عجیبو گذرونده بودیم و تو بیمارستان داداش پویانمو به دنیا اوردیم. ادمای زیادی نیستن که بدونن داداششون کی درست شده چه برسه به این که سکس مامان باباشون موقع درست کردن داداششونو دیده باشن. من یکی از اون ادمای خوش بختم که هنوزم با خاطره اون روز جق میزنم ولی دیگه یاد گرفتم نمیتونم سکس مامانمو ببینم و فقط باید با خاطراتش جق بزنم.

الان که اینو مینویسم خیلی وقته بابای جدیدم منو فرستاده این جا خارج کشور تا دوباره درسمو ادامه بدم. داداشم کم کم داره تو یه محله دیگه بزرگ میشه و وقتی عکساشو میبینم باورم نمیشه چه طور به وجود اومد و چه روزاییو گذروندیم تا به این جا برسیم. باورم نمیشه مامانم دوباره میتونه مث یه زن عادی با شوهری که دوسش داره زندگی کنه. الان که قسمت اخرو مینویسم این داستان سی صد هزار تا بازدید داشته و پر طرفدار ترین داستان تاریخ سایت شده. خوش حالم که با قطعی اینترنت و خرابی فیلتر شکنا تو ایران و حال بد هممون هم این جا هم بقیه جا هایی که داستان کپی شده بود انقد خوب ازش استقبال کردید و خوشتون اومد. امیدوارم خیلی زود دوباره حال همه ایرونیا خوب شه و بتونیم از سکس که به نظر من بهترین لذت دنیاس لذت ببریم. دوستون دارم نوید.
     
  
مرد

 
عالی بود و پایان قشنگی‌داشت مرسی.خیلی بهتر از اون یکی داستانت ((جنده ترین زن دنیا)) بود.دمت گرم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
عالی بود فقط ای کاش به این زودی تموم نمیشد
     
  
مرد

 
Cuckduck69
عالی بود دمت گرم داداش
سکس بدون محدودیت
     
  
مرد

 
قشنگ بود و جذاب . موفق باشی
زندگی ؟؟!!!
     
  

Streetwalker
 
بسیار عالی.
لذت بردم.
سپاس.
💔تو زمستون داره چشمات...❤️‍🩹
     
  
مرد

 
داستان خوبی بود
منتظر داستان های بعدیت هم هستم
     
  
مرد

 
از بهترین داستان هایی بود که خوندم لطفا یا ادامش بدید یا داستان جدید درباره همین موضوعات بنویسید ممنون
     
  
مرد

 
بسیار خوب بود قشنگ نوشتی دوست داشتم ادامه بده بازم
اعتقاداتت را برای خودت نگهدار و انسانیت را به تمام دنیا نشان بده!
     
  
صفحه  صفحه 27 از 27:  « پیشین  1  2  3  ...  25  26  27 
داستان سکسی ایرانی

بی آبروترین خانواده دنیا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA