انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 27:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  26  27  پسین »

بی آبروترین خانواده دنیا


مرد

 
آقا الان نوید و هستی چند سالشونه؟
دوست دارم بیغیرت ترین مرد دنیا باشم
     
  
مرد

 
اوف دمه ابی گرم که افسانه رو برد تو پارکیکنگ کرد عاشق اینجور کارای ابی هستم هرجاد دلش بخواد افسانه روو میکنه کارای افسانه دقیقا مثل مامانمه براش مهم نیست کجاست سزیع لخت میشه تا ابی حال کنه وای از این به بد جالبتر میشه جلو تو مامانت و خواهرت کوس میدن
     
  
مرد

 
marchobe
آره هیچ لذتی مثل این نیست یه گولاخ حشری مامان آدم رو بکنه مثل مرده ترتیبش رو بده منم مامانم بکن داره بدن ساز و هیکلی حیف که باهاش راحت نیستم تا بیشتر لذت ببرم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
pooryaaa33:
آره هیچ لذتی مثل این نیست یه گولاخ حشری مامان آدم رو بکنه مثل مرده ترتیبش رو بده منم مامانم بکن داره بدن ساز و هیکلی حیف که باهاش راحت نیستم تا بیشتر لذت ببرم

دقیقا حرفت درسته مر باید مثل ابی باشه زنم هم باید مثل افسانه باشه جلو پسزش کوس بده ولی سیاست داشته باشه که پسزش پرو نشه
مامانه منم شایسته اینجوریه ولی اصلا بهم رو نمیده
     
  
مرد

 
marchobe
پس یه بکن کیر گنده و خشن مثل ابی داره؟ پس خیلی خوشبختی
     
  
مرد

 
سلام همچنان منتظر ادامش هستیم شما که به گفته خودت کامل سی قسمت نوشتی چی میشه هر شب یه قسمت آپلود کنی
     
  
مرد

 
قسمت دهم

قسمت قبل براتون گفتم که دستم پیش مامانم رو شد و جلوم اب ابیو اورد. ولی بعدش دیگه تا شمال بودیم کاری نکردن. فقط مامانم شب همون اتفاق منو نشوند باهام صحبت کرد. کلی توضیح داد که بابام معتاده و ضعیفه و خوب ارضاش نمیکنه و بش حق بدم و چیزی نگم که خانوادمون از هم میپاشه و این حرفا. منم فقط سر تکون میدادم و میگفتم میفهمم و حق با شماس. مامانم اخرش وقتی مطمئن شد رازنگهدارم پیشونیمو بوس کرد و گفت "افرین به تو که انقد بیشتر از سنت میفهمی. حالا که انقد پایه حال کردنی و دهنتم قرصه، از این به بعد کاری میکنم حسابی حال کنی" و از اتاق رفت بیرون. واقعا هم همینطور شد. وقتی برگشتیم تهران رفتارش کاملا فرق کرده بود. دیگه در اتاقشو موقع لباس عوض کردن نمیبست. بعضی وقتا که تنها بودیمم با شرت و سوتین تو خونه راه میرفت. حتی یه بار وقتی داشت با اون تیپ راه میرفت به جلو شلوارم اشاره کرد و گفت "شومبولت از دیدن هیکل مامی اینطور بزرگ شده؟" من هیچی نگفتم و فقط خندیدم. یا یه روز دیگه که از بیرون اومده بود و با تاپ رو مبل نشسته بود بهم گفت "نوید میای شونه های مامیو ماساژ بدی؟" منم رفتم شروع کردم شونه هاشو ماساژ دادن. همونطور که داشتم میمالیدم گفت "اخ دستت درد نکنه. این ابی هر دفعه طوری خستم میکنه که تا دو سه روز بعدش بدنم کوفتست" و خندید. حسابی روش بهم باز شده بود. البته برای من که خوب بود جنده بازیاشو دیگه رسما میتونستم ببینم. ابی هم تعریف میکرد خودش به مامانم گفته بود از این به بعد نوید باید بیاد وایسه سکسامونو نگه کنه و هستی هم باید بیاد همراهی کنه وگرنه دیگه نمیام بکنمت و فیلماتو تو محل پخش میکنم. مامانم خواهش کرد هرچقد میخواد خودش بره تنهایی خواهرمو بکنه ولی این کارو نکنه که روشون به همدیگه وا نشه. ولی با من چون همون موقشم دیده بودم و میدونستم موافقت کرده بود و گفته بود نوید میتونه هرچقد میخواد بیاد ببینه.

ولی متاسفانه اولین باری که موقع سکسشون رسما حضور داشتم شد اخرین بار. حیف که نمیدونستم وگرنه دوربین میذاشتم از پنج جهت مختلف از اون سکس رویایی فیلم میگرفتم. صبحش تو مدرسمون جلسه اولیا بود و بابام چون طبق معمول مشغول کار کردن و خایه مالی رئیسش بود نمیتونست بیاد. مامانمم باید میرفت باشگاه و وقتی بهش گفتم گفت نمیتونه بیاد، ولی ابی که نشسته بود گفت من میام. باور نکردنی بود. ابی دیگه قشنگ خودشو بابای من میدونست و نسبت بهم احساس مسئولیت میکرد. خلاصه اون روز ابی به جای بابام اومد مدرسه و با معلما و مدیرمون حرف زده بود. اونا هم چون هیچ وقت بابا واقعیمو ندیده بودن نمیدونستن. حتی معلمی که زنگ بعدش باهاش داشتیم وقتی اومد سر کلاس بهم گفت "ماشالا چه بابای خوشتیپی هم داری" که این حرفش کیرمو کامل شق کرد. اون نمیدونست ولی من فهمیدم از بکن مامانم تعریف کرده. خلاصه ابی منتظرم موند تا اون کلاسمم که زنگ اخر بود تموم شه و با هم بریم خونه. وقتی نشستیم تو ماشین برام از جلسه گفت و راجب معلما و مدیرمون حرف زدیم و کلی شوخی کرد. بعدش بهم گفت "دیگه از این به بعد منو بابای واقعی خودت بدون. هرکاری داری به خودم بگو" این حرفش قشنگ کیرمو راست کرد. یکم فک کردم و با خجالت گفتم "اقا ابی ببخشیدا... میشه کیرتونو ببینم؟" یکم با تعجب بهم نگاه کرد و گفت "میخوای کیرمو ببینی؟ همینجا تو ماشین؟" من فقط سر تکون دادم. یه دستی کشید رو سرم و گفت "میدونم دوسش داری... من تو زندان با یه پسری شبیه خودت بودم. مال من بود... زندان ادم کس مس تو دس بالش نیس مجبوره کون بکنه دیگه... ولی خب امروز مامانیت منتظرمه. یه روز دیگه بهت میدم قشنگ واسم بخوریش. باشه؟ فقط به اون دوتا چیزی نگو" من اروم سر تکون دادم و گفتم چشم و منتظر موندم. به امید اون روزی که هیچوقت نیومد.

وقتی رفتیم تو خونه باورم نمیشد چی میبینم. مامانم با یه ست شرت و سوتین و ساپورت سکسی منتظر اومدنمون بود. به محض این که رفتیم تو پاشد اومد استقبالمون. یه اب طالبی داد دست ابی و بوسش کرد. بعد به من گفت حالت چطوره و از جلسه پرسید. اخرشم با شیطونی گفت بیایید که خیلی کار داریم و دست ابیو گرفت برد نشوندش رو مبل و نشست رو پاش. ابی کونشو دو دستی گرفت و رو کیرش جابجا کرد تا قشنگ راحت باشه. مامانم با خنده گفت "خب اولین روزی که بابا بودی چطور بود؟" ابی یه پوزخندی زد و گفت "من یه ساله بابای جفت بچه هاتم. امروز اولین روزی بود که بقیه فهمیدن" عجب حرفی. واقعنم این مرد باصلابت از اولین روزی که کیرشو کرده بود تو کس مامانم دیگه صاحب کل این خانواده شده بود. مامانم گفت "جون، پس بیا به پسرت یکم یاد بدیم. دیگه بزرگ شده وقتشه راجب سکس بدونه. تو که باباشی باید بش اموزش بدی... چه اموزشی بهتر از این که تو که انقد حرفه ای و خوب میکنی مامانشو جلوش بکنی تا یاد بگیره؟ دوست ندارم معلمش اون حمید احمق باشه" ابی گفت "باشه ولی اینطور که معلومه پسرت فعلا قرار نیست این چیزا به کارش بیاد" مامانم گفت "اره واقعا. من که تا حالا ندیدم دختر بیاره خونه یا با کسی بره بیرون... اصلا انگار به سکس علاقه نداره. به باباش رفته" و دوتایی خندیدن. بعد بهم گفت "مامان جون بعضی مردا مث ابی جون مردای برترن و میتونن خانومای خوشگلی مث مامی رو مال خودشون کنن. اگه میخوای تو هم یه روز اینطوری بشی باید بشینی خوب از ایشون یاد بگیری وگرنه هیچوقت دوست دختر پیدا نمیکنی" ابی همونطور که مامانم کیرشو از رو شلوار میمالید بهم گفت "اشکالی نداره. از این به بعد خودم بهت کمک میکنم دوست دختر پیدا کنی. تو دیگه از امروز رسما پسر منی"

مامانم همونطور که داشت کمربند ابی رو باز میکرد بهم گفت "پس بشین خوب نگاه کن عزیزم... اگه به بابات چیزی نگی میذارم دیگه همیشه بیای بشینی سکسامونو ببینی کلی حال کنی و چیز یاد بگیری" بعد کیر غول ابیو از تو شلوارش کشید بیرون و گفت "میبینی چه بزرگه؟ خدا وقتی ادمو دوس داشته باشه همچین کیری به ادم میده" من سرمو انداختم پایین. خیلی بیغیرت بودم ولی واقعا هنوز روم نمیشد ساک زدن مادرمو از نزدیک ببینم. مامان افسانه انگار متوجه شده باشه همونطور که کیر ابیو میمالید گفت "عزیزم خجالت نکش کاملا طبیعیه. دیدن من و ابی جون مث دیدن فیلم سوپره. دوتا ادم سکسی دارن باهم حال میکنن و تو هم میبینی و حال میکنی... هیچ مشکلی نداره. خودمون همه چیو بهت یاد میدیم... قول میدم زن ایندت از من و ابی جون تشکر میکنه" بعد شروع کرد لب گرفتن از ابی و رو به من گفت "اولین کاری که باید بکنی لب گرفتنه. بعضی مردا مث ابی جون لبای بزرگ و سکسی ای دارن که لب گرفتن ازشون خیلی حال میده، بعضی زنام همینطور. لباشو اروم مک بزن و زبونتو بکن تو دهنش. اگه مث ایشون کارتو بلد باشی یه زن لوندی مث من حسابی جندت میشه" ابی با این حرف مامانم حسابی وحشی شد. گردنشو گرفت چسبوندش به پشتی مبل و شروع کرد ازش لب گرفتن. بعد دستشو از رو گردنش برداشت و برد رو کسش. شرتشو زد کنار و شروع کرد کسشو مالیدن. یکم که لبای همو خوردن مامانم گفت "میبینی عزیزم؟ خوب نگاه کن" ابی گفت "جون چجوری کس انقد خیس میشه اخه" مامانم گفت "با این کیری که تو داری باید هرروز از کسم ابشار راه بیفته" ابی گفت "راستشو بگو جنده خانوم حال میکنی پسرت داره میبینه؟" مامانم همونطور که دست ابی لا پاش بود پاهاشو به هم فشار داد و با ذوق و عشوه گفت "یکم"

ابی گفت جون و پاشد سوتینشو دراورد و سینه هاشو با دست چسبوند به هم. مامانم فهمید میخواد چه کار کنه و خودش با دستاش سینه هاشو گرفت. ابی کیرشو گذاشت لای سینه های مامانم و یه تفم انداخت سر کیر دراز و کلفتش که از بالای سینه های بزرگش اومده بود بیرون. ابی همونطور که دستای بزرگشو گذاشته بود رو دستای ظریف و خوشگل مامانم و سینه هاشو گرفته بود و به کیرش فشار میداد و کیرشو بینشون بالا پایین میکرد گفت "با همه زنا نمیشه این کارو کرد نوید. معمولا فقط زنای سکسی و سن بالا مث مامانت همچین سینه های بزرگی دارن. مثلا با خواهرت اصلا نمیشه" بعد گفت "ببین اگه خواستی میتونی کیرتو دربیاری جق بزنیا. اشکال نداره خجالت نکش" ولی من دیگه عادت کرده بودم و فقط تند تند از رو شلوار کیرمو میمالیدم. یکم بعد ابی کیرشو از لای سینه های مامی دراورد و اورد نزدیک دهنش. مامانم اود سر کیرشو بکنه تو دهنش ولی ابی پسش زد و گفت "ااا نشد. اول خایه هامو بخور" مامانمم گفت "چششششمممم" و رفت پایین کیرش خایه هاشو گذاشت تو دهنش و با صدا مک میزدشون. ابی که داشت کیرشو با یه دست میمالید به من نگاه کرد و گفت "بزرگه نه؟" همونطور که دستم از رو شلوار به کیرم بود گفتم "فوق العادس. باید دودستی بمالیش فقط" ابی خندید و دستای مامانمو گرفت گذاشت روش و گفت "شنیدی پسرت چی گفت؟ بدو" مامانم شروع کرد دودستی کیر ابیو میمالید و سرشو مک میزد. واقعا همون سرش تنها واسه دهن هر زنی کافی بود. تو اون لحظات دوست داشتم مامانم بیاد کسشو بذاره رو صورتم و با اون رونای کلفتش خفم کنه. دوست داشتم کیر ابیو بمالونه به صورتم. دوست داشتم ابی چک بزنه تو گوش جفتمون. هر کاری که باعث شه به اون دوتا نزدیک باشم. اگه میتونستم صدای ممم گفتنش موقع ساک زدن کیر ابیو ضبط میکردم میذاشتم زنگ گوشیم.

ابی موقع ساک زدن مامانم یه کار خیلی سکسی کرد. همونطور که کیرش کاملا تو دهن مامانم بود دماغشو با دست گرفت که با این کارش مامانم نزدیک بود خفه شه. انقد کیرش بزرگ بود که وقتی میرفت تو دهن دیگه جا نبود هوا رد بشه. بهش گفت "اها. به پسرت نشون بده چقد کیر منو دوس داری... اقا نوید مامانی رو میبینی؟" گفتم بله اقا ابی. واقعا مامانم جوری کیرشو با لذت میخورد انگار برای همین خلق شده. کیرشو میپرستید. همین که اجازه میداد با اون هیکل گنده و عرق کردش کیرشو بکنه ته گلوش و با دست خفش کنه و خایه هاشو بماله رو صورتش و کلا هرکاری دلش میخواد باهاش بکنه تا خودشو سرگرم کنه، معلوم بود چقد جنده و مطیعش شده. کلا خانواده ما از زیردست بودن خوششون میومد. مخصوصا جلو مردای کیرگنده و قوی. مامانم بعد این که کیرشو از دهنش کشید بیرون در حالی که اشک تو چشاش حلقه زده بود بهش گفت "عشقم دوست دارم جلو پسرم ابتو بریز تو دهنم. دوس دارم دوباره با ابت مستم کنی" ابی گفت "باشه ولی وقتی ابم داره میاد باید همونطور بخوری. عین اون دفعه یواشش نکنی" مامانم گفت "نه نفسم نمیکنم. قول میدم" ابی گفت "نه دروغ میگی جنده خانوم. پاشو باید کستو بکنم" و مامانو بلند کرد. همونطور که دستشو حلقه کرده بود دور کون مامانم و جلوی چشام لپای کونشو باز کرده بود تا قشنگ بببینم گفت "میبینی چه کس و کون ردیفی داره مامی جونت؟ خواستی زن بگیری باید همچین زنی بگیری" مامانم با خنده گفت "یا مث ابی جون زن یکی دیگه رو بگیری" ابی گفت "نه فک نکنم. اینی که من میبینم واسه خودشم زن بگیره هنر کرده" بعد بهم گفت "برو اون روغنو بیار ببینم" و نشست رو مبل. منم سریع دویدم رفتم از اشپزخونه روغنو اوردم. همونطور که رو مبل نشسته بود و کیرش دستش بود گفت "روغنو بریز رو کیرم... دستت بهش نخوره فقط بریز روش... اها حسابی واسه کون مامانت چربش کن. چربش کن این کیرو" روغن ریختن رو کیر بکن مامانت خیلی تجربه خوبیه. میدونم ادمای کمی تو دنیا تجربش میکنن ولی واقعا بهترینه.

بعد پاشد مامانو قمبل کرد رو فرش پایین مبل و کیرشو محکم کرد تو. کیرش خوب چرب شده بود ولی بازم خیلی راحت نرفت تو و مامانم یه جیغ بلند کشید. وقتی کیرش جا افتاد ابی با اون دستای قدرتمندش بند ساپورت سکسی مامانمو گرفته بود و مامانمو داگی استایل میکرد. من رو مبل نشسته بودم و با مامان چشم تو چشم بودیم و سینه هاش جلوم بالا پایین میرفت. چشمای خمارش و حالتای صورتش موقع آه کشیدن و گاز گرفتن لباش بی نهایت حشری کننده بود. دیدن عضلات دم کرده و بزرگ ابی هم دیوانم میکرد. مامانم همونطور که کیر تو کسش بود و زبونش بیرون بود، سرشو برگردونده بود رو به بالا تو چشمای ابی نگاه میکرد. من فقط نشسته بودم رو مبل و وحشیانه کیرمو میمالیدم. مامی دستشو برد عقب و از زیر دیدم داره کس خودش و خایه های ابیو میماله. ابی وقتی اینو دید انگار حشری شد. دستاشو گذاشت زیر شکم مامانم اوردش بالا و کمرشو صاف کرد تا از حالت داگی دربیان. بعد همونطور که سریع تو کسش تلمبه میزد با یه دست سینه هاشو گرفت و اون یکیم انداخت پشت دستاش و جفت دستاشو از پشت نگه داشت. صورتشو چسبوند به گردن مامان و خیلی سکسی گردنشو میخورد. مامی انگار تنها چیزی که براش مهم بود این بود که تلمبه زدن کیر ابی تو کسش متوقف نشه چون تو اون حالت یه دستشو گذاشت پشت سر ابی تا صورتشو همونطور نزدیک گردنش نگه داره و یه دستشم برد پشتش و کون ابیو گرفت و با دست به تلمبه زدنش کمک میکرد. داد زد "نویییدددد من جنده ابیمممم میبینیییی؟" آخ جان... مامی میدونست من دارم نگاه میکنم و خوشش میومد اذیتم کنه. من دیگه نتونستم تحمل کنم و آبم اومد و با فشار پاشید رو مبل. داد زدم و به مامانم نگاه کردم. انگار موقع ارضا شدن از شدت لذت بردن دنیا واسم صحنه اهسته شد. هنوزم قشنگ با جزئیات تصویر این که مامانمم داره زیر کیر ابی میلرزه و همزمان با من ارضا میشه و ابی با دست محکم کونشو اسپنک میکنه یادمه.

بعد از اون ارضا شدن دوتاییمون ابی یکم به مامی زمان داد. وقتی یکم تو همون حالت دراز کشید و لرزشای کسش و بدنش متوقف شد، ابی بلندش کرد اوردش سمت مبل. یکی با پاش زد به من که فهمیدم باید پاشم. هیکل مامانمو خوابوند رو مبل و خودشم خوابید بین پاهاش و یه پاشو انداخت رو شونش. بعد شروع کرد یهو تلمبه زدن. با همه توانشم تلمبه میزد. کیرش عین پتک میخورد تو کس مامانم و بدنشو رو مبل پرس میکرد. همونطور که یه پای مامانو انداخته بود رو شونش و داشت کسشو میکرد شروع کرد کف پاشو بوس کرد و انگشتاشو کرد تو دهنش. مامانم گفت "جون نوید ببین چه حرفه ایه" ابی رو به من گفت "همه زنا نمیتونن کیرو اینطوری تو کسشون جا بدن. بیشترشون وقتی میبینن کیرم انقد بزرگه میگن دردشون میاد. بعضیام کلا میترسن و نمیدن. هرچند هیچکدوم نمیتونن از خوردن این کیر و زبون زدنش بگذرن. ولی کس مامی جونت زیبا جادار مطمئنه. تنها زنیه که میتونه کیرمو تا دسته جا بده تو کسش" مامانمم گفت "ابی جونم تنها مردیه که تا حالا کیرش تونسته کسمو پر کنه... آخ ابی بکن منو. کی باشه شوهرمم بیاد بشینه کنار پسرم ببینه" ابی دستشو گذاشت رو شکم مامانم و همونطور که خیلی حرفه ای و مسلط تلمبه میزد گفت "شوهرت الان کجاست؟ خایه های رئیسش تو دهنشه؟" مامانم گفت "داره همینطور که تو زنشو تو تختش میکنی تا دیروقت کار میکنه که واسم پول دربیاره" ابی گفت "خوبه خوبه. کار کنه تا کونش پاره شه. منم اینجا زنشو میکنم" واقعا مامانم تقصیری نداشت که به بابام خیانت میکرد. وقتی از نزدیک میدیدی چطور زیر ابی گاییده میشه و حال میکنه بهش حق میدادی نخواد عمرشو با بابام حروم کنه. فک کنم هیچی بیشتر از این تو دنیا بهش حال نمیداد.

یکم بعد ابی دوباره مامانو پا کرد و خودش لم داد رو مبل. مامانم رفت سمت کیرش و کردش تو دهنش. چندبار که ساک زد ابی گفت "بسه پاشو بشین روش" مامانم گفت "چشم هرموقع تو بگی میشینم روش" بعد سر من داد زد "بدو چربش کن. روغن بریز رو کیرش" من از این که مامانم سرم داد زده بود کیرم دوباره کامل راست شد. دوباره روغن ریختم رو کیر ابی و مامانم با دست کیرشو گرفت نشست روش. این بار با این که خودش نشست رو کیر ولی بازم وقتی رفت تو یه اه خیلی بلند کشید. ابی دودستی کونشو گرفت و شروع کرد توش تلمبه زدن. اه و ناله های بلند مامانم شروع شد. تو اون حالت داد میزد "ابی بکن. کس خودتو بکن. ابیییی... وای خدا عاشق کیرتم. نفس منی. عاشقتم مرد من. ابتو بریز تو کسم پرش کن. عاشق وقتی ام که ابتو از کسم میدم بیرون. دوست دارم تا شب کسم با ابت خیس باشه. دوست دارم ابتو بدم شوهر بی خاصیتم بخوره. ابی دوباره دارم میشم. نوید داری میبینی؟" مامانم داشت رو کیر بکنش ارضا میشد و ناله میکرد و به بکنش میگفت چقد عاشق کیر بزرگشه و من فقط میتونستم تماشا کنم و کیر کوچیکمو بمالم. مطمئن بودم همسایه هامون همه داشتن میشنیدن و حتی اونا هم تا الان فهمیده بودن مامان من جندست. درست مث بابام که همون لحظه فهمید. بله. یهو سه تایی به خودمون اومدیم و دیدیم بابام وسط هال وایساده و داره با دهن باز بهمون نگاه میکنه. حتی نفهمیده بودیم کی اومده بود تو و چقدشو دیده بود و شنیده بود. سکسی ترین جاش اونجا بود که مامی وقتی بابا رو دید گفت "حمید به خدا اونطور که تو فکر میکنی نیست" ولی هنوزم موقع زدن این حرف داشت کسشو رو کیر ابی تکون میداد و عقب جلو میشد. انگار واقعا نمیتونست از کیرش دست برداره. تو اون لحظه وقتی تو چشمای بابام زل زدم خورد شدن غرورش و ناامید شدنش از زن و بچشو دیدم.

خلاصه خیلی از چیزای تلخش نمیگم چون داستان سکسیه و نمیخوام حالتون بد شه. بابام سرزده اومده بود خونه و مامانمو زیر ابی دیده بود و منم دید که دست به کیر نشستم دارم جق میزنم. همون روز از خونه بیرونمون کرد و مجبور شدیم بریم خونه مامان بزرگم که اتفاقا تو همون محل بود. بابام تصمیم قطعی گرفته بود مامانمو طلاقش بده. به منم گفت دیگه پسرش نیستم و نمیخواد هیچوقت دیگه قیافمو ببینه. ابی نامردم بر خلاف تصورم نه حرفی زد نه دعوایی کرد یا از خودشون دفاع کرد. تا بابامو دید فقط لباساشو برداشت و همونطور که داشت میپوشید فرار کرد. هرچند اخرش حسابی هم ابروی اون و هم ابروی ما تو محل رفت و مجبور شدیم بریم یه جا دیگه. بابام سعی کرده بود بی سر و صدا مامانمو طلاق بده ولی نمیدونم از کجا همه تو محل خبردار شده بودن. صاحب مغازه دیگه مغازشو به ابی اجاره نداد و ما هم انقد نگاها و حرفای مردم زیاد شده بود که مجبور شدیم کلا از اون محل بریم. مامانم گفت یکی از دوستاش یه اقاییو میشناسه که حاضر شده واسمون یه جایی اجاره کنه بریم اونجا و در عوض مامانم بدون حقوق منشی شرکتش بشه. واسه من که مث روز روشن بود که مامانم میخواد جنده اختصاصی یه مرد پولدار بشه و اونم بذاره تو خونش زندگی کنیم، ولی خب با اون سنم چاره دیگه ای نداشتم. این شد که بعد طلاق من و خواهرم و مامانم رفتیم یه محل جدید و یه دوره جدیدی از تجربه کردن لذت بیغیرتی تو زندگیم کلید خورد. دیگه هم از ارتباط مامان و ابی خبری نبود. مامان میگفت حالش از جوری که اون روز فرار کرده به هم خورده و اصلا اون مردی که فک میکرده نبوده. ولی خب من میدونستم ابی هم چاره ای نداشته چون ممکن بود به خاطر این کارش حتی اعدام بشه. به نظرم ابی کار درستی کرده بود و هنوزم قهرمان من بود، ولی تا همین لحظه که اینو مینویسم دیگه ندیدمش. بعضی وقتا هم زندگی اینطور میشه دیگه. به هر حال این بود داستان خانواده ما و ابی. اگه نظرای مثبت و درخواستا زیاد باشه ادامه داستان و ماجراهای خانوادمون تو سعادت ابادم براتون مینویسم. ممنون که میخونید و نظر میدید.
     
  
مرد

 
معلومه که نظرات مثبته حتما بنویس فقط حالا که دستت باز تره از سکسی گشتن مامانت تو خیابون بیشتر بگو حتما ادامه بده تو این دوره زمونه که داستان خوب نیست بعد مدت ها یه داستان خوب اومده بعدشم شما گفتی تا ۳۰ قسمت نوشتی خب تا قسمت ۳۰ قرار بده دمت گرم عالی بود داستانت
     
  
زن

 
بنویس ادامشو ولی دیگه گی بازیارو کمتر کن خواهشن...امیدوارم جذاب تر بشه داستان...یکمم هاردکور کن داستانو سکسا یکم آبکین...مثلن دوتا مرد به وحشیانه ترین حالت ممکن افسانه یا هستیو جر بدن
DADDY's girl
     
  
مرد

 
آره موافقم البته تا همینجا هم داستان هاردکور بود اما باید هاردکور تر بشه من خودم از گی بدم میاد اما یکم کون نوید این وسط جر بخوره البته به دود از چشم مادر خواهرش عالی میشه
     
  
صفحه  صفحه 8 از 27:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  26  27  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بی آبروترین خانواده دنیا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA