انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 15:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  15  پسین »

چطور در سن پایین کونی شدم


زن

 
سلام. چقدر خوب خاطراتت رو مینویسی. جوری که دل آدم نه تنها برای درد و سختی هایی که کشیدی به رحم نمیاد بلکه بیشتر حشری میکنه. به گمانم با این حسی که الان داری هر کسی دلش میخواد اون روزها سفت تر از اینها بکنتت عزیزم. آدم باور میکنه که همونطور که خودت گفتی:"در زمان خودش بد بود. اما بعدش دیگه تبدیل شد به خاطره"
دمت گرم که منتظرمون نمیزاری. مرسی عزیزم.
     
  

 
arsan_1381
اجازه بده به این سوالت جواب ندم
     
  

 
sib_1357
تلاشم اینه که اتفاقاتی که افتاد رو به یاد بیارم و براتون تعریف کنم. خوشحالم که این حس رو تونسنم بهتون منتقل کنم. چون واقعیت همینه که گفتی. نمی دونم چرا هر کی به پستم می خورد، منو نمی کرد، بلک با همه وجودش می گائیدم. انگار یه حرصی درونش بود که باید اونو موقع کردن، سر من خالی می کرد.
شاید هم انتظاری که از بچه ای با اون سن همه داشتن، این بود که یا داد و بیداد کنه و نذاره که توش کنن و یا این که همه چیز با یه لاپایی تموم بشه. اما وقتی کیر رو نو کونم فرو می کردن
ف اولش باورشون نمی شد که تو سوراخه. بعدش هم که مطمئن می شدن اشتباه نکردن، اونوقت با همه توان و حرصشون تلنبه می زدن.
     
  
↓ Advertisement ↓

 
کون دادن به راننده تاکسی و دوست باغدارش
چند روزی از ماجرای کون دادن به دوست پسر عموم و اون آقا در ساختمون نیمه کاره گذشته بود. از ترس این که دوستای پسر عموم منو نبینن، دیگه خونه عموم هم نمی رفتم. از طرفی دلم واسه کیرش لک زده بود. مخصوصا وقتی با اون شدت منو می کرد. احساس می کردم بعد از ماجرای اون شب که پنج نفری کردنم، دیگه دوس نداره کسی ما رو باهم ببینه. با اون جایگاهی که برای خودش بین رفیقاش درست کرده بود و یه جورایی ازش حساب می بردن، اگه می فهمیدن اون پسری که کونش گذاشتن و جرش دادن، پسر عموی اون هست، براش خیلی بد می شد.
یه روز با مادرم و خواهرم رفته بودم برای خرید لوازم تحریر. وقتی خریدمون تموم شد نزدیک ظهر شده بود. بهش گفتم من دیگه می رم خونه. چون دیگه حوصله نداشتم برای باقی خریدهایی که به من مربوط نمی شد، همراهیشون کنم. اون هم قبول کرد و گفت: فقط با اتوبوس و یا می نی بوس برو خونه. رفتم سمت ایستگاه اتوبوس که فقط یه صف طولانی توی گرمای سر ظهر تابستون توی ایستگاه بود ولی از اتوبوس خبری نبود. تصمیم گرفتم برم با می نی بوس برم. توی صف بودم تا نوبتم بشه که دوباره اون دوست پسر عموم رو با یکی از رفیقاش دیدم که دارن میان طرف همون صف.
برای اینکه گیرشون نیفتم، خیلی سریع از صف خارج شدم و به سمت اون طرف خیابون دویدم. اون که منو موقع رد شدن از خیابون دیده بود، دنبال دوید تا بهم برسه. اما قبل از این که بهم برسه، خودمو به اولین تاکسی که در ایستگاه تاکسی ها بود رسوندم و پریدم توی تاکسی. برای اولین بار بود که تنهایی سوار تاکسی می شدم. راننده یه آقای جوان بود که دیده بود چه طور از عرض خیابون می دویدم. واسه همین بدون اینکه منتظر مسافر دیگه و تکمیل ماشینش بشه راه افتاد. یه مقدار که رفتیم، ازم مسیر رو پرسید. مسیر رو بهش گفتم. بعد پرسید: چرا داشتی فرار می کردی؟ نمی گی اونطوری دویدی وسط خیابون ممکن بود یه ماشین بهت بزنه! تنها اومدی یا با کسی هستی؟ گفتم: با مادرم بودم. بعد لوازم تحریر رو که خریده بودم نشونش دادم و گفتم: برای خرید این ها اومده بودیم. می خواستم برگردم خونه که اون پسره دنبالم کرد. گفت: مگه می شناختیش؟ موندم چی بگم بهش. تصمیم گرفتم جوابش رو ندم. دوباره پرسید: ببینم اذیتت کرده؟ گفتم: یعنی چی؟ گفت: آخه اونطوری که تو فرار کردی و اون دنبالت می دوید، فکر کردم می خواد بگیردت و اذیتت کنه. یه مقدار از مسیر به سکوت گذشت. چند دقیقه بعد گفت: یه چیزی رو می دونستی؟ گفتم: چی؟ گفت: تو خیلی خوشگلی. فکر کنم اونم واسه همین دنبالت کرده بود. چند سالته؟ گفتم: دوازده سالمه. یه کم که گذشت، دستش رو گذاشت روی رون پام و شروع کرد مالوندن رونم. گفتم: چیکار می کنی؟ در جوابم گفت: راستشو بگو ببینم. پسره باهات کاری کرده؟ گفتم: یعنی چی کاری کرده؟ یه فشار به رونم داد و گفت: خیلی رونای نرمی داری. انگار رون دختر رو دارم دست می مالم. بعد دستشو آروم برد سمت دولم و از روی شلوار یه کم مالیدش. بعد دستشو برد لای پام و دوباره رونم و مالش داد. پیچید تو یه کوچه خلوت و کمی جلوتر نگه داشت. بعد تی شرتم رو داد بالا و دستشو کشید روی شکمم. بهم گفت: یه بوس از شکمت بکنم؟ و قبل از این که جواب منو بشنوه، خم شد روم و شروع کرد شکمم رو بوسیدن. نفسش که به شکمم می خورد، قلقلکم می اومد و به خاطر همین خودمو جمع می کردم. سرش رو آورد بالا و گفت: خوشت میاد شکمت رو بوس می کنم؟ جوابش رو ندادم. دوباره پرسید: اون پسره کردتت؟ چیزی نگفتم. باز پرسید: می گم اون پسره کونت گذاشته قبلا؟ با سر تائید کردم. بعد گفت: حق داشت که اونطوری دنبالت می دوید. منم اگه بودم حاضر بودم برای این که دوباره بکنمت تا اون سر شهر هم دنبالت بیام. در همین حال، دستشو برد زیر رونم و گفت: یه کم یه وری شو. گفتم واسه چی؟ گفت می خوام دستمو بزارم زیر کونت. وقتی دستش رسید به کونم و نرمیش رو لمس کرد، انگار دیونه شد. یه کم کونم و مالوند و گفت: بریم یه جاب دنج و باحال. گفتم: من باید برم خونه. گفت: خودم می رسونمت. کدوم آدم عاقلی یه همچین کون نرمی رو می ذاره از چنگش در بره. اینو گفت و راه افتاد. احساس کردم یه جورایی جلوم کم آورده و هر طور شده می خواد مخمو بزنه و کونم بذاره. واسه همین شروع کردم به ناز کردن و نق زدن. گفتم: من میخوام برم خونمون. یه کم کیرشو توی شلوارش جابجا کرد و گفت: زود تموم می شه. گفتم چی تموم می شه؟ گفت: کردنت دیگه. زودی می کنمت و می ریم. بهش گفتم: پس فرق تو با اون پسره که دنبالم کرده بود چیه؟ گفت: فرقش اینه که اون می خواست تو رو به زور ببره، اما من تو رو به زور نمی برم. وقتی شکمت رو بوسیدم دیدم چطوری خوشت اومده بود. پس تو هم دلت می خواد که بیایی و یه حال درست و حسابی بهم بدی. گفتم: اصلا هم اینطوری نیست. من می خوام برم خونمون. فقط همین. دوست هم ندارم بهت بدم. اینو که گفتم زیپش رو باز کرد و با یه دست کیرشو از شورتش کشید بیرون و در معرض دید من گذاشت و گفت: ببین چقدر راست شده. وای چه کیری داشت. سفید و قلمی ولی از شدت شق شدگی سرش قلنبه زده بیرون. احساس کردم دلم لرزید. تصمیم گرفتن برام خیلی مشکل نبود. در واقع بعد از اینکه از طرف پسرای محلمون خیلی اذیت و آزار شدم، بعد از اون تقریبا همه صفر زنام شده بودن آدمای غریبه. از پسرای هم سن خودم بگیر تا راننده جرثقیل و دوستای پسر عموم. در همین افکار بودم که دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش. گفت: ببین چقدر داغه. دلش کون سفید و نرم تو رو می خواد. دلت میاد بهش کون ندی؟ یه کم دستم و روی کیرش بالا و پائین کردم. سرش رو که فشار دادم یه قطره آب زلال از سوراخ کیرش اومد بیرون. باهاش بازی کردم و مالیدمش روی سر کیرش. گفت: دوسش داری؟ گفتم: چی رو؟ با یه صدای حشری گفت: کیرمو دیگه. می خوام بهت آب بدم باهاش. می دونی آب منی چیه؟ تا حالا آب کیر دیدی؟ دیگه داشتم شل می شدم. دوس داشتم همونجا ترتیبمو بده. گفتم: بله دیدم. گفت آب کیر چه کسی رو دیدی؟ گفتم: همون که دنبال کرده بود. گفت: کجا برد کردت؟ گفتم: منو برد توی یه ساختمون نیمه کاره. بعد پرسید ببینم لاپایی می دی یا سوراخی؟ گیر افتادم. بهش گفتم: سوراخی یعنی چی؟ گفت: اون پسره که بردت، کیرش و کرد تو کونت یا گذاشت لای پاهات؟ آبشو کجات ریخت. دل و زدم به دریا و گفتم: ریخت داخلم. یه جووووون بلند گفت و ادمه داد: پس تو سوراخی می دی و با رفتن کییییرم تو کونت مشکلی نداری. گفتم: آخه مال تو بزرگه. اما مال اون کوچیک بود. در حالیکه کیرش توی دستم دل دل می کرد، گفت: قول می دم یواش بکنمت که دردت نیاد. آبمم بریزم تو سوراخ کونت. باشه؟ پیش خودم فکر کردم با این حالی که این داره زود می کنه و تموم می شه. بنابراین بهش گفتم: باشه بریز. فقط زود تمومش کن که تا مادرم برنگشته خونه، من خونه باشم. با ذوق و شوق گفت: ای به چشم بچه خوشگل کونی.
اون اوایل نمی دونستم کونی یعنی چی تا این که امیر برام توضیح داد به کی می گن کونی. بعد از اون هر کی بهم می گفت کونی ناراحت می شدم. گاهی بروز می دادم و گاهی هم نه. اما بعد از گذشت یک سال و کون دادن به آدمای مختلف، دیگه از این که بهم می گفتن کونی بدم نمی اومد.
چند دقیقه بعد جلوی یه باغ با درختای میوه نگه داشت. گفت پیاده شو که رسیدیم. با هم رفتیم داخل باغ. به پسر دیگه هم سن خودش وسط باغ بود. اومد سمتون و سر تا پای منو ورانداز کرد. بعد به دوستش گفت: این بچه دیگه کیه؟ بهش جواب داد: این گل پسر امروز مهمونمونه. می خوام ببرمش یه کم درختای میوه رو نشونش بدم. تو هم برو آلاچیق رو آماده کن.
دستمو گرفت و بردم سمت درختای انتهای باغ. توی باغ هیچ خونه ای نبود. فقط یه آلاچیق با شاخه های درخت درست کرده بودن و روش رو هم با شاخه و برگای درختان پوشونده بودن. وقتی رسیدم ته باغ، دوباره تی شرتم را زد بالا و شروع کرد شکمم رو بوسیدن. یه حس قلقلک خوشایندی بهم دست می داد و انگار از خود بیخودم می کرد. هیچ صدایی جز صدای پرنده ها و برگ درختا نمی اومد. وقتی فهمید با بوسیدن شکمم یه حسی بهم دست می ده، دیگه دست از سرم بر نمی داشت. تقریبا تسلیم شده بودم و هیچ اعتراضی نمی کردم. دستشو کرد تو شورتم و یه کم با نوک انگشتش سوراخمو مالش داد. کاملا کونم در اختیارش بود. داشتم به این فکر می کردم که فرار از دست دوست پسر عموم کمکی بهم نکرده. چون الان در یک جای دیگه با یه آدم دیگه، در همون شرایط قرار دارم و قراره تا چند دقیقه دیگه برم زیر کیر دو نفر دیگه. با صدای راننده تاکسی که می گفت بریم توی آلاچیق به خودم اومدم.
راننده دستمو گرفت و بردم سمت آلاچیق وسط باغ. دوستش اونجا منتظرمون بود. یه پتو پهن کرده بود روی زمین و دوتا بالش هم گذاشته بود کنارش. بعد به دوستش گفت: بابام یه ساعت دیگه میاد باغ. خیلی وقت نداریم. بعد اومد طرف منو و دستم و گرفت و یه کم با دستم ور رفت. به دوستش گفت: چقدر دستاش نرمه. نکنه دختره؟ راننده تاکسی گفت: باید رونش و دست بزنی و کونش رو بمالی تا بفهمی نرم بودن یعنی چی. باغدار گفت: از کجا تورش کردی؟ تو که بچه باز نبودی!! راننده تاکسی گفت: خودش با پای خودش اومد توی ماشینم. در واقع داشت از دست یه پسره که قبلا کرده بودش فرار می کرد که پرید توی تاکسی من. باغدار گفت: پس این عروسک کونیه. بعد رو کرد به منو گفت: چند سالته؟ گفتم: دوازده سالمه. گفت: جوووون یه کونی دوازده ساله. تا حالا پسر تو این سن رو نکردم. آخه خیلی کوچیکه. در همین حال راننده تاکسی دست انداخت شلوار و شورتم رو کشید پایین. چشای جفتشون گرد شده بود. منو خوابوندن رو زمین و دوتایی مشغول مالوند بدنم شدن. بعد یه بالش گذاشتن زیر شکمم و گفتن به شکم دارز بکش روی بالش.
به محض این که روی زمین به شکم خوابیدم و بالش رو زیر شکمم گذاشتم و چشمشون به سفیدی کونم و سوراخ وسطش افتاد، با انگشت شروع کردن به مالوندن سوراخم. راننده تاکسی که دیگه طاقت نداشت، از لای زیپ شلوارش کیرشو کشید بیرون و سر خورد روم. کیییرشو لای پام بالا و پایین می کرد و می کشیدش رو سوراخم. با دستاش لای کونم و باز کرد. تفش رو انداخت وسطش و دوباره کیرش رو گذاشت لای لپای کونم. باغدار هم بغل دستم نشسته بود و در حالیکه دستش توی شلوارش بود، دست منم گرفت و برد توی شورتش. واویلا. این دیگه چی بود تو شورتش. دستمو کشیدم بیرون و با چشای نگران نگاهش کردم. یه خنده حشری و وحشیانه ای زد و گفت: نترس یواش می ککککککنننننننمممت. یک دفعه کونم آتیش گرفت. راننده تاکسی از فرصت استفاده کرد و کییییرش و تا خایه بهم فرو کرد. من خودمو به جلو کشیدم تا بلکه از فشار کیرش کم بشه. اما در حالیکه داشتم درد می کشیدم و با التماس ازش می خواستم که درش بیاره، با یه فشار دیگه باعث شد دوباره دلم درد بگیره. سنگینی وزنش هم اذیتم می کرد.
راننده تاکسی بدون این که در تلنبه زدنش وقفه ای بندازه، بدون توجه به ناله ها و التماس من فقط می گفت جووون. عجب کون نرمی داری. بعد از 5 دقیقه تقه زدن تو کونم، یک دفعه آبش با شدت ته کونم خالی شد. باغدار بهش گفت: چه زود آبت اومد! راننده تاکسی گفت: کس کش خیلی نرمه کونش. به زور خودمو نگه داشته بودم. بعد باغدار رو کرد به من و گفت: سریع برو گوشه باغ یه دستشویی هست. کونت و بشور و بیا که نوبت منه. من رفتم دستشویی. چقدر تو کونم آب ریخته بود. با خروج آب منی راننده تاکسی از کونم. دوباره سوراخم سوزش گرفت. البته نه مثل دفعه قبل. بعد از تمیز کردن کونم، با پای خودم برگشتم توی آلاچیق تا برای بار دوم برم زیر کیر دومین نفر. وااااای چی می دیدم. باغدار وسط آلاچیق نشسته بود و کییییرش رو درآورده بود و داشت می زدش کف دستش. یاد کیییر نجیب افتادم. چقدر کللللففففت بود. یه خنده پیروزمندانه روی لبش نشست و بهم گفت: ببینم می تونی کیییییرمو تحمل کنی؟ توی دلم گفتم: خبر نداره که من چندتا کیر در اندازه های مختلف دیدم و بهم فرو رفته. اما واسه این که یه دفعه جرم نده گفتم: خیییلللییی بزرگه. من نمی تونم. گفت: چیییی بزرگه؟ گفتم: همون که تو دستته. گفت: اسمشو بگو ببینم بلدی؟ گفتم: همون کیرت دیگه. از شنیدن اسم کیر از دهن من حشریتش بیشتر شد و گفت: جووووون عروسک. اگه نرفت اذیتت نمی کنم. نگران نباش. بیا اینجا قنبل کن ببینم اون سوراخ سرخت رو. بعد کون منو جلوی کیر خودش تنظیم کرد. لای کونم و باز کرد. به دوستش گفت: کون این طفلک و چیکار کردی؟ ببین چقدر باز شده. راننده گفت: خودش گفت که سولاخی می ده. باغدار یکی زد روی لپ کونم و گفت: پس راه سوراخش بازه این بچه کونی. بعد در همون حال یکی دوبار تف کرد تو کونم و سر کیرش رو گذاشت رو سوراخم. ناخودآگاه خودمو جمع کردمو لپای کونم و به هم فشردم. اما دلم می خواست هر چه زودتر اون اژدهای کله گنده که تمام قد واسه جر دادن سوراخم قد علم کرده بود رو تو خودم حسش کنم. باغدار خم شد سمتم و یه دستش رو دور کمرم حلقه کرد و یواش یواش حلقه رو سفت تر کرد. فهمیدم چه نقشه ای برام کشیده. اما قبل از این که بتونم کاری انجام بدم، آنچنان بهم فروووو کرد که ناخودآگاه فریاد زدم: آآآآآخخخخخ کوووووونم. پارررم کررررددددیی. واسه این که صدام بیرون باغ نره، همونطوری که کیرش رو بهم فروووووو می کرد و کمرم رو هم نگه داشته بود، با اون یکی دستش جلوی دهنم و گرفت و با تقه ای که به سوراخم زد، هلم داد رو بالش و کامل خوابید روم. زیر هیکلش مثه یه جوجه گم شده بودم. تخماش که به زیر سوراخ کونم خورد، فهمیدم کار کونم و ساخته و تا ته کیییییررررش بهم فرو کرده. من داشتم از درد زیررششششش دست و پا می زدم. ولی اون از دیدن این صحنه داشت لذت می برد. نامرد صبر نمی کرد که کونم به کییییر گنده اش عادت کنه. راننده تاکسی که هنوز کییییرش راست بود و داشت صحنه جر خوردن یه پسر دوازده ساله رو توسط دوست کییییر کلفتش می دید، گفت: بابا این بچه است. از کار انداختیش. فکر نکنم دیگه بتونه از این کون بهره ببره. احتمالا بعد از این دیگه اختیار خودشم از دست می ده. لااقل دهنشو ول کن نفس بکشه. باغدار گفت: خوبیش به همینه که بچه ست. ریزه میزه ست. کاملا بهش مسلطم و هر طور بخوام سر و تهش رو جمع می کنم. بیا ببین کییییرم رو تا کجا تو کونش تپوندم. دمت گرم واسه این کونی که امروز با خودت اینجا آوردی. باغدار، رو کرد به من و گفت: اگه داد نمی زنی دهنت رو ول کنم. از گوشه چشمم اشکم راه گرفته بود. با سر تائید کردم که داد نمی زنم. بعد از این که دهنمو ول کرد، دوباره کونم رو کشید سمت خودش و منو به حالت قنبل درآورد. به کمرم قوس دادم تا کارش واسه گائیدن کونم راحت تر بشه. در همون حالت جلوش منتظر دور دوم ورود کییییرش به داخل کونم شدم. دوباره وسط کونم تف انداخت و گفت: کیییرم بگیر و بذار رو سوراخت. سعی کردم در همون حال که دارم رو سوراخم تنظیمش می کنم، از لای پام لحظه ورود کیییییر گنده ش رو به کون کوچولوم ببینم. کیییییرش مثه سنگ سفت شده بود و واسه جر دادن کونم بی تابی می کرد. محکم تو دستم فشارش می دادم تا بیشنر حسش کنم. قبل از این که کامل تنظیمش کنم، دوباره با زور و فشار، اون لوله پولیکای وحشتناک رو بهم فرو کرد. صدای آخ و اوخم بلند شد. اون هم کونم رو می مالید و با قدرت تو کونم تلنبه می زد. در همون حال گائیدنم گفت: آبجی هم داری؟ گفتم: بله. گفت: اونم مثه خودت نرمه؟ سفیده؟ کی اونو می کنه؟ هیچ جوابی بهش ندادم. اما اون یه لحظه از کمر نمی افتاد. دوباره خوابوندم و خودشم افتاد روم. برای بار سوم کیییییرررررش رو توم جا کرد و تقه زدنش رو شدت بخشید. علی رغم سوزش سوراخم و درد دلم، اما به یاد کیر نجیب، زیرش خوابیده بودم و بهش کون می دادم. مدت کردنش از راننده تاکسی بیشتر طول کشید، در حالیکه کونم کاملا با حجم کیییییییرش عادت کرده بود، فوران و داغی آب منی کیییییرش رو توی کونم حس کردم. باغدار همونطور که داشت نفس نفس می زد، سوراخ کوچولوم رو هم پر آب کیییر کرد. بعد از خالی شدن آب کیر باغدار و تموم شدن گائیدن کونم، راننده تاکسی گفت: تا بابای دوستم نیومده بریم. در همون حال باغدار با کیر تمام شق شده که وسط آلاچیق نشسته بود گفت: بازم بیا پیشمون. کون خیلی خوبی داری. از این به بعد فقط کون پسر بچه می کنم.
با راننده تاکسی از باغ اومدیم بیرون و به سمت خونه به راه افتادیم. توی راه مدام از نرمی کونم حرف می زد و می پرسید: چطوری با این سن کم و کون کوچیکت، کیر به اون بزرگی رو توی کونت جا دادی؟ صداش کاملا حشری بود. ازم پرسید خونتون کجاست؟ گفتم: واسه چی می پرسی؟ گفت: می خوام قبل از این که برسیم یبار دیگه بکنمت. خیلی کونت و دوس دارم. با این که بچه ای اما خوب کون می دی و بلدی چطوری باید کون بدی. تموم اون لحظه ای که جلوی دوستم قنبل کرده بودی و اون داشت کیییر کلفتش رو بهت فروووو می کرد، جلوی چشممه. بعد کیرش رو درآورد و گفت: ببین هنوز نخوابیده. باهاش بازی کن تا یه جایی پیدا کنم ببرمت. بهش گفتم: این نزدیکی ها یه مدرسه هست که پشتش یه زمین خالی هست. یه گوشش چندتا دیوار خرابه داره. می تونیم بریم اونجا.
در واقع این مکانی بود که حمید همکلاسیم، برای اولین بار پشت همون دیوارها کونم گذاشته بود و حالا بعد از گذشت دو سال از اون زمان، یبار دیگه در همون مکان قراره یکی دیگه کونم بذاره. کاری که حمید اونجا ناتموم گذاشته بود رو قرار بود یه نفر دیگه با کیر سفید تموم کنه.
وقتی رسیدیم سریع رفتیم داخل و پشت همون دیوار شلوارم و کشیدم پایین تا راننده تاکسی برای دومین بار کوم بزاره. به محض این که راننده کییرررشو بهم فرو کرد، احساس کردم آبی که دوست باغدارش تو کونم ریخته، از بغل کیرش به بیرون راه پیدا کرده. اما او بدون توجه به این موضوع با چندتا عقب جلو کردن کییییرش تو کونم و با چند تا کمر و ضربه، برای بار دوم آب منی اش رو تو کونم خالی کرد. واسه این که خونمون رو یاد نگیره بهش گفتم: خونه ما پشت این مدرسه هست. من خودم دیگه می رم. اونم از خدا خواسته سریع سوار تاکسیش شد و گازش و گرفت و رفت. من که بعد از سال ها دوباره اومده بودم جایی که اولین بار مزه فرو رفتن کیر رو تو کونم چشیده بودم، وقتی مطمئن شدم کسی اون طرفا نیست، درست پشت همون دیوار، نشستم و همونجا آبی که تو کونم ریخته بودند رو توی مشتم خالی کردم و مالیدم به تخمام و کیرم. چقدر حسش برام لذت بخش بود. با یادآوری روزای گذشته و حالی که اون دو نفر در اون روز باهام کرده بودن، خودمو به خونه رسوندم و قبل از این که مادرم و خواهرم برگردند خونه، خودمو تمیز کردم و با یه حس خیلی خوب منتظر اومدنشون شدم.
     
  ویرایش شده توسط: nicenightgay   
مرد

 
nicenightgay[/b]
انقد قشنگ تعریف میکنی که آدم و حشری میکنی منم راست کردم برا کون نرم و سفید و گوشتی اون دورانت...
کااااش بجای حمید من صفر تو باز میکردم و برا همیشه مال خودم میشدی که هر روز جانانه میکردمت..
با این اوصاف که از زیبایی خودت و کون سفید و گوشتیت میکنی من اگه بودم اول حسااابی کون تو لیس میزدم بعدش جانانه تو پوزیشنای مختلف میکردمت...

به هر حال داستان زندگیت رو مث یه رمان نویس یا فیلمنامه نویس خییلی خوب تعریف میکنی . اگه کارگردان بودم یه فیلم سوپر مشتی با داستان زندگیت درست میکردم

ادامه بده عزیزم
درسته که حسرت به دلیم
ولی خاطراتت جذاب و جالبه
     
  

 
arashkir20
ممنونم نظر لطفته.
کیر حمید برای همیشه تو نظرم مونده و هیچ وقت اون لحظه ای که بهم فرو کرد رو فراموش نمی کنم. درسته که فقط یبار فرو کرد، اما اثرش تا همین الان هم برام مونده.
     
  
مرد

 
nicenightgay
همیشه اولین تجربه خاطره ساز میشه و هیچوقت از یاد آدم نمیره.
منم اولین بار که کون یه دختر گذاشتم هنوز یادمه و مزه و حس و حالش هنوز مونده...
راستی دوران دبیرستان منم یه همکلاسی داشتم اسمش حمید بود بدن نرم دخترونه ای داشت ریش و سبیلش در نیومد الانم ریش نداره، چند نفر از بچه های کلاس کونش گذاشته بودن آخرش برادر زن معلم ریاضی مون عاشقش شده بود و هر روز میبردش میکردش ، منم در حسرت کردنش موندم، الانم بعد ۳۰ سال با اینکه ازدواج کرده و ۲ تا بچه هم داره وقتی میبنمش کیرم براش راست میشه و میخام بکنمش🤦‍♂️😅
     
  

 
arashkir20
حمید شما برعکس حمید من بود. از این جهت که حمید شما کون می داد. اما حمید من، بعد از مدرسه منو برد و پشت یه دیوار خرابه کونم گذاشت.
     
  

 
وقتی برای بار دوم رفتم زیر کیر راننده تاکسی و دوستش
از کون دادن توی باغ به یه راننده تاکسی و دوستش که صاحب اون باغ بود، دو سه روزی گذشته بود. روزی نبود که به باغدار و کیر کلفتش فکر نکنم. مخصوصا وقتی که در حالت قنبل دستشو دور کمرم گره کرد و اون کیر کلفتشو تا ته بهم چپوند. همش اون حالت ورود و خروج کییییرش به سوراخ کوچولوم، جلوی چشمم بود. خودش که می گفت اولین باره که کون یه بچه رو می گاد. واسه همین خیلی بهش حال داده بود و همش از کونم تعریف می کرد. وقتی تلنبه بهم می زد، حتی یک سانت هم از کیرش رو بیرون نگه نمی داشت. یعنی با هر تلنبه همه کیییرشو تو سوراخ کونم می چپوند و بعد می کشیدش بیرون. شدت ضربه هاش به حدی بود که تخماش زیر کیرش تاب می خورد و با هر بار فرو کردن، می خورد زیر تخمای کوچولو و سوراخ کونم.
هنوز صدای راننده تاکسی تو گوشم بود که به رفیقش می گفت: ولش کن طفلک و گائییدیش. هنوز بچه ست. اون اژدها رو که تا ته می زنی توش باعث می شه اختیارش رو از دست بده. اما دوستش بدون توجه به حرفای اون فقط در فکر بهره بردن از سوراخ نرم و کون سفید یه پسر بچه 12 ساله بود. راننده هم که می دید چطور اون کییییر کلفت تا دسته تو کونم جا می ره و با بیرون اومدن کیر رفیقش، سرخیش بیرون می آد، دست از مالیدن کیرش بر نمی داشت و از دیدن گائیده شدن کونی که جور کرده بود، حال می کرد. واسه همون هم بود که یبار دیگه منو برد تو یه خرابه و تقم رو زد.
همش یاد اون لحظه ای می افتادم که می خواستند آبشون رو بیارن، مخصوصا باغدار که کیرش و با ضربه های محکم به ته کونم می کوبید و همه آب داغشو ته سوراخم خالی می کرد. به طوری که احساس می کردم آبش توی روده هام به سمت داخل شکمم راه گرفته و در حرکته.
دوباره یاد کیر حمید، همکلاسیم افتاده بودم که منو برد تو اون زمین پشت مدرسه و پشت اون دیوارها چطوری شلوارمو کشید پایین و کیرش رو بهم تپوند و اشکم رو درآورد. اون موقع که از درد گریه می کردم، فکرش رو هم نمی کردم یه روز بیاد که دوباره پشت همون دیوار نه یه پسر هم قد و اندازه خودم و یا کمی بزرگتر، بلکه یه راننده تاکسی کونم بزاره و همه آبشو بریزه توم. در تموم مدتی که راننده بهم تلنبه می زد، حمید و کیرش مخصوصا اون کله بزرگش جلوی نظرم بود. بعد از این که راننده کارشو کرد و رفت، آرزو کردم کاش الان حمید اینجا بود و بهش کون می دادم تا همه کیییییررررش و بدون درد تا دسته تو کونم جا کنه و حالش رو ببره. همونجا پشت دیوار، به یاد کیر حمید آب منی راننده رو از کونم خارج کردم و به تخمام و کیرم مالوندمش.
شبها هم که می خواستم بخوابم، کیر اون باغدار می اومد جلوی چشمم. اون لحظه ای که وارد آلاچیق شدم و دیدم نشسته کف آلاچیق، کیییییررررش رو گرفته تو یه دستش و داره می کوبتش کف دست دیگش و منتظره تا کون کوچولوی من همه اون کلفتی رو توی خودش جا بده. شک نداشتم که اگر راه باغش رو بلد بودم، توی همون دو سه روز باز هم رفته بودم باغشون و زیرش خوابیده بودم. هم زیر خودش و هم زیر هر کس دیگه ای هم که توی باغ بود.
وقتی که خیلی کونم عطش کیییر پیدا می کرد، می رفتم توی زیرزمینمون و اون بطری وایتکس رو فرو می کردم به خودم تا کمی از عطشم به کیر کم بشه. اما هیچ چیز جای یه کیییییر داغ و وحشی که اختیار عقب و جلو کردنش دست کس دیگه هست رو نمی تونست بگیره. یکی دوبار رفتم توی کوچه تا داود رو ببینم و بلکه اون کونم و بگاد. اما از شانس من، اون هم رفته بود مسافرت.
یک هفته ای از ماجرای باغ می گذشت. از پسر عموم و دوستاش هم دیگه خبری نبود. نه اون می اومد خونه ما و نه من می رفتم خونشون. یه روز که با مادرم برای خرید رفتیم بیرون، تو دلم آرزو می کردم کاش بازم اون راننده تاکسی رو ببینم. تقریبا ظهر شده بود و دستامون از خرید پر شده بود. وقتی مادرم دید که چطور عرق کردم و خریدهایی که کرده بودیم رو با خودم اینطرف و اونطرف می کشم بهم گفت: می تونی خریدهایی که کردیم رو تو ببری خونه تا من برم باقی چیزهایی که نیاز داریم رو بخرم؟ به شرط این که با اتوبوس بری خونه. انگار حرف دلم رو زده بود. فوری قبول کردم و باقی خریدها رو هم از مادرم گرفتم و به سمت ایستگاه اتوبوس راه افتادم. وقتی رسیدم خبری از اتوبوس نبود. تقریبا نیم ساعتی منتظر شدم. اما بازهم خبری نشد. نا امیدانه به سمت ایستگاه می نی بوس حرکت کردم. نزدیک ایستگاه که رسیدم، متوجه شدم یه ماشین پشت سرم بوق می زنه. وقتی برگشتم دیدم یه تاکسیه که اشاره می کنه سوار بشم. اما من بدون این که اهمیت بدم به راهم به سمت ایستگاه می نی بوس ادامه دادم. راننده که دید توجهی بهش نکردم از ماشین پیاده شد و به طرفم اومد. از پشت صدام کرد و گفت: ببینم حالا دیگه ما رو نمیشناسی؟ برگشتم دیدم همون راننده ای هست که هفته پیش با دوستش ترتیبم رو داده بودند. باورم نمی شد. اومد جلو و کمک کرد تا خریدهام رو گذاشتم پشت ماشینش. بعد هم رفتم جلو کنارش نشستم. وقتی راه افتاد، بدون مقدمه دستش رو برد زیر کونم و لپای کونم رو توی مشتش می چلوند و جووون جووون می گفت. بعد در همون حال گفت: باورم نمی شه دوباره دارم می بینمت. فکر نمی کردم دیگه بتونم ببینمت. بهش گفتم: منم فکر نمی کردم. اگه اینقدر خرید نکرده بودیم، مادرم هیچوقت نمی گفت تو برو خونه. در این صورت ما همو نمی دیدیم. مادرم گفت که خریدها رو من ببرم خونه تا توی گرما با اون همه خرید اذیت نشم. الان هم باید برم خونه. راننده گفت: ببینم نکنه می خوای بدون این که بهم کون بدی بذاری و بری. نمی گی این کیر شق شده من دلش می شکنه؟ بعد دستم و گرفت و برد گذاشت رو کیییییرش که داشت شلوارش رو پاره می کرد تا بیاد بیرون. اگه دست خودش بود و موقعیت ایجاد می کرد، همون جا ترتیبمو می داد.
وقتی کیرش رو گرفتم تو دستم بهم گفت: دلت واسه کیرم تنگ نشده بود؟ من که همش اون کون نرم و سفید تو جلوی نظرم بود. بعد ادامه داد: دستت رو ببر زیر شورتم و با کییییرم بازی کن. زیپش رو کشیدم پایین و دستم رو بردم توی شورتش. وااااای چقدر کییییرش داغ بود. محو داغیش شده بودم و دستم رو دور قطرش حلقه کرده بودم. وقتی دید هیچ حرکتی نمی کنم، خودش یه کم کمرش رو تکون داد و گفت: با کییییرم بازی کن تا ببرمت یه جایی و بکنمت. گفتم: کجا می خوای ببریم؟ گفت: اول می ریم باغ دوستم. اگه نشد یه جای دیگه پیدا می کنیم. نترس تا امروز این کیییر رو بهت فرو نکنم و آبم و تو اون سوراخ سرخت خالی نکنم، نمی ذارم بری خونه.
با این حرفاش منم داغ کرده بودم. دعا دعا می کردم که بریم باغ و رفیقش هم باشه. هم یبار دیگه کیر رفیقش رو می دیدم و می رفتم زیرش و هم راه باغ رو یاد می گرفتم واسه یه روزایی که هوس کیر می کردم. تو این فکرا بودم که راننده گفت: از سر کیرم یه بوس کن. گفتم: نمیشه آخه. اگه کسی ببینه آبروم می ره. گفت: نترس، توی ماشینینم. زود یه بوس کن و بیا بالا. خم شدم سمت کیر راننده و به محض این که لبام به سر داغ کیییییرش رسید، سرم رو به سمت پایین فشار داد. واسه این که لبم اذیت نشه، دهنم رو باز کردم و اونم از این فرصت استفاده کرد و کیییییرش و هل داد تو دهنم. یه کم سرم رو توی همون حالت نگه داشت و به یه حالت حشری گفت: جوووووون. بخورش. با این کارش احساس کردم یه قطره آب توی دهنم ریخت. سرم رو به زور کشیدم عقب و برگشتم سر جای خودم. با ناراحتی گفتم: برای چی این کار و کردی؟ گفت: مگه کیرمو دوس نداری؟ فقط یه بوسش کردی دیگه. گفتم: نخیر تو کردیش تو دهنم. تازه توی دهنم جیش کردی. زد زیر خنده و گفت: نترس جیش نبود. اون پیش آبم بود. گفتم: پیش آب دیگه چیه؟ جواب داد: آبی هست که وقتی کیر خوب تحریک می شه قبل از سکس و در حین سکس از کیر خارج می شه تا مسیر کییییر رو لیز و آماده کنه. حالا دوباره با کیرم بازی کن تا برسیم به باغ. واسه این که اذیتش کنم گفتم: باغ واسه چی؟ دستش رو برد پشت گردنم و سرم رو به سمت کیرش فشار داد و گفت: نکنه بازم هوس کردی کییییرم و بکنم تو دهنت. بچه خوشگل واسه این که تو باغ بکنننننمت. کووووونت بزارم. اون کوووون خوشگلت رو جرررررر بدم. به سوراخ تشنت آآآب منیییی بدم. آب کییییرم و بدم. حالا فهمیدی چرا باغ؟ در حالیکه داشتم با سر کیرش و بدنش بازی می کردم دوباره یه قطره آب توی دستم خالی شد. قطره قبلی که تو دهنم اومد، نه بویی می داد و نه طعم خاصی داشت. فقط روی زبونم لیز شده بود. به آبی که تو دستم ریخت نگاه کردم. کمی با انگشتام مالوندمش. شفاف بود. هر چی بود دوسش داشتم. باقی راه رو با کیرش بازی کردم تا رسیدیم به باغ دوستش.
خوشبختانه وقتی رسیدیم دوستش هم بود. تا منو دید گل از گلش شکفت. به سمتم اومد و بدون هیچ حرف اضافه ای، انگار که می دونست برای چی رفتیم باغشون، منو به سمت آلاچیق هدایت کرد. تا برسیم به محل گایش کونم، از پشت رو کیرش بلندم کرد و گفت: به به چه روز خوبی. چه بچه خوشگلی. چه کون نرم و عالی ای. می بینم که از باغمون خوشت اومده. شایدم از کیرمون خوشت اومده. بعد به راننده تاکسی اشاره کرد و گفت: سریع بریم آلاچیق چون فقط نیم ساعت وقت داریم. تا بابام نیومده حسابی از خجالت کون این بچه قشنگ در بیاییم. تا به آلاچیق برسیم، کیرش کامل زیر کونم راست شد. منو توی آلاچیق گذاشت زمین و گفت: سریع آماده شو که کیییییرم خیلی دلش واسه گائیدن کونت تنگ شده. وقتی داشتم خودم رو برای خوابیدن زیر کیر اون دو نفر آماده می کردم، باورم نمی شد که یه بچه 12 ساله با پای خودش اومده وسط باغ بین دو تا آدم غریبه و بزرگ سال و داره واسه کون دادن آماده می شه. قبلا همیشه از رفتن به جاهای ناشناخته ترس داشتم. از این که ببرن و بکننم ترس داشتم. از غریبه ها هم همین طور. اما الان انگار بعد از اون همه کون دادن به آدمای جورواجور، دیگه برام عادی شده بود.
راننده تاکسی کییییرش رو درآورد و شروع کرد به تف مالی کردنش. رو کرد به من و گفت: بکش پایین و بخواب رو زمین. بدون هیچ حرفی شلوار و شورتم رو تا زیر لپای کونم کشیدم پایین و به شکم خوابیدم کف آلاچیق. راننده اومد روم و با دستاش لپای کونم رو از هم باز کرد. بعد رو سوراخم تف انداخت. بعدش کییییرش رو روی سوراخم تنظیم کرد و با یه فشار تا دسته چپوند بهم. درد تا توی کمرم پیچید. از درد یه آخ بلند گفتم و به زمین چنگ زدم. راننده در حالیکه روی رونم نشسته بود و کامل به کونم مسلط بود، بدون مکث و وقفه کار تلنبه زدن تو کونم رو شروع کرد. بعد از هر دو سه بار کمر زدن، کیرش رو بیرون می کشید و بعد از انداختن تف لای کونم، دوباره کیرش رو بهم می چپوند. یواش یواش صدای شالاپ شالاپ کیرش تو سوراخم بلند شد. دوستش کیرش رو از تو شورتش بیرون کشید و نشست روبروم. بوی کیرش رو حس می کردم. یه کم با کیرش ور رفت و مالوندش. بعد به من گفت: با کیرم بازی کن. همونطور که به شکم روی زمین خوابیده بودم، دستم رو دراز کردم و رسوندم به تخماش. تخماش که توی مشتم قرار گرفت و سفیدی دستام و کنار تیرگی رنگ تخماش دید یه جووون بلند گفت و اشاره کرد کیرش رو توی دستم بگیرم. یه کییییر تو کونم عقب جلو می شد و یکی دیگه توی دستم بود تا نوبتش برسه و با اون سر گنده ش سوراخمو باز کنه. در همون حال ازم پرسید: کی تو رو کونی کرده؟ گفتم: یه پسر هم محلیمون به اسم امیر. گفت: چندبار کردتت؟ گفتم: هر روز منو می برد توی پارکینگشون و یا خونه های نیمه ساز و اونجا منو می کرد. گفت: پس حسابی از این سوراخ کوچولوت کار کشیدی. از کون دادن خوشت میاد؟ هم زمان با جوابی که داشتم به باغدار می دادم، راننده با یه آه و ضربه تو کونم، آبش رو ریخت تو کونم و بعد از چند لحظه از روم بلند شد. باغدار گفت: سریع برو خودتو بشور و بیا. وقتی داشتم توی دستشویی آب منی راننده تاکسی رو از کونم خارج می کردم، دیدم اینبار چقدر بهم آب داده بود. حیف که نمی تونستم با خودم ببرمش تا خونه و اونجا باهاش حال کنم. خوبیش به این بود که هنوز آب منی یه کیر دیگه مونده بود و می تونستم اون رو تو کونم نگه دارم تا برسم به خونه. وقتی به محل گائیده شدن کونم برگشتم، دیدم باغدار با یه کیییییییر تف مالی شده و آماده منتظرمه تا کون کوچولوم رو به آرزوش برسونه و به آتیش بکشه. انگار کیییییرررررشششش دوبرابر دفعه قبل شده بود. با پوست تیره و سر گنده. گفتم: بخوابم یا قنبل کنم؟ گفت: به شکم بخواب. شلوار و شورتمو کشیدم پایین و به شکم جلوش خوابیدم. دست انداخت شلوار و شورتمو تا زانوم کشید پایین. لپای کونم و از هم باز کرد و انگشتش و کشید رو سوراخم. بعد چندتا چک زد رو کونم. دردم گرفته بود. راننده گفت: جای انگشتات موند رو کونش. باغدار گفت: از بس سفید و لطیفه. بعد لپای کونمو و به شدت از دو طرف کشید. سوراخم داشت جر می خورد. بهم گفت: تف بمال رو سوراخ کونت.
قبلا که بچه ها می کردنم، وقتی بهم می گفتن خودت تف بمال به کونت یا کیر ما، خیلی ناراحت می شدم. آخه می گفتن هم تفش رو میدی و هم کونت رو. اما الان وقتی بهم گفت تفت رو بمال روی سوراخت، بدون معطلی کف دستم تف کردم و دستم رو بردم پشتم و مالیدمش لای کونم و روی سوراخم. باغدار کیییییر کلفتش و گذاشت لاچ کونم و خوابید روم. گاهی بین لپای کونم بالا پایین می کرد و گاهی هلش می داد می رفت لای پاهام و لاپایی بهم می زد. وزنش کامل روم بود و من زیر هیکلش گم شده بودم. اگه کسی تو اون حالت می اومد توی آلاچیق، اولش اصلا منو نمی دید. باغدار یبار دیگه لای کونم تف انداخت و خوابید روم. فکر کردم نمی خواد بکنه توی سوراخم. اما وقتی دستاشو از زیر کتفم رد کرد، فهمیدیم می خواد چه بلایی سرم بیاره. واسه همین بهش گفتم: تو رو خدا یواش باشه؟ اما اون منو محکم تر گرفت و باسنش رو از رو کونم بلند کرد. بعد بدون این که دست به کیرش بزنه، سعی می کرد با بالا و پایین کردن سر کیییرش لای قاچ کونم، سوراخمو پیدا کنه. همین خیلی به سوراخم فشار می آورد و مدام از روش رد می شد و به این طرف و اونطرف سوراخم فرو می رفت. راننده که این موضوع رو فهمید گفت: گناه داره. بچه ست. پاره ش می کنی. باغدار در جوابش گفت: نترس همه کیرمو هم که بکنم توووووش هنوز جا داره. تازه خودشم دوس داره. مگه نه کونی؟ در جوابش گفتم: من که این زیر نه می تونم نفس بکش و نه فرار کنم. اما خیلی می ترسم. گفت: از چی می ترسی؟ گفتم: از کیرت. آخه خییییییلی بزرگ و کلفته. سرش هم بزرگه. دردم میگیره. وقتی اینو گفتم، کیرش که بالای سوراخم بود و داشت دنبال سوراخم می گشت رو اونقدر فشار داد که داشتم از درد خفه می شدم. آخه اصلا سوراخم اونجا نبود. بنابراین بهش گفت بیارش پایین تر. اونجا نیست دارم از وسط می شکافم. یه کم خودشو روم جابجا کرد. کیییییرش سر خورد اومد رو سوراخم. وقتی داغی سوراخم رو روی سر کیررررررش حس کرد با همه وجودش کیییییرررررشششو بهم فرو کرد. تا جایی فششششششااااررر داد که شکمش چسبید به کونم. هم زمان با ورود کیییرش به سوراخم و دردی که به مقعدم اومد، با صدای بلند گفتم: آآآآآآآآآآخخخخخخخ. گفت: چی شد؟ گفتم: رففففتتتتتت. گفت: چی رفت؟ گفتم: کییییییررررررتتتتت. گفت: تا کجا: گفتم: تا آخرش. داغی تخمات رو حس می کنم. اما دارم پاره می شم. نفسم بالا نمیاد. باغدار بدون توجه به التماس های من، کیییییرش رو همچنان فشار می داد ته کونم. احساس می کردم سر کیرش داره از انتهای سوراخم وارد یه جای جدید می شه. کیرش با شدت تو کونم دل دل می کرد و خودش هم مدام می گفت: اووووووف. جوووون. گائیدمت بچه کونی. کیییییرم تا دسته تو کونته. در همین حال راننده که ما رو برای رفتن به دستشویی ترک کرده بود، برگشت و ما رو در حالتی دید که از من چیزی معلوم نبود اما از زیر باغدار صدای التماس هام شنیده می شد. راننده به باغدار گفت: هنوز داری فشار می دی؟ دیگه چیزی از کیییرت بیرون نمونده که داری فشار می دی. نکنه می خوای تخمات رو هم بکنی تو کونش؟ طول کیرت از طول روده این پسره بیشتره. گناه داره بچه. نفس نمی تونه بکشه.
در همون حال باغدار یه دستش رو آورد زیر شکمم و همزمان که داشت از روم بلند می شد، منم با خودش کشید بالا. در حقیقت با این کارش اصلا نذاشت کیرش از تو کونم بیرون بیاد. وقتی به حالت قنبل در اومدیم، با آرنجش روی کمرم فشار آورد و گفت: به کمرت قوس بده و ببرش پایین تا کونت حسابی قنبل بشه برام. وقتی به شکل دلخواهش در اومدم، با دو تا دستاش پهلوهام رو گرفت و شروع کرد به تلنبه زدن. بعد از چند بار عقب جلو کردن کیرش که یواش اما عمیق تو کونم فروش می کرد، یک دفعه همه کییییرشو بیرون کشید. سر کیرش با یه صدایی از کونم خارج شد و من احساس کردم وسط لاچ کونم یه حفره درست شده به چه بزرگی. طوری که راننده تاکسی وقتی صداش رو شنید و اومد جلو نگاه کرد، گفت: اووووووف گائییییدییییش. ببین چه سوراخش گشاد شده. این که پاره شد کونش. الان کیر دوتامون با هم می ره تووووووووشششش. می خوای امتحان کنیم؟ باغدار بدون این که چیزی بگه، دو طرف سوراخم و با دستاش گرفت و از هم بازش کرد و تو حفره سوراخم چند بار تف کرد و کیرش رو مجددا فرستاد تو روده هام. بعد سرعت کمر زدنش رو بیشتر و محکم تر کرد. دیگه دردم کمتر شده بود. در عوض صدای شالاپ شلوپ کیرش تو سوراخم تو فضای آلاچیق می پیچید. راننده گفت: می خوای دو تایی با هم بکنیم تو سوراخش؟ باغدار جواب داد: بذار اینبار من بکنمش، دفعه بعد با هم سوراخشو می گائیم. بعد دوباره جلوی چشم راننده تاکسی کیرشو با شدت کشید بیرون و دوباره گشاد شدن سوراخم رو نشون راننده داد. راننده گفت: اوووووووف سرش که در میاد نصف سوراخ سرخش و با خودش می کشه بیرون. عجب کونی داره این فسقلی.
باغدار بهم گفت: دراز بکش و خودتو آماده کن. گفتم: آماده چی؟ گفت: می خوام آبم رو بریزم تو کوووووووووووونت خوشگله. وقتی دراز کشیدم، اول روی رونم نشست. بعد چندبار کیرش رو تا دسته بهم فرو کرد و درش آورد. چشای راننده تاکسی گرد شده بود. می گفت: این بچه خوشگل چقدر توانایی داره. کییییر به این گندگی تا دسته چپیده بهش اما انگار هنوزم جا داره. رو کرد به باغدار و گفت: اگه می تونی چند دقیقه ای آبت رو نیار تا منم کیرم و از کنار کیییر تو بکنم توشششش. اما باغدار گفت: نمی تونم دیگه آبمو نگه دارم. می خوام کونش و آباد کنم. راننده بهم گفت: ببیینم چندتا خواهر و برادرین؟ گفتم: فقط یه خواهر دارم. گفت: بزرگ تر یا کوچیکتر؟ گفتم: کوچیک تر. گفت: کاشکی اونم الان اینجا بود می دید چطوری داداش جونش داره کون می ده. توی ذهنم داشتم تصور می کردم اگه یه روز همچین صحنه ای رو ببینه، عکس العملش چی می تونه باشه. البته من قبلا جلوی دختر کون داده بودم. یبار خواهر امیر دیده بود که داداشش داشت منو می کرد. همچنین چندباری هم جلوی مریم به عبداله و امیر کون داده بودم. اما حتما احساس دیدن این صحنه توسط خواهر آدم با دیگران فرق می کنه.
توی این افکار بودم که باغدار دوباره اون هیهولای شق شده اش رو تا ته فرو کرد بهم و بعد کامل خوابید روم. دوباره دستاش رو از زیر کتفم رد کرد و بر خلاف چند دقیقه قبل، تقه هاشو آروم، اما عمیق و محکم بهم می زد. قشنگ باز شدن ته روده هام رو با سر کیرش احساس می کردم. یه طوری کمر می زد و فشار می داد که یک سانت هم از کیرش بیرون نمی موند. فضای آلاچیق پر شده بود از بوی کیر و تف و شهوت. بعد از چندتا عقب و جلو کردن، یکدفعه فشار کمرش رو بهم بیشتر کرد و وقتی کیرش تا ته تو کونم جای گرفت، پاشیدن آب کیرررررش رو ته روده هام حس کردم. همون حسی که همیشه موقع کون دادن منتظر می موندم تا با خالی شدن آب منی داخل بدنم، تجربه کنم و لذت ببرم. اونقدر آبش داغ بود که انگار تو کونم مواد مذاب راه گرفته بود. وقتی کییییرش کامل تو کونم خالی شد، از روم بلند شد. یه چک به لپای سفید کونم که حالا از بس بهش فشار داده بود، جای دستش مونده بود، زد و گفت: عجب کونی داری. عجب کونی کردیم امروز.
سریع بلند شدیم، شلوارم رو کشیدم بالا و با راننده از باغ زدیم بیرون. توی راه راننده بهم گفت: از کون دادن لذت می بری؟ وقتی می ری زیر کیر بهت حال می ده؟ دوس داری دو تا کیر با هم تو کونت فرو بره؟ اونقدر تند تند می پرسید که منتظر جواب دادن من نمی شد.
قبل از این که به منزل برسیم، برای این که خونمون رو یاد نگیره، از ماشینش پیاده شدم و باقی راه رو با کون گشاد و پر از آب منی و کلی خرید که دستام رو پر کرده بود، به سمت خونه راه افتادم. وقتی رسیدم خونه، مادرم هنوز برنگشته بود. رفتم توی حموم و آینه گذاشتم زیر کونم تا ببینم باغدار با سوراخم چه کرده. وقتی خودمو فشار می دادم تا آب منی باغدار از کونم خارج بشه، وسط درز کونم یه حفره درست می شد که حاصل تقه های باغدار با اون کیر کله گنده ش به سوراخم بود. توی حموم بوی آب منی پیچیده بود. بعد از مالیدن آبش به تخمام و کیرم و سوراخم، خوشحال بودم که راه باغ رو هم یاد گرفتم و می تونم عطش کونم رو با یه کیر کلفت و داغ بخوابونم.
     
  
زن

 
واقعن شهوت برانگیز مینویسی. آفرین
     
  
صفحه  صفحه 10 از 15:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  15  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA