انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 11 از 12:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  پسین »

چطور در سن پایین کونی شدم


مرد

 
خیلی خوب مینویسی من که حسی به همجنس ندارم هم با خوندن داستانهات سیخ میکنم
کنجکاو و پایه تحقیق در همه جور روابط سکسی
     
  

 
RaminNrgs
خوشحالم که این حس رو با خاطراتم پیدا می کنی
     
  

 
کون دادن در باغ به یک باغدار جدید
شب موقع خواب احساس خیلی خوبی داشتم از اینکه اون روز رو زیر دوتا کیر حشری خوابیدم و سوراخ کونم رو با آب کیر اون دو نفر پر کردم. وقتی چشام رو می بستم، لحظه ای که جلوی باغدار قنبل کردم و با فشار آرنجش به کمرم، یه قوس به کمرم دادم تا کونم جلوی کیر حشری و داغش از هم باز بشه، ناخودآگاه بوی آبش رو استشمام می کردم. بعد لحظه بیرون کشیدن کیرش و صدایی که از خروج سرش از سوراخم ایجاد می شد می اومد توی ذهنم. تعریف هایی که اون دو نفر از کونم می کردن و به هم می گفتن این پسره عجب کون سفید و نرمی داره و می ذاره کیرمون تا دسته بهش فرو بره، باعث می شد تا رون هامو به هم بمالم و بازم درخواست کیر کنم. اونقدر حشری می شدم که دلم می خواست همون نصف شب برم پیش باغدار و دوست راننده ش، یا پسر عموم و دوستاش و تا خود صبح بهشون کووون بدم. دستم رو می بردم زیر شورتم و با تف کمی سوراخم رو می مالیدم تا آروم بشم و بتونم بخوابم.
این افکار و لذتی که از کون دادن به راننده تاکسی و دوستش بهم دست می داد، هر شب تکرار می شد. طوری که روزها نقشه می کشیدم به چه بهونه ای از خونه برم بیرون و برم پیش دوست راننده تاکسی. تا این که یه روز دیگه طاقتم تموم شده بود و بدجور واسه کییییر له له می زدم. حدود 10 صبح بود که به مادرم گفتم: امروز با بچه های یه محل دیگه مسابقه داریم. مادرم گفت: اما توی محلمون که همه قدیمی ها رفتن و دیگه بچه ای نیست که تیم فوتبال داشته باشین. آچمز شدم. اما بعد از کمی فکر کردن گفتم: من دروازه بان تیم یه محل دیگه هستم. باید برای اون ها بازی کنم. مادرم جواب داد: دوست ندارم با آدمای غریبه و کسایی که نمی شناسیشون دوست بشی. گفتم: خیلی باهاشون دوست نیستم. فقط برای بعضی بازی ها می رم توی تیمشون. بعد از کلی صغری و کبری چیدن و دروغ سر هم کردن، تونستم رضایتش رو برای رفتن از خونه بگیرم. به این شرط که سر ساعت 12 و قبل از رسیدن پدرم به منزل، خونه باشم.
با تموم سرعت به سمت محلی که راننده تاکسی منو برده بود رفتم. به این امید که برم پیش اون باغدار و خودم رو در اختیارش بگذارم تا با اون کیییر کلفت و داغش، عطش سوراخ تشنم به کییییر رو بخوابونه. کسی نبود بهم بگه آخه تو فسقلی که هنوز کیرت از یه انگشت هم بزرگتر و یا کلفتر نشده و هنوز باید بازی بکنی، تو این کوچه پس کوچه های خلوت باغ ها، تک و تنها چرا باید دنبال کون دادن باشی و زیر کییییر غریبه ها رفتن، برات یه درخواست باشه. اگه یه روز کیر یکی از همین غریبه ها کونت رو جر داد، می خوای چکار کنی؟ کی می خواد ببردت دکترو درمونت کنه؟ مگه می تونی بری به دکتر بگی کون دادم کونم پاره شده برام یه فکری بکن؟!! وقتی زیر کیر می خوابی، زیر طرف گم می شی از بس کوچولویی. وقتی کیرش رو میذاره کنار کیرت، اصلا با هم قابل قیاس نیستن، بعد تو چطوری همه اون کییییر رو توی خودت جا می دی و می ذاری بهت تلنبه بزنه تا آبش بریزه توی حفره سوراخ کونت. اما هیچ کدوم از این افکار مانع رفتنم به باغ واسه کون دادن نمی شد.
هوا خیلی گرم بود. اما به خودم می گفتم وقتی برسم پیش باغدار حسابی سیرابم می کنه. با رسیدن به کوچه باغ ها، امیدم کمرنگ شد. تقریبا همه شبیه هم بودن و پیدا کردن باغی که راننده تاکسی و دوستش کونم و گائیده بودن مشکل شد. تقریبا نیم ساعتی توی کوچه باغ ها پرسه می زدم تا شاید بتونم باغ رو پیدا کنم. اما حسابی گیج شده بودم. تشنگی هم اذیتم می کرد. در تموم مدتی که دنبال اون باغ می گشتم، فقط یه پسر تقریبا 17 یا 18 ساله با دوچرخه چندباری از کنارم گذشت. یبار اومد جلو و گفت: دنبال چی می گردی اینجا؟ گفتم: می خوام برم باغ فامیلمون، اما نمی تونم پیداش کنم. پرسید: خوب چرا تنها اومدی اینجا؟ اسم فامیلتون چیه تا بتونم بهت کمک کنم. اما من که اسم باغدار رو بلد نبودم. هر چی فکر کردم که راننده تاکسی چی صداش می کرد، یادم نمی اومد. آخه هیچ وقت صداش نکرده بود. اسم راننده تاکسی رو هم بلد نبودم. پسره که تعلل منو دید گفت: مطمئنی فامیلتونه؟ گفتم: بله. گفت: پس چرا اسمش رو نمی گی تا بتونم بهت کمک کنم؟ راستش رو بگو اینجا برای چی اومدی؟ یه پسر تنها که نه اینجا رو بلده و نه اسم فامیلشون رو بلده. راستشو بگو ببینم دنبال چی هستی؟ نکنه اومدی میوه درخت ها رو بدزدی؟! یه کم من و من کردم و گفتم: خیلی تشنمه. خیلی هم گرممه. اصلا نمی خوام اسمش رو بهت بگم. خودم پیداش می کنم. پسره بدون این که چیزی بگه، یه کم سر تا پای منو ورانداز کرد و بعد سوار دوچرخه اش شد و رفت. منم به راهم ادامه دادم. همینطور که داشتم به باغ ها و دیوارهاشون نگاه می کردم تا بلکه یادم بیاد کدوم باغ رفته بودم، تا از پشت یه دیوار پیچیدم، دیدم همون پسره اونجا ایستاده. گفت: دلم برات سوخت. می خوای سوار دوچرخه ام بشی و با هم دنبال باغ فامیلتون بگردیم؟ پیشنهاد بدی نبود. بنابراین قبول کردم که سوار دوچرخه اش بشم و با هم دنبال اون باغ بگردیم. وقتی رفتم نزدیک که سوار بشم، گفت: خودت تنهایی دیگه یا با کسی اومدی؟ گفتم: خودم تنهام. چرا پرسیدی؟ گفت: واسه این که فقط می تونم یک نفر رو سوار دوچرخه ام کنم. پسره ادامه داد: یه دقیقه همین جا وایسا. یه کم نزدیک تر اومد. این طرف و اونطرف کوچه رو نگاه کرد. کسی نبود. بعد دستش و گذاشت رو کونم و یه کم مالوندش. گفتم: چیکار می کنی؟ همونطور که داشت کونم رو می مالوند، گفت: اگه می خوای با دوچرخه ببرمت دنبال باغ فامیلتون، باید بهم یه دور کون بدی. قبول؟ خودمو به کوچه علی چپ زدم و گفتم: یعنی چی؟ باید چیکار کنم؟ گفت: هر کاری که می گم رو باید قبول کنی. الان یه کم خم شو جلو. یه کم به طرف جلو خم شدم. دیدم دستش و داره می کنه تو شلوارم. گفتم: می خوای چیکار کنی؟ گفت: الان می فهمی. یه دقیقه ساکت شو تا کسی نیومده. گفتم: آخه نباید دستت رو بکنی تو شلوار من. گفت: ضر نزن ببینم. معلوم نیست اینجا برای چی اومدی، حالا به من میگی چکار بکنم و چکار نکنم!! در همون حال دستش رو برد توی شورتم و رسوند به سوراخ کونم. با انگشتش شروع کرد به فشار دادن انگشتش به سوراخم. ناخنش اذیتم می کرد و خیلی دردم گرفته بود. واسه همین شروع کردم به اعتراض. اما پسره گوشش بده کار نبود و فقط سعی می کرد انگشتش رو بکنه تو کونم. خیلی دردم اومده بود. صدای آخ و اوخم بلندتر شد. اما اون بدون توجه به ناراحتی من فقط انگشتش رو فشار می داد که بره داخل. غافل از این که ناخنش داره سوراخم رو زخم می کنه. وقتی دیدم گوش نمی کنه، دستش رو گرفتم و سعی کردم خودم رو از دستش نجات بدم. اما جثه کوچیک من حریف اون نبود و تموم تلاشش رو می کرد تا انگشتش رو فرو کنه. در همین گیر و دار و صدای اعتراض من، یک دفعه یه آقایی صدا کرد: توله سگ داری چکار می کنی؟ پسره به من گفت: سریع سوار شو تا در بریم. اما من گفتم: نمی خوام باهات بیام. تو اذیتم می کنی. آقاهه که اینو شنید گفت: ولش کن ببینم. وگر نه میام گوشت رو می کشم. پسره گفت: به توچه. داداشمه. مرده در حالیکه داشت در باغشون رو باز می کرد گفت: پدر سگ آدم داداش رو انگولی می کنه؟ واسه چی دستت تو شلوارش بود. تا اینو گفت: پسره پرید روی دوچرخش و فرار کرد.
من که از آزار پسره اذیت شده بودم و داشتم کونم و می مالوندم، راه افتادم که برگردم خونمون. اما آقاهه گفت: وایسا ببینم چی شده پسر جون. اومد جلو و وقتی دید توی چشمام اشک جمع شده و حسابی عرق کردم، گفت: بیا بریم داخل باغ، یه کم استراحت کن تا خنکت بشه. یه آبی، میوه ای چیزی بخور تا این پسره هم بره. ببینم با کی اومدی اینجا؟ واسه این که ضایع نشم گفتم: همین پسره منو آورد اینجا. گفت: مگه آدم با هرکی که بهش گفت بیا بریم، راه می افته می ره یه جای غریب. اگه من ندیده بودم، معلوم نبود چه بلایی سرت می آورد. حالا با من بیا بریم باغمون با هم میوه بخوریم و بعدش بچین ببر خونتون. گفتم: مگه الان نگفتی نباید با غریبه ها برم جایی که نمی شناسم، پس چرا منو می خوای ببری باغتون؟ گفت: گرمت نیست؟ تشنه نیستی؟ نمی خوای صبر کنی تا این پسره بره بعد تو بری تا دوباره گیرش نیفتی و انگولیت نکنه؟ وقتی دید حرفی نمی زنم گفت: حالا بیا بریم باغ من. بعد هر وقت دوس داشتی برو خونتون.
آقاهه منو برد توی باغ و یه لیوان آب برام ریخت و گفت بخور تا خنکت بشه. بعد دوباره تکرار کرد: تو نباید به حرفش گوش می کردی. تو پسر به این خوشگلی، نباید تنها از خونه بیایی بیرون و با پسرای غریبه بری جاهای خلوت. دیدی چطوری داشت اذیتت می کرد. اگه من نرسیده بودم، معلوم نبود چه بلایی سرت می آورد. بعد پرسید: دستش رو کجا کرده بود. بهش گفتم: به زور کرده بود توی شلوارم. گفت: توی شلوارت یا شورتت؟ گفتم: کرد توی شورتم. پرسید؟ انگولیت کرد؟ گفتم: انگولی یعنی چی؟ گفت: یعنی با انگشتش داشت اذیتت می کرد؟ گفتم: آره خیلی دردم گرفت بود. گفت: پس داشته با سوراخت بازی می کرده. می دونی بعدش چی می شد؟ گفتم: نه. چی می شد؟ آقاهه یه کم مکث کرد و بعدش گفت: بیا بریم توی باغ و یه کم میوه بچینیم و با هم بخوریم. دستم رو گرفت و با هم رفتیم وسط باغ. پر از درخت میوه بود. زردالو، سیب، شلیل، گردو، بادوم و ... بهم گفت: هر چی دوس داری برو خودت بکن و بخور. من تا اون موقع از درختی بالا نرفته بودم و بلد نبودم میوه بچینم. وقتی دید نمی تونم برم بالا، اومد و گفت بذار کمکت کنم. منو از پشت بلند کرد و گذاشت روی یه شاخه درخت زردآلو. بعد گفت: حالا برو بالاتر تا دستت به رسیده هاش برسه. بکن و بخور. هر چی سعی کردم، دیدم نمی تونم. بهش گفتم: می ترسم برم بالاتر. می ترسم بیفتم. گفت: نترس. الان میام پیشت و هواتو دارم تا نیفتی. با یه حرکت اومد بالا و پشت سرم روی شاخه ایستاد. بعد کمکم کرد تا برم روی شاخه بالایی. دستش رو گذاشت روی کونم و گفت: من هواتو دارم. جفت لپای کونم توی مشت هاش بود و به هوای اینکه مواظبم هست، احساس کردم داره خیلی آروم می مالونتشون. از دست پسره در رفته بودم اما حالا توی باغ یه غریبه دیگه بالای درخت زردالو، درحالی که کونم توی مشتش بود، گیر افتاده بودم. به روی خودم نیاوردم. یه کم که گذشت دیدم از پشت چسبید بهم و گفت بذار کمکت کنم تا اون رسیده ها رو بچینی. چون یه شاخه بالاتر بودم، کونم کامل جلوی کیرش قرار داشت. در همون حال دیدم یواش یواش داره کییییرش بیدار می شه. یه ذره جابجا شد تا کیرش قشنگ لای کونم قرار بگیره. صدای نفس هاش رو پشت گردنم حس می کردم. آروم بیخ گوشم گفت: پسره خیلی اذیتت کرد؟ گفتم: آره دردم گرفته بود. گفت: مگه چیکارت کرد که دردت گرفته بود؟ گفتم: ناخنش خیلی بلند و تیز بود. دستش رو کرد تو شورتم و با انگشتش بهم فشار می آورد. گفت: به کجات فشار می آورد مگه؟ گفتم: به اونجام. هرچی بهش گفتم دردم گرفته، گوش نمی کرد. کیییرش کاملا شق شده بود و فشارش می داد لای کونم. گفت: بذار ببینم با اونجات چیکار کرده. نکنه زخمش کرده باشه. بعد دستش رو برد تو شلوارم و آروم با شورتم کشیدش پایین. وقتی آب دهنش رو قورت داد فهمیدم که سفیدی کونم حسابی حالی به حالیش کرده. یه کم خم شد و لای کونم رو از هم باز کرد. آرووووم گفت: آخ آخ آخ چیکار کرده با اونجات. کامل لپای کونم رو از هم باز کرده بود و به سرخی سوراخم خیره شده بود. ازش پرسیدم: چی شده؟ گفت: با ناخنش سوراخت رو خراش داده. یه کمم خون اومده. بهش گفتم: حالا باید چیکار کنم؟ گفت: می شه خوبش کرد. چون اگه همین طوری بمونه، همش می خواره و می سوزه بعد که تو هی بمالیش یا بخوارونیش، مامانت متوجه می شه. بعد که ببینه سوراخت رو، می فهمه چه بلایی سرت اومده و به بابات می گه و بابات هم حسابی می زندت. گفتم: آخه خیلی می سوزه. پس باید چیکار کنم من؟ به مامانم چی بگم؟ بعد از یه مکث چند ثانیه ای، بهم گفت: اصلا به مامانت نباید چیزی بگی، چون من می تونم خوبش کنم. اما یه کم درد داره که باید دردش رو تحمل کنی. می تونی؟ گفتم: مگه می خوای چیکار کنی که درد داره؟ گفت: سوراخت خراشیده شده. زخم شده. من یه مایعی دارم که می تونه زود خوبش کنه. اما باید اون مایع رو بریزم داخل سوراخت تا اثر کنه و زود خوب بشه. اینطوری مامانت هم دیگه نمی فهمه که پسره چه بلایی سرت آورده. قبوله؟ با یه حالت ساغده لوحانه و از روی ناچاری گفتم: باشه. تا بهش جواب مثبت دادم، دوباره از پشت بهم چسبید. اما اینبار کییییر داغش رفت لای پاهام. یه کم خودمو کشیدم جلو و گفتم: وای این چیه؟ گفت: نترس چیزی نیست. باید با همین اون مایع رو بریزم داخل سوراخت. یه دقیقه صبر کن. یواش یواش کیرش و لای پاهام عقب جلو می کرد. بهش گفتم: من دارم از این بالا می افتم. نمی خوام میوه بچینم اصلا. گفت: الان تموم می شه. صبر کن. گفتم: چی تموم می شه؟ خودش رو ازم جدا کرد و در حالیکه شلوار و شورتم رو همون بالای درخت تا زانوهام کشید پایین گفت: صبر کن تا ببینی چی تموم می شه. صدای انداخت تفش رو شنیدم. بعد دوباره کیییرش رو گذاشت لای پام و شروع کرد به تلنبه زدن. خم شدم به سمت جلو دیدم که سر کیرش از زیر تخمام میاد بیرون و دوباره لای پاهام گم می شه. دوس داشتم وقتی کیرش میاد بیرون، سرش رو بگیرم توی دستم و باهاش بازی کنم. بیخ گوشم گفت: خوشت میاد؟ اذیت نمی شی؟ سرم رو به نشونه تائید تکون دادم. گفت: پس وقتی سرش اومد بیرون با دستات بگیرش تا بتونم اون مایع رو برای خوب شدن سوراخت آماده کنم. منم از خدا خواسته هر وقت سر کیرش می اومد بیرون، با دستم می گرفتمش و یه فشار بهش می دادم. بعد از چند بار عقب و جلو کردن کییییرش لای پاهام، یک دفعه دیدم آبش پاشید کف دستم. برای اولین بار بود که می دیدم آب منی چطور از کیر خارج می شه. دستم رو بردم کنار تا کامل لحظه فوران آب رو از کیییرششش ببینم. آب آقاهه از زیر تخمام به پرواز در می اومد و از اون بالا می ریخت روی زمین. چقدر هیجان انگیز بود. الان دیگه می تونستم تصور کنم، وقتی کسی تو کونم آبشو می ریزه، چه مدلی از سر کییییرش منی خارج می شه. یه کم بعد آقاهه کیرش رو از لای پام کشید بیرون و گفت: شلوارتو بکش بالا و مشغول میوه کندن باش. خودش با یه حرکت از درخت پایین پرید و رفت سمت آلونکی که وسط درختای میوه داشت.
شلوارم رو کشیدم بالا. لای پام هنوز از تف آقاهه خیس بود. اما آبش نریخته بود لای پام. فقط اولش پاشیده بود کف دستم. دستم رو با تنه درخت پاک کردم و از درخت با ترس و لرز اومدم پایین. به آب هایی که روی زمین ریخته شده بود نگاه کردم. چقدر زیاد بود. معلوم بود حسابی از کردن یه کون سفید، حشری شده که این طوری آبش تو هوا فوران می کرد. از دیدن همچین صحنه ای حسابی به وجد اومده بودم و کیرم راست شده بود. چون شاهد بیرون جهیدن آب از کیر یه غریبه شده بود که بر اثر رفت و اومد اون لای پاهای من حادث شده بود.
یه کم منتظرش موندم. وقتی دیدم خبری ازش نیست به سمت آلونکش راه افتادم. وارد آلونک که شدم، دیدم دراز کشیده و چشاش رو بسته. وقتی دید اومدم داخل، گفت: اذیت نشدی؟ گفتم: از چی اذیت بشم؟ دردم نیومد. اما هنوز اونجام می سوزه. چقدر طول می شکه تا خوب بشه؟ گفت: عجله نکن. هنوز مونده تا اون مایع رو بریزم داخل سوراخت. حالا بیا اینجا پیشم دراز بکش. خیلی دوس داشتم کیرش رو ببینم. آخه وقتی لای پام می کرد به نظرم کلفت می اومد. واسه همین رفتم کنارش نشستم. منو به سمت خودش کشوند و روی زمین خوابوند. بعد گفت: می دونستی خیلی خوشگلی؟ پسر به این سفیدی کم پیدا می شه. اون پسره عجب تیکه ای رو می خواست ببره بکنه. گفتم: تیکه چیه؟ خندید و گفت: تیکه تویی. یعنی خیلی خوشگلی. خیلی سفیدی. واسه این که حشریش کنم گفتم: یعنی چی منو ببره بکنه؟ یه کم نگاهم کرد. بعد دستم و گرفت و برد گذاشت رو کیرش. خواب بود. گفت: اینو بمالش تا نشونت بدم کردن یعنی چی. گفتم: بگو دیگه. گفت: کردن یعنی همون کاری که من با تو بالای درخت کردم. یعنی من تو رو بالای درخت کردمت. دستم رو روی کیرش تکون می دادم تا شاید دوباره بیدار بشه. وقتی دید دارم با کیرش بازی می کنم، زیپش رو کشید پایین و کیرشو از شورتش درآورد بیرون. اوه اوه این دیگه چی بود. چقدر رنگش سیاه بود. دستم رو دور کیرش حلقه کرد و گفت: می دونی این اسمش چیه؟ گفتم: دودول. زد زیر خنده و دستش رو آورد سمت شلوار من. کیرمو کشید بیرون و گفت: دودول به این می گن نه مال من. مال من اسمش کیره. فهمیدی؟ با سر تائید کردم. گفت: اسمش چیه؟ گفتم: کییییر. وقتی اسمش و از زبونم شنید دوباره کیرش شق شد. گفت: با کیرم بازی کن تا دوباره بینم اون پسره چی کارت کرده. گفتم: مگه اون بالا ندیدی؟ گفت: چرا دیدم اما می خوام بهتر ببینمش. یه کم که بازی کردم برم گردوند و دوباره شلوارمو کشید پایین. یه کم با سوراخم ور رفت و گفت: با ناخنش سوراخت رو خراشیده. می سوزه هنوز؟ گفتم: بله می سوزه. حالا باید چیکار کنم تا خوب بشه؟ گفت: تنها راهش همونه که گفتم. باید از اون مایع بریزم داخل سوراخت تا هم زخمش خوب بشه و هم دیگه نسوزه. مثل پماده، تا حالا پماد زدی؟ گفتم: بله قبلا زدم به دستم. گفت: این یه کم فرق داره. پماد خیلی خوبیه. اما باید تحمل کنی. چون همونطور که قبلا هم گفتم بهت، هم درد داره و هم می سوزونه. اما زود خوبش می کنه. قبول؟ گفتم: باشه. دیدم نشست روی رون هام و داره به کیرش تف می زنه. بهش گفتم: می خوای منو بکنی؟ با تعجب نگاهم کرد و گفت: آره. چه زود یاد گرفتی کردن چیه. می خوام دوباره بکنمت. اما اینبار می خوام کییییرمو تو اون سوراخ سرخت بچپونم. اشکالی داره؟ از صداش معلوم بود که چقدر حشریه. گفتم: یعنی دوباره می خوای منو ببری روی همون درخته؟ گفت: روی درخت بکنمت؟ بی اختیار گفتم: آره. بلندم کرد و بردم وسط درختا و چسبوندم به تنه همون درخته. گفتم: این پایین که شاخه نداره! گفت: حالا اول همین پایین می کنمت، چون می ترسم از اون بالا بیفتی. بعد دوباره به کیرش تف زد و گذاشتش روی سوراخم. در گوشم گفت: می خوام کیرمو فرو کنم. داد نزن. باشه؟ با سر قبول کردم. اما همچین که سر کیرش فرو رفت صدای دادم رفت بالا و گفتم: آخخخخخخ. سوختم. دردم اومد. درش بیاااار. فوری کیرش رو کشید بیرون و نشست پشتم. لپای کونم رو از هم باز کرد و لاش تف کرد. بعد انگشتش رو گذاشت رو سوراخم و شروع کرد با انگشت تو کونم فشار دادن. بعد گفت: من که گفتم درد داره و نباید داد بزنی. اگه می خوای خوب بشی، باید دردش رو تحمل کنی. گفتم: آخه خیلی درد داره. تا کی باید تحمل کنم تا اون مایع یا پماد رو بیاری؟ گفت: سعی می کنم زود بیارمش و در همون حال انگشتش رو تا ته فرو کرد تو کونم و شروع کرد به عقب و جلو کردنش. در حالی که من با هر فرو کردن و درآوردن انگشتش مدام آی آی می گفتم، احساس کردم که تعدادانگشتاش بیشتر شده و داره دوتا از انگشتاش رو تو کونم فرو می کنه. وقتی احساس کرد که دیگه داد نمی زنم و کونم هم واسه ورود کیییییرش به داخل باز شده، دوباره بلند شد و کیرررررر سفت و داغش رو گذاشت رو سوراخم و با تموم قدرت فششششششار داد داخل. ناخودآگاه از درد یه آخخخخ گفتم و خودمو سفت کردم. اما اون که در نهایت لذت از گائیدن یه پسر خوشگل بین درختای باغش بود، بدنه کیرش رو هم بهم فرو کرد و تخماش رو رسوند به لپای کونم. بعد از چند ثانیه در حالیکه کییییرش به شدت داخل کونم دل دل می کرد، منو روی کیرش بلند کرد و گذاشت روی شاخه درخت. بعد گفت: برو روی اون شاخه بالایی تا بیام و همون بالای درخت کونت بذارم. کون دادن روی درخت یه تجربه جدید بود برام که علیرغم اینکه از درد به خودم می پیچیدم و سوراخم به خاطر ناخن اون پسره خراشیده شده بود و می سوخت، اما داشتم از این تجربه جدید لذت می بردم.
آقاهه که دید سوراخم رو با کیرش فتح کرده و تا خایه می تونه بهم فرو کنه، به سرعت از درخت اومد بالا و مجددا کیرش و بهم فرو کرد و کمر زدنش رو شروع کرد. منم واسه این که نیفتم، شاخه روبروم رو گرفته بودم. فقط دوس داشتم یبار دیگه وقتی آبش میاد رو ببینم. بار اول خیلی حال داد وقتی پرش قطره های آبش رو از سوراخ سر کیرش میدیم. حالا فکر این که قراره اون قطره های سفید و لزج آب منی توی سوراخم فوران کنه، دلم رو می لرزوند. کییییییییر سیاه آقاهه تو کونم جا باز کرده بود و دیگه به راحتی در می اومد و دوباره تا خایه بهم می نشست. صدای جوووون گفتن آقاهه قطع نمی شد. تفش اونقدر لیز بود که همون یبار که کیرش و تف مالی کرد، دیگه نیاز به تف انداختن مجدد نداشت. وقتی کمرم رو گرفت فهمیدم که چیزی تا اومدن آبش نمونده. بهش گفتم: دوباره می خوای اون مایع رو بریزی بیرون تا دوباره ببینمش؟ در همون حال کل کییییییرش رو بهم فرو کرد و با یه صدای حشششششری گفت: اووووووفففففف بچچچچچه خوششششششگل و در همون لحظه مشغول خالی کردن آبش ته کونم شد. بعد از یک دقیقه در حالیکه هنوز داشت نفس نفس می زد، کیرشو کشید بیرون و گفت: دیر گفتی پسر جون. دفعه بعد که اومدی کون بدی قول می دم آبم رو بیرون بریزم تا کامل ببینی چطوری عطش کونت با آب کیرم می نشینه. در حالیکه کیرش هنوز سیخ بود و دل دل می کرد، از سرش یه قطره آب بیرون اومد و گفت: این مایع زود خراش کونت رو خوب می کنه. فقط باید یکی دوبار دیگه هم بیای تا ازش بریزم داخلت تا حسابی مثه روز اولش بشه. بعد درحالیکه داشت اون قطره آب رو می مالید به تنه درخت، از شاخه پرید پایین و منو بغل کرد و گذاشت روی زمین.
ساعت نزدیک دوازده بود و باید سریع بر می گشتم خونه. اما راه رو بلد نبودم. بنابراین خود آقاهه منو تا جایی که بتونم تاکسی سوار بشم آورد و گفت: احتمالا چندبار دیگه باید داخل سوراخت از اون مایع بریزم تا خوب خوب بشی. هر وقت دیدی سوزش داری و هنوز خوب نشده، بیا باغ خودم. هر جا که دوس داشته باشی می برمت و بهت از اون مایع می دم. توی دلم می گفتم این آقاهه فکر کرده من نمی فهمم می خواد دوباره منو بکنه و آبش رو تو سوراخم بریزه. فکر کرده اولین بارمه که سوراخم کیر می بینه و کسی آب منی تو کونم خالی می کنه.
من تا قبل از رسیدن پدرم به منزل، خودمو رسونم خونه. مادرم با دیدن من گفت: بردین یا باختین؟ گفتم: ما بردیم. مادرم گفت: معلومه. ببین چقدر عرق کردی و خاکی شدی. زود برو یه دوش بگیر تا بابات نیومده. منم از خدا خواسته پریدم توی حموم و بعد از خالی کردن آب منی اون آقاهه تو مشتم، مالیدمش به کیر و خایه ام و لای کونم تا به قول اون آقاهه، خراش و سوزش سوراخ کونم خوب بشه. حالا دیگه می تونستم به بهونه خوب شدن سوراخم، بازم به دیدن کیر سیاهه اون غریبه برم و بالای شاخه درختای میوه باغش، بهش کون بدم.
اون روز حالم خیلی خوب بود و علیرغم خراشی که ناخن اون پسره به سوراخم وارد کرده بود، اما دیدن کیر سیاه و کلفت اون آقاهه و نحوه کردنم توی باغش، برام خیلی خوشایند بود. هر وقت درختای توی حیاتمون رو که می دیم، احساس می کردم بالای یکی از شاخه ها هستم و اون آقاهه هم داره کونم می ذاره.
شب هم موقع خواب، وقتی چشمام رو می بستم، لحظه ای که آب کیر اون آقاهه از زیر کیرم ببرون جهید و کف دستم پاشید و باقیش روی خاک ها ریخت می اومد جلوی چشمم. من لحظه خالی شدن آب کیییییر آدمایی که منو می کردن رو توی کونم خیییییلی دوس داشتم. حالا با دیدن این صحنه، تصور می کردم که در لحظه آخر داخل سوراخم چه اتفاقی برام می افته. یه کییر که با سرعت عقب و جلو می شه و در یه لحظه سرش کاملا منقبض می شه و بعد از اون، آب کیر به حالت انفجاری از سرش بیرون می پاشه و تموم سوراخ کونم رو پر می کنه. بعد انگار نبضش چندبار محکم و بی وقفه تو کونم می زنه و باعث می شه هر چی آب تو مجرای کیییییر باقی مونده تخلیه بشه و داخل روده هام رو داغ و لیز بکنه. حالا باید اضافه کنم که این آقاهه و باقی کسایی که کونم گذاشته بودند، در همون لحظه تخلیه آب، آنچنان کیرشون رو تا ته تو کونم فشار می دادن که انگار می خواستن تا کمر تو کونم فرو برن. با این فکرها دیگه مغزم از کار افتاده بود و دوس داشتم زودتر صبح بشه تا به هر ترفندی که شده دوباره برم باغ و شاهد جهش یه آب منی دیگه داخل سوراخم باشم.
صبح که شد بعد از خوردن صبحانه لباس ورزشیم رو پوشیدم و به مادرم گفتم برای بازی بعدی باید بریم تمرین. مادرم شدیدا مخالف بود. اما به هر زوری بود تونستم راضیش کنم که تا قبل از ظهر بر می گردم خونه. توی راه سر از پا نمی شناختم. کمتر پیش اومده بود تا این حد مشتاق کون دادن بوده باشم. اما اون روز از همیشه سرحال تر بودم. منتظر تاکسی بودم که دیدم قدرت با دوچرخه سمتم اومد. آه از نهادم دراومد. پیش خودم گفتم الان می خواد گیر بده و تا نکنتم ول کنم نیست. اما اونروز رو فقط به قصد خوابیدن زیر یر سیاه اون آقاهه از خونه زده بودم بیرون و دوست نداشتم خراب بشه. قدرت جلوم ایستاد و گفت: کجا می ری؟ گفتم: مادرم منتظرمه دارم می رم پیشش. قدرت گفت: الان که نمی تونم، اما یه برنامه بذار یه حالی به کیرم بدی. خیلی وقته سوراختو ندیده و آب یاریت نکرده. یا یه جایی رو پیدا کن که تقتو بزنم یا این که می ریم خونه رفقا و با هم ترتیبتو می دیم. واسه این که بزاره برم، قبول کردم و از هم جدا شدیم.
خودم رو با تاکسی به محل باغ هایی رسوندم که شده بود محل کون دادنم به باغبون ها و آدمای غریبه. روز قبلش که اون آقاهه منو رسوند، سعی کردم تا مسیر رو یاد بگیرم که اگه خواستم بازم بیام، دوباره راه رو گم نکنم و سر از یه باغ دیگه درنیارم. اون موقع صبح تردد توی کوچه باغ ها بیشتر بود و هر کی منو می دید با یه حالتی نگاهم می کرد که این پسره تک و تنها این جا چکار می کنه. خوشبختانه باغ رو زود پیدا کردم و بعد از رسیدن بلافاصله در زدم. چند دقیقه ای طول کشید تا صاحب باغ برسه به در ورودی. در رو که باز کرد خشکش زد. به یه حالتی از بهت و تعجب گفت: تو این جا چکار می کنی؟ بعد دستمو گرفت و کشید داخل باغ. با هم رفتیم توی آلونک و برام یه چایی ریخت. در حالیکه هنوز در تعجب بود دوباره پرسید: اینجا چکار می کنی؟ منم با همون حالت گفتم: خودت گفتی باید چندبار دیگه از اون مایع بهم بدی تا کاملا خوب بشم و مادرم نفهمه اون پسره چه بلایی سرم آورده.
لبخندی زد و گفت: پس از اون مایع می خوای. آمادگیش رو داری؟ گفتم: بله. آماده ام. اومد کنارم نشست و گفت: پس دستت رو ببر داخل شورتم. می دونی که. اگه مایع رو می خوای، باید اول چی رو سیییخ کنی؟ دستم رو گذاشتم رو کییییرش و گفتم: اینو. گفت: اینو نه. باید اسمش رو بگی. دوباره کییییرشو فشار دادم و گفتم: کیییییرتو. بعد بدون اینکه منتظر عکس العملش بشم، دستمو بردم توی شورتش و کیرشو کشیدم بیرون. هنوز خواب بود. یه کیییییر سیاه با سر قلنبه و تخمای آویزون. واسه این که راحت تر باشیم، آقاهه شلوار و شورتش رو کشید پایین و کیر و خایه اش رو گذاشت در اختیارم. دوست داشتم تا کیرش خوابه، سرش رو بکنم توی دهنم ببینم چه مزه ای داره. انگار ذهن منو خونده باشه، سرم رو به طرف کیرش هل داد و سرش رو رسوند به لبام. وقتی سرش با لبام تماس پیدا کرد، بوی کیرش توی بینی ام پیچید. بهش گفتم باید چکار کنم؟ گفت: تو فقط دهنت رو باز کن. بقیه اش با من. به محض این که دهنم رو باز کردم، همه کیرش و فرو کرد تو دهنم و سرم رو نگه داشت. حالت اوغ بهم دست داده بود. اما سرم رو رها نکرد و گفت: صبر کن تا کیرم توی دهنت شق بشه. بلند شدن کیرش رو تو حلقم حس می کردم. تا جایی که کامل راست شد و دیگه نمی تونستم تو دهنم نگهش دارم. سرم رو به زور عقب کشیدم و گفتم: دیگه نمی تونم. خیلی بزرگ شد. داشتم خفه می شدم. بعد دستمو گذاشتم روی کیرش و شروع کردم به مالوندن سرش و تنه کیرش. دستای سفید من با سیاهی کیر اون آقاهه یه تضاد رنگی عجیبی پیدا کرده بود. طوری که آقاهه با دیدن این صحنه بی اختیار گفت: مادرتو گائیدم تو چقدر سفیدی. تا حالا پسر به این سفیدی ندیدم. برگرد ببینم سوراخ کونت چطوره؟ برگشتم و به شکم روی زمین خوابیدم. بعد از این که کونم رو لخت کرد، دست انداخت لای کونمو از هم باز کرد و یکم روی سوراخم انگشت کشید و گفت: هنوز جای زخم دیروز مونده. حتما باید دوباره بهش از اون مایع که دوس داری بدم.
کییییرش رو گذاشت وسط لپای کونم و صدای آه و اوهش دراومد. گفتم: چی شده؟ خیلی داغونه؟ گفت: نه. اون چیزی که من می بینم باعث شده کیرم مثه سنگ سفت بشه. اگه الان با این کیر سفت شده بکنمت، قطعا سوراخت جر می خوره. پرسیدم: مگه چی می بینی؟ گفت یه کون سفید و با لپای کوچولو، با یه سوراخ سرخ و باز که یه کیر سیاه و کلفت داره نوازشش می کنه. سفیدی کون تو و سیاهی کیر من خیلی با هم خوب جور شده. گفتم: کاش منم می تونستم ببینم. از روم بلند شد و از روی دیوار آلونک یه آینه کوچیک که خاک روش نشسته بود رو آورد و داد دستم و گفت: وقتی میذارم لای کونت، یه طوری آینه رو تنظیم کن تا بتونی سیاهی کییییرمو لای سفیدی کونت ببینی.
با هزار زحمت یه طوری آینه رو گرفتم که وقتی کیرش رو لای لپای کونم می ذاره، منم بتونم اون صحنه رو ببینم. عجب کییییری داشت. سیاه و کلفت. در حالیکه روی رونم نشسته بود و کیرش توی دستش بود، سر کییییرش رو می مالید لای کونم و روی سوراخم. یه کم با سوراخم بازی می کرد و بعد دوباره لای قاچ کونم رو با کلفتی کیییرش پر می کرد. دوس داشتم هرچه زودتر فرووووش کنه تو کونم تا بتونم اون لحظه رو هم ببینم. وقتی دید محو تماشای کون دادن خودم شدم و از زیرش تکون نمی خورم، خم شد روم و گفت: دوس داری با کیییرم سوراخت و باز کنم و جرش بدم؟ من که حسابی داشتم از دیدن این صحنه لذت می بردم، با تکون دادن سرم، رضایت خودمو واسه ورود کیییر سیاهش به کون سفیدم اعلام کردم. با گرفتن بله از من، با صدای حشری و کش دار گفت: جووووووون. الان اون سوراخ کوچیک و سرخت رو از هم وا می کنم تا ببینی چطوری کیییییرم توووووش جا می گیره. اینو گفت و با دستاش لپای کونم رو از هم باز کرد. لای کونم رو تف انداخت و یکی دو بار به لپای کونم کشیده زد. بعد دوباره از هم بازش کرد و با دستش کیییییرش رو به سمت سوراخم هدایت کرد. وقتی سرش رفت توووو، هم کییییر سیاه اون دل دل می کرد و می پرید و هم سوراخ تشنه من. اون هم که متوجه دل دل سوراخ من شده بود، دوباره با گفتن یه جووون حشری، کییییرش رو هل داد تو سوراخم. تا جایی که دیگه چیزی از کیرش معلوم نبود. بعد خوابید روم و درحالیکه هنوز داشت کییییرش رو تو کونم فشار می داد گفت: تو چطوری کیییر به این کلفتی و درازی رو تو اون کون سفیدت جا دادی؟ راستش رو بگو ببینم، قبلا هم کسی کونت رو گائیده که اینقدر راحت کیرم تا دسته جا شد؟ در جواب سوالش گفتم: دردم گرفته. مگه چقدرش رفته تووو؟ گفت: دیگه چیزی ازش بیرون نیست. تا تخمام رو تو کونت جا کردم. گفتم: دوس دارم ببینم. گفت: صبر کن چندتا کمر بزنم بعد نشونت می دم. کامل کونم رو مال خودش کرده بود و اونطوری که دوس داشت تو کونم تلنبه می زد. محکم و عمیق. بعد از چند بار عقب جلو کردن دیگه درد نداشتم و کلفتی کیییرش حسابی سوراخم رو براش باز کرده بود تا هر طور که دوس داره بهم بچپونه.
کیییییرش رو کشید بیرون و منو برگردوند. به پشت خوابوندم روی زمین و اومد روی رونهام نشست. بعد کیرش رو گذاشت لای پاهام. با دستش کیرش رو زیر تخمام بالا و پایین می کرد. بهم گفت: حالا می تونی همه چیزو قشنگ ببینی. ببین چطوری با سر کیرم تخمات رو میارم بالا و می چسبونمشون به دودولت. تخمای من در برابر کیر اون اندازه دو تا لوبیای سفید بود. اونم که از دیدن این صحنه داشت حال می کرد، حسابی با کیرش با لای پام و تخمام و کیرم بازی می کرد. وقتی کیرش رو می ذاشت روی کیرم، از کیر من دیگه چیزی معلوم نبود. در همون حالی که داشت با تخمام و لای پام ور می رفت، یک دفعه اومد روی سینه ام و سر کیرش رو رسوند به لبام و محکم فشار می داد به دهنم. درحالیکه داشت نفس نفس می زد، تخماش رو گذاشت رو لبام و محکم کیییرش رو روی صورتم عقب و جلو می کرد. من که حسابی اذیت شده بودم و به خاطر تخمایی که روی دهنم بود نمی تونستم اعتراض بکنم، یک دفعه دیدم آبش بیرون جهید و از روی صورتم به بالای سرم می پاشید. روی پیشونی منم یکی دو قطره ریخت. عجب صحنه بود. برای اولین بار داشتم لحظه خروج آب منی رو از زیر کیر می دیم. بوی آبش توی بینیم پیچیده بود. وقتی کارش تموم شد، از روم بلند شد و وسط آلونک دراز کشید. در همون حال که داشت نفس نفس می زد ازم پرسید: دیدی آبمو؟ دوس داشتی؟ خوشت اومد؟ من در حالیکه داشتم پیشونیم رو تمیز می کردم گفتم: مگه قرار نبود اون مایع رو بریزی داخلم تا کامل خوب بشم؟ چرا ریختیش بیرون؟ درحالیکه کیرش داشت شل می شد و می خوابید گفت: مگه دوس نداشتی وقتی آبم میاد، ببینیش؟ نگران زخم سوراخت هم نباش، واسه اونم مایع به اندازه کافی گذاشتم. پرسیدم: کی؟ گفت: تا کی می تونی بمونی باغ؟ گفتم: تا ظهر. گفت: تا ظهر یبار دیگه می کنمت. اینبار کونت می ذارم و همه مایع ام رو تو کونت خالی می کنم. بعد بلند شد و از آلونک رفت بیرون. جلو در بهم گفت: از آلونک بیرون نیا. یه کارگر می خواد بیاد توی باغ که به درختای پایین باغ آب بده. دوس ندارم تو رو اینجا ببینه.
تقریبا یک ساعتی گذشت. کارگر اومد و بعد از آب دادن به درختای پایین باغ اومد به سمت آلاچیق. اما اون آقاهه گفت: اون طرف نرو. کارگر گفت: امروز نمی خوای بهم چایی بدی؟ آقاهه گفت: امروز چایی آماده نکردم. برو عصر بیا. و به این ترتیب از اضافه شدن کارگر به داستان سکسمون جلوگیری کرد.
بعد از رفتن کارگر، اومد به سمت آلونک و گفت: تا ده دقیقه دیگه میام که حسابی کونت رو پاره کنم. آماده ای؟ من که منتظر همین لحظه بودم، به شکم روی زمین خوابیدم و اعلام آمادگی کردم. ده دقیقه بعد، آقاهه در حالیکه کیرش کاملا سیخ بود، وارد آلونک شد و گفت: بکش پایین که وقت گائیدن اون کون سفیدت شده. بدون معطلی، شلوار و شورتم رو کشیدم پایین و به سمتش قنبل کردم و با یه دستم آینه رو تنظیم کردم تا بتونم گائیده شدن کونم رو توسط یه کیر سیاه و حشری ببینم. وقتی آمادگی منو دید کیرش رو از تو شورتش کشید بیرون و تف انداخت سر کیرش و بعد از تنظیم کردن کیرش روی سوراخم، تا ته فروووو کرد تووووشششش. کمرم رو گرفت و به سمت بالا کشید تا کونم قنبل بشه. بعد گفت: آینه رو ببر زیر کونت تا از زیر ببینی چه کیری داره بهت فرو می ره. وایییی چه حالی می داد. قبلا سعی می کردم وقتی امیر داره منو می کنه سرم رو تا اونجا که می شه ببرم زیر و از لای پام عقب و جلو شدن کیر امیر رو تو کونم ببینم. با پسر عموم هم از طریق آینه فرو رفتن کییییرش رو به سوراخم دید زدم. و حالا شاهد فرووووو رفتن کیییییر سیاه و کلفت یه غریبه دیگه تو کونم بودم و زیرش داشتم حال می کردم. بعد از چندتا ضربه عمیق، به کمرم فشار آورد و کامل روی زمین خوابوندم. هیکل کوچیک من زیر بدنش گم شد. آینه رو کنار گذاشتم و منتظر فوران آب منی آقاهه تو کونم شدم. صدای چلپ چلوپ ضربه های کمر زدنش و شکمش به کونم توی آلونک پیچیده بود. پنج دقیقه بعد دستاش رو از زیر سینه هام رد کرد و گفت: می خوام آبم رو تو کونت خالی کنم و در همون حال که من خودم رو برای لذت بردن از این لحظه آماده می کردم، با فشار دادن سر کییییییرش به انتهای روده ام، آب منی داغش رو ته کونم خالی کرد و کامل روم خوابید تا هم کل آبش خالی بشه و هم نفس هاش طبیعی بشه.
بعد از گائیدن کونم حرفی بینمون رد و بدل نشد. فقط گفت: راه رو که بلدی؟ زود برو خونتون تا بابات به خونه نرسیده. من سریع شلوارم رو کشیدم بالا و به سمت خونمون راه افتادم. وقتی راه می رفتم، احساس می کردم تو کونم پر از آب هست و هر لحظه ممکنه از سوراخم بزنه بیرون. واسه همین تا خود خونه با همه توانم سوراخم رو محکم به هم فشار می دادم تا آب منی اون آقاهه از کونم خارج نشه و شلوارم رو خیس نکنه.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
nicenightgay
خیلی باحال نوشتی تحریک شدم
👄🫦💋
     
  
زن

 
عزیزم نوشته هات حرف ندارن
     
  
زن

 
من یه دوستی داشتم بیشتر وقتا میکردمش یه بار براش جق زدم بار بعدی ساک زدم دیدم خیلی مزه میده همون موقع کونمو جر داد.
     
  
مرد

 
من که برادرم باعث شد از کون دادن خوشم بیاد . یکسال از من بزرگتر بود . اون موقع ها هفت هشت ساله بودم از روی شلوار منو میکرد تا اینکه مادرم فهمید و کتک مفصلی خورد . بعدا دوباره اومد سراغم و ایندفعه شلوار و شورتم درمی‌آورد و منو می کرد ولی توش نمی کرد . داخل حمام ، پشت سرسرا ، داخل پارکینگ و هرجا فرصت میکرد کونمو لخت می کرد و لاپایی میزد منم الکی مقاومت می کردم تا نفهمه کونی هستم . یادمه دو سه بار زیاد زور نمی‌زد ولی من می‌خوابیدم و بهم می‌گفت دوست داری بکنمت ولی من خجالت می کشیدم . تا چهارده سالگی منو می کرد و بعد رفت دنبال دختر گاییدن
منم خودمو با خیار و... می گاییدم تا زمانی که مستقل شدم و خونه خالی داشتم و ایندفعه به هرکس میخواستم کون میدادم . الآنم با اینکه متاهلم بازم کون میدم و لذت می برم
دوستدار روابط آزاد خانومم هستم
     
  

 
Sinatrans24
خوشحالم که خوشت اومده.
     
  

 
sib_1357
ممنونم که می خونی و نظرت رو میگی.
     
  

 
zhila20000
فکر می کنم لذتی که توی کون دادن هست خیلی بیشتر از لذتی هست که توی کون کردنه.
     
  
صفحه  صفحه 11 از 12:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA