انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 14 از 15:  « پیشین  1  ...  12  13  14  15  پسین »

چطور در سن پایین کونی شدم



 
arashkir20
ممنونم ازت. چقدر خوب می شد اگه می شد دوران بچگی رو دوباره تجربه کرد. مطمئنم تو اگه هرجا بودی واسه کردنم خودت رو می رسوندی.
     
  

 
سکس با کارگر ساختمون
فکر کردن به صحنه های سکس هایی که با آدمای مختلف داشتم شده بود جزئی از ساعات آخر شب که توی رخت خواب می رفتم و گاها از یادآوریشون کیر کوچولوم راست می شد و من اونو لای رونهام میذاشتم و با مالیدنش بین پاهام هم به کیرم حال می دادم و هم داغی یه کیر رو لای پام حس می کردم. این کیر کوچولوی من شاهد چه صحنه هایی که نبوده. از لذت هایی که با فرو رفتن کیر توی سوراخم بهم دست داده و تاثیرش رو روی کیییرم دیدم و همچنین از گریه هایی که در اثر درد و اجبار به کون دادن به آدمایی که ازشون می ترسیدم و از روی ناچاری زیرشون رفته بودم تا آبروم رو جایی نبرن. اما صحنه مشترک همه این ها ورود کیر غریبه ها در جلوی چشم کیر خودم به سوراخی بود که درست زیر تخمام و بین درز کونم پنهون شده بود و قرار بود طبق توصیه بزرگ ترها به دست کسی ندمش.
با پیدا کردن این ساختمون نیمه کاره در یه محله غریب، بساط سکس های جدیدم با آدمای جدید جور شده بود. طوری بهش انس پیدا کرده بودم که آخرای هفته که می شد، بی تاب رفتن به اونجا می شدم. حسنش این بود که امن بود. بعد از سکسی که با اون آقاهه در زیرزمین همون ساختمون داشتم، دعا می کردم که بازم ببینمش و مثل اون راننده تاکسی و دوست باغدارش تا مدت ها نیاز به کس دیگه ای نداشته باشم.
پنجشنبه بعداز ظهر بود. از مدرسه که به خونه برگشتم، انگار دیگه تحمل نداشتم تا جمعه بشه. از خونه زدم بیرون و رفتم به همون محلی که منو به کیییر می رسوند. کسی توی اون کوچه نبود. از جلوی ساختمون نیمه کاره که رد شدم قلبم شروع به تپیدن کرد. انگار اونم می فهمید که کجا اومدم و دنبال چی هستم. یکی دو بار از جلوش رد شدم و برگشتم. نه کسی از توی کوچه رد می شد و نه کسی از توی ساختمون بیرون می اومد. معمولا کارگرها روزهای پنجشنبه رو تا بعداظهر کار می کردن و بعد تعطیل می کردن تا شنبه صبح. به نظرم رسید که کارگرها رفته باشن. دوست داشتم یبار دیگه برم توی زیرزمین و خاطرات هفته قبل رو با خودم مرور کنم. اما صبر کردم تا خیالم از بابت خالی بودن خونه جمع بشه. یک ربعی گذشته بود که روی سکوی روبروی اون خونه نشسته بودم. توی دلم می گفتم اگه اون آقاهه که منو برد توی زیرزمین خونشون برسه و موقعیت داشته باشه، حتما دوباره بلندم می کنه. یا شایدم اون دوتا پسری که بهم گیر دادن اینجا چی می خوای و آخرش به خوبی و خوشی با کون دادن من بهشون همه چی تموم شد، می رسیدن، دوباره بساط گائیدنم رو توی زیرزمین اون ساختمون نیمه کاره پهن می کردن.
توی این افکار بودم که متوجه خروج سه نفر از ساختمون نیمه کاره شدم. هر سه تایی از جلوی من رد شدن و بعد از ورانداز کردن سرتاپای من از اونجا دور شدند. من باز هم منتظر شدم تا اگه کس دیگه ای هم توی ساختمون هست، بره. تقریبا ده دقیقه بعد یکی از اون سه تا کارگری که رفته بودن رو دیدم که برگشت و مجدد رفت توی ساختمون. جلوی در که رسید بهم یه نگاه کرد و بعد یه چشمک زد و با سر اشاره کرد که برم توی ساختمون. خیلی به این موضوع توجه نکردم. پیش خودم داشتم می گفتم انگار اون روز قرار نبود من به خواسته ام برسم. از یه طرف هم کونم خارش گرفته بود و دلش کییییر می خواست. خیلی به رهگذرهایی که رد می شدن توجه نمی کردم تا بهشون چراغ سبز نشون بدم. چون اگه موفق می شدم، عملا جایی نداشتیم که بریم و کونم بذاره. از جام بلند شدم و یه بار تا انتهای کوچ رفتم و برگشتم. برای بار دوم که می خواستم کوچه رو تا انتها برم، دیدم از توی ساختمون نیمه کاره همون کارگره دوباره بهم اشاره کرد که بیا توی ساختمون. مردد شده بودم. شاید هم اشتباه می کردم و فکر کرده بودم که منو به داخل ساختمون فرا خونده. به راه خودم ادامه دادم. اما وسوسه ولم نمی کرد. دوباره برگشتم و دیدم هنوز ایستاده و تا دید من برگشتم، دوباره با دست اشاره کرد که بیا توی ساختمون.
دیگه دلم از مغزم فرمون نمی گرفت. بدون تردید رفتم و وارد ساختمون شدم. با ورود من به ساختمون، اون کارگره با انگشتش که روی بینیش گذاشت، بهم فهموند که ساکت باشم. بعد بهم اشاره کرد که دنبالش برم. وقتی به راه پله ها رسید متوجه شد که من هنوز سر جام ایستادم. دستش رو محکم تر تکون داد و ازم خواست که دنبالش برم. از چیزی نمی ترسیدم. تهش این بود که می خواست کونم بذاره که من خودم اصلا برای دادن رفته بودم اونجا. دنبالش از پله ها رفتم پایین. پله هایی که دوبار دیگه هم از اون واسه کون دادن پایین رفته بودم. وقتی رسیدیم وسط زیرزمین، ایستاد و به سمتم برگشت. بدون این که حرفی بزنه اومد جلو و منو بغل کرد. انگار منم زبونم قفل شده بود. هیچ اعتراضی نکردم. وقتی سکوتم رو دید جرات بیشتری پیدا کرد و از پشت دستش رو گذاشت روی کونم. من همچنان ساکت بودم و اون توی بغلش داشت منو حسابی می مالوند. وقتی لپای کونم رو توی مشت هاش می گرفت مدام تکرار می کرد جوووووون. چه نرمه و بعد دوباره به مالیدن بدنم و کونم ادامه می داد. کاملا تسلیمش بودم و اجازه داده بودم منو تصاحب کنه.
دستم رو گرفت و برد گذاشت رو کیییییرش. کیری که از شدت خواستن مثل چوب شده بود. با لمس سفتی کیییییرش، دیگه مطمئن شدم تا چند دقیقه دیگه قراره تا دسته بهم فروش کنه و منو به خواستم برسونه. از روی شلوار سعی کردم کلفتیش رو اندازه بگیرم. جوووون عجب چیزی بود. یه کم که کییییرشو مالوندم، بهم گفت: کون می دی؟ و من بازهم سکوت کردم. آروم گفت: دستت رو ببر از زیر شلوار بگیرش. منم مثه یه بچه حرف گوش کن دستم رو از بالای کمربندش وارد شلوار و شورتش کردم. وقتی انگشتام به سر کییییرش خورد با خودم گفتم: اوووووووف چه داغه. دستم رو پایین تر بردم و تنه کیییرش رو تو مشتم گرفتم. بعد دستم رو کشیدم بیرون. گفت: چرا درش آوردی؟ گفتم: ترسیدم ازش. زیر لب گفت: جووووون. نباید ازش بترسی. قراره تو اینو بخوری نه اینکه این تو رو بخوره. و دوباره به کونم چنگ زد. دستش رو برد توی شورتم و انگشتش رو رسوند به سوراخ کونم. انگار از داغی و نرمیش دیوونه شده بود. انگشتش رو به زور فشار داد تو سوراخم و گفت: این چیه لامصب؟ تو امروز اینجا چی می خوای از جون من؟ من که داشتم با رفیقام می رفتم، اما به خاطر تو برگشتم. گفتم: پس رفیقات هم الان می رسن؟ گفت: نه پیچوندمشون. توی دلم گفتم: چه بد. کاش دوستات هم می رسیدن و سه تایی ترتیبم رو می دادید. کارگره ادامه داد: از اون صورت خوشگل و سفیدت نمی تونستم بگذرم. حتما کونت هم خیلی سفیده. می زاری ببینمش؟ گفتم: چی رو؟ گفت: کونت رو دیگه. وقتی دید حرفی نمی زنم، دستم رو گرفت و گفت: بیا بریم انتهای زیرزمین. بریم پشت اون کیسه گچ ها که اگه کسی اومد نبینتمون. درحالی که دستم توی دستاش بود دنبالش رفتم تا محل گائیده شدن کونم. قرار بود برای سومین بار پشت اون کیسه گچ ها کون بدم. به محض این که رسیدیم برم گردوند و گفت: دستات رو بزار روی کیسه ها و قنبل کن. طبق خواسته بکن جدیدم، دستم رو گذاشتم روی کیسه ها و با قوسی که به کمرم دادم، جلوش قنبل کردم. چشمش که به فرم کونم افتاد گفت: اووووووف چه کونی داری. مثه گلابی می مونه. بعد بدون این که کییییرش رو در بیاره از پشت چسبید بهم و شروع کرد به مالیدن کونم با کیرش. چه حالی می داد. سفتی کییییرش شلوارم رو کرده بود لای درز کونم. اگه یه کم دیگه فشار می داد، فکر کنم کیییییرش با شلوار خودشو من فرو می رفت توی کونم.
کمرم رو محکم گرفته بود و کیرشو به کونم می مالید از ته دل اووووف اووووف می گفت. ازم پرسید: خوشت میاد اینطوری می کنمت؟ گفتم: آرررره خیلی خوبه. گفت: آخه تو به این خوشگلی چطوری کونی شدی؟ گفتم: منو به خاطر خوشگیم کونی کردن. گفت: کی؟ گفتم: بچه محل هام. همونطور که کیییییرشو لای لپای کونم فشششششار می داد پرسید: سولاخی می دی؟ گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی می زاری بکنم تو سولاخت؟ گفتم: نه. همینطوری که الان داری می کنی خوبه. همینطوری ادامه بده. با تعجب پرسید: چراااا؟ دستم رو بردم پشتم و کیییییرش رو از روی شلوارش گرفتم و گفتم: چون من از این می ترسم. خیلی بزرگه. ازم فاصله گرفت و بلافاصله زیپش رو کشید پائین و گفت: برگرد ببینش. خیلی هم بزرگ نیست. تو بزار من بکنم توووووش، اگه دردت اومد لاپایی می کنمت. گفتم: نه نمی زارم بکنی توششش. می ترسم جر بخورم. گفت: نترس. حواسم هست. اصلا خودت بگیرش تو دستت و بکنش تو. هرجا دردت گرفت نگهش دار. اگه نشد و دردت گرفت، قول می دم لاپایی تمومش کنم. اینو گفت و کیییییرش رو از توی شورتش کشید بیرون. اووووووف چه کییییری داشت. بیشتر سرش دلم رو برد. از اون کیرای سر گنده بود که وقتی می خواد بره توووووو، اشک آدم رو در می آره. دستم رو بردم جلو و سرش رو توی مشتم گرفتم و گفتم: خییییلللللیییی بزرگه سرشششش. امکان نداره بره تو کووووونم. مخصوصا کلماتی مثه "کیر" و "سرش" و "کونم" رو می کشیدم و با تشدید ادا می کردم تا حسابی حشریش کنم. اون که کنترلش رو از دست داده بود گفت: یه طوری می کنمت که خوشت بیاد. اولش یه کم درد می گیره، اما اگه تحمل کنی دردت آروم می شه و حسابی بهت حال می ده. هر کسی رو هم که تابحال که کردم همین حس رو داشته.
دوست داشتم کیرش رو مزه کنم و ببینم اون کله گنده ش چه طعمی داره. جلوش نشستم و نزدیک صورتم شروع کردم با کیییییررررش بازی کردن. صورتم رو اونقدر بردم جلو که وقتی دستم رو روی طول کییییرررششش بالا و پائین می کنم، سر کیرش با لبام برخورد کنه. کارگره که حسابی خوشش اومده بود گفت: می خوای بخوریش؟ گفتم: چی رو بخورم؟ گفت: کییییییییرررررموووو. لبام رو از هم باز کردم و سرررررششششش رو گذاشتم تو دهنم. واسه دهن کوچولوی من، اون کله کیییییر باد کرده خیلی بزرگ بود. کارگره وقتی دید کییییرش روی لبای یه بچه خوشگل کونیه، سرم رو بادستاش گرفت و کیییییرش رو فشششششار داد تو دهنم. واسه این که لبام اذیت نشه، دهنمو باز کردم تا کیییییرش بره تو حلقم. سرش که رفت تو، دیگه جا واسه باقی کییییرش نبود. بوی کیر با طعم غبار خاک و عرق قاطی شده بود. همچنان سرم رو نگه داشته بود و کیییرش رو فشار می داد. دیگه داشتم اذیت می شدم. با زدن روی رونش و عقب هول دادنش بهش فهموندم که کیییییرررررش داره خفه ام می کنه. وقتی کیرش رو از دهنم درآورد، یه نفس بلندی کشیدم و گفتم: خیلی بزرگه. نمی تونم بهت بدم. لاپایی بکن تموم شه. کارگره گفت: اما تو که هنوز امتحان نکردی که ببینی می ره تو کونت یا نه. بعدشم مگه نیومدی که کون بدی، پس این مسخره بازی ها چیه؟ گفتم: کی گفته من اومدم کوووون بدم؟ گفت: یه پسر خوشگل و تنها توی یه محله غریب فقط دنبال کیییییر می گرده. اگه نمی خواستی بدی پس چرا بهت اشاره کردم بیا توی ساختمون اومدی؟ گفتم: می خواستم ببینم چکارم داری. وگر نه که نمی آمدم تو. گفت: حالا فهمیدی چکارت داشتم؟ گفتم: نه. هنوز که نگفتی. گفت: می خوام بککککنمت بچه کونی. حالا که اومدی اینجا و فهمیدی که قصدم گائیدن اون کون سفید و تنگته، دیگه راه برگشت نداری. گفتم: خوب باشه قبول. لاپایی بکن تموم شه. اینو که گفتم یه کم حالتش عوض شد و با کمی عصبانیت گفت: زر نزن بابا. من اگه بخوام بکنمت که هیچ جوره نمی تونی از این جا بری بیرون. من به خاطر کون تو دوستام رو پیچوندم. حالا با یه لاپایی تمومش کنم. برگرد بینیم با. گفتم: آخه کییییییررررت خیلی یزرگه. سررررششششش رو ببین، به زور رفت توی دهنم. اون که دیگه طاقتش تموم شده بود و کمی هم عصبی شده بود، محکم برم گردوند سمت کیسه گچ ها و با آرنجش گذاشت رو کمرم و گفت قنبل کن بینیم. کس کش. دوباره براش قنبل کردم و به کمرم قوس دادم. بهش گفتم: پس قول بده نکنی توووووش. دست انداخت شلوار و شورتم رو تا زانو کشید پایین و گفت: خفه بابا. تا کیییییرمو تا خایه بهت نچپونم از رفتن خبری نیست. شیر فهم شدی؟ همونی شد که من می خواستم. یه کیر کلفت وحشی حشری که کنترلش رو از دست داده. لای کونم رو با آب دهنش خیس کرد. یه تف هم انداخت سر کیر خودش و اومد روم. یه راست کیییییرش رو گذاشت رو سوراخم و شروع کرد به فشار دادن.
من با تنگ کردن سوراخم سعی داشتم به این زودی جلوش وا ندم. اما زور اون و داغی کیرش، کار رو برام سخت می کرد. اون فششششششار می داد و من مقاومت می کردم. وقتی دید نمی تونه کونم بزاره با عصبانیت گفت: کس کش کونتو از هم باز می کنی یا بخوابونمت کف زیر زمین و ننت رو بگام؟ با دستات لاچتو باز کن ببینم سوراختو کونی. سینه ام رو روی کیسه کچ ها گذاشتم و با دوتا دستام لپای کونم رو از هر دو طرف کشیدم تا سوراخم حسابی جلوش دلبری کنه. با دیدن سرخی سوراخم یه تف انداخت روش و دوباره کیرش رو تنظیم کرد. با دستش یه کم کیرشو رو سوراخم بالا و پائین کرد و به قول خوش درم رو کیر مالی کرد. بعد یک دفعه با همه زورش تپوند بهم. با دیدن فرو رفتن سر کییییرش به سوراخ از هم باز شده ام، ناخودآگاه داد زد: جوووووووووون. مادرت و گائیدم بچه کونی. منم که درد سر کیر گنده اش داشت دیواره های سوراخم رو جر می داد، داد زدم: آآآآآآآآآیییییییی. درشششش بیاااااااررررر. پااااارم کرد کییییییرت. بدون این که از فشارش کم کنه همه تلاشش رو می کرد حالا که سرش رو فرو کرده، بقیه اش رو هم جا کنه. واسه همین گفت: زر نزن داره می ره. یه دیقه تحمل کنی تمومه کارت. اشکم داشت در می اومد. با بغض گفتم: تحمل چیه، دارم پاره می شم. ببین چقدر از هم وا شده. الانه که خون بیاد. اما اون فقط فشار می داد و چیزی از حرفای منو نمی شنید انگار. بالاخره تلاشش نتیجه داد و وقتی سر کیرش وارد حفره داخل سوراخم شد، باقی کیرش رو هم جا داد و به قول خودش کون گلابی شکل منو فتح کرد. من همچنان تحت فشار و درد بودم و تنفس برام راحت نبود. بهش گفتم: تو رو خدا بکککککشششش بیرون دارم خفه می شم. گفت: قول می دی بزاری دوباره بکنم توووووشششش. بهش گفتم: باشه هر چی تو می گی. اما الان بکش بیرون نفس بکشم. با در آوردن کییییرش از کونم، زانوها و رونهام شروع به لرزیدن کرد. توی روده هام درد گرفته بود. روی پام نشستم و شکمم رو گرفتم تا کمی آروم بشم. هنوز یه دقیقه نشده بود که گفت: هی بچه کونی، پاشو کار دارم. گفتم: بزار خوب بشم بعد دوباره بکن. گفت: ببین مهم این بود که تا دسته بهت فرو کردم. حالا دیگه راش باز شده، ننه من غریبم بازی هم در نیار. مثه بچه آدم قنبل کن تا سوراخ کونت رو برات صفا بدم. همونطور که نشسته بودم چشمم افتاد به سر کیییییررررش که انگار باد کرده بود و دوبرابر شده بود. داشت می مالیدش و واسه گائیدن دوباره کونم آماده اش می کرد. بلند شدم و جلوش قنبل کردم تا عملیات گائیدنم رو شروع کنه. دستم رو بردم پشتم و گفتم: کییییرت رو بده دست خودم. گفت: جووووون می بینم که ازش خوشت اومده. دوس داری آخر هفته ها که می شه بیایی اینجا و بهم کون بدی؟ گفتم: تو وحشی هستی. پارم کردی. دیگه نمی تونم بهت کون بدم. نه نمی آم. گفت: زر نزن بابا. الان آبم رو می ریزم تو کونت تا هم دردش خوب بشه و هم پارگیش درمون بشه. کیرش رو که توی دستم گذاشت، روی سوراخم تنظیم کردم و بهش گفتم: بککککنننن. با فشار دادن کیرش، سرررررشششش شروع کرد به فرو رفتن به داخلم. ذره ذره ش رو حس می کردم. ازم پرسید در چه حالی؟ گفتم: داره میییییره. دااااره میییییره توووووش. گفت: فشار بدم: گفتم: فششششششاااار بده تا سرش از حلقه سوراخم رد بشه. با رد شدن سرش از حلقه سوراخم دیگه کار تموم شد. بهش گفتم حالا می تونی کمر بزنی. گفت: جوووووون بچه کونی. می بینم که حرفه ای کون می دی. الان سوراخت رو می ترکونم برات. اینو گفت و شروع کرد به تقه زدن تو کونم. با چندبار درآوردن و فرو کردن کیرش تو کونم، دیگه سرش هم به راحتی فرو می رفت و باعث می شد هربار که کیرش رو خارج می کرد یه حفره سرخ رنگ جلوی چشای حشری کارگره باز بمونه و حرکت بعدی رو محکم تر انجام بده. چه حالی می کردم با کیرش. دوس نداشتم به این زودی تموم بشه. اما با سرعت گرفتن ضربه هاش، حکایت از این داشت که داره آبش میاد و گائیدنم رو به اتمامه. همینم شد. وقتی کمرم رو محکم گرفت و شکمش رو با گردی کونم چسبوند، داغی آبش رو داخل سوراخم احساس کردم که با دل دل کردن کیرش، از سرش خارج می شد و ته روده ام خالی می شد.
کارش که تموم شد کیرش رو کشید بیرون و در حالیکه داشت تمیزش می کرد، گفت: حال کردی با کیرم؟ دیدی گفتم من کارم رو بلدم. بازم می آیی بکنمت؟ جواب دادم: آره سر کیرت رو خیلی دوس دارم. بزرگه و پر آبه. اگه قول بدی به دوستات چیزی نگی، بازم میام و بهت کون می دم. یه خنده پیروزمندانه ای کرد و گفت: منتظرتم بازم بیایی و بری زیر کیرم.
با یه سوراخ باز و پر آب از ساختمون زدم بیرون. اون بیرون آدم ها در حال ترددی بودن و منی که تا چند دقیقه قبل زیر یه کیر داشتم درد می کشیدم و حال می کردم، بینشون گم شدم و با یه احساس خوب و جدید راهی خونه شدم.
     
  
مرد

 
nicenightgay:
مطمئنم تو اگه هرجا بودی واسه کردنم خودت رو می رسوندی.

دقیقا ،منم مطمعنم که اگه یه بار زیر کیرم با کله بزرگش میرفتی هیچوقت ازش دست نمیکشیدی و برای مدتهای طولانی حساااابی باهم حال میکردیم.
بله دوران بچگی دوران شیرینی بود که تموم شد و رفت ولی الانم میشه با یه کیس همدل رل زد و خاطرات دوران کودکی رو زنده کرد و از لحظه لحظه زندگی لذت برد...
     
  
↓ Advertisement ↓

 
arashkir20
داشتم به این فکر می کردم چه خوب شد که تو توی دوران بچگی من نبودی وگر نه زنده از زیر دستت بیرون نمی اومدم.
     
  
مرد

 
nicenightgay:
زنده از زیر دستت بیرون نمی اومدم.

نه باباااا سر کیرم هرچندم بزرگ باشه از سر کیر خر که بزرگ تر نیس که فداات شم 😅😂😂
ولی در کل چون شما اون زمان هر روز دل تون میخاست که با یه کیر مست و کلفت یه حالی به کون خوشگل و گوشتیت بدی دوس داشتم اون زمان من پیشت بودم و هر روز یه حال اساسی ولی عشقولانه میکردیم . در کل من از کردن زوری خوشم نمیاد اگه طرف خودش مایل باشه منم حسااابی بهش خدمت میکنم..😋😍
     
  

 
arashkir20
سر کیر خر رو خوب اومدی. چقدر خوب بود.
راستش همونطور که قبلا هم گفتم، اوایل فقط با امیر راحت بودم. بعد که پای بقیه باز شد، دیگه رنگ و بوی سکس هام عوض شد و غالبا زور و تهدید برای بردنم به کار می رفت.
     
  
زن

 
خیلی عالی با هیجان تعریف میکنی خیلی دوسداشتم
     
  
مرد

 
nicenightgay:
سر کیر خر رو خوب اومدی. چقدر خوب بود.

ولی شیطووون تو اون سن و سال خیییلی دل میخاد که آدم کیر کلفت خر و با اون کله گنده ش تو کونش بکنه واقعا سوپر منی بودی عزیزم 😅 به هر حال اون دوران حساااابی کیف کردی عزیزم 👍
nicenightgay:
اوایل فقط با امیر راحت بودم

آرره کاااش من جااای امیر بودم چون نمیذاشتم هییییچوقت سوراخت با کیر کسی آشنا شه ، تو میشدی عششق همیشگی خودم و تا الانم باهات میموندم♥️💋
nicenightgay:
غالبا زور و تهدید برای بردنم به کار می رفت.

آره متاسفانه برخورداشون خییلی بد بوده
ولی یجورایی شما هم از این شرایط حسااابی لذت میبردین...
در کل نگاه من به سکس متفاوته☝️
دو نفر تاپ و بات هر دو شخصیت دارن و محترمند و هر رابطه سکسی باااید از روی عشق و علاقه و احترام باشه اگه به چشم بد نگاه کنیم دقیقا رفتار حیوانات رو تقلید میکنیم ولی وقتی با دید باز به این مقوله نگاه کنیم میبینیم هر دو طرف لذت میبرن و هدف از سکس هم همین باید باشه ☝️ نه اینکه یه آدم عوضی بیاد حال شو بکنه بعد به همه پسرا بگه بیایین این کونی رو بگایین و آبروشو همه جا ببرین🤦‍♂️
به هر حال دوران پر از فراز و نشیبی داشتی عزیزم 🌱
داستان زندگیت رو خییلی خوب مینویسی
منتظر ادامه شیم عزیزم🫶
هنووزم میگم کاااش اون زمان تک پر خوودم بودی 😋😍♥️💋
     
  

 
zhila20000
خوشحالم که هم خوندی و هم دوس داشتی. arashkir20
     
  

 
arashkir20
ببین سر کیر خر هم اول خیلی معمولیه. وقتی می کنه داخل و بعد که آبش میاد اونقدر بزرگ می شه.
ترس یه چیز طبیعیه. منم از این قاعده مستثنا نبودم. مخصوصا تو اون سن و سال. اما چون به چیزای غیرمتعارف فکر می کردم، نمی تونستم راحت ازش بگذرم. مخصوصا که با حضور آقا امراله یه مقدار دلگرم بودم که اون نمیذاره اتفاق بدی برام بیفته.

واقعیت اینه که اولش همه می گن که فقط خودمو خودت، اما بعد از یه مدت برای هم تکراری می شن و از اینجا به بعد یا از هم جدا می شن و یا پای نفر سوم و چهارم و .... به داستان باز می شه. خیلی کم پیدا می شن که مثه شما فکر کنن.

در اون زمان پسرا با کردن یه هم سن یا پایین تر، دوس داشتن قدرت خودشون رو به رخ بقیه هم سن هاشون بکشن. یه نفر رو تور می کردن و بعد به اتفاق بقیه رفقای صمیمشون از وجود طرف مفعول لذت می بردن.
واسه اثبات دوستیشون طرف رو به رفقا دیگه شون هم پیش کش می کردن.
     
  
صفحه  صفحه 14 از 15:  « پیشین  1  ...  12  13  14  15  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA