انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 15 از 15:  « پیشین  1  2  3  ...  13  14  15

چطور در سن پایین کونی شدم



 
سکس با کارگر ساختمون توی حموم
کل هفته رو با لذتی که از کیر اون کارگر ساختمون که توی زیرزمین خونه در حال ساخت بهم فرو رفته بود و بهم کلی حال داده بود رو سپری کردم. یاد سر کییییرش که می افتادم، دیوونم می کرد. من که کلا عاشق کیرهایی بودم که سر بزرگی داشتند و موقع ورود و خروج از سوراخم، صدای غارت و غورت کونم رو در می آورد. حالا زیر یکی از همون کیرهای کله گنده که مال اون کارگر بود رفته بودم. از لحظه ای که بهم چشمک زد و علامت داد که برم توی ساختمون، تا لحظه ای که همه کیییییرش رو توی سوراخ داغ و کوچولوم جا داد، هر شب توی ذهنم می اومد و باعث می شد هوس کیرش رو بکنم.
آخر هفته که شد دیگه طاقتم تموم شده بود. به هوای کون دادن بهش، رفتم جلوی همون ساختمون. تقریبا نیم ساعتی رو بالا و پائین رفتم تا این که از توی ساختمون منو دید و بهم اشاره کرد که اونجا نایستم و برم بالاتر منتظرش بمونم. چند دقیقه بعد به سرعت اومد طرفم و گفت: این جا چکار می کنی؟ در جوابش فقط سرم و انداختم پایین و خندیدم. از خنده من متوجه شد که چرا اونجام و مغرورانه گفت: آهان فهمیدم. تو بچه خوشگل اومدی تا بهم کون بدی. درسته؟ دلت کیرمو می خواد؟ زیر لب گفتم: بله. در جوابم گفت: جووووون بچه کونی پنبه ای. اما الان نمیشه. پرسیدم: چرا؟ گفت: صاحب کار اومده توی ساختمون و امروز نمیشه که بکنمت. اما فردا صبح حدود یازده بیا همینجا تا یه فکری برات بکنم. من که تیرم به سنگ خورده بود، دست از پا درازتر به سمت خونه راه افتادم. دنبال یه بهونه ای بودم که بتونم از پدر و مادرم اجازه بگیرم و فردا برم پیش اون کارگره. اما فکری به نظرم نمی رسید.
شب موقع خواب همش به این فکر می کردم که فردا برام چه نقشه ای کشیده. اونا که جمعه ها سرکار نمی رن پس چرا گفت بیا همون محل ساختمون! نکنه به دوستاش گفته و فردا قراره چند نفری از خجالت کونم در بیان! البته با این موضوع مشکلی نداشتم. اما اگه اتفاقی برام بیفته چی! چرا وقتی هوس کیر می کنم دیگه عقلم کار نمی کنه و هر چیزی رو قبول می کنم. چرا اینقدر زود زیبایی خودم و نرمی کونمو در اختیاری هر کسی که ازم کون بخواد می زارم. دلم یه کم ترس داشت. اما به خودم آرامش می دادم که اگه قرار باشه اتفاقی هم بیفته، حتما اتفاقای خوبی خواهد افتاد. مهم اینه که من یبار دیگه سر کیییییر گنده اون کارگره رو می بینم و حسابی باهاش حال می کنم. اگه بشه که بیشتر براش می خورم و سعی می کنم مزه کییییرش رو بیشتر توی دهنم حس کنم. دفعه قبل که نشد.
صبح بعد از خوردن صبحانه، مشغول انجام تکالیفم شدم. به فکرم رسید به هوای پرسیدن چندتا سوال ریاضی و گرفتن دفتر تمرین، برم پیش یکی از هم کلاسی هام که البته توی محله خودمون نبود. فکر خوبی بود. پدر و مادرم هم بهم اجازه می دادن. کتابم رو برداشتم و به مادرم گفتم: چندتا سوال دارم که باید برم پیش هم کلاسیم تا هم سوال هام رو بپرسم و هم دفترش رو بگیرم. مادرم گفت: به شرط این که خیلی طول نکشه اشکالی نداره. در جواب گفتم: باید سوالامو بپرسم. شاید طول بکشه. مادرم گفت: باشه پسرم، فقط یادت باشه اگه برای ناهار خواستن نگهت دارن نباید بمونی و فورا برگرد خونه. با خوشحالی ازشون خداحافظی کردم و به سرعت خودمو رسوندم به ساختمونی که کارگرش منتظرم بود تا ببره و بکنتم. توی راه با خودم فکر می کردم طفلک پدر و مادرم. پیش خودشون چی فکر می کنن. حتما خوشحالن از این که به فکر درسام هستم. اما طفلکا نمی دونن الان در راه رفتن به سمت ساختمونی هستم که قراره یه کارگر تو زیرزمینش کونم بزاره و سوراخمو با آب کیییرش پر کنه. من چقدر وقیح شده بودم که به خاطر رسیدن به کیر، همچین دروغهایی رو به خونوادم می گفتم. البته از حق نگذریم درسم خوب بود و توی درس خوندن کم نمی ذاشتم.
قبل از رسیدن به محل ساختمون، دیدم کارگره بیرون منتظرمه و یک ساک هم دستشه. تا منو دید به سمتم اومد و گفت: امروز توی ساختمون نمی ریم. اونجا نمی شه. با ناراحتی پرسیدم: چرا اونجا نمی شه؟ گفت: قراره مصالح بیارن خالی کنن، واسه همین امروز ساختمون شلوغه. انگار دوباره ضدحال خوردم و مثه دیروز قرار بود دست از پا درازتر برگردم خونم. کارگره وقتی دید دمق شدم گفت: یعنی اینقدر دلت کییییر می خواد که به خاطرش اینجوری حالت گرفته بشه! دست برد از روی شلوار یه کم کیرش رو جابجا کرد و گفت: اگه اینطوریه، باید بهت بگم که اشتباه فکر کردی. درسته توی ساختمون نمی تونم ببرم و کونت بزارم، اما معنیش این نیست که امروز اصلا نمی کنمت. ته دلم خوشحال شدم و گفتم: پس اگه اونجا نمی شه کجا باید بریم؟ گفت: دنبالم بیا. گفتم: آخه نمی شه که همین جوری بیام دنبالت. باید بدونم کجا می ریم. گفت: بچه جون، مگه نمی خوای کون بدی؟ گفتم: چرا. گفت: مگه نمی خوای این لوله گوشتی رو فرو کنم تو اون سوراخ داغ و تنگت؟ گفتم: می خوام. گفت: پس دیگه سوال نداره. مهم اینه که اومدی کون بدی. مگه جاش فرقی می کنه واسه تو؟ دیدم راست می گه. اگه قرار باشه منو بکنه که دیگه فرقی نمی کنه کجا باشه. حتما به این موضوع فکر کرده. بنابراین قبول کردم که هرجا گفت باهاش برم.
سوار تاکسی شدیم و فکر کنم به سمت میدون امام حسین رفتیم. اون تند تند راه می رفت. انگار واسه کردنم عجله داشت و منم برای این که بهش برسم تقریبا دنبالش می دویدم. ما دوتا هیچ سنخیت و تناسبی با هم نداشتیم. نه از نظر سن و سال، نه از نظر قیافه، نه از نظر پوشش. نه کتاب ریاضیی که دست من بود و ساکی که دست اون بود و نمی دونستم چی توشه. همین تفاوت ها باعث شده بود همه توی مسیری که می رفتیم، نگاهمون کنن. یه جورایی نگاهشون روم سنگینی می کرد. تا این که رسیدیم به یه حموم. وارد شدیم. حمومی پرسید عمومی یا نمره؟ کارگره گفت: نمره. بعد پرسید با همین؟ گفت: آره. حمومی یه نگاه بهش انداخت که معنیش این بود: خر خودتی. بعد یه شماه بهش داد و گفت: بشینین تا نوبتتون بشه. بعد از گرفتن نوبت، کارگره بهم اشاره کرد که بریم و روی صندلی منتظر بشینیم. یه آقایی هم اونجا بود که مدام توی حموم راه می رفت و شامپو و صابون و این جور چیزا رو می برد میداد به کسایی که می خواستن. اون هم هر بار که رد می شد سر تا پای منو ورانداز می کرد. حق هم داشت. برای اون هم انگار سوال شده بود که هیچ چیز ما به هم نمی خوره. اون یه کارگر ساختمون بود که از سر و وضعش می شد اینو تشخیص داد. با لباسای خاکی و گچی. اما من یه پسر سفید و خوشگل و ریزه با یه کتاب ریاضی در دست در کنارش که منتظر نشستم تا باهاش برم حموم نمره. می دونین یعنی چی؟ یعنی من و اون قرار بود با هم و فقط خودمون دو تا بریم توی یه حموم. فهمیدم چه بلایی قراره سرم بیاد. منو می برد اون تو و به هر شکلی که دوست داشت کونم رو می گائید.
توی این افکار بودم که کارگره گفت: معمولا حموم ها روزای جمعه که میشه شلوغ میشه. چون توی این روز کارگرا از صبح زود میان برای حموم کردن. اما این ساعت که ما اومدیم خیلی بهتره. یعنی خلوت تره. ازش پرسیدم: تا کی قراره منتظر بشینیم؟ با خنده گفت: معلومه که دیگه طاقت نداری. گفتم: نخیر. نگران رفتن به خونه هستم. تا ظهر بیشتر نمی تونم بیرون. یه چیز دیگه: قراره با هم بریم حموم؟ گفت: آره. اشکالش چیه؟ گفتم: آخه من هیچ چی با خودم نیاوردم. نه لباس نه حوله، نه وسیله حموم نه ... پرید وسط حرفمو گفت: نیومدیم که حموم کنیم. مثه این که یادت رفته چرا اینجائیم. بعدشم نگران نباش. لباسات رو که میزاری بیرون. شورتت رو هم در میاری که خیس نشه. بیرون هم که اومدی، از حمومی یه لنگی چیزی می گیری و خودت رو خشک می کنی. خیلی هم قرار نیست بمونیم توی حموم. ترتیبت رو که دادم، برمی گردیم.
همینطور که با هم مشغول حرف زدن بودیم یه آقای سیبیلو روبروی ما روی صندلی نشسته بود و از لحظه ای که ما اومدیم و نشستیم، مدام به من خیره شده بود و هر بار که نگاهم بهش می افتاد یه نیش خند بهم می زد. بعد رفت پیش حمومی و دوباره برگشت روی صندلیش. انگار داشت به حرفای ما گوش می داد و حرفای ما رو می شنید. بعد یه طوری که من متوجه نشم، به کارگره با دست اشاره کرد که یعنی داری می بری تقشو بزنی. کارگره توجهی بهش نکرد. همینطور که سرم پایین بود و زیر چشم نگاهش می کردم دیدم دوباره با انگشت شست و نشونش یه دایره درست کرد و بهش نشون داد که بعده ها فهمیدم منظورش از این حرکت، یعنی طرف کونیه که باهاته؟ با این حرکت کارگره یه لبخند کوچولو زد. در همین فاصله نوبتمون شد و حمومی شماره ای که دستمون بود رو خوند که می تونیم بریم توی حموم. حموم دو قسمت داشت که توی قسمت اول لباس ها رو در می آوردن و بهش می گفتن حموم سرده و بعد وارد قسمت دوم می شدی که خود حموم بود و بهش حموم گرمه می گفتن. توی هر دو قسمت یه سکو هم وجود داشت. کارگره منو بلند کرد و گذاشت رو سکو و گفت: لباس هات رو اونجا دربیار بزنشون به اون قلاب ها که خیس نشه. لباسام رو درآوردم و با شورت روبروش ایستادم. با اشاره به شورتم گفت: مگه نمی خوای درش بیاری که خیس نشه. همچین که کامل لخت شدم و چشمش به اندام و کونم سفیدم افتاد، یه سیلی به کونم زد و گفت: جوووووون امروز چه هلویی با خودم آوردم که بکنم. دفعه قبل فقط کونت رو دیدم تازه نور هم نبود که درست ببینم چیرو دارم می کنم. اما امروز تازه فهمیدم چرا همه نگاهمون می کردن. بعدش خودشم لباساش رو درآورد و از روی همون سکو بغلم کرد و بردم داخل حموم. آب رو باز کرد و دو تایی رفتیم زیر دوش. شورتش که خیس شد برجستگی کیییییرش کامل نمایان شد. شورتش رو در آورد و کیر راست شده اش رو نشونم داد و گفت: خوب ببینش. امروز می خوام با این کییییییر اون سوراخ تنگ و سرخت رو دوباره از هم وا کنم. باورت می شه همه اینو دفعه قبل تو اون کون سفیدت فرو کرده بودم. کیییییرش همین طور داشت دل دل می کرد و جلوی چشای من که به سر گنده ش خیره شده بودم بالا و پایین می پرید. دیگه طاقت نداشتم. دستم و بردم و سرششششش رو گرفتم توی دستای کوچولوم. تازه اون موقع بود که فهمیدم چقدر سر کیییییرششش بزررررگه.
دستش رو گذاشت رو شونه هام و با فشار به سمت پایین، بهم فهموند که باید جلوش بشینم. وقتی روی زانوهام نشستم، کییییرش دقیقا جلوی صورتم بود. کیرش رو توی دستش گرفت و بعد از دو سه بار که زدش کف دستش، با دست به سمت دهنم هدایتش کرد. فهمیدم که باید کییییییرررررششش رو بخورم. بدون هیچ حرفی دهنم رو باز کردم تا کییییررررشو بچپونه تو دهنم. از بالا آب گرم می ریخت روی صورتم. گرمای آب و داغی کییییرش باعث می شد تا شل بشم. سرش که تو دهنم جا گرفت، همه وجودم کییییرررررش رو طلب می کرد. سرم رو با دستاش گرفت و شروع کرد تو دهنم تلنبه زدن. توی همون حالت گفت: وقتی کییییرم تو دهنته سرت و بالا بیار و منو نگاه کن. وقتی دوباره کییییرش رو توی حلقم فرو کرد، سرم رو به سمتش بالا گرفتم تا ببینه کیییییرررررش چطوری تا نصف تو دهن کوچیکمه. با دیدن این صحنه یه جوووووووووون بلند گفت و کیییییررررش رو با همه توان فرو کرد تو دهنم. هم داشتم خفه می شدم و هم دهنم داشت جر می خورد. با مشت کوبیدم روی رونش، اما توجهی نکرد و همچنان داشت فشار می داد. در حالیکه داشتم اوغ می زدم و با مشت روی رونش می کوبیدم، یک دفعه در حموم باز شد و یه مرد پشمالو و هیکلی وارد حموم شد. از ترس داشتم سکته می کردم. از جا پریدم و در حالیکه سعی می کردم با دستم کیرم رو از نظرش بپوشونم، رفتم روی سکو و یه گوشه کز کردم. کارگره هم جا خورده بود و انگار لال شده بود. مرده رو کرد به کارگره و گفت: نمی شه یه بچه خوشگل و تور کنی و بیاریش توی حمومی که همه تشنه کونن و بعد تنها تنها کیفش و ببری.
من از ترس همچنان مثه یه جوجه گوشه حموم کز کرده بودم و صدام در نمی اومد. خوب که نگاه کردم، دیدم همون مرد سیبیلو هست که بیرون روبرومون نشسته بود. کارگره بهش گفت: چطوری اومدی توی حموم؟ الان حمومی رو صدا می کنم. مرد پشمالو بهش گفت: کس کش اونقدر تو فکر گائیدن این بچه خوشگل بودی که یادت رفته بود درو از داخل قلف کنی. الانم اگه داد و بیداد کنی، هم برای خودت بد می شه و هم برای این بچه. توی این روز و این حموم همه کارگرا میان. اگه جمع شن اینجا مطمئن باش این پسره باید به همشون کون بده. تو رو هم کون برهنه از حموم می ندازن بیرون یا این که تحویل پلیس می دنت. من این حموم و آدمایی که میان اینجا رو می شناسم. حالا تصمیم با خودتونه. یا منم هستم یا اینکه ...
انگار نه انگار که منم اونجا بودم و یا این که نظر منم مهمه. کسی ازم نپرسید که اصلا دلم می خواد به این یارو مرتیکه پشمالو کون بدم یا دلم نمی خواد. اما دوباره بعد از مدتها توی مخمصه افتاده بودم و راه فراری نداشتم. اگه با همین دو نفر توافق می کردم، خیلی بهتر از این بود که بقیه هم به تعداد نفرات اضافه بشن.
کارگره از ترسش کیرش کاملا خوابیده بود. مرد پشمالو اومد به سمت منو گفت: خوب آماده ای آقا کوچولو؟ بعد دستم و گرفت و کشیدم زیر دوش حموم و بعد از نشوندنم جلوی خودش گفت: ببین بچه خوشگل، از لای در دیدم چطوری داشتی واسش کییییررررشو می خوردی. حالا بدون کم و کاستی مثه بچه آدم کیر منم بکن تو اون دهنت کیییریت ببینم چکاره ای. کارگره رفت به سمت در حموم که از بسته بودن در مطمئن بشه. مرد بهش گفت: نترس من حواسم جمع بود. درو قلف کردم از داخل. بعد شورتش رو کشید پایین و کیر سیاه و هیولاش رو انداخت بیرون و گذاشتش رو صورتم. کیرش از کیر کارگره بزرگ تر و کلفت تر بود اما سرش معمولی بود و به سر کیر کارگره نمی رسید. با دیدن اختلاف رنگ کیرش و پوست صورت من یه لبخند زشتی زد و گفت: جووووووون چه سفیده این بره کوچولو. ببینم می دونی کون دادن یعنی چی؟ رفتن کییییر تو سوراخ چطوریه؟ کونی هستی؟ یا گول این یارو رو خوردی باهاش اومدی حموم؟ بابا ننت می دونن الان کجایی؟ در حالیکه کیرش روی صورتم بود و تقریبا به اندازه طول صورتم از چونه تا پیشونیم بود، دوباره گفت: ازت پرسیدم کونی هستی؟ از ترسم با سر حرفشو تائید کردم. اما گیر داد که باید خودت بگی و به زبون بیاری و با سر قبول نیست. کیرشو از رو صورتم برداشت و گفت: کونی هستی؟ گفتم: آره. گفت: آره چی؟ گفتم: کونی هستم. گفت: پس اومدی اینجا کون بدی؟ گفتم: بله. گفت: یعنی تو یه علف بچه می دونی کون دادن یعنی چی و با پای خودت اومدی اینجا که کون بدی؟ گفتم: بله اومدم اینجا که کون بدم. تا اینو گفتم، کیرشو گذاشت رو لبام و گفت: کار خوبی می کنی که به ما کون می دی. وا کن دهنتو بچه کونی. حالا بهت نشون می دم که کونی بودن چه مزه ایه. کیییییرش و تا نصف کرد تو دهنمو شروع کرد عقب و جلو کردن. خوبیش به این بود که چون زیر آب بودیم، کیر هر دوتاشون طعم و مزه دیگه ای نمی داد و فقط مزه کیر توی دهنم می پیچید. کارگره وقتی دید چطوری داره دهنمو می گاد به کنایه بهش گفت: نوبتت نگذره. الان اگه شمارت رو بخونن نیستی بیرون. مرد گفت: نگران نباش چند دقیقه بعد شما شماره منم خوند. حموم من بغلی شماست. اول می خواستم برم عمومی. اما وقتی شما دو تا رو با هم دیدم، فهمیدم خبرای خوبی در راهه. واسه همین رفتم و یه نمره گرفتم. چون نمی تونستم از کون این سفید برفی بگذرم. وقتی از جلوی حمومتون رد می شدم، دیدم لای در بازه و درو قلف نکردی. وسوسه شدم ببینم اون تو چه خبره. این بود که یواش اومدم داخل که ببینم حدسم درسته یا نه که شنیدم داشتی بهش چی می گفتی. دیگه دیدم کون لازم شدمو لباسامو کندم و منتظر موندم تا کار به جاهای خوبش برسه که کسی حاشا نتونه بکنه. الانم بکنمش می رم نمره خودم.
کارگره با شنیدن صحبتای مرد سیبیلو خیالش راحت شد و با دیدن کیر سیاه مرد توی دهن و صورت من حالی به حالی شد. واسه همین دوباره شروع کرد به مالیدن کیرش تا جایی که کیییییررش راست شد و دوباره قد کشید. مرد سیبیلو با تعجب بهش گفت: چقدر سر کیرت بزرگه. فکر نکنم بره تو کون این پسره. کارگره با خنده گفت: نترس دفعه قبل که کردمش، کل کییییرم رو جا کردم واسش. الانم اگه می بینی که اینجاست، واسه بار دومه که قراره کونش بزارم. اگه راستش رو بخوای بدونی، خودش دوباره اومده تا بهم کون بده. مرد پشمالو گفت: من فکر کردم قراره لاپایی بکنیمش. آخه خیلی ریزه میزه است. بهش نمی خوره بتونه کیر ماها رو تحمل کنه. این بیشتر الان باید به هم سن و سالای خودش کون بده. کارگره گفت: منم بار اول همین فکر و کردم. اما بعد که اومد زیرم، دیدم که می تونه. خوبم می تونه. مرد کیرشو از دهنم درآورد و گفت: پاشو قنبل کن ببینم کیرم تو اون دهنت! قنبل کن ببینم می تونی کیرمو و با کونت قورت بدی یا نه. کف حموم برگشتم و جلوش قنبل کردم. اما گفت: اینجا نه برو روی سکو قنبل کن تا موقع کردن، جر خوردن کونت رو بتونم ببینم. اینجوری زیرم گم می شی فسقلی. از کف حموم بلند شدم و رفتم روی سکو و زانو زدم. سرم رو بردم لای پاهام تا موقع فرو کردن کیرش، بتونم داخل شدنش رو ببینم. کمرمو قوس دادم. با قنبل کردنم، لپای کونم از هم باز شد. با دیدن فرم کونم و قوس کمرم و سوراخی که داشت از عطش کیر دل دل می کرد، یه سوتی زد و گفت: کس کش این کارست. حتی توی خواب هم نمی دیدم همچین کون سفید و کوچولویی رو بکنم. لای کونم تف انداخت و کیرش و گذاشت رو سوراخم. اما به خاطر خیسی بدنم، تفش کمکی به ورود کیرش نمی کرد. کارگره گفت: یه لحظه صبر کن، وازلین دارم. رفت و از توی ساکش یه قوطی وازلین آورد و داد دست مرد پشمالو. اونم در حالیکه تموم کیرش رو با وازلین چرب می کرد، گفت: حساب همه جا رو کرده بودی ها. بعد رو کرد به منو گفت: آماده ای؟ یاد کیر عبداله افتادم که اولین بار با کرم همشو چرب کرد و پاهامو انداخت رو شونه هاش و یک دفعه تا خایه بهم فرو کرد. اولین پارگی سوراخم رو هم با همین حرکت خودش رقم زد.
بهش گفتم: یه کمم از وازلین بمال به سوراخ من. کارگره گفت: جوووووون. خودم برات می مالم کون کوچولو. بعد از مالیدن وازلین لای کونمو سوراخم، به مرد پشمالو گفت: کون کوچولو آماده است. اونم بدون هیچ مکثی کیییییررررشو گذاشت رو سوراخمو یه ضرب تا ته فرو کرد تو کونم. همونطور که از لای پام ورود کامل کییییرشو تو کونم می دیدم، از درد کییییییر گنده ش به جلو پرت شدم. اما قبل از این که در برم، کمرم رو گرفت و محکم فشار داد تا شکمش چسبید به کونم. من ناخواسته با صدای نسبتا بلندی که فکر کنم از حموم بیرون رفت، گفتم: آآآآآیییییییی درش بیییییاااااررررر. مرد سیبیلو باورش نمی شد کیر به اون بزرگی تا خایه تو کونمه. مدام نگاهش می کرد و می گفت: جوووووووووون کس کش عجب کون نرم و وازی داره. کس کش چطوری با این کون کوچولوت کیر به این بزرگی رو قورت دادی! همه کیرم تو اون کون کوچولوشه.در حایکه من همچنان ملتمسانه با آخ و اوخ گفتن ازش می خواستم تا کییییرشو بکشه بیرون، کارگره اومد جلو و یه نگاه به کیر اون و سوارخ من که از هم باز شده بود انداخت و در حالی که داشت سر کیرشو می مالید گفت: جووووون. با کیر گنده ات لاچ کونشو از هم وا کردی. مرد پشمالو تو همون حالت که کییییرش تا ته تو کونم بود با افتادن روم و فشار وزنش، منو روی سکو خوابوند. منو زیر خودش یه کم پایین تر کشید. طوری که از کمر به پایینم از سکو آویزون بود. وقتی کامل بهم مسلط شد، شروع کرد به تلنبه زدن. کیرم در وضعیت بدی قرار داشت و فشار وزن مرد سیبیلو و لبه سکو داشت اذیتم می کرد. از اون طرف هم درد کییییر کلفتش هنوز آروم نشده بود و از مدادم ازش می خواستم که کیییییرش رو در بیاره تا نفسی تازه کنم. واسه همین خودم و تکون دادم تا بلکه موتوجه موقعیت بد من بشه. اما با تکونی که به خودم دادم باعث شد تا خایه هاش یبار دیگه بچسبه به کونم. مرد پشمالو که فکر می کرد خوشم اومده و دارم باهاش همراهی می کنم، گفت: جوووووون سفید برفی. می دونستم شیفته کییییرم می شی. کییییرش رو بیرون کشید و قبل از این که سرش کامل خارج بشه، در حالیکه لبه های سوراخم به سمت بیرون کشیده شده بود، ناگهان مسیرش رو عوض کرد و دوباره با فشار کمرش، اون کلفت سیاه رو چپون بهم. کیرم داشت از وسط نصف می شد. ناخوداگاه دوباره داد زدم و گفت: آآآآآخخخخخخخ. مرد سیبیلو که از صدای دادم ترسیده بود، گفت: کیییر خر. کس کش چرا داد می زنی. می خوای همه رو بکشونی اینجا. با ناله گفتم: کیرم داره نصف می شه. سیبیلو گفت: مگه تو کیرم داری؟ با بغض و اشک گفتم: به خدا داره نصف می شه. مرد پشمالو از روم بلند شد و وقتی دید در چه وضعیتی هستم گفت: زود جا تو درست کن تا کونت یخ نکرده. جا کییییرم تو کونت خالی مونده. کارگره با دیدن سوراخ باز کونم گفت: اوه اوه چکارش کردی. مرد سیبیلو گفت: هنوز مونده تا کاریش بکنم. این اوله. خیلی دودول داشت، نزدیک بود همینم از دست بده و کلا بشه دختر خانم. اینو گفت و دوباره افتاد روم. همچین محکم می زد که صدای برخورد شکمش به کونم توی حموم می پیچید. مدام می گفت: باورم نمیشه این بچه خوشگل زیرمه و دارم بهش تقه می زنم. کارگره گفت: داری می کنیش؟ مرد در جوابش گفت: آآآآآررررره کیییرم تا ته تو سوراخ کوچولوشه و اون کون تنگش داره کیرمو می مکه داخل خودش. بعد کارگره از من پرسید: دوست داری یه مرد پشمالو با کیر سیاه و کلفت داره کونت می زاره و بهت تقه می زنه؟ در حالی که هنوز سوراخم درد داشت گفت: آره دوووووست دارم. مرد سیبیلو با شنیدن لحن کلامم به شدت ضربه هاش اضافه کرد. طوری که کارگره گفت: چیکار داری می کنی؟ الان روده هاش می ترکه. قرار نیست همین یبار کون بده. اگه کونش پاره بشه چیکار کنیم تو حموم. مرد سیبیلو در حالیکه شدت ضربه هاش رو به محکم کردن و عمیق تر کردن کیییییرش تو کونم عوض کرد،گفت: آخه تا حالا یه همچین کونی رو اینطوری نکردم. این کونش می طلبه که اینجوری بهش کمر بزنم. کارگره گفت: لامصب این طوری که تو میزنی زیرش و تا ته بهش فرو می کنی، الان روده ش سوراخ می شه. مگه می خوای نفت استخراج کنی. مرد سیبیلو گفت: آآآآررررره. این کونو باید دقیقا همینجور گائید و در همین حال نفس نفسهایی که بیخ گوشم تندتر و بیشتر شد. یک دفعه یه رود داغ از آب منی کیییییرش توی سوراخم جاری شد. با عقب جلو کردن کیرش تو کونم، بخشی از آبش از سوراخم بیرون زد و لای رونم راه گرفت. یه دقیقه بعد از روم بلند شد و کیرش رو نشونم داد و در حالی که داشت باقی مونده آبشو از کیرش می کشید بیرون بهم گفت: ببینش. دستش رو گذاشت تهش و خایه هاش رو نشونم داد و گفت: اینو تا اینجا تو سوراخت فرو کرده بودم بچه خوشگل. دلم می خواد یبار دیگه هم بکنمت. بعد برم بیرون به بقیه هم بگم بیان و از این کون سفید فیض ببرن. دستم رو بردم و گذاشتم رو کیرش که دورش با آب منیش سفید شده بود و با عقب جلو کردنش تو کونم، حالت کف به خودش گرفته بود. یه کم که کیییرشو مالوندم، بوی آب منی توی حموم پیچید. کف دستمم کف کرده بود. کارگره با خنده گفت: یبار کردیش دیگه. تو رو خدا داد نزن بقیه هم بیان. بهش قول دادم زود برش گردونم. بزار یه دفعه دیگه دوباره میارمش. الان نوبت کییییر منه که از خجالتش دربیام.
مرد پشمالو بعد از تمیز کردن کیییییرش، به سمت در بیرون راه افتاد و به من گفت: پشت سرم بیا و درو قلف کن تا دوباره یکی دیگه نیومده و کونت رو نگائیده. بعد لباساش رو گذاشت تو ساکش و حولش رو انداخت رو شونه هاش و در گوشم گفت: خوش گذشت کونده خان. قول می دم دفعه بعد بیشتر طول بکشه. از لای در بیرون رو نگاه کرد و وقتی مطمئن شد تور راه رو کسی نیست سریع رفت بیرون. پشت سرش درو به قول مرد سیبیلو قلف کردم و برگشتم داخل حموم. کارگره وقتی منو دید گفت: با کیرش حال کردی؟ گفتم: کیرش خیلی کلفت و خوب بود. خیلی دردم گرفته بود. تا ته کونم می رفت و می خورد به انتهای شکمم. اما سر کیر تو رو بیشتر دوس دارم. با خنده گفت: پس دم چاه حموم بشین و آب منی اون مرد رو از کونت خالی کن و کونت رو بشور تا سر کیرمو بهت بدم. همونطوری که نشسته بودم و آب منی ها رو از سوراخم خالی می کردم، کارگره اومد جلو و کیرشو گذاشت توی دهنم. مثه سنگ شده بود. وقتی کونم خالی شد بهش گفتم: آماده ست. وازلین رو مالید رو کیرشو گفت: روی سکو بخواب و پاهات رو آویزون کن. براش حالت گرفتم و گفتم: آماده ام. گفت: آماده چی؟ گفتم: آماده کووووووونننننننن دادن. هنوز حرفم تموم نشده بود که سر کیییییرش با درد، سوراخمو فتح کرد. گفتم یه کم نگهش داره تا دردش کم بشه. وقتی دردش کم شد، دستمو بردم پشت و با گرفتن کیرش تو دستم و کشیدنش به سمت جلو، بهش فهموندم که موقع فرو کردن همشه.
انگار سوراخم جارو برقی بود. کیرش رو با همه وجود می کشید داخل کونم. چندتا تلنبه بیشتر نزده بود که یک دفعه گفت: اوووووف آبممممممم داره میااااااااد. هنوز حرفش تموم نشده بود که آبش رو توی سوراخم ریخت و همونجا روم دراز کشید. کمرم درد گرفته بود. بهش گفتم: از روم بلند شو کمرم درد گرفته. موقعی که داشت کییییرشو بیرون می کشید، سرش با یه صدای بلندی از کونم خارج شد. کارگره یه کم روی سکو نشست. در حالی که یه قطره آب از سر کیرش بیرون زده بود، کییییرش یواش یواش خوابید. دست برم و اون قطره رو با انگشتام گرفتم و مالیدم رو سر کیرش. رو کرد به منو گفت: کارم باهات تموم شد. حال کردی با کیرم؟ گفتم: خیلیییییی. گفت: حالا برو از لای در به شاگرد حمومی بگو برات لنگ بیاره که خودتو آب بکشی و بری خونتون. منم بعد از تو در میام. بعد دوباره گفت: بزار خودم صداش کنم. الان صدات دربیاد دوباره چند نفر دیگه صدات رو می شنون و حشری می شن. بهش گفتم: تو که می دونستی اینجا اینطوریه برای چی منو آوردی اینجا؟ گفت: من که نمی دونستم اینجوریه. حالا نه که تو هم بدت میاد! دیدم چطوری کیر یارو رو خوردی و جلوش قنبل کردی تا اون کیر سیاه و کلفتش رو بهت بتپونه. واسه تو چه فرقی می کنه که یه نفر باشه یا چند نفر. بعدشم نمی تونستم ببرمت همون حمومی که همیشه خودم می رم. چون اونجا منو می شناسن و اگه با هم می رفتیم برامون خیلی بد می شد. کارگره رفت و از لای داد زد: خشک. شاگرد حمومی اومد جلوی در و گفت: باید منتظر بمونی چون لنگ خشک ندارن. کارگره برگشت داخل و گفت: من دیگه باید می رم. تو هم صبر کن تا برات لنگ خشک بیاره. زود خودتو آب بکش و از اینجا برو. بعد در حالیکه می خندید ادامه داد: نمونی یارو پشمالوه بیاد بیرون و دوباره ببره بکنتت. این دفعه اگه بکنه تو کونت، جدی جدی نفت در میاد. از ما گفتن بود.
با رفتن کارگره از حموم نشستم لب سکو و مشتم رو زیر سوراخم گرفتم تا آب کارگره رو از کونم خارج کنم. دوباره بوی آب منی پیچید توی حموم. همه آبشو به کیر و خایم و شکمم مالوندم و حسابی کف که کرد، رفتم زیر دوش و شستمش. تقریبا پنج دقیقه بعد شاگرد حمومی اومد و در زد. رفتم بیرون و پرسیدم کیه. شاگرد حمومی گفت: لنگ خشک آوردم. درو باز کن. لای در و باز کردم که لنگ رو بگیرم. اما درو هل داد و بازش کرد و اومد توی قسمت حموم سرده. اون که یه مرد تقریبا چهل ساله به نظر می رسید، یه نگاه بهم کرد و گفت: ماشاله. بهش اعتراض کردم و گفتم: برو بیرون تا داد نزدم. واسه چی اومدی داخل. یه نگاهی به بدن لخت من کرد و کون بدون شورتم دید زد و گفت: اون دوستت که اومد بیرون پول داد بهم گفت که بیام و یه ماساژ حسابی بهت بدم. چون خیلی خسته شدی. تازه متوجه شدم اون مردی که بیرون دیده بودم که شامپو و صابون می برد جلوی در حموم ها، همین مرده هست که الان روبرومه. دستم رو گذاشتم رو سینه اش و هولش دادم به سمت در و گفتم: من ماساژ نمی خوام. الانم تا صاحب حموم رو صدا نکردم، برو بیرون. گفت: صاحب حموم رفته ناهار بخوره. الان نیستش. اما اگه می خوای داد بزنی، اشکالی نداره داد بزن. گفتم: اگه تو بری بیرون منم قول می دم داد نزنم و دوباره به سمت در هولش دادم. یک دفعه دستم رو از مچ گرفت و به سمت پشتم تاب داد و پیچوندش و از پشت دهنم رو گرفت و چسبید بهم و در حالیکه داشت با پاش در حموم رو می بست، در گوشم گفت: ببین کس کش مادر جنده، من که می دونم از وقتی اومدی تو این حموم دارن می کننت و به کونت آب منی می دن، پس دهنت و ببند و بزار کارمو بکنم. بعد به سمت قسمت دوم حموم هولم داد و در رو پشت سرش قفل کرد.
بهش گفتم: چرا بهم تهمت می زنی؟ با غضب بهم گفت: ببین بچه کونی، قیافت داد می زنه که آوردنت اینجا تا کونت بزارن. حالا یا خودت با پای خودت اومدی یا به زور مجبورت کردن که بیایی. حتما ازت آتو داشتن. می دونی در هفته چند نفر میان اینجا و کون پسرای قد و نیم قد مثه تو می زارن؟ پس زر نزن و اون دهنت رو ببند تا منم کارمو بکنم. یه دقیقه تحمل کنی زود تمومش می کنم. گفتم: نخیر اصلن هم اینطوری نیست که تو می گی. با عصبانیت گفت: خار کسه با کون لخت با دو تا غریبه توی حموم بودی، حالا می گی من اشتباه می کنم! گفتم: دیدی اشتباه می کنی. من با یه نفر اینجا بودم نه دو نفر. گفت: کونده خان، پس اون سیبیلو که یواشکی اومد اینجا و دوباره برگشت تو نمره خودش کی بود؟ جا خوردم از حرفش. وقتی دید سکوت کردم، گفت: دیدی حالا حق با من بود. اگه شک داری هنوز برم بیارمش اینجا. شاید بخواد یبار دیگه هم تو کونت تلنبه بزنه. دیگه چیزی نگفتم. در حالیکه داشت کیرشو در می آورد گفت: تف بمال لای کونت ببینم. با این که اصلان دوست نداشتم بهش کون بدم، اما چاره دیگه ای هم نداشتم. تفم رو انداختم کف دستم و مالیدمش لای کونم. گفت: دستاتو بزار لب سکو ببینم. الان زودی می کنمت تموم می شه. تو بخیر و ما به سلامت. کیرشو گرفت توی دستش و مالید لای کونم. هنوز چربی وازلین اون دو نفر روی سوراخم بود. وقتی دید کونم چربه گفت: ببینم این چربی واسه چیه؟ نکنه اینم اشتباه می گم!! وقتی می گم آوردنت اینجا و کردنت، حاشا می کنی. اینارو می گفت و مدام کییییرشو لای کونم می مالید، اما کیییرش شق نمی شد. شاید به خاطر ترس یا هیجان زیادش بود. در همون حال سعی می کرد با فشار دادنش به سوراخم، هم راستش کنه و هم بکنتش تو کونم. اما هر چی فشار می داد تو نمی رفت. گفت: برگرد یه کم باهش ور برو تا راست بشه. همینطور که برگشتم و لب سکو نشستم تا با کیرش بازی کنم، نگاهش به صورتم افتاد و گفت: جوووووون، تو چه خوشگلی. این دو تا کس کش عجب کونی کردن امروز. دهنت و وا کن ببینم کییییییرم تو اون لبای خوشگلت. از وقتی من اینجا شاگردی کردم، تا حالا پسر به خوشگلی تو توی این حموم نیومده. بعد کیر نیمه راستش رو کرد تو دهنم و گفت: بمکش تا شق شه. همینطور که مشغول مکیدن کیییییرش توی دهنم بود، واسه این که زودتر راست کنه شروع کرد به فحش دادن به من. مدام می گفت: کییییییرم تو دهنت کس کش. کیییییرم تو دهن خواهر جندت. حتما اونم مثه تو خیلی خوشگله. بیارش تا بدم اونم کیرمو بخوره. با این حرفا کیییرش تو دهنم کامل راست شد. کشیدش بیرون و گفت: سر کیرم تف بنداز. نترس الان تمومش می کنم. یه کیر معمولی اما استخونی. نه کلفت بود مثه مال مرد سیبیلو و نه مثه کییییر کارگره سر بزرگی داشت. روی سر کیرش تف کردم. دوباره لب سکو برم گردوند. ایستادم و دستم رو گذاشتم لب سکو و به سمت جلو خم شدم. کییییرشو یکی دوبار لای کونم بالا و پائین کرد و در یه لحظه فششششارش داد تو سوراخم. این سومین کیییییری بود که اونروز داشت سوراخ کونم رو فتح می کرد. هرچند که اصلا دوست نداشتم به این سومی بدم، اما در شرایطی قرار گرفته بودم که چاره و راه فراری نداشتم. همینطور که داشت با کیر استخونیش بهم تقه می زد، گفت: پاهاتو از هم باز کن ببینم سوراختو. با دیدن سوراخ باز کونم که داشت از کیییییرش پذیرایی می کرد، صدای اوووووف اوووووف و جوووون جوووووونش بیشتر شد. یک دفعه کمرم رو توی دستاش گرفت و گفت: آبم داره میاد. کونم رو به سمتش هول دادم و کمرش رو از پشت محکم نگه داشتم تا وقتی آبش میاد، نکشتش بیرون. وقتی این حرکت منو دید گفت: جووووووون. آب کییییییرررررمو می خوای؟ دوس داااارررریییی؟ در همون لحظه شیر آب منی رو تو کونم باز کرد. آبش که خالی شد، کیرشو کشید بیرون گفت: لنگ و برات گذاشت روی سکوی بیرون. شورت و شلوارشو کشید بالا در حین بیرون رفتن گفت: بازم بیا حموم ما. بهت خوش می گذره.
پشت سرش رفتم تا دوباره یکی دیگه نیومده داخل در و ببندم. از توی راه رو صدای مرد سیبیلو رو شنیدم که به شاگرد حمومی گفت: تو هم کردیش؟ بعد صدای خنده شاگرد حمومی رو شنیدم که داشت دور می شد.
با خودم چیکار داشتم می کردم. چه راحت دیگران می برند و می کنندم. چه راحت از کردن من با دیگران حرف می زنن. چه راحت منو به هم دیگه پیشکش می کنند و هیچوقت نظرم رو نمی پرسن. هر طور که دلشون می خواد از روی لذت و حرص بهم می تپونن و آبشون رو تو سوراخم می ریزن. اما کاری بود که دیگه شده بود. دیگه نای ایستادن نداشتم. آب شاگرد حمومی رو هم از کونم خارج کردم و مالیدم به کیر و خایه م . خودمو شستم و اومدم بیرون. ساعت حدود یک ظهر بود. وقتی داشتم از در حموم بیرون می رفتم، شاگرد حمومی دستشو گذاشت رو کونم و یه فشار داد بهش و گفت: بازم ببینمت. خیلی کون خوبی داری. بعد یه انگشت بهم گذاشت و ادامه داد: یادت نره ها، منتظرتم.
به سرعت خودم رو رسوندم به خونه. مادرم با دیدن من با تعجب گفت: چچرا این طوری شدی! انگار حموم بودی! گفتم: نه. گفت: پس چرا صورتت اینطوریه؟ گفتم: هم خونه هم کلاسیم گرم بود و هم تند تند اومدم خونه عرق کردم. برای اینکه دیگه سوالی پیش نیاد زود رفتم توی اتاق و لباسام رو عوض کردم و رفتم که ناهار بخورم. بعد از سه بار کون دادن به سه تا مرد داخل حموم و خوردن کییییرشون، حالا ناهار خیلی می چسبید.
اون شب در حالیکه داشتم به ماجراهای ظهر و کون دادنم توی حموم فکر می کردم خیلی زود خوابم برد.
     
  
مرد

 
nicenightgay:
خیلی کم پیدا می شن که مثه شما فکر کنن.

کاملا با شما موافقم. به فرمایش شما یکنواختی و کم شدن هیجان در رابطه های مثلا تک پری و از طرفی تنوع طلبی آدما باعث میشه که روابط پایدار نباشه برا همینه که آمار ایدز و زگیل و ... زیاد شده.

به نکات خوبی اشاره کردین احساس قدرت و اثبات دوستی... ولی من تک خورم اگه اون زمان دست من میوفتادی همچین کون خوشگلت رو لیس میزدم و توش تلنبه میزدم که هیشوقت هوس کیر دیگران و نمیکردی
تو اون سن و سال اگه فقط با امیر بودی و به امیر کون میدادی هیییچوقت طرف کیرای دیگه نمیرفتی ، از وقتی بعد امیر چند نفر بزور کردنت کم کم روت باز شد برا همین دوس داشتی کیرای مختلفی رو تجربه کنی دقیقا برعکسشم صدق میکنه وقتی آدم کون چند نفر میذاره با دیدن هر بچه خوشگلی آدم دلش میخاد کونش بذاره...

یه هر حال چه کیییفی کردن پسرا و مردای اون دوران که کون یه بچه خوووشگل مامانی رو گاییدن...
     
  
مرد

 
nicenightgay:
بعد از سه بار کون دادن به سه تا مرد داخل حموم و خوردن کییییرشون،

اوووف سکس تو حموم خییییلی حال میده البته بیشتر ساک زدنش و همچنین خوردن کون خییییلی حال میده ، به نظرم یه جای خوب پیدا کردی که هر وقت کونت هوس کیر کرد راحت بری حموم عمومی و به اونهمه مردای هوس باز حشری بدی😅
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn

 
arashkir20
با شما موافقم تجربه خیلی خوبی بود. اما خوب برای من خیلی کار ساده ای نبود. چون اولا باید به غریبه ها اعتماد می کردم و باهاشون می رفتم، ثانیا اگه هم می رفتم کاملا همه می فهمیدن من اونجا چکار می کنم و قراره برام چه اتفاقی بیفته. بنابراین هر کی که بهم گیر می داد باید یو دور ه به اون می دادم.
     
  
مرد

 
nicenightgay:
همه می فهمیدن من اونجا چکار می کنم و

آره خب مثل خونه های نیمه کاره و باغ و..سکرت نبود.

عزیزم منتظر قسمتای بعدی داستان زندگیتیم.
هروقت داستانت رو میخونم کیرم حسابی سیخ میشه😅
     
  
مرد

 
من با دوستم روران بچگی میکردیم دو طرفه و یه روز برادر بزرگه با الت بزرگ
Hamid
     
  
صفحه  صفحه 15 از 15:  « پیشین  1  2  3  ...  13  14  15 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA