انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 16 از 16:  « پیشین  1  2  3  ...  14  15  16

چطور در سن پایین کونی شدم



 
nioshagcdtv
من تموم قسمت های ننا رو دیدم. خیلی تحریک کننده بود.
فکر کنم اولین بار که به یه مرد 35 ساله کون دادی خیلی درد داشتی. من با یه پسر 15 ساله کون دادنم رو شروع کردم. اما این که خودت خود خواسته ادامه دادی تجربه های زیادی رو حتما برات داشته. اگه دوست داشتی برامون تعریف کن.
     
  
مرد

 
بله اولین بار درد داشت اما درد وحشتناکی نبود چون سایزش هم بزرگ نبود فکر کنم 14 سانت بود و زیاد کلفت هم نبود. درد واقعی رو زیر یکی دیگه از رفقاش که احمد نامی بود تجربه کردن و کونم هم کمی خون اومد و به اصطلاح پاره شد کیرش زیاد بزرگ نبود اما خیلی کلفت بود.و تا یه مدت کوتاهی درد و سوزش داشتم ولی به هر صورت کم کم باز شد و یاد گرفتم چطوری قبل سکس هم گشاد کنم خودمو .
     
  

 
nioshagcdtv
همین که امروز با لذت ازش یاد می کنی نشون می ده که خوابیدن زیر اون کلفت و گرم، برات کلی خاطره ساخته.
     
  
↓ Advertisement ↓

 
کون دادن به ملا در آخر هفته
بعد از مدت ها دوباره طعم کیر افغان رو دوباره در کونم چشیده بودم. تموم خاطرات کون دادن به نجیب و دردهایی که زیر کیر گنده و پر آبش کشیده بودم دوباره برام تداعی شد. فرقش با اون زمان این بود که نجیب کون یه پسر بی تجربه رو می گائید که همیشه به زور می کشوندنش توی خرابه ها و ساختمونای نیمه کاره، اما حالا اون پسر دیگه واسه خودش کلی تجربه کسب کرده و با کلی آدم کوچیک و بزرگ سکس داشته و به راحتی کونش رو در اختیار دیگران گذاشته تا از تنگی و داغی سوراخش نهایت لذت رو ببرن. بعد از کون دادن در حموم به یه مرد پشمالو و یه کارگر ساختمون و یه شاگرد حمومی، حالا یه سبک دیگه از کون دادن رو تجربه می کردم. اونم با سه تا مرد کارگر افغان در ساختمون های در حال ساخت.
تموم هفته رو با ياد كير بزرگ ملا سپري كردم. هر چند در طول مدتی که کون دادن رو شروع کرده بودم به کرات با کیرهای کلفت و وحشی آشنا شده بودم، اما نمي شد به راحتي از كنار کیر ملا گذشت. وقتي هوس كير مي كردم رون هامو به هم مي ماليدم و تصور مي كردم كه ملا دوباره پاهامو داده بالا و به قول خودش مي خواد كونم رو گايش كنه. يك هفته گذشته بود و دوباره خارش كونم شروع شده بود. باید یه کاری می کردم. دلو زدم به دريا و رفتم سمت ساختموني كه ملا و دوتا دوست ديگش منو كردن و بهم گفتن دختر بچه.
عصر جمعه بود و اون ساختمون خلوت به نظر مي رسيد. چند دقيقه اي صبر كردم ببينم كسي بيرون مياد منو ببينه يا نه. وقتي خبري از ملا نشد رفتم و در ساختمون كارگرها رو زدم. يه صداي جواني از داخل پرسيد: كيستي؟ و بعد در رو باز كرد. حدودا بيست سالش بود و تقريبا جثه نحيفي داشت. پرسيد: با كي كار داري؟ گفتم: با ملا. گفت: تو با ملا چكار داري پسر جان؟ گفتم: با خودش كار دارم. گفت: ملا نيست اما مي آيد. بيا داخل شو. پرسیدم: تنهايي؟ گفت: آري. رفتم داخل. گفت: سن ملا از تو خيلي بيشتر است. با او چكار داري. دوس داشتم بهش بگم اومدم تا ملا تقم رو بزنه و كير كلفتش رو تا ته تو كون كوچولوم فرو كنه. بهش گفتم: با خودش كار دارم. گفت: اين كار چيست كه يك بچه زيبا رخ اومده تا ملا را ببيند. نكند با او سر و سري داري؟ گفتم: يعني چي؟ گفت: يعني با تو كار خصوصي كرده. گفتم: منظورت رو نمي فهمم. گفت: يعني با تو كاري كرده كه خوشت آمده. يه كم خجالت كشيدم و او متوجه شد. گفت: ببینم پسر جان، ملا تو را كرده است؟ چيزي نگفتم. كنارم نشست و دستش رو روي رونم كشيد. در همون حال گفت: معلوم است که حدسم درست بوده. حال يه سوال از تو دارم. كير ملا خيلي بزرگ است. آيا براي تو لاي پا كرده يا توي تو كرده؟ پرسیدم: مگه تو كيرش رو ديدي؟ گفت: تو اول جواب مرا بده. گفتم: لاي پاهايم كرده. گفت: كجا؟ گفتم: همين جا. گفت: الان اومدي كه دوباره لاي پايت بزارد؟ گفتم: اصلن تو چيكار به من داري؟ بلند شد و خم شد روي من. حالتش عوض شده بود. گفت: تا ملا بيايد من يك دور تورا مي كنم. گفتم: مگر که من كوني ام که می خوای منو یه دور بکنی! گفت: معلوم ميشه كوني هستي يا نيستي. به قول ملا يك دختر بچه با پاي خودش آمد، كونش را داد و رفت. دستم رو گرفت و دنبال خودش از اتاق خارج كرد و به طبقه بالاي ساختمان در حال ساخت برد. توي راه پله ها مدام انگشتم مي كرد و از كونم تعريف مي كرد. به طبقه آخر رسيديم. منو كنار يك پنجره برد و با انگشت سوراخ كونم رو مي ماليد. بعد شلوارم رو كشيد پايين. لاي كونم رو باز كرد و وسط كونم تف انداخت. دستام رو به ديوار تكيه دادم و براي گاييده شدن آماده شدم. كيرش رو بيرون كشيد و روي سوراخم تنظيم كرد و با يه فشار كوچولو هولش داد رفت تو سوراخم. گفت: پسر جان تو مطمئني ملا لاي پاي تو گذاشته؟ گفتم: بله چطور مگه؟ گفت: اين سوراخ كونت مثل گاراژ هست. اصلن نفهميدي تا ته كردم تو كونت. گفتم: خوب اگه دوس نداري بكش بيرون. گفت: فقط به خاطر خوشگليت و نرمي كونت تو را مي كنم و شروع كرد به تلمبه زدن تو سوراخم. چند دقيقه كه تقه زد كيرش رو از سوراخم بيرون كشيد و گفت: با دستت برايم بمالش. كيرش كاملا خيس و ليز بود. يه كم كه براش ماليدم آبش با فشار بيرون پاشيد و كار تموم شد. گفتم: چرا نريختي توش؟ گفت: ملا كه بيايد برايت مي ريزد. دوست نمي دارد كسي قبل از او كوني هايش را بگايد. الانم كونت را حسابي خشك كن تا موقع كردنت نفهمد من تو را گايش كردم. يه كم توي همون حالت صبر كردم تا كونم خشك شد. بعد شلوارم را پوشيدم و برگشتم پايين. هيچ حسي از كون دادنم بهم دست نداده بود.
رفتم توي اتاق كارگرها. اون جوان هم اومد و گفت: هنوز كير مي خواهي؟ گفتم: بله. گفت: هر وقت خواستي بيا تا خودم تو را بكنم. كير بزرگ كون تو را گشاد كرده. بزار تا سوراخت جمع شود. ملا كي تو را كرده؟ گفتم: هفته پيش. گفت: پس تو كارت تمام است. ديگر نتواني كونت را جمع كني. تو همين زمان در باز شد و ملا وارد شد. چشمش كه به من خورد برقي زد و گفت: به به دختر بچه زيبا. اينجا چه مي كني؟ گفتم: اومدم پيشت. گفت: حتما كيرم را مي خواهي؟ چيزي نگفتم و سرم رو انداختم پايين. به من گفت: برو گوشه اتاق بخواب و شلوارت رو بكش پايين تا بيايم و بر كونت سوار شوم. اشاره كردم به جواني كه در اتاق بود. گفت: جمعه مي ماند تا كون دادن تو را تماشا كند. رفتم گوشه اتاق دمر خوابيدم و شلوارم رو كشيدم پايين. چند دقيقه اي گذشت. اما ملا فقط چند بار اومد و با دستش رو كونم سيلي زد و كمي سوراخم رو با انگشتش فشار داد و دوباره رفت. جونم به لبم رسيده بود. گفتم: ملا مي خوام برم خونمون. گفت: دختر جان چولم بر تو بلند نمي شود. صبر كن تا راست شود. بعد به جمعه گفت: برو با كونش بازي كن تا من كيرم بلند شود. جمعه اومد و يه راست خوابيد روی من و شروع كرد با كيرش با كونم ور رفتن. ملا كيرش رو درآورد و مي ماليدش. حتي خوابيدش هم خيلي بزرگ بود. با تشر به جمعه گفت: اين دختر زیبا رو را نكني قبل از من. بعد اومد كنارم نشست و گفت: با دستان سفيدت چولم را بمال. كيرش رو توی دستم گرفتم و براش مي ماليدم. حس خيلي خوبي بود. دستم را گرفت و روي تخمهاش گذاشت و گفت آنها رو هم بمال. يواش يواش كير بزرگ و سياهش توي دستاي كوچولو و سفيدم راست مي شد. كامل كه راست شد بلند شد و روي جمعه خوابيد. اون زير داشتم له مي شدم. جمعه گفت: ملا چكار مي كني؟ گفت: ساكت باش ببينم كون تو بهتر است يا كون اين دخترچه ايراني. فهميدم كه جمعه هم مثه من كونيه و ملا او را هم مي كنه. ملا يه كم روي كون جمعه بالا و پايين كرد و بعد گفت بغل من بخوابه رو زمين. لاي كونم رو باز كرد و لاش رو پر از تف كرد. بعد گفت: دستت رو بيار پشتت و چولم رو توي دستت بگير. اونقدر بزرگ بود كه احساس كردم سرش هم واسه دستم بزرگه. بعد گفت: بزار روي سوراخت. تنظيمش كردم. گفت: كجاست؟ گفتم روي سوراخم. بعد با تموم قدرت يه ضرب فشارش داد تو كونم. از جا كنده شدم و يه داد زدم. گفت: مادر كوني چرا داد مي زني. الان هر كس بشنود مياد و كار خودت سخت مي شود. با گريه گفتم: ملا بكش بيرون. ملا كيرش رو كشيد بيرون اما قبل از اين كه نفسم بالا بياد با يه فشار وحشتناك ديگه همش رو تو كونم فرو كرد. من شروع به داد زدن كردم. ملا كامل روم خوابيد و دهنم رو با دستش گرفت. بعد كشيد بيرون و دوباره بدون رحم، همش رو تا دسته تو كونم زد. من فقط درد مي كشيدم و در حاليكه دهنم بسته بود داد مي زدم. جمعه از ترس صداش در نميومد. ملا یه طوري كيرش رو تا دسته تو كونم فشار مي داد كه انگار مي خواست تخماش رو هم تو كونم فرو كنه. من داد مي زدم و اون با ضربه هاي وحشتناكش مي گفت: مادر كوني صبر كن تا گايش كونت را تمام كنم. به دست و پا افتاده بودم. اصلن به من توجهي نمي كرد. فقط مي چپوند و فحش مي داد. لحظه اي از دردش كم نمي شد. هيچ لذتي نمي بردم. گلوم درد گرفته بود و تموم صورتم پر از اشك شده بود.
نزديك به ده دقيقه ملا كيرش رو که فکر کنم حدود بيست سانتي می شد، با يه سر گنده و ترسناك تماما از كونم بيرون مي كشيد و دوباره تا ته فرو مي كرد توي كون جر خوردم. يه طوري لاچ كونم جر خورده بود و سوراخم از هم باز شده بود كه حتي وقتي ملا با سرعت كيرش رو بيرون مي كشيد و فرو مي كرد، يك بار هم از سوراخم رد نشد و يك راست می رفت سر داخل کونم. ديگه توان داد زدن هم نداشتم. توي همين موقع بود كه ملا با تموم قدرتش كيرش رو به ته كونم فشار داد و شروع كرد به خالي كردن آبش تو كونم. يك دقيقه اي كيرش تو كونم دل دل مي كرد و ته مونده هاي آبشم خالي مي كرد. در حالیکه کیر سیخش توی دستش بود و داشت با فشار انگشتاش، آخرین قطره های آبش رو هم بیرون می کشید، به جمعه گفت: برو روش و بكنش. جمعه اومد بالا و كيرش رو كرد تو كونم. تقريبا اصلا كيرش رو حس نمي كردم و در واقع كيرش تو كونم گم شده بود. يك دفعه همزمان با اين كه سنگيني روم چند برابر شد صداي داد جمعه تو اتاق پيچيد. ملا دوباره روي جمعه افتاده بود و كيرش رو به جمعه فرو كرده بود. كير جمعه تو كون من و كير ملا تو كون جمعه بود.
ملا به جمعه گفت: چولت رو بيرون بكش و برو بالاتر و پاهات رو بزار بغل اين مادر كوني. به منم گفت: پاهات رو از هم باز كن. يه طوري بين پاهامون قرار گرفت كه هم كون من و هم كون جمعه جلوي كيرش بود. ملا به نوبت تو كون ما دوتا تقه مي زد و ما به نوبت داد مي زديم. ملا حسابي با فحش هاش هم ما رو آباد مي كرد و هم درجه حشريت خودش رو بالا مي برد. بعد از چند دقيقه دوباره كيرش رو تا ته تو كونم زد و تموم آبش رو براي بار دوم تو سوراخم خالي كرد. وقتي از رومون بلند شد، جمعه كه كون اونم مثه من جر خورده بود رفت پايين تر و با يكي دوتا ضربه تو كونم آبش رو خالي كرد و بلند شد. با درد ناشي از پارگي كونم بلند شدم شلوارم رو پوشيدم و از اتاقك كارگرهاي افغان زدم بيرون تا زودتر خودم رو به خونه برسونم.
توی راه با خودم فکر می کردم که این مرد عجب کمری داره. دوبار پشت سر هم کونم گذاشت و آبم داد. اما چرا اینبار اینقدر دردم گرفته بود.
     
  

 
اولین بار چطور ارضا شدم
با شروع شدن فصل امتحانات، دیگه فرصتی برای سکس های آخر هفته با آدمای مختلف نبود. توی مدتی که با ملا و دوستاش آشنا شده بودم، فقط گاهی پیش اونها می رفتم و بهشون کون می دادم. اما حالا باید می چسبیدم به درسام و با قبولی توی امتحانات پایان سال، خودم رو پیش خونوادم سربلند می کردم.
وقتی امتحاناتم تموم شد، سیزده سالگی من هم با کلی ماجرا تموم شد. حالا با ورود به 14 سالگی احساس و تجربه من نسبت به داشتن رابطه هم تغییر کرده بود. منی که از سه سال قبلش با به به و تعریف از خوشگلی و سفیدی و نرمی کونم، ترتیبم رو دادن و بعدش ظرف دو هفته تبدیل شدم به یه پسر یازده ساله زیرخواب که همه واسه کردن می خواستنش و همیشه با توهین و تقریبا همیشه بدون رضایت خودم و زوری می کردنم. اولین بار که بهم گفتن کونی و معنی کونی بودن رو فهیدم، انگار دنیا روی سرم خراب شده بود. باورم نمی شد به همین راحتی و سدگی با دستای خودم اسباب کونی شدنم رو فراهم کردم. توی همون روزا باورم شده بود که زوری کون دادن هم جزئی از زندگیم شده و باید باهاش بسازم. در نهایت کون دادن تنها زمانی برام لذت بخش بود که طرف با ضربه های محکم کیرش، همه آبش رو تو کونم خالی می کرد و بعد رهام می کرد به حال خودم و می رفت. انگار به این حالت اعتیاد پیدا کرده بودم و بعد از اون زود خودم رو به خونه می رسوندم و با آبی که توی کونم بود با بادمجون و یا چیزای مشابه که در دسترس بود حسابی از خجالت سوراخم در میومدم. آخه آدمایی که می کردنم، بعد از این که آبشون می اومد دیگه رغبتی واسه کردن دوباره نشون نمی دادن. واسه همین هم خیلی هاشون سریع می کشیدن بالا و محل رو ترک می کردن. در واقع یکی از حالت هایی که من دوست داشتم بعد از دادن برام اتفاق بیفته، تقه زدن تو سوراخی بود که برام با آب منی پرش کرده بودن. این حالت حس خوبی بهم می داد. مخصوصا وقتی دور سوراخم کف می کرد و بوی آب منی توی اون فضا می پیچید. اما خیلی کم پیش اومده بود که این حالت رو تجربه کنم. فقط زمانی برام میسر بود که چند نفر با هم می کردنم. به خاطر همین بود که همیشه بعد از دادنم، آب منی رو تو کونم نگه می داشتم تا به خونه برسم و با چیزهایی مثه بادمجون، اون حالتی رو که دوست داشتم برای خودم بوجود بیارم. بعد هم با باقی آبی که تو سوراخم مونده بود، به دودول و تخمام یه حالی بدم و اونها رو آغشته به آب کیر دیگران کنم. در واقع مرحله آخر که مرحله خالی شدن آب کیییر تو کونم بود برام بهترین لحظه از کون دادن به حساب می اومد و همین باعث می شد شب ها موقع خواب به آب هایی که توی این مدت تو سوراخم خالی شده بود فکر کنم و از یادآوریش لذت ببرم.
نجیب افغانی اولین مردی بود که منو توی اون سن کرد و سوراخ کوچولوی کونم رو پر از آب منی کرد. پسرای محل که می کردند یا هنوز آب نداشتند و یا به اندازه یکی دو قطره بیشتر نبود. دومین نفری که حسابی آبیاریم کرده بود، آقا امرالله چوپان دهی بود که قبلا براتون تعریف کرده بودم که خودش، الاغش و گوسفندش آبم داده بودند. اعتیاد به آب کیر و لذت فرو کردن توی سوراخم باعث شده بود هر روز دنبال یه چیز تازه باشم که بتونم وارد سوراخم کنمش و از ورودش به کونم حالی به حالی بشم.
حالا بعد از ورود به مرحله جدیدی از زندگیم و اتمام امتحاناتم به این فکر می کردم که توی اون یکسال گذشته تنها کسایی که منو می کردن، ملا و دوستای افغانیش بودند که همگی کارگر ساختمونی بودند و چون از خونه و خونوادشون دور بودن، از فرصتی که براشون مهیا شده بود نهایت استفاده رو می کردن و عملیات گائیدنم رو با تموم وجود و بدون رحم انجام می دادند. این عملیات بیشتر جمعه ها اتفاق می افتاد. انگار هممون به روزای جمعه عادت کرده بودیم. اولش با درد و فشار شروع می شد، اما یواش یواش لذت دادن برام بیشتر می شد و از اینکه به شکم می خوابم و کونم رو در اختیار ملا و سایرین میذاشتم، بیشتر حال می کردم. حتی جمعه هم که کونی ملا بود با اومدن من تبدیل به یکی از بکن های من شده بود و من عملا به یک کونی دیگه هم کون می دادم.
بعد از مدت ها، یه روز جمعه طبق عادت همیشگی قبلی رفتم تا به ملا کون بدم. آخه کیر ملا خیلی خوب بود. هم کلفت بود. هم وحشی بود. هم خیلی آب داشت به طوری که از لحظه شروع گائیدن کونم مدام از کیرش پیش آب و منی خارج می شد تا زمانی که کیرش به ته کونم می چسبید و با دل دل های خاص خودش شروع به تخلیه آب منی تو سوراخم می کرد. هم سر کیرش خیلی بزرگ بود. ملا عادت داشت همیشه کیرش رو کامل از توی سوراخم بیرون بکشه و دوباره واردش کنه. هیچ وقت پشت سر هم عقب جلو نمی کرد. حتما باید کامل در می آوردش و دوباره فروش می کرد. چون سر کیرش بزرگ بود موقع ورود دوبارش باعث می شد از درد ناله کنم و یا آخ و اوخ بگم و این ملا رو وحشی تر می کرد.
اون روز هم به هوای دادن به ملا رفتم سر ساختون. یه افغانی جدید اونجا بود. سراغ ملا رو گرفتم گفت: نیستش. پرسیدم: کجاست؟ گفت: بیرونه. بعدش پرسید: از ظاهرت حدس می زنم تو همونی هستی که ملا سفارشش رو بر من کرده. پرسیدم: ملا چه سفارشی کرده؟ گفت: هیچی. گفته مواظبت باشم. مخصوصا وقتی می آیی اینجا. به حرفاش شک کردم. ازش پرسیدم: از کجا میدونی من همونی هستم که ملا گفته؟ گفت: آخر ملا از خوشگلی تو خیلی بر ما تعریف کرده است. می خواستم برگردم که اومد جلو و گفت: برو داخل آن اتاق تا بیادش. این رو با یه خنده مرموز و معنی دار بهم گفت. اتاقی رو بهم نشون داد که برم که بارها توی همون اتاق زیر ملا و رفیقاش خوابیده بودم و کون داده بودم. نمی دونم چرا اصلا خوشم نیومد ازش. خودشم انگار متوجه این حس و حالت من شد. راه افتادم سمت در خروج کارگاه. دنبالم اومد و گفت: کجا می خواهی بروی؟ ملا الان برمی گردد. گفتم: باشه منم می رم و دوباره بر می گردم. اما تو همین فاصله اومد و مچم رو گرفت. جثه لاغر و ریز نقشی داشت. به نظر بین 35 تا 40 سالش بود. اما دستش خیلی قوی بود. مچم توی دستش بود و محکم فشار می داد. انگار می خواست زورش رو به رخ یه پسر بچه خوشگل بکشونه. پسری که از یازده سالگی معنی زور و حرف حرف منه رو خوب تجربه کرده بود.
دیگه شک نداشتم که کیرش واسه گائیدنم راست شده. توی همین فاصله یک ماشین خاور اومد جلوی در. آجر آورده بود براشون. مرد افغان که همچنان مچم توی دستش بود گفت: جایی نرو تا این خاور بارش رو خالی کند و برود. من تلاش می کردم مچم رو از دستش بیرون بکشم. راننده پیاده شد. یه مرد جا افتاده بود که با لهجه لری حرف می زد. گفت: موسی مچگیری کردی؟ چیکار کرده؟ مرد افغان که اسمش موسی بود گفت: چیزی نیست. بر تو می گویم بعدا. انگار دوباره توی دردسر افتاده بودم. با اشاره موسی به سمت اتاقشون راه افتادم. دلم گواهی می داد امروز کونم به طرز فجیعی گائیده می شه. ترسیدم. واسه همین دور از چشمشون راهم رو به سمت ساختمون های نیمه کاره کج کردم و به سرعت وارد یکیشون شدم. چاره دیگه ای هم نداشتم. چون ماشین آجرها جلوی در بود و عملا نمی شد از کارگاه ساختمونی بیرون برم. وقتی وارد ساختمون شدم، خودم رو به زیر زمین رسوندم و زیر راه پله نشستم تا در فرصت مناسب فرار کنم. درسته که من برای کون دادن اومده بودم. اما در اون شرایطی که بین من و موسی پیش اومد احساس خوبی نداشتم و تموم حسم برای دادن رفته بود و اصلا دوست نداشتم بدم. صداشون رو توی محوطه می شنیدم. راننده به موسی گفت: باید آجرها رو با دست خالی کنین که نشکنه. موسی گفت: الان کسی نیست کمک کنه. طول می کشه. راننده گفت: موسی این پسر خوشگله کی بود؟ بگو بیاد کمکت. کجا رفت؟ موسی گفت: اون بچه برای کار دیگری اینجا آمده است و بعد خندید. راننده گفت: پس اینجا بچه بازی هم می کنید. به ما هم می ماسه؟ موسی گفت: شما که زن و بچه دارید. مشکلی بر شما نیست. ما دور از خونواده هستیم و در فشار. ما باید به فکر خود باشیم که کسی را ایران نداریم. راننده گفت: منم دو هفته است که خونه نرفتم. دیگه لبریز شده. این پسره از هیچی بهتره. دل توی دلم نبود. خیلی ترسیده بودم. موسی گفت: رفته داخل اون ساختمون. نوش جانتون. اون ها داشتن منو به هم پیشکش می کردن. بدون اینکه از خودمم بپرسن ببینن منم راضی ام یا نه. زیر پله که پنهون شده بودم با خودم فکر می کردم که یواشکی و دور از چشمشون در رفتم. غاقل از اینکه موسی دیده بود کدوم طرفی رفتم.
صدای پای راننده که نزدیک ساختمون می شد رو می شنیدم. صدای قلبم رو هم می شنیدم. اصلا هیجانی واسه دادن نداشتم. فقط دوس داشتم فرار کنم. راننده خاور وارد ساختمون شد صدای پاش رو روی وسایل طبقه بالایی می شنیدم. بعد شنیدم که داره می ره سمت طبقه بالاتر. تصمیم گرفتم وقتی رفت طبقه بالا منم از زیرزمین فرار کنم و به سمت در خروج کارگاه ساختمانی بدوم. دیگه صدای پاش نمیومد. واسه همین یواش از زیر راه پله ها بیرون اومدم و به سمت بالا حرکت کردم. توی پاگردی که به سمت در ساختمون بود یواش حرکت می کردم. نزدیک در بودم که یک دفعه یکی از پشت بغلم کرد. من که انتظارش رو نداشتم، از ترس جیغ بلندی کشیدم. راننده خاور دهنم رو گرفت. مثه پر کاه از زمین بلندم کرد و محکم تو بغلش نگهم داشت. هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم و فقط از ترس گریم گرفته بود. همونطوری رو هوا رو کیرش بالا و پایینم می کرد و می گفت نترس روله (به زبان لری معنی پسر و فرزند و عزیزم رو می ده). اگه تقلا نکنی زودی تموم می شه. من با سر می گفتم نه ولی اون محکم تر کیرش رو به کونم فشار می داد و از نرمی کونم می گفت. تقلا فایده ای نداشت. او راست کرده بود و تا کیرش رو بهم فرو نمی کرد و آبش رو نمی ریخت، آروم نمی شد. احساس کردم انگار باید یبار دیگه طعم کون دادن زوری رو می چشیدم. منو به سینه چسبوند به دیوار و کونم رو با کیرش از رو شلوار می مالید. در حالیکه دستش هنوز جلوی دهنم بود، منو زمین گذاشت و دست دیگش رو وحشیانه کرد تو شلوارم. همه چیز داشت به سرعت اتفاق می افتاد. انگشتش رو به سوراخم رسوند و گفت: دیگه تموم شد. دیگه سوراخت مال خودمه. بریم توی زیرزمین بکنمت یا توی اتاق کارگرها کونت بزارم؟ با نگاه اشکی بهش التماس می کردم بزاره برم. اما اون به جای من تصمیم گرفت و گفت: می برمت زیرزمین. دوباره از روی زمین بلندم کرد و در حالیکه کونم رو روی کیییرش گذاشته بود و با کیییرش به سوراخم فشار می داد به سمت زیر زمین راه افتاد. از ترس سوراخم جمع شده بود. محکم لپای کونم رو به هم فشار می دادم. همین باعث شد که راننده بگه با این کون تنگت چطوری کون می دی به این افغان ها؟ تو که اینقدر خوشگلی چرا به ایرانی ها کون نمی دی؟ اصلا بیا بشو شاگرد خودم. بهت حقوق هم می دم.
من فقط با حسرت به بلاهایی که سر خودم آورده بودم و امیر که منو کونی کرده بود فکر می کردم و اشک می ریختم. توی زیر زمین یه پتو بود که انگار کارگرها واسه صرف ناهار و چایی ازش استفاده می کردن و روش می نشستن. منو گذاشت زمین و گفت: اینو بردار بریم اونطرف. در حالیکه هنوز مچم توی دستش بود، دولا شدم پتو رو از روی زمین بردارم که انگشتشم کرد. از جا پریدم. با دیدن این حالت زد زیر خنده و گفت: جفتک ننداز بچه. پتو رو برداشتم و راننده منو برد گوشه تاریکتر زیرزمین. دوباره دستش رو برد توی شلوارم و انگشتش رو دوباره رسوند به سوراخم و درحالیکه انگشتش هنوز تو کونم بود، با فشار به سمت پایین، منو روی زمین خوابوند.
دوباره خاطره زیرزمین هایی که کرده بودنم برام زنده شده بود. اما اینا باعث نمی شد کونم باز بشه. با تموم قدرت لپای کونم رو به هم فشار می دادم و این بدجوری راننده خاور رو عصبی کرده بود. منو روی شکم خوابوند و خودش هم روی رونهام نشست. دست انداخت شلوار و شورتم رو با هم پایین کشید. انگار از سفیدی کونم مبهوت مونده بود. چون نه حرکتی می کرد و نه چیزی می گفت. یه پسر خوشگل با یه کون گلابی زیرش خوابیده بود و تا لحظاتی دیگه قرار بود اون کیییر گوشتی و شق شده اش رو تو سوراخ اون پسر فرو کنه. بعد از اینکه باور کرد که زیرش خوابیدم، مثه وحشی ها به کونم چنگ زد و اوف اوف می کرد. می گفت: اگه دو هفتست که حال نکرده اما حالا یه هلو زیر کیرش خوابیده. توی همون حالت زیپش رو پایین کشید و کیرش رو از توی شورتش درآورد و گذاشت لای لپای به هم چسبیده کونم. اون فشار می داد که از هم بازشون کنه و من فشار می دادم که نتونه. نمی تونستم بفهمم کیرش چقدره. ولی اونقدر داغ بود که حکایت از حشری شدنش داشت. راننده خاور کیرش رو فقط فشار می داد تا به سوراخم برسونتش. وقتی دید موفق نمیشه روی کونم نشست و یه دونه زد تو سرم و گفت: فکر کنم باید اول بزنمت تا کونت وا بشه. بعد یکی دیگه محکم زد تو سرم و گفت: شل کن ببینم کس کش. بعد با دستای مردونش انداخت چاک کونم و لپاش رو از هر دو طرف کشید. سوراخم که نمایان شد وسط کونم رو تف انداخت و لپای کونم رو محکم به هم می مالوند تا تفش لای پام و سوراخم رو لیز کنه.
من در زیرش هیچ شانسی برای فرار یا ندادن نداشتم. از طرفی حس کون دادن هم کامل از سرم رفته بود. ولی اون راننده خاور فقط فکر کردن من بود. شلوارش رو یه کم کشید پائین و کیرش رو فرستاد لای کونم. کیرش به سوراخم رسیده بود اما من محکم سفت کرده بودم و نمی ذاشتم بفرستش داخل. دوباره دهنم رو گرفت و درحالی که زور می زد گفت: مادر جنده شلش می کنی یا به زور جرت بدم؟ نمی خواستم تسلیمش بشم. اما نفسم بند رفته بود. تو یه لحظه که می خواستم جابجا بشم تا کمی نفس بگیرم زیپ شلوارش توی لپ کونم فرو رفت و مثل این که بهم سوزن زده باشن، از جا پریدم. همزمان با پریدن من، یک دفعه کیرش با یه صدای قااااااارت تو کونم فرو رفت. اونم از فرصت استفاده کرد و تا تهش رو توی سوراخم فرو کرد. تخماش رو کونم بود. از درد دوس داشتم داد بزنم اما دهنم بسته بود و صدام در نمیومد. زیرش دست و پا می زدم. گفت: می دونم دردت اومده و داری جررررررر می خوری اما درش نمیارم تا دفعه بعد مثه بچه آدم کونتو بدی. واقعا از درد به خودم می پیچیدم. اونایی که کون می دن می دونم چی می گم. مهم نیست کونت چقدر باز یا گشاد باشه. اولش که می خوای بدی وقتی سر کیر وارد سوراخت می شه یه دردی تو ناحیه سوراخ و وسط کونت می پیچه که واقعا طاقت فرساست. این حالت هم خیلی درد آوره و هم خیلی لذت بخشه. به شرط اینکه وقتی یبار کیر رفت توووووش، درش بیاری و بمالییییییش تا دردش آروم بشه و آماده بشه واسه ادامه گائیده شدن. اما راننده اصلا به این موضوع توجه نداشت و دهنمو ول نمی کرد. از دست و پایی که زیر کیرش می زدم لذت می برد و کیرش رو تو کونم نگه داشته بود و فشار می داد. حدود دو سه دقیقه توی همین حالت فشار داد. من از درد زیادش دست و پا می زدم که یک دفعه انگار مواد مذاب تو کونم فوران کرد. کیرش به شدت ته کونم دل دل می کرد و هر بار موجی از آب منی رو ته سوراخم خالی می کرد. با تخلیه آبش از روم بلند شد و گفت: اوفیش، هم کون خوبی داری هم تنگی و خوشگل. اولین باره یه پسر مثه تو رو می کنم. انگار دختر زیر کیرم بود. من نای بلند شدن نداشتم. از بس دست و پا زده بودم سر زانو و آرنجم از پوست رفته بود و از بس با دهن بسته داد زده بودم گلوم درد گرفته بود.
با صدای موسی که بالا سرم ایستاده بود و داشت با راننده صحبت می کرد به خودم اومدم. موسی بدون هیچ مقدمه ای و با همون دستای خاکیش اومد و روم خوابید. با التماس بهش گفتم: الان نه. الان نمی تونم بهت بدم. اما انگار هیچی نمی شنید. راننده هم داشت تماشا می کرد. موسی کیرش رو فرستاد لای کونم. انگار آتیش لای لپای کونم فرو کرد. دوباره از ترس کونم رو جمع کردم. حس کردم سر کیرش خیلی بزرگه. حتی شاید از کیر ملا هم بزرگ تر. شایدم به خاطر ترس فکر می کردم سر کیرش خیلی بزرگه. چون به اون جثه کوچیک نمی خورد همچین کیری داشته باشه. وقتی مقاومت منو دید از روم بلند شد و شروع کرد به کونم کشیده زدن. لپای کونم در اثر فشارای پنجه های راننده و سیلی های موسی سرخ سرخ شده بود. دوباره روم خوابید. اما قرار نبود کونم از هم وابشه. موسی فحش می داد که چرا کونت رو سفت کردی. راننده گفت: دهنشو بگیر بکنش مادر جنده کونی رو. موسی دهنم رو که گرفت دوباره نفسم بند اومد. سرم رو محکم به عقب می کشید و در حالیکه روی رونهام نشسته بود سعی می کرد کیرش رو تو کونم فرو کنه. راننده با دیدن کیر موسی گفت: واااای این چه کیریه؟!! داری چیکار می کنی؟ اگه این کیرت رو بهش فرو کنی، حتما جر می خوره بچه مردم. این سر کیر آدمه یا سر کیر خر؟ چرا اینقدر پهن و بزرگه؟ اینارو که می گفت بیشتر دل من خالی می شد و می ترسیدم. موسی گفت: نترس من جایش می دهم. این کونی ماست. مدت هاست که اینجا می آید و کون خود را در اختیار ما می گذارد. باید بتواند چوله من را هم برخود فرو کند. راننده گفت: آخه خیلی کونش کوچیکه. کیرت چقدره اندازش؟ گفت: فقط 20 سانت. راننده گفت: بیست سانت؟ از بیست که بیشتره اما اگه همین بیست سانت هم فرو بره توی سوراخش، روده هاش می ترکه. بیست سانت طولشه. یه 5 شش سانتی هم کلفتیشه انگار! سرش هم که اندازه مشت دست خودشه. جر می خوره موسی. لاپایی بکنش. موسی که از نرفتن کیرش تو کون من و حرفای راننده عصبانی شده بود با داد به راننده گفت: چه می گویی تو. خودت کردی خیالت راحت شده است؟ اصلا می میرد که می میرد. می خواست کون ندهد و در یک لحظه که سرم رو با شدت به عقب می کشید سر کیرش رو به سوراخم وارد کرد. از سر و کلش عرق می ریخت. منم خیس عرق شده بودم. تموم زیر زمین رو بوی کیر و آب منی و شهوت و کون دادن زوری پر کرده بود. گردنم داشت می شکست دهنمم بسته بود که بتونم حرف بزنم. واسه همین شل کردم که تموم بشه این فشار وحشتناک. با شکسته شدن مقاومت من و شل کردن کونم، یک دفعه کیر موسی با قدرتی که داشت وارد می کرد تا ته بهم فرو رفت و مثه دفعه قبل قااااارت صدا داد. وقتی موسی اصحنه فرو رفتن کییییرررش رو توی سوراخ تنگم دید، بر شدت ضرباتش اضافه کرد و از روی حرص تو کونم تلمبه می زد. صدای قارت و قورت کونم که با هر ضربه موسی به هوا می رفت، تبدیل شده بود به صدای شالاپ شولوپ که نتیجه آب منی خالی شده راننده توی کونم بود. با دیدن و شنیدن این صحنه ها راننده خاور دوباره کیرش رو از شورتش بیرون کشید و بالای سرم شروع به مالوندنش کرد. انگار قرار نبود کابوس اون روز تموم بشه. موسی روم خوابید و با هر ضربه که می زد چند سانت به جلو پرت می شدم. خیلی کمر محکمی داشت و هر بار که بهم می چپوند احساس می کردم بعد از کیییییرش، خودش هم تا کمرش توی کونم فرو می ره. دیگه کامل رو خاک ها رفته بودم که موسی یکبار دیگه لای کونم رو با دستاش باز کرد و کییییییرش رو به ته کونم رسوند و شروع به تخلیه آبش تو کونم شد. دوباره بوی آب منی توی فضای زیرزمین پیچید. موسی بعد از اتمام کارش، کیرش رو بیرون کشید. سر کیرش رو که بیرون کشید، از سوراخم یه صدای بلندی خارج شد. راننده گفت: فکر کنم روده اش ترکید. پاشو من یبار دیگه بکنمش. قبل از این که من حرکتی بکنم، سریع نشست رو کونم و با شورتم درز کونم رو خشک کرد و بعد از تف کردن لای کونم، کیرش رو فرستاد تو سوراخم. اونقدر حشری شده بود که با چند تا ضربه پشت سر هم، دوباره آبش تو کونم جاری شد و بی حال روم ولو شد. با هزار زحمت خودم رو از زیرش بیرون کشیدم. شلوار و شورتم رو بالا کشیدم و با چشمی اشکی و کونی پاره راهی خونه شدم. جلوی در خروجی کارگاه موسی مچم رو محکم گرفت و در حالی که با قدرت فشارش می داد با خنده گفت: منتظرتم بازم بر گردی. بعد از قول گرفتن از من، مچم رو رها کرد و من درحالیکه توی کونم کلی آب منی ریخته شده بود و با هر قدمی که بر می داشتم احساس می کردم توی شکمم جابه جا می شه به سمت خونه راه افتادم.
خونه که رسیدم یه راست رفتم توی حموم. آینه رو گذاشتم زیر کونم و داشتم سوراخم رو نگاه می کردم. احساس کردم از همه دفعه های قبل کونم داغون تر شده. با این که چند دقیقه ای از زمان کون دادم گذشته بود، اما هنوز سوراخم کاملا باز بود. با خروج اولین قطره های آب از سوراخم بوی کون دادن و آب منی فضای حموم رو پر کرد. تازه داشتم مزه دو تا کیری که اون روز کونم رو پاره کرده بودن رو توی حموم حس می کردم. دستم رو زیر سوراخم گرفتم و آب ها رو خالی می کردم توی مشتم. منی ها رو روی باسنم، تخم هام و کیرم می مالوندم. پشمای اندک و نرمی که بالای کیرم دراومده بود آغشته به آب منی دو تا مرد غریبه بود و کیرم هم لیز لیز شده بود و با مالیدن آب به همه جاش، حسابی کف کرده بود. همون طور که با یک دست خودم رو انگشت می کردم و از سوراخمم آب بیرون میومد و با دست دیگم تند تند کیرم رو می مالوندم. بر خلاف دفعه های گذشته، اونقدر به مالیدن سر کیرم ادامه دادم که یک دفعه احساس کردم کیرم یه طوری داره میشه. سر کیرم به شدت منقبض می شد و انگار روی اون رو سوزن سوزن می کردند. روی زمین نشستم. اولش دست و پاهام سفت و کشیده شدن و حالم یه طوری شده بود. خیلی ترسیدم. پیش خودم فکر کردم شاید زیاده روی کردم و دارم می میرم. اما بعد از این که اون حالت دست و پاهام و انقباض سر کیرم تموم شد، حس خیلی خوبی بهم دست داد که تا اون موقع تجربه نکرده بودم. بهتره بگم بعد از اولین باری که کون دادم و فرو رفتن یه کیر رو تو سوراخم تجربه کردم، این حالتی که اون روز توی حموم برای کیرم اتفاق افتاد، بعد از سه سال کون دادن به این و اون، دومین تجربه متفاوت سکسی من به حساب می اومد.
یه کم بعد بی حال کف حموم دراز کشیدم. دوس داشتم همونجا توی همون حالت بخوابم. دیگه نا نداشتم و به شدت احساس خستگی می کردم. به سوراخم دست زدم و احساس کردم اونم جمع شده. به شدت احساس ادرار داشتم. توی همون حالت که خوابیده بودم و هنوز کیرم راست بود شروع به شاشیدن کردم. شاشم مثه فواره اوج می گرفت و روی بدنم بر می گشت. گرما و پاشیده شدنش، یه حس خیلی خوب در پایان سکس هام بهم می داد.
با تعریف کردن این حالتی که بهم دست داده بود برای موسی، فهمیدم اون روز برای اولین بار ارضا شده ام. شاید پسرای دیگه اولین تجربه ارضا شدن خودشون رو با کردن یکی دیگه به دست می آوردن و یا تف می انداختن روی کیرشون و بعد از مالش اون ارضا می شدن، اما برای من تجربه اولین ارضا شدن کیرم، با مالیدن آب یکی دیگه به کیرم که بعد از کردنم توی کونم خالی کرده به دست اومد، نه با تف خودم. تا قبل از اون کیرم فقط شاهد فرو رفتن کیرهای دیگه به سوراخم بود و معمولا زمانی کامل راست می شد که کیر کس دیگه ای در حال خالی کردن آبش تو سوراخم بود و من از رسیدن این لحظه راست می کردم. اما حالا نه تنها منتظر رسیدن و دیدن این صحنه می موند، بلکه باید منتظر می موند تا آبشون بیاد و بعد من با مالوندن همون آب به کیرم، اون رو ارضا کنم و این تجربه ای بود که هیچ وقت قبلا به دست نیاورده بودم.
بهم گفت که این کار من، یعنی مالوندن کیرم؛ اسمش جق زدن بوده و در حین جق زدن ارضا شدم. تازه فهمیدم کسایی که منو می کردن هدفشون از کردنم، ارضا شدن بوده و وقتی هم که ارضا می شدن و آبشون رو می ریختن تو کونم و از روم بلند می شدن و می گفتن تمومه، یعنی چی. فهمیدم که اونا به جای اینکه جق بزنن و کیرشون رو بمالونن، با عقب جلو کردن کیرشون توی کون من و گائیدن و کردن من جق می زدن و آبشون می اومد تا ارضا بشن.
     
  
مرد

 
داستان نویسیت خوب و حرفه ایه و فقط تعریف خاطره نیست ! فضای داستانت رو خوب شرح میدی اما دوست دارم این ذوق و قریحه داستان نویسی رو توی ژانرهای دیگه هم تست کنی !
موفق باشید
     
  
صفحه  صفحه 16 از 16:  « پیشین  1  2  3  ...  14  15  16 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA