انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 13:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  10  11  12  13  پسین »

چطور در سن پایین کونی شدم



 
دانشجو بودم. با یه کوهنورد اوکی شدم. لعنتی کیرش معرکه بود. دیگه رفتیم هتل و ترتیبمو داد. راند اول با خوردن سوراخم آبم اومد
لطفاْ هر کی به من پیام میده و درخواستی داره، آیدی تلگرامشو هم در پیامش بذاره. (منظورم در پیام خصوصیه).
ممنونم
     
  

 
بنویس عزیزم .. فقط زودتر و بیشتر
     
  

 
رسما کونی یازده ساله امیر شدم
بعد از کاری که آقا امیر باهام کرده بود اصلا دوس نداشتم از اتاق بیام بیرون. ظهر، به زور مادرم اومدم ناهار رو خوردم و دوباره رفتم توی اتاق. همه حرفای آقا امیر تو گوشم صدا می کرد. از کیف کردن و جوووون جون گفتنش، تا فحش دادن و دعوا کردنش. یه لحظه یاد کیرش میفتادم و دلم کیرشو می خواست. اما وقتی یاد حرفاش میفتادم، دلم نمی خواست دیگه ببینمش.
اون روز برام به سختی می گذشت. دوس داشتم برم بیرون و دوباره آقا امیر ببرتم توی پارکینگشون. اما ازش دلخور بودم که نذاشته منم بمالونمش. عصر که شد دیگه کلافه شده بودم. خونه هم که به خاطر بنایی به هم ریخته بود بیشتر کلافم می کرد. به همه جا سرک می کشیدم. یه سری از وسایلمون رو توی حموم گذاشته بودیم. لا به لای اونها یه تیکه چوب توجهم رو به خودش جلب کرد. فکر کنم پایه میزی یا چیزی شبیه اون بود. اما فرمش منو یاد کیر آقا امیر می انداخت.
ناحودآگاه رفتم و برش داشتم و مثل وقتی که با کیر آقا امیر بازی کرده بودم، شروع کردم باهاش ور رفتن. بردمش لای پاهام و از روی شلوار کشیدمش لای کونم. حس خوبی بهم دست داد مثل وقتی که آقا امیر از پشت می گرفتم و کیرشو لای باسنم فشار می داد. در حموم رو از تو بستم و شلوار و شورتمو کشیدم پایین و اون چوب رو می کشیدم روی سوراخم. به شدت دلم کیر می خواست. روش تف مالیدم و سعی کردم بکنمش توی سوراخم. اما هر کاری می کردم تو نمی رفت. تفم هم زود خشک می شد و باعث می شد اصلا نره تو سوراخم. چشمم به وازلینی افتاد که توی حموم بود. نمی دونستم تاثیری داره یا نه، اما یه کم مالیدم به سوراخم و یه کم هم مالیدم به چوبه و دوباره امتحان کردم. با اولین فشاری که بهمش دادم وارد کونم شد و منو به آرزوم رسوند. یواش کشیدمش بیرون و دوباره فروووووووش کردم. واااای چه خوب بود. فقط حیف که مثه کیر آقا امیر داغ نبود. از شدت هیجان چندبار عقب جلوش کردم. بعد گذاشتمش یه گوشه ای و به خاطر اینکه خونوادم شک نکن، از حموم رفتم بیرون. دوباره خوشحالی به سراغم اومده بود. تا شب چندین بار یواشکی رفتم توی حموم و اون تیکه چوب رو تو کونم فرو کردم.
تا دو روز کارم همین بود. یواشکی می رفتم توی حموم و اون چوب رو می کردم تو کونم و میومدم بیرون. روز سوم وقتی رفتم توی حموم دیدم وسایل رو از اونجا بردن و از تیکه چوب منم خبری نیست. بدجوری حالم گرفته شد. از کسی هم نمی تونستم بپرسم وسایل کجاست. مونده بودم چکار کنم. آخه اون تیکه چوب جای کیر آقا امیر رو برام گرفته بود.
نزدیکای ظهر مادرم صدام کرد و گفت جلوی در با شما کار دارن. پرسیدم کیه؟ گفت نمی دونم. حدس زدم احتمالا داود باشه. رفتم جلوی در و وقتی درو باز کردم دیدم آقا امیر. هم خوشحال شدم و هم تعجب که این جلو خونه ما چی می خواد. سلام دادم. آقا امیر گفت: چرا از خونه بیرون نمیای؟ سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم. گفت: می خوایم بازی کنیم اما یه یار کم داریم. میای بریم بازی؟ گفتم کیا هستن؟ گفت بچه ها یواش یواش دارن جمع میشن. من اومدم دنبال تو که با دوچرخه ببرمت. دل تو دلم نبود. یعنی واقعا اومده که ببرتم بازی و یا دوباره می خواد ببرم توی پارکینگشون و سرم بلا بیاره. واسه همین گفتم: فکر کردم اومدی دوباره ببریم تو پارکینگتون. دوباره چشم آقا امیر برقی زد و گفت: خوب اگه دوس داری دوباره می برمت تو پارکینگمون. دلت می خواد؟ دیگه نمی تونستم تحمل کنم. با سر گفتم آره. انگار دنیا رو بهش داده بودن. با خوشحالی پرسید: کی میای؟ الان؟ گفتم: نمیدونم الان بشه یا نه ولی شما برو اگه بابام اجازه داد خودم میام. انگار او هم دیگه طاقت نداشت. واسه همین گفت: می مونم تا بیای. می ترسم پشیمون بشی. گفتم نه پشیمون نمیشم. می خوام بهت دوباره بدم. با گفتن این حرف انگار سند کونی شدن خودمو امضا کردم و دادم دست آقا امیر. باز هم ندونسته پیشنهادی رو دادم که مسیر کونی شدنمو کوتاه تر کرد. آقا امیر که قیافه آدمای فاتح رو به خودش گرفته بود گفت: از حالا بگم فقط من می کنما. گفتم: باشه فقط شما بکن. گفت دوباره نیای و بگی نوبته منه. گفتم باشه قبول.
امیر رفت و منم با هزار خوشحالی برگشتم تو خونه. به مادرم گفتم من می خوام با بچه ها برم بازی. مادرم گفت این پسره کی بود؟ از تو بزرگتره خیلی. با این می خوای بازی کنی؟ گفتم نه بچه ها جمع شدن. این اومده بود دنبالم. گفت: پس زود برگرد توی بنایی به بابات کمک کن. گفتم باشه. یواشکی رفتم توی حموم و یه مقدار وازلین برداشتم و تو مشتم پنهون کردم که ببرم و بدم امیر که با وازلین کونم بزاره.
توی کوچه هیچکس نبود. به سرعت دویدم سمت خونه امیر. تا رسیدم، امیر که از لای در نگا می کرد، در پارکینگ رو باز کرد و من رفتم توی پارکینگشون. دلم واسه پارکینگشونم تنگ شده بود. امیر بلافاصله از پشت چسبید بهم و کیر راست شده ش رو چسبوند به کونم. بعد منو رو کیرش بلند کرد و گفت: جوووون دلم واسه کونت تنگ شده بود. الان می برمت جای همیشگی و یه دل سیر می کنننننمممممت. در حالیکه هنوز رو کییییییررررررششششش بودم و داشت بالا و پایینم می کرد، بهش گفتم ببین چی آوردم برات و مشتمو باز کردم. یه مقدار از وازلین آب شده بود. گفت این چیه؟ گفتم وازلین آوردم که با این منو بکنی. خیلی حال می ده. منو گذاشت زمین و کیرشو کشید بیرون. واااای دلم واسش آب شد. دست چربمو مالید رو کیرشو عقب و جلوش کردم. گفتم دیدی چقدر خوبه. امیر گفت: من با تف بیشتر دوس دارم. حالا یبار با وازلین می کنمت یبار هم با تف. قنبل کن که دیگه طاقت ندارم. شلوار و شورتمو تا زانو کشیدم پایین و جلوی کیرش زانو زدم. کمرمو قوس دادم و با دستام لای کونمو واسش باز کردمو گفتم: آقا امیر آمادست. امیر هم وسط پاهام نشست و با یه فشار همه کیرشو فرو کرد و شکمش چسبید به کونم. در حالیکه مدام می گفت جووووووون، کمرمو گرفت و شروع کرد به تلمبه زدن. با همه وجودش تو کووووونم فشار می داد و عقب جلو می کرد. احساس کردم انگار یه کم کییییرشش بزرگتر شده. اما هر چی که بود منو برده بووووود رو ابرا. از لای پاهام کمر زدن صفر زنمو می دیدمو حال می کردم. گفتم: آقا امیر خوب بهت می دم؟ امیر که انگار انتظار این حرفو نداشت، به نقطه انفجار رسید. کمرمو و محکم گرفت. کیرشو کشید بیرون. لای کونم تف کرد و در حالیکه با قدرت فروووووو می کرد بهم گفت: آآآررررره ککککووووووووونننننیی. و در همون حال کیرش توی کونم شروع کرد به دل دل زدن. دوس نداشتم تموم بشه. یه کم بعد آقا امیر کیرشو کشید بیرون و گفت: تقتو زدم بچه کونی. دیگه رسما کونی خودمی. هر بار که بهت گفتم کون می خوام باید زود بیای و بری زیر کیرم. گفتم: چشم. کیر امیر هنوز راست بود. اصولا کیر پسرا تو این سن انگار اصلان نمی خوابه. واسه همین گرفتمش تو دستمو یه کم سرشو فشار دادم. دیدم یه قطره آب سفید ازش زد بیرون. پرسیدم آقا امیر جیش کردی؟ امیر گفت: نه کونی، این آبمه. بهش می گن آب منی. من که حسابی کنجکاو شده بودم یه کم با انگشتام آبشو مالیدم و دیدم خیلی لیزه و بعد هم یه کم کف کرد.
امیر هم از این حالت خوشش اومده بود و یه کم به سمت عقب لم داد تا من راحت تر با کیرش بازی کنم. اصلا دوس نداشتم کیرشو از دستم خارج کنم. اما چون آب امیر اومده بود، وفتی دستم می خورد سر کیرش خودشو جمع می کرد و دستمو می زد کنار. بهش گفتم: آقا امیر من برم؟ گفت: یه چند دقیقه دیگه بشین. گفتم واسه چی؟ گفت می خوام تلافی این سه روز رو سرت دربیارم. گفتم یعنی چی؟ گفت می خوام یه دست دیگه هم بکنمت. گفتم آخه دیگه وازلین نداریم. گفت با تف می کنمت. مثه دفعه های قبل. بعد از این هم دیگه با خودت وازلین نیار. تف حالش بیشتره. قنبل کن ببینم. دوباره کونو دادم بالا و امیر رو کونم سوار شد. از لای پاهام می دیدم با چه لذتی کیرررررششششو تف مالی می کنه و به سوراخ منم تف می ماله و بهم فرووووو می کنه. دستمو از لای پاهام به کیرش رسوندم و نحوه ورود و خارج شدن کیررررررشو با انگشتام لمس کردم. لحظه شماری می کردم که کییییییررش تو کونم دل دل کنه و به قول خودش آبش بیاد تو سوراخم. امیر واسه بار دوم تو کونم خودشو خالی کرد و گفت: پاشو تموم شد. منم خوشحال از حالی که کرده بودم راهی خونمون شدم. دوباره سر راه داود رو دیدم. با کمی تعجب پرسید خونه آقا امیر بودی؟ این بار بر خلاف دفعه قبل که بغض داشتمو و ضد حال خورده بودم با خوشحال گفتم: آره. گفت: تنها؟ گفتم آره. گفت نکنه جای حسین رو گرفتی؟ گفتم یعنی چی؟ گفت یعنی میری اونجا و آقا امیر برات هواپیما درست می کنه و می مالونتت. دل تو دلم نبود. مونده بودم بهش بگم یا نگم. آخه ما با هم خاطره دول بازی داشتیم. در حالی که می خندیدم ازش جدا شدم و بهش گفتم بعدا بهت می گم.
از اون روز آقا امیر دیگه هر روز منو می کرد. گاهی در یک روز دو تا سه بار می کردم. اصلن وقتی وارد پارکینگشون می شدم، یه راست می رفتم اون گوشه ای که محل کرده شدنم بود. انگار از اون گوشه دنج بوی شهوت می اومد و بی اختیار به اونجا که میرسیدم شل می شدم و آماده دادن.
به این شکل من رسما کونی امیر شدم.
خاطرات من ادامه داره. اما اون چیزی که باعث می شه به نوشتنشون دل گرم بشم، نظرات شماهاست. اینطوری احساس می کنم فقط واسه خودم می نویسم. پس لطفا برام یادداشت بگذارید و نظرتون رو بگین.
     
  ویرایش شده توسط: nicenightgay   
↓ Advertisement ↓

 
asady12
نوش جونت. لامصب کیر کلفت یه چیز دیگست. تو سوراختم زد؟
     
  

 
asady12
نوش جونت. لامصب کیر کلفت یه چیز دیگست. تو سوراختم زد؟
     
  

 
crisbigo11
چشم. خوشحالم خاطراتم رو می خونی.
     
  
مرد

 
nicenightgay:
سراغش. خونشون رو بلدی؟ گفت: بلدم، اما دیگه مامانش نمی ذاره بیاد توی کوچه. گفتم: چرا؟ گفت: مثل این که بهش گفتن دیروز چی شده، اونم گفته دیگه حق نداره بیاد توی کوچ

خیلی خوب و سکسی می نویسی. ادامه بده که منتظرم ببینم چطوری کونی شدی
     
  

 
امیر هوس تنوع کرده بود و منو فقط واسه کردن می خواست
تقریبا دو هفته از دادنم به آقا امیر می گذشت. روزا رو به آقا امیر می دادم و شبها رو به کیف اون روزی که داده بودم و فردایی که قراره دوباره برم زیر کیر آقا امیر می گذروندم. حدود ساعت 10 صبح که می شد دیگه نمی تونستم جلوی خارش کونم رو بگیرم. واسه همین می رفتم توی کوچه. یه کم پرسه می زدم تا آقا امیر در پارکینگ و برام باز کنه و منم بدون چون و چرا برم گوشه پارکینگ تا آقا امیر به قول خودش تقمو بزنه.
به محض این که وارد پارکینگ می شدم اول از پشت بغلم می کرد و کیرشو لای کونم می کشید. بعد یه کم انگشتم می کرد و با اشاره سر بهم می فهموند که باید واسه دادن بهش آماده بشم. اونقدر تو این دو هفته کونم گذاشته بود که اون گوشه پارکینگ بوی شهوت گرفته بود. تقریبا هر روز یبار صبح می رفتم منو می کرد یبار هم بعدظهر. تموم لذتش به این بود که وقتی منو می کرد، از لای پاهام رفت و آمد کیرشو تو کونم می دیدم. گاهی به تخماش دست می کشیدم و گاهی هم خودم کیرشو رو سوراخم تنظیم می کردم.
تو این مدت یبار دیگه داود رو دیدم. گیر داد که خونه آقا امیر چکار می کنی؟ منم با خوشحالی تموم بهش گفتم: با آقا امیر دول بازی می کنم. گفت یعنی اونم میذاره تو بمالیش؟ گفتم: نه. فقط می زاره با دولش بازی کنم. اگه تو هم دوس داری بهش بگم که تو هم با من بیای خونشون. اما داود بدون این که بهم جوابی بده گذاشت و رفت.
این دو هفته مثل برق و باد گذشت. من هر روز رو ابرا بودم و از این که یه دوست دارم که با هم می تونیم دول بازی کنیم خوشحال بودم. البته دول بازی که اون می کرد و منم می دادم. کم کم احساس کردم دیگه آقا امیر مثل قبل نیست و دیگه مثل قبل منو نمی کنه. یه روز که جلوش زانو زده بودم و داشت تو کونم تلنبه می زد بهم گفت: تو غیر از من به کس دیگه ای هم دادی؟ با افتخار گفتم: نه آقا امیر فقط به شما دادم. گفت به هیچ کسی هم نگفتی که میای خونه ما و من می کنمت؟ با یه کم تردید گفتم: نه آقا امیر. اما خوب به داود گفته بودم. مونده بودم بهش بگم اینو یا نه. خودش گفت: سعی کن به کسی نگی، چون اگه بقیه بفهمن دیگه من نمی تونم بکنمت. با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت: خوب معلومه همه که بفهمن هم اونا هم می خوان بکننت و هم ممکنه به گوش خونوادت برسه. ته دلم لرزید. اما بهش گفتم: من فقط به شما می دم نه هیچ کس دیگه. با این حرف من تقه هاشو تو کونم محکم تر کرد و در حالیکه نفساش داشت به شماره می افتاد گفت: اگه من بگم به چه کسایی بده چی؟ بازم بهشون نمی دی؟ مونده بودم چی جواب بدم. اگه می گفتم نه که ممکن بود بگه تو دیگه دوست من نیستی و حرفمو گوش نمی کنی. اگه بگم باشه که ممکنه بگه دیدی الکی گفتی و به بقیه هم می دی. خیلی بدجور گیر کرده بودم. آقا امیر کیرشو تا ته تو کونم فشار داد و مثه همیشه اون مایع لزج رو تو کونم ریخت. یه کم نگه داشت و بعد گفت جواب ندادی! گفتم آقا امیر من فقط با شما راحتم. دوس ندارم خونوادم بفهمن. فقط می خوام به شما بدم. امیر که انگار منتظر شنیدن همین حرف بود گفت: پس اگه نمی خوای خونوادت بفهمن باید به حرفم گوش کنی و به بعضی از دوستای منم کون بدی. من اینطوری خسته شدم. روزی دوبار میای کون می دی. دیگه برام عادی شده. اما اگر دوستای دیگم هم باشن مزه دیگه می ده.
چقدر این حس بدی بود که بهم دست داد. احساس می کردم دیگه از چشم آقا امیر افتادم و حالا که خوب کارشو کرده، می خواد منو رد کنه. یا من قبول نمی کنم و ممکنه به خونوادم چیزی بگه و یا قبول می کنم و اونوقت دیگه هر وقت گفت بیا باید برم. درحالیکه بغض کرده بودم بهش گفتم: آقا امیر باهام شوخی کردی؟ خیلی جدی گفت: نه چرا باید باهات شوخی کنم. گفتم: آخه من فقط دوست شما هستم، دوست ندارم به کس دیگه ای بدم. من که کونی نیستم. گفت: کونی نیستی؟ روزی دوبار داری میای فقط من می کنمت. کونی بودن به چیه؟ در ضمن، تو نه هم قد منی و نه هم سن من. حالا که دیگه کونی هم هستی و اصلا دوست من نیستی. اشکام راه گرفته بود. بهش گفتم: یعنی چی آقا امیر؟ با خونسردی گفت: بچه خوشگل بودی. کونتم خوب بود، منم کردمت. کلی هم حال داد منم به اندازه کافی کردمت. حالا تو دیگه کونی منی. هر چی من بگم باید بگی چشم. به هر چند نفر که بگم باید بدی باید بگی چشم. پیش خودم گفتم شاید دوستاش همین داود باقی بچه های محل باشه. واسه همین گفتم: دوستای شما کیا هستن؟ برقی توی چشماش زد و گفت وقتی اومدن بکننت، می بینیشون. نترس بچه های این محل نیستن. هواتو دارم. نمی زارم ضایع بشی. الانم زود برو خونه. عصر هم نیا دیگه. ما می خوایم بریم مسافرت.
عصر اونروز آقا امیر و خونوادش رفتن مسافرت. من موندم و یه عالمه فکر ناجور. حالم خیلی بد بود. از یه طرف آقا امیر رو دیگه نداشتم. از یه طرف منو تهدید کرده بود. آخه یعنی چی؟ من توی دوستی بهش دادم، اما اون بهم می گه من دوست کونی نمی خوام. مگه من کونیم که به من مدام می گه کونی! همه امیدم به این بود که وقتی از مسافرت بر می گرده بگه شوخی کردم باهات. یکی دو روز گذشته بود و عادت دادن من تو اون ساعت از صبح و یا عصر تشدید شده بود. با این که می دونستم آقا امیر نیست، اما گاهی میومدم تو کوچه یه چرخی می زدم و بر می گشتم خونه. یه روز داود رو دیدم. اومد جلو و گفت: دیگه نمی ری پیش آقا امیر؟ دلم می خواست بهش بگم چه بلایی سرم آورده. اما جرائت نکردم. واسه همین گفتم: رفتن مسافرت. گفت می خوای با هم بریم بازی؟ گفت چه بازیی؟ گفت: همون بازی ها که دوس داری. منظورشو فهمیدم. از یه طرف دلم بدجوری هوس کیر کرده بود و از یه طرف هم دل و دماغشو نداشتم. اما پیشنهادشو قبول کردم. گفت بیا بریم پشت خونه ما. با هم رفتیم پشت خونشون. یه جایی محفوظی بود که کسی بهش دید نداشت. یه حالت گودی داشت که گفت بریم اینجا. با هم رفتیم توی گودال. از پشت چسبید بهم و گفت زود بکش پایین بمالونمت. کیرش و که درآورد تقریبا اندازه کیر خودم بود. راست و شق شده. گفت زود باش تا کسی نیومده. شلوارمو دادم پایین و پشتمو کردم بهش. قدش از من کوتاه تر بود. آخه یک سال ازم کوچیک تر بود. واسه همین برای اینکه کیرش به کونم برسه یه کم قد بلندی می کرد. یه کم پاهامو باز کردم تا کیرش به کونم برسه. کیرشو گذاشته بود لای کونم و خودشو عقب و جلو می کرد. یه کم تف مالیدم رو سوراخم و کیرش و گرفتم تو دستم و هدایتش کردم تو سوراخم. همش می گفت: چیکار کردی؟ چقدر خوب شد و تند تند عقب و جلو می کرد. بعد چند بار کیرشو کشید بیرون شلوارشو داد بالا و گفت دیگه بسه بریم. گفتم: پس من چی؟ گفت: مگه آقا امیر می ذاره که بمالیش که منم بذارم؟ انگار قرار بود تموم خبرای بد پشت سر هم برام آوار بشه. برگشتیم توی محله و اون رفت خونشون و منم اومدم خونه. از این که بعد از رفتن آقا امیر یه نفر پیدا شد که کیرشو بهم فرو کنه و نذاره زیاد خمار بشم، خوشحال بودم. هر چند که داود از من کوچیکتر بود و اصلا نمی دونست کردن چه طوریه و باید چقدر بکنه. اما راضی بودم از این اتفاق.
     
  

 
یک هفته اضطراب و تصور اشتباه من از دوستی با پسرای بزرگ تر از سن خودم
از رفتن امیر یک هفته گذشته بود. توی این مدت فقط یبار با داود سکس داشتم. اونم که نمیشد بهش گفت سکس. همیشه پیش خودم فکر می کردم اگه آدم با یکی بزرگتر از خودش دوست بشه براش چندتا منفعت داره. اول اینکه خودشم احساس بزرگی می کنه. دوم اون دوستش می شه پناهش. سوم این که دیگه با جمع کوچیکا نمی پره. همیشه می گفتم از آدم بزرگا می شه خیلی چیزا رو یاد گرفت. مبنای دوستی منم با امیر از نگاه خودم همین بود. در کنار تموم این منفعت ها، یه منفعت دیگه هم برای هردوتامون داشته. هم من و هم امیر یه نیازی داشتیم که هرکدوم به یک شکل مرتفعش می کردیم. امیر با کردن من و من با دادن به امیر. توی دوستی این که کاری نیست. تازه مثل یک راز بین دو تا دوست باقی می مونه و به بهترین شکل ادامه پیدا میکنه. اما شب ها که به حرفای امیر فکر می کردم، چیز دیگه ای نصیبم می شد. یک دوستی یک طرفه که توی اون امیر کاملا از سادگی و بچگی من سواستفاده کرده بود و حالا هم با تهدید من می خواد تجربه های سکسی خودش رو کامل تر کنه. یا شاید هم به نوعی می خواد جلوی دوستای دیگش بزرگی کنه و با دادن من به اونها، پیششون برگ برنده داشته باشه و بقیه ازش حرف شنوی داشته باشن.
دعا دعا می کردم که امیر زودتر برگرده و بگه که همه حرفاش فقط شوخی بوده و قرار نیست نه خونواده من بفهمن و نه هیچکس دیگه ای منو بکنه. من صرفا زیر آقا امیر برم و هر وقت که دوست داشت منو هر طور که می خواد بکنه.
انتظارم با نواخته شدن زنگ در خونه مون به سر رسید. حدود ظهر جمعه بود. یه روز گرم تابستون. در رو که باز کردم دیدم آقا امیره. از دیدنش هم خوشحال شدم و هم ترسیدم. نگاهش خیلی با قبل فرق نکرده بود اما معلوم بود واسه بردنم به خلوتگاه خودش بیتابه. یه کم حال و احوال کرد و زود رفت سر اصل قضیه. گفت: تا دو دقیقه دیگه سر کوچه باش. گفتم: الان نمیشه آخه. گفت بهونه نیار. اخلاق منم سگی نکن. زود بیا سر کوچه منتظرتم و خودش رفت.
مونده بودم به خونه چی بگم. با هزار بهونه که الان برمی گردم، از خونه زدم بیرون و دیدم آقا امیر با دوچرخش سر کوچه منتظرمه. اشاره کرد به ته دوچرخه و گفت یه وری بشین رو تنه دوچرخه. منو جلوی خودش سوار کرد و به سمت یه بیابون که داشتن اونجا خونه می ساختن راه افتاد. داود رو دیدم که جلوی در خونشون داشت ما رو تماشا می کرد. امیر مدام رونشو زیر کونم که از تنه دوچرخه بیرن زده بود می مالید و بادستش کونمو لمس می کرد و اوف اوف می کرد. هیچ کس تو اون گرما تو کوچه هایی که به سمت اون خونه های نیمه کاره می رفتیم نبود. واسه همین امیر با خیال راحت منو روی دوچرخش دست مالی می کرد و انگشتم می کرد. گفتم: آقا امیر منو داری کجا می بری؟ گفت: بعد از یه هفته دارم می برمت که حسابی بکنمت. گفتم: مگه پارکینگتون نمی ریم. گفت: نه اونجا نمی شه. الان می برمت توی اون ساختمون های نیمه کاره و همونجا می کنمت. تو هم باید حسابی از خجالت کیرم در بیایی. همچین محکم می گفت می کنمت که کاملا معلوم بود واسه جر دادن کونم لحظه شماری می کنه. پرسیدم خطر نداره؟ گفت چه خطری؟ گفتم اگه کسی سر برسه یا کارگرا ببینن. گفت اولا که جمعه هست و تعطیله، بعدشم، واسه من که خطری نداره. اگه اونا هم بخوان بکنن، منو که نمی کنن، تو رو می کنن. خیلی ناراحت شدم. گفتم میشه برگردیم. یه دونه زد تو سرم و گفت زر نزن بابا. اولا که کسی نیست. بعدشم اگه اتفاقی افتاد یه کون بهشون می دی ولت می کنن. نمی کشنت که. تو هم که از کون دادن بدت نمیاد.
دیگه رسیده بودیم به جایی که باید کون می دادم. دوچرخش رو پشت یه دیوار پنهون کرد و دستمو گرفت و برد توی ساختمون نیمه کاره. یه کم تو اتاق ها و فضاهای ساختمون گشتیم. هیچ کس نبود. بردم تو یه اتاق که دیواراش کامل تر بود. سریع کیر شق شده اش رو کشید بیرون گفت زود باش قنبل کن که کیرم دیگه طاقت نداره. من هنوز مردد بودم. ترس برم داشته بود. اگه یه غریبه یا کارگر می اومد تو اتاق راه فرار نداشتیم. تازه به قول امیر، از بین یه پسر یازده ساله خوشگل و سفید که کون میده با یه پسر 15 ساله، معلومه کی رو می کنن. میشد گفت امیر بزرگ ترین پسری بود که تا اونروز بهش می دادم. اگه یه مرد می اومد تو چی؟ تا تردید منو دید خودش دست انداخت شلوار و شورتمو با هم کشید پایین و گفت قنبل کن توله سگ. گفتم می ترسم. اگه کسی بیاد آبرومون می ره. با آرنجش به کمرم فشار داد و گفت آبرمون نه، فقط آبروی تو می ره. حالا که کسی نیومده. حالا اونقدر دست دست کن و آیه یاس بخون که مجبور بشی به چند نفر بدی. گفتم آخه اینجا پر خاکه. خاکی می شه لباسام. آقا امیر که معلوم بود دیگه حسابی عصبانی شده صداش و بلند کرد و گفت: تخم حروم این بار برات تشک میارم که اذیت نشی. قنبل کن بابا. اولین بار بود باهام اینطوری حرف می زد. هنوز سرم به زمین نرسیده مشتش و پر تف کرد و مالید لای کونم. کیرشم تف مالی کرد و گفت: زود لاچ کونتو باز کن. تا لای کونمو باز کردم کیرشو تا ته تو کونم جا داد و شروع کرد به تلنبه زدن. تو کمتر از 2 دقیق مایعش رو تو کونم خالی کرد و بعد نشست کنارم. می خواستم بلند شم که گفت نه هنوز می خوام بکنمت. صبر کن تا حالم جا بیاد. یه طوری نشسته بود که کیرش جلوی چشمم بود. احساس کردم چقدر دلم واسه کیرش تنگ شده بود. فقط کاش خودش مثل قبل مهربون تر بود. هنوز کیرش داشت دل دل می کرد. یه قطره آب از سر کیرش بیرون زد. وقتی دید نگاهم به کیرشه گفت: تو این چند روز چکار کردی؟ گفتم هیچی. گفت دلت کیرمو نمی خواست. حالا منم که دیگه ترسم ریخته بود گفتم چرا. فقط کاش اون حرفا رو بهم نمی زدی. بدون این که به حرفای قبلش اشاره ای کنه گفت: من دلم واسه کوووون تنگ و داغت تنگ شده بود. دوس داشتم زودتر برگردمو یه دل سیر بکنمت. من هنوز چشمم به کیر آقا امیر بود. دستمو بردمو کیرشو گرفتم تو دستم. داغ داغ بود. با انگشتم مالیدم رو اون قطره آبی که سر کیرش اومده بود بیرن. هم لیز بود هم چسبناک. پرسیدم آقا امیر جیش کردی؟ گفت: نه بچه بعدا می فهمی. گفتم خوب الان بگو. گفت بزار یه دور دیگه بکنمت بعد بهت می گم. من همچنان با اون قطره بازی می کردم و می مالیدمش سر کیر آقا امیر. انگار خمار کیرش شده بودم. با نگاهم التماسش می کردم که بیا زودتر منو بکن. امیر یه کم اومد جلو تر. کیرش با صورتم به اندازه یه وجب فاصله داشت. بوی کیرش رو به خوبی حس می کردم. از خودم بیخود شده بودم. حس ترس از سر رسیدن یه غریبه و گیر انداختنم تو یه ساختمون نیمه کاره، حس داغی و سفتی یه کیر که چند روز بود ازش دور بودم و حالا جلوم قد کشیده تا سوراخ کونم و باز کنه و تا تهش رو فتح کنه، همه و همه با هم غاطی شده بود و باعث می شد کیرشو محکم تو دستم بگیرم و بمالونم. امیر که متوجه این موضوع شده بود کیرشو آورد جلو و چسبوندش به لبم. واااای چقدر داغ بود. به غیر از بوی کیر یه بوی دیگه ای هم می داد که برام نا آشنا بود. شاید بوی اون قطره آبی بود که سر کیرش مالونده بودم. آقا امیر گفت: کیرمو دوس داری؟ با تمنا گفت: آره. بیشتر به لبم فشارش داد و گفت پس بوسش کن. یاد کیر بابک افتادم که چقدر براش می خوردمش. اما بوی این کیر با بوی اون کیر زمین تا آسمون فرق می کرد. انگار دیگه اراده ای نداشتم. اما می ترسیدم اگر براش بخورم، این هم بشه یکی دیگه از معضلات زندگیم. از یه طرف هم له له می زدم واسه چشیدن مزه کیرش هر چند که می دونستم تازه از تو کونم دراومده بیرون. واسه همین سر کیرشو بوس کردم و یواشکی یه زبون کشیدم رو سوراخ سر کیرش. واااای چه حالی داد بهم. اما خیلی زود سرمو برگردوندم و لبامو پاک کردمو و گفتم کثیفه. بوی بدی می ده. آقا امیر هم که دوباره حال به حالی شده بود بدون هیچ حرفی بلند شد و رفت پشتم. پاهامو از هم باز کرد و زانو زد وسط پاهام. لپای کونمو از هم باز کرد و چندتا تف کرد رو سوراخم. بعد کیر خودشم تف مالی کرد و گفت از زیر نگاه کن ببین چطوری با امیر کوچولو جرت می دم. من که هنوز طعم کیر امیر رو زبونم بود با خماری هرچه تموم تر سرم و بردم بین پاهام تا لحظه ورود کیر آقا امیر رو برای بار دوم به دروازه کونم ببیینم. از بس کیرشو تو دستم فشار داده بودم انگار حجم کیرش بیشتر شده بود. سرش که رفت تو یه درد کوچیکی توی سوراخم پیچید که باعث لرزش سوراخم و کونم شد. آقا امیر که متوجه این لرزش شد درحالیکه که شدت ضربه هاشو بیشتر و محکم تر کرده بود، روم خم شد و زیر گوشم گفت کارت تمومه، دیگه بیچاره کیرم شدی. نفسش که به گوشم خورد از خود بیخود شدم. همینطور که کیر آقا امیر وحشیانه تو کونم عقب و جلو می شد یک دفعه از سوراخم درومد و با فشار امیر لیز خورد و محکم به تخمام برخورد کرد. ناخودآگاه از درد یه آخ بلند گفتم. امیر که فکر می کرد جرم داده و آخ گفتنم به خاطر در کلفتی کیرشه با یه حالت خاصی گفت: جووووووووووون دردت اووووومممد؟ کلفت شده؟ و دوباره کیرشو فشار داد. این بار کیرش به سمت بالا سر خورد و بالای سوراخ کونم و هدف گرفت که باز هم از درد یه آخ دیگه گفتم. امیر دیگه دست خودش نبود. بدون این که کیرش تو کونم باشه، به همه جای اطراف سوراخم ضربه می زد و فشار وارد می کرد و منم از درد آخ و اوخ می کردم. دستم و از لای پاهام بردم پشتم و کیرشو گرفتم تو دستم و هدایتش کردم سمت سوراخم. به محض ورود کیرش به کونم، یک دفعه توی سوراخم انگار آب داغ وا شد. امیر محکم کمرمو گرفت و کیرشو تا فشار داد تو. اونقدر محکم کونم و به سمت خودش می کشید و فشار می داد که انگار می خواست خودشم وارد کونم بشه. یه کم نگه داشت و وقتی احساس کرد مایعش خالی شده کیرش و که هنوز راست بود کشید بیرون. با دستش از انتهای کیرش فشار می داد تا سرش، بعد قطره آبی که بیرون می زد رو می مالید رو سوراخ من. دو سه بار این کار و تکرار کرد تا دیگه از کیرش مایعی بیرون نیومد. بلند شد شلوارشو کشید بالا و گفت زود باش بریم. من از ترسم که نره و جا بمونم، فرصت نکردم لباسامو بتکونم.
موقع برگشتن، امیر دیگه کونم و نمی مالون. فقط احساس می کردم یه چیزی داره از کونم خارج می شه. سر کوچه که رسیدیم امیر منو پیاده کرد و خودش از یه کوچه دیگه رفت. داود هنوز بیرون بود. تا منو دید، دوید اومد جلو. گفت: رفته بودین دول بازی. گفتم آره. گفت: می شه این بار منم یواشکی بیام ببینم؟ گفتم: اگه آقا امیر نبینه اشکال نداره. گفت: چرا اینقدر خاکی شدی؟ گفتم خوردم زمین. گفت: الان میای با منم دول بازی کنی؟ گفتم: نمی شه. الان باید برم خونه. ازش دور که شدم دیدم دوباره دوید اومد سمتم و گفت چرا اینقدر پشت شلوارت خیسه؟ جیش کردی؟ تازه فهمیدم اونی که احساس می کردم ازم بیرون میاد، همین مایع لزج امیره که تو کونم ریخته. منتها، واسه اولین بار بود که اینقدر زیاد بود که از کونم خارج شده بود. خونه که رسیدم قبل از این که برسم به حموم، مامانم منو دید با تعجب گفت کجا بودی اینقدر خاکی شدی؟ گفتم با دوچرخه دوستم خوردم زمین. اینو گفتم و رفتم سمت حموم. دوباره صدام کرد و گفت چرا شلوارت خیسه؟ گفتم: متوجه نشدم زین دوچرخه خیس بود نشستم رو اون و خیس شدم. وارد حموم که شدم سریع شلوار و شورتم و درآوردم. لای کونم و دست کشیدم. هنوز خیس بود و لیز. یه کم با انگشتم از اون مایع رو برداشتم و بو کردم. بله بوی همون قطره آبی رو می داد که از سر کیر آقا امیر بیرون زده بود و من مالوندمش. یه کم زبون زدم. طعمش هم همون بود. هر چند که طعمش و بوش رو دوس نداشتم، اما چون توی اون شرایط خماری بهش زبون زده بودم برام خاطره خوبی رو درست کرد. از این که اون مایع لیز و لزج رو روی سوراخم می مالیدم، حس خیلی خوبی بهم دست داده بود. دوس داشتم بازم برم و تکرارش کنم.
و به این ترتیب بود که پروسه کونی شدن من توی اون سن کم، طی دو هفته به سرعت پیش رفت و معلوم نبود دیگه چه آینده ای در انتظارمه.
     
  

 
پاره شدن کونم با کیر عبداله
اون روز بعد از کردنم توسط امیر توی ساختمونای نیمه کاره، احساس می کردم یه تجربه جدید از لذت و ترس توی وجودم شکل گرفته. درسته که نگران این بودم که اگر تو اون ساختمونا مچمون رو می گرفتن و گیر می افتادیم آبروی من توی خونواده و محل می رفت. این یه طرف قضیه بود. اما اگر یدفعه می گفتن باید به ما هم بدی باید چکار می کردم. فکرشو بکن یه مرد بزرگ بی افته روی یه پسر بچه یازده ساله و بکنتش. فکرش هم وحشتناک بود برام، چه برسه به این که سرم بیاد. اما اون روز اونقدر این چندتا حس قشنگ با هم ادغام شده بودند و من و به لذت رسوندن که بدم نمی اومد هر چند وقت یبار محل سکس هامون رو عوض کنیم. شاید اینجوری امیر هم از خر شیطون پایین می اومد و دیگه نمی خواست منو زیر دوستاش بخوابونه.
بار دوم که امیر تو کونم تلنبه می زد و من توی خماری کیرش بودم، حتی پیش خودم فکر می کردم اگه الان یه غریبه یا مرد بیاد تو ساختمون به خاطر امیر که بتونه فرار کنه، به اون هم کون می دم. فازش، هم خیلی ترسناک بود و هم خیلی لذت بخش.
عصر همون روز امیر یبار دیگه اومد دنبالم و گفت: منتظرتم. گفتم: مگه ظهر نکردی؟ گفت: به تو ربطی نداره. فقط بگو چشم و بیا سر کوچه.
دوباره یه بهونه جور کردم و از خونه زدم بیرون و مثل ظهر سوار دوچرخه امیر شدم. توی راه که داشتیم می رفتیم، احساس کردم عبداله رو دیدم. عبداله همون کسی بود که با امیر، هم حسین رو می کردند و هم خواهر حسین رو. قبلا خاطره کردن مریم تو پارکینگ خونه امیر رو براتون تعریف کردم. تقریبا توی این مدت که با امیر بودم، عبداله رو اصلا ندیده بودم. خیلی هم ازش خوشم نمی اومد. از امیر یک سال بزرگ تر بود و هم دیده بودم با مریم بیچاره چیکار می کرد. عبداله ترک تحصبل کرده بود و تقریبا اکثر بچه های محل ازش دوری می کردند.
با صدای امیر به خودم اومدم. گفت: تو فرمون رو بگیر. با خوشحالی قبول کردم. بعد که دستاشو برد زیر کونم و شروع کرد انگشتم کردن، فهمیدم چرا فرمون دوچرخه رو داده دست من. گفتم: آقا امیر یکی می بینه برای من بد می شه. گفت: نترس هیچکس اینجا نیست. برو همون جای ظهری. بهش گفت: فکر کنم اون پسره که اون روز توی خونتون با هم حسین رو می کردین دیدم. سوال کرد: کجا؟ گفتم وقتی سوار دوچرخه ات شدم. اگه اشتباه نکنم خودش بود. دیگه چیزی نگفتیم تا رسیدم به اون ساختمونا. اما به نظر می رسد کسایی اونجا هستن. یه کم توقف کردیم شاید برن. اما آتیش امیر داغ تر از تحملش بود. واسه همین گفت بر می گردیم محل. اگه پارکینگ خلوت بود می ریم اونجا. همونم شد. نه توی محل کسی بود و نه پارکینک خونه امیر.
تا وارد شدیم بلافاصله بردم سر جای همیشگی و گفت بکش پایین. وقتی داشت تو کونم می کرد ازش پرسیدم یه چیزی بپرسم جواب می دی؟ گفت تا چی باشه! گفتم هنوزم مریم رو می کنید؟ با تعجب پرسید مریم کیه؟ گفتم خواهر همون پسره که همه می کردیمش. گفت: نه دیگه فقط چندبار کردیمش. کونش مثه داداشش خیلی سیاه بود. اما تو از کجا می دونی؟ گفتم اونروز که می خواستین ببرینش من کنجکاو شدم ببینم باهاش چکار دارین که گریه می کنه. واسه همین دنبالتون اومدم. دیدم که چطور با عبداله همین جایی که من الان قنبل کردم، نوبتی می کنیدش. البته اون موقع موضوع رو نمی دونستم. اما وقتی قبول کرد به جای داداشش اونو بکنین و دیگه به حسین کاری نداشته باشین، فهمیدم موضوع چیه. اما چرا وقتی نوبت عبداله می شد همش گریه می کرد و التماس می کرد که نکنتش؟ امیر شدت تقه هاشو تو کون من زیاد کرد و گفت: پس جاسوسی ما رو می کردی بچه کونی؟ گفتم: نه آقا امیر چون دیدم گریه می کنه و التماس کنجکاو شدم ببینم برای چی التماس می کنه. بعد واسه این که بحث و عوض کنم و آقا امیر ناراحت نشه پرسیدم: من بهتر حال میدم یا اون؟ گفت: البته اون دختره و بدنش فرق می کنه. تازه اون کوس داره که تو نداری. اما کون فقط کون تو. باید سعی کنی کونتو همین جوری تنگ نگه داری. پیش خودم فکر می کردم کوس دیگه چیه که مریم داره اما من ندارم! اما جرات نکردم از آقا امیر بپرسم. آقا امیر اینارو که می گفت سرعت کمرش رو برده بود بالا تا اینکه تا ته فشار داد و با چندتا تکون کیرش تو کونم فهمیدم کارش تموم شده. یه خورده نگه داشت بعد درش آورد. از لای پام نگاه کردم دیدم دوباره داره مثل ظهر کیرشو می کشه تا مایع ازش بیاد بیرون، بعدش هم می مالیدش رو سوراخ کون من. ازش پرسیدم این چیه از کیرتون می آد بیرون؟ ظهر هم اونقدر زیاد بود که شورت و شلوارمو خیس کرده بود. کم مونده بود پیش مامانم لو برم.
آقا امیر گفت: به این می گن آب منی. وقتی به سن قانونی برسی آبت میاد. تو هنوز بچه ای و آب نداری. باید اونقدر کون بدی تا وقتی به سن قانونی رسیدی آبت بیاد. قبلا که می کردمت آبم یکی دو قطره می اومد، اما از بس که کونت خوبه آب کیرمو حسابی درآورده. مخصوصا این چند روزی که رفته بودیم مسافرت و نکرده بودمت، حسابی آب کیرم زیاد شده. اون روز سومین باری بود که تو کونم آبشو خالی کرد. با یه آب و تابی از آمدن آبش تو کونم تعریف می کرد که دوست داشتم یبار دیگه کونم بذاره تا وقتی آبش میاد رو ببینم. واسه همین گفتم می شه وقتی آبتون میاد من ببینم؟ امیر گفت: الان که دیگه نمی شه. اما فردا عصر بیا خونمون تا نشونت بدم آبمو. از پرسیدم: آقا امیر شما هم کون دادین که الان آبتون میاد؟ یه دونه زد تو سرم و گفت: من همیشه می کنم. اینو هیچ وقت یادت نره.
با خوشحال تموم که قراره فردا لحظه اومدن آب آقا امیر رو ببینم، از پیشش رفتم و لحظه شماری می کردم فردا عصر برسه و من برم خونشون.
لحظه موعود رسید. امیر اومد دنبالم و گفت زود بیا خونمون. حدود 2 ظهر بود. توی کوچه کسی نبود. امیر در پارکینگشون رو باز گذاشته بود تا من برم داخل. وقتی داشم می رفتم تو، عبداله رو دیدم که وارد کوچمون شد و منو دید که رفتم داخل. امیر درو بست و از پارکینگ رد شدیم و از در داخل پارکینگ رفتیم تو اتاقش. یه کم که نشستیم آقا امیر شروع کرد از اومدن آب و حس حالش وقتی که منو می کنه تعریف کردن. در تموم مدتی که داشت برام تعریف می کرد مدام کیرشو از رو شلوار می مالوند. منتظر بودم هر چه زودتر ترتیبمو بده و وقتی داره آبش میاد کیرشو بیرون بکشه و من اومدن آبش رو ببینم. دل تو دلم نبود واسه این لحظه. واسه همین جلوش قنبل کردم تا عملیات کردنم رو شروع کنه. هنوز چندتا تلنبه بیشتر تو کونم نزده بود که زنگ خونشونو زدن. سریع بلند شدم و کشیدم بالا و با ترس پرسیدم: مامانته؟ گفت نه مامانم تو اتاقش خوابه. خواهرمم تو اتاق خودشه. با تعجب رفت که درو باز کنه. چند دقیقه بعد که برگشت، دیدم عبداله هم باهاشه. دلم ریخت پایین. آخه به امیر نگفته بودم که موقعی که اومدم خونتون، عبداله منو دید. اومد نشست رو تخت امیر کنار من و شروع کردن به صحبت. من حرفم نمی اومد. فقط سعی کردم با اشاره به امیر بگم که بفرستتش بره. اما امیر توجهی نکرد.
عبداله به امیر گفت که می خواد بره دستشویی و از اتاق رفت بیرون. به امیر گفتم: من از این می ترسم و خوشم نمیاد، بفرستش بره. امیر گفت: من جرات نمی کنم بهش چیزی بگم. الانم شک کرده تو اینجایی. گفتم: شما بهش گفتی من اینجا هستم؟ گفت: خودش دیده که از در پارکینگ اومدی تو. حتما فهمیده که من تو رو می کنمت. اگه الان بهش بگم بره برات بد می شه. گفتم: چرا برای من بد می شه؟ گفت: آخه تو رو اینجا با من دیده. معلومه که فکر می کنه اومدی به من کون بدی. دو راه داری. یا خودت بهش بگو بره یا این که خودت بهش بگو که کون می دی. به آقا امیر گفتم: من اومدم که آب تو رو ببینم، نه این که به این پسره کون بدم. گفت: چاره دیگه ای نداری. اصلا شاید اینجوری برای تو هم بهتر باشه. اگر دو تایی بکنیمت خیلی بیشتر حال می ده. تو هم بیشتر حال می کنی. نوبتی می کنیمت و آبمون رو می ریزیم تو کونت که خیلی دوس داری. تازه دوتایی هوات رو هم داریم. دیگه کسی توی محل نمی تونه بهت زور بگه و اذیتت کنه. خلاصه کلی تو گوشم خوند تا راضی بشم عبداله هم منو بکنه. بعدش هم گفت بهتره واسه این که عبداله باهاش دعوا نکنه، خودم بهش بگم که به امیر کون می دم.
گفتم: آخه من ازش می ترسم. نکنه بلایی سرم بیاره؟ امیر گفت: کون خودته. می تونی بدی، می تونی هم ندی. اما اگه ندی می تونه آبروت رو توی محل ببره. حتی به خونوادت هم بگه. احساس کردم قبلا با هم هماهنگ کردن و عبداله می دونه. امیر هم که دنبال تنوع جدید بود، به آرزوش می رسه و راه واسه بقیه دوستاش هم باز میشه. سعی کردم خودمو راضی کنم. پیش خودم گفتم: خوب آقا امیر که هوامو داره کسی اذیتم نکنه و من بین بچه های محل تافته جدا بافته ام. حالا اگه عبداله هم بدونه، دوتایی هوام رو دارن و نمی زارن بچه های محله های دیگه و مدرسه هم اذیتم کنن.
توی این فکرا بودم که عبداله برگشت تو اتاق. دوباره کنارم نشست و بعد کمی صحبت با آقا امیر، با یه لحن تندی بهش گفت: ها امیر، با بچه خوشگلا می پری! یواشکی میاریشون خونه! خبریه؟ این کیه؟ چه سفیده! مال کدوم محلست؟ امیر گفت: محله خودمونه. عبداله گفت تا حالا ندیدمش. نکنه قایمش کرده بودی واسه خودت! بزنم تو سرت؟ من که حسابی جا خورده بودم، دیدم امیر هم ازش ترسیده و چیزی نمی گه. عبداله رو کرد به من و گفت: چند سالته بچه خوشگل؟ با ترس گفتم یازده سالمه. گفت خونتون کجاست؟ بهش آدرس رو گفتم. یه کم منو به سمت خودش کشوند و پرسید: اینجا چکار می کنی؟ زبونم بند رفته بود. به امیر نگاه کردم. اما اون هم کمکی بهم نکرد. عبداله پشت گردنم و گرفت و گفت: پرسیدم خونه امیر چکار می کنی؟ من که حسابی ترسیده بودم و هول شده بودم، با یه کم بغض گفتم: اومد آب آقا امیر رو ببینم. بعد بلا فاصله ادامه دادم قرار شده آقا امیر منو بکنه تا وقتی آبش میاد بهم نشون بده آب کیر چطوری میاد بیرون. عبداله گفت: آقا امیر چند وقته می کندت؟ گفتم دو هفته. عبداله که داشت کیرشو از روی شلوار می مالوند رو کرد به امیر و با ناراحتی گفت: چاغال، دو هفته است داری این بچه خوشگل و می کنی اونوقت ما رو بی خبر گذاشتی؟ بزنم دندوناتو خورد کنم؟ آقا امیر با دست پاچگی گفت: نه بابا چند روز بیشتر نیست. بعد واسه این که مسیر بحث رو عوض کنه گفت: اما کونش خیلی خوبه. فرمش مثه گلابیه. وقتی توش تقه می زنی قشنگ فضای جلو کیرتو پر می کنه. اصلا انگار کونشو واسه کیر درست کردن. بعدشم به من گفت: بکش پایین عبداله ببینه. من خجالت می کشیدم. گفتم: آقا عبداله باید قول بده کاری بهم نداشته باشه. عبداله گفت: به شرط اینکه خودم شلوار و شرتت رو بکشم پایین. منم قبول کردم. عبداله بلندم کرد و برم گردوند و با ولع خاصی شلوار و شورتم رو با هم کشید پایین. به کونم چنگ می زد و می مالید و سوراخم و با انگشت زمختش فشار می داد. گفت: امیر خیلی نامردی اینو تنها می کردی. عجب کونی داره. چقدر سفید و نرمه. امیر گفت باید ببینی توش چقدر داغه. عبداله گفت: بچه کونی چند بار کردی توووووشششش؟ امیر گفت: شاید باورت نشه، یادته حسین و که می خواستیم بکنیم توش نمی ذاشت و باید به زور می کردیم توووشششش! اما اینو اولین بار که کردمش، کیرم تا ته رفت تووووش. بدون اینکه آخ و اوخی بکنه و یا مانع کردنم بشه. قنبل که می کنه یه طوری به کمرش قوس میده که سوراخش دقیقا میاد جلو کیرت. تنها کاری که تو باید بکنی اینه که بزنی توووش. حالا دیگه منم با حرفاشون داغ شده بودم. عبداله برم گردوند. کیرم رو که دید یه دونه زد روش و خودش زد زیر خنده. گفت این چیه. با خودم می گفتم که یه پسر کلاس چهارم مگه کیرش چقدر باید باشه. گفتم کیر آقا امیر هم از مال من خیلی بزرگتر نیست. عبداله به امیر گفت: کیرت رو در بیار با دودول این بچه مقایسه کنم ببینم. امیر گفت من فقط موقع کردن در میارم. عبداله به من گفت: امیر چی کارت می کنه؟ گفتم آقا امیر منو می کنه. عبداله گفت: از حالا به بعد آقا عبداله هم تو رو می کنه. حالا برو بهش کون بده ببینم چطوری می کندت. امیر گفت: کیر خودت رو در بیار ببینه.
عبداله 16 سالش بود. یه سال از امیر بزرگتر. پیش خودم گفتم کیرش نهایت یه کم از امیر بزرگتره. اما وقتی عبداله کیرش رو کشید بیرون خودمو جمع کردم. واسه یه پسر شونزده ساله کیری به کلفتی حدود 4 سانت که نزدیک به 14 سانت طول داشت و سیاه سیاه بود، خیلی خیلی بزرگ بود. حتی از کیر حمید که یبار تو کونم فرو کرده بود هم خیلی بزرگ تر بود. تنها جای کوچیک کیرش، سرش بود. این کیر بیشتر یه اژدها بود تا کیر. تو دستش که گرفته بودش و تکونش می داد نصفش از دستش آویزون بود. تازه هنوز کامل راست نکرده بود و مثل شلنگ لای پاهاش تکون می خورد. بلند شد از تاقچه اتاق امیر قوطی کرم رو آورد و همه جای کیرش و از سر تا تخماشو کرم مالی کرد. کیر سیاهش کاملا سفید شده بود. به امیر هم گفت: با کرم بکنش. من همیشه از کرم استفاده می کنم خیلی حال می ده. من گفتم: وازلین هم لیز می کنه اما آقا امیر فقط با تف دوس داره. عبداله گفت: من دوس ندارم کونی که می کنم خیس باشه. گفتم: شما که قرار نیست بکنی. امیر آقا می کنه شما هم ببین. تازه آبش رو هم می خواد برام بیاره ببینم. عبداله گفت: من که آبم از امیر خیلی بیشتره. داغ و زیاد. توی این فاصله امیر هم کیرشو کرم زد و منو قنبل کرد. عبداله به کونم چنگ می زد و سوراخ کونم و کرم مالی می کرد. گفت: امیر آبت رو توش نریز تا منم بکنم بعد آب بهش می دیم. گفتم آقا عبداله به شما نمی دم. فقط آقا امیر منو می کنه. عبداله گفت: زر نزن. وقتی گفتی کون می دی باید به منم بدی وگر نه به همه می گم امیر کونیت کرده و تو کونی محل هستی. حرفاش مثه پتک خورد تو سرم. تافته جدا بافته چی می شه پس. کونی یعنی چی! گفتم: شما قول دادی کاری بهم نداشته باشی. تازه، منم که کونی نیستم. گفت: پس چرا امیر می کنت. گفتم: امیر فرق داره. فقط هم خودش می کنه. گفت: لاشی خان کونده، وقتی یبار کون دادی دیگه می شی کونی. فرق نمی کنه یه نفر کردتت یا چند نفر. تو دیگه کونی محله ما هستی و باید به همه بدی. تازه به پسرای محله دیگه هم باید بدی. مگه اینکه بدی منم بکنمت تا ازت دفاع کنم. عبداله اینارو گفت و هی کیر کرمیش رو میزد رو لپم. امیر هم کیر کرمیش رو تا ته کرد تو کونم و چندتا تقه زد. عبداله گفت: چه راحت می ره تو کونش و در میاد. حالا نوبت منه. ببین کیر چرب من چطوری بهش فرو می ره و در میاد. انگار چاره دیگه ای نداشتم. باید نفر دوم رو هم وارد می کردم به این بازی ایی که ناخواسته و ناآگاهانه خودم شروع کرده بودم. همونطوری که سرم رو تخت بود کونم رو برگردوندم سمت عبداله. اما عبداله گفت: من اینطوری نمی کنمت. به کمر بخواب. منو خوابوند رو تخت و پاهام رو داد بالا. طوریکه سوراخ بیچاره کونم درست جلوی کیر کلفتش بود. من هیچ تصوری از کیر کلفت و درد و جر خوردن کون نداشتم. بدون هیچ نگرانی منتظر بودم ببینم آقا عبداله چطوری می خواد بکنتم. این حالت برای من که دوس داشتم فرو رفتن و خارج شدن کیر رو تو سوراخم ببینم خیلی حالت خوبی بود. راحت هم کیر آقا عبداله رو می دیدم و هم سوراخ کون خودمو. دادن به عبداله برای من و هم امیر یه تجربه جدید بود. اونقدر که از این تجربه جدید هیجان زده شده بودم از کیر عبداله نگران نبودم. تجربه دادن به دو تا پسر در حالیکه داشتن منو نگاه می کردن. پاهام رو داد دست امیر و گفت تو نگهش دار تا من کون کردن رو بهت یاد بدم. به منم گفت: کونتو و با دستات از هم باز کن که سوراخت قشنگ باز بشه. امیر پاهام رو نگه داشت و عبداله با دست کیرش رو روی سوراخ باز شدم تنظیم کرد. چند بار فشار داد، اما سر کیرش به خاطر لیزی کرم هی بالا یا پایین می رفت. کیر عبداله سر بزرگی نداشت. برعکس، بدنش وحشتناک کلفت بود. سرش رو یه کم فرو کرد و نگه داشت. هنوز دردی رو احساس نمی کردم. فکر می کردم کیر آقا عبداله هم مثه کیر آقا امیر به راحتی تو کونم فرو می ره و تمام. یکدفعه آقا عبداله با تموم قوا کیر گندش رو تا ته فرو کرد تو کونم. طوری که تا خایه های آویزونش رفت تووووش. از درد فرو رفتن کیر کلفتش تو کونم، یه طوری داد زدم و پریدم که خود عبداله و امیر هم از ترسشون پریدن. تا مغزم آتیش گرفته بود. دستم رو روی سوراخم گرفته بودم و از دردش که تا کمرم رو فلج کرده بود و سوزشش که آتیشم زده بود، به خودم می پیچیدم. امیر که حسابی هول شده بود، گفت: خاک بر سرت عبداله بچه رو پاره کردی. جر خورد. خودم دیدم پاره شد. منم گریه امونم نمی داد. شلوارم رو کشیدم بالا و در حالیکه محکم سوراخم رو فشار می دادم، گریه می کردم. یک دفعه مادر امیر سراسیمه در رو باز کرد و اومد توی اتاق امیر و پرسید چی شده؟ حال منو که دید و عبداله و امیر و بوی کرمی که تو اتاق پیچیده بود فهمید چه بلایی سر من آوردن. منو برد تو پذیرایی و گفت: چی شده پسرم؟ از درد نمی تونستم حتی نفس بکشم، چه برسه به این که چیزی بگم. فقط گفتم: می خوام برم خونمون. مادرش برگشت توی اتاق و به امیر و عبداله گفت چیکار کردین بچه مردم رو؟ تموم بدنش داره می لرزه. عبداله که به خودش مسلط شده بود گفت: کاریش نداشتیم، فقط ترسوندیمش. گفتم: می خوام برم خونه. گریه امونم نمی داد. امیر گفت: بزار حالت بهتر بشه بعد برو. مادرش هم که دید اگه این طوری برم بیرون شر می شه، گفت: کاریش نداشته باشین. بچه مردم سکته می کنه میمیره. مگه هم قد و قوارتونه که می ترسونینش، به جای این که هواشو داشته باشین، زهره ش رو آب کردین. در واقع یه جوری قضیه رو جمع کرد. چون پای پسر خودش هم وسط بود. اینا رو گفت و از اتاق رفت بیرون. امیر دستاش می لرزید. من از درد به خودم می پیچیدم. چند لحظه بعد مادر امیر با یه لیوان آب قند برگشت تو اتاق و گفت: اینو بخور بعد برو خونتون. دیگه هم با پسرای بزرگ تر از خودت هم بازی نشو. اینا رو گفت و از اتاق رفت بیرون. عبداله بلند شد و رفت در اتاق رو آروم بست. اما خوب بسته نشد. فکر کنم لای در یه کم باز مونده بود. بعد برگشت پیش منو گفت: چیزی نشده. یه کم از رو شلوار سوراخمو مالش داد تا دردش کمتر بشه. بعد گفت: حالا بزار نگاش کنم ببینم چیزی شده یا نه. دیگه جونی نداشتم. رو تخت دوباره خوابوندم و شلوار و شورتمو رو کشید پایین. وسط کونم رو نگاه کرد. یه کم ماساژش داد و گفت: الان خوب میشه. بعد که با دیدن کون من انگار دوباره راست کرده بود گفت: آب من و امیر رو هم که ببینی، دیگه خوب خوب می شه. در حالیکه سعی کردم بلند شم و بکشم بالا، با ترس گفتم: دیگه نمی خوام. عبداله گفت: نترس بابا نمی کنم توش. لاپایی میزارم برات. گفتم: لاپایی دیگه چیه؟ گفت: الان بهت نشون می دم. همونطور که خوابیده بودم اومد روم. با پاهاش پاهامو به هم چسبوند و کیرش رو گذاشت لای پام و عقب جلو می کرد. کیرم از درد و ترس جمع شده بود زیرم. کیر عبداله از لای پام می خورد زیر تخمام که جمع شده بود بالا. هیکل درشت عبداله نمیذاشت نفس بکشم. گفتم دارم خفه می شم. گفت صبر کن الان تموم می شه. کیرش که از روی سوراخم رد می شد، ناخودآگاه کونمو سفت می کردم و می پریدم جلو و با ترس و التماس می گفتم: نکن نکن. اما عبداله با اون هیکل گندش که دستاشو از زیر کتفم رد کرده بود و محکم نگهم داشته بود، نمی ذاشت در برم و پاهام رو با پاهاش می چسبوند به هم و محکم نگه می داشت و کیرش رو فشار می داد زیر تخمام. تخمام هم درد گرفته بود. امیر هم جلو نشسته بود و داشت کیرشو می مالوند. بالاخره بعد از چند دقیقه عبداله آبش رو لای پام خالی کرد. احساس کردم لحظه اول که آبش داشت می ریخت، توی سوراخ کونمم آبش رفت. چون به محض این که داغیش رو تو کونم حس کردم، سوراخم به سوزش افتاد. لای کونم، زیر تخمام، وسط رون هام پر آب عبداله شده بود. اونقدر زیاد بود که پرسیدم این چیه؟ جیش کردی؟ گفت: این همون آبیه که می خواستی ببینی و به خاطرش اومدی به امیر کون بدی دیگه. منتظر بودم از روم بلند شه تا بتونم خودمو نجات بدم. تو همین فاصله احساس کردم مامان امیر داره از لای در نکاهمون می کنه. انگار می خواست ببینه پسرش چکار می کنه. اما امیر دیگه نکرد. گفت الان مامانم ببینه هنوز نرفتی دوباره میاد. منم بعد از این که با دستمال تمیز کردم، شلوارم رو پوشیدم و از همون راه پله هایی که به پارکینگ می رفت، گشاد گشاد از خونه امیر زدم بیرون و رفتم خونه. زود رفتم توی دستشویی ببینم آب عبداله چه مدلیه. آبش تا پشت زانوم راه گرفته بود. تخمام کف کرده بود. پاهام رو که به هم میمالوندم لیز می خورد و خوشم میومد. از بوش بدم میومد اما از خودش خوشم اومده بود. آب که ریختم خودمو بشورم، دوباره سوراخم با سوزش شدیدی درد گرفت. باید شرتم رو می شستم. شورتم رو که درآوردم دیدم پشتش خونیه. چند قطره خون اومده بود. به سختی لک خون ها رو شستم. بعدا رفتم توی حموم و آینه رو گذاشتم زیر سوراخم و دیدم کونم پاره شده. لبش کامل زده بود بیرون و می سوخت. یه کم با انگشتم از هم بازش کردم. حالا کامل می تونستم ببینم که به اندازه یک بند انگشت داخل کونم پاره و متورم شده بود. خیلی ناراحت بودم. هم از اینکه یه نفر دیگه هم کرده بودم، هم از این که کونم پاره شده بود و دیگه تنگ نبودم و هم از این که اگه مامان امیر واقعا پشت در بود و دیده بود که عبداله چطوری منو می کرد، پیشش آبروم رفته بود.
اونقدر درد داشتم و اذیت شده بودم که تا یک هفته از خونه بیرون نرفتم. چند بار امیر اومد دنبالم. حسابی کف کرده بود و می خواست هر طور شده دوباره ببره منو بکنه. اونم که فهمیده بود من از سکس توی ساختمون نیمه کاره خوشم اومده، می گفت می ریم همونجا دوباره و می کنمت. به کسی هم نمی گیم که بیاد. اما بهش گفتم: آقا امیر من پاره شدم. دوس نداشتم پاره بشم. آقا عبداله نامردی کرد. دیگه هیچ وقت بهش نمی دم. الانم اونقدر کونم درد می کنه که حتی نمی تونم بشینم، چه برسه به این که دوباره بخوام بدم. امیر هم وقتی میدید واقعا اذیت شدم خیلی بهم گیر نمی داد تا زودتر خوب بشم و بتونه ادامه خواسته هاش رو باهام عملی کنه.
     
  ویرایش شده توسط: nicenightgay   
صفحه  صفحه 2 از 13:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  10  11  12  13  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA