انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 15:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  14  15  پسین »

چطور در سن پایین کونی شدم


مرد

 
مامیت رو هم میکنن یا نه ؟
     
  

 
خیر
     
  

 
henry239
از حسن توجهت ممنونم

arashkir20
ممنونم بابت احساس و بیانت.
     
  
↓ Advertisement ↓

 
pacxxxx
خیر
     
  

 
sib_1357
یه وقت هایی باید تمرکز کنم که درست بنویسم.
     
  

 
ryanfaggslav
قسمت جدید رو گذاشتم. ممنون که می خونی و دنبال می کنی.
     
  

 
amirkhankoni
خوشحالم از این بابت. اگه دوس داری تو هم می تونی از خاطراتت برامون بنویسی و ما هم از خوندنش لذت ببریم.
     
  

 
henry293
ممنونم هنری جان.
     
  

 
arashkir20
ممنونم از حسن نظر و بیان احساست.
     
  ویرایش شده توسط: nicenightgay   

 
خاطرات شبانه و سکس با پسرعموها
شب که می خواستم بخوابم به اتفاقات اون روز و باز شدن مشتم پیش مهشید فکر می کردم. به حرفایی که بهم زده بود.
به این که فردا امیر و خونوادش مثل چندتای دیگه از همسایه ها که از محلمون رفته بودن و برای همیشه خونشون رو ترک می کنن و به یه شهر جدید نقل مکان می کنن فکر می کردم. به اینکه کسی که باعث شد بچگی من در سن یازده سالگی به نوعی خراب بشه و روزهای سختی رو تجربه کنم، حالا به همین راحتی داره میذاره و میره بدون این که بدونه چه بر سر من آورده. هر چند که مقصر اصلی خودم بودم و با ناآگاهی پا توی این مسیر گذاشتم، اما امیر هم باعث شد تا پسرای دیگه محل مثه عبداله و دوستاش و پسرعموهاش و حتی افغانی ها از کون سفید و نرمم نهایت استفاده رو ببرن.
بعد حرفای مهشید دوباره اومد تو نظرم. وقتی توی پارکینگ در حالیکه شلوارم پایین بود با هم روبرو شدیم بهم گفت: تو كه مي گفتي همه الكي ميگن كه تو رو ميبرن؟ پس الان با شلوار پایین تو پارکینگ خونه ما چکار می کنی؟ مونده بودم چي بگم. بعد با عصبانیت ادامه داد: داداشم تنها بود يا بازم با كس ديگه اي آوردتت اينجا؟ در حالی که سرم پایین بود، گفتم: تنها بود. گفت: الان کجاست؟ گفتم: رفت بالا. الان بر مي گرده. خواهر امير گفت: هنوز شروع نشده؟ گفتم: چرا ولی گفته نرو تا دوباره برگردم. مهشید با حرص گفت: تو هم موندی تا داداشم دوباره برگرده و یبار دیگه ترتیبت رو بده و مردیت رو ازت بگیره!! خاک بر سر بی غیرتت. و بعد هم قبل از اين كه امير برگرده رفت. چقدر جلوی خواهرش ضایع شده بودم. فقط خوشحال بودم كه از محل مي رن و ديگه چشم تو چشم هم نميشديم.
بعد یاد حرفای امیر افتادم که تا برگشت گفت: يه بار ديگه قنبل كن ببینم. بعد خودش كيرش رو درآورد و تف زد و منتظر شد تا من روی زمین جلوش زانو بزنم تا برای بار دوم کونم بزاره. اینبار كيرش و شصتش رو با هم مي كرد تو كونم و در مياورد. همش مي گفت يه كم آخ و اوخ كن خوشم بياد. نذار کونت گشاد بشه. اما خوشحالم كه خودم كونيت كردم. ازش پرسيدم الان کسی خونتون نیست؟ گفت: نه همه بیرون هستن، اما تا یه ساعت دیگه بر می گردن. کاش عبداله هم بود. اون شبی رو که با عبداله بهت زور کردیم که باید بهمون کون بدی تا بزاریم بری خونه رو یادته؟ گفتم: آره. چطور مگه؟ گفت: چون دیر وقت بود عبداله دیگه نتونست بمونه و بکندت اما من بردمت زیر راه پله های خونمون و در حالیکه همه خونه بودن، حسابی کردمت. عبداله همیشه می گفت داغ اون شب به دلش مونده و دوس داره یه بار زوری بکندت. ازش پرسیدم: غير از من ديگه كيا رو كردی؟ اسم كسايي رو گفت كه باورم نمي شد. تقريبا همه بچه هاي هم سن منو با عبداله كرده بودن. چه توی محله خودمون چه محله های دیگه. ازش پرسیدم: پس چرا فقط اسم من توی محله و جاهای دیگه پیچیده بود؟ اما کسی کاری به کار اونای دیگه نداشت؟! امیر گفت: چون تو خیلی سفیدی و هيچكدوم اون بچه ها به اندازه تو كون خوبي نداشتن و خوشگل هم نبودن. همينطور كه داشت مي كرد و اسم بچه هايي كه كرده بود رو مياورد احساس کردم انگار یکی داره از پشت كارتون اسباب و اثاثیه ها نگاهمون می کنه. دقت كه كردم ديدم خواهر اميره و داره يواشكي گاييده شدن منو مي بينه. یه بار دیگه دنيا رو سرم خورد. ديگه از دادن چيزي نفهميدم تا آب امير اومد و از هم خداحافظي كرديم.
انگار اون شب فکر و خیال نمی خواست دست از سرم برداره. به این فکر می کردم که تقریبا اکثر سکس های من در این مدت توسط چند نفر انجام شده. یا خودشون هم جزو نفرات بکن بودن و یا یواشکی کون دادن منو دید می زدن. مثه دید زدن مهشید که داشت کون دادن منو به دادشش دید می زد. همچنین اکثر سکس های من رنگی از خشونت داشت. چون همه فقط دوست داشتن به زور بکننم. برای من طبیعی بود که به عنوان یه بچه یازده ساله از آدمای غریبه بترسم و نزارم بهم تجاوز کنند. اما این موضوع برای اونها قابل درک نبود و اگه نمی دادم به زور منتج می شد.
از بچه های هم سن خودم آسیب ندیده بودم. اما بزرگترها همیشه به زور می بردن و از قدرت و زورشون برای گائیدنم در جاهای خلوت و یا ساختمونای نیمه کاره استفاده می کردن. اوایلش خیلی اذیت می شدم. حتی یبار توسط عبداله کونم پاره شد. اما بعدش بعضی از این سکس ها برام لذت بخش بود. از وقتی هم که کیر کلفت رو دیدم و تجربه اش کردم، دیگه کیر هرچی کلفت تر و خشن تر مزه سکسش بیشتر و خاطره انگیزتر بود برام.
با شروع شدن ايام مدرسه، سخت ترين سال من هم شروع شده بود. سالي كه هم نگران اذيت و آزارهاي هم كلاسي ها و هم محلي هام بودم و هم نگران آبروم. بعد از این که قدرت موفق شده بود توی کانال گیرم بندازه و جلوی بقیه تقمو بزنه، جايي نميشد كه برم و كسي انگشتم نكنه. بعضي ها به هواي محافظت از من مي خواستن كونم بزارن. یعنی می گفتن اگه به ما بدی نمیذاریم کسی اذیتت کنه. بعضي ها هم دوست داشتن به زور جرم بدن. تموم روزهايي كه هوس كير مي كردم، ياد نامردي ها و بلاهايي كه سرم آورده بودن مي افتادم و قيد كون دادن رو مي زدم. فقط داوود هر چند وقت يبار تقم رو ميزد و به سوراخ تشنه كونم يه حالي ميداد. با این افکار بودم که دیگه خوابم برد.
با پایان مدارس و شروع شدن فصل تابستون و 12 سالگی من و بعد از رفتن امیر دیگه عطشم برای دادن کم شده بود. بعضی وقتا به شدت از کاری کرده بودم ناراحت می شدم. اما گاهی که خاطراتش رو با خودم مرور می کردم و یکی یکی اسم کسایی که تقمو زده بودن و آب تو کونم خالی کرده بودن رو می بردم و تعدادشون رو می شمردم، به سرم می زد دوباره از اول شروع کنم. اما صبح که می شد دوباره بی خیال می شدم. فقط گاهی هم با دو تا از پسر عموهام که داداش بودند سکس می کردم. البته طبق معمول اونا بکن بودن و من مفعول. اوایل نمی دونستن که من زیر خواب جفتشونم. معمولا وقتی می رفتیم خونه هم شب می موندیم و تشک هامون رو کنار هم برامون می انداختن. اکثر سکسامون هم موقع خواب بود. اونی که بزرگتر بود کیر وحشی و وحشتناکی داشت. قبل از این که کونی بشم و عبداله با کیر کلفتش جرم بده، یه بار به زور کیرشو کرد تو سوراخم. اونقدر درد داشت که از شدت درد کبود شدم و نفسم بالا نمی اومد. آخرش هم وقتی دید دارم گریه می کنم رهام کرد. دیگه از دستش فرار می کردم و بهش نمی دادم. اگر هم گیر می کردم و چاره ای نداشتم، لاپایی می دادم و آبشو لای رون و زیر تخمام خالی می کرد. وقتی می رفتم خونشون یا اون می اومد خونه ما، همیشه بیدار می موند تا همه بخوابن، بعد می اومد زیر پتوی من و ترتیبم و می داد و بعد از ارضا شدنش می رفت سر جای خودش. خوابش که می برد، داداش کوچیکترش رو بیدار می کردم تا کونم بزاره. چه حالی می داد بهم. در یک شب دوبار می رفتم زیر کیییییر. یه شب وقتی می خواست بکنه، متوجه شد که زیر تخمام و روی سوراخم خیس و لیزه. وقتی ازم علتش رو پرسید مجبور شدم جریان رو بهش بگم و اونجا متوجه شد که داداشش هم منو می کنه.
حتی وقتی بعضی شبها تشک هامون رو از اون جدا می انداختیم، نصف شب می اومد میزد لای پام و آبش و می ریخت زیر تخمام و می رفت. با این که خیلی از کیرش می ترسیدم اما از این که یه کیر کلفت لای رونام عقب جلو می شد خیلی حال می کردم. اما وقتی آبشو می ریخت، شورت و شلوار و همه چیز کثیف می شد.
یادمه یه روز پنجشنبه عصر قبل از امتحانات آخر سال رفتم خونه عموم و قرار بود شب بمونم. وقتی رسیدم، دیدم کسی جز پسر عموی کوچیکم خونه نیست، خیلی زود بساط کردن رو ردیف کردیم و حسابی از خجالت سوراخم دراومد. آخه اون موقع ها همه قطاری پیش هم می خوابیدن و کیف دور هم جمع شدن و خوابیدن هم به همین بود. به همین خاطر هم شب ها که می خواستیم سکس کنیم همیشه با ترس و لرز و در سکوت بود که کسی بیدار نباشه و یا متوجه تکون های ما زیر پتو نشه. واسه همین همیشه سکس هامون یه شکل بود. من زیر پتو یه طرف می خوابیدم و کونم رو به سمتش قنبل می کردم و اون هم به همین شکل منو می کرد تا کارش تموم بشه. اما اون روز فقط خودمون دوتا بودیم. پسر عموم موقع کردن از حسم می پرسید و این که وقتی کیرش رو تو کونم عقب و جلو می کنه چه حالی بهم دست می ده و من هم از حسی که موقع فرو رفتن سر کییییییرش به داخل سوراخم و در ادامه پر شدن کونم با همه کیییرش و چسبیدن شکمش به کونم بهم دست می داد براش می گفتم. همین باعث می شد تا اون با همه وجود تو کونم تقه بزنه و با کمر زدن های متوالی هم خودش بیشتر حال کنه و هم منو بیشتر تحریک کنه.
در حالیکه روی من خوابیده بود و تو کونم تقه می زد، به این فکر می کردم که چی می شد داداشش هم می تونست به همین راحتی تو سوراخم بکنه. واسه همین دنبال راهی می گشتم تا بتونم این مشکل رو حل بکنم. آخه از بعد از رفتن امیر، تقریبا هیچکس جز داود و پسر عموی کوچیکم کونم نذاشته بودن. اون ها هم کیراشون هم اندازه کیر خودم بود و هیچ فشاری بهم وارد نمی شد. به همین دلیل سوراخم حسابی جمع شده بود و مثه روز اول تنگ تنگ بود و همین کار رو برای پسر عموی بزرگم و خود من سخت تر می کرد.
موقع خواب که شد، تشک هامون رو کنارهم انداختن. وقتی همه جا سکوت شد، دست پسر عموم رو روی گردی کونم حس کردم. یه کم که کونم رو مالوند، یواش اومد زیر پتوی منو و از پشت چسبید بهم. می دونستم راه دیگه ای ندارم. بنابراین یه وری شدم تا کارشو بکنه. اون شب کلی کونمو مالوند و انگشتم کرد. بعد کیرشو تف مالی کرد و می مالوندش روی سوراخم. اما تا یه کم فشار می داد به سوراخم، ناخودآگاه از ترس و دردش کونمو سفت می کردم و به سمت جلو فرار می کردم. با این که کمرم رو محکم گرفته بود که در نرم، اما بازم موفق نشد کییییییر گندشو فرو کنه تو کونم. بعد از تموم شدن کارش و ریختن آبش لای چاک کونم، دست از سرم برداشت و رفت سر جای خودش. یه کم بعد منم خوابم برد و اونشب داداش کوچیکش از کونم بی بهره موند.
معمولا وقتی می رفتیم خونه هم، از پنجشنبه عصر می رفتیم و تا جمعه بعدظهر پیش هم بودیم. کتاب ها و دفترهامون رو هم می بردیم که از درسامون جا نمونیم. حتی حموم رو هم با هم می رفتیم که وقتی برمی گردیم خونه، دیگه کاری برای فردا که می خواستیم بریم مدرسه نداشته باشیم. فردای اون روز هم صبح که بیدار شدیم و صبحانه خوردیم، عموم و زن عموم برای خرید و انجام کارهاشون رفتن بیرون. قبل از رفتن گفتن که تا ظهر بر نمی گردن و تو این مدت ما هم تکالیفمون رو انجام بدیم و بعد بریم حموم و نظافت کنیم. پسر عموی بزرگم هم گفت می ره پیش دوستاش و از خونه رفت بیرون.
با تنها شدن من و پسر عموم، اولین سوالی که ازم کرد این بود که دیشب داداشش اومد سراغم یا نه. منم براش تعریف کردم که چه اتفاقی افتاد. اونم درحالیکه داشت کیرش رو توی شلوارش می مالون گفت: بیا تا کسی خونه نیست اول بریم حموم. بعدا درسامون رو می نویسیم. منم فورا قبول کردم و با هم رفتیم حموم. حمومشون طوری بود که هم توالت داشت و هم حموم. منتها این دوتا با یه پرده از هم جدا می شدن و عملا کسی که حموم بود، دیگه توالت قابل استفاده نبود. ما هم در رو از تو قفل کردیم و آماده کردن شدیم. آب رو باز کردیم و دوتایی رفتیم زیر دوش. من کیرش رو براش می مالوندم و اونم رو سوراخم دست می کشید. بعد زیر آب قنبل کردم تا زودتر منو بکننننه. پسر عموم گفت: هر چی تف می زنم، آب می بره. اشکال نداره از صابون استفاده کنیم؟ گفتم: توی حموم وازلین ندارین؟ گفت: نه. دیگه چاره ای نبود. منم قبلا نه توی حموم کون داده بودم و نه از صابون استفاده کرده بودم. بنابراین یه تجربه جدید بود برام. حسابی لای کونم و صابون مالی کرد و بعد به خاطر این که آب کف ها رو نشوره توی سوراخم رو هم با کف صابون لیز کرد. با فرو کردن کییییییرش داخل کونم، یه سوزش بدی توی سوراخم حس کردم که به خاطر استفاده از صابون بود. بهش گفتم: خیلی کونم می سوزه و اذیتم. اما اون گفت: تحمل کن تا کارم تموم بشه. در حال عقب و جلو کردن تو کونم بود که یک دفعه صدای پسر عموم از پشت سرمون باعث شد تا از ترس داد بزینیم و زهره بترکونیم. نگو اون اصلا بیرون نرفته بود و قایم شده بود تا بتونه بعد رفتن مامان و باباش منو ببره تو انباری و سوراخمو باز کنه. اما وقتی دیده بود منو داداش رفتیم حموم، اومده بود با پیچ گوشتی قفل رو باز کرده بود و بدون سر و صدا کردن ما رو تماشا می کرد. با پسر عموم دعوا گرفت که این کارا چیه می کنی و به بابا می گمت. داداشش هم گفت: تو خودت چرا کردیش؟ بهم گفته که چقدر درد کشیده و گریه کرده. تازه دیشبم دوباره کردیش. با رد و بدل شدن این حرف ها دیگه اونم فهمید که من زیر خواب جفتشون هستم. واسه همین بهش گفت: زود خودتو بشور و بیا بیرون منم می خوام برم حموم. من که هنوز از ترس نفسم بالا نمی اومد، گفتم: تو نرو بیرون. داداشت می خواد بیاد تو حموم منو بکنه. من می ترسم. پسر عموم هم به داداشش گفت: تو برو تا ما هم بیایم بیرون. با رفتن داداشش و باز شدن مشتمون پیشش، دیگه ترس و واهمه ای نداشتیم. واسه همین دوباره روی من سوار شد و مشغول گائیدن کونم شد. با تموم شدن کارش، خودمون رو شستیم و از ترس این که نیاد توی حموم خفتم کنه، زودتر از پسر عموم از حموم در اومدم. در حالیکه حوله دورم بود رفتم تو اتاق که خودمو خشک کنم و لباس بپوشم که پسر عموم از پشت در رو بست و خفتم کرد. گفت: چند وقته به داداشم کون می دی؟ مگه کیر من چطوریه که به من نمی دی اما می زاری اون بکنه تو سوراخت؟ گفتم: اندازه کیر خودتو ببین بعد با داداشت مقایسه کن ببین اصلا می ره تو یا نه. اون دفعه یادته چقدر درد کشیدم؟ گفت: من حالیم نیست. یا الان به منم سوراخی میدی یا من به عموم می گم که چیکار کردین. در حالیکه داشتم مقاومت می کردم و داداشش رو صدا می کردم، با یه پشت پا منو زد زمین و خودش اومد روم. من از ترس جیغ می زدم. داداشش پشت در بود و مدام در می زدم که ولم کنه. اما انگار خون جلوی چشماشو گرفته بود. کیر گندش رو بیرون کشید سعی می کرد اونو بهم فرو کنه. اما من در حالیکه گریه می کردم و سعی می کردم خودمو از زیرش بیرون بکشم، کونم رو هم سفت کرده بودم تا نتونه سوراخمو جر بده. توی همین کش و قوس ها یک دفعه آبش با فشار لای کونم خالی شد و بعد بی حال روم افتاد. با اومدن آبش، منم خیالم راحت شد که دیگه کاری بهم نداره و دیگه داد نمی زدم. بعد بلند شد از اتاق رفت بیرون. با بیرون رفتن اون، داداشش وارد اتاق شد و گفت: دیدم چطوری کردت. گفتم: در که قفل بود چطوری دیدی؟ گفت: صندلی گذاشتم زیر پام و از شیشه بالای در دیدم. با دستمال خودمو تمیز کردم و بعد از پوشیدن لباسمون، عموم و خانمش هم برگشتن و اون روز با این خاطره تموم شد.
چند روزی از این موضوع گذشت و دوباره هوس کیییر به سرم افتاده بود و خارش کونم اذیتم می کرد. سعی کردم با وسايل و ابزار گوناگون خارشش رو درمون کنم. وسايلي مثل دسته پيچ گوشتي، دسته قلم مو نقاشي، تويوپ شامپوهايی که لوله ای بودند، خيار، هويج، بادمجون و خلاصه هر چيزي كه مي تونست بره تو كونم. این ها همه در حالی اتفاق می افتاد که من هنوز چيزي از جق زدن و ارضا شدن نمي دونستم. یه روز توی زیرزمین خونمون یه بطری سفید دیدم که روش نوشته شده بود وایتکس. البته هنوز هم این وایتکس توی خیلی از سوپری ها و هایپرها به فروش می رسه. اگه دیده باشین بعد از در بطری، یه قسمت تپلی داره که در ادامه باریک تر می شه تا برسه به بدنه اصلی. با دیدن این بطری، یاد کیر پسر عموم افتادم. پیش خودم گفتم من که چاره و راه فراری ندارم، اونم که دست از سر من بر نمی داره، پس چرا کاری نکنم که بتونه بکنه تو و منم بیشتر حال کنم و دیگه ازش نترسم. بنابراین تصمیم گرفتم که به هر شکلی که هست این بطری رو توی کونم فرو کنم. تقریبا یک هفته طول کشید تا موفق شدم با استفاده از وازلین و روغن و تف، قسمت تپلی بطری وایتکس رو به خودم فرو کنم. با فرو رفتن این قسمت تا انتهای قسمت باریک بطری، دیگه مطمئن شدم راه برای کیییییر کلفت پسر عموم باز شده. آخر هفته که شد، پسر عموی بزرگم زنگ زده بود که شب میاد خونمون. عصرش یبار دیگه بطری وایتکس رو فرو کردم تو کونم تا شب بتونم ورود کیییر گنده پسر عموم رو تحمل کنم و به آرزوش برسونمش. چون خودش تنها اومد خونمون، دیگه از قطار آدمها در کنار هم خبری نبود. موقع خواب طبق معمول تشک ما پسرها رو انداختن پیش هم و به ترتیب بقیه اعضای خونه. وقتی سکوت توی شب حاکم شد، معنیش این بود که همه خوابن. انتظارم خیلی طول نکشید که دیدم دست پسر عموم یواش اومد زیر پتوی من و رفت روی کونم قرار گرفت. اصلا به روی خودم نیاوردم که بیدارم و منتظر این لحظه ام تا سورپرایزش کنم. در واقع می خواستم ببینم بعد از این همه زجری که تحمل کردم تا سوراخم رو دوباره باز کنم، آیا کییییرش تو کونم می ره یا هنوز باید درد و ترس داشته باشم. وقتی دید هیچ تکونی نمی خورم خیلی آروم و بی سر و صدا اومد زیر پتوی من. بعد دست انداخت و شلوار و شورتم رو کشید پایین. من از شدت هیجان نفس هم نمی کشیدم. از طرفی می ترسیدم دوباره کیرشو بخواد بکنه تو و من نتونم تحمل کنم و صدای دادم بره بالا و همه بیدار بشن و آبرو ریزی بشه. با قرار گرفتن کلفتی کیییییر داغغغغغش لای چاک کونم، کیرم از هیجان و ترس انگار آب شد و توی خودش جمع شد. پسر عموم بعد از یه کم بالا و پایین کردن کیرش لای کونم، به بیدار بودن یا خواب بودن من شک کرد. چون دید نه خودمو جمع کردم نه کونمو سفت کردم نه تلاشی برای رهایی می کنم. واسه این که مطمئن بشه که خوابم، دستش و آورد جلو و گذاشت رو کیرم. وقتی دید اون هم خوابه دیگه خیالش راحت شد که منم خوابم. آخه هر بار که می خواست بکنتم کیر منم سفت می شد و راست می کردم. آروم توی دستش تف ریخت و بعد دوباره برد لای کونم و سوراخم رو با تف و انگشتش می مالوند و آماده کردن می کرد. دوباره دستش رو آورد بالا و یه تف دیگه انداخت کف دستش و با اون مالید روی کیییییرش و سرش رو روی سوراخم گذاشت و شروع کرد به فشار دادن. هم زمان با فرو رفتن کییییرش توی درز کونم و سوراخم، درد هم به سراغم اومد، اما باید تحمل می کردم تا کابوس کییییر گندش برای همیشه برام تموم بشه. وقتی دید هیچ حرکتی نمی کنم، یه کم جرات به خرج داد و پاهام رو توی شکمم خم کرد تا کونم کاملا جلوش قنبل بشه و کنترلش در اختیارش قرار بگیره. وقتی سر کیییییرش داشت فرو می رفت احساس کردم به هدفم رسیدم و دیگه بعد از این می تونیم با خیال راحت و بدون ترس با هم سکس کنیم. اون که باورش نمی شد کیرش داره تو سوراخم فرو می ره، دوباره دستش رو گذاشت رو کیرم و دید همچنان خوابه. بعد با انگشتاش دور کیرش و سوراخ منو دست کشید تا مطمئن بشه تو سوراخم کرده و لای پاهام نیست. وقتی مطمئن شد داره سوراخم رو فتح می کنه، باقی کیییییرش رو هم با فشار هل داد تو کونم تا شکمش چسبید به کونم. انگار باورش نشده بود که همه اون کیییییییییر داغغغغغغ و کللللللللفت بهم فرو رفته و من صدام در نیومده. دوباره دستش رو برد لای کونم و کشید رو سوراخم و دور کیرش تا مطمئن بشه لای پام نیست. وقتی باورش شد کیرش رو بهم چپونده و کار تمومه، با خیال راحت کیییرش و کشید بیرون. با یه دست کمرم رو گرفت و دوباره خیلی آروم با اون یکی دستش کیییییرش رو روانه سوراخم کرد و شروع به عقب جلو کردن تو کونم شد. من که از شدت هیجان رو ابرا بودم و خوشحال که تونستم این مشکل رو حل کنم، کامل خودمو در اختیارش قرار دادم تا نهایت لذت رو ببره. هر چند که دوس داشتم خودمم دست بزنم و کلفتی کیرشو در حالیکه تو سوراخم تلنبه می زد رو لمس کنم، اما تکون نخوردم تا بدون استرس کارشو بکنه. در همین لحظه بود که فوران آبش رو تو کونم حس کردم و با ریختن آببببب منیییییشششش تو کونم، هم سوراخم رو به آتیش کشید و هم سیرابش کرد.
بعد از اومدن آبش، تقریبا یه دقیقه کیرش رو تو کونم نگه داشت تا باقی آبش هم خالی بشه. منم با دل دل کیییییرش تو کونم و قطره قطره آبی که بهم می ریخت لذت می بردم و رو ابرا بودم. وقتی کارش تموم شد، کییییرشو کشید بیرون و آروم شورت و شلوارم رو کشید بالا و رفت روی تشک خودش. منم که بعد از مدت ها حال خیلی خوبی کرده بودم، با همون لذت و حس خوب خوابم برد.
صبح که بیدار شدیم و با هم رفتیم تا صورتمون رو بشوریم بهم گفت: می دونی دیشب کردمت؟ گفتم: دروغ می گی. اگه کرده بودی که بیدار می شدم. تازه لای پاهامم خیس نیست. گفت: دیشب کیرمو تو سوراخت چپوندم و آبم رو تو کونت خالی کردم. گفتم امکان نداره. اگه کرده بودی که باید داد می زدم و همه می فهمیدن. گفت: من نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود. شاید وقتی خوابی درد احساس نمی کنی. اما من موفق شدم چند دقیقه اون سوراخ تنگتو با کیرم بگام. منم خودم رو زده بودم به کوچه علی چپ و تظاهر می کردم به این که حرفت دروغه من باور نمی کنم. برای همین گفت: حاضرم بهت ثابت کنم. گفتم: چطوری؟ گفت: تا کسی نیومده سریع بریم توی حمومتون تا بهت نشون بدم. حموم ما دو قسمت بود. قسمت اول محل خشک کردن و لباس درآوردن و یا لباس پوشیدن بود و قسمت دوم هم خود حموم بود. رفتیم توی قسمت اول و گفت بکش پایین تا کسی نیومده. من کشیدم پایین. سریع کیر راست کرده اش رو درآورد تف زد سرش و گذاشت رو سوراخم. منم واسه این که ببینم چطوری کیر به اون بزرگی بهم فرو رفته، آینه توی حموم رو گرفتم لای پام و مشغول نگاه کردن شدم. با همون فشار اول کل کیرش تا خایه بهم فرو رفت و تخماش چسبید به سوراخم. با تعجب بهش گفتم: چطوری فرو رفت بهم؟ گفت: نمی دونم اما از این که دیگه درد نمی کشی و نمی ترسی خوشحالم. من که دوست نداشتم کیرشو بکشه بیرون، با این که این خطر وجود داشت که یکی در رو باز کنه بیاد ببینه ما دوتایی دو حمومیم، بهش گفتم یبار دیگه درش بیار و دوبار بکن ببینم بازم می ره. همین که کیییییرش رو کشید بیرون، آب از سوراخم راه گرفت. با بیرون اومدن آبش گفت: اینم آبم که دیشب ریختم تو کونت. کییییییرررشششششو گرفتم تو دستم و دوباره گذاشتم رو سووووورررراخخخم و گفتتتم: فششششششاااارررر بده و دوباره تا دسته کیییرشو بهم چپوند.
اون روز تا ظهر که خونمون بود دو بار منو برد توی زیرزمین و حسابی از خجالت کونم در اومد. وقتی داشت می کردم، چشمم به بطری وایتکسی افتاد که تونسته بودم به کمک اون کونم رو واسه ورود کییییر پسر عموم آماده کنم. از این که موقع کون دادن به اون کییییر گنده میدیدم که بطری هم داره دید میزنه خندم می گرفت. حالا دیگه کیییییرش برام لذت بخش بود و دوست داشتم مدام فررررروووووش کنه بهم.
     
  ویرایش شده توسط: nicenightgay   
صفحه  صفحه 6 از 15:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  14  15  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA