انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 15:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  14  15  پسین »

چطور در سن پایین کونی شدم


مرد

 
nicenightgay
جالب شد
فک نکنم دیگه بتونی از دست اینا خلاص شی🤦‍♂️😅
     
  

 
داستانت خیلی عالیه .. چند تا سوال داشتم .. حس جنسی ات چطور هست الان ؟ اون موقع که کوچیک بودی سکس میکردی ارگاسم هم داشتی ؟ بعد تو داستان آخرت گفتی شب تا صبح مشغول بودی ، کونت چطور کل این مدت تمیز میموند یا اینکه رودت رو میشتی .. چطور این مورد رو هندل میکردی ؟
     
  
زن

 
عالیه باید به خودت افتخار کنی
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
ادامه بده عالیه
Mehran 1341
     
  

 
arashkir20
     
  

 
crisbigo11
ممنونم از لطفتت و وقتی که واسه خوندن میذاری.
خوب یه وقتایی دلم واسه اون روزا خیلی تنگ میشه و دوس داشتم کاش میشد برگردم به همون دوران.
من توی دو سال اول نمی دونستم ارضا شدن چی هست. از دادن لذت می بردم. از این که آبشون رو توی کونم خالی می کردن بیشتر لذت می بردم. چون بعدش آبشون رو به کیرم و تخمام و سوراخم می مالیدم. این حالت و خیلی دوس داشتم. بعدا می نویسم که چطور اولین بار ارضا شدم.
اون شب بعد از این که هر کدوم آبشون رو می ریختن، می رفتم دستشویی و خالی می کردم. فقط بار اول نیاز به تمیز کردن روده هام بود. بعدش دیگه فقط آب منی بود که خالیش می کردم. بعده ها یاد گرفتم که چطور روده هام رو هم آماده کنم برای سکس.
     
  

 
rozzzi
ممنونم.
     
  

 
Mehran1341
لطف داری مهران جان
     
  

 
کون دادن دوباره به دوست پسر عموم
فردای اون روز که از خواب بیدار شدم، درد خیلی بدی در ناحیه مقعدم حس می کردم. وقتی رفتم دستشویی این درد بیشتر هم شد. اما جرات نداشتم به خونوادم چیزی بگم. تموم روز رو یه گوشه از خونه خوابیده بودم و اصلا حس بلند شدن نداشتم. این درد و خستگی تقریبا سه روزی همراهم بود. در تموم مدت کون دادنم تا اون شب اینطوری گائیده نشده بودم. 5 تا پسر بزرگتر از خودم با انواع کیرهای شق شده که هر کدوم حداقل دوبار کردنم. تا آخری کارش تموم می شد اولی دوباره هوس کون کرده بود. اونم یه کون کوچولو و سفید یه پسر دوازده ساله.
تا آخر هفته پسر عموم حتی یکبار هم خونمون نیومد که حالمو بپرسه. اگه اونشب اون جلوی دوستاش منو نمی برد خونه شون، شاید اتفاق های بعدی برام نمی افتاد. بعد از یک هفته برای خرید از خونه رفتم بیرون. برای برگشتن به خونه، سوار می نی بوس شدم. نزدیک غروب بود. لا بلای آدم هایی که ایستاده بودند، یکی از دوستای پسر عموم رو دیدم که اونشب منو کرده بود. سعی کردم خودمو ازش پنهون کنم. اما بالاخره منو دید و اومد سمتم. از پشت چسبید بهم و یواش در گوشم گفت: چطوری کوونی؟ بریم خونمون؟ من جوابشو ندادم. اما تو اون شلوغی یه انگشت بهم کرد و گفت: نکنه دوس داری اسمتو بلند صدا کنم تا همه بفهمن کونی هستی. مجبور شدم بهش جواب بدم و گفتم: چی می گی؟ گفت: هیچی می گم بریم خونه ما. گفتم: واسه چی؟ گفت: معلومه دیگه خنگول. می خوام کونت بزارم. به بقیه هم خبر می دم و حسابی یه حال مشتی مثه اونشب می کنیم. گفتم: نمیام. یه هفته است که نمی تونم درست بشینم. همش دلم درد می کنه. یه انگشت دیگه بهم کرد و گفت: حتما دلت کیییر می خواد. بریم یه شکم داغ بچسبونم به کمرت تا دلت خوب بشه.
دوست نداشتم بیاد دنبالم تا خونمون رو یاد بگیره. بنابراین وسط راه پیاده شدم. اونم بلافاصله دنبالم پیاده شد. گفت: چرا اینجا پیاده شدی. به خونمون خیلی مونده. گفتم: من خونتون نمیام. گفت: خوب باشه. اگه دوس نداری بقیه باشن اشکال نداره، فقط خودمو خودت. اینو گفت و دستشو گذاشت رو کونمو شروع کرد به مالوندن.
اگه باهاش می رفتم خونه، با توجه به این که توی خونه های سازمانی ساکن بودن، قطعا به بقیه هم خبر می داد. واسه همین سعی کردم از یه مسیری برم که هم خلوت باشه و هم اگه شد یه خونه نیمه ساز پیدا کنم باهاش برم تو همون خونه. یه جوری وانمود کردم که اینگار می خوام از دستش فرار کنم. اونم مثل کنه چسبیده بود بهم و ولم نمی کرد. بدجوری راست کرده بود و مدام کیرشو از رو شلوار می
مالوند. وقتی دید همینطوری داریم توی کوچه ها می چرخیم گفت: بچه کونی داری چیکار می کنی؟ اگه رفته بودیم خونمون تا الان کرده بودمت و تموم شده بود. در همون حال رسیدیم به یه خونه نیمه کاره. بهش گفتم: من خونتون نمیام. گفت: کس کش پس کجا می خوای کون بدی؟ بعد به همون ساختمون نیمه کاره اشاره کرد و گفت: بریم اونجا؟ گفتم: من می ترسم از اونجا. گفت: می خوای وسط کوچه بکنمت که همه ببینن. هر کی هم دوس داشت بهمون اضافه بشه و کونت و بگاد. گفتم: نه وسط کوچه نه. گفت پس دنبالم بیا. دستمو و گرفت و با خودش کشوند سمت اون خونه نیمه کاره. داخل خونه تاریک بود. جز ما دو تا هیچ کس اونجا نبود. منو با خودش برد زیر راه پله ها و گفت بکش پایین. گفتم: من از اینجا می ترسم. اگه یکی بیاد چی؟ گفت: حالا اونقدر طولش بده تا یکی بیاد و مادرت رو بگاد. کس کش اگه کسی بیاد تو رو می کنه نه من. تا کون به خوشگلی تو مونده که کسی به من نگاه نمی کنه. بشین ببینم. یه دستشو گذاشت روی شونم و با فشار نشوندم جلوی خودش. با اون یکی دستش کییییر شق شده اش رو کشید بیرون و یه راست گذاشتش تو دهنم. بعد سرم رو با دوتا دستاش گرفت و شروع کرد تو دهنم تلنبه زدن. کیرش مزه عرق می داد و من اوغم گرفته بود. اما اون بدون توجه به حال من تند تند تو دهنم کمر می زد. در همون حال می گفت: کس کش بخور کیییرمو تا ته بخورش. و با همه قدرتش کیییررررشو تو حلقم فرو می کرد و می گفت: جوووووون بچه کونی. تو از کی کونی شدی؟ کی کونیت کرده؟ اونشب پنج تا کیییییییر رو تو کووووووونت جا دادی. شب قبلش هم که سینا و حجت تقتو زده بودن.
معلوم بود حسابی حشری شده. واسه همین بلندم کرد و گفت: شلوارتو بکش پایین ببینم اون کووووون سفیدت رو. شلوار و شورتم و جلوش کشیدم پایین و برگشتم سمت پله ها. آرنجام رو گذاشتم رو پله ها و جلوش قنبل کردم تا کونم بزاره. دولا شد و لای کونمو از هم باز کرد و چندتا تف انداخت رو سوراخم. کیییییرشش مثه سنگ شده بود. سررررششششش و گذاشت رو سوراخمو یه ضرب تا خایه فرو کرد تو کووونم. آتییییش گرفتم. تموم اون دردایی که روزای قبل داشتم، همش دوباره برگشت. با عقب جلو کردن کیییرش تو کونم، سوراخم به شدت سوزش گرفته بود. اصلا حال نمی کردم و فقط درد می کشیدم و التماسش می کردم که درش بیاره.
اما اون که خیلی راحت تا تخماش رو بهم فرو کرده بود نه تنها باورش نمی شد که چقدر عذاب می کشم، بلکه از التماس ها و آخ و اوخ های من بیشتر حشری می شد و محکم تر کیییرررشو بهم فرو می کرد. واسه این که محکم تر بکنتم، دستاش رو از زیر کتفم رد کرد و روم خم شد و به شدت تلنبه هاش اضافه کرد. تا توی شکمم درد پیچیده بود و همچنان سوراخم سوزش داشت. اما اون بی وقفه کمر می زد. تقریبا 10 دقیقه ای با همه وجودش کونم و گائید. با تندتر شدن ضربه ها و نفس هاش، فهمیدم که می خواد آبشو بریزه. با پاشیدن اولین قطره های آبش داخل کونم، سوزشم بیشتر شد و تلاش می کردم کونم رو از دست کیرش نجات بدم. اما اون تا تموم آبشو تو کونم خالی نکرد، ولم نکرد. بعد از تموم شدن کارش، من از درد روی زمین نشستم. اما اون بدون این که به من توجه کنه، شلوارش رو کشید بالا و سریع از ساختمون خارج شد. من یه چند دقیقه ای همونطوری روی زمین نشستم و دلم رو گرفته بودم. به زحمت شلوارمو کشیدم بالا و یواش یواش از ساختمون اومدم بیرون و در حالیکه دلم رو گرفته بودم، به سمت خونه راه افتادم.
هنوز چند قدمی نرفته بودم که یه آقایی با دوچرخه اومد سمتم و گفت: پسر جون چیزی شده؟ گفتم: نه گفت: پس چرا دلت رو گرفتی؟ گفتم: دلم درد می کنه. گفت: تو اون ساختمون چی می خواستی؟ گفتم: هیچی. من توی ساختمون نبودم که. گفت: بچه جون، وقتی اون پسره از ساختمون اومد بیرون و منو دید پا گذاشت به فرار. فهمیدم حتما کاری کرده که داره فرار می کنه. بعد از چند دقیقه تو با این وضع اومدی بیرون. می شناختیش؟ مشتم پیشش وا شده بود. انکار هم فایده ای نداشت. بهش گفتم: نه نمی شناخنمش. بعد با یه حالتی گفت: بردت توی ساختمون و کردت؟ من جا خوردم و گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی این که کونت گذاشت. واسه همینم دلت درد گرفته. حرف زدنش منو یاد راننده جرثقیلی انداخت که توی کانال کونم گذاشته بود. بعد گفت: ببینم آب داشت؟ نکنه آبشو تو کونت خالی کرده؟ گفتم: چی می گی واسه خودت! گفت: من ساکن همین محلم. صاحب این خونه رو هم می شناسم. الان می برمت دم خونشون و می گم تو خونش چیکار کردی. حالا مثه بچه آدم بگو آبش رو ریخته تو کونت؟ با سر حرفش رو تائید کردم. بعد گفت: درد شکمت واسه همینه. زود برو همونجا و آبشو خالی کن. من همین جا می مونم تا برگردی.
عجب گیری افتاده بودم. واسه این که از دستش خلاص بشم، دوباره برگشتم تو همون ساختمون و شلوارمو کشیدم پایین و مشغول خالی کردن آبش از کونم شدم. تموم که شد، جلوی راه پله ها همون آقا رو دیدم. از ترس پریدم بالا. به سمتم اومد و گفت: نترس کاریت ندارم. وقتی توی ساختمون دیدمش، فهمیدم فرستادن دوباره من به داخل ساختمون، نقشه اش بوده. ازم پرسید: خالی کردی همشو؟ گفتم: بله. گفت: چطوری آوردت اینجا؟ خونتون کجاست؟ گفتم: از اینجا رد می شدم، به زور آوردم اینجا. روی پله ها نشست و منو از پشت نشوند روی پاهاش. بعد شروع کرد به مالوندن شکمم. گفت: الان برات می مالمش تا زودتر خوب بشی. چند سالته؟ گفتم: 12 سالمه. گفت: تو به این کم سن و سالی و خوشگلی نباید این وقت تنهایی از خونه بیایی بیرون که از این بلاها سرت بیاد. گفتم: چشم. دلم بهتر شد. من برم دیگه. گفت: خودم با دوچرخه می رسونمت. نگران نباش. منو روی کیرش جابجا کرد و کلفتی کیرش که حالا لای درز کونم قرار گرفته بود و حاکی از راست شدنش داشت رو حس کردم. بعد در حالیکه داشت شکمم می مالید، آهسته دستش و برد سمت کیرم و گرفتش تو دستش. فهمیدم که باید یبار دیگه خودمو واسه کون دادن آماده کنم. گفتم: چکار می کنی؟ گفت: هیس. حرف نزن. فقط بلند شو. وقتی ایستادم، دستشو برو تو شلوارم و کشیدش پایین. بعد دوباره منو روی پاهاش نشوند. منتها اینبار که نشستم، کیرش رو درآورده بود و منو مستقیم نشوند روی کیرش. عجب کیییییر گنده و داغی داشت. یه کم که مالوندم گفت: بکنمت؟ گفتم: می خوام برم خونمون. گفت: زود تمومش می کنم. خودم می رسونمت. بلند شو از رو کیرم. وقتی بلند شدم، لای کونم رو تف مالید. سر کیر خودشم تف مال کرد و گفت: حالا بشین روووووش. وقتی نشستم رو کییییررررش، کمرمو گرفت و منو کشید پایین. با این کارش، کیییییر گنده و کلفتش تا آخخخخررر رفت تو سوراخم و من یه آآآآخخخ بلند گفتم. گفت: جووووون. چی شد عزیزم؟ رفتتتتت تووووش؟ گفتم: بله. خیلی دررررررد داره. می سوزه. گفت: الان دردش خوب میشه. بلندم کرد و یبار دیگه منو نشوند رو کییییرررش و همشو فرستاد ته سوراخم. دوباره از درد گفتم: آآآآآییییی. درش بیار. گفت: چیرو در بیارم؟ گفتم: کییییررررت. داره پارررررم می کنه. اینو که گفتم، همونطور که کیییرش توی کونم بود بلند شد و منو سمت پله ها چرخوند. بعد کمرمو گرفت و دوباره کییییرشو کشید بیرون و چپوند تو کونم و شروع کرد به تلنبه زدن. بعد از چندتا تلنبه شدید تو کونم، صدای شالاپ شلوپ کونم زیر کیرش بلند شد. یک دفعه تا خایه هاش فرو کرد و ته کونم نگه داشت تا آبشششش با فشار خالی بشه تو سوراخم.
بعد از اومدن آبش گفت: سریع شلوارتو بکش بالا بریم برسونمت. دنبالش از ساختمون اومدم بیرون و من با دوچرخه تا نزدیک محلمون رسوند. وقتی رفتم خونه، اول رفتم دستشویی و آبی رو که تو کونم ریخته بود رو توی مشتم خالی کردم و به کیرم و تخمام مالوندم. سوراخم همچنان می سوخت و دلم دوباره درد گرفته بود. وقتی اومدم بیرون اصلا حس خوبی نداشتم. خیلی زود به همه شب بخیر گفتم و رفتم که بخوابم. همش صحنه ها و دردهای اونروز می اومد جلوی نظرم. چهره اون دو نفری که بردن و کردنم. بدون توجه به دردی که داشتم و فقط فکر این بودن که منو بکنن و آبشون رو توی کونم خالی کنن.
     
  ویرایش شده توسط: nicenightgay   
مرد

 
nicenightgay
در حال حاضر چند سالته؟
     
  
صفحه  صفحه 9 از 15:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  14  15  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

چطور در سن پایین کونی شدم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA