ارسالها: 330
#11
Posted: 25 Feb 2024 18:44
ساناز کجا بریم من کرج رو بلد نیستم گفت مقصد مهم نیست میخام صحبت کنم باهات و شروع کرد :
ببین من با شوهر سابقم بنا به دلایلی طلاق گرفتم بعد طلاق شوهرم سرطان خون گرفت و فوت شد تا یه مدتی عذاب وجدان گرفتم و منزوی شدم برای فرار از انزوا با یه پسره دوست شدم خیلی اذیتم کرد آدم بدبینی بود فکر میکرد من همزمان با کس دیگم هر روز تهدید و دعوا بود اون جای سوختگی هم دیشب گفتی جای سیگار اونه بهم میگفت داغت کردم که بدونی فقط مال منی !!! من از یه رابطه جهنمی به زور خارج شدم فقط انتظارم اینکه اذیتم نکنی با آبروم بازی نکنی و ... من خیلی هاتم و تو سکس بجز سوراخ کونم هیچ منعی ندارم اونم بخاطر مریضی و دردش دوست ندارم اگه همینجوری که نشون میدی باشی از رابطه با من لذت میبری و منم دوست دارم لذت ببرم همین به اندازه خودمم ثروت دارم ازت هیچ چیزی جز محبت و آرامش نمیخام ... من ساکت گوش میدادم و مطمئن بودم از خودم همونم که ساناز میخاست اهل حاشیه و جار جنجال نبوده و نیستم ؛ خلاصه یک ساعتی حرف زدیم بعد رفتیم بستنی خوردیم تو خیابون درختی و بعدم دور کرج رو زدیم و باز هم حرف زدیم ساعت حدود ۳ شده بود گفتم ساناز رستوران خوب کجا هست نهار بگیریم و ببریم مامانت حتما منتظره گفت برو میگمت ولی من میگیرم گفتم من بدم میاد خانومم حساب کنه گفته تو غلط خوردی بیشعور برو پر رو نشو ! نهار گرفتیم و رفتیم سمت خونه ساناز مهرشهر مامانم زنگ زد کجایی چرا جواب نمیدی ؟! گفتم کار اداری داشتم نمیشد و...
رسیدیم و نهار رو خوردیم ساناز گفت فردا چهارشنبه است کاش بشه فردا و پس رو مرخصی بگیرم و نرم حوصله سرکار رفتن رو ندارم ... گفتم خوب نرو گفت مگه دست منه باید زنگ بزنم مدیرمون و...
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#12
Posted: 26 Feb 2024 13:03
ادامه ...
بعد نهار من گفتم من برگردم شهرمون دیگه ساناز گفت چشات خمار خوابه بری من تا برسی جون مرگ میشم ! خلاصه منم واقعا خوابم میومد و تو اتاق ساناز خوابیدم و گوشیمو سایلنت کردم ... بیدار که شدم از خونه چندین بار زنگ زده بودن خانواده من سنتی و دلواپس هستن ؛ زنگ زدم گفتم خسته بودم هتل خوابیدم کار اداریم طول کشیده و تموم نشده اگه فردا صبح تموم شد میام ... رفتم تو پذیرایی ساناز تی وی نگاه میکرد و خبری از مامانش نبود سلام کردم گفت سلام آقا ... گفتم پس مامنت گفت رفته خونه همسایه میاد... رفتم پیشش و بغلش کردم و یه بوس از گردنش کردم گفت شیطون نشو برو تو جلدم گفتم چشم ! یکم بغل و بوس و نوازش و ناز از ساناز که اسمش بهش میومد هم ناز داشت هم ناز بود ...
ساناز گفت اگه مرخصی بگیرم فردا بریم شمال ؟ گفتم ببخش نمیتونم به خانواده گفتم فردا برمیگردم تو اولین فرصت و تعطیلی میریم مسافرت ... اخماش رفت تو هم و گفت باشه ! پیشونیشو ماچ کردم و گفتم قربون خانمی برم منو تو خونه خیلی کنترل میکنن ...گفت حتما شیطونی دیگه؟ گفتم نه ولا کبریت بی خطرم گفت جون عمت ! زنگ واحد زده شد از هم جدا شدیم و ساناز رفت در رو باز کرد مامانش بود بلند شدم و سلام دادم با مهربونی جوابمو داد و گفت بفرمایید بشنید ... مادرش خیلی مهربون و تو دل برو بود بهم میگفت پسرم ؛ ساناز رفت میوه آورد و گفت شب بریم خونه دوستم ؟ گفتم دوستتو من نمیشناسم و اونم منو گفت بریم خوش میگذره و یه چشمک زد منم گفتم هرجور شما میگی ...
عصرونه رو خوردیم و من از مامان ساناز خداحفظی کردم گفتم فردا برمیگردم خیلی زحمتتون دادم و... بدرقه کرد و ما رفتیم سمت خونه دوست ساناز که باهاش هماهنگ کرده بود داریم میایم خونش فردیس بود تو مسیر من یه جعبه شکلات کادویی خریدم گفتم زشته دست خالی رفتن ؛ تو مسیر ساناز در مورد دوستش صحبت کرد و گفت تنها زندگی میکنه و اصالتا کرد هست بالاخره رسیدیم تو مسیرم من شوخی شوخی رون ساناز رو مالیدم ... ساناز زنگ زد دوستش درب پارکینگ رو زد که ماشین رو پارک کنیم و رفتیم طبقه ۳ زنگ واحد رو ساناز زد اومد باز کرد یه خانم حدود ۳۵ و اینا بود با قد بلند و توپر فکر کنم بالای ۹۰ وزن داشت ولی هیکل ورزشکاری ! سلام دادم و دست ساناز گفت عشق آقا م... و ایشونم دوستم کژال هست گفتم خوشبختم اونم بهمچنین و تعارف زد بفرمایید ... از قبل میوه و مشروب و تنقلات رو میز بود گفت تعارف نکنید خونه خودتون هست و من نشستم ودکا فلفل و عسل نمیروف گذاشته بود اون موقع ها با ودکا حال نمیکردم زیاد عاشق کنیاک و ویسکی بودم و البته آبجو ... کژال گفت آبجو هم یخچال هست اگه میل دارین گفتم مرسی زحمت میوفتید یه ضرب المثل روسی هست که میگه خوردن ودکا بدون آبجو دور ریخن پول هست ! اونم گفت ای ول و رفت آورد ۶ قوطی توبورگ و شروع کردیم به خوردن مشروب و تنقلات و صحبت کردم کژال تی ویشو رو کانال کردستان گذاشته بود و من اقلب خواننده هارو که میخوندن میشناختم ناصر رزازی و مریضه و... گفت مگه کردی گفتم خیر هم ریشه ایم و از ...م کژال شروع کرد رقص کردی و گفت بیاین وسط من یه خورده بلد بودم ولی کلا اهل رقص نبودم با اصرار کژال رفتم و دستشو گرفتم و سانازم اومد ولی بلد نبود و فقط قر میداد
کلی مشروب خوردیم و حرف و بعدش رفتیم بیرون شام خوردیم من مهمونشون کردم گفتن فست فود و رفتیم فست فود بعد شام برگشتیم خونه کژال گفت برین اتاق راحت باشین منم مزاحمتون نشم من گفتم اختیار دارید تو ساناز هرجا میخوابید منم تو پذیرایی میخابم ساناز چنان مست بود گفت عه من لزبین نیستم که ! کژال گفت چقدر بی تربیتی ساناز برو تو اون اتاق زیرانداز و پتو هم هست جا بنداز تا ایشونم بیاد ... من و ساناز شب بخیر گفتیم و از خدا خواسته رفتیم اتاق و در رو بستیم ساناز تحمل نکرد خودشو انداخت بغلمو و لبشو رو لبم قفل کرد و شروع به لب گرفتن کرد صدای در زدن اومد کژال بود ساناز رو صدا کرد بیا بیرون یه لحظه و ساناز رفت و خندون برگشت و در رو بست گفتم چی شده گفت کژال گفته اگه کاندوم میخاید دارم ! بهش گفتم نزدیک پریودم هست و ...
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#13
Posted: 26 Feb 2024 19:03
ساناز بازم پرید بغلم و گفت امشب نمیذارم بخوابیا ! گفتم ساناز تو قبل من خوابی گفت ههه شرط میبندم برات لالایی میخونم بعد میخوابم ... مست مست بود کلی بوسیدم و بوئیدمش عطرخاصی داشت بدنش خوشم میومد و لذت بخش بود ؛ شروع کردن نوازش موهای لختش ... بعدم لب و مالیدن سینه و تا به خودمون اومدیم من لخت بودم ساناز با لباس زیر سبز خوشگلی که حیفم میومد از تنش در بیارم سوتینش رو کنار زدم و شروع کردن میکدن نوک سینه هاش که خیلی رو فرم بودن بعد گردن و لب و بعدم دوباره شروع کردم رو به پائین سینه و بعد رفتم سمت شرتش که فانتزی بود و من خیلی خوشم اومد گفتم ساناز خیلی خوشگله گفت عزیزم برای تو پام کردم کمی کنارش زدم و زبونم کردم تو لب های کصش نالش در اومده بود و پاهاش رو باز کرده بود و سرم تو کصش فشار میداد ؛ خیس خیس شده بود دوباره رفتم سمت بالا نشستم رو سینش و کیرمو از وسط سوتین و سینه هاش برم سمت دهنش ... شروع کردم کردن سینه هاش و نوک کیرمو میکرد تو دهن خیلی لیز شده بود گفتم ساناز تحمل ندارم میخام بکنمت دیگه گفت باااااشه جرم بده ... همین رو گفت حشرم چند برابر شد رفتم پائین و شرتش رو با دستم پاره کردم از صدای پاره کردنش خوشش اومد گفت آخ کیر میخام منم کیرمو گذاشتم رو کصشو چند بار بازی کردم یهو رد کردم تو از دیشبم خیس تر بود و خیلی داغ تر داشت آروم ناله میکرد چون آپارتمان بود و اتاق بقلی هم کژال بود آروم آروم تلمبه میزدم تا با بدنش مچ شم یواش یواش تا ته فرو کردم و ساناز فقط ناله میکردم وزنمو انداختم رو بدنش تا بیشتر کیرم بره تو و رفتم سمت لب ساناز گفت دوست دارم جیغ بزنم نمیشه دوست دارم خودمو خالی کنم نمیشه خدایا شکرررت من نگاهش میکردم و لبش رو شروع کردن و خوردن و تلمبه زدن ؛ چند دقیقه ایی طاق باز کردم و ساناز گفت دوست دارم به پهلو بکنی گفتم باشه به پهلو خوابید و کونشو کرد سمتم یه کم قمبل چقدر وسوسه انگیز بود انگار پورن استار بود لامصب ؛ سر کیرمو گذاشتم در کصش و با فشار کردم تو گفت آخ خشن میخام ... منم جری تر شدم به شدت تلمبه میزدم چنان مست بودم نمیفهمیدم کصش تنگ بود یا گشاد ! چند. دقیقه ایی تلمبه زدم بعدش بهش گفتم داگی شو اونم شد تا چشم به سوراخ کون خوشگلش افتاد با آب کصش انگشتمو خیس کردم و همزمان با کیرم که کردم تو کصش انگشتمو آروم و کم کردم تو کونش انگار بدش نیومد منم شروع کردم تلمبه زدن سه ثانیه هم نشد که ساناز ناله هاشو بلند تر کرد گفت آره بگا منو منم تلمبه هامو شدیدتر کردم که باهم ارضا شیم ساناز لرزید و گفت آخ منم باسنشو فشار دادم تمام آبمو خالی کردم تو کصش ... هر دومون بی حال افتادیم ولو شدیم رو تشک ... ساناز گفت تو برو دستشویی تا منم بعد برم من رفتم و برگشتم دیدم ساناز با انگشتش داره با آبی که ریختم تو کصش بازی میکنه ! هم تعجب کردم هم خوشم اومد و لذت بخش بود یعنی زن میشه اینقدر هات و سکسی ؟!! نگام کرد و گفت چته ؟ گفتم هیچی نمیری توالت ؟ گفت چرا بیا بلندم کن رفتم بغلش کردم و بلندش کردم که بره تا ساناز برگشت به این فکر میکردم که چقدر من خوشبختم که ساناز هست ... اومد گفت تا صبح لخت بخوابیم باشه ؟ گفتم باشه بیا اومد با لوندی خاصی آروم گرفت تو بغلم گفت صبح باید برم سرکار کژال ماشین داره ولی دوست دارم تو ببریمون و قبلشم بریم کلپچ بزنیم گفتم باشه دو تامون مست مشروب و سکس و خواب بودیم در حال نوازشش بودم که نفهمیدم کی خوابم برد ...
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#15
Posted: 2 Mar 2024 20:01
arman40
دوست عزیز بابت آپدیت نشدن داستان پوزش ؛ به علت مشغله کاری نتونستم این چند روز به روزرسانی کنم در اسرع وقت از خجالت دوستان در میام
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#16
Posted: 3 Mar 2024 19:07
ادامه ...
حدود ساعت پنج و نیم دستشویی داشتم از خواب بیدار شدم یه نگاه به چهره زیبا واندام شهوت انگیز ساناز انداختم دوباره سکس میخاستم چون میدونستم برم تا چند وقت نمیتونستم همچین سکسی داشته باشم ولی دلم نیومد بیدارش کنم خیلی ناز خوابیده بود پا شدم رفتم دستشویی فقط یه شرت پوشیدم یه موقعه کژال بیدار نباشه ببینم ! رفتم دستشویی و برگشتم ساناز چنان خواب بود که بمبم میترکید بیدار نمیشد ... یواش دراز کشیدم ولی خوابم نمیبرد بدن ساناز نمیذاشت ! چند دقیقه ایی گذشت و من محو تماشای ساناز بودم که نفس هام به صورتش میخورد بیدار شد یه نیم نگاه کرد و گفت بیدار شدی؟ گفتم آره فدات شم گفت ساعت چنده ؟ گفتم یه ربع مونده به شش ... گفت بری من چکار کنم ؟ دختر مردم رو دیوپه کردی میخای برگردی؟ گفتم قربونت برم مجبورم سعی میکنم زودی بیام پیشت ... شروع کردیم به بغل و بوس کردن تا بغلش کردم کیرم راست شد ساناز خندید گفت نکنه بازم میخای ؟ گفتم آره مگه کصت نمیخاد بدرقش کنه ؟ خندید گفت خیلی خری گفت باشه ولی زود چون میخایم باهام دوش بگیریم و بریم صبحانه کلپچ بزنیم و من کژال رو برسونی محل کار گفتم باشه و شروع کردن کیرمو رو کصش مالیدن تا خیس شه و آماده کردن ... این دفعه زیاد خیس نشد شاید خسته بود و بخاطر من قبول کرد خلاصه کیرم راهش رو بلد بود رفت تو یه آخ بلند کشید که ترسیدم کژال بشنوه ! شروع کردم تلمبه زدن خیلی ناله هاش شدید بود شاید مال این بود کصش خیس خیس نبود ! جلو دهتشو گرفتم و شروع کردم تلمبه زدن تا ته میکردم با فشار و اون ناله میکرد کصش خیس تر شده بود و من کارم راحت تر نتونستم بیشتر خودمو نگه دارم با فشار زیاد آبمو تا ته ریختم تو کصش ... ساناز لبمو گاز گرفت و گفت راحت شدی آقامون ؟ گفتم آره مرسی ! تو همون حالت طاق باز کیرمو تو کصش نگه داشته بودم تا باقی مونده آبمم خالی شه بعد کشیدم بیرون ...اس اومد برای ساناز گفت کژاله گفتم چی میگه ؟! خندید گفت بیشعور اس داده اگه بکن بکنتون تموم شده برید دوش بگیرید بریم سرکار گفتم ساناز بهش بگو میریم کله و پاچه بخوریم صبحانه درست نکنه ... ساناز اس داد و من شرتمو پا کردم و سانازم شلوارک و تاپشو و رفتیم به سمت حموم ... تو حموم کلی شیطنت کردیم و خوش گذشت ولی باید زود بیرون میومدیم تا اومدیم کژال برامون حوله گذاشته بود و برداشتیم رفتیم اتاق خودمون رو خشک کردیم و لباس پوشیدیم ساناز گفت من کمی آرایش کنم و بریم ... کژال رو صدا کرد که آماده ایی کژال گفت بله و ما رفتیم بیرون و سلام دادیم و رفتیم به سمت پارکینگ کژال گفت من همین نزدیکی کله پاچه ایی خوب سراغ داریم بریم همونجا من گفتم اوکی و رفتیم خوردیم و بعدم به سمت تهران رفتیم تو مسیر ساناز همش دست منو نوازش میکرد و ههعی میگفت دلم برات تنگ میشه کژال هم میگفت چقدر حال بهم زنید شماها سانازم میگفت حسودی دیگه چش دیدن عشق مارو نداری ... من از کژال پرسیدیم خانم شما شوهر یا دوست پسر نداری ؟ گفت یه عشق دارم مهاجرت کرده سوئد دنبال کارهای من هم هست که برم پیشش گفتم خوشبحالت پس ! رسیدیم تهران و من اونارو گذاشتم محل کارشون ولی خودم به شدت خوابم میومد و رانندگی سخت بود برام تو اون حالت ؛ تو ماشین با ساناز خداحافظی و روبوسی کردم و همچنین با کژال خداحافظی کردم و گفتم انشاله یه روز با ساناز جون بیاید شهرما از خجالتتون در میام ...
به سمت شهر و دیارم حرکت کردیم اون موقعه ها هنوز قهوه مد نشده بود فلاکس چای رو پر کردم و حرکت به سمت شهرمون تو مسیر به فکر میکردم با این وابستگی و دلداگی که به ساناز پیدا کردم چه کنم ولی باز فکر الهه میومد تو ذهن و قلبم حس میکردم بهش خیانت کردم هرچند ساناز رو واقعا دوست داشتم ولی عاشق الهه بودم ...
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#18
Posted: 7 Mar 2024 18:12
ادامه
شب که رسیدم خونه خسته خسته بودم و تو کف خواب فقط دوش گرفتم و شام خوردم و خوابیدم ؛ صبح که بیدار شدم دیدم ساناز اس داده چندبار که بیداری یا خوابیدی ..؟ صبحونه رو خوردم و زدم بیرون بهش اس دادم ببخشید خسته بودم زود خوابیدم میتونی بحرفی زنگ بزنم ؟ جواب داد سلام چند لحظه بصبر میزنگم ! ده دقیقه بعد زنگید حال و احوالی کردیم و گفت خیلی دلتنگتم نامرد دختر مردم رو هوایی کردی و گذاشتی رفتی ؟ گفتم ولا منم دلتنگتم ولی چاره ایی نیست ... گفت بیا تهران یا کرج تو زرنگی خودتو جمع و جور میکنی گفتم ساناز من اینجا یه امنیت شغلی دارم فعلا دوست ندارم ریسک کنم و ... چند دقیقه ایی حرف زدیم بعد گفت دو هفته دیگه تعطیلات خردادماه هست بریم شمال گفتم باشه از خدامه گفت اشکال نداره مامان و کژال هم بیان ؟ گفتم باشه اشکال نداره بریم گفت ما یه ویلا تو خزرشهر داریم مال داداشمه که الان رفته ترکیه برای مهاجرت به آمریکا گفتم باشه بریم عزیزم و ... دو هفته مشغول اس و تماس و چت تو یاهو مسنجر بودیم باهم بالاخره روز موعد رسید از سه شنبه تعطیل بود تا شنبه من دوشنبه عصری حرکت کردم سمت خونه ساناز تو مهرشهر کرج حدود ساعت ۱۰ رسیدم قرارمون این بود فردا صبح زود تا جاده شلوغ نشده بریم سمت گیلان... رسیدم مهرشهر از یه مغازه آجیل گرفتم دست خالی نرم بعدم حرکت به مسیر شهرک خونه ساناز ...رسیدم و ماشین رو پارک کردم و رفتم بالا زنگ واحد ساناز رو زدم یکم طول کشید تا در باز شد ساناز با کاستوم سکسی توری بود با تعجب سلام دادم !
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#19
Posted: 9 Mar 2024 19:39
گفت چرا چشات گرد شد آدم ندیدی ؟ دست دادم دستمو کشید سمت داخل گفتم دیدم اینجوریشو نه ! درو بست وپرید تو بغلم گفتم ساناز مامانت نیست ؟ گفت نه کژال بردتش پی نخود سیاه تا ما راحت باشیم ...کاستومش خیلی سکسی بود همون لحظه بغل گرفتنش کیرم راست شد خندید گفت چه خبرته غلافش کن برات سوپرایز دارم ! گفت بریم آشپزخونه من پشت سرش که میومدم دیدن کون لخت ساناز خیلی تحریکم میکرد ؛ تا خواستم بشینم یه قرص بهم داد گفت با آب زیاد بخور گفتم چیه گفت ویاگرا ! راست میکنه سفت میکنه تاخیریش میکنه ... منم گرفتم با آب خوردم میز شام چیده بود شام رو خوردم و ساناز تاکید میکرد آب زیاد بخور بعدم گفت ببین ممکنه کژال بیاد بگه مشروب بخوریم تو بگو نمیخورم بلایی نگیرد میگن عوارض داره با مشروب خوردن ؛ منم گفتم باشه .
شام رو که خوردم ساناز چای هم آورد گفت بخور خوبه برات ! چای رو خوردم ساناز گفت امشب خشن میخام منم گفتم سعیمو میکنم فقط مامانت اینا نیان گفت نه هماهنگ کردم با کژال تا کارمون تموم نشه و من اس ندم نمیاره مامان رو ؛ گفتم باشه گفت بریم اتاق تو مسیر بغل و ماچ و لب گرفتن ... رسیدیم به تخت ساناز من پرتش دادم رو تخت و افتادم روش با دستم کاستوم توریش رو پاره کردم ( تو یه فیلم پورن خشن دیده بودم ) سینه های بلوریش نمایان شد اومدم بالا و بدون مقدمه کیرمو کردم تو دهنش ! دهنشو باز باز کرده بود تا من حسابی براش سرویس کنم تا ته میکردم تو دهنش و گاهی عق میزد ... بعد شروع کردم کردن سینه هاش خودشم با دست میگرفت که من بذارم وسطشون بعد رد میکردم تو دهنش و اون خیس میکرد حسابی کیرم سفت شده بود اما کمی سردرد داشتم ... بعد که دهنشو گائیدم رفتم سمت پائین کصش پف کرده بود و خیس خیس بدون اینکه بمالم توری رو پاره کردم و سر کیرمو گذاشتم رو کصش شروع کردم بالا پائین نالش در اومده بود میگفت بکن منو جر بده کصمو و این منو حشری کرده بود با فشار زیاد کیرمو فرو کردم تو کصش جیغ زد و گفت آخ کصمو جر دادی منم وحشی تر شروع کردم تلمبه زدن و همزمان سینه هاشو محکم فشار میدادم تا ته میکردم تو کصش که حسابی آب انداخته بود چنددقیقه ایی تلمبه زدم اصلا حس ارضا شدن نداشتم بهش گفتم داگی شو اونم فوری داگی شد و کونشو سمتم قمبل کرد اوه کون ساناز تو کاستوم توری و کص آب انداخته چه منظره سکسی تاپی ... با شستم کونشو کمی مالیدم و با فشار کیرمو تا ته فرو کردم ساناز چنان جیغ زد که فکر کنم همسایه هاشون شندیدن منم وحشی تر فقط تلمبه سنگین میزدم و کونشو بت دستم میفشردم و سیلی میزدم سرخ سرخ شده بود باسنش ؛ ساناز ناله شدید کرد و لرزید فهمیدم ارضا شده ولی من همچنان تلمبه میزدم تا یکم درد داشت براش ولی انگار ریکاوری کرد و شروع کرد حال کردن از حالت داگی به پهلو خوابوندمش و خودش کون رو بازم سمتم قمبل کرد سوراخ کونش بد حشریم کرده بود ولی ترسیدم زده شه و بیخیالش شدم با فشار باز کیرمو جا کردم تو کصش نالش در اومد وای آخ ... چند دقیقه تو کصش تلمبه میزدم و کونشو سیلی میزدم احساس کردم ساناز بازم داره ارضا میشه منم سرعتمو بیشتر کردم ساناز بازم لرزید و ارضا شد منم داشتم میشدم کیرو کشیدم بیرون و رفتم به سمت سینه هاش تمام آبمو ریختم رو سینه هاش ... ساناز گفت چکار کردی برو دستمال رو بیار تا تختم به گند کشیده نشده
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 330
#20
Posted: 27 Apr 2024 18:45
بعد تمیزکاری و دوش دو نفره ساناز گفت تو برو بخواب فردا میخای رانندگی کنی یکم سرم درد میکرد یه قرص مسکن داد و شب بخیر گفتم ساناز رو بوسیدم و کونشو مالیدم و رفتم خوابیدم ...
ساعت 5.5 صبح بود ساناز بیدارم کرد و گفت پاشو خابالو صبحانه آماده است بخور تا ره بیوفتیم ؛ رفتم صورتمو شستم و رفتم آشپزخونه کژال یه تیپ سکسی خفن زده بود که عر کیری رو راست میکرد سلام دادم و سرمو انداختم پائین مامان سانازم همون لخظه اومد آشپزخونه و بهش سلام دادم و احوال پرسی گفت اینا نذاشتن من بخوابم مگه تو ماشین بذارن ... صبحونه رو خوردیم و وسائل گذاشتیم تو ماشین و حرکت به سمت شمال تا رسیدم به اتوبان سه تاشون خوابشون برد ! حدود ساعت ۱۱ رسیدیم مقصد و من ساناز رو بیدار کردم که مسیر ویلا رو نشونم بده کژالم بیدار شد و بالاخره رسیدبم ویلا یه ویلای دنج و نقلی زیبا که من خیلی خوشم اومد تا به خودم اومدم بساط منقل و کباب آماده شد و کژال یه شیشه ویسکی آورد بقل منقل گذاشت هم نم نم مشروب خوردیم هم کباب و کلی بگو بخند کژال بد کرم میریخت ولی من خودمو زده بودم دو قرونی کجی !
بعد ناهار چنان مست خواب بودم که نفهمیدم چطور رفتم تو اتاق و خوابیدم حدود ساعت ۳ رو لبم چیزی حس کردم چش وا کردم دیدم ساناز با کص نشسته رو لبم ! گفت میخوری یا میبری؟ گفتم کسی خونه نیست ؟گفت نه نترس نذاشتم حرفش تموم شه زبونمو چرخوندم تو کصش یه آه کشید و دستشو کرد تو موهام داشت لذت میبرد و من اون اون زیر با فشار کصش خفه میشدم ! با یه فشار بلندش کردم و طاق باز انداختمش رو زمین و شروع کردن لیس زدن کصش ساناز از لذت کصش کلی آب انداخته بود... دیدم داره لذت میبره به لیسدن ادامه دادم خدود ۵ دقیفه براش لیس زدم که پر دهنم شد آب کصش و با یه جیغ ارضا شد ... چند دقیقه ایی تو اون حالت گذاشتمش و بعد رفتم بالا بالا تنشو لخت کردم و از لای سینه کیرمو جا کردم تو دهنش مثه وحشی ها تلمبه میزدم دیدن چهره خمار ساناز بد حشرم کرده چند دقیقه ساک زد و رفتم سر بخت کصش خیلی خیس بود بدون مقاومت تا خایه کیرمو جا کردم تو کصش یه ناله کرد و گفت آخ ...پاهاشو گذاشته بود رو شونم تا ته جا کنم توش براش خیلی لیز شده بود داشتم ارضا میشدم بهش گفتم برگرد داگی شد تا سوراخ کون خیسشو دیدم شروع کردم انگشت کردنش اولش بدش اومد میگفت نکن کیرمو که کردم تو کصش رفت تو حالت خلسه و دیگه فقط دلشت لذت میبرد منم همزمان دو تا سوراخشو میگائیدم تا زانوم خیس آب کصش شده بود و من همچنان زنی به داغی ساناز ندیده و نخواهم دید ! کیرمو کشیدم بیرون و با فشار آبمو رو کمر و باسنش خالی کردم چنان فشار داشت که موهاشم به گند کشیدم بعد با هم رفتیم حموم دو نفره با وان کوچولوی تک نفره که کلی آب بازی و شیطونی ماساژ بازی کردیم ...
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر