انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

خیانت همسرم باعث شد مهاجرت کنم


زن

 
زندگی پس از خیانت ۲
بهم ریخته و عصبی و نگران ازبابت زنم که با یک تصمیم خطرناک و چه بسا فاجعه انگیز ..اونو به گرداب یک امتحان احساسی انداخته بودم واینک هم کاری ازم ساخته نبود به طرف مهد رفتم حداقل دخترمو از مهد بگیرم و چه بساالهه رو هم اونجا ببینم آرزو می کردم اینچنین بشه و از،دست این دلواپسی ودلهره نجات پیدا کنم آما زهی خیال باطل حتی با درب بسته مهد روبرو شدم لابد الهه نگین رو گرفته و باخودش برده و این نشونه خوبی هست حداقل با بودن نگین ..زنم مانور شیطونی و چیزی که ازش هراس داشتم یعنی خیانت رو نداشت لذا به خونه برگشتم یک ساعت سخت و کشنده گذشت تااینکه الهه برگشت خوشحال و لبخند زنان سلام کرد خیلی دوس داشتم از زبان الهه وعین خیانت هایی که بهم کرده بود در خصوص امروز ازش حرف بکشم ولی مصلحت دونستم تحمل کنم تا فردا و از نوید ماجرا رو بدونم اه نگین دختر دوست داشتنیم. خیلی زود خوابید ومیدون رو واسه سکس با الهه فراهم کرد برخلاف شبای قبل امشب الهه بیشتر به خودش رسیده بود و آرایش کرده و ادکلن زده و بالباس خواب هوس انگیزش کیرمو تا نهایت سیخ کرد خوب به تیپ و اندام زنم خیره شدم واقعا نوید با یک نگاه خریدارانه اش فهمیده بود که زنم تلفیقی. به دوسلبریتی بنام خانم روشنک عجمیان و نسرین مقانلو کاملا شبیهه خصوصا از پایین تنه به مقانلو ...این همه سال بازنم زندگی کردم و بارها فیلم از دو سلبریتی هم دیده بودم ولی شعورم نکشیده بود که بدونم زنم نمره زیبایش از دو سلبریتی هم بالاتره و حالا دودستی داشتم زن خوشکلمودست یک پسر هوسباز میدادم که ببینم هنوز زنم خیانت هنوز در وجودشه یانه
حوصله مقدمه چینی سکس رو اون شب اصلا نداشتم مستقیم و یک ضرب رفتم سراغ کوس وکونش ولنگ های خوشکل الهه رو بالا زدم و چشامو بستم و به خودم گفتم شانس کدوم سوراخشه به کیر سفت اذن ورود بده شانس با سوراخ کونش یار بود از عقبش استارت زدم حین سکس از بوی خوب ادکلنش گفتم
اوه عزیزم حامد جوون خوب کردی از کونم شروع کردی آخه خارش داشت ازبوی ادکلنم خوشت که اومده برای توم خوبشو خریدم عزیزم یادم رفت بهت بدم و یه اضافه هم خریدم جمعا سه تا ادکلن شد آخه تخفیف خوبی بهم داد
این جمله آخرش منو بهم ریخت یعنی چه ..آخه چرا باید به زنم تخفیف داده لابد نوید دخالت داشته و با صاحب مغازه یا رفیق بوده و یا ....آه نمیدونم کلید حل این ماجرا فقط پیش نوید هست و باید صبر کنم و فعلا فقط زنمو بکنم ودق دلمو سر کوس و کونش خالی کنم اون شب انرژی بالایی در وجودم شکل گرفته بود بک نفس و بالای نیم ساعت گایدمش الهه حسابی ارضا شده بود و زیرم کیف وحالشو می‌برد
عصر روز بعد. سراغ نوید رفتم
قبل از من سلام کرد و بغلم کرد و با احترام خاصی تحویلم گرفت
سلام دوست خوبم واقعا دوستیتو بهم ثابت کردی خیلی بامرامی من که فدایتم
انگار نوید دیروز بهت خوش گذشته که تعارف برام تیکه پاره میکنی
حامد جان من اصولا تعارفی نبودم و نیستم و آدم رکیم ازت ممنونم وواسه الهه که بهم معرفی کردی عمرا اگه تو نمی گفتی الهه جونو نمی دیدم این جور خانما مثل گنج می‌مونن و جلو دید نیستن وبرای امثال من که اهل تور کردن زنای متاهل هستم یک موهبت و فرصت طلایی محسوب میشه و
حالا نوید فلسفه نباف برام بگو دیروز چیکارش کردی حتی اسمشو هم الان میدونی من که خیلی وقته پیشم نمی دونستم اسمش الهه بابا تو دیگه کی هستی
اینو الکی و فیلم اومدم که شک نکنه یه وقت .چون نمی خواستم بدونه الهه زنمه اگه می‌فهمید آبروم میرفت و گند میزدم به کارم چون پیش نوید کلی احترام وعزت داشتم
خب قبل از گفتن میخام ازت بپرسم حامد تو چرا مهم شده ریز و جزئیات من و الهه رو بدونی ؟
راستش هنوز عاشقشم و بهش کراش دارم ولی حیف نشد تورش کنم و دوس دارم بدونم بالاخره باهاش چیکار می کنی
خب حامد منم عاشقش شدم وعمیقا مایلم مال خودم بشه میدونم متاهلم و حتی یک دختر هم داره ولی گور بابای شوهرش و بچه اش من خودشو میخام میخام وادارش کنم طلاق بگیره و زنم بشه،حتی بچه شو به فرزندی میگیرم
واقعا جدی میگی نوید ای بابا نامردیه خیلی و دور جوانمردیه
گناه داره اون بچه رو از بابا و مامانش. دور می کنی
ای بابا حامد ارزششو داره الهه خیلی نازه و خوشکل بهت که دیروز گفتم الهه شبیه روشنک عجمیان و نسرین مقانلوه اون دو هنرپیشه ای که با عکساشون بارها جق زدم و حالا زنیو پیدا کردم که به هردوشون شبیهه مگه شدنیه کوتاه بیام من که تلاشمو می کنم مال خودم کنم مگه اینکه خودش نخاد اون دیگه فرق می کنه ولی زمینه شو خوب فراهم کردم و براش دون ریختم و اونم ازم خوشش اومده اخ جوون چی بشه که بکنمش
از شدت عصبانیت و خشم داشتم منفجر میشدم و خیلی تلاش می کردم خودمو عادی جلوه بدم اما سخت بود ویهو فریادی و عربده ای سر دادم جوری که نوید و چند نفر متوجه شدند و بهم خیره شده بودن ...آخيش اندکی تخلیه شده بودم
چت شده حامد عربده چرا میکشی
هیچی نوید تحت تاثیر حرفات یه جوری شدم ببخش منو
بیخیال حامد حالا بشنو از دیروز
دیروز از تاکسی که پیاده شد رفتم دنبالش فاصله مون ابتدا دو سه متر بود و بهش متلک میزدم متلک های شیک و مودبانه و بیشتر خودمو بهش نزدیک کردم جوری که کاملا پشت سرش بودم چند بار سرشو برگردوند وبهم نگاه می کرد و دو بار آخر بهم تبسم کرد بهش گفتم خانم خوشکله به یک پسر عاشق بنام نوید که از دیروز با دیدنت عاشقت شده لطفا اجازه بده کنارت قدم بزنه عین دو تا زوج انگار فرض کن من شوهرتم با قبول این خواسته من عابرین هم بهمون شک نمی کنن
لبخندی بهم زد و گفت
چه پسر با جسارتی هستی و نترس باشه بیا هم قدم من بهت این افتخارو میدم ببینم آخر زبون بازیت چی میشه
کنارش هم قدم شدم و بهش گفتم نمی ترسی یهو شوهرت روبرومون ظاهر بشه اونوقت چی بهش میگی
گفت اولا شوهرم الان مثل شما تو خیابونا ویلون نیس و تو خونه س و کارمند بانکه و استراحت می کنه و خدا نکنه من و شما رو ببینه چون ازش حساب میبرم و میترسم
دوسش،داری شوهرتو
ارره دوسش،دارم و باهاش خوشبختم فقط کاش محدودم نمی کردا
خب اسمتو بهم نمیگی عزیزم من که خودمو معرفی کردم
لبخندی زد و گفت لازم نمیبینم بهت بگم ولی میگم چون پسر نترسی هستی من الهه هستم
اوه چه اسم زیبایی عین خودت که زیبا هستی
واقعا من زیبا هستم
آره الهه جوون
خندید و گفت چه زود شدم الهه جوون وای از دست شما پسرای هوس باز
عزیزم الهه جوون کاش مجرد بودی فوری میومدم خواستگاریت
واقعا
ارره عزیزم قربون اون لبخند و تبسمت برم من
خب نوید اقامن باید برم این پاساژ خرید دارم دیگه وقت وداع
رسیده
اوه الهه جون این فرصت طلایی رو نمیشه از،دست بدم باهاتون هستم همه فروشنده های این پاساژ باهاشون رفیقم و میتونم ازشون تخفیف بگیرم مگه میشه ولت کنم به سختی تورت کردم به آسونی رهات کنم نه اصلا
خندید و گفت باشه بریم
رفتیم عطر فروشی و ادکلن میخواست بهادر صاحب مغازه از اون دختر باز های کثیف این شهره ودست خودم می‌بود نمیذاشتم بره اونجا ولی نشد و داخل شد وسه سوته اون عوَضی فهمید الهه رو تورش کردم و میخاست به خیالش در کردنش شریکش کنم با ایما و اشاره و بدونه اینکه الهه بفهمه بهم می گفت دوتایی همین الان نو پارکينگ و جای،دنج سراغ دارم بکنیمش ولی من عمرا نمی خواستم قبول کنم هر زنی جای الهه بود پیشنهادشو قبول می کردم ولی الهه فقط مال خودم باید باشه و بهش گفتم دختر خاله مه باور نمی کرد و بعد از اینکه ادکلن اضافه رو باتخیف زیادی بهمون داد زبون ریخت و کمی با الهه خودی شد خیلی پسر تخثیه ازاون پدر سوخته های روزگاره و بالاخره باهامون اومد و مغازه رو بست که بلکه حداقل الهه براش یا ساک بزنه و یا دست مالیش کنه شایدم اوکی بهش دادم اونو بکنه جالبه بدونی الهه هرچی می گفت مخالفت نمی کرد فکر کنم میخواست با ماشینش به مقصدش بره و پیاده با من تو خیابون راه نیاد .در پارکینگ سوار ماشین پژوش شدیم و الهه عقب سوار شد و فوری من کنارش نشستم که بهادر کنارش نشینه ماشینو روشن کرد و به من و الهه گفت تخفیف بهتون دادم حالا برام جبران کنید
گفتم نامزدمه وبیشرف نشو
گفت به الهه راست میگه
الهه گفت ارره قراره شوهرم بشه
از این حرف الهه خیلی خوشم اومد و برای اولین بار بدنشون لمس کردم و رونای نرمشو کمی مالوندم دست خودم نبود و الهه هم مانع کارم نشد بهادر شهوتی شده بود و گفت دست خالی نمیرم حداقل یا نامزدت برام ساک بزنه یا دست مالیش می کنم درست مثل الان که داری روناشو می مالی
در ماشینشو قفل کرده بود و راه خروج نداشتیم الهه بهم نگاه کرد و گفت چیکار کنیم دو راه داشتم یا مانع بهادر میشدم و وبااین کارم چه بسا بهمون چاقو میزد چون دو بار همین برنامه رو داشت و مخالفت کرده بودند و ابن نامرد بهشون چاقو زده بود و آخر کار هم کار به شکایت و دادگاه کشیده بود و اونجا حقو به بهادر داده بودند که از خودش و سرقت ماشینش دفاع کرده وراه دوم هم قبول خواسته بهادر بود که الهه رو دوتایی فقط دست مالی کنیم وجات خالی حامد
نزدیک ده دقیقه طلایی با بهادر الهه رو خوب دست مالی کردیم ابتدا مخالفت می کرد و ترسیده بود ولی وقتیکه بهش اطمینان دادیم که فقط مالیدنه نه کردن ...آرووم شد و باهامون راه اومد و خلاصه حامد بدونه اینکه به من و بهادر دست بزنه وفقط ما اونو می مالوندیم آب کیر من و بهادر رو آورد و ارضامون کرد و بعدش بهادر با ماشینش جلو یک مهد کودک پیاده اش کردیم و رفت قبل از رفتنش شماره مو بهش دادم و گفت باشه پیشم شماره ات تا ببینم چی میشه ازم خوشش اومده وبعد از دست مالی ازم ناراحت نبودمتنفر بود ولی از بهادر
     
  

 
azadmaneshian
بازم ادامش بگو
Nkl78
     
  
زن

 
نویدبیشتر بهم احترام میزاشت واقعا حالم ازخودم هم بهم میخورداخه این چه احترامیه ...به خودم می گفتم تف به روت حامد وتف به این احترام زشت و کثیف واقعا خودتومرد حساب می کنی و خجالت اوره که کاری کردی برای ناموست پسر جور کنی وحالا امروز هم شاهد شنیدن داستان چگونگی
دست مالی زن عزیز ت بودی و جایزه این کار کثیفت که شاید فرقی با کوس کشی،نداره ...یک بستنی ناقابل هست که داری،بهش لیس میزنی ... دیگه مزه اش هم بهم حال نمی‌داد و پرتش کردم
نوید گفت انگار بستنی بهت حال نداد خخخخخخ
نه نوید اشتهاشو نداشتم
ای بابا دوست من بهتر جبران می کنم بهت قول میدم اون روزیکه الهه رو گاییدم شبش شام مهمونت کنم در بهترین رستوران قول مردونه
دیگه همینو کم داشتم بشنوم قیمت گاییدن زنم توسط نوید فقط یک وعده شامه...
از نوید جدا شدم و بهم گفت خبری شد بهت زنگ میزنم
برگشتم خونه با اعصاب بهم ریخته و ناراحت
الهه نگران شد و احوالم رو پرسید
گفتم خسته ام چیزیم نیس...تو چشاش خیره شدم ووکاش میشد بهش بگم چرا خیلی راحت اجازه دادی دست مالیت کنن آیا نمیشد سنگین و باوقار ادکلن کوفتی رو می خریدی ها ها تا خودت کرم نداشته باشی بهادر و یا نوید غلط بکنن بهت دست درازی بکنن
ولی ولی خودمم مقصر هستم بیشتر از زنم من بودم زنمو به نوید غیر مستقیم معرفی کردم پس خاک تو سرت حامد و
الهه پیشنهاد دوش داد و در حالیکه خودمو در درونم دادگاهی می کردم منو به حموم هدایت کرد و خودش لختم کرد و منو زیر دوش برد یهو تصمیم گرفتم وادارش کنم لخت بشه،تا بدنشون ببینم که ایا جای کبودی و چیزی روی پوستش هست یهو شهوت در درونم شعله ور شده بود خصوصا دستش به کیرم خورده شده بود
الهه نمی خواست لخت بشه و در تلاش بود از،دستام خودشو خلاص کنه و ناچار شدم بکشمش زیر دوش تا خیس بشه و موفق شدم و زیر دوش کم کم لختش کردم وبدنش در فضای مه گرفته حموم خیلی واضح نبود واما کیرم سفت شده بود شهوت زیاد م که انباشته در درونم بود که دلیلش فقط دستمالی زنم توسط بهادر و نوید بود رو باید تخلیه می کردم خایه هام درد داشت و الهه بهش دست میزد به اخ گفتن وادارم می کرد بهم گفت
وای حامد تخمای کیرت چرا باد کرده فکر کنم کلی شهوت توشه بزار تخلیه اش کنم الهه مشغول مالوندن کیرم و خایه هام شد و با کف صابون و کف دوستاش خیلی ماهرانه واقعا خایه مالیم

می کرد شاید بلکه به اندامش نگاه نکنم ... چه خایه مالی واقعی...واقعا اینو باید خایه مالی راست راستکی گفت
مست شهوتم قرار گرفته بودم براستی الهه کارشو بخوبی انجام می داد و بالاخره منو راحت کرد و آب کیر مو زیر دوش،گرفت
بعد از استحمام بیرون اومدیم و اون لحظه اندام الهه رو دیدم آثار کبودی رو در روی سه نقطه از پستوناش و یکی رو کتف راستش و دو بغلش و از همه مهم تر در پیرامون کوسش و رو دو لپ باسنش هم کبودی مشاهده میشد بهش گفتم این کبودی ا رو بدنت قًضیه اش چیه ؟
جوابی،که در چنته داشت واقعا برام جالب بود
الهه کبودی ها رو متوجه خودم کرد و گفت مال همین چند دقیقه پیشه که زیر دوش بهم چنگ میزدی
ولی از خودم مطمئن بودم که بهش کاری نداشته بودم و ساکت ومثل یک بچه مودب ایستاده و چشم بسته زیر دوش واسم خایه مالی شو می کرد و قطعا کبودی کار من نبود و کار نوید و بهادر بود اما الهه قبول نمی کرد و در نهایت هم زیر بارش نرفت و تقصیر شو گردن من گزاشت و بدهکارش هم شدم و گفت
حامد زیر دوش ازبس شهوتی و مست هوس خودت بودی حواست نبود با دو دستات منو دست مالی می کردی و حتی نیشگون هم بهم میزدی و دردم هم میومد و من به خاطراینکه تو آقا حامد ... حالتت و شهوتت نپره ساکت موندم حالا این جای تشکرته هان
واقعا که بجای اینکه من محاکمه اش،کنم ایشون داشت منو دادگاهی می کرد اینو دیگه کجای دلم بزارم و در نهایت محکوم شدم به خرید دو پیتزا و قول یک گوشواره طلا واسه زنم به خاطر دست مالیش توسط نوید و بهادر که با زرنگی و سیاست زنونه اش به حساب من درآورده بودشش روز از انفاق دست مالی الهه گذشته بود و و در طی این مدت الهه دو بار به بهونه مهد نگین به خیابون میرفت و من هم دنبالش میرفتم ولی از نوید خبری نبود انگار شرایط داشت به ایام قبل از نوید میرفت و من داشتم وامید وار می شدم که الهه بیخیال نوید شده و نوید هم لابد ناامید از الهه دیگه پی گیر نیست و لی درست یک هفته بعد از ماجرای ادکلن ... نوید بهم زنگ زد و گفت
حامد بیا میخام ببینمت
گفتم خبریه از الهه
گفت آره ...بیا تلفنی نمیشه وتازه یه هفته ای شده ندیدمت
یعنی چه الهه که در این هفته سه بار به خیابون رفته خودم دنبالش بودم و چیزی ازش ندیدم پس جریان چی میتونه باشه؟
با عجله سراغ نوید رفتم
گفت نمیخام بدونی این یک هفته چرا نبودم ؟
گفتم نه لابد مسافرت بودی یا خیال کردم بی خیال الهه شدی
گفت نه جونم مگه میشه بیخیالش بشم از عمد چند روزنبودم که تشنه دیدنم بشه و همین جور هم شد و دیروز بهم زنگ زد
الهه زنگ زد
آره حامد ...خود خودش بود و گفت خواستم ازت تشکر کنم واسه ادکلن
بهش،گفتم عزیزم ادکلن بهونه اس تو ازم خوشت اومده دقیقا عین من که عاشقت شدم و در آرزوی تصاحب تو حال و حوصله حتی خیابون رو هم ندارم و خودمو زندونی کردم
الهه گفت
ارره سه بار اومدم خیابون و ندیدمت
بهش گفتم یعنی،الهه واقعا میومدی خیابون که منو ببینی
گفت فرض کن ارره
بهش گفتم الهه کاری با من کردی که بجز تو به هیچ دختری حس و احساسی ندارم چیکار کنم عزیزم دارم بیمار میشم درمونم کن
پشت تلفن قه قه می خندید و گفت واه چیکارت کنم اون روز خیلی منو دست مالی کردین خصوصا اون عوضی بهادر ...ازش خوشم نیومد و تازه برام دردسر درست کردی و شوهرم کبودی بدنمو دید و ناراحت شد و شک کرد ویه ذره مونده بود که باور کنه بهش خیانت کردم ولی نوید جوون با اجازه ات کاری کردم که کبودی هامو تقصیر خودش بزنم و حتی وادارش کردم گوش واره واسم بخره به خاطر اینکه گفتم بهش بهم تهمت زدی و باید جبران کنی
واقعا الهه ...بابا خیلی استادی در دور زدن شوهرت...انگار شوهرت خیلی ساده س و تپاله خخخخخ آفرین عزیزم بهت افتخار می کنم
واه چرا افتخار نوید جوون
آخه دوس دارم معشوقه ام زبر و زرنگ باشه و از پس هر کاری بربیاد
بهش گفتم واست سوپرایز دارم
الهه گفت چیه سوپرایزت؟
گفتم فردا بیا رودر رو بهت میگم و دیگه قطع شد تماس
هر چی اصرار کرد نگفتم چونکه میخام بکشونه مش بیرون و
نشونش بدم سوپرایزمو
خب نوید این سوپرایز چی هست بگو بدونم
بهتره توم فعلا ندونی خخخخخخخ
فردا که اومد و بهش گفتم بعدش مفصلا به توم میگم حامد جان
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn

 
azadmaneshian
جالب شد مشتاق داستان هستیم
Nkl78
     
  
مرد

 
خیلی داستان کس شعری بود
کنجکاو و پایه تحقیق در همه جور روابط سکسی
     
  
زن

 
بهم ریخته و عصبی و آشفته از نوید جدا شدم در مسیر بازگشت به خانه به این فکر می کردم که واقعا ته این ماجرا آثار و نتایج ویران کننده و ناخوشایندی را برای من و خانوده ام میگذاشت پشیمون و نادم از این کار بودم و اینکه در پی راهی برای خلاصی از این گرداب بودم گردابی که خودم باعثش بودم اگه میشد نوید رو از ادامه ارتباط با زنم به هر طریقی وادار کنم مشکل تا حدود زیادی حل میشد و لی اشتها و شور و شوقی،که در نوید برای کام گرفتن از همسرم ميدیدم این خواسته رو غیر ممکن باید میدونستم بدتر و وحشتناک تر اینکه در خودم انگار رگ غیرت و ناموس پرستی در وجودم انگار روز به روز کم رنگ تر میشد و براحتی عین آب خوردن حرفای ویران کننده و زشت نوید رو در مورد خودم و الهه می شنیدم و هیچ عکس العملی بروز نمی دادم و تازه ناخوداگاه دوس داشتم بدتر از اونو هم بشنوم واین دیگه رسیدن به بی غیرتی من میشد معناش کرد
یعنی من دارم کاکولد میشم ...نه نه این واقعیت نداره و اجازه نمیدم
به خونه برگشتم الهه مشغول تهیه شام بود با بی تفاوتی و سردی جواب سلامشو دادم خیلی دوس داشتم میرفتم جلوش وآنچه که به نوید دیروز گفته بود بهش می گفتم و و دو جفت سیلی آبدار و با یک لگد جون دار از خونه‌ام بیرونش می کردم. ولی اه یا خدا چیکار کنم با ابن آشفتگی نمیتونم نمی تونم حتی بهش بگم دیگه حق نداری بری بیرون
الهه بر خلاف من زیر لبی آواز میخوند و کونشو قر میداد اه از لج
من این جور می کنه
اون شب باهاش سکس نکردم یعنی اصلا حسشو نداشتم
روز بعد خبر خوشحال کننده ای بهم رسید و منو تا حدودی از آشفتگی وناراحتی خارج کرد کورش بهم زنگ زد بعد از مدتها و اولین بار بعد از مهاجرتم به این شهر
با بی تفاوتی جوابشو دادم موقع شنیدن حرفاش باز یاد صحنه های سکسش با الهه افتادم که چه ریلکس و با عشق و شور بالایی آب کیرشو در کونش جلو چشمای من ریخته بود
اما جملاتی گفت که منو از این گرداب خیال کثیفم خارج کرد
گفت آقا حامد خبر از حسام و عباس برات دارم
گفتم برگشتن مگه ؟
گفت نه برنگشتن ولی حسام زندونی شده و عباس هم چاقو خورده در بیمارستان حال خوبی نداره باهم سر مال قاچاق درگیر شدند و اینو از داداش حسام شنیدم و دوس داشتم بهت بگم چون میدونم خوشحال میشی راستی الهه خانم خوب هستن و دختر تون نگین هم ؟
اه یا خدا کورش احوال زنمو می پرسه چی بهش ایابگم کورش بی ناموس و کونی به حال و احوال زنم چیکار داری. آخه حال خوش چند لحظه ای مو گرفت
اصلا جوابشو ندادم و فقط گفتم خبر خوبیو بهم ‌دادی
راستی به الهه خانم سلام برسون
فوری تماسو قطع کردم و کلی فش ناموسی به کورش زدم اونم بدونه اینکه خودش شنیده باشه
ولی در کل خبر خوبیو شنیده بودم حسام و عباس حداقل در این دنیا به سزای عمل کثیف و ناجوان مردانه ای که به همسرم و خونواده ام وارد کرده بود ...رسیده بودندو این جای خوشحالی داشت
الهه روی باز و شاد منو که متوجه شد اومد دستاشو دور گردنم گرفت و لبشو رو لبام گزاشت و زبونشوتو دهنم برد کاری،که خیلی دوس داشتم و بهم حال خوبی میداد فوری در مقابل این کارش انگشتای دست راستمو تو چاک کونش بردم و مالوندم خوب بود شورت تنش نبود و بدونه مانع چوچوله کوسش،و سوراخ کونشو انگشتی کردم درگوشی بهم گفت
اه اه حامد دیشب منو نگاییدی ازم ناراحتی ها؟
فرض کن آره
اوووووه حامد جوونم مگه ازم خطایی سر زده ؟
برای کبودی اندامت ناراحتم چون کار من نبود الهه اونقد احمق نیستم و کودن ...اصلا تاحالا شده بدنتو من کبود کنم عادت ندارم و تو گزاشتی پای من
اوووه عزیزم بزار کیرتو دهنی بخورم اووووف اوووف قربون کیر کلفت شوهر جوونم برم من ...شوهر جونی که دوسش دارم و اونم منو دوس داره واز بس همو دوس داریم که در حین سکسمون خیلی منو نیشگون و کبود می کنی جوریکه خودت نمی فهمی و این عادت تازه گی یاد گرفتی از وقتیکه خیانت های منو دونستی کون دادنام به داداشم بابک ...آه...و بعدش تجاوز حسام و عباس به من ...تف به اونا...و سکس با کورش ...آه اه .اووووف کیرت امروز خیلی خوشمزه در دهنم مزه میده انگار که با عسل و خامه پخته شده ...ههههه...آه عزیزم لطفا دیگه بابت کبودی پوستم حرف نزن کار خودته وتموم و بزار آب کیر تو بیارم که از همه چیز مهمتره
گفتن سیاست زن وقتیکه بکار بیفته چرچیل رو میزاره جیبش
اینه پس بهتره خودم باور کنم کار کبودی لابد من بودم بازم الهه منو خر کرد اونم با کمک ساک و خوردن کیرم
اما انصافا ماهرانه برام ساک زد و کیف کردم
بعد از خاتمه کیر خوری بهم گفت
عزیزم امروز باید گوشواره رو بخری و منو ببر طلا فروشی
مگه خودت تنها بری پول ميدم بهت
آخه چرا تنهایی برم خیلی وقته باهم خیابون نرفتیم لطفا باهم بریم
در واقع ریسک بزرگی بود که با الهه به خیابون میرفتم چون قطع به یقین نوید مارو باهم می دید و اونوقت گند کارم در میومد و آبروم پیش نوید میرفت خیلی مسخره است اونقد پست و بی ارزش شدم که باید بترسم از یک پسر بنام نوید که منو که شوهر الهه هستم با همدیگر نبینه ...اخ خدا من با زندگیم و خودم چیکار کردم
بهش گفتم خودت برو و دیگه اصرار نکن
باشه حامد یک خواهش دیگه هم دارم حالا که انگار دوس نداری مثل سابق منو به خیابون ببری پس بزار کار کنم
چه کاری
میخام استخدام بشم دوستم خانم کاشفی که می‌شناسیش و خیلی خانم نجیبی هست خواهرش دکتره و منشی میخاد و من قبول کردم که منشی خواهرش خانم دکتر کاشفی بشم
غافل گیر کرد الهه با این خواسته اش
نمی دونستم بهش چه جوابی بدم ولی گفتم
باشه الهه امشب. جواب میدم بهت باید فکر کنم بهم فرصت بده
الهه آرایش کرده و با مانتو شیک و تقریبا بدن نما وزیبایی منو با نگین تنها. گزاشت و بیرون رفت
و یاد نوید افتادم قطعا الان سر راه الهه قرار می گیره و سورپرایزشو بهش میگه اه خدا

این سورپرایزش چی هست آیا میخاد امروز زنمو بکنه و یا براش کادو می‌خره و یا سوار ماشین می کنه و میبره جای خلوت و زنمو دست مالی و می کنه و شاید هم الکی چیزی گفته ...ولی نوید خیلی تخسه واستاد در رام کردن دخترا و زنان شوهر دار... و بیراه نگفته پس باید منتظر بمونم
دیر وقت شده بود و الهه به خونه برگشت آثار خستگی وناراحتی رو در چهره اش،میدیدم ازش پرسیدم جواب داد خسته خیابون شدم و گوش واره رو که خریده بود در گوشش دیدم و لی آیا چی شده که الهه رو ناراحت کرده جالب تر اینکه به حموم رفت.که دوش بگیره فوری رفتم لباس زیرشو چک کنم خصوصا شورتشو اگه شیطونی کرده لابد آثارش رو شورتش هست ولی الهه از من زرنگ تر بود و شورتشو با خودش به حموم برده بود و درمونده و ناامید که کاش می دونستم از اتفاقات امروز الهه در خیابان
     
  

 
azadmaneshian
بازم بگو جالب
Nkl78
     
  
زن

 
اون شب الهه سردرد رو بهانه قرار داد و خوابید در حالیکه منم شوق سکس را با اون شرایط بهم ریخته ام اصلا نداشتم بی‌صبرانه فقط میخواستم نوید رو ملاقات کنم فرداش در بانک تحمل نکردم وتصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم اما زودتر خودش زنگ زد و بعد از سلام از شدت خوشحالیش وبا حالت خنده ای که برای من شنیدش واقعا کشنده بود گفت دوست من بالاخره موفق شدم الان بیدار شدم و خواستم اول صبحی این خبرو بهت بدم عصر بیا دیدنم که برات اول تا آخرشو بگم درضمن شام مهمون خودمی ...به خونه بگو شامو دعوت دوستم هستم
باشنیدن این خبر انگار پتکی به مخم زدن حالم بدتر از اونیکه بودم بهم دست داده بود واقعا حوصله و توان کار رو نداشتم رفتم از رئیس شعبه یک ساعت مرخصی گرفتم و اومدم بیرون از بانک و بی هدف ومثل یک زامبی در پیاده رو راه میرفتم و افکار آشفته ام حتی بهم اجازه نمی‌داد تصمیم عاقلانه ای بگیرم جمله کثیف ...موفق شدم...نوید مرتب در مغزم مثل مشت به وجودم میخورد و بیشتر آشفته ام میکرد در حالیکه نوید بی شرف حتی انگار برای این اتفاق نامیمون هم جشن ترتیب داده بود اونم دعوت من به صرف شام و دلیلش خب معلوم بود ...گاییدن لابد زنم ...آه خدا بهم صبر عنایت کن ازت خشوعانه تمنا دارم ازاین ماجرای ناخوشایند و بسیار کثیفی که خودم باعثش بودم من و زندگیمو نجات بدی ...یک کم چشام اشکی شده بود و براستی گریه خاموش بهم دست داده بود وهمین انگار دلیلی شد که کمی آرووم بگیرم و برگشتم به بانک
به خونه برگشتم الهه هم حال و روزش خیلی خوب نبود و همچنان سردرد رو بهونه کرده بود می‌دونستم درو غ میگه و لابد وجدانش ناراحته که به من باز خیانت کرده ...بدونه یک کلمه گفتگو باهام ناهار خورد ورفت لم داد رو مبل در حالیکه چشم بند ی هم به چشاش داشت ومیشد نتیجه بگیرم که انگار از حس شرم ساری که داشت و نمیتونست بهم نگاه کنه . که .این مدلی و برای اولین بار به خودش زده بود خوب نگاش کردم و ساق پاهاش رو تا صورتش اندام زیبایش و دامن و بلوز خوشکلی که به تنش داشت و رونای سفید و بلورین الهه که تا نزدیک شورتش رو می دیدم و قوس باسنش که با کمر باریکش ترکیب فوق العاده ای رو داشت و بالاتر سینه های قلمبه و سفتش که به سایز ۸۰ میخورد وگردن بلورین که در دو ناحیه انگار آثار اندک کبودی رو می دیدم و بالاخره صورت جذاب و خوشکلش ...آه خدای من ...این اندام و ترکیب گوشتی زنده که شرعا و قانونا مال منه باز دیروز توسط یک نامحرم وغریبه بنام نوید مورد دست برد وتجاوز قرار گرفته ...اونم با دخالت خود من ...ویا بهتره بگم مجوز و دستور خودم ...
موقع رفتن به الهه فقط گفتم ...بیرون شام میخورم کار م طول میکشه و
با حالت اندوه ناکی گفت باشه ولی مارو باخودت میبردی بهتر نبود؟...
راستش جوابشو ندادم میترسیدم چیزی بگم و تحمل و صبرم بشکنه و ترجیح دادم هیچی نگم
اومدم بیرون در حالیکه اندکی وجدانم ناراحت شده بود چون برای اولین بار این چنین با الهه رفتار کرده بودم
نوید رو دیدم و دست دادیم و دستمو ول نکرد وگفت
دوست من .دستتو ول نکردم که اول حرفام بهت بگم...با همین دو دستم بالاخره موفق شدم همه اندام الهه رو لمس کنم و لختش کنم و بکنمش اخ اخ حامد بهترین گاییدنو تجربه کردم خیلی دوست داشتنیه این الهه ...میدونی حامد بیشتر از همیشه بهش علاقه مند شدم دیروز سه بار کردمش دو بار از جلو و کوسش و یک بار از کونش...فقط یک ایراد داشت واونم گشادی کونش بود و بهش هم گفتم کونت گشاده و الهه جواب داد خیلی کون دادم گفتم به کی لابد شوهرت گفت نه شوهرم تازه گی بهش کون میدم قبلش توسط کسی مورد سواستفاده جنسی قرار گرفتم که فکرشو نمی کنی و از ۱۷ سالکی هرروز بزور کونمو می گایید تا همین پارسال ...گفتم کی ؟
گفت نمیتونم بگم اصرار نکن و کارتو بکن
اما کوسش معرکه س ...اخ اخ حامد کوس نگو کوس طلا و بهترین کوسی که کردم مال الهه بود و بهش هم گفتم دیگه این کوس مال منه و فقط گاها به شوهر بی عرضه ات بده تا اونم کمی حالشو ببره اما حامد هر گاه به شوهرش بد وبیراه و فش می دادم ناراحت میشد و بهم فش میداد برام جالب شده بود تا حالا ندیده بودم زن متاهلی رو بکنم و از شوهرش دفاع کنه معمولا دوس دارن به شوهراشون فش و بدو بیراه گفته بشه ولی الهه انگار شوهرشو دوس داره و برام عجیب بود که چرا بهش خیانت می کنه و ازش هم پرسیدم جواب قانع کننده ای بهم نداد وفقط گفت خیلی محدودم می کنه و آزادی عمل باهاش ندارم
گفتم بهش شوهر بی شرفت خوب تو رو میگاد ؟
گفت به شوهرم فش نده عو ضی ارره شاید بهتر از تو حتی اما
گفتم اما چی
گفت بیخیال نوید کارتو بکن
نوید از اول بگو سورپرایزت چی بود
اهان دیروز دیدمش از تاکسی پیاده شد و به طرف پاساژ و طلا فروشی رفت پشت سرش بودم و نگاه یک و دوهای کونش می کردم کیرم راست شده بود و تشنه
وارد دو سه طلا فروشی شد و انگار گوش واره میخواست و بالا خره در سومین طلا فروشی گوش وارشو خرید و در لحظه ای که می‌خواست گوش واره رو در گوشش قرار بده رفتم داخل مغازه و یهویی گوش واره شو از دستش گرفتم و خودم زدم به گوشش و سلام کردم و بدونه اینکه اجازه حرف زدن به الهه بدم خودمو به طلافروشی معرفی کردم و گفتم شوهر این خانم هستم و دوس دارم خودم به گوشش بزنم الهه غافلگیر شده بود و جوابی به این ادعای دروغیم نداشت وهمون لحظه که گوشواره روبه گوشش میزدم دست دیگه مو گاها از پایین به چاک کونش می کشیدم و باسنشو چنگ میزدم اووف حامد کیرم اون لحظه داشت منفجر میشد از طلافروشی بیرون اومدیم به شدت ازم ناراحت بود و گفت به چه حقی خودتو شوهرم معرفی کردی تو غلط می کنی و این چرت و پرتا ...اما من در مقابل فقط قربون و صدقه اش می رفتم میخواست سوار تاکسی بشه و برگرده خونه اش و تاکسی گرفت و سوار شد و منم فوری باهاش سوار شدم و قبل از اینکه آدرس به راننده بده من آدرس دادم خواست بگه ولی جلو دهنشو گرفتم و نیشگونی از رونش هم گرفتم و لی الهه گفت آقا لطفا این آدرسی که من میگم برید اما فوری من گفتم جناب ما زن و شوهریم و خونه بابام دعوتیم و آدرسی که من گفتم برو حرف شوهر اولویت داره راننده گفت درسته آبجی حق با آقاتونه بااجازه تون آدرس آقا رو میرم و اینجوری الهه رو بلند کردم و بردمش خونه ای که رهنش کردم و فقط به خاطر الهه که جا و مکان داشته باشم بکنمش درواقع سورپرایزم این خونه بود پیاده که شدیم الهه ناراحت بود و عصبانی و اصلا داخل خونه نمی اومد دستش و بازشو ول نمی کردم و تلاش می کردم بزور وارد خونه بشه شانس خوبم اون بود کوچه خلوت بود وفقط یک بار یک پیرمرد اومد رد بشه همون موقع الهه خواست از پیرمرده درخواست کمک کنه تهدیدش کردم و گفتم درگوشی
الهه ُتا این لحظه باهات مدارا کردم ولی اگه دهنتو نبندی و مثل یک دختر خوب نیای داخل خونه آن قسم میخورم کلیپ دست مالیتو که در ماشین بهادر ازت گرفتم نشون شوهر بیشرف میدم در واقع الکی می گفتم چون فیلمی از الهه نداشتم
یهو الهه وا داد و آثار ناامیدی و ترس رو در چهره اش دیدم و پیرمرده که رفت گفت تورو خدا نوید فیلم رو پاک کن من جنده نیستم و شوهر و زندگیمو دوس دارم به من رحم کن و ولم کن بزار برم
گفتم باشه باهات حرف دارم واینجا مناسب نیس بهتره بریم داخل خونه و اونجا حرف بزنیم و ازت با نوشیدنی و آب میوه هم پذیرایی کنم قسمم داد که باهاش کاری نکنم و بهش قول دادم و آوردم داخل خونه
اخ اخ حامد به محض اینکه در خونه رو بستم و داخل شد همون پشت در بغلش کردم و لباشو بزور مک زدم و دو دستشو بهم با یکی از دستام از پشت کونش حلقه زدم و دست دیگه ام آزاد بود و همه جای اندامم شو وحشیانه و مثل یک ندید بدید چنگ و نیشگون میزدم نمی تونست فریاد بزنه چون لباش رو میخوردم شلوار شو تا حدی پایین بردم و از لای شورتش کیرمو که قبلش بیرون آورده بودم به کوسش زدم خیلی مقاومت می کرد و پاهاشو بهم جفت کرده بود و لا مصب نمیشد کوسشو اون لحظه بکنم بزور دهنشو به کیرم آوردم و تو دهنش کردم نمی خواست بخوره تهدیدش کردم و روسریش رو پرت کردم و موهاشو. کشیدم آه حامد الهه گریه می کرد و خواهش که ولش کنم ولی من شهوت جلو چشمم و اراده مو گرفته بود و فقط می خواستم ازش کام بگیرم بهش توجهی نکردم و تو دهنش تلمبه زدم شانس آورد زود آبم اومد و انگار به ده بار تلمبه نکشید و ابکیرمو. در دهنش خالی کردم و بعدش بلندش کردم آوردمش تو خونه و اونجا بزور لختش کردم در حالیکه چند بار از دستم فرار کرد و عین یک ماهی که از آب گرفتی و تلاش می کنه به آب برگرده ...الهه هم از دستم فرار می کرد و میرفت سراغ لباساش ولی میرفتم باز می گرفتمش وباهاش خلاصه گلاویز شده بودم مقاومتی که نشون میداد بیشتر شهوتمو زیاد می کرد و عاشق این مقاومت و تلاشی که از خودش می کرد شده بودم تا حال برام پیش نیومده بود که زن متاهلی رو بکنم و اینجوری مانع کردنش بشم الهه متفاوت از همه زنهای متاهل و اهل حال بود بالاخره خسته اش کردم و طاق باز افتاده بود و لخت ولی با دستاش سینه ها و کوسشو گرفته بود رفتم دو لیوان آب میوه آوردم و بهش بزور دادم و آب میوه خودمو نصفش خوردم و نصفشو روی سینه هاش و کوسش ریختم و با زبونم خوب اونجاهشو لیسیدم و خوردم الهه کم کم به اه وناله افتاده بود و لی مرتب می گفت ولم کن و بهم تجاوز نکن و خواهش و التماس زیاد ...هرچی خواهش می کرد بیشتر شهوتی میشدم بالاخره کوسشو با کیرم آشنا کردم اوف اوف حامد جات خالی چه کوسی داره الهه تنگ و خیلی لذت بخش در چند مدل خوب کردمش و با تایم بالا و بالاخره ابمو در کوسش ریختم باز ناراحت شد ولی گفتم عزیزم نشد جلوخودمو بگیرم بار دیگه ابمو بیرون و روی سینه های خوشکلت میریزم
بلند شد و رفت دستشویی و اومد لباس تنش کنه ولی نزاشتم کیرم براش راست شده بود باز التماس کرد و گفت کارتو کردی بزار برم گفتم هنوز ازت کام نگرفتم ببین کیرمو ...گریه می کرد و گفت حالم خوب نیس بزار برم لطفا گفتم نمیتونم ولت کنم به سختی آوردمت حالا به راحتی بزارم بری ...کونتو میخام
     
  
مرد

 
بازم بزار
750xz
     
  
مرد

 
سلام،دوست عزیز چرا هر صد سال یک قسمت میذاری،ادامشو زود به زود بذار دیگه
     
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خیانت همسرم باعث شد مهاجرت کنم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA