انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2

لیلا و رویا


مرد

 
azadmaneshian:
آقام برگشت سلامش کردم ازخودم شرم گین بودم به شوهرم اخه یه کوچولو خیانت کرده بودم باهام که حرف می‌زد

داستان خوبیه ولی یک قسمت اصلی و حساس رو جا انداختی
     
  
زن

 
لیلا ۱۱)(لیلا ورویا)
روز بعد اولین کاری که کردم این بود که رفتم بازار و یک ست شورت و سوتین خریدم حالا چرا اینکارو کردم چونکه دوس نداشتم به ایرج دروغ بگم اون عادت داشت که از لباس های زیرم هرشب واسه سکس به دلخواهش که دوسداشت بپوشم و یا موقع رفتن به بیرون خودش یک ستشو انتخاب می کرد و گاها خودش تنم میکرد و به همین علت کاملا بر لباس های زیرم اشراف کامل داشت و اون روز بعد از خریدم به مغازه اش رفتم و سه ست شورت و سوتین پرویز و یک ست ی خریده بودم رو نشونش دادم و خصوصا از کادوی پرویز خیلی خوشش اومده بود تو دلم گفتم اه ایرج خوش خیال و ساده ...اگه میدونستی که سه ست شورت و سوتینی که براش پرو بال میزدی یک پسر غریبه واسم خریده عمرا اینجوری به شور و حال نمی افتادی
در ماه پنجم بارداری بودم ک شکمم حسابی به قول معروف باد کرده بود و این مدت هم خوشبختانه پرویز درگیر بار بری بود وزیاد در خونه و محله اش بند نمیشد و این موضوع از دو جنبه منو هم خوشحال و ناراحت میکرد خوشحال از اینکه نبود که وادار به خیانت به آقا بشم و ناراحت از اینکه کوسم تشنه کیرش شده بود و در سکس هایم با ایرج ...به یاد کیر کلفت پرویز بیشتر حس و حال می کردم
اواخر بارداریم بود و یک روز هوس سنگگ تازه کرده بودم و یهویی ویار سنگگ بهم دست داد و چادر سرم کردم و رفتم نونوایی و سه تا نون سنگگ گرفتم خیالم راحت بود چون ماشین پرویز در کوچه نبود و نزدیک خونه که رسیدم یهو دستی رو شونه ام خورد و بلافاصله دست بعدی نو چاک کونم رفت و چند انگشتی سوراخام مالونده شد و به دنبالش سنگگ ها از دستم قاپیده شد سرمو که برگردوندم متوجه پرویز شدم خوشبختانه کسی تو کوچه نبود و بدونه اینکه کلامی بینمون رد وبدل بشه دستی که تو چاک کونم رفته بود به زیر شونه ام کشوند و متو با خودش وادار به طرف خونه اش کرد و فوری با کلید دروباز کرد و منوداخل حیاطش برد و همون جا هولکی لباشو رو لبام گرفت و ماچم کرد سنگگ ها رو بالای شکم جفتمون کیپ شده بود و با ولع وحس و اشتهای
زیادی همه جای اندامم خصوصا چاک کونم می مالوند انگار دهن و زبونم قفل و زنجیر بهش زده بودند و توان هیچ حرفی نداشتم پرویز بلندم کرد و منو برد روی یک تخت چوبی که در حیاط بود و طاق باز ولم کرد و معطل نکرد کیرشو از زیپ شلوارش بیرون کشید و یک لنگ از پاهامو بالا برد و به شونه ام آورد و از لای همون شورتی که خودش واسم خریده بود کیر شو با کمک دستش به سختی در مدخل کوسم فرو کرد و آرووم تلمبه زد و در همون حالت خم شد و لباشو رو لبام گرفت و بوسم می کرد اه اه چه حس و حال شیرینی داشتم خیلی وقت بود کیرش به کوسم نرفته بود و صدای شالاپ شالاپ تلمبه هاش به خوبی به گوشم میخورد و بالاخره ابشو تو کوس تشنه ام خالی کرد و اونوقت تازه بهم سلام کرد
سلام لیلای من خوبی عزیزم
اه اه چه سلامی چه علیکی آقا پرویز این چه کاری بود شما کردین تو کوچه و در محل تردد مردم از پشت دست مالیم می کنی و بعدش منو میاری تو حیاط خونه ات و دیگه اه اه
و بعدش چی لیلا جان ...باید در ادامش می گفتی منو با کیر کلفتت بخوبی گاییدی
تو رو جون همسر مرحومت دست از سر من بردار بابا من شوهر دارم و ازش باردارم آخه مردونگی که ازت می گفتن اینه که چشم طمع به یک زن شوهر دار مثل من داشته باشی
خخخخخخ
عزیزم شرمنده ...مردونگی جای خودش و عشق و علاقه هم جای خودش. بهت که قبلا فرمودم که همسر مرحومم پیشم جایگاه والایی داشت و هنوز داره و تو منو یاد اون میندازه و حتی بیشتر از اون خاطر تومیخام پس سخته و نشدنیه بیخیالت بشم اینو درک کن
کمکم کرد و بلند شدم و با شورت کاملا آغشته به آب منی پرویز و بدونه اینکه جواب حرفاشو بدم با اوقات تلخی خونه شو ترک کردم ولی باید اعتراف کنم خیلی از گاییدنم عشق و کیف کردم ولی بروز ندادم تا بیشتر روم زوم و شیر نشه
برگشتم خونه وبه دستشویی رفتم و کوسمو با درد سر زیادی تخلیه از آب منی پرویز و تمیز کردم و گریه ام گرفت اه
اشک از چشام بابت خیانت ناخواسته و احساس گناه از اینکه حس زیبایی از کیرش در مدخل کوسم گرفته بودم
از اون روز بیرون رفتن از خونه رو حداقل تا زایمانم قدغن کردم وروز موعود و تولد دخترم فرا رسیده بود و اون روز ایرج با شروع درد زایمانم منو به زایشگاه برد و دخترم متولد شد اسمشو رویا انتخاب کردم دختری خوشکل و زیبا که معجونی از هر دومون بود من و آقا ایرج
یک ماه بعد از تولد رویا از ایرج خواستم خونه رو بفروشه وبه جای دیگه نقل مکان کنیم چون تصمیم گرفته بودم به خاطر زندگیم و ایرج و دخترم از تمایلات شهوتی و حس خطرناک و آتشینی که به پرویز پیدا کرده بودم ...دور بشم و این بهترین راه حل میشد تصور کرد و اتفاقا ایرج هم موافقت کرد و گفت خودمم سه ماهی شده که احساس خطر کردم
گفتم واه آقا خطر از چی؟
پیش خودم گفتم نکنه به رابطه من و پرویز پی برده و الان بهم میگه ولی خوشبختانه
گفت عزیزم میدونی که به خاطر کیش و عقیده ای که داریم به شدت ازطرف مامورین و دولتیا در خطر هستیم وحس می کنم بهم در بازار شک کردند وتا مشکلی واسمون نیفتاده و منطقی و درست می بینم که از این محله و شاید از این شهر نقل مکان کنیم
و یک ماه نکشید آقا خونه رو فروخت، و به همدان اسباب کشی کردیم
     
  
زن

 
در همدان دریک خونه ویلایی با بافت نسبتا سنتی و حیاط زیباش مسقر شدیم آقا هم یک مغازه گرفت وبا همون کسب طلا فروشی ...زندگی به وفق مرادمان می چرخید وجود یک بچه و احساس مادر بودن.و مهربونی ها و سکس های جون دار و خوب آقا بطور مرتب وآرامش خاص شهر همدان. موجب شده بود خوشبختی رو واقعا احساس کنم اما گاها هم به یاد پرویز میفتادم بیشتر مواقعی که کیر آقا رو یا لمس می کردم و یا ساک میزدم و کوسمو می گایید ناخواسته خاطره کیر کلفت پرویز در درونم شعله ور میشد و شهوتمو دو برابر می کرد وهمین دلیل خوبی بود که نتونم فراموشش کنم حتی مواقعی که در خیابون راه میرفتم چشام ناخواسته دنبال کامیون های شبیه مال پرویز میرفت دوسال بعد از تولد رویا باز بار دار شدم وصاحب یک پسر هم شدیم ورویا که تقریبا به من رفته بود حالا راه می‌رفت و شیطونی های خاص بچه گانشو می کرد اه بچه ها چه زود بزرگ میشن عین یک باد بهاری ...
گاها اقا به واسطه خرید طلای مدل جدید و طلای شکسته به تهران میرفت و چند روزی ما رو تنها مبزاشت در همین ایام یک روز که امید و رویا رو به مهد کودک برده بودم سر راه هوس اب میوه کردم و داخل مغازه شدم و سفارش دادم معمولا عادت داشتم گوشه دنجیو انتخاب کنم و رفتم نشستم سرم پایبن بود و داشتم چادرمو رو پایین تنه ام مرتب می کردم که سینی اب هوبج با بستنی اونم به جای یکی اما دو تا جلوم قرار گرفت سرمو بلند کردم .چشام از تعجب و بهت گرد و گشاد شد اوووه خدای من
پرویز رو میدیدم اونم کنار صندلیم و نشست
گارسن اومد و ازم عذر خواست و گفت ببخشی باید من آبمیوه تونو می‌آوردم ولی ایشون فرمودند من شوهرش هستم و خودم آبمیوه رو براشون میبرم.

و گارسن که رفت فوری به پرویز گفتم
اوووه چه جسارتا از کی من شدم زن شما و خبر ندارم وچرا بدونه اجازه کنارم لم دادین راستش سوا از اینکه در درونم از دیدنش کمی خوشحال شده بودم ولی دیگه مثل قبل ملاحظه شو نمی کردم
گفت سلامت کو لیلا
بیا سلام سلام خوب شد
علیک سلام به خیالت بدونه خبر از کرج کوچ کردی که از شر من خلاص بشی اما دیدی بالاخره پیدات کردم
یعنی برای مهاجرت و نقل مکان باید از شما اجازه می گرفتیم هان؟
بهرحال لیلا خیلی خوشحالم که گم شده خودمو پیدا کردم قربون اون زبون تیزت برم من
اوووه نکن پرویز خان زشته می بینن
نمی بینن جامون دنجه و تازه صاحب مغازه میدونه ما زن و شوهریم و از همه مهم تر چادرت استتار می کنه دستمو
واه نکن به جون بچه ام فریاد میزنم
میدونم نمی زنی دلم واسه لمس بدنت و کوس تنگت و نرمی کونت خیلی خیلی تنگ شده ببینم توم دلت واسه کیر کلفتم تنگ نشده ؟هان لیلا بگو دیگه
اوووه اوووه چرا اونجامو نیشگون میگیری نکن دردم گرفت اخ اخ
قربون اون اخ اخ گفتنات برم من اوه لیلا از کوست آب گرفتم انگشتام خیس از آب کوسته نگاه کن ببین عزیزم
خاک به سرم واقعا آخه چرا باید من ببینم خیسی انگشتانو
باید ببینی و بهت ثابت کنم که تو هم به من هنوز حس داری
یهو انگشتای آغشته به آب شهوت کوسمو در لیوان هویج بستنی من فرو کرد و قشنگ و کامل نگه داشت و بلافاصله لیوان رو جلو دهانم آورد و بزور به خوردم داد
اووه نوش جان کردن یک لیوان هویج بستنی با چاشنی آب کوس
خود من
لامصب هم چه طعم و مزه فوق العاده ای هم داشت تا قطره آخرشو خوردم
پرویز زیر چادرم نزدیک ده دقیقه ماهرانه و بطرز زیبایی و جسارت مندانه کوسمو با پنج انگشت دست راستش بخوبی چلوند و ازش قشنگ آب کشید و به این شکل هم به خوردم داد در کل خیلی از این نمایش پرویز لذت بردم اونم در یک مغازه آب میوه گیری
باهام همراه شد و آدرس خونه مو هم میدونست وحالا چگونه بهم نگفت هرکاری کردم ازم دور بشه ولی نمی رفت نزدیک خونه که رسیدم بهش گفتم شوهرم خونه اس و دیگه برو لطفا
با جسارت خاصش گفت میدونم شوهرت تهران رفته آمارش رو دارم پس فیلم نیا لیلا دعوتم کن خونه شوهرت که خیلی تشنه کردنتم
کلمه دعوت که معنایی برای اون نداشت چون نزدیک خونه بزور بازوم رو گرفته بود و منو تقریبا کشون کشون به خونه ام می‌برد به هیچ عنوان توان مقابله باپرویز رو نداشتم فقط آرزو می کردم کسی متوجه ‌ما نشه خوشبختانه محله مون اغلب خلوت هست و اون لحظات هم کسی نبود در ب خونه رو به اجبار پرویز باز کردم و داخل حیاط خونه شدیم پرویز نیاز به دستشویی داشت ووقیحانه منو هم بزور با خودش به دستشویی برد و جلو چشام کیرشو درآورد وادرار کرد و خوب شد که شست و بعدش مجبورم کرد واسش ساک بزنم و کیر نیمه سفتشو که بزور تو دهنم میرفت رو با دردسر شیرینی واسش خوردم و کاملا سفتش کردم وازش خواستم باقی عملیات رو بیرون از دستشویی انجام بدیم ولی پرویز موافقت نکرد و همون جا ایستاده منو خم کرد و به دسته شیر آب دستامو تکیه دادم و کیرشو از پشت به کوسم گرفت وبهم وحشیانه تلمبه زد براستی جرر خوردم کوسم به سختی کیرشو در درونش حل میکرداه و ناله هام بیشتر به فریاد شبیه بود و واقعا بهم فشار شدیدی می‌آورد خوشبختانه این بار زود کیرش تخلیه شد و در حالیکه کم کم درد کوسم داشت تبدیل به لذت میشد کارش با من تموم شد و در خاتمه در حالیکه لب تو لب شده بودیم با مهربانی اندامم رودست کشید و حسابی لوسم کرد جوری،که ازش باز خواستم منو باز در دستشویی بکنه اما پرویز انگار زرنگ بود و منو در خماری گزاشت و رفت
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
با سلام و درود
این داستان هم مثل داستانهای قبلی شما ، در فضای تقریبا"قدیمی قرارداره و تعاریف و توصیفهای زیبایی مثل همیشه باعث خواندنی تر شدن داستان شده . قلمتون رو دوست دارم و بی صبرانه منتظر ادامه داستان جذابتون هستم.
موفق و پایدار باشید
     
  
زن

 
پرویز که رفت مثل معتادی شده بودم که موادشو کشیده و یا کسی که شرابش خورده و مست و شنگول و سرخوش ...به بهترین حس ممکنه رسیده ...هرچند دوس داشتم یک راند دیگه مونو ترتیب بده اما پرویز نیمه تشنه ام کرد و زد به چاک
ازبس هوس کردن هنوز در وجودم مونده بود حتی فراموش کردم کوس آغشته به آب منی غلیظ و زیاد پرویز رو بشورم و با همون وضعیت اومدم داخل اتاق
موقع راه رفتن و تکون خوردن عضلات کوسم یه جور خاصی بهم حال و حس میداد و منو در هوسیاتم نگه داشته بود یهو صدای گریه رویا به گوشم خورد انگار گشنه اش بود و رفتم بغلش کردم و نوک سینه های پرشیرمو به دهنش گرفتم و گفتم دختر خوشکلم بخور از شیرم و با دست دیگه ام که آزاد بود به کوسم گرفتم و خاروندمش اوه چه می کردم من
خود ارضایی توام با شیر دادن به دخترم اگه فیلم از ابن لحظات هات می گرفتن چی میشد
یهو گوشیم زنگ خورد اووه آقا بود جوابشو دادم اونم ناخوداگاه با ناز و کرشمه دست خودم نبود در حس خوبی قرار داشتم حس شهوت ...
گفت عزیزم خوبی شرط میبندم با دیلدو کوس خوشکلتو رو ترتیب دادی درست میگم؟
با اه و ناله خاصی گفتم آقا جوون زدی تو خال اررره با دیلدو کوسم گاییده شد از بس شهوتم بالا بود دیلد و رو یک گوشت گرم و سفت و آبدار و کلفت تر از کیر شما تصور کردم
گفت نوش کوست لیلا جان پس فردا که برگشتم دیلدو رو با کیرم بهت میزنم تا بهتر حالشو ببری پس فعلا منتظر بمون
تماس رو که قطع کرد بیشتر حس گرفتم حس شهوت با طعم خیانت و درو غ ...من غیر مستقیم به شوهرم رسوندم که بهت خیانت کردم و گاییدن کوسمو با کیر پرویز با شبیه سازی دیلدو به شرف حضور آقام رسوندم اما عمرا اگه فهمیده باشه
روز بعد کمی به خودم رسیدم و به بازار رفتم به امید اینکه پرویز شیکارم کنه و باز منو بکنه اما خیط کاشتم و پرویز رو ندیدم
روز بعدش آقا برگشت و بلافاصله به اتاق خواب منو کشوند و لختم کرد و ابتدا دیلدو رو چندین بار به کوسم زد و خوب و حسابی شهوتیم کرد و در حالیکه کیرشو می خوردم ودر ادامه نوبت کیرش شد وروم سوار شد و این بار دیلدو را در دهنم فرو کرد و همزمان کیرشو به کوسم زد و بطور هم زمان و مثل یک ارکستر سمفونیک دهن و کوسمو مورد عنایت خوبی قرار داد و بخوبی ترتیبم داد ...دمت گرم آقا جووون واقعا اون روز کیف کردم از گاییدنم
وگفت لیلا جوون خودتو امشب آماده کن که میخام کونتو فتح کنم تو باید کونی خودم بشی
گفتم نمیشه کوتاه بیای و بیخیال کونم بشی
گفت نه حیف این باسن خوشکل تو نیست که سوراخش فتح نشه میدونی چیه لیلا کون تو از خیلی کون های بیرون که در خیابون نمایش میدن ...سرتره و تازه تو چادری هستی

گفتم هر چی آقا بگه...چشم از امشب کونی شما میشم
دوران دبیرستان از یکی از همکلاسی هام شنیده بودم که به دوس پسرش سرویس کون می داد و می گفت دختری که اولین بار کون میده باید قبلش آمادگی روحی و جسمی رو داشته باشه گفتم جسمی یعنی چه ؟
گفت بابا منظورم سوراخ کونه ابتدا باید تمیزش کنی و بعدش با انگشت خوب گشادش کنی و عادتش بدی به ورود یک تیکه گوشت که انگشت ابتدا باشه و بعدش با پماد و روغنی لیزش کنی
و من همین اعمال رو انجام دادم
و وقت سکس آنال فرا رسید و آقا از شوق گاییدن کونم کیرش براستی مثل یک تیکه لوله داغ شده بود و دردست راستم گزاشت و کمی خوردمش و خیسش کردم و گفت
عزیزم فتح کونت رو به عهده خودت میزارم کیرم تو دستته و و خودت با دست مبارکت اونو در سوراخت فرو کن فقط من دو لنگهاتو بالا میدم و باقی عملیات را به خودت مبدم
و همین کارو کرد و جفت پاهامو بالا گرفت و به شونه هام رسوند و دست چپم رو به سوراخم آوردم و با انگشتم سوراخ کونمو تا جایی که میشد باز کردم و بعدش کیرشو به سوراخم هدایت کردم و با کمک انگشتام کلاهک شو داخل کونم فرو کردم
اه اه درد کونم یهویی شروع شد ناچارا بیرون کشیدم و کمی نفس تازه کردم و آقا هم حمایتم کرد و گفت قوی باش باید کونی بشی
این بار دیگه نمی خواستم کوتاه بیام و با فشار بیشتر کلاهک و قسمتی از دسته کیرشو وارد کاخ کونم کردم و درد بیشتری حس کردم آقا این بار لبامو مورد نوازش قرار داد و بوسم می کرد و سینه هامو و زیر کونمو چنگ میزد که بهتر درد رو تحمل کنم و ازش خواستم فشار بعدی رو خودش به کیرش بزنه و آقا با یک فشار مردونه باقی مونده کیرشو تا دسته در کونم جا داد و کمی ایستاد گفت عزیزم درد داری؟
گفتم اررره آقا درد دارم
گفت باید تحمل کنی و تلمبه هاشو شروع کرد ابتدا آرووم و به تدریج سرعتیش کرد ولی درد شدید تر شد و فریاد زدم اخ اخ اخ بیرون بکش آقا ...جوون خودت لطفا خواهش می کنم و التماس. و بیرون کشید و فوری فرو کرد در کوسم و آب منی که قرار بود در کونم خالی کنه قسمت کوسم شد
     
  
زن

 
سکس آنال خاطره درداوری برام داشت و ازاون شب به بعد آقا به کونم تقریبا کاری نداشت اما می‌دونستم کون کردن اونم زن خودشو دوس داره واز نگاه هاش در حین سکس به سوراخم و انگشتی کردنش و اینکه در خیابان و وقتیکه باهاش راه میرفتن نگاه تیز و هوس انگیزش به کون دخترا
...می فهمیدم خیلی در کف کونمه ...یک روز که از خیابان برگشته بودیم و آقا از بس چشاشو به کون قلمبه یک دختر گرفته بود رنگ سفیدی چشاش زرد شده بود در حالیکه آب به صورتش میزد زدم رو شونه اش و گفتم
آقا من مشکلی با کون دادن به شما ندارم دوس داری همین الان از پشت منو بگاه
یهو خوشحال شد و مثل یک گشنه آب ندیده و برگشته از کویر همون جا کیرشو بیرون کشید وبا مایع دستشویی خیسش کرد و در همین فرصت من هم شلوارمو پایین کشیدم و لی نشد شورتمو بیرون بیارم چون آقا خیلی سریع کونمو می خواست که نکنه یه وقت پشیمون بشم و از لای شورتم کیرشو به سوراخم فشار داد دردم گرفته بود و اخ و اوخ و فریاد هام شروع شد بچه هام در اتاقشون بازی می کردند و آقا با دستاش جلو دهنمو گرفته بود ولی همچنان صدا م درخونه می پیچید آقا کیرشو بیرون کشید و خیالم آسوده شد که بیخیال کونم شده و ونفس راحتی کشیدم اما یهو دودستشو محکم باز به دهنم گرفت و کیرشو این بار یک ضرب تا دسته در کونم جا داد
اه اه چی باید بگم از درد اون لحظات که قابل توصیف نیست همین که بگم از شدت فشار و ناراحتی خودمو خراب کردم از جلو وعقب
اما آقا کارشو ادامه داد و بالاخره خودشو ارضا کرد و وبلافاصله باهم رفتیم زیر دوش و اونجا هم یک دور دیگه منو از دو سوراخم گایید اما بااین تفاوت درد کمتری از سوراخم داشتم و این جای مسرت داشت. ههههه.واقعا خنده داره خوشحالی از این موضوع
در آغوش آقام احساس خوبی بهم دست داده بود ازاینکه بالاخره کون داده بودم وبه زعم آقام کونی شده بودم و دیگه ترس کون دادن برام خیلی معنایی نداشت خوشحال و شنگول از حموم بیرون اومدیم
چند روزی از پرویز بی خبر بودم و راستشو بخای نبودنش و ندیدنش رو بیشتر ترجیح می دادم و در درونم حس رضایت و آرامش ورداشتم و این آیتم های مثبتی بود ولی روزیکه زکام گرفته بودم و از مطب دکتر به تزریقات نزدیک خونه رفتم که آمپول بزنم اونجا پرویز رو با یک مرد دیگه دیدم با دیدن من از ازش خدا حافظی کرد و اومد سراغم ...و بعد از سلام و احوال پرسی باهام همراه شدو امپولو که زدم بیرون اومدیم خوشبختانه با بودن چادر میتونستم کاملا خودمو استتار کنم تا کسی و آشنایی منو شناسایی نکنه بی اراده باهاش میرفتم بهم گفت میبرمت خونه خودم که بدونی آدرسو یه وقت لازم میشه...خخخخخخ وجالب اینکه دو کوچه پایین تر از خونه آقام خونه انگار گرفته بود یک خونه مستقل و نقلی و مجرد گونه که حیاطی نداشت و از درب مستقیما وارد هال و اتاق هاش میشدی وارد خونه اش شدم و فوری مثل یک بچه بلندم کرد و حتی نزاشت کفشام رو بکنم ولبامو مرتب میبوسید بهش گفتم پرویز آقا من سرما خوردم نکن بوسم نکن لطفا
اتفاقا میبوسمت که زودتر خوبت کنم دکتر اصلی تو فقط منم و آمپولی که باید باهاش خوب بشی این سالار کیره که الان تو دستت گرفتی وبزار دهنت نه آمپولی که در تزریقات اون زنیکه بد اخلاق بهت زد ...راست می گفت خانمی که بهم آمپول زد از بس بد اخلاق و ترشیده و حال بهم زن بود که میترسیدم جوری بهم بزنه نتونم دو پا راه برم

کیرشو با اون حال بیماریم به سختی می خوردم ولی جالب اینکه هر چی بیشتر ساک میزدم سرحال تر میشدم انگار طعم و بوی کیرش بهم نیرو می داد و آب دهنم مزه دیگه ای گرفته بود متعجب شده بودم چرا اینجوری شده کیرشو بیرون کشیدم و خوب نیگاش کردم اوه اوه چی میدیدم از نوک کیرش قطره قطره با سرعت کم و خاصی آب زلال ومات ازش تراوش میشد پس این دلیل طعم و مزه خاص آب دهنم بود پرویز فوری کیرشو باز تو دهنم فرو کرد و چند بار تلمبه زد و بیرون کشید و بعدش دمر منو رو تختش خوابوند و کیر خیسشو در کوسم فرو کرد اخ اخ کیر کلفتش جدار کوسمو قشنگ درگیر کرده بود و بهم حس خاص توام با درد اندک و لذت و شور و حال شیرینی می داد به شکلی که دوس داشتم دقایق زیادی باهمین فرم و حال زیرش بمونم خلاصه کنم اون روز بیشتر از نیم ساعت با همون استایل دمر منو خوب گایید و یک نفس تلمبه سخت و جون دار بهم وارد کرد و ابشو مطابق عادتش در کوسم خالی کرد فقط خوب شد کاری به سوراخ کونم نداشت اگه هوس شو می کرد چه باید می کردم
بعد از اتمام گاییدنم بلند نشد و حتی کیرش در کوسم همچنان تشریف داشت و بهم گفت
لیلا تعجب نکردی کیرم تو دهنت ازش آب زیاد میومد لابد میگی آب منی بوده ...نه نه اون آب شهوت و یا همون پیشاب هست اما با حجم زیاد ...آخه عزیزم خیلی بهت حس شهوت دارم و چند روزی هم بود ندیده بودمت اما این اتفاق برات خوب خواهد شد و بهت قول شرف میدم ... همین پیشاب و آب منی در دهنت و کوست ...خوبت می،کنه ولی قول بده دوا و قرص دکتر رو نخوری که این ادعای من بهت ثابت بشه
کیرش هنوز نیمه سیخ در کوسم بود و حس می کردم هنوز ازش آب منی تراوش میشه و موقع بیرون کشیدنش دو قاچ کونمو باز کرد و کیرشو خوب فشرد و باقیمونده ابشو در کوسم تخلیه کرد و بلندم کرد و لباس تنم کرد و تر وتمیز عین بچه ای که لباس مدرسه تنش می کنی و روانه مدرسه اش می کنی ...پرویز هم منو تر و تمیز روانه خونه آقام کرد
جالب اینکه حین برگشتن از لای رونام آب کیرش به پایین سرازیر میشد و خوب شد با بودن چادر م کسی نمی فهمیده که یه وقت آبروم بره
و از همه جالب تر حالم خوب شده بود بدونه اینکه داروی دکتره رو مصرف کنم و ادعای پرویز درست از آب درومد
     
  
زن

 
تاثیرات سکس با آقا پرویز و ارضا شدن چندین بار و گرمای بدن تنومندش و پیشاب و آب منی کیر کلفت وداغش و همه این دلایل باعث شده بود به سرعت خوب بشم ونیرو و شادابی خاصی در وجودم احساس کنم به شکلی که با بهترین معجون ها و دارو ها ممکن نبود این چنین بشم واین نتیجه اش این بود که بیشتر به پرویز توجه و فکر کنم در هر شرایط و مکان و حتی در سکس هایم با آقام ایرج و باید اعتراف کنم عذاب وجدانم هم کمتر شده بود عصر همان روز یادمه رویا رو تازه خوابونده بودم رفتم حیاط خونه و ناخودآگاه و در حالی که چادر رو به کمرم گره زده بودم درب حیاط رو باز کردم و نیگاهی تیز به کوچه زدم یهو پرویز رو دم در خونه شون دیدم که پک به سیگارش میزد منو که دید بهم لبخند و چشمکی زد و سرشو آرووم به طرف درب حیاطش گرفت و در واقع دعوتم کرد به خونش ...اوووه
با این حرکتش آتیشی در وجودم شعله گرفت و عضلات کوسم متحرک شد و وادارم کرد بی اراده بهش اوکی بدم و کوچه رو خوب ورانداز کردم و خوشبختانه جنبنده ای نبود و بلافاصله به طرف خونه اش که چند قدم فاصله نداشت...رفتم و وارد خونه پرویز شدم درو که بست منو بغل کرد و فشرد و انداممو خوب مالوند و انگشتاش رو تا جایی که نیرو داشت از روی چادر گره زده‌ام در چاک کونم فشار داد و بیخ گوشم گفت ...اووف لیلا چه کونی داری لامصب ...رو چادرت بیشتر منو شهوتی می کنه
میخامت لیلا همیشه مال خودمی می فهمی کون خوشکل من
آقا پرویز لبامو خورد و بهم گفت خودم لختت می کنم تو فقط نگاه کن و بعد از اینکه لخت شد و کیرشو دستم داد و گفت باهاش بازی کن و از رو طاقچه ای که بهش دستش می‌رسید و یک جعبه شیرینی داشت دو تیکه نون خامه ای گرفت و یکیشو خورد و یکی دیگه اش رو نصف کرد و به کیرش مالوند و نصف دیگه شو دهنم گذاشت و بهم گفت حالا کیرمو با خامه هاش نوش جون کن
اووف کیرشو لیس زدم اونم با طعم خامه و پیشاب
چه مزه ای داشت عالی و خوشمزه و تحریک کننده و
کیرش مثل سنگ سفت و رگ دار و دار شده بود
لختم کرد و حتی شوت خییسمو درآورد و چادرمو به کمرم گرفت و خوب گره زد و دمر منو خوابوند و قاچ کونمو باز کرد و کیرشو به اروومی در کوسم فرو کرد و روم خوابید و به شکل آهسته ای کمرشو در حالیکه تاب میداد و بیخ گوشم زمزمه عاشقانه می گفت و گاها هم سرعت می گرفت و منو به خوبی میکرد زیرش براستی لذت و عشق می کردم در همون حالت دقایق زیبایی منو گایید و یهو نعره ای کشید و ابشو در کوسم تخلیه کرد
کارش که تموم شد قاچ کونمو باز کرد و آب منی پیرامون کیرشو باهاش تقریبا پاک کرد و برم گردوند و شورتمو فشرد و در کوسم جا داد و گفت
عزیزم اونجا جاش بهتره تا دوساعتی بزار بمونه و بعدش از کوس خوشکلت درش بیار
گفتم آخه چرا آقا پرویز یعنی چه شورتمو اونجام فرو کردی
خخخخخ
عزیزم بهت میگم الان نه بهتره بری زودتر بچه هات ممکنه بیدار بشن ...
باز آقا پرویز لباس امو تنم کرد و حتی چادرمو باز دور کمرم گره زد و کمی کونمو انگشتی کرد و بیخ گوشم گفت دفعه دیگه خدمت سوراخ کونت میرسم آماده گاییدن کونت باش
برگشتم خونه ...رویا هنوز خواب بود و رفتم دستشویی نیگاه کوسم کردم گوشه شورتم از لای چوچوله کوسم بیرون اومده بود حسی خوب و تازه ای از شورتم درکوسم گرفته بودم و راستش ازش لذت می‌بردم و گزاشتم در کوسم بمونه
     
  
مرد

 
سلام ودرود
این داستان و مسیر و سیر اتفاقاتش منو یا داستان طاهره و پسرش بهرام میندازه ! هردو در زمان قدیم اتفاق افتاده و تقریبا" در یک ژانر قراردارند .
هرچند و اون داستان رو در اواخر نیمه کاره و رها شده در خاطر داشتم ، امیدوارم و حتما" هم به همت و قلم شیوای شما دوست عزیز ، به اتمام میرسه .
     
  
زن

 
بچه هام رویا و امید بزرگ می‌شدند و زندگی بسیار آرووم و خوبی رو در شهر زیبای همدان سپری میکردم از لحاظ سکس و نیاز جنسی اصلا کمبودی احساس نمی کردم شوهرم آقا ایرج روز به روز و بزنم به تخته بیشتر و بهتر و باکیفیت تر منو میکرد و اقاپرویز به قول نسل امروزی ها ...دوست پسرم و به قول عام معشوقه ام و یا بهتره بگم بکن مخفیم همچنان مثل توپ و بهتر از قبل منو بخوبی می گایید و کاملا از کوس و کونم سیرابم میکرد و بااین اوضاع خوشبختی رو احساس می کردم وسال می گذشت و همچنان اوضاع عشقی و زندگی زناشویی به وفق مراد م می گذشت و اینک دخترم رویا ۱۶ ساله شده بود و با اندامی مناسب و نسبتا لاغر ولی زیبا رشد کرده بود قد و تن وبدن خوبی داشت و در این سن حساس سینه های سفت و کمی کوچیک و کون مناسب و کمر باریک و به قولی اندام مدلینگی بهم زده بود و چند بار در حمام احساس کرده بودم که کوس و سینه های سفت و کوچیکش می مالوند و خود ارضایی میکرد اتاقش چسپیده به اتاق خواب من و آقا بود و شبا صدای اه و ناله و گاییدن منو کاملا می شنید و لابد تاثیرات سکس بابا وومامانش روش تاثیر گذاشته بود و دخترم رویا رو یک دختر بسیار شهوتی حس می کردم وپارسال بنا به خواسته خودش و موافقت آقا ایرج براش کامپیوتر خریدیم اما دخترم رویا بنا به محدودیت و شرایط خاصی مذهبی که داشتیم در بیرون از خونه کاملا تحت کنترل من و آقا بود و در این زمینه با دو دختر هم کلاس فقط دوستی و ارتباط،داشت که اونم زیر نظر خودم قرار داشت و خوشبختانه خود رویا هم بر خلاف رفتار تند مزاجش و آزادی عمل در خونه ...در بیرون از خونه بسیار محتاط و ترسو بود وبا کسی غیر از اون دو دختر ارتباط برقرار نمی کرد و اگر هم به خیابان و جایی میرفت تنهایی نمی‌رفت و با خودم به خرید و گشت و گزار می‌بردم و این خواسته من و آقا ایرج بود واما پسرم امید که ۱۴ سالش شده بود بر خلاف رویا...پسری آرووم و با شرم و حیا و بسیار مودب شده بود و در حدی که گاها حس می،کردم در خونه نیست و در اتاقش درس و مطالعه می کرد و موقعی که برای رویا سیستم رایانه خریدیم اصلا ازم مون درخواست رایانه نکرد اما براش گرفتیم که یه وقت براش عقده نشه وبرخلاف رویا که در انترنت تمایل به سایت های جنسی گرفته بود امید اینچنین نبود واز سایت های ورزشی و اجتماعی و خبری و آموزشی استفاده می کرد وامید همون پسری بود که آرزوی خیلی پدر و مادرا بود اما یک نکته نگران کننده در امید دیده و احساس کرده بود م اونم اتفاقی روزیکه به حمام رفته بود ومنو صدا کرد و درخواست حوله کرد و منم حوله رو که براش بردم گوشه در حمام رو که باز کرد که حوله رو بهش بدم انگار از بس خجالتی بود یهو حوله از دستش افتاد و خم که شد بلندش کنه اتفاقی کیرشو دیدم اوووه عین کیر بچه های ده ساله بود و در واقع به زعم و عقل خودم به سنش نمی خورد و نگرانم کرد و همون روز این موضوع رو به آقا ایرج گفتم وتصمیم گرفتیم امید رو به دکتر ببریم ...از ابتدای اومدن به همدان دکتر متخصص داخلی و زنان خوبی پیدا کرده بودم خانم دکتر م...و در طی این ۱۴ سال در همدان در مراجعات به این دکتر خیلی راحت و ریلکس مشکلات و مسائل پزشکی و حتی سکسی و زناشویی مو باهاش در میان میزاشتم و ازش مشاوره می گرفتم و بهش اعتماد داشتم اما اجازه ندادم ایرج به مطبش بیاد چون بهرحال از نحوه و قدرت بالای جنسی و کردن ایرج اطلاع داشت و حس می کردم با تیپ و قد و بالای خوب شوهرم حدس و گمان میزدم که از راه بدرش کنه هرچند از سلامت رفتاری و خیانت نکردن آقا اطمینان داشتم در حالیکه من به شوهرم خیانت می کردم بهرحال ما خانما اکثرااینچنین هستیم خودم راحت و بی خیال به شوهرم که هم بکن خوبیه و هم خوش تیپه و هم پول داره ...خیانت می کنم اما دوس ندارم بهم خیانت کنه و بهش تا بتونم راه و میدون نمیدم ...دکتر م از قدرت و توان بالای جنسی شوهرم اطلاع داشت و چند بار ازم خواست که شوهرمو برای معاینه و چک سلامتی به مطبش ببرم اما خواسته شو انجام نمی دادم واین خواسته دکتر به زعم من طبیعی نبود و از سر هوسش سرچشمه می گرفت بهرحال اون شب ایرج که برای امید نگران شده بود خواست اونم با من و امید بیاد و من چون یاد گرفته بودم که در برابر خواسته شوهرم نه نیارم بر خلاف میلم موافقت کردم واون شب آقا ایرج کیر کلفت و سفتشو در کونم فرو کرد و بیخ گوشم گفت کاش امید هم کیرش مثل من می شد و لی با این چیزی که تو از دودولش میگی و دیدی ...منو حسابی نگران کرده ...کاش بعد از گاییدن کونت میرفتی دزدکی از کیر امید یک عکسی با گوشیت میگرفتی ؟
بهش گفتم خیلی سخته آخه امید مثل شما لخت تو تختش نمیره و با شلوار میره وتازه شورت پاشه و من باید هم شورت و شلوارشو پایین بکشم تا به دودولش برسم ...
بهرحال لیلا اینکارو بکن وگرنه خوابم نمی‌بره
آقا ایرج کیرشو از،کونم بیرون کشید و بلند شد و منو هم بلند کرد و به دیوار ی،که به اتاق رویا ارتباط داشت از شکم و ایستاده چسبوند و قاچ کونمو باز کرد و یک ضرب کیرسو باز در کونم فرو کرد وبهم تلمبه میزد جررر خورده بودم و اه و ناله هام با فریاد و اخ اخ های،بلند و صدا دار تبدیل شده بود آنچنان که بلوریات و تزییناتی که پیرامونمون بود به لرزه و صدا افتاده بود یهو یاد رویا افتادم قطع به عقین حدس میزدم که الان بیداره و اه و ناله و شیون های سکسی منو شنود می کنه و قطعا هم خود ارضایی می کنه دلم به حالش میسوخت کاش الان شوهر داشت و همزمان با من کونش گاییده میشد اما ...
ایرج بیخ گوشم بهم می گفت کونت رو پاره کردم عزیزم کیرم تو فرق سرت و تا بیخ معده ات...کیرم تو دهنت تا کف پاهات ...کیرم تو همه سوراخات گوشت و دهنت و بینیت و نافت و کوس تنگت وو بالاخره کونت که الان گاییده میشه ...باید امید رو هم مثل خودم بکن و کون کن و کوس کن کنم ویه باره اخ بلندی کشید ومنو به شدت به دیوار چسپوندو آب کیرشو در کونم خالی کرد وراحت شد اما من ارضا نشده بودم و وقتیکه منو ول کرد سراغ دیلدو رفتم و ّهمزمان طاق باز در روی تخت خوابم کوس و کونمو با دیلدو گاییدم و فقط در اواخر کارم آقا ایرج اومد و کیرشو در دهنم گزاشت و براش مک زدم و خوب تمیزش کردم و اونم زحمت ادامه گاییدن کون وکوسمو به عهده گرفت و منو ارضا کرد
بلند شدمو به اتاق امید رفتم اه اصلا حواسم به خودم نبود موقعی که بالای سرش بودم خودمو نیگاه کردم لخت بودم ...امید طاق باز خواب بود و آرووم پتوشو رو سرش کشیدم که اگه بیدار شد بدن لختمو نبینه و از زیر پتو رو کنار کشیدم و خوشبختانه شلوار راحتی پاش بود و سایه شورتشو نمی دیدم خیلی آرووم شلوارشو رو پایین کشیدم همون لحظه تکون خورد و خودشو جابجا کرد و یک لایی رو به من خودشو قرار داد و این فرصت خوبی بود که به کارم ادامه بدم خودمم شوق دیدن دوباره کیر پسرم می خواستم حس عجیبی گرفته بودم حس توام با هوس و شهوت و ترس و نگرانی و ...بالاخره کیرش نمایان شد نور ملایمی در اتاقش بود و کیرشو بخوبی میدیدم نیمه سفت اما کوچولو و ناز ...حتی یک تار مو هم در پیرامون آلت تناسلیش نمی دیدم نوک انگشتمو به کله کیر پسرم زدم اوفففف...کیرش عکس العمل خاصی گرفت و کمی راست شد واین نکته امید وار کننده ای برام داشت...گوشیمو که آماده عکس گرفتن بود رو رو کیرش تنظیم کردم و سه دونه عکس ازش گرفتم نور گوشی انگار امید رو بیدار کرده بود بلافاصله رفتم گوشه مخالف اتاقش و کمی ایستادم امید چشاشو باز کرده بود وبا دستاش میخاروند و یهو متوجه کیرش شد و بدونه اینکه مشکوک بشه شلوارشو بالا کشید و پتو رو رو خودش کشید و باز خوابید و من از اتاقش بیرون اومدم و عکسو با آقام دیدیم اووه شمایلی به کیر یک پسر ۱۴ ساله نداشت و روز بعد با امید به مطب خامم دکتر م رفتیم بیشتر از اینکه نگران امید بودم نگران وناراحت از اومدن آقا ایرج بودم که با ودرواقع ...اومدنش خانم دکتر سورپرایز میشد

2560
     
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2 
داستان سکسی ایرانی

لیلا و رویا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA