صفحه 5 از 7: « پیشین 1 2 3 4 5 6 7 پسین »

فانتزی های زیبای من و خانوم خوشگلم

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#41 Posted: 8 Dec 2024 22:55

itsy1
بله خاطرات جالبی داریم حتما مینویسم

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#42 Posted: 8 Dec 2024 22:55

Adelabadan
تشکر

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#43 Posted: 8 Dec 2024 22:55

Adelabadan
تشکر

↓ Advertisement ↓

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#44 Posted: 9 Dec 2024 15:42

ماجرای خانوم خوشگلم و دوستش با دوست پسرای جدیدشون توی قسمت وی ای پی کلاب شبانه
قسمت سوم :
پیغام آخری که برام اومد دیگه از شدت لذت و هیجان نمیدونستم چیکار کنم . شب خیلی خوبی بود با اینکه تجربه های زیادی داشتیم و بعضا خیلی هیجان انگیز و لذت بخش بودن ولی این کمی متفاوت تر بود و بعد از مدت ها داشتم دوباره به اون حس و حال عالی که از این فانتزی انتظار داشتم میرسیدم . نمیدونستم چیکار‌کنم برم سمت شاهین و با اون گرم صحبت بشم و آمادش کنم برای رویا و برنامه بعدی مون یا برم از دور رویا رو ببینم چیکار میکنه یا برم دوباره جلوی بار و ویسکی سفارش بدم و سیگار بکشم . حالم یجورایی بد بود میرفتم بالا خرابکاری میکردم به شاهین هم نمیدونستم چی بگم رفتم سمت بار و نشستم تازه سیگارم رو روشن کرده بودم که بازم رویا پیغام داد بازم یه ویدیو بود این بار حواسم جمع بود و اول اطرافم رو نگاه کردم کسی نزدیک نباشه و جوری که فقط خودم ببینم ویدیو رو پلی کردم . تا آخر ویدیو تقریبا نفس هم نمیکشیدم و قلبم تند تند میزد . امشب وقتی راه افتادیم سمت کلاب اصن انتظار نداشتم رویا در این حد پیش بره و این حجم از هیجان و لذت رو تجربه کنم . رویا روی زانو هاش نشسته بود و دامنش تقریبا بالا بود و کونش و رون های خوشگلش کاملا دیده میشدن پسرا بالا سرش بودن و کیر هر دوشون همزمان دهنش بود و با دستاشون همزمان شونه های لختش و می می هاش رو میمالیدن، آخرش برگشت سمت دوربین و در حالی که دهنش رو داشت تمیز میکرد یه خنده از روی شهوت کرد که انگار داشت به من میخندید . ویدیو تموم شد و همونطور نشسته بودم و توی ذهنم اون صحنه ها رو هی تکرار میکردم توی افکارم غرق بودم که دوباره برام پیغام اومد ، رویا نوشته بود : مهران ببخش حالم خوب نیست خیلی مست شدم جبران میکنم برات یه کاری میکنم هیچ زن جنده ای برای شوهر بی غیرتش نکرده باشه و در ادامه ازم خواهش کرد مراقب باشم حدالامکان کسی بالا نره و اگر هم راهی نبود و نتونستم پیشگیری کنم سعی کنم خودم سریع بالا برم و اوضاع رو‌کنترل کنم . معلوم بود داره حسابی حال میکنه و بهش خوش میگزره و داشت ازم خواهش میکرد مراقب باشم تا بتونه با خیال آسوده به جندگی اش ادامه بده . منم کاملا از این وضعش راضی بودم و در‌حقیقت داشتم یکی از لذت بخشترین تخیالتم رو بصورت واقعی تجربه میکردم . میدونستم وقتی داره همیچین خواهشی ازم میکنه میخواد تا آخر ماجرا پیش بره . خیلی دلم میخواست بالا بودم و اون صحنه ها و همینطور اتفاقات دیگه ای که افتاده و من ندیده بودم رو از نزدیک تماشا کنم ولی چاره ای نبود باید حواسم رو جمع میکردم که پایان این ماجرا امشب به اتفاقای خوبی ختم بشه و بدون ناراحتی برگردیم خونه . نمیتونستم یجا بشینم گاهی هم بدنم میلرزید با اینکه هوای داخل کلاب خوب بود و ویسکی هم خورده بودم ، یوقتایی که به این حد از لذت و هیجان میرسم ناخودآگاه بدنم میلرزه و علتش هم نمیدونم . رفتم جایی که قشنگ دید داشته باشم به پله ها و حواسم باشه کسی بیخبر نره بالا . برای رویا نوشتم اگر چیزی لازم دارین بگو خودم بگیرم بیارم که از کارکنای کلاب به هوای سفارش نیان بالا . کمی بعد جواب داد که ۴ تا شات ویسکی بگیر برامون و یه پاکت سیگار برای گئورگ . از اینکه به هوای بردن سفارش جنده خانوم میرم نزدیکشون خیلی خوشحال بودم سریع رفتم سمت بار و ۴ تا جک دنیلز سفارش دادم و یه پاکت سیگار گرفتم و رفتم سمت دخترا پله ها رو که بالا میرفتم احساس میکردم هر لحظه ممکنه سکندری بخورم و هر چی دستمه بریزم خیلی با احتیاط و یه پله یه پله میرفتم بالا رسیدم بالا از همون فاصله میتونستم ببینم بچه ها رو ولی همه حواسم به این بود که نخورم به میز و صندلی ها و توی تاریکی خرابکاری نشه . رسیدم بالا سرشون ولی انگار نه انگار همون جنده ای بود که مثل دختر بیزنسی ها تا چند دقیقه قبل داشت رو زانو برای دو تا مرد ساک میزد مرتب نشسته بودن دور میز . رویا و گئورگ یه سمت و فقط پسره دستش رو شونه رویا بود و مینا و دوستش سمت دیگه و منم مثل یه پیشخدمت با سینی و مشروب بالا سرشون بودم انگار همین فکر توی ذهن رویا و مینا هم بود و باهم شروع کردن قاه قاه خندیدن بعد رویا با ناز و عشوه گفت آقا میشه برای ما قلیون هم بیارین ( اخه خیلی دوست داره کلاب بودنی حتما روی میزش قلیون هم باشه ) و بازم خندید و منم خندیدم و گفتم چشم خانوم حتما که مینا هم دوباره خندید . رویا از شدت خنده سرخ شده بود و ولو شده بود روی مبل راحتی و برای همین دامن کوتاهش دیگه کامل بالا رفته بود چند لحظه دیدم که شورت پاش نیست و کل کس و کونش بیرونه مینا متوجه شد نگاهم کجاست و با یه حالت مسخره ای پاشد و دامن رویا رو درست کرد و رو بمن گفت آقا لطفا حواستون به کارتون باشه و دختر مردم رو اینجوری دید نزنید رویا دیگه از خنده حال نداشت چیزی بگه و فقط کمی به خودش تکون داد تا خودش رو بیشتر توی بغل گئورگ جا بده . سیگار رو هم که دادم بهم گفت خودت برای دوست پسرم روشن کن یه سیگار دادم دست گئورگ و براش روشنش کردم بعد گفت لطفا قلیون منو زود بیارین و با دستش اشاره کرد که برم . گفتم چشم و گفت آفرین پسر خوب . برگشتم برم که دوباره صدای خنده دخترا و این بار پسرا همه باهم بلند شد همینطور که میرفتم برگشتم سمتشون و این بار رویا یه بوس برام فرستاد و دوباره ولو شد بغل دوست پسرش .

پی نوشت : سعی میکنم زود زود قسمت های بعدی رو آماده کنم که جزئیات وقایع فراموشم نشه و بهمین علت هر قسمت نسبتا کوتاه تر میشه .

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#45 Posted: 12 Dec 2024 09:47

👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼

Mamazi99

کاربر

ارسالها: 18

#46 Posted: 12 Dec 2024 14:53

تمام داستان شما رو خوندم خیلی جالب و جذاب بود واقعا نمیدونم داری داستان مینویسی یا این اتفاقات افتاده ولی به نظر من یه (بی) زمانی لذت میبره که اونجا باشه و ببینه و لذت ببره بیرون بودن شما و تصویر سازی برای خودت نمیدونم میتونه جذاب باشه یا نه ولی من خودم یکی از ارزو های سکس من هستش که زمانی که یه زن شوهردار باهاش سکس میکنم شوهرشم کنارم باشه و من تحقیر کنم ولی در حد و حدود خودش نه که از حد بگذره یا بازهم باتوجه به نیاز خود طرف ولی اگر واقعی باشه به لول بالایی از (بی) رسیدی و من دوستدارم این سبک زندگیتو و خیلی دوستدارم باهات در ارتباط باشم از نزدیک

9101370

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#47 Posted: 12 Dec 2024 17:56

Mamazi99
ممنونم از کامنت خوبت . اگر وارد این فانتزی بشی و‌جای من باشی میفهمی که هر جنبه از این فانتزی لذت خودش رو داره . قبلا خانومم یه دوست پسر فاب داشت که نه اون با کسی میگشت نه خانوم من و فقط باهم بودن منم آزاد گزاشته بودمش تا بتونه دوست پسرشم راضی نگه داره که نره سمت کس دیگه حتی گاهی اجازه میدادم یه بعد از ظهر بره پیشش باهم باشن شام بخورن بیرون یا توی خونش و مثل خانومش باشه و شب هم پیشش میموند و صبح زود یا کمی دیرتر خودم میرفتم دنبالش تا مدتها دوست پسرش نمیدونست من در جریانم ولی برای اینکه به رویا نزدیکتر باشه به یه بهانه ای باهام دوست شده بود و یواش یواش اواخر میومد دم خونه دنبالش شب برن کلاب توی لباس پوشیدن و حاضر شدن کمک میکردم خانومم رو و تا ماشین پسره میرسوندمش و راهیشون میکردم گاهی نصف شب خودم هم میرفتم کلاب و باهاشون مینشستم ولی خانومم با هماهنگی خودم همیشه سمت میز مینشست که اون نشسته و گاهی باهم میرقصیدن و دم صبح با خانومم برمیگشتیم یا اگر رویا مایل بود بره خونش من به بهانه خستگی زودتر میرفتم خونه و اونا اول میرفتن خونه دوست پسرش و بعد میرسوندش . از این شرایط هم راضی بودم هم لذت میبردم رویا هم خوشحال بود پسر خوبی بود و گاه بگاه براش کادو میخرید و حواسش بود چطور باهاش رفتار کنه تا اینکه یه کشور دیگه مهاجرت کرد . رویا واقعا یه کیس خاصه هم خوشگله هم اندام خوبی داره هم یه شوهر مثل من داره که هم براش محدودیتی غیر از احتیاط نزاشته و هم اینکه همه جوره حمایتش میکنم تا براش مشکلی پیش نیاد و نهایت لذت رو ببره از روابطش و بدون استرس و نگرانی با دوست پسراش وقت بگزرونه

ویرایش شده توسط: mehranfakher

mehranfakher

کاربر

ارسالها: 74

#48 Posted: 14 Dec 2024 12:16

👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼

farshadsafa

کاربر

ارسالها: 172

#49 Posted: 14 Dec 2024 15:50

درود مهران عزیز. با این که داستان تون از سری قبل کوتاه تر بود اما بازهم همان لذت تصویر سازی ذهنی رو برایم داشت و آنجا بیشتر لذت بردم که شما مانند یک پیشخدمت وظيفه شناس سفارش شون رو باکمال احترام براشون بردید.. ایکاش مینا خانوم یا یکی از آقایون اینجا برای شیرین تر شدن اون لحظات تون به شما یک اسکناس بیست یورویی انعام میداد.. البته ارزش وجودی شما میلیونها یوروست و قصد اهانت ندارم بلکه برای ایجاد حس تحقیر لذت بخشی است که شما رو مسرور کرده و هر چه بیشتر براتون حشری کننده است.. لطفاً بازم ادامه بدید که بی‌صبرانه منتظرم

farshadsafa

کاربر

ارسالها: 172

#50 Posted: 14 Dec 2024 16:00

یک پیشنهاد داشتم مهران عزیز.. ایکاش در حین نوشتن داستان تصویری سکسی در پوزیشن مرتبط با موضوع بالای متن و یا لابلای نوشته تون میگذاشتی که تصویر و سن و سال شون نزدیک و کمی شبیه به شما و خانومت باشه.. و یا اگر جسارت نکنم یک تصویر بدون چهره و اندامی واقعی از خانومت با لباس سکسی که آماده رفتن به کلاب یا میهمانی دورهمی پوشیدن بگذارید.. البته بدون چهره و بدون اینکه نشانه ای از فضای خاص و شناخته شده منزل تون داشته باشد... 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹

ویرایش شده توسط: farshadsafa

صفحه 5 از 7: « پیشین 1 2 3 4 5 6 7 پسین »

داستان سکسی ایرانی /

فانتزی های زیبای من و خانوم خوشگلم

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا