انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 3:  « پیشین  1  2  3  پسین »

سكس با جنده


مرد

 
سه تا جنده خونه

باسلام.من میلاد هستم و میخوام خاطرات واقعی خودم رو بنویسم.
من از تابستون پارسال که 22سالم بود سکس رو شروع کردم تادلتون بخواد فیلم سکسای زیادی رو دیده بودم ولی نمیدونستم هیچکدوم ازین سکسا به اندازه واقعیش دلچسب و لذتپذیر نیست.من یه رفیق داشتم به اسم کاظم که همیشه فیلم سوپر ردوبدل میکردیم حتی خیلی از بچه های دیگه منو به اسم فیلم سوپر میشناختند وازمن میومدند فیلم میگرفتند.کاظم نامرد(یه سال ازم بزرگتره)چندین سال پیش سکسو شروع کرده بود ولی به من وعده های سر خرمن میداد که یه روز با هم بریم کس بکنیم سرتونو درد نیارمتابستون پارسال که کارگری میکردم یکی از همکارام به اسم پارسا راننده تراکتور بود که چند ادرس داشت من ادرسو ازش گرفتم منم خیلی میترسیدم چون بار اولم بود و از ابرو و مامورها ترس داشتم.
خلاصه ادرسو گرفتمو رفتم یه جایی و از کیوسک تلفن کردم خانم ت جواب داد منم با هزار التماس که کسی همرام نیست و از طرف کی اومدم و اونم قبول نمیکردرفتم سر قرار و کنار ایستگاه اتوبوس وایسادم که قراربود یه دختر 21ساله به اسم منیژه بیاد ولی نیومد من زنگ زدم و چون تجربه اینجور بازیا رو نداشتم سوتی دادم و اون از ترس اینکه من مامور باشم گوشی رو قطع کرد و دیگه جواب نداد به دوستم گفتم دمت گرم خوب واسه ما جورش کردی. بعد رفتم سراغ دوست جون جونیم کاظم و یه روز مرخصی گرفتمو رفتم سر قرار که با چندتای دیگه جمع بشیم و بعد بریم نامرد دوتا از دوستاشم اورده بوداول یه قرص ترامادول بهم دادند یکی دیگم به اصرار خودم خوردم اونا زنگ زدن و قرار گذاشتندتا یه ساعت بعدش دوتامون با موتورسیکلت رفتیم واونام با تاکسی اومدن بخاطر اینکار خدا یه زنبوررو فرستاد تا دماغ منو نیش بزنه.سر قرار یه پراید اومدچارتامون سوار شدیم و رفتیم داخل مجتمع مسکونی وقتی رسیدیم دم یکی از اپارتمانا ازمون نفری 25تومان گرفت که من جای کاظم هم پول دادم و هنوزم گیرم نیومده رفتیم داخل اتاق و باورم نمیشد مثل فیلمایی که دیده بودم سه تا دختر نیمه لخت بودن و ضربان قلب منم بالا میرفت خوب بار اولم بود و مثل اونا کس کرده نبودم دوتا قرص و که خورددم بدجور سرم گیج میرفت یکی از دوستان نامردمون اول با یه دختر بداخلاق رفت داخل قرمساغ اینقدر فرو میکرد که دختره داد و هوارشو برد بالا اون که اومد بیرون چون دیدن من حالم خوب نیست و میخوام تابلو بازی در بیارم من رفتم داخل وازم پرسید کدومشو میخوای من یه دختر لاغرو گفتم ولی به اشتباه یه چاقشوفرستاد که گفتم اینم خوبه همین که لخت شد من مثل ندده ها از پشت گرفتمشو دست به سینه هاش زدم مثل اینکه عجله داشت کاندومو کشید رو کیرم و خوابید منم میخواستم بوسش کنم و لبشو بگیرم میگفت زودباش بکن توش رفتم سراغ سینه هاش چه سینه های گنده ای داشت من مست مست شده بودم خیلی پستوناش خوشمزه بودن بعد رفتم کسشو بخورم نذاشت ژل زده بود به کسش یه راست کیرمو هدایت کردم تو کسش اولش نمیرفت جا تا خودش به زور کرد داخل بار اولم بود دیگه. اصلا فکر کس کردن نمیکردم تا زود ابم نیاد همینطور که میکردم خم شدم و سینه هاشو خوردم خیلی حال میداد ازش پرسیدم اسمش چیه اونم با حس رمانتیک گفت غزل محکمتر کردمش داد وبیداد میکرد منم از جیغش خوشم میومد و بیشتر تلمبه میزدم باور کنید ابم اومد و بخاطر منگی و سرگیجه حالیم نشد یه لحظه به رونای چاقش نیگا کردم و حشرم بیشتر زد بالا و بیشتر میکردم هی میگفت بکن توش و قربون صدقه ش میرفتم تااینکه ابم اومد ولی بازم سیر نشده بودم خلاصه بعد از 15دقیقه بازم ابم اومد و اون فهمید دیگه نذاشت بکنم توش.من مثل برده ها ازش التماس میکردم یه بار کوچیک دیگه توروخدا همین یه بار صدای جاکیشش زد و گفت ببین ابش اومده بازم میخواد بکنه اونم با عصبانیت گفت تو که وضعت خوبه(بخاطر عینک دودیم)بازم بشمار پول بده تا من بیخیال شدم لباسامو پوشیدم دوستم کاظم اومد و گفت این کسخول بازیا چیه اینجا قانون داره و ازین حرفا تا من رفتم بیرون اونم با هزار مخفی کاری پشت سر منم کاظم رفت داخل دم در مجتمع دوست کاظم منتظر بود گفت میلاد با اینکه اولین بارت بود چقدر طولش دادی بهت چسبید یا نه؟من با 500تومان باقیمانده پولم رفتم خونه تا اخر شب همینجور سرم گیج میرفت اولاش پشیمون بودم ولی بعد افتخار میکردم.
تابستون امسالم که خیلی تو کف بودم دوتا شماره ازش گرفتم اسمش ارمان بودتلفنی قرار گذاشتیم خیلی محتاطانهرفتم سر یه خیابونو بهم علامت داد داخل ماشین نشستم سه تا تو کفی دیگه هم بودن چون جمعه بود شلوغ بود تا یه ساعت بعد اسپری زدم و رفتمداخل یه خونه تو کوچه بنبست اوه اوه اینقده شلوغ بود که نگو.28 دادم و رفتم داخل بازم ازین چاقاش نصیب ما شد دختره خوابید و گفت بیا بغلم جوجولوی من خندم گرفت و پستواشو مکیدم شلپ شلپ میکردم و میخوردم مثل وحشیا. کردم تو کسش نه با حس عاشقانه ای که من داشتم و نه با اهنگای شاد سوسولی که اون گذاشته بود با موبایلش رون پاشو خوردم محکم محکم میکردم خیلی جیغ میزد میگفت پرده مو تازه عمل کردم اگه خون اومد وای بحالت باید خرجمو بدی.یواشتر کردم و پستوناش میخوردم گفت زودباش محکم بکن ابت بیاد شلوغه همینطور در میزنن چی شد نیومدینا؟ گفتم حالا یواش بکنم یا محکم.یه ربع ساعتی گذشت ابم نیومد اونم زور میزد که بلند شه خسته ی خسته شدم کمرم زیاد درد گرفته بود تا ولش کردم و ناکام از خونه زدم بیرون دیگه واسم سکس عادی شده بود و به تابلوبازیای بار اولم میخندیدم.
دوماه بعد این قضیه دوباره بهش زنگ زدم و این بار جاشو عوض کرده بود . رفتم سر یه خیابون کنار پل تا دیدمش دوتای دیگه هم باهام بودن سه تایی رفتیم تو درو یه مرد باز کرد اینبار دخترای قشنگی بودن سه تا پهلو هم نشسه بودن که یه لاغرو سبزه شو انتخاب کردم رفتیم داخل اتاق درکل یه خونه درویشی بود دختره یه قلیون چاق کرد و برد بده به همکاراش بعدش اومد داخل.منو خوابوند رو زمین خیال کردم میخواد خودش بکنه ولی نه کاندومو کشیذ رو کیرم. اومدم ازش لب بگیرم خوشش نمیومد تا گفت فقط یه کوچولو با حس تمام و رمانتیک رفتم بغلش پستوناشو خوردم خیلی کوچیک بود تو همه دهنم جا میشد همینطور یواش یواش میکردم اینبار وقت نکردم اسپری بزنم خلاصه میکردم و سینه هاشو دیوونه وار میخوردم هی میگفت بوگند میدی اخه من موهای بدنم خیلی زیاده تااینکه حشرش زد رو صددرجه و سرمو محکم وحشیانه برد به طرف پسوناش میگفت بخووووور محکم عزیزم داشتم خفه میشدم عینکمو دراوردم تا نشکنه اینقدر پستوناشو مک زدم تا خسته شدم سرمو برد سمت اون پستونش خیلی سرمو فشار میداد گردنم داشت میشکست خیلی رو پستوناش حساس بود ابم اومد بازم میکردم تا بزور سرمو اوردم بالا کارمون فینیش شد.یه بوس ازم کردو تشکر کرد موقع رفتن دستمو گرفت مثل اینکه دلش میخواست تا صبح فردا بهش حال بدم این یکی سکسم یعنی سومی یکی از قشنگترین سکسام و لحظات زندگیم بود بر عکس سکس اولیم که پشیمون بودم.الان هم خیلی تو کفم و شماره حاج اقا رو ندارم دوستم کاظم هم که به حساب خودش توبه کرده
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کس بانک

من فرزینم حالو حوصله اندازه گرفتن کیرموندارم وقد ووزن وبقیه کس شعرا که بقیه میگن یکی میگه کپی برابراصل جومونگم ولی کیرم 8برابرکیرمارک هنری هستش. من منم 22سالمه


دختری بود توشهرما که اهل شهرستان بروجردبودش اسمش لیلا بود17سالش بود ی دختر با قد و وزن متوسط یکم چاقالو ،این لیلا کارش دادن بودش که بعدها فهمیدم خانواده وادارش کردن به این کار تا براشون کس بانک باشه چون ما تو بلوچستان زندگی میکنیم واونا اهل بروجردن کسی نمیشناختشون.و ابروشون نمیرفت وبقول خود لیلا وقتی رفتیم بروجرد عمل میکنم و پرده پاره شدمو ترمیم میکنم وشوهراینده کیما از کس بانک بودن ایشون چیزی نمی فهمید. البته یکم ازخانواده اش بگم باباش 40سال به بالابودش و معتاد بود مادرشم حدودا 38سالش میشد این لیلا تک دختربودش بایه داداش کوچولوی ۶ ساله به اسم علی خلاص ازطریق دوس دخترم باش اشناشدم دخترصاف وساده ای بودکل جیک وپیک زندگیشوبهم گفت که ازاینکه به اجبار خانواده اش زیر هر کسکشی میخوابه زورش میاد بهم گفت که عاشقم شده اوایل باورم نمیشد راست بگه ولی راست میگفت بعدش بهم ثابت شد که اره خانواده اش دارن بش ظلم میکنن اخه حیفش بود.خلاصه قرارشد ی روز باهم بریم عشقوحال خودموتروتمیزکردمو رفتم دنبالش سوارش کردم چندتابوسه عاشقانه کردمش ودستش روگذاشت رودستم که روی دنده ماشین بودش خلاصه رفتیم خونمون خانواده ام مسافرت بودن.خلاصه بردمش تو اتاق خودم روسریشوبرداشتم باچادرش اول ی لب اساسی گرفتم ازش که خودشم لامصب قشنگ میخوردش تا دکمه های مانتوشوبازکردمومانتوشودراوردم زیرش یه تاپ زرد تنش بود اونم دراوردم که سوتین سبز رنگش نمایان شد



بازش کردم وپستونای سفیدونرمشو که دیدم قشنگ میخوردمشون بعد شلوار لی تنگشو بزور دراوردم که دیدم برعکس همه داستانای که تو داستان سوتین وشرتشون ست هس ازلیلاجیگرنبودش شرتش سیاه بودش که کشیدمش پایین به جان مش رحیم عجب کسی داشتش ادم سیرنمیشد ازخوردنش حالانخور کی بخور!!!! خلاصه کسوکونشوقشنگ خوردم که ارضاشدش اومد ی بوس رولبام کردو گفت عشقمی فرزین بعدش بش گفتم تو یه چیزی یادت نرفته که گفت چی باچشمام کیرمو بهش نشون دادم ک سیخ سیخ شده بود ناگفته نمونه لباسای من محلی بودن مخصوص استان بلوچستان که شلواراشون برای رفاه جناب کیر گشاده خلاصه شلوارمو باز کرد بعد پیراهنم دراورد که یکسره ی گاز کوچولوسرکیرمو گرفت بهش گفتم چیکارکردی لیلا گفت مال خودمه به شماربطی نداره خلاص بعدش کیرمو دهن گرفت وشروع کرد به ساک زدن ن ماهرماهربود ن ناشی ناشی درحد متوسط ساک میزد بعدش گفتم بخواب که گفت ن ازپشت بکن خودش قنبل کرد از روی میز کامپیوترم وازلین روبرداشتم یکم درسوراخ کون نازوتوپولش مالیدم وبا انگشتم میمالیدمش یکم هم سرکیرم بعد بادستام دوطرف کونشو گرفتم کشیدم ب سمت بیرون وکیرمو هدایت کردم سمت سوراخ تنگ کونش



وقتی کلاهک هسته ایش داخل شد ی جیق کشید بعد یواش یواش همشوفرستادم داخل که دادش دراومده بودش که میگفت میسوزه یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن اون همش ناله میکرد که دیدم ناله اش قطع شده وساکته ومنم سرعتموبیشترکردم بعدش کیرمو سریع کشیدم بیرون بادستمال پاکش کردم وسرشوگذاشتم داخل کس بانک لیلاجون وشروع ب تلمبه زدن کردم بعدتلمبه چهارم ابم اومد وریختمش توکسش بعد اون لباساشوپوشید وخدافظی کردو رفت منم دوش گرفتمو خوابیدم بعد ی هفته باباش زنگ زدم گفت کجای منم گفتم مغازه که اومد اونجا گفتش بهم که دخترم ازت بارداره یا 5میلیون تومن میدی یاشکایتتو میکنم بهش گفتم عمو هرغلطی نکردی برو بکن گفتم مرغ وخروسم اینقد زود تخم نمیزارن بعدش شروع کرد کس شعر گفتن که با لگد و زور ازمغازه شوتش کردم بیرون گفتم بروشکایت کن ازمایش DNAمیگیریم.مشخص میشه تخم کی هس.*پایان*
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ماجرای جنده بلند کردن ما

سلام
من اسمم امیر و22 سالمه این خاطره که می خوام واستون تعریف کنم مال یک سال ونیم قبله موقعی که توی یکی از شهرای شمال شرق دانشجو بودم(بهتره اسم شهرو نگم)ترم دو بودم وبا سه نفر دیگه یه خونه گرفته بودیم که زیر زمین بود وبالای ما هم یعنی هم کف وطبقه ی اول صاحب خونمون بود واین خونه ی مجلل ما دوتا در داشت که یکی به کوچه ختم میشدویکی هم یک درکوچیک بودکه به خیابون ختم میشد وما دانشجوها از اون در رفت وآمد میکردیم واما صاحب خونه ی ما که یک زن میانسال بود ازخوبی این خانم هرچی بگم کم گفتم یادمه اولین روزباهاش سر اینکه توچرا میری حموم زیاد آب مصرف میکنی دعوامون شد ام بگذریم من بچه ی شمال غربموچون رام دوربود آخرهفته ها میموندم واما سه تای دیگه هم خونه ایم چون نزدیک بودن میرفتن ومن تنها میشدم تو اون زیر زمین،البته مدت دو سالی که من اون شهر بودم ماجراهای عجیب داشتم که این یکی ازاوناست بله میگفتم یکی از همین آخرهفته ها بعداز ظهر روز جمعه بود ومن تو خونه به سر حد مرگ حوصله ام سر رفته بود



زنگ زدم به یکی از رفیقام که اون هم معمولا اخرهفته ها میموند ورفتم خونشون واسه قلیون کشیدن اینم بگم که قلیونی قهاری هستم ومعمولا هرشب تو خونه قلیونمون چاغ بود بله رفتم خونشون وشروع کردیم قلیون کشیدن و بازی حکمو کس شر گفتن که یه دفعه جواد گفت امیر خیلی تو کفم ی کس زنگ بزن بیاد منم گفتم اتفاقا منم تو کفم خواستم زنگ بزنم که هم خونه ایش که عضو بسیج دانشگاه بود گفت اینجا حق ندارین بیارین منم گفتم منت تورو نمیکشیم میبریم خونه من ،بله دیگه وقتی دوست دختری نداشته باشی مجبوری متوسل بشی به جنده های محترم که دراین مواقع به داد جوونای ما میرسن،خلاصه سه تا شماره که قبلا ترتیبشونو داده بودم زنگ زدم خاموش بود مجبور شدیم بریم تو شهر شاید یکی پیدا کنیم اخه یه چهاراه بود که معمولا جنده ها اون ورا پیداشون میشد...





خلاصه رفتیم همون چاراه که یکی سواکنیم ببریم خونه من که اطمینان داشتم بعدازظهر جمعه ها صاحب خونه مون خانوادگی میرفتن باغشون،بله من وجواد یه چندتا دورزدیم آخرسر یه زن تقریبا 35ساله که چندان خوشگل نبود اما بدهم نبود امار میداد گفتم جواد من باهاش حرف میزنم تو برو کاندوم بخر جواد رفت دنبال کاندوم خریدن ومن هم بهش اشاره کردم بیاد تو کوچه،اونم اومد بعد قیمت رو تعیین کردیم گفت نفری سی تومن میگیرم منم که کلی تو کف گفتم راه بیوفت بریم گفت مکان داری گفتم اره باباراه افتادیم که بریم که جوادم اومد و تاکسی گرفتیم که بریم خونه،وقتی رسیدیم به جواد گفتم باهاش همینجا باش من ی سرگوشی آب بدم ببینم کسی نیست ازدر کوچیکی تو خیابون بود یواش رفتم تو که از شانس کیری ماپسر کس کش صاحب خونمون با پسرهمسایه توحیاط وایسادن ودارن کس شر میگن اون کس کشم یکی ازشهرای نزدیک دانشگاه ازاد دانشجو بود اما ارشانس کیری ما برگشته بود ومونده بود خونه حالا بیا ودرستش کن باهاش هم که راحت نبودم بگم داداش میخوام کس بیارم اونم بگه باشه داش امیر راحت باش بیار،





تا منو دید شروع کرد کس گفتن که چیکارمیکنی درسا چطورن از شهر ما راضی هستا واز این کس شرهای همیشگی اخه ازاون تریب مثبا بود که درهر منفی ای ضربش میکردی منفی نمیشد خلاصه به بهونه ی اینکه یه چیزی یادم رفته رفتم زیرزمین خودمون وبه جواد زنگ زدم و گفتم اینجا نمیشه اورد بعد رفتم بیرون وبه اون خانم محترم گفتم یه مشکلی پیش اومده یه کم با فاصله دنبالمون بیا سریع یه جای دیگه پیدا میکنیم من وجواد جلوجلو میرفتیم واونم پشت سر ما میومدجواد گفت چکارکنیم چکارنکنیم که من گفتم به احمد(همون هم خونه ای بسیجی شون)زنگ بزن یه ساعت خونرو خلوت کنه که اونم گفت من احمدو میشناسم اصلا نمیذاره گفتم حالا بزن شاید گذاشت گفت خودت باهاش صحبت کن منم گوشی روگرفتم بهش گفتم،اون کس کشم گفت اصلا امکان نداره وازاین حرفا آخرسر یه فحش ابدار تحویلش دادم گفتم باشه به هم میرسیم تو همین بحثا بودیم زنه اومدنزدیک گفت سریع تکلیفمو معلوم کنید منم کلی قربون صدقه اش رفتم وگفتم الان زنگ زدم خونه رفیقم کسی نیست میریم اونجا یه کم دیگه تحمل کن مگه ولش میکردیم عین سگ داشتیم واسه کس له له میزدیم





بعد زنه هم الطافشو به ما عنایت کردو گفت باشه تحمل میکنم یهو جواد گفت امیر زنگ بزن خونه ابوالفضل منم گفتم راست میگی کس کش چرا به ذهن خودم نرسید ابولفضل هم کلاسیم بودو اوناهم خونشون تو همون خیابون بود زنگ زدم اونم گفت که همشون رفتن وکسی خونه نیست گفتم جواد امروز پاک شانسمون کونی شده مکان گیر نمیاد جواد گفت پس من میرم فردا امتحان دارم باید برم بخونم گفتم بابا صبرکن الان یه جا گیرمیارم اما قبول نکرد ورفت من موندم وجنده خانم باکلی حسرت،زنه گفت چکارکنیم گفتم الان یه جا گیرمیارم تورو خدا صبرکن خیلی تو کفم واقعا هم آمپرم زده بود رو 99 بعد زنه گفت توکه ازاول مکان نداشتی چرا نگفتی گفتم داشتم دیدی که امروز شانسمون کون میده بعد گفت بابامن خودم مکان داشتم بیا بریم که داره دیرم میشه امروز اصلا کاسبی نکردم بعد کنار خیابون وایسادیم که تاکسی بیاد بریم مکانی که خانم فرمودن منم تو کونم عروسی برپاشد گفتم بلاخره میکنمش،اما مگه تاکسی میومد توی اون شهرکی که ما بودیم مخصوصا جمعه ها بعدازظهر اگه یه نفر همون جا میکردی کسی نبود بگه چیکارمیکنین حدود یه ربع ایستادیم اما تاکسی نبود تواین مدت شروع کردیم به حرف زدن که من گفتم چی شد که به این شغل شریف رو اوردی اونم گفت که مدت یه ساله که از شوهرش جداشده به علت بچه دارنشدن شوهرش طلاقش داده یه کم از گذشته اش گفت که اصلا باعقل جور در نمیومد دیدیم تاکسی نمیاد تصمیم گرفتیم پیاده بریم خیابون فضل که اونجا تاکسی گیر میومد خلاصه شروع کردیم پیاده روی اونم هی نق میزد میگفت دیرم شدو چرت وپرت بعد گفت میدونی شاید این بلاها تقاص اینه که به اون پیر مرد ندادم منم گفتم کدوم پیرمرد؟گفت قبل تو یه پیر مردی اومد اما من باهاش نرفتم





خندم گرفت گفتم شاید،قیافه اش یه کم بهم ریخته بود،گفتم مواد که نمیزنی گفت نه بابا فقط گاهی بنگ میزنم باور کنید اینقد امپرم زده بود بالا که دوست داشتم همونجا میکردمش،ادم وقتی تو کفه دیگه هیچی حالیش نیست هر سوراخ سمبه ای باشه مثل موش کور میپره توش یه ضرب المثل محلی هست مال اون طرفا میگه(قالی باشه شغال باشه)یعنی سوراخی اگه باشه مال شغالم باشه مساله ای نیست. بهش گفتم ببینم ساکم که میزنی گفت همچین ساکی بزنم حال کنی ی نگاه دوروبر اداختم خیلی خلوت بود دست بردم سینه هاشو میمالوندم یکی از سینه هاشو دراوردم یکه چروک شده بود اما تومشت بود گفتم چرا همینجا نکنمت اونم خندید گفت باشه بکن بعد دست بردم زیر چادرش کونشو میمالیم تو همین بمال بمال بودیم که به خیابون فضل رسیدیم سوار تاکسی شدیم ورفتیم،بعدزنه ادرس یه منطقه رو داد که تواون شهر بهش میگفتن منطقه ی غربت ها،رسیدیم به همون منطقه که پایین شهر همون شهر بود





8ماه بود اونجا بودم اما یه باهم اون منطقه نرفته بودم بعد یه کم ازاین کوچه به اون کوچه که رسیدیم به یه خونه کلنگی با در چوبی خیلی کهنه،زنه در زد بعدیکی پشت در گفت کیه زنه گفت هادی بازکن منم بعد دروبازکرد دیدم یه پسره 16 17ساله است که قیافه ش تابلو بود فضانورد بود بعد رفتیم تو اولش یه کم ترسیدم گفتم خفتمون نکنن بعد پسره گفت یه کم وایسین صداتون میکنم ماهم بازنه منتظر شدیم تو حیاط،ی خونه ی خیلی قدیمی بود که میگفتی الانه که رو سرمون خراب بشه زنه گفت این پسره اسمش هادیه هروقت مکان خواستی بیا اینجا فقط پنج تومن پول مکان میگیره پدرمادرش مردن خودش تنهاست فقط باپول اینا زندگیش میگذره دلم به حالش سوخت اخه این بچه تو این سن این وضعیت بعد پسره صدامون کرد رفتیم تو تا داخل شدم نزدیک بود حالم به هم بخوره بوی خیلی بدی میومد یه فرش وسط اتاق پهن بود که چسبیده بودبه کف از پنج شیش جا سوراخ بود ی قلیون اونجا بود با ده دوازده تا پاکت خالی سیگارو کلی ات واشغال که بیشترشبیه اشغالدونی بود تا خونه پسره گفت پولو رد کن بیاد منم پنج تومن بهش دادم بعد گفت برین اون اتاق زیاد لفتش ندین رفتیم یه اتاق دیگه که اونجا فقط ی کارتون وسط اتاق بود بویی که میومد رو مغزم کارمیکرد زنه گفت من پولمو جولو میگیرم منم سی تومن دراوردم بهش دادم گفت چل تومن میشه پسر جان اینو حساب نمیکنی که من امروز فقط علاف تو بودم منم قبول کردم ده تومن دیگه بهش دادم زنه سریع دراورد منم دراوردم، سریع رفت کیرمو گرفت گذاشت دهنش اما مگه سالار(اسمشوگذاشتم سالار) بلند میشد یه حسی داشتم که اصلا خوب نبود اون بوی زننده چندتا کاندوم استفاده شده که گوشه اتاق پلاس بود کلی ات واشغال رواون زمین سفت که فقط یه کارتون زیرمون بود





بعد یه کم ساک زدن زنه که فقط شلوارشو دراورده بود رو پشت خوابید لنگاشو هوا کرد گفت بیا بکن سریع، گفتم وایسا کاندوممو بزنم شلوارمو برداشتم که کاندومو بردارم تازه یادم افتاد کاندومو از جواد کس کش نگرفتم ای ریدم تواین شانس، دودل شدم گفتم امیر نکن گوربابای پول اگه ایدز داشته باشه بیچاره میشی اما بعد درجنگ شهوت با منطق شهوت پیروز شد وبدون کاندوم رفتم رو کار کیرم یه که شق شده بود دادم تو چندتا تلمبه زدم یهو صدای در اومد منم وایسادم، زنه گفت سریع باش باما کاری ندارن هادی که اتاق اونور بود رفت درو باز کرد صدای چندنفرمیومد که باهادی حرف میزدن یکیشون گفت کسی نیست هادی گفت چرا ملیحه با مشتریش اینجاست بذار تموم بشن گورشونو گم کنن بعد،منم داشتم تلمبه میزدم که زنه هی میگفت زود باش بابا چی خوردی داره شب میشه منم گفتم به خدا هیچی نخوردم با او حسی که داشتم مگه ارضا میشدم زنه اینقدر سروصدا کرد که زود باش که اونایی که اون اتاق با هادی نشسته بودن شنیدن یکیشون گفت اهای یارو زود تمومش کن والا خودم میام تمومت میکنم اونای دیگه هم هر یکی یه چیزی گفتن منم از ترس هنوز که ابم نیومده بود بلند شدم گفتم تموم شد زنه تا شنید سریع بلندشد شلوارشو پوشید ورفت بیرون منم سریع لباسامو تنم کردم واسه بیرون رفتن باید از اتاق دیگه میرفتم وقتی رفتم دیدم سه نفر باهادی نشسته بودن منتظر بودن برم از قیافه شون معلوم بود معتادن اومده بودن دود کنن،یکیشون گفت بزن به چاک سریع،منم سریع رفتم بیرون،وقتی اومدم بیرون شب شده بود هی لعنت میفرستادم به خودم که خاک تو سرت امیربا این کس کردنت 45تومن پول بی زبونم رفت تو اون شهر غریب،یه تاکسی گرفتم برگشتم خونه اشتها نداشتم سریع قلیونو چاغ کردم تنهایی تا جایی کشیدم که زغالاش خاکستر شد بعد خوابیدم اما قبل خواب یه جلقی پیاده شدم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
جنده پول دوست

سلام من علی هستم من یک پسر ساده لوح 19ساله ک ب راحتی گول مالی میشدم تعریف ازخود نباشدمن پسرخیلی خوش تیپی هستم تا الان با دو نفر دوس شدم ولی خیلی دختر دنبالم افتاده بود ولی من آدمی نیستم ک با دخترهای زیادی دوس شم و دیگری خیانت کنم حالا داستانم از اول آبان شروع شد با یه دختر ب نام مهدیه دوس بودم اون دختر بسیار زیبایی است اون خخخخخخخخخخیلی خوش اندامه من پدرم آدم پولداریه من ی خونه مجردیه بزرگ داشتم ب این دختره گفتم بیاد تا بیشتر باهم آشناشیم من نمی خواستم سکس کنیم آمد وقتی رسید نشست رو مبل (من قد 185دارم وزنم70 اون دختره 170تا175قدش بود)



مانتوشو داد من گذاشتم اونور بعدش میگفت چقدر گرمه ولی ی روز سرد تو پاییز بود بگذریم کنم میخوای برو الدستور عوض کن رفت تو اتاق بعدش با ی لباس سکسی ک آدمو خیلی حشری میکرد (اینم اضافه کنم ک این دختره فقط بخاطرپولم با من دوس شده بود آخر داستان متوجه میشید)اومد جلو فهمیدم ب چی فک میکنه گفتم:آهان بخاطر سکس گرمه شده بود ها بردمش اتاق لباسش رو بپوشه ولی اونجا لباسش رو ک اش بود رو کند من تا اون وقت اندامش رو لخت ندیده بودم موندم توکف چقدر خوش اندامه ولی میخواستم باهاش کار نداشته باشم بد جورمنو تحریک میکرد اون کنار در بود من کنار تخت بعد بدو بدو اومد سمتم منو انداخت تخت بعد گفتم حالا ک اسرار میکنی باشه بعدش من پیرنم رو درآوردم بعدش شلوار شورت روباهم من کیرم29سانته من درآوردم با تعجب ب کیرم خیره شد فک کردم پشیمون بشه قیافش نشون میداد ترسیده مبادا جر بخوره بدش سریع رفت سراغ کیرم کردمش دهنش بعدش میگفت بیا کسمو بخور منم آدم وسواس گفتم نمیشه



بعد گفتم برگرد برگشت منم ک زود ارضاع میشم وقتی کردم تو کونش ارضاع شدم بعد یهو ی داد بلندی کشید ک همسایه اومد درو زد ولی باز نکردم رفت من عشق زیادی بهش داشتم ولی اون بخاطرپولم باهام دوس شده بود من کیرمو ازش کشیدم بیرون برش گردوندم ازش لب بگیرم لبامونو ب هم چسبوندیم ی حالی شدم بعدش دوباره برش گردوندم دوباره کردم توش دویاسه دیقه تلمبه زدم وقتی درآوردم تونلی بگشادی میلگرد 18 بعد کارمون ک تموم شد رفتیم تو حال دوباره گفت بیا باره من تا حالا ی بار دیگه سکس کرده بودم ولی اصلن این یکی بهم حال نداد چون هیچ اون هیچ حسی نداشت وفقط من ب اون حس داشتم بعدش موقع رفتنش گفت پوله سکس کردنو بده میدونستم ک میگه بهش گفتم با باهم مثلا دوستیم گفت دوستی کیلو چنده منم 1ملیون دادم گفتم دیگه جلو چشم نباش



رفت هفته بعد دیدم پسر غمم داره باهاش توخیابون راه میره بعد پسرعمم منو دید اونو ولش کرد در رفت تو فامیل همه میدونن من آدمه دعوایی هستم تاسر حد مرگ میزنم رفتم جلو ب دختر گفتم خجالت نمی کشی میخوای پسرعمم رو ب گه بکشونی ی چک خابوندم تو صورتش گریش درآمد رفتم دنباله پسرعمم من با پسرعمم خیلی صمیمی هستیم تا حالا باهم دونفرم بردیم ولی تا دیدم با این دخترس افتادم دنبالش جلوتر خونشون تا جایی ک میخورد زدمش ازاین اتفاق ی هفته میگذره ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
چقدر راحت جنده شدم

سلام سحر هستم18ساله از16 سالگی با دوست پسرام عشق بازی میکردم اما سکسی درکار نبود من خیلی تنوع طلب بودم و با دوستام بیشتراز دو سه ماه نمیموندم تا اینکه 17سالگی برای خرید شارژر گوشی وارد ی مغازه موبایل فروشی شدم ی پسر خوشتیپ خوشکل تو مغازه بود خیلی ادم آرومی بود ازش خوشم اومد بدون هیچ عکسالعمل ضایعی شارژرخریدم اومدم بیرون چند روز بعد دوباره ب بهونه گوشی رفتم مغازش و کلی چرت گفتم و سوال پرسیدم اما خیلی مغرور بود ی جوری رفتار میکرد انگار منظورمو نمیفهمه من ک آمپر چسبونده بودم اومدم بیرون گذشت تا چند روز بعد ک از ی جایی میومدم (کنجکاو نشید نمیگم کجا)ب هر حال کلی وسایل پیشم بود و برای خونه ی سرس وسایل خریده بودم انگار با خودم لج کرده بودم ک این باید مال من باشه از سر لجبازی رفتم تو مغازه ی برنامه میخوام برای گوشیم گفت باید برم خونه دانلود کنم براتون بیارم...



من هم کولی بازی درآوردم ک من کلی وسایل باهامه نمیتونم تو خیابون باشم تا شما بیاین ک بهم پیش نهاد کرد باهاش برم خونشون خلاصه باهاش رفتم اونجا گرم تر شد خودشو معرفی کرد من تا اون قضیه فقط لب داده بودم و اصلا توی خط سکس نبودم خواستم برم نگذاشت ترسیدم فهمیدم وای ک هواپسه ب زور دستامو گرفت ترس تمام وجودمو فراگرفته بود برخلاف ظاهر ارومش خیلی خشن بود انگار همه چیزو پیش بینی کرده بود لباساشو دراورد تو جیبش کاندوم داشت کاندومو انداخت دیگه قلبم نمیزد نفسم بالا نمیومد کسی خونه نبود جیغ میکشیدم بهم فرصت نداد شلوارمو دراورد لباس زیرمو اروم کشید پایین نگام کرد گفت چ خوشکله هیچی نمیگفتم کیرش زیاد بزرگ نبود پرسید اوپنی سرمو تکون دادم آره آخه از کون کردن خیلی میترسیدم ولی میدونستم قبلا آزمایش داده بودم پرده بکارتم ارتجاعی بود اما اوپن نبودم اولش اروم گذاشت روش و فشار داد وای حس عجیبی داشتم ترس و لذت باهم ی کم ک گذشت صدای آخ و اوخم دراومد و حسابی حال میکردم .



وایییییییی کیرشو تند تند میکرد تو کسم خیس خیس بود سینه هامو میخورد پاهامو گرفت گذاشت رو شونش اروم روم خم شد و دوباره شروع کرد آی میکرد آی میکرد وقتی صدای نفس های عمیقشو میشنیدم از خودم متنفر میشدم عرق کرده بودم ب هیچی فکر نمیکرد فقط کیرشو تا ته میکرد تو کسم با تمام انرژی حس فوق العاده ای بود ی لحظه تمام تنم لرزید اروم گرفتم ی چند ثانیه ای بهم فرصت داد دوباره شروع کرد ب تلمبه زدن وحشتناک تلبه میزد جوری ک من هردفعه عقب تر میرفتم بالاخره ارضاشد زود پاشدم لباسمو پوشیدم خواستم برم ک دیءه مانعم نشد با سرعت از اون خونه زدم بیرون الان ازش متنفرم بعداز اون انگار احساس خلا میکردم و تنها راهم آغاز ی رابطه جدید بود ک بعداز چندتا رابطه جنسی دیگه با چندنفر دیگه تقریبا سه نفر دیگه تصمیم گرفتم از نفر چهارم پول بگیرم و الان راه زندگیم شده معامله تنم با پول از خودم متنفرم اما
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
لیلا، جنده کون گنده

سلام
من کسرا هستم 18ساله
داستان از اونجا شروع شد که من يه روز از مدرسه داشتم ميومدم خونه.ما تو يه آپارتمان زندگي ميکرديم..وقتي داشتم از پارکينگ به سمت آسانسور ميومدم صداي دادو هوار همسايه روبه رويمونو ميشنيدم که داشت با زنش دعوا ميکرد من داشتم هميجوري گوش ميدادم که آقا داود(همسايه روبهرويي)از خونه اومد بيرون در محکم بست رفت.
فرداي اون روز وقتي از مدرسه برگشتم هرچقددر زدم کسي درباز نکرد.بعد از چند دقيقه زن همسايه روبه روييمون که اسمش ليلا بود 26 سالشم بود درباز کرد و گفت:کسرا مامانت رفته بيرون کليدو داده به من که بدم بهت.بعد رفتم به مامانم زنگ زدم که فهميدم رفته خونه مامان بزرگمو شبم بايد خودم تنهايي برم اونجا.دو سه ساعت گذشت.يه فيلم ترسناک گذاشتم که صحنه هاي سکسي تو زياد بود.همين جوري که داشتم نگاه ميکردم يه دفعه زنگ خونه ما به صدا دراومد منم هول کردم فيلم زدم روي استوپ از پشت در گفتم کيه که شنيدم ليلا پشت دره.درباز کردم گفتم بفرماييد ليلا خانم کاري با بنده داشتين؟؟گفت کسرا تلفن خونه ما قطع شده گوشيم هم شارژ نداره ميشه از تلفن خونه شما استفاده کنم؟؟؟گفتم باشه فقط چند لحظه اجازه بدين.سريع رفتم کنترل تلوزيونو بردارم که خاموشش کنم.هرچقد گشتم نبود که ديدم ليلا اومده تو خونهو فهميد که داشتم فيلم سکسي نگاه ميکردم.اصلا به روم نيوردو بهم گفت تلفن گذاشت که بهش تلفن رو نشون دادم.



وقتي که رفت سمت تلفن بهم گفت راحت باش فيلمتو ببين.وقتي دولا شد که تلفن رو برداره مانتوي تنگي که پاش بود رفت بالا و کون گندش افتاد بيرون(هيکل ليلا همجاش لاغر بود اما کون و سينه هاي گنده اي داشت مخصوصا کونش صورت خوشگلی داشت جوریم میخندید که آدم میخواست جرش بده پوست سفیدی هم داشت)يه دفعه ناخداگاه کيرم سيخ شد.چند دقيقه هميجوري بود.با خودم گفتم داره چه کار ميکنه مگه حتي حرفم نميزد با تلفن.با خودم گفتم الآنه که اون شلوار لي تنگش به خاطره اون شاه کون جر بخوره.برگشت بهم گفت فيلمي که داري ميبيني جديده؟؟؟گفتم نميدونم.بگفت خواستي از اين فيلم ها بهم بگو من زياد دارم.منکه موخم سوت کشيد.گفت يه لحظه بيا.رفتم پيشش بهم گفت چرا هرچقد شماره ميگيرم بوق اشغال ميزنه؟؟؟گفتم نميدونم.وقتي ديد هواسم به کونشه بهم گفت تا وقت داري کارتو بکن.گفتم چه کاري؟؟؟که يه دفعه کونشو تکون دادو گفت اينو ميگم.منم از خداخواسته از روي همون شلوارلي تنگش کونشو ميخوردم اونم همون جوري که داشت تلفن ميزد بود.انقد که از روي شلوارش کونشو خوردم که خيسه خيس شده بود بعد به همون حالتي که بود شلوارشو دراوردم بعد دوباره شروع به خوردنش کردم.



گفتم عجب کون گنده ي سکسي داره ليلا جون گفت مال خودته جرش بده جيگر.بعد برگشت شروع کرد ازم لب گرفتن مثله وحشيا لب همو ميخورديم بعد مانتوشو جر دادم،وااااااای پستون نداشت دوتا هندونه داشت جنده خانم مثل وحشیا پستوناشو خوردم بعد کلشو گرفتم گفتم مثل سگ ساک بزن اونم مثل اين جنده ها که انگار اينکار تو خونش بود ساک ميزدمموقع ساک زدن هي ميگفت کيرت فقط مال من بايد باشه فقط بايد تو کون من بره.گفتم چشم اين کير فقط براي ليلا کون گنده هست بخوره جنده.تا 10 دقيقه ساک ميزد بعد برشگردوندم گذاشتم دم سوراخ کونش بزور سرکيرو کردم تو کونش که يه ااااااااه سکسيه که بد آدمو حشره ميکنه کرد که يه دفعه تا ته کردم تو که يه جيغ بلند زد مثل اين وحشيا گاييدم کونشو در حين گاييدن به کونشم ضربه ميزدم انقد ضربه زدم که کونش قرمز شده بودو اونو حشري تر ميکرد موقع کردن کونش هي ميگفت جر بده اين کون گنده رو جر بده لامصب ااااااااااااااااااااااه منه جنده رو بگاااااااااااااااااا جررررررررررربده.گفتم چشم جوری بگامت که تا حالا کسی این کارو باهات نکرده لیلا کون گنده جنده.این حرفارو انقد بلند میگفتیم که فک کنم کل ساختمون فهمیدن که من دارم این لیلا رو جر میدم


بعد از ده دقیقه تلمبه زدن داشت آبم میومد.گفتم داره آبم میاد کون گنده.گفت یه خوردشو خالی کن تو کون بقیشو بریز تو صورت.وقتی این کارو کردم گردنشو گرفتم اوردم جلوی صورتم یه گاز ازلباش گرفتم بعد گفتم از این به بعد باید بهم کون بدی لیلا جنده ی من.پرتش کردم رو مبل گفتم حالا میتونی گمشی.گفت توهم نباید کسی دیگه رو بکنی کیرت فقط مال منه
بعد این جریال 13 یا 14 باری کردمش بعد که از آپارتمان رفتن دیگه ندیدمش اما آمارشو دراوردم فهمیدم به خاطر هرژه گیریاش از شوهرش جدا شده چند وقت پیش تو خیابون دیدمش که یه تیپ خیلی بد سکسی هم زده بود.تعقیبش کردم دیدم رفت تو کوچه سوار یه ماشینی شد که چندتا پسر جوون توش بودن...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
جنده عزیزم

سلام اسم من پرهامه تهران زندگی میکنم 17 سالمه قدم 170 و کیرم 14 سانت با قطر 5 . یکم لاغرم ولی خوش قیافه.این ماجرا از اونجایی شروع شد که من تو یه برنامه چت با دختری آشنا شدم به اسم الناز.دختر باحالی بود و خیلی هم حشری! 19 سالش بود قدش 160 با پوست سبزه و سینه های بزرگ و یه کون گنده و خوش فرم! (اینا رو بعدا از عکساش فهمیدم) باهاش زیاد شوخی میکردم و خیلی زود سر حرفای سکسی بینمون باز شد.اونم اصلا کم نمیاورد! با جنبه بود.دیگه بیشتر وقتها سکس چت میکردیم از اون به بعد.اونم چون خیلی حشری بود بدش نمیومد. سکس چتامون خیلی هات بود و اونم خوب بلد بود.دوتایی جغ میزدیم و همدیگرو ارضا میکردیم. تا یک سال سکس چت های ما ادامه داشت گاهی هم وویس سکسی و عکس میفرستادیم اونم دیگه بهم اعتماد کرده بود و خوب همدیگرو شناخته بودیم.ولی هیچکدوممون اصراری واس اینکه هنو ببینیم نداشتیم...



تا اینکه این اواخر دیگه از سکس چت خسته شده بود و منم چون خیلی حشری بودم همش اصرار میکردم ولی اون میگفت دیگه جغ بهش حال نمیده! گفت کیر میخوام!تا حالا سکس نداشته بود ولی گفتش ک دوس داره امتهان کنه.منم که از خدام بود. از پسر خالم کلید خونه مجردیشو گرفتم و قرار شد واسه پنجشنبه با هم بریم بیرون. ساعت 1 ظهر بود که رسیدم سر قرار. همدیگرو دیدیم و دست دادیم وروبوسی کردیم. اونم حسابی خوشگل کرده بود یه شلوار لی چسبون که حسابی کونشو به چشم میاورد با چکمه های کوتاه و یه کاپشن سفید پوشیده بود و یه شال سبز ک به پوست سبزش میومد. یکم راه رفتیم و حرف زدیم.اولش خیلی ازم خجالت میکشید ولی کم کم بهتر شد.رفتیم تو یه رستوران و ناهارو با هم خوردیم ک اونم به حساب من بود!



ساعت 2 بود که رفتیم و نشستیم تو یه پارک. کنارم رو نیمکت نشسته بود و حرف میزدیم.گفتم هنوزم کیر میخوای خانوم خشگله؟ گفت اوهوم. گفتم پس مکان دارم بریم اونجا که گفت نه خونمون خالیه بریم اونجا. منم گفتم باشه و سریع یه دربست گرفتم تا خونشون.یه خونه شخصی دو طبقه که طبقه اول خودشون بودن و طبقه دوم مستاجرشون.اون رفت تو و بعد که دید اوضاع مرتبه به من که سر کوچه بودم زنگ زد و گفت بیا. رفتم تو و درو پشت سر خودم بستم. یه خونه مرتب و شیک بود با دوتا اتاق خواب ک یهو صداش از یکی از اتاقا اومد گفت بشین الان میام. رفتیم رو مبل نشستم.بعد از چند دقیقه اومد.لباساشو عوض کرده بود و یه لباس مشکی یه تیکه پوشیده بود که تا بالای زانوش بود با یه یقه باز و آستینشم طوری بود که شونه سمت چپش بیرون بود.خواست بره شربت بیاره ک گفتم نمیخواد تازه ناهار خوردیم.گفتم بیا بشین اینجا پیشم ببینم.با کلی ناز و عشوه اومد و نشست کنارم.دستمو کشیدم رو موهای بلندش و گفتم خیلی وقت بود منتظر امروز بودم.اونم گفت منم همینطور. سرمو بردم جلو و لبامو گذاشتم رو لباش. لباشو میخوردم و همزمان دستمو میکشیدم رو رونش.


با دستاش شونه هامو هل داد و بلند شد وایستاد جلوم.گوشه لبشو گاز میگرفت و دستشو میکشید رو بدنش...شروع کرد رفتن سمت اتاق و منم فقط نگاش میکردم. بهم اشاره کرد برم دنبالش و منم پشت سرش رفتم تو اتاق.دستمو گرفت و نشوندم لبه ی تخت خودش جلوم وایستاد و شروع کرد لاس زدن. سینه هاشو میمالید و دست میکشید رو کونش. منم زیپ شلوارمو باز کردم و کیرم در آوردمو میمالیدم... چشمش ک به کیرم افتاد یه آه کوچیک کشید.. و لبشو گاز گرفت..جلوی من با خودش ور میرفت..داشت دیوونم میکرد..خیلی کاراشو دوست داشتم.منم جلوش کیرمو میمالیدم.نگاش فقط به کیرم بود.اومد یه قدم نزدیک تر و پشتشو کرد به من.آروم آروم خم شد و کونشو داد سمت من. دست میکشید رو کونش.اون یکی انگشتش تو دهنش بود و از بالای شونش منو نگاه میکرد...



آروم آروم لباسشو داد بالا و کونش معلوم شد.یه شرت مشکی نازک تنش بود.یکی زد رو کونش.لرزشش دیوونم میکرد.بهش اشاره کردم بیاد پیشم.زانو زد جلوم دستاشو گذاشت رو رونم و به کیرم نگاه میکرد که داشتم میمالیدمش.موهاشو گرفتم تو دستمو سرشو آوردم جلو. آروم گفتم کیر میخوای جنده خانوم؟ گفت اوووف خیلی... گفتم جنده ی منی تو.همیشه تو سکس خوشم میومد ازین حرفا بزنم. اونم گفت باشه عشقم.دستمو از رو کیرم برداشتم و گذاشتم رو سورتش. گفتم بو بکش بوی کیرمو جنده خانوم. بو میکشید دستمو زبونشو میمالید کف دستم.دستشو گرفتمو گذاشتم رو کیرم. کیرمو گرفت تو دستش و گفت اووف چه داغه... گفتم واس تو داغ کرده جنده حشری.حرفام بیشتر تحریکش میکرد. شروع کرد به مالیدن کیرم.انگاشتاشو دور کیرم حلقه کرده بود و از بالا تا پایین کیرم میکشید. با اون یکی دستشم خایه هامو میمالید. نگاش به من بودو لباشو گاز میگرفت.منم حسابی داشتم حال میکردم.لبشو گذاشت سر کیرم یکمشو کرد تو دهنش. آروم میک میزد.کم کم سریع ترش میکرد.نصف کیرم تو دهنش بودو محکم لباشو رو کیرم میکشید. منم دیگه چشامو بسته بودمو دستامو گذاشته بودم لبه تخت.کیرمو تا ته میکرد تو دهنشو درمی آورد.بعد از یه 10 دقیقه بلندش کردم یه لب ازش گرفتمو انداختمش رو تخت. تی شرتمو در آوردم انداختم کنار.شلوار و شورتمم کامل در اوردم که گفتش خودم برات اسپری گرفتم. تو کشو میزه.منم یه نیشخند زدمو رفتم اسپریو برداشتم زدم به کیرم و رفتم روی تخت. خوابیدم روشو لبامو گذاشتم رو لباش.



چند دقیقه ای لب بازی کردیمو آروم آروم رفتم زیر گردنش. زیر گلوشو یه لیس کشیدم تا بالای سینش.لباسشو دادم بالا و خودش درش آورد.از رو سوتین سینه هاشو میمالیدمو بالاشو که از سوتین بیرون بود میک میزدم.کم کم آه و نالش راه افتاده بود.دستامو بردم پشتش سوتینسو باز کردم.افتادم به خوردن سینه هاش. سرشو میک میزدمو گازهای کوچولو میگرفتم.اونم جیغای کوچیک میزد.حسابی که سینه هاشو خوردم آرو آروم از سینش بوسیدمو اومدم پاین تا رسیدم به شرتش. سرمو کردم لای پاش.بینیمو میمالیدم رو کسش. شرتشم خیس شده بود.یه آه بلند کشیدو سرمو فشار داد رو کسش.لبامو میکشیدم از رو شرت رو کسش.شرتشو کم کم در اوردم.یه نگاه به کسش کردم.موهاشو زده بود و یه کس قهوه ای کم رنگ با یه چوچول تیره. گفتم جووووون و یه لیس محکم کشیدم رو کسش. تند تند چوچولشو زبون میزدمو میمکیدم. داشتم کسشو میخوردم که خودش سرمو هل داد عقب. بلند شد و اومد جلوم کیرمو گرفت تو دستش و لبامو چسبید. حالت سگی خوابید و لای کونشو برام بار کرد. از کنار شونش داشت نگام میکرد و گفت بزن تو کووونم.منم گفتم چشم!
رفتم جلو دستامو کشیدم رو کونش.یه دونه زدم روش.لاشو باز کردمو یکم سوراخ کونشو زبون زدم. خودم بهش یاد داده بودم چجوری توی کونشو تمیز کنه واس همین میتونستم از کون بکنمش بدون اینکه کثافت کاری بشه.سوراخشو خیس کردمو اروم اروم یه انگشتمو کردم تو کونش. زیاد تنگ نبود که خودش گفت خودم با خیار گشادش کردم برات کیرتو بزار توش. منم یه توف انداختم رو کیرمو گذاشتم در کونش فشار دادم. سرش رفت تو.یه آآآآه حشری کشید... بیشتر فشار دادمو نصف کیرم رفت تو. خیلی داغ بود سوراخش. کیرمو درآوردم ویه دفعه تا ته فشار دادم تو کونش.. یه جیغ کشید و ملافه تختو چنگ زد.گفت اروم دیوس. یه دونه زدم رو کونشو گفتم خفه جنده خانوووم.شروع کردم به تلمبه زدن. اول اروم کیرمو عقب جلو میکردم. کم کم تند ترش کردم.



محکم تلمبه میزدم تو کوونشو خایه هام میخورد رو کسش. اونم با حرفاش حشری ترم میکرد. جووووون پرهام جونم منو بکککن.الی جندتو بککن. جووونم کیرت آتیشم میزنه.اوووف کونمو بگااا جرممممم بده.. کیرم در آوردمو خوابیدم رو تخت. گفتم بیا بشین روش. یه پاشو گذاشت سمت راستم یکی ام سمت چپم. کیرمو گذاشت دم سوراخ کونشو آروم نشست رووش.. مثل حالت دسشوییی رفتن نشسته بود و کونشو رو کیرم بالا پایین میکرد. منم با دستم کونشو گرفته بودمو کمکش میکردم. 10 یا 15 دقیقه ای تو این حالت بودیم و کم کم داشت آبم میومد که یه دفه کونشو فشار داد رو کیرمو کیرم تا ته رفت تو کونش و ارضا شد رو شیکمم... بیحال افتاد روم..یکم بقلش کردمو گفتم منم آبم کم کم داره میاد برام ساک بزن الی جنده. گفت باشه عزیزم و رفت پایین. تا جایی که میتونست کیرمو کرد تو دهنشو تند تند ساک میزد.کیرم میخورد به سقف دهنش.چند ثانیه بعد سرشو تو دستم فشار دادمو آبم ریخت تو دهنش. اونم همشو خورد و گفت جووون چه داغ بود آبت..
اومد بالا و سرشو گذاشت رو سینم و جفتمون خوابمون برد...

نوشته:‌ پرهام
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
عروس کوس پاره جنده

سلام علی هستم 18 سالمه ساکن یکی از ابر شهر های ایران اولش بگم تمام اسامی مستعاره و...
خاطره ای که می خوام براتون بگم مربوط به پارساله زمانی که سال سوم بودم
خلاصه من یه دوستی دارم(حالا فرضا اسمش بهنام) که همکلاسیم بود و از اون زن دختر باز های قهار روزگار و خودتون دیگه بقیه اش رو می دونین بهنام یه پسریه قد بلند یکم لاغره و دیگه خدا از لحاط قیافه براش کم نزاشته و منم تقریبا قدم بلنده قیاقه معمولی دارم ولی به خاطر اینکه چندساله جودو کار می کنم هیکلم خیلی رو فرمه و برعکس تصورتون تا پارسال سکسی نداشتم


بریم سر اصل مطلب گفتم که من سال سوم بودم و عصر جمعه پاییز بود که با بهنام برای بررسی کارنامه به کانون رفتیم و اونجا غلغله بود و پراز دختر های جیگیلی و ما هم که پر رو با بهنام از وسط شون رد می شدیم و به هم تیکه می نداختیم (البته با خودمون نه با دخترا) خلاصه این آقا بهنام ما خوب خورشید مجلش شده بود و داشت می درخشید و حواس همه دخترا بهش بود حتی پشتیبان های اونجا خلاصه ما داشتیم از درب اصلی می رفتیم بیرون و دوتا دختر شیک و پیک دم در با هم می گفتم و می خندیدند بهنام یواشکی یه کاغذ در اورد رو یه چیزایی نوشت و گلوله کرد و پرتابش کرد طرف اونا خیلی عادی دست منو گرفت و پشت سرمون هم نگاه نکردیم و رفتیم و هیچی در مورد اون کار بهم نگف و رفتیم خونمون شب ساعت یازده دیدم گوشیم زنگ خورد و بر داشتم یه دختره بود تا با هام صحبت کرد ته دلم ریخت و گفت تو همون خوشکل پسره هستی که کاغذ پرت کردی گفتم نه و از ته دلش یه جیغ زد و گفت لعنت بهت سمیرا بازم تو بردی بخشکی شانس


بهش گفتم تو بهنام می خواستی پس چرا زنگ زدی به من گفت پس اسمش بهنامه من اصلا اسمش رو هم نمی دونم با دوستم قرار گذاشتم که شماره ها رو شانسی برداریم و از بخت بد من تو واسم افتادی تو کوزه...
زیاد طولش نمیدم با دخترا قرار گذاشتیم و هم رو دیدم دو تاشون پیش دانشگاهی بودن همکلاسی و زید من خیلی خوشکل تر که چه عرض کنم خوش آرایش تر از سمیرا زید بهنام بود (عین جنده ها آرایش می کردن و حرف می زدن) از خودشون پرسیدیم زید بهنام مامان و باباش از هم جدا شده بودن و با مادر بزرگش زندگی می کنه و زید من (هنگامه) وضع مالیش خوب بود و همش به سمیرا چشمک می زد که هیچی راجع بهش حرف نزنه دلیلش رو بهنام گفت که سمیرا بهش گفته به من بگه هنگامه یه ماهه عقد کرده و صاحب داره و علی باید حواسش رو جمع کنه که سوتی نده و... از همه اینا که بگذریم ما یه دو ماه با هم بودیم و همش قرار با هم می زاشتیم و بگم که همه نمره ها مون کم شده بود و درسمون افت کرده بود با این حال سمیرا به بهنام پا نداده بود و بهنام با هاش بهم زد ولی منو هنگامه واسه هم پیامک های سکسی می فرستادیم یه روز هنگامه اس داد که مامان و باباش واسه عیادت از خالش رفتن سفر اون ازم خواست که برم پیشش می دونستم تنها بودن ما خالی از هیچی نیست چوت ما تا به اون روز با هم تنها نبودیم ولی با این حال چند بار توی خیابون هم رو نیشگون گرفته بودیم اونم این جور جاهایی حالا کار به خلوت کشیده شده بود...به بهنام زنگ زدم قضیه رو گفتم بهنام هم باهمام هم عقیده بود ولی بهم هشدار داد چون شوهر داره باس حواست رو جمع کنی و یه قرص معرفی کرد(ترامادول) با هزار بدبختی که بود جورش کردم و 2 سایت قبل از قرار خوردم و رفتم خونه هنگامه در رو باز کرد خونه شیک و بزرگی داشتن رفتم از پله ها بالا و در زدم خودش در و باز کرد با مانتو و مقنعه بود سلام رسمی کرد منم خودم رو خیس کردم راستش فکر می کردم کسی خونشونه ولی تا از در اومدم داخل برادرش رو دیدم هنگامه راجبش قبلا صحبت کرده بود 4 سالش بودو خوشکلتر از هنگامه ....



هنگامه منو به اتاقش دعوت کرد و خیلی رسمی صحبت می کرد و در رو بست ورفت و 10مین دیگه در رو باز کردو من...فکر می کنین هنگامه چجور بود؟ یه داف آرایش کرده با یه لباس یه تیکه و نازک (که بعدا گفت مال مادرشه) و آروم منو اومد سمتم و دستم رو گرفت انداخت خودش رو رو تخت و اون لباسه باز شد و من اون تن خوش تراش و سبزه اش رو دیدم و عین همین آدم همی شیش و هشتی داشتم بر و بر نگاش می کردم (تورو خدا مسخره ام نکنین بار اولم بود که این طور صحنه ای رو می دیدم) هنگامه با جیغش حواسم رو پرت کرد و گقت تا صبح می خوای نگاهم کنی زود باش دیگه...منم این همین آماتور ها شروع کردم به در اوردن لباس هام تا به شرتم رسیدم هنگامه باز جیغ زد بسه...منم دوباره زل زدم بهش و گفتم آرومتر داداشت گفت نترس بردمش خونه همسایه تا با دختر همسایه مون بازی کنه البته نه مثل بازی ما آدم بزرگا و شروع کرد به خندیدن های مزخرفش که از روی زور می خندید و اومد طرفم و شرتم رو پایین کشید و گفت از مال پدرم هم بزرگتره (بعدا بهم گفت یه با سکس مامان و باباش رو دیده و از اون موقع می خاره) دوتا بوسش کرد و اومد شروع کرد به لب گرفتن از من و در همون حال واسم کیرم رو می مالید شرت و سوتین خودش رو با اون لباسه در عرض سه سوت در اورد و سرم رو گرفت گذاشت رو سینه هاشو ازم خواست بخورمشون و منم عین همین قحطی زده های سومالی واسش می خوردمشون اونم به جیغ های بلند و زشتی می زد دست آخر هم دست منو گرفت کرد تو دهنش و واسم ساکش زد ازش خواستم کیرم رو هم ساک بزنه ولی ادا در اورد که بدم میاد تا به حال واسه کسی نخوردم و از این حرفا...



منم اصرار نکردم و ازش خواستم واسم یه کرم بیاره تا کونش بزارم اونم گفت من هیکلم رو به خاطر دختریم بهم نمی زنم بکن تو کسم...منم ازش پرسدم مگه عقد نبودی چطوری زنت کنم مگه واسه شب عروسی نمی خوایش هنگامه که هر لحظه وقیح تر می شد گفت نترس راه بازه الان یه ساله که بازه فکر می کنی چرا زود شوهرم دادن و دوباره اون خنده مسخرش.
منم کم نیوردم سر کیرم رو گذاشت درش تا ته کردم تو اون کوره داغ آجر پزیش که حسابی تنگ و آبدار هم بود و شروع به عقب جلو کردن کردم اونم داد می زد که محکم تلنبه بزن کونی ...خلاصه توی پنج شیش مدل کردمش و آخر سرم ریختم توش(به خاطر کاراش )اونم انگار نه انگار پاشد رفت دستشویی و یه هفته همچی عادی بود و همش راجب سکسمون حرف می زدیم ولی ازم خواست که با هاش بهم بزنم چون نتونستم ارضاش کنم منم نفهمیدم این جنده چطور تو بیست سی دقیقه ای که لنگاش باز بود ارضا نشده بود خلاصه همون رو خیلی راحت با هاش به هم زدم ولی گه گاهی با یه مرد سی و چند ساله گردن کلفت تو شهر می دیدمش کهفکر کنم شوهرش بود که عقد کرده بودن شاید اون تونسته باشه ارضاش کنه
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
چجوری گشاد شدم

سلام دوستان من سپیده هستم 23 ساله قدم زیاد بلند نیس و تپلم داستانی ک میخوام تقدیم دوستان کنم مربوط میشه به سال سوم راهنمایی من زمانی ک من 15 سالم بود.من نسبت به دوستای دیگم زودتر بلوغ شده بودم و جز بچه پروای مدرسه بودم. داداش ندارم و کلا راحت بودم همیشه.
با دوس پسرامم سکس از پشت داشتم و تو عالم بچگی فکر میکردم خیلی بزرگ شدم اره....


من کلا به سکس با مردای درشت و سن بالا علاقه داشتم و الانشم فقط با مرد سکس میکنم و دوس میشم. اون زمان ته کوچه ما چند تا داداش بودن که گندههای محل بودن و همه ازشون حساب میبردن. دادش بزرگه اسمش داوود بود داوود تهرانی وشنیده بودم که بابچه های سن کم حال میکنه ظهرا ک از مدرسه میومدم دور میزدم از ته کوچه میوومدم ک ببینمش. کوله پشتیمو در میاوردم و تا جایی ک میشدباناز راه میرفتم، 3 4 روزگذشت، 4شنبه بود و من از صبح بجای مدرسه رفته بودم خونه شهروز دوسپسرموحسابی کون داده بودم، خسته وداغون داشتم برمیگشتم ک دیدم داوود سرکوچه وایساده،حالم خوب نبود و بیتفاوت از کنارش رد شدم، احساس کردم اومد دنبالم وبروم نیاوردم اومد نزدیکم شدیدن بود الکل میدادو فهمیدم مسته بهم گفت عزیزم شمارم و میگیری نگاش کردم و گفتم اررررره..





شماررو ازش گرفتم و اومدم ک برم کیفمو کشید و اروم گفت قربون کون گردت بشم زود زنگ بزنا گفتم باشه و زود رفتم،مامانم سرکار بود رفتم حموم و اومدم زود خوابم برد بیدار ک شدم عصر بود سری زنگ زدم ب داوود وتابرداشت قط کردم انگار پشیمون بودم ولی اون فهمیده بود منم و زنگ زد و گفت بیا بریم یه دور بزنیم و برات یه مانتو دیدم دوس داری برات بخرمش من گول خوردم و سری حاظر شدم و رفتم، یه 405 نقره ای داشت رفتم سوارشدم بهش گفتم مامانم ساعت 8 از سرکار میاد و باید زود برگردم، رفتیم برام مانتو رو خرید توراهم معجون خوردیم و حرف زدیم، ساعت 7 بود نزدیک خونه بودیم،طرف خونمون یه محل خلوت بود پیچید سمت اونجا ، من ترسیده بودم وایساد ی گوشه و پارک کرد،بهم گفت میخوام بات حرف بزنم نترس جوجو گفت بهت خوش گذش؟ گفتم اره خیلی گف مانتوت قشنگه دوس داریش؟ گفتم اره مرسی، گفت سپیده جون من حالم خوب نیس گفتم چرا گفت تو اتاق پرو ک دیدمت حالم بد شد،من برات لباس خریدم بوسم نمیکنی ؟؟؟؟



صورتمو بردم جلو شرو کرو کرد ب لب گرفتن ازم با ی دست من و گرفته بود با اون دستشم کیرشو دراورد بیرون لبم و ول کرد و گف یکیم میخوری برام واای خدا چی میددم کیرش وحشتناک کلفت بود؛ گفتم یکی میبینه من میترسم گف نترس بچه ها مواظب هستن شرو کردم ب لیس زدن کیرش و اون دستشو بمیمالید به کونم سرم و اورد بالا از ماشین با همون وضع پیاده شد داشتم سکته میکردم اومد در سمت من و باز کرد وگفت پیاده شو عشقم بکش پایین گفتم پریودم بخدا زوری زوری پیادم کر و شلوارو شرتمو کشید پایین خمم کرد اشکم درومده بود هرچی فشار میداد نمیرفت تو با ی دستش دهنمو گرفته بود و بازور کرد تو کونم و 4 5 بار ک کرد ابش اومد وریخت تو کونم



وقتی ولم کرد غش کردم یکم اب ریخ رو صورتم تا ب حال اومدم چشامو ک باز کردم توماشین بودم لبخند زد و گفت دفه اولت بود ب من دادی عادت میکنی راه افتاد و سر کوچه پیادم کرد نمیتونستم راه برم رسیدم خونه مامانم حموم بود و فهمیدم تازه رسیده رفتم دسشویی نمیتونستم بشینم شرتم خون خالی بوود و تا ی هفته درد داشتم ،بعد اون ماجرا داوود بیخیالم نشد و2سال زوری باهاش بودم و پردمم خودش زد ولی خدارو شکر دعوا کرد و افتاد زندان و ما ازون محل رفتیم و من تونستم با هر کس که دوس دارم سکس کنم .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
از پیچ شمیران تا میدان تجریش

شب بود و داشتم از پاتوقم برمیگشتم باید میرفتم پیچ شمیران که از اونجا سوار ماشین بشم بیام خونه
توی پیچ شمیران ایستاده بودم ومنتظر ماشین بودم که دیدم دختر ترشیده و سن بالایی اومد سمتم و دیدم هی پستوناش را تکون میده با دیدن این صحنه علاوه بر اینکه حشری شدم فهمیدم خبریه ولی از خوم پرسیدم چرا این وقت شب بین این همه ادم سراغ من اومده؟
بهم گفت خونه داری؟ منم گفتم نه بعد رفت اونور خیابون تو یه اب میوه فروشی ودیدم داره با مغازه داره حرف میزنه گفتم حتما از من نا امید شد رفت سراغ اب میوه فروشه که مرد مسنی هم بود البته خود فرزانه هم سنش به من نمیخورد این غذیه برمگرده به 3 یا 4 سال پیش من الان 31 سال دارم اون موقعه که سنمم کمتر بود و فرزانه اگر بخوام سنش را بگم جدود 35 36 بود حداکثر اون موقه که الان حتما 41 یا 42 ...





خلاصه دیدم فرزانه از ابمیوه فروشی اومد بیرون واومد اینور خیابون سمت من هی بهم میگفت نمیشه بریم خونتون گفتم نه راستش را بخواید من که از خدام بود ولی نمیشد خانواده اون شب بودن وحقیقتش منم تاحالا کس نبرده بودم خونه که تجربه داشته باشم از یک طرف دوست داشتم بیاد ازیک طرف نمیشد گفتم خدا امشب به من لطف کرده اینا فرستاده سراغم ولی کاش خونه خالی بود دلم نمیومد دست خالی بزارم بره با خودم کاسه چکنم چکنم دستم گرفتم قیافه فرزانه داد میزد حشریه و میخواست با یه پسر ارتباط برقرار کنه
البته قیافش مالی نبود ولی از هیچی بهتر بود که بهش گفتم خونه نمیشه چون خانواده هستن گفتم حالا با من بیا بریم تجریش اونجا یه فکری میکنم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم من بودم فرزانه روی صندلی عقب با راننده و یک مسافر هم جلونشت
به مححض اینکه نشستیم و ماشین خواست حرکت کنه فرزانه پاش را چسبوند به من و خودش هم چسبید به من انگار خیلی خسته بود واز ره دور اومده بود چون همش توراه خواب بود بلاخره دست به کار شدم اول یه دست به کسش زدم البته یه وقت فکر نید زیپش را پایین کشیدم ها نه ترس تو وجودم بود ساعت 11/1130 شب من با یه دختری که از خودم بزرگتر بود وتوی خیابون بدون سرپناه وسقف خلاصه اول از روی شلوار یه دست به کسش کشیدم و دستم چند دقیقه روکسش بود کیفم راگذاشتم رو پاش خودش هم یه پلاستیک زرد رنگ باهاش بود اوردمش جلو که یه وقت راننده از تو اینه نبینه بعد رفتم سراغ پستوناش اول برام تکون میداد ومنو حشریم کرده بود اول از روی مانتو به پستون راستش دست زدم وحال کرد بعد رفتم سراغ پستون چپش باز از رو مانتو باهاش حال کردم بعد دستم را کردم تو مانتوش یه تیشرت نارنجی پوشیده بود از رو تیشرتش پستوناش را گرفتم و مالش دادم و حال کردم بعد دستم را کردم تو تیشرتش از روی سوتینش پستوناش را گرفتم و مالش دادم اصلا هم از خواب بیدار نمیشد انگار دو روز بود نخوابیده بود بعد از روی سوتینش به زور سوتینش را کشیدم پایین خیلی محکم بود اول پستون چپش را در اوردم و بعد پستون راستش را هی مالشش میدادم و حال میکردم





تو حال خودم بودم که یهو پلیس گشت میزد با ماشین یهو ترسیدم که ببینه ودستم را اوردم از تو مانتوش بیرون یه چندقیقه گذشت دوباره کارم را شروع کردم از خیلی وقت قبلش کیرم بلند شده بود رسیدیم سیدخندان اول مسافر جلوییه پیاده شد و یه نگاهی به من و فرزانه کرد این ماشینی که توش بودیم تجریش نمیرفت مجبور شدیم پیاده شیم دوباره سوار یه ماشین دیگه بشم بریم تجریش قبل از اینکه سوار ماشین بشم از خواب پا شده بود بهش گفتم خوب کس و پستونایی داری ها و خندید تو اون فاصله کم نمیدونم چه طوری وقت کرد سوتینش را درست کنه چون وقتی تو ماشین بعدی نشستیم دوباره مجبور شدم سوتینش را بکشم پایین باز از بدبختی یا خوشبختی من یه مسافر نشسته بود جلو وما دوتا عقب بودیم باز با پستوناش حال میکردم هی حشری میشدم تو فکر این بودم که کاش خونه خالی بود به خدا گفتم ای خدا نمیشد یه روز دیگه این به من بخوره حداقل امشب سرراهم قرارش دادی خونه هم خالی میکردی متوجه گذر زمان نبودم دستم تو بدنش ولو بود فقط نتونستم حاله پستوناش را ببینم و پستوناش را توماشین بخورم اعصابم بیشتر خورد شد خلاصه رسیدیم تجریش یادم افتاد یکی هست میتونه کمکم کنه یه رفیق داشتم سن بابام رو داشت





تو همون پاتوق باهاش اشنا شدم گفتم یه زنگی بزنم جریان را بهش بگم فرزانه که از خداش بود اون جنده بود براش فرقی نمیکرد پیش من باشه یا یکی دیگه با خودم گفتم حالا اگه درست شد من یکی دوساعت دیرتر میرم خونه بهش زنگ زدم گفتم شرایطش را میدونستم چه جوریه با اینکه خونه مجردی داشت اما به خاطر همسایه هاش نمیتونست قبول کنه اصرار کردم گفتم این وقت شب کسی بیرون نیست بازم قبول نکرد به خودم فقط میگفت بیا مشروب بخوریم و یه حال دونفره ایی بکنیم نمیدونم چه حکمتی بود توش اون شب یا خدا خیلی دوستم داشت اینا گذاشت سر راهم ولی به جاش همه درها به روم بسته بود دست به کار شدم تومیدون تجریش وقتی دیدم بهروز هم میگه نه گفتم خدا هوام را داره نه میتونستم خونه خودمون ببرمش نه خونه بهروز به خاطر همسایه هاش تو همون میدون تجریش کنار مغازه ها نشسته بود گفتم بلند شو خودش فهمید زده به کلم چون ته حشری بودم نمیدونستم چی درسته چی غلط فرزانه یه دست کیرم وتخمام زد وای راست که کرده بود بعد گفت تو به من احتیاج داری؟ نگاهش کردم و باسر جواب دادم اره



بعد من دوباره دستم را مالیدم به کسش و رفتم عقب کیرم که راست کرده بود را به کونش فشار میدادم اون شلوار لی اب پوشیده بود نمیشد کاری کنم دستام میلرزید پاهام سست شده بود بلاخره گفتم یه حال سر پایی که میتونی بکنی کیرم را جلو بردم چسبوندم به کونش و هی فشار میدادم و با دستهام دو پستوناش را گرفته بودم مردم کمی درخیابان را میرفتم وما را میدیدن ومیخندیدن چه کنم دستم بسته بود شما اگر یه کس مجانی بهتون بده ولی مکانی جایی نداشته باشین نه خونه خودتون نه خونه مردی نه خونه دوستاتون چه میکنید خونه فامیلا که نمیتونید ببریتش
بگذریم مجبور بودم تو خیابون حال کنم باهاش با اینکه ضایع بود وجونم در خطر هی میترسیدم یهو پلیس و بسیج بریزن سرم بگیرنم
بعد رفتم جلو کیرم را به کسش فشار دادم و کمرش را محم گرفته بودم دیر هم شده بود ساعت نزدیک 1 بود هنوز اصرار میکرد ببرمش خونه میگفت اگه منا ببری خونتون جلوت لخت میشم خندیدم بهش و گفتم نه ترخدا لخت نشو ویه لب درست وحسابی ازش گرفتم
هی تو مغزم میگفتم درا باز کنم ببرمش خونه و ببرمش تو را پله تو خرپشته بکنمش یا رو پشت بوم نمیدونم داشتم دیونه میشدم دیگه
دیگه خسته هم شده بودم گفتم بزار قال غذیه را بکنم بره به فرزانه گفتم بیا بریم تو این بنبست ترتیبت را بدم اما فرزانه ترسید راستم میگفت حق داشت بترسه من براثر شوت زیاد بهش گفتم بریم تو بنبستی که کارگرا مشغول استراحت بودن دوباره کیرم را به کس و کونش زدم وف فرزانه هی اه میکشید گردنش را میلیسیدم بوسش میکردم گوشش هم همینطور بهم گفت بهش گفتم عجب چیزی گفت پس چی منظورش پستوناش بود گفتش پستونام خیلی گنده است میخواست منا دوباره تحریک کنه لاکردار خوب کارش را بلد بود ولی حیف من دیگه نمیتونستم باهاش باشم خیلی دیر شده بود ساعت 1 هم گذشته بود گفتم باید برم دیگه خیلی دیر شد بهش گفتم راستی اون پلاستیکت چیه؟ گفت شرته در اورد بهم نشون داد یه شرت سفید بود گفتم سوتین نذاشتی؟ سوتین سفید هم از توش در اورد نشونم داد گفتم الان چه رنگی بستی؟ مانتو تشرتش را زد کنار بندش را نشونم داد مشکی بسته بود گفت از شهرستان دارم میام دیگه نپرسیدم از کجا



گفتم بذار من پستونای گنده ات رو یه بوس کنم و برم که خیلی دیر شدش گفت بیا بوس کن و بدنش را داد عقب پستوناش را داد جلو سمت من که بوسشون کنم ومن هم بوسشون کردم و یه دست دوباره به کس و کونش گذاشتم وخدافظی کردم قبلش هم شماره مبایلم را دادم بهش ولی دیگه زنگ نزد توراه که مومدم خونه هی میگفتم چرا نیوردمش ووقتی رسیدم خونه گفتم اخه چه جوری که خانواده هستن
خلاصه بابام گفت چرا انقدر دیر کردی؟هیچی نگفتم همش تو فکر بودم الان که از من جدا شد کجاست و پیش کی میره شب تا صبح چه طوری میگذرونه
ودر اخر خدا اون شب خیلی دوستم داشت به دو علت که 1 فرزانه را گذاشت سر راه من ولی بقیه درا به روم بسته شد ومن وفرزانه موندیم توخیابون بین اون تعداد کمی که مردم بودن یه حال کوچیک سرپایی کردیم 2 که من سالم و بدون دردسر رسدم خونه وپلیس و بسیج و چمیدونم هیچ کس مزاحمم نشد واگرنه ممکن بود خدای نکرده اون شب به جای خونه تو بازداشت گاه بخوابم.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 2 از 3:  « پیشین  1  2  3  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

سكس با جنده


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA