
سال جدید مجددا این عید کهن رو به تمامی کاربران لوتی همچین خانواده های محترم و بزرگوار شون تبریک... »»

قسمت پايانی روز پنجشنبه ظهر کمی زودتر به خونه برگشتم، تو فکر مهمونيه امشب خونه سعيداينا بودم... »»

داستان سكسي متين (4) قسمت چهارم عمه (2) با صداي زنگ تلفن بيار شدم.با... »»

حشری كردن اقای دكتر قسمت 10 و پایانی اونم افتاد دنبالم ... سالن بزرگی بود که اطرافش رو واسه... »»

ماجرای واقعی در استانبول - قسمت بیست و یکم خانم مسعود روزي زهره را براي ناهار دعوت... »»

قسمت نهم مدتی بود که مریم با آرش رابطه پیدا کرده بود، و تقریباً هر چند روز یه... »»

قسمت 6 و پایانی از شدت فریاد صدام گرفت.گلوم داشت میسوخت.همه زجری که کشیدمو با فریاد خالی کردم.مادرم بیچاره... »»

همیشه خسته ..................... قسمت بیست وسوم ح: میدونم چی میگی بخودشم بگو نذار دل ببنده... »»

قسمت آخر @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اون شب که برگشتم پیش مامان در کمال تعجب دیدم که نامی و دوتا برادرهام... »»

حاجی با عصبانیت گفت : ای بابا ، گریه نکن دیگر!! ، کاسه آب یخ دیگر قدیمی شده ،... »»

. تا ساعت اخر هم صبر کردم ولی ...ولی دیگه نمی دونستم که باید چی کار کنم . واقعیتش... »»

توي حمام خانه فضا نمناك بود بوي نا همه جا پيچيده بود لباسهايم را از تنم كندم و روي... »»

قسمت پایانی: لونک و دیلمان و پایان سفر صبح روز بعد من زودتر از بقیه بیدار شدم و... »»

قسمت پنجم جارچي:آهاي بجنبيد.بجنبيد.كاروان جديدي ازشهرشام آمده.ازشيرمرغ تا جان آدميزاد درآن پيدا ميشود.هركس هرچيزي ميخواهدبرود بخرد. مردم همه به... »»

دو روي عشق – قسمت شصت و ششم بالاخره با قلدری وزور و خایه مالی و همه چیز... »»

منو سعيدم همونجا توی سالن شلوارهامونو درآورديم و شلوارک راحتی پوشيديم. با سعيد نشسته بوديم که ساناز صدام کرد... »»

سرنوشت شوم - قسمت بیست و سوم ( پایان ) واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد... »»

قسمت هجدهم (آخر) راننده نگه داشت تا پير زنه سوار شه. منم مجبور شدم برم جلو بشينم كه پير... »»

بهش بگم که چرا آبتو ريختي ديدم پسر خالمه جلوي خودمو گرفتم اگه بهش ميگفتم تويي؟ با چيز ديگه... »»

ادامه قسمت 20 واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود با طلوع عشق منو تو هم... »»