ارسالها: 178
#1
Posted: 20 Jul 2011 12:31
داستان فریب فریبا
نویسنده : استاد ایرانی
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ویرایش شده توسط: drkeyvan
ارسالها: 178
#2
Posted: 23 Jul 2011 08:51
فريب فريبا1
سلام به همگي . همه اونايي که عاشق داستاناي سکسي مخصوصا از نوع هيجان انگيزش هستن و به هر حال همه مدلشو مي خونن .ا لبته اين ما هستيم که با سليقه هاي خودمون هيجانشو بالا پايين مي بريم . اين هم يکي از خاطرات سکسي من که به صورت ماضي نقلي هنوزم ادامه داره . من اسمم فريده اون موقع 17 سالم بود .تازه ديپلم گرفته بودم . يک خواهر دارم به اسم فريده که 15سالش بود و مادرم فريبا جون 32 سال داشت . مادر و خواهرم هردو خيلي خوشگل هستند . صورت گرد و سفيد . موهايي مشکي و بلند . چشماني سياه و ابرويي کماني به رنگ موهاي سرشان . هردو لاغر بوده و اعضاي بدنشون تناسب و هارموني خاصي داشت که خيلي جذابشون مي کرد .(حتي الان هم اينجوريه )بيني کوچک و قلميشون اين زيبايي رو دو چندان مي کرد . منم شبيه اونام پدرم آقا جبار هم 40 سالش بود . وقتي که پدر و مادرم ازدواج مي کردند 22و14 ساله بودند به هر حال با هر کلک و دسيسه اي بود زمين و زمانو راضي به اين از دواج کرد و هر چه هم در مورد مادرم گفتن که بابا اين هنوز بچه هست و عقلش نمي رسه مگه کسي گوش مي داد ؟/؟جواب مي دادن که در سن 9 سالگي دخترا مي تونن ازدواج کنن و اين 18 سال و از اين حرفا مال جامعه غربه . پدرم خيلي خشک و سختگير بود . اون که ارتشي و امنيتي بود هر وقت مي رفت ماموريت ما خوشحال مي شديم . مخصوصا اون موقع که قرار بود براي دو سال در کردستان خدمت کنه نميدونم دقيقا اين ماموريت اجباري بوده يا خواسته خودش ولي فکر کنم واسه پولش زياد پيگيري نمي کرد که دوباره به شهرمون قائمشهر بر گرده . هر يک ماه در ميون هم چند روز ميومد مرخصي . وقتي اون پيش ما بود همه مذهبي و دعاخون و سحر خيز مي شديم . مقنعه و روسري و روبند و چادر سياه و لباس يقه آخوندي ميومد روکار به محض اين که از در وازه هاي شهر رد مي شد همه اينا مي رفت کنار . مامان نيمه سکس تو خونه مي گشت . فريده هم دست کمي از اون نداشت ومثل عقده ايها هر چي که داشت مي ريخت بيرون که اين کارا هنوزم به همون سبک ادامه داره . البته من اون موقع توجهي به اين چيزا نداشتم . اينو هم بگم که مادر خونه مون سه تا ديش با 6تا ال ان بي داشتيم و وقتي که همه جا بگير بگير ماهواره بود کسي جرات نداشت که به ما بگه بالاي چشمتان ابروست چون پدرم ناسلامتي مجوز داشته و مي گفت که براي امنيت کشور و بر رسي تو طئه هاي بيگانگان تماشاي ماهواره برايش يک وظيفه شرعيست . معلوم نبود اين وظيفه شرعي چه جوري با 6تا ال ان بي جور در ميومد . تازه يک رسيور و يک تلويزيون مخصوص به اونو در گوشه اي کور در قسمت هال و پذيرايي گذاشته بود که فقط خودش بتونه ببينه و يک گوشي هم گوشش ميذاشت تا کسي صدارو نشنوه .وقتي مادر فريبا ازش مي پرسيد چرا اين جوري مي کني .؟/؟داشت بچه گول مي زد و مي گفت مسائل امنيتي رو کسي نبايد بفهمه . خنده دار بود دنيا داشت گوش مي کرد و اون مثلا از ما قايمش مي کرد . يکي از اين نيمه شبها که بابا جبار اومده بود مرخصي رفتم طرف دستشويي . ديدم در قفله برگشتم و توي هال منتظر شدم . ته هال اون گوشه کوره ,تلويزيون پشت کرده بود و داشت واسه خودش نمايش مي داد . آقا جون رفته بود دستشويي و منم رفتم جلو ببينم مسائل امنيتي چيه که آدم اينقدر بايد به زن و بچه اش سخت بگيره که ديدم واعجب امنيتي !کير و کوس و کون و سينه اينا ديگه چيه ؟/؟حتما اگه پدرم منو اينجا گير بياره ميگه اينا اونايين که من ميخوام شناساييشون کرده باز داشتشون کنم . تف پس مسئله امنيتي اينه ؟/؟به رسيور نگاه کرده کارتي چيزي نديدم پس اين کانال بدون کارت باز مي شد . شماره کانال و جهتشو حفظ کرده بدون اين که پدر بفهمه کليد ميزو از روش بر داشته فرداييش با ترس و لرز يکي از روش ساخته و اصلي رو گذاشتم سر جاش .آخه وقتي ميرفت رسيورو ميذاشت قسمت زيرين ميز و در چوبيشو قفل مي کرد تا دست نامحرم بهش نرسه . بگذريم پدره رو کشتيم تا با قسمت خيلي کمي از پس اندازش واسه ما لپ تاب بخره . جالب اينجاست وقتي هم که داشت مي خريد سه تا هم خريد . ظاهرا سايتهاي مستهجن و مبتذلو فيلتر کرده بودن وسردار هم فکر مي کرد بمب اتم نميتونه اين فيلترارو بشکنه . شايدم اگه يه خورده صبر مي کرد از اين بذل و بخششها نشون نمي داد و نمي دونم مامان خوشگلم واسه چي لپ تاب مي خواست . اينو هم بگم که بابام قول داد که پارتي بازي کنه و برام معافي بگيره . البته اين کارش به خاطر اين بود که زن جماعت تنها نباشه و چون اون داره به دين و کشورش خدمت مي کنه پارتي بازي در اينجا کاملا قانوني و شرعيه که بعدا شنيدم يه قانوني داره مياد که براي حفظ نسل قراره تک پسر ها رو معاف کنن . بگذريم پدر دوباره به کردستان برگشت و ايمان ما را هم باايمان خودش برد .ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#3
Posted: 23 Jul 2011 08:53
فريب فريبا 2
تمام برنامه ريزي هارا در لپ تابم انجام داده وما سه نفرحالا هرکدوممون يه کامپيوتر جداگونه داشتيم . اطلاعات نرم افزاري من خيلي قوي بود و بر عکس آن مادر و خواهرم در اين زمينه خيلي ضعيف بودند . درس منم خيلي بهتر از درس خواهر هم رشته ايم بود که معلوم نبود کي بهش گفته که بره رشته رياضي . مامور شدم که از طرف مامان بهش درس بدم . غصه ام شده بود . دوست داشتم برم سروقت ماهواره و فيلم سکسي . درهرحال قبل از اين که به اتاق خواب فريده ودرس دادن به او بپردازم اينو بگم که خونه ما يک خونه دو طبقه بزرگ بود با 200متر زير بنا در طبقه دوم و120متر در طبقه اول . پدرم مي خواست فريده و دامادشوطبقه پايين پيش خودش نگه داره با اين که خيلي بهش علاقه داشت معلوم نبود چه خواب خوشي واسش ديده بود . ا ز روزي که اين خونه رو ساختيم طبقه پايينش همين جور خالي افتاده بود . خونه ماهم تو خيابون تهرون قائمشهر بود . البته آخراش . بريم سروقت تدريس رياضي که اين فريده ور پريده ديونه مون کرده بود . داشتم بهش درس مي دادم که ديدم نشسته خوابش برد وسرش روي بالش و به طرف ديوار خم شد . گفتم حالا که خوابه ببينم با اين لپ تابش چيکار کرده . واي ....چي مي ديدم !اطلاعات فريده ضعيف بوده از چيزي به نام هيستوري در کامپيوتر خبر نداشت که با کليک برروي اون صاحب خودشو رسوا مي کنه . عجب اشتباهي کرده بودم واسش فيلتر شکن نصب کرده بودم . من چه مي دونستم ؟/؟از بس تو نخ فيلم سوپر و تماشاي فيلماي سکسي تو خونه دوستان و اين اواخر تو خونه خودم بودم ديگه اصلا نمي دونستم سايت داستانهاي سکسي هم داريم . يکي از داستانايي رو که فريده خونده بود خوندم . داستان سکس خواهر با برادر از زبون خواهر بود . هنوز به وسطاي داستان نرسيده که حسابي حشري شدم . دامن تنگ و چسبون فريده که کون خوشگلشو ورم کرده نشون مي داد لبان غنچه اي و بيني قلمي خواهرم ..راستي چرا تابه حال به اين مسئله بي تو جه بودم ؟/؟راستي راستي قهرمان داستان سکس خواهر با برادر از کون دادن به داداشش کيف کرده ؟/؟من تا حالا کسي رو نکرده بودم .از دست پدر هم نمي شد دوست دختر گرفت . ديد من هم نسبت به خواهرم طور ديگه اي بود . ولي اگه او بخواد منم مي تونم بخوام ؟/؟کيرم شق کرده بود يعني با يه داستان راضي ميشه با من سکس داشته باشه ؟/؟بايد فکري بکنم که نتونه اعتراض کنه . بايد هر طوري شده امشب خودمو فداي کير خودمو کون خواهرم بکنم . آرام از جام بلند شده خدا خدا مي زدم بيدار نشه . يه فلش سکسي با خودم آوردم و تو لپ تابش کپي کردم . خوابش سنگين شده بود . چون گردنش خم شده و به پهلو رو زمين افتاده بود .پيژامه امو در آوردم کيرم داشت شورت چسبونشو پاره مي کرد . گريه اش در اومده بود . از من پناهگاه مي خواست . دامنشو بالا زدم تا پاهاي لختشو بهتر ببينم . شورت سفيدش معلوم شده بود . کون تازه و بکرش داشت به من سلام مي داد و عکس مي گرفت . اوووفففف بميرم من براي اين کوووووووون گرد و قشنگ . من فدافداااااااااااششششششش بششششششششم . خيلي آروم دستمو رو پاش کشيده به طرف بالا رفتم . شورتش خيلي نازک بود . وفقط قسمتاي بالاي کون و درز وسطشو پوشش مي داد . واسه همين ترجيح دادم فعلا درش نيارم شايد بيدار شه و عيش منو بهم بزنه . به پيشروي خودم ادامه دادم . دستام ديگه رو دو تا قاچاي کون دوشيزه 15ساله بود دامنشو بالا دادم . ديگه به اين فکر نبودم که ممکنه بيدار شه . لبامو گذاشتم روي کون سفيدش با ناله مي مکيدمش . دستمو هنوز داخل شورتش نکرده و به کوسش نرسونده ديدم شورته خيس خيسسه ناقلا بيدار بود و صداش در نميومد يکي از دستامو به کوسش رسونده و مهربانانه ياشايدم برادرانه فشارش گرفتم . خيلي آب دار بود . خيس خيس . در حالي که چشاش بسته بود حرکت مردمکشو از پشت پلکاي بسته مي ديدم . لبا و دندوناشو به هم مي فشرد تا از رو هوس فرياد نکشه . ناله نکنه . دامن و شورتشو در آوردم . دستمو به سينه هاي بدون سوتينش رسوندم . فقط يه بلوز تو تنش مونده بود که مجبور بودم از سرش در بيارم که خيرشو خورده و گذاشتم براي بعد که باهم جيک شديم . جفت سينه هاشو با جفت دستام ماساژداده ماليدمش . طاقتش طاق شده بود .-داداشششششششششش داري چيکااااارررررمي کني ؟/؟-همون کاري رو که تو اين داستان نوشته تو لپ تابت خوندم . دوست نداري من و تو قهرماناش باشيم ؟/؟-اوووووففففففف روم نميشه خجالت مي کشم .. تورو خدا بس کن ديگه . من و تو خواهر و برادريم . خوبيت نداره . فردا چشامون ميفته تو چشاي هم -چه اشکالي داره فردا فکر مي کنيم يه چيز ديگه هستيم تازه اونجوري صميميتمون بيشتر ميشه . نوک سينه هاش تيز و تيز تر مي شد تا در نقطه اي ثابت موند . امامن دست از مالش نوک سينه هاش بر نمي داشتم .-آههههههههه داداششششييييي بس کن ديگه . من هم که مي دونستم چقدر حشري شده دست از او کشيدم و گفتم باشه هر چي تو بگي . فقط به من بگو اينا چيه تو لپ تابت پيدا کردم . فيلماي سوپر کپي شده رو واسش گذاشتم . کف کرده بود -داداش ارواح خاک عزيز جون يعني همون ننجونش من خبر نداشتم از اين چيزا هم داره. صحنه اي را هم انتخاب کرده بودم که چهار مرد در حال گاييدن و وررفتن با يک زن بودند . يک کير توي کوس و يکي هم توي کون بود و يک کير تودهن زن مي جنبيد و مرد بعدي از زير سينه هاشو مي مکيد .-فريده جون ازت معذرت مي خوام هر چي بين منو تو اتفاق افتاده رو همه به حساب هوس جووني بذار من دارم ميرم بخوابم . هنوز يک قدم نرفته بودم که خودشو به من رسوندولبان غنچه ايشو به لبام چسبوند وبه همون صورت لب به لب در اتاقو از داخل قفل کرده و روي زمين ولو شديم . بيشتر از نيمساعت لباشو مي بوسيدم و مي مکيدم . گاه زبون خودمونو به زبون اون يکي مي رسونديم و با حرکاتي هوس انگيز سکس خودمونو زيباتر مي کرديم -فريده جون آبجي قشنگ تو امشب عروس خوشگل مني . سينه هاي کوچيک و نوک تيزشو که اندازه يک شليل معمولي هم نمي شد گذاشتم تو دهنم ومکيدمش .-فريييييييييد تو رو خدا نههههههههههه .. کوسسسسسسسسم خيلي ميخخخخخخاره اگه هوسسسسسس کييييييييررررررتو بکنه من چيکار کنم ؟/؟من که تازه لخت لخت شده بودم وتک بلوز اونو هم که قبلا از تنش در آورده به سوش رفتم و پاهامو به طرفين دراز کردم تا لاي پا و کوسش بيشتر و بهتر معلوم شه . لبامو به دو تا قاچ کوس و چوچوله ها ش رسوندم .-آآآآآآآآآآآآ بخخخخخخخخخورررررررفريد تنم داره مي لرزه احساس خوشششششششي دارم که تا حالا نداشتم . قربون داداششششششششم برم که حال ميده .-تو رو خدا يواشتر فريده ماماني بيدار ميشه آبرومون ميره .-چيکار کنم دست خودم نيست ميگم .داداشي! -جون داداشي -چقدر خوب شد که من و تو داريم باهم اين کا را رو مي کنيم ديگه دنبال گناه نمي ريم به غريبه ها نمي چسبيم .-آره فداي خواهر کوچولو وکون قشنگه خودم برم . اينجوري جامعه هم به فساد کشيده نميشه . بيا کارمونو بکنيم .-هر جوري مي خواي بکن فقط حواست به کوس باشه .-کاش مي تونستم باهات عروسي کنم تا باز کننده پلمبت باشم . داداش فريد فدات شه . چه طور مي تونم تو رو بدم دست يه غريبه نه نه ..به کوس ليسي خود ادامه دادم .فريده مثل کسي که عزيزي را از دست داده باشه دستاشو محکم به زمين مي زد و به سينه هاش چنگ مينداخت من هم محکم دهنشو داشتم تا فريادش به گوش مامان نرسه . وقتي که محکم کمرمو فشار گرفت و با ناخنهاش گوشت پهلومو زخمي کرد متوجه شدم که به ارگاسم رسيده . کيرمو گرفت و گفت داداشي خيلي باحالي خيلي با صفايي حالا نوبت منه که به تو حال بدم .-فريده جون مگه من تا الان باهات حال نکردم اصلا ديدن تو خودش دنياي حاله . ميدونستم کم پيش مياد که زنا و دخترا در اولين سکس آب کير طرفشونو بخورن ومنم همچين انتظاري از خواهر کوچولوم نداشتم ...ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#4
Posted: 23 Jul 2011 09:09
فريب فريبا 3
اين اولين سکس هردوي ما بود خودمو فحش مي دادم که چرا جلق نزدم تا مقاومت بيشتري داشته باشم . البته کيرم 17 يا 18 سانتي مي شد و کلفتيش هم بد نبود ولي دوست داشتم پيش خواهرم کم نيارم و مسلط تر نشون بدم . به خودم فشار مي آوردم که يهو آبم توي دهن فريبا جونم خالي نشه که از خوش شانسي من فيلم سوپر در لپ تاب به جايي رسيده بود که مردآب مني را تو دهن زن ريخت و اون زنه هم پس از اين که آب جمع شده تو دهنشو قرقره کرديک جا جمعش کرده دهنشو باز کرد و قطره هاي مني رو نشون داد و يک دفعه همه رو فروبرد . به ديدن اين فيلم حس کردم که ترديد و چندش فريده برطرف شده چون فوري گفت -داداشي اگه طاقت نداري بريزتو دهنم تو آب کوس منو خوردي چه ايرادي داره منم آب کيرتو بخورم ....ممنونم خواهر نازم اووووووففففففف سوخخخخخخختتتتتتم ..ادامه بده قربون لباي غنچه ايت برم وقتي بالا و پايين مي کنه فکر مي کنم کيرم داره ميره توي کوسسسسسست داررررررره برمي گرررررده . مي شه ميشه يه روزي کوسسسسستم بکنم ؟/؟-از خدامه داداشي .-بخوررررررربخوررررررش همين جوررررررري . دهن کوچولو و قشنگ فريده رو پر از آب کير کرده چشام موقع تخليه خود به خود بسته شده بود . يعني ميشه يه روزي من اين ابو توي کوسش بريزم ؟/؟وقت زياد داشتيم ماماني معمولا خوابش سنگين بوده به اين نون و ماستها بيدار بشو نبود . خيلي دوست داشتم از کون خواهرمو بکنم . فيلم سکسي در کامپيوترو عقب جلو کرده تا بالاخره روي صحنه کون کني زوم کردم که يه خورده هم که شده ترسش بريزه .-نگاه کن فريده عجب کون تپلي داره اون سوراخ تنگش چه طوري کير به اين کلفتي رو تحمل کرده ؟/؟کاش من به جاي اون مرده بودم .-داداشي ساکت ازت انتظار نداشتم آدم پيش خواهر خودش ادبو رعايت مي کنه . تو بزرگتري تو بايد به من چيز ياد بدي تو الان با مني بايد چشم و دلت سير باشه اگه ميخواي اينارو ديد بزني و ..-شوخي کردم فريده منو ببخش منظوري نداشتم دلم خيلي کون ميخواد چيکار کنم مال تو هم که پلمب شده و تنگه .-اگه فقط واسه اينه باشه فقط بايد قول بدي که ديگه صحبت غريبه هارو پيش من نکني . ياکون منو مي کني يا کون غريبه هارو مي بيني و جلق مي زني ....خداي من اين يه الف بچه آبجي خوشگله خودمو ميگم عجب سياستي داشت يکي دو تا ژل و کرم زنونه آورد ومنم محل ورود کير به کونو چربش کردم . خست هم به خرج ندادم که مبادا آبجيم زخمي شه . چند دقيقه تمام سر کيرم با نوک سوراخ کونش بازي بازي مي کرد تا اين که دو سه سانتي متري راهشو پيدا کرد ولي اين برام راضي کننده نبود به تنه کير خودمم کرم ماليده تا کارو راحت تر کنم . با يک فشار ناگهاني سه چهار سانتي متر ديگر پيشروي کردم . داد فريده هوارفت . گريه اش گرفته بود .-داداش بيرحم نباش . درحالي که بارش لذت رو کيرم باريدن گرفته بود گفتم من براااااااات بميرم دردت گرفت ؟/؟فدات شم يه کم تحمل کن عادت مي کني . بايه دستم کوسشو ماليده و با دست ديگه ام سينه اشو تا حواسشو به قسمتهاي ديگه متمرکز کنه . نقشه ام موثر واقع شد به وجود کير همچو شيرم تو کونش عادت کرده دوباره تا سرحد جنون حشري شد . من بي طاقت توي کونشم آب خالي کرده و برگردوندمش تا يک بار ديگه هم راضيش کنم . کمر کيرمو توي دستم گرفته سرشو به کوس پشم آلود و سيل زده فريده رسوندم واز همون سرکوس و چوچوله ها به عمق دوسانتيمتر واسش مسواک زدم اونم با سرعتي فوق العاده و باور نکردني يعني به عرض دو سه سانتي وطول پنج شش سانتي و عمق دو سانتي به سرعت مي گردوندم .-فريد فرررررريد نکن نککککککن گردن ميفتم ها . ميگم حتما کييييييييييرررررتو بايد بفرستي داخلا . اين حرکتو رها کرده و يه بار ديگه با ميک زدن و ليسيدن راضيش کردم . دوست داشتم لخت لخت و تو آغوش هم شبو به صبح برسونيم ولي بايد نکات امنيتي رو رعايت مي کرديم ....از فردا باهم خيلي صميمي تر شده بوديم . دعوا و لجبازي نمي کرديم . احترام همو نگه مي داشتيم در بسياري از کاراي سود دار ديگري رو مقدم مي کرديم . البته سکس ما به اين صورت نبود که حتما هر شب انجام بشه ولي يک شب دو شب در ميون برنامه داشتيم وهروقت هم ماماني مي رفت بيرون يه ناخنکي هم که شده مي زدم و گاهي هم خيلي بيشتر از اينها . تا اين که يکي از اين شبها که قرار بود مامان بخوابه و من برم با فريده جون درس کار کنم نميدونم چرا چراغ خواب اتاق مامان فريبا خاموش نمي شد . ساعت از يک شب هم گذشته بود . اين که عادت داشت قبل از دوازده بخوابه . سوراخ کليد درست روبروي تختش بود . نگاه کردم ببينم اوضلع از چه قراره شايد يادش رفته لامپو خاموش کنه . اوووووووففففففف چشمتون روز بد نبينه مامان هوس انگيزانه به روي شکم و رو تخت افتاده فقط يه لباس خواب نازک تنش بود که اونم رنگ پوستش بوده که شورت و سوتين نارنجي رنگش کاملا از زير لباس خواب مشخص بود تا حالا مامانو اين جوري نديده بودم . همون پشت در شق کرده بود م . نه مي تونستم کنار فريده برم و نه پاي پيشروي داشتم. همونجا ايستاده و در حالي که به کون مامان نگاه مي کردم جلق زده و آبو تو دستم خالي کردم ورفتم دستشويي و خودمو تميز کردم . در برگشت مامان صدام زد -فريد بيا کارت دارم -اونو با اين وضعيت ديدم . مثلا حجب و حيا رو رعايت کرده سرمو بر گردوندم .-چيه پسرم غريبه که نديدي من مادرتم محرمتم . نمي دونم چرا امشب خوابم نمي گيره . تموم تنم کوفته هس امروز . خيلي کار کردم بيا با اين دستاي شفا بخشت يه خورده ماسازم بده . من که جلق زده بودم و کمي سبک شده و از طرفي دلم پيش فريده بود با کمي بي حوصلگي روي تخت رفتم تا ماماني رو ماساژبدم . چون مي دونستم که مامان بي شيله پيله بوده و نمي دونه که چه آتيشي در من به پا کرده وعمرا به پسرش کوس و کون بده نيست زياد تمايل نداشتم . واي چي بگم . خدا نکنه حتي دشمن هم واسه اين چيزا حسرت بخوره . وقتي اون هيکل يه دستو ديدم سست سست شدم . کيرم دوباره از شلوارش داشت مي زد بيرون -پسرم لباس خوابو بده بالا اين جوري راحت تر ماساژميدي . پيرهن خوابو که از جوراب توري هم نازک تر و بدن نما تر بود از طرف سرش در آوردم حالا ديگه با يک شورت و سوتين نارنجي پشت به من قرار داشت و اگه مي دونستم که سرشو به طرف من بر نمي گردونه و کثافتکاري هم نميشه دوباره جلق مي زدم . دستمو رو شونه هاش قرار داده ماساژو شروع کردم . داشتم از حال مي رفتم .-فريد جون اگه گرمت شده مي توني لباستو کم کني . من که فقط يک زير پيرهن و يک شلوارک پام بود وزير شلوارک شورت هم نداشتم به خاطر اين که بي ادبي نکرده باشم زيرپير هنمو در آوردم . شلوارکم آزاد نبود يعني تنگ بود حسابي کير باد کرده منو نشون مي داد . باز اين زير پير هن بلندم يه خورده ننگ پوش بود . نميدونم از روي عمد بود يا سهوکه يک لحظه پاهاي مامان فريبا از عقب بالا اومد ومحکم به وسط بدنم خورد کيرمو لمس کرده بود -اوخ چقدر وسط کمرم ميخاره فريد جون سگگ سوتينمو در آر زير بندش ميخاره -مامان بد نيست ؟/؟-بهت ميگم درش بيار ..توي دلم يک جوني گفته درش آوردم . فقط يک شورت مونده بود . مامان فريبا چشاشو بسته بود ماساژمن کيفش مي داد و کلي باهاش حال مي کرد .-حالا رونمو بمال و پاهامو ماساژبده ودستور فرمانده رو انجام دادم . ديگه تصميم به جلق زدن گرفته بودم ولي نمي شد چون دستام بايد مامانو مالش مي داد و به خود جرات داده و بيشتر کون مامانو که از زير شورت بيرون زده مالوندم .-عزيزم همه چي رو که درآوردي اين شورت رو هم در بيار ديگه خيالمون راحت بشه -آخه مامان ؟/؟-آخه ماخه نداره همين که گفتم . شورتشو آروم آروم پايين کشيده از پاش در آوردم . تمام تنم داغ شده بود احساس يه آدم تب دارو داشتم ديگه فريده هم از يادم رفته بود . کون خوشگل و سفيد و آبدار مامان فريبا روبروي من بوده و من همش اونجارو ماساژمي دادم وقتي دو تا قاچ کون ماماني رو فشارش مي گرفتم و بهش چنگ مي زدم اثر انگشتام تا چند ثانيه روي کونش باقي مي موند -حالا برو در اتلقو قفل کن . منظورشو نفهميدم --چرا مامان ؟/؟!-يه وقتي شايد باز شه و فريده مارو ببينه و خيال بد کنه . درو قفل کرده و لحظه آخر دستم به کليد خورد و افتاد زمين . اهميتي نداده جلدي رفتم طرف مامان و به کارم ادامه دادم .فقط کوووووووون کوووووووون کووووووووووون همين به تنهايي واسم کافي بود تمام تنمو به آتيش کشيده بود .-حالا دستتو از درز باسنم بذار داخل از پايين تا بالا ماسازبده و بمال -آخه مامان --اينقدر کله شق نباش من که تو رو خوب مي شناسم چيه مال خواهرت خيلي بهتره ؟/؟آدمي که خواهرشو انگولک مي کنه از پرو پاچه مامانش بدش مياد ؟/؟رنگم مثل گچ سفيد شده بود .مامان از کجا فهميد ؟/؟-سرمادرتو کلاه نذار . من خودم زنم وقتي که دختر بچه بودم ديگه چند روزه يک دفعه که دچار رشد کون وسينه ها که نشدم فريده هم که همش خونه نشينه ..ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#5
Posted: 24 Jul 2011 05:40
فريب فريبا4
تازه باهم خبلي خوب شدين . ديشب شمارو ديدم که کنار دستشويي داشتين از هم لب مي گرفتين . حالا بماللللل ...همين جور به حرف زدن ادامه مي داد . اگه يه موقع بذاري توي کوسش حامله اش کني چي ميشه !نياز داري به مادرت بگو -واسم دوست دختر مي گيري ؟/؟-دوست دختر بگيرم که بد بختت کنه ؟/؟از اين کوس و کون آماده خوشت نمياد ؟/؟يالله شلوارتو در آرببينم . دوسه دقيقه اي مي شد که فهيمدم اونم هوس داره و کوسش ميخاره چون در اجراي فرمان قبلي متوجه شدم که تا يک وجب پايين رونش خيس شده . ماماني شلوارمو خودش پايين کشيد و دوباره دراز کشيده پشت به طرف من گفت هر کاري دوست داري با من بکن . اولين چيزي که دوست داري چيه ؟/؟با من يکرنگ باش .-فريبا جون مامان خوشگلم دوس دارم کووووونتو ببينم کوسسسستو بکنم . هميمجوري خوبه -کيرت از کير بابات خيلي بزرگتره . ممکن نيست که دست از سرتو و کيرت وردارم . روي مامان خوابيدم وکيرمو از زير فرستادم تو . ناله هاي من و او به هم گره خورده بود . چقدر سفيدي هوس مامان رو کيرم نشسته بود .-فرييييييييد کييييييييرررررتو همين جووووووري بززززززززن به کوسسسسسسسم خوششششششم مييييياد . ماماني جفت دستاشو به ميله هاي تخت گرفته در حاليکه با دندوناش بالش روبروشو گاز مي گرفت با ضربات رفت و بر گشتي من کل هيکل نازش رفت و برگشت مي کرد واي چه صفايي داشت موهاي قشنگ و گردن ناز . اندام يک دست با کون يه خورده تپل ترش . از عکس عروسيش هم تو دل برو تر بود .-ماماني نزديکه ارگاسم شي ؟/؟مي ترسم آبم بياد .-نمي تونست حرف بزنه . بالش تو دهنش بود فقط مي گفت اوهو ...اوهو ...اوهو...يعني آره . منم تند تر مي گاييدمش . دستاش ميله هارو ول کرد و دندوناش بالشو . منم افسار کيييييرررمو ول کردم که هر کار که دوس داره انجام بده . فکر کنم چيزايي که از کوسش بيرون ريخت مخلوط آب کير من و آب کوس اون بود مامان فريب 180 درجه خودشو بر گردوند حالا ديگه روبروي من قرار داشت . چشام تو چشاش بود . ترس و خجالتي در بين نبود . حداقل 15کيلو از مامان کوچولويم لاغر تر بودم . به من مي گفت که سروته کنم بعضي چيزارو تو فيلماي سکسي ديده بودم ولي آدم اگه خودش وارد عمل نشه همش بايد مرغ و خروسي بکنه به من گفت که يک دور بگردم الان ديگه کونو کيرم روي سر و دهنش قرار داشت وسر منم روي کوسش بود برنامه دو کيفه رو شروع کرديم من کوسشو مي خوردم اونم کيرمو گذاشته بودتو دهنش و مدام اووووووووم اوووووووووم مي کرد و منم آه مي کشيدم . يک انگشتمم کرده بودم توي مقعد فريبا مامان و از لذت زياد در مي آوردم و ميذاشتم تو دهنم و مي گفتم مااااامااااان همه جاتتتتتو بخورم . دوباره ميک زدن کوسسسسسسششششو شروع کردم و بالاي کوسو چنگش زدم . هوسش خيلي زياد شده بود وبدون اين که بخواد کيرمو گاز مي گرفت و با دو تا دستاش دو طرف کونمو چنگ انداخته و منم دندون رو جيگر گذاشته تحمل مي کردم و به خاطر اين که زودتر راضي شه با سرعت و دقت بيشتر و تمرکز رو چوچوله هاش به کارم ادامه مي دادم . تا اين که حس کردم دستاش روکونم ول شد و دندوناش ديگه کيرمو گاز نگرفت وآب گرم روونتري از کوسش ,زبون ولبها وچونه مو خيس کرد .چند ثانيه اي آروم گرفت تا از ار گاسم خودش لذت ببره و بعد در همون حال ساک زدنو شروع کرد . خودمو ديگه ول کردم . دهن مامانو راستي راستي گاييده بودم . وقتي که اولين قطره مني منو تو دهنش احساس کرد همين طور به ميک زدنش ادامه داد تا خاطرش جمع شد که نهايت آب من تو اين مرحله رو توي دهن گرم و غنچه ايش ريخته . اين بار نوبت بوسيدن مامان بود . خوردن سينه هاش بوييدن و بوسيدن زير بغلش . اصلا فکر نمي کردم مامانمه به ويژه وقتي که داشتم ازش لب مي گرفتم به نظرم اومد دوست دخترمه انگار هرچي بيشتر مي کردمش هوسم بيشتر مي شد .-فريد دوست داشتي امشب منو بکني ؟/؟-آره مامان برام يه آرزو بود .-حالا مامان ..-يه وقتايي مي توني بگي فريبا جون -چشم فريباجون ..توهم دوست داشتي اين جوري لخت تو بغل پسرت بخوابي و بهش حال بدي ؟/؟از اين که به پدر خيانت کردي متاسف نيستي ؟/؟-عشق من . من که به غريبه کوس ندادم که خيانت حساب بشه . به پسرم دادم که به بيراهه کشيده نشه چشم و دلش سير باشه . دنبال دختر مردم راه نيفته وکون خواهرشو انگولک نکنه . اين کوس منه و براي تو عبور آزاده . اگه هم تخمت به تخمک من برسه چاره داره . يه نفري هست که من بچه رو بندازم گردنش . ولي اگه با يه دختر حتي با يه بيوه اين کارو بکني ميدوني چي ميشه ؟/؟ازت انتظار ندارم که با خواهرت ور بري و به من خيانت کني . اين کييييييررررررفقط بايد مالللل من باشه -چشم فريبا جون . حالا بيا بريم پايين . اين تخت زياد تکون ميخوره رسوامون مي کنه . رفتيم وسط اتاق . مامان رومن سوار شد و با کوسش روي من خيمه زد . هر جوري که دوست داشت کوسشو به کيرم مي ماليد و ميذاشت داخل ومي کشيدش بيرون .-وايييييي فريد سوختم -مامان اين کوسسسسست منو به آتيششششش کشيد -فرييييييد دارم مي ميرم اين کيييييييرررررت که خيلي داغ تر از کوسسسسسسمه . نميدونم چه لذتي بهش مي داد که يک بار قسمت بيروني کوسشو چند دقيقه محکم به کيرم مي ماليد که گاهي چند تا خال ريزه از موهاي تراشيده در حال رشد کوس کيرمو خراش مي داد واين حالت خيلي بهش کيف مي داد . يهو ديدم حرکات و فريادهاي خفيفش بيشتر شده يه لرزشي بهش دست داد و ساکت شد . من هم اونو طاقباز خوابونده و کيرمو از روبرو گذاشتم تو کوسش و در حال بوسيدن و دستمالي سينه هاش کيرمو خالي و کوسشو پر کردم .-فريد جوووون به کيييييييرررررت بگگگگو خجات نکشه اگه حالشو دارررره و کوننننننمممم ميخخخخواد در اختيارشششششه صاحبشششششه . اسم کونو که آورد تمام خستگيها از تنم دررفت انگاري آبهاي از کير رفته ام تامين شده بود . از خوشحالي سوراخ کون فريبا جونو ليس مي زدم و با نوک زبونم باهاش ور مي رفتم . چراغ خواب نارنجي هم محيطو بسيار سکسي و آماده کرده بود . با اين که يادم رفت مقعد مامانو روغن ماليش کنم ولي کير من راهشو خوب و راحت پيداکرد ماماني کون گشاد يا سوراخ گشاد نبود ولي احتمال داشت بابا جبار زياد باهاش کار کرده باشه . در حالت سگي و قمبل کرده کونشو مي گاييدم .-بککککن کووووونننننمممو بماللللل کوسسسسسسمو ببوس لببببامو ..خودکار شده بودم . مثل دستگاه ماساژور برقي همه جاشو مي ماليدم وکونشم طوري مي کردم که انگاري سوراخ کوسشو مي کنم . کمي که خودمو کج مي کردم دردش مي گرفت .-فرررررريييييد جوووووون بکککککن کووووووووون براي يک لحظه کيرمو در آورده تا ببينم نکنه مويرگهاي مقعد مامانو پاره کرده باشم وسوراخ کونش جرخورده باشه که خوشبختانه اثري از خون نديدم داد ماماني در اومد و گفت کييييييرررررت کوشششششش بکککککن توششششششش . خودمم نميدونم چيکار کردم که با اين سبک هم تونستم مامان خوشگله ام را به ارگاسم برسونم حسابي سرحال شده بود . بچه که بودم خيلي دوست داشتم بغل مامانم بخوابم . من و مامان لخت لخت همديگه رو بغل زده باهم خوابيديم و نيمه شب چند بار که از خواب بيدار شدم اولش فکر مي کردم خواهرمه . يه خورده که به مغزم فشار مي آوردم مي فهميدم که مادرمه . پاک از يادم رفته بود که فريده منتظرمه . صبح زودبيدارشدم .ديدم که فريده تحويلم نمي گيره .-ديشب کجا بودي ؟/؟-نمي شد اومد مامان بيدار بود و مواظب .-چند بار اومدم نبودي اتاقت .-رفته بودم حياط قدم بزنم -اونجا هم اومدم نبودي ...عجب کنه اي شده اين دختره !-آها حالا يادم اومد مامان خواست که يه خورده ماساژش بدم .-فقط همين ؟/؟-خب آره مگه چي مي خواست باشه ؟/؟.کشيده آبداري زيرگوشم زد وگفت خفه شو کثافت !بچه گول مي زني ؟/؟من خودم از سوراخ کليد همه چي رو ديدم ..ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#6
Posted: 24 Jul 2011 05:40
فريب فريبا 5
سابقه نداشت که با من اين طور بر خورد کنه . با هم بر سر مسائل ساده دعوا ميفتاديم ولي اين جور حرف زشت به هم نمي زديم معلوم بود دلش خيلي پره وحسوديش شده .-زنيکه عوضي شوهر داره مياد به پسرش ميده اگه بابا بفهمه که بهش خيانت مي کنه روزگارشو سياه مي کنه .حق نداري چيزي بهش بگي تازه تو مدرک نداري جز اين که خودتو خراب کني فايده اي نداره مامان ميزنه زيرش .-تو يکي خفه شو نمي خواي واسم تعيين تکليف کني . با ناراحتي و بي حوصلگي به مدرسه رفت . در حالي که دلم پيشش بود و از اين اتفاق خيلي ناراحت بودم . تا اين که ديدم در اتاق ماماني باز شد وقد و قامت نازش پيداشد . اون که عادت داشت در غياب پدر تا ده صبح بگيره بخوابه ساعت هفت صبح از خواب بيدار شده بود . خيلي به خودش رسيده بود فکر کنم به عشق کير سحر خيز شده بود .ا گه شورت و سوتينشم از تن در مي آورد سنگين تر بود . خيلي به خودش رسيده بود . آرايش غليظي کرده بود که خيلي بهش ميومد . داخل و بيرون چشاش ابروهاش مژه هاش و بيشتر از همه لبان لبويي رنگش صورتشو خوشگل تر از قبل کرده بودند . هر چه بلوزمو مي کشيدم رو شلوار که کير شق شده امو نبينه و نقطه ضعفمو نفهمه نمي شد . دوست داشتم کيرمو در بيارم و فروکنم تو دهن مامان فريبام تا اون با لباي کلفت کرده و هوس انگيزش اونو آروم آروم از ته تا نوکشو ساک بزنه ومنم آبمو بريزم رو گونه هاي روژزده وچشاي ريمل کشيده و برق زده از هوسش .ا وخ جووووون چه کيفي ميده !-عزيزم اين جوري به من نگاه مي کني چي مي خواي فريد من . فريبا جونمو بغل کرده بردمش رو تخت . روزي به عنوان يه نوزاد تو بغلش بودم و حالا من اونو مث يه نوزاد بغل مي کردم زمونه عوض شده بود .-از نگات معلومه يه چيزي ازم ميخواي روت نميشه بين منو تو که فاصله اي نيست ديشب اينو خوب نشون داديم . خودش لختم کرد و منم اونو از شر شورت و سوتين خلاص کردم با قدرت يک مرد و اعتماد به نفس کيرمو در آورده شجاعانه فرو کردمش تو دهن مامان فريبا .-عزيزم برام آروم ساک بزن . حال بده -جووووووووون جوووون کييييييييررررررربدددددده بخخخخخخخورممممشششش من گرسنه ام اول ميخورررررمشششش بعد مي نوشششششمششششش -حالاميشه بعدا بنوشي -هر کاري دوست داري با فريباي خودت بکن کوسسسسسم کووووووووننننم سينننه هام همه جا و جان من هر چي دارم مال تو فقط مال تو . پس از اين که چند دقيقه اي با ساک زدن مامان حال کردم کيرمو در آورده از او خواهش کردم که صورتشو بگيره طرف کير و با دستاش برام جلق بزنه .-روي کيرت روغن بزنم که راحت تر داغ کني آبتو بريزي -فريبا جون روغن نميخواد دستت جادو مي کنه . باد دستت که بهش مي خوره تمام آبمو حرکت ميده .فريباي افسونگرم جادوگرانه برايم جلق زد .-آآآآآآآخخخخخخخخخ آخخخخخخخخ مااااامااااان من مرررررررردم از خوشششششششي اوووووووف اوووووووف .همونجوري که دوست داشتم شد تموم صورت و پلک و ابرو و...ي مامانو مثل برف سفيد کردم . فريبا جون کيرمو تو دهنش گرفت و چند قطره آخر و ته آبو با لذت خورد -چقدر کيف مي کنم که فريدم داره کيف مي کنه . ايثار گري فريبا را بدون پاسخ نذاشته کمر شو چسبيده به حالت سگي و قمبل کرده از پشت گاييدن کوسشو با ضربات شديد شروع کردم -اووووووخ فررررررريد من بي تو چيکار کنم . مامان ديگه نه از صداي تخت مي تر سيد نه از فرياد هاي خودش -چقدر مزززززه ميده خيلي مززززززه ميده کاش از چند سال پيش شروع مي کردم . منو بکن . همممميششششششه بکککککن اگه منو هممممميييييششششه بکککککني اصلا پير نميشم . کيييييرت کوسسسسسس منو جوون تر مي کنه . اوخخخخ تند تر تند تر . همينه همينه وااااااي وايييييي آيييييييي آييييييي اووووووووف همين همين همينه .بززززززززن .آههههههه آهههههه ديگگگگگگگگگه اومد خاللللي کردم .کيييييييرررررت منو ساخت . من که سوختم عزيزم بپا آب کوسسسسسم کيييييييييرت رو نسوزونده باشششششه -فريب خوشگل من کير منم خودش داغه -فريبا فداي کييييرررت بششششششه پس آب جوششششش کو -داره مي ريزه بگگگگگگگيييير که اومد .دوقاچ کون مامان رو محکم با دستام چنگ زده داشتمش که در نره و کيرو تا ته فرو کرده و زير نافمو وقتي که کير به ته کوس مامان جونم مي رسيد محکم به ته کونش مي زدم . هردو به شدت کيف مي کرديم . حتي او که کمرشو سبک کرده بود آب جوشمو داخل فنجون کوچولوي مامان فريبا ريختم و بعد به همان صورت درازش کردم و پشتش دراز کشيدم خودمو سبک کرده دستمو به ميله هاي تخت رسونده و طوري روتنش خوابيدم که به تن و کمر قشنگش آسيبي نرسه ولي اونم حسابي داشت کيف مي کرد . احساس مي کردم کمي ضعيف شده ام از شب گذشته تا حالا خيلي آب خالي کرده بودم . فکر کنم ذخيره تانکر کمرم از نصف هم پايين تر اومده بود . براي همين تا نز ديکيهاي ظهر که مامانو مي کردم آبمو خالي نکردم . در عوض اونو دوبار ديگه به ارگاسم رسوندم . اگه به خاطر ناهار فريبا نبود و بر گشتنش از مدرسه مامان ول کن معامله نبود . تازه به ياد خواهر دل شکسته ام افتاده بودم . فکري به خاطرم رسيد . کليد در اتاق خواب را پنهاني برداشته و بهانه اي پيدا کرده و رفتم بيرون و يکي از روش ساختم وطوري که مامان نفهمه کليد اصلي رو گذاشتم جاش . فريده که برگشت هنوزم عصباني بود . خيلي برايش روضه خوندم و از تهديد هاي مامان براش گفته و اين که اگه من باهاش نباشم مامان ما رو لو ميده رسوا مي کنه و از اين حرفاي مفت . حتي يک نامردي مصلحتي هم در حق مامان مهربونم کرده به فريده گفتم بيا اين کليدرو هم براي تو ساختم نصفه شب امشب درو باز مي کني و مثلا مارو غافلگير مي کني و طوري هم رفتار مي کني که از اين پس اين مامان باشه که ازت حساب مي بره . فقط بهش نگو اين نقشه من بوده . منهم ديگه ازت توقعي ندارم . مادر جون باعث شده که بين من و تو جدايي بيفته . من دوستت دارم برات مي ميرم تو احساس نداري تو درکم نمي کني باشه تو هم منو از خودت برون . من به خاطر حفظ آبرومون با مامان قاطي شدم . يعني فکر مي کني من اونو که دو برابر تو سن داره بهت تر جيح ميدم ؟/؟باشه سنگدل خودتو ازم دريغ کن منم يه خدايي دارم همين جوري که تو دل منو مي شکني الهي که يک روزي هم دل تو بشکنه ..ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#7
Posted: 24 Jul 2011 05:45
فریب فریبا 6
خودم از این چرندیات خودم احساساتی شده و دو سه قطره اشکی بر گونه هایم جاری شد . فوری به طرفم دوید اشکهایم را با لبان و زبانش پاک کرد و با بوسه ای جانانه و آبدارو طولانی با من آشتی کرد .شلوارشو پایین کشیده و در فاصله ای که مامان به حمام رفته بودآشتی خودمو نو مستحکم تر کرده و کیر خودمو به کونش فرو کردم . دلم واسه این سوراخ تنگ تنگ شده بود . دو روز می شد که نکرده بودمش . انگار دو سال می شد که ازش دور بودم . واسه این که اونم راضی بشه هول هولکی کوسشو لیسیده و با سینه هاش بازی می کردم و حرفای عاشقونه تحویلش داده و تو آخرین لحظه قبل از ارگاسم هم گفت -آهههههه داداششششششش بگگگگو کییییرررت در اصل مال منه -آره خواهر کوچولوی من اگه با مامان هستم لذت نمی برم مجبوریه . فقط تو تو تو کون تو به من لذت میده . میشه یه روزی کوستم بکنم ؟/؟فریده جون فقط تن تو ست که منو راضی میکنه .-باززززززززبگو -تنننننن تو فقط تو تن تو کووووووون تو کوسسسسسس تو سینه کوچولوی تو لب تو تن تو -اوووووووفففففف تو رو خدا داداشی بازززززم اومد چقدر گرمه . سبک شدم جووووووووون قررررررربون دهنت . من که قبلا آبمو تو کونش خالی کرده بودم دوباره خیس نکردم ....پس از خوردن ناهار یه قرص سر درد خورده خوابیدم . نصفه شبی رفتم سراغ مامان . میدونستم اوضاع از چه قراره و الان سر و کله فریده برای مچ گیری پیداش میشه . جلدی کیره رو گذاشتم تو کوس مامان و تند و تند مث آدمای فراری از زندان کوس خوشگلشو نشونه گرفته و می گاییدمش تا آبش اومد . و منم یهو صدای کلید و باز شدن درو شنیدم که به کیرم فرمان پخش آب داده و کوس مامانی رو سیراب و کیر خودمو سبک کردم . مامان ترسیده بود و قصد جمع و جور کردن خودشو داشت . فکر می کرد دزد اومده . هنوز کیرمو بیرون نکشیده بودم که چشممان به جمال فریده خانوم رو شن شد -به به به به بد که نمی گذره ؟/؟مامان خانمی منو باش . اونم با پسرش .این راسته ؟/؟دیگه مرد نبود ؟/؟اگه بابا بشنوه خیلی تعجب می کنه . مامان تو باید واسه ما نمونه باشی . فریبا سرشو پایین انداخته تکون نمی خورد .-میدونی زنای محصنه مجازاتش چیه ؟/؟خودت مسلمونی . خوب واردی .ا عدام . من ننگمه مادری مثل تو داشته باشم ...-دختره گیس سفید فکر کردی من نمی دونم تو با برادرت رابطه داری ؟/؟هر شب به بهونه درس میاد میکندت از خودت خجالت بکش اگه کوستوبه با د بدی اون وقت باید بری زن یه پیر مرد بشی -مامانی دزد ندیده پادشاهه هر وقت گیرم انداختی بگو . فقط وصیتنامه اتو بنویس مامانی . برام مهم نیست اگه چیزی بهم نبخشیدی . از معشوقه تو حسابی نگهداری می کنم جور تو رو هم می کشم و هوای فریدو دارم مجبورم بیشتر بهش بدم ...چند قطره منی از کوس مامان فریبا در حال سرازیر شدن بود و فریده هم با حرص و لج داشت تماشاش می کرد . میدونم خیلی عجله کرده بود که کار به اینجا نرسه و در حالت معمولی ما رو غافلگیر کنه . ولی من خیلی زرنگی کرده و سریع کارمو انجام دادم بالاخره فریده تا می تونست رجز خونی کرد و از اتاق خارج شد . درست مثل همسر اولی که سر بزنگاه شوهرشو با یه زن دیگه توتله میندازه ..-حالا چیکار کنیم فرید اگه به بابات بگه ؟/؟-نه مامان تو هم باید کوتاه بیای این قدر سخت گیر نباش اونم جوونه نیاز داره خودتو بذار جای اون وقتی همسنش بودی دلت نمی خواست ؟/؟چیکار کنه بره به یه پسر غریبه رو بندازه که فقط به خالی کردن کمرش فکر می کنه ؟/؟من به خاطر تو حاضرم قلق فریده رو بگیرم . دیدی که منو هم کوبید و گفت خوک کثیف آدم با برادر خودش این رفتارو داره ؟/؟به مامانی شب بخیر گفته وگفتم خودم درستش می کنم . با اون نقشه ای چیده و بهش گفتم موبایلتو بزار روی بیصدا برات زنگ می زنم بهت میگم که آیا می تو نیم نقشه رو پیاده کنیم یا نه ... رفتم پیش فریده و گفتم به به چقدر قشنگ حرف زدی خوشم اومد رو شو کم کردی خیلی سیاست داشتی خوشم اومد قربون خواهر عاقلم برم .-تو که بهت بد نگذشته بود زهر ماریت شد نه ؟/؟فکر نمی کردم هنوز شلوارتو در آورده باشی ولی تا اومدم آقا آبشو ریخته بود اگه به حرفت گوش می دادم و یک ربع بعدش میومدم چی میشد ؟/؟-تو میخوای راستی راستی مامانو لو بدی ؟/؟-کدوم دختر یا فرزنده که راضی به مرگ مادرش باشه مامان باید ادب شه تا تو کار دیگران دخالت نکنه . من بزرگ شدم خودم تشخیص میدم چی برام خوبه چی بده .. واقعا کیر من بلبل زبونش کرده بود و حرفای گنده تر از دهنش می زد .-باشه فریده جون من دارم میرم میدونم کوس و کیر خیس کرده من و مامانو دیدی و با من لجی با اجازه ...-نه نررررررو صبررر کن منم میخخخخوام میخخخخخوام دلم براششش تنگ شده .. بوسیدم و بهش گفتم عزیزم الان خطرناکه مامان احتمالا کشیک من و تو رو می کشه تا سر بزنگاه تو رو گیر بندازه تلافی کنه . بذاریم 5 صبح که خوابش سنگین شده باشه نتونه مارو گیر بندازه . فردا جمعه هم هست می تونی تخت بگیری بخوابی . از اون طرف به فریبا جونم گفتم که ساعت 6 صبح بیاد سراغ ما و گیرمون بندازه . ساعت 5 رفتم سراغ آبجی خوشگله ام که الهی فدای کوسش بشم که معلوم نیس کی نصیبم میشه . ولی خب پلمبشو باید یکی دیگه باز کنه تا من ازش بهره برداری کنم . کلی حرفای عاشقونه بهش زدم -من کون تر و تازه و دست اولو ول کنم برم دنبال دست دوم . ؟/؟درهر حال هرچه باشه مامان منه رو شو که نمیشه زمین زد انتظار داری اگه من بهش نرسم بره از غریبه تقاضاکنه ؟/؟بابا هم که هر 6 هفته در میون ده روز میاد مرخصی و گاهی هم به چراغ قرمز میخوره . اون جوری هم که مامان میگه بابا حال بده نیست میگی مامانو بدم دست غریبه ها ؟/؟من ازش تقاضایی ندارم خودش میخواد . باید منو ببخشی میدونی که چقدر دوستت دارم . یه تار موی تو رو با یه دنیا هم عوض نمی کنم همین حرفای عاشقونه رو که می زدم خود به خود سوراخ کونش نرم شد و دیگه نیاز ی هم به روغن مالی نبود و کیره رفت داخل . چند تا تلمبه زدم و با دستپاچگی خیس کردم که نکنه مامان چرچیل یه موقع زودتر برسه و کلک منو فهمیده باشه . لیسیدن کوس کوچولو وکمی پشمالوی فریده رو شروع کردم .-آخخخخخخخ داداشششششش باززززززم بگو که دوسسسسسسم داری بگگگگگو که کیییییررررررررت دراصل مال منه -دوستت دارم فقط تو منو راضی می کنی شبا به یاد تو وجسم و روح تو می خوابم من عاشقتم اگه آبجیم نبودی باهات عروسی می کردم حالا بذار به کوس خوریم ادامه بدم . دو تا دستامو هم گذاشته بودم رو سینه هاش که اثر لیسیدن بیشتر شه .-داداشششششش خالی کردم کییییفففف کردم لذذذذذذذت بردم . دست و دهنت درد نکنه . حالا دو باره کییییییرررتو می خوام . کووووونم نیاز داره کوننننننمو بکن من حاللللل کنم . حالللللم کیییییففففمو تکمیلش کن .کیرمو دو باره کردمش تو سوراخ کونش -بزززززن تند تر تند تر بذارش تو بکششش بیرون . دارم حال می کنم تو هم حال کن .جوووووووون کونم مال تو ست چه حالی می کنم . داداشششش با دستات بزن به پشت کونم . کبودش کن -فریده من واسسسسه کونت می میرم داره میاد بازم آبم داره میاد -بریزش بریزش تو کون خواهرت . کون آبجیتو یه روزی باید جرررررش بدی تا من حالشو ببرم حالا حال کن و حال بده . خالی کن آبتو . با چند تا ضربه محکم دیگه فریده جیغی کشید که نمی دونم از روی درد بود یا هوس یا هردوتاش منم مثل حرکت سیل آبمو ریختم تو سوراخ کونش . دو بار در عرض 5 دقیقه .-داداشی من یادم رفته بود از لب و دهنت تشکر کنم . این کیر و کون بهمون امون ندادن . در حال بوسیدن عاشقونه و دلچسبی بودیم که فریبا قالتاق سر رسید . ساعت پنج و نیم بود نیمساعت زودتر از آنچه من بهش گفته بودم ولی یادش رفته بود که من بچه همون مادرم . حسابی رو دست خورده بود . فکر می کرد جلو افتاده ولی نیمساعت از من عقب افتاده بود .. ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#8
Posted: 30 Jul 2011 03:45
فریب فریبا7
این دفعه نوبت اون بود که فریده رو بکوبه -چیه ها لال شدی ؟/؟اگه قرار باشه منو بسوزونی تو رو هم با خودم می سوزونم . بگو این همه روضه خونی می کردی واسه چی بود ؟/؟واسه خودت گریه می کردی ؟/؟سنگ خودتو به سینه می زدی ؟/؟دختره کونی !با برادرت ؟/؟صبر کن پدرت بیاد .آب که از سر گذشت چه یک نی چه صدنی -مامان کار شما که بدتر بود . جرو بحث مادر و دختر یعنی مادر و خواهرم باعث شد که کیرم بخوابه . با همون تن لخت شروع کردم به داد و بیداد .-چیه شما دو نفر واسه خودتون می برین و می دوزین ؟/؟کسی که این وسط فراموش شده منم . بابا اگه بفهمه اول از همه گور منو می کنه که هم پسر و برادرتونو از دست میدین هم معشوقه اتونو . همینو می خواهین ؟/؟شما از یه گوشت و پوست و استخونین . مادر و دخترین باید همدیگه رو دوست داشته باشین . آخه خودخواهی تاچه حد ؟/؟شما که دیگه نباید مثل دو تا هوو باشید . جای من یکی دیگه اینجا نیست میرم لباسامو بپوشم از این خونه برم اگه پشت گوشتونو دیدین دیگه منم می بینین . اینو گفته شورت و تی شرتمو پوشیده و به طرف درب خروجی رفتم . فریده و فریبا نگاه معنی داری به هم انداخته و به سوی من دویدند و مانع رفتنم شدند . -داداش باشه من که کنار میام مامانو نمیدونم -فرید خوشگل من . منم حرفی ندارم به شرطی که فریده همش تو رو واسه خودش ضبط نکنه . -ببینید از حالا دعوا راه نندازین مخصوصا شما مامان باید ببخشید . بزگترین واحترامتون واجب . دوباره لخت لخت شده کیرمو تو مشتم گرفته گفتم اینجا موقع عشق و حال رئیس اینه این تعیین می کنه که عدالت چه طوری برقرار بشه . مامان فریبا گفت قربون رئیسم بشم کوس مامانی فدای کیر پسر با سیاستم . فریده هم گفت الهی کوس و کونم فدات بشه میدونم یه روز در اصل کوسم مال تو میشه . به خودم آفرین گفتم چون با یک ترفند نه تنها شررو خوابوندم بلکه هردو رو به دست آوردم . هردوشون کوتاه تر از من بودند هریک سرشونو گذاشتن یه طرف سینه ام و من هم نوازششون می کردم . کیر من مث یه بادکنک به طرف جلو حرکت کرد و دوباره شق شد . دسته جمعی به اتاق خواب بابا مامان رفتیم که تختش بزرگتر و جادارتر بود . اسما دونفره بود ولی رسما چهار نفر هم می تونستن روش بخوابن . طاقباز و صاف صاف رو تخت دراز کشیدم . فریبا جون پیشدستی کرده کیرمو گذاشت تو دهنش -چقدر بامزززززززه هس . خوششششمزززززه تر از بستنی قیفیه . فریده هم برای عقب نموندن از قافله لبمو می بوسید که بهش گفتم خودشو بکشه بالا به طرف جلو کوسشو بندازه رو دهنم . با این حساب مامان داشت کیرمو می مکید و من هم کوس فریده رو می خوردم . بازم موقع کوس لیسی دستامو به سینه های خواهر جونم رسونده و همچین حالی به حالیش کردم که جیغش به آسمون رسید . واییییییی ایییییییی بخوررررشششش مگه کوسسسسسسم کمممممررررم چقدر آب داررررره ؟/؟قلبم . مرررررردم داداششششششی سر چشششششمه رو باززززششششش کردی اووووووففففف آهههههههه اومد جوووووووون سبک شدم . از اون طرف مادر ایثارگرم دید که کار من و فریبا تموم شده با یه لطافت و حساسیت خاصی واسم ساک زد که دیگه طاقت نیاورده و دهنشو پرکردم .-واییییییی مامان بگیر این کیییییییررررو که با آبش داره می پره تو دهنت . مامان کیرمو سوزوندی . آبشو چلوندی . اوهههههههه ...اوههههههه....حالا فقط مامانی بود که سبک نشده . دیگه حتی اونقدر بی پروا شده بودم که اگه می خواستم جلو یکی اون یکی رو بکنم خیالم نبود . ولی حتی الامکان باید کاری می کردم که مث یه پزشک در هر نوبت یه بیمارو ویزیت کنم . مگر در مواقع اضطراری . فریده سست و بیحال رو تخت افتاده و سرمست از ارگاسم و تنظیم سیستم عصبی چشاشو بسته و دراز کشیده بود من و فریبا جون رفتیم پایین تخت تا بتونم جبران کارشو بکنم و هم خودم یه حالی بکنم . مامان فریبا خودشو رو من سوار کرد . دستاشو به لبه پنجره رسوند تا ضربه هایی که کوسش از بالا به کیر من می زنه شدت و اثر بیشتری داشته باشه . -مامان این جوری که تو منو قفل کردی نمی تونم جلو اب خودمو بگیرم -کی گفته جلوشو بگیری قرررررربوووون کیررررررررررت برم خالی کن سبک شو کییییرررررت اونقدر کلفته و بلنده که اگه آبشم بکشم باز تو کوسسسسم جا می گیره و می تونم ضربه بزنم . اینو که گفت دیگه جلو گیری نکردم خیلی قوی شده بود . مامان 55 کیلویی من دست بردار نبود وقتی که شیره های کیرم به کوسش ریخت و قسمتی هم بر روی اطراف کوس و کیر و پاهام برگشت کرد خانم جونی تازه گرفته بود -شیره کیرت اومد بیرون ؟/؟حالا اینقدر عبای کوسمو روی عمامه کیرت می کشم تا شیره منم بریزه . دیگه خودش بود و خودش . تنها نیروی کمکی من دستام بود که با یک دست بالای کوسسسسو می مالیدم و با دست دیگه ام سینه ها و نو کشو ..وقتی که مثل پروانه های هلی کوپتر ایستاد و ساکت شد فهمیدم که به مرادش رسیده . کوس خودشو دیگه از سر کیر من در نیاورد و با بدنش که از عرق خیس شده و با عطر هوس انگیزش رایحه خوشی به همراه داشت رو من دراز کشید و چشاشو بست . جالب اینجا بود که فریده هنوز سرمست از سبک کردن کوس و کمر خود در حال چرت و خماری بود ... ایام به کامم خوش بود تا این که پدر رسید . دیکتاتور بزرگ آمد و خودخواهی خود را نشان داد . یک خواستگار سرهنگ برای فریده گیر آورده بود که دوبرابر او سن داشت . می گفت خرش خیلی میره و از اون پارتی کلفتهاست وضعشم توپه و این شرط پدروهم قبول کرده که تا زمانی که بابا جبار زنده هست بیاد طبقه پایین خونه ما زندگی کنه . جون خودش خیلی به دخترش علاقه مند بود معلوم نبود که پدر چه نفعی می خواست از این سرهنگه ببره . عین دویست سیصد سال پیش عمل کرد . بدون مشورت و.. مادر و خواهرم مخالفت کردند بعد فریبا جون همه چیزو به نظر فریده موکول کرد . فریده با من مشورت کرد .... ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#9
Posted: 31 Jul 2011 03:47
فریب فریبا 8
خواهر قشنگم تو که می دونی من فدایی کوس و کونتم تحمل اینوندارم که ببینم مرد دیگه ای غیر من با تو سکس داشته باشه ولی چاره چیه دیر یا زود این اتفاق باید بیفته تازه تو 15 سالته بابا عجب بیرحمه ولی حکمت کارو فراموش نکن که با ازدواج تو کیر و کوس من و توهم به هم می رسن -فریده کمی دل گرم شد و گفت داداش شوهر واقعی من تویی . در کوسسسسم همیشه به رو ی تو بازه و زبونم روی کیر تودرازه .. به امید گاییده شدن کوسش توسط کیر من پذیرفت . عقد دفتر خانه ای انجام داده و سردار جبار و سرهنگ غفار رهسپار کردستان شدند . حالا من مونده بودم و دو تا کوس صاحب دار یعنی شوهر دار . البته یکیشون زن بود و دیگری هنوز دوشیزه . از به خونه رفتن خواهرم در آینده هم خوشحال بودم و هم ناراحت . یکی از شبا که نوبت گاییدن فریده بود و مامان تو اتاق خودش بود و کاری به ما نداشت به آبجیم گفتم فریده جون اصلا دوست ندارم یکی دیگه غیر ازمن کوس تو رو بگاد مخصوصا برای اولین بار . من دوست دارم این افتخار برای اولین بار نصیب من بشه . مثل یک بلدر چینی که منتظر خراب شدن خونه اش باشه من هم هر لحظه منتظر فرو پاشی کوس خواهرم تو سط شوهر نامردش سرهنگ غفار بودم . چند تا نقشه هم چیدم و به فریده گفتم من تو رو می دزدم و بعد تو میگی دزدیده شدی و این بلا سرت اومده و کسی هم نمی فهمه . نقشه به ظاهر ساده ای بود ولی اگه تو کوکش می رفتیم خیلی پیچیده بود چون کوچکترین سوتی یعنی از بین رفتن همه چیز . دوهفته گذشت . تا یک ماه دیگه سر و کله سردار خان و سالار خان پیدا شده وکمتر می تونستم دستی به سر و گوش همسران مخفی خودم بکشم تا این که شبی از شبها صدای زنگ تلفن مامان فریبا رو از خواب بیدار کرد ساعت دو نیمه شب بود عجب بابایی .. خبر مهمی رو به اطلاع مادر رسونده و اوهم به سرعت خودشو به مقر عشقبازی من و خواهر فریده رسوند و درست زمانی وارد اتاق در باز شد که کیر من تازه به وسطای سوراخ کون فریده جون رسیده بود . در گوش من چیزی گفت که از خوشحالی خودمو وسط زمین و آسمون احساس می کردم .-فرید فرید یواش یواش فریده رو حالیش کن هولش نکن غفار تو در گیری با قاچاقچیان شهید شده .. مامان رفت فریده سوال پیچم کرد .. راستش من راضی به مرگ کسی نبوده نیستم ولی در این مورد خاص دست خودم نبود نمی تونستم جلو خودمو بگیرم به ویژه این که داماد دو برابر خواهرم سن داشت و به خودش اجازه داد ازش خواستگاری کنه . دیگه نفهمیدم چیکار می کنم -مژده مژده راحت شدیم فریده جون بی شوهر شدی غفار مرد شهید شد هم خودش رفت بهشت هم مارو فرستاد بهشت . حالا کوس تو مال من شده . یک بابا جباری بهش نشون بدم که دیگه هوس نکنه از این خواستگارا واسه دخترش بیاره . فریده خودشو انداخت تو بغلم و از خوشحالی اشک می ریخت . در همین لحظه مامان اومد اتاق ما و متوجه شد که فریده جریانو فهمیده -چند تا ماشین از طرف خونواده سرهنگ غفار دارن میرن کردستان منم میخوام باهاشون برم توهم که زنشی باید باهام بیای . از شکم فریده نشگونی گرفته طرف دوزاریش افتاد و خود را به غش و ضعف زد -مامان مگه نمی بینی حالش چقدر بده ؟/؟تو خودت با اونا برو من مواظبش هستم مادرم با این که دستمو خونده بود ولی رضایت داد که فریده خونه بمونه . من و فریده تنها مانده بودیم . موضوعی رو با او در میون گذاشتم از خوشحالی نزدیک بود بال در بیاره . از او خواستم که امشب به صورت سمبلیک شب عروسی و زفاف من و او باشد و من پرده بکارتش را پاره کرده آب کیرمو روونه کوسش کنم وهردو می خواستیم که بچه دار شیم بهترین موقعیت بود . بچه رو به گردن شهید غفار می انداختیم اگر بچه پسر می شد که نور علی نور بود حتما جای خالی غفار رو بین خونواده اش پر می کرد به همین سادگیها نمی خواستم کارشو تموم کنم . هنوز لباس عروس ندوخته بود . ازش خواستم لباس عروس مامانو بپوشه من هم کت و شلوار پوشیده و کراوات زدم . از بیرون یک جعبه شیرینی و کیک خریده و با فریده جونم نشستم . دوربین عکاسی و فیلمبر داری رو رو اتومات گذاشته چند تا عکس لب به لب و معمولی و دونفره گرفتیم و همین طور از باقیمانده سفره عقدی که یادگار عروسی مامان بود -فقط فریده جون باید مراقب باشیم که این عکسها و فیلمها رو کسی غیر از من و تو نبینه البته اگه مامان بفهمه میشه کاریش کرد ولی بقیه نه . بیچاره میشیم . چند تا آهنگ گذاشتیم و باهم رقصیدیم . خودم عاقد شده و ازش بله رو گرفتم . یک سکه طلای کامل هم به عنوان لفظی بهش دادم . فریده طاقتشو از دست داده بود .-داداشی من دیگه صبرم تموم شده . میخوام بفهمم . ببینم وقتی کیر میره توی کوس چه حالی به آدم دست میده . دارم دیوونه میشم . تو بامامان تجربه کردی من برای اولین باره که میخوام کوس بدم اونم به یک کیر کلفت و باحال الان وقت تخمک گذاری منه . این سه چهار روزی هر چی تو ش آب بریزی شانس حاملگی هست . انشاءالله که غفار جاش تو بهشت باشه خوب موقعی مرد . چند ساعتی از مرگ دامادم می گذشت و منو خواهرم در اوج سرور یه عروسی نمایشی گرفته بودیم . تا بر گشتن مامان و برگزاری یک هفته ای مجلس عزا فقط کوس فقط کوس و کوس . دیگه آبمو واسه سوراخ کون هدر ندم که یکی از این دفعات هم که شده شانس بند شدن نطفه زیاد باشه . لباساشو یکی یکی از تنش در آوردم .وخودمم لخت شدم مثل بیشتر وقتا با بوسه و نوازش و حرفای عاشقونه شروع کردم .-عروس قشنگ بهم قول میدی که همیشه تا ابد مال من باشی ؟/؟-آره شوهر قشنگ تمام جسم روحم مال توست . تمام تنم به تو عادت کرده نمی تونم وجود یه زن غریبه رو در کنار تو تحمل کنم ولی تو بالاخره یه روزی ازدواج می کنی -تا اونجا که بتونم از زیرش در میرم . اگه به احتمال خیلی خیلی ضعیف مجبور به این کار شدم تو خودت جایگاه خودتو داری -همین ؟/؟من خیلی حسودیم میشه حالا وجود مامانو چون از گوشت و خون خودمونه می تونم یه جوری تحملش کنم ولی یه غریبه رو نمی تونم -ببین چی گفتم تا بتونم از زیرش در میرم حالا که چیزی نشده اعصابتو آروم کن که بچه خوشگل بشه مثل خودت . میدونی که چقدر دوستت دارم . برروی کمر و صاف رو تخت دراز کشید و من مالش و نوازش و بوسه رو از همون بالا شروع کرده و به اصطلاح خمیرو آماده کردم . از نوک پا تا رونشو هم بی نصیب نذاشتم -اهههههههه بخورر کوسسسسسم کییییییررررررر میخخخخخخخواد زود باشششششش کیییییررررررتتتتو بده . نازم کن . بذار تو کوسسسسسم . هیجان دارم . خوشحالم . دارم بال بال می زنم . زودباششش داداششششش من کییییییررررررمیخخخخخوام . کم مونده بود ا زهوس و التماس به گریه بیفته . دلم سوخت دهنمو گذاشتم رو کوسش و ملچ ملوچ راه انداختم . همچنان در اوج حشریت پرواز می کرد . کیرمو گذاشتم سر کوسش . خودمم هیجان زده بودم .-عزیزم حواست باشه کیر من خیلی کلفته و کوستم خیلی تنگه تازه اول باید پرده رو پاره کنیم .-این قدر لفتش نده فرید من تحملشو ندارم . مگه می خوای پرده پنجره رو پاره کنی ؟/؟حالا شاه می بخشه شاه علیخان نمی بخشه . تازه کوسم هر چی تنگ باشه از سوراخ کونم که تنگ تر نیست . کیررو به چوچوله هاش فشار دادم . کوس تازه و کوچولوش در بطن کیر من محو شده بود با هر فشاری که به کوسش می دادم مردمک چشاش بالا می رفت . تنگی کوسش دست کمی از تنگی سوراخ کونش نداشت . آروم آروم با حوصله زیاد کیرمو به داخل کوسش فرستادم . هنوز 5 سانت نرفته بود -نهههههههه چقدر زورکی میره هم درد داره هم کییییییففففف ...ادامه دارد
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 178
#10
Posted: 3 Aug 2011 04:13
فریب فریبا 9
هو ها هو ها هو ها ..جلوتر بیشتر بکن بکککککککککن وایییییی کییرررررررتو بفرست زییییییییررررررررر اوخ جووووووون اوخ جووووووون . یک لحظه مانعی رو سرراه کیر خودم احساس کردم . فریده دردش گرفت مایع گرمی رو روی کیرم حس کردم . پرده پاره شده خون ریخته بود اما خواهر خوشگلم خیالش نبود. با دستمال تمیز پار چه ای پاکش کردم . من موفق شده بودم بالاخره به آرزوم رسیدم . می تونستم به خودم افتخار کرده بگم این من بودم که دختری خواهرمو گرفته تبدیل به یه زنش کردم -داداشششششش حالا من زنتم ؟/؟-تو خیلی وقته که زنمی . پس تا می تونی زننننننتو بکن . کیییییییرررررت باید تا صبح کوسسسسسسمو بکنه . توش آب بریز . زنت بچه می خواد . راست می گفت منم باید هر طوری شده این چند روزه بار دارش می کردم فقط تا همین چند روزو میشد ماست مالیش کرد وگرنه ضایع می شد . هر چند کیر من راحت تر از دقایق قبل عمل رفت و بر گشتو انجام می داد ولی کوس کیپ خواهرم انگار داشت مثل زالو کیر منو می مکید حال عجیبی داشتم . فریده رو بغل کرده رو هوا همین جور می گاییدمش .-داداششششش داداششششش امروز کوسسسسسسم افتتاح شده دوست دارم همه دنیا بدونن دوست دارم همه جا شیرینی پخش کنم . حیف که نمی تونم . کیر تیز و تند و شیرینتو فرو کن تو کوسسسسسم بکن منو . کوسسسسسس نوبری منو بکن . روهوا رو زمین -وایییییی فریده واقعا تو نیاز داشتی که کییییییییرررررمممممو تو کوسسسسسست ببینی . برات بمیرم که این همه سختی و ریاضت کشیدی . دیگه هیچی جلودار فریادمون نبود . با آخرین توان جیغ می زد خدا کنه همسایه ها این ور سرازیر نشن .ا گه هم چیزی بشه میگم بیچاره شوهرش شهید شده از ناراحتی ضجه می زده . رو هوا ساکت شد . اونو رو تخت خوابوندم بعد از دوسه دقیقه گفت داداش کوس دادن خیلی کیف داره ...کمی به من بر خورد ..-یعنی هر کی رو گیر بیاری ؟/؟.....با دست کوچواوش جلو دهنمو گرفت و گفت نه نه تعبیر بد نکن بازم میگم کوس دادن خیلی کیف داره یعنی دادن به تو دلیل نمی شه که از این حرفم نتیجه بد بگیری من هر گز به تو خیانت نمی کنم . شاید تو ی بیوفا زن بگیری دوست دختر بگیری ...لباشو با لبام قفل کرده اجازه حرف زدن بیشترو بهش ندادم گفتم آروم باش فقط به لذت سکس فکر کن .اعصابت آروم باشه شاید با همین اولین ریزش من نطفه بند شه . تیر یا همون کیر آتشین من خیمه کوس فریده رو به آتیش کشید و سوزوندش و با یه حرکت آتش نشونی آبشو فرستاد توی کوسش تا خنکش کنه . آره آب کیرمو ریختم توی کوس تشنه آبجیم . این تازه شروع شب زفاف من و فریده بود . پاهاشو رو شونه هام انداختم . این بار فقط پشم کوسشو تو دهنم می چرخوندم . انگشت شست راستمو به کوس و سبابه رو به کوننش فرو کرده و در می آوردم و دست چپمو هم گذاشتم واسه سینه هاش -فرییییییییدجاااااااااان این قدر منو هوسی نکن . کییییرررو بده بخیل نباش .-میخوام باهات حال کنم مگه ندیدی تو فیلما مشروبو ذره ذره می خورن تا بیشتر مزه بده .-داداششششش هر طوری دوست داری با کوسسسسم حال کن ولی این قدر تیکه تیکه آتیشم نزن . زود باش خاکسترم کن من کنیزتم . خاک پاتم . بنده نوازی کن .-خواهر کوچولوی نازم تو ملکه منی کوست تاج سرمنه -تاج سر کیرتم هست ؟/؟-آره عروس خوشگلم -پس تاج سرمو بذار روی سر کیرت .-به روی چشم سلطان بانوی من ..با این چرب زبونیاش کوسشو به نهایت خیسی رسونده و یدفعه دیگه تاجگذاری کردم . از من خواست که طاقباز دراز بکشم تا بیاد رو من و کوسشو سوار کیرم کنه . -فریده جون خسته میشی ها -نه داداشی من می خوام حال کنم . با هر سرعت و مدلی که دوست دارم بزنم . میخوام کیر چاق و چله اتو تو هر بر گشت از کوسسسسم کامل ببینم و حالشو ببرم . به من مزه میده کیف می کنم . چند دقیقه ای به این کارش ادامه داد ومن از پشت انگشت وسطی دست چپمو به سوراخ کونش رسونده و باهاش بازی می کردم بعدشم با قاچای کونش ور رفتم و از اونجا به کمر و گردن و سر و موهاش رسیده و دوباره این مسیرو بر می گشتم . جفت رونای قشنگشو هم می مالیدم حسابی واسه ارگاسم آماده آماده اش کرده بودم . خیلی خسته شده بود ولی نمی خواست جلو من سر افکنده شه . منم از پایین رفتم کمکش و با ضربه های کیرم از پایین به بالا ضربه های بالا به پایین کوسشو تقویت می کردم ..-واییییییی وایییییی سوخخخخختم فرید کوسسسسسسم داره کنده میشه کییییییرررررت داره اونو با خودش می بره -بذار ببره به هیشکی نگی ها کیرم کوسسسسستو با خودش برده فقط مال منه . اون وقت مال مال خودمه -الانشم مال خودته داداشی . هیشکی جرات نداره بهش دست بزنه -جدی میگی ؟/؟-یعنی تا الان متوجه نشدی فرید ؟/؟که من فقط تو رو میخوام و عاشق کیر توام .-وای وای فریده تو دیگه چه آتیشپاره ای هستی .-توهم که حسابی این آتیشپاره رو آتیشش زدی . ادامه بده ادامه بده . دارم می میرم . دارم می سوزم . -فقط باید واسه من بسوزی فریده . -تو هم باید منو به آتیش بکشی -دوستت دارم فریده -منم عاشقتم داداش . جاااااااااان چقدر خوب و با هوس می کنی . ادامه بده . دوباره فریادش شروع شد -نههههههه نهههههههه چرا من هنوز تشنه امه چراهنوز هوس دارم . هنوزم میخوام . فرید مگه این کیرت می خواد ازم فرار کنه ؟/؟-نه مال خودته فریده . تا هر وقت که بخوای . هروقت که بخوای -اهههههههه نه چقدر آروم و عاشقونه داری ارضام میکنی . بازم بگو . بگو که آب عشق و هوسم داره می ریزه آههههههه آههههههههه . .آروم گرفت و خودشو انداخت رومن .. ادامه دارد ..
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند