داستان کارهای من و مادرم سلام اسم من سیاوشه و الان 22 سالمه و تو ی خونه با مادرم تنها زندگی میکنیم مادرم زنی 41ساله خوشتیپ و خوش هیکل(کون و سینه های بزرگ)یه هیکل سکسی داره.من اغلب با شورت ورشی بلند تو هستم و مامانم هم خیلی راحت تو خونه راه میره مثلا با یه دامن کوتاه تا بالای زانو و یه تاپ.ما به این طور راحتی تو خونه عادت کردیم یه روز عصر که تو خونه بودیم یکی رو گوشی مامانم زنگ زد مامانم گوشی رو برداشت و همین طور که میخندید رفت تو اتاق خواب صدای خنده هاش خیلی بلند بود بعد از چند دقیقه اومد بیرون و گفت:امشب مهمون داریمگفتم:کی هست حالا؟گفت:خاله ات مهنازراستی اسم مامانم یادم رفت بگم اسمش حنانه است.خالم 37 ساله است و قیافه ای داره که تا حالاکسی رو این طوری ندیدم که از بس که نازه و هیکل درستی داره یکم خونه رو مرتب کردیم رفتم میوه و شیرینی اوردم و ...وقتی برگشتم مهناز تو خونه بود یکم زودتر از چیزی که فکر میکردم رسیده بود بعد رو بوسی و احوال پرسی یکم با هم صحبت کردیم درباره دانشگاه من و منشی گری مامان اخه مامانم منشی یه خانم دکتره که مطب مامای دارن و بعد رسید نوبت مهناز که اون خونه دار بود و از این حرفا یکم که گذشت مامانم و خالم رفت اشپز خونه که شام درست کنند توی اشپزخونه صدای خنده های مامان میومد که این خنده ها برای چی بوده؟ خلاصه ما شام خوردیم و یکم فیلم دیدیم که مامانم رو کرد به خالم و گفت تو نمیخوای بری خونه البته به شوخی گفت و بعد از حرفش سه نفری زدیم زیر خنده که خالم گفت امشب برای اینکه حال تو رو بگیرم نمیرم خونه دوباره بعد سه نفری زدیم زیر خنده بعد از چند دقیقه یا ساعت یادم نمیاد که وقت خواب شد من رفتم تو اتاق خودم و خالم و مامانم هم رفتند تو اتاق مامان که یه تخت دو نفری داشت ولی یکم تخته بزرگتر بود انگار یه تخت دو نفرو نیم جا داشت من که زود خوابیدم ولی وسط شب با یه صدای از خواب بیدار شدم یکم بیشتر گوش دادم انگار صدای مامانم بود اره درسته صدای مامانم بود انگار داشت درد میکشید خودمو سریع به اتاق مامان رسوندم که تا میخواستم در رو باز کنم صدای خالم رو شنیدم که گفت حنانه اروم تر مگه چه خبره الان که سیاوش صدات رو بشنوه که مامانم جواب داد نمیتونم جلو خودمو بگیرم اخه خیلی حال میداه اصلا نمیتونستم باور کنم که مامان ...همینجور که حرف میزدند و من گوش میکردم که صدا قطع شد داشتم میگفتم چی شد که صدا قطععععععدر اتاق باز شد خالم بود اما لخت مادر زاد من هفت رنگ عوض کردم اخه تا حالا یه زن لخت از نزدیک ندیده بودم که مهناز دستم رو کشید و برد داخل اتاق مامانم رو که دیدم یه لحظه چشمام گرد شد قلبم دیگه وایساد مامان من لخت بشه اونم جلوی ...این چیزها اصلا نمیتونستم توی دهنم جا بدم حتی به زور تو این حال هوا بودم که دیدم حالا ما سه نفر ادم لخت تو یه اتاقیم نمیدونم خالم یا مامانم کدوم لباس های منو در اورده بودند که خالم منو حل داد و افتادم تو بغل مامانم که سرم رو کرد وسط ممه هاش چیزی نمیدیدم اخه ممه های مامانم خیلی بزرگ بود داشتم خفه میشدم که خالم گفت خفه شد بچه ولش کن که سرم لای سینه های مامانم اومد بیرون و یه نفس عمیق کشیدم وسط نفس کشیدم بود که بخار درو کیرم احساس کردم درسته خالم بود که داشت واسم ساک میزد داشتم با ساک زدن خالم حال میکردم که مامانم سینه ها خودشو کرد تو دهنم اول بار ولی یکم میدونستم چیکار کنم لیس میزدم نیش گاز میگرفتم میک میزدم که مامانم دست منو گرفت و گذاشت روی کس خودش که یکم لیز بود و می گفت از امروز به بعد صاحب این کس توی و میتونی هر چقدر که خواستی بیای سراغش یه حس اومدم سراغم که انگار یکی داشت تمام انرژی بدنم رو میکشید اره خالم بود که متوجه شد داره ابم میاد و سریع کیر منو کشید بیرون و گفت کیرت که بد نبود حالا ببینیم کارت چطوره که مامانم گفت من که میگم کارش بیست بیسته خالم گفت ببینیم و تعریف کنیم و خالم داشت حرف میزد بامن که این حرفای خالمه...مامان سیاوش یه زنی هست که خیلی خوشش میاد یکی محکم کیر تو کسش بکنه و از این کار خیلی حال میکنه و بیشتر از کس دادن از کون دادان حال میکنه کونش اول راه نمیاد بعد که راه اومد میتونه یه مشت رو تو خودش جا بده میخوای امتحان کن میخوای؟که من به خودم اومدم و یه نگاه به مامانم کردم که دیدم یه لبخند زیبا داره میزنه یکم پرو شدم و گفتم مامان؟گفت جون مامان چی میخوای سیاوش جوون تا اینو گفت پریدم رو مامانم و از پشت تو بغل گرفتمش که گفت چی شد یه دفعه وحشی شدی روی مامانم خوابیدم و کیرم تو نکردم که گفت بکن تو دیگه گفت خودت بزار داخل اون...روم نمیشد اسمش رو بگم ولی خالم سریع اومد و کیر منو گرفت و کرد تو کس مامانم که مامانم یه اه بلند از روی شهوت کشید داشتم گرمای وجود مامانم رو حس میکردم و با اون گرما حال میکردم کم کم داشتم کارم شروع میکردم که دیدیم یه چیزی داره به کونم میخوره دیدم خالمه گفتم داری چیکار میکنی گفت دارم کون مامانت رو اماده میکنم برات گفتم مگه خودت ... گفت اول مامانت رو سیر کن اخه اون بیشتر از من حشریه بعد من میام حالاحالا ها وقت زیاده بعد از چند بار تلمبه زدن واه وه که مامانم یه جیغ زد گفتم چی شد خالم گفت ارگاسم شد یکم داخل کس مامان لیز شد دو یا سه باری این طوری شد که کیر از کس مامانم در اومد خالم بدون اینکه من چیزی بگم کرد تو کون مامانم که دیگه فکر کنم تمام اهل محل میدونستند که مامانم داره کون میده صدای مامانم ادمو دیونه میکرد که از شهوت صدای مامانم ابم اومد و نتونستم چیزی بگم که هم رو خالی کردم توی کون مامانم و اروم یکم خوابیدم روی مامان که دم گوشم گفت چطور بود گفتم حرف نداشت خیلی خیلی دوست دارم مامان و یه بوس زیر گوش مامانم کردم یکم خوابیدم روی مامان که صدای خالم اومد که گفت سیاوش خیلی بدی پس من چی گفتم خاله من دیگه جون دارم بزار واسه بعد گفت همین الان از خالم اصرار و از من انکار که بلاخره راضی شد واسه بعدا اما به یه شرط که کیرم رو تو کوس خالم بزارم و بخوابم صبح که با بوسه مامانم از خواب بیدار شدم ولی هنوز خالم خواب بود تا که چشمم به لخت بودن مامان افتاد دوباره کیرم راست شد تا که خواستم کیرم رو از کس خالم بکشید بیرون موقعه بیرون کشیدنم خالم بیدار شد وگفت واسه من کیرت راست نمیشه فقط واسه مامانت راست میشه ها؟زود باش بکن که حشریت دارم میمیرم و من یه نگاه به مامانم کردم که مامان با یه خنده گفت میخوامت پسرم طوری جرش بده که دیگه هوای کیر نکنه خالم گفت نمیخوای کس خاله رو یکم تکون خوردم و خودم رو روی خالم جا دادم و یکم خودم رو بلند کردم و محکم به خودم رو ول کردم که خالم صداش در اومد گفت یواش کس ندیده منم گفتم مامانم گفت که محکم بکمنمت داشتم تلمبه میزدم که سرم رو برد لالی سینه هاش و گفت بخور منم شروع کردم به خوردن و در حین زمان کردن کس خالم با صدای بلند داد میزد که محکم تر یکم سرعتم رو زیاد کردم که دیدم خالم هم به ارگاسم رسید یکم روش خوابیدم تا دوباره جون بگیره بعد چند دقیقه گفت شروع کن منم شروع کردم مامانم رفته بود اشپزخونه برای درست کردن صبحونه من که داشتم صبحونه میخوردم اما صبحونه من خالم بود گفتم خاله میشه تو رو هم از کون هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت من مثل مامانت کونی نیستم هر چی اصرار کردم قبول نکرد بعد از چند تلمبه محکم داشتم میومدم که سریع کشیدم بیرون و ریختم روی شکم خالم بی حال شدم کنارش خوابیدم چند دقیقه در سکوت گذشت و بعد مامانم اومد گفت اگه تموم کردید برید حموم و بعد بیاین صبحونه من داشتم بهترین روزهای عمرم رو سپری میکردم بعد از حمام سر میز صبحونه رو کردم به خالم گفتم شما چطور فهمیدید که من پشت درم گفت اخه چراغ داخل حال روشن بود و نور چراغ از زیر در میومد تو یه لحظه که من نگاه کردم دیدیم چیزی پشت دره و به مامانت اشاره کردم ازش پرسیدم که شما از کی با هم لز داشتید؟گفت از بچگی باهم بودیم گفتم تا حالا باکسی هم حال کردید منظورم مرده گفت نه دوتای بهمون بیشتر خوش میگذشت اون روز گذشت...دیگه من شب ها پیش مامانم میخوابیدم و تایه روز یکی از همسایه های خونه بغلی اومد پیش مامانم بعد که رفت گفتم مامان عجب هیکلی داشت این زنه اسم این زن رحیمه بود یکم چاق بود ولی هیکل زیبای داشت مامانم گفت میخوای برات درستش کنم گفتم مگه میشه گفت چرا نشه از اون روز بود که مامانم زن های زیادی رو واسم اورد که بعد ها تونستم جبران کنم برای مامانم ادامه دارد...
چند روز گذشت که یه روز صبح مامانم گفت برو حموم و خودت رو تمیز کن واسه امروز چون میخوام تو رو به رحیمه برسونم با خوشحالی وارد حموم شدم لباسم هامو به سرعت در اوردم از بس که خوشحال بودم که مامانم هم وارد حموم شد گفت منم میخوام یکم به خودم برسم گفتم خودم بهت میرسم میترسم خسته بشی گفت خیلی از پاچه خواری خوشم نمیاد البته با یه لبخند گفت که منظورش رو فهمیدم و کمک کردم تا لباس ها شو در بیاره و گفتم اجازه هست تمیزت کنم با یه چشمک گفت اره منم شروع کردم به تیغ زدن مامان و دستم روی کس نازش میکشیدم و گفت میخوای تمیز کنی یا میخوای حال کنی گفتم هر دو گفت پسر تو سیر نمیشی گفتم کس مامان ادم یه مزه دیگه ای میده که ادم ازش سیر نمیشه تازه حرص ادم رو زیادتر هم میکنه گفت حواست به کارت باشه که...حرفش رو قورت داد چون دسته تیغ رو کردم تو گفت چی میخواستی بگی گفت بیخیال یکم تکون دادم پای مامانم داشت میلرزید که تیغ رو اوردم بیرون و دو انگشت کردم تو چند تا تلمبه با انگشت زدم مامانم داشت میلرزید که توجه ای بهش نداشتم که یه جیغ بلند کشید که من کر شدم فهمیدم که ارضا شده سرم رو بردم پیش گوشش گفتم حالا مونده من که هنوز کاری نکردم که ارضا شدی و زبونم رو اروم کردم تو گوش مامانم چون عاشق این کار بود و با دستم نوک سینه هاشو میکشیدم و یه لب کوچولو گرفتم ازش و گفتم خوردن شروع شد از لب ها شروع به خوردن کردم بعد گردن و لیس میزدم و بوس میکردم و حالا نوبت سینه های گنده مامان بود که سایز سینه هاش 85 بود سفت سفت نبود یکم شل بود بعد از گاز گرفتن و لیس زدن سینه مامان من خودم رو به کس مامانم رسوندم که بوی جالبی بخاطر ارضا شدنش داشت و منو بیشتر حشری میکرد اول با یه انگشت لای کسش کشیدم که یه اه خفیف کشید و بعد اروم سرم رو نزدیک تر کردم و اروم لیس میزدم که اه واوه مامان داشت بلند میشد که مامان رو انگشت کردم کون مامان رو با اب کسش یکم خیس کردم و بعد ارو اروم انگشت رو کردم تو که مامانم دوباره یه اه بلند کشید و گفت بیا69 و من سریع حالت 69 رو گرفتم و حرارت بدن مامانم رو داشتم با سر کیرم حس میکردم و محکم میک میزد و منو بیشتر حشری میکرد که منم محکم تر کسش رو لیس میزدم که دوباره ارضا شد من که داشت ابم کمک میومد به مامانم خبر دادم و کیرم رو کشیدم بیرون و کنارش دارز کشیدم و یکی از پاشو بلند کردم و روی پای خود گذاشتم کیرم رو روی دهانه کس مامانم تنظیم کردم کس مامانم که بخاطر ارضا شدن خیس بود و یکم از اب دهن من هنوز روی کس باقی مونده بود کس مامانم مثل یه جارو برقی عمل کردو کیر منو سریع داخل خودش کشید و داخل کسش یه جای گرم به کیرم داد که این گرمی باعث میشد که زودتر بیام و بعد از چند تلمبه محکم که زدم نزدیکای این بود که ابم بیاد بیرون کشیدم دوست نداشتم به این زودی خودم رو خراب کنم یک دقیقه صبر کردم تا حالم جا اومد و دوباره شروع کردم که صدای شنیدم صدای کسی نبود جز مامانم که با صدای حشری گفت کونم یادت نره کیرم رو بیرون کشیدم و به مامانم گفت که به حالت سگی بشینه و سریه به حالت سگی در اومد و اروم کیرم رو تو کونش جا دادم بعد از چند تلمبه زدن و داد و فریاد های مامان که محکم تر بکن بهش گفتم اروم بلند شو طوری که کیرم از تو کونت درنیاد اروم اروم و با احتیاط بلند شد و کیرم از تو کونش در نیومد سر پا شده بودیم دوباره شروع شد جریان بین ما بعد چند تلمبه کیرم رو بیرون کشیدم و تو میکردم بعد از چند عمل خسته شدم و دوباره خوابیدیم اما این دفعه من پشت مامانم خوابیدم موقع خوابیدم کس مامان از لای پاش زده بود بیرون و من هوس کس کردن کردم و کیرم رو محکم کردم تو کسش یه دادی کشیدی و بعد از چند تلمبه زدن ابم به کس مامانم تقدیم کردم و یکم خوابیدم کنارش حالمون داشت بهتر میشد که شروع به مالش مامانم کردم اخه تو یک ساعت چندین بار ارضا شده بود خیلی خیلی خسته شده بود منم خودم رو تمیز کردم و یه دوش دو نفری گرفتیم و اومدیم بیرون مامانم رفت اتاقش بعد از یه نیم اومد بیرون که یه ارایش و یکم تیپ زده بود گفت چطورم گفتم مثل همیشه عالی عالی هستی و یه چشمک بهم زد من خیلی از چشمک های مامانم خوشم میاد یکم کنارم نشست که صدای زنگ خونه اومد رو کردم به مامان گفتم مگه قرار بوده که الان بیاد منظورم رحیمه بود گفت نه گفتم پس کی میتونه باشه منتظر هر کسی بودم به جز دایی دیونه ام که خیلی خیلی شوخ بود اومد بالا و بعد از احوال پرسی گفت جای میخواستید برید گفتم نه گفت پس چرا حنانه تیپ کرده گفتم مگه حنانه دل نداره گفت اخه من تا حالا این طوری ندیده بودم ادامه دارد...
بعد از چند دقیقه که دایم نشست ویکم گفتیم و تعریف کردیم و خندیدیم کم کم داشت وقت نهار میشد که مامانم پاشد و رفت برای غذا درست کردن من که داشتم به داییم فحش میدادم البته تو دلم که این چه موقع اومدن بود که نزاشت مامانم بره رو رحیمه رو جور کنه تو همین فکرا بودم که داییم صدام کرد گفت بیا بریم تو اتاقت کارت دارم و من بلند شدم رفتم داییم میخواست یه چیزی بگه ولی روش نمیشد بلاخره زبون باز کرد و گفت که من دنبال یه خونه خالی میگردم واسه فردا گفتم خونه خالی واسه چی میخوای که گفت با یه زن دوست شدم و فردا میخوام کارش رو یک سره کنم میتونی یه خونه برام پیدا کنی؟گفتم ببینم چی به ما میرسه گفت میزارم نگاه کنی گفتم خونه خالی بی خونه خالی گفت پس چی میخوای منم گفتم میخوام بکنم زن رو گفت نمیشه و بهانه در اورد که منم گفتم نمیتونم برات خونه پیدا کنم تا اینو گفتم داییم ناراحت شد وتا حالا داییم رو ناراحت ندیده بودم که گفت باشه باهاش صحبت میکنم من گفتم باشه سعی میکنم خونه برات پیدا کنم بعد از اینکه دایم رفت من به مامانم جریان رو گفتم که دایم میخواد چیکار کنه مامانم گفت خب من باید چیکار کنم گفتم فردا تو برو خونه رحیمه منم واسه دایم زنگ میزنم که بیاد مامانم گفت به یه شرط میرم که بعد تعرف کنی چطوری زنه رو جر دادین باشه من گفتم باشه حتما برات تعریف میکنم و از خوشحالی برای یه دایم زنگ زدم و بهش گفتم فردا مامانم میره و تو میتونی بیای اینجا مامانم میترسید از یه چیز در مورد من اونم این بود که دیگه بعد از کردن اون زنه یا رحیمه دیگه سرد بشم ازش اینو بعد ها بهم گفت که بعد از سکس با اون زن رابطه من با مامانم بهتر شد بریم سر اصل داستان صبح که شد مامانم رو فرستادم خونه رحیمه و زنگ زدم به دایم که همه چی ردیفه ولی قرارمون که سرجاش هست؟که اره بابا راضیش کزدم گفتم پس زود بیا وقتی که داشتم اینو به دایم میگفتم صدای که از دایم میومد خیلی بنظر شاد میومد بعد از یک ساعت یکی زنگ رو زد گوشی برداشتم دایم بود که گفت در و باز کن و ماشین رو اورد داخل پارکینگ و من که داشتم از پنجره حیاط اونا رو نگاه میکردم و دیدم زنه از تو ماشین پیاده شد یه زن اندامی بلند قد بود ولی صورت زنه درست پیدا نبود بعد از ند دقیقه زنه اومد تو به به یه زن ناز که چی بگم فقط میگم هیکل توپی داشت با یه صورت ناز.اومدم جلو و سلام کردم که هنوز سلام رو تموم نکرده بودم دستش رو اورد جلو و دستم رو توی دستان گرم و نرمش جا دادم و یه بوس اروم از دستش گرفتم که یه لبخند ملیحی زد و من گفتم چه قشنگ میخندی که یکم ناز اومد جلوم و رفتیم ونشستیم من رفتم داخل اشپزخونه تا شربت ببرم که دایم اومد گفت مامانت کجاست گفتم رفته بیرون گفت کی میاد گفتم نمیدونم گفت شروع کنم گفتم خودت میدونی میخوای شروع کن میخوای بزار واسه یه روز دیگه که دایم یه خنده وحشتناکی کرد و گفت باشه بیا بریم تو اتاق خواب و اونجا شربت بخوریم گفتم باشه رفت و صدای زنه کرد که اسمش شهین بود بهش گفت شهین دنبالم بیا و رفتند تو اتاق خواب منم دونبالشون رفتم وشربت ها رو بهشون دادم که بعد از خوردن شربت دایم گفت موافقید بریم سرکار و هر دو داشیم شهین رو نگاه میکردم که با خنده و پایین اوردن سر جواب رضایت را صادر کرد من داشتم لیوان ها رو جمع میکردم و بردم توی اشپزخونه با این کارم میخواستم وقتی که میام دایم کارو شروع کرده باشه وقتی که وارد اتاق شدم دیدم هر دو لخت مادر زاد روی تخت و دارن لب میگرن منم رفتم جلو که شهین دستم را کشید و به طرف سینه های متوسط خودش کشید و منم مثل کسانی که تا حالا زن لخت ندیده بودن افتادم به جون ممه هاش و میک میزدم و لیس و... وبا یکی از دستان داشتم کوس و کون شو انگشت میکردم نمیدونستم دارم چیکار میکنم که دایم گفت وحشی جون کجای نوبت ما شده بزار یکم دستمون رو روی این بدن بکشیم که من خودم رو کنار کشیدم و دایم به جون کسش افتاد و با دست و زبون با این کس بازی میکرد که منم لخت شدم و کیرم رو سریع جلوی دهن شهین گرفتم گفتم میشه یکم واسم ...که حرفم قطع شد چون دیگه لازم ندیدم ادامه حرفمو بگم کیرم رو با یه بوس وارد دهن گرم و نرم خودش کرد که یه اه بلند از روی شهوت کشیدم نامرد جنده حرفه ای بود کیرم رو ته دهن میبرد و بیرون میکشید و منم حال دنیا رو میکردم که دایم اومد بالا واسه این که شهین براش ساک بزنه و منم رفتم سراغ کس خیس شهین و اروم کیرم رو روی خط کسش میکشیدم چند بار تکرار کردم که صداش در اومد گفت یالا بکن تو دارم میمیرم حشرش زده بود بالا من کیرم رو تو نکردم چند بار گفت ولی من بهش توجه نکردم که بار اخر بلند و با عصبانت گفت یا بکن تو یا بزار من برم که سریه و محکم کیرم رو تا ته کسش فرو کردم و یه داد زد گفت مادر جنده یواش پاره شدم و من داشتم محکم تو کس لیز و گرم تلمبه میزدم گفتم شهین که یه نگاه بهم کرد و که منظور این بود که حرفت رو بزن گفتم میشه از کون بکنمت کیر دایم رو بیرون کشید و گفت نه نمیشه هر چه التماس کردم بی فایده بود داشتم میومدم که به دایم گفتم با یه سر به این کس هم بزن دهن شهین خشک شد از بس که برات ساک زد اومد پایین و کیرش که یکم از مال من بلند تر بود کرد تو کس شهین که شهین یه اه کشید شهین بیشتر با دایی حال میکرد تا با من منم تا فهمیدم جریان چیه خودم رو روی سینه شهین جا دادم و کیرم رو با تف لای سینه هاش نهادم و کمی بین سینه هاش بالا و پایین کشیدم که دایم یکی در کونم زد گفت پاشو میخوام به حالت سگی بکنم منم بلند شدم و کیرم به شهین دادم که برام ساک بزنه و همین جور که با تلمبه های دایی میمومد جلو و اه و اوهههههههه میکرد کیر منم ساک میزد من ابم داشت میومد که کیرم رو بیرون کشیدم من اصلا حال نکردم ولی داییم که ابش رو روی کون شهین خالی کرد و شهین هم که دوبار ارضا شده بود و اون دو راضی بودند ولی من نه چون این کس بهم حال نداد بود دایم و شهین لباس ها شو پوشیدند و رفتند یه زنگ زدم به مامانم گفتم بیا وقتی که وارد خونه شد یه لبخند بهم تحویل داد که منم گفتم ای کاش با این جنده حال نمیکردم و ابم رو هدر نمیدادم وقتی مامانم از خواست داستان رو از سیر تاپیاز براش گفتم ولی یه لبخند زد و گفت اشکال نداره این جا نشد ولی سعی کن با رحیمه خوب حال کنی منم گفتم مگه جور شد گفت داره راه میاد و من خوشحال شدم مامانم گفت امشب بیا بهم مژدگانی بدی منم گفتم باشه امشب بهت یه گنده میدم که باهاش حال کنی میخوای؟گفت اره هرچی از پسر رسد نیکوست و دوتای یه خندیدم و یه بوس کردم مامانو گفتم اماده شو واسه امشب چون یه برنامه جالب دارم برات گفت چی هست گفتم تا امشب صبر کن بعد میفهمی گفت نمیشه الان بگی گفتن نمیشه دیگه یه دست زد به کیرم و گفت بگو دیگه سرم رو روی کسش نهادم و گفت واسه کست برنامه دارم امشب ولی الان نمیشه بگی چون بعد دیگه حال نمیده گفت باشه پس تا شب صبر میکنم بیقرار بود تا شب که شد و داشتیم اماده میشدیم واسه سکس و خواب که گفت یادت که نرفته برنامه امشب رو که گفتم نه یادم هست رفتیم تو اتاق و لخت شدیم و گفتم حالا برنامه رو پیاده میکنیم و بیاید قول بدی که ناراحت نمیشی گفت مگه چی هست گفتم قول بده گفت باشه قول میدم که ناراخت نشم و خوابیدم رو تخت واسه برنامه ای که داشتم خودم و فکرم رو یه مرور کردم که باید چیکار کنم تو همین فکرها بودم که...ادامه دارد....
یه چیز گرم را دور کیرم احساس کردم که داشت به کیرم یکم فشار میداد درسته اون دست مامانم بود که کیرم رو گرفته بود گفت عزیزم برنامه تو بهم میگی گفتم طاقت بیار الان خودت میدونی که اروم اروم دستم را بطرف لب مامان بردم و انگشتم رو اروم روی لبش کشیدم و کم کم داشتم دستم رو توی دهان مامانم میردم که گرمای شدید بدن مامان به بدن من نفوز کرد و بدن منم گرم شد انگشتم رو میک میزد و من تو میچرخوندم انگشتم رو و با یه دست دیگه ام سینه هاشو گرفته و با سینه ها بازی میکردم اه و اوه میکرد و دیگه ذهن ما کار نمیکرد دستم رو بطرف کسش بردم که یکم لرزید و یه اه بلند تر گفت که از این اه کشیدن ها منو دیونه میکرد وگفتم یکم برام ساک میزنی که با ناز گفت چرا که نه و اروم سرش رو به طرف کیرم برد و کیرم رو کم کم تو دهن میکرد همین جور بیشتر و بیشتر میرفت تو یه لحظه تا حد بالا اوردن رفت که من ناراحت شدم و گفتم چرا این کارو کردی گفت دوس دارم تا تو بیشتر حال کنی گفتم من این طور ناراحت میشم و گفتم حالا نوبت منه و اومدم از لب گرفتن و زبون میک زدن شروع کردم همین جور که لب میگرفتم داشتم با کونش بازی میکردم یکم زبون به گوش هاش کشیدم و گردن و سینه کم کم داشتم پایین میومدم که به یه چیز باحال که تا حالا بهش برنخورده بودم و دقت بهش نکرده بودم رسیدم اون چوچولش بود که بالا زده بود و منم اولین میک رو کس رو همون جا کشیدم که یه لحظه بدن مامان سفت شد فهمیدم که یه نقطه حساس این جا و کس لیسی ما شروع شد و کم کم داشت اب از کس و کون سرازیز میشد که گفت پسرم نمیخوای بکنی تو جوابی ندادم و همین جور لیس میزدم که لرز های کوچولو شروع شد همراه با اخ و اوه که دیدم مامان ارضا شد و یکم کنارش خوابیدم تا دوباره جون بگیره داشتم لب میگرفتم که دوباره حشرش زد بالا گفت برو بکن تو رفتم و شروع کردم به کس لیسی قرار نبود که امشب بکنم مامان رو التماس میکرد گفت بکن ولی بهش توجه نمیکردم دوست داشتم تو سکس زن ها رو به التماس کردن بندازم و دیدم خیلی التماس میکنه گفت نمیخوای بکنی بلند شدم کیرم رو روی کسش میکشیدم ولی تو نمیکردم باز التماس ها شروع شد ولی باز من توجه نمیکردم اشک تو چشماش جمع شد دیدم که خیلی زجرش دادم بلند شدم و یه قوطی پلاستیکی توی کشوی کمد برداشتم و یه لیس به کون مامان زدم و قوطی رو گذاشتم روی کونش ویه فشار دادم که تو نرفت اخه یکم قوطیه بزرگ بود ولی بعد از چند فشار و شل کردن بدن مامان قوطی رو تو کردم که بعدها مامانم گفت یکم سوزش داشت ولی با حال بود و قوطی رو عقب جلو میکردم وکیرم رو تو کس لیزش جا دادم که یه لحظه گفتم که تمام همسایه ها داد و فریاد ما رو شنیدن مامان تو اوج لذت بود داشتم تلمبه میزدم که یه از بس که حشری بودم زود ابم اومد اب اومدن من طولی نکشید که مامانم هم ارضا شد یکم روی مامان خوابیدم بعد که بلند شدم و خواستم قوطی رو بیرون بکشم دیدم نیست هرچی گشتم پیدا نکردم از مامان سوال کردم گفت موقع ارضا رفت تو و گفتم حالا یکم فشار بده تا بیاد بیرون و خیره شده بودم داشتم کون مامان رو نگاه میکردم که چطور باز شد و قوطی پیدا و اروم اومد بیرون به مامان گفت با دوکیر بیشتر حال میکنی یا یه کیر گفت البته که دوتا کیر حالش بیشتره گفتم پس دوست داری کیر دوم مال کی باشه؟گفت هر کی تو بگی منم گفتم باید فکر کنم ببینم کی بدرد میخوره گفتم خودت نظری نداری؟گفت نه ولی انگار یکی مد نظرش بود ولی چیزی بیرون نمیداد هر دو ساکت شدیم و من تو فکر بودم که دیدم مامانم صورتش رو اون طرف کرد فهمیدم که خوابش برده و من اروم کیرم رو گذاشتم لای کونش که یه تکون خورد کیرم نیمه بیدار کیرم با یکم تف وارد کونش کردم با صدای خواب الود گفت هنوز سیر نشدی گفتم میخوام که تو حال کنی و تا صبح مثل یه مرده بودم که دیگه از صبح تو فکر این بودم که چه کسی رو براش بیارم ...ادامه دارد...
از صبح تو همین فکرا بودم که به چه کسی رو انتخاب کنم چه کسی لایقه و چه کسی حرفی نمیزنه و.. تو همین فکرا بودم که مامانم جلوم رد شد یه لحظه رفتم تو فکر رحیمه که به مامانم گفت این رحیمه رو واسم بیار دیگه گفت چیه نکنه طاقتت تموم شده مگه تو دیشب خودت رو ارضا نکردی گفتم مامان حالا نمیشه واسم امروز بیارش گفت به هممین زودی میخوای نه باید چند روزی صبر کنی گفتم مثلا چند روز گفت نمیدونم یکم مونده تا کامل تصخیرش کنم سرم رو به نشونه باشه تکون دادم و یکی روی کون نازش زدم گفت دلت میاد کون منو میزنی گفتم اگه روی کونت نزنم که تو حال کار کردن نداری پس باید روی کونت و توی کونت زد یه لبخند زد و گفت کی حرف زبون تو میشه و از کنارم رفت بعد از ظرف شستن و یکم ارایش کرد و گفت من میرم پیش رحیمه گفتم میری که مخ بزنی گفت برای تو هست دیگه ببین ما رو به چه جاهای میبره این پسر اخرش تو سر ما رو به باد میدی و یه لبخند و رفت اول ظهر بود که برگشت دیدم که یکم ارایش صورتش بهم ریخته شده گفتم چرا صورتت این صوری شده گفت چطوری گفتم اریشت بهم ریخته رنگ عوض کرد و یه عرق سرد روی پشیونی گفت من اب دهنش رو قورت داد گفت من رفتم خونه رحیمه یکم کمکش کردم با صدای لرزون گفت که من یکم شک کردم و بعد رفت تو اتاق و در رو محکم بست یکم تو فکر رفتم گفتم یعنی چی شده چرا این طوری بود هم ارایش بهم ریخته هم ...خلاصه عصر بود که یکی زنگ زد مامانم گوشی رو برداشت گفت رحیمه داره میاد بالا گفت اخ جووون میاد که ...حرفم رو خوردم اخه رحیمه وارد شده بود گفتم سسسلام گفت چی شده اگه مزاحمم برم گفتم شما مراحم هستید و یکم تعارف که مامانم توی اشپزخونه صداش کرد و گفت بیا منم رفتم توی اتاقم و رفتم در دنیای مجازی یکم وب گردی کردم حال نداد رفتم یاهو دیدم کس شعره گفتم برم یه جای که صدای دختر را رو بشنوم رفتم الفور که یکم چت کنم و صدای دخترا رو بشنوم به زور یه اتاق رو پیدا کردم که دختره داشت حرف میزد یکم چت کردم و اومدم بیرون از اتاق دیدم رحیمه رفته حالم گرفته بود از بیکاری داشت حوصلم سر میرفت گفتم مامان تو داخل خونه کاری داری؟گفت نه گفتم میای بریم بیرون یه چرخی بزنیم گفت بریم خلاصه اون شب هم گذشت چند روزی به همین منوال گذشت من به مامانم شک زیادی برده بودم که هر وقت میرفت خونه رحیمه و برمیگشت ارایشش بهم میرخت یا یه سوتی میداد بعد از چند روز به مامانم گفتم بیا بشین کارت دارم اومد نشت و گفتم ببین تو کاری به من نداری هر کاری دلم بخواد انجام میدم و تو هم ازادی ولی من دوست ندارم که کارهای که میکنیم از هم مخفی کنیم مامانم سرش پایین پایین بود و حرفی نمیزد گفتم راستش رو بگو چرا هر وقت میری خونه...گفت کاری نمیکنم گفتم ببین فوقش اینکه تو بری کس بدی درسته؟که منم با کس دادن تو موافقم در صورتی که من با خبر باشم اخه میترسم یه بلای سرت بیاد یکم از این حرف ها زدم و بهش قول دادم که کاری بهش نداری ولی میخوام راستش رو برام بگه حرفی نمیزد و نزد یه روز که رفته بودم بیرون واسه لباس خریدن موقع برگشت وقتی وارد شدم خونه سوت و کور بود ساکت ساکت بود ولی در قفل نبود گفتم لابد مامانم خوابیده رفتم داخل اروم میرفتم که یه موقه بیدار نشه که صدای شنیدم که صدای رحیمه بود میگفت این کیر سیاوشه داره میره تو کس من داشتند فیلم میدن ولی سریع مامانم حرفش رو قطع کرد و گفت نه این کیر مسعود جانه که داره تو کس من میره(مسعود شوهر رحیمه)مگه ندیدی که چطور منو جر میداد اینو که شنیدم سرم گیج رفت قلبم ایستاد باورم نمیشد که مامان من ...رفتم تو یکی از اتاق ها و تو فکر بودم که مامانم گفت الان که سیاوش بیاد کامپیوتر رو خاموش کردن و رحیمه رفت مامان هنوز نمیدونست که من خونه ام بعد که اومدم بیرون مامانم گفت تو کی اومدی چیزی نگفتم و نشستم اومد کنارم گفت چیزی شده و ماچ باز سوال بی جواب ماند یکم شک کرده بود با صدای لرزون گفت بگو چی شده دیگه؟یه نگاه کردم بهش و دوباره سرم پایین کردم با صدای گرفته گفت چرا حرفی نمیزنی؟بی توجه بودم هنوز مغزم در هنگ کامل بود داشت زار زار گریه میکرد ولی من دست خودم نبود نمیدونم چرا این طوری شده بودم که مامانم یکم منو تکون داد که به خودم اومدم چند بار چشمم رو بهم زدم و تازه متوجه شده بودم که چی شده منم گریه گرفته بود و دوتای شروع کردیم به گریه کردن بعد از کلی گریه کردن بلند شدم رفتم اتاقم و خوابیدم وتا فردا خوابیدم صبح وقتی که بیدار دیدم میز غذا اماست خونه مرتب و تمیزه هرچی این طرف و اون طرف نگاه کردم دیدم مامانم نیست به خودم گفتم لابد دوباره رفته به مسعود کس بده عجب روی داره به از اون ماجرا چطور تونسته تو این فکرها ذهنم رو داغون میکرد که در خونه باز شد مامانم بود کلی خرید کرده بود و بدون ارایش رفته بود بازار و یک تیپ مذهبی تا منو دید سرش رو برد پایین و سلام داد سلامی کردم صبحونه خوردم یکم از من میترسید بعد نشتم پای ماهواره که اومد کنارم نشست اروم گفت میدونم ناراحتی ولی قول میدم دیگه تکرار نکنم و کلی معذرت خواهی با صدای بغض گرفته حرف میزد دیگه توی چشمام یه طوری شده بود باهاش کم حرف میزدم تا بعد از چند روز گفت رحیمه رو برات ...حرفش رو خورد منم جواب دادم رحیمه چی؟گفت برات درستش کردم تو دلم گفتم رحیمه هم تو رو واسه مسعود درست کرده که نتونستم تو دلم نگه دارم و به زبون اوردم که گفت من دیگه غلط کنم با مسعود...دوباره حرفش رو خورد نمیدونستم چیکار کنم گیج بودم صدای مامانم رو شنیدم گفت میخوای یا نه؟گفتم نمیدونم مغزم کار نمیکنه برگشت رو رفت یه لحظه تصمیم انتقام افتاد به جونم گفت چنان بکنمش که از هفت ناحیه جر بخوره با صدای بلند گفتم اره میخوام کی میاد گفت فردا چطوره؟گفتم باشه پس تا فردا صبر میکنم شب اومد کنارم اما لخت مادر زاد کسش یاد کیر پسرش کرده بود به خودم گفتم الان نمیکنم میخوام تمام ابم رو تو کس رحیمه بریزم گفتم اب کمرم رو گذاشتم کنار واسه رحیمه بعد از سکس با رحیمه تمام و کمال در اختیارت هستم اینو که گفتم ترسیدم دوباره هوای کیر کنه و بره سراغ...ولی زود خوابش برد منم تو فکر رحیمه بودم که چطور بکنمش که خوابم برد و تا صبح رویای من داشت شروع میشد امروز اتفاق بزرگی می افتاد اتفاق بزرگی نبود ولی انتقام گرفتن کار بزرگی جلوه میداد این روز رو رفتم حمام و تمیز کنی رو شروع کردم در حمام باز بود که یکی داشت نگاه میکرد دیدم مامانمه گفت داری واسه رحیمه تمیزش میکنی؟تا حرف میزد یاد مسعود می افتادم وحالم بد میشد بعد از تمیز کردن یه صبحونه مقوی خوردم و داشتم اماده میشدم واسه سه سکس حسابیادامه دارد...
زیاد طول نکشید که زنگ خونه بصدا در اومد کسی جز رحیمه نبود قبلم داشت تند تند میزد نمیدونستم چیکار کنم فکر سکس با رحیمه منو از انتقام به سکس ارام و زیبا میبرد که نمیدونستم کدام رو انتخاب کنم ولی فکر انتقام از سرم بیرون نمیرفت توی همین فکرا بودم که در خونه باز شد این دیگه کیه این که رحیمه نیست این یکی دیگه است با نزدیک شدن به من فهمیدم این زن زیبا و رحیمه است که با یک ارایش غلیظ فکر مرا به راهی اشتباه برد تا که رحیمه رو دیدم بی اختیار از جا بلند شدم و دستی که به طرفم دراز شده بود را در دستان خودم گرفتم و ارام یه بوس گرفتم از پشت دستان لیطفش سکس از سرم پریده بود فقط دلم میخواست نگاهش کنم و سیر نمیشدم از نگاه کردنش انقدر زیبا شده بود که نگو و نپرس سکوت بین ما جاری بود که صدای مادرم رو شنیدم گفت شما دوتا شیطون برید اتاق بالا رحیمه گفت:میخوای اون بالا با من چیکار کنی خجالت کشیدم و سرم را پایین انداختم یه لحظه فکر مسعود افتادم سرم را اوردم بالا و جواب دادم جرت بدم گفت:میتونی؟گفتم:امتحان میکنیم ولی دلم نمیومد از کلمه جرت بدم استفاده کنم گفت:بلند شو ببینم چند مرده حلاجی مامانم که داشت ما رو نگاه میکرد منو با یه لبخند همراهی کرد بلند شدیم داشتیم به اتاق بالای میرفتیم رحیمه جلوی من راه میرفت و من پشت سرش بود همین طور که راه میرفت کون رو واسه من تکون میداد یکی از دستام رو روی کونش نهادم و ابرگشت یه نگاه کرد همراه با یه لبخند گفت:صبر نداری مگه و شروع کرد دوباره بالا رفتن که من سرم رو بردم لای کونش و یکم تکون دادم کون گرمی داشت که بوی خوبی هم میداد ولی...تا رسیدیم بالا و در رو بستم برگشتم ببینم رحیمه کجاست؟لب هاش رو توی لب هام قفل کرد و زبون خودشو وارد دهانم من کرد زبونش رو میک میزدم و از با زبونم با زبون رحیمه بازی میکردم دستان منو به طرف خودش هل میداد و دستان من روی کون نازش بود و کون رحیمه رو نوازش و ماساژ میداد بعد از چند دقیقه که زبان رحیمه در دهان من بود حال نوبت من بود که زبانم را در دهانش جای دهم و وقتی این کار را کردم طوری با زبان من بازی میکرد که مرا قلقلک میداد و کیرم دو چندان بزرگ شده بود لای پای رحیمه گیر کرده بود و به شلوار لی رحیمه میخورد انقدر حشری بودم که فقط دلم میخواست سریع با او هم اغوش بشم و دگر هیچ چیز از دنیا نمیخواستم سنیه هایش داشت به سینه هایم فشار وارد میکرد چون از پشت مرا به طرف خودش هل میداد و من درفشار بودم که زبانم را بیرون کشیدم و نگاهی به سینه های زیبایش کردم که چطور در سوتین اون سینه ها بالا زده بود و منو داشت میخورد اون سینه ها که یه دست ارام کشیدم روی سینه هاش و چند چنگ محکم که دادش در اومد گفت سینه هامو از جا کندی یکم ارام تر سینه هایش را چنگ میزدم که دیدم داره دکمه های مانتو رو باز میکنه تا رنگ سوتین هایش را دیدم برق از چشمام پرید سینه های سر بالای که در سوتین قرمزی قرار داشت که حتی این میتونست کیر یه ادم مرده رو هم سیخ بکنه از بالای سینه یه لیس کوچولو زدم ولی بعد مث پلنگ حمله ور شدم سمت سینه هاش که یه جیغ زد گفت یواش همه مال خودته توی ذهنم هارد سکس میگذشت ولی سریع یادم میرفت و به سکس رومانتیک رو میاوردم سوتین رو پایین کشیدم و اول کار یه لیس بین سینه ها زدم و بعد یه دستم رو سینه سمت چپ بود و سینه سمت راست در دهانم بود و نیشگون میگرفتم و کم کم به سوی تخت میکشاندمش و اروم روی تخت نشت و من مشغول خوردن سینه بودم که در اتاق باز شد مامانم بود سینه ها رو از دهانم کشیدم بیرون و یه نگاه کردم به مامانم گفت:حواست به رحیمه باشه که خط رو بدنش نندازی اخه...اخه همراه شد با لب گرفتن با رحیمه منم دستم کم کم به سمت پاهای رحیمه که اروم نازش میکردم اون پاها.هر دوداشتیم با رحیمه حال میکردم که با کارهای مامانم بیشتر حشری شدم به رحیمه میگفت:کیر میخوای؟رحیمه یه اهمممممم گفت دوباره مامانم پرسید کیر کی رو میخوای؟کیر سیاوش رو میخوام مامانم:میخوای با کیرش چیکارت کنه؟که کوس و کونم رو یکی کنه وقتی که مامانم داشت از رحیمه سوال میکرد من دکمه بالای شلوار رو باز کردم اروم اروم داشتم زیپ شلوار رو پایین میدادم که رنگ کش شورت رو دیدم شورت و سوتین ست بود که تا رنگ شورت رو دیدم که چطور روی بدن سفید رحیمه خود نمای میکنه دیگه طاقت نیوردم و سریع مثل برق سلوار رو کشیدم بیرون و اروم دست بردم سمت کش شورتش اروم داشتم میکشیدم پایین که جای موها پیدا شد ولی این دفعه اروم کشیدم بیرون و اروم اروم کس رحیمه داشت خودشو واسه من رو نمایی میکرد یه کس ناز بود که کمی لب های کسش زده بود بیرون و رنگ قهوهای داشت که فهمیدم مسعود حسابی کسش رو گاییده حالا دیگه لخت بود فقط یه سوتین مونده بود که زیر سینه هاش گیر کرده بود مامانم داشت سینه های رحیمه رو ماساژ میداد و رحیمه دستش روی کس مامانم بود من اروم سرم رو نزدیک کسش کردم و یه بو کشیدم که معلوم بود تازه حموم بوده چون بوی شامپو میداد اروم یه لیس روی چاک کسش کشیدم و یه اههههههکشید رحیمه و منو بیشتر رحیمه بعد از چند بار کشیدن زبون روی چاک کسش و کشیدن چوچولش با لبهام که دستی به کیرم خورد که بعد از نگاه کردن دیدم دست مامانمه گفت:مگه تو نمیخوای لباست رو در بیاری؟که به کمک مامانم لباسم رو در اوردم دیدم رحیمه داره کسش رو میماله خوابیدم رو تخت مامانم اومد و نشست روی صورتم و رحیمه گرفتار خوردن کیر یه حال عجیبی داشت اخر حال بود که بعد از چند مین(دقیقه)داشتم میومدم که دست از کار کشیدم و رفتم پایین تا کاندوم بیارم که وقتی برگشتم دیدم مامانم و رحیمه69 خوابیدند و دارن کس هم رو میخورند رفتم طرفشون دادم کیرم رو یکم رحیمه دوباره ساک زد اخه کیرم خوابیده بود کیرم که سیخ شد کاندم رو دادم دست مامانم که اخل دهانش برد و ساک زدن کاندوم رو کیرم کشید و رفتم بالای کس حیمه ای که زیاد تو کف این کس مونده بودم کیرم روی دهانه کسش تنظیم کردم که نمیدونم چی شد که سر کیرم رفت تو ویکم که فشار دادم کیرم تا ته رفت تو کسش خیلی گشاد کیرم رو که تا ته کردم تو صدای شهوت ناک رحیمه بلند شد ولی نمیتونست خیلی صدا بده چون داشت کس مامانم رو میخورد داشتم تلبمه میزدم و سینه ها ماساژ میدادم و در کون مامانم رو لیس میزدم که رحیمه خواست منو بکشه عقب و داشت میلرزید موقع ارگاسم بود ولی من سرعتم رو بیشتر کردم و پاهاش رو بیشتر باز یه چی جای کیرم رو لیز کرد و یه لحظه مکث کردم تایکم حالش جا اومد و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن بهش گفتم بلند شو و به حالت سگی بشین بلند شد رو کردم به مامانم گفتم:تو هم بشین هر دو کنار هم به حالت سگی نشته بودند کس هاشون زده بود بیرون لای پاشون خود نمایی میکرد که رفتم پشت سر رحیمه نشستم و کیرم رو تو کسش فرو کردم بعد از چند بار تو کردن کیرم رو تو کس مامانم فرو کردم بعد از چند داشتم کس مامانم رو میکردم چند بار توی کس رحیمه کردم ولی دیگه توی کس مامانم نکردم کردم تو کونش که حال بیشتری داشت و بعد از ده دقیقه ابم اومد که همه رو توی کون مامانم خالی کردم یکم کنار هم دراز کشیدم و بعد رفتیم حمام و قرار شد رحیمه رو از کون توی حمام بکنمادامه دارد...
بعد از یکم استحراحت که در تخت کردیم بعدش بلند شدیم که بریم حمام اینو مادرم گفت که با یک نگاه کردن به هم بلند شدیدم و به طرف حمام حرکت کردیم من دستم را لای کون رحیمه و مامانم بود و راه میرفتیم که رحیمه دستش رو اورد و کیرم را گرفت باز بلند کرده بودم نمیدونم چطور شده بودم که اون روز که کیرم سیر نمیشد تا رسیدیم در حمام با یک ضربه که به روی کون های رحیمه و مامان زدم و انها را به حمام بردم فضای حمام داشت پر از حشریت میشد و نگاه ها بیشتر و دقیق تر به بدن همدیگر جالب بود ولی در حمام چهار تا سوراخ بود که با یک کیر من پر نمیشد و باید به هر چهار سوراخ یه حالی درست میدادم رو کردم به اون دوتا گفتم امادید واسه کون دادن؟مادرم گفت من که اره یه نگا به رحیمه کردم که با این نگاه میخواستم جوابش رو بشنوم که گفت:منم اره گفتم:کیر من اماده واسه کون کردن؟که کیرم رو حرکت دادم که یعنی بله اماده ام که هر دو زدند زیر خنده که گفتم خب برید توالت و خودتون رو بشورید و اماده کنید واسه این کیر من هر رفتند بیرون که برند توالت همین جور که داشتند راه میرفتند داشتم به کون هاشون نگاه میکردم و فکر میکردم که چه حالی داره وقتی دوتا کون جلوت باشه و بخوای از این کون به اون کون بری و ته بکنی تو اخخخخخخخخ چه حالی داره اول کی رو بکنم؟چطور بکنم؟و ...کلی از این فکرها که رحیمه وارد شد و پشت سرش مامانم وارد حمام شد که بدن های نازشون واسه کیرم خود نمایی میکرد و کیر خوابیده منو دوباره سیخ کردند تا که وارد شدند گرمای بدن شان را حس کردم چون داشتن کنارم می امدند و این گرمای وجود به گرمای حشری بودن رسید که یک دست را روی کیرم احساس کردم و به خودم امدم که تا خواستم نگاه به کیرم بکنم تا ببینم بخاطر چه این قدر گرم شده که لب های در لب هایم بود که نگذاشت تا سرم را به پایین برم وداشتن بدن سرد مرا به یک بدن گرم مثل بدن خودشان تبدیل میکردند از این تبدیل حرارت خوشم میاد لب های در لب های قفل شده بود طعم تازه ای داشت و کیرم را در دهانی فرو کرده بودند که گرمای خاصی از سر کیرم به تمام نقاط بدنم سرایت میکرد و مرا در اتش یک سکس مجدد میبرد بعد از چند دقیقه کش قوس با رحیمه ای که لب و زبان او را داشتم با تمام وجود حس میکردم و کیری که در اتش و جود مادرم قرار داشت داشتم به اوج شهوت میرسدم که دهان اتیشی مادرم از سر کیرم جدا شد و شهد عسلی که در دهانم بود جدا گشت دیدم تا هر دو دارند با هم لب بازی میکنند و سینه های هم دیگر را می فشارند که مرا بیشتر حشری میکرد و من کم کمک جلو رفتم و کیرم را میان هر دوی انها پنهان کردم جای گرمی بود ولی نه به گرمی کس و کون یا دهان منم داشتم مشغول لیس زدن صورت های صاف میشدم و سینه های را در دستم چنگ میزدم و کیرم میان هر دوی انها تکان میدادم که صورت مادرم برگشت و لبهایم در لب هایش گم شد و کیر سیخ من در دهانی رحیمه قرار گرفت که با چند بوس کیرم رو داخل دهانش جا داد و طوری میک میزد که انگار میخواست تمام اب مرا با یک میک بکشد و مرا از پای در اورد زیاد نزاشتم برام ساک بزند وبلندش کردم که باز دوباره در اغوش هم رفتند ولی خیلی کم طول کشید دستم را روی باسن های متورم شده شان بود وگاهی دستم را به شکاف کونشان میکشیدم ودستم را روی لب های کسشان بازی میدادم که حشری کننده هم واسه من بود هم واسه انها طولی نکشید که توی کف حمام مادرم دراز کشید و رحیمه کسش را جلوی صورت مادر من برد که به حالت69در امدند کسی های رو میدیدم که نمیتوانستند خودشان را در لای پای مخفی کنند و از لای پاهایشان بیرون زده بود کیرم جان دوباره ای گرفت و رفتم جلوی صورت مادرم کیر مرا خیس کرد و گذاشت در کوس رحیمه و من کم کم فرو میکردم که صداهای از توی حمام بلند شد صدای من و رحیمه توی هم پیچده بود که گاهی اوقات صدای او قطع میشد و زباش را در چاک کس مادرم جای میداد و زبان مادرم تخم مرا لیس میزد و درهان میبرد و با لب هایش فشار میداد با وجود دردهای از طرف تخمم احساس میکردم ولی لذتی داشت من هم داشتم تلمبه میزدم که با چند ضربه دست مادرم روی کون رحیمه مرا به خود اورد و کیرم را کشید بیرون و درهانش کرد داشت همین جور که ساک میزد با انگشت خود کون رحیمه را نوازش میکرد و بعد از چند دقیقه کیر مرا در روی دهانه کون رحیمه گذاشت و من اماده فشار دادن بودم که کیرم را در پارکینگ کون رحیمه پارک کنم که مادرم به رحیمه گفت فشار بده بیرون تا راحت تر تو بره و درد کمتری را احساس کنی هنوز حرف مامانم تموم نشده بود که احساس کردم کون رحیمه داره میزنه بیرون تا کیر من راحت تو بره و یکم خودش رو به سمت عقب اورد تا کیر من بره داخل که ویه نگاه مادرم کردم که داشت با دقت به کیر وکون رحیمه نگاه میکرد که ببینه چطور کیر من وارد کون رحیمه میشه و کون رحیمه داشت به کیر من التماس میکرد که بره داخل کونش و لذت ببره ولی کیر من بیشتر دلش التماس میخواست که کون رحیمه به کیرم داشت فشار وارد میکرد و کیر من داشت خودش رو به روده های اتشین ولی نرم میرساند و از اینکه میخواست بره تو یه لذت عجیب داشت و داشت منو از لحاظ روحی تحت فشار قرار میداد و دل رو به دریا زدم و کیرم رو اروم اروم به داخل کون میبردم که صدای اه و ناله بلند شد در صورتی بود که هنوز کیرم در ورودی کون بود و هنوز کلاهک کیرم داخل کون نرفته بود حالا میدونم که این رحیمه هم بی میل نبوده و کون اون واسه کیرم بی طاقت بود کیرم که وارد شد احساس میکردم که بخاری را دخل وجودم روشن کردند و داشتم از این گرما لذت میبردم این گرمای کون رحیمه بود که داشت به کیرم علامت میداد که خیلی دوری تحمل کرده و الان باید جبران ان را بکنی و منم با تمام وجود از این خواسته اش پیروی کردم و با تمام وجودم کیرم را به انتها رساندم دیگه در این دنیا نبودم فقط و فقط در دنیای سیر میکردم که کونی که مدت ها در ارزویش بودم حالا بهش دست یافته ام و خودم را تنها با کون میدیدم که فشاری به کمرم امد و مرا از دنیا خودم بیرون انداخت دستان مادرم بود که مرا بیشتر به سمت کون هل میداد و رحیمه میگفت:ببین پسرم چطوری کون و کست رو میکنه بعد نگی پسر من بده و بدرد نمیخوره صدای از طرف رحیمه امد و میگفت:محکمتر بکن بزن سوراخ سوراخم بکن که احساس کردم که کیرم داره میسوزه اره درسته کیرم خشک شده بود کیرم رو از کونش بیرون اوردم و سریع در حلق مادر بردم تا خوب خیسش کنه برام که نزدیک بود بیاره بالا منم چند تا تلمبه توی حلقش زدم و کیرم رو که میخواستم وارد کون کنم دیدم سوراخش کونش چقد باز شده شده بود مثل دهانه اتش فشانی که میخواد فوران کنه سوارخ کونش باز مونده بود و دور کونش قهوه ای بود و داخلش رنگ قرمز تمایل به صورتی داشت که تف بزرگ انداخت تو وکیرم رو گذاشتم روش که داشت دل میزد این دل زدگی واسه بی قرار بودن کونش واسه کیرم بود که بعد از چند بار تلمبه زدن خسته شدم از این حالت گفتم بلند شو و وایسا بلند شد گفتم:حالا دولا شو دولا که شد کونش داشت رنگش رو به نمایش میگذاشت و 2تا لبه های کسش داشت با زبان بی زبانی میگفت که کیر میخوام ولی من کون میخواستم جلو رفتم صابون قالبی رو برداشتم و در کونش رو یکم صابون کشیدم و شیطونی هم میکردم انگشتم رو داخل میکردم ون هنوز کونش باز مونده بود با این کارم خوب کونش رو اب داده بودم بطوری که دیگه لازم تف نداشت ومنم کیرم رو بردم جلوتر و کیرم رو کردم تو وای چه حسی بود حالا میفهمم که تمام حرکات در سکس یه معنی دیگه ای داره و لذت دیگه ای داره بعد از چند بار تلمبه زدن خیس عرق بودیم اخه توی حموم چون یه فضای سر بسته است و ما داشتم فعالیت کردن رو انجام میدادیم عرق کرده بودیم دیگه جون نداشتم واقعا خیلی انرژی میخواد و انرژی هام رو مصرف کرده بودم که خوشبختانه با دست های مادرم که در این بیکار نبود و داشت تخم های منو دست مالی میکرد که که بدنم سفت شد و از این سفت شدن بدنم رحیمه هم فهمید و داشت سریع تر چوچولش رو بازی میداد که من کیرم رو با تمام قدرت به ته رساندم و ابم رو به شدت درون بدن رحیمه تخلیه کردم که رحیمه با داد خودش رو به ارضا کرد و از زیر من فرار کرد و نشست روی زمین خسته بودیم کنارش نشتم که مادرم پرسید چطور بود؟رحیمه گفت:در تمام ساعات عمرم هیچ وقت این قدر خوب ارضا نشده بودم و یه لب کوتاه گرفتن و منو بوسید که گفت ممنون پسرم که امروز باعث افتخار من شدی یه لبخند زدم و سرم روی به پشت بردم یه یکم در حمام دراز بکشم و مادر گفت:سرت رو روی پای من بزار و من سرم رو روی کسش گذاشتم که داشت دوباره حشری میشد فهمیدم که دیگه بیشتر از این نمیتونم بلند شدم و رفتم زیر دوش هر سه زیر دوش خودمون رو تونستیم جا بدیم که حالا نوبت مامانم بود که حشری بشه و میخواست کیرم رو بهش بدم ولی من سیر شده بودم حداقل واسه اون روز یک بار دیگر درخواست مادرم رو رد کردم بعد از حمام من زودتر رفتم که خودم رو خشک کنم هنوز صابون ای که کون رحیمه رو شسته بودم کف حموم افتاده بود موقع خشک کردن دیدم دارن میام طرفم گفتم فکر کنم باز حشری شدن برم که بهتره که صدای جیغی تمام محله رو پر کرد و صدای زمین خوردن اومد تا سر روبرگردوندم دیدم رحیمه پهن زمین شده دیدم تا پاشو گذاشته روی صابون و افتاده روی رفتم جلو که ببینم جایش شکسته یا نه که مامانم ازش پرسید:میتونی بلند بشی؟گفت:نمیدونم منو مامانم کمکش کردم که بلند بشه سنگین بود و خودش هم کمک کرد که بلند بشه توی ذهنم میگذاشت که ای کاش نمی یومدیم حمام و...که دیگه فایده ای نداشت ای جایش شکسته باشه چی وای چطور به مسعود بگیم!!!داشتم به خودم لعنت میفرستادم که حرکت اون دوتا منو به خودم اورد و شکر خدا جایش شکسته نشده بود همین جور بردیم توی حال که رحیمه داشت لنگ میزد نشت رفتم لباس هاش رو اوردم و منو مامانم هر دو کمک کردیم که لباس بپوشه موقعه پوشیدن متوجه سیاه شدن پای رحیمه شدیم که با یکم ماساژ پای رحیمه و صدا های که رحیمه سر میداد از شدت درد بعد لباس پوشیده بود که سرش روی کانپه گذاشته بود و چشماش بسته بود که صدای زنگ در اومد فهمیدم که مسعوده اومده دنبال رحیمه از شدت ترس رفتم تو اتاقم و از لای در داشتم نگاه میکردم که مامانم در رو باز کرد و با دیدن مسعود ترس و دلهره ام بیشتر بود دیگه سینه ام نمیتوانست جلوی تپش قلبم رو بگیره به خودم میگفتمالان مسعود میاد تو و داد و بیداد راه میندازه ولی وقتی در باز شد قیافیه خندان مسعود یکم منو اروم کرد ولی باز هم یه حرکت از مادرم دیدم که باعث ناراحتی من داشت با مسعود روبوسی میکرد بعد یکم ماچ و موچ کردن سراغ رخیمه رو گرفت باز هم تپش قلبم بالا رفت ولی وقتی رخیمه رو دیدم که بهتر داره میره و لنگ زدنش کمتر شده بود یه نفس راحت کشیدم وقتی از در رفت بیرون ومامانم هنوز داشت با مسعود صحبت میکرد که صدای خداحافظی شون میومد که یک بار دیگر از دست مامانم ناراحت شدم چون موقع رفتن مسعود یکی در کونی به مامانم زد و یه لبخند ملیحی که مامانم بهش تحویل داد